بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب چهل داستان در باره نماز و نماز گزاران, یدالله بهتاشى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     40D00001 -
     40D00002 -
     DAST0001 -
     DAST0002 -
     DAST0003 -
     FOOTNT01 -
     hs~DAST0001 -
 

 

 
 

next page

fehrest page

1- اهتمام على عليه السّلام به نمازاول وقت

هنگامى كه على عليه السّلام در جنگ صفّين سرگرم نبرد بود، در ميان هر دو صف كارزار،مراقب حركت و وضعيّت خورشيد بود (تا ببيند چه وقت به وسط آاسمان مى رسد تا نمازظهر را بخواند).
ابن عبّاس عرض كرد: ((يا اميرالمؤ منين ، اين چه كارى است كه مى كنيد ؟))
حضرت فرمود: ((منتظر زوال هستم تا نماز بخوانيم .))
ابن عبّاس گفت : ((آيا حالا وقت نماز است با وجود اينكه سرگرم پيكار هستيم ؟))
على (ع ) فرمود: ((جنگ ما با ايشان بر سر چيست ؟ تنها به خاطر نماز است كه با آنهانبرد مى كنيم .))(1)


2- بوستان ابوطلحه ، صدقه اى به خاطر حواس پرتى

مى گويند ابى طلحه در بوستان خود نماز مى گزارد، در اثناى نماز نظرش ‍ به مرغىافتاد كه در لابلاى شاخه هاى درختى گير كرده بود و راه نجاتى مى جست . وى به آنمرغ چنان سرگرم شده بود كه ندانست چند ركعت نماز به جاى آورده است . پس ، خدمترسول اكرم (ص ) آمد و حال خود را بيان داشت و عرض كرد: ((بوستانم را صدقه قراردادم ، در هر راهى كه صلاح مى دانيد مصرف كنيد.)) (2)
ببينيد چگونه مجاهده با نفس و مخالفت با شيطان موجب مى شود بوستانى كه مرغ درخت آنصاحبش را در نماز مشغول داشته است ، ترك گفته شود.


3- امام خمينى و اهمّيت نماز

از قول فرزند امام نقل شده است :
((روز اولى كه شاه رفت ، ما در نوفل لوشاتو بوديم .
نزديك به سيصد الى چهارصد خبرنگار اطرافمنزل امام جمع شده بودند. تختى گذاشتند و امام روى آن ايستادند.تمام دوربينها كار مىكرد. قرار بود هر چند نفر خبرنگار يك سؤ ال بكنند. دو سه سؤال از امام شد كه صداى اذان ظهر شنيده شد. بلافاصله اماممحل را ترك كردند و فرمودند: وقت فضيلت نماز ظهر مى گذرد. تمام حاضرين از اين كهامام صحنه را ترك كردند، متعجّب شدند. كسى از امام خواهش كرد چند دقيقه اى صبر كنيدتا حداقل چهار پنج سؤ ال ديگر بشود. امام با عصبانيّت فرمودند: به هيچ وجه نمىشود. و رفتند.))(3)


4- ملا محمد تقى برغانى قزوينى ، شهيد محراب

مرحوم ملا محمّد تقى برغانى از روحانيانى بود كه در محراب عبادت به هنگام سحر درحالى كه مشغول خواندن مناجات ((خمس عشرة )) در سجده بود به دست فرقه بابيه بهشهادت رسيد. در احوال او مى نويسند:
((عبادت آن جناب (قدس سره ) چنان بود كه هميشه از نصف شب تا طلوع صبح صادق بهمسجد خود مى رفت و به مناجات ادعيه و تضرع و زارى و تهجداشتغال داشت و مناجات خمس عشرة را از حفظ مى خواند بر اين روش و شيوه پسنديدهاستمرار داشت تا اينكه در يكى از آن شب ها شربت شهادت نوشيد. مكرّر درفصل زمستان ديده مى شد كه در پشت بام مسجد خود در حالى كه برف به شدّت مىباريد، در نيمه شب پوستين بر دوش و عمّامه بر سر داشت ومشغول تضرع و مناجات بود و در حالت ايستاده ، دستها را به سوى آسمان بلند مى كردتا برف سراسر قامت مباركش را از سر تا نوك پا سفيدپوش مى كرد.)) (4)


5- امام رضا (ع ) و نماز اول وقت به جماعت

ابراهيم بن موسى از القزّاز مى گويد: امام رضا عليه السّلام به عنواناستقبال از بعضى از طالبان خارج شد (در حالى كه من با عده اى از ياران با آن حضرتهمراه بوديم ). وقت نماز فرا رسيد. قصرى در آن حوالى بود. امام (ع ) با ياران بهسوى آن رفتند و در كنار سنگ بزرگى ايستادند و سپس امام به من فرمودند: ((اذانبگو.))
عرض كردم : ((منتظر رسيدن و ملحق شدن بعضى از ياران هستيم كه بيايند.))
حضرت فرمود: ((خدا تو را بيامرزد، نماز را ازاول وقت بدون عذر به تاءخير نيانداز. بر تو باد خواندن نماز دراول وقت .))
راوى گفت : پس اذان گفتم و نماز خوانديم .(5)
خواننده محترم ، نمازى كه امام رضا (ع ) به پا داشت ، نماز جماعت بود كه هر چه جمعيتبيشتر باشد ثواب نماز جماعت بيشتر است ، ولى توجه نموديد كه امام (ع ) اجازه نفرمودنماز اول وقت ، به خاطر رسيدن و ملحق شدن بقيه ياران به تاءخير بيفتد، بلكه تاءكيدكرد كه نماز اول وقت خوانده شود و تاءخير را صلاح ندانست . اينكه امام رضا (ع )فرمود: ((اى موسى ، بر تو باد كه هميشه نماز را دراول وقت بپا دارى )) خطاب به فرد فرد ماست و اختصاص به آن شخص ندارد.


6- نماز موجب فرو ريختن گناهان مى شود

ابن عبّاس گويد: من و سلمان در زير درختى نشسته بوديم . سلمان شاخه درختى را كهبرگهايش خشك شده بود، جنباند و در نتيجه آن همه برگها به زمين ريخت . جناب سلمانفرمود: ((اى ابوعثمان ، از من نمى پرسى كه چرا چنين كردم ؟))
گفتم : ((سبب اين كار چه بود؟))
فرمود: ((با پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در زير اين درخت نشسته بوديم ، آنحضرت چنين كرد كه من كردم و سپس به من فرمود: اى سلمان ، از من نمى پرسى كه چراچنين كردم ؟ من عرض كردم : يا رسول اللّه ، سبب چه بود؟ حضرت فرمود: مؤ من چونوضو بگيرد بر آن وجهى كه دستور آمده بود، و بعد از آن نمازهاى پنجگانه شبانه روزرا بجاى آورد، گناهان او بريزد بسان اين برگها كه از اين درخت فرو ريخت .))
آنگاه اين آيه را تلاوت فرمود:
((و اقم الصلوة طرفى النّهار و زلفا من اللّيل ... .(6)
و بپاى دار نماز را هر دو سر روز و پاره هايى از شب ...))(7)


7- نماز چيست ؟

روزى حضرت اميرالمؤ منين (ع ) در مسجد كوفه جوانى رامشغول نماز خواندن ديد. جوان با حضور قلب و توجه تام نسبت به آداب نماز، نماز مىخواند. حضرت به او فرمود: ((اى جوان ، تاءويل نماز چيست ؟))
جوان عرض كرد: ((آيا نماز را جز عبوديت ، تاءويلى است ؟! كه بدون آن ، ناقص وناپسند است . تاءويل حقيقت نماز، عبارت است از: قربت ، خلوص ، حضور قلب و توجّه ،معرفت خدا و محبّت اهل بيت عليهم السّلام ، كه بدون آن هيچ عملى صحيح نخواهد بود، اگرچه در همه دهر صائم و روزه دار باشد و در بين صفا و مروه به عبادت قيام كند.)) (8)
آرى ، روح نماز همانا قربت و خلوص ، توجّه و حضور قلب ، و معرفت و محبّتاهل بيت عليهم صلوة المصلّين است .


8- بستن طناب تا در مسجد و حضور در صف نماز جماعت

مرد نابينايى به محضر رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شرف ياب شد و عرضكرد: ((يا رسول اللّه ، چشمانم ديد ندارد و چه بسا پيش آمده كه اذان مسجد را مى شنومولى كسى پيدا نمى شود كه دستم را بگيرد و براى اقامه نماز جماعت در كنار شما مرابه مسجد بياورد.))
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به او فرمود: ((طنابى به در منزلت ببند و آن رابه در مسجد وصل كن و با كمك آن خود را به مسجد برسان و در نماز جماعت شركت كن .))(9)


9- امام سجّاد (ع ) و نماز اعرابى

عربى وارد مسجد پيامبر صلّى اللّه عليه وآله و سلّم شد، با عجله تمام دو ركعت نمازگذاشت ، در هيچ ركنى شرايط و آداب مربوطه نكرد و در قرائت و حفظ مخارج و الفاظ وحروف و كلمات هيچ گونه دقّتى به عمل نياورد. به عبارت ديگر، نماز را با طماءنينه وسكون ، و وقار و خضوع و خشوع به جا نياورد. آنگاه براى دريافت مزد نمازى كه خواندهبود دستهايش را به آسمان برداشت و گفت : ((خدايا، اعلى علّيين ، بهشت را روزى من كن وقصرى زرّين و چهار حوريه به من عطا فرما.))
از قضا امام سجّاد (ع ) در آنجا حضور داشت و نماز خواندن شتابزده و در خواست اعرابى رااز خداوند شنيد، پس خطاب به او فرمود: ((اى برادر عرب ، كابين و ازدواج بزرگىطلب مى كنى )).
يعنى نمازى كه تو با اين وصف گزارده اى ، شايستگى درخواست بهترين نعمتها و عالىترين مكانها را از درگاه بارى تعالى ندارد.(10)


10- مستخفين به نماز

ابوبصير يار با وفاى حضرت امام جعفر صادق (ع ) مى گويد: در زمان شهادت حضرتصادق (ع ) در مدينه منوّره حضور نداشتم . پس از مراجعت از سفر، به عنوان تغزيت وتسليت به محضر ((امّ حميده )) همسر آن حضرت رفتم . امّ حميده وقتى مرا ديد، به شدتگريست و فرمود: ((اى ابا محمّد،(11) كاش در هنگام رحلت آن جناب حاضر بودى و مىديدى كه آن حضرت يكى از دو چشمان مباركش را بست و سپس فرمود: خويشان و اقوام و هركس را كه به من لطف و محبتى دارد خبر كنيد تا بيايند. وقتى همه به حضور آن جنابرسيدند و در دور بسترش گرد آمدند، فرمود: هرگز شفاعت ما به كسى كه نمازش راسبك بشمارد و استخفاف به نماز داشته باشد، نمى رسد.))(12)
بزرگترين آرزوى ما در آخرت ، شفاعت پيامبر وآل گرامى اش - عليهم صلوة المصلّين - است . بنابراين ، نبايد به نمازمان با بىتوجهى برخورد كنيم و براى آن اهميتى قائل نباشيم ، چرا كه در اين صورت از نعمتبزرگ شفاعت محروم مى شويم .


11- نماز استسقاى مرحوم آية اللّه خوانسارى

در سال 1363 هجرى قمرى رحمت حقتعالى از شهر قم و حومه آن قطع شده و از آغاز بهارتا اوايل خرداد حتى قطره اى باران از آسماننازل نشده بود. دشت و هامون خشك و مزارع در اثر بى آبى پژمرده شده بود و آخرينمراحل حيات خود را طى مى كرد. ابرهاى اندوه و وحشت بر سراسر منطقه سايه افكنده بودو خرمن اميد مردم را بر باد مى داد. در چنين موقعيت خطرناك و ساعات وحشتناكى كه اميدافراد رفته رفته به نااميدى مبدّل مى شد و بيم قحطى و غلا اين سامان را تهديد مىكرد، نسيم صبح رحمت وزيدن گرفت : يگانه مرد ايمان و خداپرستى كه در كانونمعرفت ، اسرار حقيقت آموخته بود و آن گوهر گرانبهايى كه در گنجينه تقوا و فضيلتبراى چنين موقعى اندوخته شده بود، با عزمى متين و ايمانى راسخ دامان همّت به كمر زدو تصميم گرفت به وسيله نماز استسقاء و دعا، از منبع رحمت الهيّه طلب باران نمايد وروى عجز و نياز به درگاه خداوند رحيم بى نياز آورد. پس ، اراده خود را به عموم طبقاتاعلام كرد و در روز جمعه يك ساعت بعد از طلوع آفتاب عازم گرديد تا با رعايت دستورمقدس اسلام مشغول نماز شود.
مردمى كه بر اثر سستى ايمان به خداوند، خوش گمان نبودند، به رغم فساد درونىخود، از راه خيرخواهى ، به حضرتش معروض داشتند: ((ممكن است اين نماز، بى اثر بماندو به مقام شامخ شما لطمه بخورد.))
ولى آن رادمرد، با حسن ظنّى كه به خداى خود داشت و جز خداى خود هيچ كس را نمى ديد وجز سخن حق سخنى نمى شنيد، بدين سخنان وقعى نگذارد و فرمود: ((من به دستورى كهاز شارع اسلام رسيده است عمل مى كنم و وظيفه خود را انجام مى دهم و بيمى از گفته اين وآن ندارم . آنچه صلاح باشد، واقع خواهد شد.))
آنگاه طبق مقررّات دينيّه خود با جمعى از مردان با ايمان و با داشتن روزه ، چنانكه دستوررسيده است ، رداى مبارك را از راست به چپ و برعكس ‍ انداخت و با پاى برهنه ، مانندعموى بزرگوارش حضرت ثامن الائمّه علىّ بن موسى الرّضا عليه السّلام كه در ((مرو))خراسان براى استسقاء به بيابان رفت ، استغفار كنان رهسپار سمت خارج ((خاك فرج ))(13) گرديد و به اميد فتح و فرج رو به بيابان نهاد.
اين حادثه مصادف با زمانى بود كه متّفقين ايران رااشغال كرده و واحدهايى از سربازان انگليسى و امريكايى در حدود ((خاك فرج )) استقراريافته بودند. در اين ميان چند نفر از دشمنان قرآن از فرقه ضالّه و مضلّه بهائيّه ، بهآنها خبر داده بودند كه عده زيادى از اهالى در نظر دارند به اين محدوده بيايند و چاه آبىرا كه مورد استفاده شماست پر كنند و بعد براى نابود كردنتان به شما حلمه بياروند.
نيروهاى متّفقين كه اين خبر را شنيدند، چون از جريانات و قضايا هيچ اطّلاعى نداشتند و ازطرفى هم هياهوى مردم اين گفته ها را تاءييد مى كرد، كاملا براى دفاع آماده شدند و حتىتيربارها را به سوى جمعيت قرار دادند تا هنگام حمله مردم از خود دفاع كنند.
مرحوم آية اللّه فقيد كه تنها متوجه خدا بود و هدفى خاص داشت ، با نهايت رشادت ومتانت به راه خود ادامه داد و با حضور و متجاوز از بيست هزار تن از همراهان ، درحال تضرع و خشوع به ذات مقدس ‍ ربوبى ، نماز استسقاء را بجاى آورد و آن را باخطبه و دعا پايان مى داد.
دلها پرتپش و رنگ از رخ افراد پريده بود. هر كس با خود زمزمه مى كرد كه آيا دعا بههدف اجابت خواهد رسيد يا خير؟ متخصّصان اروپايى كه در لشكر متّفقين بودند، اوضاعجوّى را به دقّت مورد بررسى قرار داده و اظهار داشتند كه علائمى ازنزول باران به چشم نمى خورد.
روز ديگر، باز مرحوم آية اللّه فقيد - اعلى اللّه مقامه الشّريف - با جمعى از خوّاصاهل علم با خضوع و خشوع بيشترى به خارج محدوده رفتند و به حكم ((من لجّ بابا ولجّ))بر اصرار و استغاثه افزودند و با چشم گريان ودل بريان چنين با خداى تو راز و نياز كردند: ((خدايا، اگر بندگان تو مخالفت ومعصيت تو را مى كنند، تو آنان را به غضب خود و قطع رحمتت ، مؤ اخذه مفرما و بر آنانرحم كن ، كه تو ارحم الرّاحمينى .))
آنگاه از قبيل ادعيه ماءثوره و غير ماءثوره خواندند و به سجده افتادند و با تضرع وزارى تقاضاى نزول رحمت كردند.
ناگهان آثار رحمت حقتعالى در آسمان ظاهر گرديد و ابرهاى متراكم ، آسمان قم راپوشانيد. مردم به سوى خانه ها روانه شدند، ولى هنوز به مقصد نرسيده بودند كهباران سيل آسيايى شروع به باريد كرد و شهر و حومه را سيراب ساخت ، بطوريكهسيل در رودخانه قم به راه افتاد. روح تازه اى در سراسر باغات و مزارع و بيابانهاىسوزان دميده شد و زمين كه بر اثر بى آبى خشك و تفته شده بود، خلد برين گرديد.
ظهور اين كرامت بزرگ و دعاى سريع الاجابه ، در جهان اثر عجيبى بخشيد، بطوريكهژنرالها و فرماندهان لشكر متّفقين نيز تسليم مقامات دينى شدند و از آن بزرگوارخواستند براى رفع غائله جنك جهانى دعا فرمايند و مقامات رسمى لندن و واشنگتن وقوعاين حادثه شگفت انگيز را از طريق راديو، در تمام دنيا پخش كردند. در نتيجه ، حقّانيت دينمبين اسلام و ارزش حوزه علميّه قم عملا بر جهانيان آشكار گشت و بر آن مردم عادى وعناصر ناپاكى كه به ديانت اسلام و حوزه علميّه قم به نظر منفى و حقارت ميگريستند،ثابت شد كه مردان پاك و بافضيلتى در عالم هستند كه بى واسطه با عالم غيبپيوستگى پيدا مى كنند و مى توانند با نيروى ايمان جهانى را تكان دهند و طبيعت را بااذن خداوند در زير فرمان آورند. (14)


12- نماز قيس بن سعد بن عباده

جناب قيس ، از صحابه بزرگ و از اشراف عرب به حساب مى آمد. وى از رؤ سا،سياستمداران ، جنگ آوران ، سخاوتمندان ، سخنرانيها، زاهدان و دانشمندان شمرده مى شد واز پايه هاى اصلى دين و استوانه مذهب بود. بعلاوه ، قيس رئيس طايفه ((خزرج )) و ازخاندانهاى بزرگ اين طايفه بود. خاندان او، هم در دوران جاهيليت و هم در زمان اسلام داراىمجد و عظمت بودند.
قيس در مرتبه خوف از خداوند و شدّت بندگى و اطاعت نسبت به ذات پروردگار بهجايى رسيده بود كه روزى به هنگام نماز، در سجده گاهش ‍ مارى نمايان شد، ولى او بىآنكه به اين خطر توجهى داشته باشد يا ترسى به خود راه دهد، براى سجده خم شد وطورى فرود آمد كه در پهلوى مار به سجده رفت . در اين هنگام ، مار به دور گردن قيسپيچيد. ولى او از نماز خود كوتاهى نكرد و چيزى از آن نكاست ، تا آنكه از نماز فارغشد و مار را با دست خود از گردن جدا ساخت و به طرفى افكند. (15)


13- پيدا كردن گمشده به هنگام نماز

الوالعبّاس جوالقى روزى جوالى به كسى داد و فراموش كرد به چه كسى داده است . هرچه انديشيد، يادش نيامد. روزى به نماز ايستاده بود، يادش ‍ آمد كهجوال خود را به چه كسى داده است . به دكان رفت و به شاگرد خود گفت : ((يادم آمد كهجوال را به چه كسى داده ام .))
شاگردش گفت : ((چگونه يادت آمد؟))
الوالعباس گفت : ((در نماز يادم آمد.))
شاگرد گفت : ((اى استاد، به نماز خواندن مشغول بودى يا بهجوال جستن ؟))
الوالعبّاس متوجّه كار بدش شد و دكان را رها كرد و به طلب علم پرداخت و چندان علمبياموخت تا مفسّر قرآن شد. (16)
هنگام نماز، حواس نمازگزار بايد از تشتّت و پراكندگى بدور باشد و در يك چيزخلاصه گردد. آرى بايد قلب متوجه يك چيز باشد و آن فقط خداست و بس ، كه اگر ازخدا غافل گردد ناچار خشوع و حضور قلب در غير خدا خلاصه مى شود.


14- اميدوار كننده ترين آيات قرآن

ابو حمزه ثمالى از يكى از امامين همامين ، امام محمّد باقر يا امام جعفر صادق عيهما السّلام ،روايت كرده است كه : اميرالمؤ منين عليه السّلام روزى خطاب به اصحاب خود فرمود:كداميك از آيات كلام اللّه مجيد نزد شما اميدوار كننده ترين آيات است ؟
بعضى گفتند آيه :
((ان اللّه لا يغفر ان يشرك به و يغفر مادون ذلك لمن يشاء..)).(17)
همانا خداوند مشرك را نمى آمرزد و مى آمرزد پايين تر از شرك را براى كسى كهبخواهد...
حضرت فرمود: نيكو آيه اى است ، اما اميدوار كننده ترين آيات براى غفران و آمرزشمعاصى نيست .
عده اى ديگر گفتند آيه :
((و من يعمل سوء او يظلم نفسه ثم يستغفر اللّه يجداللّه غفورا رحيما)).(18)
و كسى كه به كارى زشت بپردازد يا ستم بر خويشتن كند و سپس از خدا آمرزش خواهد،بيابد خداوند را آمرزنده مهربان .
حضرت فرمود: نيكو آيه اى است ، امّا آيه مورد نظر نيست . بعضى ديگر گفتند آيه
((قل يا عبادى الّذين اسرفوا على انفسهم لا تقنطوا من رحمة اللّه انّ اللّه يغفر الذنوبجميعا...))(19)
بگو اى بندگانم كه با گناه به نفس خود اسراف مى ورزيد. از رحمت خدا ماءيوسنباشيد، چون خداوند جميع گناهان را مى آمرزد....
حضرت فرمود: نيكو آيه اى است ، امّا آيه مورد نظر نيست .
بعضى ديگر گفتند آيه :
والّذين اذا فعلوا فاحشة او ظلموا انفسهم ذكرو اللّه فاستغفروالذنوبهم ...(20)
تقواپيشگان آنهايند كه هر گاه كار ناشايستى از ايشان سر زند يا ظلمى به خويشكنند، خدا را به ياد آورند و از گناه خود استغفار نمايند...
حضرت فرمود: نيكو آيه اى است ، اما آيه مورد نظر نيست . آيا آيه ديگرى نمى دانيد كهبه نظر شما اميدوار كننده ترين آيات قرآن باشد؟
اصحاب عرض كردند: نه اميرالمؤ منين ، به خدا سوگند چيزى در نزد ما نيست كهبخوانيم .
امام فرمود: از حبيبم رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شنيدم كه فرمود: اميدوار كنندهترين آيه در قرآن اين آيه شريفه است :
و اقم الصّلواة طرفى النّهار و زلفا من اللّيل ...(21)
و بپاى دار نماز را هر دو سر روز و پاره هايى از شب ...
سپس پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: ((يا على ، به خدايى كه مرا بشير ونذير قرار داد و مبعوث به رسالت گردانيد، اگر يكى از شما به وضو قيام كند،گناهان و معاصى او از اعضاى بدنش فرو مى ريزد تا وقتى كه با صورت و قلب خودمتوجّه قبله شود، از قبله و نمازش بر نگردد مگر آنكه جميع گناهان او بريزد و هيچگناهى بر صحيفه عملش باقى نماند همچون روزى كه از مادر متولد شده باشد و هرگاهما بين دو نماز گناهى از او صادر شده باشد با خواندن نماز آمرزيده شود و از گناهانپاك گردد.))
آنگاه پيامبر نمازهاى پنجگانه را كه موجب آمرزش هستند، شماره كرد و فرمود: ((يا على ،بدان كه منزلت نمازهاى پنجگانه براى امّت من مانند نهرى است كه بر در خانه يكى ازشما باشد. اگر شخصى بدنش چركين باشد و هر روز پنج بار در آن نهر شستشو كندآيا چيزى از آن چركها باقى خواهد ماند؟ سوگند به خدا، نمازهاى پنجگانه براى امّتمچنين است كه تمام گناهانشان را پاك مى كند و تيرگى قلبشان را مى برد.))(22)


15- پاداش نماز اول وقت

حضرت عبدالعظيم حسنى از امام يازدهم حضرت حسن عسكرى عليه السّلام روايت كرده استكه حضرت فرمود: ((موسى بن عمران با خداوند سخن گفت و عرض كرد: بار خدايا،جزاى كسى كه نمازش را در اول وقت مى خواند چيست ؟ خداوند فرمود: خواسته هايش را برمى آورم و بهشتم را به او مباح مى گردانم .)) (23)
آرى ، چون نمازگزار محبوب ترين كارهاى خود را ناديده مى گيرد و فريضه الهى رابر همه منافع خود مقدّم مى دارد، خداوند نيز محبوب ترين و بهترين جايگاه را كه بهشتاست ، براى او مباح و حلال مى گرداند و او را به بهترين نعمتهاى بهشت خويش متنعّم مىسازد.


16- نماز را بر امتحان ترجيح داد

آقا سيّد محسن جبل عاملى از علماى بزرگ شيعه و نواده برادر مرحوم آقا سيّد جواد صاحبمفتاح الكرامه است . ايشان در دمشق مدرسه اى تاءسيس كرده اند كه دانش آموزان شيعه درآن مدرسه تحت نظر آن جناب تحصيل مى كنند. حاج سيّد احمد مصطفوى كه يك از تجّار قماست گفت من از خود سيّد محسن امين شنيدم كه مى گفت يكى از تربيت يافتگان مدرسه مابراى تحصيل علم به آمريكا مسافرت كرد، از آنجا كاغذى براى من نوشت به اين مضمون:
چند روز پيش شاگردان مدرسه ما را امتحان مى كردند، من هم براى امتحان رفتم . مدتىنشستم تا نوبت به من رسيد. بسيار طول كشيد تا اينكه وقت دير شد، ديدم اگر بنشينمنماز فوت مى شود. از جا حركت كردم كه بروم نماز بخوانم ، آنهايى كه در آنجا بودندپرسيدند كجا مى روى ، چيزى نمانده كه نوبت تو برسد. گفتم من يك تكليف دينى دارم، وقتش مى گذرد. گفتند امتحان هم وقتش مى گذرد، اگر اين جلسه برگزار شود، ديگرجلسه اى تشكيل نخواهند داد و براى خاطر تو هرگز هيئت ممتحنه جلسه خصوصىتشكيل نمى دهند. گفتم هر چه بادا باد ! من از تكليف دينى خود صرف نظر نمى كنم .بالاخره رفتم . از قضا هيئت ممتحنه متوجه شده بودند كه من به اندازه اداء يك وظيفه دينىغيبت نموده ام ، انصاف داده و اظهار كرده بودند كه چون اين شخص در وظيفه خود جدى است ،روانيست او را معطّل بگذاريم ، براى قدر دانى از اينكهعمل به وظيفه نموده بايد جلسه اى خصوصى برايشتشكيل دهيم . اين بود كه جلسه ديگرى تشكيل دادند، من حاضر شدم و امتحان دادم .
آقاى سيّد محسن امين پس از نقل داستان فرمود: من در مدرسه چنين شاگردانى تربيت كرده امكه اگر به دريا بيفتند دامنشان تر نمى شود.(24)


17- توصيه على عليه السّلام به كميل

حضرت اميرالمؤ منين عليه السّلام به كميل بن زياد نخعى درباره خصوصيّات و كيفيّتاقامه نماز مى فرمايد:
((اى كميل ، شاءن و قدر و منزلت در عبادت و اطاعت خدا به اين نيست كه نماز بگزارى وروزه بدارى و صدقه بدهى ، بلكه شاءن و منزلت در اين است كه نماز را با قلب پاكبگزارى و سليم النّفس باشى و عملى خداپسندانه را با خشوعى انجام دهى كه سراپاىوجودت را فرا گيرد.(25) بنگر در آن چيزى كه در آن و بر آن به نماز ايستاده اى كهاگر غصبى و حرام باشد، نماز قبول نيست و فايده اى ندارد.))(26)
آرى ، نمازگزار نمى تواند اموال مردم را خائنانه تصرف كند و مالك آن شود. حتى اگردر نماز از كمترين چيزى استفاده كند كه صاحب آن راضى نباشد، نمازشباطل است و بايد اعاده شود. بنابراين ، نماز آدمى را از تجاوز بهمال و ناموس مردم و حقوق آنها بر حذر مى دارد و آدمى را به يك زندگى صحيح و مرضىّخداوند بزرگ موفق و پايدار مى گرداند.


18- اثر نيك نماز

نماز جماعت با پيامبر صلّى اللّه عليه و آله برپا شده و يكى از مسلمانان مدينه نيز درآن شركت كرده بود كه در عين نماز خواندن گناه نيز مى كرد. اين مطلب را به پيامبرصلّى اللّه عليه و آله خبر دادند. آن حضرت فرمود: ((انّ صلوته تنهاه يوما)) يعنى قطعانماز باعث مى شود كه او روزى سرانجام از كارهاى ناشايست خود دست بردارد.(27)


19- سفارش امام زمان (ع ) درباره نماز صبح و مغرب

مرحوم كلينى و شيخ طوسى و طبرسى از ((زهرى ))نقل كرده اند كه گفت : مدّتهاى مديد در طلب حضرت مهدى عليه السّلام بودم و در اين راهاموال فراوانى (در راه خدا) خرج كردم اما به هدف نرسيدم تا اينكه به خدمت محمّد بنعثمان (28) رسيدم و مدتى در خدمت او بودم تا روزى از او به التماس خواستم كه مرابه خدمت امام زمان عليه السّلام ببرد. محمّد بن عثمان پاسخ منفى داد، ولى درمقابل تضرع بسيار من ، سرانجام لطف كرد و فرمود: ((فردااول وقت بيا.))
فرداى آن روز، اول وقت به خدمت محمّد بن عثمان رفتم ، ديدم جوانى خوش سيما و خوشبوهمراه اوست و به من اشاره كرد كه اين است آن كس ‍ كه در طلبش هستى . به خدمت امام زمانعليه السّلام رفتم و آنچه سؤ ال داشتم ، مطرح كردم . ايشان جواب مرا فرمود تا بهخانه اى رسيديم و داخل خانه شد و ديگر حضرتش را نديدم . در اين ملاقات ، ايشاندوبار به من فرمود:
((از رحمت خدا بدور است كسى كه نماز صبح را چندان به تاءخير بيندازد تا ستاره هاديده نشوند و نماز مغرب را بقدرى به تاءخير بيندازد تا ستاره ها نمايانشوند.))(29)


20- لباس زيبا در نماز

گويند هنگامى كه امام حسن مجتبى عليه السّلام براى نماز آماده مى شد، بهترين لباسهاىخود را مى پوشيد. از آن حضرت پرسيدند: ((چرا بهترين لباسهاى خود را مى پوشيد؟))امام عليه السّلام در پاسخ فرمود:
انّ اللّه جميل و يحب الجمال ، فاتحمل لربّى و هويقول : خذو زينتكم عند كل مسجد.(30)
همانا خداوند زيباست و زيبايى را دوست مى دارد، پس من نيز لباس زيبا براى راز و نيازبا پروردگارم مى پوشم و هم او فرمود: ((به هنگام رفتن در مسجد خود را به زينتدربرگيريد)).(31)
بر همين اصل ، طبق روايات مستحب است كه انسان ، براى نماز نيكوترين جامه خود رابپوشد، خود رامعطّر كند و با رعايت نظافت و دركمال طهارت به نماز و راز و نياز با خداى بزرگ بپردازد.


21- اهميت نماز عصر

در زمان رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله زنى در غياب شوهرش زنا كرد، ولى پس از اينعمل زشت ، سخت پشيمان و ناراحت شد و در حالى كه بسيار پريشان بود، در يكى ازكوچه هاى مدينه مى گذشت و فرياد مى زد: ((دلونى علىرسول اللّه )) (مرا به سوى رسول خدا راهنمايى كنيد).
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله او را ديد و پرسيد: ((چرا اين گونه پريشان هستى وفرياد مى زنى ؟)) زن عرض كرد: ((در غياب همسرم زنا كردم ؛ پس از مدتى صاحبفرزندى شدم ؛ بعد از تولد، او را در داخل خمره پر از سركه گذاشتم و سپس سركه رافروختم (مرتكب سه گناه شده ام : 1)زناكرده ام ، 2) كودك را كشته ام ، 3) سركهآنچنانى را فروخته ام ).
((فهل لى من توبه ؟)) (آياتوبه ام پذيرفته است؟!)).رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود: ((زناكرده اى ، پس بايد سنگسار شوى ؛مرتكب قتل شده اى كه كيفرش دوزخ است ؛ سركه آنچنانى را فروخته اى و در نتيجه گناهبزرگى كرده اى . اما گمانم آن است كه نماز عصر را ترك كرده بودى و به خاطر تركنماز عصر و سهل انگارى در نماز، آن گونه منحرف شده بودى كه چنين گناه بزرگى رامرتكب شدى .))(32)


22- سبك شمردن نماز

مسعده بن صدقه گويد: شنيدم شخصى از امام صادق عليه السّلام پرسيد: ((چرا شمازناكار را كافر نمى ناميد ولى ترك كننده نماز را كافر مى ناميد؟))
حضرت در پاسخ فرمود: ((زناكار و نظير او، اين كار را به جهت غالب شدن غريزهجنسى و شهوات انجام مى دهند، ولى تارك نماز آن را ترك نمى كند مگر به خاطراستخفاف و سبك شمردن نماز.))(33)
آرى زناكار به خاطر لذّت و كاميابى به سوى زن اجنبى مى رود، ولى كسى كه نماز راترك مى كند، در اين كار لذّتى را نمى جويد بلكه مسبب ترك آن ، سبك شمردنفعل است و وقتى كه استحقاف و سبك شمردن محقق شد، كفر به سراغ او خواهد آمد.


23- راز لقب ((كليم اللّه )) براى موسى عليه السّلام

امام صادق عليه السّلام فرمود: خداوند به حضرت موسى ابن عمران عليه السّلام وحىكرد: ((اى موسى ، آيا مى دانى كه چرا تو را براى همكلامى خود برگزيدم و تو ملقببه كليم اللّه شدى ؟))
موسى عليه السّلام عرض كرد: ((نه ، راز اين مطلب را نمى دانم .))
خداوند به او وحى كرد: ((اى موسى ، من بندگانم را مورد بررسىكامل قرار دادم ، در ميان آنان هيچ كس را به اندازه تو در برابر خود متواضع و فروتننيافتم . ((يا موسى انّك اذا صلّيت وضعت خدك على التّراب )) (اى موسى ، هر گاه نمازمى گزارى ، گونه ات را روى خاك مى نهى و چهره ات را بر زمين مى گذارى ) (34)
به اين ترتيب ، درمى يابيم كه عالى ترين مرحله عبادت ، كوچك شدن بيشتر در برابرخداست .


24- داستان كسى كه به خدمت امام زمان عجّل اللّه تعالى فرجه رسيدهبود

استاد بزرگوارمان آية اللّه حائرى (دامة بركاته ) مى فرمايند:
((از جمله قضاياى عجيبى كه در زمان خود ديدم ، اين بود كه گفتند در قم ، مردى است بهنام آقاى اشكافى و او خدمت حضرت حجت سلام اللّه عليه مى رسد.
من يك روز عصر، ظاهرا با جناب آقاى حاج شيخ عبدالوهّاب روحى كه رفيق پنجاه ساله مناست و جناب آقاى حاج مهدى اخوى (سلمهمااللّه تعالى عن الآفات و البليات ) خدمت اين مردكه منزل او در خيابان ايستگاه راه آهن بود، رفتيم . مردى پير و نورانى بود و آثار حقيقتو درستى در جبهه او واضح و روشن بود و دستگاه راديوى او هم در همان اطاق پذيرايىبود، و اين دليل بود بر اينكه اين مرد هيچ اهل تظاهر و دكاندارى نيست . من داستان تشرّفرا از او پرسيدم ، گفت : ((من خويى هستم . نظامى بودم و در مدرسه نظام كشور تركيهنيز تحصيل كرده ام . مدّتها در قشون بودم . يك زمانى در تهران پاى منبر بودم ، ناطقدستورى را براى كسى كه بخواهد به خدمت حضرت (عج ) برسد، ذكر كرد و من آن دستوررا عمل كردم و خدمت حضرت رسيدم و حوايج خود را عرض ‍ كردم .))
پس از آنكه مرد نورانى دستور را بدون مضايقه و ترديد براى مانقل كرد، من از او دو سؤ ال كردم : يكى آنكه آيا بطور معاينه خدمت آقا رسيدى ؟ معلوم شدبه طور مكاشفه مى رسيده است . سؤ ال دوم اين بود كه شما چه خصوصيّت اخلاقىداشتيد؟ گفت : من در هيچ اوضاع و شرايط نماز خود را ترك نكردم و ديگر اينكه به احدىظلم و ستم نكرده ام .))(35)


25- نماز صالحان

حاتم اصمّ از عابدان وارسته و مخلص بود. يكى از مسلمين بنام عصام بن يوسف نزد او آمدو از روى اعتراض به او گفت : ((تو چگونه نماز مى خوانى ؟))
حاتم گفت : ((هنگامى كه وقت نماز فرا مى رسد، برمى خيزم وضوى ظاهرى و وضوىباطنى مى گيرم .))
عصام گفت : ((وضوى باطنى چگونه است ؟))
حاتم گفت : ((در وضوى ظاهر، اعضاى وضو را با آب مى شويم ، اما در وضوى باطن آناعضاء را با هفت خصلت مى شويم : 1) توبه ، 2) پشيمانى از گناهان سابق ، 3) تركدلبستگى به دنيا، 4) ترك تعريف و ستايش مخلوقات ، 5) ترك رياست مادى ، 6) ترككينه ، 7) ترك حسادت .
سپس به مسجد مى روم و آماده نماز مى شوم ، در حالى كه كعبه را پيش رو مى بينم و خودرا در برابر خداى بزرگ يكپارچه محتاج مى نگرم . گويى در محضر خدا هستم ، بهشت رادر طرف راست و دوزخ را در طرف چپ و عزرائيل را پشت سر خود مشاهده مى كنم و گويىپاهايم روى پل صراط قرار گرفته است و اين نماز، آخرين نماز من است ؛ سپس نيّت مىكنم و تكبير پاك مى گويم و حمد و سوره را با تفكّر وتاءمّل مى خوانم ؛ آنگاه ركوع را با تواضع و خشوع انجام مى دهم ، و سپس سجده را باتضرع و زارى بجا مى آورم و تشهّد را با اميد مى خوانم و سلام نماز را با اخلاص ‍ مىگويم . مدّت سى سال است كه نماز من اين گونه است .))
عصام به حاتم گفت : ((اين گونه نماز خواندن را شخصى غير از تو نمى تواند انجامدهد.))
سپس گريه سختى كرد و از خدا خواست كه چنين حالت عبادت را به او عنايتكند.(36)


26- نماز سه مسلمان در تمام دنيا

صفيف كندى نقل مى كند كه در دوران جاهليّت (در آغاز بعثت ) براى خريدن لباس و عطر ازبراى خانواده ام به مكّه مسافرت كردم و با عبّاس ‍ بن عبدالمطلّب (عموى پيامبر صلّىاللّه عليه و آله ) كه فروشنده كالاها و لوازم زندگى بود، ملاقات نمودم . در نزد اوبودم و به خانه كعبه نگاه مى كردم ، در حالى كه خورشيد به وسط آسمان رسيده و ظهربود و هوا بسيار گرم بود. ناگهان ديدم جوانى آمد و به آسمان نگاه كرد و سپس ‍روبروى كعبه ايستاد (و مشغول نماز شد). چند لحظه بعد ديدم نوجوانى آمد و در طرفراست او ايستاد و سپس چند لحظه اى نگذشت كه بانويى را ديدم آمد و پشت سر آن دو نفربه نماز ايستاد. ديدم آن جوان به ركوع و سپس به سجده رفت و آن نوجوان و زن نيزركوع و سجده بجا آوردند. به عبّاس گفتم : ((موضوع بزرگ و عجيبى مى بينم .))
گفت : ((آرى ، امر عظيمى است . آيا مى دانى اين جوان و آن نوجوان و آن زن چه كسانىهستند؟))
گفتم : ((خير.))
گفت : ((آن جوان محمّد بن عبداللّه (صلّى اللّه عليه و آله )، اين نوجوان على (عليه السّلام)، و آن زن خديجه (سلام اللّه عليها) است . پسر برادرم محمّد (صلّى اللّه عليه و آله ) مىگويد كه خداوند خالق به اين روش ‍ فرمان داده است . سوگند به خدا، در همه زمين جزاين سه تن در اين دين (اسلام ) نيافته ام .))(37)


27- نماز اول وقت در لندن

حدود پانزده سال پيش ، مقاله اى از استاد محمّد على حومانى خواندم كه خلاصه آن ، اينبود:
هنگام ظهر بود كه در يكى از خيابانهاى شهر لندن به پيرمردى برخوردم كه جلوى درخانه خود ايستاده بود و براى نماز ظهر اذان مى گفت . من آنجا ايستادم تا اذانش به پايانرسيد، سپس گفتم : ((السّلام عليكم .))
پاسخ داد: ((و عليكم السّلام و رحمة اللّه و بركاته )) تا به آيه شريفه ((و اذا حيّتمبتحيّة ...))(38) عمل كرده باشد. سپس به من تعارف كرد و از من خواهش نمود كهداخل خانه اش شوم . من داخل شدم ، ديدم او و همسرش به نماز ظهرمشغول شدند. پس از نماز ظهر، بر سر سفره نشستند و با اصرار زياد مرا هم به خوردنغذا واداشتند. ملاحظه كردم كه با گفتن ((بسم اللّه الرّحمن الرّحيم ))مشغول خوردن شدند و پس از صرف غذا گفتند ((الحمدللّه ربّ العالمين )).
و يكى از اساتيد دانشگاه لندن بود كه بر اثر تحقيق و تتبّع و كنجكاوى هاى فراوان ،به آيين اسلام گرويده بود و امثال او در دنياى غرب زياد به چشم مى خورند.(39)


28- توصيه مدرس به دخترش

شهيد آية اللّه سيّد حسن مدرّس ، نابغه جهاد و افشاگرى بر ضّد ظلم و ستم و قهرمانشجاعت و شهامت ، در ماه رمضان 1356 هجرى قمرى در تبعيدگاه خود، كاشمر توسّطمزدوران رضاخان مسموم شد و به شهادت رسيد، در حالى كه حدود هفتادسال داشت . قبر شريفش در كاشمر (از شهرهاى استان خراسان ) مزار مسلمين است . گفتنىها و حكايات در رابطه با اين مرد بزرگ بسيار است ، از جمله اينكه در پشت صفحهاوّل قرآنى كه از او به يادگار مانده و در نزد نوه اش نگهدارى مى شود، به خطّ خودخطاب به دخترش چنين نوشته است .
((اى فاطمه بيگم ، تو را به سه مطلب توصيه مى كنم : 1) خواندن نماز و قرآن ، 2)دعا در حق پدر و مادرت ، 3) قناعت كردن در زندگى .))(40)


29- نماز سحرگاهان

سعيد بن محمّد بن جنيد معروف به ((ابن جنيد)) از دانشمندان و عرفاى نامى قرن سوم بهشمار مى آيد. او استادى زبردست و عالمى ناطق بود، ولى در سلك صوفيان روزگار مىگذرانيد. او در سال 297 هجرى قمرى از دنيا رفت .
يكى از علماى بزرگ آن عصر بنام جعفر خالدى مى گويد: او را در عالم خواب ديدم ، بهاو گفتم : ((خداوند با تو چگونه رفتار كرد؟))
پاسخ داد: ((همه اين اشارات و عبارات و رسوم و علوم (صوفيانه ) كه داشتم به حالمسودى نبخشيد، جز چند ركعت نمازى كه در سحرگاهان مى خواندم .))(41)


30- امام خمينى و نماز

يكى از پزشكان قم چنين نقل مى كند:
((هنگامى كه امام خمينى - قدّس سرّه - دچار ناراحتى قلبى شدند، خود را به بالين ايشانرسانده فشار خونشان را گرفتم . فشار ايشان عدد ((5)) را نشان مى داد كه از نظر طبىبسيار خطرناك بود. كارهاى اوليه را انجام دادم . پس از دو ساعت كه قدرى وضع بهترشده بود ولى قاعدتا حضرت امام نبايستى حركت مى كردند، شاهد بودم كه ايشان آمادهحركت شدند. عرض كردم : ((آقاجان ، چرا برخاستيد؟))
فرمودند: ((نماز!))
عرض كردم : ((آقا، شما در فقه مجتهد و من در طب . حركت شما به فتواى طبى من حرام است .خوابيده نماز بخوانيد.))
ايشان با احترام ، نماز را خوابيده بجا آوردند.(42)


31- داستانى از مرحوم ملاعبّاس تربتى

يكى از فرزندان مرحوم آخوند ملا محمّد كاظم خراسانى بنام حاج ميرزا محمّد معروف به((آقازاده )) مقيم مشهد بود و عالمى بسيار متعيّن و متنفّذ بود. مرحوم آقازاده كه در رتق وفتق امور وارد بود، نوكران متعدّدى داشت و هر كدام براى انجام كارى تعيين شده بودند.يكى از نوكرانش ‍ مردى بود به نام حاج على اكبر كه از همه مشتى تر بود و غالباسلاح كمرى در زير لباس داشت و محاظ آقا بود. اين حاج على اكبر، براى من كه حسينعلىراشد فرزند مرحوم ملا عبّاس تربتى هستم ، چنيننقل كرد:
در ايام زمستان براى سركشى به املاك آقا به نيشابور رفته بودم . در مراجعه بهمشهد، در راه بين شريف آباد و مشهد(43)، برفگير شديم و در قهوه خانه حوض حاجمهدى مانديم . غير از ما جمعى ديگر نيز به قهوه خانه پناه آورده بودند. شب فرا رسيدهبود كه اتومبيلى از طرف مشهد رسيد و چهار نفر از جوانان پولدار و خوشگذران مشهدىكه چهار خانم را با خود داشتند و نمى دانم به كجا مى خواستند بروند(؟!)، به سبببرف و تاريكى شب ناچار به همين قهوه خانه پناه آوردند. آمدن آنها در آن شب تاريكبرفى در كوهستان ، بزم عشرتى مجانى براى مسافران بوجود آورد. جوانان بطريهاىمشروب و خوراكيها را چيدند و زنها بعضى به خوانندگى و بعضى به رقص پرداختند.
در گرماگرم اين بساط، در قهوه خانه باز شد و مرحوم حاج آخوند(44) با سه چهارنفر كه از تربت قصد رفتن به مشهد را داشتند و مركبشان الاغ بود و از سنگينى برف وتاريكى شب امكان حركت برايشان نبود و ناگزير شده بودند كه به قهوه خانه پناهبياورند، وارد شدند. از صاحب قهوه خانه اجازه خواستند به آنها جايى بدهد و او گفت كهسكوى آن طرف خالى است .
من (حاج على اكبر) با مشاهده اين وضع هراسان شدم و گفتم نكند كه از جانب حاج آخوندنسبت به اينها تعرض بشود و يا از جانب آنها به آن مرد اهانتى بشود. به همين خاطر خودرا آماده كردم كه اگر خواستند به حاج آخوند اهانت كنند در مقام دفاع برآيم ؛ هر چهباداباد. لكن حاج آخوند، به حالتى كه نه كسى را مى بيند و نه چيزى را مى شنود بهسوى آن سكو رفت و چون نماز مغرب و عشاء را نخوانده بودند از قهوه چى جهت قبله راپرسيدند. حاج آخوند به نماز ايستاد و همراهانش به وى اقتدا كردند. يكى اذان گفت وحاج آخوند اقامه گفت و وارد نماز شدند. من هم غنيمت دانستم ، وضو گرفتم و اقتدا كردم .چند نفر ديگر از مسافران نيز از بزم عشرت رو برگرداندند و به صف جماعت پيوستند.قهوه چى نيز گفت غنيمت است ، يك شب اقلا نمازى پشت سر حاج آخوند بخوانيم .
خلاصه ، وقتى از نماز فارغ شديم ، از جوانها و خانمها خبرى و اثرى نبود. بساط خودرا جمع كرده و رفته بودند و نفهميدم در آن شب برفى به كجا رفتند.(45)


next page

fehrest page

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation