بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب داستان غدیر, جمعى از دبیران ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     QADIR001 -
     QADIR002 -
     QADIR003 -
     QADIR004 -
     QADIR005 -
     QADIR006 -
     QADIR007 -
 

 

 
 

next page

fehrest page

back page

اهميت غدير در تاريخ 
دانشمند بزرگ و محقق ، نويسنده (الغدير)، در ابتداى نخستين جلد كتاب جهانى خود،بحثى علمى و جالب زير عنوان (اهميت غدير در تاريخ ) مطرح كرده است كه ما خلاصهآن را با بيانى ساده و توضيحى كوتاه در اينجا مى آوريم :
(در نظر خردمندان ، ارج و شرف دو چيز وابسته به نتيجه آن است و به اندازه ثمره اىاست كه مى بخشد. بنابراين در دامنه پهناور تاريخ و موضوعات آن ، مهمترين مطلبى كهبا توجه به نتيجه اش ، داراى موقعيت شايانى است ، آن بخشهايى است كه پيدايش اديانرا نشان مى دهد و مذاهب بر آنها پايه گذارى شده است و سرچشمه عقايد ملتها وجمعيتهايى قرار گرفته است . از اين رو، اين بخش از تاريخ - كه مبدا پيدايش اعتقادات ومقدسات ملتهاست - به ابديت راه جسته است و هيچ گاه تاريخ جهان آن را فراموش نمىكند و با جاودانى و هميشگى در سراسر دوران آينده تاريخ توام است .
به اين ملاحظه است كه مى بينيم دانشمندان بزرگ و امين تاريخ ، در ضبط و صحيحنگاشتن مبادى تاريخ اديان و آغاز مذاهب ، به خود رنجهاى فراوان مى دهند و در اين راهكوشش بسيار مى كنند. سپس به گزارش موجبات نشر تعاليم آنها پرداختهخصوصياتش را با دقت تمام مى نگارند. و اگر مورخ ، اين موضوع را اهميت ندهد درتاريخ خود رخنه اى التيام ناپذير ايجاد كرده و مطالبى ناقص و بى ارج نوشته استو خواننده كتاب خود را گمراه كرده است . چون خواننده نمى تواند از اين نوشته بفهمد كهابتداى آن دين چه بوده و دورانش چگونه سپرى شده و درمراحل بعدى به كجا گراييده است ).
توضيح : اگر در نوشتن تاريخ ، شرح حال پادشاهان ، شاعران ، هنرمندان و مخترعانضرورى است ، و بحث و تحقيق درباره منشا علوم و محيط تربيتى متفكران وامثال اينها بسيار جالب و مفيد است ، پس چگونه مى توان نسبت به تاريخ دين و مذهبى كهملتهاى زنده اى به آن اعتقاد دارند سهل انگارى كرد؟ مخصوصا در مورد دينى كهپيروانش سنن و آداب آن را هر روز از صميم قلب برگزار مى كنند و درتشكيل مراسم ملى و رسمى خود نيز مدخليت مى دهند و هماره با سازمان فكرى و روحى آنانآميخته بوده و هست .
سپس مؤ لف عاليقدر چنين مى نويسد:
داستان غدير از با اهميت ترين موضوعات اين بخش از تاريخ است . زيرا مذهب آن ملتها وطوايفى كه آل رسول را پيروى كردند بر اين واقعه - و بسيارى از دليلهاى محكم ديگر- پايه گذارى شده است . و آنان كه پيروى خاندانرسول كردند، تعدادشان به ميليونها نفر مى رسد، كه از نظر كيفيت هميشه پيشرو كاراندانش و عظمت و فرهنگ بوده اند و همواره در ميانشان حكيمان و عالمان ، زبدگان جهانانسانيت ، نابغه هايى در علوم و فنون مختلف ، مصلحان و رهبران ، پادشاهان وسياستمداران وجود داشته اند. و هم آنان داراى ادبياتى سرشار، وفضل و دانشى فراوان بوده و كتابهايى گرانبها و نيكو در هر فن نگاشته اند.
روى اين حساب ، نويسنده تاريخ از هر ملت و مذهبى كه باشد، نمى تواند در بيانپيدايش و مبداء اين ملت كوتاهى كند. به ويژه در مورد داستان سراسر اهميت غدير كهصحنه حساسى از صحنه هاى نزول وحى و قيام تبليغى بانى اسلام بوده است .
اگر مورخى از روى تعصب جاهلانه ، از بيان اين داستان و حقايق وابسته به آن چشمبپوشد، نسبت به دين اسلام و نبى بزرگوار آن خيانتى بزرگ كرده و هم در صفحاتتاريخ خود، جنايتى مرتكب شده كه جبران ناپذير است . زيرا حديث غدير و آنچه كهپيامبر گرامى ما در آن روز فرخنده و با شكوه ابلاغ كرده و صحنه تبليغيى را كهبرگزار نموده است . وظيفه اى بوده كه به ماءموريت وحى انجام شده است . و هيچ كسترديد ندارد كه (روز غدير) در تاريخ اسلام موجى افكنده است كه هيچ گاه ازارتعاشات آن كاسته نمى شود.
از اينجا كه مى بينيم مورخين ، نظر به حفظ حقايق تاريخ و ضبط حوادث بزرگ بهبررسى درباره حديث غدير و جمع آورى مآخذش همت گماشته اند، همين عظمت كه براى آندر علم تاريخ ديده مى شود، در علم حديث نيز وجود دارد. چون محدثين به هر طرف مىنگرند احاديث صحيح فراوانى در مورد داستان غدير مى بينند كه اين افتخار را براىولى امر دين ، على (ع ) ثابت مى كند؛ احاديثى كه با فروغ خيره كننده اى در همه ادواراسلامى به چشم مى خورد، و مردم هر عصرى ، آن را از گذشتگان خود ياد گرفته اند، تابرسد به اصحاب كه از خود پيغمبر اكرم (ص ) شنيدند و فراگرفتند.
بنابراين اگر حديث دانى از چنين حديثى غفلت ورزد، حق امت راپايمال و به مسلمانان ظلم كرده و آنان را از عنايت و احسانى كه پيغمبر رحمت كرد و بهرهوافرى كه از خيرخواهى و صلاح انديشى وسيعش بخشيد، محروم داشته و رهنمايى امت رابه شايسته ترين راه ، كتمان كرده است .
همين طور مفسران نيز آياتى پيش چشمشان است كه در اين موضوعنازل گشته است ، و بر مفسر است كه مورد نزول آيه و تفسير آن را بنگارد و به حديثغدير اشاره كند؛ تا زحماتش بى اثر و كوشش او ناقص ‍ نماند.
عقايدشناسان اهل تسنن نيز از ذكر حديث غدير گزيرى نداشتند و به عنواننقل دليل شيعيان آن را نگاشته اند، تا جايى كه فرهنگ نويسان نيز هنگامى كه به واژههايى مانند: غدير، خم ، ولى ، مولى رسيده اند، به حديث غدير اشاره كرده اند.
پس به طور كلى دانشمندان مطلع و بى غرضاهل تسنن ، از مورخان و محدثان و مفسران و عقايدشناسان ، اين واقعه را با مدارك و سندهاىفراوانى در كتابهاى خود آورده اند؛ كه اينك به عنوان نمونه به نام صد تن از آنها ذكرشده است ببينند و اطلاع عميق ترى از شخصيت علمى آنان به دست آورند، به كتاب(الغدير) مراجعه كنند.
اينك مورخان 

ناموفاتدر كتاب
حافظ(5)بلاذرى
حافظ طبرى
حافظ ابن زولاق مصرى
حافظ خطيب بغدادى
حافظ ابن عبدالبرقرطبى
ابوالفتح شهرستانى
حافظ ابن عساكر دمشقى
ياقوت حموى
حافظ ابوالحسن ، ابن اثير
ابن خلكان
ابن الوردى شافعى
حافظ ابن كثير شامى
ابن خلدون اشبيلى
حافظ ابن حجر عسقلانى
نورالدين سمهودى
ابوالعباس قرمانى دمشقى
نورالدين حلبى
ابوالعرفان صبان شافعى مصرى
زينى دحلان مكى
شيخ يوسف نبهانى
279(6)
310
387
463
463
548
571
626
630
681
749
774
808
852
911
1019
1044
1206
1304
معاصر
انساب الاشراف
الولاية فى طرق حديث الغدير
تاريخ ابن زولاق
تاريخ بغداد
استيعاب
ملل و نحل
تاريخ كبير
معجم الادباء و معجم البلدان
اسدالغاية
وفيات الاعيان
تتمة المختصر
البداية و النهاية
مقدمه تاريخ
الاصابة و تهذيب التهذيب
جواهر العقدين
اخبارالدول
السيرة الحلبية
اسعاف الراغبين
الفتوحات الاسلامية
الشرف المؤ بد
محدثان 
ناموفاتدر كتاب
محمد بن مسلم زهرى
حافظ ابوهشام ضبى
يحيى بن سعيد تيمى
حافظ عبدالملك عرزمى
حافظ ابوعروه ازدى
حافظ شعبة بن حجاج واسطى
حافظ ابويوسف سبيعى
حافظ ابوسلمه بصرى
حافظ ابوعبدالرحمن مصرى
حافظ ابوهشام خارفى
حافظ ابواحمد زبيرى
حافظ ابوزكرياى قرشى
محمد بن ادريس شافعى
حافظ ابوعمرو فزارى
حافظ عبدالرزاق صنعانى
حافظ ابومحمد انماطى
احمد حنبل شيبانى
حافظ بخارى (صاحب صحيح )
حافظ ابن ماجه قزوينى
حافظ ترمذى (صاحب صحيح )
حافظ نسايى
حافظ ابويعلى موصلى
حافظ ابوالقاسم بغوى
ابوبشر دولايى
حافظ ابوجعفر طحاوى
حافظ ابوالقاسم طبرانى
حافظ ابن بطه عكبرى
حافظ ابوبكر احمد فارسى
حافظ ابوبكر بيهقى
ابن مغازلى شافعى
حافظ ابوسعد سمعانى (صاحب كتاب الانساب )
حافظ ضياءالدين مقدسى
حافظ گنجى شافعى
حافظ نووى شافعى
حافظ محب الدين طبرى
شيخ ‌الاسلام حموئى
حافظ ابوالحجاج شافعى
حافظ جمال الدين زرندى
ابن شهاب همدانى
حافظ ابوالحسن هيثمى
ابوعبدالله وشتانى مالكى
قاضى بدرالدين عينى حنفى
ابوعبدالله سنوسى
حافظ ابوالعباس قسطلانى
متقى هندى
جمال الدين شيرازى
قارى هروى
زين الدين مناوى
شهاب الدين خفاجى حنفى
برهان الدين مصرى
ابن حمزه حرانى
ابوعبدالله زرقانى مصرى
شيخ محمد بيروتى شافعى
حافظ ناصرالسنة شهاب الدين
124
133
145
145
154 يا 153
160
162
167
174
199
203
203
204
206
211
217
241
256
273
279
303
307
317
320
321
360
387
407 يا 411
458
483
562 يا 563
643
658
676
694
722
742
750
786
807
827 يا 828
855
895
926
975
1000
1014
1031
1069
1106
1120
1122
1276
معاصر
اسدالغابه ابن اثير
مسند احمد حنبل
زين الفتى ، حافظ عاصمى
مسند احمد حنبل
البداية و النهاية ، ابن كثير
البداية و النهاية ، ابن كثير
كفاية الطالب
مسند احمد حنبل
البداية و النهاية
مسند احمد حنبل
مسند احمد حنبل
البداية و النهاية
النهاية ، ابن اثير
مسند احمد حنبل
البداية و النهاية
الكشف و البيان ، ثعلبى
مسند و مناقب
تاريخ بخارى ج 1 بخش 1ص 375
سنن ابن ماجه (از صحاح ششگانه )
صحيح (از صحاح ششگانه )
خصايص و سنن (از صحاح ششگانه )
المسندالكبير
معجم الحديث
الكنى و الاسماء
مشكل الاثار
المعجم الكبير
الابانة
ما نزل من القرآن فى اميرالمؤمنين
سنن الكبرى
مناقب
فضايل الصحابة
الفصول المختارة
كفاية الطالب
رياض الصالحين و تهذيب الاسماء و اللغات
الرياض النضرة و ذخاير العقبى
فرائد السمطين
تحفة الاشراف
نظم دررالسمطين
مودة القربى
مجمع الزوائد و منبع الفوائد
شرح صحيح مسلم
عمدة القارى شرح صحيح بخارى
شرح صحيح مسلم
المواهب اللدنية
كنزالعمال
الاربعين فى مناقب اميرالمؤ منين
المرقاة
فيض القدير
نسيم الرياض
فتوحات وهبية
البيان و التعريف
شرح مواهب
اسنى المطالب
تشنيف الاذان
مفسران ، عقايدشناسان و ساير دانشمندان 
ناموفاتدر كتاب
قاضى ابوبكر باقلانى
ابواسحاق ثعلبى
ابوالحسن واحدى
ابن سعدون قرطبى
فخررازى
قاضى بيضاوى
سعيدالدين فرغانى
قاضى عبدالرحمن ايجى
سعدالدين تفتازانى
قاضى نجم الدين ابن عجلون
علاء الدين قوشچى
شربينى قاهرى
عبدالحق دهلوى
حامد عمادى دمشقى
عبدالعزيز دهلوى
قاضى محمد شوكانى
مولوى محمد سالم دهلوى
شيخ محمد عبده مصرى
آلوسى بغدادى
استاد احمد زكى مصرى
دكتر احمد نسيم مصرى
دكتر احمد فريد رفاعى
استاد رافعى مصرى
استاد محمد شاكر نابلسى
استاد عبدالفتاح عبدالمقصود
دكتر صفا خلوصى
403
427 يا 437
468
567
606
685
700
756
792 يا 793
876
879
977
1052
1171
1176
1250
سده 13
1323
1324
1353
1356
1376
معاصر
معاصر
1414
معاصر
التمهيد
الكشف و البيان (تفسير)
اسباب النزول
تفسير كبير قرطبى
مفاتيح الغيب - تفسير
طوالح الانوار
شرح قصيده تائيه ابن فارض
مواقف
شرح المقاصد
بديع المعانى
شرح تجريد خواجه نصير طوسى
السراج المنير (تفسير)
لمعات
الصلاة الفاخرة
ازالة الفاخرة
فتح القدير (تفسير)
اصول الايمان
المنار - (تفسير)
نثر اللالى
تعليقات اغانى
تعليقات ديوان مهيار
تعليقات معجم الادباء
شرح هاشميات كميت
شرح هاشميات كميت
تفريظ (الغدير)
تفريظ (الغدير)
اين بود نام مختصرى از دانشمندان اهل تسنن كه حديث غدير را ذكر كرده اند. ولى تمام آنانكه غدير را در كتاب خود نوشته و ثابت دانسته اند، بيشتر از 360 نفرند، (7) كه ازبزرگان و محققان مذاهب اهل تسنند. و در بزرگ نامه (الغدير) نامشان با شرح حالى كهاز كتابهاى اهل تسنن اقتباس ‍ شده ، درج است ما براى رعايت اختصار، از ذكر نام همه آنانخوددارى كرديم .
غدير در كتاب خدا 
قرآن و خاندان نبوت  
در سراسر قرآن كريم ، آيات بسيارى - و گاه سوره اى - وجود دارد كه درباره اميرالمؤمنين ابوالحسن على بن ابيطالب (ع ) نازل شده است و دانشمندان تفسير، از شيعه و سنى ،در تفسيرهاى خود با ذكر مدرك بيان كرده اند. اين آيات ، بعضى مربوط به خود آنحضرت و پاره اى مربوط به خاندان نبى اكرم (ص ) است ، كه وى بزرگ و سرور آنانمى باشد. اين گونه آيات بسيار است ، كه اگر بخواهيم تنها به نام بردن آنها هم اكتفاكنيم ، باز سخن به درازا خواهد كشيد. از اين رو سه مورد را با شرح مختصرى ذكر مىكنيم و سپس ‍ به بيان آيات غدير كه مقصود اصلى اينفصل است مى پردازيم .
آيه ولايت  
( انما وليكم الله و رسوله والذين آمنوا، الذين يقيمون الصلاة و يؤ تون الزكوة و همراكعون )
- همانا جز اين نيست كه ولى امر شما خداوند است ورسول او، و كسانى كه گرويدند و نماز مى گزارند و زكات (صدقه ) مى دهند، درحالتى كه در ركوع باشند.(8)
اين آيه به نقل 66 نفر از مفسران و فقيهان بزرگاهل تسنن ، درباره على (ع ) نازل گشته است ، و حتى دانشمندان سنى ، اشعارى را كه(حسان بن ثابت ) در اين موقع در ستايش امام سروده و اين موضوع را به روشنىتشريح كرده است ، نگاشته اند. (9)
اين آيه ، صرف نظر از اصل خلقت و نزول آن درباره اميرالمؤ منين ، بر امامت و ولايت اوپس از نبى اكرم دلالت مى كند؛ آن هم ولايت و سرپرستيى كه در رديف ولايت خداوندى وولايت رسول اكرم است ، مخصوصا با اين اسلوب ادبى محكم و جمله بندى مؤ كد و بليغ ،و صراحت تمام و آغاز كردن آيه به (انما) كه انحصار را مى رساند. و از اينجاست كهامامت بلافصل و خلافت او، در متن كتاب آسمانى ما به خوبى ديده مى شود.
سوره (هل اتى )  
اين سوره نيز به نقل 34 دانشمند و مفسر از اهل تسنن ، درباره خاندان نبى گرامىنازل شده كه سه شب پياپى ايثار كردند و غذاى افطار خويش را به مسكين و يتيم واسير دادند. (10) اين فضيلت به قدرى اشتهار يافت كه شعراى تازى ، قصيده ها واشعار بسيارى ، از جمله اين مصرع لطيف ( وفى غيرهمهل اءتى هل اءتى ؟ ) را سرودند. و شافعى گفت :
( انا عبد لفتى # انزل فيه هل اءتى )
- من بنده جوانمردى هستم كه سوره هل اتى در باره اش شده است .
نامگذارى شيعه 
در ميان آياتى كه در مدح على (ع ) نازل گشته است ، اين آيه :
( ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات اولئك هم خير البرية . )
- همانا كسانى كه گرويدند، و كردار شايسته انجام دادند، خود بهترين آفريدگانهستند.
و حديث پيغمبر اكرم (ص ) درباره آن ، كه در كتابهاى تفسير و تاريخ اسلامى مذكوراست ، بسيار جلب نظر مى كند. چون علماى اهل تسنن در شاءننزول آن ، از جابر بن عبدالله انصارى ، صحابىجليل ، روايت كرده اند كه مى گفت :
در حضور پيغمبر بوديم كه على بن ابيطالب رسيد. پيغمبر فرمود: برادرم بر شماوارد شد. آنگاه دست به كعبه زد و فرمود:
(به خدايى كه جانم در دست اوست : ( ان هذا وشيعته هم الفائزون يوم القيامة ) :همانا فقط اين مرد و شيعيانش در روز پاداش رستگارند. او نخستين كسى است كه به منگرويده و از همه شما در پيمان خدا پايدارتر و در امر خدا استوارتر است ، و نسبت بهمردم عادلتر و در تقسيم ، مساوات جوتر، و مزيتش پيش خداوند از همگان افزونتر است .)
آنگاه آيه مذكور نازلگشت .(11)
نيز روايت كرده اند كه هنگام فرود آمدن اين آيه ، پيامبر بزرگ فرمود:
( انت يا على وشيعتك . )
- اين كسان كه گرويدند، و كردار شايسته انجام دادند، و بهترين آفريدگانند، تو وشيعيانت هستيد.(12)
محدثان و مفسران اهل تسنن كه اين حديث را در بياننزول آيه مذكور نقل كرده اند، نامها و كتابهايشان در (الغدير) ياد شده است . براىاطلاع بيشتر به آن كتاب ، و كتاب (اصل الشيعة و اصولها) (13) و كتاب (اعيانالشيعة ) (14) و كتاب (المراجعات ) (15) مراجعه كرد.
نتيجه 
شيعه (پيروان على ) را خود پيامبر اكرم و بانى اعظم اسلام ، به اين اسم ناميده است . وحتى مدتها پيش از صحنه فروزان غدير، شيعه وجود داشته ، و در زمان حيات پيغمبر بهاين نام خوانده مى شده اند. و تا آنجا مورد لطف خاص وى بوده اند كه نتيجه اصلى ومنظور نهايى دين را - كه رستگارى در جهان جاويد و روز پاداش است - بدانان منحصركرده است . و از اينجا به تاريخ پيشينيان شيعه و نامگذارى آنان كاملا آگاه مى شويم ،و هم به غرض ‍ ورزى برخى از نويسندگان و بى اطلاعى برخى ديگر پى مى بريم ،كه اين حقايق را درست مطرح نكرده اند.
تذكر اخلاقى 
شيعيان على كه رستگارى و سعادت ، ويژه آنان خواهد بود، همان كسانى هستند كه پس ازايمان به خدا، جز به كردار نيك و اعمال شايسته ، مبادرت نورزند و اميرالمؤ منين - آننمونه عالى تربيت اسلامى و پيشواى مقدس ‍ انسانى - و گفتار و كردارش را سرمشق خودقرار دهند.
آيات غدير 
پس از اين مقدمه مى گوييم : مقصود از اين فصل ، اشاره به آياتى است كه پيرامون(واقعه غدير) نازل گشته و اين حديث و داستانش را به متن كتاب آسمانى مسلمين پيوستهاست . در اين مورد، نويسنده بزرگ ، مؤ لف (الغدير) مى نويسد:
پروردگار را به مشهور ساختن اين حديث ، توجهى خاص بوده است كه هميشه بر سرزبانها باشد و هماره راويان ، آن را بازگو كنند؛ تا اينكه براى اثبات حقانيت بزرگنگهبان دانش ، امام و پيشواى ما (على ) حجتى استوار باشد، بدين جهت ، پيامبر را هنگامىكه توده هاى انبوه گردش ‍ ازدحام داشتند، با امرى مؤ كد، به تبليغ وادار كرد. او هم درهمان حال كه جمعيتهاى فراوان مردم شهرهاى مختلف ، دورش را گرفته بودند، اين دعوتاكيد را اجابت كرد. جلوافتادگان را بازگردانيد و عقب ماندگان را نگاه داشت و آوازش رابه گوش همگان رسانيد. و فرمود كه گفتارش را حاضران به مردمى كه غايبند ابلاغكنند، تا جمعيتى كه از صد هزار نفر افزون بودند، همه راوى وناقل اين حديث باشند.
خداوند سبحان به اينها همه اكتفا نكرد و باز آيات كريمه اى در اين باره فرو فرستاد،كه صبح و شام با گذشت شب و روز، خوانده مى شود؛ تا در نتيجه ، مسلمانان هميشه اينواقعه را در خاطر داشته به ياد سپارند و راهكمال و رستگارى خود را بيابند و پيشوايى را بشناسند كه واجب است تعليمات دينشان رااز او فراگيرند.
پيامبر بزرگ ما نيز همين توجه و عنايت را به حديث غدير داشت كه تصميم خود را براىسفر حج وداع به همه مسلمين اطلاع داد و مردم را به اين سفر كوچ داد؛ تا مسلمانان دستهدسته به او پيوستند. چون او مى دانست كه در پايان اين مسافرت ، حادثه بزرگى بهوقوع خواهد پيوست كه با آن ، كاخى بلند دين برپا مى شود و بناى عالى اسلام سربر مى كشد و امتش به وسيله آن بر ساير امتها سيادت خواهد يافت و دولت قرآن خاور وباختر جهان را خواهد گرفت ...) اگر مسلمانان ، مصلحت عالى خود را تشخيص مى دادند وراه رستگارى را مى ديدند!
به همين منظور اساسى بود كه پيشوايان دين نيز اين داستان را ياد مى كردند و براىامامت نياى خود بدان استدلال مى جستند. چنانكه خود اميرالمؤ منين در دوران زندگانيش هموارهبه اين حديث ، احتجاج (16) مى كرد و در اجتماعات و انجمنها، از اصحابرسول اكرم كه در حجة الوداع حضور داشتند و آن را شنيده بودند، مى خواست كهبازگويند و گواهى دهند. ائمه طاهرين نيز پيروان خود را به عيد گرفتن (روز غدير)و اجتماع و تبريك و تهنيت گفتن امر مى كردند. اينها همه براى اين بود كه داستان غدير،به رغم گذشت زمان و تطاول روزگار، هميشه با طراوت و شاداب بماند و تازگى اينواقعه بزرگ ، پيوسته تجديد گردد.
و در روز غدير، برابر تربت پاك علوى ، شيعيان را اجتماع باشكوهى است كهرجال قبايل ، شخصيتهاى مشهور، و عموم مردم از كوچك و بزرگ از دور و نزديك ، در آنشركت مى كنند؛ تا با ثنا و ستايش ، نام اين روز عزيز و اين يادگار مقدس را بلند كنند.و در اين روز، زيارت مفصلى را كه از پيشوايانشاننقل شده و در آن ، شماره امامان و دليلهاى محكم امامتشان از قرآن و حديث نبوى بيان شدهاست و هم متضمن روايت غدير است ، مى خوانند.
اينجاست كه هزاران فرد مسلمان را مى بينيد كه غرق در ابتهاج و سرور از اين فيض معنوىداستان را مى گويند و صداى خود را به بيان حقايق آن بلند كرده بر نعمت ولايت و هدايتبه صراط مستقيم ، خداى را سپاسگزارند. و خود، حديث رانقل كرده اعتقادشان را بدان وابسته مى دانند. كسانى هم كه به حضور در آن ساحت مقدسموفق نمى شوند، از دور، اين سنت مذهبى را انجام مى دهند و به عبادات و كار نيك مىپردازند. پس بيشتر از يك سوم مردم جهان اسلام ، حديث غدير را شعار خود دانسته از اينگفته پيغمبر، حقيقت دين را مى جويند و آن را وسيله تقرب به خداوند قرار مىدهند...(17)
باز صاحب (الغدير) در بحثى تحت عنوان (غدير در كتاب عزيز) (18) مى گويد:
ما در پيش به اين حقيقت اشاره كرديم كه خداوند پاك ، خواست اين حديث همواره تازه ونوين بماند و پياپى رسيدن شب و روز، آن را كهنه نكند و دستخوش گذشت روزگارنگردد؛ از اين رو آياتى درخشان و واضح در اطراف آننازل كرد كه امت اسلام هر صبحگاه و شامگاه آنها را مى خوانند. گويى خداوند در هر باركه يكى از اين آيات تلاوت مى شود، نظر خواننده را جلب مى كند و در روان او نقشى مىگذارد و آنچه واجب است كه وى درباره خلافت كبراى الاهى بدان ايمان داشته باشد، درگوشش فرا مى خواند. آيه زير، از اين آيات است :
آيه تبليغ 
( يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك و ان لمتفعل فما بلغت رسالته و الله يعصمك من الناس . ) (19)
نزول اين آيه در طليعه صحنه غدير و امر خداوند به پيغمبر را - مبنى بر تعيين پيشواىامت - 30 نفر از دانشمندان و مفسران اهل تسنن نوشته اند؛ كه نام خود و كتابشان در(الغدير) درج است ، (20) و از حافظ ابوجعفر طبرى شروع شده به شيخ محمد عبدهمصرى منتهى مى گردند. و نيز حافظ طبرى حديثىمفصل از زيد بن ارقم صحابى ، در ذيل اين آيه روايت كرده است . از آن جمله مى گويد:پيغمبر فرمود:
هرگز براى شما جز اين كس كه دستش را گرفته ام و بازويش را فرا داشته ام ، ديگرىقرآن را تفسير نمى كند. او معلم و آموزنده شماست . هر كس من مولاى اويم على مولاى اوست ،لزوم دوستى و موالات او از طرف خداوند - عزوجل - بر مننازل شده است . آگاه باشيد! همانا من ادا نمودم و تبليغ كردم . بدانيد! من شنواندم وواضح ساختم . بعد از من براى احدى جز او عنوان (اميرالمؤ منين ) روا و سزاوار نيست .(سپس افزود) اى مردم ! اين برادر و وصى و فراگيرنده علم من است و در ميان آنان كه بهمن ايمان آورده اند، جانشين من براى تفسير كتاب پروردگار است ...) (آنگاه پس ازبياناتى فرمود) (اى مردمان ! به خدا و رسول خدا و نورى (21) كه با او فرستادهاست بگرويد و ايمان بياوريد... آن نور خداوندى با من است و بعد با على و سپس با اولاداو خواهد بود تا قائم مهدى - عليه السلام -...(22)
آيه اكمال دين 
( اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام دينا ) (23)
اين آيه چنانكه در پيش اشاره شد، پس از تعيين و نصب اميرمؤ منان به مقام امامت ، و تمامشدن خطبه غدير نازل گشته است . و در روايت حافظ طبرى است كه پيغمبر فرمود:(پروردگارا! تو اين آيه را هنگام آشكار ساختن مقام علىنازل كردى ؛ كه به امامت او دين را كامل ساختى . هركس به امامت او و اولاد من از صلب اوايمان نياورد، كردارش تباه مى شود و در آتش مخلد مى ماند.) و در روايت حافظ ابونعيماصفهانى است كه پيغمبر پس از نزول آن فرمود: (الله اكبر! ازكامل ساختن دين ، و تمام كردن نعمت ، و خوشنودى خدا به رسالت من و امامت على پس از من.)
متجاوز از 15 نفر از دانشمندان و مفسران اهل تسنن ،نزول اين آيه را در غدير، و نيز حديث مذكور را نوشته اند؛ كه اسامى و گفتار آنان درصفحات 230 تا 238 جلد اول (الغدير) گرد آمده است .
سوره معارج 
( سال سائل بعذاب واقع # للكافرين ليس له دافع # من الله ذى المعارج (24))
- پرسش كننده اى از عذابى كه واقع گشت پرسش كرد. كافران را از آن بازدارنده اىنيست . از طرف خداوندى است كه مالك آسمانها و عوالم برين است .
به روايت 30 نفر از علماى اهل تسنن ، اين سه آيه نيز پيامبران واقعه غديرنازل شده است . (25) ما به ملاحظه اختصار، از ذكر آنان خوددارى مى كنيم . در اين موردمؤ لف گرامى (الغدير) تحقيقات علمى ، تفسيرى و لغوى پرارزشى كرده كه درصفحات 247 تا 266 كتابش ثبت است .
عيد غدير 
از امورى كه در جاودان ماندن و انتشار داستان غدير اثر داشته و آن را ثابت و محرزساخته آن است كه از نخستين سال پيدايش واقعه غدير، اين روز را عيد مى گرفتند و جشنهابر پا كرده در آن روز به خوشى و شادمانى به يكديگر تبريك مى گفتند؛ به ديدن هم، به ويژه به ديدن سادات و علما مى رفتند؛ نيز به دعا و زيارت و كارهاى نيك ودلجويى مستمندان و دستگيرى ناتوانان و اطعام بينوايان مى پرداختند؛ و بر خويشتن وخانواده شان وسعت بيشترى داده جامه هاى نو مى پوشيدند.
پس هرگاه توده هاى متدين ، در روزى مخصوص ، با شوقى فراوان ، بدين كارهااشتغال ورزند، طبعا اشخاص ديگر در صدد پرسش برمى آيند كه علت و سبب چيست و اينروز را چه خصوصيت و امتيازى است ؟ بديهى است گفتگوها و مذاكراتى كه در اين گونهاوقات در انجمنها و اجتماعات پيش مى آيد و سخنرانيهايى كه مى شود و خطبه ها و اشعار وقصايدى كه در مساجد و مجالس مذهبى خوانده مى گردد، انسان را به علت پيدايش اين عيدو چگونگى مراسم آن رهنمايى مى كند.
صفحات تاريخ اسلام را كه بنگرم ، شواهد بسيارى از احاديث نبوى و روايات رهبراندينى و آثار سخنوران برجسته و دانشمندان بزرگ و شعراى معروف مى بينيم كه هر كدامخود دليل زنده اى است كه روز (غدير) از اعياد بزرگ اسلامى است .
پس با گذشت زمان و سپرى شدن قرنها و دوره ها، هرسال اين عيد سعيد، داستان خود را تازه تر جلوه گر مى سازد و توجه جهانيان را بهواقعه مهمى كه در خود گنجانده دارد، جلب مى كند؛ و بدين وسيله اين يادگار اسلام ، وسفارش و تاءكيد صريح پيامبر عزيز بر امامت حضرت على ، و روشن ساختن وظيفهمسلمانان نسبت به او، از دستبرد فراموشى محفوظ مانده ، غبار گذشت زمان از چهره ستردهمى گردد.
آنچه از سراسر اين پيشامد و تجديد عيد غدير در هرسال براى ما آشكار مى شود، دو چيز است :
1 - اين عيد، تنها به شيعيان اختصاص ندارد. نظرى اجمالى به تاريخ ، معلوم مى كندكه در ادوار قبل ؛ تمام مسلمانان در برگزارى مراسم آن شركت مى جستند؛ اگرچه ماشيعيان را علاقه ويژه اى به اين عيد و برپاداشتن هرچه باشكوهتر آن مى باشد.
ابوريحان بيرونى ، دانشمند ايرانى قرن پنجم (م : 440 ق ) در كتاب (الاثار الباقية) (26) غدير را از عيدهايى شمرده است كه همه مسلمانان آن را بر پا مى داشتند و جشنمى گرفتند.
ابن طلحه شافعى در كتاب (مطالب السؤ ول ) مى گويد:
روز غدير خم را على در شعرش ياد كرده است ، و آن روز، عيد است و يادگار تاريخى است. زيرا روزى است كه پيغمبر(ص ) در آن ، آشكارا و صريح ، على را به مقام ارجمند امامت وپيشوايى بعد از خود معرفى كرد و با آن موقعيت رفيع ، او را بر ديگر مسلمانانفضيلت بخشيد. (27)
در كتابهاى تاريخ ، شواهد زيادى بر اين موضوع ملاحظه مى شود كه عيد غدير در بينهمه مسلمانان جهان ، در خاور و باختر، مورد قبول و احترام بوده است . مصريان به آنتوجه مى كردند و مسلمانان غرب و آسياى صغير و عراق و هندوستان نيز كاملا آن را بهپا مى داشتند؛ و آن روزى بسيار مشهود بوده است كه در آن به ويژه به عبادت و پرستشخداى توانا مى پرداختند و انجمنهاى سخنرانى و وعظتشكيل مى دادند و شعرا ترانه ها مى سرودند.
دانشمندان معروفى از اهل تسنن ، در كتب خود روز غدير را (عيد) ناميده اند و به مناسبت ،ذكر كرده اند كه در آن روز نبى اكرم ، على بن ابيطالب را در بيابان غدير خم ، جانشينو وصى خود قرار داد و همه اصحاب و همراهان را امر كرد كه به وى تبريك بگويند(28) و چون تهنيت و تبريك گفتن ، از اعمال مخصوص عيدها و روزهاى شادمانى است ،تاييد مى كند كه روز غدير عيدى است اسلامى كه به دست بانى و مؤ سس عاليقدر اسلامپايه گذارى شده است و هيچ گاه اختصاص به شيعه ندارد.
اشتها روز غدير، مخصوصا در ميان ملتهاى عربى زبان به اندازه اى بوده است كه درخلال آثار ادبى و اشعار شعراى آنان ، تشبيهات زيبايى كه به شبهاى جشن عيد غديرشده است ملاحظه مى شود، و هم از زبان ترانه ، بهجت و فرحناكى روزهاى غدير را بابيانى شيرين مى شنويم . (29)
ابومنصور ثعالبى ، (30) اديب و دانشمند معروف ، در كتاب (ثمارالقلوب ) (31)از (اضافه )هاى مشهور، يكى (ليلة الغدير) را (مانند ليلة القدر، مثلا) نام برده است.
2 - ابتداى پيدايش اين روز فرخنده و اهميت آن در اسلام از تاريخ هيجدهم ماه ذى حجهسال دهم هجرت است ؛ و چنانكه گذشت ، پيامبر اكرم در بازگشت از حجة الوداع ، در اينروز، در دامنه بيابان غدير، مقام جانشين خود را آشكار و به جمعيتهاى انبوهى كه در آنسفر همراهش ‍ بودند ابلاغ كرد كه وظيفه امر و نهى و رهبرى در امور دين و حفظ نظامدنياى اسلام با على بن ابيطالب (ع ) است . از اين رو اين روز در تاريخ اسلام ، روزىبس درخشان گشت . زيرا در آن روز، با معين شدن سرپرست مسلمين بعد ازرسول اكرم ، دين كامل شد و صراط مستقيم الاهى نمودار گرديد و تابشگاه حقايق قرآنپديدار گشت ؛ تا مسلمانان در پرتو مشعل هدايت به پيشرويهاى خود ادامه دهند و بهپرتگاههاى جهل و انحطاط نيفتند و مقام علمى و عملى جانشينان حقيقى پيغمبر را شناخته ازآنان حداكثر استفاده را بكنند.
پس كدام روز را از (غدير) بزرگتر مى توانيم بدانيم ؟ با آنكه در اين روز وظيفهبزرگ مسلمانان نسبت به بعد از درگذشت پيامبر عزيزشان واضح شد و نعمت هدايت ازطرف خداوند به سر حد اتمام رسيد، و در اين باره چنانكه در پيش گفتيم آياتى چند ازجانب خداوند نازل گشت ؛ كه از جمله اين آيه كريمه است :
( اليوم اكملت لكم دينكم و اتمتت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام دينا )
در تواريخ آورده اند كه روزى يكى از مسيحيان به نام (طارق ابن شهاب ) در اجتماعمسلمانان در آمد و گفت :
اگر در كتاب ما اين آيه - اليوم اكملت لكم دينكم ...- وجود داشت ، كه خداوند گفته بود:(دين شما را كامل كردم ) ما روز نزول آن را عيد مى گرفتيم و بدين نويد شادمانى مىكرديم .(32)
حديث تهنيت  
پيشواى اسلام در آن روز، براى به آخر رساندن وظيفه گران خويش و اتمام حجت برهمگان و محكم كردن اين پيمان دينى و مسلم قرار دادن امامت براى وصى خويش و رفع هرگونه ابهام ، به همه مردمى كه در آن انجمن پرشكوه صحرايى حاضر بودند؛بزرگان ، سران مهاجر و انصار، بانوان و ساير مسلمانان ، امر كرد كه به حضور على(ع ) برسند و او را بر نائل شدن به مقام عالى امامت تبريك و تهنيت گويند. مسلمين اطاعتكرده به طرف مردى كه قهرمان پيروزيها و مايه اميد و نشاطشان بود، شتافتند. اينمراسم به طول انجاميد، تا جايى كه نماز را (از جهت مقدار فاصله بين نمازها) قدرىتغيير دادند.(33)
داستان تهنيت نيز همدوش اصل ماجراى غدير اشتهار يافت ، و تهنيت ابوبكر و عمر را بهحضرت على شصت نفر از دانشمندان بزرگ سنى روايت كردند، كهتفصيل موضوع با نام آنان و اسامى كتب و مداركشان در صفحات 272-283 جلداول (الغدير) مذكور است .
در اين مورد طبرى مى گويد: پيغمبر در پايان خطابه خود فرمود: اى گروههاى مردم !بگوييد:
ما بر اين سفارش و انتصاب با تو پيمان بستيم و ازدل و جان پذيرفتيم و به زبان اقرار كرديم و دست بيعت داديم و عهد مى كنيم كه اين امربه فرزندان و خانواده هاى خود ابلاغ كنيم و تغييرش ندهيم . تو گواه ما هستى ؛ و بس ‍است كه خدا گواه و شاهد ما باشد. اين سخنان را بگوييد و به على به عنوان (اميرالمؤمنين ) سلام بدهيد و او را اميرمؤ منان بخوانيد و بگوييد: خداوندى را سپاس كه ما را بهاين پيشوا و هادى رهبرى كرد. اگر او ما را رهنمون نشده بود، راه را نمى دانستيم و حق راتشخيص نمى داديم ؛ و همانا خداوند گفتار و پيمان شكنى و خيانت هر كس را مى داند. پسهر كس اين پيمان را بشكند، به ضرر خويش رفتار كرده است ؛ و هر آن كه عهدى را كهبا خدا بسته است استوار بدارد؛ ايزد متعال پاداش بزرگ به او دهد. اين گفتار را كهباعث خشنودى خدا از شماست ، بر زبان بياوريد!
به روايت طبرى ، زيد بن ارقم كه از اصحاب مشهور پيغمبر(ص ) است مى گويد:
مردم در اين هنگام ريختند و بر سر پيغمبر و على ازدحام كردند و مى گفتند: آرى شنيديم وبه جان و دل ، امر خدا و رسول را اطاعت مى كنيم و نخستين كسانى كه با پيغمبر و علىدست بيعت دادند و پيمان بستند، ابوبكر، عمر و طلحه و زبير بودند، سپس بقيه مهاجرانو انصار، بعد ديگر مردم تا اينكه برگزارى اين مراسم ، سه روزطول كشيد.(34)
عيد غدير، اسلامى است  
از توضيحات بالا كه از اصيلترين مدارك تاريخى و حديثىاهل تسنن نقل شده است ، نتيجه مى گيريم كه : عيد غدير اسلامى است ، يعنى به دستبانى اعظم اسلام تاءسيس شده است ، و روزى بس بزرگ است . پس وظيفه مسلمانان جهاناست كه در بزرگداشت چنين روزى بكوشند و از اين شعار مقدس حمايت كنند و در نگهداشتآن همت گمارند؛ و در اين روز، منظور پيغمبر ارجمند را به جوانان و نوجوانان اسلاميادآور شوند و در انجام اين وظيفه بزرگ دينى و تظاهر اسلامى و اجراى منوياترسول خدا(ص ) شيعيان را تنها نگذارند؛ چنانكه مسلمانان قرنهاىاول چنين بوده اند و اين گونه رفتار مى كرده اند.
و هم در اين روز بايد به ساير تعليمات اسلام توجه كرد و در انجام كارهاى نيك وپيروى از روش على (ع ) كوشيد و خداوند را بر اين نعمت كه دين راكامل ساخته سپاس گزارد.
و در حديث است كه پيغمبر گرامى فرمود:
بهترين عيدهاى امت من روز غدير است ؛ و آن روزى است كه خداوند امر مرا كرد كه على راراهنماى مسلمين قرار دهم ؛ تا بعد از من به وسيله او هدايت جويند؛ و آن روزى است كهخداوند دين را كامل كرد...(35)
صحنه تاريخى غدير 
از: دكتر قاسم رسا
مى رسد از خم ندايى دلپذير
كز ره آمد كاروانى با بشير
از دراى كاروان ، خم در خروش
و زخروش خم جهانى در صغير
دست افشان از نشاط افلاكيان
پاى كوبان از طرب برنا و پير
از سفارتخانه كبراى حق
با همايون نامه نازل شد سفير
از حريم كبريا آمد سروش
تا گشايد پرده از رازى خطير
كرد روشن صحنه اسلام را
صحنه تاريخى عيد غدير
از وداع كعبه چون شد رهسپار
خواجه (لولاك ) با جمعى كثير
در (غدير خم ) به ختم انبيا
گشت فرمان صادر از حى قدير
كاى محمد! كن رسالت را تمام
كن فضا را روشن از مهر منبر
بر على امر ولايت را سپار
كاو بود شايسته تاج و سرير
از جهاز اشتران آماده ساخت
منبرى پيغمبر روشن ضمير
خواند بر منبر پس از حمد خداى
خطبه اى غرا و نغز و دلپذير
كاين على باشد ولى كردگار
بعد من بر خلق ، مولا و امير
نور او سرگشتگان را رهنما
لطف او افتادگان را دستگير
در شجاعت شهسوارى بى قرين
در عدالت شهريارى بى نظير
رهبر آزادگان كز روى لطف
بند غم بگشايد از پاى اسير
بار ذلت گيرد از دوش گدا
گرد محبت شويد از روى فقير
جملگى دادند با دست خداى
دست بيعت از صغير و از كبير
اى (رسا) خوش سفت اين رخشنده در
خامه شيواى استاد شهير
از (امينى ) گوش كن اين داستان
در كتاب مستطاب (الغدير)
مؤ لفان اسلامى و حديث غدير 
بر طلوع و غروب ستارگان ، ادوارى گذشت . رهگذر طبيعت ، هزاران پيامبر و مصلح وآموزنده فضيلت را از خود عبور داد. زحمات طاقت فرسا و مجاهدات بهت آور انبيا درخلال روزگاران كهن ، بشر را به دست تربت سپرد و افق تاريك گيتى را براى تابشفروغ جهانتاب (قرآن ) آماده ساخت . دين اسلام بر شالوده علم و معرفت پى ريزى شد وبا احكام فطرى و جذبه روحانى خويش پيش رفت و جهان را به روش تربيتى خود توجهداد.
اين همه معارف و علوم ، آموزنده اى مى خواست ؛ و اين همه تعليمات و سنن كه جاى يكرشته خرافات و جنايات جاهليت را گرفته بود، بدون شك به مرزدارى دانا و توانانيازمند بود.
بنيان گذار اسلام ، وحى اكيد خداوندى را امتثال كرد و با به وجود آوردن صحنه غدير دردامن طبيعت ، اين داستان مقدس را با طبيعت و مناظر خاطره انگيزش در آميخت ؛ و نشر مكتبى راكه از دامنه (حراء) آغاز كرده بود، در دل وادى (غدير) به پايان رساند؛ و از كنار اينبركه ، بر اقيانوس ‍ زمان موجى نوسان خيز و پرخروش (36) بيفكند...
هان اى اقيانوس بيكران زمان ! آيا باز هم چنين موجى بر سطح خود ديده اى ؟
اى كاروان شتابان روزگار! آيا باز هم در چنين منزلگاه حساسى فرود آمده اى ؟
اى امتداد لرزان تاريخ ! آيا چنين صحنه اى را بار ديگر در خود جاى داده اى ؟
نه ، شما هم اى نواميس پنهان گيتى ! اى مظاهر فريبنده طبيعت ! اين روز را نديده بوديد.
اگر قاموس زندگى بشر را ورق زنيم ، آيا واژه اى مى يابيم كه معنى اين عشق پر شوررا - كه رهبرى سالخورده ، به سعادت آينده امت خود دارد - بفهماند؟
آيا در و دشت و كوهساران شاهد چنين روزى بوده اند كه پيشوايى بدين سان ، شايستهترين مرد انساندوست را بر سر دست به جامعه بعد از خود بشناساند؟
آيا سرزمين مقدس انبياء: كلده ، بيت المقدس ، ناصره ، مدين ، و مصر؛ و وطن حكيمان : ملطيه، آتن و اسكندريه ، چنين داستانى را از خود به يادگار گذاشته است ؟
روز غدير براى سعادت ابدى انسان و آزادى واقعى بشر و حكومت دادگرى وفضايل بود. اگر مسير اين هدايت بزرگ انحراف نمى يافت و در جلو اين پرتو عدالت وتربيت ابرهاى تيره قرار نمى گرفت و تندرهاى خشن از انعكاس اين نداى صفابارجلوگيرى نمى كرد و مانند على بن ابيطالبى زمام رهبرى و سرپرستى اجتماع اسلامىرا در دست مى گرفت ، اصلاح يكسره جهان عملى مى گشت ، اگر آنان كه سنگ دلسوزىاسلام به سينه مى زدند، مى كوشيدند تا حكومت عادله على (ع ) استقرار يابد و حق خاندانرسول (ص ) محفوظ ماند، طولى نمى كشيد كه بانگ عدالت در خاور و باختر طنين اندازمى شد و دين به معناى واقعيش در اعماق اجتماعات و دورترين نقاط سكونت انسان بسط مىيافت و (قرآن كريم ) با مبينى چون (نهج البلاغه ) به جاى ساير برنامه ها بهكار بسته مى شود؛ آنگاه فرشته عدالت بال مى گشود و جهانى سعادتمندتشكيل مى يافت و از اين همه ظلمها و بدبختيها، جهالتها و رذالتها و تباهيها، و اين سپرىشدن عمر انسانها بدون تربيت صحيح ، اثرى نبود.
اين است غدير و موقعيت غدير.... 
پس اگر مى بينيد دانشمندان اهل تسنن ، حديث غدير را نگاشته اند، يا دربارهفضايل على (ع ) تاءليفها به يادگار گذاشته اند، به شگفتى ميفتد. چه ، اين مردانحديث دان كه اطلاعات سرشارى از گفته هاى پيغمبر عزيز داشتند، خوب مى دانستند كهاين همه سفارش و پى گيرى ، براى روشن كردن يك حقيقت اصولى بوده است كه سعادتو آسايش دو جهان و ترقى و پيشرفت مسلمانان ، وابسته به آن است . درست است كه عواطفمذهبى و شرايط محيط، بيش از اين آزادشان نگذاشت ، ولى باز حق را نوشتند و به دستآيندگان سپردند و امانتى را كه لازمه شخصيت حديث دان است رعايت كردند.
آرى علماى اهل تسنن به اين اندازه اكتفا نكردند كه حديث غدير را با اسناد و مداركش دركتابهاى خود نقل كنند - با اينكه نسبت به آن ، چنانكه ديديم ، توجهى بسزا كردند -بلكه از ديرباز درصدد برآمدند كه جداگانه درباره آن دست به تاءليف زنند؛ تا متنخطبه غدير را كه آخرين خطابه مفصل و اجتماعى پيغمبر اسلام و دستور جامع نهايى بود،از فراموش شدن و تحريف مصون بدارند و ابهام گذشت زمان را از سطور تابناكش ‍بزدايند.
اينك نام چند تن از مورخان و حديث دانان مشهور، و كتابى را كه هر يك ، مستقلا راجع بهحديث غدير نوشته اند ذكر مى كنيم :
1 - حافظ ابوجعفر محمد بن جرير طبرى ، مؤ لف تاريخ و تفسير مشهور (م : 310)(37)، تاءليفش در اين موضوع ، (الولاية فى طرق حديث الغدير) نام دارد.
شمس الدين ذهبى شافعى ، دانشمند و مورخ معروف مى گويد: (محمد بن جرير درفضائل على كتابى نوشت و بر صحت حديث غديردليل آورد... من يك جلدش را ديدم و از فراوانى مدركها و سندهايش به حيرت افتادم ).ياقوت حموى مى گويد: (طبرى را كتابى است درفضائل على بن ابيطالب كه ابتدا راجع به صحت اخبارى كه درباره غدير خم رسيده ،سخن گفته است .) و عمادالدين دمشقى مى گويد: (كتابى ديدم از طبرى در دو جلد قطوركه در آن ، احاديث غدير را فراهم آورده بود.) (38)
2 - حافظ ابن عقده همدانى (م : 333)، كتاب (الولاية فى طرق حديث الغدير)
3 - حافظ ابوبكر جعابى (م : 355)، كتاب (من روى حديث غديرخم ) .
4 - حافظ دارقطنى بغدادى (م : 385)، (رساله در اسناد حديث غدير).
5 - حافظ ابوسعيد سجستانى (م : 477)، كتاب (الدراية فى حديث الولايه ) (در 17بخش ).
6 - حافظ ابوالقاسم حسكانى (م : پس از 490)، كتاب (دعاة الهداة الى اداء حق الموالاة ).
7 - حافظ شمس الدين ذهبى (م : 748)، كتاب (طريق حديث الولاية ).
8 - حافظ شمس الدين ابن الجرزى (م : 883)، كتاب (اسنى المطالب فى مناقب على بنابى طالب ).
مجموع دانشورانى كه در اين باره كتاب نوشته اند بيش از بيست و پنج نفرند كه در جلداول (الغدير) صفحات 152 تا 158 به تفصيل ياد شده اند. و از امام الحرمين جوينى (م: 478 ق ) (39)، حكايت شده كه با تعجب مى گفت :
در بغداد كتابى پيش صحاف ديدم كه در آن ؛ روايات غدير خم بود و پشت جلدش نوشتهشده بود: اين جلد بيست و هشتم است از سندهاىقول پيامبر: ( من كنت مولاه ، فهذا على مولاه ) و پس از اين ، جلد بيست و نهم مىآيد.(40)
اين نمودارى از توجه سرشار گذشتگان اهل تسنن بهنقل و ثبت فضايل على (ع ).
در اين عصر نيز اگر قصيده ها، رساله ها، و مقاله هاى جذابى در اطراف شخصيت على (ع )و خاندان رسالت بنگارند، گامى به سوى حقيقت پيش ‍ نهاده اند، كتابهايى مانند:
عبقرية الامام - تاءليف : استاد عباس محمد عقاد مصرى ، الامام على بن ابيطالب (41) -تاءليف : استاد عبدالفتاح عبدالمقصود مصرى ،
حياة على بن ابيطالب - تاءليف : محدث علامه شيخ محمد حبيب الله شنقيطى ازهرى ،
فاطمة الزهراء و الفاطميون - تاءليف : عباس محمود عقاد مصرى ،
ابوالشهداء (42) تاءليف : عباس محمود عقاد مصرى ،
سمو المعنى فى سموالذات (43) تاءليف : استاد عبدالله علايلى لبنانى ،
بطلة كربلا (44) - تاءليف : بانو دكتر بنت الشاطى مصرى ،
الشهيد الخالد الحسين بن على - تاءليف : استاد حسن احمد لطفى ،
الامام على بن ابيطالب - تاءليف : شيخ محمد رضا مصرى ،
تاريخ الحسين (45) - تاءليف : استاد عبدالله علايلى ،
نويسندگان اين كتابها پاره اى از حقايق دينى و تاريخى را يادآور شده اند و گامى بهسوى حقيقت پيش رفته پرتوى از تابش نافذ معارفآل محمد را نمايان كرده اند و وظيفه علمى و اخلاقى و اجتماعى خود را انجام داده اند.
اكنون ببينيم دانشمندان ما، در تمدن مذهبى چه كرده اند! زيرا وقتى اين ، نتيجه كار وفعاليت علماى تسنن براى نماياندن مبانى تاريخ شيعه و خلافت حضرت على (ع ) ونتايج بزرگ نهضتهاى پيشوايان ما باشد، مى سزد كه دانشمندان ما هرچه بيشتربكوشند و با پشتكار و نشاطى عميق ، عمر خود را در راه به پا داشتن پرچم تشيع راستينو نشر روحيه آزادگى و فضيلت خواهى سپرى سازند.

next page

fehrest page

back page