بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب گلشن ابرار جلد 1, جمعى از پژوهشگران حوزه علمیه قم   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
     FOOTNT03 -
     FOOTNT04 -
     FOOTNT05 -
     FOOTNT06 -
     GOL10000 -
     GOL10001 -
     GOL10002 -
     GOL10003 -
     GOL10004 -
     GOL10005 -
     GOL10006 -
     GOL10007 -
     GOL10008 -
     GOL10009 -
     GOL10010 -
     GOL10011 -
     GOL10012 -
     GOL10013 -
     GOL10014 -
     GOL10015 -
     GOL10016 -
     GOL10017 -
     GOL10018 -
     GOL10019 -
     GOL10020 -
     GOL10021 -
     GOL10022 -
     GOL10023 -
     GOL10024 -
     GOL10025 -
     GOL10026 -
     GOL10027 -
     GOL10028 -
     GOL10029 -
     GOL10030 -
     GOL10031 -
 

 

 
 

next page

fehrest page

back page

استبداد صغير 
شاه پنهانى در صدد كودتا بر مى آيد و به بهانه هاى مختلف به اذيت و آزار سرانمشروطه مى پردازد و سر انجام در 23 جمادىالاول 1327 ق . برابر 2/4/1287 ش . مجلس را به توپ مى بندد و در تهران حكومتنظامى اعلام مى كند و بسيارى از رهبران انقلاب شهيد، تبعيد يا زندانى مى شوند.
آخوند و دو يار وفادارش در حوادث استبداد صغير پيامهاى فراوانى براى مردم و رهبرانمشروطه فرستادند. در يكى از اين پيامها آمده است : (همراهى با مخالفين اساس مشروطه ،محاربه با امام زمان (عج ) است .) ايشان در ماجراى محاصره آذربايجان از طرف قواىنظامى شاه ، كه از 23 جمادى الاول 1326 ق . تا 27 جمادى الثانى 1327 ادامه داشت ،پيامهاى زيادى براى مردم آذربايجان فرستاد و آنها را در ستيز با استبداد تشويق كرد.در اين ميان ستارخان (از رهبران مشروطه در آذربايجان ) اظهار داشت كه (من حكم علماى نجفرا اجرا مى كنم .) آخوند در يكى از نامه هايش به شاه نوشت :
(... از بدو سلطنت قاجار چه صدمات فوق الطاقه به مسلمانان وارد آمده و چقدر از ممالكشيعه از حسن كفايت آنان به دست كفار افتاده . قفقاز، شيروانات ، بلاد تركمان و بحرخزر، هرات ، افغانستان ، بلوچستان ، بحرين ، مسقط و غالب جزاير خليج فارس و عراقعرب و تركستان ، تمام از ايران مجزا شد. دو ثلث تمام از ايران رفت و اين يك ثلثباقى مانده را هم به انحاء مختلف ، زمامش را به دست اجانب دادند. گاهى مبالغ هنگفتقرض ‍ كرده و در ممالك كفر خرج نمودند و مملكت شيعه را به رهن كفار دادند.
گاهى به دادن امتيازات منحوسه ، ثروت شيعيان را به مشركين سپردند... گاهى خزايتمدفونه ايران را به ثمن بخس (مبلغ ناچيز) به دشمنان دين سپردند. يكصد كرور،بيشتر خزينه سلطنت كه از عهد صفويه و نادر شاه و زنديه ذخيره بيتالمال مسلمين بود، خرج فواحش فرنگستان شد و آن همهاموال مسلمين را كه به يغما مى بردند، يك پولش را خرج اصلاح مملكت ، سد باب احتياجرعيت ننمودند. به حدى شيرازه ملك و ملت را گسيختند كه اجانب علنا مملكت را مورد تقسيمخود قرار داده .
اى منكر دين ! اى گمراه !، پدرت دستور (مشروطه ) را صادر كرد. اما از روزى كه تو بهسلطنت نشستى همه وعده هاى مشروطه را زير پا نهادى . شنيدم شخصى از سوى تو بهنجف فرستاده شده تا ما را با پول بخرد. وحال اينكه نمى دانى ، قيمت سعادت مردم بيشتر ازپول توست ... تو دشمن دين و خائن به اين مملكت هستى . من بزودى به ايران مى آيم واعلان جهاد مى كنم .)
رهبران مشروطه از نجف در پيامى به مردم ايران مى نويسند:
(به عموم ملت ، حكم خدا را اعلام مى داريم : اليوم ، همت در دفع اين سفاك جبار و دفاع ازنفوس و اعراض و اموال مسلمين از اهم واجبات و دادن ماليات به گماشتگان او از اعظممحرمات است ...)
علماى نجف ، سران قبايل ايران را به پشتيبانى از مشروطه و همه مسلمانان جهان را بهپيكار بر ضد استبداد محمد على شاه فرا مى خوانند. آخوند، شيخ عبدالله مازندرانى وميرزا حسين تهرانى در پاسخ استفتاى مسلمانان ازمير و طرابوزان (از شهرهاى تركيه )آنها را به مبارزه با محمد على شاه فرا مى خوانند.
طولى نكشيد كه آخوند خراسانى حكم جهاد را صادر كرد و قبيله هاى شيعى عراق آمادگىخود را براى پيوستن به مشروطه طلبان و حركت به ايران اعلام كردند و طلاب ، علما وبسيارى از ايرانيان مقيم عراق نيز در بغداد گرد آمدند تا به سوى ايران حركت كنند.
در اين زمان بود كه طرابلس (ليبى ) به اشغالايتاليا در آمد. آخوند، مازندرانى و آيه الله شريعت اصفهانى در پيامى به مسلمانان جهان، حكم جهاد براى آزاد سازى طرابلس را صادر مى كنند.
مشروطه طلبان گيلان و اصفهان پايتخت را در 28 جمادى الثانى 1327 ق . برابر23/4/1288 ش . آزاد ساختند. محمد على شاه به سفارت روس ‍ پناهنده مى شود و از آنجابه روسيه فرار مى كند. سپاه مشروطه طلبان نجف كه آيه الله العظمى سيد محمد كاظميزدى و چند تن ديگر از مراجع تقليد نيز در بين آنها بودند، با شنيدن خبر آزادى تهراناز حركت به ايران منصرف مى شوند.
آخوند هنگامى كه شنيد سرداران فاتح ايران در صدد اذيت شيخفضل الله نورى بر آمده اند، تلگرامى به تهران فرستاد و مشروطه طلبان را از آزاروى بر حذر داشت اما روشنفكران غربزده نامه آخوند را پنهان كردند و سپس شيخفضل الله نورى را اعدام نمودند. آخوند پس از شنيدن خبر شهادت وى گريست . عمامه اشرا به زمين انداخت و مجلس يادبود شهيد شيخفضل الله نورى را در منزل خود برگزار كرد.
فرصت طلبان دهها مجتهد مبارز را به بهانه مخالفت با مشروطه در تهران و شهرستانهاشهيد، تبعيد يا زندانى كردند. طرفداران مشروطه مشروعه ، پس ‍ از شهادت شيخفضل الله نورى رنجهاى فراوانى را متحمل شدند. غربزدگان ، آيه الله ملا قربانعلىزنجانى ، مجتهد 92 ساله زنجان را دستگير كرده ، به تهران آوردند و در صدد محاكمهاش بر آمدند.
اما آخوند با ارسال تلگرام شديد اللحنى ، مانع اينعمل شد.
هر روز خبرهاى ناگوار از تهران و شهرستانها به آخوند مى رسيد. ترور آيه الله سيدعبدالله بهبهانى به دستور تقى زاده ، تبعيد آيه الله طباطبايى و خلافهاى برخى ازمشروطه طلبان او را رنج مى داد. ولى آخوند هنوز به مشروطه اميد داشت .
آخوند پس از رحلت ميرزا حسين تهرانى در سال 1326 - كه در تمام دوران مبارزه همدوشاو مى رزميد - با توان بيشتر با كمك شيخ عبدالله مازندرانى به هدايت مشروطه پرداخت .
آخوند و آيه الله مازندرانى در نامه اى به مجلس شوراى ملى از نمايندگان مجلس مىخواهند كه به سبب ضديت تقى زاده با اسلام از ورودش به مجلس جلوگيرى كنند.
مجلس شوراى ملى نيز حكم اخراج وى را از تهران صادر كرد.
در دهم صفر 1327 ق . از آخوند و مازندرانى درباره حقوق اقليتهاى مذهبىسوال مى شود. آنها پاسخ مى دهند:
(ايذاء و تحقير زردشتيه و ساير اهل ذمه ... حرام و به تمام مسلمين واجب است كه وصاياىخاتم النبيين صلى الله عليه و آله را در حسن سلوك و تاليف قلوب و حفظ نفوس و اعراضو اموال ايشان كما ينبغى رعايت نمايند...)
آخوند و مازندرانى در سال 1327 ق . بر كتاب (تنبيه الامه و تنزيه المله ) نوشتهآيه الله محمد حسين نائينى تفريظى نوشته ، آن را تاييد كردند. اين كتاب از نخستينكتابهايى است كه درباره حكومت اسلامى نوشته شده و سازگارى مشروطه با اسلام دراين كتاب بخوبى بيان شده است .
آيه الله شيخ محمد اسماعيل محلاتى در بيستم محرم 1327 ق . در اعلاميه اى مشروطه رابدين صورت معرفى مى كند:
(هدف از مشروطه ، محدود كردن اختيارات شاه است . هدف اين است كه قانون كه توسطنمايندگان مجلس منتخب مردم وضع مى شود، ملاكعمل حكومت باشد. مجلس شوراى ملى براى تعيين مصالح و مضار مملكت توسط وكلاى ملتتاسيس شده است . پس منافاتى با اسلام ندارد. امر به معروف و نهى از ممنكر در اسلامآمده است . كار مجلس هم يكى از مصاديق آن است ...
مراد از مشروطه اين نيست كه هر كس هر كار حرامى را دلش بخواهد، بكند. مراد از مشروطهآزادى مردم از قيد استبداد شاه است . ما مى خواهيم احكام اسلام درباره همه مردم ، شاه و گدابه طور مساوى اجرا شود....)
آخوند و مازندرانى اين اعلاميه را تاييد كردند و اعلاميه با تاييد آنها به ايرانفرستاده شد.
مجلس شوراى ملى در ماههاى آخر سال 1328 ق . تصويب كرد كه ايران مستشار مالى ازآمريكا استخدام كند. در پى آن (مورگان شوستر) به مدت سهسال به استخدام خزانه دارى كل كشور در آمد. قواى نظامى روسيهبدنبال اين حركت مجلس ، مناطق شمال كشور رااشغال كردند و دولت روسيه به دولت ايران هشدار داد كه اگر شوستر را از ايراناخراج نكنيد، تهران را اشغال خواهند كرد. مجلس پيشنهاد روسيه را نپذيرفت و دولتروسيه اولتيماتوم 48 ساعته به ايران داد كه اگر شوستر از ايران اخراج نشود ودولت ايران متعهد نشود كه مستشاران مالى خود را فقط از روسيه و انگليس استخدام كند،تهران را اشغال خواهند كرد. رئيس مجلس خبر اولتيماتوم را در سيزدهم ذيحجه 1329 ق .به آخوند رساند. سربازان روسى تا قزوين پيش رفتند و دولت انگليس با تاييد اقدامروسيه ، به دولت ايران هشدار داد كه اگر تا سه ماه ديگر راههاى جنوب را براىبازرگانى انگليس امن نكند، سربازان انگليسى انتظامات جنوب كشور را بر عهده خواهندگرفت .
در پى اين وقايع آخوند خراسانى درسهايش راتعطيل كرد و ديگر درسهاى حوزه علميه نجف نيز به پيروى از اوتعطيل شد. جلسه هاى زيادى در منزل آخوند تشكيل شد تا راهى براى دفاع ازاستقلال و تماميت ارضى ايران بيابند. تحريم اجناس روسى ، جهاد با روسيه و اعزامطلاب ، علما و عشاير نجف به ايران در نخستين جلسه علما تصويب گرديد.
آخوند خراسانى فرمان جهاد را صادر كرد. نامه اى به رئيس مجلس شوراى ملى ايراننوشت و وى را از تصميم جلسات باخبر ساخت .
غروب خورشيد 
بسيارى از علماى نجف ، كربلا و كاظمين خود را براى سفر به ايران و دفاع از آن آمادهساختند. قرار بود كه آخوند و همراهانش در شب چهارشنبه 21 ذيحجه 1329 ق . از نجفبه مسجد (سهله ) بروند و پس از نيايش و دعا براى پيروزى سپاه اسلام ، راهى ايرانشوند.
عصر سه شنبه منزل آخوند شلوغ بود. ميرزا مهدى ، پسر آخوند مقدمات سفر را آماده مىكرد. آخوند به اطرافيانش گفت : بهتر است نماز صبح را در حرم بخوانيم و پس اززيارت حركت كنيم .
آخوند تا پاسى از شب بيدار بود. امانتها را به صاحبانش داد و برنامه هاى فردا رامنظم كرد و كارها را بين چند نفر از يارانش تقسيم كرد. نيمه شب به نماز شب ايستاد آقاپيش از اذان صبح دل درد شديدى گريبانش را گرفت . سرانجام پس از اقامه نماز صبح، پيشواى مشروطه رخت از جهان بر بست . برخى بر اين باورند كه وى به وسيلهجاسوسان روسى و انگليسى مسموم شده است .(1360)
سيد محمد كاظم يزدى متوفاى 1337 ق . 
فقيه دور انديش
مرتضى بذرافشان
صفحان زرين دانش ، فضيلت و مبارزه به دست با كفايت مردان الهى رقم مى خورد. آنانچون خورشيدى بر تارك پرافتخار تاريخ درخشيده ، پرتو نورشان گرمابخش جانهاىخسته است تا تحركى دوباره يابد: به رغم شعار استعمارگران مبنى بر جدايى دين ازسياسيت ، عالمان متعهد و دين پرور با حضور در ميادين سياست ، مردانه از حقوق مظلومان وستمديدگان حمايت كردند. آنان در جبهه نبرد با كافران گاه تا مرز شهادت پيش رفته، قلم خويش را به مركب خون سيراب كردند.
بزرگمرد دانش و جهاد آيه الله العظمى سيد محمد كاظم يزدى از يك سو در جبهه مبارزهبا جهل و از سويى در نبرد با كفار سر آمد عصر خويش بود. بر فقاهتش ، كتاب عروهالوثقى و بر عرفانش ، مناجات نامه بستان راز و گلستان نياز و بر سياستش ، موضعگيرى روشنگرانه وى در انقلاب مشروطيت و همگام او با آيه الله شهيد شيخفضل الله نورى و نيز شهادت فرزندش در ميدان نبرد، بهترين گواه است .
تحصيل و تدريس  
آن وجود سعادتمند در سال 1248 قمرى . در روستاى (كسنويه )(1361) يزد پا بهعرصه گيتى نهاد. از همان زمان بزرگى در چهره كوچكش نمايان بود و با تولدش ،رشته هاى اميد را در قلب پدر و مادر خويش محكم ساخت . پدرش به تبرك نامرسول خدا صلى الله عليه و آله و با ياد امام هشتم شيعيان ، او را محمد كاظم نام نهاد.
سيد محمد كاظم دوران كودكى و نوجوانى را پشت سر گذاشت و با تشويقهاى پدر و مهمتر از همه عنايت خاص خداوند ب علوم دينى رو آورد.(1362) و حوزه علميه (دومنار) يزديعنى بزرگترين حوزه آن شهر، پذيراى آن نوجوان مخلص از دودمان پاك پيامبر صلىالله عليه و آله شد. سيد محمد كاظم مدتها در درس ادبيات استاد ملا محمد ابراهيم اردكانىو زين العابدين عقدايى شركت كرد و از آن دو بهره هاى فراوان برد.
جديت فراوانش در كسب علوم اهل بيت عليهم السلام او را مورد توجه اساتيد مدرسه قرارداد. پس از اتمام ادبيات عرب ، در درس فقه واصول آخوند ملا هادى يزدى كه از علماى بزرگ آن زمان محسوب مى شد دوره سطح را بهپايان رسانيد.(1363) ديرى نپاييد كه مقام علمى اش او را در زمره نزديكان خاصاستاد جاى داد. با توصيه استاد، در ضمن فراگيرى فقه واصول ، به تدريس ادبيات پرداخت . كيفيت تدريس و شيوه بيان او، سرانجام كار رابدانجا رساند كه بعد از اندك زمانى سيد محمد كاظم يزدى به مثابه يكى از اساتيدحوزه علميه يزد شناخته شد.(1364) جوان يزدى پس ‍ از مشورت با دو استادش ،اردكانى و عقدايى ، به اميد بهره مندى از وجود مقدس امام هشتم عليه السلام راهى مشهدمقدس شد تا با استعانت از آن امام همام ، به مقامات علمى و معنوىنايل آيد.
وى در مدت زمان كوتاهى ، علم هيئت و رياضى را آموخت و طولى نكشيد كه در زمره اساتيداين علوم در آمد.(1365) حوزه علميه اصفهان نيز دورانى به وجود استادى گرانقدر چونيزدى مفتخر گرديد. وى با ورودش به اصفهان در مدرسه صدر سكونتگزيد.(1366)
سيد محمد كاظم ، ابتدا درس علامه شيخ محمد باقر نجفى فرزند شيخ محمد تقى نجفى ،نويسنده كتاب (هدايه المسترشدين ) را بر درس ساير علما ترجيح داد.(1367) و ازمحضر اساتيدى چون آيه الله سيد محمد باقر موسوى خوانسارى و برادرش آيه اللهحاج ميرزا هاشم خوانسارى و آيه الله محمد جعفر آباده اى استفاده هاى فراوانىبرد.(1368)
سيد محمد كاظم در سال 1281 ق . با اجازه و معرفى استادش آيه الله شيخ محمد باقرنجفى ، به همراه چند تن از علما به نجف اشرف هجرت كرد و در آنجا از محضر بزرگانىهمچون آيه الله شيد محمد حسن شيرازى (ميرزاى بزرگ ) فتوا دار تحرمى تنباكو، آيهالله شيخ راضى و آيه الله شيخ مهدى جعفرى و آيه الله شيخ مهدىآل كاشف الغطاء استفاده هاى علمى و توشه معنوى فراوانى كسب نمود.(1369)
استاد يزدى تبار، هيچ گاه از تدريس غافل نبود. وى بعد از هجرت ميرزاى شيرازى بهسامرا به طور رسمى حوزه درس خود را در نجفتشكيل داد و به تدريس دروس عالى فقه و اصول كه مرحله نهايى تحصيلات حوزوىاست ، پرداخت . ديرى نپاييد كه شاگردان زيادى در درس ايشان حاضر شدند، به طورىكه عدد آنان را تا دويست نفر ذكر كرده اند.(1370)
مرجعيت  
استاد آيه الله يزدى ، بر مباحث فقهى تسلطكامل داشت . از اين رو مسائل مشكل و پيچيده فقهى را با بيانى روان و ساده و با استدلالىقوى ، به طلاب عرضه مى كرد، به گونه اى كه شاگردان فراوانى جذب شيوه درسوى شدند. آن گونه كه مورخان نوشته اند وى با تسلطكامل و مهارت تحسين برانگيز و استدلال قوى به طرح نظرات خود مى پرداخت و ابوابمختلف فقهى را يكى پس از ديگرى به بهترين وجه و آسانترين شيوه به پايان مىرساند.
او بدون استدلال قوى و قانع كننده ، از مباحث علمى نمى گذشت و به مثالهاى فراوانفقهى استشهاد مى كرد. وقتى شاگردان اشكالات و سوالات خود را مطرح يا در مثالهاىايشان خدشه مى كردند، با سعه صدر به سخن آنان گوش مى داد و با وقار خاص بهآنان مى گفت :
اين اشكال به ذهن من نيز آمده ! آنگاه به اشكال جواب مى داد.(1371)
آيه الله العظمى سيد محمد كاظم يزدى ، سيره علماى صالح گذشته را در زمينه مرجعيترعايت مى كرد و با اينكه از بزرگترين علماى آن زمان به شمارآمد همواره از پذيرش اينامر خطير اجتناب ورزيده ، دورى مى جست . مردم و علماى نجف كه به مقام علمى و معنوى وىبخصوص ‍ پس از رحلت ميرزاى بزرگ در سال 1312 ق . پى برده بودند نسبت بهپذيرش مرجعيت ، به آن فقيه وارسته ، اصرار مى كردند.(1372) ايشان سرانجام بااحساس مسووليت در قبال سرنوشت اسلام و مسلمين ، به اين بار گران تن سپرد و باقبول مرجعيت جهان اسلام در رديف علمايى همچون آيه الله العظمى آخوند خراسانى(متوفاى 1329 ق .) و آيه الله العظمى شيخ محمد طه نجف (متوفاى 1323 ق .) و ديگرمراجع آن زمان جاى گرفت . وى بعد از رحلت آخوند خراسانى و آيه الله محمد طه نجف ،زعيم بزرگ جهان تشيع گرديد و به مثابه بزرگترين قدرت مذهبى و يگانه پاسدارحريم تشيع ، حفظ كيان مسلمين را بر عهده گرفت . آن روز كه دشمنان اسلام ، كمر بهنابودى اسلام بسته بودند اين مرد بزرگ چونان مجاهدى نستوه و سياستمدارى فرزانهبه صحنه آمد.
مشروطيت  
در سال 1324 ق . انقلاب مشروطه در ايران به پيروزى رسيد. نخستين مجلس شوراى ملىايران تاسيس شد اختيارات شاه و دربار كاسته شد. مجلس شوراى ملى قوانينى براىحل مشكلهاى سياسى - اقتصادى - فرهنگى و آموزش كشور تدوين نمود.
مراجع تقليد نجف از جمله آخوند خراسانى ، شيخ عبدالله مازندرانى و ميرزا حسين تهرانىاز ابتداى مشروطه به پشتيبانى آن بر آمدند. در ايران نيز آيه الله سيد محمد طباطبايىو آيه الله سيد عبدالله بهبهانى رهبرى نهضت مشروطه را بر عهده داشتند. اما گروهى ازمراجع تقليد و مجتهدان پس از مدتى كه عملكرد روشنفكران غربزده و برخى ازنمايندگان جلس را در مخالفت با مذهب مشاهده نمودند، خواستار مشروطه مشروعه شدند.آيه الله شيخ فضل الله نورى رهبرى مجتهدان هوادار مشروطه مشروعه را در ايران - كهتعدادشان به بيست مى رسيد - به عهده داشت . آيه الله العظمى سيد محمد كاظم يزدىنيز جزو اين گروه بود. وى خواستار بر پايى حكومت اسلامى و نظام مشروطه موافق باشرع اسلام بود. او از ابتدا سكوت كرد. زيرا سه تن از مراجع تقليد نجف ، پشتيبانمشروعه بودند.
موافقت عده اى از عالمان سر شناس نظير آيات والا مقام خراسانى ، بهبهانى ، طباطبايى ،عبدالله مازندرانى و ميرزا حسين تهرانى با مشروطيت ، فقط نوعى همراهى و همكارى بابه اصطلاح روشنفكران ، در مبارزه با حكومت ظالمانه بود. و در واقع حضور علماى طرازاول ، پاى مردم را به صحنه كشيد و انقلاب را در فراز و نشيبها يارى كرد. وگر نهروشنفكران در هيچ دوره ، قدرتى همپاى قدرت علماى دين و مذهب نداشته اند كه بتوانندملت را با سياسيتها و اهداف خويش همراه سازند.
علماى موافق مشروطه هر چند قصد اصلاح داشتند و در صدد تغيير اوضاع به نفع اسلامبودند اما آيه الله سيد محمد كاظم يزدى ، دستى پنهان را مى ديد كه از آغاز، مشروطيت رااز مشروعيت جدا مى كرد و براى دين و ديندارن نقشى در سياستقائل نبود. آن فقيه دورانديش به جمعى از شاگردانش گفته بود:
(عاقبت مشروطه را تاريك مى بينم . چون آقايان به اسلام و روحانيت رحم نخواهند كرد.مى بينيم روزى را كه عمامه از سر روحانيت برداشته ، آنان را از صحنه كنار خواهندزد.)(1373)
بعد از اعلان قانون اساسى در دولت عثمانى ، آيه الله سيد محمد كاظم يزدى بهمخالفت با آن برخاست و به سختگيرى و آزار و اذيت مسلمانان از سوى آن دولت اعتراضنمود به طورى كه حكومت عثمانى او را به تبعيد خارج از عراق تهديد كرد.(1374)
بعضى از مشروطه خواهان ايرانى ، فرصت را غنيمت شمرده ، از طريقارسال تلگراف به استانبول ، تهمتهاى ناروايى به او نسبت داده ، به اين اميد كه ازناحيه حكومت عثمانى در حق وى سختگيرى شود و مورد آزار و اذيت قرار گيرد.(1375)
اهميت موضع گيرى سيد در برابر خوديهاى دگر انديش وقتى آشكار مى شود كه بدانيميكى از رهبران ترك تلاش نمود تا شايد بتواند با اقداماتش او را از نظرش منصرفسازد تا وى دست از مخالفت با قانون اساسى دولت عثمانى بر دارد. از همين رو در نجفاشرف به زيارت سيد شتافت و از او خواست كه با فتوايش قانون اساسى آنان را موردتاييد قرار دهد. سيد پس از اندكى درنگ جواب داد: شعار شما شعار غربى و قانون شما،گرفته شده از بيگانه است . اينها كه از آزادى و دموكراسى دم مى زنند در پوشش مظاهرغربى ، جز نابودى اسلام چيزى در سر ندارند!(1376)
مجاهد بيدار 
زمانى كه ايتاليا نيروهايش را براى اشغال كشور ليبى به حركت در آورد و مى رفت تابخش عظيمى از ممالك اسلامى به اشغال بيگانگان در آيد اين مرجع عاليمقام ، فتواىتاريخى و سرنوشت ساز خود را درباره وضعيت مسلمانان جهان صادر كرد. فتواى جهادايشان چنين بود:
بسم الله الرحمن الرحيم
(در اين ايام كه دول اروپايى مانند ايتاليا به طرابلس غرب (ليبى ) حمله نموده و ازطرفى روسها شمال ايران را با قواى خود اشغال كرده اند و انگليسيها نيز نيروهاى خودرا در جنوب ايران پياده كرده اند و اسلام را در معرض خطر نابوى قرار داده اند، بر عموممسلمين از عرب و ايرانى ، واجب است كه خود را براى عقب راندن كفار از ممالك اسلامى مهياسازند و از بذل جان و مال در راه بيرون راندن نيروهاى ايتاليا از طرابلس غرب و اخراجقواى روسى و انگليسى از ايران ، هيچ فروگذار نكنند، زيرا اينعمل از مهمترين فرايض اسلامى است ، تا به يارى خداوند دو مملكت اسلامى از تهاجمصليبى ها محفوظ بماند.)(1377)
امضا
(سيد محمد كاظم يزدى )
در سال 1914 م (1332 ق .) همزمان با جنگ جهانىاول ، انگلستان عليه امپراتور عثمانى اعلان جنگ داد و دامنه جنگ به كشور اسلامى عراقكشيده شد. انگليس براى تصرف بصره در شط العرب نيرو پياده كرد. آيه الله سيدمحمد كاظم يزدى با فتوى خود مبنى بر وجوب جهاد، مسلمانان را به جهاد عليه كفارانگليس ترغيب مى كرد. در اينجا بخشى از فتواى آن فقيه مبارز را مى آوريم تاخوانندگان را با روحيه ضد استعمارى آن بزرگمرد تاريخ آشنا سازيم :
(... فتواى ما مبنى بر دفاع در مقابل هجوم كفار بر بلاد مسلمين در همه جا پخش شده است .از آنجا كه دشمن نزديك شده و كار سخت بالا گرفته و مشكلات زيادى پديد آورده استبر هر كس لازم است در عقب راندن قواى دشمن وسعى در حفظ حدود و ثغور اسلام ، با همهامكاناتى كه دارد غفلت نور زند...)(1378) بعد از ابلاغ فتواى جهاد، جمع زيادى ازعلما به سوى جبهه هاى جنگ شتافتند. از جمله سيد محمد يزدى فرزند ارشد آيه اللهيزدى ، با حضور در جبهه رشادت خاصى از خود نشان داد و سرانجام نيز به درجهرفيع شهادت نايل گشت .(1379)
آثار سبز 
آثار زيادى از فقيه نامدار شيعه ، آيه الله يزدى به يادگار مانده كهحاصل تلاش سالهاى متمادى وى بوده است . برخى از آنها در زمان حياتشان جمع آورى وتدوين شده و برخى نيز بعد از آن بزرگوار، به همت شاگردانش به چاپ رسيده كهبه شرح زير است :
1. العروه الوثقى
2. حاشيه بر مكاسب
3. رساله فى التعادل و التراجيح
4. الصحيفه الكاظميه (1380)
5. السوال و الجواب
6. رساله اجتماع امر و نهى
العروه الوثقى مهمترين تاليف و ارزنده ترين كتاب فقهى آيه الله سيد محمد كاظم يزدىبه حساب مى آيد. اين اثر فقهى به حدى معروف است كه مولف آن نزد همگان ،بخصوص علما و فضلاى حوزه هاى علميه به (صاحب عروه ) شناخته مى شود. كتابمزبور در بر گيرنده ابواب مختلف فقه است . و احكام ومسائل شرعى را بيان مى كند. اين اثر، در مجموع ، محتوى 3260 مساله در سه جلد تاليفشده است . (1381)
مسائل كتاب به نحوى ترتيب يافته كه دستيابى به آنها بسيار آسان و همواره موردتوجه مراجع تقليد بوده است و بسيارى از مراجع بزرگ بر آن حاشيه يا شرح نوشتهاند.
در مقدمه كتاب (مستمسك العروه الوثقى ) تاليف آيه الله سيد محسن طباطبايى حكيم كهاولين شرح بر (العروه الوثقى ) مى باشد آمده است :
(كتاب پرارزش عروه الوثقى از حيث دقت و تحقيق ، به گونه اى است كه در حوزه هاىمحور درسى بسيارى از فقها قرار مى گيرد. با اينكهقبل از آن محور درسهاى فقهى علما، كتاب (شرايع الاسلام ) و (تبصره المتعلمى ) بوداما با ظهور كتاب عروه الوثقى ، اين كتاب ارزشمند محور درسى حوزه هاى علميه گرديدهو شروح و تعليقات زيادى بر آن نگاشته شده است ...)(1382)
آثار خير 
عالم پرهيزگار، آيه الله يزدى در طول عمر مبارك خود، آثار زيادى را به يادگارگذاشت و كمكهاى بسيارى به سرپرستان و يتيمانمبذول داشت . وى در عمران شهرها و روستاها بويژه در ساخت مسجد، حمام و كاروانسرا، همتىوالا و نسبت به رسيدگى به امور حوزه هاى علميه و طلاب علوم دينى ، عنايت خاصى داشتو بناهاى زيادى را بنياد نهاد كه مهمترين آنها، مدرسه علميه و كتابخانه ايشان در نجفاشرف است . اولين مدرسه ، معروف به مدرسه سيد در خيابانى بين خيابانرسول و بازار حويش قرار دارد و دومين مدرسه نيز در محله العماره واقع شده است .(1383)
فرزندان 
آيه الله سيد محمد كاظم يزدى ، داراى شش فرزند پسر بود كه همگى از علما و فضلابه شمار مى آمدند. اسامى آنان بدين شرح است :
1. عالم مجاهد سيد محمد يزدى كه در ميدان نبرد با استعمار، شربت شهادت نوشيد.
2. سيد احمد
3. سيد محسن
4. سيد محمود
5. آقا سيد على
6. سيد اسدالله (1384)
از دختران سيد در تاريخ نامى به ميان نيامده است .
اوصيا 
آيه الله العظمى سيد محمد كاظم يزدى با حضور روسا، بزرگان نجف و اولاد و بستگانخود چهار وصى معين كرد كه عبارتند از:
1. آيه الله شيخ لاحمد كاشف الغطاء
2. علامه شيخ محمد حسين كاشف الغطاء
3. آيه الله آقا ميرزا محمود تبريزى
4. آيه الله آقا شيخ على مازندرانى
بر اساس وصيت سيد اين چهار تن موظف شدند كه تمام موجودى وجوهات شرعى اعم ازسهم امام عليه السلام ، سادات ، كفارات و مظالم را به مرجع تقليد بعدىتحويل دهند. گفتنى است در جلسه تعيين وصى يكى از نوادگان به سيد محمد كاظمعرض كرد: برخى نوادگان شما يتيم هستند و تحت سرپرستى شما بوده اند، خوب استچيزى براى آنها هم تعيين كنيد. سيد با آن كسالت جسمى و با صداى ضعيف و رنجور كهحكايت از عروجى نزديك داشت ، فرمود: (نوادگان من اگر متدين هستند، خدا روزى آنها رامى رساند و اگر نه ، چگونه از مالى كه از آن من نيست ، به آنان كمك كنم .) (1385)
رو به كوى دوست  
دوران زندگى او رو به پايان بود. ديگر اين سرا گنجايش روح بلند سيد را نداشت .سيدى كه عمرى را در مظلوميت به سر برده ، اينك در بستر افتاده ، با همگان وداع مىكرد. او قصد هجرت داشت . ماه رجب فرا رسيد. سيد آن روزها قرآن بيشتر تلاوت مى كرد وهمواره ذكر مى گفت : تو گويى با خود چنين زمزمه مى كرد:

كاظما تا كى به خواب غفلتى
فكر خود كن تا كه دارى مهلتى
هر چه از ماه رجب مى گذشت حال سيد رو به وخامت مى گذاشت و رنگ رخسارش زردتر مىشد. اين وضع تا شب سه شنبه 28 ماه رجب سال 1337 ق . ادامه داشت . سرانجام نزديكطلوع فجر، خورشيد فقاهت ، ايثار، زهد و مردانگى غروب كرد و به ملكوت اعلى پيوست .فرزندش ‍ حضرت آيه الله سيد على يزدى ، بر جنازه پدر نماز خواند و بدن مبارك رادر صحن مطهر حضرت على عليه السلام ، در ايوان كبير (پشت جامع عمران ، جنب در طوسى، پشت سر مبارك حضرت على عليه السلام و در جوار پسر شهيدش ) به خاك سپردند. اورفت اما انديشه پاكش هرگز از ياد نمى رود. يادش گرامى باد.
ميرزا محمد تقى شيرازى متوفاى 1338 ق . 
سروش استقلال
محمد اصغرى نژاد
خاندان 
مردان اين خاندان از رجال علم و ادب و مرجعيت شيعه در ايران و عراق و از نوادگانابوالحسن ميرزا محمد على شيرازى (م 1229 ق .) بودند. ابوالحسن ميرزا (پدر قاآنى )شاعر و جد ميرزاى دوم شيرازى (ميرزا محمد تقى ) بود.
برخى از رجال اين خاندان عبارتند از:
1. ميرزا حبيب الله (1222 - 1272 ق .) فرزند ميرزا محمد على شيرازى مشهور به قاآنى، شاعر معروف شيراز عموى آيه الله ميرزا محمد تقى شيرازى است
2. ميرزا محب على (م 1290 ق .) فرزند ابوالحسن ميرزا محمد على شيرازى حائرى .
3. ميرزا محمد على (م 1319 ق .) فرزند ميرزا محب علىآل شيرازى برادر بزرگ ميرزا محمد تقى شيرازى كه از علما و مراجع تقليد در شهرشيراز بود.
4. آيه الله العظمى ميرزا محمد تقى فرزند ميرزا محب على ، معروف به ميرزاى دوم وميرزاى كوچك رهبر انقلاب عراق
ستاره شيراز 
ميرزا محمد تقى در سال 1258 ق . در شيراز به دنيا آمد. پدرش عالم صالح و عارفكامل ميرزا محب على شيرازى است .(1386)
او دوران كودكى را در زادگاهش گذراند و آنگاه پدرش او را براى فراگيرى علوم دينىبه كربلا برد. محمد تقى ، مقدمات علوم دينى را نزد مدرسان بزرگ كربلا همچون سيدعلى نقى طباطبايى (متوفاى 1249 ق .) آموخت . پس از آن به درس آيه اللهفاضل اردكانى (1302 ق .) از استوانه هاى علماصول در آمد.
سپس به همراه رفيق درس و بحث خود، آيه الله فشاركى اصفهانى به سامرا رفت و دردرس آيه الله ميرزا محمد حسن شيرازى (ميرزاى بزرگ ) شركت نمود و پس از چندى درشمار فاضل ترين شاگردان ميرزاى بزرگ قرار گرفت و خود نيز به تدريس پرداخت. پس از درگذشت آيه الله ميرزا محمد حسن شيرازى 1312 ق . جمع زيادى از شاگردانوى جذب حوزه درسى او گرديدند و از دانش ايشان بهره مى جستند.(1387) در همين ايامبود كه وى به ميرزاى دوم شهرت يافت .
مرجعيت  
پس از وفات آيه الله سيد محمد كاظم يزدى ، آيه الله ميرزا محمد تقى شيرازى مرجعتقليد شيعيان جهان شد. محل سكونت اين زعيم بزرگ در شهر سامرا بود و از آنجا درجمادى الاول 1337 ق . به كربلا نقل مكان كرد. و چون به كربلا رسيد، مورداستقبال بى نظير مردم شهر قرار گرفت .
ميرزا گر چه در سن كهولت (88 سالگى ) بود، ليكن روحيه اى بسيار عالى داست وآشكارا عليه انگلستان موضع گيرى مى كرد.
كارگزاران انگليسى نيز به خوبى مى دانستند كه روش مبارزاتى ميرزا، تند و صريحو قاطعانه است و او را به عنوان سدى استوار در برابر اهداف خوددانستند. از اين رو همهتلاش و دسيسه خود را براى سكوت و سازش ‍ وى به كار برده ولى هرگز در اين راهتوفيق نيافتند. و سرانجام ضربات شكننده اى از اين پرچمدار اسلام بر پيكر استعمارانگليس در عراق وارد آمد. انقلاب سال 1920 م . عراق بر ضد انگلستان مرهون مبارزات وفتواهاى كوبنده ميرزا محمد تقى شيرازى است . ميرزا با وجود سن زياد و اشتغالاتسياسى و اجتماعى هيچ گاه دست از تحقيق و برگزارى مجالس ‍ درس و بحث بر نمىداشت و از امور طلاب و حوزه علميه غافل نبود. او سعى مى كرد جريان مبارزه و اين گونهاشتغالات ، فاصله اى ميان وى و طلاب علوم دينى به وجود نياورد.
شاگردان 
دقت نظر و ژرفكاوى ميرزا در مسائل پيچيده علمى درسش را پر بركت ساخته بود. اينويژگى موجب گشت كه از اين نابغه ميدان علم و انديشه ، شاگردان بسيارى پرورشيابند، شاگردانى كه برخى از آنان با اينكه به مرحله اجتهاد رسيده بودند از محضرميرزا استفاده ها مى بردند و خوشه ها مى چيدند.
چند تن از شاگردان وى :
1. آيه الله شيخ آقا بزرگ تهرانى (1293 - 1389 ق .)
2. آيه الله شيخ عبدالكريم حائرى (1276 - 1355 ق .) موسس حوزه علميه قم
3. آيه الله شيخ محمد جواد بلاغى نجفى (1282 - 1352 ق .)
4. آيه الله حاج آقا حسين طباطبايى قمى (1282 - 1366 ق .)
5. سيد جمال الدين موسوى گلپايگانى (1295 - 1377 ق .)
6. آيه الله شيخ محمد كاظم شيرازى (1292 - 1367 ق .)
7. آيه الله شيخ محمد على شاه آبادى استاد اخلاق امام خمينى (قدس ‍ سره )
8. آيه الله شهاب الدين مرعشى نجفى
آثار قلمى 
ميرزا محمد تقى تاليفات علمى بسيارى دارد كه بخشى از آن به چاپ رسيده است . از جملهآثار او:
(حاشيه بر مكاسب شيخ انصارى )، (حاشيه اى بر فرائدالاصول شيخ انصارى )، (شرح الارجوزه الرضاعيه )، (القصاعد الفاخر فى مدحالعتره الطاهره )، (حاشيه بر العروه الوثقى ) و (ذخيره العباد ليوم المعاد) مىباشد. (1388)
ويژگيهاى اخلاقى 
الف - زهد و قناعت  
شيخ آقا بزرگ تهرانى درباره ميرزا محمد تقى شيرازى مى نويسد: (وى فردى بسيارهوشيار و داراى اخلاقى نيكو بود. ديدار او انسان را به ياد خدا مى آورد. رخسار قدسيانرا داشت . از كسى چيزى درخواست نمى كرد، حتى وقتى تشنه مى شد خود بلند مى شد وآب مى آشاميد.)
وى در امر خوراك و پوشاك و مسكن خويش بسيار قانع و زاهد بود با وجوداموال فراوانى كه از آفريقا، ايران ، عراق ، عربستان شيخ نشينهاى خليج و ديگر نقاطبه دستش مى رسيد، خانه اى استيجارى داشت .
يكى از علما مى گويد: (وقتى ديدم پيراهن ميرزا وصله هاى زيادى دارد، به فرزندشميرزا عبدالحسين گفتم چرا پيراهن وى اين گونه است ، با اينكه او زعيم و قائد بى نظيرانقلاب عراق است و با موقعيت وى هيچ تناسبى ندارد؟! او در پاسخ گفت :
پدرم در شيراز مزرعه اى دارد كه از اجدادش به او رسيده است . درآمد ساليانه اين مزرعهچيزى در حدود صد تومان است . پدر خرج زن و بچه و ديگر مخارج خود را كهشامل خوراك و پوشاك و اجاره منزل مى شود، تنها از اين راه تامين كند، و چون اين مبلغنيازمنديهاى ضرورى خانواده را تامين نمى كند پدرم به لباسى كهنه بسنده مى كند وچيزى ديگرى را جايگزين آن نمى كند تا از همان صد تومان همه مخارج خانواده را تامينكند.)
ب - عدالت  
از شاگردان او آيه الله شيخ محمد كاظم شيرازى (ره ) درباره عدالت ميرزاسوال شد، وى پاسخ داد: (از من درباره عصمت او پرسش كنيد نه از عدالتش )!
ج - غيرت دينى 
نامبرده درباره شخصيت عظيم آيه الله محمد تقى شيرازى مى نويسد: (ميرزا محمد تقىپيشواى انقلاب عراق و نخستين فروزنده شعله آن ، از بزرگترين عالمان و مشهورترينچهره هاى عصر خويش در علم و تقوا و غيرت دينى بود. موضع گيرى با عظمت وى دربرابر دولت انگليس در واقعه انقلاب عراق و طلب حقوق بر باد رفته مردم آن ديار، وامر به دفاع و صدور آن فتواى پر اهميت كه عراق را دگرگون كرد، يكى از آنهاست . واين به سبب عظمت اين شخص در جامعه و مكانتى كه در دلهاى مردم داشت ، بود. او بحق هرچه داشت و هر نيرو و امكانى كه در توانش بود، در اين راه گذاشت ، حتى از فرزندانخويش نيز دريغ نورزيد، چه در همين جريان بود كه پسرش ميرزا محمد رضا دستگيرشد. آرى او استقلال كشور اسلامى عراق را به بهاى جان خويش و فرزندانشخريد.)(1389)
د - بردبارى و فروتنى 
آيه الله ميرزا محمد تقى شيرازى فردى بسيار خويشتن دار بود. از وى مشاهده نشد كهحتى نسبت به كسانى كه درباره او جسارت و بى ادبى كردند، خشمگين شود. وى هميشهبا نشاط بود و تبسمى بر لب داشت .
خشوع و تواضع وى باعث مى شد كه نگاهش را هرگز به بالا نيندازد. و هنگام تدريسبر فراز منبر به پايين نظر مى افكند نه به صورت شاگردانش . او علم وعمل را در زيباترين صورتش به هم آميخته بود.
ه ‍- صلابت  
ميرزا محمد تقى با نهايت احترام و ادب و تواضع با ديدار كنندگان خويش ‍ بر خورد مىكرد. هر كس به خانه اش مى آمد. براى احترام وى بر مى خاست ولى در برابر دشمنمتجاوز و ستمگران ، با ابهت و با صلابت بود و حاضر نبود با هيچ يك از سرانانگليسى در هر رتبه اى كه باشد، ملاقات كند.
نماينده بريتانيا در آن زمان در عراق بنام (سرپرسى كاكس ) بارها از وى درخواستملاقات كرد ولى همواره از جانب ميرزا جواب رد شنيد. وقتى كاكس از گرفتن وقت ملاقاتبا او نااميد شد، تصميم گرفت وقت ملاقات با او نااميد شد، تصميم گرفت بدون وقتقبلى ناگهانى با او ديدار كند. وقتى به اينعمل اقدام ورزيد، نه تنها با خوشامد گويى ميرزا مواجه نشد جناب ايشان با چهرهگرفته و آكنده از خشم و نفرت پشت به او كرد و كاكس با حالتى شكست خورده از آنجاخارج شد. عكس العمل ميرزا در مقابل او نه به ايندليل بود كه كه كاكس فردى خارجى به شمار مى آمد، بلكه به اين سبب بود كه اونماينده رژيمى بود كه به سرزمين اسلامى تجاوز كرده و دستش تا مرفق به خونمسلمانان آغشته بود.

next page

fehrest page

back page

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation