بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب گلشن ابرار جلد 2, جمعى از پژوهشگران حوزه علمیه قم   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     ABRAR001 -
     ABRAR002 -
     ABRAR003 -
     ABRAR004 -
     ABRAR005 -
     ABRAR006 -
     ABRAR007 -
     ABRAR008 -
     ABRAR009 -
     ABRAR010 -
     ABRAR011 -
     ABRAR012 -
     ABRAR013 -
     ABRAR014 -
     ABRAR015 -
     ABRAR016 -
     ABRAR017 -
     ABRAR018 -
     ABRAR019 -
     ABRAR020 -
     ABRAR021 -
     ABRAR022 -
     ABRAR023 -
     ABRAR024 -
     ABRAR025 -
     ABRAR026 -
     ABRAR027 -
     ABRAR028 -
     ABRAR029 -
     ABRAR030 -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
     FOOTNT03 -
     FOOTNT04 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

مكتب اخلاقى و عرفانى
تهذيب نفس و پالايش روان از آلودگيهاى دنيوى و اوصاف شيطانى اساس ‍ كار درزندگى آية الله ميلانى بود. وى با الهام گيرى از توصيه هاى معصومين عليه السلامبر اين باور بود كه درك حقايق عالم براى انسان بدون تابش نور الهى بردل و جان ممكن نيست . و آنچه را كه انسانهاى غير مهذب علم مى پندارند. جز اطلاعاتانباشته شده در صفحات مغز چيزى نيست . يكى از شاگردانش كه بيشتر با وى معاشربود مى گويد:
آيه الله ميلانى جامع همه چيز بود، صفات و ملكات خوبى داشت ، مرد متفكرى بود...بسيار مودب بود. و دو زانو در مجلس مى نشست ، هيچ وقت از كسى بدگوئى نمى كرد،حتى از كسانى كه به ايشان كم محبت بودند. عفت زبان داشتند. بسيار محتاط دراعمال و كردار بودند. تداوم عجيبى نسبت به نماز شب داشتند و فرزندانش را نيز به شبزنده دارى توصيه مى كرد و مى فرمود: ((توفيقات پروردگار در شب زنده دارى ونماز شب است هميشه و در همه جا از اسراف پرهيز مى كرد حتى نامه هايى را كه دريافتمى كرد، اگر برگه دوم آن سفيد بود، جدا كرده و در مكاتبات خود از آنها استفاده مىنمود.)) (684)
چنان زاهدانه زندگى مى كرد كه در موقع مرگ جز مقدارى كتاب و تعدادى فرش كهنه چيزديگرى نداشت . منزل مسكونى او نيز در توسعه ميدان آستانه تخريب شد و هر چهخواستند پولش را بپردازند و يا منزلى برايش ‍ تهيه كنند، نپذيرفت و فرمود: من آخرعمرم است و احتياجى به منزل احساس نمى كنم ...))
تبلور اخلاص
اخلاص و خدابينى يكى ديگر از اوصاف معنوى آيه الله ميلانى بود و در اين خصوصچنان عمل مى كرد كه گويى خدا را در همه كارهايش را آشكارا مشاهده مى كند. هيچ گاه نمىشد كه وسوسه و خودنمايى در كارهايش راه يابد با اينكه در عصر خود از مراجع بزرگو جامع الشرايط تقليد بود، اما هميشه مى فرمود: من راضى نيستم كه نام مرا ببريد! دريك كلام از ظاهرسازى و شهرت نمايى گريزان بود.
خاطره ها
آية الله ميلانى كه عمرى در طريق معرفت الهى گام زده بود به مقام و منزلتى عالى درصفاى نفس و طى مراحل سلوك رسيده بود كه خاطرات بعضى بزرگان مزيد اين مىباشد.
الف - خواب آية الله اراكى
يكى از فرزندان آية الله ميلانى از مرحوم آيه الله اراكىنقل مى كند:
جمعه شبى در حرم مطهر حضرت ثامن الائمه عليه السلام بيتوته كرده بودم . بعد ازنماز صبح به حضرت التماس كردم كه يكى از اولياى خودت را به من معرفى كن !
آمدم منزل و خوابيدم . يكى در خواب به من گفت : پا شو كه يكى از اولياء الهى مى آيد!بيدار كه شدم ديدم خانم سماور را روشن كرده است . گفتم : حالا كه زود است و وقت چاىنيست ! گفت : در خواب به من گفته شد پاشو سماور را روشن كن كه يكى از اولياءالهىمى آيد! در اين حال بود كه در زدند وقتى در را گشودم ديدم آيه الله ميلانى (685)است ...(686)
ب - جراح مسيحى
دكتر مسيحى پرفسور (برلون ) در سال 1282 ق . يكى از جراحان تيم پزشكى آيةالله ميلانى است و خاطره هايى از آية الله ميلانىنقل كرده و سپس آن را عامل مسلمان شدن خود مى داند.
((من پس از عمل جراحى سيد، پيش از آن كه ايشان از حالت بيهوشى بيرون بيايند مراقببودم كه وقتى به هوش مى آيد چه مى گويد (چرا كه اين مرحله از نظر پزشكان مرحلهحساسى است ، شايد بيمار بعضى از اسرار زندگيش را هم بگويد) ايشان آرام حركت كردو در حالى كه در آن لحظه نيز خدا خدا مى گفت و با پروردگارش راز و نياز مى كرد. منتحت تاثير اين صحنه شگفت به حقانيت آيين اسلام پى بردم و بدان گرويدم .))(687)
جالب اينكه دكتر برلون پس از گرويدن به اسلام وصيت كرده بود، او را پس ‍ از مرگدر شهر مقدس مشهد دفن كنند كه اكنون آرامگاه وى در قبرستان خواجه ربيع شهر مقدسمشهد است . به بركت نفس مسيحايى آيه الله ميلانى دو نفر ديگر نيز از مسيحيت به آييناسلام گرويدند كه شرح آن در ((نامه كيوركى )) و زنش خانم ((رافيك اسلانيان )) درحضور سيد مسلمان شدند. و با پيشنهاد ايشان اسم آقا به ((على )) و خانمش نيز به((فاطمه )) (688) تغيير كرد.
احياى حوزه مشهد
نهم ذيحجه سال 1373 ق . (1334 ش ) آيه الله ميلانى جهت زيارت امام على بن موسىالرضا عليه السلام وارد شهر مشهد گرديد و در خانه آيه الله حاج شيخ على اكبرنوغانى (از علماى بزرگ مشهد) اقامت گزيد. از آن پس ‍ رسالت عظيم وى كه بكار بستنتجربه چندين ساله تدريس و تربيت در حوزه هاى مختلف تشيع بار ديگر در حوزه علميهمشهد بود آغاز مى شود.
در آن زمان حوزه هاى علميه مشهد آنگونه كه بايد رونق نداشتند. ازسال 1314 شمسى به دنبال مبارزات روحانيون مشهد با حكومت رضا خان اين حوزه نيزمانند ديگر حوزه هاى علميه سراسر كشور مورد تهاجم قرار گرفته بود و پس از حادثهخونين قيام گوهرشاد روحانيون بزرگى همچون آية الله حاج آقا حسين قمى تبعيد و ميرزامحمد آقازاده پس از زندانى شدن به اسارت رسيده بود. و بسيارى از علماى معروف ديگراين شهرستان دستگير و يا تبعيد شده بودند. بر اثر اين حوادث و نيز بر اثرسختگيرى عمومى دولت درباره لباس روحانيونت شور شوق علمى حوزه علميه مشهد بهركود و سردى گراييده بود. و مدارس بزرگ و معروف مشهد در تصرف ادارات و اوقافحكومت وقت بود و اين فترت و ركود تا سال 1373 ق . كه آيه الله ميلانى در اين شهرتصميم به اقامت مى گزيند ادامه داشت .
اصلاح وضع حوزه علميه مشهد و شكوفايى بخشيدن به دروس مدارس ‍ دينى و علمى دراين شهر چيزى است كه با اقامت آية الله ميلانى انجام گرفت .
آية الله خامنه اى (رهبر معظم انقلاب اسلامى ) در اين باره مى فرمايد:
((... ما ديديم كه مرحوم آية الله ميلانى از كربلا كه نزديكى نجف بود آمدند تا مشهد ويك حوزه علميه بزرگى را بوجود آوردند... اين يك واقعيت است ... از بركت الهى براىحوزه علميه مشهد وجود آية الله ميلانى بود.))(689)
نخستين گام اصلاحى آيه الله ميلانى در حوزه علميه سامان بخشيدن به دروس بود كهبعدها اثرات آن در مراكز دينى و فرهنگى ديگر نيز نمايان گرديد.
آية الله ميلانى چون دريافته بود كه منشاء پراكندگى علماى اين شهر درطول سالهاى گذشته در فقدان اساتيد پرمايه در اين سامان نهفته است بدان جهت نيزابتدا اساتيد پركار و شايسته را جلب اين حوزه نمود و خود نيز بر كرسى تدريسنشست . درس خارج اصول و فقه ايشان كه در مسجد گوهرشاد داير مى شد در شكوفايىدروس حوزه نقش بسزايى داشت و به مرور زمان علماء را در اين شهر تمركز مى بخشيد.وى تحول شگرفى نيز در خصوص روش آموزشى دروس پديد آورد كه اساسى ترين آنطرحى بود كه به نابسامانى و بى نظمى حاكم بر مدارس دينى پايان داد و به حوزهعلميه مشهد جان تازه اى بخشيد. برنامه هاى درسى ايشان كه بر حسب استعداد محصلينعلوم دينى تنظيم گرديده بود، در پنج مرحله به شرح زير اجرا مى شد:
مرحله اول ؛ دوره مقدمات ، كه شامل ادبيات عربى ، صرف و نحو و تجزيه و تركيب ،منطق ، خط، املاء و انشاء، رياضيات ، حفظ قرآن ، دعاهاى وارده و احاديث اخلاقى مى شد وبه مدت سه سال طول مى كشيد.
مرحله دوم ؛ اين دوره نيز سه سال استمراد مى يافت وشامل : معانى ، بيان و بديع ، اصول ، فقه در حد معالم ، فقه در حد شرح لمعه ، عقايددر حد شرح لمعه ، عقايد در حد باب حادى عشر و تاريخ مى شد.
مرحله سوم ؛ كه دوره پنج ساله بود. طلاب در اين مرحله به تعليم((رسائل ))، ((كفايه )) در اصول ، مكاسب در فقه ، شرح تجريد در اعتقادات ، آشنايىبه اديان و مذاهب و تفسير مى پرداختند.
مرحله چهارم ؛ دوره چهار ساله تخصصى فقه واصول بود كه در مدرسه امام صادق داير مى گرديد.
مرحله پنجم ؛ تخصص در ساير علوم اسلامى بود كه طلاب به حسب ذوق خود وارد اينمرحله گرديده و به مطالعه و تحقيق مى پرداختند.
وى طلاب متعهد را يارى مى نمود و در همه اينمراحل ، امتحانات ماهانه و سالانه و ارتقاء رتبه و حضور و غياب وكنترل كيفيت دروس نيز با جديد پيگيرى مى شد.
گامى در امر تبليغ
آية الله ميلانى همواره مى گفت :
((روزگارى كه فساد و بى دينى در همه جاى عالم پا گرفته ، نبايد طلاب ايامتعطيل را در حجره هاى مدارس سپرى كنند))
اين بود كه براى تعطيلى روز پنج شنبه و جمعه حوزه نيز برنامه تبليغ احكام اسلام راقرار داده بود، بدين نحو كه طلاب در اين دو روز به شهرهاى نزديك و روستاهاى اطرافمشهد اعزام شده و به تبليغ احكام و معارف اسلامى مى پرداختند، و در عينحال مشكلات روستائيان را در جهت نداشتن مسجد، حمام وامثال اينها به اطلاع ايشان مى رساندند، وى براى برپار شدن برنامه هاى تبليغىطلاب به آنها توصيه مى كرد: كه حتما - دعاىكميل را شب جمعه و دعاى ندبه را در صبح آن بخوانيد! - مردم را بهاهل بيت عصمت و اما عصر (عج ) متوجه سازيد - با حسن اخلاق كه نمايانگر اخلاق اسلامىاست ، با مردم رفتار كنيد! - وقتى وارد عمل تبليغ مى شويد بيشتر با فقرا و ضعفاىمردم همنشين با آنها ماءنوس شويد.)) (690)
شخصيت جهانى
در طول مرجعيت آية الله ميلانى بويژه در سالهاى اقامتش در مشهد مقدس ‍ شخصيتهاىبزرگى از كشورهاى مختلف اسلامى به ديدار ايشان شتافته اند شخصيت جهانى اينفقيه بزرگ موجب گرديده بود كه علماى شيعه بزرگاناهل تسنن نيز براى گفتگو و مشاوره در مسائل مهم مذهبى رهسپار ايران شده و از نزديك ازنظرات ايشان آگاهى يابند.
در سال 1380 ق . 1339 ش . بوى از دارالتقريب بين المذاهب الاسلامى در قاهره شيخمحمد تقى از جامع الازهر با آية الله ميلانى ديدار كرد و لوحى نيز كه در آن فتواىعلامه شيخ محمود شلتوت در رابطه با جوازعمل به مذهب تشيع نوشته شده بود تقديم ايشان نمود.(691)
دكتر شيخ محمد ضحام با جمعى از اساتيد علوم اسلامى جامع الازهر و شيخخليل حصيرى قارى به همراه سفير وقت مصر در ايران درسال 1350 ق . از مشهد ديدن كرده و در اين سفر به ديدار آية الله ميلانى نيزنايل آمدند.
در سال 1382 ق . شيخ علامه شيخ محمد جواد مغنيه ضمن سفر به مشهد با آية اللهميلانى نيز ملاقاتى داشت .
در سال 1382 كاردار سفارت روسيه (ويكتور - اسيولينكوف ) به نيابت از آقا ضياءالدين خان رئيس اداره دينيه مسلمانان آسياى ميانه و قزاقستان با آية الله ميلانى ملاقاتكرد و ضمن دعوت از ايشان براى ديدار از كشورهاى اسلامى واقع در آسياى ميانه ، نظرشرع مقدس را در مورد خدمت در ادارات روسيه كه مشروط برقبول مدام كمونيسم بود خواستار شده است . علامه شيخ محمد جوادالشرى درسال 1381 ق . به زيارت مرقد مطهر امام على بن موسى الرضا عليه السلامنايل شد و در ضمن با آية الله ميلانى نيز ديدار كرد در اين ملاقات علامه الشرى ازوضعيت شيعيان و مسلمانان كشورهاى اسلامى بويژه شيعيان آمريكا گزارشى تقديم آيةالله ميلانى كرد.
در نهضت اسلامى ايران
انقلاب اسلامى ايران بزرگترين حركتى است كه على رغم توطئه هاى استكبار واستعمارگران به رهبرى امام خمينى شكل گرفت و در بهمنسال 1357 با پايان بخشيدن به حكومت 2500 ساله شاهنشاهى به پيروزى خود رسيد،و از آن پس نيز همواره چون آذرخشى بر پيكر استعمار فرود آمد.
اين انقلاب شكوهمند به آسانى بدست نيامد. بلكه از جرقه اوليه آن درسال 1341 تا به ثمر نشستن در سال 57 ملت ايران عزيزان بسيارى را تقديم اسلامعزيز نمود و در اين ميان فرزانگان و بزرگان نيز در مسير به بار نشستن خون شهدا،آسايش و آرامش را بر خود حرام كرده و مردانه درمقابل نظام ستم شاهى قامت بستند آية الله ميلانى از جمله اين رادمردان خط مقدم مبارزه بودكه در شكل گيرى نهضت بزرگ نقش بسيار مؤ ثر و اساسى داشت . وى كه در آن سالهااز مراجع بزرگ تشيع بود، با پيامها، نامه ها و اعلاميه هايى كه خطاب به دولت وقت وملت ايران صادر مى كرد، در هدايت و حركتهاى مردمى عليه رژيم شاه نقش عمده اى به عهدهداشت در اين مختصر به نقش ايشان در شكل گيرى انقلاب اسلامى اشاره مى شود.
ايشان در برابر لايحه انجمن هاى ايالتى و ولايتى بشدت مقابله كرد، در اين خصوصدر قسمتى از نامه ايشان آمده است :
... وظيفه خود مى دانم با استمداد حضرت بقيه الله ارواحنا فداه براى سومين بارصريحا اعلام بدارم تصويبنامه دولت شما در مورد انجمنهاى ايالتى و ولايتى با عدمرعايت شرط اسلام در انتخاب شوندگان ، وتبديل قسم قرآن مجيد، به قسم به كتاب آسمانى ، ملت مسلمان ايران و خاصه علماى اعلامرا بى نهايت خشمگين ساخته است ...
تذكر مى دهم ، به حكم موازين شرعى و احترام به افكار و معتقدات ملت مسلمان ايران لازماست هر چند زودتر تصويبنامه مزبور را لغو و براى اطلاع عموم اعلام نمايد.(692)
همچنين در قسمتى از نامه ديگر ايشان كه در نوزدهسال 41 ش . انتشار يافته مى خوانيم :
هم اكنون جمعى از علما و رجال متدين و استادان و دانشجويان دانشگاههاى مملكت در زندان بهسر مى برند. از هر طرف ابتلا و فقر و گرسنگى ملت ما را تهديد مى كند. بيكارى وفساد و تجاوز عمال حكومت به حقوق انسانى افراد، نقطه اى را خالى نگذاشته . تنها چيزكه مورد توجه نيست حقوق ملت و مصالح آنهاست ! معلوم نيست تاكى مهلت پيدا كنند وعاقبت كار به كجا برسيد.!
پس از هجوم وحشيانه مزدوران يهودى به مدرسه فيضيه آية الله ميلانى در پيامى پردهاز چهره كريه حاكمان وقت ايران برداشت ، او در ضمن پيام خود چنين نوشت :
... ما از حمله و يورش چنگيزانه ، به ساحت حوزه علميه قم گذاشتيم ! از حبس و زجررجال دينى و ملى گذشتيم ! از حمله به دانشگاه و مراكز علمى ملت و سلب هر نوع آزادىفردى و اجتماعى چشم پوشيديم ! از دزدى و فساد و تباهى و تجاوز به مردمان صالح وتقويت دزدان و خيانتكاران گذشتيم ! از برادركشى هايى كه در نقاط مملكت ترتيب دادهاند، صرف نظر كرديم ! اين ننگ را كجا ببريم كه مملكت اسلامى ما را دارند پايگاهاسرائيل و صهيونيست مى كنند، و نيز افرادى را كه با آنها همدست اند، در راءس كارهاقرار مى دهند...(693)
آية الله ميلانى در سفرى به تهران ، ماهيت نهضت علماء و مردم را چنين بيان مى كند.
... من در اين مسافرت به جد خود حضرت سيدالشهداء عليه السلام تاءسى كرده از جوارامن ثامن الحجج عليه السلام به تهران آمدم . تا به دنيا اعلام كنم اين قيام و نهضت بههيچ وجه صورت ارتجاعى ندارد بلكه نهضتى است كه ملتى مسلمان براى مقابله حكومتهاى جابرانه ، با پيشوايى مقامات عاليه روحانى تعقيب مى كند. هدف ملت مسلمان ايراناين است كه بيش از اين به مصالح دنيايى و دينى آنان تجاوز نشود. بايد حكومت مردم رابه مردم سپرد و حق مردم را بايد به خودشان واگذار كرد.
ارادت به امام خمينى
اخلاص و ارادت آية الله ميلانى به امام خمينى بر كسى پوشيده نبود چنانچه در نامه اشخطاب به امام خمينى در دوران تبعيد امام در تركيه مى گويد: ((خوشا به سعادت آنسرزمين كه حضرتعالى در آن تشريف داريد)) اما در كنار اين آنچه بيشتر جالب توجهاست ايشان اخلاص و ارادتش با انگيزه و جهت دار بوده و به جهت مصالح مسلمين از ايشانهمواره پشتيبانى كرده است . در اين خصوص به خاطره شهيد سعيدى گوش مى سپاريم :
... روزى آية الله ميلانى هنگامى كه نزدشان نام امام خمينى برده شد فرمودند: سلام اللهعليه ... پس عده اى به آية الله اعتراض كردند. ايشان فرمودند: ساكت باشيد فلانى !اينجا مسئله تقليد در بين نيست كه گفته شود فلانى اعلم است يا من ؟ اينجا بحث رهبرىاست و چنين نيست كه هر مجتهدى لياقت رهبرى داشته باشد، لياقت رهبرى را تنها فقيهسياستمداراى داراست كه عالم به زمان خويش باشد و در راه خدا از ملامت ملامتگران هراسنداشته باشد و اكنون اين مشخصات در كسى جز آية الله خمينى نيست ...(694)
خدمات ماندگار
آية الله ميلانى با همه اشتغالات خود در مسند مرجعيت و زعامت حوزه هيچگاه از مشكلات مردمغافل نشده است : به بعضى از تلاشهاى ايشان تنها اشاره مختصر مى شود.
1. او پس از زلزله سال 1347 ش . در جنوب خراسان (منطقه كاخك ) مردم را براىبازسازى و كمك به آوارگان بسيج كرد و بارها طلاب را جهت كمك به مردم به اين شهراعزام داشت . مى گويند براى مردم بى خانمان خانه ها ساخت و حتى سند به آنها نوشت .
2. در بازسازى مسجد هامبورگ آلمان نقش بسيار مؤ ثرى را ايفاء كرد و در اعزام آية اللهشهيد بهشتى به آنجا تلاش زيادى كرد. ايشان علاوه بر كمك به مسجد امام على هامبورگبه مسلمانان و انديشمندان اروپا كمك مى كرد تا در نشر اسلام جدى باشند.
3. بازسازى مدارس علمى مشهد و مدرسه حقانى قم و كمك به ايجاد چندين مدرسه دينى درشهرستانها و دهها كار خير براى مسلمانان ايران و ساير كشورهاى اسلامى .
غروب
جمعه هفدهم مرداد سال 1354 هجرى شمسى اين اسوه فضيلت و پاكى چشم از جهان فانىفروبست و به خانه بقاء شتافت و روح بلندش به عالم ملكوت پيوست . و پيكرمطهرش در روز شنبه هيجده مرداد پس از يك تشييع بى نظير، و با حضور شخصيتهاىبزرگ علمى و مذهبى (داخل و خارج ) كشور و هزاران مؤ من عزادار در جوار مرقد مطهر امامعلى بن موسى الرضا عليه السلام به خاك سپرده شد.
آية الله شهيد سيد مصطفى خمينى
شهادت : 1/8/1356 ش .
شهيد از تبار خمينى
سيد حسين زينالى تيلى
تولد
در سال 1309 ش . در شهر مقدس و مذهبى قم در خانه پاك و بى آلايش ‍ دانشمند و مجتهدىبزرگ از فضلاى حوزه علميه ، فرزندى چشم به جهان گشود كه بعدها منشاء تحولاتعظيمى در تاريخ ايران شد.
اين نوزاد را به مناسب نام جد شهيدش ((سيد مصطفى )) ((مصطفى )) نام نهادند.
او در دامن پدرى بزرگوارى و مادرى پاك سرشت و در محيطى پر از معنويت و صفا وصميميت رشد كرد و دوران كودكى را با پايان رساند.(695)
تحصيلات
هفت سال از سن اين مولود مبارك گذشت ، و در اين مدت شخصيت كودكى او رقم زده شد.
در سال 1316 ش . قدم به مدرسه گذاشت و براىتكميل شخصيت خدادادى و فطرى خود و نوشيدن جرعه هاى علم و دانش راهى مدرسهگرديد، دوران ابتدايى را در مدرسه هاى ((باقريه )) و ((سنايى )) قم درسال 1323 - 1324 به پايان رساند.
علاقه فراوان وى به اسلام و روحانيت و راهنمايى هاى پدر بزرگوار و دوستاندل سوزش موجب گرديد كه بعد از اتمام دوران ابتدايى درسال 1324 به صف طلاب حوزه پيوسته و در رديف سربازان امام زمان عليه السلامقرار گيرد. او در راه فراگيرى علوم اهل بيت عليه السلام تلاشى بى وقفه و فوقالعاده داشت و خود را به طور كامل جهت كسب دانش و علم وقف كرده بود، از اين رو در اندكزمانى به رشد فرهنگى و علم بالايى دست يافت ، و در كمتر از ششسال دروس سطح حوزه را به پايان رسانيد.
ايشان در اين دوره از اساتيدى مثل آيات بزرگوار شيخ مرتضى حائرى ، شهيد صدوقى، سلطانى و شيخ عبدالجواد اصفهانى بهره جست .(696)
آية الله ابطحى كاشانى از ياران شهيد، درباره علاقه و هوش سرشار ايشان به درسمى گويد: ((گاهى به حجره ما مى آمد و گاهى من بهمنزل ايشان مى رفتم و با هم به درس مى رفتيم (درس آقاى سلطانى ، درس آقاى شيخعبدالجواد اصفهانى ) و از آن پس نيز با هم با درس خارج مى رفتيم (درس ‍ امام ، درسآقاى بروجردى ، درس آقاى داماد) و خارج از درسها هم ، با هم مباحثه اى داشتيم (تقريراتآقاى نائينى ، رساله هاى شيخ انصارى در آخر مكاسب و...)
خصوصيتى كه در شهيد حاج آقا مصطفى سراغ داشتم ، اين بود كه از هماناول حالت تعبد نسبت به مطالب علمى نداشت ؛ يعنى مثلا اگر شيخ انصارى يا هربزرگوارى مطلبى را گفته است سربسته نمى پذيرفت ، بلكه مانند امام در مقامتجزيه و تحليل بر مى آيد و مى تواند گفت از هماناوايل روح اجتهاد داشت و همين هم باعث ترقى او شد)). (697)
اساتيد
ايشان بعد از شش سالتحصيل در 22 سالگى حدود سال 1330 ش به دوره تخصصى (خارج حوزه ) خارجاصول و فقه وارد شده و در فقه و اصول از اساتيدى بهره برد كه عبارتند از آياتعظام :
1. آية الله العظمى حجت
2. آية الله العظمى بروجردى
3. آية الله العظمى محقق داماد
4. آية الله العظمى امام خمينى (پدر گراميشان )
5. آية الله العظمى شاهرودى
6. آية الله العظمى خويى
7. آية الله العظمى محمد باقر زنجانى
8. آية الله العظمى سيد محسن حكيم (698)
شهيد حاج آقا مصطفى علاوه بر اجتهاد در فقه واصول ، در علوم معقول و منقول نيز داراى تبحر بوده است و دانش حكمت و فلسفه را ازاساتيد فن و حضرات آيات :
1. آية الله فكور يزدى
2. آية الله والد محقق
3. آية الله علامه طباطبايى
4. آية الله سيدابوالحسن رفيعى قزوينى
فراگرفته و به سن 30 سالگى نرسيده بود كه جامعمعقول و منقول شد.(699)
استعداد و نبوغ
در مورد استعداد ايشان حضرت آية الله العظمى خامنه اى ، رهبر معظم انقلاب اسلامى مىفرمايد:
((در درس امام جزء بهترين شاگردان بود، اگر نگوييم بهترين شاگرد. و در عينحال خود او يك مدرس معروف بود، فلسفه و فقه درس ‍ مى داد...))(700)
شهيد حاج آقا مصطفى از جمله كسانى بود كه براى فهم و درك مطلب از هيچگونه سؤال كردن و مباحثه با استاد ابايى نداشت ، آية الله ختم يزدى از ياران شهيد مى گويد:
((يكى از خصوصياتش اين بود كه در هر جلسه اى شركت مى كرد ازمسائل علمى سخن مى گفت و مجلس را ره يك مجلس علمىمبدل مى ساخت و دنبال هر مطلبى را كه مى گرفت خيلى بحث مى كرد... خارج فقه را كهامام در نجف اشرف شروع كردند و مدت پانزدهسال طول كشيد (از بيع تا خلل در نمار) شهيد حاج آقا مصطفى بيشتريناشكال را مى گرفتند...))(701)
و بالاخره خود شهيد مى گويد:
((... من در عمرم فقط چند سالى تقليد كردم و خيلى زود از تقليد كردن بى نياز شدم.))(702)
تاءليفات
شهيد مصطفى خمينى علاوه بر تدريس علوم اسلامى داراى آثار و تاءليفات زيادى نيز مىباشد كه آثار قلمى او نشانگر عظمت علمى و فكرى آن مرحوم است و هر شخصيت علمىسياسى را از نوشته هايش مى توان شناخت و براى همين منظور اگر كسى بخواند مرحوممصطفى را از نزديك شناخته و ابعاد علمى ايشان را درك كند مى تواند با مراجعه به آثارايشان به اين مقصود نايل آيد. در اين خصوص مرحوم حاج سيد احمد خمينى برادربزرگوار آن شهيد مى گويد:
((اجازه بفرماييد در اين مورد مقدمه اى عرض كنم و آن اين است كه معمولا افراد در بازدهىعلمى و اجتهادى و يا تخصصى خودشان نيازمند به طىمراحل هستند كه بعد از آن مراحل مى توانند تز و يا اجتهاد خود را در معرض بهره بردارىديگران قرار دهند، كه متاءسفانه ايشان پس از از اتماممراحل لازم و در آغاز تقرير و بيان نظريات علمى و اجتهادى خود به شهادت مى رسد و درعين حال كتابهايى از ايشان باقى مانده است ...)
تاءليفات زنده ياد حاج آقا مصطفى (ره )
1. القواعد الحكميه (حاشيه بر اسفار)
2. كتاب البيع (دوره كامل مباحث استدلالى بيع در سه جلد)
3. مكاسبه محرمه (در دو جلد)
4. مبحث اجاره
5. مستند تحريرالوسيله
6. تعليقه اى بر عروة الوثقى
7. تفسيرالقرآن الكريم (در چهار جلد كه ناتمام مى باشد)
8. تحريرات فى الاصول (از اولاصول تا استصحاب تعليقى )
9. شرح زندگانى ائمه معصومين عليه السلام (تا زندگانى امام حسين عليه السلام )
10. كتاب الاصول
11. القواعد الرجاليه
12. كتابى در مبحث نكاح
13. حاشيه بر شرح هدايه ، ملاصدرا
14. حاشيه بر مبداء و معاد ملاصدرا
15. حواشى بر وسيله النجاة آقا سيد ابوالحسن اصفهانى
16. تطبيق هيئت جديد بر هيئت نجوم اسلامى
17. حاشيه بر خاتمه مستدرك .(703)
لازم به ذكر است كه در مجله حوزه شماره 82 - 81، تعداد 40 عنوان از آثار ايشان راآورده ، است .
سير و سلوك
حاج آقا مصطفى در كنار علم و دانش و فقاهت ، مبارزه و جهاد را نيز در همان مكتب آموخت و پابه پاى امام امت (ره ) در صحنه هاى سياسى و مبارزاتى قدم نهاد، چرا كه جهاد و شهادترا از سرور خود امام حسين عليه السلام آموخته بود.
او در فتواى فقهى خود از آيه ععع ((ولن يجعل الله للكافرين على المومنين سبيلا))عععع تنها حرمت ازدواج با كافران را نمى فهميد بلكه تمامى سلطه هاى شوم از خدا بىخبران را بر مسلمين حرام مى دانست .
بيشتر از هر جهادى او مبارزه با شيطان درونى را لازم مى ديد و كسب تقوا و پرهيز ازتبعيت هواى نفس را بزرگترين جهاد و بنا به فرموده پيامبر صلى الله عليه و آله((جهاداكبر)) مى دانست و در اين راه به حد اعلاى مبارزه رسيد و خود را به گروه سالكانالى الله و اولياى پاك الهى رساند.
حجة السلام و المسلمين رحيميان يكى از يارانش مى گويد:
((يكى از خصوصيات حاج آقا مصطفى اين بود كه ايشان مقيد به پياده روى از نجف بهكربلا در تمام زيارتهاى مخصوصه امام حسين عليه السلام بود درسال معمولا چند مناسبت بود (15 شعبان ، عرفه ، اربعين ،اول و نيمه رجب ) كه مردم از نجف به كربلا پياده مى رفتند و ايشان هرسال در چند مناسبت پياده به كربلا مى رفتند. گاهى مى شد كه كف پاى ايشانتاولهايى مى زد كه خونابه از آن راه مى افتاد و كاملا مجروح مى شد ولى باز هم بهراه رفتن ادامه مى داد.)) (704)
آقا مصطفى موقعى كه به زيارت مى رفت در بين راهمثل ساير زوار - بدون اينكه خود را آقازاده و صاحب علم و شهرت بداند - به صورتطبيعى اعمال و كارهايش را انجام مى داد. و علاوه بر زيارت اميرالمؤ منين عليه السلام وسيد الشهداء عليه السلام به زيارت دوره مسجد سهله و مسجد كوفه مى رفت و هر هفتهطبق عادت طلاب نجف شب هاى چهارشنبه به مسجد سهله ، محلى كه بسيارى از افراد در آنجابه خدمت امام زمان عليه السلام رسيده اند رفته و در آنمحل بيتوته مى كرد.
آرى او كه رسيدن به قرب الهى را در توسل بهاهل بيت عليه السلام ديده بود نگاهى به جراحت پا و يا خستگى راه و يا اينكه خودكارهايش را انجام مى دهد، و يا اينكه ديگران به او اعتناء داشته باشند يا نه ، نمى كردو براى زيارت امام حسين عليه السلام و حضرت امير عليه السلام همه مشكلات را به جانخريده و گاهى قريب صد كيلومتر فاصله نجف و كربلا را پياده مى پيمود.
شهيد در سير و سلوك به مقامى رسيده بود كه در دستورالعملى اخلاقى مى گويد:
((بدان اى برادرم ، دوست عزيز و بزرگوارم ، پس از فهم آنچه در اين سطور آمد و بعداز آن كه به علوم عادى آگاه گرديدى و رسوم ظاهرى را بر پا داشتى ، بايد تلاشبى امان را براى رسيدن به برترين مقصد، والاترين هدف ، شيرين ترين مسلك ودلپذيرترين شيوه پيشه كنى و آن ((جان جهان شدن )) است .
رسيدن به اين مقام والا و بلند، جز با دور كردن پستيها، تيرگيها و حجابهاى مادى و مدتو جلب صفات كمال و برتر، از راه عمل به دستور شرع انور و حركت بر مقتضاى ايمان وكوشش در اجراى فرامين الهى و احكام عملى ، بدنى و قبلى نشايد.
... شگفتا! آيا وجدانت اجازه مى دهد، با توان و قدرتى كه او ارزانى داشته ، برخوانگسترده اش او را، نافرمانى و سركشى كنى ؟ آيا مى پسندى توان ، اراده و حكمت او را درآنچه ناروا شمرده به كارگيرى و بى حرمتى روا دارى ؟ پناه مى بريم به خداى داناىشنوا از شيطان رانده شده از درگاه خدا.
... جهاد اكبر را پيشه كن ، تا الگويى حق نما گردى ومشمول پاداش شهيدان ، كه در سخنان معصومين آمده است :
...بارالها! طعم عفو، شيرينى آمرزش و رحمت خود را بر ما بچشان ، تا از سياهيهاى ذلتبيرون بياييم و لباس كفر و نفاق را از تن بدريم . به تو شكوه مى بريم كه تو ملجاهر شكايتى .)) (705)
شهيد مصطفى در نگاه بزرگان
شخصيت علمى و سياسى و عرفانى و عبادى شهيد بر همگان روشن است و ما بخاطر تبركو تيمن كلام عده اى از بزرگان را زينت بخش صفحات مى گردانيم :
امام خمينى :
((من اميد داشتم كه اين مرحوم (حاج آقا مصطفى ) شخص خدمتگذار و سودمند براى اسلام ومسلمين باشد ولى ععع ((لا راد لقضائه و ان الله لغنى عن العالمين )).عععع (706)
آية الله العظمى بهاء الدينى (ره ):
ععع ... ابن الامام ، بل هو الامام ، بل له اب مثل الامام ، شديد الحب بالامام ، لالاجل الابوة ، و الامام شديد الحب لا لاجل ابنوة ،بل لجهات اخر لامجال لذكرها. عععع
آية الله حاج آقا مصطفى خمينى : دانشهاى عقلى و نقلى ، سياست اسلامى و دينى را درجوانى ياد گرفته ، و به جايى رسيده بود، كه از نخبگان زمان ما، بلكه عصرها وزمانها بود. درست گفتار و نيك سيرت بود، باكمال زيركى و هوشيارى به نفوس ، آگاهى داشت ، در انقلاب اسلامى و حوادث آن نقش ‍بسيار ارزنده اى داشت ... فرزند امام بود، بلكه خود، امامى بود، بلكه پدرىمثل امام داشت ...))
مقام معظم رهبرى حضرت آية الله العظمى خامنه اى :
((مرحوم سيد مصطفى خمينى (ره ) يكى از شخصيت هاى بالقوه وبالفعل اسلام بود. روزى كه ايشان شهيد شدند، در حدود سنين 48 - 47 سالگىبودند و در آن سن جزء ممتازين كسانى بود، كه در حوزه هاى علميه قم ، نجف ، مشهد، و...وجود داشت ، بنده ايشان را به عنوان يك چهره برجسته حوزه علميه قم از سالهاىقبل مى شناختم .))
آية الله معرفت :
((تواضع و فروتنى از ويژگيهاى آن مرحوم بود و اين در حالى بود كه ايشان هم بهدليل فرزندى امام (ره ) و هم به خاطر ويژگيهايى فردى از موقعيت اجتماعى بالايىبرخوردار بود... ايشان جلوتر از پدر بزرگوارشان حرف نمى زد، و اصولا نمى توانآن مرحوم را از والد جدا دانست . خيلى از افراد اعتقاد داشتند كه ايشان در تمام ابعاد همانندزمانى است كه امام (ره ) در سنين جوانى بودند.)) (707)
ويژگيهاى عاطفى
بعد ديگر زندگانى اين شهيد عزيز روح بلند و عاطفى اوست كه مهربانى و عطوفت باسرستش عجين شده بود، هميشه با ديگران برخوردى صميمى و مهربان داشت ، از بيمارانعيادت مى كرد و در اين مورد توجهى به وضعيت مالى عيادت شدگان نمى كرد بلكهافراد بى بضاعت و كم در آمد را در خانه محقر و پر مهر و محبت آنها عيادت مى كرد و باكمال تواضع و فروتنى در كنارشان نشسته و وارد صحبت مى گرديد و گاهى براىشاد كردن آنان و همچنين عمل نمودن به دستورات و سفارشات ائمه معصومين عليه السلامهداياتى با خود به خدا دردمندان مى برد.
درباره رفتار حاج آقا مصطفى خواهر گراميشان مى گويد:
((ايشان نبست به اشخاص زير دست بسيار مهربان بودند ولى هرگز نسبت به اشخاصمتكبر فروتنى نداشتند با اين كه درشت اندام بودند در موقع نشستن هيچ وقت تكيه نمىداند و گاهى مى گفتند ايشان ساعتها در بيرونى بدون اين كه به جايى تكيه دادهباشند نشسته اند، مى گفتيم : دادش خسته نمى شويد؟ مى گفتند: اين طور بهتر است ،انسان بايد خودش را بسازد، و همچنين هيچ وقت روى تشك نمى خوابيدند و فقط يك بالشزير سرشان مى گذاشتند...))
و يكى از دوستانش مى گويد:
((چند روز به منزل امام نرفتم . يك شب ايشان (حاج آقا مصطفى ) بهمنزل ما تشريف آورد. از خانواده سراغ مرا گرفته بود. گفته بودند: كسالتى دارد. لذا،بدون هيچ تكلفى ((ياالله )) گفت و وارد شد. خانواده ام خواست اتاق را جمع و جور كند،ايشان گفت : نه همشيره ، همين طور خوب است زحمت نكشيد، نشست و احوالپرسى كرد، بعدگفت : حضرت امام از شما خبر گرفته كه چرا پيدايتان نيست .)) (708)
در صحنه سياست
شهيد مصطفى در مكتبى بزرگ شده بود كه سياست با آن عجين شده و عين ديانت بود، لذااز همان روزهاى اول كه پدر بزرگوارش حضرت امام (ره ) در اين مسير قدم نهاد باكمال جديت و تلاش حركت كرد به گونه اى كه حاج آقا احمد خمينى از بستگان ايشان مىگويد:
((اگر درباره امام مى گويند، حركتهاى ايشان پيامبر گونه است ، بايد درباره مرحومحاج آقا مصطفى نيز گفته شود كه حركت ايشان على وار بود نسبت به پيامبر گونهبودن امام .))(709)
ايشان بعد از دستگيرى امام در شب 15 خرداد 42 نقش به سزايى در به حركت در آوردننيروهاى مردمى داشت و همان زمان با تمام نيرو فرياد زد كه : مردم خمينى را گرفتند،مردم خمينى را بردند و اين صدا به صورت برق در سر تا سر قم پيچيد و هنوز صبح15 خرداد طلوع نكرده بود كه ميان مردم رفته و با انبوهى از جمعيت به طرف صحنمعصومه عليه السلام به راه افتادند و از دستگيرى امام اعلام انزجار و تنفر نمودند.
فعاليتهاى ايشان به حدى بود كه ساواك درباره وى آورده است :
((در شهرستان قم پسر آية الله خمينى ، كه معمم مى باشد، به جاى وى نشسته ودستورهاى او را به مورد اجرا مى گذارد و اعلاميه هايى تهيه و براى روحانيون مىفرستد...)) (710)
موقعى كه امام در ((قيطريه )) تحت نظر بود مصطفى تنها رابط امام با ديگرروحانيون و مبارزان به شمار مى آمد و فرمانهاى امام را به ديگران مى رساند، در همينرابطه ساواك مى نويسد:
((طبق اطلاع واصله اخيرا پسر آية الله خمينى با افراد متنفذ و مخالف دولت در تمامى مىباشد، چون مشاراليه مى تواند با پدرش ملاقات نمايد از اين لحاظ رابط بين پدرش وافراد مخالف دولت است .))
در پى دستگيرى امام در 13 آبان 43 ش ايشان با جمع آورى اشخاص و ملاقات با مراجعقم موضوع را با مردم در ميان مى گذارد و بهمنزل آية الله مرعشى نجفى مى رود ولى از آنجا كه دژخيمان شاهنشاهى از وجود او وحشتداشتند به منزل آية الله ريخته و مصطفى را دستگير مى كنند و به تهران مى فرستند،ايشان 57 روز در زندان بودند كه با فشارهاى مردم و ديگر نيروها در هشتم دى ماه 43آزاد مى شود به اين شرط كه به تركيه پيش ‍ امام برود.
شهيد مصطفى چنان استوار در مقابل ساواك و نيروهاى حكومتى در اين مدت ايستاد كه آنها رابه تنگ آورده بود. او مدت 9 روز تحت بازجويى بود و در پاسخ به اين سؤال ساواك كه ، انگيزه امام از سخنرانى برضد كاپيتولاسيون چه بوده است ؟ نوشت :((اين يك مساءله اى است كه تحميل بر ملت شده است و تقريبا حكم حيثيت فروشى ، آزادىفروشى و شخصيت فروشى است .))
و در پاسخ اينكه ، منظور امام از دخالت در كار دولت چيست ؟ مى نويسد: ((... دخالت ازباب امر به معروف و نهى از منكر است كه ازاصول اصليه و منكر آن كافر و تارك آن مرتكب كبيره مى باشد و چنانچه سه مرتبهگناه را مرتكب شود، در صورتى كه حد شرعى از تعزير است درفواصل اجرا مى شود، مستلزم قتل مى باشد.))
تيزهوشى شهيد مصطفى در امور سياسى سبب مى شد كه هر گونه حركت از طرف دشمن ،با شكست مواجه گردد، ساواك تلاش داشت با بازداشت امام و فرزندش مصطفىمنزل امام بسته باشد و كسانى كه مقلد او هستند با مشاهده اينعمل به كسان ديگرى مراجعه كنند. ولى آقامصطفى براى خنثى كردن اين مساءله از زنداننامه اى به آن مضمون به آقاى اشراقى مى نويسند:
((بعدالحمد و الثنا فان جناب العلامة الفاضل حجة الاسلام آقا حاج شيخ شهاب الديناشراقى دامت بركاته از قبل حقير وكيل هستند. در اخذ وجوه شرعيه اى كه بناست به دستمن برسد كه از قبل آقاى والد مدظله وكيل هستم ووكيل در توكيل مى باشم و آن را به مصارف شرعيه ومحال مقرره برسانند و يا آن كه حفظ كنند تا تكليف براى بعد از آن مقرر شود و نيز مىتوانند رسيد داده و امضا فرمايند.))
25 رجب المرجب 1384 سيد مصطفى خمينى .)) (711)
موقع آزادى ، در هشتم دى ماه 43 به حاج آقامصطفى گفته بودند كه بايد طورى واردشهر قم شود كه سر و صدا ايجاد نشود ولى ايشان بلافاصله بعد از آزادى وارد قم مىشوند و مردم با ديدن ايشان شعار مى دهند و تا خانه او را همراهى مى كنند و چون اصولااو كسى نبود كه با تهديد و ارعاب از ميدان به در رود از اين رو حكومت بيش از پنج روزتحمل نياورده و در روز يكشنبه سيزدهم دى ماه 43 ماءموران ساواك به خانه امام يورشبرده و شهيد مصطفى را دستگير و روز چهاردهم دى ماه به تركيه تبعيد مى كنند.
مصطفى و امام در تبعيدگاه
حاج آقا مصطفى به مدت يك سال در شهر ((برساى )) تركيه به حالت تبعيد مى مانداما باز آرام ننشسته و سعى در بازگشت به ايران مى كند و با رئيس سازمان امنيت((برساى )) گفت و گو مى كند تا با نصيرى در مورد بازگشت وى به ايران صحبتكند ولى نصيرى شرايط گوناگونى مطرح مى كند، گرچه او شرايط را مى پذيردولى در آخر نصيرى شرط مى كند كه بايد در خانه روستايى خود باشد و دو نفر ماءمورمراقب او باشند و چنانچه كسى از جلو خانه وى عبور كند كشته خواهد شد. با اين شرطحاج آقا مصطفى منصرف مى شود.
حاج آقا مصطفى همراه پدر بزرگوارش سه شنبه 13 مهر ماه 44 ش از تركيه به عراقتبعيد مى شوند و روز جمعه 23 مهر 44 وارد نجف اشرف مى گردند.
رژيم شاه از حركات مردم بعد از تبعيد امام به تركيه به وحشت افتاده بود، زيرا هستههاى مبارزاتى كانونهاى گرم فعاليت عليه حكومت گشته بود و از جمله اين حركتها ترور((حسين على منصور)) بود كه شهيد بخارايى در دادگاه موقع بازجويى و محاكمه علنااعلام مى كند: ((وقتى شما مرجع تقليد مرا از كشور تبعيد مى كنيد، من هم شما را از اينجهان تبعيد مى كنم .))
براى جلوگيرى از حركات فراوان و خاموش كردن آتش قهر مردم تصميم گرفت امام رابه نجف تبعيد كند و چنين نماياند كه چون آنجا حوزه علميه است حضرت امام خود براىدرس و بحث آنجا رفته و خيال مى كرد چون مراجع فراوانى در نجف وجود دارد امام تحتالشعاع قرار خواهد گرفت و در بين آن مراجع نمى تواند قد علم كند.
حضرت امام پس از ورود به نجف از آنجايى كه رژيم مطالبى را به حضرتش ‍ نسبت مىداد، تعدادى از افراد علماء نسبت به ايشان حساسيت بدى داشتند، و امام با توجه به اينحساسيتها، اقدام به تشكيل بيت و دفتر نكرده و حتى دراوايل شهريه هم پرداخت نكردند.
در چنين شرايطى حاج آقا مصطفى نقش جالبى ايفاء كرد، ايشان در مجالس ‍ علمى علماشركت با سؤ الات و اشكالهاى خود محيط درس و اذهان استادان و طلبه ها را به خودمتمايل مى كرد و اين سؤ ال براى همه آنها پيش ‍ مى آمد كه اين كيست كه در مباحث اين چنينبا تبحر و قوت وارد مى شود. نمود علمى حاج آقا مصطفى موجب جلب افكار به سمت امامشد.
پس از اينكه ايشان با اين كار خود افكار را متوجه اين كانون نهفته كرد به امام اصراركرد كه درس را شروع كند؛ امام چون در معقول بيشتر تبحر داشتند اگراصول را شروع مى كردند بيشتر جلوه داشتند ولى براى اينكه چنين توهمى پيش نيايدكه ايشان خواسته اند چيزى را عرضه كنند كه مورد توجه واقع شوند، درس فقه راشروع كردند يكى از مستشكلان زبده در درس ‍ ايشان ، شهيد حاج آقا مصطفى بود كه زيادبحث و جدل مى كرد و با كار خود، از يك طرفاشكال كردن را رونق مى داد و از طرف ديگر اعلميت امام را ثابت مى كرد.
علاوه بر اين از نظر حفاظتى نيز بسيار با هوش وفعال بودند، يكى از طرحهاى شهيد بزرگوار اين بود كه براى حفاظت جان امام كه همرژيم ايران و هم رژيم عراق از ايشان ناراضى بودند اين بود كه بايد عده اى از طلابو شاگردان روحانى حضرت امام آموزش نظامى ببينند و حفاظت جان امام بر عهده خودشاگردان حضرت باشد كه در همين رابطه تعداد زيادى از ياران امام در نجف و لبناندوره هاى نظامى ديده و از سال 1355 ش . به طوركامل حفاظت جان امام والا را بر عهد گرفتند.
و مورد ديگرى كه بر هوش و ذكاوت سياسى شهيد مصطفى دلالت دارد اين بود كهبختيار به عراق سفر كرد و از اهدافش ملاقات با حضرت امام بود تا از حيثيت امام وآبروى او براى ادامه مبارزات خودش بهره گيرد و لذا به هر قيمتى كه باشد مى خواستبا امام ملاقات نمايد، در اين ميان حاج آقا مصطفى با تجربه و هوش و استعداد فراوانىكه داشت كه چنين دسيسه اى اطلاع پيدا كرد و مى دانست كه افتادن در اين گونه دامى موجبرفتن آبروى روحانيت و امام است به همين سبب به شدت با ملاقات امام مخالفت كرد.
امام و حاج آقا مصطفى كه از تركيه با فشار حكومت ايران و عراق تبعيد مى گردندحضرت آية الله پسنديده را در حضرت امام چگونگى ورود به بغداد و نجف را اينگونهبيان مى كند:
((بعد از تركيه به بغداد مى روند، در بغداد (آن هارا) در خيابان رها مى كنند و مىگويند خودشان بروند يك ماشين كرايه كنند كه به كاظمين يا جاى ديگرى بروند.
بعد از اينكه اينها به بغداد مى رسند خبر به يكى از علماى كربلا مى رسد ايشانموقعيت خيلى خوبى داشت به علماء و مردم اطلاع مى دهد و جمعيت زيادى براىاستقبال امام به نجف مى برند، در تمام ميدانها جمعيتاستقبال كننده بود.)) (712)
حاج آقا مصطفى در عراق نيز از مبارزه دست نكشيد و بهدنبال اوج گيرى نهضت رهايى بخش فلسطين ، تلاش فوق العاده بهعمل آوردند كه برادران روحانى خارج از كشور به پايگاههاى فلسطين بروند و در آن جادوره ببينند، خود ايشان هم در مسائل نظامى كار كرده بودند و حتى با اسلحه هاى سنگين همدوره ديده و آن طور كه خودشان نقل مى كردند، حتى ورقه هدايت تانك را نيز داشته ، درمنزل خود هم اسلحه هايى تهيه كرده بودند و طلابى را كه هنوز در مرحله ابتدايى بودندو هنوز به پايگاههاى فلسطين نرفته بودند در آن جا با اسلحه هاى سبك تعليم وآموزش مى دادند و اصولا ايشان عنايت خاصى به مبارزه مسلحانه داشتند و به آيه شريفهععع ((و اعدو الهم ما استطعيتم من قوة ...)) عععع تمسك مى جست و از اين كه مسلمانان چراآموزش نظامى ندارند و تعليمات نظامى نمى بينند اظهار تاءسف و تاءثر مىكردند.(713)
فعاليتهاى ايشان سبب شد كه در 21 خرداد 1348 ش . بهدنبال برانگيختن آية الله العظمى حكيم بر ضد رژيم بعث ، دستگير و به بغداد بردهشد، و رئيس جمهور وقت (حسن البكر) به او هشدار داد كه اگر مردم را بر ضد اين رژيمتحريك كنيد و با مخالفان رژيم عراق روابط داشته باشيد ناچار تصميمى درباره آنانمى گيريم كه موجب ناراحتى پدرتان شود و جالب اين كه همين تهديد را سپهبد نصيرىدر سال 1342 ش . كرده بود.

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation