1 نيكان و خوبان
16 نساء 4 آيه 17 و 18 17 يوسف 13 آيه 13-12 18 همان آيه 14 19 همان ، آيه 15 20الكامل فى التاريخ ، ج 1، ص 139 21 در حديثى عياشى از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه حضرت در آنروز هفت سال داشته است . در مجمع البيان آمده است كه يوسف را در چاه انداختند هفده سالهوبه نقلى ديگر ده ساليه بوده است و برخى نيز گفته اند كه ددوازدهسال داشت و قول ديگرى هست كه هفت ساله يا نه ساله بوده است . مجمع البيان ، ج 5،(ص 209-213 22 در كامل آمده است كه يوسف به پدر گفت : پدر جان ، مرا با اينان به صحرابفرست و يعقوب از وى پرسيد: ميل دارى با آنها بروى ؟ يوسف جواب داد: آرى در اين وقت يعقوب اجازه داد يوسف جامه خود را پوشيد و همراه برادران رفت . 23 مجمع البيان ، ج 5 ص 219-220 24 تفسير روح البيان ، ج 4 ص 233 25 تفسير روح البيان ، ج 4 (ص ) 233 26 يوسف 12 آيه 17 27 يوسف 12 آيه 18 28 مجمع البيان ج 5 (ص ) 218 29 مجمع البيان ج 5 (ص ) 218 30همان آيه ، 16 31مجمع البيان : ج 5 (ص ) 217 32 يوسف 12 آيه 20 33همان ، آيه 21 34مجمع البيان ، ج 5 (ص ) 220 35تفسير قمى ، (ص ) 318-317 36 يوسف 12 آيه 22 37 همان 38 عنكبوت 29 آيه 69 39طلاق 65 آيه 3 40نحل 16 آيه 97 41يوسف 12 آيه 22 42 همان آيه 24 43 همان ، آيه 24 44 همان آيه 25-26 45 همان آيه 23 46 در معناى اين آيه بيش از هفت قول ذكر شده كه شايد با توجه به جوانب قضيهاين معنا از همه بهتر و مناسب تر با شآن و يوسف و مقام آن بزرگوار باشد. و ر.كتفسير مجمع البيان و الميزان ؛ ذيل آيه فوق 47 يوسف 12 آيه 27 48 در اينجا برخى از مفسران نكته جالبى گفته اند كه از تهمت زدن زليخا در آنموقع حساس به يوسف معلوم مى شود عشق و علاقه وى حقيقى نبود و پايه و اساس آن راشهوت تشكيل مى داد او يوسف را فقط به سببجمال و زيباييش دوست مى داشت و گرنه هيچ گاه حاضر نمى شد او را متهم سازد وتقاضاى زندان و تنبه بكند و اين مصداق شعر مولانا است كه گويد:
50 يوسف 12 آيه 28-27 51 همان آيه 29 52 همان آيه 30 53 همان آيه 30 54 همان آيه 31. 55همان آيه 31 56 همان آيه 33 57همان آيه ، 34 58 همان ، آيه 34 59همان ، آيه 35 60 همان آيه 36 61همان آيه 37 62 همان ايه 37 63همان آيه 37 64 همان آيه 38 65 همان آيه 38 66 همان آيه 39 67 همان آيه 40 68 همان آيه 43 69 همان آيه 43 70 همان آيه 43 71 همان آيه 44 72 همان آيه 45 73همان آيه 46 74همان آيه 48-47 75 همان آيه 48-47 76 همان آيه 48 77 همان آيه 51 78 همان آيه 53 79 همان آيه 52 80 همان آيه 53-52 81 همان آيه 53-52 82 همان آيه 52 83 همان آيه 53 84 همان ، آيه 29 85 همان آيه 55 86 همان 87 همان 88 علل الشرائع ، ص 90 عيون الاخبار، ص 278. 89 يوسف 12 آيه 57 90 اگر كسى خيال كند خداى تعالى بى سبب كسى را عزيز يا خوار مى سازد وآيه شريفه تعز من تشاء و تذل من تشاء را اين گونه معنا كند سخت در اشتباهاست ، زيرا يكى از دليل هاى بزرگ خداشناسى مسئله نظم و حساب دستگاه است و ما ازروى نظم و حساب دقيقى كه در موجودات حكم فرما است به آفريننده آن پى مى بريم ،با اين وصف چگونه ممكن است در اعطاى موهبت ها و نعمت ها حساب و بى نظمى در كار خدانباشد و تبعيض و بى عدالتى در آن راه داشته باشد! 91 مجمع البيان ج 5 (ص ) 244؛ بحارالانوار؛ ج 12 (ص ) 293 بهنقل از نسخه خطى قصص الانبياء راوندى . 92 مجمع البيان ج 5 ص 254 93 يوسف 12 آيه 61-60 94 يوسف 12 61-60 95 همان آيه 62 96مجمع البيان ، ج 5 ص 246 97 همان ص 247 98 يوسف 12 آيه 64 99 يوسف 12 آيه 64 100 همان آيه 64 101 همان آيه 64 102 همان آيه 66 103 همان آيه ، 67 104 براى اطلاع بيشتر ر.ك .تفسير مجمع البيان و تفسير فخر رازىذيل يوسف 12 آيه 69 105 مجمع البيان ، ج 5 ص 249 106 يوسف 12 آيه 68 107 همان آيه 69 108 تاريخ طبرى ، ج 1 ص 257 109 امالى صدوق ص 150-149 110 يوسف 12 آيه 69 111 همان آيه 70-76 112 همان آيه 70 113 مجمع البيان ، ج 5 ص 255 114 يوسف 12 آيه 78 115 مجمع البيان ، ج 5 ص 255 116 يوسف 12 آيه 78 117 همان آيه 79 118 همان آيه 80 119 در اين كه برادر بزرگ تر نامش چه بوده و اساسا كدام يك از فرزندانيعقوب بزرگ تر بوده اند و آيا بزرگ تر از نظر سن منظور است يا از نظر علم و خردو تدبير. اختلاف است . برخى چون قتاده و سدى گفته اند: بزرگ ازنظر سنى منظور است و او را روبين بوده است و مجاهد نيز گفته بزرگتر از نظر علم و عقل است و او شمعون بوده است . برخى چون وهب وكلبى گفته اند: يهودا از نظرعقل از همه شان بزرگ تر بود و او منظور است و در تفسير قمى آمده است لاوى بزرگشان بود. 120 همان . 121 همان آيه 82 122 همان آيه 82 123 همان آيه 84 124همان آيه 84 125 همان آيه 83 126 همان آيه 83 127 همان آيه 86 128 همان آيه 87 129 همان آيه 88 130 همان آيه 89 131 همان آيه 90 132 همان آيه 90 133 همان آيه 90 134 بعيد نيست در عبارت حديث تصحيفى رخ داده باشد، زيرا از روزى كه پسرانيعقوب يوسف را از پدر جدا كردند تا سومين سفرى كه آن ها به مصر رفتند و يوسف خودرا به آنان معرفى كرد، روى اين حساب بيش از بيستسال طول كشيده است . 135 امالى صدوق ، ص 149-153؛ مجمع البيان ؛ ج 5 ص 261 136 يوسف 12 آيه 9 137 همان آيه 91 138 همان . 139 همان 140 همان آيه 93 141 همان آيه 94 142 مجمع البيان ، ج 5 ص 262 143 يوسف 12 آيه 95 144 همان آيه 96 145 همان آيه 96 146 همان آيه 97 147 همان آيه 98 148 علل الشرايع ، ص 30-29 149 مجمع البيان ج 5 ص 263 150 همان ، ص 264 151 همان ص 264 152 همان آيه 101 153 همان آيه 101 154 همان . 155 مجمع البيان ، ج 5 ص 266 156 اثبات الوصية ، ص 38
|