بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب جلوه های رحمت الهی, استاد حسین انصاریان   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     01 - جلوه هاي رحمت الهي
     02 - جلوه هاي رحمت الهي
     0222 - جلوه هاي رحمت الهي
     03 - جلوه هاي رحمت الهي
     04 - جلوه هاي رحمت الهي
     05 - جلوه هاي رحمت الهي
     06 - جلوه هاي رحمت الهي
     07 - جلوه هاي رحمت الهي
     08 - جلوه هاي رحمت الهي
     09 - جلوه هاي رحمت الهي
     10 - جلوه هاي رحمت الهي
     11 - جلوه هاي رحمت الهي
     12 - جلوه هاي رحمت الهي
     FEHREST - جلوه هاي رحمت الهي
 

 

 
 
قبلفهرستبعد

زيباترين دنيا

زيباترين و مفيدترين و سودمندترين دنيا ، دنياى اولياى خداست كه با عبادت و خدمت و جهاد و تقوا همراه است ، دنيايى كه يك لحظه اش از عبادت جنّ و انس برتر است ، دنيايى كه فقط به وسيله آن كسب رحمت مى شود و سود جاويد و هميشگى اش بهشت است ، دنيايى كه دارنده اش چون اميرالمؤمنين (عليه السلام) از آن نخلستان هاى آباد به وجود مى آورد و به وسيله آن سفره تهيدستان و فقيران را رنگين مى كند ولى خودش در سطحى بسيار ساده و با كمال قناعت از آن مصرف مى نمايد .

دنيايى كه وقتى اميرالمؤمنين على (عليه السلام) در آن ، زمام حكومت بر مملكتى پهناور را به دست مى گيرد و با سپاه اسلام براى سركوب كردن پيمان شكنان به سوى بصره حركت مى كند و به محل ذى قار مى رسد و در آنجا مشغول وصله زدن كفشش مى شود و پس از وصله زدن به ابن عباس مى گويد : اين كفش چقدر مى ارزد ؟ ابن عباس مى گويد : قيمت و ارزشى ندارد ، مى فرمايد : به خدا سوگند ! رياست و حكومت من بر شما از اين كفش بى ارزش تر است ، مگر اينكه بتوانم با اين حكومت حقى را زنده كنم و باطلى را براندازم .

اين دنيادارى ، دنيادارى مثبت و حقى است و پلى است كه يك طرفش به عبادت و خدمت و طرف ديگرش به رحمت و جنت وصل است .

 

حريصان به دنيا

حضرت مسيح (عليه السلام) در پى حاجتى به سفر مى رفت در حاليكه سه تن از يارانش او را همراهى مى كردند ، در مسير راه به سه شمش طلا برخوردند كه روى زمين قرار داشت .

مسيح به ياران فرمود : اين طلاها مردم را از بين مى برد و هلاك مى كند مبادا محبت آنها را به دل راه دهيد ، آنگاه از طلاها گذشتند و به راه خود ادامه دادند ، اندكى از راه را طى كرده بودند كه يكى از همراهان گفت : يا روح الله ! كارى ضرورى براى من پيش آمده اجازه دهيد باز گردم ، مسيح به او اجازه داد و او هم از ياران جدا شد و به جانب سه شمش طلا باز گشت ، دو همراه ديگر نيز مانند دوستشان به عذر و بهانه اى باز گشتند و هر سه نفر كنار سه شمش طلا گرد آمدند ، تصميم گرفتند آنها را بين خود تقسيم كنند به يكى از ميان خودشان گفتند : گرسنه ايم برو غذايى تهيه كن تا پس از خوردن و سير شدن با فراغت حال و فرصت كافى به تقسيم طلاها بپردازيم .

او پس از خريد غذا ، سمّى مهلك به غذا زد تا آن دو نفر را بكشد و همه طلا را خود صاحب شود ، آن دو نفر ديگر هم با يكديگر سازش كردند كه دوست خود را وقتى آمد بكشند و هر سه شمش را خود مالك شوند ! !

هنگامى كه رفيقشان آمد او را كشتند و خود هم با خوردن غذاى مسموم مُردند ، مسيح (عليه السلام) در بازگشت از سفر هر سه دوستش را كنار خشت هاى طلا ، مرده يافت ، با اذن پروردگار آنان را زنده كرد و گفت : آيا نگفتم اين طلاها انسان را مى كشند؟ !

 

كلام اميرالمؤمنين (عليه السلام) درباره دنيا

اميرالمؤمنين (عليه السلام) درباره كيفيت برخورد با كالاى دنيا و اينكه مال و ثروت مادى دليل عزت و افتخار و سند شخصيت نيست مى فرمايد :

« يَا ايُّهَا النَّاسُ مَتَاعُ الدُّنيَا حُطامٌ مُوبىءٌ فَتَجَنَّبُوا مَرْعاهُ قُلْعَتُهَا أحْظى مِن طُمَأنينَتِهَا وَبُلْغَتُها أزْكى مِنْ ثَرْوَتِها ، حُكِمَ عَلى مُكْثِر مِنْهَا بِالفَاقَةِ ، وَأُعينَ مَنْ غَنِىَ عَنْهَا بِالرَّاحَةِ . . . » .

اى مردم ! متاع دنيا كالايى ناچيز چون برگ هاى خشكيده و با خير است ، پس از چراگاه آن بپرهيزيد كه دل كندن از آن لذّت بخش تر از اعتماد و اطمينان به آن است و به اندازه ضرورت برداشت كردن از دنيا بهتر از جمع آورى سرمايه فراوان است . بر آنكه به افزودن ثروت اقدام كند حكم به تهيدستى شده و آنكه در آن كوس بى نيازى زده به آسايشش كمك گشته ، آن را كه زيور دنيا به شگفتى اندازد كوردلى از پى درآيد و آنكه عشقش را به دل گيرد خاطرش را از اندوه ها پر كند ، كه براى آن اندوه ها در سويداى دلش خلجان است ، اندوهى سرگرمش كند و غمى محزونش نمايد ، چنين است تا نفس گلوگيرش شود و او را به بيابان اندازند ، در حاليكه رگ هاى حياتش قطع شده ، نابود كردنش بر خدا و انداختنش به گورستان براى دوستان آسان است ، مؤمن با ديده عبرت به دنيا مى نگرد و از آن از باب اضطرار به اندازه شكم برمى دارد و وصف دنيا را به گوش خشم و دشمنى مى شنود ، اگر بگويند ثروتمند شده پس از اندكى مى گويند به تهيدستى نشسته و اگر به بودنش شاد شوند به مرگش اندوهگين گردند ، اين است حال و وضع دنيا و هنوز اهل دنيا را روزى كه در آن نوميد شوند نيامده است .

 

برخورد اميرالمؤمنين (عليه السلام) با دنيا

احنف بن قيس مى گويد : نزد معاويه رفتم ، در مجلس او آنقدر شيرينى و ترشى آوردند كه شگفت زده شدم ، در مرحله بعد غذاهايى رنگارنگ در سفره او چيدند كه من نام آنها را نمى دانستم و نام يك يك خوراكى ها را از او مى پرسيدم و او توضيح مى داد .

هنگاميكه غذاها را به من شناسانيد و هر يك را وصف كرد گريه كردم ! گفت : چرا گريه مى كنى ؟ گفتم : به خاطرم آمد كه شبى در محضر اميرالمؤمنين على (عليه السلام) بودم ، هنگام افطار مرا نزد خود مهمان كرد و با اصرارى كه داشت نزدش ماندم ، ديدم انبانى را طلبيد كه سرش بسته و مُهر زده شده بود ، پرسيدم در اين انبان چيست ؟ فرمود : سويق جو است . عرض كردم : آيا ترسيدى كسى از آن بردارد و يا بخل كردى كه اينگونه سر انبان را مهر كرده اى ؟ فرمود : نه ترسيدم و نه بخل كردم بلكه ترسيدم فرزندانم بر آن روغن يا زيتون بريزند ، گفتم : آيا حرام است چنين غذايى ميل كنى ؟ فرمود : حرام نيست ، ولى بر امامان عادل واجب است كه نصيب خود را به اندازه تهيدست ترين مردم بردارند تا مستمندان از جادّه حق بيرون نروند .

اصبغ بن نباته مى گويد : در عصر خلافت و زمامدارى على هنگامى كه از اطراف كشور براى حضرت اموالى مى آوردند بينوايان و تهيدستان را فرا مى خواند آنگاه با دست خويش اموال را جدا و تقسيم مى كرد و مى فرمود :

« يا صَفْراءُ يا بَيْضاءُ لا تَغُرّينى غُرّى غَيْرى » .

اى طلا ! اى نقره مرا نفريبيد ، ديگرى را فريفته خود كنيد .

و مى فرمود :

هذا جناى و خياره فيهاذ كل جان يده الى فيه

اين خرمن و چيده من است و بهترين و برگزيده هايش نيز موجود است ، « بر نداشته ام و نخورده ام » در حاليكه هر چيننده اى دست در دهان دارد و بهترين هايش را خودش مى خورد .

آنگاه از كنار بيت المال فاصله نمى گرفت تا تمام آن را تقسيم بندى و بين تهيدستان توزيع كند ، سپس امر مى كرد كه جاى بيت المال را جارو كنند و آب در آن محل بپاشند ، بعد دو ركعت نماز در آنجا مى خواند و پس از نماز مى فرمود : اى دنيا ! خود را به من منما و مرا شيفته خود مگردان و رابطه اشتياق با من برقرار مكن كه من تو را سه طلاقه كرده ام كه در آن رجوعى نيست و همواره مى فرمود :

« يَا دُنيَا غُرّى غَيْرِى » .

دنيا غير مرا فريب ده .

چنين قفس نه سزاى من خوش الحانى استروم به روضه رضوان كه مرغ آن چمنم

 

حيات طيّبه

حيات طيبه اى كه قرآن مجيد مطرح مى كند در حقيقت قناعت و رضايت به قسمت بر اساس استعداد و شرايط است و محصول ايمان و عمل صالح است .

 مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِن ذَكَر أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً . . . .

از مرد و زن ، هر كس كار شايسته انجام دهد در حالى كه مؤمن است ، مسلماً او را به زندگى پاك و پاكيزه اى زنده مى داريم . . .

اسلام نگفته است كه تارك دنيا باش و به كلى از همه نعمت هاى الهى محروم بمان ، بلكه با ديدگاهى الهى و با ايمان و عمل صالح باش و به قدر كفاف و عفاف يعنى بر پايه برخوردارى از معيشتى كافى و آبرومندانه از متاع دنيا برگير ، در مصرف اسراف نكن و در توليد قانع نباش ، رمز راحتى ، تسليم بودن به حق و راضى بودن از خداست كه او بهتر از خودمان خير و صلاح ما را مى داند و مى خواهد .

نبايد هر روز ناراحت اين باشم كه آن شخص چه دارد و من ندارم ، قرآن كريم مى فرمايد :

 وَلاَ تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجاً مِّنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَرِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَأَبْقَى .

ديدگانت را به آنچه برخى از اصناف آنان را بهره مند كرديم مدوز ،  آنچه به آنان داده ايم  شكوفه  بى ميوه و زيور و زينت  دنياست تا آنان را در آن بيازماييم و رزق پروردگارت بهتر و پايدارتر است .

 

برنده كيست ؟

به هر حال استعدادها و توان ها يكسان نيست ، پنج انگشت ما مانند هم نيستند ولى با وجود تفاوت هايشان همكار يكديگرند . دو دانش آموز در يك كلاس درس مى خوانند و چند سال بعد يكى وكيل و وزير مى شود ، ديگرى كارمند معمولى . دو طلبه وارد حوزه مى شوند يكى بهترين دانشمند يا مرجع تقليد ديگرى امام جماعتى معمولى و . . . نبايد به خدا اعتراض كرد .

مگر پرونده انسان در همين دنيا پايان مى پذيرد ؟ مگر پاداش و حساب و آخرت را فراموش كرده ايم ؟ بيشتر اولياى الهى و انبيا و امامان در اين دنيا وضع مرفهى نداشتند و يا از كمترين نعمت هاى مادى برخوردار بوده اند ، برنده كسى است كه رفيق خدا باشد و بازنده فردى است كه انسانيت و همه هستى خود را در برابر آب و دانه اى ببازد و به صورت غير انسان وارد آخرت شود .

مگر ابوذرها و سلمانها چقدر از اين دنيا بردند ؟ نشانه مشمول بودنت به رحمت و فضل خدا اين است كه نيمه شبى موفق شوى خالصانه راز و نياز و اشك و آهى داشته باشى ، نه باغ و راغ و خدم و حشم كه هر بى سر و پايى دارد ، ما را در اين دنيا زندگى نمى كنيم كه خدا را رها كرده و خرما را بگيريم !

اگر انسان يك نيم نگاه بابصيرتى به سفره ظاهر بيندازد حتى اگر بهترين غذاها چون عسل و بهترين پوشاك ها چون ابريشم ، كه هر دو محصول دو حيوان است در كنارش باشد ، پس از گذشت ساعت ها به موادى بى ارزش و حتى نفرت بار تبديل مى شود .

حتى بهترين لذّت هاى جنسى كنار هم قرار گرفتن دو مركز ادرار و بول و محل تجمع كثيف ترين سمومات و مدفوعات بدن است و به قول اميرالمؤمنين (عليه السلام) :

« مَبَالٌ فِى مَبَال » .

است ، فرضاً كه هميشه غذاى ما بهترين غذا و لباسمان بهترين لباس باشد سرانجامش نابودى زرق و برق و باقى ماندن حساب و كتاب آن است . ما بايد در زندگى مادى راه و رسم اولياى حق را سرمشق خود قرار دهيم ، چنانكه اميرالمؤمنين (عليه السلام) مى فرمايد :

« وَلَقَدْ كَانَ فِى رَسُولِ اللهِ (صلى الله عليه وآله) كَاف لَكَ فِى الأُسْوَةِ ، وَدَليلٌ لَكَ عَلى ذَمِّ الدُّنيَا وَعَيْبِهَا وَكَثْرَةِ مَخَازِيهَا وَمَساوِيهَا إذْ قُبِضَتْ عَنْهُ أطرافُهَا وَوُطِّئَتْ لِغَيْرِهِ أكْنَافُهَا وَفُطِمَ عَنْ رَضَاعِهَا وَزُوِىَ عَنْ زَخَارِفِهَا » .

و براى تو بس است كه راه و رسم پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) را اطاعت نمايى تا راهنماى خوبى براى تو در شناخت بدى ها و عيب هاى دنيا و رسوايى وزشتى هاى آن باشد ، چه اينكه دنيا از هر سو از پيامبر باز داشته و براى غير او گسترانيده شد ، از پستان دنيا شير نخورد و از زيورهاى آن فاصله گرفت .

اگر انسان همانند اولياى الهى با كالاى دنيا و متاع زندگى برخورد كند بى ترديد كاسب رحمت در دنيا و آخرت مى شود .

 

گذشت از دنيا راه رسيدن به رحمت حق

از آيات قرآن مجيد استفاده مى شود كه بهشت پس از دوزخ است ، بهشتيان بايد از مسير دوزخ بگذرند تا به بهشت برسند و اين نيرو و قدرت عبور از دوزخ بايد در دنيا تأمين شود و به عبارت ديگر بايد در دنيا از آنچه كه در قيامت به صورت آتش رخ مى نمايد گذشت تا بتوان در قيامت به بهشت رسيد .

بهشت جلوه رحمت حق در روز محشر است و مانع تحقق اين رحمت كه از دنيا شروع مى شود شرك و كفر و نفاق و حسد و حرص و بخل و كينه توزى و ترك عمل صالح است . كسيكه در دنيا از اين امور بگذرد و در مسير زندگى ، آلوده به اين خبائث نشود ، شايسته حيات طيبه مى شود و در آخرت به خاطر اينكه خود را در دنيا از اين آلودگى ها حفظ كرد به صورتى سهل و آسان و بدون رنج و زحمت از دوزخ مى گذرد و قدم در بهشت عنبرسرشت مى گذارد .

 وَإِن مِّنكُمْ إِلاَّ وَارِدُهَا كَانَ عَلَى رَبِّكَ حَتْماً مَقْضِيّاً * ثُمَّ نُنَجِّى الَّذِينَ اتَّقَوْا وَنَذَرُ الظَّالِمِينَ فِيهَا جِثِيّاً .

و هيچ كس از شما نيست مگر آنكه وارد دوزخ مى شود ،  ورود همگان به دوزخ  بر پروردگارت مسلّم و حتمى است . * سپس آنان را كه از كفر ، شرك ، فساد و گناه پرهيز كردند ، نجات مى دهيم، و ستمكاران را كه به زانو درافتاده اند ، در دوزخ رها مى كنيم .

تقوا كه حقيقتى جامع است و همه ابعاد اعتقادى و عملى و اخلاقى را در پوشش خود دارد ، مايه اى است كه از هدايت و ايمان تحصيل مى شود و هدايت و ايمان سرمايه اى است كه از وحى و نبوت و ايمان به انسان در صورتيكه در برابر حق خاضع و فروتن باشد انتقال مى يابد ، در حقيقت نجات اهل تقوا از دشوارى هاى قيامت و به سلامت عبور كردن آنان از ميان دوزخ و رسيدنشان به بهشت از بركت قرآن و رهبران آسمانى و پيامبران عظيم الشأن و امامان معصوم است .

آنانكه زانو زده در آتش دوزخ رهايشان مى كنند كسانى هستند كه در دنيا در برابر حق تكبر ورزيدند و حاضر نشدند دست در دست وحى و پيامبران و امامان بگذارند و به جهالت و نادانى در خيمه حيات زيستند و دوست داشتند از قيود مذهبى و وظايف شرعى و تكاليف الهيه رها باشند ، تا جايى كه خدا با همه لطف و عنايتش و در عين رحمت بى نهايتش به پيامبر (صلى الله عليه وآله) فرمان مى دهد اين متكبران نالايق و علاقمندان به زندگى شيطانى و كوردلان ناشايسته و فرو رفتگان در باطل و بازى گرى را رها كن :

 ذَرْهُمْ يَأْكُلُوا وَيَتَمَتَّعُوا وَيُلْهِهِمُ الاَْمَلُ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ .

بگذارشان تا بخورند و  با لذايذ مادى و زودگذر  كامرانى كنند و آرزوها سرگرمشان نمايد ; پس به همين زودى  حقّانيّت اسلام و فرجام شوم خود را  خواهند فهميد .

 وَإِذَا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ أَنْ آمِنُوا بِاللهِ وَجَاهِدُوا مَعَ رَسُولِهِ اسْتَأْذَنَكَ أُولُوا الطَّوْلِ مِنْهُمْ وَقَالُوا ذَرْنَا نَكُن مَعَ الْقَاعِدِينَ .

و چون سوره اى نازل شد كه : به خدا ايمان آوريد و همراه پيامبرش جهاد كنيد ; ثروتمندان و قدرتمندان از منافقان از تو اجازه مى خواهند  كه در جهاد شركت نكنند  و مى گويند : بگذار كه ما با خانه نشينان باشيم .

آرى ; تا موانع راه بهشت برطرف نشود ، رسيدن به بهشت محال است ، ابتدا بايد با موانع راه كه عمدتاً تاريكى دل و رذايل اخلاقى است مبارزه كرد و آنها را تا حدّ ريشه كن شدن از اعماق وجود خود زدود ، سپس با قدم ايمان و طاعت و اعتقاد و عبادت به حركت در راه ادامه داد تا به مقصد برسيم .

عمل به وظايف و تكاليف و عبادات و مقررات حق براى انسان بينا و بيدار و متواضع و دين دار نه اينكه زحمت و مشقت ندارد ، بلكه سهل و آسان و امرى محبوب است و عاشق خدا و عارف به حق آنها را عاشقانه و مشتاقانه انجام مى دهد .

مسير وصال

عارف عاشق ، نماز را راهى براى رسيدن به قرب و وصال محبوب مى داند ، عارف عاشق ، هنگام رسيدن زمان اداى تكليف معشوق را به انتظار خود مى بيند به اين خاطر به سوى حضرتش با شنيدن نداى حى على خير العمل مى شتابد و با ايستادنِ در جهت قبله و آراسته بودن به طهارت ظاهرى و معنوى سخن و راز و نيازش را با گفتن الله اكبر به نيت اينكه محبوبش از هر چيزى بزرگ تر و برتر و بهتر است و معشوقش قدرتى فوق قدرت هاست شروع مى كند و با همه وجود به سپاس و ستايش حضرتش برمى خيزد و او را به رحمانيت و رحيميت مى خواند و با جان و دل مالكيت و فرمان روايى حق را بر قيامت كبرى اعلام مى دارد و با شراشر وجودش مى گويد : من فقط تو را مى پرستم و پرستش هر بت و طاغوتى را به هر قيمتى كه برايم تمام شود نفى مى كنم و تنها از تو يارى مى خواهم زيرا همه قدرت منحصر به توست و از تو درخواست مى كنم كه ما را به راه راست رهنمون باشى راه كسانى كه به آنان نعمت ايمان و عمل صالح و اخلاق حسنه عنايت كردى هم آنانكه نه مورد خشم اند و نه گمراه اند .

عارف عاشق اين راه را عاشقانه ادامه مى دهد تا جايى كه در پايان تشهد ، خود را در محضر معنوى پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) حاضر مى بيند ، به او سلام مى دهد ، سلامى كه از سپاس و تشكّرش نسبت به زحمات پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) ـ كه او را به اين مسير عاشقانه هدايت كرد ـ حكايت مى كند . سلام بر وجود مقدسى كه هر رنج و مشقتى را براى مصون شدن انسان از خزى دنيا و آخرت به خود هموار كرد و بشر را به صراط مستقيم حق و در نهايت به بهشت قيامت راهنمايى فرمود .

براى عارف عاشق ، كدام لذّت لذيذتر از عبادت و طاعت و كدام سرمايه ارزنده تر از سرمايه ايمان و معرفت است ؟ !

عارف عاشق دنياى خود را با عبادت و بندگى نسبت به حق و خدمت به خلق سپرى مى كند و هنگام مردن هم به زيباترين صورت و به آسان ترين كيفيت و با آرامشى بيرون از وصف در حاليكه از محبوبش راضى است و محبوب هم از او خوشنود است با تماشاى جمال هاديان راه محبوب و امامان معصوم تسليم ملك الموت كه در آن موقعيّت از پدر به او مهربان تر است مى شود و بدن خاكى را براى مدتى محدود رها كرده با روح پاك خود چون مرغى كه در بهار زيبا و باطراوت در گلستان به پرواز مى آيد به سوى محبوب پرواز مى كند و به قرب و وصال و لقاى محبوب مى رسد .

 

خشنودى مؤمن هنگام مرگ

در كتاب شريف « الكافى » آمده كه از حضرت امام صادق (عليه السلام)پرسيدند : آيا مؤمن از قبض روحش ناخشنود است ؟ حضرت پاسخ داد : نه ، به خدا سوگند ، هنگامى كه ملك الموت براى قبض روحش مى آيد دچار بى تابى مى شود ، ولى ملك الموت به او مى گويد : اى عاشق خدا ! بى تابى مكن ، به آن خدايى كه محمد (صلى الله عليه وآله) را مبعوث به رسالت كرد من نسبت به تو از پدرى مهربان چنانچه كنار بسترت حاضر مى شد نيكوكارتر و مهربان ترم ، دو ديده ات را باز كن و بنگر . در اين حال پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) و اميرالمؤمنين و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسين و امامان (عليهم السلام) به نظرش مى آيند ، پس به او گفته مى شود : اين پيامبر خدا و اميرالمؤمنين و فاطمه و حسن و حسين و امامان رفيقان و دوستان تواند ، پس دو ديده باز مى كند و نظر مى نمايد ، در اين وقت ندا كننده اى از جانب ربّ العزّة روحش را ندا مى دهد و مى گويد : اى وجودى كه به محمد و اهل بيتش آرامش داشتى و به ولايت و ثواب و پاداش خشنود و راضى شدى ، به سوى پروردگارت باز گرد و در بين بندگان من يعنى محمد و اهل بيتش درآى و به بهشت من وارد شو ، در اين وقت چيزى نزد او محبوب تر از بيرون رفتن روحش و ملحق شدن به منادى حق نخواهد بود.

و اين غير از حال انسان بى دين و بداخلاق و دور از عمل صالح است كه هنگام مرگ از غم فراق دنيا و اهلش و ترس شديدى كه از آخرت دارد دو ساق پايش را درهم مى پيچدو با همه وجود مى خواهد از مرگ بگريزد ولى راه فرارى براى او نيست و در آن هنگامه عظيم ، فرشتگان عذاب بر او نازل مى شوند و بر روى و پشتش تازيانه قهر و خشم مى زنند و با سخت ترين كيفيت جانش را از بدنش جدا مى كنند .

فقير : حسين انصاريان

 

قبلفهرستبعد
 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation