بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب اخلاق کارگزاران در کلام و پیام امام خمینی, بنیاد مستضعفان و جانبازان ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST-0 -
     30300001 -
     30300002 -
     30300003 -
     30300004 -
     30300005 -
     30300006 -
     30300007 -
     30300008 -
     30300009 -
     30300010 -
     30300011 -
     30300012 -
     30300013 -
     30300014 -
     30300015 -
     30300016 -
     30300017 -
     30300018 -
     30300019 -
     30300020 -
     30300021 -
     30300022 -
     30300023 -
     30300024 -
     30300025 -
     30300026 -
     30300027 -
     30300028 -
     30300029 -
     30300030 -
     30300031 -
     30300032 -
     30300033 -
     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     IStart -
     MainFehrest -
 

 

 
 

 

next page

اخلاق كارگزاران در كلام و پيام امام خمينى قدس سره الشريف

back page

حالا البته اين پر كردن دنيا را از عدالت ، اين را ما نميتوانيم بكنيم ، اگر مى توانستيممى كرديم اما چون نمى توانيم بكنيم ايشان بايد بيايند. الان عالم پر از ظلم است ، شمايك نقطه هستيد در عالم ، عالم پر از ظلم است ، ما بتوانيم جلوى ظلم را بگيريم ، تكليفماناست . / قرآن و / ضرورت اسلام و قرآن تكليف ما كرده است كه بايد برويم همه كار رابكنيم . اما نمى توانيم بكنيم ، چون نمى توانيم بكنيم بايد او بيايد تا بكند، اما مابايد فراهم كنيم كار را. فراهم كردن اسباب اين است كه كار را نزديك بكنيم ، كار راهمچو بكنيم كه مهيا بشود عالم براى آمدن حضرت سلام الله عليه . در هر صورت اينمصيبت هايى است كه به مسلمان ها وارد شده است و سياست هاى خارجى دامن بهش زدند براىچاپيدن اينها و براى از بين بردن عزت مسلمين و باورشان هم آمده است خيلى ها، شايد الانهم بسيارى باور بكنند كه نه ، حكومت نبايد باشد و زمان حضرت صاحب بايد بيايدحكومت . و هر حكومتى در غير زمان حضرت صاحبباطل است يعنى هرج و مرج بشود، عالم به هم بخورد تا حضرت بيايد درستش مى كنيمتا حضرت بيايد. 195
ما مدافع اسلام هستيم و مدافع اسلام با جان ومال و عزيزان خودش دفاع مى كند و هرگز نخواهد نشست . ما چه پيروز بشويم در عالمماده و چه غلبه بكنيم ، غلبه باماست . پيغمبر اسلام هم در بعضى از جنگ ها شكست خوردلكن غلبه با او بود. اولياء اسلام هم در بعضى از جنگ ها دشمنان بر آنها غلبه كردند،لكن غلبه با آنها بود. غلبه با حق است ، باطل زهوق است انالباطل كان زهوقا ما در اين روز به همه مسلمين دعا مى كنيم و دست تضرع پيش خداىتبارك و تعالى بلند مى كنيم كه مسلمين بيدار بشوند. 196
تكليف است براى همه ما كه اين جمهورى كه به اين جا رسيده است تا آخر حفظكنيم
بين خودتان برادر باشيد، حفظ كنيد اين برادرى را، با حفظ برادرى شما به اين جارسيديد و با حفظ برادرى بايد جلو برويد. اگر خداى نخواسته خللىحاصل بشود، در اين برادرى ، چه در خود تهران ، چه در خارج تهران ، هر جا باشد، چهبين روحانيون ، چه بين مردم ، چه بين جناح هايى كه هستند، اگر خداى نخواسته يك وقتيك خللى واقع بشود شكست همراه اوست . شما فكر اين را بكنيد كه حافظ اسلاميد، نهحافظ خود. شما بايد حفظ اسلام را بكنيد، آن هم نه در زمان خود، همان طورى كه انبياءعظام دنبال اين بودند كه بعد از خودشان تا آخر حافظ باشند، تكليف است براى همه ماكه ما اين جمهورى كه به اين جا رسيده است تا آخر حفظ كنيم . تا آخر حفظ كردن اين استكه هر روز محكم كنيم برادرى خودمان را، سر اغراض جزييه كه زود مى گذرد، لطمه اىخداى نخواسته به اسلام وارد نكنيم ، لطمه اى به جمهورى اسلام وارد نكنيم .اشكال اگر هست به من و ديگران ، اشكال را بايد گفت لكن نبايد تضعيف كرد دولت را،نبايد تضعيف كرد قوه مقننه را، قوه قضاييه را، روحانيت را. اينها جرم است ، اينها گناهنابخشودنى است . شما توجه بايد بكنيد. ملت ما توجه بكنند كه يك ملت با هم هيچ قوهاى بر آنها غلبه نخواهد كرد، هيچ قوه اى نمى تواند بر يك ملتى كه همراه هم هستند وبا هم هستند، هيچ قدرتى نمى تواند با او مقابله كند و لهذا شياطين در پى اين هستند كهاز اين راه پيش بروند كه بين جناحها اختلافى ايجاد كنند. اعتنا نكنيد به اين شياطين ، درشهرها اعتنا نكنند آقايان به شياطينى كه ميخواهند اختلاف ايجاد كنند. 197
آن كس كه براى خدا و عزت اسلام و نجات محرومان قيام كند چه باك از حوادث دهردارد
عزيزانى كه در جبهه ها در دفاع از اسلام و كشور اسلامى سر از پا نمى شناسند وجهات معنوى و عرفانى آنان را و عمق ارزش آن را جز خداى تعالى كسى نمى داند و راهىبراى امثال نويسنده بر آن نيست ، بايد هر چه بيشتر به نصرت حق تعالى اعتماد كنند،كه قدرت هاى امكانى در مقابل نصر الهى ناچيز است . عزيزان من ! شما پيروز و منصوريدچه در راه حق تعالى به نصرت ظاهرى برسيد و چه شهيد ومعلول و اسير شويد. حق تعالى با شماست و دست تواناى بقيه الله كه يد الله استدستگير شما. آن كس كه براى خدا و عزت اسلام و نجات محرومان قيام كند چه باك ازحوادث دهر دارد. شما پيروان رسول الله هستيد كه در راه دين خدا چه رنج هاى طاقت فرساكشيده و چه زحمت ها متحمل گرديده اند، در مكه با آنهمه فشارها و تهمت ها و اهانت ها و درمدينه با آنهمه جنگ ها و دفاع هاى خردكننده ، ولى آن حضرت و ياران وفادارش چونكوهى استوار ايستاده و براى اسلام و مسلمانان خدمت مى كردند و شيعه اميرالمومنين وفرزندان آن بزرگوار هستيد كه در راه خداوند هر رنج و تعبى رااستقبال كردند. 198
تكليف را بايد با درايت و دقت انجام داد
ملى گراها تصور نمودند ما هدفمان پياده كردن اهداف بينالملل اسلامى در جهان فقر و گرسنگى است ، ما مى گوييم تا شرك و كفر هست ، مبارزههست و تا مبارزه هست ، ما هستيم . ما بر سر شهر و مملكت با كسى دعوا نداريم ، ما تصميمداريم پرچم لا اله الا الله را بر قلل رفيع كرامت و بزرگوارى به اهتزاز درآوريم. پس اى فرزندان ارتشى و سپاهى و بسيجى ام ! و اى نيروهاى مردمى ! هرگز از دستدادن موضعى را با تاءثر و گرفتن مكانى را با غرور و شادى بيان نكنيد كه اينها دربرابر هدف شما به قدرى ناچيزند كه تمامى دنيا در مقايسه با آخرت .
پدران و مادران و همسران و خويشاوندان شهدا، اسرا، مفقودين و معلولين ما توجه داشتهباشند كه هيچ چيزى از آنچه فرزندان آنان به دست آورده اند كم نشده است . فرزندانشما در كنار پيامبر اكرم و ائمه اطهارند، پيروزى و شكست براى آنها فرقى ندارد. امروزروز هدايت نسل هاى آينده است ، كمربندهاتان را ببنديد كه هيچ چيز تغيير نكرده است .امروز روزى است كه خدا اين گونه خواسته است و ديروز خدا آن گونه خواسته بود وفردا انشاءالله روز پيروزى جنود حق خواهد بود، ولى خواست خدا هر چه هست ما درمقابل آن خاضعيم و ما تابع امر خداييم و به هميندليل طالب شهادتيم و تنها به همين دليل است كه زير بار ذلت و بندگى غير خدا نمىرويم . البته براى اداى تكليف همه ما موظفيم كه كارها ومسايل مربوط به خودمان را به بهترين وجه و با درايت و دقت انجام دهيم . 199
10 - حكومت بر قلوب
سلامت كشور در تفاهم ملت و دولت است
اگر يك كشور بخواهد يك كشور سالمى باشد بايد بين دستگاه حاكمه با ملت تفاهمباشد و مع الاسف در رژيم هاى شاهنشاهى و بخصوص در رژيم اخير اين معنا عكس بوديعنى دستگاه حاكمه (همه دستگاه حاكمه ) در يك قطب واقع شده بود و ملت هم دريك قطب .اين دستگاه حاكمه كوشش مى كرد كه با ارعاب و با فشار و با آزار و شكنجه و حبس وامثال اينها با ملت رفتار كند و ملت هم اگر زور نداشت كوشش مى كرد كه مالياتبتواند، نپردازد، از زير بار همه چيز در برود، هر چه بتواند كارشكنى كند براى دولتو از اين جهت هى شكاف بين مردم و دولت حاصل مى شد و دولت هم هيچ پشتيبان نداشت ودستگاه حاكمه يك امر به خيال خودش ‍ مستقلى بود كه هيچ ارتباطى با ملت نداشت ، ملت همبه او هيچ اعتماد نداشت ، او را دشمن خودش مى دانست . ارتش وقتى مى آمد توى مردممثل اينكه دشمن آمده است و جمعيت از او فرار مى كردند و پشت مى كردند به او و پاسبانوقتى كه مى آمد در بين مردم ، مردم از او فرار مى كردند، تنفر داشتند و اينها اسباب اينشد كه نتواند حكومت باقى بماند و با پايگاه نداشتن در پيش ملت ناچار بايد كناربرود و رفت . اين بايد يك عبرتى باشد براى دولت ها. در رژيم اسلامى شايد در راسبرنامه همين تفاهم مابين دولت و ملت باشد يعنى نه دولت خودش را جدا مى داند وبخواهد تحميل بكند و مردم را تهديد بكند، ارعاب بكند، اذيت بكند و نه مردم درصدد اينبودند كه دولت را تضعيف بكنند يا فرار بكنند از مقررات دولتى . 200
نمونه هايى از رفتار حضرت امير (ع ) در جلب رضايت مردم
اسلام وضعش از اول اينطور بوده است كه آن حاكمش كه راس بوده است ، در زندگى ، درمعاشرت ، در اينها با مردم يا پائين تر بوده است يا همانجور. - و ما - بهترين حاكمى كهدر اسلام بعد از رسول الله پيدا شد، حضرت امير سلام الله عليه بود و مع الاسف حكومتكوتاهى داشت و ما وقتى كه سيره ايشان را درعمل از تاريخ اخذ بكنيم و فرمايشات ايشان را در خطبه ها، در نامه ها اخذ بكنيم و رفتارايشان را با رعيت و همين طور رفتار رعيت با او، رفتار استاندارهايى كه مى فرستادند دراطراف ، يك مملكت بسيار بزرگ بود ديگر، حجاز و مصر و ايران و عراق و سوريه و يكمقدار از اروپا و اينها همه تحت سيطره بودند و وقتى كه مى فرستادند سفارش هايى كهمى كردند نسبت به اينكه چه جور بايد رفتار بكنيد و چه جور هم رفتار مى كردند آنها ومردم با آنها چه وضعى داشتند، اينها همه در تاريخ هست . زندگى خود اميرالمومنين كهمعروف است كه ... يك آدم متعارف نمى تواند آنطور زندگى كند. حتىاشكال كرده بودند كه خوب شما اگر زندگى ات اين است ، پس چرا همچه قوى هستيد؟ دريك جايى مى فرمايند كه اين درخت هائى كه در بيابان پيدا مى شود، هم چوبش محكمتراست ، هم آتشش قوى تر است براى اينكه آب كم خورده است . اينطور نيست كه هر كس زيادخورد و چرب خورد و شيرين خورد، اين يك آدم قويى بشود بلكه شايد بسيارى از اينغذاها خصوصا اين غذاهاى غير عادى براى انسان شايد سستى و ضعف و اينها هم مى آورد.در هر صورت در زندگيش وقتى كه انسان مى بيند، مى بيند كه يك پوستى بوده است(اينطور نقل مى كنند) كه شب ها اين پوست را مى انداختند و خودشان با حضرت فاطمهسلام الله عليها رويش ‍ مى خوابيدند و روزها همين پوست را علوفه رويش مى ريختندبراى شترشان . و در خوراك هم كسى نمى توانست آنطور زندگى بكند، هيچ كس همچوزندگى اى و خودشان هم مى فرمايند شماها نميتوانيد لكن در تقوا و در ورع با من اجتهادكنيد، با من موافقت كنيد. وضع حكومت اينطورى بود و اينطور خاضع درمقابل قانون ، رئيس يك ملت كه توسعه رياستش اينقدر زياد بود و قدرت ارتشش آنطور،آنطور خاضع در مقابل قانون كه وقتى قاضى اى كه خودش نصب كرده او را دعوت مىكند كه يك كسى را ادعائى داشته يا ايشان ادعا داشتند كه راجع به يك زرهى ، يهودى همبوده آن طرف ، وقتى كه (به حسب نقل ) قاضى ايشان را احضار مى كند (همان قاضى كهخودش نصب كرده ) تشريف ميبرند وقتى قاضى مى گويد يا اباالحسن ، مى گويد نه ،بايد من و او را على السواء حساب بكنى ، قاضى بايد نظرش به هر دو على السواءباشد و مرا با كنيه كه يك احترام است اسم نبر، يا على بگو. و وقتى هم كه قاضىرسيدگى مى كند و حكم بر ضد حضرت امير مى دهد، حق مى دهد، منتهى يهودى مى آيدايمان مى آورد اسلام مى آورد مى بيند كه اسلام اين است . وضع معاشرتشان با مردم ،وضع زندگى شان ، وضع عدالتشان ، رسيدگى شان به فقرا و معروف است و ديگرتاريخ هم هست كه خانه هايى بوده است كه مطلع نبودند كه كى مى آيد برايشان چيز مىآورد، ايشان مى بردند و در يك جايى كه رفتند و بچه ها وقتى كه مى رفتند گريه مىكردند و ايشان وارد شده بود و به آنها غذا داد و تلطف كرد و اينها، بعدش شروع كردنديك صداى مثل صداى شتر كه بچه ها را بخندانند. گفتند: (من وقتى آمدم اين بچه هاگريه مى كردند دلم ميخواهد حالا كه مى روم بخندند بچه ها.) اين يك حاكمى است كهتوسعه حكومتش از حجاز تا مصر تا ايران تا آفريقا تا همه اينها بوده است . خوبالبته هر كس كه نمى توان (هيچ كس نمى تواند). لكن اگر حكومت ها خودشان را جداندانند از مردم ، روسا اينطور نباشد كه بروند هر كس در هر جائى يك رياستى داشتبخواهد اعمال قدرت بكند، اعمال رياست بكند، مردم را پائين تر بداند، با مردم رفتارىبكند كه رفتار يك مثلا زورمند خيلى كذا است با ديگران ، اسباب اين مى شود كه مردم ازاو جدا بشوند. 201
بين ملت و دولت خدمت متقابل است
خدمت ، خدمت متقابل است ، شما به آنها خدمت مى كنيد، آن هم به شما خدمت مى كند، اين يكعبرتى است براى همه ماها كه بفهميم برنامه بايد چى باشد.
عرض كردم باز در ايران محتوايش تحقق پيدا نكرده ، يك اسمى و يك كمى هم صورتشپيدا شده ، حالا اينطور شده و اگر انشاءالله اسلام در ايران آنطورى كه خدا ورسول مى خواهند پياده بشود، آنوقت معلوم مى شود كه دولت اسلامى يعنى چه و دولتطاغوتى يعنى چه ، آنوقت برادرى همه شما درست مستحكمتر مى شود و مملكت هم آبادترمى شود و جنايت ها و خيانت ها از بين مى رود، برادرى ها شروع مى شود و من اميدوارم كهبشود اين و ما و شما بتوانيم باهم دست به دست هم بدهيم و همه پشتيبان هم و خدمتگزاربه اسلام و خدمتگزار به خداى تبارك و تعالى براى درست كردن يك مملكتى و نجاتدادن مملكت از دست دشمن ها، آنهائى كه الان هم باز چشم هاشان به اينجا دوخته شده است ومنافع خودشان را مى بينند از دست رفته ، چشم ها را به اينجا دوخته اند كه بلكه بهخيال خودشان باز يك رژيمى نظير او يا بدتر از او را ايجاد كنند و من اميدوارم كه ديگرموفق نشوند. 202
حكومت بر قلوب ، حكومتى شيرين است
من لازم مى دانم كه به شما آقايان كه در راس بعضى از كشورهاى اسلامى هستيد نصيحتكنم . شما كوشش كنيد كه حكومت بر قلوب كشورهاى خودتان بكنيد، نه حكومت بر ابدان وقلوب از شما كناره بگيرند. مسلمين اگر بخواهند موفق بشوند و از زير تعهدهاى اجانب وسلطه آنها بيرون بيايند، حكومت هاى آنها بايد كوشش كنند كه قلوب ملت خودشان را بهدست بياورند. حكومت بر قلوب ، يك حكومت شيرين است به خلاف حكومت بر ابدان كهقلوب با آنها نباشد. شما ديديد كه ايران با اينكه يك مملكت كم جمعيتى است لكن براىاينكه قلوب ملت با حكومت موافق بود و موافق هست ، الان در همه گرفتارى هايى كه حكومتدارد، در همه گرفتارى ها ملت كوشش مى كند كه همقدم باشد با آنها و مقاصد دولت رابه پيش ببرد. ما در اين جنگى كه ناگهان به ماتحميل شد و آنها گمان مى كردند كه با يك ارتشمقابل هستند، آن هم به خيال خودشان يك ارتش ضعيف و آشفته ، ديديد كه اشتباه كردهبودند و حساب هاى آنها صحيح نبود براى اينكه آنها نه حساب ارتش فعلى ما را كردهبودند و نه حساب ملت را. ارتش فعلى ما و همين طور ساير قواى نظامى و مسلح ما، امروزغير از زمان طاغوت بود. زمان طاغوت دل ها همراه نبود و مردم با ابدان به زور همراهى مىكردند و در اين زمان دل ها همراه است و حكومت بردل هاست . رئيس جمهور ما بر دل هاى مردم حكومت مى كند و نخست وزير ما و مجلس ما همه بردل هاى مردم حكومت مى كنند، از اين جهت الان كه لشكر ما و ارتش ما در جبهه هامشغول به جنگ و دفاع هستند، تمام كشور ما يكپارچه به جنگ مشغولند، به همراهى باارتش و همراهى با قواى مسلحه مشغول هستند و شايد هر روز يا اكثر روزها جوان هائىاينجا بيايند و با گريه بخواهند كه عازم به جبهه ها بشوند براى شهادت ، حتىپيرمردهاى ضعيف هم اين آرزو را دارند و بچه هاى نارس هم اين آرزو را دارند و اين براىاين است كه در اين كشور، اسلام حكومت مى كند و حكومت اين كشور حكومت بر ابدان نيست ،حكومت بر قلوب است . قلوب مردم با كسانى كه در اين كشور حكومت مى كنند همراه است وملت است كه حكومت مى كند. 203
كوشش كنيد كه قلوب مردم را بدست آوريد
شما آقايان كوشش كنيد، شما سران كشورها كوشش كنيد و به ديگر سران كشور همسفارش كنيد كه آنها هم نظير ايران حكومت بر قلوب مردم بكنند.اشكال مسلمين اين است كه در بسيارى از حكومت ها، حكومت بر ابدان است آن هم با فشار ولهذا موفق نيستند. اگر ما حكومت بر ارواح بكنيم و سران كشورهاى اسلامى حكومت برارواح بكنند و قلوب ملت ها را به دست بياورند، با اين كثرت جمعيت و با اين مخازن زياداينها آسيب پذير نخواهند بود، و بر همه كشورهايى كه بخواهند به آنها تعدى كنند،مقابله مى كنند. و هيچ كشورى با ملت ها نمى تواند مقابله كند، كشورها با دولت ها مقابلهمى كنند و با ارتش هائى كه قلوب مردم با آنها نيستند. شما كوشش كنيد و به دوستانخودتان بگوئيد كه كوشش كنند كه قلوب مردم را به دست بياورند همانطورى كه درصدر اسلام قلوب مردم متوجه به حكومت بود. حكومت صدر اسلام ، حكومت بر قلوب بود ولهذا با جمعيت هاى كم بر امپراطورى هاى بزرگ غلبه كردند. شما كه ، الان بحمداللهجمعيت مسلمين قريب يك ميليارد است و چرا بايد با اينكه يك ميليارد جمعيت ما داريم قدس ما راصهيونيست ها ببرند و حكومت هاى ديگر را هم در تحت سلطه قرار بدهند در صورتى كهاينها اگر با هم مجتمع باشند، حكومت بزرگى خواهند بود. هر كدام درمحل خودشان حكومت بر محل خودشان و همه با هم زير بيرق اسلام باشند و انشاءالله مناميدوارم كه اين نصيحت را بپذيريد كه اين صلاح دين و دنياى شما و ما و مسلمين است. 204
كارى بكنيد كه مردم به شما محبت كنند
امروز روزى است كه بايد حفظ كنيد شما اسلام را، اسلام را بايد حفظ كنيد. حفظ اسلام بهاين است كه اعمالتان را تعديل كنيد، با مردم رفتار خوب بكنيد، برادر باشيد با مردم ،مردم را اينطور حساب نكنيد. رژيم هاى سابق مردم را از خودشان جدا مى دانستند. آنها دريكطرف بودند، مردم هم در يك طرف بودند. آنها مردم را مى كوبيدند، مردم هم آنها را اگرمى توانستند. امروز كه مردم جدا نيستند از پاسداران اسلام ، حكومت اسلام كه از مردم جدانيست ، تو مردم است ، از همين مردم و از همين جمعيت است شما هم از همين مردميد، از همين جمعيتيد،شما كارى نكنيد كه مردم از شما بترسند، شما كارى بكنيد كه مردم به شما متوجهبشوند، كارى بكنيد كه مردم محبت به شما بكنند، پشتيبان شما باشند. 205
اگر مردم پشتيبان حكومتى باشند، اين حكومت سقوط ندارد
اگر مردم پشتيبان يك حكومتى باشند، اين حكومت سقوط ندارد، اگر يك ملت پشتيبان يكرژيمى باشند، آن رژيم از بين نخواهد رفت اينكه رژيم سابق از بين رفت براى اينكهپشتيبان نداشت ، ملت پشتيبانش نبود، ملت پشت به او كرد بلكه خود ملت او را بيرونش ‍كرد. رضاخان را وقتى متفقين از اين مملكت بيرون كردند، مردم شادى مى كردند با اينكه درخطر بودند، جانشان در خطر بود، لشكر غير بود، لشكر اجنبى بود، لشكرهاى اجنبىبودند ريختند به ايران ولى چون رضاخان را بردند، مردم خوشحالى مى كردند. ماخودمان مطلع بوديم در بين مردم اين مرد هم كه رفت كه ديديد كه چه شاديها كردند براىاينكه پشتيبان نداشتند. كارى نكنيد كه مردم بگويند كه اى كاش نبود اين پاسدار، كارىنكنيم كه مردم بگويند اى كاش روحانيتى در كار نبود. مساءله مهم است . قضيه اين نيستكه من ساقط باشم ، قضيه اين نيست آقا ساقط باشند، قضيه اين است كه اسلام در خطراست . امروز اينطورى است وضع ما، همه انشاءالله با هم متوجه به اسلام و وظائف. 206
اين مردم خوب را با خودتان همراه كنيد
در هر صورت ما براى خاطر حفظ يك كشورى ، براى خاطراستقلال يك كشورى كه باز يك قدرت هائى نيايند دوباره در كشور ما و بخواهند چهبكنند، بايد مردم را نگه داريد. هر كدام در هر جا كه هستيد مردم را همراه خودتان نگهداريد و مردم را با هم جوش ‍ بدهيد يعنى صحبت هائى كه مى كنيد، در مجالسى كه مردمدارند، برويد صحبت كنيد براى مردم و مردم را آگاه كنيد كه اين بساطى كه فرض كنيدكه بعضى از روشنفكرها مى خواهند درست بكنند، اين بساط، بساطى است كه اگر اشتباهكرده اند خوب ، اشتباه است يا اگر يك نقشه اى در كار هست كه يك همچو كارهايى بشود،نقشه اش را به هم بزنند، مردم با هم باشند. آقا مردم تا حالا در اين چندسال آخر كه چقدر اينها زحمت كشيده اند، مردم خيلى خوبند، مردم ما واقعا خوبند شايد نظيرملت ايران در هيچ جا نباشد، ماها بديم ، آنها خيلى خوبند. من گاهى در ذهنم اين معنا مى آيدكه اگر چنانچه در آخرت - من خودم را مى گويم - من جهنم بروم آن كسى كه براى من يككارى كرده ، به خيال اينكه من آدم هستم براى من يك كارى كرده است در بهشت باشد، مىگويند بهشت مشرف به جهنم است ، مى بينند آنها را، خوب من چه جواب بدهم به او، اينهابه من بگويند كه ما براى تو مثلا (الله اكبر) گفتيم تظاهر كرديم تو جورى بودىكه رفتى جهنم و ما براى خاطر تو بهشت رفتيم تو خودت ملعون بودى ، رفتى جهنم .اين مردم خوبند، اين خوب ها را نگه داريد، اين مردم خوب را با خودتان همراهكنيد. 207
حالى كنيد به مردم كه خدمتگزاريد
وقتى تمام استان ها، اشخاصى كه در استاندارى هستند، تمام استاندارها بنا را بر اينبگذارند كه كارهاى خودشان را خوب انجام بدهند، در خدمت مردم باشند، حالى كنند بهمردم كه حكومت اسلامى ، حكومت خدمت است ، پيغمبر اكرم خدمتگزار مردم بود با آنكه مقامش آنبود ولى خدمتگزار بود، خدمت مى كرد. آن قصه مالك اشتر را من كرارا گفته ام : عبور مىكرد از يك جائى ، سردار اول اسلام بود، از يك جايى عبور مى كرد يك كسى نشناخت و يكفحشى داد، يك چيزى گفت ، وقتى رد شد آن كسى كه آنجا نشسته بود گفت : تو او راشناختى ؟ گفت نه . گفت : مالك اشتر بود، دويد مردك ، ديد رفته مسجد، رفته مسجد نمازمى خواند، رفت عذرخواهى كرد. گفت : من نيامدم مسجد الا اينكه براى تو طلب مغفرت بكنم ،اين يك كلمه ببينيد چه مى كند با قلب آن آدم . 208
جلب نظر مردم از امورى است كه لازم است
بايد طورى بشود كه اگر شما با هم اختلاف كرديد،مثل اختلاف دو تا مجتهد باشد در مسائل ، اختلافى باشد كه دو مجتهد با هم دارند. آناختلاف اگر باشد، پيش مردم هم مقبول است ، پيش شوراى نگهبان هممقبول مى شود. و اما اگر بنا باشد كه يكى اش از يك طرفى بيفتد كه شوراى نگهبانبگويد اين خلاف اسلام است ، شوراى نگهبان نمى گويد كه اين خلاف فتواى من است ياخلاف فتواى زيد است ، او مى گويد خلاف اسلام است ، اگر اينطور بشود و تكراربشود، اين خطرى است براى شما و براى همه و اگر دولت هم بخواهد اينطور مشى كهگاهى وقت ها مى شود، اين را ادامه بدهد و مردم را در فشار قرار بدهد، بازار را در فشارقرار بدهد، بداند كه فاتحه آن دولت هم خوانده خواهد شد. جلب نظر مردم از امورى استكه لازم است . پيغمبر اكرم جلب نظر مردم را مى كرد،دنبال اين بود كه مردم را جلب كند، دنبال اين بود كه مردم را توجه بدهد به حق . شما همبايد دنبال همين معنا باشيد، دولت بايد دنبال همين معنا باشد، ارتش بايد همين معنا راداشته باشد، پاسدارها بايد همين طور باشند. اگر خداى نخواسته بعضى از پاسدارهاجوانى بكنند و يك كارى كه برخلاف موازين است انجام بدهند، اگر اين تكرار بشودخداى نخواسته چشم مردم از آنها، راى مردم از آنها برمى گردد و موردسوال واقع مى شوند و اين مصيبت است . شما گمان نكنيد كه قدرت نظامى شما را نگهداشته است ، قدرت ايمان شما را نگه داشته است و پشتيبانى ملت ها، ملت . اين را بايد،اين پشتوانه را بايد حفظش بكنيد. اگر اين پشتوانه خداى نخواسته يك وقتى از دست مابرود، همه از بين خواهيم رفت و اسلام هم دستخوش باز يكمسائل ديگر مى شود. 209
فتح قلوب بالاتر از فتح كشورهاست
اگر بخواهيد مملكت تان مال خودتان باشد و مال خود اين ملت باشد، بايد اين ملت را بههمان گرمى اى كه هست نگه داريد و تخيل اينكه ما يا به شرقمتمايل باشيم يا به غرب متمايل باشيم اين در ذهنتان اصلا ديگر وارد نشود و نگذاريد درذهن كسان ديگرى كه با شما تماس دارند يا ملت ، وارد بشود، اينها را همين طور منسجمنگه داريد. يك ملت اصلا نظير ندارد اين ، اگر زمان محمدرضا يك جنگى واقع مى شد، آندر مثلا فرض كنيد در اهواز واقع مى شد، در خراسان برايش زن ها نان مى پختند؟! دعا مىكردند كه انشاءالله شكست بخورد، حالا وضع اينطورى است . در كجاى دنيا شما سراغداريد يك همچو مطلبى يك همچو پشتيبانى مردم از حكومت ، از ارتش ، سراغ نداريم ما جائىدر اين ، نظير نداشته است اين ، در تاريخ هم نمى توانيد پيدا بكنيد، از بچه هاىكوچكى كه ده تومان دارند مى دهند به ، براى ارتشى كه آنجا، قواى مسلحه اى كه آنجاكار مى كنند با آن پيرزن هشتاد ساله اى كه چند تا تخم مرغ دارد، اين ارزش دارد، ارزشاينها زياد است اما بايد حفظ كنيم اين ارزش را. پيروزى مملك ما براى همين ارزش هاست ،اين پيروزى قلوب ، بالاتر از پيروزى كشور است . از قلوب اينطور، اينطور فتح قلوببالاتر از فتح كشورهاست ، اين را حفظش بكنيد و دائما در نظرتان باشد كه ما يك بندهخدايى هستيم كه اين مردم ما را به اين محل رساندند و ما براى آنها بايد خدمت بكنيم. 210
بايد جورى باشيد كه مردم مثل برادر شما را در آغوش بگيرند
رئيس جمهور بايد فكر بكند كه اين مردم كوچه و بازار من را از پاريس آوردند اينجا ورئيس جمهور كردند، من بايد خدمت بكنم به مردم . نخست وزير بايد فكر همين معنا باشدكه اين مردم بودند كه من را از حبس ها و زجرهاى آنجا بيرون آوردند و نخست وزير كردند،من بايد خدمت به آنها بكنم . شما آقايان هم همين طور، هر كدام كه در آنوقت زجر كشيديد وحبس رفتيد همين ملت شما را نجات داده است ، هر كدام هم كه نبوديد، اصلش مملكت يك حبسىبود، تمام كشور يك زندانى بود براى همه ، بنابراين آن چيزى كه اساس است در اينمملكت ، هم سياست اقتضا مى كند، هم ديانت اقتضا مى كند، هم انصاف و وجدان اقتضا مىكند، اين است كه اين خدمتگزارهايى كه مجانى براى شما دارند خدمت مى كنند و براى حكومتدارند خدمت مى كنند، اينها را ارجشان را بدانيد و بدانيد كه اگر خداى نخواسته اين پيوندسست بشود و گسسته بشود، خداى نخواسته كار همان است كهاول بود، حالا نشود چند وقت ديگر، چند وقت ديگر از حالا بايد اين بنيان محكم باشد، اينبنيان بايد هميشه دنبال استحكامش باشيد و اين استحكام را هر كدام شما درمحل تان عهده دارش هستيد، يعنى يك تكليف شرعى ، وجدانى است كه شما نگذاريد در هرجايى كه هستيد آن كسانى كه در زير نظر شما وزير - عرض كنم - حكومت شما هست بهمردم بد سلوكى كنند، مردم را بپذيريد براى خودتان ، برويد توى مردم ، جدا نشويد ازمردم . آنوقت اينطور بود كه مردم را نمى پذيرفتند، جدا بودند از مردم . اگر محمدرضامى خواست از يك راهى برود، چند روز از قبلش بايد همه آنجا را، خانه ها راكنترل كنند تا بتواند از آنجا عبور كند، اين سلطنت نيست كه ، اين ذلت است ، اسمش راسلطنت مى گذارند. بايد جورى باشيد كه مردممثل برادر شما را در آغوش بگيرند، الان اينجورند مردم ، اين را حفظش ‍ كنيد، مملكتتان بااين ترتيب حفظ خواهد شد، هر روزى براى مملكتمشكل پيدا مى شود، حلّالش خود مردم . 211
پايگاه مردمى اساس استحكام نظام است
اگر ملت يك وقتى نارضايتى پيدا كرد، اگر امروز صحبت نكنند، چند روز ديگرصدايشان در مى آيد چند وقت ديگر صدايشان در مى آيد، آن روزى كه ملت صدايش دربيايد ديگر نمى تواند يك قدرتى با او مقابله بكند. از اين جهت بايد همه ما توجه بهاين معنا داشته باشيم كه اينكه ملت را راضى مى كند اين است كه ببينند كه شهربانىبراى آنهاست ، نه شهربانى ضد آنهاست . در زمان طاغوت مردم شهربانى را، ارتش را،ژاندارمرى را، دولت را تا برسد به خود آن آدم ضد خودشان مى ديدند، اگر هم فرضكنيم يك شهربانى يا يك رئيس شهربانى بود كه اين موافق با ملت بود، نمى توانستعملى بكند كه مردم احساس كنند كه اين موافق است و لهذا خوب و بدش در نظر همه مردمبد بود و آن پايگاهى كه بايد از آن اول تا آن آخر داشته باشد، در ملت آن پايگاه را ازدست داد. وقتى بنا شد كه پايگاه ملت از دست رفت و نتوانستند هم جورى بكنند كه دوبارهاعاده اش بكنند، اين است كه فرو مى ريزد. اين الان براى شما و ما و همه قشرهاى دولت وملت و خصوصا قشرهائى كه قواى انتظامى هستند، اين بايد يك سرمشق و يك الگو باشدكه ببينيم كه يك قدرت بزرگ وقتى پايگاه ملى ندارد، اين قدرت نمى تواند بايستدسرپاى خودش . يك قدرت ولو بزرگ نباشد، اگر پايگاه ملى داشته باشد، اين غلبهمى كند. 212
با تواضع دل مردم را بدست آوريد
كوشش كنيد كه پايگاه ملى براى خودتان درست كنيد، اين به اين است كه گمان نكنيد كهشما صاحب مقام هستيد، منصب هستيد و بايد به مردم فشار بياوريد. هر چه صاحب منصبارشد باشد بايد بيشتر خدمتگزار باشد، مردم بفهمند كه هر درجه اى كه اين بالا مى رودبا مردم متواضع تر مى شود. اگر يك همچو كارى شد و يك چنين توجهى بهمسائل شد و يك همچو عبرتى از تاريخ براى ما شد، هر قوه اى پايگاه ملى پيدا مى كند وپايگاه ملى حافظ اوست ، حفظ مى كند. او را شهربانى هر شهرى اگر چنانچه در خدمتمردم باشد، اينطور نباشد كه مردم وقتى اسم كلانترى را بشنوند، بلرزند به خودشان، وقتى بخواهند بروند طرف كلانترى مثل اينكه طرف حبس دارند مى روند يا طرفكشتارگاه مى روند، خيال كنند دارند طرف منزلشان مى روند و طرف جايى مى روند كهعدالت در آن هست ، جايى مى روند كه ظلم در آن نيست ، جايى مى روند كه با مردم دوستهست ، نه دشمن ، اگر اينطور شد، دلهاى مردم متوجه مى شود. مردم زود راضى مى شوند،مردم نفوس شان اينطور است كه زود راضى مى شوند، يك نوازش از يك نفر صاحب منصببراى مردم كافى است كه تا مدت ها اينها دلشان راضى باشد از او. كارى بكنيد كهدل مردم را به دست بياوريد. 213
رضاى ملت ، رضاى خدا
پايگاه پيدا كنيد در بين مردم . وقتى پايگاه پيدا كرديد، خدا از شما راضى است ، ملت ازشما راضى است ، قدرت در دست شما باقى مى ماند و مردم هم پشتيبان شما هستند. اگر يككسى بيايد بخواهد به شما يك تعدى بكند، ملت به او حمله مى كند. به خلاف اينكهاگر مردم ديدند كه اينها با آنها نيستند، اينها دشمن آنها هستند، اگر يك كسى بيايد، يكدزدى بيايد بخواهد به شما حمله كند، آنها كمكش هم مى كنند. اين يك مطلبى است كه الان مااز اين تاريخ موجودى كه بر ما گذشت بايد عبرت بگيريم و بدانيم كه اگر پايگاهداشت اين مرد بين مردم ، اگر نصف قدرتش را صرف كرده بود براى ارضاء مردم ، هرگزاين قدرت به هم نمى خورد، هرگز مخالفت با او نمى شد لكن مع الاسف همه قدرتش راروى هم گذاشت بر ضد مردم ، به طورى كه اگر مى رفت به زيارت حضرت رضا، هركه مى شنيد مى گفت كه دارد حقه بازى مى كند، اگر قرآن طبع مى كرد و بين مردم منتشرمى كرد دست هر كس مى آمد مى گفت كه اين براىمثل قرآن معاويه است . اين براى اين است كهعمل نشان نداد به مردم ، يك عملى كه با آن عمل بتواند پايه براى خودش درست بكند. اوآن قدرت بالا بود، فرق نمى كند، شما هم كه در كاشان هستيد و در آنجا يك اداره اىداريد، همين معنا در آنجا هم جارى است ، آن براى همه ملت بود، شما براى ملت كاشانهستيد، قم هم براى قم هست ، تهران هم براى تهران هست . اين يك مساءله كلى است براىهمه ما كه فكر اين باشيم - كه براى ملتمان - بفهمد ملت كه خدمتگزار ملت هستيم ، ملتادراك كند كه ما خير او را مى خواهيم ، وقتى آن را ادراك كرد كه ما همه خير ملت را مىخواهيم ، ملت هم پشتيبان ماست . انشاءالله خدا همه شما را حفظ كند. همه موفق باشيد و همهخدمتگزار باشيد و در اين خدمتگزارى بدانيد كه هم رضاى خدا راتحصيل كرديد و هم رضاى ملت كه رضاى خداستتحصيل كرديد. خداوند به همه شما توفيق عنايت كند. 214
خائن ها چون مى ترسند از مردم ، محيط رعب ايجاد مى كنند
اين طاغوت ها كه محيط رعب ايجاد مى كنند براى اين است كه خائن هستند، مى ترسند از مردم، چون مى ترسند از مردم يك محيط رعب ايجاد ميكنند كه مبادا مردم احقاق حق بخواهند بكنند،لكن ارتش اسلامى از باب اينكه خيانت نكرده به مردم ، عدالت كرده است ، خدمت كرده است ،براى خدمت آمده است ، چون براى خدمت آمده است ، خيانت هم نكرده هيچ خوفى از مردم ندارندمردم هم از آنها خوف ندارند. در عين حالى كه مردم پشتيبان اينها هستند، از آنها خوفندارند. مثل پشتيبانى يك برادر از برادر است . اگر چنانچه ملت پشتيبان شما باشدبهتر است يا اينكه ملت پشت بكند به شما و شما تنها بمانيد و بخواهيد هى با تانك وتوپ و سرنيزه و خونريزى كار انجام بدهيد؟ اگر اين آدم كه هنوز سى و چندسال حكومت كرد بر اينجا اگر - دست - يك دستى به ملت دراز كرده بودقبل از اينكه وقت گذشته باشد (اين آخر دستش را دراز كرد لكن اين دست غلط بود) اگراين نصيحت روحانيون را پذيرفته بود و توجه به ملت كرده بود و خدمت كرده بود بهملت ، سقوط مى كرد؟ ملت پشتيبانش بود، سقوط نمى كرد. همين ملتى كه با فرياد(مرگ بر شاه ) قيام كردند اگر آنوقت يك - فرض كنيد كه - جبهه اى بر خلاف آن مىشد همان وقت مردم با زنده باد شاه مى آمدند جلو. من اين معنا را به او تذكر دادم كه من يادمهست كه وقتى كه متفقين از اطراف ريختند به ايران و ايران را قبضه كردند و مردم بر همهچيزشان ميترسيدند لكن وقتى كه اطلاع رسيد كه رضاخان را فرستادند و فرار كردند،مردم شادى مى كردند. من به اين آدم پيغام دادم كارى نكن كه وقتى تو بروى مردم شادىبكنند و اين نشنيد و وقتى كه رفت ديديد كه مردم چه كردند، چقدر شادىكردند. 215
بايد كارى كنيد كه محبت مردم را جلب كنيد
آقا كارى بايد بكنيد كه محبت مردم را جلب كنيد. اين ، هم رضاى خدا در آن هست ، هم راحتىخودتان در آن هست و هم براى كشورتان مفيد است . اگر بنا باشد كه ارتش جورى باشدكه مردم از آن بترسند و پشت به او بكنند، اين براى ارتش ، خودش بد است ، ارتش بايدخدمت به ملت بكند، بايد خدمت به كشور بكند همان طورى كه در صدر اسلام بوده استكه ارتش اسلام مردم از آنها خوفى نداشتند مردم با هم رفيق و برادر بودند. رئيساول اسلام هم اينطور بود كه با مردم معاشرت مى كردمثل معاشرت يك نفر آدم با يك نفر ديگر، مثل دو نفر برادر كه اينجا نشسته بودند. پيغمبراكرم كه رئيس اسلام بود در مسجد مى آمدند مى نشستند و رفقايشان هم اصحابشان همدورشان مى نشستند با هم ، جورى بود جلسه كه وقتى يك كسى مى آمد از خارج ، نمىشناخت كه اينها كدام يكى پيغمبرند كدام يكى غير پيغمبر، مى پرسيد كه كدام يكى تانهستيد، وضع اينطورى بود، اينطور با جامعه رفتار، اينطور با مردم رفتار مى كردند.اينطور نبود كه وقتى كه وارد مى شود هزار تا پرده جلو باشد و بعد هم بايد ديد كجابنشينيد و سان بدهند و چه ، اين حرف ها نبود در كار. از آن طرف اينطور، از آن طرفقدرت اينطور بود كه ايران را، آن امپراطورى بزرگ ايران را شكست دادند، آن امپراطورىبزرگ روم را هم شكست دادند، در عين حالى كه وضع يك وضع ساده اى بود، بين خودشانبه دستور قرآن رحمت بود و بر ديگران شدت . 216
عقل اقتضا مى كند كه با مردم رفتار اسلامى داشته باشيم

next page

اخلاق كارگزاران در كلام و پيام امام خمينى قدس سره الشريف

back page