يادداشت ناشر پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله با گروهى به مسافرت رفته بودند، در بين سفرفرمود: گوسفندى را ذبح كرده از آن غذا تهيه كنند. موقعى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله سربازان اسلام را آماده جنگ تبوك مى ساخت ،يكى از بزرگان بنى سلمه به نام جد بن قيس كه ايمانكامل نداشت ، محضر پيامبر صلى الله عليه و آله رسيد و عرض كرد: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله سحرگاه به شخصى وعده داد كه در كنار تخته سنگبزرگى منتظر آن شخص باشد، آن مرد رفت و برنگشت ، تا اين كه آفتاب بالا آمد و هواگرم شد، اصحاب ديدند حضرت از شدت گرما سخت نارحت است . عرض كردند: يارسول الله ! پدر و مادرمان به فدايت باد! اگر تغيير مكان داده به سايه تشريف ببرىبهتر است . حليمه خاتون ، مادر شيرى حضرت پيامبر صلى الله عليه و آلهنقل مى كند: پيامبر صلى الله عليه و آله سه ساله بود روزى به من گفت : اى مادر! چرادو برادرانم را (منظورش دو فرزندان حليمه بود) روزها نمى بينم ؟ گفتم : فرزندم !آنها روزها گوسفندان را به بيابان براى چراندن مى برند. گفت : چرا من همراه آنها نمىروم ؟ بيست و پنج سال از عمر مبارك پيامبر گذشته بود با حضرت خديجه (ع ) ازدواج كرد،در يكى از سالها باران نيامد در اثر خشكسالى حيوانات مردند و قحطى شد. شخصى يكى از قوانين مذهبى را شكسته و خطا كار شده بود. روزى پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله نزد عايشه بود. ناگاه مردى اجازه خواست خدمتحضرت برسد، پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: مرد مؤمنى خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله رسيد و عرض كرد: يارسول الله ! من پير مرد سالخورده ام ، از انجام نماز، روزه ، حج و جهاد ناتوانم ، ديگرنمى توانم از عهده عبادتهايم برآيم ، به من كلام سودمندى بياموز و وظيفه ام را سبكنما! جمعى از ياران پيامبر صلى الله عليه و آله درمنزل ابو ايوب انصارى بودند معاذبن جبل كه در كناررسول خدا نشسته بود. از حضرت معناى آيه (يوم ينفخ فى الصور فتاءتونافواجا) را سؤال كرد. جنگ بدر پايان يافت ، دشمنان اسلام فرار كردند و جمعى از بزرگان قريش به هلاكترسيدند. پيامبر صلى الله عليه و آله دستور داد جنازه هاى كفار را در چاهى ريختند. تنهاجنازه امية بن خلف روى زمين ماند زيرا وى از بس كه چاق بود در همان روز جنگ گنديده وپاشيده شده بود. روزى پيغمبر خدا صلى الله عليه و آله با اميرالمؤمنين فرمود: بانويى خدمت پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله رسيد و عرض كرد: رسول خدا صلى الله عليه و آله خواهر رضاعى (شيرى ) داشت ، روزى خدمت حضرت آمد.پيامبر چون او را ديد شادمان شد و عباى خود را براى او به زمين پهن كرد و او را روى آننشانيد، سپس به او رو كرد، با گرمى و لبخند با وى به گفتگو پرداخت ، تا خواهرشبرخاست و رفت . روزى رسول گرامى صلى الله عليه و آله نماز جماعت مى گذارد، امام حسين عليه السلامنزديك ايشان بود. هرگاه پيغمبر به سجده مى رفت حسين بر پشت حضرت مى نشست وهنگامى كه حضرت سر از سجده بر مى داشت ، او را مى گرفت و پهلوى خود مى گذاشت .چند بار اين كار تكرار شد و بدين گونه نمازش را به پايان رسانيد. وقتى كه جعفر طيار در جنگ شهيد شد، خبرش به مدينه رسيد. پيامبر صلى الله عليه و آله به اصحاب خود فرمود: هنگامى كه جنگ احد به پايان رسيد. سعد بن ربيع از ياران فداكار پيامبر اسلام در جنگاحد زخمى شد و به روى زمين افتاد. يكى از اصحاب على عليه السلام بنام (حبه عرنى ) مى گويد: حارث همدانى يكى از دوستان و ارادتمندان مخلص حضرت على بود، و مقام ارجمندى در نزدامام داشت حارث مريض شد، حضرت على عليه السلام به عيادت او رفت و پس ازاحوالپرسى به او فرمود: سويدة پسر غفله مى گويد: على عليه السلام با غلامش ، قنبر، براى خريد پيراهن وارد بازار كوفه شد، به مردپيراهن فروش فرمود: در يكى از شبها اميرالمؤمنين عليه السلام از مسجد كوفه به سوىمنزل خود حركت كرد. كميل بن زياد كه از ياران خوب آن حضرت بود امام را همراهى مىنمود. گذرشان از كنار خانه مردى افتاد كه صداى قرآن خواندنش بلند بود و اين آيه را (امن هو قانت آناء الليل ساجدا و قائما يحذر الاخرة و يرجوا رحمة ربهقل هل يستوى الذين يعلمون و الذين لا يعلمون انما يتذكر اءولوالباب ) (26) باصداى دلنشين و زيبا مى خواند. كميل از حال معنوى اين مرد بسيار لذت برد و دردل بر او آفرين گفت . بدون آنكه سخنى در زبان بگويد. مردى خدمت على عليه السلام آمد و عرض كرد: هر گاه على عليه السلام به منبر مى رفت ، مى فرمود: شخصى اميرالمؤمنين عليه السلام را به مهمانى دعوت كرد. بانوى سالخورده و فربهى بنام (دارميه ) از ارادتمندان على عليه السلام بود، در مكهزندگى مى كرد. معاويه در موسم حج وارد مكه شد، ماءمور فرستاد آن بانو را آوردند. پس از شهادت اميرالمؤمنين على عليه السلام ، فرزندانش شبانه جنازه آن حضرت را درزمين بلندى مخفيانه به خاك سپردند. سالها گذشت . جز ائمه عليهماالسلام و نزديكانآنها نمى دانستند قبر آن حضرت كجا است . تا اينكه در زمان خلافت هارون الرشيد حادثهاى سبب پيدا شدن قبر حضرت گرديد و آن حادثه چنين بود؛ روزى حضرت فاطمه عليهماالسلام به رسول خدا صلى الله عليه و آله عرض كرد:
|