مو از قالوا بلى تشويش ديرم گنه از برگ و باران بيش ديرم
اگر ((لا تفنوطوا)) دستم نگيره - - مو از ((يا ويلنا)) انديش ديرم
((بابا طاهر همدانى))
گر از اين منزل ويران به سوى خانه روم - - و گر آنجا كه روم عاقل و فرزانه روم
زين سفر گر به سلامت به وطن باز رسم - - نذر كردم كه هم از راه به ميخانه روم
((حافظ))
خداوند پس از پديد آوردن دوباره جهان، انسانها را دوباره زنده مىنمايد، بدينگونه كه كالبدهاى آنان را از نو و همانند كالبدهاى نخستين ساخته و ارواح را در آنها مىدمد، و سپس آن زنده شدگان را دسته دسته به سوى دادگاه بزرگ فرا مىخواند، از اين صحنه بزرگ و نمايش هراسانگيز و تكان دهنده در نهج البلاغه به گونههاى مختلف به تصوير كشيده شده است:
1- در وصيت خود به فرزندش امام حسن مجتبى عليهالسلام از جمله نوشته است:
...و اعلم أن أمامك طريقا ذامسافة بعيدة و مشقة شديدة و انه لا غنى بك فيه عن حسن الارتياد، و قدر بلاغك من الزاد مع خفة الظهر، فلا تحملن على ظهرك فوق طاقتك، فيكون ثقل ذلك و بالا عليك...
...و اعلم أن أمامك عقبة كوودا، المخف فيها أحسن حالا من المثقل، و المبطىء عليها أقبح حالا من المسرع، و أن مهبطك بها لا محالة اما على جنة أو على نار، فارتد لنفسك قبل نزولك و وطىء المنزل قبل حلولك، ((فليس بعد الموت مستعتب)) و لا الى الدنيا منصرف .
((...و بدان اى پسرم! كه در برابر تو راهى بس طولانى، و بسيار سخت و دشوار قرار گرفته است. و تو در اين راه دراز از خواهان شدن نيكى و جستجوى آن و ميزان بسنده از توشه راه همراه با سبك بودن بار گناه بىنياز نيستى، بنابراين، بر پشت خود بار گناه بيش از توان خود برمدار، كه در آن صورت سنگينى آن بار، تو را آزار مىرساند...
...و بدان اى پسرم! گردنهاى بسيار دشوار و صعب العبور در پيش روى تو قرار گرفته است كه در آن، انسان سبكبار از انسان سنگين بار، نيك حالتر است، و در آن گردنه انسان كند رو از انسان تندرو بد حالتر است، و بدان كه جايگاه فرود آمدنت يا بهشت است و يا آتش دوزخ، پس پيش از آنكه در آن جايگاه فرود آيى در پيشاپيش خود عمل صالح را قرار بده و آن جايگاه را پيش از آنكه هنگام فرود آمدنت فرا رسد آماده گردان، كه پس از مرگ، ابزار رضاى الهى وجود نخواهد داشت، و بازگشتنى به سوى دنيا نيست.))
2- ..و بالقيامة تزلف الجنة للمتقين، و تبرز الجحيم للغاوين و ان الخلق لا مقصر لهم عن القيامة، مرقلين فى مضمارها الى الغاية القصوى .
((...و به وسيله قيامت، بهشت براى پارسايان نزديك و دوزخ براى گمراهان آشكار مىگردد، و انسانهاى را جايگاه ثابتى جز قيامت نيست، كه در ميدان قيامت شتابان به سوى سراى پايانى پيش مىروند.))
در موارد متعددى از نهج البلاغه سخن از پرسش و حسابرسى اعمال انسانها در روز قيامت است، از اينكه از انسانها در آن روز پرسيده مىشود: در دنيا چه كردهايد، و از آن چه بهرهاى براى سراى جاويدتان بردهايد و چه اندوختهايد؟ كه اينك قسمتهايى از سخنان على عليهالسلام در اين باره تقديم خوانندگان گرامى مىگردد:
1- ...اتقوا الله فى عباده و بلاده، فانكم مسؤولون حتى البقاع و البهائم...
((...در مورد بندگان خدا و شهرهاى او از خداوند بترسيد، تقوا پيشه كنيدزيرا شما در روز قيامت حتى از امكانهاى زمين و چهار پايان پرسيده مىشويد كه از آنها چگونه بهره گرفتيد ...))
2- ...و أن اليوم عمل و لا حساب، و غدا حساب و لا عمل .
((...و امروز در دنيا روزگار و تلاش است و از شما حساب نمىشود، و فرداروز قيامت روز حساب و پرسش از كارهاى شما است، و روز تلاش و كار نيست.))
3- مهطعين الى معاده رعيلا صموتا، قياما صفوفا، ينفذهم البصر، و يسمعهم الداعى، عليهم لبوس الاستكانة، و ضرع الاستسلام و الذلة، قد ضلت الحيل و انقطع الأمل و هوت الأفئدة كاظمة و خشعت الأصوات مهينمة و الجم العرق، و عظم الشفق و أرعدت الأسماع لزبرة الداعى الى فصل الخطاب، و مقايضة الجزاء و نكال العقاب و نوال الثواب .
((...شتابان به سوى رستاخيز خود پيش مىروند در حالى كه گروه گروه و خاموش، و ايستاده در صف، نگاه تيز خداوند بر آنان افكنده شده، و منادى صداى خويش را به گوش همگان مىرساند، پوششى از فروتنى، و سستى و ناتوانى خضوع و خوارى بر آنان افكنده مىشود، حيله و راه فرار سودى نبخشد، و آرزو از ميان برداشته شود، دلها از شادى و آرزو تهى گرديده و در حالتى قرار بگيرند كه خشم و نااميدى خود را فرو خوابانيده و خاموشى گزينند و صداها با فروتنى پايين آمده و آهسته گردد و عرق آنچنان از گونهها - سرازير شود كه دهان را پر نموده، و همانند افسارى دهن را ببندد، و ترس بىاندازه گردد، و از هيبت و ترس، صداى رعد آساى منادى براى حسابرسى اعمال، و جدا نمودن حق از باطل، و مبادله پاداش خير و شر در برابر كارهاى نيك و بد، و كيفر رساندن و پاداش دادن و...گوشها سخت به لرزه در آيد.))
4- و ذلك يوم يجمع الله فيه الأولين و الاخرين لنقاش الحساب و جزاء الأعمال، خضوعا قياما، قد ألجمهم العرق، و رجفت بهم الأرض، فأحسنهم حالا من وجد لقدميه موضعا، و لنفسه متسعا .
((و آن قيامت روزى است كه خداوند نخستين افراد انسان تا آخرين افراد آن را براى بررسى و حسابرسى كامل، و پاداش دادن كارها گرد هم مىآورد، در حالى كه از بس عرق از سر و روى آنان مىريزد به گونهاى كه گويا بر دهان آنان افسار زده شده و زمين در زير پاى آنان در حركت است، پس بهترين آنان كسى است كه براى دو پاى خود، مكانى را براى ايستادن و براى جان خود جايگاه فراخى براى آسودن بيابد.))
5- خطاب به يكى از كارگزارانش چنين نوشته است:
...و اعلم أن حساب الله أعظم من حساب الناس .
((...و بدان كه حساب خداوند در روز قيامت بزرگتر از حساب مردم در دنيااست.))
6- عبادالله! زنوا انفسكم من قبل أن توزنوا و حاسبوها من قبل أن تحاسبوا...
((اى بندگان خدا! پيش از آنكه اعمال شما مورد ارزيابى قرار بگيرد خوداعمال خويشتن را به پاى ترازو بكشيد و پيش از آنكه از اعمال شما در روز قيامت حساب شود به حساب اعمال خود برسيد...))
به سكندر نه ملك ماند و نه مال به فريدون نه تاج ماند و نه تخت
پيش از آن كن حساب خود كه تو را ديگرى در حساب گيرد سخت
((سعدى))
يكى از نكاتى كه درباره قيامت مطرح است و دانستن آن داراى ارزش به سزايى است، موضوع ((پل صراط)) است كه نتيجه برداشت از آيات قرآن و روايات ائمه طاهرين عليهالسلام است.
امام صادق عليهالسلام درباره صراط فرموده است:
الناس يمرون على الصراط، والصراط أدق من الشعر و من حد السيف .
((و بدانيد كه مردم از پل صراط عبور داده مىشوند، و صراط پلى باريكتر از مو و لبه تيز شمشير است.))
على عليهالسلام درباره ((صراط)) فرموده است:
...و اعلموا أن مجازكم على الصراط و مزالق دحضه، و أهاويل زلله، و تارات أهواله .
((...و بدانيد كه گذرگاه شما صراط پل ويژه دوزخ و مكانهاى لغزش و فرو افتادن، و ترس از لغزشها و نوبتهاى ترسها است.))
شيخ طبرسى رحمة الله عليه در تفسير آيه ((ان ربك لبالمرصاد)) (سوره فجر / 15) نوشته است:
((يعنى راه بندگان خدا در روز قيامت از مرصاد كمينگاه ويژه مىگذرد و كسى نيست كه از آن عبور نكند...و معناى آيه اين است كه هيچ عملى از بندگان خدا از ديدگان خداوند پنهان نمىماند زيرا او همه سخنان آنان را شنيده و همه كارهاى آنان را مىبيند، مانند كسى كه در كمينگاه قرار گرفته باشد.))
آنچه به ذهن انسان مىرسد اين است كه اين ((صراط)) يك نوع ((پل)) ظاهرى طبيعى نيست و تعبير به آن در روايات و يا اشاره به آن در آيه قرآن دليل نمىشود كه چنين باشد، بلكه يك تعبير مجازى است و به همانگونه كه شيخ طبرسى رحمة الله عليه در معنى آيه سوره فجر بيان نموده است، بيانگر اين است كه هيچگونه عمل و سخنى از بندگان خدا از او پنهان نيست، و او از همه سخنان و كارهاى انسانها آگاه است، و آن سخنان و كارها در سرنوشت آن انسانها دخالت داده مىشوند از اين رو عارفان نيز به ياد آن روز هراسان گرديده و از ترس و وحشت آن، اشك مىبارند، چنانكه بابا طاهر همدانى سروده است:
از آن روزى كه ما را آفريدى - - به غير از معصيت چيزى نديدى
خداوندا به حق هشت و چارت - - زما بگذر شتر ديدى نه ديدى
هر چند در دادگاه بزرگ قيامت نياز به محاكمه و خواستن دليل و بينه و گواهان نيست، زيرا داور اصلى در رأس دادگاه خداوند است. و او از همه اعمال و انديشههاى پنهان و آشكار انسانها آگاهى كامل و دقيق دارد. ولى براى اينكه بر مجرمان حجت تمام گردد و هيچ مجرم و گناهكارى بهانه اعتراض و شكايت نداشته باشد، محاكمه و داورى برقرار گرديده و بينه و گواهان درخواست مىشود و از سوى داوران نيز گواهانى كه از پيش از سوى خداوند در نظر گرفته شدهاند عليه مجرمان گواهى مىدهند، چنانكه امام عليهالسلام فرمود:
كل نفس معها سائق و شهيد: سائق يسوقها الى محشرها و شاهد عليها بعملها .
((و به همراه هر كس در روز قيامت يك راننده و يك گواه دهندهاى خواهد بود رانندهاى كه او را به محشر مىراند، و گواهى دهندهاى كه با گواه گرفتن عمل و كردار او بر زيان او گواهى مىدهد.))
و خطاب به خداوند درباره عظمت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله فرمود:
...شهيدك يوم الدين.
و او پيامبر صلى الله عليه و آله از سوى تو شاهد بر اعمال امت در روز قيامت است.))
و خطاب به مردم فرمود:
اعلموا عبادالله أن عليكم رصدا انفسكم، و عيونا من جوارحكم و حفاظ صدق يحفظون اعمالكم و عدد أنفاسكم، لا تستركم منهم ظلمة ليل داج، و لا يكنكم منهم باب ذور تاج، و ان غدا من اليوم قريب .
((اى بندگان خدا! بدانيد كه از خودتان ديدبانانى و از اندام هايتان جاسوسانى بر شما گمارده شدهاند و نگاهدارندههايى راستگو فرشتگان ناظر بر اعمال شما اعمال و تعداد نفسهاى شما را در دفتر مخصوص ثبت و ضبط نموده و براى روز قيامت نزد خود محفوظ نگه مىدارند. آنگونه كه تاريكى شب تار، شما را از ديدگان آنان پنهان نگه نمىدارد، و دروازه بزرگ محكم بسته شما را از آنان نمىپوشاند، و به راستى كه فردا روز قيامت به امروز دنيا نزديك است.))
امام عليهالسلام در اين بخش از سخنان خود دو نوع گواهان روز قيامت را يادآور مىشود كه خداوند نيز آن دو نوع را در قرآن كريم يادآور شده است:
نوع اول: اندامهاى انسان، در آنجا كه فرمود:
يوم تشهد عليهم ألسنتهم و أيديهم و أرجلهم بما كانوا يعملون . (سوره 24/24)
((روزى كه زبانها و دستان و پاهايشان به آنچه كه به جا مىآورند بر زيان آنان گواهى مىدهند.))
نوع دوم: فرشتگان الهى، در آنجا كه فرمود:
اذ يتلقى المتلقيان عن اليمين و عن الشمال قعيد. ما يلفظ من قول الا لديه رقيب عتيد . (سوره 50/17 و 18)
((آنگاه كه آن دو مأمور دريافت اعمال، از راست و چپ براى ثبت و ضبط اعمال شما بنشينند. هيچ سخنى چه خبر و چه شر بر زبان جارى نگردد، جز آنكه هماندم آن دو فرشته رقيب و عتيد براى نوشتن آن آمادهاند.))
و درباره گواهى دادن قرآن كريم در دادگاه قيامت فرمود:
و كفى بالكتاب حجيجا و خصيما...
((...و همين اندازه بس است كه در روز قيامت كتاب خدا قرآن كريم بر زيان انسان احتجاج نموده شهادت دهد و با او دشمن گردد...))
...واعملوا انه شافع مشفع، و قائل(ماهل)مصدق، و انه من شفع له القران يوم القيامة شفع فيه و من محل به القران يوم القيامة صدق عليه...
((...و بدانيد كه آن قرآن شفاعت كنندهاى است كه شفاعتش پذيرفته مىشود، و گويندهاى است كه اگر نادرستى كردار كسى را بگويد، گفتار او مورد تصديق واقع مىشود و كسى كه در روز قيامت مورد شفاعت قرآن قرار بگيرد، شفاعت درباره او پذيرفته مىشود، و آنكه را كه قرآن بر زيان او گواهى دهد، سخن به زيان او پذيرفته مىشود...))
بنابراين، گواهان روز قيامت كه به سود يا زيان انسان گواهى بدهند بنابر آنچه كه از نهج البلاغه به دست مىآيد، عبارتند از:
1- پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله.
2- اعضا و اندامهاى انسان.
3- فرشتگان.
4- قرآن كريم.
و بدينگونه روز حساب به پايان مىرسد. گروهى در آن روز سربلند و اهل نجات گرديده و منتظر پاداش بزرگ الهى و رسيدن به بهشت جاويد دقيقه شمارى مىكنند، و گروهى ديگر در اثر دارا بودن انديشهها و باورها و كردارهاى ناروا، محكوم گرديده و در انتظار دوزخ قرار مىگيرند، چنان كه امام عليهالسلام فرمود:
...و جعلهم فريقين: أنعم على هؤلاء و انتقم من هؤلاء...
((...و خداوند آنان انسانها را به دو گروه تقسيم مىكند، گروهى از آنان را از نعمت خود در بهشت بهرهمند مىگرداند و از گروهى ديگر انتقام مىگيرد...))
هر نفس آواز عشق، مىرسد از چپ و راست - - ما به فلك مىرويم، عزم تماشا كه راست؟
خود زفلك برتريم، وز ملك افزون تريم - - زين دو چرا نگذريم؟ منزل ما كبرياست
((مولوى))
از ((بهشت)) در قرآن كريم و نهج البلاغه و روايات ائمه طاهرين عليهالسلام غالبا به ((جنة)) تعبير شده است، و درباره اين واژه گفتهاند:
جنت به فتح جيم به معنى بهشت و بستان، و جمع آن جنان و جنات است و نيز هر باغى است كه داراى درختان باشد، و زمين از درختان آن پوشيده شده باشد، و بهشت را كه جنت گويند يا به خاطر شباهت به باغهاى زمين است، و يا به خاطر مستور و پوشيده شدن نعمتهاى آن از انظار مىباشد. صاحب مقاييس اللغة گويد:
((جنت جايى است كه مسلمين در آخرت به آنجا رفته و ثواب مستور و پوشيدهاى است از آنها.))
و نيز گويد:
((جنت بستان است، زيرا درختان با برگهاى خود آن را مىپوشانند)).
در نهج البلاغه محورهاى گوناگونى براى بهشت طرح شده است كه هر محورى تحت عنوان مخصوصى تقديم خوانندگان گرامى مىگردد:
امام عليهالسلام درباره تقوا پيشگان فرمود:
يخلده فيما اشتهت نفسه، و ينزله منزل الكرامة عنده فى دار اصطعنها لنفسه، ظلها عرشه، و نورها بهجته، و زوارها ملائكته و رفقائها رسله...
((...خداوند او انسان پارسا و با تقوا را در آنجا كه خود مىخواهد زندگى جاويد مىدهد، و در نزد خود در جايگاه گرامى و با ارزش منزل مىدهد، در سرايى كه خداوند آنان را براى دوستان خود برپا ساخته است، سايبان آن عرش او، و روشنايى آن، خوشنودى او، و ديدار كنندگان آن، فرشتگان، و دوستان آن، پيامبران مىباشند...))