بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب خورشید عرفان, محمدرضا رمزى اوحدى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     KHORSH01 -
     KHORSH02 -
     KHORSH03 -
     KHORSH04 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

 مقدمه
 1 - شيطان شناسى
 2 - بهترين و مؤ ثرترين راه مبارزه با نفس اماره
 3 - دعا و آثار معنوى آن بر باطن و جايگاه مناجات شعبانيه در بين ساير ادعيه
 4 - مسئله تكبر و راههاى مبارزه عملى با تكبّر
 5 - راههاى كنترل غضب در انسان
 6 - حيله هاى شيطان در انسان بواسطه رحمت الهى
 7 - دنياطلبى و آثار سوء آن
 8 - توجه و درك محضريت حق تعالى
 9 - علت سستى در انجام واجبات و مستحبات
 10 - قرائت ظاهرى آيات قرآن كريم
 11 - آداب باطنى قرائت قرآن كريم
 12 - دوستدار واقعى اهل بيت چه كسانى اند
 13 - خودبينى اساس تمرد و نافرمانى بندگان
 14 - علت و ريشه معاصى
 15 - آداب باطنى حج
 16 - جايگاه تفكر در سير و سلوك
 17 - هجرت الى الله يعنى چه
 18 - صبر و مسائل پيرامون آن
 19 - غفلت و آثار مربوط به آن
 20 - خوداتكائى بدترين تكيه گاه
 21 - اخلاص
 22 - حضور قلب در نماز
 23 - تقوا و ورع
 24 - عجب و غرور
 25 - راه مبارزه با شيطان
 26 - كنترل خطورات ذهنى
 27 - مراقبه و محاسبه
 28 - اولين گام در راه مبارزه با نفس
 29 - ايمان قلبى و زبانى
 30 - جايگاه رياضت در سير و سلوك
 31 - دنياطلبى منشاء همه فسادها
 32 - هدف از بعثت انبياء
 33 - رابطه علم با عمل
 34 - ذكر و آداب باطنى آن
 35 - زبان و معاصى مربوط به آن
 36 - آداب تلاوت قرآن
 37 - آثار بى توجهى به قرآن كريم
 38 - معنى عرفان ناب محمّدى
 39 - هدف خداوند از بيان قصص قرآنى
 40 - شناخت مؤ من از غيرمؤ من
 حُسن ختام
 منابع

مقدمه

((سرخوش از جام سبوى تو منم من ))
مرد بزرگ انديشه ها خمينى با چشمانى آفتاب گون آمد و آفتاب باورش ‍ را بر دلهاى ماتابانيد تا پاينده شويم .
ذوق عشق تا نكنى ذوق عرفان نيز سودت ندهد و اين شدنى نيست !!! الاّ به خود باختنخويش ، امام خمينى در هدايت هاى عرفانيش صرفاًناقل نبوده و نيست ، بلكه آنچه باعث نورانيت اين شخصيت عرفانى است همانا عملكرد پرنور او در اين صحنه نور ريز است .
او با روح خدائيش عرفان نابى را در جان جامعه جارى كرد كه معانى بهشتى آن ملتى رابه جان آورد و شهره بازار نمود.
اين مجموعه شامل چهل سؤ ال عرفانى است كه تنظيم كننده با طرح سؤ الاتى پاسخهاىمربوطه به آن را از كتب امام خمينى به تناسب سؤ الات استخراج نموده است .
والحمدلله رب العالمين
محمد رضا رمزى اوحدى

1 - شيطان شناسى

سؤ ال :

همه ما شيطان را دشمن رسمى خود مى پنداريم ليكن خيلى به حيله هاى او دقت نمى كنيم ونفس اماره را نيز بعنوان يكى از ابزارهاى قوى شيطان مى دانيم استدعا دارد حضرتعالىدر اين خصوص و اغواءگريهاى شيطان راهنمائى هائى بفرمائيد.؟


مكائد نفس و شيطان در دل از روى ميزان و اساس است . هيچ گاه ممكن نيست نفس به شما كهداراى ملكه تقوى و خوف از خدا هستيد، تكليفقتل نفس يا زنا كند. يا (به ) كسى كه داراى خصلت شرافت و طهارت نفس است ، پيشنهاددزدى و راهزنى نمايد.
از اوّل امر ممكن نيست به شما بگويد در اين ايمان و أعمال ، به خداى خود منّت گذار، يا خود را از زمره محبوبين و محبّين و مقربين درگاه قلمدادكن . ابتداى امر از درجه نازله گرفته ، رخنه دردل شما باز مى كند، و شما را وادار مى كند به شدّت مواظبت در مستحبّات و اءذكار و اءوراد،و در ضمن ، عمل يكى از اهل معصيت را در نظر شما به مناسبتحال شما جلوه مى دهد، و به شما إ لقاى مى كند كه شما از اين شخص به حكم شرع وعقل بهتريد، و اءعمال شما موجب نجات شما است و بحمداللّه شما پاك و پاكيزه هستيد و ازمعاصى عارى و برى هستيد.
از اين ، دو نتيجه مى گيرد: يكى بدبينى به بندگان خدا و ديگرى خودپسندى ، كه هردو از مهلكات و سرچشمه مفاسد است . به نفس و شيطان بگوييد ممكن است اين شخصى كهمبتلا است به معصيت ، داراى ملكه يى باشد يااعمال ديگرى باشد كه خداى تعالى او را به رحمت خود مستغرق كند و نور آن خُلق و آنملكه او را هدايت كند و منجر شود كار او به حُسْن عاقبت . شايد اين شخص را خدا مبتلا بهمعصيت كرده ، (تا) به عجب كه از معصيت بدتر است ، (مبتلا) نشود...(1)
بالجمله ، آنچه تو را از حق باز دارد و از جمالجميل محبوب جلّ جلاله محجوب كند شيطان تو است ، چه در صورت انسان باشد يا جن . وآنچه كه به آن وسيله تو را از اين مقصد و مقصود باز دارند دامهاى شيطانى است ، چه ازسنخ مقامات و مدارج باشد يا علوم و كمالات يا حِرَف و صنايع يا عيش و راحت يا رنج وذلّت يا غير اينها. و اينها عبارت از دنياى مذمومه است ؛ و به عبارت ديگر، تعلّق قلب بهغير حق دنياى او است و آن مذموم است و دام شيطان است و استعاذه از آن بايد كرد.(2)
شيطان باطنى انسان بسيار استاد است و او - اين - همچو نيست كه ابتدا انسان را به فسادبكشد، ابتدا قدم كوچكى را وا مى دارد كه انسان بردارد، اين قدم كه برداشت فردايش يكقدم يك قدرى بلندترى ، انسان را يواش يواش به جهنم مى فرستد، يواش يواش بهفساد مى كشد ... شيطانى كه در باطن انسان است باكمال استادى انسان را به تباهى مى كشد. اگر ازاول بگويد كه تو بيا برو يك آدمى را بكش ، هرگز نخواهد رفت . اين ازاول انسان را وادار مى كند كه اين آدم چطور است ، يك غيضى به او بكن . بعد يك قدرىزيادتر تا كم كم مهيا مى كند انسان را از براى اينكه آدم هم مى كشد. همه اينهائى كهفاسد هستند به تدريج فاسد شدند. هيچ كس يك دفعه فاسد نشده است و هيچ يك از ماهاهم بايد تصور نكنيم كه ماءمون از اين هستيم كه فاسد بشويم . همه در معرض فسادهستيم ، همه ما دست به گريبان شيطان است و خصوصاً شيطان نفس ، همه گريبانمان بهدست اوست ، هيچ كس هم از ابتدا فاسدِ فاسد نبوده است و هيچ كس هم مامون نيست از اينكه -از - به فساد و به دام شيطان نيفتد.
انسان از خودش هميشه غافل است ، نمى تواند ادراك كند كه چكاره است . ممكن استچهل پنجاه سال يكى فكر كند كه براى خدا كار مى كند و آن كه به او القاء مى كندشيطان باشد...(3) اينها تلبيسات ابليس است كه بر ما غلبه كرده است و اينتلبيسات ابليسى را اگر چنانچه مسامحه كنيد شما را به جهنم مى فرستد، در همين دنيا
هم به تباهى مى كشد. در همين دنيا ايستاده است اين تلبيس نفسانى و اين شيطان نفسايستاده است ، تا آنجائى كه همه چيز دنيا را به باد فنا بدهد هيتلر حاضر بود تمامبشر از بين برود و خودش در آن قدرت بين همان آلمان باقى باشد(4) ... انگيزه بعثتاين است كه ما را از اين طغيان ها نجات دهد و ما تزكيه كنيم خودمان را، نفوس خودمان رامصفا كنيم و نفوس ‍ خودمان را از اين ظلمات نجات بدهيم .(5)


2 - بهترين و مؤ ثرترين راه مبارزه با نفس اماره

سؤ ال :

نفس انسان طبق فرمايش قرآن فرمان به بدى مى دهد ورذائل نفسانى بعنوان حجابى جدى ، ما را از محضر حق دور نگه داشته ،حال اين سؤ ال مطرح است كه چگونه بايد نفس اماره را منقاد كرد و چگونهرذائل اخلاقى و نفسانى را از جان معنوى خود بايد دور بريزيم ؟ و چگونه بر صراط حقپايدار ميتوان ماند؟


بايد وارد مجاهده با قصد خالص شد. البتّه آن وقت نفس اصلاح مى شود. تمام صفاتنفسانيّه قابل اصلاح است ، ليكن در اوّلِ امر، كمى زحمت دارد. آن هم بعد از ورود در اصلاح، سهل و آسان مى شود. عمده به فكر تصفيه و اصلاح افتادن است و از خواب بيدار شدناست منزل اوّل انسانيّت ((يقظه )) است . و آن بيدار شدن از خواب غفلت و هشيار شدن ازسكر طبيعت است ، و فهميدن اين كه انسان مسافر است . و هر مسافر، زاد و راحله مى خواهد.زاد و راحله انسان ، خصال خود انسان است . مركوب اين سفر پرخوف و خطر، و اين راهتاريك و باريك و صراطِ اَحَدِّ از سيف ، و ادَّقِ از شَعْر، همّت مردانه است . نور اين طريقمُظِلم ، ايمان و خصال حميده است . اگر سستى كند و فتور نمايد، از اين صراط نتواندگذشت ، به رو در آتش افتد و با خاك مذلّت يكسان شده ، به پرتگاه هلاكت افتد. وكسى كه از اين صراط نتواند گذشت ، از صراطِ آخرت نيز نتواند گذشت .(6)
گمان مكن كه رذايل نفسانى و اخلاق روحى ممكنالزوال نيست . اين ها خيال خامى است كه نفس اماره و شيطان القاء مى كند و مى خواهد تو رااز سلوك راه آخرت و اصلاح نفس باز دارد انسان تا در اين دار تغيّر و نشاءهتبدّل است ، ممكن است در تمام اوصاف و اخلاق تغيير پيدا كند، و هر چه ملكات محكم همباشد تا در اين عالم است ، قابل زوال است . منتها به حسب اختلاف شدّت و ضعف ، زحمتتصفيه تفاوت مى كند.(7)
انسان مدّتى با كمال دقّت ، مواظبت كند از حركات و سكنات خود، و كاملاً مداقّه دراعمال خويش كند، و برخلاف خواهش و آرزوى نفس ، اقدام كند و مجاهده نمايد، واعمال و اقوال خود را در ظاهر و باطن خوب كند، و تظاهرات و تدليسات را عملاً كنارگذارد، و از خداى متعال در خلال اين احوال ، توفيق طلب كند، كه او را بر نفس امّاره وهواهاى آن مسلّط كند، و در اين اقدام و علاج با او همراهى فرمايد. خداوند تبارك و تعالى ،فضل و رحمتش بر بندگان بى پايان است .(8)
خداوندا ما را از اين خواب طولانى بيدار كن ، و از مستى و بى خودى هشيار فرما، ودل ما را به نور ايمان صفا بده ، و به حال ما ترحّم فرما. ما مرد اين ميدان نيستيم . توخود ما را دستگيرى نما و از چنگال شيطان و هواى نفس نجات ده . بحقّ اوليائك محمّد و آلهالطاهرين - صلوات اللّه عليهم اجمعين - .(9)
راه اسلام و خدا را طى كنيد كه صراط انسانيت است . راه همين است ، راه مستقيم همين است . آنراهى را كه شما در سوره حمد در نماز مى خوانيد كه : ((اهدانا الصراط المستقيم ، صراطالذين انعمت عليهم غيرالمغضوب عليهم و لاالضاليّن )). صراط مستقيم همين صراط اسلاماست كه صراط انسانيت است ، كه صراط كمال است كه راه به خداست . سه راه هست ، يك راهمستقيم و يك راه شرقى مغضوب عليهم و يك راه غربى ضالين ...
راه مستقيم ، منتهى به خدا مى شود آن صراطى كه تا جهنم كشيده شده است ، اگر مستقيم دراين عالم حركت كنيد، از آن صراط، مستقيماً رد مى شويد. جهنم باطن اين دنياست . اگر مستقيماز اين راه رفتيد و طرف چپ يا طرف راست منحرف نشد، از صراط در اين عالم هم مستقيمعبور مى كنيد و به چپ يا راست متمايل نمى شويد، كه اگر به چپمتمايل بشويد به جهنم است و اگر به راستمتمايل شويد جهنم است . راه خدا مستقيم است .(10)
خداوند شما را به همين صراط مستقيم راهبر باشد و هدايت كند و ما همه را هدايت كند به راهمستقيم و از چپ و راست منحرف كند.(11)
انسان اگر هر انحرافى پيدا كند، انحراف عملى ،انحراف روحى ، انحراف عقلى ،برگرداندن اين انحرافات را به معناى خودش ، اين ايجاد عدالت است در انسان ، اگراخلاقش اخلاق منحرفى باشد، از اين انحراف وقتى بهاعتدال برگردد، اين عدالت در او تحقّق پيدا كرده است . اگر در عقايد يك انحرافاتى وكجى هايى باشد، برگرداندن آن عقايد كج به يك عقيده صحيح و صراط مستقيم ، اينايجاد عدالت است در عقل انسان .(12)
آيا نيامده وقت آن كه در صدد اصلاح نفس برآئيم ، و براى علاج امراض ‍ آن قدمىبرداريم ؟
سرمايه جوانى را به رايگان از دست داديم ، و با غرور نفس و شيطان ، جوانى را كهبايد با آن سعادتهاى دو جهان را تهيه كنيم از كف نهاديم اكنون نيز در صدد اصلاحبرنمى آئيم تا سرمايه حيات هم از دست برود و با خسران تّام و شقاوتكامل از اين دنيا منتقل شويم ... چه خسرانى بالاتر از آن كه سرمايه سعادت ابدى را درشقاوت ابدى خرج كند و مايه حيات و نجات ، در هلاكت و فناىِ خود به كار اندازد، و تاآخر عمر از غفلت و مستى به خود نيايد.(13)


3 - دعا و آثار معنوى آن بر باطن و جايگاه مناجات شعبانيه در بين ساير ادعيه

سؤ ال :

مشاهد شده حضرت مستطاب عالى اشارات زيادى در خصوص ‍ مناجات شعبانيه و ... داشتهايد استدعا دارد بفرمائيد چرا بخش عمده اعمال عبادى ماههاى رجب و شعبان را اين ادعيهتشكيل مى دهد آنگاه پيرامون آثار وضعى و تاءثيرات روحى دعا در تكوين شخصيت معنوىو عرفانى افراد راهنمائى لازم را مبذول فرمائيد؟


اين دعاهائى كه از ائمه ما وارد شده است مثل دعاءكميل ، مثل مناجات شعبانيّه : دعاى حضرت سيد الشهداءعليه السّلام دعاى ((سمات )) اينهاچه جور انسان را درست مى كنند. در روايت است كه دعاى شعبانيّه را همه ائمه مى خواندهاند. من در ساير ادعيه نديدم كه اينطور تعبير شده باشد كه همه ائمه مى خواندهاند.(14) ... اين ادعيه انسان را از اين ظلمت بيرون مى برد، وقتى كه از اين ظلمت بيرونرفت انسانى مى شود كه كار مى كند امّا براى خدا، شمشير مى زند براى خدا، مقاتله مىكند براى خدا، قيامش براى خدا است .(15)
دور كردند مردم را از ادعيه و كتب دعا! يك وقت آتش مى زدند (كتب دعا را!) آن مرد خبيث((كسروى )) يك روزى داشت كه روز آتش سوزى بود! كه كتاب هاى عرفانى و كتاب هاىدعا را مى گفتند مى آوردند و آن روز آتش ‍ مى زدند! اينهاى نمى فهمند ((دعا)) يعنى چه ؟تاءثير دعا را نمى دانند كه در نفوس انسان ها چيست ؟ نمى دانند كه همه خيرات و بركاتاز همين دعا خوان ها است ، از همين ها است كه با صداى ضعيف دعا مى خوانند و ذكر خدا مىگويند، (خواندن ) همين دعاها بطور طوطى وار هم كه هست در آنها تاءثير كرده و بهترنداز آنها كه تارك آن (دعاها) هستند. نماز خواندن ولو اينكه يك مرتبه نازله اى را هم داشتهباشد از آن نماز نخوان بهتر است ، مهذّب تر است ، او دزدى نمى كند، پرونده هاى جنايترا شما بررسى كنيد ببينيد چقدرش مال طلبه است ، چقدرشمال غيرطلبه ؟(16)
آنكه مى گويد ما دعا نمى خواهيم قرآن را هم نمى خواهد، يعنى قرآن را همقبول ندارد. (در قرآن مى فرمايد) ((ادعونى استجب لكم )) مرا بخوانيد، دعا كنيد، انشاءالله خداوند ما را از اهل دعا و اهل ذكر و اهل قرآن قرار دهد.(17)
ائمه طاهرين عليهم السّلام بسيارى از مسائل را با لسان ادعيه بيان فرموده اند، لسانادعيه با لسانهاى عادى كه آن بزرگواران داشتند و احكام را بيان مى فرمودند خيلىفرق دارد. اكثراً مسائل روحانى ، مسائل ماوراء طبيعت ،مسائل دقيق الهى و آنچه را مربوط به معرفة اللّه است با لسان ادعيه بيان فرموده اندولى ما ادعيه را تا آخر مى خوانيم و متاءسفانه به اين معانى توجه نداريم و اصولا نمىفهميم چه مى خواهند بفرمايند.(18)
همين ادعيه بودند كه اشخاص وقتى كه ادعيه را مى خواندند قوت روحى پيدا مى كردند وسبكبار مى شدند و شهادت براى آنها هيّن و آسان مى شد. اين ادعيه در ماه مبارك رجب وخصوصاً در ماه مبارك شعبان اينها مقدمه و آرايشى است كه انسان به حسب قلب خودش مىكند براى اينكه مهيا بشود برود ميهمانى ، ميهمانى خدا، مهمانى اى كه در آنجا سفره اىكه پهن كرده است قرآن مجيد است و محلى كه در آنجا ضيافت مى كند مهمش ‍ ((ليلة القدر))است و ضيافتى كه مى كند ضيافت تنزيهى و ضيافت اثباتى و تعليمى ، نفوس را ازروز اول ماه مبارك رمضان به روزه ، به مجاهده ، به ادعيه مهيا مى كند تا برسند به آنسفره اى كه از آن بايد استفاده كنند و آن ((ليلة القدر)) است كه قرآن در آننازل شده است . اين ضيافت الهى انسان را منقلب بايد بكند از اين جهت حيوانى به آن جهتواقعى ، انسانى ، از آن ظلمت هائى كه اطلاع به آن داريم منقلب كند انسان را به آننورهائى و آن نورها و نور مطلقى كه همه عالم تبع اوست .(19)
اين دعاهائى كه در ماه ها هست ، در روزها هست خصوصاً در ماه رجب و شعبان و ماه مبارك رمضاناينها انسان را همچو تقويت روحى مى كند اگر كسى اهلش باشد ماها كه نيستيم ، همچوتقويت روحى مى كند و همچو راه را براى انسان باز مى كند و نورافكن است براى اينكهاين بشر را از اين ظلمت ها بيرون بياورد و وارد نور بكند كه معجزه آساست .(20)
آن كه سبكبار مى كند انسان را و از اين ظلمتكده مى كشد او را بيرون و نفس را از آنگرفتارى ها و سرگشتگى هائى كه دارد خارج مى كند اين ادعيه اى است كه از ائمه ماوارد شده اند... اين ادعيه مهيا مى كنند اين نفوس را براى اينكه اين علائقى كه انسان داردو بيچاره كرده انسان را اين علائق ،اين گرفتارى هائى كه انسان در اين عالم طبيعت دارد وانسان را سرگشته كرده است ، متحير كرده است ، نجاتش بدهند و آن راهى كه راه انساناست ببرند، راه هاى ديگر راه انسان نيست ، صراط مستقيم راه انسانيت است .(21)
هر عملى اولش فكر است . هر كارى اولش تفكر وتامل در اطراف كار است . اگر ما در روحمان ضعف باشد، نمى توانيم كارى بكنيم ، روحرا قوى كنيد، قلب خودتان را قوى كنيد، به خدا منقطع بشويد. اينهمه ادعيه اى كه واردشده است و همه را دعوت كرده است به اينكه ... به خدا بكنيد براى اينكه او مركز قدرتاست . اينهمه دعوت شده است كه به كس ديگرى غيرخدا متشبث نشويد، براى اينكه به شماتزريق كنند قوت را، كه شما يك پشتوانه عظيم داريد و او خداست . كسى كه خدا را دارد،از چه بايد بترسد؟(22)


4 - مسئله تكبر و راههاى مبارزه عملى با تكبّر

سؤ ال :

مسئله تكبر كه از اهم مباحث اخلاقى است در قرآن كريم و روايات متعدّد، مكرّر، به آن اشارهشده ، استدعا دارد طريقه عملى رهايى از اين خصيصه زشت را بيان فرموده ، سپس جهتتبرك و تيمّن آيه و روايتى را به عنوان استشهاد در اين باب بيان فرمائيد.


اگر در صدد اصلاح نفس برآمدى ، طريق عملى آن نيز با قدرى مواظبت ،سهل و آسان است ، و در اين طريق با همّت مردانه و حريّت فكر و بلندى نظر، به هيچمخاطره ، تصادف نمى كنى . تنها راه غلبه به نفس امّاره و شيطان و راه نجات برخلافميل آن ها رفتار كردن است .
هيچ راهى بهتر براى سركوبى نفس ، از اتّصاف به صفت متواضعين ، و رفتار كردنمطابق رفتار و سيره آن ها نيست . در هر مرتبه از تكبّر كه هستى واهل هر رشته علمى و عملى و غير آن كه هستى ، برخلافميل نفسانى چندى عمل كن ، با تنّبهات علمى و تفكّر در نتايج دنيايى و آخرتى ، اميد استراه ، آسان و سهل شده ، نتيجه مطلوبه بگيرى .
اگر نفس از تو تمنّا كرد كه صدر مجلس را اشغال كن و تقدّم بر همقطار خود پيدا كن ،تو برخلاف ميل آن رفتار كن . اگر تاءنّف (23) مى كند از مجالست با فقرا و مساكين ،تو دماغ (او) را به خاك ماليده ، با فقرا مجالست كن ، هم غذا شو، همسفر شود، مزاح (كن)، ممكن است نفس از راه بحث با تو پيش ‍ آيد و بگويد تو داراى مقامى ، بايد مقام خود رابراى ترويج شريعت حفظ كنى . با فقرا نشستن ، وقع (24) تو را از قلوب مى برد.مزاح با زيردستان تو را كم وزن مى كند. پايين نشستن در مجالس تو را از مقام توكاسته مى كند، آن وقت خوب نمى توانى به وظيفه شرعى خود اقدام كنى .
بدان تمام اين ها دام هاى شيطان و مكائد نفس است .رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله موقعيّتش در دنيا از حيث رياست از تو بيش تر بود وسيره اش آن بود كه ديدى ... بايد وارد مجاهده با قصد خالص شد. البته آن وقت نفساصلاح مى شود. تمام صفات نفسانيّه قابل اصلاح است ، ليكن در اوّلِ امر، كمى زحمت دارد.آن هم بعد از ورود در اصلاح ، سهل و آسان مى شود. عمده به فكر تصفيه و اصلاحافتادن است و از خواب بيدار شدن است . منزل اوّل انسانيّت ((يقظه ))(25) است . و آنبيدار شدن از خواب غفلت و هشيار شدن از سكر(26) طبيعت است ، و فهميدن اين كه انسانمسافر است . و هر مسافر، زاد و راحله ميخواهد. زاد و راحله انسان ،خصال خود انسان است . مركوب اين سفر پرخوف و خطر، و اين راه تاريك و باريك وصراطِ اَحَدِّ از سيف و ادَّقِ از شَعْر،(27) همّت مردانه است ...(28)
شيطان كه تكبّر به خدا نكرده بود. تكبّر كرد به آدم كه مخلوق حقّ است . گفت : ((خلقتنىمن نار و خلقته من طين .))(29) خود را بزرگ شمرد و آدم را كوچك . تو آدم زاده ها راكوچك شمارى و خود را بزرگ . تو نيز از اوامر خدا سرپيچى كنى : فرموده فروتنباش ، تواضع كن با بندگان خدا. تكبّر كنى ، سرافرازى نمايى . پس چرا فقطشيطان را لعن مى كنى ؟ نفسِ خبيث خودت را هم شريك كن در لعن . همان طور كه شريك بااو در اين رذيله يى . تو از مظاهر شيطانى ، شيطان مجسّمى . شايد صورت برزخى وقيامتى تو، شيطان باشد.(30)
در كافى شريف ، از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده است كه ((در جهنّم وادى (اى )است از براى متكبّران كه آن را سَقَر گويند. به خداى تعالى شكايت كرد از شدت حرارتخود و خواهش كرد كه اذن دهد كه تنفس ‍ كند. پس نَفس كشيد و جهنَّم از آن محترقشد)).(31)
عزيزا! انسان اگر احتمال صدق اين طور احاديث را بدهد، بايد بيشتر از ما در صدد علاجنفس برآيد. جائى كه چيزى خود محل عذاب و آتش ‍ است ، از شدّت حرارت به ناله درآيد واز نَفَس آن جهنَّم محترق شود، آيا ما با اين عذاب بايد چطور به سر بريم ؟ آيا براىاين چند روزه سركشى و بزرگى فروشى به بندگان خدا، يا تكبّر به عبادت و اطاعتخدا، چطور خود را حاضر كنيم از براى چنين عذابى كه جهنم را به فرياد درآورَد؟ واىبه حال غفلت و سرمستى ما. امان از اين بى هوشى و خواب سنگين ما.(32)


5 - راههاى كنترل غضب در انسان

سؤ ال :

اماما، غضب يكى از رذيله هاى اخلاقى است كه در روايات پيرامون آن و آثار وحشت آور آنفرمايشات زيادى شده است استدعا دارد راجع به علاج و راههاىكنترل غضب رهنمودهائى بفرمائيد؟


پس از آن كه انسان عاقل در حال سكونت نفس و خاموشى غضب ، ملاحظه مفاسد آن و مصالحكظم غيظ را نمود، لازم است بر خود حتم كند كه با هر قيمتى است و با هر رنج و زحمتىممكن است ، اين آتش ‍ سوزان و نائره فروزان را از قلب خود فرو نشاند، ودل خود را از ظلمت و كدورت آن صافى نمايد. و اين با قدرى اقدام و برخلاف نفس وخواهش آن رفتار نمودن و تدبّر نمودن در عواقب امر و نصيحت نمودن نفس ، كارى است بسممكن .
چنان چه تمام اخلاق فاسده و ملكات زشت را مى توان از ساحتِ نفس ‍ خارج كرد، و جميعمحاسن و ملكات حسنه را مى توان در قلب وارد كرد و روح را با آن متحلّى نمود.(33)
از براى عِلاج غضب در حالاشتعال آن نيز، علاج علمى و عملى است .
امّا علمى ، تفكّر در اين امور كه ذكر شد، كه آن نيز خود را طرق معالجات عمليّه است ، دراين حال .
امّا عملى ، پس عمده آن انصراف نفس است در اوّلِ پيدايش آن . چون اين قوّه ،مثل آتش كم كم اشتعال پيدا مى كند و رو به اشتداد مى گذارد تا اين كه تنورش سوزان ونائره اش سخت فروزان شود، و عنان را از دست انسان بكلّى بگيرد، و نورعقل و ايمان را خاموش كند، و چراغ هدايت را يكسره منطفى نمايد، و انسان را بيچاره وذليل كند. بايد انسان ملتفت باشد تا اشتعال آن زياد نشده ، و نائره آن شدّت پيدا نكرده، خود را به وسايلى منصرف كند، يا به رفتن از آن محلّى كه اسباب غضب در آن جا فراهمشده ، و يا به تغيير حال . اگر نشسته است ، برخيزد، و اگر ايستاده است ، بنشيند. يابه ذكر خداى تعالى اشتغال پيدا كند. بلكه بعضى ذكر خدا را درحال غضب واجب دانند، و يا مشغول كارهاى ديگر شود.(34)
امّا شخص شجاع در جميع اين امور به خلاف آن است . كارهايش از روى رويّه و ميزانعقل و طماءنينه نفس (است ). در موقع خود غضب مى كند و در موقع خود حلم و بردبارى كند.و هر چيز، او را حركت ندهد و به غضب نياورد، و در موقع غضب به اندازه غضب كند، و باتميز و عقل ، انتقام كشد. مى فهمد از كه انتقام كشد و به چه اندازه و به چه كيفيت انتقامكند و از كه عفو و اغماض نمايد. در وقت غضب ، عنان عقلش در دستش ‍ است و به حرف هاىزشت و اءعمال ناهنجار مبادرت نكند و كارهايش همه از روى ميزانعقل و شرع و عدل و انصاف است . به طورى اقدام كند كه در آخر كار پشيماننشود.(35)
توجه به خودتان بايد داشته باشيد. هر شخصى بايد خودش را محاسبه كند. يكى ازمناطق سير، محاسبه آدم است ،نوع انسان مراقبت از خودش ‍ بكند در روز كهمشغول عمل است كه خلاف نكند، شب هم كه ، آخر شب هم كه مى رودمنزل از خودش محاسبه كند، مثل يك كسى كه از او استنطاق مى خواهد بكند، بازرسى مىكند، خودش بازرسى كند ببيند كه امروز چه كرده است . شما از خودتان هر شب بازرسىكنيد.(36)


6 - حيله هاى شيطان در انسان بواسطه رحمت الهى و شفاعت ائمه اطهار

سؤ ال :

همانطورى كه حضرتعالى استحضار دارند انسان فى الواقع در محدوده عمر خودعمل مى نمايد و هر كس عمرى مشخص و محدود دارد و قطعاًعامل رستگارى انسان منوط به انجام عمل صالح است ولى بعضاً ديده مى شود كه بعضىاز انسانها به جاى انجام عمل صرفاً به رحمت الهى اميد دارند و در واقع با اين ايده وروش دست از عمل برداشته و در انجام اوامر الهى و اطاعت حق تعالى صرفاً به رحمت حقتعالى اميدوارند. استدعا دارد در خصوص ابعاد اين مسئله و استفاده از فرصتها و حدود رحمتالهى و نوع وظيفه مكلّف بياناتى بفرمائيد؟


بدان كه شيطان ملعون و نفس خبيث امّاره بالسوء انسان را از طرق بسيارى مغرور مى كنندو به هلاكت ابدى هميشگى مى كشانند، و آخر تيرى كه در كمان دارند مغرور كردن انساناست در اوايل امر به رحمت حقّ و انسان را به واسطه اين غرور ازعمل باز مى دارند. و اين اتّكال به رحمت از مكائد شيطان و غرور آنست . و شاهد ودليل آن اين است كه ما در امور دنيايى به هيچ وجهاتكال به رحمت حقّ تعالى نداريم و يكسره اسباب طبيعى و ظاهرى رامستقّل و كاركن مى دانيم بطورى كه گويى در عالم ، مؤ ثّرى جز اسباب ظاهرى نيست . ودر امور اخروى غالباً اتّكال به رحمت حقّ در گمان خود مى كنيم و از دستورات خدا ورسول صلّى اللّه عليه و آله غفلت مى نماييم ، گويى خداوند ما را قدرتعمل نداده و راه صحّت و سُقم نياموخته .(37)
حقّ تعالى ((ستّار)) است ، ولى ((غيور)) هم هست . ((اءرحم الراحمين )) است ، ولى((اءشدّالمُعاقِبين )) هم هست .(38)
رحمت خدا الا ن به تو احاطه كرده ، رحمت صحّت و سلامت و حيات و امنيّت و هدايت وعقل و فرصت و راهنمايى اصلاح نفس . در هزاران رحمت گوناگون حقّ تعالى غوطه ورى(39) و استفاده از آن ها نمى كنى و اطاعت شيطان مى كنى . اگر از اين رحمت ها در اينعالم استفاده نكنى ، بدان كه در آن عالم نيز بى بهره هستى از رحمت هاى بى تناهى حق واز شفاعت شفيعان نيز محروم مانى . جلوه شفاعت شافعان در اين عالم ، هدايت آن ها است و درآن عالم ، باطن هدايت ، شفاعت است . تو از هدايت اگر بى بهره شدى ، از شفاعت بى بهرهيى و به هر قدر هدايت شدى ، شفاعت شوى . شفاعترسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله مثل رحمت حقّ مطلق است . محلّقابل بايد از او استفاده كند.(40)
اى عزيز! مُلتفت باش كه رجا را از غرور تميز دهى . ممكن استاهل غرور باشى و گمان كنى اهل رجا هستى و تميز آن از مبادى آنسهل است . ببين اين حالتى كه در تو پيدا شده و بدان خود را راجى مى دانى از تهاون(41) به اوامر حقّ و كوچك شمردن حقّ و اوامر او پيدا شده يا از اعتقاد به سعه رحمت وغظمت آن ذات مقدس ؟ و اگر تميز آن نيز مشكل است ، از آثار مى توان تميز داد. اگر عظمتحقّ در دل باشد و قلب مومن به احاطه رحمت و عطاى آن ذات مقدّس باشد، قيام به اطاعت وعبوديّت مى كند. چون تعظيم و عبادت عظيم و منعم از فطريات است و تخلّف ناپذير است .پس اگر با قيام به وظايف عبوديّت و جدّ و جهد در طاعت و عبادت ، اعتماد بهاعمال خود نداشته باشى و آن ها را به چيزى نشمرى ، و اميد به رحمت حقّ وفضل و عطاى او داشته باشى و خود را به واسطهاءعمال خود، مستوجب هر ذمّ و لَوم و سخط و غضب بدانى ، و تكيه گاه تو رحمت وجود جوادعلى الاطلاق باشد، داراى مقام رجا هستى ، و شكر خداى تبارك و تعالى كن و از ذات مقدّسبخواه كه آن را در قلب تو محكم كند، و مقام بالاتر از آن را به تو عنايت فرمايد. واگر خداى نخواسته ، متهاون به اوامر حقّ بودى ، و بى اهميّت و ناچيز شمردى فرمودههاى ذات اقدس را، بدان كه آن غرور است كه دردل تو پيدا شده از مكائد شيطان و نفس امّاره تو. اگر ايمان به سعه رحمت و عظمت داشتى، اثرى از آن نمايان بود در تو. مدّعى كه عملش مخالف با دعوايش باشد خود مكذِّب خوداست .(42)
الحال ، قدرى با نظر اعتبار انديشه كن و اهميّت مقام و بزرگى موقف را با ديده بصيرتبنگر و با جدّيّت تمام قيام به امر كن . كليد درِ سعادت و درهاى بهشت و كليد درِ شقاوتو درهاى جهنّم در اين دنيا در جيب خود تو است مى توانى درهاى بهشت و سعادت را به روىخود مفتوح كنى و مى توانى بخلاف آن باشى . زمام امر در دست تو است ، خداى تبارك وتعالى حجّت را تمام و راههاى سعادت و شقاوت را نموده و توفيقات ظاهرى و باطنى راعطا فرموده ، آنچه از جانب او و اولياى او است تمام است ، اكنون نوبت اقدام ما است ، آنهاراهنمايند و ما راهرو. آنها عمل خود را انجام دادند به وجه احسن و عذرى باقى نگذاشتند ولمحه اى كوتاهى نكردند، تو نيز از خواب غفلت برخيز و راه سعادت خود را طى كن و ازعمر و توانايى خود استفاده نما كه اگر وقت بگذرد و اين نقد عمر و جوانى و گنج قوّتو توانائى از دستت برود جبران ندارد.(43)
و از دامهاى بزرگ ابليس ، آن است كه در ابتداء بنده را به غرور كشاند، و او را به اينوسيله افسار گسيخته كند، و از معاصى كوچك به بزرگ و از آن به كبائر و موبقاتكشد. و چون مدتى بدين منوال با او بازى كرد و او را بهخيال رجاء به رحمت ، به وادى غرور كشاند، در آخر كار، اگر در او نورانيّتى ديد كهاحتمال توبه و رجوع داد، او را به ياس از رحمت و قنوط كشاند و به او گويد: ((از توگذشته و كار تو اصلاح شدنى نيست .)) و اين دام بزرگى است كه بنده را از درِ خانهخدا روگردان كند، و دست او را از دامن رحمت الهى كوتاه نمايد.(44)
اى عزيز! اكنون كه فرصت است و سرمايه عمر عزيز در دست است و طريق سلوك الىالله مفتوح است و درهاى رحمت حق باز است و سلامتى و قوت اعضاء و قوا برقرار است ودارالزّرع عالم ملك بر پا است همتى كن و قدر اين نِعَم الهيّه را بفهم و از آنها استفاده نما وكمالات روحانيّه و سعادات ازليّه ابديّه را تحصيل كن ، و از اين همه معارف كه قرآن شريفآسمانى و اهل بيت عصمت عليهماالسّلام در بسيط ارض طبيعت مظلمه بسط دادند و عالم را بهانوار ساطعه الهيه روشن فرمودند تو نيز بهره اى بردار، و ارض ‍ طبيعت مظلمه خود رابه نور الهى روشن كن و چشم و گوش و لسان و ديگر قواى ظاهره و باطنه را به نورحق تعالى منور كن .(45)
اى عزيز! تا اين نعمت بزرگ الهى و اين نقد عمر خدا داد، موجود است ، براى روزهاىگرفتارى و بيچارگى همتى كن و خود را از آن سختيها و بدبختيها كه در پيش رو دارىنجات ده كه امروز، در دار تغيّر و تبدّل و دارِالزرعى ، اين نتيجه را خوب مى توانىحاصل كنى . اگر خداى نخواسته حزب شيطانى در تو غالب باشد و با همينحال ، روزگارت سرآيد و دستت از اين عالم كوتاه شود، ديگر جبران شدنى نيست ، آنروز حسرتها و ندامتها فايده ندارد.(46)


7 - دنياطلبى و آثار سوء آن

سؤ ال :

دنيا طلبى منشاء تمام مفاسد و گمراهى و انحطاط انسانها در تمام اعصار بشر بود. وغالباً كسانى كه در مقابل دعوت انبياء و ائمه عليهم السّلام مى ايستادند اين خصيصهپست در نهادشان ريشه دوانده بوده است لذا مسئله دنياطلبى بعنوان مانعى جدى براى يكسالك مطرح است حضرتعالى در زمينه اى چه تحليلى و برداشتى داريد؟


اگر كسى اندكى تاءمل كند در عواقب امر اهل دنيا و عشّاق آن و مفاسدى كه از آنها بروزكرده و ننگهائى كه از آنها به يادگار مانده كه صفحات تاريخ را سياه و ننگين نموده ،كه تمام آن از حبّ جاه و مال و بالجمله حبّ دنيا بوده ، و تفكّر كند در اخبار و آثارى كه ازاهل بيت عصمت و طهارت در مذمّت حبّ دنيا وارد شده و مفاسدى كه در دين و دنيا بر آن مترتّباست ، تصديق مى كند كه با هر قيمت هست و با هر فشار و رياضتى ميسور و ممكن باشدقطع اين فساد را از صفحه قلب بكند و اين ظلمت و كدورت را از فضاىدل بركنار كند، لازم است بكند؛ و اين با قدرى اقدام و همّت تا اندازه اى ممكن است . گرچهترك مطلق از عهده هر كس ساخته نيست ، ولى كم كردن آن و شاخ و برگ آن را زدن بسيارممكن است بلكه مى توان گفت سهل است .(47)
بايد دانست كه دنياى مذموم در لسان اولياء همان علاقه و حبّ و توجّه به آن است ؛ والاّاصل عالم مُلك و مشهد شهادت ، كه يكى از مشاهدجمال جميله حقّ است و مهد تربيت اولياء و عرفا و علماء باللّه است ودارالتّكميل نفوس قدسيّه بشريّه و مزرع آخرت است ، از اعزّ مشاهد ومنازل است نزد اولياء و اهل معرفت .(48)
بالجمله ، آنچه خار طريق وصول به كمالات و شيطان قاطع الطّريق مقام قرب ووصول است و انسان را از حق منصرف مى كند و از لذّت مناجات با او محروم مى نمايد وقلب را ظلمانى و كدر مى كند، حبّ به دنيا است كه در احاديث شريفه آن را ((راءسكل خطيئه )) و ((مجتمع كلّ معاصى )) شمرده اند.(49)
تعلق به اين عالم طبيعت ، تعلق به اين دنيا، اين اسباب اين مى شود كه انسان را منحطمى كند. ممكن است يك كسى به يك تسبيحى آنقدر تعلق داشته باشد كه يك كس ديگرىبه يك سلطنت اين تعلق را داشته باشد، اين اولى بيشتر به دنيا چسبيده است و آن دومىكمتر. سليمان ابن داود هم سلطان بود، سلطانى كه بر همه چيز حكم مى كرد، لكن آنسلطنت يك سلطنتى نبود كه دل سلطان را، دل سليمان ابن داود را به خودش جذب كند.رسول اكرم هم رئيس يك ملت بود و فرمانفرماى ملت بود، لكن اين فرمانفرمايى اينطورنبود كه او را جذب كند به خودش . فرمانفرمايى در تحت سيطره او بود، نه او در تحتسيطره فرمانفرمايى .(50)
مثل براى دنياخواهان
مَثَل ما در اين دنيا، مثل درختى است كه ريشه به زمين بند نموده ، هر چه نورس باشد،زودتر و سهل تر ريشه آن بيرون آيد. و فىالمثل اگر درخت احساس درد و سختى مى كرد، هر چه ريشه آن كمتر و سست تر بود، درد وسختى كمتر بود. نونهالى را كه تازه پنجه به زمين بندكرده ، با زور كمى تمامريشه اش بى زحمت و فشار بيرون آيد، ولى چون سالها بر آن گذشت ، و ريشه هاى آندر اعماق زمين فرو رفت ، و ريشه هاى اصلى و فرعى آن در باطن ارض پنجه افكند ومحكم شد، در بيرون آوردن آن محتاج به تيشه و تبر شوند تا ريشه هاى او را قطع كنندو در هم شكنند...
ريشه حب دنيا و نفس - كه به منزله ريشه اصلى است - و فروع آنها از حرص و طمع و حبزن و فرزند و مال و جاه و امثال آن تا در نفس ، نورس ونونهال است ، اگر انسان را بخواهند از آنها جدا كنند و ببرند، زحمتى ندارد، نه فشارعمّال موت و ملائكه اللّه را لازم دارد و نه فشار بر روح و روان انسانى واقع شود...
درخت هر چه بزرگ شود، چند مترى بيشتر از زمين را فرا نگيرد و ريشه ندواند، ولى درختحب دنيا به تمام پهنا در عالم طبيعت - در ظاهر و باطن - ريشه افكند. ... لهذا از بُن كندناين درخت را، به سلامت ممكن نيست . انسان با اين محبت در خطرى عظيم است .(51)
چون انسان اين مطلب را دريافت و با عين انصاف و چشم بصيرت بهاول و آخر امر خود نظر كرد، بر خود حتم و لازم شمارد كه حتى الامكان اين خار طريق (را)كه اسم آن محبّت و رغبت به دنيا و مال و منال آن است از سر راه سلوك خود بردارد، و اينخطيئه مهلكه را كه راءس هر خطيئه است .(52)
و اُمِّ هر مرض است از خانه قلب خود دور كند و اين خانه را كه منزلگاه محبوب ومحل تجلّى مطلوب است از قذارت پاك ، و از جنود ابليس و شرك شيطان تطهير كند و دستغاصبانه ديو پليد را از خانه خدا كوتاه و بتها را از طاق و رواق آن فرو ريزد تاصاحب خانه به منزل خود عنايت پيدا كند و از جلوه هاى خود آن را روشنى دهد.(53)


8 - توجه و درك محضريت حق تعالى

سؤ ال :

بنظر حضرتعالى كه عملاً بعد از يك عمر مبارزه با نفس تجربه هاى سره اى را بدستآورده ايد حضور و درك خداوند را در وجود خود چگونه مى توان ملكه نموده ، سپسبفرمائيد كه چه موانعى براى يك سالك الى الله جهت درك حضور حق تعالى وجود دارد؟


توجه به غير خدا انسان را به حجابهاى ظلمانى و نورانى محجوب مى نمايد، كليه اموردنيوى اگر موجب توجه انسان به دنيا و غفلت از خداوندمتعال شود باعث حجب ظلمانى مى شود، تمام عوالم اجسام حجابهاى ظلمانى مى باشد و اگردنيا وسيله توجه به حق و رسيدن به دار آخرت .(54) (كه دارالتشريف است ) باشدحجابهاى ظلمانى به حجب نورانى مبدل مى گردد.(55)
در محضر خدا كه ، محضر احترام دارد، انسان در محضر يك بزرگى كه در نظر خودشبزرگ است ، احترام مى كند از آن محضر. اگر يك نفر وقتى كه در نظرتان بزرگ استپيش شما باشد، در محضر او كار خلاف نمى كنيد چه رسد به اينكه در محضر او به اوخلاف بكنيد، كار خلاف مطلقاً آدم نمى كند در محضر يك كسى كه ادراك كرده است كه اينبزرگ است ، محترم است ، چه رسد به اين كه در محضر آن محترم به خود آن محترم خلافاحترام بكند، محضر، محضر خداى تبارك و تعالى است عالم محضر است ، تمام عالم محضراست ، معصيت مخالفت با خود اوست ، با آن كسى است كه در محضرش هستيم .(56)
ديگر آن راه ها كه مى رويد رها كنيد، راه همين است ((اهدنا الصراط المستقيم ))، ((ربى ابىعلى صراط المستقيم )) آن طرف ، طرف ندارد، دنياست و ماوراى آن ، آنچه كه مربوط بهنفسانيت انسان است ، شهوات انسان است ، آمال و آرزوهاى انسان است اين دنياست آن دنيايىكه تكذيب شده است . اين عالم طبيعت ، اين عالم طبيعت نور است ، دلبستگى هاى به اين عالمانسان را بيچاره مى كند، ظلمت ما از اين دلبستگى هائى است كه ما داريم به اين دنيا، بهاين مقام ، به اين مسند، به اين اوهام ، به اين خرافات همه انبيا آمدند براى اينكه دستشما را بگيرند از اين علائقى كه همه اش بر ضد آنى است كه طبيعت و فطرت شمااقتضا مى كند، شما را دستتان را بگيرند و از اين علائق نجاتتان بدهند و واردتان كنندبه عالم نور.(57)
افسوس ! كه ما اهل غفلت و سكر طبيعت و مغروران بى مايه در تمام امور دست نشانده شيطانپليد هستيم و هيچ گاه از خواب گران و نسيان بى پايان بيرون نمى آييم ، و استفاده مااز مقامات و معارف ائمّه هدى عليهماالسّلام به قدرى كم و ناچيز است كه به حساب درستنيايد و از تاريخ حيات آنها به قشر و صورت اكتفا كرديم ...
پس ، با هر رياضتى است شهادت به الوهّيت را به قلب برساند، و از كعبهدل بتهاى بزرگ و كوچك را كه به دست تصرّف شيطان و نفس اماره تراشيده شده در همشكند و فرو ريزد تا لايق حضور حضرت قدس گردد. و تا بتهاى حب دنيا و شئوندنيّويه در كعبه دل است ، سالك را راه به مقصد نيست .(58)
اى عزيز! جميع علوم شرعيّه مقدمه معرفت اللّه وحصول حقيقت توحيد است در قلب - كه آن صبغة الله است : (و من احسن من اللّه صبغة).(59) غايت امر آن كه بعضى مقدمه قريبه و بعضى بعيده و بعضى بلاواسطه وبعضى مع الواسطه است .(60)
اى خدائى ، كه مردگان را از گورها برانگيزى واى آنكه به روز رستاخيز، برخاستنمردمان به فرمان تو است ! دل هاى ما را از اين كهنه قبرستان برانگيزان و بار ما را ازاين كوره ده ، سرزمين ستم بر بند تا در نشئه قلبى ، انوار معرفت را مشاهدة كنيم وگوش دل ما سروش هاى پيامبرت را در آن نشئه بشنود، باشد كه بهره ما از نبوت تنهاآن نباشد كه با گفتن شهادت به زبان خون ومال خود را محفوظ داشته و از عمل كردن به احكام او مقصود ما فقط اكتفا كردن در رابطه باقواعد فقهى و موافقت داشتن برحسب صورت باشد و از خواندن قرآن كريم هدف ما زيباخواندن و فراگرفتن احكام تجويد و مخارج حروف باشد تا در نتيجه اين كوتاه نظرىاز آنان باشيم كه خداى تعالى درباره شان فرموده است : ((برگوش و چشم هاى شانپرده كشيده شده است )) و نيز فرموده است : ((دلهاى آنان گرفتارى بيمارى است)).(61)
خداوند همه ما را از اين قيدهاى شيطانى رها فرمايد تا بتوانيم اين امانت الهى را بهسرمنزل مقصود برسانيم .(62)
خداوند تعالى شمه اى از اين سيرمعنوى و هجرت الهى را نصيب همه ما فرمايد.(63)
خداى تعالى تو را و ما را از امت رسول مختار و از راهروان راه شيعيان نيكوكار قراردهد.(64) خداى تعالى ما را از شر شيطان كه دزد بكمين نشسته بر سر راه خداى رحمناست در پناه خويش نگهدارد.(65)


9 - علت سستى در انجام واجبات و مستحبات

سؤ ال :

سستى در انجام واجبات و مستحبات و عدم علاقه شديد به عبادات در انسانها چه علتى مىتواند داشته باشد و عاقبت كسى كه سهل انگارى در امور دينى مى نمايد چه مى تواندباشد؟ و راه رفع اين سستى در امور دينى را نيز بفرمائيد؟


براى آنست كه ايمان به غيب نداريم و پايه يقين و اطمينان سست است و وعده خدا و انبياء رابه جان و دل قبول نكرديم . پس در نظر ما تمام اوضاع الهى و شرايع دينى پست و سستاست . و اين سستى كم كم تغافل آورد و يا در همين عالم غفلت بر ما غالب آيد و ما را از دينصورى كه داريم بكلّى خارج كند يا در شدتّها و سختيهاى موت غفلت كلّى عارض ‍شود.(66) و انسان تا در اين عالم است مى تواند خود را از اين ظلمت نجات دهد و به آنانوار برساند. آرى مى تواند ولى نه به اين حالت سردى و خمودى و سستى و فتور وسهل انگارى كه در ما است ، كه همه مى بينيد كه با هر خلق زشت و اطوار ناپسندى كه ازاول طفوليّت بزرگ شديم و با معاشرت و مؤ انستهاى نامناسب تهيّه كرديم تا آخرباقى مى مانيم سهل است ، روز بروز بر آن سربار مى كنيم و مى افزاييم . گويىگمان نداريم كه عالم ديگرى هست و نشاءه باقيه ديگرى خواهد آمد ((واى اگر از پسامروز بود فردايى )) و گويى كه دعوت انبياء و اولياءعليهماالسّلام به ما هيچ مربوطنيست ، و معلوم نيست ما با اين اخلاق و اعمال به كجا ميرسيم و با چه صورتى محشور مىشويم . يك وقت تنبّه پيدا مى كنيم كه كار از دست ما خارج و حسرت و ندامت نصيب ماست وغير از خود كسى را نتوانيم ملامت كنيم . انبياءعليهم السّلام طريق سعادت را نشان دادند وعلماء و حكماء فرمايشات آنها را براى ما تفسير نمودند و طرق معالجه امراض باطنيّه رابيان كردند و با هر زبان ترجمه و با هر بيان تزريق نمودند و به گوش ما فرونرفت و چشم و گوش و قلب خود را از آن بستيم . پس بايد ملامت به خودبرگردد.(67)
از جاى برخيز و از اين بيت مظلمه طبيعت و عبورگاه تنگ و تاريك دنيا هجرت كن و زنجيرهاو سلسله هاى زمان را بگسلان و از اين زندان خود را نجات ده و طائر قدس را بهمحفل انس پرواز ده .

تو را ز كنگره عرش مى زنند صفير
ندانمت كه دراين دامگه چه افتادست
پس ، ((عزم )) خود را قوى كن و اراده خويش را محكم نما كهاوّل شرط سلوك عزم است و بدون آن راهى را نتوان پيمود و به كمالى نتوان رسيد. وشيخ بزرگوار شاه آبادى (68) روحى فداه آن را مغز انسانيّت تعبير مى كردند...بزرگتر رحمتهاى الهى قرآن است ، تو اگر به رحمت ارحم الرّاحمين طمع دارى و آرزوىرحمت واسعه دارى ، از اين رحمت واسعه استفاده كن طريقوصول به سعادت را باز نموده و چاه را از راه روشن فرموده تو خود به پاى خود در چاهمى افتى و از راه معوج ، مى شوى ، رحمت را چه نقصانى است ؟ اگر ممكن بود طريق خير وسعادت را به مردم به طور ديگر نشان بدهند، مى دادند.(69)
عزيزا اگر به هر يك از ما يك طفل ده ساله [اى ] اطلاع دهد كه خانه ات آتش گرفت ياپسرت در آب افتاد و الا ن غرق مى شود، آيا اگراشتغال به هر كار مهمّى داشته باشيم ، دست از آن برداشته ، در تعقيب اين اخبار هولناكسراسيمه مى دويم يا آن كه با اطمينان نفس نشسته اعتناء نمى كنيم ؟ اكنون چه شده است ،تمام آيات و اخبار و برهان و عيان به قدر خبر يك بچه ده ساله در ما تاءثير نكرده ،اگر تاءثير كرده بود، راحتى را از ما سلب نموده بود. آيا اين كورى باطن و عماى قلبرا بايد به چه نحو معالجه كرد؟ آيا اين مرض ‍ قلبى محتاج به علاج و طبيب هست؟(70)
پس بر جوانها حتم و لازم است كه تا فرصت جوانى و صفاى باطنى و فطرتاصل باقى و دست نخورده است ، در صدد تصفيه و تزكيه برآيند، و ريشه هاى اخلاقفاسده و اوصاف ظلمانيه را از قلوب خود بركنند كه با بودن يكى از اخلاق زشتناهنجار، سعادت انسان در خطر عظيم است و نيز در ايام جوانى اراده و تصميم انسان ، جواناست و محكم . از اين جهت نيز، اصلاح براى انسان آسانتر است . ولى در پيرى اراده سست وتصميم پير است ، چيره شدن بر قوا مشكلتر است .(71)
نردبان همه حقايق از براى عارف سالك همانا معرفت نفس است پس بر تو باد كه اينمعرفت را بدست آوردى كه شناخت نفس كليد همه كليدها و چراغ همه چراغ ها است و هر كسكه خود را شناخت پروردگار خود را شناخته 0- است .(72)

next page

fehrest page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation