اول: انسان توسعه گرا
منابع انسانى، اساس و شالوده هر پيشرفت اقتصادى بشمار مىآيد ما تإ؛ گ كنون به جنبه كيفى منابع انسانى پرداختيم، و اكنون زمان آن رسيده است كه به جنبه كمى بينديشيم و از ميزان تأثير كميت منابع انسانى در فرآيند توليد و پيشرفت اقتصادى سخن به ميان آوريم.
مىدانيم كه جامعه در دو محيط شكل مىگيرد، محيط عقب مانده و منحط و محيطهاى پيشرفته و متمدن، در محيط عقب مانده هر چيزى محكوم به عقب ماندگى است، حتى عوامل پيشرفت نيز با دست مردمان عقب مانده به عوامل ويرانى و نابودى بدل مىگردد.
به عنوان مثال به ثروتهاى معدنى كه خداوند به بعضى از ملتهاى عقب مانده در دل قاره آفريقا داده است، دقت كنيم، مىبينيم كه چگونه با دست انسانها اين نعمت به عامل بدبختى تبديل شده است.وقتى كه ملت آفريقا نتواند از اين معادن بهره بردارى كند: مسلما محمل تجمع استعمارگران و استثمارگران و طماعان و كارتلها و تراستها خواهد شد و بدون ترديد جمعيت، در چنين جوامعى، عامل انحطاط و عقب ماندگى بخشهاى ديگر نيز مىشود اما در محيطهاى متمدن و پيشرفته كه همه در حال فعاليت و توليد اند، جمعيت عاملى مثبت و ثمربخش تلقى مىگردد و واقعيتى كه در جوامع اسلامى مىگذرد، شاهد اين مدعاست.دورين وورند در كتاب خود به نام ((زمين و فقر در خاورميانه)) مىگويد:
((در اثر افزايش جمعيت، ((كشاورزى)) در سالهاى اخير گسترش سريع و چشمگيرى داشته است.))
در مراحل تحرك و جهش اقتصادى، جمعيت عامل مثبت در گسترش و پيشرفت فعاليت اقتصادى به شمار مىآيد چون توان كارى بيشترى را در اختيار برنامه ريزان اقتصادى قرار مىدهد تا در بخشهاى غير فعال از آنان استفاده كنند از اين رو اسلام با توجه به احاديث وارده از رسول اكرم(ص) به افزايش جمعيت فرا مىخواند:
تنا كحوا تكثروا فانى أباهى بكم الامم
((ازدواج كنيد، زياد شويد، تا من در برابر امتهاى ديگر به وجود شما افتخار كنم)) .
پيداست كه اين فراخوانى، مقطعى بوده و نمىتواند قانون كلى در هر زمان و مكانى باشد بطوريكه اسلام در آغاز پيدايش خود، شاهد حركت چشمگيرى بود و كميت جمعيت نيز تأثيرى مثبت در پيشرفت جامعه اسلامى داشت. ولى بدين معنى نيست كه مسلمانان همواره سير تصاعدى را در افزايش نسل طى كنند، چونكه در گفتارهاى امام على عليهالسلام اشارهاى به افزايش نسل نشده است، بلكه به عكس در بعضى گفتارهاى حضرت، تعداد زياد و گمراه نكوهش شده است، امام مىفرمايد: اما بنى عبد شمس...هم أكثرو أمكرو أنكر، بنى عبد شمس به شمار بيش اند و مكارتر و بد كردار ترند ))
در گفتارهاى ديگر، امام عليهالسلام مىكوشد تا ديدگاه مردم را درباره زيادى فرزندان تغيير دهد و در گفتار زير از قوانينى پرده بر مىدارد كه از جهت اقتصادى بسيار حائز اهميت است امام عليهالسلام مىفرمايد:
ليس الخير أن يكثر مالك و ولدك ولكن الخير أن يكثر عملك و ان يعظم حملك و أن تباهى الناس بعبادة ربك، فأن أحسنت، حمدت الله و ان أسات استغفرت الله و لا خير فى الدنيا الا لرجلين...رجل يسارع فى الخيرات ...
خير آن نيست كه مالت فراوان يا فرزندانت بسيار باشند، بلكه خير آن است كه علمت افزون و بردباريت بسيار باشد و اگر بر مردم مىبالى، باليدنت به پرستش پروردگارت بود پس اگر نيكى كنى، خداى را سپاس گويى و اگر بدى كنى از او آمرزش خواهى در اين جهان خيرى نيست مگر براى دوكس:...يكى از آن دو كسى است كه براى كارهاى خير مىشتابد.
از گفتار بالا مىتوان نتيجه گرفت كه:
- در مرحله عقب ماندگى، ثروت و فرزند، نه تنها سودى ندارد، بلكه بارى بر دوش انسان است.
- علم و دانش تنها راه غلبه بر واقعيت عقب مانده جامعه است.
- علم و دانش را بايد با اخلاق پسنديده همراه ساخت.
- ارتباط مؤمن بايد با خداوند تبارك و تعالى محكم باشد.
- وقتى كه محيط سالم باشد، از بطن آن انسانى متولد مىشود كه براى كارهاى خير مىشتابد.
بنابراين، واقعيت بايد دگرگون شود تا همه چيز تغيير يابد، انسان بيمار نيز چنين وضعى دارد، همه چيز در كام او تلخ است چه عسل چه حنظل.
بار ديگر به منابع انسانى برمى گرديم گفتيم كه اگر جامعه در حال حركت و پيشرفت باشد، كميت جمعيت در اقتصاد موثر خواهد بود وگرنه بهتر است كه جامعه از افزايش جمعيت بپرهيزد، چون در آن صورت، روز به روز گرفتاريها و مشكلات بيشتر خواهد شد.
طرفداران نظريه كنترل جمعيت مسألهاى را مطرح مىكنند، آنان مىگويند:
((پيشرفت تكنولوژى نياز به عوامل انسانى را كاهش داده است)) و براى اين مطلب مثال مىزنند كه براى حفر كانال ويلاند در كانادا تنها از پنج گارگر براى خاكبردارى استفاده شد در حالى كه براى حفر كانال سوئز براى كارى مشابه آن، از چهار هزار كارگر استفاده شده بود.
در صنعت لامپ سازى نيز امروزه كارى را كه يك نفر به مدت يك ساعت انجام مىدهد، در سال 9141م نيازمند نه هزار ساعت كار بوده است. اين سخن درستى است و بحثى در آن نيست.ولى گروهى اعتقاد دارند منابع توليد در جهان به همين مقدار موجود كه انسان آن را به كار گرفته است، محدود مىشود. و ما نيازى به عوامل انسانى نداريم.
ولى در پاسخ بايد گفت: اگر چه امروز نيازى بدان نيست ولى آنگاه كه بخواهيم حجم زيادى از بيابانها و كويرها را به مناطق صنعتى يا به زمينهاى مناسب كشاورزى درآوريم و يا به ثروتهاى موجود در دل درياها و يا معادنى كه در دل زمين است دست پيدا كنيم، به عوامل انسانى نيازمنديم.
و طبيعتا ايجاد زمينههاى سرمايه گذارى، نيازمند عوامل جديد انسانى است و هر چه به پيش برويم اين نياز شديدتر خواهد شد وگرنه عقب ماندگى حتمى است.
كشورهاى اروپاى غربى امروز از مشكل كاهش شديد جمعيت رنج مىبرند و مسأله كاهش جمعيت و كنترل نسل به توقف زاد و ولد منتهى شده است و اگر ميانگين كاهش جمعيت بر همين حال باقى بماند؛ بيم آن مىرود كه پس مدتى در بعضى از اين كشورها، نسل انسان منقرض شود.
مشكل جمعيت در تعداد آن نيست، زيرا در گذشته پدر خانواده سعى مىكرد فرزندان زيادى داشته باشد تا در كار و توليد به او كمك كنند، بلكه مشكل در چگونگى و كيفيت استفاده از انسانى است كه قدم به دنيا مىگذارد به همين سبب پيش از آنكه به فكر لقمهاى باشيم تا شكمش سير شود، به فكر كيفيت استفاده از او باشيم تا به نيروى بيهوده و بيكار، بدل نگردد و موجب عقب ماندگى نشود در جوامع فعال، تعداد جمعيت نشانه قدرت و مايه سربلندى است فرض كنيم كه اگر ژاپن داراى دو برابر جمعيت فعلى بود، در اين صورت توليداتش نيز دو برابر مىشد، بنابراين مشكل در تعداد جمعيت، نيست بلكه در چگونگى استفاده و بهره بردارى از آن است زيرا عدم استفاده درست، جامعه را ناتوان خواهد ساخت، اگر چه تعداد جمعيت كم و محدود باشد.
دوم: منابع طبيعى
خداوند سبحان انسان را آفريد و همراه آن منابعى را براى انسان بعنوان روزى قرار داد تا بتواند از آن تغذيه كند و براى هر كس سهمى از آن روزى قرار داد و از انسان خواسته است تا براى بدست آوردن روزى سعى و تلاش كند وگرنه سهم خود را از زندگى از دست خواهد داد.
منابع حياتى گوناگون، متنوع و بسيار است و دانشمندان نيز هر روز به منابع جديدى دست مىيابند و هر روز منبعى را به منابع انرژى مىافزايند و معادن تازهاى را در دل خاك كشف مىكنند و منابع جديدى را به منابع تغذيه اضافه مىكنند پس اين تصور كه منابع محدود است، و يا كفاف زندگى ساكنان كره زمين را نمىدهد، و همى بيش نيست و اشتباهى فاحش است؛ عقيده اشتباهى كه مبناى نظريه سرمايه دارى است، بنابراين بايد اعتراف كرد كه مشكل در طبيعت نيست، بلكه مشكل اصلى محدود بودن معارف بشرى است و شايد در آينده منابع جديد تغذيه فراهم گردد كه هنوز بشريت آن را كشف نكرده است برتراندبوگارد در كتاب خود به نام((مشكلات بزرگ اقتصادى در عصر حاضر)) مىگويد: ((ثروتمندى طبيعت به گستردگى شناخت و معرفت بشر ارتباط دارد و هر چه شناخت و معرفت بشر ارتباط دارد و هر چه شناخت ما نسبت به طبيعت بهتر باشد، استفاده ما نيز از آن بهتر است.))
در ادامه مىگويد: ((نه تنها امكانات نامحدود توليدى، بلكه امكانات توليدى مجانى در اختيار ماست كه ما راه استفاده از آن را نمىدانيم.))
و گاهى نيز دشوارى بهره بردارى از منابع، سبب اصلى نابسامانى اقتصادى است، چون كشورهاى فقيرى هستند كه ثروتهاى زيادى در اختيار دارند؛ اگر بتوانند از آن ثروتها بهره بردارى كنند.
پيتربائر نمونههاى از امكانات دست نخورده در كشورهاى فقير را ذكر مىكند، وى مىگويد: ((در لوجاكا كه ميان دو رود نيجر و نيا در نيجريه و در ارتفاع 330 مايلى از بازار، دست نخورده باقى مانده است)) و در ادامه مىگويد: ((در غنا و كشورهاى ديگر افريقايى، درختان گوناگون با چوبهاى مرغوب وجود دارد ولى هزينههاى سنگين حمل و نقل، مانع بهره بردارى از آن شده است.))
در كنار عدم آگاهى بشر و سختى و دشوارى بهره بردارى از منابع، دليل ديگرى نيز وجود دارد و آن به هدر دادن بسيارى از منابع طبيعى است كه در تجارت جهانى به صورت عرف درآمده است.مثلا كشور ثروتمندى چون كانادا را ساليانه تا هزاران تن از حبوبات را كه براى تغذيه گرسنگان افريقا كفايت مىكند، براى حفظ ميانگين عرضه و تقاضا، مىسوزاند.
بوگارد مىگويد: ((بعضى از ماهيگيران بخشى از صيدشان را هنگامى كه زياد باشد به دريا مىريزند.چرا؟چونكه پايين بودن قيمت، بعضى از اوقات، از نسبت فراوانى بالاتر مىرود)) ما به دلايلى زيادترى نياز نداريم، چون هر يك از ما در جهان امروز، شاهد به هدر رفتن عمدى بسيارى از امكانات است.دليلى روشنتر از ميانگين هزينههاى نظامى كه صرف ساخت و تجارت سلاحهاى مخرب مىگردد، وجود ندارد و نيز جهان امروز شاهد ويرانى طبيعت زيبا و امكانات بسيار آن است و كمترين آن، نازك شدن لايه اوزن و تأثير مرگبار آن بر زندگى گياهان و حيوانات است كه در اثر فضولات و زبالههاى كارخانههاى صنعتى پديد آمده است.
بنابر اين نبايد مشكل را در طبيعت جستجو كرد، بلكه مشكل خود انسان است كه طبيعت را به ابزارى مخرب و ويرانگر تبديل كرده است.و بجاى آنكه از قدرت اتمى، انرژى مفيد توليد كند، براى ساخت بمبهاى اتمى و سلاحهاى مخرب از يكديگر پيشى مىگيرد، پس بايد در تصور نادرستى كه از طبيعت در ذهن ماست، تجديد نظر كرد و با ديدى مثبت و صادقانه به طبيعت نگاه كرد.
در اينجا بايد به ديدگاه خوشبينانه اسلام به طبيعت، بيشتر انديشيد، ديدگاهى كه با انگيزههاى خود، بشريت را وا مىدارد تا بار ديگر به آغوش طبيعت اين سرمايه الهى كه خداوند به انسان ارزانى داشته است برگردد، و زندگى شرافتمندانه و سعادتمندانهاى را در اين دنيا، براى خود تضمين كند.
دكتر ابراهيم عسل مىگويد: ((اقتصاد اسلامى، اساس مشكل اقتصادى را در عدم تلاش مستمر و جدى انسان براى استفاده از خيراتى مىداند كه جهان هستى را پر كرده است تاريخ اقتصادى نيز بر اين حقيقت تأكيد دارد درگذشته امكان بهره بردارى زياد از زمين فراهم نبود به همين جهت توليد كشاورزى از زمين هم كم بود، لذا وقتى كه انسان با جديت تلاش كرد و كشاورزى را مكانيزه كرد، محصولات فراوان شد با اينكه تغييرى در مساحت زمين ايجاد نشد بلكه تلاش و كوشش انسان شكل تازهاى به خود گرفت.))
گفتارهاى زيادى از فرمودههاى امام على عليهالسلام در اختيار ماست كه اين حقيقت را آشكار مىكند و راه درست را پيش پاى كسانى كه مىخواهند به آبادانى زمين بپردازند، قرار مىدهد، از اينرو به فرزندش امام حسن عليهالسلام مىفرمايد:
و استعنته على أمورك و سألته من خزائن رحمته ما لا يقدر على اعطائه غيره من زيادة الاعمار و صحة الابدان وسعة الارزاق، ثم جعل فى يدك مفاتيح خزائنه بما أذن لك فيه من مسألته فمتى شئت استفحت بالدعاء أبواب نعمته و استمطرات شابيب رحمته
در كارهايت از او يارى بجوى و از خزائن رحمت او چيزى بطلب كه جز او را توان عطاى آن نباشد، همچون افزونى در عمر و سلامت در جسم و گشايش در روزى خداوند كليدهاى خزائن خود را در دستان تو نهاده است، زيرا ترا رخصت داده كه از او بخواهى و هر زمان كه بخواهى درهاى نعمتش را به دعا بگشائى و ريزش باران رحمتش را طلب كنى.)) هر چه كه انسان بدان نياز دارد در طبيعت موجود است، و خداوند ثروتهاى طبيعى را در گنجينه هايى قرار داده و رموزى را براى آن در نظر گرفته است كه رمز گشايش آن توكل به خدا و يارى جستن از او است كه عملا در دست خود انسان است.
روزى دهنده، خداوند تبارك و تعالى است و قدرت لايزالش نيز نامحدود است، او روزى بندگانش را هر چند زياد باشند و هر قدر زاد و ولد داشته باشند تضمين كرده است گفتارهاى زيادى از حضرت نقل شده است كه پرده از اين حقيقت بر مىدارد و جاى هيچ شكى را باقى نمىگذارند و بيان مىكند كه منابع طبيعى فناناپذير است زيرا خداوند تبارك و تعالى وقتى انسان را آفريده، وسايل زندگيش از پوشاك و خوراك و غيره را نيز آفريد.
امام عليهالسلام مىفرمايد:
((من عاش فعليه رزقه؛ هر كه زنده باشد، روزيش بااوست))
((دعا كل طائر باسمه وكفل له برزقه؛ هر پرندهاى را به نام خود خواند و عهده دار روزى آن گرديد.))
((قسم أرزاقهم و أحصى اثارهم ))؛ روزى بندگان خود را ميانشان تقسيم نموده و آثار و اعمالشان را حساب كرده است.
((عياله الخلائق ضمن أرزاقهم ))؛ همه موجودات روزيخوار اويند و روزى آنها را ضمانت كرده است.
((و اله الخلق ورزاقه ))؛ خداوند آفريدگان و روزى دهنده آنان
((فاعتصم بالذى خلقك و رزقك و سواك؛ پس چنگ در كسى زن، كه تو را آفريده است و روزى داده و اندامى نيكو بخشيده))
((الرزق مقسوم و الحرص محروم؛ روزى قسمت شده و آزمندى موجب حرمان است ))
((الرزق يطلب من لا يطلبه؛ روزى بدنبال كسى است كه آن را طلب نكند))
((انك...مضمون الرزق؛ روزى ترا ضمانت كردهاند ))
لا يملك امساك الارزاق و ادراها الا الرزاق
امساك و ريزش روزيها تنها از جانب خداوند روزى رسان است
دهها گفتار ديگر نيز از امام نقل شده و حاكى از اينست كه خداوند روزى آفريدگانش را فراهم كرده است و گفتارهاى ديگرى است كه نياز به تأمل بيشترى دارد مىفرمايد: و أرفع لكم المعاش؛ معاش را برايتان رفيع مى سازد ابن ابى الحديد در شرح اين گفتار مىگويد:
آن را رفيع مىسازد يعنى زياد و پربركت قرار داده است.
و نيز مىفرمايد: ((لو شئت لا تخذت من هذا الماء نورا، اگر مىخواستم از اين آب نور مىگرفتم ))
كدام عقل قدرتمندى مىتوانست كنه اين سخن اميرالمومنين را در آن روز دريابد، مسلما پس از آنكه معارف بشرى گسترده شد، انسان توانست بفهمد نيرويى كه از ذره هيدروژن موجود در آب بوجود مىآيد، بسيار بيشتر از نيرويى است كه از ذره اورانيوم غنى شده بدست مىآيد بنابراين آب، بزرگترين و قويترين منبع انرژى است.