بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب با کاروان نور, استاد حسین انصاریان   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     1 -
     2 - با كاروان نور
     3 - با كاروان نور
     4 - با كاروان نور
     FEHREST - با كاروان نور
 

 

 
 

حنظلة بن اسعد شباسى

حنظله ، از جوان مردان روزگار و شجاعان نامدار ، و از انسان هاى برجسته بود .

ارباب رجال و مقاتل و محدثين ، نام نامى و اسم گرامى و نورانى او را زينت كتاب هاى خود كرده اند ، و او را از بزرگان كم نظير شيعه به شمار آورده اند ، و وى را به شجاعت و فصاحت زبان ، و قرائت قرآن ستوده اند .

او در دلِ فتنه و ناامنى ، و جوّ ارعاب و وحشت ، و فضاى جاسوسى و ترس ، خود را از كوفه به كربلا رسانيد ، تا با دفاع از دين و اهل بيت (عليهم السلام) گوى سعادت دنيا و آخرت را به دست آورد .

حنظله از جمله كسانى است كه حضرت حسين (عليه السلام) او را براى گفتگو با سردار سپاه دشمن ، ابن سعد عنيد ، گسيل داشت .

در كتاب شريف منتهى الآمال آمده : حنظله قَدّ مردى برافراشت و پيشاپيش امام ايستاد و در حفظ و نگهدارى آن حضرت ، خود را سپر تير و نيزه و شمشير ساخت ، و هر زخم شمشير و سنانى كه به قصد امام مى رسيد آن را عاشقانه به جان خود مى خريد ; و همى ندا در مى داد كه :

اى قوم ! من مى ترسم بر شما همانند آن عذاب هايى كه بر امت هاى گذشته وارد شد وارد شود ، و مانند عذاب هاى قوم نوح و عاد و ثمود ، و آنان كه پس از ايشان راه كفر و انكار گرفتند بر شما نازل گردد ، من بر شما از روز قيامت مى ترسم ، روزى كه از صحراى محشر رو به دوزخ گردانيد و شما را از عذاب الهى نگاه دارنده اى نباشد .

اى قوم ! حسين را مكشيد كه خدا شما را به سبب عذاب ، مستأصل و هلاك كند .

مطابق برخى از روايات ، حضرت حسين (عليه السلام)فرمود :

اى حنظلة بن اسعد ! خدا تو را رحمت كند . بدان كه اين گروه مستوجب و مستحق عذاب شدند . تو اينان را به سوى حق دعوت كردى ولى آنان از پذيرش دعوتت امتناع كردند ، و بر تو و يارانت تاختند و به تو و اصحاب تو ناسزا گفتند .

حنظله گفت :

فدايت شوم سخن به صدق گفتى ، آيا من به سوى پروردگارم نروم ، و به برادرانم ملحق نشوم ؟

حضرت فرمود :

چرا اى حنظله ! شتاب كن و به سوى آنچه از جانب حق برايت مهيا شده برو كه از دنيا و آنچه در دنياست بهتر است . آرى ، برو به سوى سلطنتى كه هرگز كهنه نشود و زوال نپذيرد .

پس حضرت را وداع كرده و گفت :

اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا أبَاعَبْدِاللّه ! صَلّى اللّهُ عَلَيْكَ وَعَلى أهل بَيْتِكَ وَعَرَّفَ بَيْنَنَا وَبَيْنَكَ فِي الْجَنَّةِ .

حضرت حسين دعاى حنظله را آمين گفت ، سپس حنظله به ميدان شتافت و سر در راه جانان داد و جان به جان آفرين از طريق شهادت تسليم كرد .

 

مردى با بصيرت از قبيله خزيمه

در مقتل ابومخنف آمده : عمر سعد مردى از قبيله خزيمه را به رسالت نزد حضرت حسين (عليه السلام)فرستاد كه به آن حضرت بگو : قصد تو از آمدن به اين سرزمين چيست ؟

آن مرد تا كنار خيمه امام آمد ، حضرت به يارانش فرمود : او را مى شناسيد ؟

گفتند : آرى ، وى اهل خير و صلاح است و جاى شگفتى است كه در چنين موقعيتى شنيع و فظيع و خطرناك و پر فتنه پيدا شده است .

حضرت فرمود : از او بپرسيد چه مى خواهد ؟

به او گفتند : چه قصدى دارى ؟

گفت مى خواهم خدمت حضرت حسين برسم .

زهير بن قين گفت : سلاح خود را زمين بگذار و وارد شو .

گفت : اطاعت مى كنم . سلاحش را بر زمين گذاشت و وارد شد . پس از سلام به محضر حضرت حسين (عليه السلام) ، دست و پاى آن بزرگوار را بوسيد و گفت : مولاى من ! چه چيز شما را به اين صحرا كشانيد ؟

حضرت فرمود : نامه هاى شما مردم كوفه كه پى در پى فرستاديد .

گفت : پسر پيامبر ! مردمى كه به سوى شما نامه فرستادند امروز از خواص ابن زيادند .

حضرت فرمود : برگرد و صاحب خود را از آنچه شنيدى خبر ده .

گفت : مولاى من ! كدام عاقل و خردمند بهشت را مى گذارد و آتش دوزخ را انتخاب مى كند ، به خدا سوگند از تو جدا نمى شوم تا جانم را فدايت كنم .

حضرت فرمود :

 

وَاصَلَكَ اللّه كَمَا وَاصَلْتَنَا بِنَفْسِكَ .

خدا تو را از مقربين قرار دهد چنان كه با همه وجودت با ما پيوند برقرار كردى .

 

سعيد بن عبداللّه حنفى

كتاب هاى رجال و تاريخ و مقاتل از سعيد به عنوان انسانى شايسته ، شيعه اى كامل ، جوانمردى وفادار و عبدى صالح ياد كرده اند .

شب عاشورا هنگامى كه امام پس از خطبه معروفش فرمود : تاريكى شب شما را فرو پوشانده ، برخيزيد و برويد و خود را از اين مهلكه برهانيد .

سعيد بن عبداللّه از جاى برخاست و گفت :

اى پسر پيامبر ! به خدا سوگند ما دست از يارى ات بر نداريم و تو را رها نكنيم ، تا خدا بداند كه ما وصيت پيامبر را در حق ذريه اش حفظ كرديم ، به خدا سوگند اگر بدانم كشته مى شوم سپس زنده مى گردم ، آنگاه به آتش سوخته خواهم شد و خاكسترم را بر باد مى دهند و هفتاد بار با من چنين كنند از تو جدا نخواهم شد تا جانم را فدايت كنم . چگونه از تو جدا شوم در حالى كه يك بار كشته شدن بيشتر نيست و پس از آن كرامت و عزت سرمدى و نعمت ابدى است ، نعمتى كه هرگز براى آن زوال و فنايى نمى باشد !

سعيد به صورتى ويژه شهيد شد ، و آن به هنگام ظهر عاشورا بود كه امام با ياران باقى مانده به نماز جماعت ايستادند ولى دشمن شروع به تيراندازى كرد . سعيد پيش روى امام خود را سپر قرار داد ، و از هر طرف تير آمد ، او از آن تير استقبال كرد ، و به سر و صورت و سينه و دست و پا نمى گذاشت تيرها به حضرت اصابت كند ، و در حال خريدن تيرها به بدن مى گفت :

خدايا ! اين قوم را چون قوم عاد و ثمود لعنت كن .

پروردگارا ! سلام مرا به پيامبرت برسان ، و به او ابلاغ كن كه من از درد زخم هايى كه به سبب تيرهاى دشمن به بدنم رسيد چه ديدم و چه كشيدم .

خدايا ! من از اين كه بدنم را سپر اين همه تير قرار دادم قصدى جز پاداش و ثواب تو در يارى فرزند پيامبرت نداشتم .

هنگامى كه قدرت و توانايى از سعيد برفت و بر زمين افتاد ، روى به حضرت حسين نمود و گفت : يا بن رسول اللّه آيا من به عهدم وفا كردم ؟ حضرت فرمود آرى تو پيشاپيش من به سوى بهشت مى روى .

 

سويد بن عمرو

شيخ طوسى ، آن فقيه و رجالى بزرگ و استاد بسيارى از فقها در كتاب رجال خود سويد را از اصحاب حضرت سيد الشهداء شمرده است .

علامه سماوى در ابصارالعين از طبرى روايت مى كند كه : سويد پيرمردى شرافتمند و عابد و بسيار نمازگزار بود ، و از نظر شجاعت انسانى فوق العاده و در جنگ ها تجربه زيادى آموخته بود . روز عاشورا پس از شهادت بشر بن عمرو حضرمى به سوى دشمن تاخت و جنگى نمايان كرد تا جراحت زيادى برداشت و به رو در خاك در افتاد . دشمن خيال كرد او شهيد شد وى را رها كردند تا وقتى شنيد دشمن عربده مى كشد كه حسين (عليه السلام) به شهادت رسيد ، او كاردى نزد خود پنهان كرده بود با همان كارد تا جايى كه توان داشت كنار بدن حضرت حسين جنگيد و از حريم قرآن و اهل بيت (عليهم السلام) دفاع كرد . دشمن بر او تاخت و وى را محاصره كرد تا به ضربت اسلحه عروة بن بكار و زيد بن ورقا به شرف با عظمت شهادت نايل شد و به جهانيان اين درس را داد كه هيچ زمانى براى دفاع از حق دير نيست و هيچ گاه انسان بازنشسته از مسئوليت نمى شود !

 

عبداللّه بن عمير

مامقانى گويد : عبداللّه بن عمير مكنّى به ابووهب ، مردى دلاور و شجاع و در شهر كوفه نزديك بئر الجعده كه در قبيله هَمْدان است منزل داشت و همسرش از قبيله بنى نمرين قاسط بود .

روزى از خانه بيرون شد ، مشاهده كرد سپاهى انبوه و لشگرى فراوان به طرف نخيله ، سان مى دهند . پرسيد اين لشگر براى چيست و عزم كجا دارد و به جنگ چه كسى عازم است ؟

گفتند عازم كربلا براى جنگ با حسين (عليه السلام)هستند .

عبداللّه گفت : به خدا سوگند من بى ترديد و شك به جنگ با كفار بسيار حريصم ، و جنگ با اين قوم را كه براى ريختن خون پسر پيامبر بيرون مى روند ثوابش را كمتر از جنگ با كافران نمى دانم و به ثوابش اميدوارم .

آنگاه به خانه درآمد و همسرش را از آن ماجرا خبر داد . آن زن صالحه شايسته گفت : انديشه خوبى كردى و به فكر مناسبى افتادى ، مرا هم با خود ببر . عبداللّه شبانه با همسرش به سوى كربلا حركت كرد و شب هشتم به محضر حضرت حسين (عليه السلام)مشرف شد .

هنگامى كه روز عاشورا رسيد اول كسى كه به سوى لشگر حضرت حسين (عليه السلام)تير انداخت عمر سعد بود ، و اول كسى كه قدم به ميدان مبارزه بر ضد لشگر حق گذاشت و مبارز طلبيد يسار ، آزاد كرده پدر ابن زياد بود .

حبيب بن مظاهر و برير بن خضير خواستند به ميدان او روند حضرت حسين (عليه السلام)فرمود : شما در جاى خود باشيد . عبداللّه بن عمير پيش آمد و از حضرت رخصت ميدان رفتن خواست .

حضرت به او نظر كرد ، مردى ديد گندم گون ، بلند قامت ، داراى بازوانى قوى ، فرمود : گمان دارم كه عبداللّه ، قرين و حريف مناسبى براى اين دشمن خداست . سپس او را براى مبارزه رخصت داد .

عبداللّه به ميدان تاخت . يسار گفت : كيستى كه به مبارزه با من بيرون شدى ؟ عبداللّه خود را معرفى كرد . يسار گفت : بازگرد كه توهم كفو و حريف من نيستى حريف من حبيب يا زهير است . عبداللّه گفت : حرام زاده مگر مبارزه و جنگ به فرمان توست كه هر كه را بخواهى بيايد و هر كه را نخواهى برگردد . اين بگفت و با يك ضربت كارى ، يسار را به خاك هلاك انداخت .

اين زمان همسر صالحه و وفادارش ستون خيمه را برگرفت و به سوى شوهر شتافت و گفت : پدر و مادرم فدايت براى ذريه پاك محمد (صلى الله عليه وآله) فداكارى كن . شوهر به سوى او نظر كرد ، خواست او را به خيمه بازگرداند نپذيرفت ، او جامه شوهر را مى كشيد و مى گفت تو را رها نمى كنم تا با تو يكجا شهيد شوم .

در ابصارالعين آمده : عبداللّه چون نتوانست همسر خود را از ميدان جنگ دور كند و او را به خيام حرم برگرداند به حضرت حسين (عليه السلام) متوسل شد . امام (عليه السلام) به ميدان آمد و به آن زن شيردل فرمود : خدا شما را از جانب خاندان پيامبر پاداش خير دهد ، به سوى حرم برگرد . خداى رحمتت كند جهاد بر زنان مقرر نيست .

زن اطاعت نموده به خيمه ها بازگشت ، عبداللّه در مبارزت همى كوشيد تا شربت شهادت نوشيد .

زن وقتى از شهادت شوى خود آگاه شد به سوى كشته شوهر شتافت و بر بالين او نشست و خاك و خون از چهره اش پاك مى كرد و مى گفت : بهشت بر تو گوارا باد . من از خدايى كه بهشت را روزى تو گردانيد درخواست مى كنم كه به زودى مرا به تو ملحق سازد .

شمر به غلام خود گفت برو اين زن را به شوهرش ملحق كن . آن نابكار غدار ، و مطرود از رحمت پروردگار پيش آمد و عمودى بر فرق آن زن صالحه زد كه مغز سرش پريشان شد و همانجا جان به جان آفرين تسليم كرد !

 

مالك بن عبد و سيف بن حارث

طبرى مى نويسد مالك بن عبد وسيف دو برادر مادرى و پسر عمو بودند كه با شبيب بن حرث به كربلا آمدند و به لشگر حضرت حسين (عليه السلام) پيوستند .

ابومخنف مى گويد : مالك و سيف روز عاشورا در حالى كه سيلاب اشك از ديدگانشان جارى بود خدمت حضرت حسين (عليه السلام) رسيدند .

امام فرمود : شما را چه مى شود و براى چه گريه مى كنيد ؟

گفتند : پدر و مادر ما فدايتان باد ، گريه ما نه براى خود ماست كه اينك كشته مى شويم بلكه براى غربت و تنهايى توست كه در محاصره دشمن قرار گرفته ايد و كارى از دست ما براى نجات شما از حلقه اين محاصره ساخته نيست .

حضرت فرمود : من اميدوارم پس از ساعت ديگر ديده هاى شما روشن و به نعيم ابد نايل گردد ، خدا شما را پاداش خير عنايت كند ، شما با اين مواساتى كه نسبت به من داريد و به سبب سعى و كوششتان در راه خدا شايسته پاداش نيك هستيد .

سپس با يكديگر به ميدان شتافتند و در جنگ با دشمن پشتيبان هم بودند . آنگاه براى اين كه به فيض زيارت و ديدار حضرت حسين (عليه السلام) نايل شوند . به سوى خيمه برگشتند و به اين گونه به امام سلام دادند :

اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَابْنَ رَسُولِ اللّه !

حضرت پاسخ داد :

وَعَلَيْكُمَا السَّلاَم وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَكَاتُه

پس از آن به ميدان بازگشتند و آن چنان كوشيدند تا شربت شهادت نوشيدند .

 

مسلم بن عوسجه

كتاب هاى رجالى اهل سنت مانند اصابه ، استيعاب ، اسدالغابة ، وطبقاتو كتاب هاى رجالى شيعه اتفاق دارند كه مسلم از اصحاب رسول خدا (صلى الله عليه وآله)بود . او را مردى شب زنده دار ، قارى قرآن ، شجاعى شيرافكن برشمرده اند و نامش را در كتاب فتوحات ذكر كرده اند .

او از خواص اصحاب اميرمؤمنان (عليه السلام) و ملازم ركاب حضرت در جمل و صفين و نهروان بود ، و به روايت مهيج الاحزان چندين بار قرآن را از نظر اميرالمؤمنين گذرانيد .

در زمانى كه مسلم بن عقيل به كوفه آمد ، مسلم وكيل آن حضرت در قبض اموال و خريد اسلحه و گرفتن بيعت از مردم بود . امام عصر (عليه السلام) در زيارت ناحيه مقدسه بر او سلام كرده است .

مامقانى در كتاب رجالش مى نويسد : قلم از بيان جلالت قدر و عدالت و قوت ايمان و شدت تقواى مسلم بن عوسجه عاجز و زبان ناتوان است .

هنگامى كه حضرت حسين (عليه السلام) در شب عاشورا اجازه انصراف اصحاب را داد و فرمود : من بيعت خود را از همه شما برداشتم راه بيابان را پيش گيريد و به خانه و ديار خود بازگرديد . مسلم بن عوسجه از جاى برخاست و گفت :

اى سيد و مولاى ما ! آيا ما شما را تنها بگذاريم ؟ اگر چنين كنيم فرداى قيامت در محضر عدالت جواب جدت پيامبر را چه بگوييم و چه عذرى بياوريم ؟ به خدا سوگند از شما جدا نخواهم شد تا نيزه ام را در سينه اين كافران بشكنم و تا قبضه شمشير در دست من است با اين گروه جهاد خواهم كرد . و اگر براى من اسلحه اى نماند كه به جهاد ادامه دهم با سنگ مى جنگم . به خدا سوگند دست از يارى تو برندارم تا معلوم شود كه تا زنده بودم ذريه پيامبر را حفظ كردم . به خدا سوگند اگر بدانم كشته مى شوم و دوباره زنده مى گردم ، سپس مرا مى كشند و به آتش مى سوزانند و تا هفتاد مرتبه با من اينگونه رفتار مى شود هرگز از تو جدا نشوم !

مسلم ، روز عاشورا چون شير غرّان و همچون برق خاطف و صرصر عاصف بر آن سپاه خون آشام زد و جنگى نمايان كرد ، و پنجاه تن سوار را به خاك هلاك انداخت تا از كثرت زخم و جراحت به زمين افتاد . حضرت حسين (عليه السلام) با حبيب بن مظاهر بر بالين او آمد و فرمود :

 

يَرْحَمْكَ اللّه يَا مُسْلِم !  فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلاً ) .

 

هفهاف بن مهند راسبى

هفهاف ، بنا به نوشته دانشمندان رجالى مردى تهمتن ، شيرافكن ، كوه كن ، نيكوسيرت و از شجاعان بصره و از مخلصين جماعت شيعه است .

هفهاف در عشقورزى به اميرمؤمنان (عليه السلام)و محبت شاه ولايت و اطاعت از اهل بيت (عليهم السلام) گوى سبقت از ديگران ربوده بود و در جنگ صفين ملازم ركاب آن حضرت بود .

پس از شهادت اميرمؤمنان (عليه السلام) روزگارش را در خدمت حضرت مجتبى (عليه السلام) به سر رسانيد و پس از شهادت آن حضرت ساكن بصره شد . تا اين كه شنيد حضرت حسين (عليه السلام)از مكه عازم سفر عراق گرديده .

هفهاف ـ در عين اين كه بيرون رفتن از بصره سخت بود و فضاى جاسوسى و رعب و وحشت بر آن ديار حكومت داشت ـ از بصره بيرون تاخت تا عصر عاشورا خود را به كربلا رسانيد .

بر لشگر عمر سعد وارد شد و پرسيد : مولايم حسين كجاست ؟

گفتند تو كيستى و كجا بودى ؟

گفت : من هفهاف بن مهند راسبى بصرى هستم ، براى يارى حسين آمده ام .

گفتند : ما حسين را كشتيم و از اولاد و اصحاب او جز بيمارى و جماعتى از زنان و دختران را باقى نگذاشتيم ، اكنون گروهى از لشگر عمر سعد به غارت خيمه هاى حسين هجوم برده اند !

دنيا در نظر هفهاف تاريك شد و آه از نهادش برآمد ولى نگفت اكنون كه حسين (عليه السلام)شهيد شده جايى براى مبارزه من نيست ، بلكه او مبارزه را اصلى اصيل براى دفاع از حق مى دانست ، و ادامه راه حسين (عليه السلام) را بر خود از واجب ترين امور به شمار مى آورد ; به همين خاطر با ايمانى استوار و اخلاصى بى نظير براى دفاع از دين و ملحق به حضرت حسين (عليه السلام) هم چون پلنگ بر آن لشگر بى نام و پر ننگ حمله برد و از چپ و راست سر و دست پرانيد و بسيارى را به دوزخ رسانيد ، تا از همه طرف به دستور عمر سعد به او حمله شد و در محاصره قرار گرفت تا اسبش از پاى درآمد و پياده ماند . او پياده به جنگ ادامه داد تا بر اثر كثرت جراحت نزديك گودال قتلگاه به خاك افتاد و با به سر بردن پيمان به حضرت حسين (عليه السلام) پيوست .

اينان اصحاب و ياران امام بودند كه قلم و بيان از توصيف شخصيت آنان تا ابد عاجز است ، چه رسد به بيان شخصيت هايى هم چون قمر بنى هاشم ، على اكبر ، و ساير جوانان بنى هاشم و به خصوص سالار شهيدان حضرت سيد الشهداء (عليه السلام) .

 

از آنجا كه قلم شكسته اين عاجز از وصف شخصيت باعظمتى چون قمر بنى هاشم ناتوان است به ناچار به زيارت هايى كه نسبت به وجود مقدّس او از معصومين (عليهم السلام) رسيده متوسّل شده و نكات آن زيارات را براى شناخت دورنمايى از شخصيت آن حضرت يادآور مى شوم .

سلام خدا و سلام همه فرشتگان مقرب و انبياى الهى و عباد شايسته حقّ و همه شهدا و صديقين و نفوس پاكيزه و پاك در آنچه صبح و شام است بر تو اى فرزند اميرالمؤمنين !

گواهى مى دهم كه حضرت تو مقام تسليم به حقّ و تصديق به واقعيّات و وفادارى و خيرخواهى نسبت به سالار شهيدان را در حدّ كمال داشتى .

برترين جزا ، به خاطر مقام صبر و استقامت و خلوص نيّت و كمك بر برادر مظلومت ، براى تو باد .

سلام بر تو اى عبد صالح ! اى مطيع فرامين خدا و رسول حقّ و اميرالمؤمنين و امام مجتبى و حضرت حسين !

گواهى مى دهم در راه حقّ سستى نكردى ، و در احياى دين كوتاهى نداشتى ، عمر بابركت خود را در بصيرت گذراندى ، به صالحين اقتدا كردى ، و از جميع انبيا متابعت نمودى . تو در صبر و جهاد و يارى امام معصوم و دفاع از برادرت و در پاسخ گويى به دعوت حقّ و طاعت رب انسانى نيكو و بزرگوار بودى(74) .

امام سجّاد (عليه السلام) فرمود :

براى عمويم قمر بنى هاشم نزد خداوند در قيامت منزلتى است كه جميع شهدا به آن غبطه مى خورند ، و همه شهدا را آرزوى آن مقام است !(75) !

اى حرمت قبله حاجات ما *** ياد تو تسبيح و مناجات ما
فخر شهيدان همه عالمى *** دست على ماه بنى هاشمى
هم قدم قافله سالار عشق *** ساقى عشّاق و علمدار عشق
سرور سالار سپاه حسين *** داد سر و دست به راه حسين
عمّ امام و اخ و ابن امام *** حضرت عباس عليه السّلام
مكتب تو مكتب عشق و وفاست *** درس الفباى تو صدق و صفاست
شمع شد و آب شد و سوخته *** روح ادب را ادب آموخته
آب فرات از ادب تست مات *** موج زند اشك به چشم فرات
ياد حسين و لب عطشان او *** وان لب خشكيده طفلان او
تشنه برون آمدى از موج آب *** اى جگر آب برايت كباب
مزد تو زين سوختن و ساختن *** دست سپر كردن و سر باختن
دست تو شد دست گواه خدا *** خطّ تو شد خطّ امان خدا
چار امامى كه تو را ديده اند *** دست علم گير تو بوسيده اند
اى به فداى سر و جان و تنت *** وين ادب آمدن و رفتنت
وقت ولادت قدمى پشت سر *** وقت شهادت قدمى پيشتر
مدح تو اين بس كه امام زمان *** حجّت حقّ مالك ملك جهان
گفت به تو گوهر والا نژاد *** جان برادر به فداى تو باد
او كه به قربان برادر شود *** كيست رياضى كه فدايش شود

 

حضرت حسين (عليه السلام)

نسبت به سالار شهيدان نيز نكاتى از زيارت حضرت را يادآور مى شوم باشد كه در آيينه اين نكات بتوانيم گوشه اى از شخصيّت حضرت را كه دريايى بى ساحل است تماشا كنيم .

سلام بر تو اى خازن و نگهبان علوم و اسرار كتاب مسطور ! اى وارث علوم تورات و انجيل و زبور !

سلام بر تو اى امين رحمان ! اى شريك قرآن ! اى نگهبان دين ! اى باب حكمت خداوند عالميان !

سلام بر تو اى باب تواضع و طاعت ! كه هركه از آن وارد شود از هر بلا ايمن است .

درود بر تو اى صندوق علم خدا ! اى محل سرّ حقّ ! اى خون خدا و پسر خون خدا !

يا ابا عبداللّه ! چون خون پاكت به زمين ريخت سرادق عرش و ارواح خلايق به لرزه آمد ، و آسمان و زمين و ساكنان بهشت و موجودات دريا و خشكى برايت گريه كردند .

گواهى مى دهم وجودت در منت هاى پاكى و از ريشه طهارت و پاكيزگى است .

تو امر به قسط و عدل فرمودى ، و به آن دو حقيقت دعوت كردى .

سلام بر تو اى بزرگ جوانان اهل بهشت ! اى آن كه رضا و خوشنودى تو و سخط و غضبت از خشنودى و غضب خداست !

سلام بر تو اى امين خدا ! حجت حقّ ! اى باب اللّه ! اى دليل به سوى خدا و دعوت كننده به اللّه ! اى آن كه حلال خدا را حلال دانستى ، و حرام حقّ را حرام حساب كردى ، نماز برپا داشتى و زكات پرداختى ، و امر به معروف نمودى و نهى از منكر كردى ، و بر اساس حكمت و موعظه حسنه به راه خدا دعوت نمودى !

سلام بر تو اى ابا عبداللّه ! اى حجّت خدا در روى زمين و شاهد و گواه حقّ بر خلق ! درود خداوند بر امام شهيد و كشته ستم و پيشواى اهل زهد و عبادت .

سلام بر امام نيكوكار ، امام راضى به قضاى حقّ ، امام پاكيزه و باتقوا ، هادى و مهدى ، اسير رنج و مصائب  .

 

گريه بر حضرت حسين (عليه السلام)

امام صادق (عليه السلام) فرمود :

 

مَنْ ذُكِرَ الْحُسَيْنُ عِنْدَهُ فَخَرَجَ مِنْ عَيْنِهِ مِنَ الدُّمُوعِ مِقْدارُ جُناحِ ذُباب كانَ ثَوابه عَلىَ اللّهِ عَزَّ وَجَلْ وَلَمْ يَرْضَ لَهُ بِدُونِ الْجَنَّةِ.

آن كه حسين را نزد او ياد كنند ، از ديدگانش به اندازه بال مگس اشك بيايد ثوابش بر خداوند عزّ و جل است ، و كمتر از بهشت براى او رضايت نمى دهد .

راوى مى گويد : امام صادق (عليه السلام) فرمود :

 

. . . مَنْ اَنْشَدَ فِى الْحُسَيْنِ بِيْتاً فَبَكى وَاَظُنُّهُ قالَ اَوْ تَباكى فَلَهُ الْجَنَّةُ .

آن كه براى حسين (عليه السلام) شعرى بگويد ، پس گريه كند ، و گمان كنم حضرت فرمود يا خود را شبيه گريه كننده سازد ، مزدش بهشت است .

 

امام ششم (عليه السلام) در روايتى فرمود :

 

مَنْ ذَكْرَهُ فَبَكى فَلَهُ الْجَنَّةُ .

آن كه حسين (عليه السلام) را ياد كند و گريه كند مزدش بهشت است .

 

زيارت حضرت حسين (عليه السلام)

راوى مى گويد از حضرت صادق (عليه السلام) شنيدم :

 

قَبْرُ الْحُسَيْنِ . . . رَوْضَةٌ مِنْ رِياضِ الْجَنَّةِ ، مِنْهُ مِعْراجٌ اِلَى السَّماءِ فَلَيْسَ مِنْ مَلَك مُقَرَّب وَلا نَبِىّ مُرْسَل اِلاّ وَهُوَ يَسْأَلُ اللّهَ تَعالى اَنْ يَزُورَ الْحُسَيْنَ فَفوْجٌ يَهْبِطُ وَفوْجٌ يَصْعَدُ .

قبر حسين باغى از باغ هاى بهشت است ، از آنجا محل عروج به آسمان است ، ملك مقرب و نبىّ مرسلى نيست مگر اين كه از خداوند زيارت حسين را مى خواهد ، پس دسته اى براى زيارت فرود مى آيند ، و گروهى بعد از زيارت بالا مى روند .

حضرت صادق (عليه السلام) فرمود :

رسول خدا و على مرتضى و فاطمه زهرا و امامان (عليهم السلام) براى زائر حسين (عليه السلام)دعا مى كنند .

امام ششم (عليه السلام) به معاوية بن وهب فرمود :

 

. . . وَمَنْ يَدْعُوا لِزُوَّارِهِ فِى السَّماءِ اَكْثَرُ مِمَّنْ يَدْعُو لَهُمْ فِى الاَْرْض.

 . . . و آنان كه براى زائران حسين در ملكوت دعا مى كنند ، بيش از دعا كنندگان در زمين هستند .

 

حضرت صادق (عليه السلام) فرمود :

چهار هزار ملك غبار آلوده كنار قبر حسين هستند ، تا قيامت بر او گريه مى كنند ، سرپرست آنان فرشته ايست بنام منصور ، زائرى به جانب زيارت نمى رود مگر اين كه او را استقبال مى كنند ; و وداع كننده اى با او وداع نمى كند مگر اين كه او را مشايعت كنند ; بيمار نمى شود مگر اين كه او را عيادت مى نمايند ; نمى ميرد مگر اين كه بر جنازه اش نماز مى خوانند و پس از مرگ او برايش استغفار مى كنند(83) .

روايات و احاديث در رابطه با گريه بر حضرت و زيارت وجود مقدّس و مبارك او از طريق پيامبر و ائمه به اندازه ايست كه بيش از چند جلد كتاب است . روايات ذكر شده در اين نوشتار نمونه اى از آن روايات است كه از معتبرترين و پاكيزه ترين كتاب يعنى كامل الزيارات نقل شد .

در خاتمه لازم است خوانندگان عزيز را به بيست و شش امتياز از قول امامان معصوم (عليهم السلام) در رابطه با اصحاب حضرت سيد الشهداء (عليه السلام) كه در كتاب هاى زير به آن اشاره شده توجّه دهم .

بحار الأنوار ـ كنز كراجكى ـ زيارت ناحيه ـ لهوف ـ امالى صدوق ـ تهذيب ـ مناقب ابن شهر آشوب ـ مروج الذهب ـ رجال كشّى ـ معانى الاخبار ـ كامل الزيارات ـ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ـ تفسير ثعلبى ـ خرائج راوندى ـ علل الشرايع ـ دار السلام ـ تذكره ابن جوزى و شرح شافيه ابن فرّاس .

 

1 ـ آنان با همه وجود از خداوند راضى بودند و حضرت حقّ هم از آنان راضى بود .

2 ـ باوفاتر و بهتر از اصحاب تمام انبيا و ائمه بودند .

3 ـ نامشان از ازل در لوح محفوظ ، بدون كم و زياد شدن ثبت بود .

4 ـ احدى در گذشته بر آنان سبقت نگرفت ، و يك نفر بعد از آنان به مقام آنان نمى رسد .

5 ـ درجه آنان از همه شهداى اولين و آخرين بالاتر است .

6 ـ در اوج مقام زهد و عبادت بودند .

7 ـ در بلندى همّت و رفعت شأن ، نمونه نداشتند .

8 ـ دين حقّ تا قيامت به آنان نصرت يافت .

9 ـ عاشق ترين عاشقان نسبت به حضرت حسين (عليه السلام) بودند .

10 ـ خاكى كه در آن دفن شدند خاك مقدّس و مبارك و پاك قلمداد شد .

11 ـ پيش از اتفاق افتادن حادثه كربلا ، انبيا و اوليا از آن حادثه و برپا كنندگانش خبر دادند و از ياران حضرت تعبير به برادران خود نمودند .

12 ـ سادات شهدا در دنيا و آخرتند .

13 ـ شهيدان كوى حسين گويى شهيد با همه انبياى خدا هستند .

14 ـ در قيامت كنار مولايشان حضرت سيد الشهداء قرار دارند .

15 ـ از اولياء اللّه و اصفياء اللّه و اودّاء و طاهرون و ابرار و مهديّون مى باشند .

16 ـ معروف و شناخته شده در ملكوتند ، چنان كه ستاره هاى آسمان معروف اهل زمينند .

17 ـ اگر رسول خدا (صلى الله عليه وآله) آنان را در زمان خود مى يافت دهانشان را مى بوسيد ، و در كنار خود به عنوان بهترين انسان ها مى نشاند .

18 ـ از شدّت عشق و شوق به شهادت از اسم تير و نيزه و شمشير تو گويى غافل بودند .

19 ـ خود حضرت حقّ به وقت شهادتشان متولّى قبض روحشان بود ، ملائكه آنان را به آب بهشت شستند ، و به طيب بهشتى حنوط كردند و بر آنان نماز گذاردند .

20 ـ پيش از شهادت به اعجاز حسينى جايگاه خود را در بهشت ديدند .

21 ـ به محض شهادت به جنّت خاص حقّ « و ادخلى جنّتى » وارد شدند .

22 ـ به وقت شهادت از دست رسول حقّ (صلى الله عليه وآله وسلم)و اميرالمؤمنين على (عليه السلام) آب بهشتى نوشيدند .

23 ـ قسمتى از خون شريفشان به هنگام شهادت به وسيله رسول الهى براى عرضه در قيامت ضبط شد .

24 ـ مباشر حفر قبور دفن اجساد مطهّرشان روح باعظمت رسول الهى بود .

25 ـ به توسط حضرت حسين (عليه السلام) به نعيم دائمه بشارت داده شدند .

26 ـ از شدّت شهامت و شجاعت ، صدق و كرامت ، درستى و فضيلت ، مورد مدح دشمن قرار گرفتند .

« والفضل ما شهدت به الاعداء »

فهرست ها

1 ـ كنز العمال : 1 / 164 .

2 ـ خصال: 1 / 27، حديث 95; روضة الواعظين: 2 / 386; بحار الأنوار: 65 / 16، باب 15، حديث 20.

3 ـ لهوف : 4 .

لهم نفوس على الرمضاء مهملة *** و انفس فى جوار اللّه يقريها
كـانّ قاصدها بالضّر نافعها *** و انّ قاتلها بالسّيف محييها

4 ـ عن فضيل بن الزبير...... وكان حبيب من السبعين الرجال الذين نصروا الحسين (عليه السلام)ولقوا جبال الحديد واستقبلوا الرماح بصدورهم والسيوف بوجوههم وهم يعرض عليهم الأمان والأموال فيأبون ويقولون : لا عذر لنا عند رسول اللّه (صلى الله عليه وآله) إن قتل الحسين ومنا عين تطرف حتى قتلوا حوله .

رجال كشّى : 78 ; بحار الأنوار : 45 / 92 ، باب 37 ، حديث 33 .

5 ـ قيل لرجل شهد يوم الطف مع عمر بن سعد : ويحك أقتلتم ذرية رسول اللّه (صلى الله عليه وآله) ؟ فقال: عضضت بالجندل إنك لو شهدت ما شهدنا لفعلت ما فعلنا ثارت علينا عصابة أيديها في مقابض سيوفها كالأسود الضارية تحطم الفرسان يمينا وشمالا وتلقي أنفسها على الموت لا تقبل الأمان ولا ترغب في المال ولا يحول حائل بينها وبين الورود على حياض المنية أو الاستيلاء على الملك فلو كففنا عنها رويدا لأتت على نفوس العسكر بحذافيرها فما كنا فاعلين لا أم لك.

شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد : 3 / 263 ; عنصر شجاعت : 1 / 20 .

6 ـ زنى زانيه مادر زياد ابن ابى سفيان .

7 ـ كامل ابن اثير : 4 / 63 .

8 ـ فلما كان وقت السحر خفق الحسين برأسه خفقة ثم استيقظ فقال : أتعلمون ما رأيت في منامي الساعة ؟ فقالوا : وما الذي رأيت يا ابن رسول اللّه ؟ فقال : رأيت كأن كلابا قد شدت علي لتنهشني وفيها كلب أبقع رأيته أشدها علي وأظن أن الذي يتولى قتلي رجل أبرص من بين هؤلاء القوم . ثم إني رأيت بعد ذلك جدي رسول اللّه (صلى الله عليه وآله) ومعه جماعة من أصحابه وهو يقول لي : يا بني ! أنت شهيد آل محمد وقد استبشر بك أهل السماوات وأهل الصفيح الأعلى فليكن إفطارك عندي الليلة ، عجّل .

مقتل خوارزمى : 1 / 251 ; بحار الأنوار : 45 / 3 ، باب 37 .

9 ـ پيشواى شهيدان مرحوم آيت اللّه صدر : 195 ، با كمى تغيير .

10 ـ نهج البلاغه : 191 ، خطبه 133 .

11 ـ شرح نهج البلاغه جعفرى : 23 / 228 .

12 ـ حج ( 22 ) : 11 .

13 ـ السلام عليكم يا اولياء اللّه و احبائه ، السلام عليكم يا اصفياء اللّه واودّائه . . .

14 ـ نور ( 24 ) : 39 ـ 40 .

15 ـ نحل ( 16 ) : 106 ـ 109 .

16 ـ طه ( 24 ) : 124 ـ 127 .

17 ـ كامل الزيارات : 68 ، باب 22 ، حديث 2 ; تفسير فرات : 171 ، حديث 219 ; بحار الأنوار : 44 / 264 ، باب 31 ، حديث 22 .

18 ـ ارشاد : 2 / 91 ; اعلام الورى : 237 ، الفصل الرابع ; بحار الأنوار : 44 / 392 ، باب 37 .

19 ـ عنصر شجاعت : 26 .

20 ـ مثير الأحزان : 22 ; عنصر شجاعت : 1 / 8 .

21 ـ توحيد ( 112 ) : 4 .

22 ـ ارشاد : 2 / 91 ; اعلام الورى : 237 ، الفصل الرابع ; بحار الأنوار : 44 / 392 ، باب 37 .

23 ـ شورى ( 42 ) : 11 .

24 ـ ابراهيم ( 14 ) : 24 ـ 25 .

25 ـ اعراف ( 7 ) : 179 .

26 ـ فاطر ( 35 ) : 10 .

27 ـ خرائج : 1 / 183 ، باب 2 ; بحار الأنوار : 41 / 295 ، باب 114 ، حديث 18 .

28 ـ امالى صدوق : 136 ، المجلس الثامن و العشرون ، حديث 6 ; بحار الأنوار : 44 / 255 ، باب 31 ، حديث 4 .

29 ـ عوالى اللآلى : 1 / 67 ، حديث 117 ; جعفريات : 196 ; وسائل الشيعة : 17 / 73 ، باب 25 ، حديث 22020 ; بحار الأنوار : 72 / 137 ، باب 52 ، حديث 5 .

30 ـ الجواهر السنية : 361 .

31 ـ صف ( 61 ) : 8 .

32 ـ مولوى، مثنوى معنوى .

33 ـ توبه ( 9 ) : 111 .

34 ـ حافظ عليه الرحمه در وصف عاشقان حقيقت و عارفان به حقايق مى فرمايد :

تا ز ميخانه و مى نام و نشان خواهد بود *** سر ما خاك ره پير مغان خواهد بود
حلقه پير مغان از ازل در گوش است *** بر همانيم كه بوديم و همان خواهد بود
بر سر تربت ما چون گذرى همت خواه *** كه زيارتگه رندان جهان خواهد بود

35 ـ بحار الأنوار : 44 / 387 ، باب 37 .

36 ـ مائده ( 5 ) : 93 .

37 ـ نحل ( 16 ) : 128 .

38 ـ « اولئِكَ سادةُ شُهداءِ أمَّتى إلى يَومِ القِيامَة » ، مثير الأحزان : 22 ; عنصر شجاعت : 1 / 8 .

39 ـ قال علي بن الحسين زين العابدين : (عليه السلام) فدنوت منه لأسمع ما يقول لهم........ فإني لا أعلم أصحابا أوفى ولا خيرا من أصحابي......

ارشاد : 2 / 91 ; اعلام الورى : 237 ، الفصل الرابع ; بحار الأنوار : 44 / 392 ، باب 37 .

40 ـ عن الأعمش عن عطية العوفي قال : خرجت مع جابر بن عبد اللّه الأنصاري (رحمه الله)زائرين قبر الحسين بن علي بن أبي طالب (عليه السلام) فلما وردنا كربلاء دنا جابر من شاطى الفرات فاغتسل ثم ائتزر بإزار وارتدى بآخر ثم فتح صرة فيها سعد فنثرها على بدنه ثم لم يخط خطوة إلا ذكر اللّه حتى إذا دنا من القبر قال ألمسنيه فألمسته فخر على القبر مغشيا عليه فرششت عليه شيئا من الماء فأفاق وقال : يا حسين ! ثلاثا ثم قال : حبيب لا يجيب حبيبه.......... والذي بعث محمدا بالحق لقد شاركناكم فيما دخلتم فيه . قال عطية : فقلت لجابر : كيف ولم نهبط واديا ولم نعل جبلا ولم نضرب بسيف والقوم قد فرق بين رؤوسهم وأبدانهم وأولادهم وأرملت الأزواج فقال لي : يا عطية ! سمعت حبيبي رسول اللّه (صلى الله عليه وآله) يقول : من أحب قوما حشر معهم ومن أحب عمل قوم أشرك في عملهم والذي بعث محمدا بالحق إن نيتي ونية أصحابي على ما مضى عليه الحسين وأصحابه .

بشارة المصطفى : 74 ; بحار الأنوار : 98 / 195 ، باب 18 ، حديث 31 ; اربعين قاضى طباطبايى : 131 .

41 ـ تهذيب الأحكام : 6 / 113 ، حديث 17 ; بحار الأنوار : 98 / 200 ، باب 18 ، حديث 32 .

42 ـ نساء ( 4 ) : 69 .

43 ـ توبه (9) : 7 . ( كَيْفَ يَكُونُ لِلْمُشْرِكِينَ عَهْدٌ عِندَ اللّهِ وَعِندَ رَسُولِهِ إِلاَّ الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ فَمَا اسْتَقَامُوا لَكُمْ فَاسْتَقِيمُوا لَهُمْ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ ) ; فصلت (41) : 30 ( إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلاَئِكَةُ أَلاَّ تَخَافُوا وَلاَ تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ ) ; احقاف (46) : 13 ( إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ ) .

44 ـ جملاتى از زيارت وارث .

45 ـ توبه (9) : 34 .

46 ـ مولوى ، مثنوى معنوى .

47 ـ آنچه در كتاب كامل ابن اثير : 4/57 ، از حضرت زين العابدين (عليه السلام) نقل شده است چنين است كه :

قال على بن الحسين زين العابدين (عليه السلام) : فدنوت منه لا سمع ما يقول لهم وأنا إذ ذاك مريض . فسمعت أبى يقول لأصحابه :

أثنى على اللّه اَحْسَنَ الثَّناءِ وَاَحْمَدُهُ عَلَى السَّرّاءِ وَالضَّرّاءِ، اللّهُمَّ إنِّي اَحْمَدُكَ عَلى اَنْ اَكْرَمْتَنا بِالنُّبُوَّةِ وَجَعَلْتَ لَنا اَسْماعاً وَاَبْصاراً وَاَفْئِدَةً وَعَلَّمْتَنَا القُرْآنَ وَفَقَّهْتَنا فِي الدّين فَجَعَلَنا لَكَ مِنَ الشَّاكِرين، أمّا بَعْدُ إنّي لا اَعْلَمُ اَصْحاباً اَوْفى وَلا خَيْراً مِنْ اَصْحابي وَلا اَهْلِ بَيْت اَبَرُّ وَلا اَوْصَلُ مِنْ اَهْلِ بَيْتي فَجَزَاكُمُ اللّهُ عَنّي خَيراً اَلا وَاِنّي لا اَظُنُّ يَوْمَنا مِنْ هؤلاءِ الاْعْداءِ غَداً وَاِنّي قَدْ اَذِنْتُ لَكُمْ جَميعاً فانْطَلِقُوا فِي حِلٍّ لَيْسَ عَلَيْكُمْ مِنّي ذِمامٌ، هذَا اللَّيْلُ قَدْ غَشِيَكُمْ فَاتَّخِذُوهُ جَمَلاً وَليَأخُذْ كُلُّ رَجُل مِنْكُمْ بَيَدِ رَجُل مِنْ اَهْلِ بَيْتِي فَجَزاكُمُ اللّهُ جَمِيعاً ثُمَّ تَفَرَّقُوا فِي البِلادِ فِي سَوادِكُمْ وَمَدائِنِكُمْ حَتّى يُفَرّجَ اللّهُ فَاِنَّ القَوْمَ يَطْلُبُونَني وَلَوْ اَصابُوني لَهُو عَنْ طَلَبِ غَيْري .

على بن الحسين (عليه السلام)مى فرمايد : من نيز خدمت پدرم رفتم تا گفتار او را بشنوم در حالى كه بيمار بودم ، پدر به اصحاب خود فرمود :

خداى را ستايش مى كنم بهترين ستايش ها و او را سپاس مى گويم در خوشى و ناخوشى. بار خدايا! تو را سپاسگزارم كه ما را به نبوت گرامى داشتى و علم قرآن و فقه دين را به ما كرامت فرمودى و گوشى شنوا و چشمى بينا و دلى آگاه به ما عطا كردى، ما را از زمره سپاسگزاران قرار بده. من يارانى بهتر و با وفاتر از اصحاب خود سراغ ندارم و اهل بيتى فرمانبردارتر و به صله رحم پاى بندتر از اهل بيتم نمى شناسم، خدا شما را بخاطر يارى من جزاى خير دهد! من مى دانم كه فردا كار ما با اينان به جنگ خواهد انجاميد، من به شما اجازه مى دهم و بيعت خود را از شما برمى دارم تا از سياهى شب براى پيمودن راه و دور شدن از محلّ خطر استفاده كنيد و هر يك از شما دست يك تن از اهل بيت مرا بگيريد و در روستاها و شهرها پراكنده شويد تا خداوند فرج خود را براى شما مقرر دارد. اين مردم، مرا مى خواهند و چون بر من دست يابند با شما كارى ندارند.

اين روايت در ارشاد : 2/91 ; روضة الواعظين : 1/138 ; بحار الأنوار : 44/392 ، باب 37 با كمى اختصار نقل شده است .

و مرحوم علامه مجلسى كامل اين جريان را مقتبس از كتب معتبره مانند : أمالى صدوق ، ارشاد شيخ مفيد ، لهوف سيد بن طاووس ، مثير الاحزان ابن نما ، مقاتل الطالبين أبى الفرج اصفهانى ، مناقب ابن شهر آشوب ، مروج الذهب مسعودى وكشف الغمه در بحار الأنوار : 44/392 ، باب 37 نقل فرموده است .

48 ـ فرسان الهيجاء : 2 / 32 ، محدث خيبر مرحوم حاج شيخ عباس قمى (رحمه الله) در كتاب نفس المهموم : 230 ادامه جريان را چنين نقل مى فرمايد :

امام (عليه السلام) فرمود : عمويت به فداى تو باد ! عبداللّه كشته خواهد شد هنگامى كه دهانم از شدّت عطش خشك شود و به خيمه ها آمده آب يا شير طلب كنم و چيزى نيابم ، فرزندم عبداللّه را طلب مى كنم تا از رطوبت دهانش بنوشم، چون او را نزد من آورند قبل از آن كه لبانم را بر دهان او بگذارم، شقاوت پيشه اى از لشگريان دشمن، گلوى فرزند شيرخوارم را با تير پاره كند و خون او بر دستانم جارى شود، آنگاه است كه دست به آسمان بلند كنم و از خدا طلب صبر نمايم و به ثواب او دل بندم، در اين حال نيزه هاى دشمن مرا به سوى خود خواند و آتش از خندق پشت خيمه ها زبانه كشد و من بر آن ها حمله خواهم كرد و آن لحظه، تلخ ترين لحظه دنياست و آنچه خدا خواهد، واقع شود.

على بن الحسين (عليه السلام) فرمود: قاسم با شنيدن اين سخنان زار زار گريست و ما نيز گريستيم و بانگ شيون و زارى از خيمه ها بلند شد.

49 ـ قال رسول اللّه (صلى الله عليه وآله) : إن اللّه أمرني بحب أربعة قالوا : ومن هم يا رسول اللّه ؟ قال : علي بن أبي طالب (عليه السلام)ثم سكت . ثم قال : إن اللّه أمرني بحب أربعة ، قالوا : ومن هم يا رسول اللّه ؟ قال : علي بن أبي طالب والمقداد بن الأسود وأبوذر الغفاري وسلمان الفارسي .

رجال كشّى : 10 ، حديث 21 ; اختصاص : 9 ; بحار الأنوار : 22/353 ، باب 10 ، حديث 82 .

50 ـ عن جابر عن أبي جعفر (عليه السلام) قال.... فقال أمير المؤمنين (عليه السلام) : يا أباذر ! إن سلمان لو حدثك بما يعلم لقلت رحم اللّه قاتل سلمان . يا أباذر ! إن سلمان باب اللّه في الأرض من عرفه كان مؤمنا ومن أنكره كان كافرا .

رجال كشّى : 14 ، حديث 33 ; بحار الأنوار : 22/373 ، باب 11 ، حديث 12 .

51 ـ رجال كشّى : 16 .

52 ـ رجال كشّى : 18 ، حديث 42 ; بحار الأنوار : 22/385 ، باب 11 ، حديث 25 .

53 ـ رجال كشّى : 13 ، حديث 29 ; اختصاص : 11 ; بحار الأنوار : 22/346 ، باب 10 ، حديث 59 .

54 ـ عن المسيب بن نجبة الفزاري قال : لما أتانا سلمان الفارسي قادما تلقيناه فيمن تلقاه فسار حتى انتهى إلى كربلاء فقال : ما تسمون هذه قالوا كربلاء فقال هذه مصارع إخواني هذا موضع رحالهم وهذا مناخ ركابهم وهذا مهراق دمائهم يقتل بها خير الأولين ويقتل بها خير الآخرين......

رجال كشّى : 19 ، حديث 46 ; بحار الأنوار : 22/386 ، باب 11 ، حديث 28 .

55 ـ انفال ( 8 ) : 22 .

56 ـ انفال ( 8 ) : 55 .

57 ـ ارشاد : 2/91 ; بحار الأنوار : 44/392 ، باب 37 .

58 ـ اعلام الورى : 238 ، الفصل الرابع ; بحار الأنوار : 44 / 393 ، باب 37 .

59 ـ عن فضيل بن الزبير، قال... وكان حبيب من السبعين الرجال الذين نصروا الحسين (عليه السلام) ولقوا جبال الحديد واستقبلوا الرماح بصدورهم والسيوف بوجوههم وهم يعرض عليهم الأمان والأموال فيأبون ويقولون لا عذر لنا عند رسول اللّه (صلى الله عليه وآله) إن قتل الحسين ومنا عين تطرف حتى قتلوا حوله...

رجال كشّى : 78 ، حديث 133 .

60 ـ ثواب الاعمال و عقاب الاعمال : 455 ; محاسن : 1/90 ، باب 16 ، حديث 40 ; وسائل الشيعة : 1/122 ، باب 29 ، حديث 309 ; بحار الأنوار : 27/177 ، باب 7 ، حديث 24 .

61 ـ اين جمله مقتبس از روايتى است به اين مضمون :

 . . . الحسين بن على بن أبى طالب (عليه السلام) قال : دخلت على رسول اللّه 9 وعنده أُبى بن كعب . فقال لى رسول اللّه (صلى الله عليه وآله) : مرحبا بك يا أبا عبداللّه ! يا زين السموات والأرضين ! قال له أُبى : وكيف يكون يا رسول اللّه زين السموات والأرضين أحد غيرك ؟ قال : يا أُبى ! والذى بعثنى بالحق نبيا اِن الحسين بن على فى السماء اكبر منه فى الأرض ، وانه لمكتوب عن يمين عرش اللّه عزوجل : مصباح هدى وسفينة نجاة وامام خير ويمن وعز وفخر وعلم وذخر . . .

عيون أخبار الرضا (عليه السلام) : 2/62 ، حديث 29 و . . .

62 ـ عنصر شجاعت : 3 / 56 .

لنعم الحرّ حرّ بنى رياح *** ونعم الحر مختلف الرماح
ونعم الحر اذ نادى حسينا *** فجاد بنفسه عند الصباح

63 ـ جوهر الثّمين : تأليف حسين بن على بغدادى به سال 1019 هجرى .

64 ـ صف (61) : 10 ـ 11 .

65 ـ صف (61) : 12 ـ 13 .

66 ـ مصباح الشريعة : 183 ، باب 87 .

67 ـ بحر المعارف : 2 / 317 .

68 ـ الحلية روى محمد بن الحسن أنه لما نزل القوم بالحسين وأيقن أنهم قاتلوه قال لأصحابه قد نزل ما ترون من الأمر وإن الدنيا قد تغيرت وتنكرت وأدبر معروفها واستمرت حتى لم يبق منها إلا كصبابة الإناء وإلا خسيس عيش كالمرعى الوبيل ألا ترون الحق لا يعمل به والباطل لا يتناهى عنه ليرغب المؤمن في لقاء اللّه وإني لا أرى الموت إلا سعادة والحياة مع الظالمين إلا برما .

مناقب : 4/68 ; تحف العقول : 245 ; بحار الأنوار : 44/192 ، باب 26 ، حديث 4 .

69 ـ مقتل الحسين مقرم : 218 با كمى اختلاف .

70 ـ يونس ( 10 ) : 58 .

71 ـ مقتل الحسين ابو مخنف : 142 .

72 ـ بصائر الدرجات : 192 ، نادر من الباب ، حديث 6 .

73 ـ احزاب (33) : 23 .

74 ـ عن أبي حمزة الثمالي قال : قال الصادق (عليه السلام) : إذا أردت زيارة قبر العباس بن علي وهو على شط الفرات بحذاء الحير فقف على باب السقيفة وقل :

سلام اللّه وسلام ملائكته المقربين وأنبيائه المرسلين وعباده الصالحين وجميع الشهداء والصديقين والزاكيات الطيبات فيما تغتدي وتروح عليك يا ابن أمير المؤمنين أشهد لك بالتسليم والتصديق والوفاء والنصيحة لخلف النبي (صلى الله عليه وآله)المرسل والسبط المنتجب والدليل العالم والوصي المبلغ والمظلوم المهتضم فجزاك اللّه عن رسوله وعن أمير المؤمنين وعن الحسن والحسين صلوات اللّه عليهم أفضل الجزاء بما صبرت واحتسبت وأعنت فَنِعْمَ عُقْبَى الدّارِ لعن اللّه من قتلك ولعن اللّه من جهل حقك واستخف بحرمتك ولعن اللّه من حال بينك وبين ماء الفرات أشهد أنك قتلت مظلوما وأن اللّه منجز لكم ما وعدكم جئتك يا ابن أمير المؤمنين وافدا إليكم وقلبي مسلم لكم وتابع وأنا لكم تابع ونصرتي لكم معدة حَتّى يَحْكُمَ اللّهُ وَهُوَ خَيْرُ الْحاكِمِينَ فمعكم معكم لا مع عدوكم إني بكم وبإيابكم من المؤمنين وبمن خالفكم وقتلكم من الكافرين قتل اللّه أمة قتلتكم بالأيدي والألسن . ثم ادخل فانكب على القبر وقل :

السلام عليك أيها العبد الصالح المطيع للّه ولرسوله ولأمير المؤمنين والحسن والحسين السلام عليك ورحمة اللّه وبركاته ومغفرته ورضوانه على روحك وبدنك أشهد وأشهد اللّه أنك مضيت على ما مضى به البدريون والمجاهدون في سبيل اللّه المناصحون له في جهاد أعدائه المبالغون في نصرة أوليائه الذابون عن أحبائه فجزاك اللّه أفضل الجزاء وأكثر الجزاء وأوفر الجزاء وأوفى جزاء أحد ممن وفى بيعته واستجاب له دعوته وأطاع ولاة أمره أشهد أنك قد بالغت في النصيحة وأعطيت غاية المجهود فبعثك اللّه في الشهداء وجعل روحك مع أرواح السعداء وأعطاك من جنانه أفسحها منزلا وأفضلها غرفا ورفع ذكرك في عليين وحشرك مع النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَداءِ وَالصّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً أشهد أنك لم تهن ولم تنكل وأنك مضيت على بصيرة من أمرك مقتديا بالصالحين ومتبعا للنبيين فجمع اللّه بينا وبينك وبين رسوله وأوليائه في منازل المخبتين فإنه أرحم الراحمين .

تهذيب الأحكام : 6/65 ، باب 18 ، حديث 1 ; كامل الزيارات : 256 ، باب 85 ، حديث 1 ; بحار الأنوار : 98/277 ، باب 20 ، حديث 1 .

75 ـ عن ثابت بن أبي صفية الثمالي قال : نظر علي بن الحسين... وإن للعباس عند اللّه عزّوجل منزلة يغبطه بها جميع الشهداء يوم القيامة .

خصال : 1/68 ، حديث 101 ; أمالى صدوق : 462 ، المجلس السبعون ، حديث 10 ; بحار الأنوار : 44/298 ، باب 35 ، حديث 4 .

76 ـ قال المفيد والسيد ابن طاوس رحمة اللّه عليها وغيرهما زيارة أول يوم من رجب وليلته ليلة النصف من شعبان فإذا أردت زيارته (عليه السلام) في الأوقات المذكورة فاغتسل والبس أطهر ثيابك وقف على باب قبته مستقبل القبلة وسلم على سيدنا رسول اللّه (صلى الله عليه وآله) وعلى أمير المؤمنين وفاطمة والحسن والحسين والأئمة صلوات اللّه عليهم أجمعين ثم ادخل على ضريحه وكبر اللّه مائة مرة وقل السلام عليك يا ابن رسول اللّه السلام عليك يا ابن خاتم النبيين السلام عليك يا ابن سيد المرسلين السلام عليك يا ابن سيد الوصيين السلام عليك يا أبا عبد اللّه السلام عليك يا حسين بن علي السلام عليك يا ابن فاطمة سيدة نساء العالمين السلام عليك يا ولي اللّه وابن وليه السلام عليك يا صفي اللّه وابن صفيه السلام عليك يا حجة اللّه وابن حجته السلام عليك يا حبيب اللّه وابن حبيبه السلام عليك يا سفير اللّه وابن سفيره السلام عليك يا خازن الكتاب المسطور السلام عليك يا وارث التوراة الإنجيل والزبور السلام عليك يا أمين الرحمن السلام عليك يا شريك القرآن السلام عليك يا عمود الدين السلام عليك يا باب حكمة رب العالمين السلام عليك يا باب حطة الذي من دخله كان من الآمنين السلام عليك يا عيبة علم اللّه السلام عليك يا موضع سر اللّه السلام عليك يا ثار اللّه وابن ثاره والوتر الموتور السلام عليك وعلى الأرواح التي حلت بفنائك وأناخت برحلك بأبي أنت وأمي ونفسي يا أبا عبد اللّه لقد عظمت المصيبة وجلت الرزية بك علينا وعلى جميع أهل الإسلام فلعن اللّه أمة أسست أساس الظلم والجور عليكم أهل البيت ولعن اللّه أمة دفعتكم عن مقامكم وأزالتكم عن مراتبكم التي رتبكم اللّه فيها بأبي أنت وأمي ونفسي يا أبا عبد اللّه أشهد لقد اقشعرت لدمائكم أظلة العرش مع أظلة الخلائق بكتكم السماء والأرض وسكان الجنان والبر والبحر صلى اللّه عليك عدد ما في علم اللّه لبيك داعي اللّه إن كان لم يجبك بدني عند استغاثتك ولساني عند استنصارك فقد أجابك قلبي وسمعي وبصري سُبْحانَ رَبِّنا إِنْ كانَ وَعْدُ رَبِّنا لَمَفْعُولاً أشهد أنك طهر طاهر مطهر من طهر طاهر مطهر طهرت وطهرت بك البلاد وطهرت أرض أنت بها وطهر حرمك أشهد أنك قد أمرت بالقسط والعدل ودعوت إليهما وأنك صادق صديق فيما دعوت إليه أنك ثار اللّه في الأرض وأشهد أنك قد بلغت عن اللّه وعن جدك رسول اللّه وعن أبيك أمير المؤمنين وعن أخيك الحسن ونصحت وجاهدت في سبيل اللّه وعبدته مخلصا حتى أتاك اليقين فجزاك اللّه خير جزاء السابقين وصلى اللّه عليك وسلم تسليما اللهم صل على محمد و آل محمد وصل على الحسين المظلوم الشهيد الرشيد قتيل العبرات وأسير الكربات صلاة نامية زاكية مباركة يصعد أولها ولا ينفد آخرها أفضل ما صليت على أحد من أولاد أنبيائك المرسلين يا إله العالمين ثم قبل الضريح وضع خدك الأيمن عليه والأيسر ودر حول الضريح وقبله من أربع جوانبه .

إقبال : 712 ; بلد الأمين : 281 ; بحار الأنوار : 98/336 ، باب 26 ، حديث 1 .

77 ـ عن أبي عبداللّه (عليه السلام) قال : تقول إذا أتيت إلى قبره :

السلام عليك يا ابن رسول الّه السلام عليك يا ابن أميرالمؤمنين السلام عليك يا أبا عبداللّه السلام عليك يا سيد شباب أهل الجنة ورحمة اللّه وبركاته . السلام عليك يا من رضاه رضا الرحمن وسخطه من سخط الرحمن . السلام عليك يا ابن الله وحجة اللّه وباب اللّه والدليل على اللّه والداعي إلى اللّه ، أشهد أنّك قد حللت حلال اللّه وحرمت حرام اللّه وأقمت الصلاة وأتيت الزكاة وأمرت بالمعروف ونهيت عن المنكر ودعوت إلى سبيل ربك بالحكمة والموعظة الحسنة . . .

كامل الزيارات : 222 حديث 13 .

78 ـ كامل الزيارات : 100 ، باب 32 ، حديث 3 ; وسائل الشيعة : 14/507 ، باب 66 ، حديث 19703 ; بحار الأنوار : 44/291 ، باب 34 ، حديث 33 .

79 ـ كامل الزيارات : 106 ، باب 33 ، حديث 7 ; بحار الأنوار : 44/289 ، باب 34 ، حديث 29 .

80 ـ كامل الزيارات : 106 ، باب 33 ، حديث 5 ; بحار الأنوار : 44/287 ، باب 34 ، حديث 25 .

81 ـ كامل الزيارات : 114 ، باب 39 ، حديث 4 ; بحار الأنوار : 98/60 ، باب 9 ، حديث 33 .

82 ـ كافى : 4/582 ، باب فضل زيارة أبى عبداللّه الحسين (عليه السلام) ، حديث 11 ; ثواب الأعمال : 94 ; وسائل الشيعة : 14/411 ، باب 37 ، حديث 19482 .

83 ـ قال أبو عبد اللّه (عليه السلام) : إن أربعة آلاف ملك عند قبر الحسين (عليه السلام) شعثا غبرا يبكونه إلى يوم القيامة رئيسهم ملك يقال له منصور فلا يزوره زائر إلا استقبلوه ولا يودعه مودع إلا شيعوه ولا يمرض إلا عادوه ولا يموت إلا صلوا على جنازته واستغفروا له بعد موته .

كافى : 4/581 ، باب فضل زيارة أبى عبداللّه الحسين (عليه السلام) ، حديث 7 ; ثواب الأعمال : 88 ; كامل الزيارات : 128 ، باب 119 ، باب 41 ، حديث 1 ; بحار الأنوار : 98/62 ، باب 9 ، حديث 42 . .

قبل فهرستبعد
 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation