بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب تفسیر نور جلد 5, حجت الاسلام والمسلمین محسن قرائتى ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     footnt02 -
     footnt03 -
     HFehrest -
     MLML0001 -
     MLML0002 -
     MLML0003 -
     MLML0004 -
     MLML0005 -
     MLML0006 -
     MLML0007 -
     MLML0008 -
     MLML0009 -
     MLML0010 -
     MLML0011 -
     MLML0012 -
     MLML0013 -
     MLML0014 -
     MLML0015 -
     MLML0016 -
     MLML0017 -
     MLML0018 -
     MLML0019 -
     MLML0020 -
     MLML0021 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

(95) قَالَ مَا مَكَّنِّى فِيهِ رَبِّى خَيْرٌ فَاءَعِينُونِى بِقُوَّةٍ اءَجْعَلْ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ رَدْماً
ترجمه :
(ذوالقرنين در پاسخ ) گفت : آنچه پروردگارم در آن به من قدرت داده ، (از كمك مالى شما) بهتر است . پس مرا با نيرويى كمك كنيد تا ميان شما و آنان سدّى محكم بسازم .
(96) ءَاتُونِى زُبَرَ الْحَدِيدِ حَتَّى إِذَا سَاوَى بَيْنَ الصَّدَفَيْنِ قَالَ انفُخُواْ حَتَّى إِذَا جَعَلَهُ نَاراً قَالَ ءَاتُونِى اءُفْرِغْ عَلَيْهِ قِطْراً
ترجمه :
پاره هاى آهن براى من بياوريد تا آنگاه كه ميان دو كوه (با انباشتن پاره هاى آهن ) برابر شد، گفت : بدميد؛ تا وقتى كه آن را (مانند) آتشى گرداند، گفت : مس گداخته و آب شده بياوريد تا روى آهن ها بريزم .
(97) فَمَا اسْطَعُوَّاْ اءَن يَظْهَرُوهُ وَمَا اسْتَطَعُواْ لَهُ نَقْباً
ترجمه :
(پس از ساختن اين ديوار آهنى ، ياءجوج وماءجوج ) نتوانستند از آن بالا روند و نتوانستند در آن رخنه اى پديد آورند.
نكته ها
O ((رَدم )) به بستن شكاف ، ((صَدف )) به كناره وجانب ، ((قِطر)) به مس گداخته و ((زُبَر)) به قطعه هاى بزرگ آهنى گفته مى شود.
O امام صادق عليه السلام فرمود: تقيّه ، سدّى ميان شما و مخالفان است كه قابل بالا رفتن از آن و سوراخ كردن نيست .(327)
پيام ها :
1 از ديدگاه اولياى الهى ، همه ى امكانات از خداست . (ما مكّنى فيه ربّى )
2 پيامبران براى رسالت و هدايت مردم ، درخواست پول و ماديات از آنان نداشتند.(328) (ما مكّنى فيه ربّى خير )
3 امكانات مردمى را در راه مصالح آنان بايد به كار گرفت . (فاعينونى )
4 براى رسيدن به هدف ، علاوه بر طرح وتقاضا وبودجه ، همّت و مشاركت مردمى نيز لازم است . (اعينونى )
5 گاهى به جاى كمك هاى مالى بايد نيروى انسانى را به كمك طلبيد. (فاعينونى )
6 تركيب آهن و مس (آلياژ سازى )، ابتكار انبياست . (آتونى زبرالحديد... قطرا ) (امروزه از نظر علمى ، اهميّت اين تركيب ثابت شده است .)
7 محكم كارى و بى نقص انجام دادن كارها، شيوه ى انبياست . (فما اسطاعوا...)
8 سدّ ذوالقرنين چنان محكم وبزرگ بود كه نمى توانستند آن را خراب كنند يا از آن بگذرند. (ان يظهروه ... له نقبا )
9 در حلّ مشكلات اجتماعى ، هميارى مردمى كه صاحبان درد هستند، لازم است . (زيرا نشاط كارى بيشتر مى شود، ارزش زحمات را مى دانند و كم كارى نمى كنند.) (فاعينونى ... فما اسطاعوا...)
10 رهبران لايق ، به كمك علم ، هنر، سوز و تعاون ، از ساده ترين افراد و ابزار، بهترين كارها را توليد مى كنند، بنابراين اگر مدير لايق باشد، كارگران ساده مهم ترين پروژه ها را انجام دهند. (فاعينونى ... فما اسطاعوا... )
(98) قَالَ هَذَا رَحْمَةٌ مِّن رَّبِّى فَإِذَا جَآءَ وَعْدُ رَبِّى جَعَلَهُ دَكَّآءَ وَكَانَ وَعْدُ رَبِّى حَقّاً
ترجمه :
(ذوالقرنين ) گفت : اين رحمت بزرگى از پروردگارم است (و تا موعد مقرّر پابرجاست ) پس هرگاه وعده ى پروردگار من فرارسد، آن (سدّ) را خورد و هموار مى كند و وعده ى پروردگارم حقّ است .
نكته ها
O سدّ ذوالقرنين ، نه ديوار چين است و نه موارد ديگر كه گفته اند، چون اينها از آهن و مس نيست . در سرزمين قفقاز در تنگه ى داريال ، سدّى آهنين پيدا شده كه زديك آن نيز نهرى به نام سائوس (به معناى كوروش ) است ، اينكه اين همان سدّ باشد، پذيرفتنى تر مى نمايد.(329)
پيام ها :
1 مردان الهى ، توفيقات خويش را از رحمت خداوند مى دانند، و هرگز مغرور نمى شوند. (رحمة من ربّى )
2 همه ى تلاش ها و تغيير و تحوّل ها براى پرورش و رشد انسان هاست . (ربّى ) سه بار در آيه تكرار شده است .
3 رحمت و ربوبيّت الهى بهم پيوسته است . (رحمة من ربّى )
4 ايجاد امنيّت ، رحمت الهى است . (رحمة من ربّى ) ساخت سد براى امنيّت بود.
5 قداست كار و تلاش ، محكم كارى ، همكارى مردم ، مديريّت و صنعت ، و اهداف والا، همه مجموعه اى از الطاف الهى است . (هذا رحمة من ربّى )
6 با تاءمين امنيّتِ مردم ، بهتر مى توان تبليغ و ارشاد كرد و زمينه ى كارهاى ديگر فراهم مى شود. (رحمة ربى ... وعد ربى حقّا) ذوالقرنين بعد از اتمام سدّ، مردم را با مبداء و معاد آشنا كرد.
7 در آستانه ى قيامت ، همه چيز خراب مى شود. (جعله دكّاء )
8 محكم ترين دژهاى بشر، در برابر اراده وقدرت خدا ناپايدار است . (جعله دكّاء)
9 مردان خدا با تكيه به لطف خدا پيشگويى مى كنند. (فاذا جاء وعد ربّى جعله دكّاء )
10 محكم كارى را بايد از اولياى خدا آموخت ، سدى مى سازند كه تا آستانه ى قيامت پابرجاست . (فاذا جاء وعد ربّى جعله دكّاء)
11 هم بايد كارهاى دنيايى را بى خلل و استوار انجام داد، هم بايد متذكّر قدرت الهى و پوچى قدرت خود شد. (فمااستطاعوا... كان وعد ربّى حقّا )
12 رهبران الهى ، هم دنياى مردم را آباد مى كنند و هم آخرت آنان را متذكّر مى شوند. (فمااستطاعوا... كان وعد ربّى حقّا)
(99) وَتَرَكْنَا بَعْضَهُمْ يَوْمَئِذٍ يَمُوجُ فِى بَعْضٍ وَنُفِخَ فِى الصُّورِ فَجَمَعْنَهُمْ جَمْعاً
ترجمه :
و در آن روز (پايان جهان )، مردم را رها مى كنيم تا بعضى در بعضى همچون موج درآميزند و(چون ) در صور دميده شود، همه را يكجا گرد خواهيم آورد.
(100) وَعَرَضْنَا جَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ لِّلْكَفِرِينَ عَرْضاً
ترجمه :
و آن روز، دوزخ را چنان كه بايد، بر كافران عرضه خواهيم كرد.
(101) الَّذِينَ كَانَتْ اءَعْيُنُهُمْ فِى غِطَآءٍ عَن ذِكْرِى وَكَانُواْ لاَ يَسْتَطِيعُونَ سَمْعاً
ترجمه :
آنان كه چشمانشان از ياد من در پرده ى غفلت بود و (از شدّت تعصّب و لجاجت ) توان شنيدن (سخن حقّ) را نداشتند.
نكته ها
O اگر آيه (وتركنا...) را در كنار آيه ى (حتّى اذا فتحت ياءجوج و ماءجوج و هم من كل حدبٍ ينسلون واقترب الوعد... )(330) قرار دهيم ، به نظر مى رسد كه مساءله ى قوم ياءجوج و ماءجوج ، مربوط به قيامت و گويا مقدّمه ى آن است . يعنى پيش از قيامت ، قوم ياءجوج و ماءجوج ، آزاد و رها و مثل موج گسترده مى شوند.
O از امام رضا عليه السلام در تفسير آيه ى (اعينهم فى غطاء عن ذكرى ) نقل شده كه به ماءمون فرمود: مراد از ((ذكر)) در اين آيه على بن ابى طالب عليهما السلام است .(331)
O مراد از چشم و گوش در آيه 101، معرفت ، بصيرت و شناخت است ، يعنى چشم و گوش دل ، نه عضو خاص در سر. زيرا قرآن گاهى كورى را به دل نسبت مى دهد. (من كان فى هذه اعمى )(332)
پيام ها :
1 هر جا كه امنيّت هست از لطف اوست ، اگر لحظه اى مردم را رها كند، جهان نااءمن مى شود. (تركنا بعضهم ...)
2 شكسته شدن سدّ ذوالقرنين از نشانه هاى قيامت است . (اذا جاء وعد ربّى ... نفخ فى الصور )
3 پيش از قيامت ، زمين توسط اقوامى به هرج و مرج كشيده مى شود. (تركنا... يموج ) هر چند با ظهور امام زمان عليه السلام اين هرج و مرج اصلاح مى شود.
4 راه شناخت ، بيشتر به وسيله ى چشم و گوش است . آنان چشمشان در پرده بود و گوششان قدرت شنيدن حقّ را نداشت . و حقّ را نمى فهميدند، والاّ ذكر كه ديدنى نيست ! (اعينهم فى غطاء عن ذكرى )
5 انسان شنوا به خاطر عناد، به جايى مى رسد كه توان شنيدن حقّ را ندارد. (لايستطيعون سمعا)
6 دليل عرضه ى جهنّم بر كافران ، عملكرد و قساوت خودشان در دنياست . (عرضنا جهنّم ...الذّين كانت ... )
(102) اءَفَحَسِبَ الَّذِينَ كَفَرُوَّاْ اءَن يَتَّخِذُواْ عِبَادِى مِن دُونِى اءَوْلِيَآءَ إِنَّآ اءَعْتَدْنَا جَهَنَّمَ لِلْكَفِرِينَ نُزُلاً
ترجمه :
آيا آنان كه كفر ورزيدند، پنداشتند كه بندگان مرا به جاى من به سرپرستى بگيرند؟ قطعا ما جهنّم را براى پذيرايى از كافران مهيّا كرده ايم .
نكته ها
O در اين آيات ، سيماى كافران چنين ترسيم شده است :
الف : كوردلى ، (كانت اعينهم فى غطاء )
ب : بندگى بندگان به جاى بندگى خدا، (يتخّذوا عبادى من دونى اولياء)
ج : جهل و تعصّب ، (يحسبون انّهم يحسنون صنعا ) (آيه بعد)
O كلمه ى ((نُزُل )) يا به معناى منزلگاه است و يا نخستين چيزى كه با آن از ميهمان پذيرايى مى شود.
پيام ها :
1 شرك و باورهاى مشركان ، خيالى بيش نيست . (اءفحسب )
2 غير خدا، هر كه باشد، (دون الله )، مخلوق وبنده ى خداست . (عبادى ) چگونه مخلوق را به جاى خدا گرفته اند؟
3 پذيرفتن ولايت غير خدا كفر است . (كفروا، من دونى اولياء )
4 دوزخ هم اكنون موجود است و عذاب الهى جدّى وقطعى است . (انّا اعتدنا)للّه
5 كيفر كفر، دوزخ است . (اعتدنا جهنّم للكافرين )
(103) قُلْ هَلَ نُنَبِّئُكُم بِالاَْخْسَرِينَ اءَعْمَلاً
ترجمه :
بگو: آيا شما را خبر دهم كه زيانكارترين مردم كيست ؟
(104) الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِى الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ اءَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً
ترجمه :
آنان كه در زندگى دنيا تلاششان گم و نابود مى شود، در حالى كه مى پندارند (همچنان ) كار شايسته و نيك انجام مى دهند.
نكته ها
O در روايات ، اين آيه به منكران ولايت اميرمؤ منان على عليه السلام (333) و كسانى كه در انجام حج ، امروز و فردا مى كنند(334) تفسير شده است .
O حضرت على عليه السلام فرمود: مصداق آيه ، اهل كتابند كه در آغاز برحق بودند، سپس بدعت هايى در دين گذاشتند و گمان مى كردند كه كار نيكى انجام مى دهند. آنگاه فرمود: ((و ما اهل النهر منهم ببعيد))، نهروانيان دست كمى از آنان ندارند.(335)
O امام حسين عليه السلام در دعاى عرفه مى فرمايد: خدايا خوبى هاى ما بدى است و حقيقت هاى ما ادّعايى بيش نيست .
O همان گونه كه بهره مندى ها متفاوت و داراى درجاتى است ؛ دو برابر، چند برابر، ده برابر: (ضعف ، اضعاف ، عشرة امثالها) و گاهى هفت صد برابر، (فى كلّ سنبلةٍ ماءة حبّة )(336) و گاهى فوق تصوّر، (فلا تعلم نفسٌ ما اُخفى لهم ) (337)، ضرر و زيان ها نيز داراى مراحل و تفاوت هايى است :
الف : گاهى معامله ى بدى است . (بئسما اشتروا )(338)
ب : گاهى سودى ندارد. (فماربحت تجارتهم ) (339)
ج : گاهى خسارت است . (اشتروا الضّلالة بالهدى )(340)
د: گاهى غرق در زيان است . (لفى خسر) (341)
ه‍: گاهى خسارت بزرگ و آشكار است . (خسرانا مبينا )(342)
و: گاهى خسارت در تمام ابعاد است . (بالاءخسرين اعمالا) (343)
O زيانكاران چند گروهند:
الف : گروهى كه كار نيك نمى كنند.
ب : گروهى كه براى دنيا كار مى كنند، نه آخرت .
ج : گروهى كه كار مى كنند و مى دانند كه كارشان صحيح نيست .
د: گروهى كه در زيانند و مى پندارند كه سود مى برند.
سه گروه اوّل ، ممكن است با توبه به فكر اصلاح خود و جبران بيفتند، ولى گروه چهارم چون به فكر چاره نمى افتند، بدترين مردمند. مثل راهبان مسيحى كه خود را از لذّات حلال دنيا محروم مى كنند ومورد انتقاد انبيا نيز هستند، يا مثل زاهدنماهاى رياكار.
O كسانى كه اعتقادات صحيحى ندارند و از پندارهاى باطل خود پيروى مى كنند، تنها در يك عمل خسارت نمى كنند، بلكه در همه ى برنامه ها زيان مى بينند. زيرا معيار ارزش هر كارى انگيزه درست آن است و قرآن نيز با تعابيرى همچون : (اءحسب ، يحسبون ، لا يحسبنّ، اءفحسبتم و... ) از حسابگرى هاى متّكى به خيال و پندار بى اساس ، انتقاد كرده است .
پيام ها :
1 پيامبر ماءمور بيان سود و زيان واقعى مردم است . (قل ... اعمالا)
2 شيوه ى پرسش و پاسخ ، از بهترين روشهاى آموزش و تربيت است . (هل ... )
3 انسان در معرض غفلت از سود و زيان خويش است . (هل ننبّئكم ...)
4 هيچ عملى محو نمى شود، گرچه به نظر گم مى شود. (ضلّ سعيهم للّه )
5 تكيه بر خيال نكنيم و واقع گرا باشيم . (يحسبون )
(105) اءَوْلََّئِكَ الَّذِينَ كَفَرُواْ بَِايَا تِ رَبِّهِمْ وَلِقَآئِهِ فَحَبِطَتْ اءَعْمَ لُهُمْ فَلاَنُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَ مَةِ وَزْناً
ترجمه :
آنان ، كسانى اند كه به آيات پروردگارشان و ديدار او (در قيامت ) كفر ورزيدند، پس كارهايشان تباه ونابود شد. پس ما براى آنان در قيامت ، ميزانى برپا نخواهيم كرد، (چون كارشان وزن وارزشى ندارد تا نياز به ميزان باشد.)
(106) ذَلِكَ جَزَآؤُهُمْ جَهَنَّمُ بِمَا كَفَرُواْ وَاتَّخَذُواْ ءَايَتِى وَرُسُلِى هُزُواً
ترجمه :
اين است كه كيفر آنان دوزخ است ، به خاطر كفرى كه ورزيدند و آيات من و فرستادگانم را به مسخره گرفتند.
نكته ها
O ((حَبط))، در لغت آن است كه شكم حيوان به خاطر خوردن گياه سمّى باد كند و آن را در معرض مرگ قرار دهد كه هر كس مى بيند، مى پندارد حيوانى سالم و پرگوشت است ، در حالى كه در شكم آن باد و خودش مسموم است . تباه شدن اعمال انسان را نيز از اين رو حبط مى گويند كه آنان توسط گناهان ، مسموم و توخالى و در معرض نابودى قرار گرفته اند.
O مردم در قيامت سه گروهند:
الف : گروهى كه از خوبى نياز به ميزان ندارند.
ب : گروهى كه از بدى و شقاوت نياز به ميزان ندارند. (فلا نقيم لهم يوم القيامة وزنا )
ج : گروهى متوسّط كه بايد عمل هايشان محاسبه گردد. (اما من ثقلت موازينه . فهو فى عيشة راضية . و امّا من خفّت موازينه . فامّه هاوية ) (344)
پيام ها :
1 كفر به خدا، سبب حبط اعمال مى شود و هر چه كه پوك شد، وزنى ندارد. (حبطت ، فلا نقيم لهم ... وزنا )
2 حقّ، نزد خدا وزن دارد، ولى باطل پوچ و بى وزن است . (فلا نقيم ... وزنا)
3 سرنوشت انسان در گرو اعمال خودش است . (جزائهم ... بما كفرواللّه )
4 سرانجام كفرو مسخره كردن آيات ورسولان الهى ، دوزخ است . (بما كفروا و...)
(107) إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّلِحَتِ كَانَتْ لَهُمْ جَنَّتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلاً
ترجمه :
يقينا آنان كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته كردند، بهشت برين برايشان منزلگاه پذيرايى است .
(108) خَلِدِينَ فِيهَا لاَ يَبْغُونَ عَنْهَا حِوَلاً
ترجمه :
همواره در آن جاودانه اند ودرخواست دگرگونى وجابه جايى نمى كنند.
نكته ها
O پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: بهشت صد درجه دارد كه بهترين آنها ((فردوس )) است . هرگاه دعا مى كنيد، از خداوند فردوس ‍ بخواهيد.(345)
پيام ها :
1 ايمان و عمل صالح ، شرط دريافت نعمت هاى بهشتى است . (آمنوا و عملوا الصالحات كانت لهم ... )
2 در تربيت ، هشدار در كنار بشارت و پاداش در مقابل عذاب لازم است . در چند آيه ى قبل ، وسيله ى پذيرايى از كافران دوزخ بود، (اعتدنا جهنّم للكافرين نُزلا) و در اينجا فردوس وسيله ى پذيرايى از مؤ منان است . (الفردوس نزلا )
3 انسان در هر جا به مدّت طولانى ساكن شود، خسته مى شود واگر جاى بهترى ببيند، آرزوى انتقال به آنجا را دارد، ولى با وجود جاودانگى بهشت ، هرگز بهشتيان آرزوى انتقال از آن را ندارند. (لا يبغون عنها حولا)
(109) قُل لَّوْ كَانَ الْبَحْرُ مِدَاداً لِّكَلِمَتِ رَبِّى لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ اءَن تَنفَدَ كَلِمَتُ رَبِّى وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَداً
ترجمه :
بگو: اگر دريا براى (نوشتن ) كلمات پروردگارم مركب شود، پيش از آنكه كلمات پروردگارم پايان پذيرد، دريا پايان مى پذيرد، هر چند درياى ديگرى همانند را به كمك آن آوريم .
نكته ها
O ((مداد)) به جوهرى گفته مى شود كه در دوات ريخته مى شود و وسيله ى كشيدن قلم روى كاغذ مى گردد و قلم را در نوشتن مدد مى كند.
O ((كلمات ربّ))، يا وعده ها وآفريده هاست ويا حكمت ها ومفاهيم ، ويا وحى وهرچه نشانى از خدا دارد. پس هر ذرّه وهر اتم وهر سلّول ، يكى از كلمات ربّ است .
پيام ها :
1 نشانه هاى الهى ، بى نهايت است وانسان حتّى از شمارش و نگارش آنها نيز ناتوان است . (لنفد البحر قبل ان تنفد)
2 هر پديده اى نشانه وكلمه اى از پروردگار و در مسير رشد و تربيت انسان است . (كلمات ربّى )
(110) قُلْ إِنَّمَآ اءَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَى إِلَىَّ اءَنَّمَآ إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَ حِدٌ فَمَن كَانَ يَرْجُواْ لِقَآءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صَلِحاً وَلاَ يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ اءَحَداً
ترجمه :
بگو: همانا من بشرى همچون شمايم (جز اينكه ) به من وحى مى شود كه خداى شما خداى يگانه است . پس هر كه به ديدار پروردگارش (در قيامت و به دريافت الطاف او) اميد و ايمان دارد، كارى شايسته انجام دهد. و هيچ كس رادر عبادت پروردگارش شريك نسازد.
نكته ها
O در اين آيه هم توحيد، (الهٌ واحد ) هم نبوّت ، (يُوحى الىّ) و هم معاد، (لقاء ربّه ) هم اميد به رحمت الهى ، (يرجوا) هم تلاش در رسيدن به آن ، (فليَعمل ) و هم اخلاص در عمل (لايُشرك ) آمده است . از اين جهت پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: اگر تنها آيه ى آخر سوره ى كهف بر امّت من نازل مى شد، براى آنان كافى بود.(346)
O در روايات بسيارى در ذيل اين آيه ، از اهميّت اخلاص و خطر ريا و شرك خفىّ، سخن به ميان آمده است .
O امام رضا عليه السلام ماءمون را در حال وضو گرفتن ديد كه غلامش روى دست او آب مى ريزد، امام با تلاوت جمله ى (ولا يشرك بعبادة ربّه احدا ) به او فهماند كه در وضو و كارهاى عبادى ، كمك گرفتن شرك ، و موجب بطلان عمل است .(347)
O در حديث آمده است : هر كس هنگام خوابيدن اين آيه را بخواند، هر ساعتى كه بخواهد از خواب بيدار مى شود.(348)
پيام ها :
1 نبايد خود را بيش از آنچه هستيم معرّفى كنيم ، پيامبران خود را بشر مى دانستند. (اءنا بشر مثلكم )
2 شرط نبوّت ، انسان بودن است تا پيامبر در عمل نيز الگوى ديگر انسان ها باشد. (اءنا بشر مثلكم )
3 رهبران الهى بايد جلو غُلوّ و مبالغه ها را بگيرند. (اءنا بشر مثلكم )للّه
4 براى كار خدايى كردن ، حتّى اميد به پاداش الهى كافى است گرچه يقين نباشد. (فمن كان يرجوا... فليعمل )
5 اميد در انسان بايد به صورت يك حالت دائمى و پيوسته باشد، نه لحظه اى . (فمن كان يرجوا)
6 اميد بدون عمل ، كارساز نيست . (يرجوا، فليعمل )
7 مرگ براى همه حتمى است ، امّا ارزشمندتر آن است كه انسان آرزوى ملاقات با خدا را داشته باشد. (يرجوا لقاء ربّه )
8 ارزش كارها در سه جهت است : اصل كار، انجام دهنده ى كار، نيّت وهدف . در اين آيه هر سه آمده است . (عملا صالحا، من كان يرجوا، و لايشرك بعبادة ربّه )
9 شرك ، به هر نحوى باشد ممنوع است . (لايشرك بعبادة ربّه احدا)للّه
10 اين آيه ، هم توحيد در الوهيّت را بيان مى كند، (الهكم اله واحد ) هم توحيد در ربوبيّت و عبادت را. (لا يشرك بعبادة ربّه احدا)
6/12 تصحيح شده
سيماى سوره مريم
سوره مريم نوزدهمين سوره ى قرآن ، داراى نود و هشت آيه و در مكّه نازل شده است .(349)
محتواى سوره را همچون ساير سوره هاى مكّى ، مسائل مربوط به قيامت و سرنوشت مجرمان و پاداش نيكوكاران و قسمتى از سرگذشت زكريّا و مريم و عيسى بن مريم و يحيى و ابراهيم و اسماعيل و ادريس عليهم السلام تشكيل داده است .
در تفسير الميزان مى خوانيم : خداوند در دو آيه ى آخر اين سوره مى فرمايد: هدف ما از نزول اين سوره ، بشارت و انذار است و اين هدف در قالب زيباى داستان زندگى پيامبران آمده است .
نام مريم 34 بار در قرآن آمده است و خداوند نام هيچ زنى را با اسم خاص در قرآن ذكر نكرده ، جز مريم و تنها سوره اى كه به نام يك زن در قرآن ناميده شده ، همين سوره مريم است .
در فضيلت تلاوت اين سوره آمده است كه هر كس مداومت به خواندن اين سوره كند، از دنيا نمى رود مگر آنكه خداوند او را از نظر جان و مال و فرزند بى نياز كند.(350) البتّه شكى نيست با عمل به محتواى اين سوره انسان خود را از ديگران بى نياز خواهد ديد.
بِسْمِ اللّه الرَّحْمنِ الرَّحِيِمْ
به نام خداوند بخشنده مهربان
(1) كَّهيعَّصَّ (2) ذِكْرُ رَحْمَتِ رَبِّكَ عَبْدَهُ زَكَرِيَّآ
ترجمه :
كاف ،ها، يا، عين ، صاد. (در اين سوره ) يادى از لطف پروردگارت نسبت به بنده اش زكريّا (به ميان آمده است ).
(3) إِذْ نَادَى رَبَّهُ نِدَآءً خَفِيّاً
ترجمه :
زمانى كه پروردگارش را با ندايى پنهان خواند.
نكته ها
O ((كهيعص ))، از حروف مقطّعه قرآن است كه در آن اسرار و رموزى نهفته ودر برخى دعاها خداوند را به اين حروف سوگند مى دهيم ومى گوييم : ((بحقّ كهيعص )) چنانكه حضرت على عليه السلام در دعايى فرمودند: ((اللهم نسئلك يا كاف ها يا عين صاد)).(351)
O ((نداء)) به معناى خواندن با صداى فرياد است و ((خَفيّا)) به معناى پنهانى است نه آهسته ، چون چنين ندايى آهسته نمى شود، ولى پنهانى مى شود.(352) شايد دعاى پنهانى زكريّا به خاطر استهزاى مردم باشد كه نگويند چرا اين پيرمرد از خداوند فرزند مى خواهد. (نداء خفيّا)
O در حديث آمده است : ((خير الدّعا الخفىّ)) بهترين دعا، دعايى است كه پنهانى باشد.(353)
O نام ((زكريّا)) هفت مرتبه در قرآن آمده است ، او از انبياى بنى اسرائيل و از فرزندان هارون ، برادر موسى است .
پيام ها :
1 يادآورى نعمت هاى ويژه ى خداوند، عامل محبّت الهى است . (ذكر رحمت ربّك للّه )
2 ياد اولياى خدا يك ارزش است . (ذكر... زكريّا)
3 عبادت ودعا، زمينه ى دريافت رحمت است . (رحمت ربّك ... اذ نادى ربّه للّه )
4 از نقش دعا در تحوّلات زندگى بشر غافل نشويم . (اذ نادى ) پيامبران نيز براى حل مشكلات خويش به دعا روى مى آورند.
5 مؤ من هرگز احساس تنهايى نمى كند. (اذ نادى ربّه )
6 اگر خداوند بخواهد نداى مخفى بندگان خالص را براى تاريخ علنى مى كند. (نداء خفيّا)
7 دعاى پنهانى با ارزش تر است ، چون به اخلاص نزديك تر است . (نداء خفيّا )
(4) قَالَ رَبِّ إِنِّى وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّى وَاشْتَعَلَ الرَّاءْسُ شَيْباً وَلَمْ اءَكُن بِدُعَآئِكَ رَبِّ شَقِيّاً
ترجمه :
(زكريّا) گفت : پروردگارا! همانا استخوانم سست شده ، و (موى ) سرم از شعله ى پيرى ، سفيد شده است و پروردگارا! من هرگز در دعاى تو (از اجابت ) محروم نبوده ام .
(5) وَإِنِّى خِفْتُ الْمَوَلِىَ مِن وَرَآءِى وَكَانَتِ امْرَاءَتِى عَاقِراً فَهَبْ لِى مِن لَّدُنكَ وَلِيّاً
ترجمه :
و همانا من براى پس از (مرگ ) خود، از بستگانم بيمناكم و همسرم نازا بوده است ، پس از جانب خود جانشينى (فرزندى ) به من عطا فرما.
نكته ها
O ((عاقِر)) به مرد يا زنى گفته مى شود كه از او فرزندى به عمل نمى آيد. ((اشتعال )) به معناى زبانه كشيدن آتش و انتشار آن است . بنابراين ، جمله ى (واشتعل الرّاءس ) يعنى سفيدى موها در سر من ، مثل آتش شعله كشيده و منتشر شده است .
O با توجّه به آيه 38 آل عمران ، كه دعاى زكريّا را چنين نقل مى كند: (ربّ هب لى من لدنك ذرّية طيّبة ) معلوم مى شود كه مراد از (وليّا) در اين آيه ، فرزند صالحى است كه جانشين پدر باشد.
O در دعا، گاهى رابطه ى بنده و خدا به قدرى تنگاتنگ مى شود كه به جاى ((يا ربّ))، ((ربّ)) مى گويد.(354)
O امام صادق عليه السلام فرمود: نگرانى زكريّا از عمو وپسر عموهايش بود.(355)
پيام ها :
1 در دعا از كلمه ى ((ربّ)) استمداد بجوييم ، (ربّ... ربّ... ربّ ) از ضعف هاى خود بگوييم ، (واشتعل الراءس شيبا) نعمت ها و الطاف خدا را ذكر كنيم . (ولم اكن بدعائك ربّ شقيّا ) آنگاه حاجت خود را به زبان آوريم . (فهب لى من لدنك وليّا)
2 پايه ى بدن آدمى استخوان است و ضعف استخوان ، ضعف تمام بدن را به دنبال دارد. (وهن العظم )
3 مؤ من ، هرگز از رحمت خدا ماءيوس نمى شود. (زكريّا در پيرى از خداوند فرزند مى خواهد) (ربّ انّى وهن العظم ... لم اكن بدعائك ربّ شقيّا)
4 انسان ماءيوس ، بدبخت وشقى است . (ولم اكن بدعائك ربّ شقيّا ) حتّى در سخت ترين شرايط، در دل مردان خدا ياءس راه ندارد.
5 مردان خدا، از وارث بد مى ترسند. (خفت الموالى من ورائى )
6 در بينش الهى ، اراده خداوند بر عوامل طبيعى حاكم است . (هب لى من لدنك للّه )
7 با اينكه خداوند حاجات انسان را مى داند، امّا در دعا و ناله ، بركاتى مانند آرامش روحى ، تواضع و عبوديّت دعاكننده و مدح و ستايش خداوند نهفته است . (انّى وهن العظم ... هب لى من لدنك وليّا)
8 فرزند، هبه ى آسمانى از جانب خداوند است . (فهب لى من لدنك )
9 نه همسر نازا را رها كنيد و نه اميد خود را از دست بدهيد. (كانت امراءتى عاقرا... هب لى من لدنك وليّا)
10 علاقه به جاودانگى و خلود، در فطرت بشر وجود دارد و انسان دوست ندارد فراموش شده و اَبتر باشد. (هب لى من لدنك وليّا )
11 گرچه يكى از نگرانى هاى انسان ، بى فرزند بودن است (خفت )للّه ، ولى اولياى خدا فرزند را بيشتر براى تداوم اهداف معنوى خود مى خواهند. (وليّا )
(6) يَرِثُنِى وَيَرِثُ مِنْ ءَالِ يَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيّاً
ترجمه :
(خداوندا! به من جانشينى عطا كن ) كه وارث من و دودمان يعقوب باشد و پروردگارا! او را پسنديده قرار ده .
(7) يَزَكَرِيَّآ إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلَمٍ اسْمُهُ يَحْيَى لَمْنَجْعَل لَّهُ مِن قَبْلُ سَمِيّاً
ترجمه :
(خداوند فرمود:) اى زكريّا! ما تو را بشارت مى دهيم به پسرى كه نامش يحيى است (و) قبلا همنامى براى او قرار نداده ايم .
(8) قَالَ رَبِّ اءَنَّى يَكُونُ لِى غُلَمٌ وَكَانَتِ امْرَاءَتِى عَاقِراً وَقَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْكِبَرِ عِتِيّاً
ترجمه :
(زكريّا) گفت : پروردگارا! چگونه براى من پسرى باشد در حالى كه همسرم نازاست و من از پيرى ، ناتوان شده ام ؟
نكته ها
O در آيات قرآن ، گاهى مراد از ارث ، علم است : (و اورثنا بنى اسرائيل الكتاب )(356) و گاهى حكومت : (و ورث سليمان داود) (357) ولى هر جا كه دليل خاصى نباشد، مراد از ارث ، مال است . چنانكه در اين آيات ، مراد از (يرثنى )، فرزندى است كه از پدر ارث مى برد.(358)
O پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند: ميراث خداوند از بنده ى مؤ من ، فرزند صالحى است كه پس از مرگ او، خدا را عبادت كند، آنگاه اين آيه را تلاوت فرمودند.(359)
O كلمه ى ((رَضى )) هم به معناى مرضىّ خداوند است و هم به معناى محبوب مردم . مقام رضايت خدا از انسان و انسان از خدا، بالاترين مقام ها و فوز عظيم است .
O جمله ى ((مِن قبل سَميّا)) يا به معناى آن است كه نام يحيى بى سابقه است و يا آنكه ويژگى هاى شخصيّتى او سابقه ندارد.
O ((عِتيّا)) به معناى از حدّ گذشتن است و درباره ى كسى گفته مى شود كه در اثر پيرى ، اندامش خشكيده باشد.
O سؤ ال زكريّا كه گفت : (انّى يكون لى غلام ) به اين معناست كه آيا من و همسرم نيز جوان مى شويم يا در همين حالت پيرى بچه دار مى شويم .(360) آرى ، دانش انبيا نيز محدود است و تعجّب از چيزى ، با مقام نبوّت آنان منافاتى ندارد.
O امام باقر عليه السلام فرمودند: ميان بشارت به فرزند و تولّد حضرت يحيى ، پنج سال فاصله شد.(361)
پيام ها :
1 قداست نبوّت با خواسته هاى فطرى و غريزى ، همچون فرزندخواهى منافاتى ندارد. (يرثنى )
2 دنبال كردن خط انبيا يك ارزش معنوى است . (يرثنى )
3 انبيا هم مثل افراد عادّى ارث مى گذارند. (يرثنى )
4 مردان خدا حتّى در نيازهاى مادّى خود، به ارزشهاى معنوى نيز توجّه دارند. (يرثنى ... رضيّا)
5 اگر اولاد مورد رضايت خدا باشد نعمت است . (و اجعله ربّ رضيّا )
6 براى صلاح و خوبى فرزند، حتّى قبل از انعقاد نطفه ، بايد دعا كرد. (و اجعله ربّ رضيّا)
7 از خداوند، فرزند صالح بخواهيم . (واجعله ربّ رضيّا )
8 نام گذارى را ساده ننگريم ، بعضى از نامها از جانب خدا نازل شده است . (نبشِّرك بغلام اسمه يحيى ) (نام ، نشانه ى عقايد، فرهنگ ، علاقه ها، وابستگى ها، اهداف ، آرمان ها و ديدگاه هاى انسان است .)
9 مردان و زنان نازا، از لطف الهى ماءيوس نباشند. (انّا نبشّرك بغلام ... عاقرا... عتيّا )
10 پسر يا دختر بودن فرزند، به دست خداست . (نبشّرك بغلام )
(9) قَالَ كَذَلِكَ قَالَ رَبُّكَ هُوَ عَلَىَّ هَيِّنٌ وَقَدْ خَلَقْتُكَ مِن قَبْلُ وَلَمْ تَكُ شَيْئاً
ترجمه :
(زكريّا) چنين گفت : امّا پروردگارت فرمود: اين كار بر من آسان است ، (زيرا) پيش از اين من تو را آفريدم در حالى كه چيزى نبودى .
(10) قَالَ رَبِّ اجْعَل لِّى ءَايَةً قَالَ ءَايَتُكَ اءَلا تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلَثَ لَيَالٍ سَوِيّاً
ترجمه :
(زكريّا) گفت : پروردگارا! براى من نشانه اى قرار ده . (خداوند) فرمود: نشانه ى تو اين است كه سه شبانه روز قدرت سخن گفتن با مردم را نخواهى داشت ، (با اينكه سالم هستى .)
نكته ها
O خداوند بر هر چيزى قادر و هر كارى براى او آسان است . چنانكه در اين آيه مى فرمايد: (هو علىّ هيّن ) اين كار بر من آسان است . در آيه ى 22 حديد و 7 تغابن نيز مى خوانيم : (ذلك على اللّه يسير) در آيه ى 20 و 106 بقره نيز آمده است : (انّ اللّه على كلّ شيى ء قدير ) در آيه ى 45 كهف نيز مى فرمايد: (و كان اللّه على كلّ شيى ء مقتدرا) خداوند بر همه چيز تواناست .
O گاهى مراد از شب در عرف عرب ، شبانه روز است .(362) لذا در آيه ى 41 آل عمران مى خوانيم : (ثلاثة ايّام ) و در اينجا مى فرمايد: ((ثلاث ليال )) و اين به خاطر آن است كه گاهى شب و روز به جاى يكديگر ذكر مى شوند.
O در تفاسير مجمع البيان و طبرى والميزان ، درباره ى حضرت زكريّا آمده است : هنگام تلاوت آيات الهى و ذكر خدا، زبانش باز مى شد، ولى هنگام گفتگو با مردم زبانش ‍ بند مى آمد.
O حضرت زكريّا براى تميز بين حقّ و باطل ، بين وحى الهى و توهّمات شيطانى ، از خداوند طلبِ نشانه كرد.(363)
پيام ها :
1 قوانين طبيعى وعلل مادّى ، هرگز قدرت خدا را محدود نمى كند. (هو علىّ هيّن )
2 تفكّر در خلقت و پديده ها، هر شك و ترديدى در قدرت خدا را برطرف مى كند. (خلقتك ... و لم تك شيئا )
3 انبيا در فكر رسيدن به مراحل بالاترى از يقين بودند. ابراهيم از خدا نشانه مى خواهد كه (ليطمئنّ قلبى ) (364) زكريّا نيز از خداوند نشانه اى خاص درخواست مى كند. (اجعل لى آية )
4 تمام حركات ما با اراده ى الهى است ، اگر او نخواهد با سلامتى كامل هم قدرت سخن نداريم . (لا تكلّم الناس )
(11) فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرَابِ فَاءَوْحَى إِلَيْهِمْ اءَن سَبِّحُواْ بُكْرَةً وَ عَشِيّاً
ترجمه :
پس (زكريّا) از محراب عبادت به سوى مردم خارج شد، آنگاه به آنان اشاره كرد كه در صبح و شام خدا را تسبيح گوييد.
نكته ها
O ((بُكرة )) به زمان ميان طلوع فجر تا طلوع خورشيد گفته مى شود و ((عَشيّا)) يا به فاصله ظهر تا غروب و يا به آخر روز گفته مى شود.
O ((محراب )) را محراب گويند، چون محل جنگ با شيطان و وسوسه هايى است كه مانع تمركز فكر انسان مى شود. شايد محراب هاى بنى اسرائيل همان مسجدهايى بوده است كه مردم آنجا را براى عبادت انتخاب كرده و در آن عبادت مى كردند.
O به گفته طبرسى و فخررازى ، مراد از تسبيح در اين آيه ، نماز است ، زيرا نماز مشتمل بر تسبيح است .
پيام ها :
1 در تبليغ ، هموطن بودن مبلّغ اولويّت دارد. (فخرج على قومه )
2 مردان خدا، مكان خاصّى را براى عبادات خود قرار مى دهند. (المحراب للّه )
3 كسى كه مردم را به عبادت دعوت مى كند، بايد خود نيز اهل عبادت باشد. (فخرج على قومه من المحراب فاوحى اليهم )
4 با هر وسيله اى بايد تبليغ كرد. (آنجا كه زبان زكريّا بند مى آيد، با اشاره به مردم سفارش مى كند كه خدا را تسبيح كنيد.) (فاوحى اليهم )
5 وظيفه ى انبيا، دعوت مردم به عبادت است . (فاوحى اليهم ان سبّحوا)للّه
6 فرزنددار شدن پيرمرد از همسر نازا، نشانه ى منزّه بودن خداوند از هرگونه كاستى و ناتوانى است . (سبّحوا )
7 عبادت زمانى ارزش دارد كه دائمى باشد، نه مقطعى و موسمى . (بكرة و عشيّا)
8 از بهترين اوقات عبادت ، اوّل صبح و اوّل شب است . (بكرة و عشيّا )
(12) يَيَحْيَى خُذِ الْكِتَبَ بِقُوَّةٍ وَءَاتَيْنَهُ الْحُكْمَ صَبِيّاً
ترجمه :
اى يحيى ! كتاب (خدا) را با قدرت بگير و در كودكى به او حكمت (ونبوّت ) داديم .
(13) وَحَنَاناً مّن لَّدُنَّا وَزَكَوةً وَكَانَ تَقِيّاً
ترجمه :
و نيز از جانب خود، مهربانى و پاكى به او داديم و او تقواپيشه بود.
نكته ها
O ((حكم )) به معناى علم و فهم (365) و قدرت قضاوت (366) آمده است و در تفسير الميزان مى خوانيم : مراد از ((حكم ))، علم به معارف الهى و كنار رفتن پرده ى غيب است .
O سه نفر در كودكى به نبوّت رسيدند: سليمان ، عيسى و يحيى عليهم السلام و سه نفر نيز در كودكى به امامت رسيدند: امام جواد و امام هادى وامام مهدى عليهم السلام (367)
O برخى گفته اند: يحيى عليه السلام در كتاب عهد جديد، يوحنّا ناميده شده است .
O شايد مراد از كتاب آسمانى در اينجا، تورات باشد. زيرا كتاب ديگرى كه بر حضرت يحيى نازل شده باشد، شناخته شده نيست .
O در آيات 63 و 93 سوره ى بقره نيز اين فرمان آمده است كه كتاب آسمانى را با قدرت بگيريد.
O ((حنان )) به معناى شفقت ومهربانى است . راءفت خدا به يحيى وعشق او به خدا، مهر مردم به يحيى و محبّت يحيى به مردم ، پرتو ((حنانا من لدنّا))ى الهى است .
O راه خدا همه چيزش رحمت است : خداى آن رحمان ، پيامبرش (رحمة للعالمين ) (368) و(حنانا من لّدنّا )، كتابش ‍ (رحمة للعالمين ) (369) ومردمش (رحماء بينهم )(370) است .
O ((زكات )) به معناى صدقه ، رشد، پاكى از گناه و بركت آمده است . يحيى براى حضرت زكريّا، هديه اى مبارك و نمونه ى انسان پاك و رشد يافته بود.
پيام ها :
1 رهبر بايد در تحقّق بخشيدن به اهداف كتاب آسمانى ، صلابت داشته باشد. (يا يحيى خُذ الكتاب بقوّة )
2 حفظ دين و اجراى احكام ، به قاطعيّت و قدرت نياز دارد. (خُذ الكتاب بقوّة للّه )
3 ديندارى بايد با قدرت و جدّيت باشد. (خُذ الكتاب بقوّة )
4 اگر خدا بخواهد، طفل را هم به مقام نبوّت مى رساند. (آتيناه الحكم صبيّاللّه )
5 لازمه ى تبليغ و تربيت ، راءفت ، محبّت و پاكى است . (و حنانا و زكوة )
6 سرچشمه ى راءفت و مودّت ، خداوند است . (من لّدنّا )
7 روحيّه ى راءفت و عطوفت براى انسان ارزش است . (حنانا)
8 تقوايى ارزش دارد كه هميشگى و خصلت انسان باشد. (كان تقيّا )
9 تقوا به معناى انزوا و خشن بودن نيست ، بلكه همراه مردم بودن با مهربانى و محبّت است . (حنانا... كان تقيّا)
10 تقوا زمينه ى رشد و محبوبيّت است . (حنانا... زكوة ... كان تقيّا )
(14) وَبَرّاً بِوَ لِدَيْهِ وَلَمْ يَكُن جَبَّاراً عَصِيّاً
ترجمه :
و نسبت به پدر ومادرش نيكوكار بود و (نسبت به مردم ، زورگويى ) سركش و نافرمان نبود.
(15) وَسَلَمٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَيَوْمَ يَمُوتُ وَيَوْمَ يُبْعَثُ حَيّاً
ترجمه :

next page

fehrest page

back page