بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب اخلاق کارگزاران در کلام و پیام امام خمینی, بنیاد مستضعفان و جانبازان   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST-0 -
     30300001 -
     30300002 -
     30300003 -
     30300004 -
     30300005 -
     30300006 -
     30300007 -
     30300008 -
     30300009 -
     30300010 -
     30300011 -
     30300012 -
     30300013 -
     30300014 -
     30300015 -
     30300016 -
     30300017 -
     30300018 -
     30300019 -
     30300020 -
     30300021 -
     30300022 -
     30300023 -
     30300024 -
     30300025 -
     30300026 -
     30300027 -
     30300028 -
     30300029 -
     30300030 -
     30300031 -
     30300032 -
     30300033 -
     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     IStart -
     MainFehrest -
 

 

 
 

 

next page

اخلاق كارگزاران در كلام و پيام امام خمينى قدس سره الشريف

back page

ما تا اصلاح نكنيم خودمان را، نمى توانيم كشور خودمان را اصلاح كنيم . من نمى گويمكه اينطور باشيد كه خير، از همه هواهاى نفس ‍ بيرون برويد، اين نه براى من و نهبراى شما و نه براى الّا من عصمه الله ميسور نيست ، لكن ما قدرت داريم كه جلوىزبانمان را بگيريم ، نمى توانيم بگوئيم زبانمان اختيار ندارد ما قدرت داريم كهجلوى قلم مان را بگيريم ، نمى توانيم بگوئيم قلم من اختيار ندارد. ما جلوى زبانمان را،جلوى بيانمان را، جلوى قلم مان را، جلوى عملمان را همه را مى توانيم بگيريم ، قدرتداريم . اين معنائى كه مى توانيم و قدرت داريم و به واسطه او همه مواخذه ها و همهگرفتارى ها هست هر چه هم انسان حب به يك كسى داشته باشد، يا بغض به يك كسىداشته باشد، قلمش را نگه دارد، لااقل اينقدر قدرت داشته باشد كه در نوشته هايشدنبال اين نباشد كه بد از هر جا هست پيدا بشود و او بنويسد، ضعف از هر جا هست پيدا شودو او بنويسد. 360
حبّ و بغض در دل شما آنجور نباشد كه به خلاف واقع حكم كنيد
ما امروز احتياج به اين داريم كه اين ملت را اميدوار كنيم و دلگرم . ما هر چه داريم از اينملت هست ، ما هر چه داريم از اين ملت است ، از اين توده هاى عظيم انسان است و ما الان مىبينيم كه اينقدر از ما كشته شده است از 15خرداد بگيريد تا بعد از جنگ ، اينها همه را درنظر بياوريد، آنقدر از ما كشته شده است ، آنقدر از مامعلول شده است ، آنقدر از ما بى خانمان شده است ، آنقدر از ما آواره شده است براى اينكهاين كشور استقلال پيدا كند، آزادى پيدا بشود در آن ، براى اينكه ما ديگر آن گرفتارىهاى سابق را نداشته باشيم ، يك كشور اسلامى داشته باشيم ، يك كشور كه تبع خدا واحكام خدا باشد، داشته باشيم . ما نبايد حالا كه گرفتار هستيم باز به پيروزى همنرسيده ايم ، نبايد اين مردم را سست شان بكنيم بيايند مجلس را از اين طرف هىاشكال بكنيم ، آنقدر خوبى كه در اين مجلس هست از اولى كه مجلس در اين مملكت پيدا شدهتا حالا، يك همچو مجلسى با اين افرادى كه در آن هست ، من نمى گويم توى مجلس هم فردغير صالح نيست ، ممكن است باشد اما صلحا هستند اينها، اين مجلس را بايد حفظش كرد، ومردم را از اين دلسرد نكرد، هى هر روز راجع به مجلس يك چيزى نوشت و هر روز راجع بهعرض مى كنم ندانستن مجلس ، چى مجلس ، چى مجلس . ما امروز احتياج داريم كه اگرچنانچه يك نفر آدمى هم كه جزء كسبه هستند و بسيار هم محترمند، جزء كارگرها هستند و آنهاهم بسيار محترمند همه محترمند انشاء الله ، نبايد ما يك كارگر را دلسرد بكنيم كه دستشوقتى كه مى خواهد به كار برود بلرزد، يك كشاورز را دلسرد كنيم كه وقتى دستش مىخواهد براى كشاورزى عمل كند بلرزد و يك وكيل را دلسرد كنيم كه وقتى بخواهد صحبتكند بلرزد يا در سرحدات اشخاصى كه مشغول هستند به خدمت دلسردشان كنيم كه آنها همدستشان بلرزد، ما بايد همه كوشش كنيم كه اميد ايجاد كنيم در اين ملت كه با اميد است كهمى توانند اينها پيروز بشوند، با اميد است كه كشاورز مى تواند قدرت كشاورزى رازياد كند و با اميد است كه ارتش و پاسدار مى تواند در سر حدات جلوى دشمن را بگيرد.ما كه همه به حسب قولمان دشمن با اسلام نيستيم ، ما كه با كشور خودمان دشمن نيستيم ، ماكه با مصالح كشور خودمان مخالفت نداريم ، ما مى خواهيم كه اين كشور و اين اسلام و همهاينها انشاء الله به خواست خدا درست بشوند همه ما اين آرزو را داريم ، خوب اگر چنانچههمه ما اين آرزو را داريم ، چرا بايد دولت اسلامى را تضعيف كنيم ؟ چرا بايد مجلس راتضعيف كنيم ؟ چرا بايد ارتش را تضعيف كنيم ؟ چرا بايد پاسدار را تضعيف كنيم ؟ مگراينها همه اشخاصى نيستند كه دارند براى اين ملت خدمت مى كنند؟ خوب همه اينهاخدمتگزارند، از آن رئيس جمهور گرفته است تا من طلبه ، و همه ارگان هائى كه بعدهستند، الان مشغول خدمت هستند. نظرها را نظرهاى بدبينى نكنيد و حب و بغض دردل شما آنجور نباشد كه به خلاف واقع حكم كنيد و بنويسيد و بگوئيد. 361
نقاط ضعف را براى موعظه و بيدار كردن بگوئيد
آنچه كه هست بگوئيد، البته نه ، من نمى گويم تاييد كنيد و فحشا را چيز بكنيد، اينخلاف شرع هست و از گناهان كبيره هست اين ، لكن براى موعظه ، براى بيدار كردن ، نقاطضعف را بگوئيد، لكن به آرامى ، نه اينكه آن كسى كه مى شنود كه از قلم شما چهبيرون آمده بدتر كند مطلب را. اگر شما يك مطلبى را بگوئيد كه غرض آلود باشد وبه كسى بر بخورد، آن آدم هم آنطور مهذب نيست كه اين را غمض عين بكند، آن هم مطلبىرا مى گويد غرض آلود، يك مقدار بالاتر، آن يك مقدار بالاتر مى رود اينكه مقابلشايستاده است فردا يك مقدار از او بالاتر مى رود. ما اگر بخواهيم كه واقعا كشور خودمانيك كشورى باشد كه براى خودمان باشد، ديگران نتوانند به او تسلط پيدا كنند حالابايد همه قشرهائى كه هستند، با هم دست به دست هم بدهند، دست بردارند از اين حب وبغضهائى كه اساسش هم همان حب نفس است ، يك مقدار حب نفس را كنترلش كنند، نمى توانندخارجش كنند كمش كنند، موقتا كمش كنند تا اين پيروزىحاصل بشود، موقتا جلوى قلم ها را بگيرند، و اگر مى خواهند نصيحت كنند، نصيحت باشد،نصيحت را آدم ممكن است قبول كند، اما تندگوئى را همان آدمى هم كه هر چه باشدتندگوئى را نمى تواند تحمل كند. 362
با قول سالم مردم را اصلاح كنيم و دوستان خودمان را زياد كنيم
ما بايد از اين بزرگان چيز ياد بگيريم ، خوب مالك اشتر را كه قصه اش را شنيده ايدكه فحش به او دادند و بعد كه آن مرد فهميد كه اين مالك اشتر بود رفت دنبالش ، ايشانمسجد رفته بود و مشغول نماز بود و رفت عذرخواهى كرد، گفت من نيامدم - اينطورنقل مى كنند - در مسجد الا اينكه براى تو طلب مغفرت كنم . ببينيد چطور تربيت مى كند.يك همچو امرى چطور تربيت مى كند. يك كسى به خواجه ، خواجه نصيرالدين رضوان اللهعليه ، خواجه كاغذى مى گويند نوشته بود، و مسائلى و در ضمن او جسارت كرده بودبه ايشان و اسم كلب روى ايشان گذاشته بود، ايشان جواب وقتى كه نوشتند - ازقرارى كه نقل ميشود مسائلى كه او اشكال داشت يكى يكى به طور حكيمانه رفع كردهبودند تا رسيده بود به اينجائى كه به ايشان گفته بود تو سگ هستى ، ايشان گفتهبود كه نه ، من اوصاف و خواص و آثار من با اوصاف و خواص و آثار كلب دوتاست ،كلب فلان صفت را دارد من آن صفت را ندارم ، من فلان صفت را دارم او ندارد.
حكيمانه اينطورى حل كرده بود قضيه را، خوب اگر خواجه هم يك كاغذ نوشته بود بهاينكه نه ، تو سگى و پدرت هم سگ است فردا يك كاغذى دريافت ميكرد او سه تا چيزرويش گذاشته بود. وقتى ما بتوانيم با زبان نرم ، با نصيحت ، باقول سالم بدون نيش ، بدن اظهار غرض مردم را اصلاح كنيم ، دوستان خودمان را زيادكنيم ، براى خدا همين معنا باشد خوب چه ادعائى هست كه آدم با قلم خودش به ضد خودشعمل كند. خيلى ها خيال مى كنند كه اين حرفى كه من مى زنم ضد فلان است و سركوب مىشود فلان ، لكن اول خودش سركوب مى شود. اينها توجهى به اين معنا ندارنداول وقتى كه يك همچو شد كه ديدند قلم ، قلم آلوده است ، اين مورد نفرت واقع مى شود.چه ادعائى دارد انسان كه مى تواند يك انسانى را دعوت به خير بكند با زبان ملايم ،با قلم ملايم ، با نصيحت ، با دوستى او را به راه راست ببرد آنطور كه انبيا مىكردند. 363
طبيب جامعه بايد با حسن نيتى كه دارد جامعه را اصلاح كند
انبيا بنايشان بر اين بود كه دست به شمشير نبرند الا براى آنها كه علاجى ندارند جزشمشير و فاسد ميكنند جامعه را، آن كه فاسد مى كند جامعه را و دست از فسادش برنخواهدداشت او را بايد از جامعه جدا كرد و يك غده سرطانى است كه جامعه را. فاسد مى كند - جنگ- انبيا مثل يك طبيبى بودند، آنها كه مى خواستند اصلاح كنند جامعه را. اگر يك طبيبى آمد وغده سرطانى را، چاقو را درآورد و شكم را پاره كرد و غده سرطانى را در آورد، شمافرياد مى زنيد كه شكم مردم را پاره كردى ، جانى هستى ؟! نه ، احترامش مى كنيد و اجر همبه او مى دهيد و دستش را هم فرض كنيد مى بوسيد و خيلى همخوشحال مى شويد براى اينكه اين شكم را پاره كرده ، اما براى درآوردن غده سرطانىكه اين را به هلاكت مى رساند. انبيا اينطور بودند. انبيا در عين حالى كه خداى تبارك وتعالى مى فرمايد: كه چرا اينقدر خودت را به زحمت مى اندازى ، چرا اينقدر خودت راميخواهى بكشى كه اينها ايمان نمى آورند، آنقدر عاطفه داشته است و آنقدر دلش ميخواستهاست كه مردم صالح بشوند، خوب بشوند، لكن وقتى كه ميديد كه فلان جمعيت اگرباشند مردم را به فساد مى كشند شمشير او همان چاقوى طبيب است ، او طبيب عالم است و طبيبجامعه است و جامعه را بايد با حسن نيتى كه دارد اصلاح بكند. شمشير على ابن ابيطالبضربه اش ميفرمايد كه از عبادت جن و انس هم بالاتر است ، براى اينكه اصلاح است ،ضربه اصلاحى است ، ضربه افسادى نيست . اگر قلم هاى ما و زبان هاى ما هم اينطورىبشود كه واقعا بخواهيم اين جامعه پيش ببرد، اين مملكت اصلاح بشود و در حالى كه ماهمه گرفتار هستيم ، لااقل از اين گرفتارى قلم ما، مردم بيرون بيايند، آخر اينگرفتارى گرفتارى زيادى است . اگر بخواهيم جامعه را اصلاح بكنيم بايد يك قدرىفكر بكنيم كه حالا خوب است كه ما قلم ها را يك قدرى غلاف كنيم و يك قدرى مردم رانصيحت كنيم ، اگر قلم مى گويم قلم مان اصلاحى باشد،دنبال اين نرويم هى عيب پيدا كنيم و هى بنويسيم ، شما كه اين عيب را پيدا كرديد ونوشتيد حريف شما هم همين يك عيب ديگرى براى شما مى تراشد فردا زيادترش ‍ مى كند.آن يكى هم همين طور، همين طور تا آخر. اگر يك كسى بايستد سر اين كوچه فحش بدهدبه يك نفر آدم اگر آن آدم رد شد و رفت ، يا خير، آمد و گفت نه شما اين مطلبى كه گفتيدآنطور نبوده من نكردم اين كار را، فلان ، تمام مى شود، اصلاح مى شود آن و اما اگر او همبخواهد شايد يك فحش ديگرى داد اين فحش دوم دوباره زيادترش مى شود. بايد يكفكرى همه بكنند آنهائى كه اهل فكرند، اهل قلمند، آنهائى كه صالحند، اين صلحا بايدبنشينند و در صدد اين باشند كه اميد بدهند به اين جامعه ، اين مردم احتياج به اميد دارند،ديگران دارند اينها را نااميد مى كنند، ديگران مى گويند كه همه به هم ريختند اصلامملكتى نيست اينجا، مائى كه بايد همه كوشش كنيم به اينكه نخير نظامى هست اينجا و ايننظامى است كه بهتر از نظام هاى ديگرى است . كجا سراغ داريد شما يك نظامى را كه يكنفر بقال هم آزاد بشود به اينكه به يك رئيس جمهور هر چه مى خواهد بگويد، به نخستوزير هرچه مى خواهد بگويد، به رئيس مجلس هر چه مى خواهد بگويد، كجا شما همچوچيزى را داريد؟ خوب شما سران ممالك ديگر را هم ببينيد، كارهاى آنها را هم ببينيد، معاملهآنها را با ملت ببينيد، معامله اينها را با ملت . وقتى اينطور باشد، چرا ما با قلم هايماناينها را به هم بيندازيم ؟ چرا زياد كنيم ؟ اگر فرض كنيد يك كدورتى - فرض كنيد -بين دو طايفه باشد خوب ما بايد دنبال اين برويم كه اصلاح كنيم اين را با قلم مان ، باگفتارمان ، اجتماع كنيم ، با هم باشيم ، برادريم ، همه مى خواهند كه اين مملكت اصلاحبشود. اگر با قلم ما، با قدم ما، گفتار ما، خداى نخواسته يك آسيبى به اين مملكتبرسد، يك آسيبى به اين جمهورى اسلامى برسد، در خارج بگويند اينها نمى تواننداداره بكنند، خودمان هم دامن بزنيم به اين . چرا بايد ما به واسطه يك بغضى كه با يكشخصى يا با يك جمعى داريم ، در دنيا يك طورى بگوئيم كه دنيا به جمهورى اسلامىبدبين بشود؟ جمهورى اسلامى را خودتان كه مى خواهيد آن را، يك كارى بكنيد كه دنيالااقل اينطور كه دارند خودشان تبليغ مى كنند، ديگر دست ما همدنبال تبليغ نباشد، به حرف هاى ما هم استشهاد نكنند آنها. بايد توجه به اينمسائل داشت ، انسان خيلى گرفتار است - انسان - خداوند ما را از اين گرفتارى ها نجاتبدهد و خداوند ما را از شر خودمان نجات بدهد. 364
انسان اگر خودش را ساخته باشد از انتقاد بدش نمى آيد
شما امروز بايد فكر اين را بكنيد كه از يك چاه عميقى اين مردم شما را نجات دادند. شماحبس ها را ديديد و زجرها را چشيديد و الان هم آزادى را و شهد آزادى را داريد مى چشيد. براىشكر اين نعمت ، شماها خدمتگزار باشيد. براى شكر اين نعمت همه با هم در يك راه باشيد.اين را من كرارا گفتم اگر همه انبيا جمع بشوند در تهران و بخواهند كار بكنند، بخواهنددخالت در امور بكنند، هيچ با هم اختلاف پيدا نمى كنند، امكان ندارد، براى چه ؟ براىاينكه آنها نفس خودشان را كشته بودند و مبداء خلاف ، نفس انسان است . مبداء همه خلافهايى كه پيدا مى شود، انسان خيال مى كند كه نه ، من براى مصلحت اين كار را مى كنم ،عمر خودش را انسان نمى فهمد، وضع خودش را انسان نمى فهمد. شما اگر بخواهيدمقايسه كنيد، شمايى كه مى گوئيد كه من براى مصلحت مسلمين فلان كار را مى كنم ، شمافكر اين را در خلوت بكنيد كه اگر يك كسى ديگر به جاى شما بود و بهتر هم مصالحمسلمين را انجام مى داد، شما باز همانطور بوديد؟ مى خواستيد خودتان نباشيد و او باشد؟يا نه مى خواهيد كه اين مصلحت مسلمين به اصطلاحتان به دست شما انجام بگيرد؟ منم كهاين مصلحت را دارم ايجاد ميكنم ، اين همان شيطان است ، همان شيطانى كه اغوا مى كند آدم را،اكثر اغوائاتش اين است كه انسان را بازى مى دهد وسوسه مى كند در انسان ، وسوسههاى دامنه دار از همه طرف ، وسوسه مى كند كه تو حالا صاحب قدرت هستى ، تو حالاصاحب كذا هستى ، ديگران چكاره اند؟ شما حالا وزير هستيد ديگران بايد اطاعت بكنند، چشمبسته بايد اطاعت بكنند، شما وكيل هستيد ديگران بايد از شما اطاعت بكنند و چشم بسته همباشند. اين ، همه براى اين است كه انسان خودش را نساخته ، اگر انسان خودش را ساختهبود، هيچ بدش نمى آمد كه يك رعيتى هم به او انتقاد كند، اصلا بدش نمى آمد، از انتقادبدش نمى آمد - اين چرا انسان - اگر انتقاد دو انسان را فرض كنيد يكى خودتان يكىديگرى ، هر دو داراى يك صفت متوازى هستيد، اگر يك كسى از آن رفيقتان تكذيب كند براىخاطر آن صفتش ، شما خوشتان مى آيد براى اينكه آن رامقابل خودتان مى دانيد، از اين جهت همان صفتى كه در شما هست در ديگرى اگر باشد وانتقاد بكنند، شما خوشتان مى آيد، او بدش مى آيد، او هم وقتى ببيند همان را در شما هستدر ديگرى اگر باشد و انتقاد بكنند، شما خوشتان مى آيد او بدش مى آيد، او هم وقتىببيند همان را در شما عيبجوئى مى كنند خوشش مى آيد. و اگر خودش ، از خودش عيبجوئىكنند، بدش مى آيد. اينها همه از حيله هاى شيطان است كه شيطان ، بزرگتر از همه شيطانحتى از اين شيطان بزرگ معروف ، اين شيطان نفس اماره خود آدم است . ما كه الان يك مملكتاسلامى به ما سپرده شده است يعنى اين مردم با فريادهايشان سدها را شكستند و راى بههمه شماها دادند و به وكلا و به عرض ‍ مى كنم كه به رئيس جمهور و بعد هم وكلاى آنهابه شما و اينها، اين مردمى كه با اين زحمت راى به شما دادند و شما را بر سر مسندنشاندند، حالا شما بخواهيد سر مسند با هم اختلاف كنيد، ببينيد پيش خدا چه هست . يك دستهزحمت كشيدند و جوان هايشان را دادند و الان هم شما كردستان را مى دانيد چه جور هست و اينپاسدارها در كردستان و اين ارتشى ها در آنجا هر روز دارند جان مى دهند، هر روز دارندخون مى دهند، مردم آنجا دارند بمباران مى شوند، دشمن هاى مامشغول فعاليت زياد هستند، در اين حالى كه همه جوانب بر ضد ما هست ، همه قدرت هاىبزرگ و كوچك بر ضد ما هست و اين ملتى كه با اين زحمت به دست شما اين مملكت را دادهاست شما حالا بنشينيد سر اينكه من چطور، شما چطور و همه اش هم از شيطان است هيچ شكىدر اين نكنيد كه هر كه گفت من ، اين من ، شيطان است . هر كه گفت كه بايد به من اطاعتكنيد، اين شيطان است . ما بنشينيم سر اين معنا كه شما بگوييد كه من ، آن هم بگويد من ،آن هم بگويد من ، اين سر سفره شيطان بنشينيم و با هم تسابق بكنيم به اينكه آن طعمهشيطان را كه خودخواهى است هى تقويت كنيم . شما ببينيد كه در بارگاه خدا اين چه جور،چه صورتى دارد و در پيش ملت كه بشنود يك همچو چيزهائى هست ، ببيند يك همچو مسائلىطرح است . 365
در برخورد با مسائل بايد جهات مثبت را نگاه كرد نه جهات منفى را
البته در يك كشورى كه تازه مى خواهد احكام اسلام را پياده كند و داراىچهل ميليون جمعيت و با آن وسعت است ، نمى شود يكدفعه كارها درست بشود و هيچ خلافىواقع نگردد، در زمان خود پيامبر و حضرت امير هم خلاف واقع مى شد. بايد جهات مثبت رانگاه كرد، نه جهات منفى را و ما نبايد توقع داشته باشيم كه صبح كنيم در حالى كههمه چيز سر جاى خودش باشد. در زمان حضرت صاحب سلام الله عليه هم كه ايشان باتمام قدرت مى خواهند عدل را اجرا نمايند، با اين ترتيب نمى شود كه هيچ كس حتى خلافپنهانى هم نكند. و بالاخره همان ها هم كه مخالف هستند حضرت صاحب را شهيد مى كنند و درروايات قريب به اين معنا دارد كه بعضى فقهاى عصر با ايشان مخالفت مى كنند. پس اينطور نيست كه خلاف فلان قاضى يا فلان فرماندار - و اصولا بعضى جهات منفى -خطرى باشد. در زمان حضرت امير هم قاضى اش و فرماندارش خلاف مى كردند، ايناجتناب ناپذير است . الان اسلام در دست ماست و روحانيون از همه بيشتر مسؤ وليت دارند،زيرا مردم دنبال آنها حركت مى كنند. در اين شرايط وقتى كه شما مشكلات و فعاليت ها راروى هم حساب كنيد، خواهيد ديد كه در كنار اين مشكلات و فعاليتها كسى تقصير ندارد ونمى خواهد اسلام و احكام اسلام را از بين ببرد. گرفتارى زياد است ، گرفتارى جنگ ،گرفتارى خرابيها، گرفتارى آوارگان از همه اطراف . و بالاخره كارهايى كه در اينمدت براى فقرا و مستضعفين انجام شده است قابل مقايسه با سابق نيست . البته شكىنيست كه خلاف هم هست ولى اين طور نيست كه با اين خلاف ها ما لطمه اساسى ببينيم ،بلكه از اين كه ما اختلاف داشته باشيم لطمه مى بينيم . اگر بنا باشد دولت نتواندكارى انجام بدهد و مجلس نتواند كارى انجام بدهد، ما لطمه ديده و كارها زمين مى ماند. اينطور نيست كه يكى بهتر از اينها پيدا بشود كه بهتر بتواند اداره كند. هر كدام از اينها درجاى خودشان آن قدرى كه زحمت كشيده اند، با اخلاص بوده است و آنها كهمشغول كارند انسان هاى مخلصى هستند، البته ممكن استداخل آنها افراد بدى هم باشند. 366
نبايد بر سر برداشت ها دعوا بكنيم
مساءله ديگر اين كه ممكن است برداشت هاى اشخاص با ما مخالف باشد و ما باب اجتهاد رانمى توانيم ببنديم ، هميشه اجتهاد بوده ، هست و خواهد بود وحال آن كه مسائلى كه امروز پيش آمده است بامسائل سابق خيلى فرق مى كند و برداشت ها از احكام اسلام مختلف است . ما نبايد بر سربرداشت ها دعوا بكنيم و حاصل اين كه شما جامعه مدرسين محترم ، بايددنبال اين باشيد كه اگر كسى نزد شما آمد و كارشكنى كرد، تحت تاثير واقع نشويد وملاحظه كنيد كه مشكلات چيست و اگر بخواهيم به حرف يك دسته كه مثلا در مجلس هستندبگوييم اين دولت نه ، اين رئيس مجلس يا اين نخست وزير يا اين رئيس جمهور نه ، چهخواهد شد؟ و اصولا ما افرادى را داريم كه از عالم غيب بيايند و كارها را آن طورى كهمطابق به اين ميل ماست ، صددرصد انجام بدهند؟! اين در تمام دنيا پيدا نمى شود و وضعما جورى است كه اگر بخواهيم آن را به هم زنيم صدمه مى خوريم ، يعنى جمهورىاسلامى صدمه مى خورد. من عقيده ام بر اين است كه هيچ كدام از افرادى كه آنها را مىشناسم نمى خواهند كار خلافى انجام بدهند، منتها گاهى تشخيص ناقص ‍ است . و شماآقايان پشتيبانى و هدايت كنيد، چرا كه پشتيبانى شما مؤ ثر است و ما بايد موارد مثبت رارو به اثبات بيشتر و موارد منفى را كم كنيم . اگر خداى نخواسته بين جامعه مدرسين بادولت يا جامعه با مجلس يا مجلس با دولت اختلاف پيدا بشود، شكست مى خوريم . اما اگرهمه با هم باشيم ، همان طور كه تا به حال بوده ايم و شما در تبليغات و وعاظ در منابرو علما در مساجد مردم را دعوت به وحدت كنند، اين جمهورى باقى مى ماند و امور بهتدريج درست مى شود ولى اين طور نيست كه كسى قدرت داشته باشد و نكند. بايدقدرت دولت و حجم كار آنها را ببينيم چقدر است و بسنجيم كه اگر من جاى او باشم چه مىتوانم بكنم ، اگر نخست وزير را برداريم ، جناب عالى را نخست وزير بكنيم چقدر مىتوانيد كار بكنيد؟ حساب كار را با حساب قدرت بايد بسنجيد ومسائل را بايد دوستانه حل نمود. اين نظرى است كه من ازاول داشته و دارم و بعد از اين هم خواهم داشت . بنابراين ، اميدوارم همان طور كه شماآقايان با انقلاب بوده ايد، انقلاب را برپا كرده ايد، همين طور به پيش برويد ونصيحت كنيد. مساءله نصيحت يك مساءله است ، انتقام گيرى مساءله ديگر. براى مردم ودولت و مسؤ ولين و مجلس بايد ناصح بود، نه مقابله كرد. زيرا اگر شما با من و من باشما مقابله كنيم ، غير از اين كه ديگران سوء استفاده كنند چيزى به دست نمىآيد. 367
قلمى كه بر اساس حب و بغض باشد قلم شيطانى است
و من از خداى تبارك و تعالى مى خواهم كه موفق باشند همه و همه خدمت بكنند. شما همه دريك مملكت داريد زندگى مى كنيد. شما ملاحظه كنيد انسان چقدر ضعيف است ، اگر من يكقلمى دستم بگيرم و بخواهم مطلبى بنويسم براى كسى كه خيلى دوستش ‍ دارم ، ممكننيست در اين قلم يك لغزشى پيدا بشود كه اين ولو هزار تا عيب داشته باشد يكى از آنهارا اشاره كنم ، هيچ ممكن نيست ، براى اين كه اين دوستى نمى گذارد. اگر چنانچه از آن ورمن با يك كسى دشمنى داشته باشم ، يك قلمى دست بگيرم بخواهم بنويسم ، ممكن نيستكه از محاسن او يك كلمه بنويسم . اين قضيه ، قلم شيطان است اين ، آن كسى قلمش قلمانسانى است ، آنى است كه از روى انصاف چيز بنويسد از روى انصاف صحبت كند، آن همتوجه كند كه در يك وقتى كه ما الان اين طور گرفتارى ها را داريم ، بعضى از امورىكه از روى انصاف هم باشد نبايد گفت ، همان طورى كه ديگران نمى كنند. 368
20 - اعتراف به اشتباه
تحكم در مسؤ وليت و عدم اعتراف به اشتباه از ديكتاتورى انسان است
شما كه از الان مى خواهيد انشاءالله در نظام رو به توانائى برويد و رو به قدرتبرويد اين جهت را بايد خيلى توجه كنيد كه آيا داريد وقتى كه قدرت پيدا مى كنيد وقتىرئيس يك فوج مى شويد، يك پادگان مى شويد در خودتان توجه كنيد كه مى خواهيدهدايت كنيد پرسنل خودتان را، يا مى خواهيد تحميل كنيد ولوباطل باشد. يك مطلبى را كه مى گوئيد اگر چنانچه خطايش را فهميديد حاضريد بهاينكه بگوئيد من خطا كردم ، اشتباه كردم يا همان خطا را مى خواهيد تا آخر به پيشببريد، از مفاسدى كه ديكتاتورى دارد و ديكتاتور مبتلا به آن هست اين است كه يك مطلبىرا كه القا مى كند بعدش نمى تواند، قدرت ندارد بر خودش كه اين مطلبى كه القاءكرده است اگر خلاف مصلحت است ، اگر خلاف مصالح فرض كنيد كشور خودش هم هست ،خلاف مصلحت ارتش هم هست نمى تواند كه از قولش برگردد، مى گويد (گفتم و بايدبشود) اين بزرگترين ديكتاتورى هاست كه انسان به آن مبتلا هست كه چيزى كه (گفتمبايد بشود) ولو اينكه يك كشور به تباهى كشيده بشود. اين ديكتاتورى هيتلر وامثال اينها از اين قماش ديكتاتورى بود كه وقتى مثلا مشاهده اين معنا را مى كند كه خطاكرده است و نبايد اينطور حمله را به مثلا شوروى بكند اين را اظهار نمى كند لكن عقيده اشاين است كه (بايد اين كار بشود)، (گفتم و بايد بكنم )، و ديديد كه اين شخص كهگفت و گفت (بايد بشود)، آنطور به مذلت كشيده شد. شماها كه انشاءالله بعدها يكچهره هاى فعالى براى اين مملكت مى شويد و يك چهره هاى اسلامى براى اين مملكت مىشويد، بدانيد كه اين چيزهائى كه در نفس خودتان هست اين اوصافى كه در نفس خودتانهست ، اگر مهار نكنيد، يك وقت از كار در مى آيد يك ديكتاتور، اينطور نباشد كه آنقدرخودتان را ببينيد كه هر چه مى گوئيد همان درست است و آنقدر خودبين باشيد كه اگرنادرستى را فهميديد هم حاضر به تسليم نباشيد. انسانكامل آن است كه اگر فهميد كه حرفش حق است با برهان اظهار كند و مطالبش را برهانىبفهماند. اينكه در قرآن كريم دارد كه لا اكراه فى الدين براى اينكهتحميل عقايد نمى شود كرد، امكان ندارد كه همين طورى يك كسىتحميل عقايد بكند اين بايد با يك توطئه هائى كه ، بد را به خورد ديگران به عنوانخوب جلوه بدهد، يا اينكه اگر انسان باشد و اگر چنانچه تربيت شده باشد با برهانآن مطلبى را كه دارد به مردم بفهماند، تحميل نباشد، آگاه كند مردم را بر اينكه راه ايناست ، نه اينكه تحميل كند به مردم كه بايد از اين راه برويد. 369
اعتراف به اشتباه ، مسؤ ولين را در نظر مردم بزرگ مى كند
شما توجه به اين معنا داشته باشيد كه اگر چنانچه انشاءالله رئيس و فرماندار شديد،اين خوى را كه در انسان هست و اين خوى را از خودتانزائل كنيد و از الان توجه به اين معنا داشته باشيد كه مبادا مبتلاى به اين خودخواهى عظيمباشيد كه منشاء ديكتاتورى و منشا همه مفاسد است و اگر يك چيزى را ديديد كه واقعاخلاف كرديد، اعتراف كنيد و اين اعتراف شما را در نظر ملت ها بزرگ مى كند نه اينكهاعتراف به خطا شما را كوچك مى كند. پايبند بودن به خطا انسان را خيلى منحط مى كند،انسان يك حرفى زده است و خطا گفته است بعد كه ديد خطا گفته است اگر پايبند بهاين خطا باشد و دنبال اين باشد كه اين خطاى خودش را به كرسى بنشاند اين همانديكتاتورى بسيار فاسد است كه ولو در صورت غير ديكتاتورى باشد، لكن ديكتاتورىاست و اين مى رسد به آنجائى كه انسان را هيتلر از كار در مى آورد، رضاخان از كار درمى آورد. شما كه در مدارس نظام تحصيل مى كنيد بايد اينمسائل را، اين مطلب را توجه داشته باشيد كه مبادا تحصيلات شما همه اش براى اينباشد كه خودتان را يك برسانيد به مقامى ، براى اين باشد كه آن مقام را وسيله براىرشد ملت ، براى استقلال ملت ، براى آزادى ملت ، براى حفظ حدود و ثغور ملت باشد نهاينكه مقصد اين باشد كه من برسم به فرماندهى و ملت هر چه مى خواهد بشود.ديكتاتورها اين صفت را دارند كه مى خواهند خودشان برسند به يك قدرت بزرگ ، ولواينكه يك ملت تباه بشود، ولو اينكه يك ارتش از بين برود. شما بايد توجه كنيد كه اينصفت ديكتاتورى در شما رشد نكند. انشاءالله ازاول هم نباشد لكن اگر خداى نخواسته يك وقتى بود، رشد نكند كه ديكتاتورى بدترينصفاتى است كه انسان را منحط مى كند از انسانيت و كشور را به تباهى مىكشد. 370
در صورت اشتباه از برگشت حكم خجالت نكشيد
از طرف ديگر دستگاه قضائى و قضات محترم توجه داشته باشند كه در حساس ترينمكان نظام خدمت مى كنند، خيلى سعى كنند تا حتى اشتباهى انجام ندهند. و در صورتى كهمتوجه اشتباه شدند به هيچ وجه از برگشت از حكم شان خجالت نكشند، كه خجالت درپيشگاه خداوند متعال بسيار سنگين تر از خجالت از مردم است . سعى كنند باكمال دقت و مهربانى و قاطعيت با تمام افراد مواجه گردند، تا مردم از آنان راضىگردند كه رضايت مردم رضايت خداوند را بهدنبال دارد. 371
اگر در مساءله اى اشتباه كرديد صريحا بگوييد اشتباه كرديم
آنچه مهم است اين است كه ما مى خواهيم مطابق شرع اسلاممسائل را پياده كنيم . پس اگر قبلا اشتباه كرده باشيم بايد صريحا بگوئيم اشتباهنموده ايم و عدول در بين فقها از فتوائى به فتواى ديگر درست همين معنا را دارد. وقتىفقيهى از فتواى خود برمى گردد يعنى من در اين مساءله اشتباه نموده ام و به اشتباهماقرار مى كنم . فقهاى شوراى نگهبان و اعضاى شورايعالى قضائى هم بايد اينطورباشند كه اگر در مساءله اى اشتباه كردند. صريحا بگويند اشتباه كرديم و حرف خود راپس بگيرند، ما كه معصوم نيستيم پيش از انقلاب منخيال مى كردم وقتى انقلاب پيروز شد افراد صالحى هستند كه كارها را طبق اسلامعمل كنند، لذا بارها گفتم روحانيون مى روند كارهاى خودشان را انجام مى دهند بعد ديدمخير، اكثر آنها افراد ناصالحى بودند و ديدم حرفى كه زده ام درست نبوده است ، آمدمصريحا اعلام كردم . من اشتباه كرده ام . اين براى اين است كه ما مى خواهيم اسلام را پيادهكنيم پس در اين رابطه ممكن است من ديروز حرفى را زده باشم و امروز حرف ديگرى را وفردا حرف ديگرى را، اين معنا ندارد كه من بگويم چون ديروز حرفى زده ام بايد روىهمان حرف باقى بمانم امروز مى گويم مادام كه احكام اسلام پياده نشده است و افرادصالحى نداشتيم تا طبق اسلام عمل كنند، علما بايدمشغول به كارهايشان باشند اين شاءنى براى علما نيست كه رياست جمهورى و يا پستديگرى را داشته باشند چون وظيفه است به اين كارها مى پردازند. خلاصه يك چيز رانبايد فراموش كنيم كه همه مى خواهيم اسلام پياده شود. 372
به مجرد احراز اشتباه و خطا از آن برگرديد و اقرار به خطا كنيد
شما كه خود را پيروان اصحاب وحى و اولياء عظيم الشان مى دانيد و بحمدالله هستيد،خود را جز خدمتگزار به ملت هاى ستمديده ندانيد و بايد بدانيد كه تبهكاران و جنايتپيشگان بيش از هركس چشم طمع به شما دوخته اند و با اشخاص منحرف نفوذى در بيوتشما با چهره هاى صددرصد اسلامى و انقلابى ممكن است خداى نخواسته فاجعه ببارآورند و با يك عمل انحرافى نظام را به انحراف كشانند و با دست شما به اسلام وجمهورى اسلامى سيلى زنند. الله الله در انتخاب اصحاب خود، الله الله درتعجيل تصميم گيرى خصوصا در امور مهمه و بايد بدانيد و مى دانيد كه انسان از اشتباهو خطا مامون نيست . به مجرد احراز اشتباه و خطا از آن برگرديد و اقرار به خطا كنيد. كهآن كمال انسانى است و توجيه و پافشارى در امر خطا، نقص و از شيطان است . در امورمهمه با كارشناسان مشورت كنيد و جانب احتياط را مراعات نماييد. 373
21 - دقت عمل در رفتار خود و افراد تحت امر و رسيدگى به امر متخلفين
فساد را از سرچشمه جلوگيرى كنيم
شما اى رئيس جمهور محترم و ديگر متصديان امور كشور! مى دانيد كه قدرتمندان شرق وغرب خصوصا امريكاى بازيگر، مارهاى زخم برداشته از جمهورى اسلامى هستند كه ازاول انقلاب به هر حيله ممكن دست زدند، از حمله نظامى گرفته تا طرح كودتا، و از ترورشخصيت ها تا به آتش كشيدن مزرعه ها و مغازه ها، و از انفجارات كور در كوچه ها وخيابان ها تا دزدى و تجاوز. و از همه بدتر و بالاتر تبليغات دامنه دار ازاول انقلاب تا امروز است ، كه براى تضعيف روحيه ملت مقاوم و رزمندگان عزيز به هرنوع دروغ و تهمتى متشبث شدند، ولى بحمدالله نه تنها هيچ يك از تيرهاى آنان به هدفنرسيد، كه نتيجه معكوس داد. اكنون از چنين مارهاى زخم خورده اى نبايدغافل بود. چه بسا، با نفوذ عمال سرسپرده داخلى در ارگان هاى دولتى و مقامات موثر،به تدريج قدم به قدم كار خود را انجام دهند و انسان مستقيم را منحرف كنند و متعهدان راوابسته نمايند. غفلت از اين امر، فاجعه انگيز است و همه مقامات ، خصوصا مقامات بالاچون روساى قواى سه گانه ، بيشتر مورد نظر و هدف هستند، زيرا انحراف آنان خداىنخواسته ممكن است انحراف رژيم را در پى داشته باشد. همه ما و شما بايد بدانيم كهشيطان خارج و داخل و نفس اماره به تدريج انسان را از خلاف هاى كوچك به بزرگ وبزرگتر مى كشاند كه يك وقت از كفر سر در مى آورد. پس خلاف كوچك را بزرگشماريد و شماريم ، و فساد را از سرچشمه جلو گيريم . از خداوندمتعال مدد مى خواهيم كه همه ما را حفظ نمايد، خصوصا از شيطان نفس كه مادر (بت )هاست. 374
از اول اگر جلوى فساد را نگيريد معلوم نيست كه به وضع سابق منتهى نشود
من راجع به كل مجلس مكرر عرض كرده و حالا هم عرض مى كنم كه مجلس ما بايد با مجلسهاى سابق فرق داشته باشد، البته فرق هم دارد، اما هر امرى كم كم به انحراف كشيدهمى شود و چنين نيست كه يكدفعه انحراف واقع شود. در خود انسان نيز چنين است كهشيطان و نفس اماره به تدريج از عمل به مكروهات و بعد از آن به صغائر و از آنجا بهبالاتر انسان را منحرف مى كنند. در مجلس سابق دوره اولش بهتر بود، لكن در هرسال چيزى به آن اضافه و يا از آن كم شد تا رسيد به آنجا كه مجالس اخير را ديديمشما از اول اگر جلوى فساد را نگيريد معلوم نيست كه به وضع سابق منتهى نشود.البته بايد عاقلانه باشد كه مساءله حادى پيش نيايد. 375
لزوم مراقبت از خود و ديگران
بايد خودتان مراقبت خودتان را بكنيد و وادار كنيد كسانى از شما مراقبت كنند و چه بساباشد كه اين سپاه پاسداران و اين سران فرماندهان سپاه پاسداران با همه جديتى كهمى كنند براى اينكه به اسلام خدمت بكنند، در باطن قلبشان غير خودآگاه از اين خصيصههاى شيطانى باشد كه يك وقت ببينند كه كارهائى كه كرده اند، دست شيطان در آن بودهاست بايد هميشه انسان مراقب خودش باشد مى خواهد نماز بخواند، مراقبت كند از نمازشكه مبادا دست او در اين كار باشد، دست نفس اماره در كار باشد بخواهد پاسدارى بكند،متوجه باشد كه مبادا دست او در كار باشد و او را به كارى وادار كند كه خودش تباهبشود و جمهورى اسلامى را هم چهره اش را يك طور ديگر نمايش بدهد شماهائى كه دستاندركار هستيد در اين جمهورى اسلامى ، چه آن آقايان سفرا و كاردارهائى كه در خارج مىروند و خارج بيشتر توقع هست و چه شما سپاه پاسداران و ساير قواى نظامى و انتظامىكه در داخل خدمت مى كنيد و چه وكلاى محترم كه در مجلس خدمت مى كنند و چه همه ، قوهقضائيه ، قوه اجرائيه ، همه بايد از خودشان مراقبت كنند. 376
تبهكاران و جنايت پيشگان بيش از هر كس چشم طمع به شما دوخته اند
شما كه خود را پيروان اصحاب وحى و اولياء عظيم الشان مى دانيد و بحمدالله هستيد،خود را جز خدمتگزار به ملت هاى ستمديده ندانيد و بايد بدانيد كه تبهكاران و جنايتپيشگان بيش از هركس چشم طمع به شما دوخته اند و با اشخاص منحرف نفوذى در بيوتشما با چهره هاى صددرصد اسلامى و انقلابى ممكن است خداى نخواسته فاجعه ببارآورند و با يك عمل انحرافى نظام را به انحراف كشانند و با دست شما به اسلام وجمهورى اسلامى سيلى زنند. الله الله در انتخاب اصحاب خود، الله الله درتعجيل تصميم گيرى خصوصا در امور مهمه و بايد بدانيد و مى دانيد كه انسان از اشتباهو خطا مامون نيست به مجرد احراز اشتباه و خطا از آن برگرديد و اقرار به خطا كنيد. كهآن كمال انسانى است و توجيه و پافشارى در امر خطا، نقص و از شيطان است در امور مهمهبا كارشناسان مشورت كنيد و جانب احتياط را مراعات نماييد. 377
خطر انحراف و نفوذ منحرفين

next page

اخلاق كارگزاران در كلام و پيام امام خمينى قدس سره الشريف

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation