بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب تفسیر نور جلد 5, حجت الاسلام والمسلمین محسن قرائتى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     footnt02 -
     footnt03 -
     HFehrest -
     MLML0001 -
     MLML0002 -
     MLML0003 -
     MLML0004 -
     MLML0005 -
     MLML0006 -
     MLML0007 -
     MLML0008 -
     MLML0009 -
     MLML0010 -
     MLML0011 -
     MLML0012 -
     MLML0013 -
     MLML0014 -
     MLML0015 -
     MLML0016 -
     MLML0017 -
     MLML0018 -
     MLML0019 -
     MLML0020 -
     MLML0021 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

(113) وَكَذَلِكَ اءَنزَلْنَهُ قُرْءَاناً عَرَبِيّاً وَصَرَّفْنَا فِيهِ مِنَ الْوَعِيدِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ اءَوْ يُحْدِثُ لَهُمْ ذِكْراً
ترجمه :
و بدينسان ما آن را قرآنى عربى نازل كرديم و در آن با انواع بيان ها هشدار داديم ، شايد آنها پروا كنند و يا برايشان پندى ايجاد شود.
نكته ها
O ((كذلك انزلناه )) يعنى ما با بيان صحنه هاى قيامت (در آيات قبل ) و پاداش و عذاب هاى آنچنانى ، اين گونه قرآن را هشدار دهنده فرستاديم .
O كلمه ى ((عربى )) از نظر لغت به معناى روشن است و احتمال دارد كه به معناى منسوب به زبان عربى باشد. كلمه ى ((صرّفنا)) به معناى بيانات گوناگونى از يك واقعيّت است ؛ گاهى با اشاره ، گاهى با استدلال ، گاهى با مثال و تمثيل و گاهى از طريق نقل تاريخ .
پيام ها :
1 مقدّس بودن قانون وحى (انزلنا) ، روشن بودن مقاصد آن (عربيّا )، گوناگونى وتنوّع بيانات آن (صرفّنا)للّه و هشداردهندگى آن (من الوعيد ) از زمينه هاى تقواگرايى و پندپذيرى است . (لعلّهم يتّقون او يحدث لهم ذكرا)
2 همه ى مردم به وحى نياز دارند، ليكن بعضى از باب اخطار و بعضى از باب تذكّر. (يتّقون ، ذكرا )
3 هشدار بى اثر نيست ، يا تاءثير عميق دارد، (يتّقون ) ويا حداقل ، تذكّر است . (ذكرا ) يا نتيجه مى دهد، (يتّقون )للّه و يا اتمام حجّت مى كند. (ذكرا )
(114) فَتَعَلَى اللّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ وَلاَ تَعْجَلْ بِالْقُرْءَانِ مِن قَبْلِ اءَن يُقْضَى إِلَيْكَ وَحْيُهُ وَقُل رَّبِّ زِدْنِى عِلْماً
ترجمه :
پس (بدان كه ) بلند مرتبه است خداى فرمانرواى بر حقّ، و تو (اى پيامبر!) بر خواندن قرآن پيش از آنكه وحى آن بر تو پايان يابد شتاب مكن و بگو: پروردگارا! علم مرا زياد كن .
نكته ها
O از عبارت ((لاتعجل بالقرآن ))(628) به دست مى آيد كه پيامبراكرم صلى الله عليه و آله مجموعه آيات قرآن را مى دانسته و آن را پيش خوانى مى كرده است واين خود دليل روشنى است بر آنكه قرآن مجيد دو بار بر پيامبر نازل شده است ، يكبار به صورت دفعى و بار ديگر به شكل تدريجى و آنچه را پيامبر در نزول دفعى در شب قدر دريافت كرده بوده ، در هنگام نزول تدريجى ، قبل از وحى مى خوانده است .(629)
O ميان شتابزدگى و عجله از يك طرف و سرعت و سبقت كه در قرآن با عباراتِ (سارعوا) (630)، (سابقوا )(631) مورد ستايش و دستور قرار گرفته از طرف ديگر، تفاوت و اختلاف اساسى وجود دارد. حُسن سرعت و سبقت در جايى است كه تمام مسائل محاسبه و تنظيم شده باشد، لذا نبايد فرصت و وقت را از دست داد، ولى شتابزدگى و عجله در جايى است كه هنوز موعد انجام نرسيده و يا نياز به تكميل و بررسى است ، از اين روى مى بايست درنگ كرد.
O سرچشمه ى عجله و شتاب ، گاه امور منفى چون كم صبرى ، غرور و اظهار وجود است كه البتّه اين صفات ، مذموم ، و از ذات مقدّس نبوى به دور است ، و گاهى به خاطر شدّت عشق و علاقه به دريافت مطلب و دلسوزى براى حفظ چيزى است ، كه در اين صورت امر نيكويى به شمار مى رود و تعجيل پيامبر صلى الله عليه و آله در وحى از اين جهت بوده است ، يعنى دريافت عاشقانه ، و هيجان و نگرانى براى حفظ وحى .
O خداوند، حضرت موسى عليه السلام را براى آموزش در اختيار حضرت خضر گذاشت ، لذا موسى عليه السلام از او كسب اجازه كرد كه (هل اتّبعك على ان تعلّمن ممّا علّمت رشدا) (632) آيا اجازه مى دهى كه من همراه و پيرو تو باشم تا از آنچه آموخته اى به من نيز بياموزى ؟ امّا تعليم و آموزش پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله را ذات مقدّس ‍ الهى بر عهده گرفت و به او فرمود: (قل ربّ زدنى علما ) بگو: پروردگارا! علم مرا زياد كن .
O اوّلين معلّم ، خداوند علاّم و عليم است ، (علّم آدم الاسماء) (633)، (الرحمن ، علّم القرآن ، علّمه البيان )(634) پس علم را از او بخواهيم . (ربّ زدنى علما)
O در حديث آمده است كه رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: اگر روزى بر من بگذرد و در آن بر علم من افزوده نشود، آن روز براى من مبارك نيست .(635)
پيام ها :
1 آفرينش بى هدف و انسان رها نيست ، زيرا بيهودگى وبى هدفى در شاءن خدا نيست . (فتعالى ا للّه )
2 ذات مقدّس الهى را از هر فكر و انديشه اى برتر و افعال او را از هر امر باطل ، پاك ومنزّه بدانيم . (فتعالى اللّه )
3 حكومت حكيمانه ، حقيقى ، مطلق ومنحصربه فرد، از آنِ خداست . (الملك الحق للّه )
4 پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله عاشقانه طالب شنيدن و گرفتن وحى بود. (لاتعجل بالقرآن )
5 فراگيرى هر چيزى به تناسب خود آدابى دارد. (لا تعجل بالقرآن )
6 نهى ها وعتاب هاى قرآن نسبت به پيامبر، نشانه ى صداقت پيامبر است وگرنه كسى خود را مورد نهى وعتاب قرار نمى دهد. (لاتعجل بالقرآن )
7 در بيان قوانين الهى ، بايد به شرايط زمانى توجّه كرد. (لاتعجل ... قبل ان يقضى )
8 علم را از عالم حقيقى طلب كنيم . (ربّ زدنى علما)
9 براى علم و دانش نهايتى نيست و فارغ التحصيل معنا ندارد. (زدنى علماللّه )
10 علم حقيقى ، قرآن مجيد است . (لا تعجل بالقرآن و قل ربّ زدنى علما)
11 اگر كسى را از چيزى نهى مى كنيم ، در مقابل ، راه صحيح و حقّ را هم به او نشان دهيم . (لا تعجل قل ربّ زدنى علما )
12 افزون طلبى در كمالات ارزش است . (ربّ زدنى علما)
13 علم ، وسيله ى رشد انسان هاست . (ربّ زدنى علما )
14 علمى داراى ارزش و اعتبار است كه همراه با فراگيرى آن ، ظرفيّت انسان نيز زياد شود و رشد كند. (زدنى علما) ، نه ، ((زد علمى ))
15 اگر چه خداوند مى تواند بدون دعا هم لطف كند، ولى از پيامبرش مى خواهد كه دعا نمايد. (قل ربّ زدنى علما )
16 در دعا از كلمه ربّ و ربوبيّت خدا استمداد كنيم . (ربّ زدنى علما)للّه
17 جز خداوند، علم همه حتّى علم پيامبر محدود است . (ربّ زدنى علما )
(115) وَلَقَدْ عَهِدْنَآ إِلَى ءَادَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِىَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً
ترجمه :
وبه تحقيق ، پيش از اين با آدم پيمان بستيم ، امّا او فراموش كرد و ما عزم استوارى براى او نيافتيم .
(116) وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلََّئِكَةِ اسْجُدُواْ لاَِدَمَ فَسَجَدُوَّاْ إِلا إِبْلِيسَ اءَبَى
ترجمه :
وزمانى كه به فرشتگان گفتيم : براى آدم سجده كنيد، پس همگى سجده كردند، مگر ابليس كه سرپيچى و امتناع كرد.
نكته ها
O اين ششمين مرتبه اى است كه از آغاز قرآن تاكنون به داستان آدم و ابليس برمى خوريم ، قبلا نيز در سوره هاى بقره ، اعراف ، حجر، اسراء و كهف در اين مورد اشاراتى شده بود.(636)
O مراد از عهد و پيمان ، همان فرمانِ نخوردن از گياه مخصوص است و مراد از نسيان ، دقّت نكردن در انجام فرمان ، وگرنه فراموشى مطلق ، عتاب و انتقاد ندارد. منظور از ((عزم ))، اراده ى محكم در برابر وسوسه هاى ابليس است .
O امام كاظم عليه السلام مى فرمايد: فرمان سجده و نافرمانى ابليس ، نوعى تسلّى و دلدارى پيامبر اسلام است كه اگر به فرمان تو عمل نشد نگران نباش كه ابليس فرمان مرا نيز اطاعت نكرد.(637)
پيام ها :
1 خداوند، بشر را به حال خود رها نكرده است . (عهدنا الى آدم )
2 انسان موجودى است كه به طور طبيعى در معرض خطر افراط وتفريط قرار دارد، مگر آنكه خداوند انسان را حفظ نمايد. (لا تعجل فنسى )
3 عزم بر انجام تكاليف الهى ، لازم است . (لم نجد له عزما)
4 از عوامل مهم انحراف انسان ، يكى غفلت از كرامت و مقام انسانيّت و ديگرى غفلت از دشمن درونى و بيرونى است كه قرآن بارها بر آن هشدار داده است . (و اذقلناللّه )
5 سجده فرشتگان بر آدم ، به دستور خداوند بر كرامت هاى والاى آدم ونشانه ى برترى او بر آنها بود وگرنه ابليس نمى گفت : ((انَا خير منه )) (اسجدوا لآدم )
6 فرشتگان در انجام ماءموريت الهى ، لحظه اى درنگ نمى كنند. (فسجدواللّه )
(117) فَقُلْنَا يَََّادَمُ إِنَّ هَ ذَا عَدُوُّ لَّكَ وَلِزَوْجِكَ فَلاَ يُخْرِجَنَّكُمَا مِنَ ترجمه :
الْجَنَّةِ فَتَشْقَى
پس گفتيم : اى آدم ! همانا اين (ابليس ) دشمن تو وهمسر توست ، پس (مواظب باش كه با وسوسه هايش ) شما را از بهشت بيرون نكند كه به رنج و مشقّت خواهى افتاد.
(118) إِنَّ لَكَ اءَلا تَجُوعَ فِيهَا وَلاَ تَعْرَى
ترجمه :
(در صورتى كه ) همانا تو در آنجا (بهشت )، نه گرسنه مى شوى و نه برهنه مى مانى .
(119) وَاءَنَّكَ لاَ تَظْمَؤُاْ فِيهَا وَلاَ تَضْحَى
ترجمه :
ودر آنجا (بهشت )، نه تشنه مى شوى و نه از حرارت آفتاب آزار مى بينى .
نكته ها
O گرچه شيطان در اينجا، تنها دشمن آدم و حوا معرّفى شده است ، ولى در جاى ديگر به دشمنى او با همه ى انسان ها هشدار داده شده است . (عدوٌ لكم للّه )(638)
O مراد از (تشقى ) در اينجا، مشقّت هاى زندگى مادّى است كه از آيات بعدى استفاده مى شود كه مى فرمايد: در بهشت ، گرسنگى ، برهنگى و تشنگى نيست ، يعنى اگر از بهشت بيرون شديد، به مشقّت مبتلا خواهيد شد.
پيام ها :
1 از بزرگ ترين الطاف الهى بر بندگان ، معرّفى خطر شيطان است . (هذا عدوٌ )
2 جنگ و دشمنى ميان حقّ و باطل ، از ابتداى آفرينش انسان وجود داشته است . (هذا عدوٌ لك و لزوجك )
3 زن و مرد، هر دو در تيررس تبليغات دشمن و وسوسه هاى شيطان قرار دارند. (عدوٌ لك و لزوجك )
4 سنّت الهى بر اتمام حجّت با بندگان است . (هذا عدوٌ لك و لزوجك )للّه
5 زندگى در دنيا، همراه با مشقّت است . (فتشقى )
6 نيازها و خواسته هاى اوليّه ى انسان در چهار چيز نمود پيدا مى كند: گرسنگى و تشنگى كه مشقّت درونى است وبرهنگى وبى مسكنى كه مشقّت بيرونى است و در آيه به هر چهار مورد اشاره شده است . (الاّ تجوع ، لاتعرى ، لاتظماء لاتضحى )للّه
(120) فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطَنُ قَالَ يَََّادَمُ هَلْ اءَدُلُّكَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْكٍ لا يَبْلَى
ترجمه :
پس شيطان او را وسوسه كرد (و) گفت : اى آدم ! آيا (مى خواهى كه ) تو را به درخت جاودانگى و مُلك (و پادشاهى ) فنا ناپذير راهنمايى كنم ؟!
(121) فَاءَكَلاَ مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْءَتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَى ءَادَمُ رَبَّهُ فَغَوَى
ترجمه :
پس (آدم و همسرش فريفته شده و) هر دو از آن (درخت ممنوعه ) خوردند، پس (به ناگاه لباس هايشان ريخت و) شرمگاهشان براى آنان ظاهر شد و (ناچارا) هر دو به چسبانيدن برگ (درختان ) بهشت بر خودشان مشغول شدندو (اين چنين ) آدم پروردگارش را نافرمانى كرد و بيراهه رفت .
نكته ها
O شيطان ، نام ديگر ابليس است . (فسجدوا الا ابليس ... فوسوس اليه الشيطان )
O وسوسه شدن آدم ، قبل از رسيدن او به مقام نبوّت بوده است .(639)
O سيدبن طاووس قدس سره در بيان لطيفى مى فرمايد: شيطان ابتدا با شعار راهنمايى و دلالت به سراغ آدم آمد، (هل ادلّك ) وبعد او را تدليه و وسوسه كرد (فدلاّهما بغرورللّه )(640)، پس واى به حال ما كه شيطان از ابتدا به قصد اغرا وفريب ما مى آيد. (فبعزّتك لاغوينّهم اجمعين ) (641)
O كلمه ((غَوى )) از ((غَىّ)) در برابر رشد است ، يعنى راهى كه انسان را از مقصد باز مى دارد. خداوند درباره ى آدم فرمود: ((فغوى )) امّا درباره ى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايد: (ما ضلّ صاحبكم و ما غوى )(642)
O وسوسه ى شيطان ، اختيار انسان را سلب نمى كند، از اين رو بعد از وسوسه شدن ، انسان مورد ملامت خود و ديگران قرار مى گيرد، در حالى كه اگر وسوسه ، اختيار انسان ها را سلب مى كرد، ديگر كسى از آنها انتقاد نمى كرد.
گناه حضرت آدم
در ارتباط با جمله (عصى آدم ربّه فغوى ) چند احتمال داده شده است :
الف : آدم گناه نكرد، بلكه مرتكب ترك اولى شد و ((غوى )) يعنى رشد نكرد، نه اينكه گمراه شد.
ب : نهى آدم از درخت ممنوعه ، نهى ارشادى بود، نه نهى مولوى .(643)
ج : ((عصيان )) هم در ترك واجب بكار مى رود و هم در ترك مستحب .(644)
امّا هيچ كدام از اين احتمالات مورد پذيرش نيست زيرا؛
اوّلا: اين آيه و آيات مشابه آن صراحت در عصيان آدم دارند.
ثانيا: دليلى بر ارشادى بودن نهى نداريم .
ثالثا: ادعاى نبودن حكم تكليفى در آن زمان درست نيست ، زيرا در اين صورت بايد بگوييم كه شيطان هم مرتكب خلافى نشده و گناه نكرده است .
رابعا: مگر توبه از كار منهىّعنه با نهى ارشادى معنا دارد؟
خامسا: عصيان در قرآن ، تنها به معناى گناه بكار رفته است .
بنابراين بهتر است به سراغ امام معصوم برويم آنجا كه ماءمون از امام رضا عليه السلام پرسيد: اگر پيامبران معصومند، پس معناى آيه (و عصى آدم ربّه فغوى ) چيست ؟ امام عليه السلام فرمودند: ((كان ذلك من آدم قبل النبوة ... من الذنوب الّتى تجوز على الانبياء قبل نزول الوحى عليهم ...))(645) يعنى نافرمانى حضرت آدم قبل از بعثت او بوده است و خلافى بوده كه ارتكاب آن با مقام نبوّت منافاتى ندارد.
پيام ها :
1 راه نفوذ شيطان ، تمايلات انسانى است . (هل ادلّك على شجرة الخلد)
(شيطان بر نيازها وخواسته هاى آدمى آگاه بوده است لذا آدم را از راه ميل به جاودانگى ، اغفال كرد. آرى آرزوهاى طول ودراز، انسان را به گناه مى كشاند.)
2 شياطين از نام ها و عناوين زيبا و جذاب براى انحراف مردم و مقاصد شوم خود استفاده مى كنند. (هل ادلّك على شجرة الخلد )
3 دروغ ، ابزار شيطان براى فريفتن انسان هاست . (هل ادلّك على شجرة الخلد)
4 اگر اولياى الهى لغزش داشته باشند، فوراً تنبيه مى شوند. (فبدت للّه )
5 ظاهر شدن زشتى ها وبرهنگى ، اوّلين اثر عصيان آدم بود. (فبدت لهما)
6 پوشش براى انسان ، كرامت وزيبايى ، وبرهنگى ، پستى وزشتى است . (سوءاتهما )
7 لقمه ى نابجا، سبب ريختن شرم وحيا و ظهور زشتى ها مى شود. (فاكلا... فبدت لهما سوءاتهما)
8 پوشاندن زشتى ، در فطرت تمام انسان هاست . (و طفقا يخصفان للّه )
9 مخالفت با امر خدا، مخالفت با رشد وتربيت خود انسان است . (عصى آدم ربّه )
10 پيامدهاى گناه براى تمامى مرتكبان آن يكسان نيست . (فاكلا... عصى آدم ) (با اينكه هر دو نافرمانى كرده و از درخت ممنوعه خوردند، ولى معصيت به آدم نسبت داده شده است .)
11 گناه سبب محروميت انسان مى شود. (عصى ... فغوى )
(122) ثُمَّ اجْتَبَهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَيْهِ وَهَدَى
ترجمه :
سپس پروردگارش او را برگزيد، پس (لطف خويش را) بر او باز گرداند و او را هدايت كرد.
(123) قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِيعاً بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوُّ فَإِمَّا يَاءْتِيَنَّكُم مِّنِّى هُدىً فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَاىَ فَلاَ يَضِلُّ وَلاَ يَشْقَى
ترجمه :
(خداوند به آدم وحوا) فرمود: از آن (بهشت و مقام والا) فرود آييد (كه ) بعضى از شما، دشمن بعض ديگر خواهد بود، پس اگر از جانب من رهنمودى براى شما آمد، پس (بدانيد كه ) هر كس از رهنمون من پيروى كند، نه گمراه مى شود و نه تيره بخت .
نكته ها
O ((اجتباء)) از ((جباية )) به معناى جمع آورى و انتخاب و برگزيدن است .
O ((تاب )) اگر با حرف ((الى )) بيايد، توبه ى انسان خواهد بود، مثل جمله ((تبت اليك )) ولى اگر در كنار حرف ((على )) قرار گرفت ، توبه ى خداوند قلمداد مى گردد، مانند آيه ى فوق يعنى خداوند لطف خودش را بر بنده باز گرداند.
O در اينكه مخاطب ((اهبطا)) چه كسانى هستند، مى توان گفت : يا آدم و حوا هستند، يا انسان و شيطان است ، و يا آدم و ذريّه او بوده اند.
O در حديثى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نقل شده است كه فرمودند: هيچ پيامبرى به اندازه حضرت آدم عليه السلام گريه نكرد.(646) تا پس از نافرمانى توبه كند.
پيام ها :
1 در گزينش افراد به سرشت پاك آنها توجّه كنيد و يكى دو لغرش را ملاك ردّ انتخاب قرار ندهيد. (ثم اجتباه ربّه فتاب عليه )
2 گناه آدم ، قبل از بعثت او به مقام پيامبرى بوده است . (ثم اجتباه )
3 زمان ، در گزينش نقش دارد. (ثمّ اجتباه ) (((ثمّ)) نشان گذشت زمان است )
4 پذيرش توبه ، از شئون ربوبيت الهى است . (ثم اجتباه ربّه فتاب عليه )
5 به جاى طرد نيروهاى خلافكار، آنها را با عفو، جذب و هدايت كنيم . (فتاب عليه و هدى )
6 توبه ، زمينه ى هدايت است . (فتاب عليه و هدى )
7 پذيرش توبه ، مانع بروز آثار وضعى گناه نيست . (فتاب عليه اهبطا )
8 يك گناه مى تواند نسلى را در هبوط نگه دارد. (اهبطا منها جميعا)
9 هبوط بشر، سبب بروز دشمنى ها مى گردد. (اهبطا... بعضكم لبعض عدّوللّه )
10 اوّلين بشارت به آدم ، آمدن رهنمودهاى الهى است كه با پيروى از آنها راه براى سعادت و برگشت به بهشت باز مى شود. (اهبطا فمن اتبع ...)
11 آمدن انبيا و هدايت الهى قطعى است . (((ياءتينّكم )) نون تاءكيد دارد)
12 در مديريت و تربيت ، حتّى اگر بنا به مصالحى فرمان اخراج داديم باز هم وسيله ى رشد وبازسازى او را فراهم كنيم . (اهبطا ياءتينّكم منّى هدى ... )
13 كسى جز خداوند نمى تواند هادى و راهنماى انسان باشد. (ياءتينّكم منّى هدى )
14 در جهان مادّيات ، بروز تضاد و تزاحم قطعى است ، مهم آن است كه انسان در اين بين خط الهى را گم نكند. (بعضكم لبعض عدو... فمن اتّبع هداى ... )
15 انسان ها در انتخاب آزادند. (فمن اتّبع )
16 خوشبختى و نجات انسان ، در سايه ى پيروى از اوامر الهى است . (فمن اتّبع هداى فلايضلّ و لا يشقى )
(124) وَمَنْ اءَعْرَضَ عَن ذِكْرِى فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكاً وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَمَةِ اءَعْمَى
ترجمه :
و هر كس از ياد من روى گرداند، پس همانا براى او زندگى تنگ و سختى خواهد بود و ما او را در قيامت نابينا محشور مى كنيم .
(125) قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِى اءَعْمَى وَقَدْ كُنتُ بَصِيراً
ترجمه :
(در قيامت خواهد) گفت : پروردگارا! چرا مرا نابينا محشور كردى در حالى كه من (در دنيا) بينا بودم ؟!
نكته ها
O آيه ى قبل بشارت به پيروان حقّ مى داد، ولى اين آيه هشدار واخطار به روى گردانان از حقّ، تا بيم و اميد در كنار هم مطرح شده و مؤ ثّر باشد.
O در روايات ، رها كردن خط ولايت اهلبيت عليه السلام يا ترك كردن فريضه ى حج ، مصداق اعراض از ياد خدا شمرده شده است .(647)
O مراد از سختى و تنگى زندگى ، نداشتن نيست ، بلكه بسيارى از سرمايه داران به خاطر حرص ، ترس و دلهره ، در فشار و تنگنا زندگى مى كنند.(648)
O سؤ ال : كور بودن مجرمين ، با آيه (اقرء كتابك ) (649) كه خواندن نامه اعمال نياز به چشم دارد، چگونه قابل جمع است ؟
پاسخ : چون در قيامت مواقف متعدّد است ، ممكن است در موقفى بينا و در موقف ديگر اعمى باشند.
O روايات متعدّدى مراد از كورى در قيامت را نديدن راه حقّ وخير دانسته اند.(650)
O امام سجاد عليه السلام پس از تلاوت آيه ى (مَن اعرض ... ضنكاللّه ) فرمودند: قسم به خداوند! همانا قبر، باغى از باغ هاى بهشت يا گودالى از گودال هاى جهنّم است .(651) بنابراين دامنه معيشت تنگ تا برزخ نيز ادامه دارد.
پيام ها :
1 انسان ها در انتخاب آزادند. (من اعرض )
2 فطرت انسان بر خداپرستى است ، انبيا و اديان آسمانى تنها آن را يادآورى مى كنند. (عن ذكرى )(652)
3 دورى از ياد خدا مايه اضطراب ، حيرت و حسرت است ، هر چند تمكّن مالى بالا باشد. (من اعرض ...)
4 زندگى آرام و شيرين ، فقط در پرتو ياد و ذكر خداست . (من اعرض عن ذكرى )
5 معنويت در زندگى مادّى نيز نقش مهمى دارد. (ومن اعرض عن ذكرى فان له معيشة ضنكا)
6 كسى كه در دنيا چشم جانش را بر روى حقايق بست ، در قيامت كور محشور خواهد شد. (من اعرض يوم القيامة اعمى )
7 بى ايمان ، هم در دنيا زندگى مشقّت بار دارد و هم در آخرت از نعمت ديدن محروم است . (من اعرض معيشة ضنكا يوم القيامة اعمى )
(126) قَالَ كَذَلِكَ اءَتَتْكَ ءَايَتُنَا فَنَسِيتَهَا وَكَذَلِكَ الْيَوْمَ تُنسَى
ترجمه :
(وخداوند در جواب خواهد) فرمود: همان گونه كه آيات ما به تو رسيد وتو آنها را فراموش كردى ، امروز هم همانطور فراموش گرديده اى .
(127) وَكَذَلِكَ نَجْزِى مَنْ اءَسْرَفَ وَلَمْ يُؤْمِن بَِايَتِ رَبِّهِ وَلَعَذَابُ الاَْخِرَةِ اءَشَدُّ وَاءَبْقَى
ترجمه :
و ما اين گونه هر كس را كه افراط واسراف كند و به آيات پروردگارش ايمان نياورد جزا مى دهيم وقطعا عذاب آخرت سخت تر وپايدارتر است .
نكته ها
O از مصاديق روشن ياد خدا، نماز است ، خداوند مى فرمايد: (اقم الصلوة لذكرى )(653) و بديهى است كه هر كس خدا را ياد كند، خداوند هم او را ياد خواهد كرد، اين وعده ى الهى است كه (اُذكرونى اَذكركم ) (654) و قهرا كسانى كه خدا را فراموش كنند، خداوند نيز آنان را رها خواهد كرد. (و كذلك اليوم تنسى )
O رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: كسى كه قرآن بخواند و عمل نكند، خداوند او را كور محشور مى كند. آن بنده مى گويد: چرا مرا كور محشور كردى ؟ خطاب مى رسد او را به دوزخ ببريد.(655) (و لعذاب الاخرة اشدّ و ابقى )
O امام صادق عليه السلام درباره ى جمله (اتتك ايتنا ) فرمود: امامان معصوم آيات خدا هستند و كسى كه آنان را ترك كند، روز قيامت در آتش ‍ رها خواهد شد.(656)
پيام ها :
1 كيفرهاى الهى عادلانه است . (كذلك ... نسيتها... تنسى )
2 اگر سرچشمه ى نسيان ، بى اعتنايى باشد، عقوبت خواهد داشت و گرنه نسيانى كه بدون اختيار باشد توبيخى ندارد. (فنسيتها )
3 خداوند ابتدا اتمام حجّت مى كند، آنگاه قهر وعذاب . (اتتك اياتنا... اليوم تنسى )
4 اسراف واستفاده نابجا از نعمت ها، زمينه ساز كفر است . (اسرف ولم يؤ من للّه )
(128) اءَفَلَمْ يَهْدِ لَهُمْ كَمْ اءَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّنَ الْقُرُونِ يَمْشُونَ فِى مَسَكِنِهِمْ إِنَّ فِى ذَلِكَ لاََيَتٍ لاُِّولِى النُّهَى
ترجمه :
پس آيا مردمانى كه پيش از اين مورد قهر و هلاكت ما قرار گرفتند و (اينان امروز) در خانه هاى آنان رفت و آمد مى كنند، براى هوشيارى و هدايتشان كافى نيست ؟! همانا در آن (حوادث ) براى صاحبان عقل و انديشه نشانه ها و عبرت هاست .
(129) وَلَوْلاَ كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّكَ لَكَانَ لِزَاماً وَاءَجَلٌ مُّسَمّىً
ترجمه :
و اگر سنّت و تقدير پروردگارت و (ملاحظه ى ) زمان مقرّر نبود، هر آينه عذاب الهى لازم مى آمد (و دامان آنان را نيز مى گرفت ).
نكته ها
O كلمه ((نُهى )) جمع ((نُهيه )) به معناى چيزى است كه انسان را از زشتى ها نهى مى كند و از اين روى به عقل ، ((نُهيه )) گفته مى شود، زيرا انسان را از هوسها بازمى دارد. بنابراين عقل واقعى ، علاوه بر انديشيدن و فهميدن ، سبب دور شدن از خطرها و بدى ها مى شود.
O ((قَرن )) به معناى قوم و مردمى است كه در يك زمان زندگى مى كنند و گاهى به خود زمان نيز گفته مى شود. ((لزام )) به معناى امر ملازم و حتمى است .
O مراد از ((كلمة سبقت )) همان جمله اى است كه خداوند هنگام هبوط به حضرت آدم فرمود:(657) (و لكم فى الارض مستقر و متاع الى حين ) (658)
O اهل مكّه در سفرهاى خود از مكان هاى قوم عاد و ثمود مى گذشتند و آثار باقيمانده و خرابه هاى آنها را مى ديدند. خداوند در اين آيات به آنان هشدار مى دهد كه سرنوشت آنان را فراموش نكنيد وبا تفكّر وانديشه در آثار آنان ، درس عبرت بگيريد.(659)
پيام ها :
1 تاريخ ، بهترين معلّم و صادق ترين واعظ است ، هر كس از آن عبرت نگيرد، سزاوار توبيخ است . (افلم يهد... )
2 تهديدات الهى را جدّى بگيريم . (كم اهلكنا...)
3 تحوّلات تاريخى به دست خداوند است . (اهلكنا... )
4 علم به تنهايى كافى نيست ، عبرت لازم است . آنان با رفت و آمد خود ماجرا را مى بينند، ولى غافلند. (يمشون فى مساكنهم )
5 مناطق مخروبه و مقهوره ، براى هر صاحب عقلى مايه تاءمل و انديشه است . (آيات لاولى النّهى )
6 در بازديد از آثار باستانى ، تنها به جنبه تفريحى آن اكتفا نشود. (آيات لاولى النّهى ) هركس عبرت نگيرد بى خرد است .
7 هركسى چشم عبرت بين ندارد، عبرت گرفتن مخصوص كسانى است كه نفس خود را از آلودگى ها باز دارند. (آيات لاولى النّهى )
8 تاريخ داراى فلسفه وبراساس قانون علّت و معلول است . (كم اهلكنا آيات لاولى النّهى ) آرى هلاكت اقوام پيشين براساس دلايلى بود كه اگر امروز نيز آن امور باشد، همان هلاكت ها خواهد بود.
9 سنّت الهى بر مبناى برنامه وزمان بندى و مهلت دادن است وگرنه مجرمان فورا به هلاكت مى رسيدند. (و لولا كلمة ... ) (هر امّتى زمانى خاص دارد)
10 ستمكاران بى ايمان از تاءخير عذاب الهى مغرور نشوند. (كلمه سبقت من ربّك )
11 خداوند، مجرمان را پس از اتمام حجّت به عذاب مى رساند. (لولا كلمه سبقت من ربّك )
12 عمر انسان ها براساس برنامه و زمان بندى است . (اجلٌ مسّمى )
(130) فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِهَا وَمِنْ ءَانَآئِ الَّيْلِ فَسَبِّحْ وَاءَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّكَ تَرْضَى
ترجمه :
پس بر آنچه مى گويند، شكيبا باش و پيش از طلوع آفتاب و قبل از غروب آن با ستايش پروردگارت (او را) تسبيح كن و (همچنين ) برخى از اوقات شب و اطراف روز را تسبيح بگوى ، باشد كه خشنود شوى .
نكته ها
O اين آيه همچون آيه ى (واستعينوا بالصبر والصلوة ) (660) پيامبر صلى الله عليه و آله را به شكيبايى و حمد وستايش پروردگار دعوت مى كند، وگرچه مخاطب اين آيه ظاهرا پيامبر صلى الله عليه و آله است ، امّا بديهى است كه آيه جنبه عمومى دارد.
O خداوند در قرآن كريم ، 19 مرتبه پيامبر صلى الله عليه و آله را به صبر، فرمان داده است .
O بر طبق بعضى از روايات (661) و نظر برخى از مفسّرين ، اين آيه با نمازهاى يوميه و شبانه روزى تطبيق دارد و مراد از ((اطراف النهار)) نوافل روزانه است .
پيام ها :
1 توجّه به تدبير خداوند و قانون مند بودن كيفر و عذاب و توجّه به سنّت هاى الهى ، مقدمه ى صبر و تسبيح وتحميد است . (فاصبر ) (با توجّه به آيات قبل )
2 صبر در امور بايد به اندازه ى مشكلات باشد. (فاصبر على ما يقولون )
3 حمد و تسبيح الهى وسيله اى براى تقويت روحيه در مقابل لجاجت ها و تبليغات دشمن است . (فاصبر سبّح )
4 تنزيه خداوند از راه ستايش و حمد او است . (سبّح بحمد)
5 پيرايش از بدى ها بر آرايش به خوبى ها مقدم است . تسبيح بر تحميد تقدم دارد. (سبّح بحمد )
6 قرآن براى بيان زمان انجام تكاليف ، از ابزار و معيارهاى طبيعى استفاده كرده است . (قبل طلوع ... وقبل غروبها)
7 تسبيح و حمد الهى قبل از طلوع وغروب آفتاب اثر خاصى دارد. (قبل طلوع ... و قبل غروبها )
8 اوقات خود را با ياد خدا پر كنيم تا زمينه اى براى ساير افكار باقى نماند. (قبل طلوع قبل غروب آناء الليل اطراف النهار)
9 شب ، تنها براى استراحت و خواب نيست ، بايد بخشى از آن را به عبادت اختصاص داد. (و من آناء الليل )
10 اگر ذكر خدا با ساير شرايط انجام شود، نتيجه بخش خواهد بود. (لعلّك ) (662)
11 مقام رضا، بالاترين درجه ى تكامل است . (لعلّك ترضى )
(تكامل داراى درجاتى است : اوّل : صبر (فاصبر) ، دوّم : تنزيه خداوند (وسبّح ... فسبّح )، سوّم : سپاس و ستايش پروردگار (فسبّح بحمد ربّك ) ، چهارم : رضا به قضاى الهى . (لعلّك ترضى ))
(131) وَلاَ تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ اءَزْوَ جاً مِّنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَرِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَاءَبْقَى
ترجمه :
و هرگز به متاعى كه ما به گروهى از آنها داده ايم ، چشم مدوز كه (اين ) شكوفه و جلوه ى زندگى دنياست (و ما مى خواهيم ) تا آنها را در آن بيازمائيم و (به يقين ) روزىِ پروردگارت بهتر و پايدارتر است .
نكته ها
O از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه فرمودند: هر كس چشم به دست مردم داشته باشد، غم او طولانى گردد و غيظش باقى ماند.(663)
O گرچه قرآن كريم ، مال دنيا را خير(664)، فضل (665) و زينت (666) مى داند و بهره مندى از آن را حلال و مجاز مى شمارد، ليكن دلبستگى شديد به آن را مذمّت مى كند. چرا كه زندگى دنيا مثل يك غنچه ، عمرى كوتاه دارد و با يك نسيم از بين مى رود.
پيام ها :
1 رسيدن به مقام رضايت از خداوند، در صورتى است كه به زرق و برق دنيا خيره نشوى . (آرى كسى كه جذب جلوه هاى مادّى شد، احساس كمبود و تبعيض مى كند و از خدا راضى نمى شود) (لعلّك ترضى ، لا تمدّن عينيك )
2 انسان به طور طبيعى به سوى مادّيات گرايش دارد، امّا بايد آن را مهار كند. (لاتمدّن )
3 نگاه ، مقدّمه جذب و دلبستگى است . (لا تمدّن عينيك )
ز دست ديده و دل هر دو فريادgggggكه هر چه ديده بيند دل كند ياد
4 رهبرى امّت نبايد چشم داشتى به مال ديگران و توجّهى به مادّيات داشته باشد و مقهور و شيفته ى دنياى پر زرق و برق ديگران شود. (لا تمدّن عينيك للّه )
5 جلوه هاى مادّى حتّى براى انبيا مى تواند خطرساز باشد. (لاتمدّن عينيك )
6 همه ى متاع هاى دنيوى و وسايل كاميابى ، نعمت الهى محسوب نمى شوند. (متّعنا ) نه ، ((انعمنا))
7 همه ى كافران ، كامياب نيستند. (ازواجا منهم )
8 جلوه هاى زندگى دنيوى همچون غنچه و شكوفه اى است كه هرگز گل نمى شود. (زهرة الحيوة الدنيا )
9 جلوه هاى زندگى دنيا، ابزار آزمايش انسان هاست . (لنفتنهم فيه )للّه
10 به آنچه در خود داريم بينديشيم ، نه آنچه در دست ديگران مى بينيم . (رزق ربّك خير )
11 رزق دادن از شئون ربوبيّت خداوند است . (رزق ربّك )
12 همه ى دارايى هاى انسان رزق او نيست . چون بسيارند كسانى كه همه نوع امكانات دارند، امّا بهره خودشان كم است . (لاتمدنّ... متّعنا... رزق ربّك خير )
13 ملاك ارزش هر چيز دو امر است ؛ يكى خير بودن و ديگرى پايدار بودن . (خير و ابقى )
(132) وَاءْمُرْ اءَهْلَكَ بِالصَّلَوةِ وَاصْطَبِرْ عَلَيْهَا لاَ نَسْئَلُكَ رِزْقاً نَّحْنُ نَرْزُقُكَ وَالْعَقِبَةُ لِلتَّقْوَى
ترجمه :
وخانواده ات را به نماز فرمان ده و بر آن پايدار باش . ما از تو روزى نمى خواهيم ، (بلكه ) ما تو را روزى مى دهيم ، و سرانجامِ (نيكو) براى (اهل ) تقوا است .
نكته ها
O در روايات متعدّدى آمده است كه پس از نزول اين آيه ، پيامبر صلى الله عليه و آله تا چندين ماه دَرب خانه ى حضرت على و فاطمه عليهما السلام را مى زدند و در آستانه در مى فرمودند: ((الصلوة )) آنگاه به قرائت آيه تطهير مى پرداختند.(667)
O هرگاه وضع زندگى رسول خدا صلى الله عليه و آله تنگ مى شد، اين آيه را تلاوت مى فرمود، آنگاه به افراد خانه دستور مى دادند تا نماز بخوانند.(668)
O ((اِصطَبر عليها)) يعنى هم در انجام نماز وهم در امر به آن تاءكيد وپايدارى كن .
پيام ها :
1 امر به معروف از كسانى اثر بيشترى دارد كه خود جذب مادّيات نشده باشند. (لا تمدّن ... وامر اهلك )
2 رهبر جامعه ى اسلامى نبايد از خانواده خود غافل باشد. (وامر اهلك بالصلوة )
3 مرد نسبت به سرنوشت فكرى و دينى خانواده خود مسئول است و تنها رعايت امور مادّى آنان كافى نيست . (واءمر اهلك )
4 يكى از مهم ترين زمينه هاى امر به معروف ، خانواده ونزديكان انسان است . (واءمر اهلك ... ) (دايره ى اهل ، به زن و فرزند منحصر نيست ، بلكه همه ى افراد خاندان را شامل مى شود.)
5 مبلّغ بايد در مرحله ى اوّل به تبليغ خانواده خود بپردازد. (واءمر اهلك )
6 اوّلين مرحله ى تربيت ، كانون خانواه است . (واءمر اهلك )
7 فرمان به نماز از ميان ساير واجبات ، رمز بيمه شدن اعضاى خانواده است . (واءمر اهلك بالصلوة )
8 براى عدم وابستگى به زرق و برق دنيا، به نماز پناهنده شويم . (لا تمدّن ... وامر اهلك بالصلوة )
9 يكى از مصاديق روشن و بلند معروف ، نماز است . (واءمر اهلك بالصلوة )
10 موضوع نماز در خانواده داراى اهميت خاصى است ، بايد والدين بر آن اصرار كنند.(669) (واءمر اهلك بالصلوة واصطبر عليها )
11 امر به معروف ، مداومت و پايدارى لازم دارد. (اصطبر عليها)
12 خداوند از عبادت ما سودى نمى برد، ثمره ى آن به خود ما باز مى گردد. (لانسئلك رزقا )
13 سفارش به نيكى ها بايد جدّى و همراه بيان آثار باشد. (وامر اهلك ... و العاقبة للتّقوى )
14 نماز، زمينه ساز پاكدامنى و تقواست . (واءمر اهلك بالصلوة ... والعاقبة للتقوى )
15 حسن عاقبت در سايه ى تقواى الهى است ، نه مادّيات . (والعاقبة للتقوى )
(133) وَقَالُواْ لَوْلاَ يَاءْتِينَا بََايَةٍ مِّن رَّبِّهِ اءَوَلَمْ تَاءْتِهِم بَيِّنَةُ مَا فِى الصُّحُفِ الاُْولَى
ترجمه :
و (كافران ) گفتند: چرا (پيامبر) از جانب پروردگارش معجزه و نشانه اى براى ما نمى آورد؟ آيا دليل و نشانه ى روشن در كتب قبلى برايشان نيامده (كه ايمان نياورند؟)
نكته ها
O مشركين توقّع داشتند كه پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله نيز معجزه اى همانند عصاى موسى و شكافتن دريا بياورد، امّا خداوند مى فرمايد: مگر نمى دانيد كه معجزه ى قرآن ، از تمام معجزات قبلى بالاتر است ، با اين وجود مگر در برابر همان معجزات لجاجت نكردند؟!
O مراد از (صحف اولى ) تورات و انجيل و زبور است .
پيام ها :
1 به درخواست هايى كه جنبه ى بهانه جويى دارد، نبايد توجّه كرد. (فاصبر على ما يقولون ... و قالوا لولا ياءتينا... ) (اين خصيصه ى انسان هاى لجوج و متكبّر است كه معجزات و دلايل روشن موجود (قرآن ) را كنار مى گذارند و از سر لجاجت دليل ديگر طلب مى كنند.)
2 نوع معجزه مهم نيست ، روحيّه پذيرش لازم است . (لولا ياءتينا... او لم تاءتهم )
(134) وَلَوْ اءَنَّآ اءَهْلَكْنَهُم بِعَذَابٍ مِّن قَبْلِهِ لَقَالُواْ رَبَّنَا لَوْلاَ اءَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولاً فَنَتَّبِعَ ءَايَتِكَ مِن قَبْلِ اءَن نَّذِلَّ وَنَخْزَى
ترجمه :
واگر ما آنان را قبل از (آمدن پيامبر ونزول قرآن ) با عذابى هلاك مى كرديم ، مى گفتند: پروردگارا! چرا پيامبرى براى ما نفرستادى تا ما از آيات تو پيروى كنيم ، پيش از آنكه ذليل و خوار شويم .
پيام ها :
1 بعثت انبيا عليهم السلام براى اتمام حجّت است ، تا مردم بى خبرى خود را بهانه قرار ندهند. (لولا ارسلت ...)
2 تا قانون ابلاغ نشود، جريمه و كيفر عادلانه نخواهد بود. (لولا ارسلت ... )
3 تبليغ دين واجب است ، خواه مردم توجّه كنند يا نكنند. زيرا در غير اين صورت آنان حقّ اعتراض خواهند داشت . (لولا ارسلت ...)
4 پيروى از انبيا كليد عزت و آبرومندى است . (من قبل ان نذلّ و نخزى )
(135) قُلْ كُلُّ مُّتَرَبِّصٌ فَتَرَبَّصُواْ فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ اءَصْحَبُ الصِّرَطِ السَّوِىِّ وَمَنِ اهْتَدَى
ترجمه :
بگو: هر يك (از ماو شما) در انتظاريم ، پس انتظار بكشيد كه به زودى خواهيد دانست ياران راه راست كيانند و چه كسى راه يافته است .
نكته ها
O مراد از (اصحاب الصراط السوّى ) امامان معصوم عليهم السلام و منظور از (من اهتدى ) ياوران آنها مى باشد.(670)
O امام كاظم عليه السلام درباره آيه ى (مَن اصحاب الصراط السوىّ و مَن اهتدى ) فرمودند: راه راست ، راه قائم عليه السلام ما است و هدايت يافته آن كسى است كه به اطاعت او هدايت شود.(671)
پيام ها :
1 پيامبر مامور انذار و هشدار است . (فتربّصوا)
2 گذشت زمان وتاريخ همه چيز را روشن مى كند. (فستعلمون )
3 كفّار خود را هدايت يافته مى پندارند. (فستعلمون من اهتدى )
4 اسلام مكتب اعتدال و مسلمانان هدايت يافتگانند. (من اصحاب الصراط السوى و من اهتدى )
نكته آخر آيه 94

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation