بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب رژیم صهیونیستی - احزاب سیاسی, حمد خلیفه   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     REJIM001 -
     REJIM002 -
     REJIM003 -
     REJIM004 -
 

 

 
 

next page

fehrest page

back page

حزب موليدت  
مولديت (ميهن ) يك حزب راست گراى به شدت قوميت گرا و از دشمنان سر سختفلسطينيان و اعراب است . اين حزب را سرلشكر (ذخيره ) رحبعام زئيفى (معروف بهگاندى ) اندكى پيش از انتخابات سال 1988 با شعار ترانسفر (كه از نظر موليدتبه معنى تبعيد تمامى ساكنان فلسطينى كرانه باخترى و نوار غزه به كشورهاى عربىاست )؛ بنيانگذارى كرد.
موليدت در انتخابات مزبور توانست دو تن از نامزدهايش را راهى كنست كند و با توجهبه اينكه تنها سه ماه از تاسيس اين حزب گذشته بود و در آن زمان حزب ، فاقد رهبرىو نيز موسسات ارگان ها و امكانات مالى معتنابهى بود. اين موفقيت نشان مى دهد كه شعاربيرون راندن فلسطينيان چقدر در ميان مردم اسرائيل جذابيت دارد. پيش از موليدت ، حزبكاخ به رهبرى خاخام مئيركهانا، با همين شعار توانست در انتخاباتسال 1984 وارد كنست شود هر چند دادگاه عالىاسرائيل از شركت اين حزب در انتخابات سال 1988 بهدليل افكار نژادپرستانه اش جلوگيرى كرد. در انتخاباتسال 1992 حزب موليدات توانست سه كرسى كنست را از آن خود كند ولى اندكى پس ازانتخابات ميان زئيفى رهبر حزب و عضو كنست وشاوول گوتمان عضو ديگر حزب در كنست و نفر دوم در ليست انتخاباتى حزب موليدات، اختلافى پيش آمد و همين اختلاف سبب شد تا در ماه مه 1994 گوتمان از حزب اخراج شودهر چند كماكان عضو كنست باقى ماند.
موليدات به لحاظ فكرى ، در بيش تر موارد مواضع مشتركى با افراطى ترين احزابجناح راست دارد از جمله اينكه : شهر بيت المقدس يكپارچه پايتخت هميشگىاسرائيل است ؛ مخالفت با هر نوع عقب نشينى از اراضى اشغالى ؛ گسترش عمليات شهركسازى در اراضى اشغالى ، به رسميت نشناختن ملت فلسطين و بى اعتنايى نسبت بهتمامى حقوق و خواسته هاى او؛ خوددارى از به رسميت شناختن ساف يا مذاكره با آن ؛مخالفت مطلق با هر نوع خودمختارى فلسطينيان ؛ بهره گيرى از امكانات و شيوه هايىخشونت آميزتر و فراگيرتر به منظور سركوب قيام مردم فلسطين (انتفاضه ) و دادناختيارات كامل به ارتش براى مقابله با قيام كنندگان ؛ بسط حاكميتاسرائيل بر كرانه ى باخترى و نوار غزه پس از اخراج فلسطينيان از آن (بر خلافساير احزاب تندروى جناح راست ، موليدات خواهان بسط فورى حاكميتاسرائيل بر اين مناطق نيست .)
در عرصه اقتصاد و اجتماع و رابطه ى دين با حكومت ، برنامه ى حزب موليدات داراى جهتگيرى دست راستى است و اين حزب قايل به جدايى دين از سياست مى باشد.
اما چيزى كه موليدات را از ديگر احزاب افراطى جناح راست متمايز مى كند و در حقيقت سببادامه ى حيات اين حزب نيز مى باشد، شعار ((ترانسفر)) (4) است كه موليدات به نسبت، آشكارا آنرا هدف اصلى خود اعلام و شيوه هاى اجرايش را نيز پيشنهاد مى كند. موليداتادعا مى كند كه خواهان خروج به اصطلاح توافقى و داوطلبانه ى فلسطينيان است ومانند احزاب كاهانا و كاخ در پى اخراج قهرى آنان نيست . زئيفى رهبر حزب موليدت درتعريف ((ترانسفر توافقى )) مى گويد: ترانسفر توافقى عبارتست ازعمل مبادله ى جمعيت با توافق دولت ها به منظور دستيابى به هدفى مشترك مانند پاياندادن به وضعيت جنگى ميان خود (چنان كه بين تركيه و يونان دراوايل اين قرن اتفاق افتاد) يا تحقق صلح (همان طورى كه بيناسرائيل و مصر در دهه ى هشتاد و زمانى كه اسرائيل اقدام به تخليه ى ساكنان يهودىشهرك هاى شبه جزيره ى سينا نمود، پيش آمد) و در بيان منظور از ((ترانسفر داوطلبانه)) زئيفى مى گويد: ترانسفر داوطلبانه به معنى مهاجرت فرد بهدلايل شخصى ، خانوادگى ، اجتماعى ، دينى ، قومى ، امنيتى ، اقتصادى و غيره است .
زئيفى از يك سو پيشنهاد مى كند كه خواسته ى اصلىاسرائيل در مذاكره با كشورهاى عربى بايد توافق اين كشورها باانتقال و اسكان دائمى تمامى ساكنان كرانه ى باخترى و نواره غزه به خاكشان باشد، واز سوى ديگر از دولت اسرائيل مى خواهد با يك رشته اقدامات گوناگون اقتصادى ،امنيتى و ادارى از جمله عدم تشويق صنايع در كرانه ى باخترى و نوار غزه و جلوگيرى ازاشتغال ساكنان اين دو منطقه در داخل اسرائيل و بستن دانشگاه ها و دانشكده ها در اين مناطق ،فلسطينيان را ناگزير به مهاجرت كند. وى مى گويد: ((با اين كار 140 هزار كارگزفلسطينى ، همچنين دانشجويان و هئيت هاى علمى به ناچار نگاه خود را به آن سوى مرزها وكشورهاى عربى معطوف خواهند كرد.)) زئيفى اظهار مى دارد كه ((با خروج كارگران ،دانشجويان و اعضاى هيئت هاى علمى ، خانواده هايشان نيز به آنها ملحق خواهند شد.))
او خواهان ايجاد به اصطلاح آژانسى با هدف تشويق فلسطينيان به مهاجرت به خارجاست .
حزب موليدت شرط برخوردارى فلسطينيانسال 1948 كه داراى تابعيت اسرائيل اند، از حقوقى برابر را انجام تمامى وظايفشهروندى مانند خدمت سربازى يا ((خدمتى ملى ))معادل دو برابر دوره ى خدمت سربازى و اثبات وفادارى و تعهد آنها نسبت به دولتاسرائيل مى داند.
پايگاه انتخاباتى موليدت اغلب از اقشار كم درآمد و كم سواد شهرهاى رو به توسعه وساكنان مناطق فقيرنشين شهرهاى بزرگ و نيز طرفداران ايده ى ((خروج كليه فلسطينيانمناطق اشغالى )) از گروه هاى مختلف جامعه تشكيل مى شود. همچنين با غير قانونى اعلامكردن حزب كاخ ، شمار در خور توجهى از هواداران اين حزب ، به طرفداران حزبموليدت پيوستند. موليدت از تاييد درصد بالائى از جوانان حاشيه اى جامعه برخورداراست . ارتش و ساكنان شهرك هاى يهودى نشين كرانه ى باخترى از ديگر كانون هاىحمايتى موليدت مى باشند.
زئيفى همه كاره ى حزب موليدت و كسى است كه تمامى اختيارات را دارد به گونه اى كهاندكى پيش از آخرين انتخابات (سال 1992) آشكارا اعلام كرد او به تنهايى ليستنامزدهاى حزب را جهت شركت در اين انتخابات تنظيم كرده و افزوده كه ارگان هاى حزبموليدت تحت هر شرايطى منصوب شده هستند و نه منتخب .
شمار كرسى هاى حزب در دوره هاى مختلف كنست : كنست دوازدهم (1988) 2 كرسى ؛ كنستسيزدهم (1992) 3 كرسى .
حزب كاخ  
كاخ ( ((همچنين ))، و در كنار آن تصوير يك مشت بسته كه به معنى : ((اينچنين با مشت ))است ) يك حزب دست راستى ، نژادپرست و به شدت افراطى (به لحاظ دينى و قومى ) وداراى گرايش هاى فاشيستى آشكارى است كه درسال 1973 توسط خاخام مئيركهانا كه در سال 1971 بهاسرائيل مهاجرت كرد تاءسيس شد، وى رياست ((اتحاديه دفاع از يهوديان )) كه درسال 1968 در آمريكا تشكيل شده ، را نيز بر عهده داشت .
مرام كاخ يا دقيق تر بگوييم رهبر آن كهانا، تركيبى از انديشه هاى مذهبى ، كراهت شديدنسبت به اعراب و تفكراتى فاشيستى برگرفته از جنبش هاى راستى نژادپرست آمريكااست . حزب كاخ نخستين حزب سياسى در تاريخاسرائيل است كه به طور آشكار شعار بيرون راندن فلسطينيان (اعم از فلسطينيانسال 1948 كه داراى تابعيت اسرائيل اند يا آنهايى كه در مناطقىاشغال شده در جريان جنگ سال 1967 ساكنند) را از سراسر به اصطلاح سرزميناسرائيل مطرح كرده است .
حزب كاخ پس از تشكيل ، ابتدا فلسطينيان سال 1948 را مورد تهاجم قرار داد و باتلاش براى تلخ كردن زندگى و تحريك احساسات خصمانه ى يهوديان برضد آنها،سعى كرد زمينه ى اخراج آنان را از اسرائيل فراهم كند.
حملات تبليغى كاخ عليه اين عده از فلسطينيان بسيارمبتذل و مستهجن بود. اين حملات در نيمه ى نخست دهه ى هشتاد به اوج خود رسيد. در آن زمانكهانا رهبر حزب كاخ اقدام به ترتيب راهپيمايى هايى به سمت شهرها و روستاهاى عربنشين به منظور برانگيختن ساكنان آنها و نيز جلب توجه راى دهندگان يهودى به خود اوو حزبش كرد. اين راهپيمايى ها همواره به درگيرى با عرب ها مى انجامد و به هميندليل مقامات اسرائيل با احساس ‍ خطر از ادامه ى اين راهپيمايى ها، كهانا را از ورود بهشهرها و روستاهاى عرب نشين منع كردند.
در نيمه ى دوم دهه ى هشتاد، كاخ از ميزان فعاليتش در مناطق اشغالىسال 1948 كاست و كرانه باخترى را كانون اصلى تحركاتش قرار داد. بيش ترينحاميان و طرفداران كاخ در كرانه باخترى اند و مقر اين حزب در شهرك يهودى نشينكريات اربع در نزديكى شهر الخليل است . عمليات دو سازمان مسلح مخفىشامل حمله به اشخاص ، تخريب دارايى ها، كندن درختان و ويرانى كشتزارها و ترورتعدادى از عرب ها، به كاخ نسبت داده مى شود. اين دو سازمان عبارتند از ((كميته تامينراهها)) و ((دولت يهودا)) كه اولى در سال 1968 و دومى درسال 1989 تاسيس شدند. البته سازمان اولى خطرناكتر بوده و شمار اعضايش به چندصد نفر برآورد مى شوند و بيشتر آنان در شهرك كريات اربع ساكنند. اين سازمانمجهز به وسايل نقليه سريع و دستگاه هاى ارتباطى پيشرفته بوده و چندين انبار مخفىسلاح و مواد انفجارى در اختيار دارد. دو سازمان مخفى ديگرى بنامهاى ت .ن .ت (ياتروريسم در برابر تروريسم ) و سيكاركيم (يا خنجربدستان )، بود كه عمليات اين دوسازمان نيز به كاخ نسبت داده مى شد. دو سازمان مذكور اولى بر ضد اعراب و دومى عليهعده اى از يهوديان مدافع صلح با اعراب ، براى مدتى كوتاه واردعمل شده بودند.
كهانا در انتخابات پارلمانى سالهاى 1973، 1977، 1981، خود را كانديدا كرده بودولى موفق به عضويت در كنست نشد. اما با دگرگون شدن اوضاع سياسى و مبانىارزشى در اسرائيل پس از به قدرت رسيدن ليكود درسال 1977 و همزمان با تقويت موقعيت اصول گرايان يهودى و افزايش ‍ احساساتخصمانه عليه عرب ها، پايگاه مردمى حزب كاخ گسترش يافت و در نتيجه زمانى كهكهانا در انتخابات سال 1984 نامزد عضويت در كنست شد، توانست با به دست آوردنآراى 26 هزار نفر از واجدين شرايط به عضويت كنست درآيد. عضويت او با توجه بهافكار نژادپرستانه اش و اقدامات فاشيستى اش ، يك رسوايى سياسى براىاسرائيل بود و به همين دليل كنست با تصويب قانونى ، مشاركت احزابى را كه مدافعتبعيض ‍ نژاددى بوده و احساسات خصمانه عده اى از شهروندان را عليه عده اى ديگربرمى انگيزند، در انتخابات ممنوع كرده است . دادگاه عالىاسرائيل به استناد اين قانون از شركت حزب كاخ در انتخاباتسال 1988 جلوگيرى كرد.
در نوامبر 1990 كاخ رهبر خود را از دست داد. در آن زمان كهانا به منظور جمع آورى كمكبراى حزبش در آمريكا به سر مى برد. كه يكى از شهروندان آمريكايى (مصرى تبار)وى را در شهر نيويورك ، به قتل رساند. با مرگ كهانا، حزب كاخ منبع اصلى قدرتش رااز دست داد. زيرا كهانا نظريه پرداز، دعوت كننده ، جمع آورى كننده كمك هاى نقدى ،تصميم گيرنده اصلى و جهت دهنده و محرك عمده فعاليتهاى حزب بود. اندكى پس از بهقتل رسيدن كهانا، كاخ به دو جناح تقسيم شد. جناحاول به ((كاخ )) و جناح دوم به ((كهانا زنده )) معروفند. به هيچيك از اين دو جناح نمىتوان حزب گفت بلكه در حقيقت دو سازمان تروريستى مخفى اند. مقر جناح ((كاخ )) در همانشهرك كريات اربع باقى مانده در حالى كه جناح ((كهانا زنده )) مقر خود را در شهركيهودى نشين كفار تابواح در شهرستان نابلس داير نموده است . جناح كاخ به نسبت جناحكهانا زنده بزرگتر و خطرناكتر و تعداد اعضاى ثبت شده اش چندصدنفر و شمارهوادارانش بالغ بر چندهزارنفر مى باشند. رهبرى عالى اين جناحتشكيل مى شود از باروخ مرزيل به عنوان رئيس ، نوعام فدرمان سخنگو و تيران بولاكرئيس ((كنيته تامين راهها )). جناح كهانا زنده به رهبرى بنامين كهانا (فرزند مئير كهانا)چندان نيرومند نيست و شمار اعضايش تنها به چند ده نفر مى رسد.
در سپيده دم روز 25 فوريه 1994، باروخ گولدشتاين پزشك و افسر ذخيره ارتشاسرائيل و عضو جناح كاخ با ورود به حرم ابراهيمى پيامبر در شهرالخليل دست به جنايتى فجيع زد. گولدشتاين به سوى نمازگزاران مسلمان تيراندازىو دهها تن از آنان را كشته و زخمى كرد. به دنبال اين جنايت ، دولتاسرائيل به اصطلاح دو حزب كاخ و كهانا زنده را دو سازمان تروريستى به حساب آوردهو فعاليت آنها را غير قانونى اعلام كرد.
همچنين دستور بازداشت 5 نفر از رهبران كاخ و دستور مصادره سلاح شخصى عده اى ازاعضاى اين حزب را صادر كرد.
به طور كلى پايگاه حزبى و مردمى كاخ را شمارى از اقشار اجتماعى بى بضاعت و كمسواد، ناراضى از دستگاه حكومت و دشمن سرسخت عربهاتشكيل مى دهند. در ميان سران و اعضاى هسته اصلى اين حزب ، عده اىقابل توجه از انصاير مهاجر از آمريكا با ويژگى هاى تعصب دينى ، دشمنى باغيريهوديان و اعتقاد به منجى آخرالزمان وجود دارند.
اردوگاه مذهب گرايان  
در اسرائيل ، مذهب گرايان به دو بخش عمده تقسيم مى شوند: مذهب گرايان صهيونيستىكه به زبان ارتدكسى يهوديت وابسته اند. در صحنه سياسىاسرائيل ، حزب مفدال نماينده مذهب گرايان صهيونيستى و احزاب اغوداتاسرائيل ، ديغل هتوراه (انى دو در حال حاضر گروه يهودت هتوراه راتشكيل مى دهند) و شاس نماينده مذهب گرايان افراطى اند.
مذهب گرايان اصلاح طلب و محافظه كار كه گروه اندكى هستند، فعاليت سازمان يافتهاى در صحنه سياسى ندارند.
مذهب گرايان افراطى (حريديم ) به نوبه خود به دو فرقه تقسيم مى شوند: فرقهحسيديه و فرقه لتوانيه . حسيديه جنبشى با منش صوفى گرايانه است كه در قرنهجدهم در لتوانى (واقع در جنوب شرق لهستان )شكل گرفت . پيروان اين فرقه با ارايه تفكرى تازه از دين ، برداشتهاى مرسوم آنزمان را نادرست خواندند و به مخالفت با آن پرداختند.در تفكر تازه اين فرقه گفته مىشود هدف از دين ، پيوستن به خدا از طريق غرق شدن در انديشه به او و تلاش براىشناخت خصوصيات او است . پيروان اين فرقه مى گويند نيازى به مطالعه عميق ، عاليمدينى نيست زيرا صرف اقامه شعائر مذهبى ، ما را از اين امر بى نياز مى كند و نيز مىكنند كه هر انسان راستگو و درست كردار مى تواند خود را همانند خدا كند و پى بهاسرارش ببرد.
حسيديه خشم خاخامها را برانگيخت و معارضين ، تفكرات اين جنبش را نوعى چشم بندىتوصيف كردند. معارضين جنبش حسيديه اغلب به ((لتوانى )) معروفند زيرا پيدايى آنهادر لتوانى بود.
با گذشت زمان از شدت منازعه ميان حسيديه و معارضينش كاسته شد و ازاوايل قرن كنونى (قرن بيستم ) طرفين با تشكيل حزب اغوداتاسرائيل و ((شوراى عالى علماى تورات )) به عنوان كميته عالى سياسى - مذهبى حزب ،راه همزيستى و همكارى سياسى با يكديگر را در پيش گرفتند. اما اندكى پيش ازانتخابات سال 1988 و با آغاز مجدد منازعه ، لتوانى ها از حزب اغوداتاسرائيل منشعب شدند و حزب جديدى به نام ديغل هتوراهتشكيل دادند. ولى در جريان رقابتهاى انتخاباتىسال 1992، حزب ديغل هتوراه و حزب اغوداتاسرائيل با يكديگر ائتلاف نموده گروه ((يهودت هتوراه )) را به وجود آوردند.
حزب مفدال  
مفدال (مفلغا دائيت لئوميت يا حزب دينى ملى ) يكى از احزاب مذهبى صهيونيستى است كه درسال 1956 با اتحاد دو حزب مذهبى صهيونيستى با سابقه ((همزرامى )) و((هبوعيل همزرامى )) تشكيل شد. حزب همزرامى درسال 1902 در روسيه و حزب هبوعيل همزرامى درسال 1992 در فلسطين پايه گذارى شدند.
اين دو حزب مشتركا جناح مذهبى جنبش صهيونيستى راتشكيل مى دادند. حييم موشى شابيرا، يوسف بورگ ، اسحاقروفائيل و زيرح فيرهاتيگ برجسته ترين رهبران حزبمفدال به هنگام تاسيس به شمار مى رفتند.
حزب مفدال از بدو تاسيس تا سال 1977، هم پيمانى ديرينه احزاب همزرامى وهيوعيل همزرامى از يك سو و حزب مباى از سوى ديگر را كه نيمه دهه سوم برقرار بود،حفظ كرده و در تمامى كابينه هاى ائتلافى كه به رهبرى حزب مباى يا حزب كارگر تاسال 1977(5) تشكيل شد، شركت كرد. در اين مدتمفدال به طور سنتى دو وزارتخانه مذاهب و كشور را عهده دار مى شد و بيشترين همتش رامتوجه امور داخلى كه به ماهيت مذهبى دولت و منافع مذهب گرايان مستقيما ارتباط دارد، مىنمود و خود را چندان درگير سياستهاى خارجى ، امنيتى ، اقتصادى و اجتماعى نمى كرد وهمين امر از حزب مفدال شريكى بى دردسر براى احزاب مباى و كارگر در بيشتر كابينههايى كه اين دو حزب تشكيل دادند، ساخته بود.
مفدال در طول مدت حضور در كابينه طى سه دهه نخست تاسيس دولتاسرائيل ، تمام تلاشش را مصروف ايجاد و ساماندهى نهادهاى مذهبى و اجتماعى با هدفپاسخگويى به نيازهاى پيروانش ، توسعه شبكه آموزش ‍ مذهبى دولتى و موسساتتحصيلات دينى وابسته به حزب و بهبود كيفيت خدمات درمانى و اجتماعى ارايه شده بهمذهب گرايان كرده سعى مى نمود وضعيت موجود را كه بازمانده دورانماقبل تاسيس دولت اسرائيل است ، از طريق تصويب قوانين لازم در كنست لازم كند.
اما در پى شكست حزب كارگر در انتخاباتسال 1977 و به قدرت رسيدن حزب ليكود كه به كودتاى سياسى موسوم است ،مفدال به حزب كارگر پشت كرده و با احزاب راستى ناسيوناليستى هم پيمان شد. اينحزب در دو كابينه اى كه مناخم بگين پس از انتخاباتسال هاى 1977 و 1981 تشكيل داد و نيز كابينه هاى وحدت ملىتشكيل شده بعد از انتخابات سالهاى 1988 و 1992 شركت كرد ولى از شركت دركابينه اى كه پس از انتخابات سال 1992 به رهبرى حزب كارگرتشكيل شد، خوددارى كرد. اين موضع جديد باتحول ريشه اى كه از نيمه دهه هفتاد مفدال را در برگرفته و اين حزب ار از حزبى ميانهرو در زمينه مسايل خارجى و امنيتى (مسايل مربوط به سرزمينهاى اشغالى بخشى ازمسايل خارجى و امنيتى به شمار مى رود) به حزبى به شدت ناسيوناليستى و از حزبىدينى به حزبى مبدل ساخته است كه موضوع ((سرزميناسرائيل بزرگ )) را سرلوحه برنامه هايش قرار مى دهد، هم خوانى دارد.
تحول در مواضع و اولويت هاى مفدال به دنبال رويارويى شديد و مستمرى كه درطول دهه هفتاد و اوايل دهه هشتاد ميان رهبران قديمى حزب كه موضع گيرى هاى سياسىنزديك ترى به موضع گيرى هاى حزب كارگر داشتند و اعضاى جوان حزب به رهبرىزفولون هامر و يهودا بن مئير رخ داد، اتفاق افتاد.
هامرو بن مئير و ساير جوانان حزب مفدال تحت تاثير انديشه هاى خاخام تسفى يهوداهكوهين كوك رهبر روحى جنبش غوش ايمونيم و رييس ‍ پشيفات مژكاز هراف قرار داشتند. اينخاخام به اصطلاح سرزمين اسرائيل را از لحاظ قداست همسنگ ((توراتاسرائيل )) و ((ملت اسرائيل )) مى داند و سكونت يافتن در اين سرزمين و باقى ماندن آنتحت حاكميت اسرائيل را دو فريضه مذهبى همانند ساير فرايض اعلام كرده است .
در دهه هشتاد جوانان مفدال با بهره گيرى از خصومت و رقابت سران قديمى حزب بايكديگر، ضمن تسلط بر اين حزب توانستند مواضع و اولويت هايش را تغيير دهند.
در نيمه نخست دهه هشتاد، مفدال با دو انشعاب روبرو شد كه به ضعف اين حزب و از دستبخش بزرگى از پايگاه انتخاباتى اش انجاميد. درسال 1981 و در آستانه كنست دهم ، گروهى از يهوديان شرقى به رهبرى اهرونابوحتسيرا در اعتراض به سيطره اشكنازها بر رهبرى و نهادهاىمفدال ، از اين حزب جدا شدند و حزب جديدى به نام تامى (تنوعات مشورتاسرائيل يا جنبش ميراث اسرائيل ) تشكيل دادند. اين حزب در انتخابات مذكور با جذب تعدادزيادى از آراء يهوديان شرقى )كه پيشتر به نفعمفدال راى مى دادند) توانست سه كرسى كنست را از آن خود كند. و درسال 1983 گروه ديگرى از اعضاى به شدت افراطى (به لحاظ سياسى و مذهبى )مفدال به رهبرى دو خاخام ، يوسف شابيرا و حييم دروكمان به عنوان اعتراض به مواضعسران اين حزب نسبت به برخى امور سياسى و شهرك سازى ، از حزب منشعب شدند وحزب جديدى به نام متساد را (مفلغا تسيونيت داتيت يا حزب صهيونيستى مذهبى ) تاسيسكردند. در آستانه انتخابات سال 1984، متساد با حزب بوعالىاسرائيل به رهبرى خاخام ابراهام فيرديغمر و گروهى از جنبش غوش ايمونيم به رهبرىمنان بورات (منشعب از حزب هتحيا) متحد شدند و حزب موراشاه (ميراث ) راتشكيل دادند. اين حزب در انتخابات مذكور با جذب آراء بخشى از هوادارانمفدال از لحاظ سياسى داراى گرايش هايى شديدا افراطى بودند، توانست دو تن ازنامزدهايش را راهى كنست كنند. شابيرا، دروكمان و بورات در زمان هاى مختلفى به حزبمفدال بازگشتند.
به عمق موضوع كه نگاه مى افكنيم درمى يابيم كه درگيرى ها و انشعاب ها در درونمفدال در حقيقت بازتاب شمارى از دگرگونى هاى سياسى و اجتماعى ريشه است كه طىدو دهه اخير در اسرائيل رخ داده است (شامل رشد احساسات ناسيوناليستى ، گسترشتفكرات فرقه حريديه و بروز نقش ‍ سياسى فرق يهوديان شرقى ). اين دگرگونىها به فروپاشى پايگاه انتخاباتى سنتىمفدال و تضعيف نقش اين حزب در پارلمان اسرائيل انجاميد. تعداد كرسى هاى حزبمفدال در كنست كه در سه دهه نخست تاسيس اسرائيل از 10 تا 12 كرسى بود، درانتخابات سالهاى 1981، 1984، 1988، 1992 به ترتيب 6، 4، 5، 6 كرسى بود.با ضعيف شدن مفدال موازنه قوا در درون اردوگاه مذهب گرايان در دهه اخير به نفع احزابحريدى تغيير يافته است به طورى كه قدرت اين احزاب تقريبا دو برابر قدرت حزبمفدال شد در حالى كه پيشتر وضعيت كاملا بر عكس بود.
در آخرين انتخابات كنست (سال 1992)، رفولون هامر رهبر حزبمفدال در راس ليست انتخاباتى حزب قرار داشت . در اين انتخابات ، برنامه سياسىمفدال بسيار افراطى بود. مهمترين نكات اين برنامه عبارت بود از: عدم واگذارى هيچبخشى از به اصطلاح سرزمين اسرائيل به بيگانگان ؛ عدم تخريب هيچ شهرك يهودىنشين ؛ بيت المقدس يكپارچه پايتخت دولت و ملتاسرائيل بوده و خواهد بود؛ مقابله با تروريسم و قيام مردم فلسطين (انتفاضه )، دولتاسرائيل به تنهايى مسوول برقرارى امنيت و آرامش و حفظ نظم عمومى است و براى اين كاربايد از ارتش ، دستگاه هاى امنيتى و كليه ىوسايل لازم استفاده كند؛ بلندى هاى جولان بخش ‍ تفكيك ناپذير دولتاسرائيل است و در هيچ مذاكرات صلحى نبايد موضوع استرداد آن به سوريه مطرح گردد.
شوراى عالى خاخامان اسرائيل و مؤ سسات آموزش دينى دولتى در اختيارمفدال است و اين حزب تعدادى يشيف ، آموزشگاه حرفه اى و مدرسه عالى تلمود را اداره مىكند و در دانشگاه علوم دينى بار- ايلان كه در دهه ى پنجاه احداث شده است ، نفوذ زيادىدارد.
جنبش مدافع سياست شهرك سازى هكيبوتس هداتى (كيبوتس دينى )شامل تعدادى كيبوتس و ده ها موشافاه ، جنبش جوانان بنى عكيفاتشكيل شده در سال 1929 و يك جنبش زنان كه در دهه ى شصت تاءسيس يافته است ، بهمفدال وابسته اند. همچنين اين حزب چندين مؤ سسه ى مالى و اقتصادى و در راءس آن بانكهمزرامى ، بانك بوعيل همزرامى و شركت ساختمانى مشحاف را در اختيار دارد. روزنامه ىهتسوفيه ارگان حزب مفدال است .
شمار كرسى هاى حزب مفدال در دوره هاى مختلف كنست :
كنست سوم (1955) 11 كرسى (با نام جبهه مذهبى ناسيوناليستى )؛ كنست چهارم (1959)12 كرسى ؛ كنست پنجم (1961) 12 كرسى ؛ كنست ششم (1965) 11 كرسى ؛ كنستهفتم (1969) 12 كرسى ؛ كنست هشتم (1973) 10 كرسى ؛ كنست نهم (1977) 12 كرسى؛ كنست دهم (1981) 6 كرسى ؛ كنست يازدهم (1984) 4 كرسى ؛ كنست دوازدهم (1988)15 كرسى ؛ كنست سيزدهم (1992) 6 كرسى .
حزب يهدوت هتوراه  
يهدوت هتو راه (يهوديان تورات ) يك گروه انتخاباتى - پالمانى و مذهبى است كه درسال 1992 با ائتلاف احزاب اغودات اسرائيل وديغل هتوراه تشكيل شد (اين دو حزب نمايندگان آن عده از يهوديان اشكتازى اند كه امروزهدر اسرائيل به حريدى ها يعنى بنيادگرايان موسومند.) حزب اغوداتاسرائيل و حزب ديغل هتوراه توافق كرده اند كه در جهت ادغام دو حزب ((شوراى عالى علماىتورات )) و تهيه ليست انتخاباتى واحدى براى انتخابات سراسرى كنست تلاش كنند.
ولى تا اواخر سال 1995، ادغام ياد شده تحقق نيافته است . در انتخاباتسال 1992 يهدوت هتوراه توانست 4 كرسى كنست را از آن خود كند ولى مشاركت كابينه اىكه پس از انتخابات مذكور به رهبرى اسحاق رابينتشكيل شد، خوددارى كرد. خاخام اليعيزر مناحم شاخ و خاخام موشى يهوشع هاجر برجستهترين رهبران دينى و خاخامان ابراهام شابيرا، مناحم بوروش ، ابراهام رابيتس وشموئيل هالبرن نمايندگان يهودت هتوراه در كنست مى باشند.
حزب اغودات اسرائيل  
اغودات اسرائيل (مجمع اسرائيل ) يك حزب سياسى مذهبى مخالف صهيونيزم است كه درسال 1912 در لهستان توسط عده اى از رهبران دينى سنتى وابسته به جناح ارتدكسىيهوديت از كشورهاى آلمان ، لتوانى ، مجارستان و لهستانتشكيل شد. اين رهبران در بسيارى موارد اختلافات اساسى و غير اساسى با يكديگرداشتند اما در مورد يك نكته اتفاق نظر داشتند و آن دشمنى با صهيونيزم به عنوان ايده ىجنبش و يك برنامه ى سياسى و اجتماعى است .
ايده ى صهيونيزم كه بر پايه ى عقايد ناسيوناليستى و لائيك (و آنچه كه از انديشههاى ليبرالى ، سوسياليستى با آن مخلوط شده است ) و دعوت از يهود براى پايان دادنبه زيستن در به اصطلاح تبعيد و مهاجرت به فلسطين و بنا نهادن دولت و جامعه اىامروزى در آن بر اساس اصولى تازه استوار است كه از نظر حزب اغوداتاسرائيل كفر و خروج از دين و تخريب مبانى روحى و مادى زندگى فرقه هاى گوناگونيهودى در سراسر دنيا و نافرمانى در برابر مشيت الهى به حساب مى آيد از طرفى اينحزب ضمن تمسك جستن به تورات و احكام دين يهود، آن را يگانه تنظيم كننده ى زندگىو رفتار فردى و گروهى يهوديان مى داند.
همچنين براى ارزش ها و شيوه هاى مرسوم زندگى و رفتارى يهوديان در جوامعى كه درميان آنها به سر مى برند، احترام قائل بوده و آن را ارزشمند و معتبر مى شمارد. اغودتاسرائيل به منجى آخرالزمان عقيده دارد. طبق اين عقيده نجات به اصطلاح ملت يهود (وبلكه سراسر عالم ) و بازگشت آن از ((تبعيدگاه )) به ((سرزمين مقدس )) و استقرار((پادشاهى پروردگار)) روى روى زمين جز با ظهور منجى آخرالزمان (هرگاه خدا ارادهكند) امكان پذير نبوده و از دست جنبش صهيونيستى و يا هيچ كس ديگر، كارى ساخته نيست .
حزب اغودات اسرائيلاز بدو تاسيس و مدت زيادى از دوران قيمومت انگلستان بر فلسطين ، با جنبشصهيونيستى خصومت داشت و به شدت با آن مقابله مى كرد و نيز با ايده ((وطن ملى يهود)) و ايجاد دولتى يهودى مخالف بود)) پيروان اين حزب در فلسطين از ادغام در جامعهيهوديان مهاجر (كه با حمايت و تشويق دولت قيمومت پاگرفته بود) خوددارى كردند وجدا از اين جامعه و نهادهايش ، اعم از نهادهاى صهيونيستى يا دولتى ، زندگى كردند.
اما با گذشت زمان اين دشمنى و خصومت كمتر شده و از نيمه دهه سوم نوعى تفاهم وهمكارى بين احزاب اغودات اسرائيل (به ويژه جناح كارگرى اش موسوم به بوعالىاغودات اسرائيل ) و نهادهاى سياسى و مهاجرپذيرى صهيونيستى پديد آمده است چنان كهدر آستانه اعلام تاسيس دولت اسرائيل در سال 1948، حزب اغوداتاسرائيل از مخالفت با تشكيل يك دولت يهودى صرف نظر كرد و در شوراى موقت دولتىو نخستين كابينه ائتلافى و متعاقبا در انتخابات كنست و ((بازى )) حكومت و مخالفينشركت نمود. البته صرف نظر كردن از مخالفت باتشكيل يك دولت يهودى و مشاركت در دستگاه حكومت به اين معنى نيست كه اين حزب ،اسرائيل را به عنوان دولتى يهودى به رسميت خواسته است از وضعيت موجود در جهتمنافع مادى و روحى پيروان و هوادارنش استفاده كند. حزب اغوداتاسرائيل هنوز نيز نه اسرائيل را (به عنوان يك دولت يهودى ) و نه پرچم ، سرود ملى ،بنيانگذاران و مناسبات ملى آن را به رسميت نمى شناسد و با به سربازى رفتنمحصلان مدارس دينى (يشيفها) و تدوين يك قانون اساسى بر اساساصول لاييسم مخالف است . اين حزب از سال 1952 و به رغم مشاركت در كابينه هاىائتلافى متعدد رهبرى احزاب معراخ و ليكود، از پذيرش پست هاى وزارتى خوددارى نمودهاست .
اغودات اسرائيل در طول ساليان درازى كه از عمرش مى گذرد، با چندين انشعاب روبروشده است . نخستين آن در نيمه دهه سوم بود. در آن زمان گروهى از فرزندان ((ييشوفقديم )) از حزب جدا شدند و تشكيلات مستقلى ايجاد كردند كه بعدها به طورى كارتا (درزبان آرامى به معنى نگاهبان شهر) ناميده شده است در نيمه دههچهل ، جنبش بوعالى اغودات اسرائيل (كارگران مجمعاسرائيل ) از تشكيلات كارگرى حزب اغوداتاسرائيل منشعب شده و تشكيلات كارگرى جداگانه اى براى خود تاسيس ‍ كرد. همزمان بااعلام تاسيس اسرائيل ، اين تشكيلات تقريبا به حزب مستقلىتبديل شد. در سال 1984 نمايندگان يهوديان شرقى در اغوداتاسرائيل ، از اين حزب جدا شدند و حزب جديدى به نام شاستشكيل دادند. و سرانجام اندكى پيش از انتخاباتسال 1988، پيروان و مريدان خاخام اليعازر مناحم شاخ ، رهبر عالى روحى يهوديانلتوانى الاصل ، به دستور او، از حزب اغوداتاسرائيل منشعب شدند و حزب ديغل هتوراه را تشكيل دادند. در اواخر دهه هشتاد بوعالى اغوداتاسرائيل در اغودات اسرائيل ادغام شد و ديگر حزبى به نام بوعالى اغوداتاسرائيل وجود ندارد همچنين اندكى پيش از انتخاباتسال 1992، دو حزب اغودات اسرائيل و ديغل هتوراه با يكديگر ائتلاف كرده ، گروهانتخاباتى پارلمانى يهدوت هتوراه را به وجود آوردند. در زمينه فعاليتهاى سياسى ،اغودات اسرائيل تلاشش را روى آن بخش از مسايل دينى و اجتماعى كه بر ماهيت كلى دولتو شيوه زندگانى و منافع اتباعش تاثير دارد، متمركز مى كند و بهمسايل خارجى و امنيت از جمله مساله مناطق اشغالى و موضوعات مترتب بر آن چندان اهميت نمىدهد. در خصوص مناطق اشغالى ، اين حزب در موضع گيرى هايش اغلب بسته به اين كهچقدر مى تواند از اين طريق اهداف دينى اش را در كنست پيش ببرد و براى پيروان ونهادهاى آموزشى و اجتماعى اش منافع مادى به دست آورد،عمل مى كنند.
مواضع سياسى حزب را مى توان به ترتيب زير خلاصه كرد: قاطعيت و شدتعمل و شباهت زياد با مواضع سياسى احزاب هتحيا ومفدال ؛ عناصر با نفوذ حزب عمدتا شامل اعضاى بوعالى اغوداتاسرائيل به رهبرى خاخام ابراهام نيرديغر و پيروان فرقه حسيديه حباد(كه اليعازرمزرامى نماينده آنها در حزب محسوب مى شود) با عقب نشينى حتى از يك وجب از بهاصطلاح سرزمين اسرائيل مخالفت و بر ضرورت گسترش ‍ عمليات شهرك سازى درسراسر اين سرزمين تاكيد مى كنند. اما با توجه به اينكه ديدگاه كلى مذهبى حزب براين كه تاكيد دارد كه نجات به اصطلاح ملت يهود و گرد آمدن همه يهوديان در ((سرزمينمقدس )) تنها به دست ((منجى موعود )) انجام خواهد گرفت ، بسيارى از رهبران با نفوذ اينحزب و در راس آنان خاخام اليعيزر شاخ در حال حاضر آمادگى دارند بخشى از بهاصطلاح سرزمين اسرائيل را واگذار كنند، زيرا به عقيده اين رهبران هيچ نشانه اىدال بر قريب الوقوع بودن عمليات نجات ياد شده مشاهده نمى شود.
در زمينه مسايل مذهبى ، حزب سعى مى كند قوانين را در جهت انسجام بيشتر با احكام دينيهود(بر حسب تفسير يهوديان ارتدكسى از اين احكام ) اصلاح كند. و در عرصه اجتماع مىكوشد سهم شبكه نهادهاى آموزشى ، اجتماعى و دينى وابسته به اين حزب از بودجهدولت را افزايش دهد. در دهه هشتاد حزب اغوداتاسرائيل با بهره گيرى از وضعيت تقريبا يكسان ليكود و كارگر و نياز مبرم اين دوحزب به استمالت و جلب رضايت احزاب مذهبى به منظور باقى ماندن در قدرت ياتصويب لوايح معينى در كنست ، توانست در هر دو زمينه (مذهبى و اجتماعى ) امتيازات مهمىبه دست آورد كه اين امر احزاب لائيك و هوادارن آنها را به شدت خشمگين ساخت .
در حزب اغوادات اسرائيل ، تصميمات مهم توسط شورايى بنام ((شوراى عالى علماىتورات )) اتخاذ مى گردد. شوراى مزبور مركب از رؤ ساى مدارس مهم دينى (يشيف ها) كهبيش ترشان لتوانى الاصلند و رؤ ساى ((دربارهاى )) حسيديه بوده و در هر زمانى كهلازم است ، تشكيل جلسه مى دهد. رسيدگى به امور روزمره ى حزب و نهادهاى وابسته بهواسطه ى گروه نمايندگان حزب در كنست و ارگان هاى بخصوصى كه با شيوه هايىپيچيده انتخاب مى شوند، انجام مى پذيرد.
در حال حاضر پايگاه انتخاباتى حزب اغوداتاسرائيل را توده ى بنيادگرايان (معروف به حريدى ها) و اشكنازى ها كه بيش تر آناندر شهر بيت المقدس و منطقه بنى براك واقع در نزديكىتل آويو ساكنند تشكيل مى دهند. چنان كه ملاحظه مى شود پايگاه انتخاباتى اين حزب بهلحاظ جغرافيايى و طيف طرفداران ، گسترده نيست اما پايگاهى قوى ، محكم و با ثباتاست . حزب اغودات اسرائيل با تكيه بر اين پايگاه توانسته است در همه ى انتخابات ،4 كرسى كنست را از آن خود كند به جز در كنست يازدهم(سال 1984) كه تنها دو نامزد اين حزب به كنست راه يافتند. جدا شدن يهوديان شرقىاز حزب اغودات اسرائيل ، و تاءسيس حزب شاس به وسيله ى آنان و به تبع آن جذبآراى يهوديان شرقى به سمت اين حزب تازه تاءسيس شده ، علت اين ناكامى است .
اغودات اسرائيل در انتخابات كنست اول(سال 1949) به همراه مفدال و بوعالى اغوداتاسرائيل در چارچوب جبهه ى متحد دينى و در انتخابات كنست سوم(سال 1955)، چهارم (سال 1959) و هشتم (سال 1973) به همراه بوعالى اغوداتاسرائيل در چارچوب جبهه ى توراتى دينى و در انتخابات كنست سيزدهم(سال 1992) به اتفاق ديغل هتوراه در چارچوب گروه انتخاباتى - پارلمانى يهدوتهتوراه و در ساير انتخابات به صورت منفرد شركت كرده است .
شمار كرسى هاى حزب در دوره هاى مختلف كنست : كنست دوم (1951) 3 كرسى ؛ كنست سوم(1955) 6 كرسى (به همراه بوعالى اغوداتاسرائيل )؛ كنست چهارم (1959) 6 كرسى (به همراه بوعالى اغوداتاسرائيل )؛ كنست پنجم (1961) 4 كرسى ؛ كنست ششم (1965) 4 كرسى ؛ كنست هفتم(1969) 4 كرسى ؛ كنست هشتم (1973) 4 كرسى (به اضافه يك كرسى بوعالىاغودات اسرائيل )؛ كنست نهم (1977) 4 كرسى ؛ كنست دهم (1981) 4 كرسى ؛ كنستيازدهم (1984) 2 كرسى ؛ كنست دوازدهم (1988) 5 كرسى و كنست سيزدهم (1992) 4كرسى (به همراه ديغل هتوراه ).
حزب ديغل هتوراه  
ديغل هتوراه (بيرق تورات ) يكى از احزاب مذهبى افراطى است كه بيش تر اعضايش رابنيادگرايان لتوانى الاصل تشكيل مى دهند. اين حزب اندكى پيش از انتخاباتسال 1988 توسط سران يهوديان لتوانى عضو حزب اغوداتاسرائيل و بنا به توصيه خاخام اليعيرز شاخ رهبر عالى روحى طوايف لتوانى و رئيسمدارس دينى بونيباج در منطقه ى بنى براك تاءسيس ‍ شد. خاخام مذكور به سران طوايفيهوديان لتوانى توصيه كرده بود از حزب اغوداتاسرائيل جدا شوند و حزب جديدى تشكيل دهند. اين خاخام از اينكه سران حزب اغوداتاسرائيل (كه اغلب از فرق حسيديه اند) در عوض محكوميت و تكفير رهبران فرقه حسيديهحباد، با آنان روابط مستحكمى برقرار كردند، به خشم آمده بو)) پيروان فرقه حبادمدعى بودند خاخام من لوبافيچ مناحم مندل شنيئوسون رهبر روحى اين فرقه كه درنيويورك اقامت داشت ، همان ((منجى موعو)) است .
در انتخابات پارلمانى سال 1988، حزب ديغل هتوراه توانست 2 كرسى كنست را از آنخود كند. با اين حال اندكى پيش از انتخاباتسال 1992، حزب ديغل هتوراه با حزب اغوداتاسرائيل ائتلاف كرد و اين دو حزب ، گروه انتخاباتى پارلمانى يهدوت هتوراه را بهوجود آورند. همچنين آنها توافق كرده بودند كه پس از برگزارى انتخابات ياد شده بهطور كامل در يكديگر ادغام شوند. چيزى كه به پر كردن شكاف بين اين دو حزب كمكزيادى كرد اتفاق نظر دو حزب بر لزوم اتحاد بنيادگرايان اشكنازى (با توجه بهوجود رقيب قدرتمندى مانند حزب شاس به عنوان نماينده ى بنيادگرايان شرقى ) ورساندن ميزان آراء به دست آمده به حد نصاب لازم براى ورود به كنست است . همچنين باتشديد بيمارى خاخام من لوبافيچ (رهبر روحى فرقه حباد) افكار پيروان اين فرقهمتوجه بيمارى اين خاخام شده و آنها حزب اغوداتاسرائيل و به طور كلى سياست را به فراموشى سپردند و همين امر موجب شد تا موضوعبى اساس ((منجى موعود)) كه علت اصلى اختلاف دو حزب اغوداتاسرائيل و ديغل هتوراه بود، به فراموشى سپرده شود، (لازم به يادآورى است كه خاخاممذكور در سال 1994 در گذشت ).
در خصوص مناطق اشغالى و حل مشكل فلسطين ،ديغل هتوراه در مقايسه با اغودات اسرائيل ديدگاه كلى معتدلانه ترى دارد. آبراهام رافيتسرهبر ديغل هتوراه در مقاله اى كه اندكى پس از انتخاباتسال 1988 در روزنامه جورزليم پست منتشر ساخت ، نه تنها موافقت خود را با عقب نشينىاز بعضى سرزمين هاى اشغالى اعلام كرد، بلكه با استقرار يك كشور خلع سلاح شدهفلسطينى در آن سرزمين ها اظهار داشت آماده ى احترام گذاشتن به پرچم چنين كشورى است .
حزب شاس  
شاس (شومرى توراه سفارديم ، نگاهبانان سفاردى تورات ) يكى از احزاب مذهبىبنيادگراست . اين حزب اندكى پيش از انتخاباتسال 1984 توسط اعضاى سفاردى (6) حزب اغوداتاسرائيل و تشويق خاخام اليعيرز شاخ و خاخام عوفاريا يوسف (خاخام بزرگ سابقيهوديان شرقى ) تاءسيس ‍ شد. دو خاخام مذكور به عنوان اعتراض به تسلط اشكنازى ها(يهوديان غربى ) بر حزب اغودات اسرائيل و عدم پرداخت سهم مناسبى در نهادها و ليستانتخاباتى حزب به سفاردى ها، تشويق بهتشكيل حزب شاس كردند.
در انتخابات سال 1984، شاس توانست 4 كرسى كنست را از آن خود كند در حالى كه درآن انتخابات تنها 2 كرسى كنست به اغوداتاسرائيل تعلق گرفت . و در انتخابات سال هاى 1988، 1992، 6 نامزد شاس راهى كنستشدند و همين امر موقعيت اين حزب را تقويت كرد. موفقيت پى در پى شاس در انتخابات تاحدودى از ادامه ى حضور فعال يهوديان سفاردى در صحنه ى سياست و آگاهى بيش ترآنان از موقعيت انتخاباتى قوى خود و تمايل شديد بسيارى از آنها براى داشتن حزبىسياسى كه نماينده ى مستقيم سفاردى ها محسوب شود، حكايت مى كند.
حزب شاس در دو كابينه ى وحدت ملى كه در سال هاى 1984 و 1988تشكيل شدند و نيز (بر خلاف حزب اغودات اسرائيل ) در كابينه ى اسحاق رابين كه درسال 1992 تشكيل شد، شركت كرد. البته درسال 1994 و به دنبال به محاكمه كشيدن آرييه درعى رهبر شاس و وزير وقت كشور بهاتهام تصرف غير مجاز در دارايى هاى دولتى ، از كابينه اسحاق رابين كناره گيرىكرد.
در نيمه ى سال 1990 و در پى بحرانى كه به سرنگونى كابينه وحدت ملى در ماه مهسال 1990 منجر شد، اختلاف نظر شديد رهبران شاس ‍ درخصوص ائتلاف با حزبليكود يا حزب كارگر، اين حزب را به شدت تكان داد. در حالى كه خاخام شاخ و اسحاقبيرتس (رييس اين حزب ) خواهان ائتلاف با ليكود بودند، خاخام عوفاديا يوسف رييسشوراى علماى تورات و ساير سران سياسى حزب دعوت به ائتلاف با حزب كارگربودند. سرانجام اين مناقشه اين بود كه خاخام شاخ به طور يك جانبه و به دور ازملاحظه گرى دستور يه ائتلاف با ليكود داد. هر چند شاس طبق اين دستورعمل كرد لكن اين دستور سبب ايجاد شكاف در روابط خاخام شاخ با عوفاديا يوسف وبيرتس با ساير رهبران حزب شد. بعدها اين شكاف بيش تر و منجر به اين شد كهبيرتس اندكى پيش از انتخابات سال 1992 از رياست حزب شاس كناره گيرى كند و درسال 1992 و درپى شركت كردن شاس در كابينه ى كارگرى اسحاق رابين ، خاخام شاخروابط خود را با اين حزب قطع كرد.
ديدگاه مذهبى و فكرى و اهداف كلى حزب شاس با حزب اغوداتاسرائيل شباهت دارد. هر دو حزب سعى مى كنند دولت و جامعه بر اساس ‍ تورات و تعاليمدين يهود (موسوم به هالاخاه ) حركت كنند. از لحاظ ماهيت كلى فعاليت ها، اغوداتاسرائيل و شاس شبيه يكديگر عمل مى كنند. هر دو حزب برمسايل مذهبى ، تاءمين منافع مادى اتباع خود و خدمت به نهادها و تشكيلات وابسته تاءكيددارند و به موضوعات سياست خارجى و امنيتشامل مسايل سرزمين هاى اشغالى و موضع در برابر ملت فلسطين وحل مسالمت آميز بحران خاورميانه اهميت زيادى نمى دهند (نگاه كنيد به اغوداتاسرائيل ).
در مقايسه با اغودات اسرائيل ، حزب شاس به طور كلى آمادگى بيش ترى جهت همكارىبا احزاب لائيك و غير مذهبيون دارد و مواضع سياسى اش ‍ ازاعتدال بيش ترى برخوردار است .
شاس داراى پايگاه انتخاباتى وسيعى شامل بسيارى از يهوديان اعم از مذهب گرايان وغير مذهبيون است . زيرا از ديدگاه يهوديان شرقى ، شاس ‍ چيزى فراتر از يك حزبصرفا مذهبى است . مناحم فريدمن ، يكى از محققان سرشناس در زمينه ى احزاب مذهبىاسرائيل ، دلايل موفقيت شاس و انگيزه هاى راى دهندگان به نفع اين حزب را اين گونهبيان مى كند:
((شاس كارى كرده است كه ساير احزاب هرگز نتوانسته اند چنين كنند. اين حزب ، همبنيادگرايى و هم فرقه گرايى را ابزار جلب هواداران قرار داده است . شاسبنيادگرايان شرقى را رهبرى مى كند اما با اينحال از سود جستن از حربه ى فرقه گرايىغافل نيست . فرقه گرايى كه شاس داعيه ى آن را دارد، به آداب و عادات ارتباط داشته وبر خلاف آنچه در دنياى بنيادگرايى مرسوم است ، پيروان را به اداى فرايض مذهبىملزم نمى كند.
راى دهندگان به نفع شاس نه تنها بنيادگرا نيستند بلكه حتى ممكن است از معتقدان بهمقدس بودن روز شنبه نيز نباشند؛ اما چيزى كه آنان را مجذوب اين حزب كرده است ، همانتبليغ و ترويج عادات و تقاليد است . شاس يا تحريك احساسات موفق شده استبنيادگرايى و فرقه گرايى را در يكديگر ادغام كند و هر دو را وسيله ى موفقيت خويشقرار دهد.
از ديد سنت گرايان كه از شمال افريقا بهاسرائيل مهاجرت كرده اند، شاس ‍ يك حزب مذهبى نيست ((بلكه نمادى از سنت ها و عشق بهوطن اصلى و گذشته هاى شيرين است كه در واقعيات دولتاسرائيل حل يا از بين رفته است .))
((شوراى علماى تورات )) عالى ترين ارگان دينى و سياسى حزب شاس ‍ است وتصميمات مهم توسط اين شورا اتخاذ مى گردد. رسيدگى به امور حزب و نهادهايش واخذ تصميمات روزمره به وسيله ى گروه نمايندگان حزب در كنست و ارگان هاى مشخص ومنتخب صورت مى پذيرد.
شمار كرسى هاى شاس در دوره هاى مختلف كنست : كنست يازدهم (1984) 4 كرسى ؛ كنستدوازدهم (1988) 6 كرسى و كنست سيزدهم (1992) 6 كرسى . (7)

next page

fehrest page

back page

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation