بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب توضیح المسائل آیت الله مکارم شیرازی, آیت الله ناصر مکارم شیرازى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     a01 - رساله توضيح المسائل صفحه 1 تا 20
     a02 - رساله توضيح المسائل صفحه 21 تا 40
     a03 - رساله توضيح المسائل صفحه 41 تا 60
     a04 - رساله توضيح المسائل صفحه 61 تا 80
     a05 - رساله توضيح المسائل صفحه 81 تا 100
     a06 - رساله توضيح المسائل صفحه 101 تا 121
     a07 - رساله توضيح المسائل صفحه 121 تا 140
     a08 - رساله توضيح المسائل صفحه 141 تا 160
     a09 - رساله توضيح المسائل صفحه 161 تا 180
     a10 - رساله توضيح المسائل صفحه 181 تا 200
     a11 - رساله توضيح المسائل صفحه 201 تا 220
     a12 - رساله توضيح المسائل صفحه 221 تا 240
     a13 - رساله توضيح المسائل صفحه 241 تا 260
     a14 - رساله توضيح المسائل صفحه 261 تا 280
     a15 - رساله توضيح المسائل صفحه 281 تا 300
     a16 - رساله توضيح المسائل صفحه 301 تا 320
     a17 - رساله توضيح المسائل صفحه 321 تا 341
     a18 - رساله توضيح المسائل صفحه 342 تا 361
     a19 - رساله توضيح المسائل صفحه 362 تا 381
     a20 - رساله توضيح المسائل صفحه 382 تا 401
     a21 - رساله توضيح المسائل صفحه 402 تا 420
     a22 - رساله توضيح المسائل صفحه 421 تا 440
     a23 - رساله توضيح المسائل صفحه 441 تا 460
     a24 - رساله توضيح المسائل صفحه 461 تا 480
     a25 - رساله توضيح المسائل صفحه 481 تا 496
     FEHREST - فهرست
 

 

 
 
back pagefehrest pagenext page

[101]

احكام غسل ميّت

مسأله 525ـ مانعى ندارد سدر و كافور به اندازه اى باشد كه آب را مضاف كند، ولى بايد به اندازه اى كم نباشد كه بگويند سدر و كافور با آب مخلوط نشده است و در صورتى كه مضاف شود بهتر اين است ميّت را اوّل با آن بشويند و بعد آب روى بدن او بريزند تا به صورت مطلق در آيد.

مسأله 526ـ هرگاه سدر و كافور به اندازه لازم پيدا نشود، بنابر احتياط واجب بايد همان مقدار كه به آن دسترسى دارند در آب بريزند و اگر آن هم پيدا نشود به جاى آن با آب معمولى غسل دهند.

مسأله 527ـ كسى كه براى حج يا عمره احرام بسته است هرگاه پيش از تمام كردن طواف و قبل از حلال شدن بوى خوش بر او، از دنيا برود بايد به جاى آب كافور او را با آب معمولى غسل دهند.

مسأله 528ـ كسى كه ميّت را غسل مى دهد بايد مسلمان و بالغ و عاقل باشد و مسائل لازم غسل را بداند و احتياط مستحب آن است كه شيعه دوازده امامى باشد.

مسأله 529ـ غسل ميّت بايد با قصد قربت،يعنى براى خدا انجام داده شود.

مسأله 530ـ بچّه مسلمان اگر چه از زنا باشد غسل او واجب است و كسى كه از بچّگى ديوانه بوده و با همان حال بالغ شده، چنانچه پدر يا مادر او مسلمان باشد غسل او واجب است، همچنين كسى كه قبلاً مسلمان بوده و بعد ديوانه شده است.

مسأله 531ـ بچّه سقط شده اى را كه چهار ماه يا بيشتر دارد بايد غسل دهند و اگر كمتر از آن باشد بنابر احتياط واجب در پارچه اى بپيچند و بدون غسل دفن كنند.

مسأله 532ـ مرد نمى تواند زن را غسل دهد، همچنين زن نمى تواند مرد را غسل دهد، مگر زن و شوهر كه هر كدام مى تواند ديگرى را غسل دهد، هرچند احتياط مستحب آن است كه اگر ضرورتى نيست اين كار را نكنند.

مسأله 533ـ مرد مى تواند دختر بچّه اى را كه سن او از سه سال كمتر است غسل دهد و زن هم مى تواند پسر بچّه اى را كه سه سال كمتر دارد غسل دهد.

 

[102]

مسأله 534ـ اگر براى غسل دادن ميّت مرد، مرد پيدا نشود زنانى كه با او محرمند مى توانند او را غسل دهند، همچنين اگر براى غسل دادن ميّت زن، زن پيدا نشود مردهايى كه با او محرمند مى توانند او را غسل دهند و بهتر است از روى لباس باشد.

مسأله 535ـ هرگاه ميّت مرد را مرد غسل دهد و يا ميّت زن را زن غسل دهد، جايز است غير از عورت، بدن او را برهنه كند.

مسأله 536ـ نگاه كردن به عورت ميّت حرام است ولى غسل را باطل نمى كند.

مسأله 537ـ هرگاه عضوى از بدن ميّت ملاقات با نجس كرده باشد، بايد پيش از آن كه آن را غسل بدهند آب بكشند و احتياط مستحب آن است كه تمام بدن ميّت را پيش از شروع غسل از نجاست بشويند.

مسأله 538ـ غسل ميّت مثل غسل جنابت است و احتياط آن است كه تا غسل ترتيبى ممكن است غسل ارتماسى ندهند، ولى جايز است در غسل ترتيبى هر يك از سه قسمت بدن را به ترتيب در آب فرو برند. هرگاه زن حائض يا شخص جُنُب از دنيا برود همان غسل ميّت براى او كافى است.

مسأله 539ـ جايز نيست براى غسل دادن ميّت مزد بگيرند، ولى مزد گرفتن براى كارهاى مقدّماتى و نظافت او و مانند آن اشكالى ندارد.

مسأله 540ـ اگر آب پيدا نشود، يا بدن ميّت طورى باشد كه نمى توان آن را غسل داد و يا به خاطر هر مانع ديگر غسل ممكن نشود، بايد ميّت را عوض هر غسل يك تيمّم بدهند، به اين ترتيب كه تيمّم دهنده روبروى ميّت قرار مى گيرد و دست خود را بر زمين مى زند و به صورت و پشت دستهاى ميّت مى كشد.

 

احكام كفن كردن

مسأله 541ـ واجب است ميّت مسلمان را با سه پارچه كه يكى را لنگ و ديگرى را پيراهن و ديگرى را سرتاسرى مى نامند كفن كنند.

مسأله 542ـ «لنگ» بايد از ناف تا زانو تمام اطراف بدن را بپوشاند و بهتر آن است

 

[103]

كه از سينه تا روى پا برسد و بنابر احتياط واجب «پيراهن» بايد از سر شانه تا نصف ساق، تمام اطراف بدن را بپوشاند و بلندى «سرتاسرى» بنابر احتياط واجب بايد بقدرى باشد كه بستن دو سر آن ممكن شود و پهناى آن به اندازه اى باشد كه يك طرف آن روى طرف ديگر قرار گيرد.

مسأله 543ـ كفن را بطور متعارف از واجب و مستحب مى توان از اموال ميّت برداشت، هرچند صغير داشته باشد، امّا زايد بر متعارف را نمى توان از حقّ صغير برداشت، مگر اين كه وصيّت كرده باشد، كه در اين صورت مى توان مقدار اضافى را از ثلث حساب كرد.

مسأله 544ـ مقدار واجب كفن و هزينه واجبات ديگر مانند غسل و حُنُوط و دفن را از اصل مال برمى دارند، و احتياجى به وصيّت ندارد و اگر ميّت مالى نداشته باشد، از بيت المال مى دهند.

مسأله 545ـ كفن زن بر عهده شوهر است، هرچند از خودش مال داشته باشد و زنى كه طلاق رجعى گرفته هرگاه پيش از تمام شدن عدّه بميرد، كفن او نيز بر شوهر است.

مسأله 546ـ هرگاه ميّت مالى نداشته باشد، بر خويشاوندان او واجب نيست كفن او را بپردازند، هرچند واجب النّفقه آنها باشد، ولى اگر راه ديگرى نباشد احتياط واجب آن است كه شخصى كه ميّت، واجب النّفقه اوست كفن او را بدهد.

مسأله 547ـ احتياط واجب آن است كه هريك از سه پارچه كفن بقدرى ضخيم باشد كه زير آن پيدانباشد.

مسأله 548ـ كفن كردن با پارچه غصبى جايز نيست، هرچند چيز ديگرى پيدا نشود و چنانچه با پارچه غصبى كفن كرده باشند و صاحب آن راضى نشود، بايد از تنش بيرون آورند، اگرچه او را دفن كرده باشند و اين بر عهده كسى است كه اين كار را كرده و نيز كفن كردن با پوست مردار و چيز نجس، جايز نيست، و احتياط واجب آن است كه با پارچه ابريشمى خالص، يا پارچه طلا بافت و پارچه اى كه از پشم و

 

[104]

موى حيوان حرام گوشت گرفته شده باشد كفن نكنند، مگر اين كه ناچار باشند.

مسأله 549ـ كفن كردن در پوست حيوانات هرچند حلال گوشت باشد در غير حال ضرورت اشكال دارد، ولى كفن كردن با پارچه اى كه از پشم يا موى حيوان حلال گوشت تهيّه شده اشكال ندارد، اگرچه احتياط مستحب ترك آن است.

مسأله 550ـ اگر كفن به نجاستى از خارج، يا از خود ميّت نجس شود بايد آن را بشويند،يا اگر كفن ضايع نمى شود قسمت نجس را ببرند و اگر ممكن نيست، چنانچه بتوانند آن را عوض كنند.

مسأله 551ـ كسى كه براى حج يا عمره احرام بسته اگر از دنيا برود بايد او را مثل ديگران كفن كنند و پوشاندن سر و صورت او اشكال ندارد.

 

احكام حَنُوط

مسأله 552ـ بعد از تمام شدن غسل، واجب است ميّت را «حَنُوط» كنند، يعنى به محلهاى هفتگانه سجده (پيشانى، كف دستها، سر زانوها و سر دو انگشت بزرگ پاها) كافور بمالند و احتياط آن است مقدارى از كافور روى اين اعضا بگذارند و بايد كافور، پاك و مباح و تازه باشد، بطورى كه عطر معمولى خود را حفظ كند.

مسأله 553ـ احتياط آن است كه اوّل كافور را به پيشانى ميّت بمالند، بعد به اعضاى ديگر و اين كار قبل از كفن كردن، يا در اثناى آن باشد، نه بعد از آن.

مسأله 554ـ كسى كه براى حج يا عمره احرام بسته است اگر از دنيا برود حنوط و هيچ بوى خوش ديگرى براى او جايز نيست.

مسأله 555ـ زنى كه شوهرش مرده و هنوز در عدّه وفات است، حرام است خود را خوشبو كند، ولى اگر بميرد حنوط او واجب است.

مسأله 556ـ احتياط آن است كه ميّت را با مشك و عنبر و عطرهاى ديگر خوشبو نكنند، حتّى براى حنوط، اينها را با كافور مخلوط ننمايند.

مسأله 557ـ اگر كافور به اندازه غسل و حنوط نباشد بنابر احتياط واجب غسل را

 

[105]

مقدّم دارند و اگر براى هفت عضو نرسد پيشانى را مقدم دارند.

مسأله 558ـ شايسته است قدرى تربت حضرت سيّدالشّهداء(عليه السلام) را با كافور مخلوط كنند، امّا بقدرى زياد نباشد كه آن را كافور نگويند.

مسأله 559ـ مستحبّ است دو چوب تر و تازه در قبر همراه ميّت بگذارند، خواه داخل كفن باشد يا بيرون آن.

 

نماز ميّت

مسأله 560ـ واجب است بر هر ميّت مسلمان و بالغ نماز بخوانند و بر بچّه نابالغ اگر كمتر از شش سال نداشته باشد نيز احتياط واجب آن است كه نماز بخوانند.

مسأله 561ـ نماز ميّت بايد بعد از غسل و حنوط و كفن كردن خوانده شود و اگر پيش از اينها، يا در بين اينها بخوانند باطل است، هرچند از روى فراموشى يا ندانستن مسأله باشد.

مسأله 562ـ در نماز ميّت، وضو و غسل يا تيمّم و پاك بودن بدن و لباس شرط نيست; ولى احتياط مستحب آن است كه تمام امورى را كه در نمازهاى ديگر لازم است رعايت كنند.

مسأله 563ـ واجب است نماز ميّت را رو به قبله بخوانند و نيز احتياط واجب آن است كه ميّت را مقابل نمازگزار به پشت بخوابانند بطورى كه سر او به طرف راست نمازگزار و پاى او به طرف چپ نمازگزار باشد.

مسأله 564ـ مكان نمازگزار بايد از جاى ميّت پست تر و بلندتر نباشد، ولى مختصر پستى و بلندى اشكال ندارد، همچنين نمازگزار نبايد از ميّت دور بايستد، ولى كسانى كه به جماعت مى خوانند اگر دور باشند و به صف اتّصال داشته باشند اشكالى ندارد.

مسأله 565ـ نمازگزار بايد در مقابل ميّت بايستد و پرده و ديوارى حائل نباشد، ولى

 

[106]

گذاردن ميّت در تابوت و مانند آن، اشكال ندارد.

مسأله 566ـ نماز ميّت را بايد ايستاده و با قصد قربت بخواند و در موقع نيّت، ميّت را معيّن كند مثلاً نيّت كند «نماز مى خوانم بر اين ميّت قربة الى اللّه» و اگر كسى نباشد كه بتواند نماز ميّت را ايستاده بخواند بايد نشسته بر او نماز خواند.

مسأله 567ـ هرگاه ميّت وصيّت كرده شخص معيّنى بر او نماز بخواند، عمل به وصيّت او واجب است و لازم نيست از ولى اجازه بگيرد، هرچند احتياط مستحب آن است كه اجازه بگيرد.

مسأله 568ـ مكروه است بر ميّت چند مرتبه نماز بخوانند، بلكه اگر يك نفر چند مرتبه بخواند محلّ اشكال است، ولى اگر ميّت اهل علم و فضل و تقوا باشد مكروه نيست.

مسأله 569ـ هرگاه ميّت را عمداً يا از روى فراموشى يا به جهت عذرى بدون نماز دفن كنند، يا بعد از دفن معلوم شود نمازى كه بر او خوانده شده باطل بوده است، واجب است با همان ترتيب به قبرش نماز بخوانند.

 

دستور نماز ميّت

مسأله 570ـ نماز ميّت پنج تكبير دارد و اگر نمازگزار پنج تكبير به اين ترتيب بگويد كافى است: بعد از نيّت و گفتن تكبير اوّل بگويد: اَشْهَدُ اَنْ لا إلهَ إلاَّ اللّهُ وَ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ و بعد از تكبير دوم بگويد: اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد و بعد از تكبير سوم بگويد: اللّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤمِنينَ وَ الْمُؤمِناتِ و بعد از تكبير چهارم اگر ميّت مرد است بگويد: اللّهُمَّ اغْفِرْ لِهذَا الْمَيِّتِ و اگر زن است بگويد: اللّهُمَّ اغْفِرْ لِهذِهِ الْمَيِّتِ و بعد، تكبير پنجم را بگويد و بهتر است بعد از تكبير اوّل بگويد: اَشْهَدُ اَنْ لا إلهَ إلاَّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ اَرْسَلَهُ بِالْحَقِّ بَشيراً وَ نَذيراً بَيْنَ يَدَىِ السّاعَةِ و بعد از تكبير دوم بگويد: اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ بارِكْ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ ارْحَمْ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّد كَاَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ وَ بارَكْتَ وَ تَرَحَّمْتَ عَلى إبْراهيمَ وَ آلِ

 

[107]

اِبْراهيمَ إنَّكَ حَميدٌ مَجيدٌ وَ صَلِّ عَلى جَميعِ الاْنْبِياءِ وَ الْمُرْسَلينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصِّدّيقينَ وَ جَميعِ عِبادِ اللّهِ الصّالِحينَ بعد از تكبير سوم بگويد: اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤمِنينَ وَ الْمُؤمِناتِ وَ الْمُسْلِمينَ وَ الْمُسْلِماتِ الاْحْياءِ مِنْهُمْ وَ الاْمْواتِ تابِعْ بَيْنَنا وَ بَيْنَهُمْ بِالْخَيْراتِ إنَّكَ مُجيبُ الدَّعَواتِ إنَّكَ عَلى كُلِّ شَىْء قَديرٌ و بعد از تكبير چهارم اگر ميّت مرد است بگويد: اَللّهُمَّ إنَّ هذا عَبْدُكَ وَ ابْنُ عَبْدِكَ وَ ابْنُ اَمَتِكَ نَزَلَ بِكَ وَ اَنْتَ خَيْرُ مَنْزُول بِهِ اَللّهُمَّ اِنّا لا نَعْلَمُ مِنْهُ إلاّ خَيْراً وَ اَنْتَ اَعْلَمُ بِهِ مِنّا اَللّهُمَّ اِنْ كانَ مُحْسِناً فَزِدْ فى اِحْسانِهِ وَ اِنْ كانَ مُسيئاً فَتَجاوَزْ عَنْهُ وَ اغْفِرْ لَهُ اَللّهُمَّ اجْعَلْهُ عِنْدَكَ فى اَعْلى عِلِّيّينَ وَاخْلُفْ عَلَى اَهْلِهِ فِى الْغابِرينَ وَ ارْحَمْهُ بِرَحْمَتِكَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ و بعد، تكبير پنجم را بگويد ولى اگر ميّت زن است بعد تكبير چهارم بگويد: اَللّهُمَّ اِنَّ هذِهِ اَمَتُكَ وَ ابْنَةُ عَبْدِكَ وَ ابْنَةُ اَمَتِكَ نَزَلَتْ بِكَ وَ اَنْتَ خَيْرُ مَنْزُول بِهِ اَللّهُمَّ اِنّا لا نَعْلَمُ مِنْها إلاّ خَيْراً وَ اَنْتَ اَعْلَمُ بِها مِنّا اَللّهُمَّ اِنْ كانَتْ مُحْسِنَةً فَزِدْ فى اِحْسَانِها وَ اِنْ كَانَتْ مُسيئَةً فَتَجاوَزْ عَنْها وَ اغْفِرْ لَها اَللّهُمَّ اجْعَلْها عِنْدَكَ فى اَعْلى عِلِّيّينَ وَ اخْلُفْ عَلى اَهْلِها فِى الْغابِرينَ وَ ارْحَمْها بِرَحْمَتِكَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ و اگر نماز بر چند نفر مرد بخواند، مى گويد: اَللّهُمَّ اِنَّ هوُلاءِ عَبيدُكَ وَ اَبْناءُ عَبيدِكَ وَ اَبْناءُ اِمائِكَ نَزَلُوا بِكَ وَ اَنْتَ خَيْرُ مَنْزُول بِهْ... و بقيّه ضميرها را جمع مذكر مى آورد. و در مورد چند زن ضميرها و اسماء اشاره را به صورت مؤنّث مى آورد و در تثنيه به صورت تثنيه.

مسأله 571ـ بايد تكبيرها و دعا را طورى پشت سر هم بخوانند كه نماز از صورت خود خارج نشود و احتياط واجب آن است كه در وسط نماز با كسى سخن نگويند.

مسأله 572ـ مستحبّ است نماز ميّت را با جماعت بخوانند، ولى كسى كه نماز ميّت را با جماعت بخواند بايد تمام تكبيرها و دعاهاى آن را بخواند و همان گونه كه گفته شد خواندن دعاهاى مفصّل بالا مستحبّ است و اگر كسى آن را حفظ ندارد، مى تواند از روى كتاب بخواند.

 

مستحبّات نماز ميّت

مسأله 573ـ مستحبّ است كسى كه نماز ميّت مى خواند با وضو يا غسل يا تيمّم

 

[108]

باشد و احتياط آن است در صورتى تيمّم كند كه وضو و غسل ممكن نباشد، يا اگر وضو بگيرد و غسل كند، به نماز ميّت نرسد، علاوه بر اين مستحبّ است امور ديگرى را به اميد ثواب پروردگار در نماز ميّت رعايت كند: اوّل اگر ميّت مرد است امام جماعت يا كسى كه فرادى بر او نماز مى خواند مقابل وسط قامت او بايستد و اگر ميّت زن است مقابل سينه اش. دوم پابرهنه نماز بخواند. سوم در هر تكبير دستها را بلند كند. چهارم فاصله او با ميّت بقدرى كم باشد كه اگر باد لباسش را حركت دهد، به جنازه برسد. پنجم اگر نماز را با جماعت مى خوانند امام جماعت تكبير و دعاها را بلند بخواند و كسانى كه با او نماز مى خوانند، آهسته بخوانند ششم نمازگزار براى ميّت و مومنين زياد دعا كند. هفتم قبل از نماز سه مرتبه بگويد: «الصّلاة». هشتم نماز را در جايى بخواند كه عده بيشترى براى نماز ميّت حاضر مى شوند. نهم بهتر است نماز ميّت را در مسجد نخوانند، مگر در مسجد الحرام. دهم زن حائض اگر نماز ميّت را به جماعت بخواند در يك صف، تنها بايستد.

 

احكام دفن

مسأله 574ـ ميّت را بايد طورى دفن كنند كه بوى او بيرون نيايد و درندگان هم به او دسترسى پيدا نكنند، اگر ترس آن باشد كه جانور به جسد آسيب رساند بايد قبر او را با آجر و مانند آن محكم كنند.

مسأله 575ـ هرگاه دفن ميّت در زمين ممكن نباشد واجب است به جاى دفن، او را در بنا، يا تابوتى بگذارند و اطراف آن را ببندند.

مسأله 576ـ هنگام دفن كردن بايد ميّت را در قبر به پهلوى راست بخوابانند بطورى كه رو به قبله باشد.

مسأله 577ـ هرگاه كسى در كشتى بميرد چنانچه بدن او فاسد نمى شود و بودنش در كشتى مانعى ندارد بايد صبر كنند تا به خشكى برسند و او را در زمين دفن نمايند

 

[109]

وگرنه بايد او را غسل دهند و حنوط و كفن كنند و نماز بخوانند بعداً او را در چيزى كه حيوانات آبى نتوانند به بدن او دست يابند بگذارند و در آن را محكم كنند و به دريا بيندازند و اگر اين هم ممكن نشود چيز سنگينى به پايش ببندند و به دريا بيفكنند و واجب است او را تا ممكن است در جايى بيندازند كه فورا طعمه حيوانات دريا نشود.

مسأله 578ـ هرگاه خوف اين باشدكه دشمن قبر ميّت را بشكافد و بدن او را بيرون آورد و يا به آن آسيب رساند، چنانچه ممكن باشد بايد بطورى كه در مسأله پيش گفته شد او را به دريا بيندازند.

مسأله 579ـ مخارج محكم كردن قبر ميّت در جايى كه لازم است و همچنين هزينه انداختن در دريا را بايد از اصل مال ميّت بردارند.

مسأله 580ـ اگر زن كافرى از دنيا برود و بچّه در شكم او نيز بميرد، چنانچه پدر آن بچّه مسلمان باشد بايد زن را در قبر به پهلوى چپ پشت به قبله بخوابانند تا روى بچّه به طرف قبله باشد، حتّى اگرهنوزروح به بدن بچّه داخل نشده باشد (يعنى هنوز حسّ حركت پيدا نكرده است) بنابر احتياط واجب به همين دستور عمل كنند.

مسأله 581ـ دفن مسلمان در قبرستان غير مسلمان و دفن كافر در قبرستان مسلمان جايز نيست بنابر احتياط واجب، همچنين دفن مسلمان در جايى كه نسبت به او بى احترامى باشد حرام است، مانند جايى كه خاكروبه و كثافت مى ريزند.

مسأله 582ـ ميّت را نبايد در جاى غصبى دفن كنند و همچنين در جايى كه براى دفن وقف نشده است (مانند مساجد و مدارس دينى)، مگر اين كه از اوّل جايى را براى دفن در نظر بگيرند و از وقف مستثنا كنند.

مسأله 583ـ دفن ميّت در قبر مرده ديگر در صورتى كه موجب نبش نشود (يعنى بدن مرده قبلى ظاهر نگردد) و زمين هم مباح يا وقف عام باشد مانعى ندارد.

مسأله 584ـ بنابراحتياط واجب چيزى كه از ميّت جدا مى شود، حتّى مو يا ناخن و دندان را بايد با او دفن كرد، ولى به صورتى كه موجب نبش قبر نشود، امّا دفن ناخن

 

[110]

و دندانى كه در حال حيات از انسان جدا مى شود واجب نيست، هر چند بهتر است.

مسأله 585ـ هرگاه كسى در چاه بميرد و بيرون آوردنش ممكن نباشد بايد درِ چاه را ببندند و همان چاه را قبر او قرار دهند و در صورتى كه چاه مال غير باشد، بايد به نحوى او را راضى كنند.

مسأله 586ـ هرگاه بچّه اى در رحم مادر بميرد و ماندنش در رحم براى مادر خطر داشته باشد، بايد به آسانترين راه ممكن او را بيرون آورند، حتّى اگر ناچار شوند او را قطعه قطعه كنند اشكال ندارد، اين كار بايد در درجه اوّل به وسيله شوهرش اگر اهل فن است و در درجه بعد زنى كه اهل فن باشد انجام شود و اگر ممكن نيست، از مرد محرمى كه اهل فن است استفاده كنند و در غير اين صورت، ناچار بايد از مرد نامحرمى كه اهل فن است كمك بگيرند.

مسأله 587ـ هرگاه مادر بميرد و بچّه در شكمش زنده باشد بايد فورا بچّه را بوسيله كسانى كه در مسأله پيش اشاره شد از هر طرفى كه سالم بيرون مى آيد بيرون آورند و دوباره شكم او را بدوزند و حتّى الامكان بايد اين كار زير نظر اهل فن انجام گيرد و اگر اهل فن نباشد، پهلوى چپ را مى شكافند و بچّه را فورا بيرون مى آورند.

 

مستحبّات دفن

مسأله 588ـ مستحبّ است به اميد اين كه مطلوب پروردگار باشد امور زير را در دفن ميّت رعايت كنند:

قبر را به اندازه قامت انسان متوسط گود كنند.

ميّت را در نزديكترين قبرستان دفن نمايند، مگر آن كه قبرستان دورتر، از جهتى بهتر باشد، مثل اين كه افراد خوب در آنجا دفن شده اند، يا مردم براى فاتحه بيشتر به آنجا مى روند.

هنگام دفن، جنازه را در چند قدمى قبر بر زمين بگذارند و تا سه مرتبه، كم كم نزديك ببرند و در مرتبه چهارم وارد قبر كنند.

 

[111]

اگر ميّت مرد است او را از طرف سر وارد قبر كنند و اگر زن است از طرف عرض بدن و به هنگام وارد كردن او پارچه اى روى قبر بگيرند.

جنازه را با آرامى از تابوت بردارند و با آرامى وارد قبر كنند، و دعاهايى كه دستور داده شده پيش از دفن و موقع دفن بخوانند.

قبر لحد داشته باشد، يعنى آن راطورى بسازند كه خاك روى بدن ميّت نريزد،به اين ترتيب كه قسمت پايين قبررا باريكتر كنند و بعد از گذاشتن ميّت در قبر، بالاى آن خشت يا آجر بچينند و يا طرف قبله قبر را كمى از پايين توسعه دهند به اندازه اى كه ميّت در آن قرار بگيرد.

پشت سر ميّت مقدارى خاك يا خشت بگذارند كه وقتى او را به طرف راست مى خوابانند به عقب برنگردد.

بعد از گذاشتن در قبر، گره كفن را باز كنند و صورت ميّت را روى خاك بگذارند و بالشى از خاك زير سر او قرار دهند.

كسى كه ميّت را در قبر مى گذارد با طهارت و سربرهنه و پا برهنه باشد و غير از خويشان ميّت، با پشت دست خاك بر قبر بريزند و بگويند: «اِنَّا لِلّهِ وَ اِنَّا اِلَيْهِ راجِعُونَ» و اگر ميّت زن است كسى كه با او محرم است او را در قبر بگذارد و اگر محرم نباشد خويشانش او را در قبر بگذارند.

10ـ پيش از آن كه «لحد» را بپوشانند دست راست به شانه ميّت بزنند و او را حركت دهند و سه مرتبه بگويند:

اِسْمَعْ اِفْهَمْ يا فُلانَ ابْنِ فُلان (و به جاى فلان ابن فلان اسم ميّت و پدرش را ببرند) مثلاً سه مرتبه بگويند: «اِسْمَعْ اِفْهَمْ يا مُحَمَّدَ بْنِ عَلِى» سپس به ترتيب زير او را به عقايد حقّه اسلامى تلقين دهند و بگويند:

«هَلْ اَنْتَ عَلَى الْعَهْدِ الَّذِى فارَقْتَنا عَلَيْهِ مِنْ شَهادَةِ اَنْ لا اِلهَ إلاَّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ وَ اَنَّ مُحَمَّداً صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ سَيِّدُ النَّبِيّينَ وَ خاتَمُ الْمُرْسَلينَ وَ اَنَّ عَلِيَّاً اَميرُ الْمُؤمِنينَ وَ سَيِّدُ الْوَصِيّينَ وَ اِمامٌ افْتَرَضَ اللّهُ طاعَتَهُ عَلَى الْعالَمينَ، وَ اَنَّ الْحَسَنَ وَ

 

[112]

الْحُسَيْنَ وَ عَلِىَّ بْنَ الْحُسَيْنِ وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِىٍّ وَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّد وَ مُوسَى بْنَ جَعْفَر وَ عَلِىَّ بْنَ مُوسى وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِىٍّ وَ عَلِىَّ بْنَ مُحَمَّد وَ الْحَسَنَ بْنَ عَلِىٍّ وَ الْقائِمَ الحُجَّةَ الْمَهْدِىَّ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيْهِمْ اَئِمَّةُ الْمُؤمِنينَ وَ حُجَجُ اللّهِ عَلَى الْخَلْقِ اَجْمَعينَ، وَ اَئِمَّتُكَ اَئِمَّةُ هُدىً اَبْرارٌ يا فُلانَ بْنَ فُلان (و به جاى فلان بن فلان، اسم ميّت و پدرش را بگويند) و بعد بگويند: اِذا اَتاكَ الْمَلَكانِ الْمُقَرَّبانِ رَسُولَيْنَ مِنْ عِنْدِ اللّهِ تَبارَكَ وَ تَعَالى وَ سَئَلاكَ عَنْ رَبِّكَ وَ عَنْ نَبِيِّكَ وَ عَنْ دينِكَ وَ عَنْ كِتابِكَ وَ عَنْ قِبْلَتِكَ وَ عَنْ اَئِمَّتِكَ فَلاْ تَخَفْ وَ لا تَحْزَنْ وَ قُلْ فى جَوابِهِما: اَللّهُ رَبِّى وَ مُحَمَّدٌ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نَبِيّى وَ الاْسْلامُ دِينى وَ الْقُرآنُ كِتابى وَ الْكَعْبَةُ قِبْلَتى وَ اَميرُالْمُؤمِنينَ عَلِىُّ بْنُ اَبى طالِب اِمامى وَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِىٍّ الُْمجْتَبى اِمامِى وَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِىٍّ الشَّهيدُ بِكَرْبَلاءَ اِمامى وَ عَلِىٌّ زَيْنُ الْعابِدينَ اِمامى وَ مُحَمَّدٌ الْباقِرُ اِمامى وَ جَعْفَرٌ الصّادِقُ اِمامى وَ مُوسَى الْكاظِمُ اِمامى وَ عَلِىٌّ الرِّضا اِمامى وَ مُحَمَّدٌ الْجَوادُ اِمامى وَ عَلِىٌّ الْهادِىُ اِمامى وَ الْحَسَنُ الْعَسْكَرِىُّ اِمامى وَ الْحُجَّةُ الْمُنْتَظَرُ اِمامى هؤُلآءِ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيْهِمْ اَجْمَعينَ اَئِمَّتي وَ سادَتي وَ قادَتي وَ شُفَعائي، بِهِمْ اَتَوَلّى وَ مِنْ اَعْدآئِهِمْ اَتَبَرَّءُ فِى الدُّنْيا وَ الاْخِرَةِ، ثُمَّ اعْلَم يا فُلانَ بْنَ فُلان (و به جاى فلان بن فلان، اسم ميّت و پدرش را بگويند) بعد بگويند: إِنَّ اللّهَ تَبارَكَ وَ تَعالى نِعْمَ الرَّبُّ وَ اَنَّ مُحَمَّداً صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نِعْمَ الرَّسُولُ وَ اَنَّ عَلِىَّ بْنَ اَبيطالِب وَ اَوْلادَهُ الْمَعْصُومينَ الاْئِمَّةَ الإثْنَى عَشَرَ نِعْمَ الاْئِمَّةُ وَ أَنَّ مَا جَاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ حَقٌّ وَ أَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ وَ سُؤالَ مُنْكَر وَ نَكير فِى الْقَبْرِ حَقٌّ وَ الْبَعْثَ حَقٌّ وَ النُّشُورَ حَقٌّ وَ الصِّراطَ حَقٌّ وَ الْميزانَ حَقٌّ وَ تَطايُرَ الْكُتُبِ حَقٌّ وَ أَنَّ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَ النّارَ حَقٌّ وَ أَنَّ السّاعَةَ آتِيَةٌ لا رَيْبَ فيهَا وَ أَنَّ اللّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِى الْقُبُورِ. پس بگويند: اَفَهِمْتَ يا فُلانُ (و به جاى فلان اسم ميّت را بگويد) پس از آن بگويند: ثَبَّتَكَ اللّهُ بِالْقَوْلِ الثّابِتِ وَ هَدَاكَ اللّهُ اِلى صِراط مُسْتَقيم عَرَّفَ اللّهُ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ اَولِيائِكَ فِى مُسْتَقَرٍّ مِنْ رَحْمَتِهِ. پس بگويند: اَللّهُمَّ جافِ الاْرْضَ عَنْ جَنْبَيْهِ وَ اَصْعِدْ بِرُوحِهِ اِلَيْكَ وَ لَقِّهِ مِنْكَ بُرْهاناً اَللّهُمَّ عَفْوَكَ عَفْوَكَ».

11ـ قبر را به صورت مربع مستطيل بسازند به اندازه چهار انگشت از زمين بلند كنند و نشانه اى روى آن بگذارند كه شناخته شود و روى قبر آب بپاشند و بعد از

 

[113]

پاشيدن آب، كسانى كه حاضرند دستها را بر قبر گذارند انگشتها را باز كرده در خاك فرو برند و هفت مرتبه سوره «إنّا انزلناه» بخوانند وبراى ميّت طلب آمرزش كنند. 12ـ اين دعا را بعد از آن بخوانند: «اَللّهُمَّ جافِ الاْرْضَ عَنْ جَنْبَيهِ وَ اَصْعِدْ اِلَيْكَ رُوحَهُ وَ لَقِّهِ مِنْكَ رِضْواناً وَ اَسْكِنْ قَبْرَهُ مِنْ رَحْمَتِكَ ما تُغْنِيهِ بِهِ عَنْ رَحْمَةِ مَنْ سِواكَ».

مسأله 589ـ مستحبّ است صاحبان عزا را تسليت گويند، امّا اگر مدّتى گذشته است و خاطره مصيبت فراموش شده و به واسطه تسليت مصيبت يادشان مى آيد ترك آن بهتر است و نيز شايسته است تا سه روز براى اهل خانه ميّت غذا بفرستند.

مسأله 590ـ سزاوار است انسان در مرگ خويشاوندان، مخصوصاً در مرگ فرزند شكيبايى را از دست ندهد و هر وقت ميّت را ياد مى كند «اِنّا لِلّهِ وَ اِنّا اِلَيْهِ راجِعُونَ» بگويد و براى ميّت قرآن بخواند و طلب آمرزش كند.

مسأله 591ـ جايز نيست انسان در مرگ كسى صورت و بدن خود را بخراشد، و به خود لطمه بزند، و پاره كردن يقه در مرگ غير پدر و برادر نيز، جايز نيست.

مسأله 592ـ هرگاه مرد در مرگ زن يا فرزند، لباس خود را پاره كند يا زن در عزاى ميّت صورت خود را بخراشد بطورى كه خون بيايد، يا موى خود را بكند، بنابر احتياط واجب بايد مانند كفّاره قسم را بدهد، يعنى يك بنده آزاد كند، يا ده فقير راطعام دهد و يا آنها را بپوشاند، بلكه اگر خون هم نيايد به اين دستور عمل نمايد.

مسأله 593ـ احتياط واجب آن است كه در گريه بر ميّت صدا را خيلى بلند نكنند.

 

نماز وحشت

مسأله 594ـ مستحبّ است به اميد اين كه مطلوب پروردگار باشد در شب اوّل قبر دو ركعت نماز وحشت براى ميّت بخوانند، به اين ترتيب كه در ركعت اوّل بعد از حمد يك مرتبه «آية الكرسى» و در ركعت دوم بعد از حمد ده مرتبه انّا اَنْزَلْناه بخواند و بعد از سلام نماز بگويد: «اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ ابْعَثْ ثَوابَهَا اِلَى

 

[114]

قَبْرِ فُلان» (و به جاى فلان، اسم ميّت را بگويد).

مسأله 595ـ نماز وحشت را در هرموقع از شب اوّل قبر مى تواند به جا آورد، ولى مناسبتردر اوّل شب بعد از نماز عشا است.

مسأله 596ـ اگر دفن ميّت به علتى به تأخير بيفتد بايد نماز وحشت را تا شب اوّل دفن او تأخير بيندازد.

 

احكام نبش قبر

مسأله 597ـ نبش قبر مسلمان يعنى شكافتن قبر او حرام است، هر چند طفل يا ديوانه باشد و منظور از نبش قبر آن است كه آن را طورى بشكافند كه آثار بدن ميّت ظاهر شود و اگر بدن ظاهر نشود اشكال ندارد، مگر اين كه موجب هتك و بى احترامى باشد.

مسأله 598ـ اگر يقين داشته باشد بدن بكلى از بين رفته و خاك شده است شكافتن قبر اشكالى ندارد، مگر در قبور امامزاده ها و شهدا و علما و صلحا كه اگر سالها بر آن بگذرد نيز نبش قبر آنها جايز نيست.

مسأله 599ـ نبش قبر در چند مورد حرام نيست:

در صورتى كه ميّت در زمين غصبى دفن شده باشد و مالك زمين راضى نشود، همچنين اگر كفن يا چيز ديگرى كه با ميّت دفن شده غصبى باشد، يا چيزى از اموال ميّت كه به ورثه تعلّق دارد با او دفن شده باشد و ورثه راضى نشوند كه آن چيز در قبر بماند (مانند انگشتر يا زينت آلات قيمتى) حتّى اگر راضى شوند و ماندن آن در قبر اسراف باشد بايد آن را بيرون آورند، امّا اگر ميّت وصيّت كرده كه دعا يا انگشترى را مثلاً با او دفن كنند در صورتى كه وصيّت او بيش از ثلث نباشد و اسراف محسوب نشود نمى توانند قبر را بشكافند.

در صورتى كه براى اثبات حقّى لازم باشد بدن ميّت را ببينند.

 

[115]

در موردى كه ميّت را در جايى دفن كرده اند كه نسبت به او بى احترامى است، مانند قبرستان كفّار، يا جايى كه كثافات مى ريزند.

براى انجام يك مطلب شرعى كه اهمّيّت آن از شكافتن قبر بيشتر است، مثل اين كه بخواهند بچه زنده اى را از شكم زن حامله بيرون آورند (البتّه معلوم است بچّه مدّت كمى بعد از مادر ممكن است زنده بماند).

در جايى كه بترسند درنده اى به بدن ميّت آسيب برساند، يا دشمن آن را بيرون آورد.

در موردى كه قسمتى از بدن ميّت با او دفن نشده و بخواهند دفن كنند، ولى احتياط واجب آن است كه آن قسمت را طورى دفن كنند كه بدن ميّت ظاهر نشود.

مسأله 600ـ هرگاه كسى وصيّت كند بدن او را در جاى معيّنى دفن كنند و به وصيّت او عمل نكنند و در جاى ديگرى دفن شود جايز نيست قبر او را نبش كنند و به جاى مورد وصيّت انتقال دهند.

مسأله 601ـ هرگاه كسى وصيّت كند كه بعد از دفن، قبر او را نبش كرده و بدن او را به مشاهد مشرفه يا نقطه ديگر ببرند عمل به چنين وصيتى مشكل است.

مسأله 602ـ تأخير دفن ميّت درصورتيكه موجب هتكوتوهين او باشد جايز نيست.

 

احكام شهيد

مسأله 603ـ غسل دادن ميّت مسلمان و كفن كردن او چنان كه گفته شد واجب است ولى دو گروه از اين حكم مستثنا هستند: اوّل «شهيدان راه خدا» يعنى كسانى كه در ميدان جهاد در راه اسلام، همراه پيامبر(صلى الله عليه وآله) يا امام معصوم(عليه السلام) يا نايب خاصّ او كشته شده اند، همچنين كسانى كه در حال غيبت امام زمان(ارواحنا فداه) براى دفاع در برابر دشمنان اسلام كشته مى شوند، خواه مرد باشند، يا زن، بزرگ باشند و يا كودك، در اين گونه موارد غسل و كفن و حنوط واجب نيست، بلكه بايد آنها را با

 

[116]

همان لباسهايشان بعد از خواندن نماز دفن كنند.

مسأله 604ـ حكم مسأله سابق درباره كسانى است كه در ميدان جنگ كشته شده باشند، يعنى پيش از آن كه مسلمانان به او برسند جان داده است، امّا اگر به او برسند و زنده باشد، يا به صورت مجروح او را از ميدان جنگ خارج سازند و در بيمارستان يا غير آن از دنيا برود، گرچه ثواب شهيدان را دارد ولى حكم فوق شامل حال آنها نمى شود.

مسأله 605ـ در جنگهاى امروز كه ميدانهاى جنگ وسعت دارد و گاه كيلومترها يا فرسخها مسافت را در بر مى گيرد و گلوله هاى دشمن و مانند آن تا مسافت زيادى مى رسد، تمام اين صحنه كه مركز تجمّع سربازان است ميدان جنگ محسوب مى شود، ولى اگر دشمن بوسيله بمباران افرادى را دور از جبهه هاى جنگ به قتل برساند احكام بالا در مورد آنها جارى نيست.

مسأله 606ـ هرگاه به علّتى شهيد برهنه شده باشد بايد او را كفن كنند و بدون غسل دفن نمايند.

مسأله 607ـ دوم كسانى كه قتل آنها به عنوان قصاص يا حدّ شرعى واجب شده است و حاكم شرع به آنها دستور مى دهد مراسم غسل ميّت را خودشان در حال حيات انجام دهند و سه غسل را طبق دستورى كه قبلاً گذشت به جا آورده، سپس دو قسمت از قسمتهاى سه گانه كفن را يعنى لنگ و پيراهن را مى پوشند و مانند ميّت حنوط مى كنند و بعد از كشته شدن، قطعه سوم را بر آنها مى پوشانند و نماز بر آنها خوانده و به همان حال دفنشان مى كنند و لازم نيست خون را از بدن و كفن آنها بشويند، حتّى اگر بر اثر ترس و وحشت خود را نجس كنند، تكرار غسل لازم نيست.

 

غسلهاى مستحب

مسأله 608ـ غسلهاى مستحب در شرع اسلام بسيار فراوان است و از جمله،

 

[117]

غسلهاى زير است:

1ـ غسل جمعه كه از مهمترين و مؤكّدترين غسلهاى مستحب محسوب مى شود و بهتر است كه حتّى الامكان آن را ترك نكنند، وقت آن از اذان صبح روز جمعه است تا ظهر و اگر تا ظهر انجام نشود احتياط آن است كه بدون نيّت ادا و قضا و به قصد مافى الذّمّه تا عصر جمعه به جا آورند، و اگر در روز جمعه غسل نكنند مستحبّ است از صبح شنبه تا غروب، قضاى آن را به جا آورند و كسى كه مى ترسد در روز جمعه آب پيدا نكند مى تواند روز پنجشنبه غسل را به نيّت مقدّم داشتن انجام دهد.

2ـ غسل شبهاى ماه مبارك رمضان و آن عبارت است از غسل شب اوّل ماه و تمام شبهاى فرد (مانند شب سوم، پنجم و...) و از شب بيست يكم مستحبّ است همه شب غسل كنند، وقت اين غسلها تمام شب است، هرچند بهتر است كه همراه غروب آفتاب به جا آورند، ولى از شب بيست و يكم تا آخر ماه ميان نماز مغرب و عشا انجام دهند و احتياط آن است كه تمام غسلهاى ماه مبارك و غسلهايى را كه در مسائل آينده مى آيد به قصد رجاء يعنى به اميد مطلوبيّت پروردگار به جا آورند.

3ـ غسل روز عيد فطر و عيد قربان و وقت آن از اذان صبح عيد است تا غروب و بهتر است آن را پيش از نماز عيد به جا آورند.

4ـ غسل شب عيد فطر و وقت آن از اوّل مغرب است تا اذان صبح و بهتر است در اوّل شب به جا آورند.

5ـ غسل روز هشتم و نهم ذى الحجّه كه روز «ترويه» و روز «عرفه» نام دارد.

غسل روز «اوّل، نيمه، بيست و هفتم (روز مبعث) و آخر ماه رجب».

غسل روز هيجدهم ذى الحجّه (عيد غدير).

غسل روز پانزدهم شعبان (ميلاد ولىّ عصر عجّل اللّه تعالى فرجه) و هفدهم ربيع الاوّل (ميلاد پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله)) و غسل روز عيد نوروز.

غسل بچّه اى كه تازه به دنيا آمده است.

10ـ غسل زنى كه براى غير شوهرش بوى خوش استعمال كرده و غسل كسى كه

 

[118]

در حال مستى خوابيده است.

11ـ غسل كسى كه به تماشاى كسى كه به دار آويخته اند رفته و آن را ديده است، امّا اگر تصادفا نگاهش بر او بيفتد، يا براى مطلب لازمى مانند شهادت دادن رفته باشد غسل ندارد.

12ـ غسل توبه يعنى هرگاه بعد از ارتكاب گناهى توبه كند، غسل به جا مى آورد. مسأله 609ـ غسل كردن براى وارد شدن در مكانهاى مقدس به اميد ثواب پروردگار مستحبّ است، از جمله براى داخل شدن در مكّه و مدينه، يا براى داخل شدن در مسجدالحرام و مسجد پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و همچنين حرم امامان(عليهم السلام) و اگر در يك روز چند مرتبه مشرّف شود يك غسل كافى است و اگر كسى مى خواهد در يك روز داخل مكّه شود و به مسجد الحرام رود، يا داخل شهر مدينه شود و به مسجد پيغمبر(صلى الله عليه وآله)برود، يك غسل به نيّت همه كفايت مى كند. همچنين مستحبّ است غسل براى زيارت پيغمبراكرم(صلى الله عليه وآله) يا امامان از دور يا نزديك و براى نشاط عبادت و رفتن به سفر به قصد رجاء.

مسأله 610ـ انسان نمى تواند با غسلى كه به اميد مطلوب بودن به جا آورده نماز بخواند بلكه بايد احتياطاً وضو نيز بگيرد، ولى با غسلهايى كه مستحب بودن آن قطعى است مانند غسل جمعه مى توان نماز خواند.

مسأله 611ـ هرگاه چند غسل مستحبّى، يا چند غسل كه بعضى مستحبّ است و بعضى واجب و يا چند غسل واجب بر كسى باشد مى تواند يك غسل به نيّت همه آنها به جا آورد.

 

[119]

 

 

تيـمّــم

 

 

 

موارد تيمّــم

مسأله 612ـ در هفت مورد بايد بجاى وضو يا غسل تيمّم كرد:

 

اوّل از موارد تيمّم

در جايى كه تهيه آب به اندازه وضو يا غسل ممكن نيست.

مسأله 613ـ هرگاه انسان در شهر و آبادى باشد و آب پيدا نكند بايد آنقدر جستجو نمايد تا از پيدا كردن آب مأيوس شود، امّا اگر در بيابان است چنانچه كوهستانى و يا زمين پست و بلند است يا به واسطه درخت و مانند آن عبور از آن مشكل مى باشد بايد در هر يك از چهار طرف به اندازه پرتاب يك تير كه در قديم با كمان پرتاب مى كردند به جستجوى آب رود(1) و اگر زمين هموار و بى مانع است بايد در هر طرف به اندازه مسافت دو تير جستجو كند، ولى هر طرفى كه يقين دارد آب نيست جستجو لازم ندارد و هرگاه بعضى از چهار طرف هموار و بعضى پست و بلند است بايد در هر طرف طبق دستور خودش عمل نمايد.

مسأله 614ـ هرگاه اطمينان دارد كه آب در محلى دورتر از اين مقدار، موجود است و وقت نماز نيز تنگ نشده، بايد به سراغ آن برود، مگر اين كه مشقّت

 

ــــــــــــــــــــــــــــ

1. مرحوم علاّمه مجلسى در شرح «من لا يحضره الفقيه» مقدار پرتاب تير را دويست گام معيّن كرده است و ظاهر اين است كه تيرانداز متعارف از اين مقدار تجاوز نمى كند.

[120]

فوق العاده اى داشته باشد، ولى اگر احتمال دهد يا گمان داشته باشد كه آب در فاصله دورتر است جستجو لازم نيست.

مسأله 615ـ انسان مى تواند شخص ديگرى را كه مورد اطمينان اوست به جستجوى آب بفرستد و نيز اگر يك نفر از طرف چند نفر برود كافى است.

مسأله 616ـ هرگاه قبل از وقت نماز جستجو كند و آب پيدا نكند چنانچه تا وقت نماز در همان جا بماند لازم نيست دوباره به جستجوى آب برود مگر اين كه تغييرى در اوضاع محل پيدا شده باشد و همچنين اگر براى يك نماز جستجو كند براى نمازهاى ديگر تا تغييرى پيدا نشده جستجو لازم نيست.

مسأله 617ـ هرگاه وقت نماز تنگ است و اگر جستجوى آب كند وقت مى گذرد و يا خطرى وجود دارد، جستجو لازم نيست، ولى اگر بتواند مقدارى جستجو كند همان مقدار لازم است.

مسأله 618ـ اگر عمداً به جستجوى آب نرود تا وقت نماز تنگ شود گناه كرده، ولى نمازش با تيمّم صحيح است.

مسأله 619ـ كسى كه يقين دارد آب پيدا نمى كند و به جستجوى آب نرود و با تيمّم نماز بخواند بعد از نماز بفهمدكه اگر جستجو مى كرد آب پيدا مى شد نمازش باطل است، همچنين اگر بعد از جستجو، تيمّم كرده و نماز خوانده و بعداً بفهمد آب در آن جا وجود داشته بنابر احتياط واجب نماز را اعاده كند و اگر وقت گذشته قضا نمايد.

مسأله 620ـ كسى كه وضو دارد و مى داند اگر وضوى خود را باطل كند نمى تواند وضو بگيرد، چنانچه ضرر يا مشقّت فوق العاده اى ندارد بايد وضوى خود را براى نماز نگه دارد، حتّى اگر احتمال قابل توجّهى بدهد كه آب براى وضو پيدا نخواهد كرد و يا اين كه قبل از وقت نماز وضو دارد و مى داند بعداً دسترسى به آب ندارد، احتياط واجب آن است كه وضوى خود را نگه دارد.

مسأله 621ـ هرگاه فقط به مقدار وضو يا غسل آب دارد و مى داند اگر آن را بريزد

 

back pagefehrest pagenext page
 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation