مثال معروف است كه ((گل چيدن بىخار نمىشود)) آنكه خواهان بهشت است ناگزير است كه براى رسيدن به آن تلاش و جديت فراوان نمايد و اگر سختىها و دشوارىها بر او روى آورد، در برابر آنها مقاومت نمايد. و به ديگر سخن براى رسيدن به بهشت به استقبال ناملايمات برود، چنانكه امام عليهالسلام فرمود:
...الجنة تحت أطراف العوالى...
((...بهشت در سايه تير و نيزه فراهم مىگردد...))
و نيز چنين روايت نموده است:
...ان رسول الله (ص) كان يقول: ان الجنة حفت بالمكاره...
((...پيامبر خدا صلى الله عليه و آله همواره مىفرمود: بهشت با دشوارىها پيچيده شده است...))
نابرده رنج گنج ميسر نمىشود مزد آن گرفت جان برادر كه كار كرد
((سعدى))
...ألا و انى لم أركالجنة نام طالبها.
((...آگاه باشيد كه من چيزى جز بهشت را نديدهام كه خواهان جوينده آن در خواب غفلت فرو برود))
مقصود امام عليهالسلام اين است كه انسانهاى جوياى بهشت، غالبا در اثر گرايش به دنيا آنچنان دچار غفلت و بىخبرى مىشوند كه همانند خوابيدگان، براى رسيدن به بهشت گامى بر نمىدارند، و كمتر كسى است كه در اين راه بيدار بوده و با تلاش و كوشش و دورى نمودن از هواهاى نفسانى و بريدن از دنيا خود را آماده بهشت مىنمايد.
حافظا خلد برين خانه موروث من است اندرين منزل ويرانه نشيمن چه كنم؟!
((حافظ))
دوزخ، جايگاه كيفر بدكاران و ناشايستگانى مانند كافران، مشركان، منافقان و گناهكاران غير قابل آمرزش است، كه در نهج البلاغه غالبا با كلمه ((نار)) از آن سخن به ميان آمده است. انسانهاى دوزخى پس از محاكمه در دادگاه بزرگ قيامت و محكوم شدن، رهسپار دوزخ مىگردند، چنانكه امام عليهالسلام فرمود:
...و أما أهل المعصية فأنزلهم شر دار.
((...و اما معصيت كاران، پس خداوند آنان را در بدترين سراى فرود مىآورد...))
تصوير دوزخ:
به تصوير كشيدن و تبيين جايگاه نديده، و دور از جولانگاه عقل و انديشه آدمى كارى ناممكن است، از اين رو براى اين هدف بايد منابع مرتبط به وحى و عصمت را جستجو كرد و پس از قرآن كريم، نهج البلاغه بهترين و معتبرترين و جامعترين كتاب براى اين منظور است، كه در موارد متعدد، آتش سوزان دوزخ و سختىها و دشوارىها و شكنجههاى آن را به تصوير كشيده است:
1- ...فكانت معالجه القتال أهون على من معالجة العقاب، و موتات الدنيا أهون على من موتات الأخرة .
((...پس درمان جنگ تحمل مشكلات آن بر من آسانتر از درمان كيفر خداوند آسانتر از كيفر اخروى است كه حاصل هماهنگى و تبعيت از انسانهاى مقام طلب و ناشايست مىباشد و مرگهاى دنيا دشوارىهاى جنگ براى من آسانتر از مرگ عذابها ى آخرت است...))
2- و أما أهل المعصية فأنزلهم شر دار، و غل الايدى الى الأعناق و قرن النواصى بالأقدام و ألبسهم سراييل القطران و مقطعات النيران، فى عذاب قد اشتد حره، و باب قد أطبق على أهله، فى نار لها كلب و لجب و لهب ساطع و قصيف هائل، لا يظعن مقيمها، و لا يفادى اسيرها، و لا تفصم كبولها لا مدة للدار فتفنى و لا أجل للقوم فيقضى .
((...و اما آنان كه اهل معصيت و نافرمانى در برابر خداوند باشند، خداوند آنان را در بدترين سراى جاى داده و دستان آنان را به گردنشان بسته و موهاى پيشانى آنان را به پاهايشان پيوند زند، و پيراهنهايى از قير و پارههايى آتش بر آنان بپوشاند، در عذابى كه حرارت آن بسيار دشوار است، و در دروازهاى كه بر روى آنان بسته و در آتشى كه داراى زبانههاى بلند و صداهاى ترساننده و شعلههاى افروخته و صداهاى بسيار بلند سرگردان كننده است، آنكه در آن آتش جاى بگيرد توانايى كوچيدن از آن را ندارد، و آنكه در اسارت آن باشد رها شدنى نيست، و زنجيرهاى آن بريده نمىشود، براى سراى دوزخ زمانى نيست كه سپرى گردد، و ساكنان آن براى سكونت در آن، وقت معينى ندارند كه به پايان برسد...))
3- و كفى بالنار عقابا و وبالا و كفى بالله منتقما و نصيرا .
((...و همين اندازه بس است كه آتش دوزخ، كيفر و دشوارى براى گناهكاران و خداوند، انتقام گيرنده از آن گناهكاران و يارى دهنده براى نيكان باشد...))
4- ...نار شديد كلبها، عال لجبها، ساطع لهبها، متغيظ زفيرها، متأجح سعيرها، بعيد خمودها، ذاك و قودها، مخوف و عيدها، عم قرارها، مظلمة أقطارها، حامية قدورها، فظيعة أمورها...
((...آتشى كه در بلعيدن سيرى ندارد، و پر اضطراب و متلاطم است و شعله آن بلند، و صداى آن هيجان آور و خشمناك و سوزندگى آن، زبانه دار و فرو نشستن شعلههاى آن بسيار دور، دير خاموش مىشود و هيزم آن پر شعله، و تهديد آن ترس آور و به سبب تاريك و ژرف بودن آن جايگاه آن براى دوزخيان فراگير، و همه اطراف آن، تاريك، و ديگهاى آن داغ و سوزان، و كارها كيفرهايى كه در آن انجام مىگيرد، رسوا كننده است...))
5- ...و اتقوا نارا حرها شديد و قعرها بعيد و حلينها حديد و شرابها صديد .
((...و بپرهيزيد از آتشى كه سوزش آن سخت و دشوار، و بسيار ژرفناك است و زيور آن آهن گداخته، و نوشيدنى آن، آب چركين است.))
آنچه خواندهايد گوشههايى از سخنان امام عليهالسلام در تصوير آتش دوزخ و كيفرهاى آن بوده است.
اكنون اين پرسش پيش مىآيد كه دوزخيان چه ويژگىهايى دارند، تا ما بدينوسيله بتوانيم خود را از آن ويژگىها دور نماييم؟ و به ديگر سخن: چه عواملى موجب گرفتار شدن به آتش دوزخ مىشود تا با دانستن آنها، خود را از آنها دور نموده، تا در قيامت از دوزخيان نباشيم؟
پاسخ به اين پرسش در سخنان امام عليهالسلام به روشنى بيان گرديده است. اين سخنان در اين نوشتار تحت عنوانهاى مخصوصى به خود تقديم خوانندگان گرامى مىگردد:
1- لغزشها:
...ألا و ان الخطايا يا خيل شمس حمل عليها أهلها، و خلعت لجمها، فتقحمت بهم فى النار...
((...آگاه باشيد كه خطاها بىتقوايىها همانند اسبان سركش لجام گسيختهاى مىباشد كه صاحبان آنها بىتقوايان بر آنها سوار گرديده و همراه آنها در آتش دوزخ فرو افتند...))
2- اهميت ندادن به نماز:
تعاهدوا أمر الصلوة، و حافظوا عليها، و استكثروا، و تقربوا بها فانها ((كانت على المؤمنين كتابا موقوتا))، ألا تسمعون الى جواب أهل النار حين سئلوا ((ما سلككم فى سقر؟ قالوا: لم نك من المصلين)) سورة المدثر /42 و 43 و انها لتحت الذنوب حت الورق و تطلقها باطلاق الربق...
((نماز را رعايت، و بر آن محافظت نماييد و آن را بسيار به جا آوريد، و به وسيله آن به خداوند نزديك گرديد، كه آن براى مومنان در هنگام مخصوصى واجب گرديده است، آيا پاسخ دوزخيان را نمىشنويد در آن هنگام كه از آنان پرسش مىشود: (چه چيز شما را به دوزخ كشانيده است؟ مىگويند: ما از نماز گزاران نبودهايم)، به راستى كه نماز گناهان را مىريزد، همانند ريخته شدن برگ درخت، و نماز انسان را از كيفر گناه رها مىگرداند همانند رها شدن زنجير از گردن انسان به زنجير بسته شده...))
3- نپرداختن زكات:
...ثم ان الزكاة جعلت مع الصلوة قربانا لأهل الاسلام، فمن أعطاها طيب النفس بها، فانها تجعل له كفارة، و من النار حجازا حجابا و وقاية...
((...سپس پرداخت زكات اموال همراه با نماز براى مسلمانان به عنوان وسيله و ابراز نزديك شدن انسان به خداوند قرار داده شده است، پس هر كه به ميل و رغبت آن را بپردازد، سبب كفاره گناهان و مانع و نگهدارنده انسان در برابر دوزخ مىشود...))
4- خيانت در امانت:
...ثم أداء الأمانة، فقد خاب من ليس من أهلها...
((...سپس اداى امانت است، پس آنكه اهل آن امانت نباشد، زيان نموده است...))
...و من استهان بالأمانة، و رتع فى الخيانة، و لم ينزه نفسه و دينه عنها، فقد أحل أخل بنفسه الذل و الخزى فى الدنيا، و هو فى الأخرة أذل و أخزى و ان أعظم الخيانة خيانة الامة و أفظع الغش غش الأئمة .
((...و هر كه امانت را سبك بشمارد و همانند چهارپايان چراگاه خود را در وادى خيانت قرار بدهد، و خود و آيين خود را از آن پاك نگرداند، در دنيا خود را خوار زبون و پست و رسوا گردانيده و در روز واپسين خوارتر و رسواتر خواهد بود، و به راستى كه بزرگترين خيانت، خيانت به امت، و زشتترين دغلكارى، دغلكارى زمامداران است.))
امام عليهالسلام در اين نامه، كه آن را براى يكى از كارگزاران نوشته است، دايره امانت را توسعه بخشيده، و پس از بيان نتيجه خيانت در امانت در دنيا و آخرت، بزرگترين امانت براى كارگزاران را امانت امت اسلامى دانسته است. و در نتيجه، خيانت به اين امانت را بزرگترين خيانت به شمار آورده است.
5- سركشى و فساد در روى زمين:
...فلما نهضت بالأمر نكثت طائفة و مرقت أخرى و قسط آخرون، كأنهم لم يسمعوا كلام الله، حيث يقول: ((تلك الدار الاخرة نجعلها للذين لا يريدون علوا فى الأرض و لا فسادا و العاقبة للمتقين.)) سورة القصص/38بلى و الله لقد سمعوها و وعوها، ولكنهم حليت الدنيا فى أعينهم و راقهم زبرجها...
((... پس چون به امر خلافت برخاستم گروهى پيمان بيعت خود با مرا شكستند از ناكثين اصحاب جمل شدند كه جنگ جمل را برپا كردند و گروهى ديگر از حق خارج گرديدند از مارقين خوارج شدند كه جنگ نهروان را پديد آوردند و گروهى بر حكومت حق على عليهالسلام ستم روا داشتنداز قاسطين معاويه و يارانش شدند كه جنگ صفين را برپا كردند گويا آنان اين سه گروه سخن خداوند را نشيدند در آنجا كه فرمود: آن سراى آخرت را براى كسانى قرار مىدهيم كه در روى زمين نخواهند سركشى كنند و نخواهند فساد پديد آورند و سرانجام نيك از آن پارسايان است. آرى به خداوند سوگند كه اين آيه را شنيدند و آن را فهميدند، ولى دنيا در برابر ديدگان آنان زيبا جلوه كرد، و زيور دنيا آنان را فريب داد...))
اين سخن قسمتى از خطبه معروف ((شقشقيه)) است كه امام عليهالسلام در آن، سه گروه را نام برده و مورد سرزنش قرار داده و آنان را مصداق منفى آيهاى از قرآن دانسته است كه خداوند در آن آيه بهشت را ويژه كسانى قرار داده است كه نخواهند در روى زمين سركشى و فساد نمايند، و سه گروه نامبرده با جنگى كه در برابر على عليهالسلام به راه انداخته بودند از مصاديق سركشى در برابر خداوند و فسادگرى در روى زمين به شمار آمدند و در نتيجه از بهشت محروم گرديده و سرانجام آنان دوزخ خواهد بود.
6- لغزش و گريز از ميدان جهاد:
در مقام تشويق به جهاد و پيكار در راه خدا فرمود:
...لقد حملتكم على الطريق الواضح التى لا يهلك عليها الا هالك، من استقام فالى الجنة، و من زل فالى النار .
((...من شما را بر راهى روشن جهاد در راه خدا فرا خواندهام كه در برابر آن، تنها كسى به هلاكت مىرسد كه به سبب سرشت فساد آلود خود اهل هلاكت باشد، كسى كه در ميدان جهاد استقامت داشته باشد به بهشت مىرود، و كسى كه در اين راه بلغزد به دوزخ مىرود.))
و در مقام آموزش جنگيدن به يارانش كه گويا آن را در ليلةالهرير و يا آغاز جنگ صفين بيان كرده است، از جمله فرمود:
...فعاودا الكر، واستحيوا من الفر فانه عار فى الأعقاب و نار يوم الحساب...
((...پس بر دشمن يورش پى در پى ببريد، و از گريختن از ميدان جهاد شرم نماييد، كه گريز از ميدان جهاد براى نسل آينده تان ننگ را، و براى روز حسابتان آتش دوزخ را در پى خواهد داشت...))
7- خشم:
در آن هنگام كه عبدالله بن عباس را به عنوان جانشين و كار گزار خود در بصره منصوب كرد به او نوشت:
سع منع الناس بوجهك و مجلسك و حكمك و اياك والغضب فانه طيرة من الشيطان. و اعلم أن ما قربك من الله يباعدك من النار، و ما باعدك يباعدك من الله يقربك من النار .
((با مردم به هنگام روبرو شدن و نشستن و داورى كردن به نيكى برخورد كن با آنان گشاده روى و خوش برخورد و همنشين خوبى باشد و به هنگام داورى در اختلافات در ميان آنان از حق دورى مگزين و به داد و عدل داورى كن. و از خشم بر مردم بپرهيز! كه آن خشم گونهاى از سبك مغزى و ره آوردى از شيطان است، و بدان كه آنچه تو را به خداوند نزديك گرداند تو را از آتش دوزخ دور، و آنچه تو را از خداوند دور گرداند به آتش دوزخ نزديك مىگرداند.))
8- انكار حقانيت ائمه عليهالسلام
پيش از اين درباره ويژگىهاى بهشتيان از امام عليهالسلام نقل شد كه تنها كسانى در بهشت داخل مىشوند كه امامان معصوم عليهالسلام را بشناسند و امامان عليهالسلام نيز آنان را بشناسند،در ادامه آن سخن فرمود:
...و لا يدخل النار الا من أنكرهم و أنكروه...
((و در دوزخ داخل نمىشود جز كسى كه آنان امام معصوم را به عنوان پيشوايان بر حق مسلمانان و جانشينان پاك پيامبر اسلام باور نداشته، و امامان نيز او را به عنوان انسان مؤمن و مسلمان درستكار پذيرا نباشند...))
از اين سخن به دست مىآيد كه دوزخ تنها جايگاه كسانى است كه امامان معصوم عليهالسلام را به عنوان پيشوايان بر حق و جانشينان واقعى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله باور نداشته باشند و آنانكه امامان معصوم عليهالسلام را باور داشته و بر اين باور آنگونه باشند كه امامان عليهالسلام نيز آنان را تصديق نموده و بپذيرند در دوزخ داخل نمىشوند.
پاسخ به يك پرسش:
در اينجا اين پرسش به ذهن مىآيد كه آيا تنها باور داشتن براى نجات از دوزخ كفايت مىكند؟ ظاهر سخن امام عليهالسلام با چشم پوشى از سخنان ديگر آن حضرت چنين است. ولى به همانگونه كه در آيات قرآن، آيهاى تفسير آيهاى ديگر واقع مىشود، سخنان امام على عليهالسلام نيز، تفسير سخن ديگر آن حضرت واقع مىشود، از اين رو براى پاسخ به پرسش مزبور بايد سخنان ديگر على عليهالسلام را از نگاه خود بگذرانيم، سخنانى كه در آن ويژگىهاى ديگر اهل دوزخ بيان گرديده است، چنانكه توجه به سخنانى كه براى ويژگىهاى بهشتيان بيان گرديده بود نيز براى يافتن پاسخ درست مؤثر است.
از اين رو با توجه به مجموعه ويژگىها و اوصاف بهشتيان و دوزخيان كه بيان گرديده است، مىتوانيم بگوييم كه انسان معتقد به امامان معصوم عليهالسلام كسى است كه در ميدان عمل نيز به گونهاى باشد كه امامان عليهالسلام او را به عنوان شيعه و پيرو واقعى مورد پذيرش و قبول خود قرار بدهند، و به ديگر سخن: سيره عملى او به ميزان تواناييش سيره عملى امامان عليهالسلام باشد. البته موضوع شفاعت شافعان در مورد برخى از گناهان با حفظ باور و اعتقاد به حقانيت امامان عليهالسلام را نمىتوان از نظر دور نگه داشت. كه البته آن هم خود داراى شرايطى است كه از موضوع بحث ما در اين كتاب بيرون بوده و نيازمند بررسى مستقل و جداگانه است.
9- دشمنى با بندگان خدا:
ستم بر بندگان خداوند در آيين اسلام، بسيار ناپسند بوده و خداوند انسان ستمگر را در روز قيامت به دوزخ گرفتار مىنمايد، چه اينكه آن ستمگر خداوند را باور داشته و خود را پيرو آيينى همانند آيين اسلام بداند، و چه منكر بوده و آيينى را پايبند نباشد، كه اينك به فرازهايى از سخنان على عليهالسلام در اين باره توجه مىنماييد:
بئس الزاد الى المعاد العدوان على العباد .
((بدترين توشه براى روز رستاخيز، دشمنى و ستم بر بندگان خدا است.))
و لئن أمهل الله الظالم فلن يفوت أخذه و هو له بالمرصاد...
((و اگر خداوند انسان ستمگر را مهلت دهد، هرگز از كيفر او دست بر نخواهد داشت و او خداوند در كمينگاهش قرار دارد...))
10- گناه پيشگى:
هر انسانى در زندگى دنياى خود هدفى را برگزيده و براى رسيدن به آن در ميدان مسابقه قرار مىگيرد، ولى برخى از انسانها هدف را نادرست برگزيده و سراب را به جاى آب، و هواى نفس را به جاى خدا مقصود خود پنداشتهاند، از اين رو گناهكاران كه با ارتكاب گناه، قصد بهرهمند شدن از نعمتها را به هر گونه كه بخواهند در سر مىپرورانند، در وادى سراب گام برداشته و هواى نفس خود را خداى خويش مىپندارند، و آنگاه كه به سراى ديگر رهسپار گردند، جايگاهشان در دوزخ خواهد بود، چنانكه امام عليهالسلام فرمود:
...والنار غاية المفرطين...
((...و آتش دوزخ، پايان مقصد حقيقى كسانى است كه در دنيا راه افراطگناه - را در پيش گرفتهاند و آنچه را كه نبايد انجام بدهند، انجام مىدهند ...))
البته هر انسان معمولى غير از معصومين عليهالسلام در زندگى خود احيانا دچار گناهانى مىشود، و مقصود على عليهالسلام اين نيست كه همه گناهكاران به آتش دوزخ مىافتند، بلكه بسيارى از گناهان به توبه واقعى از ميان رفته و انسان گناهكار از آن گناه پاك مىشود و برخى از گناهكاران با شايستگىهايى كه دارند در روز قيامت مورد شفاعت شافعان قرار مىگيرند.
بنابراين مقصود امام عليهالسلام از كلمه ((مفرطين)) آن گناهكارانى است كه در اثر گناهان بسيار، شايستگى توبه و شفاعت را از دست دادهاند، گناهكارانى كه از انجام گناه باكى نداشته، و به آسانى آن را مرتكب مىشوند، و از ارتكاب آن دچار احساس ندامت نشده و توبه نمىنمايند و بر گناه خود اصرار مىورزند.