حضرت حمزه سيدالشهدا در ((اعيان الشيعه )) مى خوانيم : نام او، قبل از اسلام و بعد از اسلام حمزه به معناى شيريا شدت بود، به فرمان پيامبر اكرم (صلّى اللّه عليه وآله ) لقب او ((اسداللّه )) و((اسدرسوله )) و ((سيدالشهدا)) گذاشته شده . حضرت حمزه در سال دوم بعثت اسلام آورد و همراه پيامبر عزيز (صلّى اللّه عليه وآله )هجرت نمود. او از نامداران قريش بود، همين كه شنيدابوجهل توهين و جسارت به پيامبر (صلّى اللّه عليه وآله ) كرده ، با شدت ناراحتى واردمسجدالحرام شد، ديد كه ابوجهل در كنار كعبه نشسته است با كمان خود چنان بر سر او زدكه شكافته شد و گفت : من دين محمد (صلّى اللّه عليه وآله ) را پذيرفته ام ، چرا به اوتوهين كرده اى مسلمان شدن حمزه ، در قدرت اسلام و جلوگيرى از آزار پيامبر اكرم (صلّىاللّه عليه وآله ) نقش مهمى داشت . پيامبر (صلّى اللّه عليه وآله ) ميان حمزه و زيدبنحارثه برادرى برقرار كرد. حضرت على (عليه السلام ) مى فرمود: اى كاش ، بعد از رحلت پيامبر اسلام ، دو يارهمچون جعفر طيار و حمزه داشتيم . حمزه در سال اول هجرى پرچمدار رسول اللّه (صلّى اللّه عليه وآله ) در جنگ بواط و جنگبنى قينقاع بود(240). حمزه در جنگ بدر، افراد متعددى را به هلاكت رساند. حمزه در احد به هر سو حمله مى كرد، دشمن را تار و مار مى نمود. رسول خدا (صلّى اللّه عليه وآله ) همين كه بدن مقدس حمزه را در احد قطعه قطعه ديد،تصميم گرفت (241) كه 70 نفر از مشركان را به اين سرنوشت برساند، ولى آيهنازل شد كه : ((هرگاه خواستيد مجازات كنيد، فقط به مقدارى كه به شما تعدّى شده ،كيفر دهيد نه بيشتر از آن ، و اگر صبر و شكيبايى كنيد، اين كار براى شكيبايان بهتراست ))(242). بعد از نزول آيه شريفه ، بلا فاصله پيامبر اكرم (صلّى اللّه عليهوآله ) گفت : ((صبر مى كنم ، صبر مى كنم )). با اينكه براى پيامبر زمانى سخت تر ازهنگامى كه بدن مبارك حضرت حمزه را با آن وضع در ميدان ديد، وجود نداشت ولى بخاطررضاى خداوند چنان صبر و بزرگوارى از خود نشان داد كهقابل بيان نيست . همين مشركان مكّه كه در احد، آن چنان رفتار كردند، بعد از چندسال (روز فتح مكّه ) به فرمان رسول گرامى (صلّى اللّه عليه وآله ) مورد عفو عمومىقرار گرفتند. اگر رفتار مشركان را در احد، كنار رفتار پيامبر (صلّى اللّه عليه وآله )با مردم مكّه قرار دهيم عواطف و بزرگوارى و انسانيت را مشاهده مى نماييم . حمزه شهيدى است كه امام سجاد (عليه السّلام ) در خطبه مسجد شام (بعد از شهادت امامحسين عليه السّلام ) به خويشاوندى او افتخار نمود(243). حمزه به فرمان پيامبر بزرگوار (صلّى اللّه عليه وآله ) در بعضى جنگها فرمانده بودو با تهديدات خود، جلوى سوء قصدها و توطئه ها را نسبت به پيامبر عزيز (صلّى اللّهعليه وآله ) مى گرفت .(244) حمزه كسى است كه در جنگ بدر، يكى از سركردگان ارتش كفر را كه به قدرت خودمغرور بود، هلاك نمود.(245) حمزه كسى است كه روز قيامت بر مركب رسول خدا (صلّى اللّه عليه وآله ) سوار مىشود.(246) حمزه كسى است كه فاطمه زهرا (سلام اللّه عليها) هر هفته به زيارت قبر او رفته ، اشكمى ريخت .(247) حمزه كسى است كه پيامبر اكرم (صلّى اللّه عليه وآله ) درباره اش فرمود: هر كس مرازيارت كند، ولى به زيارت حمزه نرود، جفا كرده است .(248) حمزه شهيدى است كه سينه اش را بعد از شهادت ، شكافته ، جگرش را بيرون آوردند وجويدند، گوش و بينى و دست و پاى مباركش را قطعه قطعه نمودند.(249) پيامبر اكرم (صلّى اللّه عليه وآله ) لباس خود را از تن بيرون آورد و بر روى جنازهقطعه قطعه شده حضرت حمزه انداخت .(250) وقتى كه صفيه خواهر حمزه (عمهرسول خدا صلّى اللّه عليه و آله ) به احد آمد تا بدن برادر شهيدش را ببيند، پيامبراكرم به فرزند صفيه گفت : مادرت را منصرف كن . آن بانوى اسلام گفت : من مى دانم ؛برادرم شهيد شده است و بدن مباركش را قطعه قطعه كرده اند، مى توانم صبر كنم ، اينشهادتها در راه خدا كم است ، ما از اين پيشامد، خشنوديم و صبر كرده و در راه خداوندمتعال به حساب مى آوريم ، پيامبر اكرم (صلّى اللّه عليه وآله ) كه روحيه را آنقدر بالاديدند، اجازه دادند كه خواهر بر سر جنازه برادر حاضر شود، ولى در عينحال رسول خدا (صلّى اللّه عليه وآله ) دست مباركش را بر قلب اين بانو (كه عمه اوست )گذارد، خواهر گريه ها كرد، رسول خدا (صلّى اللّه عليه وآله ) هم گريه كرد، ولىجمله اى برخلاف رضا و تسليم نگفت .(251) پيامبر اكرم (صلّى اللّه عليه وآله ) هفتاد و دو بار، بر بدن حمزه نماز خواند به اينترتيب كه اول بر حمزه نماز خواند، سپس هر يك از شهدا را كه مى آوردند در كنار بدنمقدس حمزه قرار مى دادند و پيامبر (صلّى اللّه عليه وآله ) بر هر دو نماز مىگزاردند.(252) حمزه كسى بود كه رسول خدا (صلّى اللّه عليه وآله ) درباره اش فرمود: احبُّ اَعمامى الىَّ حمزةُ.(253) حمزه شهيدى است كه پيامبر اكرم (صلّى اللّه عليه وآله ) همين كه ديد، زنان مدينه براىساير شهدا عزادارى و گريه مى كنند، با چشمان اشكبار فرمود: لكِنْ حَمزةُ لا بَواكىَ لَهُ(254)، ((حيف ، كه براى عموى شهيدم گريه كننده اىنيست )). زنان مدينه از آن پس براى حمزه به قدرى عزادارى كردند كهرسول خدا (صلّى اللّه عليه وآله ) در حق آنان فرمود: به خانه هايتان برگرديد، خداوندپاداش اين عزادارى شما را با رحم و الطاف خود جبران كند، انصافاً حق يارى را ادانموديد.(255) نام شهداى اُحد مرحوم علامه امينى (ره ) در ((الغدير))(256)، و ابن هشام در سيره اش (257)، نام تمامشهداى اُحد را به اين ترتيب نوشته اند: 1 - حمزة بن عبدالمطلب .12 - عمرو بن ثابت . 2 - عبداللّه بن جحش .13 - ثابت بن وقْش . 3 - مُصعَب بن عُمير.(258)14 - حارث بن اوس . 4 - عُمارة بن زياد.15 - اياس بن اوس . 5 - شمّاس بن عثمان .16 - عبيد بن التهان . 6 - عمرو بن معاذ.17 - حبيب بن زيد. 7 حارث بن انس .18 - يزيد بن حاطب . 8 - سلمة بن ثابت .19 - ابوسفيان بن حارث . 9 - رفاعة بن وقش .20 - ابوحية بن مسلمه . 10 - حسيل بن جابر.21 - عبداللّه بن جبير. 11 - صيفى بن قبطى .22 - ابوسعيد بن خيثمه . 23 - حباب بن قبطى .41 - عبداللّه بن مسلمة . 24 - عباد بن سهل .42 - سبيع بن حاطب . 25 - عمرو بن قيس .(259)43 - اوس بن ارقم . 26 - قيس بن عمرو.44 - مالك بن سنان . 27 - ثابت بن عمرو.45 - سعد بن سويد. 28 - انيس بن قتاده .46 - حنظلة بن ابى عامر. 29 - عامر بن مخلد.47 - علبة بن ربيع . 30 - ابوهبيرة بن حارث .48 - ثعلبة بن سعد. 31 - عمرو بن مطرف .49 - نقيب بن قروة . 32 - اوس بن ثابت .50 - عبداللّه بن عمرو. 33 - انس بن نضر.51 - ضمرة الجهنى . 34 - قيس بن مخلد.52 - نوفل بن عبداللّه . 35 - عمرو بن اياس .53 - عباس بن عباده . 36 - سليم بن حارث .54 - مالك بن اياس . 37 - نعمان بن عبد.55 - كيسان مولى بنى النجار. 38 - خارجة بن زيد.56 - نعمان بن مالك . 39 - سعد بن ربيع .57 - مجذّر بن ذيادبلوىّ. 40 - عبادة بن حسحاس .58 - سهل بن قيس . 59 - رفاعة بن عمرو.66 - ذكوان بن عبد قيس . 60 - عبداللّه بن عمرو.67 - عبيد بن المعلّى . 61 - عمرو بن جموح .68 - مالك بن غيلة . 62 - خّلاد بن عمرو بن جموح . 63 - ابو ايمن مولى عمرو.69 - مُخيريق . 64 - عبيدة بن عمرو.70 - اياى بن عدى . 65 - عنتره مولى عبيدة .71 - حارث بن عدى . 72 - ثابت بن دَحداحه . يك درس مهم اى زائران مدينه و قبر پيامبر اكرم (صلّى اللّه عليه وآله )، اكنون بر مزار شهداى احدحاضر شده ايد، لازم است ، لحظه اى در فكر عوامل شكست جنگ احد باشيد از خود سؤ ال كنيد كه : 1 - چرا سال قبل (دوم هجرى )، مسلمانان در جنگ بدر پيروز شدند، ولىسال بعد (سال سوم هجرى ) كه قدرتمند تر بودند شكست خوردند؟ 2 - چرا حزب خدا كه طبق وعده الهى بايد پيروز شود، در اينجا شكست خورد. 3 - چرا در همين جنگ احد، در حمله اول موفق شدند، ولى پايان كار به ضرر مسلمانان تمامشد؟ بعضى از اين سؤ الات را خود مسلمين هم ، بعد از جنگ ، از يكديگر مى پرسيدند؟ ولى قرآن بسيار زيبا جواب مى دهد و مى فرمايد: لَقَدْ صَدَقَكْمُ اللّه وَعْدَهُ اِذْ تَحُسُّونَهُمْ بِاِذْنِهِ(260). خداوند به وعده خود نسبت به پيروزى اسلام بر كفر صادقانه وفا كرد؛ زيرا در حملهاول ، در همين جنگ ، با لطف و اذن خداوند، حواس دشمن را گرفتيد و تار و مار كرديد. حَتّى اِذا فَشِلْتُمْ وَ تَنازَعْتُمْ(261). ليكن ، رمز شكست در پايان كار اين بود كه شما را ضعف و ترس فرا گرفت ، بااينكه پيامبر اكرم (صلّى اللّه عليه وآله ) فرموده بود، سنگر خود را (در رابطه باحفاظت كوه هاى احد) رها نكنيد، همين كه خيال كرديد، حفاظت مانع رسيدن شما به غنائم جنگىاست ، در اثر اختلاف با يكديگر سنگر را رها كرده و از پنجاه نفر محافظچهل نفر بخاطر رسيدن به دنيا، به سراغ جمع غنائم رفتيد، دشمن نيز، از همان راه نفوذكرد و ده نفر ديگر از شما را كشت . آرى ، اگر شما با وحدت كلمه ، در حفاظت سنگر،استوار باقى مى مانديد به چنين سرنوشت تلخى دچار نمى شديد. وَعَصَيْتُمْ مِنْ بَعْدِ ما اَريكُمْ ما تُحِبُّونَ(262). با اينكه خداوند پيروزى مورد علاقه را در مرحلهاول حمله ، به شما نشان داد، ولى دستور رهبر را رها كرديد، لذا شكست خورديد. از اينآيات درس بزرگى مى توان گرفت ؛ يعنى ، رمز شكست مسلمين در احد، سهعامل بود: 1 - سستى و ضعف . 2 - تفرقه . 3 - ترك اطاعت از رهبر. آيا در زمان ما، مسلمانان پيروزند يا شكست خورده ؟ آيا عوامل سقوط و شكست در آنان هست يا نه ؟ بى جهت نيست ، حضرت على (عليه السّلام ) آه مى كشد كه اسلام در ايّامى ، ياران باوفايى داشت ، ولى در زمان حضرتش ، ترس و تفرقه و نافرمانى از رهبر همه را فراگرفته است . رمز پيروزى اسلام ، ايمان ، قدرت و اتحاد است و رمز شكست ، نداشتنآنهاست . چون ، چنان بوديم ، بوديم آنچنان چون ، چنين گشتيم ، گشتيم اين چنين قرآن مى فرمايد: اِنَّ اللّه لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتى يُغَيِّروا ما بِاَنْفُسِهِمْ. ((خداوند در سرنوشت ملتها تغييرى نمى دهد، مگر زمانى كه خودشان ، در رفتار واهدافشان تغييرى پديد آورند)). پيروزى حق بر باطل هميشه با امدادهاى غيبى نيست ، بلكه بايد بهعوامل طبيعى و سياسى و نظامى نيز توجه كامل نمائيم . در همين جنگ احد بود كه پيامبراكرم (صلّى اللّه عليه وآله ) صبحگاهان براى انتخاب لشگرگاه در دامنه اُحد از ميانبستگان و اهل خود بيرون آمد تا بهترين پايگاه نبرد را انتخاب نمايد(263). بنابراين انسان بايد در مقدمات كار، كوتاهى نكند. حضرت امام حسين (عليه السّلام ) شبعاشورا، شمشير خود را تيز مى كرد. لطف خداوند قانون و برنامه دارد و براى بهرهبردارى از آن ، دستوراتى داده شده است . قرآن سفارش كرده است كه براى ورود به خانه از در وارد شويد، يعنى هر كارى رابايد از راهش انجام داد، با ضعف و ترس و تفرقه و نافرمانى ، هرگز پيروز نمىشويد، زيرا راه پيروزى ، ايمان و قدرت و وحدت و اطاعت است . شرط امدادهاى غيبى در جبهه ها قرآن باكمال صراحت مى فرمايد: اِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ ياءْتُوكُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هذايُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ بِخَمْسَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُسَوَّمينَ(264)، ((اگر شما صبر و تقواداشته باشيد ، گرچه دشمن با تندى و جوشش بر شما وارد شود، پروردگارتان شمارا با پنچ هزار فرشته يارى مى نمايد)). تنها شرط امداد الهى ، حركت در مدار تقوا واستقامت و پايدارى است . گنجينه هاى ويران ما به عنوان نمونه فهرست گوشه اى از مكانهاى مقدسى كه خراب شده از كتاب((گنجينه هاى ويران )) به صورت خلاصهنقل مى كنيم : 1 - گنبد و بارگاه چهار امام معصوم در بقيع . 2 - زادگاه رسول خدا: (متاءسفانه وهابيّان ، هم بزرگداشت زاد روز آن حضرت را ممنوعكردند و هم زادگاهش را تخريب نمودند). 3 - خانه امّ هانى : (خواهر حضرت على عليه السّلام ) كه پيامبر اكرم (صلّى اللّه عليهوآله ) در شب معراج در خانه او بودند از آنجا به مسجد الحرام و سپس به معراج رفتند. 4 - خانه ارقم : پس از 3 سالدعوت پنهانى ، پيامبر عزيز، اسلام را به صورت آشكار اعلام و خانه ارقم را به عنوانپايگاه معرفى كرد، افراد زيادى در اين خانه مسلمان شده اند. 5 - خانه حضرت خديجه (سلام اللّه عليها): منزلگاه بزرگ رهبر اسلام ، خانه اولين زنمسلمان ، زادگاه فاطمه زهرا (سلام اللّه عليها)، جايگاهنزول وحى . 6 - خانه ميزبانان پيامبر (صلّى اللّه عليه وآله ) در قُبا و مدينه : خانه ابوايّوبانصارى كه شتر حضرت هنگام ورود به مدينه و تقاضاهاى متعدد درمقابل آن خانه خوابيد و همه اصحاب راضى شدند كه قرارگاه پيامبر اكرم (صلّى اللّهعليه وآله ) خانه او باشد. 7 - خانه على بن ابيطالب (عليه السّلام ): اولين مسلمان ، خانه نمونه اسلام ، زادگاهبهترين جوانان اهل بهشت امام حسن و امام حسين (عليهما السّلام ). 8 - خانه امام صادق (عليه السّلام ): كه نزديك خانه ابو ايوب انصارى و مورد احتراممسلمين بود. 9 - مسجد ((ردّالشمس )) و مسجد ((راية )) (كه پيامبر اسلام (صلّى اللّه عليه وآله ) هنگامجنگ دستور داد در اين نقطه پرچم بزنند). 10 - بيت الاحزان : عزاخانه فاطمه زهرا (سلام اللّه عليها) كه داراى قبّه و ساختمان بودهاست . 11 - مرقد مطهّر حضرت عبداللّه پدر رسول خدا (صلّى اللّه عليه وآله ) كسى كهبهترين فرزندان جهان را به جهانيان عرضه كرد. 12 - گنبد و بارگاه ابراهيم فرزند رسول اللّه (صلّى اللّه عليه وآله )و فرزندانديگر آن حضرت . 13 - حرم مطهّر اجداد پيامبر (صلوات اللّه عليهم ) در مكانى در مكّه بوده است . مجموعه اىكه به نام معلّى معروف بوده قبر عبد مناف ، هاشم ، عبد المطّلب و ابوطالب در آن بود. 14 - حرم مطهّر حضرت حمزه سيد الشهدا در اُحد كه ضريح و گنبد داشته است . 15 - حرم شهداى فخ كه در سال 169 هجرى در زمان حضرت موسى بن جعفر(عليهماالسّلام ) به دست هادى عباسى به شهادت رسيدند. رهبرشان حسين بن على ازفرزندان امام حسن (عليه السّلام ) بود. وى با يارانش به طرز فجيعى كه خيلى شباهتبه كربلا داشت شهيد شدند. 16 - حرم شهداى فخ : در سال 63 هجرى لشكر يزيد به مدينه حمله و خانه ها راتخريب كرد، به ناموس مردم تجاوز نمود و اموال را به غارت برد.مقتل رهبران اين مقاومت به صورت حرم و مورد احترام بوده كه تخريب شد. 17 - جايگاه بيان احكام و مناسك حج توسط رسول خدا (صلّى اللّه عليه وآله )در عرفات. 18 - گنبد و بارگاه و حرم اصحاب رسول خدا (صلّى اللّه عليه وآله ): ابوسعيد خدرى ،عثمان بن مظعون ، جابربن عبداللّه ، سعد بن معاذ، ابن عباس (در طائف )، ابوذر غفارى (درربذه )، مقداد، صهيب و ...(265) لزوم هدايا از آنجا كه توفيق حج نصيب هر كس نمى شود و اطرافيان و بستگان زائر بيت اللّه ،بطور طبيعى ، به سفر مبارك حج ، نگاه حسرت آميز مى نمايند و با تمام وجود مىگويند: ((خوشا به حال تو كه اين راه را در پيش دارى و اى كاش اين توفيق نصيب ما هممى شد))؛ در اينجا بايد زائران خانه خدا به نحوى اينتمايل مكتبى را پاسخ دهند. يكى از راههاى آن وعده دعا و زيارت به آنهاست و راه ديگرهديه آوردن است به علاوه در ايام سفر بطور طبيعى دوستان و بستگان و همسايگانى هستندكه در حفظ خانه و فرزند ما خدماتى مى كنند و بطور طبيعى بايد از خدمات آنان نيزقدردانى شود. از سوى ديگر افراد كم ظرفيتى در اطراف انسان هستند كه گاه و بيگاه حسادتشانتحريك مى شود و نسبت به انسان كينه پيدا مى كنند ولى آوردن هدايا و سوغات در ايجادمحبت و بر طرف كردن شعله هاى حسادت نقش مهمى دارد. امام صادق (عليه السّلام ) فرمود:اَلْهَديَّةُ تَذهَب بِالضَغَائِن (266) ((هديه دادن كينه هاى انسانها را نسبت بهيكديگر برطرف مى نمايد)). بازگشت به وطن و خريد سوغات مساءله هديه دادن و سوغاتى آوردن در اسلام مورد توجه بوده ، به آن سفارش شده است ،تا آنجا كه امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد: هديه حج نيز جزء حج (267) وپولى كه صرف تهيه آن مى شود، پاداش همان مالى را دارد كه صرف اصلِ حج مىشود. همانگونه كه اصل خريد و فروش بعد از مراسم ، مورد عنايت است . امام صادق (عليه السّلام ) فرمود : وقتى از احرام واعمال حج فارغ شديد، خريد و فروش داشته باشيد.(268) ولى در سوغات بايد نكاتى را با دقت مراعات كرد : 1 - از خريد اشياء تجملاتى كه با شاءن زائران خانه خدا سازگار نيست دورى نماييد. 2 - خريد به صورت اتلاف وقت و پرسه زدن در بازار، باعث حسرت و خسارت در قيامتو خلاف رضاى خدا است . 3 - هنگام نماز جماعت هرگز مشغول خريد و فروش نباشيد. 4 - از خريد اجناسى كه سودش به جيب دشمنان اسلام مى رود، جدا دورى نماييد. اى كاش مسئولين كشورهاى اسلامى با ايجاد بازار مشتركى در مكّه و مدينه توليداتكشورهاى اسلامى را در معرض خريد و فروش قرار مى دادند و با قطع رابطه اقتصادىبا بيگانگان و به كساد كشيدن بازار پر رونق آنان ، سيلىِ محكمى بر صورتشان مىنواختند. 5 - خريد هدايا و سوغات نبايد به صورتى درآيد كه بر حاجى فشار و اكراه وارد كردهو نشاط حج را از او بگيرد، امام صادق (عليه السلام ) فرمود:از صرف بودجه هاىغيرضرورى در حج صرف نظر كن تا نشاط حج در تو همچنان زنده بماند.(269) كسانى كه خرج حج را بخاطر يك سرى خريدهاى زياد و ديد و بازديدهاى طولانى وپرخرج تحمل مى كنند همين كه سخنى از رفتن به مكّه پيش مى آيد، نشاط چندانى از خودنشان نمى دهند. در روايات مى خوانيم در ايامى كه رسول خدا (صلّى اللّه عليه وآله ) در مدينه بودند،علاقمندان از مكّه براى حضرت آب زمزم را به عنوان سوغات مى آوردند و ايشان با روىباز مى پذيرفت .(270) 6 - هدايا را تنها براى كسانى نياورد كه با آنان دوست مى باشد و يا قبلاً هدايايىبرايش آورده اند. امام صادق (عليه السلام ) فرمود: اَهدِ اِلى مَن لايُهدى اِليكَ، ((حتى به كسانى كهبه تو هديه نمى دهند، هديه بده )).(271) 7 - تقسيم سوغات بايد عادلانه و بدون منت و محترمانه باشد. 8 - مردم نيز بايد با كمال خوش رويى ، هديه راقبول كنند و هرگز آن را كم نشمرده و پس ندهند، و با هداياى ديگران مقايسه ننمايند،زيرا رسول اكرم (صلّى اللّه عليه وآله ) فرمود: اگر مرا براى غذاى بسيار ساده اىهمچون يك پاچه گوسفند دعوت نمايند آن را مى پذيرم (272)، ولى باز هم تكرار مىكنم كه وضع موجود خريد هدايا به چند دليل مورد رضايت نيست : 1 - معمولاً خريد هدايااز اجناس شرق و غرب و سودرسانى به كفار و خارج كردن ارزكشور است . 2 - در حمل و نقل و تقسيم و خريد آن خلافهايى رخ مى دهد كه در جمع شايد كفه گناه آنبر ثوابش سنگينى كند. 3 - گرچه در خريد و فروش بايد سعى كنيم كه مغبون نشويم ، زيراكه در حديث مىخوانيم :اِنَّ الْمَغْبُونَ فى بَيْعِهِ وَ شِرائِهِ غَيْرُ مَحْمُودٍ وَ لا مَاءْجُورٍ(273) ((كسىكه در خريد و فروش كلاه سرش رود نه اجر دارد و نه پسنديده است )). به همين جهتاست كه امام صادق (عليه السّلام ) در سرزمين مِنى براى خريد گوسفند چانه مى زد،بطورى كه بعضى از ياران تعجب كردند، حضرت حديث فوق را خواندند. البته معناى چانه زدن اين نيست كه انسان در اين سفر الهى كم خرج كند، زيرا در رواياتسفارش به خرج كردن در اين سفر بسيار به چشم مى خورد، بلكه مراد اين است كه درمعامله ، كلاه سر انسان نرود و جنس خوب را با قيمت مناسب بخرد، مثلا انسان در خريدگوسفند دقت كند و چانه بزند ولى چاق ترين گوسفند را خريدارى نمايد. اگر در روايات مى خوانيم كه در اين سفر خرج كنيد مراد آن است كه جنس خوب تهيه كنيدو خود و همراهانتان را در رفاه قرار دهيد. و اگر رواياتى مى گويد: چانه بزنيد، يعنىاز گران خريدن بپرهيزيد.پس هيچگونه منافاتى ميان اين دو دسته روايات نيست . نكته اى كه بايد تذكّر دهم آن است كه در حديث مى خوانيم : خداوند اجازه نمى دهد مؤ منخود را ذليل نمايد(274) و اگر چانه زدن همراه با يك نوع تحقير و نشانه بى پولىباشد، يا چانه زدن خواهران در بازار با مردان كه گاهى همراه با چشم چرانى ولبخندهاى مسمومى باشد كه سبب از بين رفتن تبليغات و سبك شدن چهره جمهورى اسلامىشود، گناه و لطمه به خون شهداست به اين جهت است كه حضرت امام - رضوان اللّه عليه- در پيام سال 1364 خود به زائران خانه خدا فرمود: ((پرسه زدن در بازار،دل صاحب شريعت را به درد مى آورد)). مساءله ديگرى كه معمولاً در ميان زائران خانه خدا به چشم مى خورد آن است كه هدايا واجناس و منزل و مركب خود را با سايرين مقايسه مى كنند و گاهى خود را مغبون مى پندارندو روى آن ساعت ها فكر كرده و حرف مى زنند،غافل از آنكه حضرت على (عليه السّلام ) مى فرمايد: المَغبونُ مَنْ غُبِنَ حَظَّهُ مِنَ الاخِرَةِ(275) ((كسى كه در پاداشهاى اخروى كم بهرهباشد مغبون است )). و در جاى ديگر امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد: مَنِ اسْتَوى يَوماهُ فَهُوَ مَغبونٌ(276) ((كسى كه دو روزش يكسان باشد مغبون وضرر كرده است )). بنابراين ، سزاوار است زائران خانه خدا به جاى اينكه در نرخ اجناس وامثال آن از يكديگر جستجو و در مقام مقايسه و رقابت و سبقت برآيند در استفاده از اوقات وپرداختن به عبادت در ميدان مسابقه شركت نمايند. تشكر و عذرخواهى بسيار بجا و لازم است كه دوستان سفر، در هرحال مواظب رفتار و گفتار خود باشند و چنانچه كوچكترين نقطه تاريكى ديدند فوراً آنرا با عذرخواهى جبران نمايند و سعى كنند كه بعد از بازگشت مطلبى رانقل نكنند، كه از نشانه هاى همسفر خوب آن است كه ناگوارى هاى سفر را بعد از مراجعتبازگو ننمايد. خدمتگزاران لازم است در پايان سفر از خدمتگزاران بخصوص تشكر شود، از مسئولين و تدارككنندگان عذرخواهى شود كه اجر زحمت آنان از پاداش عبادات شما كمتر نيست ، زيرا قدرتعبادت شما در سايه تاءمين و تدارك و تهيه غذايى بوده كه آن زحمتكشان به وجود آوردهاند. در حديث مى خوانيم كه : روز قيامت خداوند به گروهى مى فرمايد شما شكرگزارى مراننموديد؛ زيرا از خدمات بندگانم تشكر نكرديد.(277) در دعاى مكارم الاخلاق ، امام سجّاد (عليه السلام ) از خداوند مى خواهد كه توفيق تشكر ازمردم را به او مرحمت فرمايد: وَ اَنْ اشْكُرَ الحَسَنَةَ(278). از خدمه و مدير كاروان و صاحب خانه و مسؤ ولين هواپيمايى و گمرك و بهدارى و بانك وامدادگران و پزشكان و روحانيون و تمام دست اندركاران اين سفر الهى بايد تشكر كردخيال نكنيم چون آنان در برابر زحمات مزدى مى گيرند و يا مجّانى به اين سفر مى آيندما بايد ارباب ماَّبانه با آنها برخورد نماييم . استقبال از مسافران و حجّاج احترام به زائر خانه خدا و رسول اكرم و ائمّه هدى (صلوات اللّه عليهم )، در حقيقت احترامبه خود آن بزرگواران است و از جمله احتراماتى كه از قديم نسبت به زائران مورد توجهبوده ، استقبال است . در حديث مى خوانيم كه امام حسن عسگرى (عليه السلام ) فرمود: وقتى كه جعفر، برادرحضرت على (عليه السلام ) كه به حبشه هجرت كرده بود بازگشت ،رسول گرامى اسلام (صلّى اللّه عليه وآله ) به احترام او ايستاد و مقدارى بهاستقبال او رفت و بعد از معانقه ، ميان چشمان او را بوسيد و از شدت خوشحالى گريست.(279) وليمه بسيار بجاست كه حاجى بعد از برگشت از مكّه ، وليمه دهد، يعنى از مؤ منين پذيرايىنموده و به آنان اطعام كند. اصل كلمه ((وليمه )) به معناى ((طناب و ريسمان )) است چوناطعام به مومنين به منزله ريسمان و حبل محبت است به آن وليمه گفته شده است .(280)در روايات اسلامى سفارش شده كه هنگام ((عروسى ))، ((تولد))، ((ختنه ))، ((خريدمنزل )) و ((بازگشت از سفر حج )) وليمه دهيد.(281) مساءله اطعام در موارد فوق از سنتهاى ديرينه اسلام و حتىقبل از اسلام است . در تاريخ مى نويسند كه بعد از خطبه عقد خديجه بارسول اكرم (صلّى اللّه عليه و آله )، خديجه خطاب به پيامبر گفت : به عمويت بفرمابراى وليمه عروسى شترى بكشند.(282) نكته اى كه در روايات به چشم مى خورد آن است كه اطعام و وليمه بعد از حج ، نبايد سببخودنمايى و شخصيت تراشى و اظهار سخاوت و رقابت باشد، بلكه همانگونه كه از امامباقر (عليه السلام ) نقل شده : اطعام در يك روز وليمه و در روز دوم احترام و كرامت ولى چنانچه تداوم پيدا كند مساءلهسر از ريا و خودنمايى درمى آورد و يا وسيله اى براى تبليغات شخصى و ايجاد چهرهاجتماعى مى شود.(283) پايان نامه نه مسائل عمره تمام شد و نه اسرار و تذكرات ، بلكه علم من پايان يافت ، و اين حقيقتىاست كه هركس درباره معارف دينى يا اولياء دين مطلبى مى نويسد، در حقيقت خود واطلاعات محدودش را نشان مى دهد، نه واقعيت را مثلاً اگر من كتابى را درباره امام صادق(عليه السّلام ) يا فاطمه زهرا (سلام اللّه عليها) بنويسم مقدار علم خود را روى كاغذ مىآورم ، نه واقعيت و سيماى ملكوتى آن بزرگواران را در اين باره هم بايد بگويميادداشتهايى كه درباره حج داشتم تمام شد ولى روح حج چيست ؟ نمى دانم ؟ هر چه هستارزشى است كه امامان ما خيلى به آن عنايت داشته اند و به سويش پياده راه مى رفتند، درسرزمينش اشك مى ريختند. هر چه هست خاطراتى از ايثار و اخلاص و تسليم ابراهيم (عليهالسلام ) است ، مركز وحدت و شعار و شعور و سوز و فرياد و عرفان و مانور و سياست وهجرت است . اَللّهُمَ اجْعَلْنا مِنْ اَحْسَنِ حُجّاجِ بَيْتِكَ الْحَرامِ فى كُلِ عامٍ. پايان زيارت حضرت رسول (صلّى اللّه عليه وآله ) هنگام داخل شدن به مسجد صد مرتبه ((اللّه اكبر)) بگو و بعد دو ركعت نماز تحيّت مسجدآنگاه مقابل حجره شريفه بگو: اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا رَسُولَ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا نَبِىَّ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مُحَمّدَ بْنَعَبدِاللّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا خاتَمَ النَّبِيّينَ اَشْهَدُ اَنَّكَ قَدْ بَلَّغْتَ الرِّسالَةَ وَ اَقَمْتَالصَّلوةَ وَ اتَيْتَ الزَّكوةَ و اَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيتَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ عَبَدْتَ اللّهَ مُخْلِصَاًحَتّى اَتيكَ الْيَقِينُ فَصَلواتُ اللّهِ عَليْكَ وَ رَحمَتُهُ وَ عَلى اَهْلِ بَيتِكَ الطّاهِرِينَ. آنگاه روبه قبله بايست و بگو: اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاّ اللّهُ وَحدَهُ لاشَرِيكَ لَهُ وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمّدً عَبدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ اَشْهَدُ اَنَّكَ رَسُولُاللّهِ وِ اَنَّكَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبدِاللّهِ وَ اَشْهَدُ اَنَّكَ قَدْ بَلَّغْتَ رِسالاتِ رَبِّكَ وَ نَصَحْتَ لاُِمَّتِكَ وَجاهَدْتَ فِى سَبِيلِ اللّهِ وَ عَبَدْتَ اللّهَ حَتّى اَتيكَ الْيَقِينُ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَاَدَّيْتَ الَّذى عَلَيْكَ مِنَ الْحَقِّ وَ اَنَّكَ قَدْ رَؤُفْتَ بِالْمُؤْمِنِينَ وَ غَلُظْتَ عَلىَ الْكافِرينَ فَبَلَّغَاللّهُ بِكَ اَفْضَلَ شَرَفِ مَحَلِّ الْمُكَرِّمينَ اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِى اسْتَنْقَذَنا بِكَ مِنَ الشِّرْكِ وَالضَّلالَةِ اَللّهُمَّ فَاجْعَلْ صَلَواتِكَ وَ صَلَواتِ مَلائِكَةِ الْمُقَرَّبِينَ وَ اَنْبِيائِكَ الْمُرْسَلِينَ وَعِبادِكَ الصّالِحِينَ وَ اَهْلِ السَّمواتِ وَ الاَْرَضِينَ وَ مَنْ سَبَّحَ لَكَ يا رَبَّ الْعالِمينَ مِنَ الاَْوَّلِينَ وَاْلاخِرِينَ عَلى مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَ رَسُولِكَ وَ نَبِيِّكَ وَ اَمِينِكَ وَ نَجِيِّكَ وَ حَبِيبِكَ وَ صَفِيِّكَ وَخاصَّتِكَ وَ صَفْوَتِكَ وَ خِيَرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ اَللّهُمَّ اَعْطِهِ الدَّرَجَةَ الرَّفِيعَةَ وَ اتِهِ الْوَسِيلَةَمِنَ الجَّنَّةِ وَ ابْعَثْهُ مَقامَاً مَحْمُوداً يَغْبِطُهُ بِهِ اْلاَوَّلُونَ وَ اْلاخِرُونَ اَللّهُمَّ اِنَّكَ قُلْتَ وَ لَوْ اَنَّهُم اِذْظَلَمُوا اَنْفُسَهُم جاؤُكَ فَاسْتَغْفِرُوا اللّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللّهَ تَوّابَاًرَحِيماً وَ اِنِّى اَتَيْتُكَ مُسْتَغفِراً تائِبَاً مِنْ ذُنُوبى وَ اِنّى اَتَوَجَّهُ بِكَ اِلى اللّهِ رَبّى وَرَبِّكَ لِيَغْفِرَ لِى ذُنُوبى . به روايتى امام صادق (ع ) دست خود را بر قبر گذارده و فرمودند:اَسْئَلُ اللّهَ الَّذِىاجْتَباكَ وَ اخْتارَكَ وَ هَداكَ وَ هَدَى بِكَ اَن يُّصَلِّىَ عَلَيْكَ. سپس خواندند: اِنَّ اللّهَ وَ مَلائِكَتَهُيُصَلُّونَ عَلَى النَّبِىّ يا اَيُّهَا الَّذِينَ امِنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً. زيارت حضرت فاطمه زهراء (سَلامُ اللّهِ عَلَيها) يا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللّهُ الَّذِى خَلَقَكِ قَبْلَ اَنْ يَخْلُقَكِ فَوَجَدَكِ لِما امْتَحَنَكِ صابِرَةً وَزَعَمْنا اَنّا لَكِ اَوْلِياَّءُ وَ مُصَدِّقُونَ وَ صابِرُونَ لَكلِّ ما اَتانا اَبُوكِ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَاَتانا بِهِ وَصِيُّهُ فَاِنّا نَسْئَلُكِ اِنْ كُنّا صَدَّقْناكِ اِلاّ اَلْحَقْتِنا بِتَصْدِيقِنا لَهُما لِنُبَشِّرَاَنْفُسَنا بِاَنّا قَد طَهُرْنا بِوَلايَتِكِ و بگو: اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ رَسُولِ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ نَبِىِّ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يابِنْتَ حَبِيبِ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ خَلِيلِ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ صَفِىِّ اللّهِاَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنتَ اَمِينِ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ خَيْرِ خَلقِ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يابِنتَ اَفْضَلِ اَنْبِياءَ اللّه وَ رُسُلِهِ وَ مَلائِكَتِهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنتَ خَيْرِ الْبَرِيَّةِ اَلسَّلامُعَلَيْكِ يا سَيِّدَةَ نِساءِ العالِمينَ مِنَ اْلاَوَّلِينَ وَ اْلاخِرِينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا زَوْجَةَ وَلِىِّ اللّهِ وَخَيْرِ الْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا اُمَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ سَيِّدَىْ شَبابِ اَهْلِالْجَنَّةِ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الصِّدِّيقَةُ الشَّهيدَةُ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الرَّضِيَّةُ الْمَرْضِيَّةُاَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الْفاضِلَةُ الزَّكِيَّةُ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الْحَوْرَاَّءُ اْلاِنْسِيَّةُ اَلسَّلامُعَلَيْكِ اَيّتُها التَّقِيَّةُ النَّقِيَّةُ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الُْمحَدِّثَةُ الْعَلِيْمَةُ اَلسَّلامُ عَلَيْكِاَيَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْمَغْصُوبَةُ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الْمُضْطَهَدَةُ الْمَقْهُورَةُ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يافاطِمَةُ بِنْتَ رَسُولِ اللّهِ وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَكاتُهُ صَلَّى اللّهُ عَلَيْكِ وَ عَلى رُوحِكِ وَ بَدَنِكِاَشْهَدُ اَنَّكَ مَضَيْتِ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّكِ وَ اَنَّ مَنْ سَرَّكِ فَقَدْ سَرَّ رَسُولَ اللّهِ صَلّى اللّهعَليْهِ و آلِهِ وَ مَنْ جَفاكِ فَقَد جَفا رَسُولَ اللّهِ صَلّى اللّه عَليْهِ و آلِهِ وَ مَن اذاكِ فَقَد اذىرَسُولَ اللّهِ صَلّى اللّه عَليْهِ و آلِهِ وَ مَنْ وَصَلَكِ فَقَدْ وَصَلَ رَسُولَ اللّهِ صَلّى اللّهعَليْهِ و آلِهِ وَ مَن قَطَعَكِ فَقَد قَطَعَ رَسُولَ اللّهِِلاَنَّكِ بِضْعَةٌ مِنْهُ وَ رُوحُهُ الَّذِى بَيْنَ جَنْبَيْهِاُشْهِدُ اللّهَ وَ رُسُلِهُ وَ مَلائِكَتَهُ اَنِّى راضٍ عَمَّنْ رَضِيتِ عَنْهُ ساخِطٌ عَلى مَنْ سَخِطَتْ عَلَيْهِمُتَبَّرِءٌ مِمَّنْ تَبَرَّئْتِ مِنهُ مُوالٍ لِمَنْ والَيْتِ مُعادٍ لِمَنْ عادَيْتِ مُبْغِضٌ لِمَنْ اَبْغَضْتِ مُحِبُّلِمَن اَحْبَبْتِ وَ كَفى بِاللّهِ شَهِيداً وَ حَسِيباً وَ جازِياً وَ مُثِيباً پس صلوات مى فرستى بر محمّد و آل محمّد زيارت ائمّه بقيع (عليهم السلام ) يا مَوالِىَّ يا اَبْناءَ رَسُولِ اللّه عَبْدُكُم وَ ابْنُ اَمَتِكُمْ الذَّليلُ بَيْنَ اَيْديكُمْ وَ الْمُضْعِفُفى عُلُوِّ قَدْرِكُمْ وَ الْمُعْتَرِفُ بِحَقِّكُمْ جائَكُم مُسْتَجِيراً بِكُم قاصِداً اِلى حَرَمِكُم مُتِقَرِّباًاِلى مَقامِكُم مُتَوَسّلاً اِلى اللّه تَعالى بِكُم ءَاَدْخُلُ يا مَوالِىَّ ءَاَدْخُلُ يا اَوْلِياءَ اللّهِ ءَاَدْخُلُيا مَلائِكَةِ اللّهِ الُمحْدِقِينَ بِهذَا الْحَرَمِ اَلْمُقِيمِينَ بِهذَا الْمَشْهَد. و بگو: اللّهُ اَكْبَرُ كَبِيراً وَ الْحَمْدُ لِلّهِ كَثِيراً وَ سُبْحانَ اللّهِ بُكْرَةً وَ اَصِيلاً وَ الْحَمْدُ لِلّهِالْفَرْدِ الصَّمَدِ الْماجِدِ اْلاَحَدِ الْمُتَفَضِّلِ الْمَنّانِ الْمُتَطَوِّلِ الْحَنّانِ الَّذِى مَنَّ بِطَوْلِهِ وَ سَهَّلَزِيارَةَ ساداتى بِاِحْسانِهِ وَ لَمْ يَجْعَلْنِى عَنْ زِيارَتِهِمْ مَمْنُوعاً بَلْ تَطَوَّلَ وَ مَنَحَ . آنگاه روبه قبور كرده و بخوان : اَلسَّلامُ عَلَيْكُم اَئِمَّةَ الْهُدى اَلسَّلامُ عَلَيْكُم اَهْلَ التَّقْوى اَلسَّلامُ عَلَيْكُم اَيُّهَا الْحُجَجُ عَلىاَهْلِ الدُّنْيا اَلسَّلامُ عَلَيْكُم اَيُّهَا الْقُوّامُ فِى الْبَرِيَّةِ بِالْقِسْطِ اَلسَّلامُ عَلَيْكُم اَهْلَالصَّفْوَةِ اَلسَّلامُ عَلَيْكُم الَ رَسُولِ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكُم اَهْلَ النَّجْوى اَشْهَدُ اَنَّكُمْ قَدْبَلَّغْتُمْ وَ نَصَحْتُمْ وَ صَبَرْتُمْ فى ذاتِ اللّهِ وَ كَذَّبْتُمْ وَ اُسِيى ءُ اِلَيْكُم فَغَفَرْتُم وَاَشْهَدُ اَنَّكُمُ اْلاَئِمَّةُ الرّاشِدُونَ الْمُهْتَدُونَ وَ اَنَّ طاعَتَكُم مَفْرُوضَةٌ وَ اَنَّ قَوْلَكُمْ الصِّدْقُ وَ اَنَّكُمْدَعَوْتُمْ فَلَم تُجابُوا وَ اَمَرْتُم فَلَم تُطاعُوا وَ اَنَّكُم دَعائِمُ الدِّينِ وَ اَرْكانُ اْلاَرْضِ لَمْ تَزالُوابِعَيْنِ اللّهِ يَنْسَخُكُمْ مِنْ اَصْلابِ كُلِّ مُطَهَّرٍ وَ يَنْقُلُكُم مِنْ اَرْحامِ الْمُطَهَّراتِ لَمْ تُدَنِّسُكُمُالْجاهِلِيَّةُ الجُهَلاءُ وَ لَم تَشْرَكْ فيكُم فِتَنُ اْلاَهْواءِ طِبْتُم وَ طابَ مَنْبَتُكُم مَنَّ بِكُم عَلَيْنادَيّانُ الدِّينِ فَجَعَلَكُم فى بُيُوتٍ اَذِنَ اللّهُ اَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فيهَا اسْمُهُ وَ جَعَلَ صَلوتَناعَلَيكُم رَحْمَةً لَنا وَ كَفّارَةً لِذُنُوبِنا اِذِ اخْتارَكُمُ اللّهُ لَنا وَ طَيَّبَ خَلْقَنا بِما مَنَّ عَلَيْنا مِنْوَلايَتِكُم وَ كُنّا عِنْدَهُ مُسِمِّينَ بِعِلْمِكُم مُعْتَرِفينَ بِتَصْدِيقِنا اِيّاكُم وَ هذا مَقامُ مَنْ اَسْرَفَ وَاَخطَاَ وَ اسْتَكانَ وَ اَقَرَّ بِما جَنى وَ رَجى بِمَقامِهِ الخَلاصَ وَ اَنْ يَسْتَنْقِذَهُ بِكُم مُسْتَنْقِذُالْهَلْكى مِنَ الرِّدى فَكُونُوا لِى شُفَعاءَ فَقَدْ وَفَدْتُ اِلَيْكُم اِذْ رَغِبَ عَنْكُم اَهْلُ الدُّنْيا وَاتَّخَذُوا اياتِ اللّهِ هُزُواً وَ اسْتَكْبَرُوا عَنْها يا مَنْ هُوَ قائِمٌ لا يَسْهُو وَ دائِمٌ لايَلْهُو وَ مُحِيطٌبِكُلِّ شَىٍ لَكَ الْمَنُّ بِما وَفَّقْتَنِى وَ عَرَّفْتَنِى بِما اَقَمْتَنِى عَلَيهِ اِذْ صَدَّ عَنهُ عِبادُكَ وَجَهِلُوا مَعْرِفَتَهُ وَ اسْتَخَفُّوا بِحَقِّهِ وَ مالُوا اِلى سِواهُ فَكانَتِ الْمِنَّةُ مِنْكَ عَلىَّ مَعَ اَقْوامٍخَصَصْتَهُم بِما خَصَصْتَنى بِهِ فَلَكَ الْحَمْدُ اِذْ كُنْتُ عِنْدَكَ فى مَقامى هذا مَذْكُوراًمَكْتُوباً فَلاتَحْرِمْنى ما رَجَوْتُ وَ لاتُخَيِّبْنِى فِيما دَعَوْتُ بِحُرْمَةِ مُحَمَّدٍوَ الِهِالّطاهِرِينَ وصَلَّى اللّهُ عَلى مُحَمَّد وَ ال مُحَمَّد زيارت فاطمه بنت اسد اَلسَّلامُ عَلى نَبِىِّ اللّه اَلسَّلامُ عَلى رَسُولِ اللّه اَلسَّلامُ عَلى مُحَمَّدٍ سَيِّدِ الْمُرسَلِينَاَلسَّلامُ عَلى مُحَمَّدٍ سَيِّدِ اْلاَوَّلِين اَلسَّلامُ عَلى مُحَمَّدٍ سَيِّدِ اْلاخِرينَ اَلسَّلامُ عَلى مَنْ بَعَثَهُاللّهُ رَحْمَةً لَلْعالَمِينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا النَّبِىُّ وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَكاتُهُ اَلسَّلامُ عَلىفاطِمَةَ بِنْتِ اَسَدٍ الْهاشِمِيَّةِ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الصِّدّيقَةُ الْمَرْضيَّةُ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَاالتَّقِيَّةُ النَّقِيَّةُ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الْكَرِيمَةُ الرَّضِيَّةُ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا كافِلَةَ مُحَمَّدٍخاتَمِ النَّبِيّينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا والِدَةَ سَيِّدِ الْوَصِيّينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا مَنْ ظَهَرَتْشَفَقَتُها عَلى رَسُولِ اللّهِ خاتَمِ النَّبِيّينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا مَنْ تَربِيَتُها لِوَلِىِّ اللّهِاْلاَمِينِ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ وَ عَلى رُوحِكِ وَ بَدَنِكِ الّطاهِرِ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ وَ عَلى وَلَدِكِ وَ رَحْمَةُاللّهِ وَ بَرَكاتُهُ اَشْهَدُ اَنَّكِ اَحْسَنْتِ الْكَفالَةَ وَ اَدَّيْتِ اْلاَمانَةَ وَ اجْتَهَدْتِ فى مَرضاتِ اللّهِ وَبالَغْتِ فى حِفظِ رَسُولِ اللّهِ عارِفَةً بِحَقِّهِ مُؤ مِنَةً بِصِدقِهِ مُعْتَرِفَةً بِنُبُوَّتِهِمُسْتَبْصِرَةً بِنِعْمَتِهِ كافِلَةً بِتَربِيَتِهِ مُشْفِقَةً عَلى نَفْسِهِ واقِفَةً عَلى خِدْمَتِهِمُخْتارَةً رِضاهُ وَ اَشْهَدُ اَنَّكِ مَضَيْتِ عَلَى اْلاِيمانِ وَ الَّتمَسُّكِ بِاَشْرَفِ اْلاَدْيانِ راضِيَةًمَرْضِيَّةً طاهِرَةً زَكِيَّةً تَقِيَّةً نَقِيَّةً فَرَضِىَ اللّهَ عَنْكِ وَ اَرْضاكِ وَ جَعَلَ الجَنَّةَ مَنْزِلَكِ وَمَاءويكِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَ اَنْفِعْنى بِزيارَتِها وَ ثَبِّتْنى عَلى مَحَبَّتِها وَلا تَحْرِمْنى شَفاعَتَها و شَفاعَةَ الاَْئِمَّةِ مِنْ ذُرِّيَّتِها وَ ارْزُقْنى مُرافَقَتَها وَ احْشُرْنى مَعَهاوَ مَعَ اَوْلادِهَا الّطاهِرينَ اَللّهُمَّ لا تَجْعَلْهُ اخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زيارَتى اِيّاها وَ ارْزُقْنِى الْعَوْدَ اِلَيهااَبَداً ما اَبقَيْتَنى وَ اِذا تَوَفَّيْتَنى فَاحْشُرْنى فى زُمْرَتِها وَ اَدْخِلْنى فى شَفاعَتِهابِرَحْمَتِكَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ اَللّهُمَّ بِحَقِّها عِنْدَكَ وَ مَنْزِلَتِها لَدَيْكَ اِغْفِرْ لى وَ لِوالِدَىَّ وَلِجَميعِ الْمُؤ مِنينَ وَ الْمُؤ مِناتِ وَ اتِنا فِى الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِى الاْخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنابِرَحْمَتِكَ عَذابَ النّارِ زيارت حضرت حمزه در اين جنگ بود كه پيامبر اكرم (صلّى اللّه عليه وآله ) هرچه تير داشت ، پرتاب كرد وكمانش شكست . در اين جنگ بود كه حضرت على (عليه السلام ) در سن 26 سالگى ، چنان از پيامبر اكرم(صلّى اللّه عليه وآله ) حمايت كرد كه ندايى در ميدان شنيده شد كه : لا سَيف الاّذوالفقار، لا فتى الاّعلى ، ((شمشيرى همچون ذوالفقار و جوانمرى همچون على بنابى طالب نيست ))، زيرا اميرالمؤ منين (عليه السلام ) با هفتاد زخم كه در بدن داشت ازرسول خدا(صلّى اللّ ه عليه وآله ) دفاع مى كرد و از بيست و دو نفر كشته كفار، يازدهنفرشان به دست مبارك على (عليه السلام ) هلاك شدند. در اين جنگ بود كه زنى به نام ((نسيبه )) كه در آغاز نبرد به رزمندگان آب مى داد، همينكه وضع دگرگون شد، شمشير به دست گرفت و از جان مقدسرسول اكرم (صلّى اللّه عليه وآله ) چنان دفاع كرد كه زخمهاى متعددى بر بدن اين بانووارد شد، و بعد از جنگ ، رسول گرامى (صلّى اللّه عليه وآله ) شخصى را براى عيادتبه منزل او فرستاد. در اين جنگ بود كه دشمنان اسلام با شعار اُعْلُهُبَل ، اُعْلُ هُبَل ، ((سرافراز باد، بت هبل )) و با شعار نحن لنا العزّى و لا عُزّىلكم ، ((ما بت عُزّى داريم ، ولى شما نداريد))، روحيه رزمندگان خود را تقويت مىكردند و پيامبر عزيز (صلّى اللّه عليه وآله ) در برابر شعارهاى آنان ، شعارهاىتوحيدى را به مؤ منان تعليم داد و بدين وسيله جلوى تبليغات مسموم راگرفتند.(238) در اين جنگ بود كه يكى از زنان ، شوهر، پدر و برادر خود را از دست داد، ولى همين كهخبر يافت ، پيامبر (صلّى اللّه عليه وآله ) سالم است ، تمام ناراحتى هاى خود را فراموشكرده ، شترى به ميدان آورد و جنازه هاى شوهر، پدر و برادر راحمل نمود و هنگامى كه مردم برايش دل سوزى مى كردند، مى گفت : خوشحالم كه پيامبر(صلّى اللّه عليه وآله ) زنده است (239).
|