بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب مشاوره در آینه علم و دین, على نقى فقیهى ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     DIN00001 -
     DIN00002 -
     DIN00003 -
     DIN00004 -
     DIN00005 -
     DIN00006 -
     FOOTNT01 -
 

 

 
 

next page

fehrest page

back page

واژه مشاوره و راهنمايى 
دو واژه (مشاوره و راهنمايى ) در برخى از كتابهاى (48) علوم تربيتى و روان شناسىبه صورت مترادف به كار گرفته شده و مباحث آن جدا از يكديگر مطرح نگرديده است .
به نظر ما واژه (راهنمايى )، مفهوم وسيعترى از (مشاوره ) دارد و (مشاوره ) يك ارتباطرو در رو بين مشاور و مراجعه كننده است كه از مهمترين وسيله راهنمايى به حساب مى آيد واز اين روست كه گفته شده :(مشاوره ، قلب راهنمايى است ).
و از طرف ديگر، در زبان انگليسى معمولاً معادل مشاوره (Cunseling) ومعادل راهنمايى (Guidance) و در عربى ،معادل (مشاوره ) همان مشاوره و مشتقات آن و معادل راهنمايى ، هدايت و مشتقات آن ، به كارمى رود و هركدام ، موارد استعمال خاصى ، بويژه در متون اسلامى دارند. ما بحث خود را از(مشاوره ) آغاز مى كنيم و مسايل اساسى و امور مشترك مشاوره و راهنمايى را ذكر مى كنيم وبه برخى از مباحث فرعىِ راهنمايى نيز اشاره خواهيم كرد.
تمايز مشاوره و روان درمانى 
براى (روان درمانى )، تعاريف متعددى آورد شده ، مانند اينكه روان درمانى عبارت استاز:(تغيير رفتار و برخوردهاى فرد ناسازگار و يا در مجموع روشهايى كه روانشناس به وسيله آن ، سعى مى كند بيمار را در جهت تفكر صحيحتر، احساساصيل تر و رفتار مورد پسند و رضايت بخش ترى ، هدايت كند).
و يا:(مجموعه روشهايى كه با كمك آن ، فرد متخصص تلاش ‍ مى كند در احساسها،نگرشها، برداشتها و چگونگى سازگارى مددجو با محيط خود، تغييراتى ايجاد كند،پيوندهاى سست و شكننده مددجو را با محيط خود ترميم بخشد و بالا خره او را در مواجهه ومقابله موفقيت آميز با مسايل و مشكلات خويش ، يارى دهد).(49)، از اين نوع تعاريف وانطباق آنها با تعاريفى كه از (مشاوره ) شده است ، به دست مى آيد كه تفاوت روشنىبين مشاوره و روان درمانى وجود ندارد.
گاهى تعاريف يكسان براى مشاوره و روان درمانى ذكر مى شود و گاه ، هدفهاى واحدىبراى هر دو مطرح مى گردد و گاه ، همان روشهايى كه در كتابهاى روان درمانى ذكر مىشود، در كتابهاى مشاوره نيز ذكر مى شود. بعضى از دانشمندان به عدم تفاوت مشاوره وروان درمانى تصريح كرده اند:
پاترسون (50)، بين مشاور و روان درمانگر، تفاوتىقايل نيست . به اعتقاد او مشاوره يا روان درمانى ، نوعى رابطه يا همبستگى وشامل كنش متقابل بين يك شخص آموزش ديده حرفه اى و فرد يا گروهى كه داوطلبانهخواهان حل مشكلات روانى خود بوده و اين رابطه درمانى نيز به منظور ايجاد تغيير درمددجو به وجود مى آيد.
نلسون جونز(51) نيز معتقد است كه فرايندهايى كه در مشاوره و روان درمانى بهوقوع مى پيوندد، با يكديگر متفاوت نمى باشند. وى مى گويد:(به نظر نمى رسد كههيچگونه فن يا فنون خاصى وجود داشته باشد كه فرايند مشاوره را از روان درمانىمجزا سازد).
هالموس (52) نيز هدف همه فعاليتها را در مشاوره و روان درمانى ، يكى مى داند. وراجز، روشهاى مشاوره و روان درمانى را يكى ذكر مى كند و مى گويد:(به هميندليل يك روش درمانى خاص در كتابى با عنوان روان درمانى مطرح مى شود و همان روشدر كتابهاى ديگر ولى با عنوان مشاوره ، مشاهده مى شود).(53)
و بعضى مانند دكتر ثنائى ، تمركز كار در مشاوره و روان درمانى را احساسات ،افكار،رفتار، شخصيت ، محيط زندگى و شغلى و تحصيلى فرد دانسته و مى گويد:(مشاوره وروان درمانى عبارت است از تغيير در احساسات ، شناختها، برداشتها، نگرشها، شخصيت ورفتارى كه براى خود فرد يا ديگران مشكل مى آفريند.(54) اين تغيير، توسط مشاورو درمانگر ايجاد نمى شود، بلكه مراجعه كننده و بيمار، خود براى تغيير خويشتن تلاشمى كند و از اين رو است كه گفته شده روان درمانى يا مشاوره كوشش تعاونى و تلاشمتقابل درمانگر و مشاور از يك سو و از سوى ديگر، بيمار و مراجعه كننده است ).
وى در مورد كاربرد واژه (روان درمانى ) در گذشته وحال نيز مى گويد:(روان درمانى گرچه در قرن نوزدهم ، شيوه درمان (نوروزها) وبيماريهاى روانى تلقى مى شد و در انحصار روان پزشكان قرار داشت ، امروزه اصطلاحروان درمانى به (مداخلاتى ) اطلاق مى شود كه براى بهبود بخشيدن به انواع مشكلاتعاطفى يا رفتارى صورت مى گيرد).
در مقابل ، عدّه اى از روان شناسان سعى كرده اند بين مشاوره و روان درمانى ، تمايزى رابيان كنند. از جمله : هاهن (55) و مكلين (56) مى گويند: (هدف مشاوره ، پيشگيرىبيمارى روانى است ، ولى هدف روان درمانى ، درمان آن بيماريهاست ).(57)
ولبرگ (58) نيز معتقد است كه :(توجه به سطح وجدان خودآگاه از ويژگيهاىمشاوره و توجه به سطح وجدان ناخودآگاه از ويژگيهاى روان درمانى است ).(59)
برامر(60) و شوستروم (61) گفته اند:(مشاوره با واژه هايى ازقبيل : تربيتى ، كمكى ، موقعيتى ، حل مساءله ، آگاهى شعورى و تاءكيد روى عادى وبهنجار بودن ، مشخص مى شود، ولى روان درمانى ، واژهايى ازقبيل : بازسازى ، تاءكيد روى عمق ، تحليل تمركز روى ناخودآگاه و تاءكيد روىمشكلات عصبى يا عاطفى ، مشخص مى گردد).(62)
و، مورر(63) مى گويد:(مطالعه درباره اضطراب بهنجار، وظيفه مشاوران و بررسىدرباره اضطراب عصبى بر عهده روان درمانگران است ).(64)
و، تايلر(65) مى گويد:(روان درمانى عبارت است ازحل تعارضات درونى شخص و ايجاد دگرگونى در شخصيت وى ، ولى مشاوره كمك بهمراجعه كننده است براى كسب مفهوم روشنى از هويت خويش و توانمندى براى ايفاى هرچهبهتر نقش خود).(66)
مجموع آنچه در كلمات اين روان شناسان در تمايز مشاوره و راهنمايى مطرح شده ، چهارچيز است :
1 - مشاوره ، پيشگيرى ، ولى روان درمانى ، درمان است .
2 - در مشاوره ، توجه به وجدان خودآگاه است و در روان درمانى ، به ناخودآگاه .
3 - مشاوره ، خاص اشخاص بهنجار است ، ولى روان درمانى ، خاص افراد نابهنجار است .
4 - در مشاوره ، معرفت خويشتن و توانمند شدن براى ايفاى نقش ‍ هرچه بهتر هدف است ،ولى در روان درمانى ، دگرگونى و بازسازى شخصيت فرد، هدف مى باشد.
ولى بايد توجه داشت كه اين فرقها، نمى تواند فرقهاى فارقى باشد؛ زيرا:
اوّلاً: پيشگيرى و درمان در مشاوره و روان درمانى ، هردو مى تواند مطرح باشد، پيشگيرىنسبت به بروز مشكلات و بيماريهاى احتمالى و درمان ، نسبت به مشكلات و بيماريهاىموجود.
ثانيا: توجّه به وجدان خودآگاه و آنچه در ذاكره فرد است ، اختصاص به مشاوره ندارد،همانطور كه توجه به ضمير ناخودآگاه و اميال و تصورات واپس زده (به تعبيرفرويد) اختصاص به روان درمانى ندارد.
ثالثا: شديد يا ضعيف بودن پريشانى و اختلال روانى نمى تواند ملاك تمييز بينمشاوره و روان درمانى باشد، علاوه بر اينكه حدّ و مرز معينى را نمى توان مشخص كرد تاروان درمان پس از اندكى درمان ، عمل و رفتار فرد را در سطحى بهنجار ببيند و او را بهيك نفر مشاور، ارجاع دهد.
رابعا: كسب شناخت و توانمندى براى ايفاى نقش براى مراجعه كننده اى كه به درمانگرمراجعه كرده است ، وجود دارد، همانطور كه در مشاوره مى تواند سازمان شخصيت مراجعهكننده تغيير يابد و رفتارش اصلاح شود.
لازم به توجه است كه گرچه تمايزهاى ذكر شده ، به نظر ناتمام است ولى مى توانگفت كه روان درمانى نسبت به مشاوره اخص است ؛ زيرا آن به اختلالها و بيماريهاىروانى اختصاص دارد و مواردى مانند مسايل و مشكلات تحصيلى و شغلى و بهداشتى راشامل نمى شود، ولى مشاوره همه آنها را نيز،شامل مى گردد. و در كاربردهاى اين دو لفظ، هيچگاه به كسى كه در اين موارد مراجعهكننده را راهنمايى مى كند، (روان درمانگر) نمى گويند، اما (مشاور) گفته مى شود.بنابراين ، (مشاوره ) نسبت به (روان درمانى )، اعم است .
فصل سوّم : اهميت مشاوره 
(مشاوره ) نقش بسيار مهمى در زندگى مادى و معنوى انسان و بويژه در بهبودتحصيل دانش آموزان ، رابطه خود با ديگران ، كاهش ‍ رفتارهاى ناسازگار و انتخابصحيح شيوه زندگى دارد.
اهميت و نقش مشاوره آنچنان است كه در قرآن و كلمات معصومين (عليهم السّلام ) بسيار موردسفارش قرار گرفته است . ما در اين قسمت ، برخى از آن آيات و احاديث را بيان مى كنيم :
مشاوره در قرآن و احاديث  
در قرآن ، سوره اى به نام (شورا) است كه در آيات 36 تا 38 آن ، (مشاوره ) بهعنوان يكى از صفات ويژه مؤ منان ، در رديفتوكل ، اجتناب از گناه ، (تقوا) اجابت پروردگار، اقامه نماز، انفاق و ... مطرح گرديده ،مى فرمايد:
(... وَما عِنْدَاللّهِ خَيْرٌ وَاَبْقى لِلَّذينَ آمَنُوا وَعَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ وَالَّذينَ يَجْتَنِبُونَكَبائِر الاْثْمِ وَالْفَواحِشَ وَاِذا ما غَضِبُوا هُمْ يَغْفِرُونَ وَالَّذينَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمْ وَاَقامُواالصَّلاةَ وَاَمْرُهُمْ شُورى بَيْنَهُمْ وَمِمّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ ).
(... و آنچه نزد خداوند است براى كسانى كه ايمان آورده و بر پروردگارشانتوكل مى كنند، بهتر و پايدارتر است ؛ همان كسانى كه از گناهان بزرگ واعمال زشت ، اجتناب مى ورزند و هنگامى كه خشمگين شوند، عفو مى كنند. و كسانى كهدعوت پروردگارشان را اجابت كرده و نماز را برپا مى دارند و كارهايشان به صورتمشورت در ميان آنان است و از آنچه به آنان روزى داده ايم ، انفاق مى كنند).
و در سوره آل عمران ، آيه 159 خطاب به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) در كنار امربه عفو مردم و استغفار براى آنان و به مشورت در امور با آنان چنين دستور داده است :
(فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظّاً غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُعَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشاوِرْهُمْ فِى الاَْمْرِ فَاِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ ... )
(به (بركت ) رحمت الهى در برابر آنان (مردم ) خرم (و مهربان ) شدى و اگر خشن وسنگدل بودى ، از اطراف تو، پراكنده مى شدند. پس ‍ آنان را ببخش و برايشان آمرزشطلب كن و در كارها با آنان مشورت كن ، اما هنگامى كه تصميم گرفتى (قاطع باش و)بر خدا توكل كن ...).
در احاديث نيز، در وهله نخست ، مشاوره ، نياز طبيعى فرد دانسته شده است .رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) در اين باره فرموده است :
(... ما يستغنى رجل عن مشورة ...).(67)
(هيچ فردى از مشاوره بى نياز نيست ).
دوم اينكه : مشاوره امرى است بدون ضرر كه هيچگاه باعث بدبختى انسان نمى شود،بلكه پشتيبان و كمك خوبى براى رشد و يافتن راه رستگارى است . پيامبر (صلى اللّهعليه و آله ) مى فرمايد:
(ما شقى عبد قطّ بمشورة ...).(68)
(هرگز كسى از مشورت ، بدبخت نشد).
و نيز فرمود:
(لن يهلك إ مرؤ عن مشورة ).(69)
(هيچ كس از مشورت ، به هلاكت نمى افتد).
و در توصيه هايش به اميرالمؤ منين (عليه السّلام ) نيز فرمود:
(لا مظاهرة اوثق من المشاورة ..).(70)
(هيچ پشتيبانى با اعتمادتر از مشاوره نيست ).
و نظير آن از على (عليه السّلام ) نقل شده كه فرموده است :
(... لا ظهير كالمشاورة ).(71)
(هيچ پشتيبانى همانند مشاوره نيست ).
و نيز فرمود:
(المستشير على طرف النجاح ).(72)
(مشورت كننده در طريق رستگارى است ).
البته بايد توجه داشت كه بى ضرر بودن مشاوره ، مشروط به آن است كه مشاوره ، باتمام حدود و شرايطى كه بعدا ذكر مى شود انجام شود وگرنه مشاوره ، ضررش بيش ازسود آن خواهد بود.
امام صادق (عليه السّلام ) در اين زمينه مى فرمايد:
(ان المشورة محدودة فمن لم يعرفها بحدودها كان ضررها عليه اكثر من نفعها ...).(73)
(به درستى كه مشاوره ، داراى حدود و شرايطى است ، كسى كه آن شرايط و حدود رانشناسد و آنها را رعايت نكند، مشاوره برايش بيش ‍ از آنچه براى او سودمند باشد، مضرخواهد بود).
سوم اينكه : مشاوره همچون هدايت است كه از خطا و اشتباه و درنتيجه از پشيمانى و توبيخو سرزنش ديگران جلوگيرى مى نمايد. على (عليه السّلام ) مى فرمايد:
(الاستشارة عين الهداية ).(74)
(مشورت خواهى ، هدايت است ).
و نيز فرمود:
(ما استنبط الصواب بمثل المشاورة ).(75)
(هيچ چيزى همانند مشورت كردن ، راه درست را به دست نمى دهد).
و نيز فرمود:
(المستشير متحصن من السقط).(76)
(مشورت كننده از اشتباه و لغرش ، مصون است ).
و پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) نيز فرموده است :
(المشاورة حصن من الندامة واءمن من الملامة ).(77)
(مشاوره از پشيمانى جلوگيرى مى نمايد و باعث مى شود انسان از توبيخ و سرزنش[خود و ديگران ]، مصون بماند).
چهارم اينكه : (مشاوره ) در هر كارى لازم شمرده شده و از مشاوره نكردن نهى گرديده استو اين حقيقت تذكر داده شده ، كسى كه به مشاوره نمى پردازد، پشيمان مى شود. امام سجاد(عليه السّلام ) در اين باره فرموده است :
(لا يفعلن احدكم امرا حتى يستشير).(78)
(هيچ يك از شما نبايد هيچ كار مشكلى را بدون مشورت انجام دهد).
و امام باقر (عليه السّلام ) نيز فرمود:
(... من لا يستشر يندم ...).(79)
(كسى كه در كارها مشورت نمى كند پشيمان مى شود).
و اميرالمؤ منين (عليه السّلام ) فرمود:
(من استبدّ براءيه هلك و من شاور الرجال شاركها فى عقولها).
(كسى كه به راءى خود تكيه كند هلاك مى شود و كسى كه با ديگران مشاوره نمايد،شريك عقلهاى آنان مى گردد).
پنجم اينكه : (مشاوره ) باعث مى شود كه توفيق الهى يار انسان گردد تا در كارهاموفق تر و عاقلانه تر عمل كند. پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) فرموده است :
(... فمن استشار منهم (من امتى ) لم يعدم رشدا ومن تركها لم يعدم غيّا).(80)
(از امت من هركس مشاوره نمايد، راه رشد و درستى را از دست نخواهد داد و هركس بدونمشورت كارى انجام دهد، گمراهى دامنگير او خواهد شد).
و نيز فرمود:
(من اءراد امرا فشاور فيه إ مراءً مسلما وفّقه اللّه لا رشد اموره ).(81)
(كسى كه مى خواهد كارى انجام دهد و در مورد آن با فرد متدينى مشورت كند، خداوند او رابه آنچه بهترين است موفق مى دارد).
و از آن حضرت در تفسير آيه 38 شورا نقل شده است كه فرمود:
(ما من رجل يشاور احدا الا هدى الى الرشد).(82)
(هيچ كس با ديگرى به مشاوره نمى پردازد مگر آنكه به رشد و راه صحيح ، هدايت مىشود).
ششم اينكه : پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) و ائمه اطهار (عليهم السّلام ) علاوه براينكه خود، مشاور مردم بودند و پيوسته به راهنمايى مردم مى پرداختند، با ديگران نيزمشورت مى كردند؛ مانند آنكه در بدر، پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) اين مساءله را - كهمسلمانان بجنگند يا نه - به شور گذاشت و بعد از آنكه راءى اكثريت مبنى بر جنگيدناعلام شد، تصميم بر جنگ گرفت ، همچنين در موردمحل استقرار لشكر، نظر (حباب بن منذر) پذيرفته شد(83) كه مى گفت : گرچه اينمحل به دشمن نزديك است ولى در كنار آب است .(84)
و يا در (جنگ خندق )، به منظور محافظت از شهر، نظر (سلمان ) مبنى بر حفرگودال در اطراف مدينه را پذيرفت و پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) دستور فرمود تااطراف مدينه را حفر كنند.(85) و نظاير اينها بسيار است كهرسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) و ائمه اطهار (عليهم السّلام ) پيوسته در كارها، بااصحابشان به مشاوره مى پرداختند.
اميرالمؤ منين (عليه السّلام ) نيز چنين بود. مشاوره او با دوازده نفر(86) مانند سلمان ،ابوذر و ... در مورد سكوت 25 ساله اش و يا قيام و جنگ و مشورت با اصحاب بدر وياران خود در انتخاب استانداران و فرمانداران و نظاير اينها، همه شاهد بر اين حقيقت است.(87)
در حديثى نقل شده است كه امام رضا (عليه السّلام ) در مورد كارى ، با يكى از اصحابش، مشورت كرد و او از اينكه طرف مشاوره امام (عليه السّلام ) قرار گرفته ، شگفت زده شد.حضرت براى اينكه بيان نمايد اين روش هميشگى ماست و جاى شگفتى نيست ، فرمود:
(... ان رسول اللّه (صلى اللّه عليه و آله ) كان يستشير اصحابه ثم يعزم على مايريد).(88)
(رسول خدا - درود خدا بر او و دودمانش باد - پيوسته از اصحابش ، در كارها، مشورتخواهى مى كرد، سپس بر انجام خواسته اش ‍ تصميم مى گرفت ).
و نيز آن حضرت از پدر بزرگوارش حضرت موسى بن جعفر (عليه السّلام ) ياد مى كندو مى فرمايد: با اينكه عقلهاى ديگران قابل مقايسه باعقل پدرم نبود، بسيار رخ مى داد كه با خدمتكار خانه به مشورت مى پرداخت و در پاسخاين سؤ ال كه آيا با چنين فردى مشورت مى كنيد، مى فرمود:
(... ان اللّه تبارك و تعالى ربما فتح على لسانه ...).(89)
(چه بسا خدا بر زبان او درى را بگشايد).
شايان توجه است كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) و ائمه طاهرين (عليهم السّلام ) خودنياز به مشورت با ديگران نداشته اند و مشورت آنان با ديگران به منظور اهدافمشخصى بوده است .
مرحوم مفيد (رحمه اللّه )، در توضيح آيه (... وَشاوِرْهُمْ فِى الاَمْرِ فَاِذا عَزَمْتَ فَتَوكَّلْعَلَى اللّهِ ... ).(90) به علت امر به مشورت پيامبر با مردم مى پردازد و مىفرمايد:اين امر،جنبه تربيتى دارد و منظور اين است كه مردم ياد بگيرندكه :
اولاً: با الفت و دوستى ، با هم به مشورت بپردازند.
ثانيا: ياد بگيرند كه هنگام تصميمات اخذ شده ، مؤ دب به ادب الهى بشوند و تسليمباشند و برخلاف تصميم گرفته شده هيچ كس اقدامى ننمايد.
نكته قابل توجه اينكه خداى سبحان به پيامبرش خبر داده بود كه : (... وَمِنْ اَهْلِ الْمَدِينَةِمَرَدُوا عَلَى النِّفاقِ لا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ ... ).(91) (منافقانى در مدينه هستند كه توآنان را نمى شناسى ولى ما آنان را مى شناسيم ) با اينكه آنان برخلاف دستور پيامبرعمل مى كردند. خدا امر به مشورت كرد تا باطن آنان در گفتگوها روشن شود و به اينمنظور هم پيامبر با همه آنان نيز مشورت مى كرد. در حقيقت خدا مشورت با آنان را راهىبراى شناسايى آنان قرار داد.
مرحوم مفيد (رحمه اللّه ) ، سپس به مشورت با منافقان در جنگ بدر اشاره مى كند كه خداهم نيات پليد آنان را از خيانت در مشورت در سورهانفال ، آيه 67 و 68 بيان داشته است .(92)
و با توجه به موارد كثيره مشاوره معصومين (عليهم السّلام ) اجمالاً مى توان گفت كهمشاوره آنان با ديگران به منظور احترام و شخصيت دادن به مردم و رشد فكرى آنان بودهاست ؛ تا به مشاوره عادت كنند و بدانند كه مشاوره با ديگران عيب نيست و به شخصيتكسى لطمه وارد نمى آورد.
و نيز به منظور شركت دادن مردم در كارها و جلوگيرى از انتقادنسبت به فرد خاص ، درصورت شكست در كار و استفاده از تاءييد مردم براى اجراى درست وكامل چيزى كه بر آن تصميم گيرى شده است . و همچنين براى شناساندن افرادصلاحيتدار براى مشاوره و برحذر داشتن مردم از اينكه بر هركسى مراجعه نكنند؛ ماننددستور امام حسن (عليه السّلام ) به (عبيداللّه بن عباس ) مبنى بر اينكه با (قيس بنسعد و سعيد بن قيس )، در كارها مشورت كند.(93)
و يا مشورت امام صادق (عليه السّلام ) با (زيد بن على بن الحسين (عليه السّلام) )(94) كه براى شناساندن و معرفى اين گونه افراد، با آنان مشورت مى شده و ياامر به مشورت با ايشان شده است .
فصل چهارم : موضوع و هدف مشاوره 
از آيات و رواياتى كه نقل شد، به دست مى آيد كه اولاً: هر مشكلى مى تواند موضوعمشاوره باشد و محدود به موضوع خاصى نيست و همه امور زندگى فردى ، خانوادگى ،مادى ، معنوى ، شغلى ، تحصيلى ، سياسى ، اجتماعى ، فرهنگى و... راشامل مى شود.
ثانيا: هدف از مشاوره عبارت است از:
1 - رشد فكرى و معنوى و هدايت صحيح افراد در زندگى مادى و معنوى .
2 - ايجاد اعتماد به نفس و توانمندى براى تصميم گيرى بجا در حوادث و امور زندگىو جلوگيرى از رفتارهاى ناسازگار و سهل انگاريها و لغزشها.
3 - ايجاد روحيه تعاون و همكارى و پرهيز از استبداد در راءى .
4 - حل مشكلات مراجعه كنندگان .
مشكل يا مساءله در مشاوره 
در (مشاوره )، (مساءله يا مشكل ) به پديده اى گفته مى شود كه روى كاركرد فرد، ياگروه يا جامعه اثر مى گذارد و يا پيوند فرد را با خود و دنياى پيرامون خود برهم مىزند و كوششهاى طبيعى حيات شخص ‍ را به مخاطره مى اندازد.
مسايل و مشكلات رشدى ، سازشى و شخصيتى افراد، به شكلهاى مختلف در رفتار فردظاهر مى شوند. برخى از صور اين مشكلات عبارتند از:
1 - استمرار عادتهاى نادرست ؛ مانند مكيدن شست ، جويدن ناخن ، شب ادرارى .
2 - انجام كارهاى غير عادى ، مانند راه رفتن در خواب ، بى نظمى در خواب ، كم خوابى ،پرخوابى و خواب ديدن كابوس .
3 - اختلالات در رفتار اجتماعى ؛ مانند تقلب ، توهين به بزرگترها يا همگنان ،دروغگويى ، دزدى ، پرخاشگرى ، گريز از مدرسه و خانه و ...
4 - اختلالات ارتباطى ؛ مانند انزوا طلبى ، ناتوانى در برقرارى روابط و فعاليتهاىگروهى ، وابستگى افراطى به ديگران و ...
5 - ناراحتيهاى عاطفى ؛ مانند اضطراب ، ترس ، خجالت بى جا، افراط در ابراز علاقه ويا تنفر، افسردگى و ...
6 - اختلالات يادگيرى ؛ مانند ناتوانى كلامى و لكنت زبان ، عدم يادگيرى مهارتهاىخاص ، عقب ماندگى درسى و ...
7 - عدم تعادل در پندار و رفتار.
لازم به توجه است كه چه بسا مسايل و مشكلات فرد مراجعه كننده ، آميزه اى از چنداختلال باشد؛ مانند اختلالات عاطفى و عادتهاى نادرست و اضطراب و چه بسيار اختلالاتبدنى كه مشكلاتى عاطفى و رفتارى به دنبال دارند و يا برعكس ، مشكلات عاطفى ورفتارى كه در نظم بدن ، اختلالاتى را موجب مى شوند.
و نيز بايد توجه داشت كه برخى عواطف از فرد به فرد ديگر و از شرايط و محيط بهشرايط و محيطى ديگر انتقال مى يابد؛ مثلاً خشم نوجوان نسبت به پدر، به معلم ، مادر ويا بالعكس منتقل مى شود و عدم توفيق در خواندن درس يا قطع وابستگى از دوست ، بهصورت افسردگى و واكنشهاى روانى و دفاعى در خانه و مدرسه ، تجلّى مى نمايد.
بيان مشكل از زبان خود مراجعه كننده 
از اولين وظايف مشاور، كمك به (مراجعه كننده ) است تا حتى الاِمكان ، مراجعه كننده بتواندمشكلاتش را دقيق بيان كند. بسيارى از مراجعه كنندگان ، دليلى براى رجوع به مشاورجز اين ندارند كه نمى دانند مشكلشان دقيقا چيست ؟ و يا از مطرح كردن آن با افراد ديگربيم دارند، از اين رو ضرورى است ، مشاور، پرسشهايى ازقبيل :(چه چيز را خود به عنوان مشكل تلقى مى كنى ؟ آيا احساس ‍ مى كنى اينمشكل را ديگرى هم دارد؟ اين مشكل در رفتارت چه اثرى گذارده است ؟ بامثال بيان نما)، طرح نمايد تا مراجعه كننده بتواند به صورت دقيق و صريح ،مشكل و حدود و آثار آن را براى مشاور بيان كند.
همچنين مشاور، مراجعه كننده را تشويق كند تا مشكل خود را به صورت واقعى و عينى مطرحنمايد و از كلى گويى و ابهام در گفتار، بپرهيزد، مثلاً اين جمله كه :(احساس خوبىندارم ) مبهم است ، ولى دو جمله :(احساس تنهايى مى كنم . در مشكلات و نيازهايم كسىنيست كه مرا يارى دهد)، روشن است .
و يا جمله :(دوستم با من رفتار خوبى ندارد)، مبهم است ، ولى جمله :(دوستم مرا مسخرهمى كند و به من مى گويد احمق )، روشن است .
در بيان مشكل ، هدفى را هم كه مراجعه كننده دنبال مى كند بايد مورد توجه قرار گيرد؛يعنى با پرسشهايى از قبيل اينكه مى خواهى چگونه بشوى ؟ چه حالتى پيدا كنى ؟چكار كنى كه الا ن نمى توانى ؟ به مراجعه كننده كمك شود تا هدفش را روشن كند وانتظارى را كه از مشاوره دارد، به صورت صريح بيان نمايد.
در شناخت مسايل و كشف مشكلات افراد، مشاور و روان درمانگر بايست به عواملى كه باعث آنمسايل و مشكلات شده ، توجه نمايد. از مهمترينعوامل ، سه عامل زير است :
1 - نيازهاى ارضا نشده : از جمله مشكلات و موانعى كه در راه رشد و زندگى آرام انسانبوجود مى آيند، مشكلاتى است كه به علّت ارضا نشدن نيازها پديد مى آيند.
هرعمل يا كنش انسان ، در جهت ارضاى نيازهاى متعدد اوست و شخص ، تحت نفوذ و تاءثيرخواسته ها و نيازهاى خويش قرار مى گيرد و ناكامى در آنها، مشكلات روانى و عوارضجسمانى زيادى را به بار مى آورد. شناخت اين نيازها و تفكيك آنها و جهت دادنشان ازنيازهاى پايين تر به طرف نيازهاى بالاتر، در روند مشاوره ، بسيار مؤ ثر است .
از جمله نيازهاى بشر كه ارضا نشدنش باعث مشكلات روانى فراوانى مى شود، عبارتنداز: نياز به احساس عزت و ارزش در نظر خود و ديگران ، احترام ، موفقيت ، مسؤ وليت ،محبت ، تعلق (يعنى نياز به دوست داشتن و دوست داشته شدن )، نياز بهقابل اعتماد بودن ، نياز به اعتماد به خود، نياز به امنيت جانى ، مالى و ...
مشاور، بايد بررسى كند كه كداميك از اين نيازهاى اساسى در شخص مراجعه كننده ،اشباع نشده و يا در آن افراط شده است كه زمينه اختلالهاى روانى را موجب گرديده است .مشاور، با شناسايى آنها و راهنماييهاى لازم در فراهم ساختن زمينه ارضا و يا برقرارىتعادل نيازها، كوشش مى نمايد.
روابط انسانى نيز براى ارضاى نيازهاى اساسى ما ضرورى اند؛ زيرا اكثر نيازهاىشخص ، از طريق روابط انسانى ، قابل ارضاست . داشتن روابط سالم با ديگران ، كليدرشد و آسايش آدمى است . و در شخصيت و هويت خويشتن شخص نقش عمده دارند. ديگرانبراى ما هم جنبه آينه دارند؛ يعنى ما را به ما نشان مى دهند و هم راهنما و اسوه تقليدى ماهستند، همانطور كه امام صادق (عليه السّلام ) مى فرمايد:(المسلم اخو المسلم هو عينهومرآته ودليله ...).(95)
(مسلمان ، برادر مسلمان است و به منزله چشم اوست و آينه تمام نماى او محسوب مى شود (واو را به خودش نشان مى دهد) و راهنما (و الگوى تقليدى ) اوست ).
همين روابط اگر سالم نباشند، زمينه اكثر مشكلات و ناراحتيهاى روانى افراد را فراهم مىسازند و مى توان گفت : عمده مشكلات انسان ، اجتماعى و ناشى از ارتباط با ديگران است.
در مشاوره ، به روابط فرد با ديگران توجه مى شود و روابط سالم از ناسالم ، تفكيكمى گردد و روابط ناسالمى كه مشكلات روانى براى فرد ايجاد كرده است ، به وىشناسانده مى شود و راهنماييهاى لازم در جهت تصحيح روابطش ، صورت مى پذيرد.
2 - عوامل مربوط به محيط، موقعيتها و شرايط زندگى فرد كه نتايج رفتارى و روانىخاصى را موجب شده است . عوامل مربوط به محيط كهمشكل زاست ؛ شامل عوامل اقتصادى ، اجتماعى ، فرهنگى ، خانواده ها، نقايص تربيتى وآموزشى و انگيزشهاى فردى و اجتماعى ، است .
بايد توجه داشت كه انسان امروزى ، در جامعه اى زندگى مى كند كه فرد را با امورمتضاد رو به رو مى سازد، از يك سو او را به رقابتهاى خشونت آميز مى كشد و از سوىديگر، او را به همكارى و تشريك مساعى مى خواند. جامعه ، نيازها و خواستهاى فرد راافزايش مى دهد، ولى وسايل كافى را براى برآوردن نيازها و خواسته هاى وى دراختيارش نمى گذارد. با اين وصف ، گريزى از بيماريهاى روانى براى افراد نيست ومشاوران نمى توانند وقايع اجتماعى و شرايط محيطى زندگى را براى مراجعه كنندگانخود، تغيير دهند و فقط مى توانند از شدت تاءثيرات اجتماعى بر افراد بكاهند و بهآنان در برخورد منطقى با شرايط و وقايع اجتماعى ، كمك كنند.
3 - عوامل مربوط به نحوه برداشت و طرز تلقى فرد از جهان ، محيط زندگى و موقعيتخود كه موجب احساس حقارت و درك منفى از خويش مى شود، احساس عدم موفقيت در كارها،اضطراب ، افسردگى و احساس بى كفايتى و يا عدم ابراز وجود و شايستگى نداشتنكار و شغل با شاءن و مقام خود و ... است .(96)
مراحل مشكل گشايى 
در شناسايى و حل مشكلات و رفع ناراحتيهاى شخصى ، مراحلى وجود دارد:
اوّل : فرد، با احساس مشكل ، امنيت خود را در خطر مى بيند و سعى مى كند آن را از ديگرانمخفى نگه دارد تا عكس العمل منفى نسبت به او صورت نگيرد.
دوّم : فرد، به واقعى بودن مشكل پى مى برد و خود مى پذيرد كه دچارمشكل شده است . بزرگترين سد در راه حل مشكلات ، نفى يا احتراز ازقبول يا باور داشتن نسبت به وجود مشكل است .
سوّم : فرد، مسؤ وليت رو به رو شدن با مشكل وحل آن را مى پذيرد و به مشاوره يا مشاور و راهنما، به عنوان يك قدم مهم در رسيدن به يكراه حل موفقيت آميز، اقدام مى كند.
چهارم : براى رسيدن به راه حل از تغيير رفتار، افكار و راه حلهاى ممكن ،استقبال مى نمايد و براى آن طرح ريزى و تصميم گيرى مى كند.
پنجم : فرد، در تلاش و كوشش براى ايجاد تغيير رفتار و زندگى خود وحل مشكل ، احساس موفقيت مى كند و ياد مى گيرد.
ضرورت مشاوره در مدارس  
در گذشته اشاره شد كه مشاوره در بهبود تحصيلى و اتخاذ شيوه صحيح زندگى دانشآموزان ، نقش بسيار مؤ ثرى دارد.
و نيز گذشت كه حل مشكلات مراجعه كنندگان ، بويژه دانش آموزان از اهداف مشاوره بهحساب مى آيد. ضرورت مشاوره در اين مهم ، آن هنگام روشنتر مى شود كه بدانيم دانشآموزان ، در مدارس با مسايل و مشكلات فراوانى رو به رو مى شوند كهحل بسيارى از آنها از عهده معلمان و مديران عادى مدارس بيرون است و لازم است كه مشاورانورزيده و متعهدى به اين امر بپردازند.
مشكلات و مسايل دانش آموزان در مدارس ، با نگاهى اجمالى عبارتند از:
1 - نداشتن هدف مشخص در زندگى و يا در مدرسه .
2 - احساس حقارت .
3 - كم رويى .
4 - بى حوصلگى .
5 - ترس .
6 - نداشتن دوست و رفيق مناسب .
7 - زود رنجى .
8 - نداشتن تفريح مناسب و سالم .
9 - بى اطلاعى از ناراحتيهاى جسمى ... و راه درمان آن .
10 - مشكلات مادى .
11 - مسايل اخلاقى و دينى .
12 - ناسازگارى با والدين و نامادرى .
13 - پرخاشگرى .
14 - خرابكارى .
15 - تقلب و گول زدن ديگران .
16 - تخلف از تكاليف و تنبلى در درس خواندن .
17 - خودنمايى .
18 - فرار از مدرسه .
19 - توهين ، مزاحمت و آزار رسانى .
20 - دروغگويى .
21 - اندوهبارى .
22 - سوء ظن .
23 - غيبتهاى مكرر.
24 - مخالفت يا بى اعتنايى به مقررات .
25 - گرايش به سيگار و مواد مخدّر.
26 - خودبازى و مسايل جنسى ديگر و اثرات ناشى از آن .
27 - انتخاب رشته تحصيلى بدون توجه به علاقه و استعداد.
28 - انتخاب شغل و ...
با مطالعه و دقت در اهداف اسلام در تعليم و تربيت ، روشن مى گردد كهحل مسايل و مشكلات دانش آموزان ، امرى ضرورى است و از آنجا كه دركمسايل و مشكلات دانش آموزان و حل آنها، نياز به تخصص ، تعهد و دقت كافى دارد، بايددر هر مدرسه لااقل يك مشاور، با دارا بودن شرايط لازم و مسؤ وليت مشخص عهده دار اينمهم گردد.
هدف مشاوره در مدارس  
مشاوره در مدارس ، باعث امورى از قبيل امور زير مى شود:
1 - دانش آموزان ، درك و فهم درستى از خود پيدا مى كنند و به نقاط قوّت و ضعف ،تواناييها و محدوديتهاى خويش پى مى برند و به خودشناسى و خوديابى مى رسند وارزيابى صحيح از خود خواهند داشت .
2 - دانش آموزان ، بهداشت را امرى ارزشمند تلقى مى كنند و به حدى از رشد در اين زمينهمى رسند كه خود را به امور بهداشتى ، عادت مى دهند.
3 - آنان از جهان بينى صحيح و هدف زندگى و عقايد فرهنگى و دينىِ درست ، آگاه مىشوند و به رشد لازم مى رسند.
4 - به شركت در فعاليتهاى گروهى ، اجتماعى و آموزشگاهى و كسب مهارتهاى لازم ،تشويق مى شوند.
5 - براى تصميم گيرى مناسب تحصيلى و شغلى و ... به دانش آموزان ، كمك مى شود وبا توجه به علاقه و استعداد آنان به رشته تحصيلى و ياشغل مناسب ، راهنمايى مى گردند.
6 - رفتارهاى نابهنجار دانش آموزان به رفتارهاى بهنجار تغيير مى يابد و در حقيقت ،مشاوره به اصلاح رفتار در آنان مى انجامد.
فصل پنجم : صفات و ويژگيهاى مشاور 
مشاور كارامد و موفق ، مشاورى است كه از ويژگيهاى شخصيتى ، علمى ، اخلاقى ، عاطفى ،اجتماعى و تواناييهاى لازم برخوردار باشد.
الگوى مشخصى كه از همه صفات ، تواناييها و شخصيت و منش يك مشاور كارآمد حكايتكند، وجود ندارد، بلكه بهترين توصيف براى او صفاتى ازقبيل : خوش خلقى و برخورد شايسته با ديگران ، برخوردارى از نگرش مثبت نسبت بهزندگى ،اعتماد به نفس ،توانايى نفوذ در مراجعه كننده ، توانايى تصميم گيرى درمواقع مناسب ، تحمل فشارهاى روانى در موقعيتهاى خاص و بحرانى ، مانند موقعيتهاىانتقاد و تحقير، كظم غيظ و فرو بردن خشم و عدم اظهار آن ، توانايى درك و احساس همههيجانهاى آدمى مانند نشاط، غم ، همدلى ، محبت ، صميميت ، فداكارى ، احساس خوشبختى و...، برخوردارى از عقل و درايت و ثبات انديشه ، توانايى شناختمسايل و مشكلات و تجزيه و تحليل آنها و استنتاج از آنها و نظاير اينها.
اينك ، برخى از صفات مشاور را كه نقش بيشترى در موفقيت مشاور دارد، توضيح مى دهيمو احاديثى از معصومين (عليهم السّلام ) را نيز در صفات مشاور مى آوريم :
آن كه عهده دار امر مشاوره است ، بايد داراى تواناييهاى زير باشد:
1 - عالم و صاحبنظر در موضوع مورد مشاوره و زمينه هاى آن 
مثل مسايل روان شناسى ، اصول تعليم و تربيت ،اصول و فنون مشاوره و راهنمايى و آگاهيهاى اجتماعى ، شغلى ، فرهنگى ، دينى و ...باشد.
2 - توانايى ايجاد ارتباط عاطفى با ديگران 
مشاوران كارامد، موفقيت خود را در اين مى دانند كه مى توانند با ايجاد ارتباطهايى بهمراجعه كنندگانشان بپردازند تا از توجه مناسب برخوردار و از تهديد به دور باشند،به طورى كه در اين ارتباط، هر دو احساس امنيت و مصونيت كافى كنند و به عنوان اشخاصواقعى و خود انگيخته عمل كنند. ماهيت اين ارتباط، مى تواند خود به خود درمان كننده باشدو عمدتا بستگى دارد به اينكه مشاور به عنوان يك شخص واقعىعمل نمايد.(97)
3 - خلوص  
مشاور، بايد انگيزه هاى خود را براى قبول مسؤ وليت مشاوره و كمك مراجعه كنندگان ،مورد بررسى قرار دهد و دقيقا انتظارش را از ارتباط مشاوره اى ، براى خودش خالصسازد. تعدادى از مشاوران در بسيارى از اوقات ازدلايل رضايت شخصى خود نسبت به مشاوره ، بى اطلاعند و بدون انگيزه كمك به ديگران، نظر مشورتى مى دهند و يا انگيزه خالص ندارند، بلكه براى اجتناب از رويارويى بامشكلات شخصى ، حاضر مى شوند به ديگران كمك كنند و يا بهدليل انگيزه هاى شخصى ديگر، مانند اينكه مشاوره براى او اعتبار و سلطه مى آورد و بهوى اعتماد مى كنند، اقدام به قبول مشاوره مى نمايند.
4 - حلم و بردبارى 
مشاور با مراجعه كنندگانى از فرهنگها و سليقه هايى مختلف ،با ارزشهاى بسيار متفاوتبا فرهنگ و ارزشهاى خودش ، ملاقات دارد. تفاوتهاى سنّى ، نژادى ، جنسى و طبقهاجتماعى - اقتصادى ، احتمال تضادهاى فرهنگى و ارزشى را افزايش مى دهد.
مشاور بايد با چنين مراجعه كنندگانى رو به رو شود و سعى كند مراجعه كننده را باارزشهاى اجتماعى ، اخلاقى و دينى مورد قبول ، آشنا كند و ارزشهاى درست او را بپذيرد وتاءكيد كند و ارزشهاى ساختگى وى را در مقايسه با ارزشهاى صحيح ارزيابى كند.وظيفه مشاور، تشويق ارزشيابى عينى نگرشها، معيارها واعمال است ، مشاور حق ندارد ارزشهاى خود را به مراجعه كننده ،تحميل كند.
5 - توانايى ادامه مشاوره و شهامت پيگيرىمسايل و مشكلات ، تا مرحلهحل آنها
مشاور بايد براى كمك به ديگران شهامت و اعتماد به نفس داشته باشد و تقاضاى كمك راناديده نگيرد و به دليل عدم تمايل به درگيرى با شخص ديگر، عذرخواهى ننمايد. و ياآنكه نگويد كه آن مورد، از حيطه مشاوره ، خارج است . مشاور كارامد به پذيرش ‍ مسؤوليتها علاقه مند است و خود را در موقعيتهاى خطر شخصى ، عاطفى ، حرفه اى و ...، قرارمى دهد و چنين نيست كه فقط در محدوده امن و مشخصاِعمال نمايد.(98)
6 - رازدارى 
رازدارى به معناى محرمانه نگهداشتن تمام اطلاعات مربوط به مراجعه كننده است كه درجريان مشاوره بيان كرده است . حفظ اسرار مراجعه كننده ، از حقوق وى به حساب مى آيد؛زيرا ارتباط مشاوره اى ، يك ارتباط خصوصى بر اساس اعتماد است و بايد در هرشرايطى به اسرار شخصى كه بر اساس اين اعتماد بيان گرديده ، احترام گذاشت وآنها را حفظ كرد و رازدارى بخشى از اصل اخلاق حرفه اى است و از اين رو بايد دقيقارعايت شود، بر اين اساس ، بايد:
الف - ثبت مصاحبه ها و گفتگوهاى مشاوره اى به صورتى باشد كهقابل استفاده براى غير مشاور نباشد و يا گزارشها در جاى امنى نگهدارى شود و پس ازپايان ارتباط مشاوره اى ، نابود گردد. براى اطمينان بخشى به مراجعه كننده از جهترازدارى ، مى توان آنچه را كه مراجعه كننده اجازه مى دهد، يادداشت و ثبت شود و زياده برآن را صرفا مشاور، به خاطر بسپارد.
ب - هرگاه ارجاع به مؤ سسه يا مشاور ديگر صورت بگيرد و يا در مورد مراجعه كنندهبا فرد ديگرى از خانواده گفتگو شود، از مراجعه كننده اجازه گرفته شود.
ج - در مواردى كه لازم باشد، به دليل قانون يا خطرى كه زندگى مراجعه كننده ياديگرى را به خطر مى اندازد، سرّى فاش شود، بايد مشاور، مراجعه كننده را مطلعسازد.(99)
7 - نقش الگويى 
از آنجايى كه در مشاوره ، مراجعه كننده به تقليداعمال مشاور مى پردازد و برخى عقايد و نگرشهاى او را به عنوان عقايد و نگرشهاى خودتلقى مى كند، مشاور بايد از خود، ارزشها و رفتارش ‍ و صحت آنها، كاملاً آگاه باشد وبا احتياط كامل عمل كند و نسبت به امور كم ارزش ، تعصب نورزد و حساسيت نشان ندهدبلكه افكار و ارزشهاى صحيح را تبيين نمايد و از سوى ديگر باعمل صحيح و با ارزش خود، او را به ارزشهاى دينى جذب نمايد.(100)
8 - احترام به همكاران 
مشاور ممكن است به عنوان يكى از اعضاى گروه يا مؤ سسه اى كار كند، بايد به نقشها وحقوق همكارانشان از معلّمان ، روان شناسان ، مددكاران اجتماعى و ... احترام بگذارد تاتضادهايى در زمينه اِعمال قدرت و مديريت ، پيش نيايد.
9 - خودآگاهى 
مشاور بايد براى كشف بيشتر تواناييها و محدوديتهاى خويش بكوشد و چگونگى دركمردم از وى و واكنش آنها نسبت به خود را دريابد و اين مستلزم خودآگاهى فزاينده است وبه اين منظور، مشاور بايد خودش را تا حدودى در خطر آشكار ساختن بر ديگران قرار دهدو مشتاق دريافت باز خورد از ديگران باشد تا دريابد كه وى چگونه بر ديگران اثرمى گذارد و تاچه حدّ رفتارش با مقاصدش مطابقت دارد.
10 - تقوا 
مشاور بايد باتقوا و آزاد از هواى نفس و ترسان از خدا باشد.
11 - علايق شايسته 
لازم است مشاور به امور زير علاقه مند باشد تا در مشاوره كارامد و موفق باشد:
الف - علاقه مندى به شغل مشاوره و كار با افرادى كهمشكل دارند.
ب - علاقه مندى به رشد و پيشرفت ديگران .
ج - علاقه مندى به مطالعه در زمينه هاى گوناگون روان شناسى ، انسان شناسى ، علومتربيتى و مشاوره كه مى تواند زمينه ساز مشاوره و راهنمايى باشد.
د - علاقه مندى به شركت در جلسات گروهى ، سمينارها در زمينه مشاوره و روان درمانى .
ه - علاقه مندى به بررسى و تحقيق در رفتارهاى آدمى و رسيدن به نتايج واقعى وشيوه هاى مؤ ثر در مشاوره و روان درمانى .
و - علاقه مندى به دفاع از حق و حقيقت .
ز - علاقه مندى به همدردى و همدلى با افراد دردمند و گرفتار.
ح - عدم علاقه به پست و مقام و عدم وابستگى به صاحب قدرت .
و اينك چند حديث ، در صفات مشاور بيان مى كنيم :
رسول اكرم (صلى اللّه عليه و آله ) فرمود:
(شاوروا العلماء الصالحين ...).(101)
(با دانشمندان صالح ، مشورت نماييد ...).
على (عليه السّلام ) فرمود:
(خير من شاورت ذوُوا النُّهى والعلم واُولُوا التجارب والحزم ).(102)
(بهترين كسى كه با او مشورت مى كنى ، صاحبان خرد و دانش و دارندگان تجربه ودورانديشانند).
و نيز فرمود:
(من شاور ذوى الالباب دلَّ على الصَّواب ).(103)
(كسى كه با صاحبان لُبّ (خردمندان ) مشورت نمايد به راه درست ، راهنمايى مى شود).
امام صادق (عليه السّلام ) فرمود:
(ان المشورة لا تكون اِلاّ بحدودها ... فاوّلها ان يكون الّذى تشاوره عاقلاً والثانية ؛ انيكون حرّا متدينا و الثالثة ؛ ان يكون صديقا مؤ اخيا ... واذا كان صديقا مؤ اخيا كتم سِرَّك...).(104)
(مشورت ضوابطى دارد ... 1 - اينكه مشاورعاقل باشد. 2 - مشاور متدين و آزاد از هواى نفس باشد.3 - دوست و برادر باشد ... و اگربرادر و دوست صميمى باشد، سرّ تو را كتمان مى نمايد و رازدار باشد ...).
پيامبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله ) فرمود:
(شاوروا المتقين الذين يؤ ثرون الا خرة على الدنيا ويؤ ثرون على انفسهم فى اموركم).(105)
(با افراد متقى مشاوره نماييد كه آنان آخرت را بر دنيا و كارهاى شما را بر كارهاىخودشان ترجيح مى دهند).
و نيز على (عليه السّلام ) فرمود:
(شاوِرْ فى امورك الذين يخشون اللّه ...).(106)
(در كارت با كسى مشاوره كن كه از خدا خشيت و خوف دارد).
امام صادق (عليه السّلام ) در صفات مشاور مى فرمايد:
(... وايّاك والراءى الفطير وتجنّب ارتجال الكلام ولا تشر على مستبدٍّ براءيه ولا عَلىوغد ولا على متلوّن ولا على لجوج و...).(107)
(از دادن راءى بدون تاءمل و تعمق بپرهيز و از گفتن آنچه فورا بر زبان مى آيد، اجتنابكن و خود با كسانى كه داراى صفات زيرند به مشورت مپرداز:
الف - كسى كه به ناحق بر نظر خويش پافشارى مى كند.
ب - فرد آتش افروز و سخن چين .
ج - شخص چند چهره و منافق و متقلب .
د - فرد لجباز و ...).
و نيز مى فرمايد:
(شاور فى امورك ممّا يقتضى الِّدين من فيه خمسخصال : عقل وحلم وتجربة ، و نصح وتقوى ، فان لم تجدفاستعمل الخمسة واءعزم وتوكل على اللّه ، فان ذلك يؤ ديك الى الصواب ... وفىالمشورة تعبّاء اكتساب العلم والعاقل من يستفيد منها علما جديداويستدل به على المحصول من المراد ...).(108)
(در كارهايت با كسى مشاوره كن كه داراى پنج ويژگى و صفت باشد:عقل و درايت ، حلم و بردبارى ، تجربه و كاركشتگى ، علاقه مندى به پند و نصيحت ،تقوا و حفاظت نفس از امور ناشايست ، و اگر چنين كسى را نيافتى ، اين پنج صفت را در خودايجاد كن و سپس با توكّل بر خدا، تصميم بر كار خويش بگير، بدانكه اين صفات ،تو را به حقيقت مى رساند ... در مشاوره زحمت كسب علم وجود دارد و خردمند كسى است كه ازمشاوره ، علم جديدى را به دست آورد و بر حاصلى از مقصود خود راه پيدا كند ...).
و امام صادق (عليه السّلام ) از (لقمان ) نقل مى فرمايد كه به پسرش ‍ سفارش مىكرده كه :
(... واءجهد راءيك لهم اذا استشاروك ثم لاتعزم حتى تثبّت وتنظر ولا تجب فى مشورةحتى تقوم فيها وتقعد وتنام وتصلّى وانت مستعمل فكرك وحكمتك فى مشورته ، فانّ من لميمحّض النصيحة لمن استشاره سلبه اللّه تبارك وتعالى راءيه ونزع عنه الا مانة...).(109)
(هنگامى كه از تو مشورت بخواهند،براى آنان به كاربگير،سپس ‍ انديشه خود را براىارائه نظر صائب و تا به يك راءى درست نرسيده اى ، تصميم بر اظهار نظر مگير وپاسخ مشورت (امور مهم ) را مده مگر آنكه در همهحال در قيام و قعود و خوابت روى آن بينديشى و نماز بخوانى و فكرت و حكمتت را خوببه كارگيرى و سپس به پاسخ اقدام كنى ، به درستى كه كسى كه خود را براىنصيحت و راهنمايى مراجعه كنندگانش آماده و ممحَّض ننمايد، خدا راءى و فكر صحيح را ازاو سلب مى كند و امانت عقل و انديشه را از او مى گيرد ...).

next page

fehrest page

back page