بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب برگی از آسمان, حجت الاسلام میرزا على بابائى ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     fehrest01 -
     FOOTNT01 -
     MAHDI001 -
     MAHDI002 -
     MAHDI003 -
     MAHDI004 -
     MAHDI005 -
     MAHDI006 -
     MAHDI007 -
     MAHDI008 -
     MAHDI009 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

سرآغاز 
در ميان علماء الاعلام على بن الحسين صدوق اول را جلالتى تمام است و قبر شريفش درقبرستان قم معروف است و از براى اوست بقعه بزرگى و از براى او توقيعى ازحضرت امام حسن عسگرى عليه السلام نقل شده كه جلالت و عظمت شاءنش از ملاحظه آنمعلوم مى شود.
صورت توقيع شريف 
بسم الله الرحمن الرحيم الحمد لله رب العالمين و العاقبة للمتقين و الجنة للموحدين والنار للملحدين و لاعدوان الا على الظالمين و لا اله الا الله احسن الخالقين و الصلوة علىخير خلقه محمد صلى الله عليه و آله و عترته الطاهرين اما بعد اوصيك يا شيخى ومعتمدى و فقيهى اباالحسن على بن الحسين القمى وفقك الله لمرضاته وجعل من صلبك اولاد صالحين برحمة بتقوى الله و اقام الصلوة و ايتاء الزكوة فانه لاتقبل الصلوة من مانعى الزكوة و اوصيك بمغفرة الذنب و كظم الغيظ و صلة الرحم و مواساةالاخوان و السعى فى حوائجهم فى العسر و السير و الحلم عندالجهل و التفقه فى الدين و التثبت فى الامور و التعاهد للقرآن و حسن الخلق و الامربالمعروف و النهى عن المنكر قال الله تعالى لا خير فى كثير من نجويهم الا من امربصدقة او معروف او اصلاح بين الناس و اجتناب الفواحش كلها و عليك بصلوةالليل فان النبى صلى الله عليه و آله اوصى عليا عليه السلامفقال يا على عليك بصلوة الليل ثلات مرات و من استخف بصلوةالليل فليس منا فاعمل بوصيتى و امر شيعتى حتى يعلموا عليه و عليك بالصبر و انتظارالفرج فان النبى صلى الله عليه و آله قالافضل اعمال امتى انتظار الفرج لاتزال امتى ولايزال شيعتنا فى حزن حتى يظهر ولدى الذى يبشره النبى صلى الله عليه و آله انهيملاء الارض عدلا و قسطا كما ملئت ظلما و جورا فاصبر يا شيخى و امر جميع شيعتىبالصبر فان الارض لله يورثها من يشاء من عباده و العاقبة للمتقين و السلام عليك و علىجميع شيعتنا و رحمة الله و بركاته و حسبنا الله و نعمالوكيل نعم المولى و نعم النصيرا(1)
فصل اول : سفارش چند مطلب 
اوصيك يا شيخى و معتمدى 
حضرت امام حسن عسگرى عليه السلام در اين توقيع شريف بعد از حمد و ثناء خداوند وصلوة و سلام بر عترت طاهرين چند چيزى را به على بن الحسين ( صدوقاول ) وصيت و سفارش مى كند:
1.اوصيك يا شيخى و معتمدى و فقيهى ابا الحسن على بن الحسين القمى وفقك اللهلمرضاته و جعل من صلبك اولاد صالحين برحمة بتقوى الله
يعنى وصيت مى كنم تو را اى شيخ من اى معتمد من اى فقيه من ابا الحسن على بن حسين قمىو خداوند ترا توفيق بدهد و موفق فرمايد تو را به رضايت خودش و از صلب تو اولادصالح مرحمت كند با رحمت خود به تقوى و پرهيزكارى خداوند
معلوم مى شود كه با آن الفاظ كه حضرت امام حسن عسگرى عليه السلام خطاب مى كندبه على بن الحسين ابن بابويه رحمة الله عظمت وجلال و عزت و شرافت آن عالم بزرگوار، چقدر و چه اندازه بود و دعا مى كند حضرتبآن و دعا اولاد نموده . و اين شيخ بزرگوار وقتى ، كاغذ نوشت براى شيخ ابوالقاسمحسين ابن روح فرستاد كه به خدمت امام عليه السلام برساند و در آن نامه خواهش اولادكرده بود و در جواب نامه او آمد قد دعونا الله لك بذلك و سترزق ولدين ذكرينخيرين ما خوانديم خدا را بجهت اولاد براى او زود باشد كه دو پسر خير و نيكو تورا روزى شود پس حق تعالى محمد و حسين را به او عطا فرموده و ابو جعفر محمد همانستكه تعبير مى شود از او به رئيس المحدثين و صدوق مطلق . ديده نشد در قمينمثل او در حفظ و كثرت علم و قريب سيصد كتاب تصنيف فرموده و گاهگاهى فخريه مى كردو مى فرمود: ولدت بدعوة صاحب الامر عليه السلام من با دعاى حضرت وليعصرعجل الله تعالى به دنيا آمده ام .
2. وصاياى حضرت امام حسن عسگرى به ابن بابويه رحمة الله عليه
اولش وصيت به تقوى الله و پرهيزكارى در دعاى زيارت جامعه كبيره هست زائر عرضمى كند و وصيتكم التقوى اشاره بر اينكه سفارش و توصيه شما ائمه هدىعليهم السلام به تقوى و پرهيزكارى است از جهت اينكه دانسته شود تقوى چيست وعمل به آن چيست
اشاره به بعضى از سخنان على عليه السلام در نهج البلاغه مى شود در قسمتى ازخطبه 113:اوصيكم عباد الله بتقوى الله التى هى الزاد و بها المعاد زاد مبلع و معادمنحج دعا اليه اتسمع داع و وعاها خير واع فاسمع داعيها و فاز واعيها
مايد بندگان خدا شما را سفارش مى كنم بتقوى و پرهيزكارى و ترس از خدا كهآن تقوى توشه راه آخرت است و توشه اى كه صاحب آن را بهمنزل مقصود مى رساند و پناهى است كه مى رهاند و بمراد فائز مى گرداند اى بندگانخدا همانا به تقوى و پرهيزكارى
خدا منع كرده است اولياء و دوستان خود را از حرام ها و لازم ساختهدل هاى ايشان را بر ترس به خدا تا بيدار گردانيده شب هاى ايشان را در نماز و تشنهساخته گرماى روزهاى ايشان را در روزه . (2)
در جاى ديگرى مى فرمايد:اعلموا عباد الله ان التقوى دار حصن عزيز و القجور دارحصن ذليل لا يمنع اهله و لا يحرز من لجاء اليه الا بالتقوى تقطع رحمة الحطايا
بدانيد اى بندگان خدا كه تقوى و پرهيزكارى قلعه محكم و شكست ناپذير است و امافجور گناه حصارى است سست و بى دفاع كه اهلش را از آفات نجات نمى دهد و كسى كهبه آن پناهنده شود در امان نيست بدانيد انسان تنها به وسيله تقوى و پرهيزكارى ازگزند گناه مصون و محفوظ مى ماند. (3)
در خطبه ديگرى تقوى را با گناه و آلودگى مقايسه كرده مى فرمايد:الا و ان الخطايايا خيل شمس حمل عليها اهلها و خلعت لجمها فتقحمت بهم فى النار الا و ان التقوى مطاياذلل حمل عليها اهلها و اعطوا ازمنها فاوردتهم الجنه
بدانيد گناهان همچون مركب هاى سركش است كه گنهكاران بر آنها سوار مى شوند ولجامشان گسيخته مى گردد و آنان را در قعر دوزخ سرنگون مى سازد اما تقوى وپرهيزكارى مركبى است راهوار و آرام كه صاحبانش بر آن سوار مى شوند زمام آنها رابدست مى گيرند و تا قلب بهشت مى تازند. (4)
تقوى و پرهيزكارى بزرگترين ارزش انسانى است ان اكرمكم عند الله اتقيكم گرامى ترين شما نزد خداوند با تقواترين شما است .
جالب اينكه در شاءن نزول هاى كه براى اين آيه ذكر شده نكاتى ديده مى شود كه ازعمق اين دستور اسلامى حكايت مى كند از جمله اينكه بعد از فتح مكه پيغمبر صلى اللهعليه و آله دستور داد اذان بگويند. بلال بر پشت بام كعبه رفت و اذان گفت . عتاب بناسيد كه از آزاد شدگان بود گفت شكر مى كنم خود را كه پدرم از دنيا رفت و چنين روزىرا نديد و حارث بن هشام نيز گفت آيا رسول الله صلى الله عليه و آله غير از اين كلاغسياه كسى را پيدا نكرد كه در اين هنگام آيه فوقنازل شد و معيار ارزش واقعى را بيان كرد.(5)
در حديثى مى خوانيم روزى پيامبر صلى الله عليه و آله در مكه براى مردم خطبه خواند وفرمود:ايها الناس ان الله قد اذهب عنكم عيبة الجاهليه و تعاظمها بآبائها فالناسرجلان رجل برتقى كريم على الله و فاجر شقى هين على الله و الناس بنو آدم و خلقالله آدم من تراب قال الله تعالى يا ايها الناس انا خلقناكم من ذكر و انثى و جعلناكمشعبا و قبائل لتعارفوا ان اكرمكم عندالله اتقاكم ان الله عليم خبير
اى مردم خداوند از شما ننگ جاهليت و تفاخر به پدران و نياكان را زدود مردم دو گروه بيشنيستند نيكوكار و باتقوا و پرهيزكار و ارزشمند نزد خدا و يا بدكار و شقاوتمند و پستدر پيشگاه خدا، همه مردم فرزند آدم هستند خداوند آدم از خاك آفريده چنانكه مى گويد اىمردم ما شما را از يك مرد و زن آفريديم و شما را تيره ها و قبيله ها قرار داديم تا شناختهشويد از همه گرامى تر نزد خداوند كسى است كه از همه پرهيزكارتر باشد خداونددانا و آگاه تر است (6) ارزشها راستين در خطبه مزبور فهميده مى شود.
در كتاب آداب النفوس طبرى آمده كه پيغمبر صلى الله عليه و آله در اثناء ايام تشريق(روزهاى 11و12و13 ذى الحجة ) است در سرزمين منى در حالى كه بر استرى سوار بودرو بسوى مردم كرد و فرمود:يا ايهاالناس الا ربكم واحد و ان اباكم واحد الا لافضل لعربى على عجمى و لا لعجمى على عربى و لا لاسود على احمر و لا لاحمر علىاسود الا بالتقوى الاهل بلعت قالوا نعم قاليبلغ الشاهد الغائب
اى مردم بدانيد خداى شماها يكى است و پدرتان يكى نه عرب بر عجم برترى دارد و نهعجم بر عرب ؛ نه سياه پوست بر گندمگون و نه گندمگون بر سياه پوست مگر بهتقوا و پرهيزكارى . آيا من دستور الهى را ابلاغ كردم همه گفتند آرى . فرمود: اين سخنرا به غائبان برسانند (7)
يعنى هر كس تقوا و پرهيزكارى بيشتر است آن ارزش دارد.
و نيز در حديث ديگرى در جمله هاى كوتاه و پر معنى از آن حضرت آمده است :
ان الله لا ينظر الى احسابكم و لا الى انسابكم و لا الى اجسامكم و لا الى اموالكم و لكنبنظر الى قلوبكم فمن كان له قلب صالح تحنن الله عليه و انما انتم بنو آدم و احبكماليه اتقاكم
خداوند به وضع خانوادگى و نسب شما نگاه نمى كند و نه به اجسام شما و نه بهاموالتان ولى نگاه مى كند به دلهاى شما، كسى كه قلب صالحى دارد خدا به او لطف ومحبت مى كند شما همگى فرزندان آدم هستيد و محبوبترين شما نزد خدا با تقواترين وپرهيزكارترين شما است . (8)
در حديثى از امام باقر عليه السلام در تفسير آيه 32 در سوره نجم :
فلا تزكوا انفسكم آمده است لا يفتخر احدكم بكثرة صلاته و صيامه و زكاته و نسكهلان الله عزوجل اعلم بمن اتقى
هيچ كس از شما نبايد به فزونى و زيادى نماز و روزه و زكات و مناسك حج و عمرهافتخار كند زيرا خداوند پرهيزكاران شما را از همه بهتر مى شناسد.(9)
حقيقت تقوى و پرهيزكارى  
قرآن مجيد بزرگترين امتياز را براى تقوى قرار داده و آن را تنها معيار سنجش ارزشانسانها مى شمرد در سوره بقره آيه 197:و تزود و افان خير الزاد التقوى و اتقونيا اولى الالباب
زاد و توشه تهيه كنيد و بهترين زاد و توشه تقوا و پرهيزكارى است ، از من بترسيد اىخردمندان و پرهيزكار باشيد.
در جاى ديگر تقوى و پرهيزكار را بهترين لباس براى انسان مى شمرد لباس التقوىذلك خير اما لباس پرهيزكارى بهتر است سوره اعراف ، آيه 26.
از حضرت صادق عليه السلام روايت شده كه فرمود: زين اللباس للمؤ من لباسالخوف و التقوى انعمه نعمة الايمان زينت دهنده ترين لباس براى مؤ من لباس خوف وترس از خدا و تقوى و پرهيزكارى است و بهترين نعمت براى او نعمت ايمان است .
در حديثى از پيامبر صلى الله عليه و آله مى خوانيم كه در تفسير لا اله الا الله فرموديعنى بوحدانيته لا يقبل الله الاعمال (10) الاعمال الا بها و هى كلمة التقوىيثقل الله بها يوم القيامة لااله الا الله اشاره به وحدانيت خداوند است و هيچ عملى بدونآن پذيرفته نمى شود و اين كلمه تقوى است كه ترازوى سنجشاعمال را در قيامت سنگين مى كند.(11)
تقوى در طلب روزى  
رسول خدا صلى الله عليه و آله در خطبه حجة الوداع فرمود:الا ان روح الامين نعث فىروعى اله لا يموت نفس حتى تستكمل رزقها فاتقواالله واجملو فى الطلب و لا يحلنكماستبطاء شى من الرزق ان تطلبوه بشى من معصية الله فان الله تعالى قسيم الرزق بينخلقه حلالا و لم يقسمها جرا و من اتقى الله و صبرتى رزقه من حله و من هتك حجاب اللهعزوجل و اخذ من غير حله قص به من رزقه الحلال و حو سب عليه
آگاه باشيد كه روح الامين در قلب من الهام نمود كه صاحب روحى نميرد جزء اينكه روزيشكاملا باو برسد پس پرهيزكار و تقوى داشته باشيد و در طلب روزىاجمال كنيد از راه صحيح و نيكو تحصيل روزى نمائيد و واندارد شما را دير رسيدن چيزىاز روزى باينكه از راه معصيت خدا طلب روزى نمائيد زيرا كه خداىمتعال روزى را به طور حلال بين بندگانش قسمت فرموده و روزى حرام بآنها قسمتنفرموده پس كسى كه (احترام ) خدا را نگاه دارد و تقوى و پرهيزكارى پيشه كند و صبرنمايد روزى او از طريق حلال مى رسد و كسى كه پرده درى كند و از غيرحلال روزى اخذ نمايد قسمت حلال او چيده و بريده شود و مورد محاسبه و بازپرسى قرارگيرد. (12)
قيامت براى پرهيزكاران شادى است  
حضرت امام صادق عليه السلام فرمود: قال القيامة عرس المتقين
امام ششم فرمود: قيامت عروسى اهل تقوى و پرهيزكارى است
يعنى در روز قيامت مردمان با تقوى و پرهيزكار نتيجهاعمال خير خويش را دريافت مى كنند و با سرور و شادى وارد بهشت مى شوند و بهوصال حوريان عنبر سرشت مى رسند. (13)
(17) ان المتقين فى جنات و نعم (18) فاكهين بها اتينهم ربهم و وقيهم ربهم عذابالجهيم (19) كلوا و اشربوا هنيئا بما كنتم تعلمون (20) متكئين على سرور مصفوفة وزوجناهم بحور عين (14)
اما پرهيزكاران در ميان باغهاى بهشت و نعمتهاى فراوان جاى دارند و از آنچهپروردگارشان به آنها داده شاد و مسرورند و پروردگارشان آنها را از عذاب دوزخ وآتش جهنم نگاه داشته است .
بعد از اين اشاره اجمالى و سربسته به نعمتهاى مسرور و شادمانى پرهيزكاران در بهشتبه شرح آن پرداخته چنين مى گويد كلوا و اشربوا هنيا گوارا بخوريد و بياشاميد،اينها به خاطر اعمالى است كه انجام مى داديد (در دنيا) اين در حالى است كه پرهيزكارانبر تختهاى صف كشيده در كنار هم تكيه مى كنند و حورالعين را به همسرى آنها در مىآوريم خداوند متعال ، زنان بهشتى را بر پرهيزكاران تزويج مى كند.
و در سوره نباء آيه 31 بخشى از پاداش عظيم پرهيزكاران را عنوان مى فرمايد:انللمتقين مفازا 32 حدائق و اعنابا 33 و كواعب اترابا
نخست مى فرمايد براى پرهيزكاران پيروزى و نجات بزرگى است باغ هايى خرم وسرسبز و محفوظ با ميوه هايى از انواع انگورها؛ براى آنها حوريانى است بسيار جوانكه تازه برآمدگى سينه آنها ظاهر شده و هم سن و سالند.
عطايان متقين و پرهيزكاران در قرآن مجيد بسيار است در سوره دخان آيه 51ان المتقينفى مقام امين 52 فى جنات و عيون 53 يسلون من سندس و استبرق متقابلين 54 كذلك زوجنابحور عين 55 يدعون فيها بكل فاكهه امنين
پرهيزكاران در جايگاه امن و امانى هستند در ميان باغها و چشمه ها آنها لباس هاى از حريرنازك و ضخيم مى پوشند و در مقابل يكديگر مى نشينند اين چنينند بهشتيان و آنها را باحورالعين (يعنى با زنهاى بهشت ) تزويج مى كنيم آنها هر نوع ميوه اى را بخواهند دراختيارشان قرار مى گيرد و در نهايت امنيت هستند حتى مشكلاتى كه در بهره گيرى از ميوههاى دنيا وجود دارد براى آنها وجود نخواهد داشت ميوه ها همگى نزديك و در دسترسندبنابراين زحمت و رنج چيدن ميوه از درختان بلند در آنجا نيست .
در سوره مبارك واقعه مى فرمايد: آيه 2 و فاكهة مما يتخيرون انتخاب هر گونهميوه اى را بخواهند بدست آنهاست (يعنى بهشتيان هر نوع غذايى يا ميوه اى را بپسندند ازسوى خدمتكاران بهشتى در اختيارشان گذاشته مى شود).
باز هم همسران زيباى بهشتى در انتظار متقين و پرهيزكاران سوره الرحمن آيه 56:فيهن قاصرات الطرف لم يطمثهن انس و لا جان مى فرمايد درين قصرهاى بهشتى، زنانى هستند كه جز به همسران خود چشم ندوخته و جز به آنها عشق نمى ورزند و هيچانس و جن قبلا با آنها تماس نگرفته است .
همسران پاكيزه بهشتى در اختيار پرهيزكاران  
سوره آل عمران آيه 15:
قل انبئكم بخير من ذلكم للذين اتقوا عند ربهم جنات تجرى من تحتها الانهار خالدينفيها ارواح مطهرة رضوان من الله و الله بصير بالعباد
بگو آيا شما را از چيزى آگاه كنم كه از اين (سرمايه هاى مادى ) بهتر است براى كسانىكه تقوا و پرهيزكارى پيشه كرده اند (و از اين سرمايه ها در طريق مشروع و حق و عدالتاستفاده نموده اند)
در نزد پروردگارشان باغ ها (در جهان ديگر) است كه نهرها از پاى درختان آن مى گذردهميشه در آن خواهند بود و همسرانى پاكيزه از هر پليدى و خشنودى خداوند نصيب آنها استو خداوند به امور بندگان بينا است .
در قرآن مجيد در سوره مريم آيه 63 مى فرمايد:تلك الجنة التى نورث من عبادنا من كانتقيا
اين همان بهشتى است كه ما به ارث به بندگان پرهيزكار مى دهيم بهشت تنها جاىپرهيزكاران است .
سوره زمر آيه 73:سبق الذين اتقوا ربهم الى الجنة زمرا حتى اذا جاؤ ها و فتحت ابوابهاو قال لهم خزنتها سلام عليكم طبتم فادخلوها خالدين كسانى كه تقواى الهى پيشهكردند و از محرمات الهى پرهيز كردند گروه گروه بسوى بهشت برده مى شوند تااينكه آنها به بهشت مى رسند در حالى كه درهاى آن ازقبل براى آنها گشوده شده است و در اين هنگام خازنان و نگهبان بهشت آن فرشتگان رحمتبه آنها مى گويند: سلام بر شما، گوارا باد اين نعمت ها برايتان ،داخل بهشت شويد و جاويدانه بمانيد.
آيه 74:و قالوا الحمد لله الذى صدقنا وعده و اورثنا الارض نتبواء من الجنة حيث نشاءفنعم اجرالعاملين
آنها مى گويند حمد و ستايش مخصوص خداوندى است كه وعده خويش درباره ما وفا كرد وزمين بهشت را ميراث ما قرار داد و به ما بخشيد كه ما هر جا از بهشت را بخواهيم منزلگاهخود قرار مى دهيم . چه خوب و جالب است پاداش و ثوابعمل كنندگان به دستورات پروردگار
اشاره به اين كه اين مواهب وسيع را به بها مى دهند. به بها نمى دهند. در حديثىاز پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى خوانيم :ما من احد الا لهمنزل فى الجنة و منزل فى النار فاما الكافر فيرث المؤ من منزله من النار و المؤ منيرث الكافر منزله من الجنة
هر كس بدون استثناء منزلگاهى در بهشت و منزلگاهى در دوزخ دارد كافران منزلگاهدوزخى مؤ منان را به ارث مى برند و مؤ منان جايگاه بهشتى كافران را.(15)
سوره صافات آيه (41) اولئك لهم رزق معلوم (42) فواكه و هم مكرمون (43) فىجنات النعيم (44) على سرور متقابلين
از نعمتهاى بهشتى يكى اين است كه براى آنها روزى معلوم و معينى است ميوه هاىگوناگون پرارزش و آنها مورد احترامند در باغهاى پرنعمت بهشت بر تختهاى روبروىيكديگر تكيه زده اند و نزد آنها همسرانى است كه جز به شوهران خود عشق نمى ورزند وچشمانى درشت (و زيبا) دارند. گوئى از لطافت و سفيدى همچون تخم مرغهائى هستند كه(زير بال و پر مرغ ) پنهان مانده (و دست انسانى هرگز آن را لمس نكرده است )
در حديثى آمده است كه هر گاه بعضى از لغات قرآن براى ياران پيامبر صلى الله عليهو آله مشكل مى شد مى گفتند خداوند به بركت اعراب باديه نشين و سؤ الات آنها ما رابهره مند مى كند. از جمله عربى باديه نشين روزى خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله آمدعرض كرد رسول خدا خداوند متعال در قرآن نام از درخت موذى و آزاردهى برده است و منفكر نمى كردم در بهشت چنين درختى باشد فرمود كدام درخت عرض كرد درخت سدر زيراداراى خار است پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود مگر خداوند نمى فرمايد فى سدرمخضود مفهوم و معنايش اين است كه خارهاى آنرا قطع كرده است و به جاى هر خار ميوهاى قرار داده كه هر ميوه اى هفتاد و دو رنگ ماده غذائى دارد كه هيچ يك شباهتى به يكديگرندارد.
تقوى نجات از آتش جهنم است  
سوره مريم :(71) و ان متكم الاواردها كان على ربك حتما مقضيا (72) ثم
ننجى الذين اتقوا و نذر الظالمين فيها جثيا

مى فرمايد همه شما بدون استثناء وارد جهنم مى شويد اين امرى است حتمى و فرمان استقطعى از پروردگارتان
سپس آنها را كه تقوى و پرهيزكارى پيشه كردند از آن نجات مى دهيم و ظالمان وستمگران را در حاليكه از ضعف و ذلت به زانو در آمده اند در آن رها مى كنيم .
از جابر بن عبد الله انصارى چنين نقل شده كه شخصى از او درباره آيه پرسيد جابر باهر دو انگشت به دو گوشش اشاره كرد و گفت مطلبى با اين دو گوش خود از پيامبرصلى الله عليه و آله شنيدم كه اگر دروغ بگويم هر دو كر باد، مى فرمودالورودالدخول لا يبقى بر و لافاجر لايدخلها فيكون على المؤ منين بردا و سلاما كما كانت علىابراهيم حتى ان للنار او قال لجهنم ضجيجا منن براها ثم ننجى الله الذين اتقوا و نذرالظالمين فيها حنيا
هيچ نيكوكار و بدكار نيست مگر اينكه داخل جهنم مى شود آتش در برابر مؤ منان سرد وسالم خواهد بود همانگونه كه بر ابراهيم بود تا آنجا كه آتش يا جهنم (ترديد از جابراست ) از شدت سردى فرياد مى كشد سپس خداوند پرهيزكاران را رهائى مى بخشد وظالمان را در آن ذليلانه رها مى كند. (16)
در حديث ديگرى از پيامبر صلى الله عليه و آله مى خوانيمتقول النار للمؤ من يوم القيامة جز يا مؤ من فقد اطفاء نورك لهبى آتش روز قيامت بهفرد با ايمان مى گويد زودتر از من بگذر كه نورت شعله مرا خاموش كرد.(17)
تقوى و امدادهاى الهى  
بسم الله الرحمن الرحيم
(1) والليل اذا يغشى (2) و النهار اذا تجلى (3) و ما خلق الذكر و الانثى (4) ان سعيكملشتى (5) فاما من اعطى و اتقى
قسم به شب در آن هنگام كه جهان را بپوشاند و قسم به روز هنگامى كه تجلى كند وهنگامى كه آشكار و ظاهر گردد و قسم به آن كسى كه جنس مذكر و مؤ نث (يعنى مرد و زن )را آفريد كه سعى و تلاش و كوشش شما در زندگى گوناگون و مختلف است اما آن كسكه در راه خدا اعطاء كند و پرهيزكارى و تقوا پيشه كند و به جزاى نيك الهى ايمان داشتهباشد ما او را در مسير آسانى قرار مى دهيم و به سوى بهشت جاويدان هدايت مى كنيم .
شاءن نزولسوره الليل
مفسران براى سوره شريفه شاءن نزولى از ابن عباسنقل كرده اند كه ما مطابق آنچه مرحوم طبرسى در مجمع البيان آورده است روايت را مىآوريم : مردى در ميان مسلمانان بود كه شاخه يكى از درختان خرماى او بالاى خانه مردفقير عيالمندى قرار گرفته بود صاحب نخل هنگامى كه بالاى درخت مى رفت تا خرماها رابچيند گاهى چند دانه خرما در خانه مرد فقير مى افتاد كودكانش آن را بر مى داشتند. آنمرد از نخل فرود مى آمد و خرما را از دستشان مى گرفت (و آن قدربخيل و سنگدل بود كه ) اگر خرما را در دهان يكى از آنها مى ديد انگشتش را درداخل دهان او مى كرد تا خرما را بيرون آورد. مرد فقير به پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله شكايت كرد. پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود برو تا بكارت رسيدگى كنم .سپس صاحب نخل را ملاقات كرد و فرمود اين درختى كه شاخه هايش بالاى خانه فلان كسآمده است به من مى دهى تا در مقابل آن نخلى در بهشت از آن تو باشد. مرد گفت من درختاننخل بسيارى دارم و خرماى هيچ كدام به خوبى اين درخت نيست (حاضر به چنين معامله نيستم) كسى از ياران پيغمبر صلى الله عليه و آله اين سخن را شنيد عرض كرد اىرسول خدا اگر من بروم و اين درخت را از اين مرد خريدارى و واگذار كنم شما همان چيزىرا كه به او مى داديد به من عطا خواهى كرد فرمود آرى . او رفت و صاحبنخل را ديد و با او گفتگو كرد صاحب نخل گفت آيا مى دانى كه محمد صلى الله عليه وآله حاضر شد درخت نخلى در بهشت در مقابل اين به من بدهد (و من نپذيرفتم ) و گفتم من ازخرماى اين بسيار لذت مى برم و نخل فراوان دارم و هيچ كدام خرمايش به اين خوبى نيست. خريدار گفت آيا مى خواهى او را بفروشى يا نه گفت نمى فروشم مگر آنكه مبلغى راكه گمان نمى كنم كسى بدهد به من بدهى . گفت : چه مبلغ ؟ گفت :چهل نخل . خريدار تعجب كرد و گفت عجب بهاى سنگينى براى نخلى كه كج شده مطالبهمى كنى چهل نخل . سپس بعد از كمى سكوت گفت بسيار خوبچهل نخل به تو مى دهم فروشنده (طمعكار) گفت اگر راست مى گوئى چند نفر را بهعنوان شهود بطلب . اتفاقا گروهى از آنجا مى گذشتند آنها را صدا زد و بر اين معاملهشاهد گرفت . سپس خدمت پيغمبر صلى الله عليه و آله آمد و عرض كرد اىرسول خدا نخل به ملك من در آمد و تقديم (محضر مباركتان ) مى كنم .رسول خدا صلى الله عليه و آله به سراغ خانواده فقير رفت و به صاحب خانه گفت ايننخل از آن تو و فرزندان تو است .
اين جا بود كه سوره الليل نازل شد (و گفتنى ها را درباره بخيلان و سخاوتمندان گفت) در بعضى از روايات آمده كه مرد خريدار شخصى به نام ابوالداح بود.(18)
قرآن مجيد در اين آيات از دو گروه سخن مى گويد گروهى مؤ من و باتقوى و پرهيزگارو سخاوتمند و گروهى بى ايمان و بى تقوى وبخيل كه نمونه هر دو گروه در شاءن نزول به طور وضوح منعكس شده است . گروهاول با استفاده از توفيقات الهى مسير خود را با سهولت پيموده و به سوى بهشت ونعمتهاى آن روان مى شوند در حالى كه گروه دوم در زندگى با انبوه مشكلات روبروهستند و اموال سرشار را جمع مى كنند و مى گذراند و مى روند و جز حسرت و اندوه ووبال و مجازات الهى بهره اى عائدشان نمى شود و متاعى نمى خرند!
ورع و تقوى  
حضرت صادق عليه السلام فرمود: به خدا قسم شماها (شيعيان ) به دين خدا و سيره وطريقه ملائكه هستيد (در عبادت كردن ) پس كمك كنيد به (رواج احكام خدا و دستورات ) مابه داشتن ورع و تقوى و پرهيزكارى و كوشش در عبادت و بر شما باد (هميشه اوقات )به داشتن ورع (و پرهيز از حرام و گناه ).
و حضرت عليه السلام فرمود همراه با پدر بزرگوارم رفتيم به نزد قبر جدمرسول الله صلى الله عليه و آله در حالى كه جمعى از صحابه خاص آنجا بودند. پدرمايستاد و بر ايشان سلام كرد و فرمود به خدا قسم دوست مى دارم شما را و دوست مى دارمبوهاى (دهان ) و ارواح شما را پس شما هم كمك كنيد به اين محبت ، به ورع و تقوى وپرهيزكارى و جديت در عبادت زيرا نمى رسيد شما به ولايت ما مگر به سبب آن ؛ و هر كهامامى را پيشواى خود داند، پيروى مى كند ازعمل و اوامرش . سپس فرمود شمائيد لشگريان خدا و پيروان دستورات الهى و شمائيدسابقون الاولون و سبقت گيرندگان به بهشت و ما (ائمه ) ضمانت مى كنيم براى شمابهشت را به ضمانت خدا و رسولش (در صورتى كه با ورع و تقوى و پرهيزكارباشيد) و شمائيد طيب و پاكيزه و زنان شماها (در صورتى كه مؤ منه باشد) طيبه و پاكتر و (در بهشت ) هر مؤ منى صديق است و هر زن مؤ منه اى حوريه وجه .
بسيار مى شد كه حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام مى فرمود به قنبر بشارت بده بگوآنها هم بشارت دهند به ديگران كه رحلت فرمودرسول خدا صلى الله عليه و آله در حالى كه خشمگين بود از تمام مردم ، جز از شيعيان (ماائمه ) آگاه باشيد براى هر چيزى ستونى است و ستون دين ، شيعيانند. براى چيزىبهترى است و بهترين زمين آن زمينى است كه شيعيان در آن ساكن باشند و براى هر چيزىشرافتى است و شرافت دين شيعيانند. به خدا قسم اگر شما نبوديد (و همانند شماها درزمان سابق و آينده ) زمين اهلش را در خود فرو مى كشاند و هر كه مخالفت ما (ائمه ) كنداگر چه بسيار عبادت نمايد و جديت در افعال خير داشته باشدمشمول اين آيه است كه خداوند مى فرمايدوجوه يومئذ خاشعة عاملة ناصبه تصلى ناراحامية (19)
روز قيامت صورت گروهى ، ترسناك و ذليل باشد و همه كارشان رنج و مشقت و پيوستهدر آتش جهنم خواهند بود. به خدا قسم اگر مخالفين ما دعاى خير كنند مستجاب مى شود درحق شما و دعا نمى كند و چيزى از خدا سؤ ال نمى نمايند كسى از شما مگر آنكه خداىمتعال صد برابر به او عنايت خواهد فرمود و هر كه از شماعمل خيرى انجام دهد خداى تعالى چندين برابر به او عنايت خواهد فرمود و هر كه از شماعمل خيرى انجام دهد خداى تعالى چندين برابر كه مقدارش را كسى جز خود او نمى داند درنامه عملش مكتوب فرمايد به خدا قسم روزه گيران شما در بهشت خواهند بود و حج و عمرهبجاآورندگان شما بندگان خاص خدايند و شمائيداهل اجابت كنندگان به اوامر و نواهى خدايى لا خوف عليكم و لا انتم تحزنون (در روز قيامت) نه ترسى براى شما است و نه حزن و اندوه و نه محزون خواهيد بود تمامى شما دربهشت خواهيد بود تمامى شما در بهشت خواهيد به و به درجات عاليه مى رسيد. به خداقسم چقدر نزديك هستند به عرش الهى شيعيان ما. خوشا بهحال ايشان كه خداوند براى آنها چه مكانهاى خوبى تهيه فرموده . به خدا قسم فرمودهاست اميرالمؤ منين عليه السلام بيرون آيند شيعيان ما از قبورشان در حالى كه نورانىباشد صورت آنها و روشن باشد چشم ايشان و ايمن از عذاب باشند و آنان هيچ ترس وحزنى نداشته باشند. به خدا قسم هر گاه يكى از شيعيان ما به نماز ايستد جمعى ازملائكه اطراف او آيند و در حقش دعا كنند تا زمانى كه از نماز فارغ شود و براى هر چيزىجوهرى است و جوهر اولاد آدم ، محمد صلى الله عليه و آله و ما (ائمه ) و شيعيان ما هستند.(20)
تقوى نجات دهنده از عذاب روز قيامت است و از سختى روز قيامت مردم را تقوى وپرهيزكارى و اجتناب از محرمات سعادتمند مى نمايد.
در اول سوره حج :
بسم الله الرحمن الرحيم يا ايها الناس اتقوا ربكم ان زلزلة الساعة شى عظيم.به نام خداوند بخشنده بخشايشگر. اى مردم از پروردگارتان بترسيد و پرهيزكارىپيشه كنيد كه زلزله رستاخيز و روز قيامت جريان مهم و عظيمى است .
از تفسير نمونه استفاده مى شود كه : جمله اتقوا ربكم عصاره تمام برنامه هاى سعادتبخش است چرا كه از يك سو توحيد را بيان مى كند (ربكم ) و از سوى ديگر تقوى را وبه اين ترتيب برنامه هاى عقيدتى و عملى در آن جمع است :
يوم ترونها تذهلكل مرضعة عما ارضعت و تضع كل ذات حمل حلمها وترى الناس سكارى و ماهم سكارى ولكن عذاب الله شديد
روزى كه زلزله رستاخيز و روز قيامت را مشاهده كنيد آن چنان وحشت سر تا پاى همه را مىگيرد كه مادران شيرده از كودك شيرخوارشانغافل مى شوند و هر باردارى (در آن صحنه باشد) جنين خود را سقط مى كند. مردم را بهصورت مستان مى بينى در حالى كه مست نيستند.
ولى عذاب خدا شديد است كه اين چنين هول و وحشت به دلها افكنده ، انسانها را از خود بىخود ساخته است و اينجاست كه هيچ چيز و هيچ كس وفاميل و پارتى و پدر و مادر و مال و پول ، به درد و فرياد انسان نمى خورد، مگراعمال صالح و تقوى و پرهيزكارى يوم لا ينفعمال و لابنون الا من اتى الله بقلب سليم روزى كه نهمال سود مى بخشد و نه فرزندان ، تنها نجات از آن كسى است كه دراى قلب سليمباشد. (21)
از امام زين العابدين عليه السلام حديثى است كه صاحب كتاب مناقب ابن شهر آشوب ازطاووس (يمانى ) نقل كرده كه آن حضرت فرمود:خلق الله الجنة لمن اطاع و احسن و لوكان عبدا خشيا و خلق النار لمن عصاء و لو كان ولدا قرشيا
خداوند بهشت را براى كسى آفريده كه اطاعت فرمان خدا كند و نيكوكار باشد، هر چندبرده اى از حبشه باشد و دوزخ را براى كسى آفريده است كه نافرمانى او كند، هر چندفرزندى از قريش باشد. (22)
داستان  

لعمرك ما الانسان الآبدينه


فلا تترك التقوى اتكالا على النسب

فقد رفع الاسلام سلمان فارسى


وقد وضع الشرك الشريف ابالهب (23)

ابولهب عموى پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله بود و فرزند عبدالمطلب كه از دشمنانسرسخت اسلام بود. به هنگام شنيدن دعوت آشكار و عمومى پيغمبر اكرم صلى الله عليهو آله و انذار نسبت بعذاب الهى ، گفت زيان و هلاكت بر تو باد آيا براى همين حرفها ما رادعوت و فراخواندى .
پيغمبر اسلام مى فرمود: ايها الناس قولو الا اله الا الله تفلحوا اى مردم بهوحدانيت خداوند اقرار كنيد تا رستگار باشيد.
ابولهب عموى پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله ناراحت مى شد به آن حضرت حرفهاىزشت مى گفت .
قرآن مجيد در پاسخ اين بد زبان مى فرمايد:بسم الله الرحمن الرحيم تبت يدا ابىلهب و تب (1) ما اغنى ماله و ما كسب (2) سيصلى نارا ذات لهب ...بريده باد هر دو دستابولهب يا مرگ و خسروان بر او باد.
در روايتى آمده است كه شخصى به نام طارق محاربى مى گويد من در بازار ذىالمجاز (24) بودم ناگهان جوانى را ديدم كه صدا مى زند: اى مردم بگوييد لااله الا الله تا رستگار شويد و مردى را پشت سر او ديدم كه با سنگ به پشت پاىاو مى زند، به گونه اى كه خون از پايش جارى بود و فرياد مى زد اى مردم اين دروغگواست ، او را تصديق نكنيد من سؤ ال كردم اين جوان كيست گفتند: محمد است كه گمان مى كندپيامبر مى باشد و اين پيرمرد عمويش ابولهب است كه او را دروغگو مى داند. (25)
ابولهب و زنش جهنمى و در آتش اند و راه نجات براى آنها نيست ، اما حضرت سلمان بااينكه خويشاوندى با پيغمبر صلى الله عليه و آله نداشت اما به وسيله اطاعت از خدا وپيغمبر و تقوى و پرهيزكارى و اجتناب از محرمات الهى بجايى رسيد كه پيغمبر صلىالله عليه و آله فرمود:اورع الناس من وقف عند الشبهة اعبد الناس من اقام الفرائضازهد الناس من ترك الحرام اشد الناس اجتهادا من ترك الذنوب
پارساترين مردم كسى است كه توقف كند نزد شبهه و شك و عابدترين مردم كسى استكه بپا دارد فرائض و واجبات الهى را و زاهدترين مردم كسى است كه ترك كند حرام را واز همه مردم كوشش و مشقتش بيشتر است كسى كه ترك كند گناهان را.(26)
روايت شده كه از حضرت صادق عليه السلام سؤال كردند مروت چيست فرمودلا يراك الله حيث نهاك و لا يفقدك منحيث امرك يعنى مروتآن است كه نبيند ترا خداوند متعال در جائى كه نهى كرده تو را از آنجا و مفقود نكند تو رااز جائى كه امر كرده تو را به آنجا. (27)
يعنى اوامر الهى را به جا آور و نواهى و محرمات الهى را ترك كنى .
و روايت شده كه عمروبن سعيد ثقفى خدمت حضرت صادق عليه السلام عرض كرد كه منهميشه شما را ملاقات نمى كنم ، پس چيزى به من بفرمائيد كه با آن رفتار كنم . حضرتفرمود ترا وصيت مى كنم به تقوى الله و پرهيزكارى و ورع و اجتهاد (يعنى سعى وكوشش و اهتمام نمودن در عبادت و بدانكه نفع نمى كند اجتهادى كه ورع با آن نباشد).(28)
تقوى الهى انسان را از مشكلات دنيا نجات مى دهد  
حضرت موسى بن جعفر عليه السلام به هشام فرمود:يا هشام ان لقمان قالابنهتواضع للحق تكن اعقل الناس و ان الكيس لدى الحق يسير يا بنى ان الدنيا بحر عميق قدغرق فيها عالم كثير فلتكن سفينك تقوى الله و حشوها الايمان و شراعهاالتوكل و قيمها العقل و دليلها العلم و سكانها البصراى هشام !لقمان به پسرش گفتحق را گردن نه تا عاقلترين مردم باشى ، همانا زيركى در برابر حق ناچيز است . پسرعزيزم دنيا درياى ژرفى است كه خلقى بسيار در آن غرق شدند (اگر از اين دريا نجاتمى خواهى ) كشتيت در انى دريا، تقوى و پرهيزكارى الهى است و حشو آن ايمان و بادبانشتوكل و ناخدايش عقل و رهبرش علم و دانش و لنگرش شكيبائى باشد. (29)
عن مفضل بن عمر قال كنت عند ابى عبد الله عليه السلام فذكرناالاعمال فقلت انا ما اضعف عملى فقال مه استغفر الله ثمقال لى ان قليل العمل مع التقوى خير من كثيرالعمل بلا تقوى قلت كيف يكون كثير بلا تقوىقال نعم مثل الرجل يطعم طعامه و يرفق جبرانه و يوطى ء رحله فاذا ارتفع له الباب منالحرام دخل فيه فهذا العمل بلا تقوى و يكون الاخر ليس ‍ عنده فاذا ارتفع اله الباب منالحرام لم يدخل فيه
مفضل بن عمر گويد خدمت امام صادق عليه السلام بودم كه موضوعاعمال مطرح شد من گفتم عمل من چه اندازه كم و ضعيف است . حضرت فرمود: خاموش باش ازخدا آمرزش بخواه . آنگاه فرمود عمل كم با تقوى بهتر ازعمل بسيار بى تقوى و پرهيزكارى است . عرض كردم چگونهعمل بسيار بى تقوى مى باشد؟ فرمود آرى مانند مردم كه از غذاى خود به مردم مىخوراند و با همسايگان مهربانى مى كند و در خانه اش باز است ولى چون درى از حرامبه نظرش رسد بدان در آيد. اين است عمل بدون تقوى و ديگرى هست كه اينها گذارد ولىچون در حرامى بنظرش رسد بدان وارد نشود. (30)
يعقوب ابن شعيب گويد شنيدم امام صادق عليه السلام مى فرمود خداىعزوجل بنده اى را از خوارى گناه به عزت تقوى و پرهيزكارى نبرد جز آنكه بى نيازشكند بدون مال و عزيزش كند بدون فاميل و ماءنوس كند بدون آدمى زاد (يعنى با خودماءنوسش سازد) (31)
حضرت صادق عليه السلام از يكى از ياران خود پرسيد فتى به چه كسى مى گويند اودر پاسخ عرض كرد فتى را به جوان مى گوييم . حضرت فرمود:اما علمت ان اصحابالكهف كانو كلهم كهولا فسما هم الله فتية بايمانهم آيا نمى دانى كه اصحاب كهفهمگى كامل مرد بودند اما خدا آنها را بعنوان فتنه نام برده (جوانان ) چون ايمان بهپروردگار داشتند سپس حضرت اضافه فرمود: من بالله و اتقى فهو الفتى هر كس به خدا ايمان داشته باشد و تقوا و پرهيزكارى پيشه كند جوانمرد است . (32)
آرى اين جوانمردان موحد آن دنياى آلوده را كه با تمام وسعتش ، زندان جانكاهى بود تركگفتند و به غار خشك و تاريكى كه ابعادش ، فضايى بيكران مى نمود، روى آوردند.درست همچون حضرت يوسف پاكدامن كه هر چه به او اسرار كردند اگر تسليم هوسهاىسركش همسر زيباى عزيز مصر نشوى زندان تاريك وحشتناك در انتظار تو است او براستقامتش ‍ افزود و سرانجام اين جمله عجيب را به پيشگاه خداوند عرضه داشت .ربالسجن احب الى مما يردعوننى اليه و الا تصرف عنى كيدهن اصب اليهن پروردگارازندان با آن همه دردهاى جانكاهش نزد من از اين آلودگى كه مرا به آن دعوت مى كندمحبوبتر است و اگر وسوسه هاى آنها را از من دفع نكنى من در دام آنها گرفتار خواهم شدو قلب من با آنها متمايل مى گردد و از جاهلان خواهم بود فاستجاب له ربه فصرفعنه كيدهن پروردگارش اين دعاى خالصانه او را اجابت كرد و مكر و نقشه آنها را ازاو بگردانيد. (33)
تقوى و پرهيزكارى ، حضرت يوسف عليه السلام را به مقام عالى و صاحب عظمت وجلال ، در پيشگاه خداوند متعال رساند.
در عدة الداعى از حضرت صادق عليه السلام روايت شده كه وقتى زليخا اذن خواست كهبه منزل يوسف رود به او گفته شد كه كراهت داريم و مى ترسيم كه تو را بر يوسفداخل نمائيم ؛ به جهت آن كارها كه از تو نسبت به او شده است . گفت من نمى ترسم از آنكسى كه از خدا مى ترسد. پس چون داخل شد، يوسف عليه السلام به او گفت كه يازليخا چرا رنگت تغير كرده است گفت الحمد الله الذىجعل الملوك بعضه عبيدا بمعصيتهم و جعل العبيد بطاعتهم ملوكاحمد به خداوند كه قرارگذاشت پادشاهان را عبد و غلام به سبب گناهانشان ؛ و بنده و غلام را هم به سبب اطاعتبه خدا، پادشاه قرار گذاشت . فرمود يا زليخا چه تو را خواند، به آنچه از تو صادرشد گفت : حسن و زيبايى صورت تو اى يوسف . گفت : پس چه مى كردى اگر مى ديدىپيغمبرى را كه نامش محمد صلى الله عليه و آله است و در آخر الزمان ظاهر خواهد شد.
احسن منى وجها و احسن منى خلقا و اسمح منى كفااو از جهت صورت از من زيباتر است واز جهت خلق از من بهتر است . زليخا گفت : راست گفتى فرمود: چگونه دانستى كه من راستگفتم ؟ گفت آن وقت كه اسم او را بردى ، دوستى او دردل من افتاد پس خداوند متعال وحى به يوسف كرد كه زليخا راست گفت و من دوست دارمزليخا را، به جهت آنكه محمد صلى الله عليه و آله وآل را دوست دارد. پس فرمود كه او را تزويج كند. (34)
در حديث وارد است وجود مقدس حضرت خاتم النبين صلى الله عليه و آله فرمودند:الا انعدو محمد من عصى الله و ان قربت قرابته و ان حبيب محمد صلى الله عليه و آله من اطاعالله و ان بعدت لحمته
آگاه باشيد به درستى كه دشمن محمد صلى الله عليه و آله كسى است كه معصيت و گناهخدا را كند اگر چه به من نزديك باشد و دوست محمد صلى الله عليه و آله كسى است كهاطاعت خدا را كند اگر چه نسبت او از من دور باشد. معيار فضيلت انسان تقوى و پرهيز واجتناب از محرمات الهى و بندگى است . (35)
در حديث وارد است كه روزى حضرت امام باقر عليه السلام برخوردند به سعدالخير وديدند كه او مثل ابر بهار و زن بچه مرده گريه مى كند. حضرت گريه او را پرسيدندعرض كرد: چرا گريه نكنم گريه سزاوار من است ، زيرا من شجره ملعونه در قرآن و ازنسل بنى اميه مى باشم . حضرت باقر عليه السلام فرمود:لست منهم انت منااهل البيت اما سمعت قول الله تعالى يحكى عن ابراهيم فمن تبعثى فانه منى
حضرت باقر عليه السلام به او فرمودند تو از بنى اميه نيستى تو از مااهل بيت پيغمبرى . آيا نشنيده اى كه خداوند از حضرت ابراهيمنقل مى كند كه او فرمود هر كسى مطابعت مرا بنمايد از من است . (36)
در كتاب معانى الاخبار به استناد محكم مرقوم است كه على بن موسى الرضا عليه السلامزمانى كه در خراسان سكونت داشت يك روز از بزرگان اصحاب در مجلس او حاضربودند و زيد بن موسى نيز در آن مجلس بود و بااهل مجلس از مفاخر خويش سخن همى كرد و ما و من همى گفت . على بن موسى الرضا اگر چندبا اهل مجلس حديث مى فرمود، سخنان زيد را نيز مى شنيد، پس روى به زيدكرد:فقال يا زيد اغرك قول بقالى الكوفة ان فاطمه احصنت فرجها فحرم الله ذريتهاعلى النار و الله ما ذلك الا الحسن و الحسين و ولدبطنها حاصه فاما ان يكون موسى بنجعفر عليه السلام يطمع الله يصوم نهاره و يقوم ليله و تعصيه انت ثم تجئيان يومالقيامة سواء فانت اعز على الله عزجل منه ان على ابن الحسين كانيقول لمحسينا كفلان من الاجر و لمسيننا ضعفان من العذاب
همانا فاطمه عليها سلام معصوم است از همه محرمات و خداوند حرام كرده است آتش جهنم رابر فرزندان او سوگند به خداى كه اين حديث وارد نشده است مگر در حق حسن و حسين وزينب و ام كلثوم كه از بطن فاطمه عليها سلام اند. هان اى زيد! موسى بن جعفر عليهالسلام اطاعت خداى كند و روزها روزه بدارد و شبها از بهر عبادت بر پاى بايستد و توعصيان خداوند كنى ، آيا هنگامى كه وارد محشر شويد تو با او در نزد خداوند يك درجهخواهيد داشت ؟ مگر ندانسته اى كه على بن الحسين عليه السلام مى فرمايد: كه خوبان مارا در ازاى يك ثواب دو اجر دهند و بدان ما را به جاى يك نافرمانى دو عذاب كنند.
چون سخن بدينجا آورد روى به حسن الوشا كرد فرمود اى حسن اين آيه تبارك رااز قرآن كريم چگونه قرائت مى كنى :قال نوح انه ليس من اهلك انهعمل غير صالح حسن عرض كرد يابن رسول الله جماعتىعمل غير صالح خوانند و گروهى تنوينداخل عمل نكنند عمل غير صالح دانند و كنعان را پسر نوح نخوانند. فرمود حاشاهمانا او پسر نوح بود لكن چون در حضرت حق گناهكار شد او را از پسر نوح نفى كردكذامن كان منا لم يطع الله ليس منا و انت اذا اطعت الله فانت منااهل البيت يعنى همچنين است كسى كه در نسب و نژاد از ما باشد و اطاعت خدا را نكند از مانيست و تو اى حسن با اينكه از خويشاوندان ما باشد و اطاعت خدا را نكند از ما نيست و تو اىحسن با اينكه از خويشاوندان ما نيستى چون خدا را فرمانبردار باشى در شماراهل بيت خواهى بود. (37)
هر كه باشد اگر تقوى و پرهيزكارى و اجتناب محرمات الهى داشته باشد، در روز قيامتبه درجات عالى مى رسد و اما اگر بر خلاف دستور الهى و پيغمبر صلى الله عليه وآله و ائمه عليهم السلام رفتار كند در جهنم ، در عذاب خواهد شد.
نامه 27 حضرت على عليه السلام به محمد بن ابابكر (كه يكى از خواص ياران امامعليه السلام بود) و در اين نامه او را بعدالت بين مردم و تقوى و پرهيزكارى و سختىمرگ و عذاب روز قيامت ياد آورى نمود.
در همان نامه خطاب مى كند:فاحذروا نارا قعرها بعيد و حرها شديد و غذابها جديد دارليس فيها رحمة و لا تسمع فيها دعوة و لا يفرح فيها كربة بترسيد از آتشى كهگودى و گرمى آن بى اندازه و عذاب و گرفتارى آن تازه است . (دوزخ ) سرائى است كهدر آن رحمت و مهربانى نيست و درخواست پذيرفته نمى گردد و غم و اندوه بر طرف نمىشود. (38)
چنانكه در قرآن مجيد مى فرمايد:ان الذين كفروا بآياتينا سوف تصليهم نارا نضجتجلودهم بدلناهم جلودا غيرها ليذوقو العذاب ان الله كان عزيزا حكيما
كسانيكه به آيات ما كافر شدند به زودى آنها را در آتشى وارد مى كنيم كه هر گاهپوستهاى تن آنها (در آن ) بريان گردد (و بسوزد) پوستهاى ديگرى به جاى آن قرارمى دهيم تا كيفر را بچشند. خداوند توانا و حكيم است . (39)
و سرنوشت مجرمان و كافران در روز قيامت (پناه مى برم به خداىعزوجل ) شرح مى فرمايد:(74) كان المجرمين فى عذاب جهنم خالدون (75) لا يفتر عنهمو هم فيه مبلسون
مجرمان و گنهكاران در عذاب جهنم جاودانه مى مانند هرگز عذاب از آنها تخفيف نمى يابد وآنها در آنجا از همه چيز ماءيوسند و هيچگونه راه نجاتى ندارند. (40)
در روز قيامت بعضى از دوستان در آن روز دشمن يكديگرند مگر پرهيزكاران . امام صادقعليه السلام مى فرمايد:الا كل خلة كانت فى الدنيا فى غير اللهعزوجل فانها تصير عداوة يوم القيامة بدانيد هر دوستى كه در دنيا براى خاطر خدانباشد در قيامت تبديل به عداوت و دشمنى مى شود. (41)
داستان سه نفر در غار  
حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: سه تن از بنىاسرائيل با همديگر مسافرت كردند و در بيابان باران شديدى باريدن گرفت و آنهابه غارى پناهنده شدند. ناگهان سنگ بزرگى كه در بالاىمدخل غار بود فرود آمد و دهانه غار گرفته شد اين سه نفر درداخل غار محبوس ماندند و چاره براى نجات و خلاص خود نيانديشيدند و پس از مذاكره وچاره جويى زياد، قرار بر آن گذاشتند كه هر يك خالصترين و بهترينعمل خود را به نظر آورد و به وسيله آن عمل ، از پروردگار خود مسئلت نمايد كه آن را ازاين گرفتارى سخت نجات دهد.
يكى از آن سه نفر دست به دعا بلند كرده و گفت : پروردگارا تو خود آگاه هستى كه مندختر عمويم را دوست مى داشتم و صد دينار براى جلب خاطر او دادم و چون به او درمجلسى خلوت كرديم مرا گفت اى پسر عموى من از خدا بترس و چيزى را كه بسته و مهرشده است بنا حق مكن ، پس من تنها به خاطر خوف تو، از آنعمل نامشروع منصرف شده و صد دينار را كه داده بودم به او بخشيده و از مجلس او بيرونآمدم . پروردگارا اگر آن حركت از من براىتحصيل رضاى تو بود ما را از اين بلاء سخت و گرفتارى نجات بده .
در اين ساعت يك قسمت از سه قسمت سنگ از مدخل غار كنار رفت .
دومى گفت پروردگارا تو خود آگاهى كه مرا پدر و مادر پيرى بود و هر روز صبح وشام غذاى صبحانه و شام براى آنها مى بردم و روزى طرف صبح كه به نزد آنها رفتمهر دو را در خواب يافتم و پيش خود انديشه كردم كه اگر آنان را بيدار نمايم ممكن استناراحت و متاذى شوند و اگر از نزد آنان مراجعت كنممحتمل است كه غذاى صبحانه آنان تلف شود و روى اين نظر آن قدر در نزديكى آنانايستاده و صبر كردم كه از خواب بيدار شده و صبحانهتناول كردند. پروردگارا اين عمل و قصد من تنها براى رضا تو بوده اگر نظرى بهجز تو در اينكار نداشتم اين گرفتارى و ابتلاى سخت را از ما رفع فرما.
در اين ساعت يك قسمت ديگر نيز از سنگ كنار رفت .
سومى گفت پروردگارا آگاه هستى كه من شخصى را درمقابل انجام عملى اجير كرده بودم و چون خواستم اجرتعمل او را پرداخت كنم از گرفتن وجه خوددارى نموده و اظهار مى كرد كه اجرت و حق منبيشتر از اين مقدار است در نتيجه چيزى نگرفته و گفت تو نسبت به من ظلم كردى و خداونددر ميان من و تو در روز جزا حكومت خواهد فرمود. پس او اجرت خود را نگرفته و رفت و مندر مقابل اجرت او گوسفندى به نام او خريدارى كردم چندسال آن را نگه داشته و در اين مدت ، چند بچه از آن به وجود آمده و زياد شدند و پس ‍ ازمدتى آن اجير پيش من آمده و مطالبه اجرت خود را كرد و من همه گوسفندها را به دست اوسپردم . اجير گفت تو همان كسى هستى كه در پرداخت اجرت من به آنطورى كه سزاواربود اهمال و امتناع مى ورزيدى و امروز اين گوسفندها را به من مى بخشى ، آيا نظراستهزاء و مسخره دارى . من جريان را به او شرح دادم . شخص اجير گوسفندها را گرفتهو با نهايت سرور در حق من دعا كرد. پروردگارا اگر اينعمل من از روى خلوص و صميميت و تنها بخاطر تو بود اين گرفتارى و بيچارگى را ازما بر طرف ساز. در اين ساعت بقيه سنگ نيز ازمدخل غار كنار رفته و آن سه نفر از آن حبس و گرفتارى شديد نجات يافتند. (42)

next page

fehrest page