بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب اجتهاد در مقابل نصّ, سید عبدالحسین شرف الدین موسوى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
     FOOTNT03 -
     MOGHA001 -
     MOGHA002 -
     MOGHA003 -
     MOGHA004 -
     MOGHA005 -
     MOGHA006 -
     MOGHA007 -
     MOGHA008 -
     MOGHA009 -
     MOGHA010 -
     MOGHA011 -
     MOGHA012 -
     MOGHA013 -
     MOGHA014 -
     MOGHA015 -
     MOGHA016 -
     MOGHA017 -
     MOGHA018 -
     MOGHA019 -
     MOGHA020 -
     MOGHA021 -
 

 

 
 

 

1- غير از آنچه تعلق به اصول دين دارد؛ مانند توحيد،عدل ، نبوت ، معاد، بهشت ، دوزخ ، ثواب و عقاب ؛ زيرا اينها امورى است كه حضرت آدم وساير پيامبران تا پيغمبر خاتم محمّد - صلّى اللّه عليه وآله - آورده اند.
2- ابن مردويه در تفسير آيه شريفه روايت نموده كه منظور از مخالفت با پيغمبر،مخالفت با على و مقصود از (( پس از آنكه حق بر او روشن شد )) حقّ على است . و (( راه مؤمنين )) نيز به استناد روايات متواتر عترت طاهره ، طريقه آن ذوات مقدس است . (سورهنساء، آيه 115).
3- ((ما اتاكُمُ الرّسُولُ فَخَذوُه وما نَهاكُمْ عَنْه فَانْتَهُوا (سوره حشر، آيه 7).
4- ((وَما كانَ لِمؤ مِنٍ ولامُؤ مِنَةٍ اِذا قَضى اللّهُ ورَسُولُهُ اَمْراً اَن يكونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْاَمْرِهِمْ وَمَنْ يَعْصِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبيناً (سوره احزاب ، آيه 36).
5- ((فَلا وَ رَبّكَ لايُؤ مِنُونَ حَتّى يُحَكّموكَ فيما شَجَرَ بَيْنَهُم ثُمَّ لايَجِدُوا فىانفسِهِمْ حَرَجاً مِمّا قَضَيْتَ وَ يُسَلّمُوا تَسليماً (سوره نساء، آيه 65).
6- ((اِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَريمٍ ذى قُوّةٍ عِنْدَ ذِى الْعَرْشِ مَكين ، مُطاعٍ ثَمَّ اَمينٍ وَما صاحِبُكُمبِمَجْنُونٍ)) (سوره تكوير، آيه 19 - 22).
7- ((اِنَّهُ لَقَولُ رَسولٍ كريمٍ وَ ما هُوَ بقَولِ شاعِرٍ قَليلاً ماتُؤ مِنُونَ ولابِقَوْلٍ كاهِنٍقَليلاً ما تَذَكَّرُونَ تَنْزيلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمين )) (سوره حاقّه ، آيه 40 - 43).
8- ((وَ ما يَنطِقُ عَنِ الهَوى اِنْ هُوَ اِلاّ وَحْىٌ يُوحى عَلّمهُ شَديدُ القُوى )) (سوره نجم ،آيه 3).
9- ((لا يَأ تيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيهِ ولامِنْ خَلْفِهِ تَنزيلٌ مِن حَكيمٍ حَميدٍ)) (سورهفصلت ، آيه 42).
10- سوره كهف ، آيه 104.
11- بايد متوجه بود كه مؤ لّف ، در محيط تسنّن و ميان طرفداران خلفا مى زيستهاست .
12- يعنى : ((پس مژده بده بندگانى را كه سخن را مى شنوند و از بهترين آنهاپيروى مى كنند، آنها كسانى هستند كه خداوند آنها را هدايت كرده ، و آنان همان خردمندانند!))(سوره زمر، آيه 17 - 18).
13- سوره بقره ، آيه 256.
14- قسمتى از اين مقاله كه مجله رسالة الاسلام منتشر ساخته ، پس از مقدمه مترجم درطبع نخست كتاب ترجمه شده است .
15- تلخيص و ترجمه از مقدمه مفصل مرحوم ((صدرالدين شرف الدين )) فرزند مؤلّف مرحوم صدرالدين شرف الدين فرزند ارشد مؤ لّف ، يكى از نويسندگان مشهورلبنان بود. پس از مرگ پدر سفرى به قم آمد و من او را در حضور مرحوم آيت اللّهبروجردى ديدم كه سخت مورد تفقّد آن مرد بزرگ علم و دين واقع شد . مرحوم آيت اللّهبروجردى در آن جلسه خصوصى ، مرحوم شرف الدين و فرزندش را به بهترين تعبير،ستود. و مؤ لّف عاليقدر اين كتاب را يكى از مفاخر بزرگ عالم اسلام و تشيّع دانست وفرمود: قدرت بيان و نثر شيواى مرحوم شرف الدين ومتانت و قوّهاستدلال آن مرحوم ، بى نظير بود. سپس از اين فرزندش كه مقدّمه اى بر يكى ازكتابهاى پدر نوشته بود، قدردانى و تمجيد زياد فرمود (مترجم ).
16- شرح حال مختصر مؤ لّف فقيد را آقاى صدر در 36 صفحه نوشته است ، كه مادر اينجا به اختصار مطالبى از آن را اقتباس نموده و مى نگاريم (مترجم ).
17- اين كتاب اكنون به چاپ رسيده است .
18- منظور اين است كه : همانطور كه سياست استعمارى و دسايس بيگانگان ، فرقاسلامى و از جمله شيعه وسنّى را از هم جدا كرده است ، بايد سياست اسلامى به منظورمقابله با دشمن مشترك نيز، آنها را به هم پيوند دهد، تا از همان راه كه ضربت خورده اند،به آنها ضربت زنند (مترجم ).
19- اين كتاب و كتب ديگر سيد بزرگوار، از آن زمان تاكنون بارها چاپ شده وتعداد چاپ آنها بويژه المراجعات ، النص والاجتهاد والفصول المهمة از ده ها بار گذشته است .
20- مستقلاً نيز به چاپ رسيده است .
21- اخيراً چاپ شده است .
22- اين مؤ سسات را ما از نزديك در شهر صور لبنان ديديم . امروز مؤ سساتمزبور به وسيله دانشمند محترم آقاى حاج سيد موسى صدر،تكميل و توسعه يافته و به صورتهاى گوناگون در آمده است كه جا دارد جداگانه وبه تفصيل نگاشته شود. آقاى سيد موسى صدر از دانشمندان حوزه علميه قم ، فرزندمرحوم آيت اللّه صدر و خاله زاده مرحوم شرف الدين ، گ گ پس از رحلت آن مرحوم بهشهر صور دعوت شد. و اينك در جاى مرحوم شرف الدين با موفقيتمشغول انجام وظيفه هستند. به يارى خدا در آينده نزديك ، اين مؤ سسات در كتابى به نام((امام موسى صدر)) منتشر خواهد شد. (مترجم ).
23- استاد اصول فقه در دانشكده منتدى النشر و دبيركل ((جمعيت منتدى النشر))
24- على بن محمد حنبلى شافعى آمدى ، (متوفاى 631 ه‍ در دمشق ) از علماىاصول فقه و عامه ، مؤ لف كتاب ((الاحكام فىاصول الاحكام )) است (مترجم )
25- الاحكام آمدى ، ج 4، ص 218.
26- رساله ((الانصاف فى بيان سبب الاختلاف شاه ولى اللّه دهلوى )) كه فريدوجدى آن را در ماده ((جهد)) دائرة المعارف خود، ج 3، ص 236 آورده است .
27- اصول الفقه ، محمد خضرى ، ص 357.
28- رساله شافعى ، ص 477.
29- تمهيد لتاريخ الفلسفة الاسلامية ، ص 138.
30- مانند احكام القرآن محقق اردبيلى ، فقيه مشهور.
31- منظور از معصوم در نزد شيعه اماميه ، پيغمبر اكرم و ائمّه اطهار - عليهم السّلام -است كه با ادله منصوص ، به امامت رسيده اند.
32- علم اصول الفقه وخلاصة تاريخ التشريع الاسلامى ، ص 37.
33- سوره مائده ، آيه 6.
34- مصادر التشريع الاسلامى ، ص 8 - 9.
35- يعنى : ((آنان كه به آخرت ايمان ندارند) جز در پى گمان و پندار نمى روندوظنّ و گمان هم در فهم حق و حقيقت ، سودى ندارد)) (سوره نجم ، آيه 28).
36- يعنى : (( اى اهل ايمان ! از بسيارى پندارها (وظنّ بد) در حق يكديگر بپرهيزيدكه برخى از پندارها معصيت است )) (سوره حجرات ، آيه 12).
37- المدخل الى علم اصول الفقه ، ص 261.
38- اصول الفقه ، خضرى ، ص 302.
39- علم اصول الفقه وخلاصة التشريع الاسلامى ، ص 92.
40- ر . ك : مبحث : ((سهم مؤ لفة قلوبهم ))والمدخل الى اصول الفقه / دواليبى ، ص 216، طبع دوّم ).
41- تمهيد لتاريخ الفلسفة الاسلاميه ، ص 145.
42- همان مأ خذ (به نظر نويسنده اين سطور، اين حديث مربوط به اعزام على - عليهالسّلام - به يمن بوده است . و جاعلين حديث ، مسير آن را مانند موارد بسيارى ديگر عوضكرده اند! طبع قضيه هم اين را مى رساند).
43- الانصاف فى بيان سبب الاختلاف ،بنقل از دائرة المعارف فريد وجدى ،ج 3، ص 212
44- همان مأ خذ.
45- تمهيد لتاريخ الفلسفة الاسلامية ، ص 177.
46- محاضرات فى تاريخ الفقه الاسلامى ، ص 23.
47- همان مأ خذ، ص 24.
48- محاضرات ، ص 25.
49- يعنى : ((آنچه را پيغمبر براى شما آورده ، اخذ كنيد و از آنچه شما را بر حذرداشته است ، اجتناب نماييد)) (سوره حشر، آيه 7).
50- الاحكام فى اصول الاحكام ، ج 1، ص 114.
51- تمهيد لتاريخ الفلسفة الاسلامية ، ص 132.
52- ر . ك : همين كتاب ، فصل خوارج و داستان مالك بن نويره و غيره .
53- سال 1329 و 1330 هجرى پس از مراجعت از نجف اشرف .
54- اين كتاب چند بار ترجمه شده است ؛ نخست به وسيله علاّمه فقيد؛ مرحوم سرداركابلى ، به نام ((مناظرات )) و اخيراً نيز به نام ((دو رهبر مذهبى )) توسط آقاى مصطفىزمانى .
55- سوره تكوير، آيه 19 - 22.
56- سوره نجم ، آيه 5.
57- در آن روز پيغمبر اكرم - صلّى اللّه عليه وآله - به خداوند ((وَاَنْذرِ عَشيرتَكَالا قْرَبين )) فاميل و عشيره خود را دعوت نمود و آخرين سخنى كه به آنها گفت اين بود كهدست على - عليه السّلام - را گرفت و فرمود: ((هذا أ خى و وزيرى و وصيى و خليفتىفيكم فاسمعوا و اطيعوا))
يعنى : ((اين برادر، وزير، وصى و جانشين من در ميان شماست ، پس گوش به فرمان وىبدهيد و آنچه مى گويد اطاعت كنيد)) . (ر . ك : مراجعه بيست و بيست و يكم از كتاب((المراجعات )).
58- سوره ق ، آيه 37.
59- اشاره به نصوص صريح و روايات معتبر صحيحى است كه درباره عترتطاهره از رسول اكرم - صلّى اللّه عليه وآله - رسيده است : (انّى تارك فيكم الثّقلينكتاب اللّه و عترتى اهل بيتى ) وخاندان پيغمبر را همتاى قرآن قرار داده تا هر دو پيشواىخردمندان باشند. اين احاديث را مسلم ، ترمذى و نسائى در صحيح خود و احمدبنحنبل در مسندو طبرانى در معجم كبير و حاكم نيشابورى در مستدرك و ذهبى در تلخيص مستدركو ابن ابى شيبه و ابو يعلى در سنن خود و محمد بن سعد در طبقات و ديگران ، به طرقمتعدد و اسناد بسيار، نقل كرده اند. تفصيل آن را در مراجعه هشتم از كتاب ((المراجعات )) مابخوانيد.
60- اشاره به حديث : ((اهل بيتى امان لامتى من الاختلاف ، فاذا خالفتهم قبيلة من العربگ گ اختلفوا فصارو حزب ابليس )):
يعنى : ((خاندان من امان امت من از اختلاف هستند، وقتى قبيله اى از عرب با آنها مخالفت نمود،خود دچار اختلاف مى شوند و به صورت حزب شيطان در مى آيند)).
اين حديث ، در مستدرك حاكم ، جزء 3، ص 149 آمده است . سپس حاكم مى گويد: حديثىصحيح الاسناد است ، ولى بخارى و مسلم آن رانقل نكرده اند!
61- ((مثل اهل بيتى كسفينة نوح من ركبها نجى و من تخلّف عنها غرق )). (مستدرك حاكم ،جزء3، ص 151 از ابوذر غفارى ).
62- ((انّما مثل اهل بيتى فيكم مثل باب حطّة بنىاسرائيل من دخله غفر له )) (طبرانى از ابو سعيد خدرى در ((اوسط)) آورده است ).
63- صبان در ((اسعاف الراغبين )) و شيخ يوسف نبهانى در ((الشرف المؤ بد))وساير اعلام ثقات به اسناد خود از ابوذر غفارى روايت كرده اند كه پيغمبر فرمود:((اجعلوا اهل بيتى منكم مكان الرأ س من الجسد ومكان العينين من الرأ س ، ولايهتدى الرأ س الاّبالعينين )) (ر. ك : مراجعه ششم تا سيزدهم از كتاب ((المراجعات )).

64- و يقضى الامر حين تغيب تيم
و لا يستأ ذنون و هم شهود
65- موضوع تهديد على - عليه السّلام - به سوزاندن خانه اش ، به تواترقطعى ثابت شده است (به اين معنا كه سنّى و شيعه آن رانقل كرده اند و موضوعى مسلم است ): ابوبكر احمدبن عبدالعزيز جوهرى در كتاب((السقيفه )) آن را روايت كرده است . ابن ابى الحديد در جلداول شرح نهج البلاغه ، صفحه 130 و 134 از وىنقل كرده است . طبرى نيز در دو مورد، ضمن حوادثسال يازدهم هجرت ، از تاريخ خود آورده است . ابن قتيبه دينورى هم دراوايل كتاب ((الامامة والسياسة )) و ابن عبدربّه مالكى در ((حديث السقيفه ))، جزء دوم ((عقدالفريد)) و مسعودى در ((مروج الذهب )) به نقل از عروة بن زبير در مقام اعتذار از برادرشعبداللّه زبير كه تصميم داشت بخاطر خوددارى بنى هاشم از بيعت با وى ، خانه هايشانرا طعمه حريق سازد. و ابن شحنه آنجا كه در كتاب ((روضة المناظر)) از بيعت سقيفه سخنمى گويد. و ابوالفداء در جايى كه از ماجراى بيعت ابوبكر در تاريخ خود موسوم بهالمختصر فى اخبار البشر)) و شهرستانى در((ملل و نحل )) آنجا كه از فرقه نظاميه سخن مى دارد، از ((نظام )) روايت نموده است .علاّمه حلّى نيز در ((نهج الصدق ))) آن را از كتاب ((المحاسن و انفاس ‍ الجواهر))نقل مى كند. ونيز ابن خنزابة در ((غرر)) آورده است . بعلاوه ، ابومخنف كتابىمستقل در باب بيعت سقيفه تأ ليف كرده و بهتفصيل ، در اين باره سخن گفته است .
66- و قوله لعلى قالها عمر
اكرم بسامعها و اعظم بملقيها
حرقت دارك لا ابقى عليك بها
ان لم تبايع و بنت المصطفى فيها
ما كان غير أ بى حفص بقائلها
امام فارس عدنان و حاميها
67- ((لَقَدْ جائَكُمْ رَسُولٌ مِنْ اَنْفُسِكُمْ عَزيزٌ عَلَيْهِ ماعَنِتّمْ حَريصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنينَرَؤُفٌ رَحيمٌ)) (سوره توبه ، آيه 129).
68- اشاره به حديث ((يحفظ المرء فى ولده )).
69- همين عدّه بودندكه با گروهى ديگر واردخانه فاطمه - عليهاالسّلام -دخترپيغمبر شدند. چنانكه در صفحه 19 جلد دوم شرح نهج البلاغه ابن أ بى الحديداست . ابوبكر جوهرى مى نويسد: وقتى با ابوبكر بيعت كردند،زبير ومقداد با گروهىاز مردم به خانه على آمد ورفت مى كردند. عمر هم وارد خانه فاطمه شد وگفت : اى دخترپيغمبر،هيچ كس نزد ما بهتر از پدرت وبعد از او از تو بهتر نيست ، ولى به خدا قسم!اين موضوع مانع از اين نيست كه اگر اين عده در خانه تو گِرد آيند، دستور مى دهم كهخانه ات رابا آنها طعمه حريق سازند!(شرح نهج البلاغه ، جلد1،صفحه 130).
70- اين جشن و شادمانى را زبير بن بكّار زبيرى در ((الموفقيات )) بهنقل از شرح نهج البلاغه ابن أ بى الحديد، جلد 2، صفحه 8 ، صريحاًنقل كرده است .
71- تفصيل اين موضوعات در كتاب ما ((فلسفه ميثاق وولايت )) آمده است . كافى استكه خواننده ، مراجعه 82 و84 كتاب ((المراجعات )) وهمچنين ((تنبيه ))فصل هشتم كتاب ديگر ما ((الفصول المهمه )) را مطالعه نمايد.
72- السقيفة به نقل از شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد معتزلى ، ج 2، ص 19.
73- ر . ك : شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 2، ص 19.
74- ج 2، ص 2.
75- شرح نهج البلاغه ، ج 2
76- ج 2 ص 8 .
77- ماكنت احسب ان الامر منصرف
عن هاشم ثم منها عن ابى حسن
اليس اول من صلى لقبلتكم
واعلم النّاس بالقرآن والسنن
و اقرب النّاس عهداً بالنّبىّ و من
جبريل عون له بالغسل والكفن
من فيه ما فيهم لا يمترون به
و ليس فى القوم مافيه من الحسن
ما ذا الذى ردهم عنه فنعلمه
ها ان ذا غبن من اعظم الغبن
78- زبير بن بكّار زبيرى ، نوه زبير بن عوام معروف ، قاضى مكه در عصر امامحسن عسكرى -عليه السّلام - بوده است ومؤ لف كتابهاى انساب قريش و ((الموفقيات ))است . وى از علماى متعصّب اهل تسنّن است .
79- بنى هاشم لاتطمعواالناس فيكم
و لا سيّما تيم بن مرة او عدى
فما الامر الا فيكم و اليكم
و ليس لها الا ابوالحسن على
ابا حسن فاشدد بها كف حازم
فانّك بالامر الذى يرتجى ملى
80- نهج البلاغه فيض الاسلام ، خطبه 3، ص 47.
81- اشاره به موضوعى است كه در دو مورد در قرآن كريم ذكر شده است ؛ الف :((وَادْخُلُوا البابَ سُجّداً وَقُولوُا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَكُمْ خَطاياكُم )): يعنى : ((واز آن در، سجدهكنان داخل گرديد. و بگوييد خدايا! از گناه ما در گذر تا از خطاى شما در گذريم ))(سوره بقره ، آيه 58).
ب : ((قُولُوا حِطَّةٌ وَادْخُلُوا البابَ سُجَّداً نَغْفِرْ لَكُمْ خَطيئاتِكُمْ)) يعنى : ((به بنىاسرائيل گفته شد: از باب حطّه به بيت المقدّسداخل شويد و خدا را سجده كنيد تا گناهان شما را بيامرزيم ، ولى آنها از آن در، واردنشدند)) (سوره اعراف ، آيه 161).
82- اين قسمت را در مراجعه هشتم تا مراجعه چهاردهم خواهيد يافت . گفتگوى ما در اينمراجعات با شيخ الاسلام البشرى - رحمة اللّه عليه - رئيس وقت ((جامع الا زهر)) به جاىحادى كشيده شد تا اينكه سرانجام ، وى در مكتوب خود در اين باره با صراحت نظر ما راپذيرفت و من خدا را بر اين نعمت سپاس گفتم .
83- شگفتا! پيغمبر اكرم - صلّى اللّه عليه وآله - به امر خداوند در غدير خم ، علىگ گ - عليه السّلام - را به جانشينى خود تعيين مى كند و صحابه حاضر كه كلّهمعدول هستند نمى پذيرند، ولى به يك اشاره ابوبكر و سفارش او ، عمر جانشين او مىشود و كسى هم حرفى ندارد!!
84- ابن ابى الحديد، مرثيه اين دو شاعر صحابى را در جلد سوم ، صفحه 607شرح نهج البلاغه خود، آورده است .
85- زيد بن حارثه ، پسر بچه اى از اهالى سوريه بود كه او را به سرقتبردند و در مكه فروختند. حكيم بن حزام او را براى عمّه خود، حضرت خديجه - عليهاالسّلام - همسر پيغمبر ابتياع كرد و بعدها توسط پيغمبر - صلّى اللّه عليه وآله - آزادشد و پسر خوانده پيغمبر گرديد. زيد بعدها، از افسران مشهور اسلام شد. (مترجم ).
86- عمر بعدها به اسامه مى گفت : ((پيغمبر در حالى رحلت كرد كه تو فرمانده مابودى )). اين را جمعى از بزرگان علماى عامهنقل كرده اند، همچون حلبى در سيره خود، و ساير محدّثين و مورخين .
87- ((اُبْنى )) (به ضمّ همزه و سكون باء و نون مفتوح و الف مقصور) ناحيه اى از((بلقا)) واقع در سرزمين سوريه ، بين عسقلان و رمله و نزديك ((موته )) بوده است كه درآنجا جعفر بن ابيطالب ، زيدبن حارثه و عبداللّه بن رواحه به شهادت رسيدند.
88- كليه محدّثين و سيره نويسان كه اعزام سپاه اسامة بن زيد توسط پيغمبر -صلّى اللّه عليه وآله - را نقل كرده اند، اعتراض و نكوهش اين دسته از صحابه را درخصوص فرماندهى اسامه ، نسبت به رسول اكرم - صلّى اللّه عليه وآله - رانقل كرده و گفته اند كه حضرت ، از اعتراض آنها سخت غضباك شد، و با همان وضعى كهگفتيم از خانه بيرون آمد و به مسجد رفت و خطبه خواند (ر. ك : طبقات ابن سعد، سيرهحلبى ، سيره دحلانى و ساير تواريخ ).
89- پيداست كه ابوبكر پس از قبضه كردن قدرت ، قيافه ديگرى به خودگرفته است . و گرنه او مانند عمر و ديگران در زمان حيات پيامبر از پيوستن به سپاهاسامه سر باز زد و بر خلاف دستور حضرت رفتار كرد. ولى اكنون ديگر چرا اسامه راعزل كند و از اعزام سپاه وى امتناع ورزد؟ سياست و منفعت خلافت ايجاب مى كرد تا اكنون كههمه چيز تمام شده ، دست به تركيب سپاه اسامه نزد (مترجم ).
90- اين را حلبى و دحلانى در سيره خود و طبرى در حوادثسال يازدهم تاريخ خويش و ساير مورخان آورده اند.
91- محمدبن عبدالكريم شافعى اشعرى ، از اعاظم دانشمنداناهل تسنّن ، مؤ لّف كتاب مشهور ((ملل و نحل )) است . درسال 548 ه‍ در گذشته است (مترجم ).
92- ((جهّزوا جيش اسامة ، لعن اللّه من تخلّف عنه )).
93- مشهور اين است .اما برخى از مورخان گفته اند كه : وى هجده ساله و بعضى نيزگفته اند نوزده يا بيست ساله بوده ، ولى هيچكس نگفته است كه او بيش از بيستسال داشته است .
94- سوره نساء، آيه 65.
95- سوره حشر، آيه 7.
96- سوره احزاب ، آيه 36.
97- ((ام ايمن )) نام مادر اسامه است .
98- سوره توبه ، آيه 60.
99- اين داستان بعينه در كتاب ((الجوهرة النيرة )) شرح مختصر قدورى در فقهحنفى ، جلد اول ، صفحه 164 آمده است . بسيارى از علماى ديگر عامّه آن را در مناقب خليفهاوّل و دوّم و امتيازات آنها ذكر كرده اند.
100- شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 3، ص 108.
101- الاصابة ، شرح حال عيينه .
102- وى ، علاّمه شيخ محمد معروف دواليبى ، استاد علماصول فقه و حقوق روم در دانشكده حقوق دانشگاه سوريه است .
103- دور نيست كه دولتهاى اين عصر نيز اين معنا را از آيه ((المؤ لفة قلوبهم ))اقتباس كرده باشند؛ مثلاً مى بينيد كه انگليس و امريكا و ديگران به رعاياى دولتهاىضعيف ، غذا مى دهند و لباس مى پوشانند و آنها رامشمول برنامه هاى اصلاحى خود قرار مى دهند، بدون اينكه نيازى به آنان و دولتهاىايشان داشته باشند، بلكه فقط همان منظورى را دارند كه هدف قرآن در اعطاى كمك به((مؤ لفة قلوبهم )) بوده و مى خواهند از اين راه ، قلوب آنان را به خود جلب كنند.
104- در اينجا علتى نيست كه - وجوداً و عدماً - بر مدار آن دور بزند تا اخذ به آن ازموجبات نصّ باشد؛ زيرا جلب قلوب كسانى كه خداوند اين سهم را در زكات براى آنهاقرار داده است ، علت حكم شرعى نيست ، بلكه از حكمتها و مصالحى است كه در تشريع آن ،ملحوظ گشته است . اصوليان مى دانند كه وجود علت در حكم چيزى است ، و حكمتى كهمصلحت در تشريع آن دخالت دارد چيز ديگر. چنانكه مصلحتى كه در وجوب عده طلاق زنانمدخوله هست ، بخاطر حفظ نسب جنينهايى است كه ممكن است در رحمهاى ايشان باشد. با اينوصف ، عده زنان مدخوله قطعى و اجماعى است ، ولو ثابت شود كه باردار نيستند.
105- به نصّ آيه شريفه : ((المؤ لفة قلوبهم )). بار ديگر آيه را ملاحظه كنيد وهدف بلند آن را بدقّت مطالعه نماييد.
106- تفصيل اين موضوع در كتب اصول فقه ما - كه به بركت چاپخانه ها در همه جاانتشار يافته - موجود است .
107- اين را دواليبى ، در صفحه 204 كتاباصول فقه نقل كرده است .
108- همان مدرك ، ص 206.
109- همان مدرك ، ص 207.
110- ر. ك : تفسير ابوالسعود، در آغاز صفحه 150 در حاشيه جزء 5 تفسير فخررازى كه اين اجماع را خواهيد يافت . و نيز رجوع كنيد به صفحه 502 كتاب ((الفقه علىالمذاهب الا ربعة )) كه وزارت اوقاف مصر بخاطر ملك فؤ اداوّل ، منتشر ساخته است . در آنجا خواهيد ديد كه موضوع محروم شدن ((مؤ لفة قلوبهم ))در زمان خلافت ابوبكر، مورد اتفاق همه اهل تسنّن است و به طورارسال مسلم نقل شده است .
111- اصول الفقه ، ص 207 و در ابتداى صفحه 209.
112- سوره انفال ، آيه 41.
113- صحيح بخارى ، ج 1، ص 21 (كتاب الايمان ). صحيح مسلم ، ج 1، ص 48(كتاب الايمان ) با اندك اختلاف بين دو صحيح .
114- صحيح بخارى ، ج 3، اواخر باب : ((غزوه خيبر)) ص 36. وصحيح مسلم ، ج 2،(باب لانورث ماتركناه صدقة )، ص 72. در صحيح مسلم و بخارى در موارد متعدد نيز ازآن سخن رفته است .
115- ر. ك : الجهاد والسير، ج 2، (باب النساء الغازيات يرضخ لهن )، ص 105.
116- مسند احمدبن حنبل ، ج 1، ص 294.
117- رأ ى ما طايفه شيعه درباره خمس و سايرمسائل اصول و فروع دين ، تابع رأ ى امامان دوازدهگانه از دودمان پيامبر؛ يعنى على -عليه السّلام - و جانشينان وى از فرزندانش است .
118- سوره نساء، آيه 7.
119- سوره نساء، آيه 11.
120- سوره بقره ، آيه 182.
121- سوره بقره ، آيه 183 و 184.
122- سوره بقره ، آيه 173.
123- سوره انفال ، آيه 75.
124- اگر مراجعه كنيد به كتب صحاح اهل سنت - كه احاديث وارده در تشريع ارث رانقل كرده اند - خواهيد ديد كه تمام آنها به طور عموم ،شامل پيغمبر و غير او مى شوند. همان طور كه خود پيغمبر در حديثى كه بخارى و مسلم دركتاب الفرائض ‍ از صحيح خود نقل كرده اند، فرموده است : ((ومن ترك مالاً فأ ورثته ))،يعنى : ((هر كس ‍ كه مالى را به جاى گذارد و آن را به ارث بردى ...)).
125- سوره مريم ، آيه 3 - 6.
126- ر. ك : شرح صحيح بخارى ، ابن حجر، ج 8، ص 157. و شرح كرمانى برصحيح بخارى (در ذيل حديث فوق ).
127- صحيح بخارى ، ج 3، ص 37 (در اثناى غزوه خيبر). صحيح مسلم ، ج 2، ص72 (باب : لانورث ماتركنا فهو صدقة ، از كتاب الجهاد والسير) مسند احمد، ج 1، ص 6.
128- ابو عبداللّه محمدبن عمران مرزبانى خراسانى (384ه‍) از دانشمندان نامى واستاد ادب و تاريخ است . نخستين كسى است كه علم بيان را تدوين كرد (مترجم ).
129- شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 4، ص 93.
130- همان مدرك ، ص 94.
131- سوره نمل ، آيه 16.
132- ((فَهَبْ لى مِنْ لَدُنْكَ وَليّاً يَرِثُنى وَ يَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضيّاً))(سوره مريم ، آيه 5).
133- ((وَاُولُوا الا رْحامِ بَعْضُهُمْ اَوْلى بِبَعْضٍ فى كِتابِ اللّهِ)) (سورهانفال ، آيه 75).
134- ((يُوصيكُمُ اللّهُ فى اَوْلادِكُمْ لِلذّكْرِ مِثْلُ حَظِّ الاْ نْثَيَيْنِ)) (سوره نساء، آيه11).
135- ((كُتِبَ عَلَيْكُمْ اِذا حَضَرَ اَحَدَكُمُ الْمَوْتُ اِنْ تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ لِلْوالِدَيْنِ وَالاقْرَبينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقّاً عَلَى الْمُتَّقينَ)) (سوره بقره ، آيه 180).
136- شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 4، ص 87.
137- همان مدرك ، ص 82.
138- ر. ك : مسند احمد، ج 1، ص 10.
139- شرح ابن ابى الحديد، ج 4، ص 80، 82 و 87.
140- چنانچه يك بار، پيغمبر اكرم - صلّى اللّه عليه وآله - اين خطاب را به دخترنازنينش فرمود كه : ((فداؤ ها ابوها فداؤ ها ابوها))؛ يعنى : ((پدرش به قربانش ،پدرش ‍ به قربانش )) و سه بار آن را تكرار كرد. اين حديث را احمدبنحنبل روايت كرده است . ابن حجر هيثمى نيز از احمد و از ديگراننقل كرده است (در امر دوم از امورى كه در خاتمه آيه چهاردهم از آياتى كه درفصل اول باب يازدهم كتاب صواعق محرقه ، ص 159).
141- سوره شعرا، آيه 214.
142- ((فدك )) قريه اى نزديك خيبر و تقريباً در هجده فرسخى مدينه بوده است .عوايد آن را بيست و چهار هزار تا هفتاد هزار دينار دانسته اند. ابن شهر آشوب در مناقب مىنويسد: پيغمبر - صلّى اللّه عليه وآله - آن را به فاطمه - عليها السّلام - بخشيد وعوائدآن را بار كرد و براى دخترش فرستاد. سپس اصحاب را در خانه خود گِرد آورد و فرمود:اين اموال به فاطمه تعلّق دارد و فاطمه - عليها السّلام - به اندازه احتياج از آن برمىداشت .
فاطمه - عليها السّلام - فرمود: پدر! مادامى كه تو زنده هستى نمى خواهم آن را گ گتصرف كنم . ولى پيغمبر - صلّى اللّه عليه وآله - ، اندكىقبل از وفات ، آن را رسماً تحويل فاطمه - عليها السّلام - داد و در تصرف او بود (مترجم).
143- و گفته اند كه تمام اراضى خود را به پيغمبر - صلّى اللّه عليه وآله -بخشيدند.
144- يعنى : ((حقّ خويشان خود را به آنها بده )) (سوره اسراء، آيه 26).
145- تفسير مفاتيح الغيب ، ج 8، ص 125 (سوره حشر،ذيل آيه شريفه ((فى ء)).
146- اى ابوبكر! تو را به جدّت قسم ! آيا واقعاً در صحّتقول دختر پيغمبر شك داشتى ؟! آن هم بعد از گواهى امّ ايمن واميرالمؤ منين ؟ آيا تو تمامآنها را افرادى مى دانستى كه به گ گ دروغ گواهى بدهند! يا همه اشتباه مى كردند؟ نهبه خدا چنين نيست : ((بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ اَنْفُسُكُمْ اَمْراً فصَبْرٌ جَميلٌ وَاللّهُ الْمُسْتَعانُ عَلىماتَصِفُونَ)) (سوره يوسف ، آيه 18).
147- شاهد ديگر حضرت فاطمه - عليهاالسّلام - - كه با امّ ايمن اقامه كرد - ((اميرالمؤ منين على بن ابيطالب بود)). اين مطلبىبود كه همه مى دانستند ولى چون فخر رازى نخواسته گواهى اميرالمؤ منين را رد كند، لذانام حضرت را به احترام او و ابوبكر، صريحاً ذكر نكرده است . از اين رو به طور كنايهگفته است : غلام پيغمبر!!!
148- ((بَلى كانَتْ فى اَيْدينا فَدَكٌ مِنْ كُلِّ مااَظَلَّتْهُ السَّماءُ، فَشَحَّتْ عَلَيْهانُفُوسُ قَوْمٍ وَسَخَتْ عَنْها نُفُوسُ قَوْمٍ آخرينَ وَنِعْمَ الْحَكَمُ اللّه ...)) (نهج البلاغه فيضالاسلام ، كتاب 45، ص 967).
149- سوره اسراء، آيه 26.
150- الصواعق المحرقة ، ص 37 (در پاسخ به شبهه هفتم از شبهات رافضه )
151- او دامادش و شوهر دخترش اسماء مادر عبداللّه زبير بود.
152- چنانكه دخترش عايشه نيز حجره مخصوص پيغمبر را به وى اختصاص ‍ داد. وپس از مرگ ، او را در كنار پيامبر دفن كرد. وقتى عمر جانشين ابوبكر نيز درگذشت ،باز با اجازه عايشه در كنار ابوبكر دفن شد. ولى وقتى امام حسن - عليه السّلام - نوهپيغمبر رحلت كرد، همينكه بنى هاشم خواستند او را كنار جدّش دفن كنند، عايشه و بنىاميه مانع شدند و وضعى پيش آمد كه نمى خواهم شرح دهم و شما نيز سؤال نكنيد.
فكان ما كان ممّا لست اذكره
فظن خيراً و لا تسئل عن الخبر
فانّا للّه و انّا اليه راجعون
153- مقاله ابوريّه را مجله الرساله مصرى ، در شماره 518سال 11 منتشر ساخت . مراجعه كنيد به صفحه 457 آن مجله .
154- در جلد چهارم ، صفحه 106 شرح نهج البلاغه ، آنجا كه سخن اميرالمؤ منين رادر نامه خود به عثمان بن حنيف فرماندار بصره شرح مى دهد ((بَلى كانَتْ فى اَيْدينافَدَكٌ)).
155- ((يا فاطمة الا ترضين ان تكونى سيّدة نساء العالمين ، او سيدة نساء هذه الامّة)).
156- مسند احمد، ج 1، ص 293.
157- صحيح بخارى ، ج 4 (در آخرين صفحه از كتاب استئذان ).
158- سوره آل عمران ، آيه 61 (در فصلاوّل رساله الكلمة الغراء درباره ((مباهله )) مباحث جامعى داريم كه جا دارد طالبان بر آنواقف گردند).
159- اين حديث را مفسرين ، محدثين ، مورخين ، سيره نويسان و كسانى كه حوادثسال دهم هجرى را نوشته اند - كه مباهله در آنسال انجام گرفت - ذكر كرده اند. فخر رازى بعد ازنقل آن در تفسير كبيرش ، مى گويد: ((اين حديث در مياناهل تفسير و حديث از لحاظ صحّت ، مورد اتفاق است )).
من مى گويم : چگونه ابوبكر صديق ! اعتنايى به اين قيافه ها نكرد و دعوى فاطمه -عليها السّلام - را در مطالبه فدك ، رد كرد و گواهى گواهان او را نپذيرفت .
160- سوره احزاب ، آيه 33 (مسلم است كهاهل بيت پيغمبر؛ شخص اميرالمؤ منين و گ گ امام حسن و امام حسين و مادرشان فاطمه دختروالاگهر پيغمبر بوده است . مؤ لّف بزرگوار در اين باره در رساله الكلمة الغراء، بهتفصيل سخن گفته و با مدارك اهل سنّت ، اين اشخاص را شناسانده است (مترجم ).
161- ((قُلْ لا اَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ اَجْراً اِلا الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبى )) (سوره شورى ، آيه23. فضل سوم رساله الكلمة الغراء را بخوانيد).
162- يا اهل بيت رسول حبكم
فرض من اللّه فى القرآن انزله
163- رأ يت ولائى آل طه فريضة
على رغم اهل البعد يورثنى القربى
فما طلب الرحمن اجراً على الهدى
بتبليغه الاّ المودّه فى القربى
164- يا آل طه يا اهل خير نبى
جدّكم خيرة و أ نتم خيار
اذهب اللّه عنكم الرحمن اهل البيت
ق ----دم --اً ف -ان --ت ---م الاط--ه --ار
لم يس -ل جدّك -م على ال -دين اجراً
غ -ى -ر ود ال -ق -رب -ى و ن -ع --م الا ج -ار
165- سوره الا نسان ، آيات 6 و 5 .
166- ((انّى تارك فيكم الثقلين كتاب اللّه وعترتى ماان تمسكتم بهما لن تضلّواابداً)).
167- مستدرك حاكم ، ج 3، ص 124.
168- الصواعق المحرقة ، فصل دوّم ، باب نهم ، ص 75.
169- عن امّ السلمة قالت : ((سمعت رسول اللّهيقول : علىّ مع القرآن والقرآن مع علىّ لايفترقان حتّى يردا على الحوض )).
170- اشاره به آيه 156 سوره بقره است كه در پايان آن اين آيه شريفه آمده است.
171- با اين وصف - چنانكه ملاحظه شد - ابوبكر به منظور قبضه كردن امور وتحكيم پايه خلافت خويش ، اولاً دعوى تنها يادگار پيغمبر را ردّ كرد، و ثانياً شهادتاميرالمؤ منين و امّ ايمن را با اين امتيازات كه داشته اند، نپذيرفت ؛ زيرا بهقول استاد ابن ابى الحديد، خواست جلو آب را از سر آب بگيرد تا بعد دچار دردسرنشود و راه براى اعمال بعديش كاملاً هموار گردد! (مترجم ).
172- ((فاطمة بضعة منّى يؤ ذينى ما آذاها و يريبنى مارابها)).
173- ((فاطمه بضعة منّى يغضبنى مايغضبها (وفى رواية ) فمن اغضبها اغضبنى ،فاطمة بضعة منّى يغضبنى ما يغضبها ويبسطنى مايبسطها)).
174- ((قالت - عليها السّلام - نشدتكما اللّه تعالى الم تسمعارسول اللّه - صلّى اللّه عليه وآله - يقول : رضا فاطمة من رضاى و سخط فاطمة عنسخطى ، فمن أ حب ابنتى فاطمة فقد احبّنى و من ارضى فاطمة فقد ارضانى و من اسخطفاطمة فقد اسخطنى ؟ قالا نعم سمعناه من رسول اللّه - صلّى اللّه عليه وآله -.
175- ((انا حرب لمن حاربكم و سلم لمن سالمكم )) (مسند احمد، جزء2، ص 442).
176- شايد اين خيمه ، همان كسائى باشد كه پنج تن در زير آن آرميدند و آيه((انّما يريدُ اللّه ...)) نازل شد.
177- منظور اين ا ست كه حلال زاده باشند و از جانب پدر و مادر، سابقه سوئىنداشته باشند. بنابراين دوستان آنان حلال زاده و دشمنانشان حرامزاده اند (مترجم ).
178- مسند احمد، ج 1، ص 101.
179- ترديد از راوى است (مترجم ).
180- اين حديث را مؤ لف ((لسان العرب )) نيز در ماده ((بكأ ))نقل كرده است .
181- علت اصرار پيغمبر در قتل اين خارجى را در صفحه همين كتاب بخوانيد.
182- همين ذوالثديه يا حرقوص بن زهير - كه پيامبر - صلّى اللّه عليه وآله - باهمه رأ فت و مهربانى كه داشت ، دستور قتل او را بدينگونه صادر فرمود. و شيخين برخلاف دستور حضرت ، از اجراى آن امتناع ورزيدند - بعدها رئيس خوارج شد. خوارج برخلاف عموم مسلمين ، رفتار نمودند. و پس از جنگ صفّين ، بر ضدّ اميرالمؤ منين على - عليهالسّلام - خروج كردند. على - عليه السّلام - نيز در ((نهروان )) - نزديك مرز ايران وعراق - آنها را شكست سختى داد.
پيغمبراكرم - صلّى اللّه عليه وآله - اطلاع داده بود كه ذوالثديه با همفكران وپيروانش ،گ گ در جنگ با على - عليه السّلام - كشته مى شوند. و همينطور هم شد.تفصيل انحراف اين مرد را در تواريخ اسلامى و ماجراى جنگ نهروان بخوانيد، مؤ لّفبزرگوار نيز در همين جا شرحى پيرامون طرفداران او، يعنى خوارج ، مى نگارد (مترجم).
183- يعنى : ((پس فرقه اى را كه (بر ضدّ خدا) دست به شورش مى زنند، آنها رابه قتل برسانيد تا به فرمان الهى بازگشت كنند)). (سوره حجرات ، آيه 9).
184- يعنى : ((پاداش كسانى كه با خدا و پيغمبر مى جنگند و در زمين تبهكارى مىكنند، اين است كه كشته شوند)) (سوره مائده ، آيه 33).
185- زناى محصنه اين است كه مرد زن دار و زن شوهردار، مرتكبعمل منافى عفّت شود. در اين صورت اگر در محكمه شرع ، ثابت شد، بايد هر دو راسنگسار كرد و در غير اين صورت ، بايد به هر كدام صد تازيانه زد (مترجم ).
186- صفحه 172 به بعد.
187- صحيح مسلم ، ج 1، از ابو سعيد خدرى ، ص 393، (باب : ذكر الخوارجوصفاتهم ).
188- صحيح مسلم ، ج 1، به دو طريق از ابو سعيد خدرى ، ص 394 (باب : ذكرالخوارج وصفاتهم ).
189- صحيح مسلم ، ج 1، از على - عليه السّلام - ، ص 396 (باب : التحريص ‍على قتل الخوارج ).
190- صحيح مسلم ، ج 1، ص 398 (باب الخوارج شرّ الخلق والخليقه ).
191- صحيح مسلم ، ج 1، ص 395 (باب الخوارج شرّ الخلق والخليقه ).
192- ((لايبغضك يا على الاّ ابن زنا او ابن حيضة او منافق )).
193- همان حرقوص بن زهير ذوالثديه است .
194- كاش وقتى در بار اول پيغمير - صلّى اللّه عليه وآله - دستور داد او را بهقتل رسانند، عمر گردن او را مى زد!
195- در جنگ صفين كه دو فرقه طرفدار على - عليه السّلام - و معاويه پيدا شدندو به دنبال آن ، به واسطه سركشى اصحاب ذوالثديه خارجى ، خوارج بر ضدّ هر دودسته شوريدند، تا سرانجام اميرالمؤ منين - عليه السّلام - در نبرد نهروان با آنها جنگيدو همه را تار و مار كرد (مترجم ).
196- صحيح بخارى ، ج 2، ص 184 (كتاب : بدء الخلق )، صحيح مسلم ، ج 1، ص393 (باب : ذكر خوارج و صفاتهم ). مسند احمد، ج 3، ص 56 .
197- حديث متواتر اين است كه : راويان آن در هر طبقه ، بحدى برسند كه اطمينانحاصل شود كه آنها توطئه و سازشى براى دروغ گفتن نداشته اند. به همين جهت ، مىگويند خبر متواتر مفيد قطع و يقين است ، در مقابل آن ، خبر ((واحد)) است كه مفيد ظنّ وگمان مى باشد (مترجم ).
198- ((يقتلهم ادنى الطائفتين بالحقّ، أ و اولى الطائفتين بالحقّ)).
199- فصل پنجم ، ص 104.
200- ج 2، ص 324 (باب : فضائل على - عليه السّلام -).
201- حرقه (بر وزن غرفه ) ناحيه اى از عمان بوده است - مراصد (مترجم ).
202- مسند احمد، ج 3، ص 4.
203- ((مثله ))، يعنى قطع كردن اعضاى مرده يامقتول ؛ مانند دست ، پا، گوش و بينى . مثله از محرّمات مسلم است . پيغمبر اسلام - صلّىاللّه عليه وآله - حتى از مثله كردن سگ هار هم منع فرمود (مترجم ).
204- از شهرهاى سوريه است .
205- محمد حسنين هيكل در كتاب ((الصديق ابوبكر!)) صفحه 144 اين مطلب راصريحاً نوشته است . عبّاس محمود عقاد نيز در ((عبقرية خالد)) صفحه 131 آنجا كه ازخوددارى مالك ، سخن مى گويد، نوشته است كه خوددارى وى از روى دشمنى و جبههگرفتن براى جنگ نبود. ولى عقاد در معنا كردن اشعار مالك اشتباه نموده و آن را به غيرمعنايى كه به ذهن مى رسد، معنا كرده است .
206- الصديق ابوبكر محمد حسنين هيكل ، ص 144 و ساير منابع ديگر.
207- ص 143 به بعد.
208- ص 267.
209- محمدبن جرير طبرى ، سرآمد مورخاناهل تسنّن است . وى در فقه ، حديث ، تفسير و تاريخ ، استاد كم نظيرى بوده است و در همهاين علوم آثار مشهورى دارد. به سال 310ه‍ در بغداد وفات يافت (مترجم ).
210- و به گفته ابن خلكان در ((وفيات الا عيان )) در شرححال وثيمة بن فرات ، سر بريده اش را در زير ديگى كه غذا مى پختند نهاد تا سهپايه را تكميل كند!
211- الاقل لحى اوطئوا بالسنابك
تطاول هذا الليل من بعد مالك
قضى خالد بغياً عليه لعرسه
و كان له فيها هوى قبل ذلك
فامضى هواه خالد غير عاطف
عنان الهوى عنها ولا متمالك
و اصبح ذا اهل و اصبح مالك
على غير شى ء هالكاً فى الهوالك
فمن لليتامى والارامل بعده
و من للرجال المعدمين الصعالك
اصيبت تميم غثها و سمينها
بفارسها المرجو سحب الحوالك
212- فى المثل : ابن اثير در كامل و ديگران ، مالك بن نويره بهشتى را طورىمعرفى كرده اند كه قتل او را موجّه جلوه دهند و از عظمت جرم خالد و صحنه سازى او وخليفه جلوگيرى به عمل آورند!! (مترجم ).
213- آيا ترسيم كرد؟ آيا واقعاً خالد خود چنين نبود وغالباً مرتكب آنفعل شنيع نمى شد؟! چه خوب فرمود اميرالمؤ منين - عليه السّلام -: ((حبّ الشّى ء يعمى ويصم ؛ يعنى : محبت به چيزى ، انسان را كور و كر مى كند)). (مترجم ).
214- خود اين هم اجتهاد ديگر وى در مقابل نص بود؛ زيرا خداوند مى فرمايد:((وَكَتَبْنا عَلَيْهِمْ اِنَّ النَّفْس بِالنَّفْسِ...)).
215- استبراء شرعى به اين است كه اگر عادت مى شود بايد صبر كند تا يك بارقاعده شود و پس از پاك شدن ، تملك و دخول او بلامانع خواهد بود. و چنانچه عادت نمىشود، ولى هنوز در سن قاعدگى هست ، بايد چهل و پنج روز بگذرد تاحلال شود (مترجم ).
216- ((مَنْ قَتَلَ نَفْساً... فَكَاءَ نَّما قَتَلَ النّاسَ جَميعاً)) (سوره مائده ، آيه 32).
217- ((وَمَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمَ خالِداً فيها)) (سوره نساء، آيه 93).
218- ((وَالَّذينَ لايَدْعُونَ مَعَ اللّهِ اِلهاً آخَرَ وَلايَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتى حَرَّمَ اللّهُ اِلاّبِالحَقّ وَلايَزْنُونَ وَمَنْ يَفْعَلُ ذلِكَ يَلْقَ اَثاماً يُضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ يَخْلُدْفيه مُهاناً)) (سوره فرقان ، آيه 68).
219- كتاب الصديق ابوبكر، دكتر محمد حسنينهيكل ، ص 152.
220- سوره فرقان ، آيه 70.
221- عبقرية خالد؛ ص 134.
222- فتى و لا كمالك .
223- چنانكه پيشتر گفتيم نام اين زن ((ليلى )) بوده و در اينجا ((امّ تميم )) كنيهاوست كه در عرب مرسوم است مرد و زن را بيشتر به نام فرزندانشان با ((كنيه )) ابوفلان يا امّ فلان مى گويند (مترجم ).
224- قبلاً يادآور شديم كه هنگام كشتن مالك بن نويره و شبى كه همراهان او راكشتند، هوا بسيار سرد بود، پيداست كه باد سختى مى وزيده است (مترجم ).
225- نعم القتيل اذا الرياح تناوحت
خلف البيوت قتلت يابن الازور
ادعوته باللّه ثمّ غدرته
لوهو دعاك بذمة لم يغدر
226- ولنعم حشوالدرع كان وحاسراً
و لنعم مأ وى الطارق المتنور
لايمسك الفحشاء تحت ثيابه
حلو شمائله عفيف المئزر
227- طبرى نيز از مالك نام برده و در شرححال ((متمم )) در ((الاستيعاب )) هم آمده است . طبرى مى نويسد: ((پيغمبر - صلّى اللّه عليهوآله - مالك بن نويرة بن حمزه تميمى را مأ مور تصدّى زكات سالانه بنى يربوع كرد.مالك و برادرش متمم به دست پيغمبر - صلّى اللّه عليه وآله - مسلمان شدند...)).
228- فقلت خذوااموالكم غير خائف
و لا ناظر فيما يجى ء من الغد
فان قام بالدين المخوف قائم
اطعنا و قلنا الدين دين محمّد
229- علم الهدى سيّد مرتضى ، از مفاخر علماى شيعه اماميه (متوفّاىسال 436ه‍ ق ) و اعاظم فقها، متكلمين و ادباى قرن پنجم هجرى است . شرححال تفصيلى او را در جلد سوم ((مفاخر اسلام )) آورده ام (مترجم ).
230- و قالرجال سدد اليوم مالك
و قال رجال مالك لم يسدد
فقلت دعونى لا اباً لابيكم
فلم اخط رأ ياً فى المقام ولاالندى
وقلت خذوا اموالكم غير خائف
و لا ناظر فيما يجى ء من الغد
فدونكموها انّما هى مالكم
مصورة اخلاقها لم تجدد
سأ جعل نفسى دون ما تحذرونه
و ارهنكم حقّاً بما قلته يدى
فان قام بالا مر المجدد قائم
اطعنا و قلنا الدين دين محمّد
از همين اشعار، مقام مالك در شعر وقريحه شعرى او نيز به خوبى آشكار مى گردد(مترجم ).
231- اصل حديث با اختلاف روايات اين است : ((من حفظ على امّتى اربعين حديثاً بعثهاللّه يوم القيامة فى زمرة الفقهاء والعلماء - بعثه اللّه فقيهاً عالماً - كنت يوم القيامةشاهداً و شفيعاً - قيل له ادخل من أ ى أ بواب الجنّة شئت - كتب فى زمرة العلماء و حشر فىزمرة الشّهداء)).
232- يعنى :((ما بهترين حكايات را به وحى اين قرآن ،بر تو مى گوييم )) (سورهيوسف ،آيه 2).
233- ((العلم ضالّة المؤ من فخذوه ولو من المشركين ...)) الحديث .
234- ((الحكمة ضالّة المؤ من يطلبها ولو من أ يدى الشّرط)).
235- ر. ك : صفحه 51 مختصر آن كتاب .
236- مستدرك ، ج 3، ص 124.
237- پيداست كه مؤ لّف خواسته است خاطر نشان كند كه ياد على و توجه به امامانمعصوم از فرزندان آن حضرت و گفتار و رفتار وى ، ولو بعد از وفاتش ، مقرون باقرآن ، گفتار خدا و ياد خداست . و تا قرآن است ، نبايد على - عليه السّلام - فراموششود. و تا ياد على - عليه السّلام - است ، حقيقت قرآن فراموش نمى شود (مترجم ).
238- سوره حاقه ، آيه 40 - 42.
239- صحيح بخارى ، ج 1، كتاب العلم و كتاب : المرضى ، ج 4، باب :قول المريض ‍ (قوموا عنّى ).
240- شرح نهج البلاغه ، ابن أ بى الحديد، ج 2، ص 20.
241- احمد حنبل اين حديث را با همين الفاظ در جلداول از مسند خود، صفحه 355 و برخى ديگر از بزرگان محدثيناهل سنّت ، در كتب سنن خويش روايت كرده اند.
242- و در جلد سوم كنز العمّال ، صفحه 138 نيز آمده است .
243- ميزان نزاكت وادب مردى كه دنياى اسلام ، او را خليفه مسلمين مى داند از همين جابه خوبى پيداست . گستاخى به زنان پيامبر، در حضور پيامبر و در آن لحظه حسّاس !(مترجم ).
244- سوره حشر، آيه 7.
245- سوره تكوير، آيه 19 - 22.
246- سوره حاقّه ، آيه 42.
247- سوره نجم ، آيه 1 - 4.
248- ر.ك : شرح نهج البلاغه ابن أ بى الحديد، ج 3، ص 114 (ط مصر).
249- ما فرّطنا فى الكتاب من شى ءٍ (سوره انعام ، آيه 38).
250- اليوم اكملتُ لكم دينكم (سوره مائده ، آيه 5).

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation