بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب پرتوی از اسرار حج, عباسعلى زارعى سبزوارى ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     PARTO001 -
     PARTO002 -
     PARTO003 -
     PARTO004 -
     PARTO005 -
     PARTO006 -
     PARTO007 -
     PARTO008 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

ج بوسيدن حجرالاسود:
يكى ديگر از عملهاى مستحب ، بوسيدن حجرالاسود است . البته سفارش ‍ شده است كهبوسيدن حجرالاسود نبايد موجب اذيت و آزار ديگران شود. ابوبصير به امام صادق عليهالسّلام عرض كرد: مردم مكه براى شما بد مى دانند كه حجرالاسود را نبوسى در حالىكه رسول خداصلّى اللّه عليه و آله آن را بوسيده است .
امام صادق صلّى اللّه عليه و آله فرمود: ((إ نَّ رَسُولَ اللّه صلّى اللّه عليه و آله كانَ إ ذاإ نتَهى إ لى الحَجَرِ يَغْرِجُوا لَهُ وَ اءَنَا لايَفْرِجُونَ لى )).(111)
يعنى : ((هرگاه رسول خداصلّى اللّه عليه و آله به سمت حجرالاسود مى رفت ، مردم راه رابراى او باز مى كردند، ولى براى من راه را باز نمى كنند)).
د فلسفه استلام و بوسيدن حجرالاسود:
طبق آنچه از احاديث استفاده مى شود، سفارش به استلام و بوسيدن حجرالاسود، سرّ وحكمتى دارد. در قرآن كريم تصريح شده است كه خداوند در عالم ذر، تمام فرزندان آدم راحاضر نمود و خطاب به آنان فرمود: (اءَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ؟)(112)
يعنى : ((آيا من پروردگار شما نيستم ؟)).
((قالُوا: بَلى ))؛(113)
يعنى : ((همگى گفتند: آرى ، تو پروردگار ما هستى )).
از پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و ائمه اطهارعليهم السّلامنقل شده است كه وقتى خداوند فرزندان آدم را حاضر نمود، از آنان ميثاق و اقرار گرفت ،حجرالاسود را نيز فراخواند و به آن امر كرد كه ميثاق فرزندان آدم را در خود حفظ ونگهدارى كن . و استلام حجرالاسود در واقع تجديد ميثاق و بيعت است و هر كسى كه آن رااستلام كند، در روز قيامت ، حجرالاسود شهادت مى دهد كه او دوباره تجديد ميثاق و بيعتكرده است .
امام صادق عليه السّلام مى فرمايد: ((عمربن خطاب از كنار حجرالاسود گذشت و گفت : اىسنگ ! به خدا سوگند! ما مى دانيم تو سنگى هستى كه هيچ ضرر و نفعى ندارى ، فقطمى دانيم كه رسول خداصلّى اللّه عليه و آله تو را دوست داشت ، و به همين جهت ما نيز تورا دوست داريم )).
اميرالمؤ منين على عليه السّلام به عمربن خطاب فرمود: ((اى پسر خطاب ! به خداسوگند! خداوند اين سنگ را در روز قيامت حاضر مى كند در حالى كه يك زبان و دو لبدارد و براى كسانى كه تجديد ميثاق كرده اند شهادت مى دهد...)).(114)
و از امام صادق عليه السّلام نقل شده است كه آن حضرت فرمود: ((خداوند حجرالاسود راآفريد و سپس از بندگانش ميثاق گرفت و به اين سنگ دستور داد: اين ميثاق را حفظ كن ومؤ منين با او تجديد ميثاق مى كنند)).(115)
در مرفوعه ((ابن ابى عمير)) آمده است كه از امام صادق عليه السّلام يا امام باقرعليهالسّلام پيرامون علت بوسيدن حجرالاسود سؤال شد، آن حضرت فرمود: ((اين سنگ در بهشت يك گوهر بسيار سفيدى بود و حضرت آدمعليه السّلام آن را مى ديد، وقتى خداوند اين سنگ را به زمين فرستاد، حضرت آدم عليهالسّلام با آن برخورد كرد و فوراً آن را بوسيد، از اين پس ، خداوند بوسيدن اين سنگ رايك سنّت قرار داد)).(116)
ه - دعا در كنار حجرالاسود:
دعا در كنار حجرالاسود از آداب ويژه اى برخوردار است . امام صادق عليه السّلام فرمودهاست : ((هرگاه نزديك حجرالاسود رسيدى ، دو دست خود را به طرف آسمان بلند كرده وحمد و ثناى پروردگار را انجام بده و بر پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله واهل بيت او صلوات بفرست و از خداوند درخواست كن تا از توقبول كند. سپس حجرالاسود را استلام نموده و ببوس ، چنانچه نتوانستى آن را ببوسىفقط استلام كن ، و اگر نتوانستى استلام كنى ، فقط به آن اشاره كن و بگو:
((الَّلهُمَّ! اءَمانَتى اءَدَّيْتُها وَميثاقى تَعاهَدْتُهُ لِتَشْهَدَ لى بِالمُوافاةِ، اَلَّلهُمَّ! تَصْديقاًبِكِتابِكَ وَعَلى سُنَّةِ نَبيكَ اَشْهَدُ اءَنْ لاإِلهَ اِلا اللّه وَحْدَهُ لاشَريكَ لَهُ وَاءنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُوَرسُولُهُ امَنْتُ بِاللّه وَكَفَرْتُ بِالجِبْتِ وَالطّاغُوتِ وَبِاللاّتِ وَالغُزّى وَعِبادَةِ الشَّيْطانِوَعِبادَةِ كُلِّ نِدٍّ يُدَّعى مِنْ دُونِ اللّه )).
و اگر نتوانستى همه آن را بگويى ، فقط قسمتى از آن را بخوان و بگو:
((اَلّلهُمَّ! إِلَيْكَ بَسَطْتُ يَدى وَفيها عِنْدِكَ عَظَمْتُ رِغْبَتى فَاقْبَلْ سيحَتى وَاْغْفِرلىوَارْحَمنى ، الّلهُمَّ! إِنّى اَعُوذُ بِكَ مِنَ الكُفِرُ وَالفَقْرِ وَمَواقِفِ الخَزْىِ فىِ الدُّنيا وَالاخِرَةِ)).(117)
3 ركن يمانى : 
همانگونه كه قبلاً ذكر شد، خانه كعبه داراى چهار ركن است .
1 ركن اسود يا ركن شرقى .
2 ركن شامى .
3 ركن غربى .
4 ركن يمانى .
در بين اركان كعبه ، ركن يمانى از موقعيت معنوى ويژه اى برخوردار است و لذا ما، در اينجاآن را جداگانه مطرح كرديم .
((ركن يمانى ))، زاويه جنوبى خانه كعبه است كه در سمت كشور يمن واقع شده است . دربعضى روايات ، ركن يمانى به عنوان ((يَمْينُ اللّه في اءَْضِهِ)) مطرح گرديده است . وسفارش شده است كه ركن يمانى را استلام كنيد.
امام صادق عليه السّلام مى فرمايد: رسول خداصلّى اللّه عليه و آله فرموده است :
((طُوفُوا بِالبَيْتِ وَاسْتَلِمُوا الرّكْنَ فَاِنَّهُ يَمينُ اللّه فى اءَرْضِهِ يُصافِحُ بِها خَلْقُهُمُصافِحَة العَبْدِ اءَوْ الرَّحيلِ يَشهَدُ لِمَنْ اسْتَلَمَّهُ بِالمُوافاتِ)).(118)
يعنى : ((به دور خانه كعبه طواف كنيد و ركن يمانى را استلام نماييد، زيرا ركن يمانى ،يمين اللّه در زمين سات و خداوند به وسيله آن با بندگانش مصافحه مى كند، چنانكه يكعبد با مولايش مصافحه مى كند و ركن يمانى براى كسانى كه آن را استلام كنند، روزقيامت شهادت مى دهد كه اينها وفاى به عهد كردند)).
شيخ صدوق (ره ) فرموده است : معناى ((يمين اللّه )) راهى است كه خداوند از آن راه ، مؤ منينرا به بهشت وارد مى كند.(119)
دعا در كنار ركن يمانى از اهميت ويژه اى برخوردار است ؛ زيرا در بعضى از روايات ، ركنيمانى به عنوان دربى از دربهاى بهشت معرفى شده است .(120) و در روايتى از امامصادق عليه السّلام نقل شده است كه خداوند در كنار ركن يمانى ، فرشته اى راموكِّل ساخته تا به دعاى شما آمين بگويد.(121)
از رسول خداصلّى اللّه عليه و آله نقل شده است كه آن حضرت خانه كعبه را طواف مىكرد تا به ركن يمانى مى رسيد، آنگاه سرش را به سمت كعبه بلند مى كرد و مىفرمود:
((اَلْحَمْدُ للّه الذى شَرَّفَكَ وَعَظَّمَكَ وَالحَمْدُللّه الَّذى بَعَثَنى نَبِيّاً وَجَعَلَ عَلِيّاً اِماماً، اَلَّلهُمَّاهْدِ لَهُ خَلْقِكَ وَجَنِّبْهُ شِرارَ خَلْقِكَ)).(122)
در بعضى روايات ، از ((مستجار)) با نام ((ملتزم )) تعبير شده است .
امام صادق عليه السّلام فرموده است : ((حضرت آدم عليه السّلام درحال طواف خانه كعبه بود، وقتى به ملتزم رسيد،جبرئيل به او فرمود: در اين مكان براى پروردگارت اقرار به گناه خود كن . حضرت آدمعليه السّلام ايستاد و فرمود: اى پروردگارا هر كسى كه كارى انجام دهد، اجرى دارد، منعمل كردم پس اجر من چيست ؟ خداوند به او وحى كرد: هر كس از فرزندان تو كه به اينمكان آيد و در آنجا به گناهانش اقرار كند، من او را مى بخشم )).(123)
و در روايت ديگرى نيز آن حضرت فرموده است :
((فَاِنَّ هذا مَكانٌ لَمْ يَقِرُّ عَبْدٌ لِرَبِّهِ بِذُنُوبِهِ ثُمَّ اسْتَغْفَرَاللّه اِلاّ غَفَرَ اللّه لَهُ))(124)
يعنى : ((ملتزم ، مكانى است كه هيچ عبدى نيست كه در اين مكان به گناه خود نزد خداوندشاقرار كرده و استغفار كند، مگر اينكه خداوند او را آفريده باشد)).
4 مستجار 
((مستجار)) محلّى است نزديك ركن يمانى ، پشت كعبه و موازى با درب كعبه . و اين مكان نيزاز فضيلت و موقعيت ويژه اى برخوردار است ؛ جايى كه گناهكاران به آنجا پناه مىبرند. امام صادق عليه السّلام مى فرمايد: در كنار مستجار بگو: ((اَلَّلهُمَّ! البَيْتُبَيْتُكَ وَالعَبْدُ عَبْدُكَ وَهذا مَكانُ العائِذ بِكَ مِنَ النّارِ)).(125)
5 حجر اسماعيل 
((حِجْر اسماعيل )) فضاى ديوارى است به شكل نيمدايره و به ارتفاع يك متر و سىسانتيمتر كه در سمت ديوار شمالى خانه كعبه قرار دارد.
امام صادق عليه السّلام مى فرمايد:
((الحِجْرِ بَيْتُ اسْماعِيلَ وَفيهِ قَبْرُ هاجَرِ وَقَبْرُ اِسْماعِيلَ)).(126)
يعنى : ((حجر، خانه اسماعيل است و قبر هاجر واسماعيل در آن قرار دارد)).
((حجر اسماعيل )) محل دفن بسيارى از پيامبران ، نيز هست . و دعا و نماز در آنجا مستحب مىباشد.
6 مقام ابراهيم 
((مقام ابراهيم )) در محلى نزديك خانه كعبه و داراى گنبدى كوچك است كه با ديواره اى ازشيشه احاطه شده است .
در قرآن كريم مى فرمايد:
(وَفيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ مَقامُ اِبْراهِيمَ وَمَنْ دَخَلَهُ كانَ امِناً).(127)
در اين آيه از مقام ابراهيم به عنوان يكى از نشانه هاى آشكار ياد كرده است . و در آيهديگرى نماز خواندن در كنار مقام ابراهيم را مورد سفارش قرار داده و مى فرمايد:
(وَاتَّخَذُوا مِنْ مَقامِ اِبْراهِيمَ مُصَلّى )؛(128)
يعنى : ((مقام ابراهيم را جايگاه نماز قرار دهيد)).
((مقام ابراهيم )) سنگ سياه رنگى است كه رد پاى حضرت ابراهيم عليه السّلام در آننمايان است . اين مقام در زمان حضرت ابراهيم عليه السّلاممتصل به ديوار كعبه بود و پس از ايشان كه مردم براى طواف پيرامون كعبه ازدحام مىكردند، آن را به اين مكان كنونى انتقال دادند، و حضرترسول اكرم اسلام صلّى اللّه عليه و آله دوباره آن را به مكان اصلى برگردانيد، ولىدر زمان خليفه اوّل ابتداى خلافت خليفه دوّم ، به مكان كنونى برگردانيده شد.(129)
امام صادق عليه السّلام مى فرمايد: ((وقتى خداوند به حضرت ابراهيم عليه السّلام وحىكرد: (اءذّن في النّاس بالحج )، آن حضرت اين سنگى را كه اكنون اثر دوپايآنبزرگوار بر آن نمايان هست و مقام ابراهيم نام دارد، برداشت و در كنار خانه كعبهمتصل به آن گذاشت و سپس روى آن رفته و با صداى بلند آنچه را خداوند امر كرده بودبه گوش ديگران رسانيد. وقتى حضرت ابراهيم عليه السّلام صحبت مى كرد و پيام خدارا به ديگران مى رسانيد، اين سنگ كه زير پاى او بود، نتوانست او راتحمل كند و پاهاى آن بزرگوار در سنگ فرو رفت و ابراهيم عليه السّلام پاهاى خود رااز سنگ جدا كرد...)).(130)
7 چاه زمزم 
وقتى حضرت ابراهيم عليه السّلام هاجر و اسماعيل را در بيابان خشك و سوزان مكّه به امرخداوند رها كرد و نزد ساره بازگشت ، ذخيره آب آنان تمام شد و هر لحظه بر اثر شدتگرما و تشنگى ، سختى هاجر و طفل شيرخوارش ، بيشتر مى گشت ، هاجر چند بار فاصلهبين كوه صفا و مروه را براى جستجوى آب ، پيمود در آخرين بار كه هاجر براى ديدناسماعيل آمد، اسماعيل با پاهاى كوچك خود زمين را گود مى كرد، در اين هنگام به امر خداونداز زير پاى اسماعيل چشمه اى جوشيد و نام آن ((چشمه زمزم )) است .
((چاه زمزم ))، در طول تاريخ ، بارها بر اثر حوادث ، خراب شده و دوباره آن را مرمّتكرده اند. نامهاى اين چاه ، علاوه بر ((چاه زمزم )) عبارتند از: ((ركضةجبرائيل ، حفيرة اسماعيل ، حفيرة عبدالمطلب ، برّه ، المضمونه ، الرداء، شبعه ، طعام ، مطعمو شفاء شقم )).(131)
آشاميدن ((آب زمزم )) بعد از نماز طواف ، مستحب است و سرّ آن را بعداً ذكر خواهيم كرد.
آب زمرم ، بسيار مورد توجه پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله بوده است . و گاهى درمدينه آب زمزم را درخواست مى فرمودند.
امام صادق عليه السّلام از رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله روايت كرده است كه آنحضرت فرموده است :
((ماء زمزم شفاء لما شرب له ))(132)
يعنى : ((آب زمزم براى هر كسى كه آن را بياشامد، شفاست )).
روايت شده است كه وقتى از آب زمزم نوشيدى ، بگو: ((اَلَّلهُمَّ اْجعَلْهُ نافِعاً وَرِزقْاًواسِعاًوَشِفاءً مِنْ كُلِّ راءٍ وَسُقْمٍ)).(133)
چگونه وارد مسجدالحرام شويم ؟ 
وارد شدن به مسجدالحرام ، آداب ويژه اى را مى طلبد. امام صادق عليه السّلام پيرامونآداب وارد شدن به مسجدالحرام فرموده است : ((هرگاه خواستى به مسجدالحرام وارد شوىپابرهنه و با آرامش و متانت و خشوع وارد آن شويد)).(134)
((ابن ابى عمير)) مى گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: ((هركسى كه با خشوع واردمسجدالحرام شود، خداوند او را مى آمرزد))
من عرض كردم : خشوع چيست ؟
آن حضرت فرمود: ((خشوع يعنى متانت ، با غرور وارد مسجدالحرام نشوى و هرگاه بهدرب مسجدالحرام رسيدى ، توقّف كن و بگو: السلام عليك اءيّها النبى ورحمة اللّهوبركاته )).(135)
انسان وقتى با وارد شدن به مسجدالحرام ، وارد منطقه امن الهى مى شود و آنجا بسيارى ازنشانه هاى خداوند را مشاهده مى كند، بايد خشوع كرده و در برابر عظمت خداوند فروتنىنمايد.
بخش چهارم : حج و عمره 
تعريف حج 
((حج )) در لغت به معناى ((قصد)) است . و در اصطلاح به معناى ((انجام دادن مناسكمخصوص در ايام حج مى باشد)). ولى چنانكه قبلاً گفتيم ، هر ظاهرى را باطنى و هرصورتى را معنايى است . حج در ظاهر، انجام دادناعمال و مناسك مخصوصى است كه در شرع مقدس اسلام مشخص شده است . اما در واقع وباطن ، بريدن از خلق و روى آوردن به حق است .
((حج )) يعنى نزديك شدن به خدا و دور شدن از غير او. انسان با رفتن به حج ، بانشانه ها و جايگاههاى معنوى و ملكوتى ، ماءنوس مى شود و از مظاهر دنيوى واهل و عيال و خانه و زندگى فاصله مى گيرد. و در واقع حج ، رهبانيت مشروع است ؛ زيراراهب شدن و ترك زن و فرزند و مال كردن ، اگرچه در اسلام مورد مذّمت واقع شده استولكن ترك وطن و اهل و عيال و غير اينها براى انجام حج ، مشروع مى باشد. ازرسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله وايت شده است كه آن حضرت به ((ابن امّ عبد)) فرمود:
((اءتَدْرِى مارَهْبانِيَّةُ اُمَّتى ؟))
يعنى : ((آيا مى دانى رهبانيت امت من ، چيست ؟)).
او گفت : خدا و رسولش بهتر مى داند.
رسول خداصلّى اللّه عليه و آله فرمود: ((الهِجْرَةُ وَالجَهادُ وَالصَّلاةُ وَالصُّوْمُ وَالحَجُّوَالعُمْرَةُ)).(136)
((حج )) فرار از غير خدا به سوى خداوند است . امام باقر در تفسير آيه : (فَفَرُّوا اِلَىاللّه اِنّى لَكُمْ مِنْهُ نَذيرٌ مُبينٌ)(137)
مى فرمايد: يعنى : ((مردم به حج بروند)).(138)
((حج ))، نزد سالك الى اللّه ، منزلى از منازل قرب ووصول است . او با ظاهر به باطن و با پوسته به درون نظر دارد، و شريعت و انجامتكليفهاى الهى را راهى براى رسيدن به حقيقت مى بيند.
در واقع ، حج راه رستگارى و سعادت است و هر كسى حج را آن گونه كه واقعيت و حقيقت آنمى طلبد، انجام دهد، رستگار شده است . و شايد علت نامگذارى حج اين باشد كه ايناعمال و مناسك ، راهنماى انسان به خدا و رستگارى مى باشد. از امام باقرعليه السّلام ؤال شد: چرا حج را حج ناميده اند؟ امام باقرعليه السّلام فرمود:
((حَجَّ فَلانٌ اءيْ اءَفْلَحَ فَلانٌ))(139)
يعنى : ((فلانى حج كرد؛ يعنى رستگار شد)).
حج ، پذيرش عملى دعوت خداوند است . على بن ابراهيم قمى در تفسير آيه :
(اءَذِّنْ في النّاسِ بِالحَجِّ يَاءْتُوكَ رِجالاً وَعلى كُلِّ ضامِرٍ يَاءْتينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَميقٍ)،(140)
روايتى را نقل نموده و مى گويد: ((وقتى حضرت ابراهيم عليه السّلام ساختمان خانهكعبه را تمام كرد، خداوند به او امر كرد تا مردم را به حج دعوت كند. حضرت ابراهيمعليه السّلام فرمود: پروردگارا! صداى من به همه مردم نمى رسد.
خداوند فرمود: تو بانگ بزن و مردم را دعوت كن ، رساندن آن به مردم با ماست .
حضرت ابراهيم عليه السّلام بالاى ((مقام ))(141) كه آن زمان به خانه كعبهمتصل بود، رفت ، مقام را بالا برد تا از كوهها بلندتر شود. در بالاى مقام ، انگشتانش ‍ رادر گوشهايش كرد و به سمت شرق و غرب با صداى بلند گفت :
اى مردم ! خداوند حج را بر شما واجب كرده است ، سپس دعوت پروردگارتان را اجابت كنيد.
تمام انسانها اين ندا را شنيده و تمام كسانى كه در درياها يا مشرق و مغرب و يا گوشهاى از زمين بودند و تمام كسانى كه هنوز متولد نشده و در صُلب مردان يا رحم زنانبودند، اين دعوت را اجابت نموده و گفتند: لبيّك ! الّلهم لبّيك !))(142)
پس در آن زمان تمام بندگان خدا دعوت خداوند را با سخن و كلام پذيرفتند و اكنون كهبه حج مى روند، سخن و كلامشان را با عمل ، همراه نموده و به ميهمانى خداوند مى روند.
طلب نمودن حج از خداوند 
حج با معنا را فقط بايد از خداوند بارى تعالى طلب كرد؛ زيرا انسان اگرچه بهميهمانى خداوند دعوت شده است ، ولى حضور در اين ميهمانى ، اسباب ويژه اى مى طلبد وآن اسباب را نيز بايد از خداوند بخواهيم تا فراهم سازد.
البته منظور ما حج واقعى است كه انسان با انجام آن مرحله اى ازمراحل كمال را پيموده و به منزلى از منازل قرب ووصول الى اللّه رسيده است . اين حج ، توفيق الهى مى خواهد و بايد دعا كرد تا خداوندآن را به ما موهبت كند.
راوى مى گويد: به امام صادق عليه السّلام عرض كردم : من چند چيز به خداوند بدهكارهستم در حالى كه زن و فرزند دارم و نمى توانمعمل حج را انجام دهم ، براى من دعايى بياموز تا با خواندن آن از عهده بدهكاريهايمبرآيم . امام صادق عليه السّلام فرمود: بعد از هر نمازى بگو:
((اَلَّلهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِمُحَمَّدٍ وَاقْضِ عَنّى دَيْنَ الدُّنْيا وَدَيْنَ الا خِرَةِ)).
عرض كردم : دَيْن دنيا را مى دانم چيست ، ولى دَين آخرت چيست ؟ امام عليه السّلام فرمود:((دَين آخرت حج است )).(143)
دَين دنيا همين بدهى و قرضهاى دنيوى است ، ولى دين آخرت ، حج است . پس حج مربوطبه آخرت است و چنانكه خواهد آمد، فلسفه وجوب حج ، بهره ورى از نعمات معنوى و الطافخفيّه خداوند و استغفار از گناهان است . حج ، قصد به سوى خدا و چشم پوشى از غيرخداوند است . با رفتن به حج براى كسب عنوان ((حاجى )) و يا براى تجارت و بهره ورىاز مظاهر دنيوى ، دَيْن آخرت پرداخت نخواهد شد.
اءبوبصير به امام باقرعليه السّلام عرض كرد: در حج امساق چقدر حاجى زياد و ناله هابلند است !
امام باقرعليه السّلام فرمود: ((بلكه چقدر ناله ها زياد و حاجى كم است ! آيا مى خواهىبه حقيقت و راستى آنچه گفتيم آگاه شده و با چشمانت ببينى ؟)).
امام باقرعليه السّلام با دست خويش ، چشمان ابوبصير را مسح كرد و دعايى خواند پردهحجاب از پيش روى او برداشته شد. سپس به ابوبصير فرمود: ((چشمانت را باز كن وبه حاجيها نگاه كن )).
ابوبصير نگاه كرد، ديد اكثر مردم به شكل ميمون و خوك مى باشند و اما عده ديگرى كهمؤ من هستند مانند ستاره اى درخشان در آسمانى تاريكند كه ميان آنان مى درخشند.
ابوبصير عرض كرد: مولاى من ! راست گفتى ، چقدر حاجى كم و ناله ها زياد است)).(144)
بايد از خداوند بخواهيم تا حج واقعى را به ما موهبت كند و نام ما را در دفتر حجبج ثبتنمايد و از دفتر ضحجيج محو كند.
اينجاست كه مى فهميم از حج ظاهرى تا حج واقعى ، فاصله بسيار است و چه بسياركسانى كه به ظاهر اعمال و مناسك حج را انجام مى دهند و بعد خواهند فهميد كه نامشان دردفتر حج ثبت نشده است . و چه بسيار كسانى كه بارها حج مى روند، ولى از فيض حج ونايل شدن به سرمنزل حقيقت و استفاده بردن از چنين موقعيت مهمّى ، محروم هستند، لذا بايددعا نموده و بگوييم : پروردگارا! آنگاه حج و زيارت خانه ات را به ما موهبت فرما كهبتوانيم از فيض و بركت آن بهره برده و با انجام مناسك آن ، قدمى به سوى توبرداريم .
حج واقعى را بايد از خدا خواست و تنها با استطاعت مالى و بدنى ، انجام حج معنوى ميسّرنخواهد شد، لذا ائمه اطهارعليهم السّلام همواره سفارش مى كنند كه براى رفتن به حج ،بايد از امور معنوى و الهى كمك گرفت . چه بسيار كسانى هستند كه بر قلّه هاى ثروت ،نشسته اند وليكن موفق به انجام حج واقعى نمى شوند.
در بعضى روايات سفارش شده است كه براى موفق شدن به انجام حج واقعى و رفتن بهزيارت خانه خدا، ((سوره حج )) را هر سه روز، يك بار و سوره ((عمّ يتساءلون )) را درهر روز بخوانيد.(145) كسى كه به حج مى رود، دعوت شده خداوند است ، پس او بهميهمانى مى رود و خداوند، ميزبان اوست ، تا ميزبان اجازه ورود ندهد، رفتن به ميهمانىممكن نيست . ميزبان ، ميهمانان خود را مى شناسد، و مى داند از چه طبقه و با چهويژگيهايى هستند، پس بايد كسى كه به ميهمانى مى رود، آن ويژگهاى ميهمان خداوندرا داشته باشيم و به دست آوردن اين ويژگيها جز از طريق دعا و رعايت دستورات ائمهاطهارعليهم السّلام مكن نيست . چنانچه انسان به ميهمانى كسى برود، غالباً ميزبان بهميهمانانش مى گويد: باز هم تشريف بياوريد. و اگر ميهمان از او بخواهد كه دوبارهبتواند به اين مهمانى بيايد، قطعاً ميزبان نيزقبول مى كند. ما بايد رفتن به ميهمانى خدا را وقتى بخواهيم كه ميهمان او هستيم ؛ مثلاً درماه مبارك رمضان كه سفره رحمت خداوند براى ما گسترده شده است ، از او بخواهيم كه حجرا نصيب ما گرداند. و لذا امام صادق و امام باقرعليهماالسّلام فرموده اند: در ماه مباركرمضان ، بعد از هر نماز، اين دعا را بخوانيد:
((اَلَّلهُمَّ! ارْزُقنْى حَجَّ بَيْتِكَ الحَرامِ، فى عامي هذا وَفى كُلِّ عامٍ مااَبْقَيْتَنى فى يُسْرٍمِنْكَ وَعافِيَةِ وَسِعَةِ رِزْقٍ وَلاتُخْلِنى مِنْ تِلْكَ المَواقِفِ الكَريمَةِ وَالمَشاهِدِ الشَّريفَةِوَزِيارَةِ قَبْرِ لَبيِّكَ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَالِدِ وَفى جَميعِ حَوائِجِ الدُّنيا وَالا خِرَةِ فَكُنْ لى .
اَلَّلهُمَّ! اِنّى اَسْئَلُكَ فيها تَقضى وَتُقَدِّرُ مِنَ الاَمْرِ المَحْتُومِ فى لَيْلَةِ القَدْرِ مِنَ القَضاءِالَّذِى لايُردُّ وَلايُبَدَّلُ اءَنْ تَكْتُبَنى مِنْ حُجّاجِ بَيْتِكَ الحَرامِ المَبْرُورِ حَجُّهُمْ المَشْكُورِسَغيُهُمْ المَغْفُورِ ذُنُوبُهُمْ المُكَفَّرِ عَنْهُمْ سَيِّئاتُهُمْ وَاْجْعَلْ فيما تَقضى وَتُقَدِّرُ اءَنْ تُطيلَعُمرى وفى طاعَتِكَ وَتُوَسِّعَ عَلَىَّ رِزْقى وَتُؤَدِّىَ عَنّى اَمانَتى وَدَيْنى امِينَ رَبِّ العالَمين)).
فلسفه تشريع حج 
در قرآن كريم : (للّه عَلَى النّاسِ حَجُّ البَيْتِ مَنْ إ سْتَكاعَ إ لَيْهِ سَبيلاً)(146)
يعنى : ((براى خداوند است بر مردم كه آن خانه را زيارت كنند، هر كه تواند به آنراهى ببرد)).
پس خداوند حج را بر همه كسانى كه استطاعت و توان رفتن به آن را دارند، واجب نمودهاست و در اين مطلب ، هيچ شك و شبهه اى وجود ندارد. نكته مهم وقابل بررسى ، فلسفه تشريع حج است ؛ زيرا خداوند بارى تعالى حكيم است و هيچفعلى از افعال او بدون حكمت نيست . پس تشريع حج نيز بدون فلسفعه و حكمت نمىباشد. درباره فلسفه تشريع حج چند مطلبقابل توجه است :
الف حج ، عبوديت است  
فلسفه خلقت بشر عبادت و شناخت خداوند بارى تعالى و رسيدن بهكمال مطلوب است :
(مَا خَلَقْتُ الجِنَّ وَالاِنْسَ اِلاّ لَيَعْبُدُونِ).(147)
يعنى : ((جن و انسانها را نيافريدم جز براى اينكه من را عبادت كنند)).
حج ، يك نوع از انواع عبوديت و نمونه اى از نمونه هاىكامل آن است . پس يكى از حكمتهاى تشريع حج ، عبادت سات كه فلسفه خلقت بشر مىباشد. در روايتى از امام صادق و امام باقرعليهماالسّلامنقل شده است :
((اَحَبَّ اللّه تَبارَكَ وَتَعالى اءَنْ يُعْبَدَ بِتِلْكَ العِبادَة فَخَلَقَ اللّه البَيْتَ في الاَرْضِوَجَعَلَ عَلى العِبادِ الطَّوافَ حَوْلَهُ وَخَلَقَ البَيْتَ المَعْمُورَ فى السَّماءِ يَدْخُلُهُ كُلَّ يَوْمٍسَبْعُونَ اءَلف مَلَكٍ لايَعُودُنَ إ لَيْهِ اِلى يَوْمِ القِيامَةِ))(148)
يعنى : ((خداوند دوست داشت او را اينگونه عبادت كنند، لذا خانه كعبه را در زمين آفريد وبر بندگانش طواف پيرامون آن را واجب نمود. و بيت المعمور را در آسمان آفريد كه هرروز هفتاد هزار ملائكه بر آن وارد مى شوند و تا روز قيامت از حالت طواف پيرامون آن ،بيرون نمى روند)).
حج را خداوند واجب كردچون نمونه كامل عبوديت و تسليم است .
ب حج ، عفو گناهكاران است  
انسان هر لحظه در خطر است و هر زمان ممكن است مغلوب وسوسه شيطان قرارگيرد، لذاخداوند به انسان فرصتهاى مناسبى داده است تا بتواند به درگاه خداوند توبه نموده وطلب بخشش كند. در بين شب و روزها، شب و روز جمعه را و در بين ماهها، ماه مبارك رمضان راو در بين سالها و طول عمر، سفر به حج را قرار داد تا بندگانش چنانچهگول شيطان را خورده و مغلوب همواى نفس واقع شدند، به درگاه خداوند پناه آورده وطلب بخشش كنند.
اميرالمؤ منين عليه السّلام در وصف حج و عمره مى فرمايد:
((وَيَرْخَضانِ الذَّنْبَ))؛(149) يعنى : ((حج و عمره ، گناه را پاك مى سازد)).
ج حج ، نشانه عظمت خداوند است  
انسان وقتى به سفر حج مى رود با نشانه هاى عظيم خداوند بيشتر آشنا مى شود. و همينامر باعث مى شود كه بندگان خدا بيش از پيش در برابر عظمت خداوند تواضع نمايند.اميرالمؤ منين على عليه السّلام مى فرمايد:
((جَعَلَهُ سُبْحانَهُ عَلامَةً لِتَواضُعِهِمْ لِعَظَمَتِهِ))(150)
يعنى : ((خداوند حج را نشانه اى براى تواضع مردم در برابر عظمت خداوند قرار داد)).
د حج ، آزمون انسانهاست  
در بعضى روايات ، فلسفه تشريع حج را آزمايش بندگان خدا معرفى كرده اند. خداوندبا تشريع حج ، پايبندى انسانها را به امر خودش مى آزمايد. حضور در اين سرزمين گرمو پوشيدن لباس مخصوص و استفاده نكردن از سايه بان و ترك شكار و نزديكى باهمسر و دهها چيز ديگر، همه براى امتحان و آزمايش است . امام صادق عليه السّلام ىفرمايد:
((هذا بَيْتٌ اِسْتَعْبَدَ اللّه تَعالى بِهِ خَلْقَهُ لِيَخْتَبِرَ بِهِ طاعَتَهُمْ فىاِتْيانِهِ)).(151)
يعنى : ((خانه كعبه ، خانه اى است كه خداوند از بندگانش خواسته است تا نزد آن آمده وخدا را عبادت كنند. و مى خواهد با اين عمل ، آنان را در انجام وظايف و طاعات ، آزمايش كند)).
ه - حج ، تجديد خاطره رسولخدا است
وقتى انسان به حج مى رود و وارد مكه و مدينه مى شود،نزول جبرئيل و فرشتگان بر پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فداكاريها و پيكارهاىمسلمانان ، بناى مكه توسط حضرت ابراهيم واسماعيل ، اسلام آوردن على عليه السّلام و خديجه عليه السّلام مقاومت مسلمانان در شعب ابىطالب و صدها واقعه و جريانات معنوى را در ذهن خود مجسم مى سازد. و اين امر باعث مىشود تمام آن جريانات در طول تاريخ زنده بماند. و زنده ماندن اين جريانات باعثتقويت اسلام و مسلمين مى شود. پس ‍ يكى از حكمتهاى تشريع حج در اسلام تجديد خاطرهدوران رسول خدا است . امام صادق عليه السّلام نيز درباره علت و فلسفه تشريع حج مىفرمايد:
(وَلِتُعْرَفُ آثارٍ رَسُولِ اللّه صلّى اللّه عليه و آله وَتُعْرَفُ اَخْبارُهُ وَيُذَكَرُ وَلايُنْسى)).(152)
يعنى : ((حج تشريع شده است تا آثار رسول خداصلّى اللّه عليه و آله و اخبار او شناختهو يادآورى شود و فراموش نگردد)).
و حج ، تقويت دين اسلام است  
حج پايگاه عظيم مسلمانان است . و حضور يكپارچه مسلمانان از سراسر دنيا موجب تقويت دينمى شود. مسلمانان در موسم حج ، پيروى از آيين اسلام و پايبندى به احكام الهى را بهنمايش مى گذارند و قدرت و توانايى خويش را به ساير ملّتها معرفى مى كنند.
اميرالمؤ منين على عليه السّلام مى فرمايد:
((وَالحَجَّ تَقْوِيَةٌ لِلدّينِ))(153)
يعنى : حج تقويت دين اسلام است )).
و فاطمه زهرا3 نيز مى فرمايد:
((وَالحَجُّ تَشْييداً لِلدّينِ))(154)
يعنى : ((حج ، نمايش و اقامه دين است )).
پس فلسفه تشريع حج اين است كه مسلمانان با حضور گسترده خويش در مراسم حج ،قدرت واقعى خويش و قوّت دين را در معرض نمايش بگذارند، لذا مراسم حج هرچهباشكوه و عظمت بيشترى برگزار شود، بهتر است .
ز حج ، پايگاه تبليغات احكام اسلام است  
در حج ، مردم از همه نقاط جهان شركت مى كنند، لذا بهترين پايگاه براى تبليغ و تعليماحكام شرع مقدس اسلام است . و يكى از حكمتهاى مهم تشريع حج اين است كه در اين موسم ،كسانى كه نسبت به مسايل اسلام و احكام شرع ، كمتر آشنا هستند، از كسانى كه آنها را مىدانند، بياموزند و پس از مراجعت به كشور و شهر خود نيز آنچه را ياد گرفته اند، نشرداده و به ديگران تعليم دهند.
اميرالمؤ منين عليه السّلام در نامه اى به ((قُثَمْ بن عباس )) كه از جانب آن بزرگوار برمكه حكمفرما بود، مى فرمايد:
((فَاءَقِمْ لِلنّاسِ الحَجَّ وَذَكِّرهُمْ بِاَيّامِ اللّه وَاجْلِسْ لَهُمْ العَصْرَينِ فَاءَفْتِ المُسْتَفْتىوَعَلِّمِ الجاهِلَ وَذِاكِرِ العالِمَ...))(155)
يعنى : ((با مردم ، حج را بر پا دار و آنان را به روزهاى خدا يادآورى كن ، در صبح وعصر با آنان بنشين و به كسانى كه از تو حكمى از احكام دين را پرسيدند، پاسخ بدهو نادان را بياموز و با دانا گفتگو كن ...)).
((فضل بن شاذان )) نيز از امام رضاعليه السّلامنقل مى كند كه آن حضرت راجع به فلسفه تشريع حج فرمود:
((... مَعَ مافيهِ مِنَ التَّفَقُّهِ وَنَقْلِ اَخْبارِ الاَئِمَّةِ عَلَيْهِمُ السَّلامِ إِلى كُلِّ صُقْعٍ وَناحِيَةِ، كَماقالَ اللّه تَعالى : فَلَوْلا نَفَرٌ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لَيَتَفَقَّهُوا فى الدّينِوَلِيَنْذُرُوا قَوْمَهُمْ إ ذا رَجَعُوا اِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُون ...)).(156) (157)
علما و انديشمندان اسلامى بايد از اين فرصت استثنايى استفاده كنند و مردم مسلمان را بامسايل اجتماعى ، معنوى ، اقتصادى و سياسى اسلام آشنا نمايند. بايد مردم مسلمان را باسيره رسول خداصلّى اللّه عليه و آله و ائمه اطهارعليهماالسّلام آشنا سازند. بايد آنانرا نسبت به گرفتاريهاى مسلمين و نقشه هاى شوم دشمنان اسلام آگاه نمايند. در اين زمينهتوصيه مى كنم برادران و خواهران گرامى ، پيام عرفانى و سياسى حضرت امام خمينى(ره ) به كسانى كه به حج مشرّف شده اند را مطالعه نمايند. در خرازى از اين پيام آمدهاست :
((روحانيون و مسؤ ولين محترم كاروانها و حج با توجه به مسؤ وليت خطيرى كه در ادارهو توجيه زايران محترم پذيرفته اند و با درنظر گرفتن شرايط استثنايى كشورجمهورى اسلامى ايران بايد تمام همّت و تلاش خود را در برگزارى صحيح و منظم حجبه كار گيرند و با سعه صدر و به دور از هر گونه توقع و منّتى زايران محترم بيتاللّه را در آموزش و تعليم مناسك و مسائل حج همراهى نمايند و متناسب با حضور قشرهاىمختلف اعم از بى سواد و باسواد براى آنان برنامه ريزى كنند و از نقش سازنده خود وتاءثير بزرگى كه حج براى هميشه در سرنوشت انسان مى گذارد،غافل نشوند، چرا كه در آن فضا و شرايط معنوى ، همه دلها براىتحول و پذيرفتن حق آماده است ...)).(158)
در اين موسم ، مى توان مسايل مهم اسلام را به مسلمانان جهان رسانيد.رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله ارها در موسم حج خطبه هاى طولانى براى مردم خواند،در ((صفا و منى )) بارها مردم را با مسايل اسلام آشنا مى كرد و در روز غدير، پيام مهمسياسى الهى را براى مردم ابلاغ نمود.

next page

fehrest page

back page