بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب عرفان اسلامی جلد 2, استاد حسین انصاریان   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     1 - عرفان اسلامي جلد دوم
     10 - عرفان اسلامي جلد دوم
     11 - عرفان اسلامي جلد دوم
     12 - عرفان اسلامي جلد دوم
     2 - عرفان اسلامي جلد دوم
     3 - عرفان اسلامي جلد دوم
     4 - عرفان اسلامي جلد دوم
     5 - عرفان اسلامي جلد دوم
     6 - عرفان اسلامي جلد دوم
     7 - عرفان اسلامي جلد دوم
     8 - عرفان اسلامي جلد دوم
     9 - عرفان اسلامي جلد دوم
     FEHREST - عرفان اسلامي جلد دوم
 

 

 
 
قبلفهرست بعد

اثر شوم خودپسندى

نوشته اند :مردى در بنى اسرائيل چهل سال كارش دزدى بود . روزى عيسى با عابدى از عبّاد بنى اسرائيل كه از ياران و ملازمان بود بر او گذشت در حالى كه عابد پشت سر عيسى در حركت بود ، دزد پيش خود گفت : اين پيامبر خداست و در كنار او يكى از حواريين است ، اگر من هم با آنان حركت كنم نفر سوم آنها خواهم شد ، پس به دنبال آنان به راه افتاد ، مى خواست به دوست عيسى نزديك شود ; امّا سخت خودش را خوار شمرد و گفت :من كجا و او كجا . آن حوارى با مشاهده ى آن مرد با خود گفت : شخصيّتى مثل من نبايد با او در حركت باشد پس او را عقب انداخت و خود در كنار عيسى قرار گرفت .مرد دزد در حركتش تنها شد ، خداوند به عيسى وحى كرد : به هر دو نفر اينان بگو اعمال خود را از سر بگيرند ، امّا حوارى به خاطر عجبى كه كرد و اعمالش حبط شد و اما ديگرى را به خاطر خوار شمردن نفسش بخشيدم .عيسى اين واقعه را به هر دو گفت و دزد را با خود همراه كرد . او نيز با جبران گذشته ى خود ، از اصحاب و ياران عيسى شد .

توبه مرد شراب خوار

گفته اند مردى كه در شراب خوارى افراط داشت ، روزى دوستان شراب خور را دعوت كرد و براى عيش و نوش بيشتر ، چهار درهم به غلام خود داد و گفت :با اين مبلغ مقدارى ميوه بخر .غلام در حال عبور به درب خانه ى « منصور بن عمار »رسيد .منصور براى نيازمندى مستحق ، پول طلب مى كرد و مى گفت هركس به اين فقير چهار درهم بدهد ، برايش چهار برنامه از خدا مى طلبم ، غلام هر چهار درهم را به آن مستحق داد .منصور به غلام گفت :چه مى خواهى ؟ گفت : اربابى دارم ، علاقه مندم از دست او رها شوم . ديگر اينكه خداوند مالى روزى من كند تا با او زندگى خود را اداره كنم .سوم اينكه خداوند ارباب معصيت كار مرا ببخشد . چهارم پروردگار بزرگ من و ارباب من و تو و اين قوم را مورد رحمت خود قرار دهد .منصور هر چهار برنامه را از خداى مهربان درخواست كرد وقتى غلام به منزل اربابش بازگشت ، ارباب به او گفت : چرا دير آمدى ؟ داستان را گفت ، مولايش پرسيد : به چه دعايى كردى ؟ گفت : اوّل آزادى خود را خواستم ، ارباب گفت : در راه خدا آزادى .گفت :دوّم براى خود مالى خواستم تا با آن زندگى خود را اداره كنم ، ارباب گفت : چهار هزار درهم از مال من براى تو .گفت :سوّم خواستم خدا از سر تقصيرات تو بگذرد و توفيق توبه به تو عنايت كند ، ارباب گفت :توبه كردم .چهارم :خواستم من و تو و منصور بن عمار و مردم را بيامرزد ، مولايش گفت : آه كه من مستحق اين برنامه چهارم نيستم . چون شب رسيد و به بستر خواب رفت در خواب شنيد گوينده اى مى گويد :اى مرد آنچه وظيفه ى تو بود انجام دادى ، آيا در وجود من كه خداى مهربان هستم مى بينى آنچه مربوط به خدايى من است انجام ندهم ؟ من تو را و غلامت ، منصور بن عمّار و مردم را بخشيدم .

داستان كفن دزد . . .

« معمّر »از « زُهير »روايت كند كه :روزى يكى از اصحاب رسول خدا (صلى الله عليه وآله)در سالى كه مى گريست به محضر آن جناب آمد ، شدّت گريه او به حدّى بود كه رسول اكرم از او سؤال كرد چرا گريه مى كنى ؟ عرض كرد : جوانى بر در ايستاده و چنان گريه مى كند كه مرا نيز به گريه درآورده است .فرمود :او را به نزد من آوريد .رسول خدا (صلى الله عليه وآله) به او فرمود :چرا گريه مى كنى ؟ گفت : از گناه خود و خشم الهى مى ترسم ، فرمود : موحّدى يا مشرك ؟ عرض كرد : موحّد ، فرمود : گريه مكن كه خداوند تو را مى آمرزد ، اگر چه گناهانت همانند هفت آسمان و هفت زمين باشد ؟!

عرض كرد : گناهم از آن عظيم تر است . رسول اكرم فرمود :گناه عظيم را خداى كريم بيامرزد ، سپس فرمود : مگر گناهت چيست ؟ عرض كرد : از آن شرمنده ام ;زيرا از عرش عظيم تر و از كرسى سنگين تر است ؟! فرمود : گناه تو بزرگتر است يا خدا ؟ عرضه داشت :خدا ، فرمود : اى جوان !خداى عظيم گناه بزرگ را مى آمرزد ، اين چه گناهى است كه تو را به نوميدى كشانده است ؟ گفت : نبّاش بودم و هفت سال گور مردگان را مى شكافتم و كفن آنان را مى ربودم ، روزى دخترى از انصار مُرد ، من گورش را شكافته و كفنش را باز كردم سپس شهوت به من غلبه كرد و بر آن گناه بزرگ واداشت ، پس از انجام گناه گويى ندايى شنيدم كه مى گفت :اى جوان !واى بر تو ، از حساب روز قيامت انديشه نكردى كه مرا برهنه گذاشتى و اين رسوايى به من نمودى ؟ پيش خدا و رسول اسلام چه خواهى گفت ؟ چون نبى اكرم اين موضوع را شنيد فرمود : اين فاسق را بيرون كنيد كه كسى به دوزخ نزديكتر از او نيست .آن جوان از مسجد بيرون آمد و روى به بيابان نهاد و روز و شب زارى كرد . يك روز عرضه داشت :الهى به حق پيامبران برگزيده ات توبه ى مرا بپذير و از من درگذر . اگر توبه من قبول است آن را به رسولت خبر ده و الاّ آتشى در من انداز تا نابود شوم .جبرئيل نازل شد و به رسول خدا (صلى الله عليه وآله) گفت : خداى متعال مى فرمايد :من توبه ى آن جوان را قبول كردم و از جميع گناهان او گذشتم . او را بطلب و آتش سينه او را خاموش كن و مرهم مغفرت بر جراحتش بگذار .

گنهكار اميدوار

روايت است كه در ايام « مالك بن دينار » مردى بود كه تمام عمر خود را در خرابات به سر برده و روى به خير نياورد و انديشه ى نيكى بر او نگذشت . نيكان روزگار از او روزى كردند ، تا وقتى كه فرشته ى مرگ دست مطالبه به دامن عمرش دراز كرد .او چون دريافت وقت مرگ فرا رسيده نظر در جرايد اعمال خود كرد ، نقطه ى اميدى در آن نديد . به جويبار عمر نگريست شاخى كه دست اميد بر آن توان زد نيافت ، آهى از عمق جان كشيد و به سوى ربّ الارباب روى كرد و گفت :يا مَنْ لَهُ الدُّنْيا وَالآخِرَةُ ارْحَمْ مَنْ لَيْسَ لَهُ الدُّنْيا وَالآخِرَةُ .

اين را گفت و جان داد ، اهل شهر به مرگ او شادى كردند و بر جنازه او به شادى گذشتند . او را به بيرون شهر برده به مزبله انداختند و خاك و خاشاك بر جنازه اش ريختند . مالك دينار را در خواب گفتند :فلانى درگذشته و به مزبله اش افكنده اند ، برخيز او را از آنجا بردار غسل بده و در مقبره ى نيكان دفن كن . گفت :پروردگارا او در ميان خلق به بدكارى معروف بود ; مگر چه چيز به درگاه كبرياى تو آورده كه سزاى چنين كرامتى شده است ؟ جواب آمد كه : چون به حالت جان دادن رسيد كه نامه ى عمل خود را نظر كرد و چون همه را خطا ديد ، مُفلسانه به درگاه ما ناليد و عاجزانه به بارگاه ما نظر كرد ، چون دست بر دامن فضل ما زد ، بر دردمندى او رحم كرديم و چنان او را بخشيدم كه انگار گناهى نداشته بود از عذاب نجاتش داديم و به نعمت هاى پايدارش رسانديم ، كدام درد زده به درگاه ما ناليد كه او را شفا نداديم ، و كدام غمگين از ما خلاصى طلبيد كه خلعت شاد كامى بر او نپوشانديم ؟!

توبه ى « وحشى »

در «مجمع البيان»در ذيل آيه ى :

( إِنَّ اللّهَ لاَ يَغْفِرُ أَن يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذلِكَ لِمَن يَشَاءُ ) .

آمده است كه وحشى و يارانش پس از به شهادت رساندن « حمزه »عموى پيامبر به مكّه فرار كردند ، سرانجام از عمل خود پشيمان شدند .نامه اى به پيامبر اسلام نوشتند كه ما بر كرده خود پشيمانيم و علاقه منديم به آيين اسلام رو كنيم ; ولى يكى از آيات قرآن مانع ماست آنجا كه مى فرمايد :

( وَالَّذِينَ لاَ يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ وَلاَ يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَلاَ يَزْنُونَ ) .

چون ما مرتكب گناهِ شرك و قتل و زنا شده ايم ، اميد به رحمت نداريم . در جواب نامه ى وحشى اين آيه نازل شد :

( إِلاَّ مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلاً صَالِحاً فَأُولئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَات ) .

پيامبر شخصى را مأمور كرد تا به مكّه رفته و اين آيه را براى وحشى و يارانش بخواند . پس از آنكه از آيه ى مورد نظر با خبر شدند گفتند :اين شرطى شديد و تكليفى دشوار است ، ما مى ترسيم از عمل كننده هاى اين آيه نشويم . حق تعالى اين آيه را فرستاد :

( إِنَّ اللّهَ لاَ يَغْفِرُ أَن يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذلِكَ لِمَن يَشَاءُ ) .

چون پيامبر اين آيه را فرستاد گفتند ، مى ترسيم از گروه « لِمَنْ يَشاءُ » ( براى كسى كه بخواهد ) نباشيم .در اين هنگام اين آيه نازل شد :

( قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لاَ تَقْنَطُوا مِن رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ ) .

« بگو اى بندگان من ، كه بر خود اسراف و ستم كرده ايد ! از رحمت خداوند نوميد نشويد كه همه ى گناهان را مى آمرزد ;زيرا او بسيار آمرزنده و مهربان است » .

داستان سه مرد گنهكار در قرآن

در ذيل آيه ى شريفه :

( وَعَلَى الثَّلاَثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا حَتَّى إِذَا ضَاقَتْ عَلَيْهِمُ الأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْوَضَاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنْفُسُهُمْ وَظَنُّوا أَن لاَمَلْجَأَ مِنَ اللّهِ إِلاَّ إِلَيْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا إِنَّ اللّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ ) .

« و ( همچنين )آن سه نفر كه ( از شركت در جنگ تبوك )باز ماندند ،( و مسلمانان با آنان قطع رابطه نمودند تا آن حد كه زمين با همه ى وسعتش بر آنها تنگ شد ،( حتّى )در وجود خويش ، جايى براى خود نمى يافتند ،( در آن هنگام ) دانستند پناه گاهى از خدا جز به سوى او نيست ;سپس خدا رحمتش را شامل حال آنها نمود ( و به آنان توفيق داد ) تا توبه كنند ، خدا بسيار توبه پذير و مهربان است » .

در شأن نزول اين آيه داستان سه نفر متخلّف از جهاد را مى خوانيم كه از عمل بسيار بد خود سخت پشيمان شدند و خداى مهربان پس از توبه و انابه ، از كردار زشت آنان درگذشت .

آن سه نفر از مردم مدينه و از طايفه انصار بودند . به نامهاى :كعب بن مالك ، فزارة بن ربيع و هلال بن اميّه . و داستان آنان با كمى اختلاف كه در بعضى از تفاسير ديده مى شود بدين قرار است :

جنگى به نام « تبوك »براى مسلمانان پيش آمد .در آن جنگ به مسلمانان خيلى سخت گذشت و به قول قرآن در آيه ى 119 سوره ى توبه براى مسلمانان ساعت عسرت و هنگامه ى سختى بود ، جابر بن عبدالله مى گويد : ما گرفتار در اين جنگ سه نوع سختى شديم ، سختى زاد و توشه ، كمبود آب ، گرسنگى و تشنگى چهارپايان و پياده ماندن مردم . رهبر اسلام به فرمان خداوند ازمردم براى شركت در آن جهاد مقدّس دعوت كرد .منافقان و در مدينه و اطراف آن مشغول تبليغات سوء شدند ، و براى سست كردن اراده ى مسلمانان از شركت در جنگ ، به فعاليّت پرداختند و گفتند :اين چه بساطى است كه هر ماه و هر هفته بايد به جهاد رفت ، و مال و جان به هدر داد ، اين چه آيينى است كه ما را از زندگى بازداشته ، و راحتى را از ما سلب كرده است . تبليغات آنان در عدّه اى از مردم اثر گذاشت و ايشان بدون عذر شرعى از شركت در آن جهاد مقدّس خوددارى كردند . و اگر پيامبر بزرگ با تبليغات غلط آنان و خوددارى آن سه چهره ى مشهور مبارزه نمى كرد در آينده ، سنّت ناپسندى نداشته مى شد و هر كسى به كمترين بهانه اى از شركت در جنگ فرار مى كرد .

رسول خدا (صلى الله عليه وآله) پس از بازگشت از جهاد ، مورد استقبال مردمى كه از شركت در جهاد معذور بودند قرار گرفت .آن سه نفر هم كه به بهانه ى جمع كردن ميوه و انجام كارهاى عقب افتاده ، در واقع به خاطر سستى و تنبلى در جهاد شركت نداشتند به استقبال آمدند .رسول خدا (صلى الله عليه وآله) دستور اكيد دادند كه احدى از مسلمانان حق معاشرت و رفت و آمد با آنان را ندارد ؟!

تمام مردم مدينه عليه آنان بسيج شدند .فروشندگان به آنان جنس نفروختند ، معاشران از معاشرت با آنان پرهيز كردند ، دوستان نسبت به آنان آهنگ جدايى زدند ، زن و فرزند نيز از ايشان روى گرداندند .حتّى زنان آنان به مسجد آمدند و به رسول خدا (صلى الله عليه وآله) عرضه داشتند ;چنانچه خداوند به ما اجازه معاشرت با آنان را نمى دهد ، ما را طلاق بگوييد ، پيامبر بزرگ رضايت به جدايى ندادند ، ولى فرمودند : ترك معاشرت را نسبت به آنان ادامه دهيد .

راستى زمين با همه وسعتش بر آنان تنگ شد ، و از اين بى توجّهى جانشان به لب آمد . آرى !آنان گناهى بزرگ مرتكب شده بودند ، گناه تخلّف از فرمان حق و خوددارى از شركت در جهاد با كفر .

چون وضع را بدين صورت ديدند ، از شهر و ديار دست كشيده و رهسپار بيابان شدند . چهل شبانه روز گريستند و در آن مدّت همسرانشان به دستور پيامبر وسايل لازم را براى آنان مى بردند .پس از آن همه گريه و زارى و عذر آوردن به پيشگاه حق ، خبرى از عفو و مغفرت نشنيدند . « كعب »دو رفيق خود را صدا زد و گفت :علّت عدم پذيرش توبه ى ما دوستى ما با يكديگر است حال كه همه از ما بريده اند بياييد ما هم از يكديگر كناره گرفته و هريك به بدبختى و روسياهى خود در پيشگاه حق بناليم . بدين گونه عمل كردند ، سرانجام خداى مهربان آيه ى 118 سوره ى توبه را نازل نمود پيامبر عزيز مردم را مأمور بازگرداندن آنان كرد و خود در جلوى مسجد به انتظار آنان قرار گرفت .مردم با احترام ايشان را وارد مدينه كردند ، چون چشم پيامبر به « كعب »افتاد او را در آغوش محبّت گرفت و فرمود :اى كعب !در تمام مدّت عمرت ساعتى به ارزش و قيمتِ ساعت قبولى توبه ات وجود ندارد .

اميد در قرآن

( فَلَوْلاَ فَضْلُ اللّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَكُنْتُمْ مِنَ الْخَاسِرِينَ ) .

« اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود ، از زيانكاران بوديد » .

( وَاللّهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبادِ ) .

« خداوند به بندگانش رأفت دارد » .

( وَاللّهُ يَدْعُوا إِلَى الْجَنَّةِ وَالْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ وَيُبَيِّنُ آيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ ) .

« خداوند است كه با اذنش شما را به بهشت و آمرزش دعوت مى كند ، و آياتش را براى مردم بيان مى دارد تا متذكّر حقايق شوند » .

( وَلَقَدْ عَفَا اللّهُ عَنْهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ حَلِيمٌ ) .

« به تحقيق از آنان گذشت ، به حق كه خداوند آمرزنده حليم است » .

( فَأُولئِكَ عَسَى اللّهُ أَنْ يَعْفُوَ عَنْهُمْ وَكَانَ اللّهُ عَفُوَّاً غَفُوراً ) .

« اميد است خداوند از ايشان عفو كند و خداوند چشم پوش و پرده پوش است » .

( فَقُل رَبُّكُمْ ذُورَحْمَة وَاسِعَة ) .

بگو خداى شما صاحب رحمت گسترده است .

( قُل لِلَّذِينَ كَفَرُوا إِن يَنْتَهُوا يُغْفَرْ لَهُمْ مَا قَدْ سَلَفَ ) .

« به آنان كه كافر شدند بگو اگر دست از كفر بردارند ، از گذشته آنان خواهم گذشت » .

( إِنَّ اللّهَ لاَ يُضِيعُ أَجْرَ الْمُـحْسِنِينَ ) .

« خداوند اجر نيكوكاران را ضايع نمى كند » .

( قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لاَ تَقْنَطُوا مِن رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ ) .

« به آن بندگانم كه بر خود اسراف كردند بگو :از رحمت من نا اميد مباشيد ، خداوند تمام گناهان را مى بخشد او آمرزنده و مهربان است » .

اميد در روايات

عَنْ جُنْدَبِ الغَفّاري إِنَّ رَسُولَ اللهِ قالَ :إِنَّ رَجُلاً قالَ يَوْماً وَللهِ لا يَغْفِر واللهُ لِفُلان ، قالَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ : مَنْ ذَا الَّذي تَألى على أَنْ لا أَعْفُو لِفُلان ؟ فَإِنّي قَدْ غَفَرْتُ لِفُلان وَأَحْبَطْتُ عَمَلَ الْمُتَألّي بِقَوْلِهِ لا يَغْفِرَ اللهُ بِفُلان .

« ابوذر غفارى از نبى اكرم نقل مى كند :مردى يك روز مردى گفت :به خدا قسم خدا فلانى را نمى بخشد ، خداوند فرمود : چه كسى قسم خورد كه من فلانى را نمى بخشم ؟ حتماً او را آمرزيدم و عمل آن قسم خورده را به خاطر آن كلمه بى جايى كه گفته بود حبط كردم » .

« شيخ مفيد » به اسنادش از ابو جعفر طائى واعظ ، و او از وهب بن مبنه نقل مى كند :

قَرأتُ في زَبُورِ داوُد اَسْطَرا مِنْها ما حَفِظْتُ وَمِنْها ما نَسَيْتُ فَما حَفِظْتُ قُوْلُهُ : يا داوُدُ ! اِسْمَعْ مِنىِّ ما اَقُولُ مَنْ اَتاني وَهُوَ يُحِبُّني اَدْخَلْتُهُ الْجَنَّةَ يا داوُدُ ! اِسْمَعْ مِنّي ما اَقُولُ وَالْحَقُّ مَنْ أتانىِ وَهُوَ مُسْتَحْي مِنْ الْمَعاصِى الَّتي عَصاني بِها غَفَرْتُها لَهُ وَاَنْسَيْتُها حافِظِيْهِ يا داوُدُ اِسْمَعْ مِنّي ما اَقُولُ ، وَالْحَقُّ اَقُولُ مِنْ أتاني بِحَسَنَة واحِدَة اَدْخَلْتُهُ الْجَنَّةَ قال داوُدُ :يا رَبِّ وَما هذهِ الْحَسَنَةُ ؟ قالَ مَنْ فَرَّجَ عَنْ عَبْد مُسْلِم فَقالَ داوُدُ :اِلهي بِذالِكَ لا يَنْبَغي لِمَنْ عَرَفَكَ اَنْ يَنْقَطِعَ رَجاءَ مِنْكَ .

جملاتى در زبور داود خواندم ، قسمتى از آن را از ياد بردم و جملاتى از آن را به ياد دارم ، آنچه به ياد دارم اين است :هركس به من وارد شود در حالى كه علاقه مند به من است او را به بهشت مى برم ، اى داود ! كلامم را بشنو كه حق است كسى كه بر من وارد شود و از گناهانى كه كرده خجالت زده است او را ببخشم و گناهانش را از ياد محافظانش ببرم . اى داود !از من بشنو كه قول من حق است ، هركس با يك خوبى بر من وارد گردد ، او را به بهشت مى برم ، داود گفت : اين خوبى و حسنه چيست ؟ فرمود : گره اى از كار بنده مسلمانى گشوده باشد ، داود گفت : پروردگار من به همين عنايات تو است كه هركس تو را شناخت سزاوار نيست اميدش از تو قطع گردد !!

عَنْ أَبي بَصير قالَ : سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرَ (عليه السلام) يَقُولُ : إِذَا دَخَلَ أَهْلُ الجَنَّةِ الجَنَّةَ بِأَعْمالِهِمْ فَأَيْنَ عُتَقاءُ اللهِ مِنَ النّار .

« ابى بصير مى گويد :از امام پنجم شنيدم كه مى فرمود :زمانى كه اهل بهشت به خاطر اعمالشان وارد بهشت شوند ، پس آزادشدگان خدا از آتش جهنّم كجايند » ؟

إِنَّ اللهَ أَوْحى إِلى نَبِيِّهِ (عليه السلام) إِنّي أَجْعَلُ حِسابَ أُمَّتِكَ إِلَيْكَ فَقالَ :لا يا رَبِّ أَنْتَ أَرْحَمُ بِهِمْ مِنّي فَقالَ :إِذَنْ لا أُخْزيكَ فِيهم .

« خداوند به پيامبر خطاب فرمود : در قيامت حساب امّتت را به تو واگذار مى كنم ، عرضه داشت : الهى تو به آنان مهربانترى از من .خطاب رسيد :من تو را در ميان آنان سرشكسته نمى كنم » .كنايه از اين كه از آنان دستگيرى مى كنم ) .

عَنْ جَعْفَرِ بنِ مُحَمَّد عَنْ آبائِهِ (عليهم السلام) قالَ : قالَ رَسُولُ اللهِ (صلى الله عليه وآله) قالَ اللهُ : إِنّي لاََسْتَحْيي مِنْ عَبْدي وَأَمَتي يَشيبانِ في الإسْلامِ ثُمَّ أُعَذِّبُهُما .

« امام ششم از پدرانش از نبى اكرم از خداوند نقل مى كند كه خداوند فرمود : من از بنده ام چه مرد چه زن كه در اسلام پير شده اند حيا مى كنم به عذاب گرفتارشان كنم » .

دَخَلَ (صلى الله عليه وآله) عَلى رَجُل وَهُوَ في النَّزْعِ فَقالَ :كَيْفَ تَجِدُكَ ؟ قالَ : أَجِدُني أَخافُ ذُنُوبي وَأَرْجُوا رَحْمةَ رَبّي فَقال (صلى الله عليه وآله) مَا اجْتَمَعا في قَلْبِ عَبْد في هذا الْمَوْطِنِ إِلاّ أَعْطاهُ اللهُ ما رَجا وَآمَنَهُ مِمّا يَخافُ .

« رسول خدا (صلى الله عليه وآله) به مردى وارد شد كه در جان دادن بود ، فرمود : تو را چگونه ببينم ؟ عرضه داشت : در ترس از گناهانم و اميد به رحمت پروردگارم ، حضرت فرمود : در اين هنگامه اين دو در دل مؤمن قرار نمى گيرد مگر اينكه خداوند به سبب اين دو واقعيّت با بنده اش عمل مى كند ، به آنچه اميد دارد مى رسد و از آنچه مى ترسد به او ايمنى مى دهد » .

قالَ عَلِيٌّ (عليه السلام) لِرَجُل أَخْرَجَهُ الْخَوْفُ إِلَى القُنُوطِ لِكِثْرَةِ ذُنُوبِهِ :يا هذا يَأْسُكَ مِنْ رَحْمَةِ اللهِ أَعْظَمُ مِنْ ذُنوبِكَ .

« امير مؤمنان به مردى كه زيادى گناهش او را به نا اميدى كشيده بود فرمود :نا اميدى تو از رحمت الهى از گناهانت بزرگتر است » .

عَنْ أَبي جَعْفَر (عليه السلام) قالَ : إِنَّ آدَمَ (عليه السلام) قالَ : يا رَبِّ سَلَّطْتَ عَلَيَّ الشَّيْطانَ وَأَجَرَيْتَهُ مِنّي مَجْرَى الدَّمِ فَاجْعَلْ لي شَيْئاً فَقالَ : يا آدَمُ جَعَلْتُ لَكَ أَنَّ مَنْ هَمَّ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ بِسَيِّئَة لَمْ تُكْتَبْ عَلَيْهِ فَإِنْ عَمِلَها كُتِبَتْ عَلَيْهِ سَيِّئَةٌ ، وَمَنْ هَمَّ مِنْهُمْ بِحَسَنَة فَإِنْ لَمْ يَعْمَلْهَا كُتِبَتْ لَهُ حَسَنَةٌ وَإِنْ هُوَ عَمِلَهَا كُتِبَتْ لَهُ عَشَراً قالَ : يا رَبِّ زِدْني قالَ : جَعَلْتُ لَكَ أَنَّ مَنْ عَمِلَ مِنْهُمْ سَيِّئَةً ثُمَّ اسْتَغْفَرَ غَفَرْتُ لَهُ قالَ : يا رَبِّ زِدْني قالَ : جَعَلْتُ لَهُمُ التَّوْبَةَ وَبَسطْتُ إِلَيْهِمْ التَّوْبَةَ حَتّى تَبْلُغَ النَّفَسُ هذِهِ .

« امام باقر (عليه السلام) مى فرمايد :آدم به حضرت حق عرضه داشت :شيطان بر من تسلّط دارد ، و چون خونى كه در بدن من روان است به من راه دارد ، برنامه اى براى من قرار بده ، پروردگار فرمود : عنايت من به شما آدميان اين است كه هرگاه گناهى را نيّت كنيد من در نامه شما نمى نويسم ، اگر به آن نيّت عمل كرديد نوشته مى شود ، و هركدام از شما اراده كار خيرى كرديد مى نويسم اگرچه عمل نكنيد ودر صورت عمل ده برابر مى نويسم ، عرضه داشت : عنايت بيشترى به من بفرما ، خطاب رسيد :چنانچه پس از گناه توبه كنيد من توبه ى شما را قبول مى كنم واز كرده هاى بد شما گذشت مى نمايم ، عرض كرد : عنايت بيشترى نيازمندم ، خطاب رسيد : براى شما توبه را قرار دادم و برنامه توبه بر شما آن چنان گسترده كردم كه تا هنگام خروج روح از بدن توبه را مى پذيرم » .

عَنْ أَبي عَبدِاللهِ (عليه السلام) قالَ : مَرَّ عيسَى بنُ مَرْيَمَ (عليه السلام) عَلى قَوْم يَبْكُونَ فَقالَ : عَلَى ما يَبكي هؤُلاءِ فَقيلَ يَبْكُونَ عَلى ذُنُوبِهِمْ قالَ فَلْيَدْعُوها يُغْفَرْ لَهُمْ .

« امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد :عيسى بن مريم (عليه السلام) بر گروهى گذشت كه گريه مى كردند فرمود : اينان براى چه مى گريند ، به آن حضرت گفته شد براى گناهانشان ، فرمود : دعا كنند تا خدا آنان را بيامرزد » .

قالَ (صلى الله عليه وآله) : إِنَّ رَجُلاً يَدْخُلِ النّارَ فَيَمْكُثُ فيها أَلْفَ سَنَة يُنادي يا حَنّانُ فَيَقُولُ اللهُ تعالى جِبْرئيلَ : اِذْهَبْ فَأْتِني بِعَبْدي قالَ فَيَجيءُ بِهِ فَيُوقِفُهُ عَلى رَبِّهِ فَيَقُولُ اللهُ :كَيْفَ وَجَدْتَ مَكانَكَ ، فَقالَ : شَرُّ مَكان قالَ :فَيَقُولُ رُدُّوهُ إِلى مَكانِهِ ، قالَ فَيَمْشي وَيَلْتَفِتْ إِلى وَرائِهِ فَيَقُولُ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ إِلى أَيِّ شَيء تَلْتَفِتْ فَيَقُولُ : لَقَدْ رَجَوْتُ أَنْ لا تُعيدَني إِلَيْها بَعْدَ إِذْ أَخْرَجْتَني مِنْها فَيَقُولُ اللهُ تَعالى إِذْهَبُوا بِهِ إِلَى الجَنَّةِ .

« رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه وآله) مى فرمايد :مردى به جهنّم مى رود و دو هزار سال در آنجا فرياد مى كند :يا حنّان يا منّان ، پروردگار به جبرئيل مى فرمايد :برو بنده مرا از جهنّم بياور .او را مى آورد .خطاب مى رسد :جايت را چگونه ديدى ؟ عرضه مى دارد :بدترين جايگاه ، خطاب مى رسد :او را به همان جا ببريد ، در حالى كه او را مى برند به عقب نظر مى كند ، خطاب مى رسد :دنبال چه هستى ؟ عرضه مى دارد :اميد به اين داشتم كه مرا دوباره به جهنّم نبرى ، فرمان مى رسد :او را به بهشت هدايت كنيد !! » .

لمّا قالَ رَسُولُ الله (صلى الله عليه وآله) : لَوْ تَعْلَمُونَ ما أَعْلَمُ لَضَحِكْتُمْ قَليلاً وَلَبَكَيْتُمْ كَثيراً وَلَخَرْجْتُمْ إِلَى الصُّعْداتِ تَلْدِمُونَ صُدُورَكُمْ وَتَجْأَرُونَ إِلَى رَبِّكُمْ فَهَبَطَ جِبْريلُ فَقالَ : إِنَّ رَبَّكَ عَزَّوَجَلَّ يَقُولُ :لِمَ تَقْنُطُ عِبادي فَخَرَجَ فَرِحاً وَبَشَّرَهُمْ .

« زمانى كه رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) به اصحاب فرمود :اگر بدانيد آنچه را من مى دانم كم مى خنديد و زياد گريه مى كنيد ، و هر آينه به روى خاكها و تپّه ها رفته و از شدّت ناراحتى به سينه خود چنگ زده و لطمه مى زنيد و با كمال ذلّت به خداى خود استغاثه مى بريد ، ناگهان جبرئيل نازل شد و عرضه داشت : خداوند مى فرمايد :چرا بندگان مرا نا اميد مى كنى ؟!! پيامبر از مسجد در حالى كه خوشحال بود خارج شد و اصحاب خود را به رحمت الهى و عنايت حضرت بارى بشارت داد » .

عَنْ اَبي جَعْفر (عليه السلام) قالَ : وَجَدْنا في كِتابِ عَلىٍّ (عليه السلام) اَنَّ رَسُولَ اللهِ قالَ وَهُوَ عَلى مِنْبَرِهِ : وَالَّذي لا اِلهَ اِلاّ هُوَ ما اُعْطِىَ مُؤمِنٌ قَطُّ خَيْرَ الدُّنْيا والاحِدَةِ اِلاّ بِحُسْنِ ظَنِّهِ بِاللهِ وَرَجائِهِ لَهُ وَحُسْنِ خُلْقِهِ والْكَفَّ عَنْ اغْتِيابِ الْمُؤمِنينَ ، والَّذي لا إلهَ إلاّ هُوَ لا يُعَذِّبُ اللهَ مُؤْمِناً بَعْدَ التَّوْبَةِ والاسْتِغْفارِ إلاّ بِسُوءِ طَنِّهِ بِاللهِ وَتَقْصيرِهِ مِنْ رَجائِهِ وَسُوءِ خُلْقِهِ واغْتِيابِهِ لِلْمُؤمِنينَ ، وَالَّذي لا إلهَ إلاّ هُوَ لا يَحْسُنُ ظَنَّ عَبْد مُؤمِن بِاللهِ إلاّ كانَ اللهُ عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِهِ الْمُؤمِنِ ; لأَنَّ اللهَ كَريمٌ بِيَدِهِ الْخَيْراتُ يَسْتَحيِ أنْ يَكُونَ عَبْدُهُ الْمُؤمِنُ قَدْ أحْسَنَ بِهِ الظَّنُّ ثُمَّ يُخْلِف ظَنَّهُ وَرَجاءَهُ فَأَحْسَنُوا بِاللهِ الظَّنَّ وَارْغَبُوا إلَيْهِ .

« امام باقر (عليه السلام) مى فرمايد :در كتاب على (عليه السلام) ديديم كه رسول الله (صلى الله عليه وآله) در منبر فرمود :قسم به آن كه غير از او خدايى نيست هرگز خير دنيا و آخرت نصيب مؤمنى نمى شود ، مگر به گمان نيك و اميد به فضل خدا و نيكى اخلاقش و خوددارى از غيبت مؤمنان و قسم به خدايى كه غير از او خدايى نيست مؤمنى را بعد از توبه و استغفار عذاب نمى كند ;مگر به گمان بدى كه به حق و كوتاهى داشتنش از اميد به رحمت حق و سوء خلق و غيبتش از مؤمنان به خدايى كه غير از او خدايى نيست .گمان عبد به خدا هرگاه گمان نيك باشد خداوند با او برابر گمانش معامله مى كند ;زيرا خدا كريم است و نيكى ها به دست اوست ، حيا مى كند كه عبد به او حسن ظن بورزد و او حضرت او رغبت كنيد » .

في الْحَديثِ أَنَّ أَعْرابيّاً قالَ :يا رَسُولَ اللهِ مَنْ يَلي حِسابَ الْخَلْقِ ؟ فَقالَ : اللهُ تَبارَكَ وَتَعالَى قالَ : هُوَ بِنَفْسِهِ ؟ قَالَ :نَعَمْ فَتَبَسَّمَ الأَعْرابِيُّ فَقالَ :رَسُولُ اللهُ (صلى الله عليه وآله) مِمَّ ضَحِكْتَ يا أَعْرابِيُّ ؟ فَقالَ : إِنَّ الْكَريمَ إِذا قَدَرَ عَفا ، وَإِذا حاسَبَ سامَحَ فَقالَ النَبِيُّ (صلى الله عليه وآله) صَدَقَ الأَعْرابِيُّ أَلا لا كَريمَ أَكْرَمُ مِنَ اللهِ تَعالى هُوَ أَكْرَمُ الأَكْرَمينَ ثُمَّ قالَ : فَقَّهَ الأَعْرابِيُّ .

« عربى به پيامبر گفت : فردا حساب مردم با كيست ؟ فرمود : با خداى تبارك و تعالى ، عرضه داشت : با خود اوست ؟ فرمود : آرى ، عرب خنديد ، پيامبر فرمود : براى چه خنديدى ؟ عرض كرد : كريم به هنگام قدرت ، گذشت مى كند و زمان حساب سهل انگارى مى نمايد .پيامبر فرمود :اعرابى راست گفت ، بدانيد كريمى كريمتر از خدا نيست و اوست بخشنده ترين بخشندگان ، سپس فرمود : اعرابى به نهايت فهم رسيد » .

اين روايات نمونه اى از روايات زيادى است كه سلوك حق را با بندگان خود نشان مى دهد ، نشان مى دهد .كه :بحكم الاسلام يجبّ ما قبله ، از گناهان هفتاد ساله كافرى كه ايمان آورده درمى گذرد ، چنان كه در قرآن مى فرمايد :

( قُل لِلَّذِينَ كَفَرُوا إِن يَنْتَهُوا يُغْفَرْ لَهُمْ مَا قَدْ سَلَفَ ) .

همچنين به محض اينكه ساحران زمان فرعون گفتند : « آمنّا » ( ايمان آورديم )از تمام گذشته هاى آنان درگذشت و اصحاب كهف را با وجود سابقه ى كفر و شقاوت به محض اينكه به حقيقت توحيد دست يافتند قبول كرد و به آنان كرامت و عزّت عطا فرمود .

و اين گونه آيات و روايات محكم و متين است كه انسان را به خداوند عزيز اميدوار مى كند .آياتى كه در آن شكّى نيست و انسان از آن آيات ، كه وحى الهى است ، يقين حتمى داشته و اميدش بر پايه يقين استوار مى گردد .اين است كه امام ششم مى فرمايد :والرجاء فرع اليقين ، ( اميد فرع يقين است )و راستى كه اين جمله ، جمله ى استوارى است .

اين همه فضل و عنايت خدا را انسان به خود و موجودات مى بيند و رفتار خدا را با بندگان خود مى نگرد و اين همه آيات و رواياتى كه نشانگر عنايت حق به بندگان است نظر مى كند ;چگونه به يقين نرسد و چرا يقين پيدا نكند كه او هم اگر به پيشگاه رحمت و عنايت الهى پناه ببرد پناهش مى دهند و در درياى رحمت بى نهايت و فضل بى پايان غرقش مى كنند .

 

قبلفهرست بعد
 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation