بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب عرفان اسلامی جلد 11, استاد حسین انصاریان   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     01 - عرفان اسلامي جلد يازده
     02 - عرفان اسلامي جلد يازده
     03 - عرفان اسلامي جلد يازده
     04 - عرفان اسلامي جلد يازده
     05 - عرفان اسلامي جلد يازده
     06 - عرفان اسلامي جلد يازده
     1 - عرفان اسلامي جلد يازده
     FEHREST - عرفان اسلامي جلد يازده
 

 

 
 
قبلفهرستبعد

ويژگيها و صفات انبياءِ عظام الهى

پيامبر آن شخصيت والا و با عظمتى است كه خداوند عليم وى را از ميان تمام مردم زمان يا تمام انسانها از ابتدا تا قيامت براى درك وحى و اسرار غيبىواقعيات مُلك و ملكوت و دريافت احكام شرعى در جهت مصلحت دنيا و آخرت مردم انتخاب كرده و وى را گنجينه و مخزن دانش و بينش و حقايق عالى هستى قرار داده است .

رابطه حضرت حق با انبياء گرام خود گاهى بصورت مستقيم بوده چون رابطه با موسى بن عمران و گاهى بوسيله روح اعظم و امين وحى و گاهى بصورت القاء واقعيات در قلب آن بزرگواران ، كه دو صورت اخير براى تمام پيامبران الهى عموميت داشته است .

قدرت روحى و نفسى و قلبى انبياء از طرف حضرت الله آنچنان بوده ، كه هر وقت اراده مى كردند با غيب عالم و با لوح و قلم و باغيب الغيب هستى تماس برقرار كنند به سادگى و به آسانى براى آنان ميسّر بود ، و تحت همين قدرت روحى و قوت قلبى و صافى نفس هر چه را براى خود و در جهت حيات مردم مى خواستند دريافت مى كردند .

معلّم اول و آخر آنان حضرت ربّ العزّه بود و هيچ بشرى در افاضه دانش علم نسبت به آن بزرگواران دخالت نداشت و اين مسئله بفرموده امام صادق (عليه السلام)در اصول كافى بر اساس اصل قبح ترجيح بلا مرجع ثابت و مسلّم است .

به عبارت ساده تر ، اطاعت از تمام انبياء تا روز قيامت بر تمام انسانها واجب حتم است ، اگر فرض شود كسى در ميان بنى آدم در رشته اى از دانش بخصوص دانش تربيتى و روحى آگاه تر از پيامبران باشد و بر او اطاعت از انبياء واجب و لازم باشد اين وجوب اطاعت ترجيح بلامرجّح است ، يعنى مقدم را مؤخر داشتن و مؤخر را مقدم داشتن و اين تقديم و تأخير در دادگاه با عظمت عقل و وجدان قبيح است ، بنابر اين دانش و معلومات انبياء مافوق معلومات بشر تا روز قيامت است و در جامعه انسانى معلّمى نبوده كه بر انبياء اضافه معلومات داشته باشد تا بتواند بر دانش انبياء بيفزايد ، اين است كه اين طايفه عظيم القدراين نفوس عاليه و ارواح طيّبه معلّمى جز خداى لايزال از روز اول حيات تا لحظه بيرون رفتن از دنيا نداشتند .

معلومات اول زمان و معقولات آخر زمان در دو رشته غيب و شهود در حدّ لازم براى آن بزرگواران چون خورشيد تابان درخشش داشت و اين مسئله بخاطر اين بود كه خداوند عزيز به آن راهنمايان راه حق نفسى به نام نفس قدسى كرامت فرموده بود ، و اين نفس قدسى هم در جهت رشد و كمال خود آنان بود هم در جهت رشد و كمال امّت ها و اقوام روى زمين در تمام ادوار تاريخ .

بر اساس همين نفس قدسى بود كه تمام انبياء در تمام لحظات حيات پرارزش خود از قيد هوا و هوس و از قيد طاغوت و طاغوتيان با كمال قدرت آزاد زيستند و جز در پيشگاه حضرت ربّ العالمين سر تواضع فرود نياوردند كه در مكتب حق اصل آزادى عبارت از قرار داشتن در مدار بندگى حق و آزاد بودن از قيد خلق است .

چون سربندگى بر خاك درگاه دوست گذارى و در اين بندگى هدفى جز رضاى محبوب نخواهى ، از دنيا و مافيها و عقبى و مافيها رسته اى و به عين آزادى و محض وارستگى رسيده اى ، كه دنيا و مافيها و عقبى و  آنچه در آن دو ظرف است بر عاشق حرام است ، آنچه بر عاشق واجب است اطاعت از معشوق و آنچه بر او حلال است طلب رضا و خواسته و اراده محبوب است .

باب هفتاد و يكم در نيكوئى به پدر و مادر است

قالَ الصّادِقُ (عليه السلام) : بِرُّ الْوالِدَيْنِ مِنْ حُسْنِ مَعْرِفَةِ الْعَبْدِ بِاللهِ تَعالى اِذْ لا عِبادَةَ اَسْرَعُ بُلُوغاً بصِاحِبِها اِلى رِضَى اللهِ تَعالى مِنْ بِرِّ الْوالِدَيْنِ الْمُسْلِمَيْنِ لِوَجْهِ اللهِ تَعالى لاَِنَّ حَقَّ الْوالِدَيْنِ مُشَْقٌّ مِنْ حَقِّ اللهِ تَعالى اِذا كانا عَلى مِنهاجِ الدّينِ وَالسنُّنَّةِوَلا يَكونانِ يَمْنَعانِ الْوَلَدَ مِنْ طاعَةِ اللهِ تَعالى اِلى مَعْصِيَتِهِ وَمِنَ الْيَقينِ اِلىَ الشِّكِ وَمِنَ الزُّهدِ اِلَى الدُّنْيا وَلا يَدْعُوانِهِ اِلى خلافِ ذلِكَ فَاِذا كانَ كَذلِكَ فَمَعْصِيَتُهُما طاعةٌ وَطاعَتُهُما مَعْصِيَةٌ.

قالَ اللهُ تَعالى : ( وَوَصَّيْنَا الاِْنسَانَ بِوَالِدَيْهِ حُسْناً وَإِن جَاهَدَاكَ لِتُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلاَ تُطِعْهُمَا ) .

وَاَمّا في باب الْعِشْرَةِ فَدارِهِما وارْفَقْ بِهِما واحْتَمِلْ اَذاهُما نَحْوَمَا احْتَمَلا عَنْكَ في حالِ صِغَرِكَ وَلا تُضَيِّقْ عَلَيْهِما مِمّا قَدْ وَسَعَ اللهُ عَلَيْكَ مِنَ الْمَأْكُولِ وَالْمَلْبُوسِ وَلا تُحَوِّل وَجْهَكَ عَنْهُما وَلا تَرْفَعْ صَوْتَكَ فَوقَ اَصْواتِهِما فَاِنَّ تَعْظيمَهُما مِنْ اَمْرِ اللهِ تَعالى وَقُلْ لَهُما بِاَحْسَنِ الْقَوْلِ وَأَلْطَفِهِ فَاِنَّ اللهَ لا يُضيعُ اَجْرَ الْمُحْسِنينَ .

قالَ الصّادِقُ (عليه السلام) :

بِرُّ الْوالِدَيْنِ مِنْ حُسْنِ مَعْرِفَةِ الْعَبْدِ بِاللهِ تَعالى اِذْ لا عِبادَةَ اَسْرَعُ بُلُوغاً بصِاحِبِها اِلى رِضَى اللهِ تَعالى مِنْ بِرِّ الْوالِدَيْنِ الْمُسْلِمَيْنِ لِوَجْهِ اللهِ تَعالى :

در اين بخش وجود مقدس حضرت صادق (عليه السلام) به يكى از مهم ترين مسائل اسلامى و عاطفى كه نيكى به پدر و مادر است اشاره ميفرمايند .

مسئله پدر و مادر از اهم مسائل الهى است و در حرمت و اهميتش همين بس كه احسان به پدر و مادر در قرآن مجيد پس از مسئله توحيد و عبادت حضرت حق مطرح شده است .

در متن روايت آمده است حسن سلوك و نيكى به والدين از حسن شناخت معرفت عبد به خداوند تعالى است ، چرا كه هيچ عبادتى انسان را به سرعت نيكى به پدر و مادر به خوشنودى حضرت دوست نميرساند ، آنهم احسانى كه محض تحصيل رضاى پروردگار باشد ، و البته احسان كامل در وقتى مقتضى است كه پدر و مادر مسلمان باشند ، كه حقّ اينگونه پدر و مادر مشتق از حق خداست ، ولى در جائيكه پدر و مادر فرزند را از طاعت حق به معصيت دعوت كنند ، و از يقين به شك بخوانند و از زهد به دنياپرستى سوق دهند ، اطاعت آنان در اين امور و احسان بآنها در اين مراحل جائز نيست .

پدر و مادر اگر فرزند خود را به خلاف برنامه هاى الهى دعوت كنند ، روگرداندن از دعوت آنان اطاعت حق ، و پيروى از آنان معصيت جناب اوست .

خداوند متعال در قرآن مجيد فرموده : ما به انسان پدر و مادرش را به احسان سفارش كرديم ، اما اگر آنان فرزند را تكليف به شرك كنند ، دستور داديم از ايشان اطاعت نكند .

در باب سلوك و معاشرت با والدين بايد طريق مدارا و رفق رعايت شود ،فرزند بايد توجه داشته باشد كه اگر اذيتى از ناحيه آنان به او برسد براى خدا تحمّل كند ، آرى فرزند ايشان در كودكى تو زحمت بسيار كشيده و از تو رنج بيشمار ديده اند ، اگر اكنون كه هر دو پير شده اند از آنان رعايت كنى و متحمّل آزار آنان شوى سهل باشد .

از آنچه از خوراك و پوشاك خداوند كريم به تو عنايت كرده بر آنان سخت نگير و روى محبت از آنان برمگردان و صدا در برابر صداى آنان بلند مكن ،گفتارت با آنان از روى مهر و لطف باشد ، تعظيم آنان تعظيم خداست توجه داشته باش كه خداوند مهربان اجر مردم نيكو كار را ضايع نمى كند .

حقوق پدر و مادر از ديدگاه قرآن

قرآن مجيد به هر امّت و جامعه اى ، احسان به پدر و مادر و احترام به والدين را سفارش نموده ، و توجه به آنان را از اهمّ مسائل قرار داده ، و از اين برنامه مهم بعنوان عبادت حق ياد فرموده است .

) وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لاَتَعْبُدُونَ إِلاَّ اللهَ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَاناً ((1) .

بياد آريد كه از بنى اسرائيل عهد و پيمان گرفتيم كه جز خداى را نپرستيد و به پدر و مادر نيكى كنيد .

) قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلاَّ تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَاناً ((2) .

اى رسول من به مردم بگو بيائيد تا آنچه را خداوند بر شما حرام كرده بيان كنم ، به خداى بزرگ شرك نياوريد كه شرك در عقيده و عمل از محرّمات است ، و به پدر و مادر احسان كنيد ، كه ترك نيكى به پدر و مادر حرام است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سوره بقره (2) : 83 .

2 ـ سوره انعام (6) : 151 .

) وَقَضَى رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَاناً إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِندَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلاَهُمَا فَلاَ تَقُل لَهُمَا أُفٍّ وَلاَ تَنْهَرْهُمَا وَقُل لَهُمَا قَوْلاً كَرِيماً«23»

وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيراً ((1) .

پروردگارت حكم قطعى كرده كه غير او را نپرستيد و به پدر و مادر احسان كنيد و اگر يكى از آن دو به وقت پيرى رسيد و يا هر دوى آنان سالخورده شدند از پذيرائيشان بستوه ميا و آخ مگو و ايشان را مرنجان و نرم و مهربان با ايشان حرف بزن . از در رحمت پر و بال مسكنت بر ايشان بگستر و بگو پروردگارا به اين دو رحم كن همانطور كه مرا در خرديم تربيت كردند .

صاحب بزرگوار « الميزان » ميفرمايد از اين آيه روشن ميشود كه مسئله احسان به پدر و مادر بعد از مسئله توحيد واجب ترين واجبات است ، همچنان كه مسئله عقوق ، بعد از شرك ورزيدن بخدا از بزرگ ترين گناهان كبيره است ، و بهمين جهت اين مسئله را بعد از مسئله توحيد و قبل از ساير احكام اسم برده و اين نه تنها در اين آيات است ، بلكه در موارد متعددى از كلام خدا همين ترتيب بكار رفته است .

در تفسير آيه 151 سوره انعام گذشت كه رابطه عاطفى ميان پدر و مادر از يك طرف و ميان فرزندان از طرف ديگر از بزرگ ترين روابط اجتماعى است كه قوام جامعه انسانى به آنهاست ، و همين وسيله ايست طبيعى كه زن و شوهر را بحال اجتماع نگهداشته نميگذارد از هم جدا شوند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سوره اسرا (17) : 23 ـ 24 .

بنابر اين از نظر سنت اجتماعى و بحكم فطرت لازم است آدمى پدر و مادر خود را احترام كند و به ايشان احسان نمايد ، زيرا اگر اين حكم در اجتماع جريان نيابد و فرزندان با پدر و مادر خود معامله يك بيگانه كنند قطعاً آن عاطفه از بين رفته شيرازه اجتماع بكلّى از هم گسيخته خواهد شد .

پدر و مادر در دوران پيرى و سالخوردگى سخت ترين حالات را دارند و بيشتر احساس احتياج به كمك فرزند مى نمايند زيرا از بسيارى از واجبات زندگى خود ناتوانند و همين معنا يكى از آمال پدر و مادر بود كه سالها از فرزندان خود آرزوى مى كردند ، آرى روزگارى كه پرستارى فرزند را مى كردند و روزگار ديگرى كه مشقات آنان را تحمل مى نمودند و باز در روزگارى كه زحمت تربيت آنها را بدوش مى كشيدند در همه اين ادوار كه فرزند از تأمين واجبات خود عاجز بود آنها به اين آرزو تأمين مى كردند كه در روزگار پيرى از دستگيرى فرزند برخوردار شوند .

در معاشرت با پدر و مادر و گفتگوى با آنها طورى بايد رفتار شود كه تواضع خضوع فرزند را احساس كنند و بفهمند كه فرزند در برابر ايشان خوارى نشان ميدهد و نسبت به آنان مهر و محبت روا ميدارد .

فرزند بايد دوران خردى و بيچارگى خود را بياد آورد كه چگونه پدر و مادر در كمال مهر و عاطفه از او دستگيرى كردند ، اكنون كه خود آنان بچنان حالاتى دچارند با مهر و محبت از آنان دستگيرى كند .

) وَبَرَّاً بِوَالِدَيْهِ وَلَمْ يَكُن جَبَّاراً عَصِيّاً ((1) .

يحياى پيامبر در حق پدر و مادر نيكى كرد و هرگز به احدى ستم روا نداشت دست به معصيت خدا نزد .

) وَبَرّاً بِوَالِدَتِي وَلَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّاراً شَقِيّاً ((2)

عيسى فرمود : خداوند مرا به نيكى به مادر توصيه كرده و مرا ستمكار و بدبخت نگردانيد .

روش انبيا خدا در تمام زمينه ها براى مردم در هر موقعيّتى كه هستند برهان حجّت است و بر تمام افراد بشر لازم است در عمل و اخلاق و ايمان از آن بزرگواران پيروى نمايند ، آنان براى پدر و مادر خود نهايت احترام را قائل بودند ، و از احسان به آنها فروگذار نبودند .

) وَوَصَّيْنَا الاِْنسَانَ بِوَالِدَيْهِ حُسْناً وَإِن جَاهَدَاكَ لِتُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلاَ تُطِعْهُمَا إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ ((3) .

و ما به هر انسانى سفارش كرديم در حقّ پدر و مادر نيكى كن ، خصوصاً مادر كه بار حمل فرزند برداشته ، تا مدّت دو سال كه طفل را از شير باز گيرد هر روز رنج و ناتوانيش افزوده شده است ، نخست شكر مرا كه خالقم آنگاه شكر پدرمادر را بجاى آر كه بازگشت خلق بسوى من است .

و اگر پدر و مادر تو را به شرك به خدا ، « يعنى پيروى از شياطين جنّى و انسى و متابعت از هوا و جهل » وادار كنند ، در اين صورت از آنان پيروى مكن و با آنان در زندگى دنيا به حُسن خلق معاشرت نما ، و از راه آنكس كه تمام همّتش را در راه ما گذاشته متابعت داشته باش كه رجوع شما در پايان كار به من است و من شما را به تمام اعمالتان آگاه خواهم كرد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سوره مريم (19) : 14 .

2 ـ سوره مريم (19) : 32 .

3 ـ سوره عنكبوت (29) : 8 .

در اين دو آيه شريفه ابتدا به مادر سفارش شده ، و خداوند به زحمت و رنج فراوان مادر توجه داده ، و بهمين خاطر در پاره اى از روايات و گفته هاى حكيمانه پيش از آنچه كه به پدر سفارش شده به مادر توصيه نموده اند ! !

در كتاب با عظمت « كافى » در جلد دوم صفحه 159 آمده :

عَنْ اَبى عَبْدِاللهِ (عليه السلام) قالَ :

جَاءَ رَجُلٌ اِلىَ النَّبِىِّ (صلى الله عليه وآله) فَقالَ : يا رَسولَ اللهِ مَنْ اَبَرُّ ؟ قالَ : اُمُّكَ ، قالَ : ثُمَّ مَنْ ؟ قالَ : اُمُّكَ ، قالَ : ثُمَّ مَنْ ؟ قالَ : اُمُّكَ ، قالَ : ثُمَّ مَنْ ؟ قالَ : اَباكَ .

امام صادق (عليه السلام) فرمود : مردى به محضر پيامبر (صلى الله عليه وآله) آمد و عرضه داشت :

يا رسول الله به چه نيكى كنم ؟ فرمود : مادرت . دوباره پرسيد : به كه نيكى كنم ؟ فرمود : مادرت . باز پرسيد : به كه خوبى كنم ؟ فرمود : مادرت . سپس پرسيد به چه كسى نيكى نمايم ؟ فرمود : پدرت .

عَنْ جابِر قالَ : اَتى رَسُولَ اللهِ (صلى الله عليه وآله) رَجُلٌ فَقالَ اِنّى رَجُلٌ شابٌّ نَشيطٌ وَاَحَبُّ الْجِهادَ وَلِىَ والِدَةٌ تَكْرِهُ ذلِكَ ، فَقالَ لَهُ النَّبِىُّ (صلى الله عليه وآله) : اِرْجِعْ فَكُنْ مَعَ والِدَتِكَ ، فَوَالَّذى بَعَثَنى بِالْحَقِّ نَبِيّاً لاَُنْسُهابِكَ لَيْلَةً خَيْرٌ مِنْ جِهادِكَ فى سَبيلِ اللهِ سَنَةً .

جابر مى گويد : مردى به پيامبر (صلى الله عليه وآله) گفت : جوان بانشاطى هستم و عاشق جهاد ولى مادرى دارم كه از جهت رفتن من ناراحت است ، فرمود : برگرد نزد مادرت ، به آن خدائى كه مرا به حق مبعوث كرد ، انس يك شب او به تو از جهاد يك سال در راه خدا براى تو بهتر است .

از اين نمونه روايت ، روايات ديگرى در جوامع حديث هست كه حق مادر را بر جهاد مقدم دانسته ، ولى بزرگان دين و فقهاى عظام شيعه همانند مقدّس اردبيلى در « زبدة البيان » صفحه 209 و علامه مجلسى در « بحار » مى فرمايند : معذوريت از جهاد تا زمانى است كه امام به شخص واجب نكرده ، و تا وقتى است كه در هجوم كفار به بلاد اسلامى احتياجى به او نباشد ، ولى زمانى كه امام به او امر كند ، و براى دفع كفار بوجود او احتياج باشد ، حقّ جهاد بر حق مادر مقدم است جبهه رفتن بر او واجب و لازم است گرچه مادر راضى نباشد !

عَنْ رَسُولَ اللهِ (صلى الله عليه وآله) :

اِنَّ امْرَأَةً نادَتْ اِبْنَها وَهُوَ فى صَلاتِهِ قالَتْ : يا جُرَيْحُ قالَ : اللّهُمَّ اُمّى وَصَلاتِى . قالَتْ : يا جُرَيْحُ فَقالَ : اللّهُمَّ اُمّى وَصَلاتى فَقالَ : لايَمُوتُ حَتّى يَنْظُرَ فى وُجُوهِ الْمُومَساتِ .

داستان عجيب جريح

پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) در روايت بالا به دورنمائى از وضع جريح اشاره مى نمايد ، كه مادرش وى را صدا زد و او در نماز بود و از جواب مادر سرباز زد ، دوباره صدا زد و او پاسخ نداد و بهمين خاطر دچار زن بدكاره اى شد و آن جريمه پاسخ ندادن به مادر بود .

فقهاى عظام عقيده دارند اگر انسان به نماز مستحبى ايستاد ، و در آن هنگام مادر او را صدا زد لازم است پاسخ مادر را بدهد .

از امام باقر (عليه السلام) به سند معتبر روايت شده كه جريح عابدى بود در جامعه بنى اسرائيل ، در صومعه اش مشغول عبادت بود ، مادرش به نزد وى آمد و او را طلبيد ، او جواب نداد ، مادر دوباره وى را خواست او پاسخ نداد ، بار سوم او را صدا زد و او از جواب خوددارى كرد ، مادر فرياد زد از خداوند مى خواهم ترا از ياريش محروم كند !

چون روز ديگر شد زن زناكارى به كنار صومعه او آمد و در آنجا وضع حمل كرد و گفت اين بچه از جريح است ، مردم گفتند : آه ! كسى كه ما را از زنا منع مى كرد خود آلوده به زنا شد ، امر شد وى را بدار زنند ، در اين وقت مادر آمد در حاليكه طپانچه به صورت خود مى زد ، جريح گفت : اى مادر آرام باش كه من از اثر نفرين تو به اين بلا مبتلا شدم ، مردم به او گفتند از كجا بدانيم راست مى گوئى ؟ گفت : طفل را بياوريد ؟ چون آوردند از خدا خواست طفل را بزبان بياورد ، آن كودك بقدرت الهى به سخن آمد و خود را از جريح نفى كرد ، چون از جريح ردّ افتراء شد نجات پيدا كرد و سوگند خورد كه از خدمت به مادر لحظه اى درنگ نكند .

مادرم روى مهت روح و روان است مرا *** مهر تو قوّت تن قوّت جانست مرا
در دل انديشه تو گنج نهان است مرا *** يك نگاه تو به از هر دو جهان است مرا
فارغم با تو زهر خوب و بد اى پاك سرشت *** زير پاى تو نهادست خدا باغ بهشت
مهرت اى ماه بمن نفخه جان مى بخشد *** سخنانت به روان تاب و توان مى بخشد
راى پير تو به من بخت جوان مى بخشد *** آنچه دل مى طلبد لطف تو آن مى بخشد
اى مهين مادرم اى خاك رهت افسر من *** سايه لطف تو كوتاه مباد از سر من
آنچه دارم همه از دولت پاينده تست *** ديده ام نور ور از چهره تابنده تست
تا نهان در دل من مهر فزاينده تست *** هرچه باشم دل و جانم بخدا بنده تست
جان چه باشد كه به از جان و جهانم باشى *** زانچه پندارم صدره به از آنم باشى
دل ز رخساره تابان تو روشن دارم *** خاطر از گلبن خندان تو گلشن دارم
جان ز يُمن نفس پاك تو در تن دارم *** از تو دارم همه نعمت ها كان من دارم
همه آثار وجودم ز وجود تو بود *** بخدا بود من از پرتو بود تو بود
فارغم از غم ايّام چو غمخوار توئى *** نشوم خسته بكارى كه مدد كار توئى
نيستم رنجه زتنهائى چون يار توئى *** دور تو گردم تا مركز پرگار توئى
كوشش روز و شبم از پى آسودن تست *** نى كه من هيچ نيم بودنم از بودن تست
هر زمان كز غم ايام جگر خون باشم *** در خط از خوى نكوهيده گردون باشم
سخت در شش درِ غم بسته و مسجون باشم *** خاطر آشفته و دلخسته و محزون باشم
چون برويت نگرم جمله فراموش آيد *** لبم از شكوه فرا پيش تو خاموش آيد
اين چه لطفى است كه در چهره ماه تو بود *** وين چه حالى است كه در چشم سياه تو بود
وين چه رمزى است كه در حال نگاه تو بود *** از خدا خواهم پيوسته پناه تو بود
تا كه همواره دلم را به نگه شاد كنى *** وز غم و رنجش وارسته و آزاد كنى

جبران خليل جبران در مقاله اى در بازگو كردن هويّت اين كانون مهر و محبت مى گويد :

هيچ نغمه موزونى شيرين تر و دلنشين تر از كلمه مادر نيست ، بلكه زيباترين آهنگ همين نداى مادر است ، اين كلمه هرچند كوچك ولى در عين حال يك جهان بزرگ و بسيار پرمعنى و از نور عشق و اميد سرشار است ، زيرا تمام عواطف قلبى از مهر و دلدادگى ، رقّت و روحانيت در آن نهفته است .

در زندگانى انسان همه چيز مادر است ، در حالت غم و اندوه ، مادر نويدبخش، هنگام نوميدى و بدبينى ، او روزنه اميد و در روزگار افتادگى و ناتوانى او موجد نيرو و قدرت است .

بلى مادر سرچشمه محبت و دلبستگى ، گذشت و بخشش است و كسى كه مادرش را از دست داده ديگر سينه اى كه او را در آغوش گيرد ، دستى كه او را نوازش دهد و چشمى كه از او نگهبانى كند نخواهد يافت .

در صحنه طبيعت همه چيز نمودار مادر است و همه از عالم مادرى سخن گويند ، خورشيد مادر كره زمين است كه با تابش خود آن را زنده نگاه مى داردپرورش مى دهد و پيش از آنكه با نغمه امواج دريا و ترانه نهرها و نواى روح بخش پرندگان و صداى چرخ آبكش ها آنرا نخواباند زمين را وداع نمى گويد ، و كره زمين نيز به نوبه خود مادر مهربان درختان و گياهها است كه آنها را بوجود آورده به حدّ رشد مى رساند ، درخت ها و گلها هم مادران دلسوز ميوه هاى گوارا و دانه هاى رسيده اند ، و مادر همه چيزها در جهان آفرينش همان روح كلّى ازلى جاودانى پر از زيبائى و دلدادگى است .

ايرج ميرزا عشق و محبت مادر را چه نيكو در يكى از اشعارش بازگو كرده :

داد معشوقه به عاشق پيغام *** كه كند مادر تو با من جنگ
هر كجا بيندم از دور كند *** چهره پرچين و جبين پر آژنگ
با نگاه غضب آلوده زند *** بر دل نازك من تير خدنگ
مادر سنگ دلت تا زنده است *** شهد در كام من و تُست شرنگ
نشوم يكدل و يكرنگ تو را *** تا نسازى دل او از خون رنگ
گر تو خواهى به وصالم برسى *** بايد اين ساعت بى خوف و درنگ
روى و سينه تنگش بدرى *** دل برون آرى از آن سينه تنگ
گرم و خونين به منش باز آرى *** تا برد زآئينه قلبم زنگ
عاشق بى خرد ناهنجار *** نه بل آن فاسق بى عصمت و ننگ
رفت و مادر را افكند بخاك *** سينه بدريد و دل آورد به چنگ
قصد سر منزل معشوقه نمود *** دل مادر بكفش چون نارنگ
از قضا خورد دم در بزمين *** و اندكى رنجه شد او را آرنگ
وان دل گرم كه جان داشت هنوز *** اوفتاد از كف آن بى فرهنگ
از زمين باز چو برخاست نمود *** پى برداشتن آن آهنگ
ديد كز آن دل آغشته بخون *** آيد آهسته برون اين آهنگ
آه دست پسرم يافت خراش *** واى پاى پسرم خورد به سنگ

خوشنودى مادر خوشنودى حق است

در كتاب « مستطرف » جلد دوم صفحه نهم آمده : شخصى با فضيلت كه از بندگان خالص حق بود هر روز پاى مادر خود را مى بوسيد ، روزى ديرتر از موقع معين به نزد برادران خود رفت ، گفتند چه مى كردى كه دير آمدى ؟ جواب داد : در باغهاى بهشت غلطان بودم زيرا به ما رسيده است كه بهشت زير پاى مادران است ، كه خداوند به حضرت موسى سه هزار و پانصد كلمه سخن گفت ، آخر كلامش اين بود كه اى موسى به مادر نيكى كن و هفت مرتبه اين سفارش تكرار شد ، عرضه داشت مرا كفايت كرد ، پس فرمود : اى موسى خوشنودى مادر خوشنودى من است و غضب او غضب من است ! !

سبب قطع پا

از زمخشرى پرسيدند علّت قطع پاى تو چه بود ؟ گفت بهنگام كودكى گنجشكى را بدست آوردم و پرهايش را كندم و سپس به پايش نخى بستم ، روزى گنجشك فرار كرد و در سوراخى فرو رفت ، از پى او دويدم مقدارى از نخ باقى مانده بود ، آن را گرفتم و آنقدر كشيدم كه يك پاى آن حيوان قطع شد ، مادرم چون اين داستان را بديد برآشفت و گفت : خداوند پايت را قطع كند چنان كه پاى اين زبان بسته بى گناه را قطع كردى !

چون به سن جوانى رسيدم در سفر بخارا از اسب فرو افتادم و پايم شكست ، هرچند معالجه كردم فايده نبخشيد ناگزير به قطع پا شدم .

سختى جان دادن به رضايت مادر آسان شد

رسول خدا (صلى الله عليه وآله) بر جوانى وارد شد ، در حالى كه جوان در مرحله جان سپردن بود ، ولى جان دادن بر وى خيلى سخت و ناگوار مى نمود ، فرمود : چه مى بينى ! عرضه داشت دو چهره سياه در برابرم ايستاده اند كه سخت از آنان بيمناكم ! سؤال فرمود : آيا اين جوان مادر دارد ؟ عرضه داشتند آرى ، آنگاه مادر جوان به محضر پيامبر آمد ، حضرت فرمود : از پسرت راضى هستى عرضه داشت نه بر او خشمناكم ولى الآن بخاطر شما از او راضى مى شوم ، آن جوان مدهوش بود چون به هوش آمد حضرت فرمود : چه مى بينى ؟ عرضه داشت آن دو سياه بدمنظره بيرون رفتند و دو نور نورانى بر من وارد شدند كه به ديدار آنان خوشحالم ، سپس از سختى جان دادن آزاد و به راحتى و بدون ترس جان سپرد !

از جنّت خداى چه مى پرسى اى پسر *** جنّت بدان كه خاك كف پاى مادر است
فرمان ببر زمادر ضعيق از آنك *** فرمان مادر تو چو فرمان داور است
در پروردنت قد سروش شده كمان *** اكنون مبين كه قدّ تو نخلى تناور است
شبها به پاس خواب تو چشمش نشد بخواب *** همچون منجمى كه دو چشمش بر اختر است
در پاى گاهواره بسى خواند لاى لاى *** از لاى لاى اوست كه گوش فلك كر است
در جثّه ضعيف و تن لاغرش مبين *** بحرى است كش چنان تو گرانمايه گوهر است
مويش كه همچو نافه چين بود پر ز چين *** آن چين ز راه رنج تو بر چهرش اندر است
رويش كه بد بخوبى چون لاله فرنگ *** از زحمت شبان تو زرد و مصفّر است
ناگاه گر بپاى تو خارى خلد به راه *** در ديدگان مادرت آن خار نشتر است
فرض است اى پسر به تو احسان مادرت *** اندر نُبى است اين سخن و از پيمبر است
جز مهربان خداى رحيمت به هر دو كون *** مادر زهركه مى نگرى مهربان تر است

علامه مجلسى از بزرگان دين نقل مى كند امور زير را نسبت به پدر و مادر بايد رعايت كرد :

1 ـ سفر مباح يا مندوب بدون رضايت آنان حرام ، ولى سفر واجب چون سفر براى طلب علم موقعيكه نزد آنان ممكن نباشد بى مانع است .

2 ـ اگر بكارى امر كنند و وقت نماز باشد ، نماز را در صورت باقى بودن وقت براى اطاعت امر آنان بتأخير اندازد .

3 ـ در صورتى كه در نماز نافله باشد ، او را صدا بزنند سزاوار است نماز را قطع كرده و جواب آنان را بدهد .

4 ـ اگر پدر ، فرزند خود را از روزه مستحبى نهى كند لازم است امر او را اطاعت نمايد .

5 ـ عهد و قسم را در صورتيكه در فعل واجب يا ترك محرم نباشد ترك كند مگر اذن آنان در كار باشد .

دو مسئله بسيار عجيب درباره پدر و مادر

در ذيل آيه شريفه

[ أَلَمْ يَجِدْكَ يَتِيماً فَآوَى ]

كه آيه ششم سوره والضحى است آمده : وجود مقدس رسول اكرم در رحم مادر شش ماهه بود كه پدرش عبدالله از دنيا رفت و يا بعد از ولادتش بزمانى اندك بدرود حيات گفت ، و چون دو ساله شد مادر مهربان و باكرامت خويش را از دست داد ، از امام صادق (عليه السلام) سبب وفات پدر و مادر رسول خدا را پرسيدند فرمود :

لِئَلاّ يَكُونُ لِمَخْلُوق عَلَيْهِ حَقٌّ

مضمون اين جمله اين كه چون بار رسالت بر عهده او بسيار سنگين بود ،حق پدر و مادر هم بارى فوق العاده سخت است ، از اين جهت خداوند مهربان نخواست دو حق بدين سنگينى برعهده او قرار بگيرد و پدر و مادر را بر او حقّى آنچنان باشد(1) ! !

در توضيح آيه 46 سوره طه

[ فَقُولاَ لَهُ قَوْلاً لَّيِّناً ] .

آمده : اى موسى و هارون بهنگام برخورد با فرعون با او به نرمى سخن گوئيد و به طريق لطف و حسن وى را دعوت نمائيد ، اى موسى مبادا با او به درشتى روبرو شوى كه او را بر تو حق تربيت است ، و بجهت رعايت آن حق با او به مدارا و رفق سخن گوى(1) ! !

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ منهج الصادقين / 10 صفحه 274 .

با امّ و اب آنچنان ببايد دلبند *** كت هست توقع همه از آن فرزند
ام و اب تو حمل مشقت كردند *** تا آنكه تو اين چنين شدى شكّرخند
تا صاحب فرزند نگردى نتوان يافت *** در عالم ايجاد حقوق پدرى را
تاج از فرق فلك برداشتن *** تا ابد آن تاج بر سر داشتن
در بهشت آرزو ره يافتن *** هر زمان شهدى به ساغر داشتن
روز در انواع نعمت ها و ناز *** شب بتى چون ماه در برداشتن
جاودان در اوج قدرت زيستن *** ملك عالم را مسخّر داشتن
بر تو ارزانى كه ما را خوش تر است *** لذت يك لحظه مادر داشتن
عَنْ اَبِى الْحَسَنِ مُوسى (عليه السلام) قالَ :

سَأَلَ رَجُلٌ رَسُولَ اللهِ (صلى الله عليه وآله) : ما حَقُّ الْوالِدِ عَلى وَلَدِهِ ؟ قالَ : لايُسَمِّيهِ بِاسْمِهِ ، وِلا يَمْشى بَيْنَ يَدَيْهِ ، وَلا يَجْلِسُ قَبْلَهُ وَلا يَسْتَسِبُّ لَهُ .

موسى بن جعفر (عليه السلام) مى فرمايد : مردى از رسول خدا از حق پدر پرسيد ، حضرت فرمود : پدر را به نام نخواند ، و جلوى او راه نرود ، و قبل از او ننشيند ، و كارى نكند كه سبب دشنام دادن مردم به پدرش شود .

عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حازِم عَنْ اَبى عَبْدِاللهِ (عليه السلام) قالَ : قُلْتُ : اَىُّ الاَْعْمالِ اَفْضَلُ ؟ قالَ : الصَّلاةُ لِوَقْتِها ، وَبِرُّ الْوالِدَيْنِ وَالْجِهادُ فى سَبيلِ اللهِ .

منصور بن حازم مى گويد : از حضرت صادق پرسيدم بهترين اعمال كدام است ؟ فرمود : نماز به وقت ، نيكى به پدر و مادر ، جهاد در راه خدا .

محمد بن مروان مى گويد : حضرت صادق (عليه السلام) فرمود : هر مردى از شما را چه مانع است كه به پدر و مادرش احسان كند زنده باشند يا مرده ، از طرف آنان نماز بخواند ، و صدقه بدهد و حج بجاى آرد ، و روزه بگيرد ، كه آنچه انجام دهد به آنان مى رسد و مانند آنهم براى خود اوست و خداى عزّوجل به احسان و صله او خير فراوانى مى دهد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ منهج الصادقين / 5 صفحه 489 .

داستانى عجيب از خدمت به مادر

كلينى بزرگ در كتاب شريف « كافى » در باب احسان به پدر و مادر از زكريا بن ابراهيم نقل مى كند ، كه زكريا گفت من نصرانى بودم مسلمان شدم و به حج رفتم و خدمت امام صادق (عليه السلام) رسيدم و به آنحضرت گفتم به حقيقت من به كيش ترسايان بودم و از روى صدق و راستى مسلمان شدم ، فرمود در اسلام چه خوبى ديدى و چه دليلى را در اسلام مشاهده كردى كه آن را بر آئين ترسا برگزيدى ؟ گفتم قول خداى عزّوجل را :

[ مَا كُنتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلاَ الاِْيمَانُ وَلكِن جَعَلْنَاهُ نُوراً نَهْدِي بِهِ مَن نَّشَاءُ ](1) .

تو نمى دانستى كه كتاب و ايمان چيست ولى ما آن را نورى ساختيم كه هركه را خواهيم به آن رهبرى كنيم .

امام صادق (عليه السلام) فرمود :

براستى كه خدا ترا هدايت كرده است سپس سه بار فرمود : خداوندا او را هدايت فرما ؟ آنگاه بدو گفت : اى پسر جانم از هرچه خواهى بپرس .

گفتم پدر و مادرم و فاميلم همه ترسا هستند و مادرم نابينا است من با آنها باشم در ظرف آنها غذا بخورم ؟

فرمود : آنها گوشت خوك مى خورند ؟ گفتم نه بلكه به آن دست نمى زنند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سوره شورى (42) : 52 .

فرمود : باكى نيست به مادرت توجه كن و به او احسان كن و چون بميرد او را بديگرى وامگذار و خودت بكارهاى او قيام كن و وسائل وى را فراهم آوربكسى خبر مده كه مرا ديده اى تا در مِنى به نزد من آئى انشاءالله .

زكريا مى گويد در منى نزد آن حضرت رفتم ، مردم دورش جمع بودند . او هم بمانند يك معلم كودكان با آنان رفتار مى كرد ، اين يك پرسش مى كرد و آن يك چيزى مى پرسيد ، چون به كوفه برگشتم به مادرم مهربانى مى كردم و به دست خودم به او خوراك مى دادم و جامه و سر او را جستجو مى كردم و جانوران را دور مى نمودم و به او خدمت فوق العاده داشتم ، مادرم به من گفت : پسر جانم تو با من چنين رفتار نمى كردى آن زمان كه هم كيش من بودى ، پس اين چه خوشرفتارى است كه از تو مى بينم ، آيا به خاطر هجرت تو و متدين شدنت به آئين اسلام است ؟

گفتم يكى از فرزندان پيغمبر بما چنين دستور داده ! گفت اين مرد پيغمبر است ؟ گفتم نه پيامبر زاده است . گفت : پسر جانم او پيغمبر است اينها سفارش هاى انبياء است ، گفتم مادر جان مسئله اين است كه پس از پيغمبر اسلام پيامبرى نيست ولى اين پسر آن پيامبر است . گفت : پسر جانم دين تو بهترين دين است آن را بمن عرضه كن ، من آن را به او عرضه كردم و او هم اسلام آوردمن دستورهاى اسلام را به او آموختم ، و او نماز ظهر و عصر و مغرب عشاء را خواند ، سپس در شب براى او عارضه اى رخ داد ، بمن گفت : پسرم آنچه را بر من آموختى برايم اعاده كن . من براى او باز گفتم و او بدان اعتراف كرد و از دنيا رفت . چون صبح شد همان مسلمانان كه او را غسل دادند و همان بودم كه بر او نماز خواندم و دفنش كردم .

كسى كه ناز مرا مى كشيد مادر بود *** كسى كه حرف مرا مى شنيد مادر بود
كسى كه گنج بدستم سپرده بود پدر *** كسى كه رنج به پايم كشيد مادر بود
كسى كه شيره جان مى مكيد من بودم *** كسى كه روح به تن مى دميد مادر بود
كسى كه در دل شب از صداى گريه من *** سپندوار زجا مى جهيد مادر بود
كسى كه خارى اگر پيش پاى من مى ديد *** چو غنچه جامه به تن مى دريد مادر بود
كسى كه دور اگر مى شدم ز دامانش *** برهنه پا ز پيم مى دويد مادر بود
ز دست دشمن هستى در اين سيه بازار *** كسى كه جان مرا مى خريد مادر بود
كنار بستر بيماريم پرستارى *** كه تا به صبح نمى آرميد مادر بود
بروزگار جوانى كسى كه قامت او *** به زير بار محبت خميد مادر بود
كسى كه در غم و اندوه و در پريشانى *** به دردهاى دلم مى رسيد مادر بود
گهى خشونت و تندى گهى عطوفت و مهر *** نشان و مظهر بيم و اميد مادر بود
گهى دعا و ثنا گاه ناله و نفرين *** بهشت و دوزخ و وعد و وعيد مادر بود
غرض كسى كه ز دنيا و آرزوهايش *** براى خاطر من دل بريد مادر بود
كشيد رنج ز آغاز زندگى تا مُرد *** كسى كه خير ز عمرش نديد مادر بود
يكى شكسته قفس ماند و خسته مرغى زار *** كه از ثَرى به ثريا پريد مادر بود
چو درگذشت نگارنده با تأسف گفت *** كه آن براه محبت شهيد مادر بود

در پايان اين بخش لازم است كه به اين نكته توجه داده شود كه همانطورى كه از پدران و مادران بر فرزندان حقوقى است و بر آنان واجب است آن حقوق را رعايت كنند ، از فرزندان هم بر پدران و مادران حقوقى است كه رعايت آن حقوق بر آنان واجب الهى است و اهم آن حقوق عبارت است از :

1 ـ بر آنان نام نيكو گذاردن .

2 ـ به آنان قرآن تعليم دادن .

3 ـ در تربيت و اصلاح جسم و جان آنان كوشيدن .

4 ـ در حد لازم براى آنان مسكن و لباس و آذوقه تهيه كردن .

5 ـ به وقت نياز دختران به شوهر ، آنان را به احسن وجه شوهر دادن .

6 ـ بوقت نياز پسران به همسر ، براى آنان همسر گرفتن .

7 ـ واجبات و احكام الهى را به آنان ياد دادن .

8 ـ از لغزش و اشتباه آنان در گذشتن .

9 ـ با آنان به لطف و مهر و محبت رفتار نمودن .

10 ـ آنان را به كار خوب تشويق كردن و واداشتن .

11 ـ فرزندان را از كار زشت بازداشتن و عواقب اعمال سوء را به آنان تذكر دادن .

12 ـ شخصيت آنان را گرامى داشتن و وسائل راحت و آرامش را براى آنان فراهم نمودن .

در زمينه حق پدر و مادر به فرزند و حقوق فرزندان به پدر و مادر و حق زن شوهر بر يكديگر به كتابهاى پرقيمت « اصول كافى » جلد دوم و كتاب « وسائل » جلد 14 و 15 و كتاب « بحار » جلد 74 و به دعاى 23 و 24 « صحيفه سجاديه » مراجعه كنيد .

پروردگار ما را نسبت به شناخت معارف و پى بردن به واقعيات و عمل به دستورات حيات بخش خود توفيق كرامت فرما ، از آلودگى و گناه و عصيان معصيت و پيروى از شيطان جنّى و انسى و هواى نفس و جهل كه منابع بدبختى و هلاكت اند حفظ فرما ، راه بهتر بهره گرفتن از عمر پرمايه را به ما بياموز و به هر خيرى ما و زن و فرزندان ما را دلالت فرما . چون به پايان اين جلد به وقت اذان ظهر صورت گرفت اين فقير ناتوان و اين مستمند نادان ، و اين عاصى بينوا آرزو كرد كه صفحه آخر اين جلد به زيور دعا به پيشگاه مقدس حضرت دوست آراسته گردد ، از اين جهت با كمال تواضع و خضوع به محضر آنجناب عرضه داشت :

ز چشم لطفم اى جانان مينداز *** مرا در بزم عشق خويش انداز
چشان شيرينى قربت تو بر من *** بنوشان شربت مهرت تو بر من
بده توفيق جهد و هم جهادم *** نما روشن از اين معنى نهادم
به طاعت همتم را زنده گردان *** خط عشقت بدل پاينده گردان
خلوص نيّتم بنما عنايت *** دلم روشن كن از نور صفايت
منم با تو منم از تو الهى *** اميد من توئى يا رب كماهى
قرارم ده تو از خوبان درگاه *** دلم كن زنده در بزم سحرگاه
مرا با صالحين محشور فرما *** مرا از سابقين منظور فرما
شتابان كن وجودم سوى خيرات *** بيارا جان من را با مبرّات
بهر شايسته كارى زينتم ده *** تو نور جان و نور طينتم ده
به بالاتر مقام اى ذات بى چون *** رسان اين بنده محزون دل خون
الا اى قدرت بى مثل و مانند *** نجاتم ده زهر غلّ و زهر بند
تو داغ عشق خود را بر دلم زن *** ز عشقت آتشى بر حاصلم زن
كه مسكين و اسير و دل فكارم *** پناهى جز در لطفت ندارم
قبلفهرست 
 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation