بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب نبوت از دیدگاه امام خمینی, مؤ سسه تنظیم و نشر آثار امام   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
     FOOTNT03 -
     NOBOVV01 -
     NOBOVV02 -
     NOBOVV03 -
     NOBOVV04 -
     NOBOVV05 -
     NOBOVV06 -
     NOBOVV07 -
     NOBOVV08 -
     NOBOVV09 -
     NOBOVV10 -
     NOBOVV11 -
     NOBOVV12 -
     NOBOVV13 -
     NOBOVV14 -
     NOBOVV15 -
     NOBOVV16 -
     NOBOVV17 -
     NOBOVV18 -
     NOBOVV19 -
     NOBOVV20 -
     NOBOVV21 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

اشكال بر ظنى بودن احاديث
جواب اين اشكال ، آن است كه خدا در ابلاغ فرمانها و رساندن قانون خود به مردم ، يكامر تازه برخلاف سيره و طريقه عقلاى عالم نياورده ، چنانكه تمام عقلا در تمام كشورهاىجهان به خبر اشخاصى كه مورد وثوق و اطمينان آنهاستعمل مى كنند، و اگر عمل به خبر دادن اشخاص ممنوع شود بايد اساس زندگى خود را بههم زنندو نظام كشورهاى جهان بايد بكلى به هم بخورد، همين خدا در تبليغ قانونهاىكشورهاى جهان بايد بكلى به هم بخورد، همين طور خدا در تبليغ قانونهاى خود، علاوهبر آن احكام و قوانينى كه در قرآن است و قطعى است ، و علاوه بر آن احكامى كه ازروايات متواتره ثابت شده و آن هم به طور قطع ثابت است ، به همان سيره و روش عقلارفتار كرده ، و قانونهاى خود را به همان روش ‍ متعارف ميان جهانيان تبليغ نموده ، و عجبآن است كه نويسنده با اينكه اعتراف كرده كه روش و سيره عقلا، پذيرفتنعقل است ، و عمل به اخبار را عمل به ظن مى داند وحاصل كلام او اين مى شود كه سيره عقلا بر عمل نمودن به چيزى است كه خلافعقل است ، و اين از غايت بيخردى و جهل است كه كسى كار تمام عقلاى عالم را برخلافعقل بداند.
پس ، بايد گفت كه عقلا يا عمل كردن با اخبار راعمل به ظن نمى دانند، بلكه عمل به وثوق مى دانند و در قرآن هم از ظن نهى كرده ، نه ازوثوق ، و يا عمل به ظنى كه از خبر اشخاصى مورد اطمينانحاصل شد مخالف عقل نمى دانند و خدا هم اينگونه ظن را جلوگيرى نكرده ؛ زيرا جلوگيرىاز آن برخلاف نظام جهان و نظام زندگانى جهانيان است و خدا نظام جهان را هرگز به همنخواهد زد و طريقه قطعيه عقلا را خراب نخواهد كرد.
برخى موجبات وثوق حديث
در اينجا بايد خوانندگان را متوجه كنيم به يك نكتهقابل توجه ، و آن اين است كه احاديثى كه از پيغمبر اسلام و پيشوايان دين به ما رسيده، و در كتابها ثبت است ، از همين زمان ما تا زمان پيشوايان دين و ائمه معصومين - سلام اللهعليهم - در همه طبقات ، اشخاصى كه آن روايات رانقل كردند، حالاتشان در علم رجال ذكر مذكور است و از اين علم معلوم مى شود كه حديث ازچه اشخاصى دست به دست به ما رسيده ، و شرح حالات آنها و خوبى و بدى و چگونگىزندگانى آنها، همه در كتابها ضبط است . پس ، ميان اخبار بيشتر تواريخ و اخبار كتباحاديث ، اين فرق روشن هست كه در تاريخ ، وثوق و اطمينان نيست ؛ زيرا ازاحوال اشخاصى كه نقل شده ، و وسيله هايى كه خبر به ما رسيده ، درست اطلاعى نداريملكن در اخبار ما اينطور نيست ، علما و محدثين ما هر حديثى را كه مى آورند مى توانند ازروى كتابهاى رجال ثابت كنند كه اين خبر مورد وثوق است يا صحيح است ، يا مورداطمينان نيست و نبايد به آن عمل كرد. الان كتابهاى هزارسال پيش ‍ از اين را مانند كتاب كافى كه از بزرگترين كتابهاى حديث است با وسيلهاشخاص ‍ مورد اطمينان و وثوق به طور مسلسلنقل مى كنيم ، و احوال رجال خود كافى نيز معلوم و مضبوط است ، پس اگر اخبار تاريخ راهم كسى نيذيرد، براى آنكه از ناقلين اخبار آن بى اطلاعى است ، حق ندارد اخبار كتابهاىحديث را نپذيرد.
پس از آنكه نويسنده جمله (اى ) از احاديث غير عملى را كه چگونگى آنها را ذكر كرديمآورده ، مى گويد: شايد شما بگوييد كه ما در برابر، احاديث خوب هم داريم ؛ ولى اينسخن بر فرض هم درست باشد بدان مى ماند كه كسى بخواهد از كاسه (اى ) كه نصفششكسته ، كار بكشد، به نام آنكه نصف ديگرش سالم است ، چنانكه خود شما اگر يك سخننادرست از كسى بشنويد، ديگر به گفته هايش ‍ بى اعتنا مى شويد.
آفرين بر اين هوش سرشار و دليل منطقى كه با يكمثال بى تناسب مى خواهيد يك مطلب روشن را سرپوشى كنيد. اگر يك يا چند حديث دركتاب بحار الانوار كه خود صاحب كتاب نيز التزام به درست بودن آن ندارد وارد شد،كه يا مراد غير معلوم بود و يا فرضا برخلافعقل بود، بايد دست از كتاب وسائل هم كه احاديث موردعمل است برداشت و عمل به آن را مانند كار كشيدن از كاسه نيمه درست حساب كرد، با آنكهمثال درست آن ، اين است كه اگر دو كاسه باشد؛ يكى شكسته باشد و يكى درست ، انسانگناه شكسته را گردن درست نبايد بگذارد. سخن شما به آن ماند كه براى بد بودن يكدارو كه خود داروگر نيز به بدى آن اعلان كرده ، از داروهاى خوب آن نيز پرهيز كنيد وبه واسطه بدى نان يك خبازى از تمام خبازيهاى شهر اجتناب نماييم ، خوب باشد يا بدباشد.
و اين بيخرد، باز ندانسته كه هزاران نفر راوى حديث در علمرجال هست كه اين احاديث از چند نفر آنها نقل شده ، و به واسطه چند حديث از چند نفر كه يامراد معلوم نيست و يا فرضا با عقل درست نمى آيد، نمى تواند دست از همه احاديثى كههزاران اشخاص ديگر نقل كردند برداشت ...
يك نكته دانستنى
در اينجا بايد به يك نكته ديگر توجه پيدا كرد و آن اين است كه ما يك خبرى كه فرضاخلاف واقع باشد اگر از كسى شنيديم ، يك وقت معلوم مى شود كه گوينده آن خبر را ازخود جعل كرده ، و به دروغ براى ما نقل نموده است ؛ در اين صورت ما اعتنا به اخبار ديگراو نيز نمى كنيم ؛ لكن اگر گوينده را به امانت و درستى شناختيم و از او يك خبر نادرستشنيديم و اطمينان پيدا كرديم يا احتمال صحيحى داديم به اينكه گوينده متعمدا دروغپردازى نكرده ، و از روى اشتباه و خطا اين خبر رانقل كرده ، اين اسباب اين نمى شود كه ما به اخبار ديگرش كه نادرستى آن را نفهميديماعتنا نكنيم . پس ، اينكه نويسنده مى گويد: ((خود شما اگر يك سخن نادرست از كسىبشنويد ديگر به گفته هايش بى اعتنا مى شويد))در همه جا درست نيست . خود شما از يكنفرى كه مورد وثوق و اطمينان است ، اگر يك خبرى كه به نظرتان نادرست استبشنويد و احتمال خطا و اشتباه درباره او بدهيد، به مجردنقل كردن يك خبر نادرست ، از اخبار ديگرش ‍ دست نمى كشيد و اگر بنا باشد بانقل يك خبر نادرست ، مردم دست از تمام اخبار اشخاص بردارند، بايد نظام زندگى را بههم زنند؛ زيرا هيچ كس از خطا و اشتباه خالى نيست و ناچار در ميان خبرهاى او يك يا چند چيزنادرست پيدا مى شود.
پس ، بايد مردم از پذيرفتن اخبار بكلى خوددارى كنند، با آنكه همه مى دانيم نظام جهان وزندگى به پذيرفتن اخبار برپاست ، پس اگر در روايات صحيحه كه اشخاص درستمورد اطمينان آنها را نقل كردند، يكى دو تا روايت برخلافعقل شنيديم و احتمال خطا و اشتباه كارى در كار بود، نمى توانيم دست از تمام اخبار آناشخاص برداريم به عذر آنكه در يك مورد خطا كرده است . آرى ، اگر كسى اخبار خلافواقع خيلى نقل كرد، گرچه از روى خطا اشتباه هم باشد به اخبار او اعتمادى نتوان كرد.
اكنون خوب است خوانندگان رجوع كنند و به اين اخبارى كه به خلافعقل آنهاست ، ببينند آيا جز اين است كه يك نفر راوى كه هزار حديث مثلانقل كرده ، و همه مطابق عقل و علم است ، يكى دو حديث هم برخلافعقل و علم نقل نموده ، و احتمال مى دهيم اين حديث يا به واسطه گذشتن زمانها اشتباهى درنقل شده باشد يا فرضا راوى خطا و اشتباهى كرده باشد، در اين صورت آيا ما مىتوانيم دست از هزار روايت ديگر كه در دست است برداريم ؟
شما در يك مجله كه نويسنده او را بدرستى و امانت مى شناسيد، صدها خبرهاى درست موافقبا عقل ديديد، در بين شماره هاى آن ، يكى دو خطا بود كهاحتمال داديد در مطبعه اشتباهى شده ، يا نويسنده به اشتباه و خطا آن خبر نادرست رانقل كرده . آيا تمام مجله هاى او را كنار مى گذاريد و اعتنا به اخبار ديگرش نمى كنيد؛ ياهمان مورد خطا را كنار گذاشته ، ديگر مواردش را مى پذيريد؟ اگر چنين است ،ماجراجويى و غلط اندازى اين نويسندگان را بايد بپذيريد و راه غلط اندازى آنها رابفهميد. اينها چه واسطه چند حديث كه بر خلافعقل آنهاست ، با آنكه ممكن است خطا و اشتباهى در كار باشد يا معانى ديگرى كه به فهمما نيايد داشته باشد، مى خواهند از هزاران حديث درست كه با علم وعقل موافق و از اشخاصى مورد اطمينان و وثوقنقل شده ، دست بردارند، و جرم خيالى كتاب چهارده بحارالانوار را به گردن تمامكتابهاى حديث كه يكى از اينگونه روايات در آنها نيست بگذارند، و از زير فرمانهاىخدا يكسره شانه تهى كنند، در صورتى كه همين نويسندگان ، اخبار بعضى روزنامههاى كنونى كشور را با آنكه اطمينان به نويسندگان آن نيست و در آنها خلاف حقيقت بسيارديدند با جان و دل مى پذيرند.
اكنون چه شده است كه اخبار روزنامه (اى ) كه نويسنده اش از هيچ گونه دروغ ونادرستى احتراز نمى كند باى فرضا يك كتاب ، بايد دست از تمام كتابهاى حديثبرداشت . حكميت آن را واگذار مى كنيم به وجدان پاك و انصاف خوانندگان محترم .
كشف الاسرار - صفحه : 315 -330
پيرامون اجرا و تطبيق دين
توطئه ناهمگونى اسلام و تمدن جديد
از توطئه هاى مهمى كه در قرن اخير، خصوصا در دهه هاى معاصر و بويژه پس ازپيروزى انقلاب آشكارا به چشم مى خورد، تبليغات دامنه دار با ابعاد مختلف براىمايوس نمودن ملتها و خصوص ملت فداكار ايران از اسلام است . گاهى ناشيانه و باصراحت به اينكه احكام اسلام كه هزار و چهارصدسال قبل وضع شده است نمى تواند در عصر حاضر كشورها را اداره كند يا آن كه اسلاميك دين ارتجاعى است و با هر نوآورى و مظاهر تمدن مخالف است و در عصر حاضر نمىشود كشورها از تمدن جهانى و مظاهر آن كناره گيرند وامثال اين تبليغات ابلهانه .
وصيتنامه سياسى - الهى حضرت امام - صحيفه نور جلد:21 - صفحه :177 - تاريخسخنرانى :15/3/68.
ارتجاعى معرفى كردن اسلام
دست استعمار در ممالك اسلامى ، يكى از فعاليت ها را كه مى كند اين است كه اسلام را بهيك طريقت عقب افتاده كهنه شده معرفى كند سران قوم مى گويند كهنه پرستى است ،ارتجاع است اسلام را معرفى اين طور مى كنند.
بيانات امام در مورد نقشه هاى استعمار براى غارت ممالك اسلامى - صحيفه نور جلد:1- صفحه :90 - تاريخ سخنرانى :18/6/43.
ارتجاعى معرفى كردن اسلام
آنهايى كه يك قدرى جراتشان زيادتر بوده است گفتند كه ارتجاع است ،اصل دين در بين بشر كه آمده است براى اين است كه مردم را خواب كند. اينها مى گوينددين از اول به دست قدرتمندها و سرمايه دارها پيدا شده است براى اينكه اين به واسطهديانت مردم را آرام كنند و آنها مال مردم را بخورند كم كم اين مطالب باور حتى خود مسلمانها، حتى بعضى از روحانيون و معممين هم آمده است كه نه ، اين يك چيزى است كه حالا نمىشود اين را پياده اش كرد، اين چيزى است كه مال هزار و چند صدسال پيش از اين بوده است ، اينطور معرفى كرده اند اسلام را به خود جوامع مسلمين .
بيانات امام در مورد مطالعات اجانب در عادات و روحيات شرقيان - صحيفه نور جلد:2 -صفحه :163 - 164 - تاريخ سخنرانى :23/7/57.
نسبت ارتجاعى به اسلام
قلمهاى مسموم كه حتى حالا هم بعضى از آن انگل ها در ايران هستند، اسلام را معرفى كردندبه اينكه اين يك ترتيبى است كه مال سابق بود كهنه است حالا ديگر، اينمال هزار و چهار صدسال پيش از اين است و بايد حالا فكر نويى كرد. آنها از آن طرف هرچه توانستند راجع به اسلام گفتند و حالا هم ميگويند و مهمش اين است كه از اسلام مىترسند. اينهايى كه قلم هاى مسمومشان يا قدم هاى بسيار كثيفشان بر ضد اسلام وجمهورى اسلام و اينها برداشته مى شود، اينها بعضيهايشان يا خيليهايشان اصلا نمىدانند چيست اسلام ، غافل هستند اصلا نمى فهمند، يك چيزى از يك مقاله اى در اروپا منتشرشده است خوانده اند، همان را ميزان فهم خودشان و همانطورى كه ( غربزده اند ديگر) هرچه آنها بگويند اينها بى دليل مى پذيرند، هيچ دليلى ديگر نمى خواهند، هر چه آنها درمقالاتشان بنويسند اين دليلشان اين است كه او نوشته .
شما در كتابهايى كه در اين قرنها از نويسندگان ما، از به اصطلاح محققين ما نوشته اند( الا بعضى ) ملاحظه كنيد كه اينها هر مطلبى را كه مى گويند آخرش ‍ دليلشان اين استكه فلان پروفسور در كجا اين را گفته ، فلان مثلا كى در كجا اين را گفته . تماماستشهادشان به قول آنها نظير استشهاد ما بهقول خداست . ما هم استشهاد مى كنيم به قول پيغمبر و خدا در حرفهايمان ، آنها هماستشهادشان همين نحو است كه هر چه كه فلان پروفسور گفت ، همين ، تمام است ...
نمى دانند برنامه هاى اسلام چى هست اين را، اصلا نمى دانند اينها را و يك دسته هايى همهستند كه اينها مى دانند اما اجيرند براى اينكه اگر چنانچه اسلام آنكه هست در خارج بيايدو عرضه بشود، كلاه آنها پس معركه است ، نمى توانند اجانب در اينجا حكومت كنند.
بيانات امام در جمع اعضاى انجمن اسلامى نيروى هوايى - صحيفه نور جلد:9 صفحه :9-10 - تاريخ سخنرانى :10/6/58.
عدم ورود نقص در احكام خداوند
بعضى از اشخاص خيلى مبتذل از خارج آمدند و اينجا صحبت مى كنند و در راديو صحبت آنهارا مى كنند كه اسلام نمى شود پياده بشود و خوب غلط مى كند اين آدم كه اين حرف را مىزند...
چه مى دانيد اسلام چه است ؟... اسلام قابل پياده شدن است ، اگر اسلامقابل پياده شدن نباشد پس ما بگوييم خداى تبارك وتعالى نقص داشته در احكامش !
بيانات امام در جمع روحانيت غرب تهران - صحيفه نور جلد: 5 - صفحه : 138 -تاريخ سخنرانى : 11/12/57.
عدم فهم اسلام
آنهايى كه فرم غربى را بر فرم الهى ترجيح مى دهند اينها از اسلام اطلاع ندارند.آنهايى كه مى گويند نمى شود اسلام را در اين زمان پياده كرد، براى اينكه اسلام رانشناخته اند، نمى فهمند چه مى گويند.
بيانات امام در روز ورود به قم - صحيفه نور جلد:5 - صفحه :128 - تاريخسخنرانى : 10/12/57.
جاودانگى ملاكها و ارزشها
اينان كه بايد گفت از حكومت و قانون و سياست يا اطلاع ندارند يا غرضمندانه خود رابه بى اطلاعى مى زنند زيرا اجراى قوانين بر معيار قسط وعدل و جلوگيرى از ستمگران و حكومت جائرانه و بسط عدالت فردى و اجتماعى و منع ازفساد و فحشا و انواع كجرويها و آزادى بر معيارعقل و عدل و استقلال و خودكفايى و جلوگيرى از استعمار و استثمار و استعباد و حدود وقصاص و تعزيرات بر ميزان عدل براى جلوگيرى از فساد و تباهى يك جامعه و سياستو راه بردن جامعه به موازين عقل و عدل و انصاف و صدها از اينقبيل ، چيزهايى نيست كه با مرور زمان در طول تاريخ بشر و زندگى اجتماعى كهنه شود.اين دعوى به مثابه آن است كه گفته شود قواعد عقلى و رياضى در قرن حاضر بايدعوض شود و به جاى آن قواعد ديگر نشانده شود.
در سطح كشور و در اگر در صدر خلقت ، عدالت اجتماعى بايد جارى شود و از ستمگرى وچپاول و قتل بايد جلوگيرى شود، امروز چون قرن اتم است آن روش ‍ كهنه شده و ادعاى آنكه اسلام با نوآوردها مخالف است ، همان سان كه محمدرضا پهلوى مخلوع مى گفت كهاينان مى خواهند با چارپايان در اين عصر سفر كنند يك اتهام ابلهانه بيش نيست ، زيرااگر مراد از مظاهر تمدن و نوآوردها، اختراعات و ابتكارات و صنعتهاى پيشرفته (است )كه در پيشرفت و تمدن بشر دخالت دارد، هيچ گاه اسلام و هيچ مذهب توحيدى با آنمخالفت نكرده و نخواهد كرد، بلكه علم و صنعت مورد تاكيد اسلام و قرآن مجيد است .
وصيتنامه سياسى - الهى حضرت امام (ره ) - صحيفه نور جلد:21 - صفحه :177 -178 - تاريخ سخنرانى :15/3/68.
اسلام ، دين همه اعصار
شما اسلام را ميگوييد براى اين زمان نيست براى اينكه اسلام را نمى دانيد، براى اينكهاعتقاد نداريد كه آن كه قانون اسلام را آورده است ، خداست ، خداست كه محيط بر همهچيزهاست ، بر همه اعصار است ، قرآن است كه كتاب همه اعصار است ، دستوراترسول الله است كه براى همه اعصار است . شما اطلاعى نه از قرآن داريد و نه از سنتداريد و نه از اسلام .
بيانات امام در جمع اقشار مردم - صحيفه نور جلد:7 - صفحه :121- 122 - تاريخسخنرانى :25/3/58.
دينى براى همه اعصار
بايد بدانيم حكمت آن كه اين كتاب جاويد ابدى كه براى راهنمايى بشر به هر رنگ ومليت و در هر قطب و قطر، تا قيام ساعت نازل گرديده است ، آن است كهمسائل مهم حياتى را چه در معنويات و چه در نظام ملكى زنده نگه دارد و بفهماند كهمسايل كتاب براى يك عصر و يك ناحيه نيست . و گمان نشود قصد ابراهيم و موسى و محمد- عليهم و على آلهم السلام - مخصوص به زمان خاصى است .
پيام امام به زائرين بيت الله الحرام - صحيفه نور جلد:20 - صفحه :21 - تاريخسخنرانى :16/5/65.
تمدن اسلامى ، يعنى اعتلاى معنوى
آنهايى كه مى خواهند عيب گيرى كنند مى گويند كه با همه تمدن ها مخالف است اسلام باهمه تمدن ها مخالف است . اين اشتباه است ، اسلام با هيچ تمدنى مخالف نيست ، اسلام يكتمدنى را ايجاد كرد، ششصد، هفتصد سال يك دنيا را تقريبا اكثر معموره را چيز كرد، بااينكه باز اسلام نبود درست . با تمدن ، اسلام مخالف نيست ، با دلبستگى و محدود شدنمخالف است كه همه آمال و آرزوى ما همين باشد، همه هم ماهمان علفمان باشد، تمام همت مااين باشد كه خوب بخوريم ، خوب بخوابيم و خوب شهوات . دلبستگى را مخالف است .اين هم انسان علفش باشد يا الفش باشد، با اين مخالف است اسلام . تمدن به اعلىمرتبه ، مهار، مهار در معنويت . همه مظاهر تمدن را انبياقبول دارند لكن مهار شده ، نه مطلق و رها. شهوات را جلويش را نگرفتند، جلوى اطلاقش راگرفتند، جلو رهايى و آزادى را گرفتند.
بيانات امام در در جمع بانوان مكتب ولى عصر (عج ) - صحيفه نور جلد:8 - صفحه :63- تاريخ سخنرانى :16/4/58.
معناى واقعى ترقى
اسلام دينى است كه با تنظيم فعاليت هاى مادى ، راه را به اعتلاى معنوى انسان مىگشايد.
ترقى واقعى همين است كه رشد خود انسان هدف فعاليت هاى مادى گردد و اسلام دين اينترقى است .
مصاحبه امام به مجله آلمانى اشپيگل - صحيفه نور جلد:3 - صفحه :53 -54 - تاريخسخنرانى :16/8/57.
معناى واقعى ترقى
شناخت اصيل اسلام ، ما را به ترقى جامعه اى كه سرشار از استعدادها و تقواى انسانى وعدالت اجتماعى است راهنمايى مى كند
مصاحبه امام با خبرنگار فيگارو - صحيفه نور جلد:2 - صفحه :159 - تاريخسخنرانى :22/7/57.
اسلام ، مكتب ترقيخواه
ما وقتى از اسلام صحبت مى كنيم به معنى پشت كردن به ترقى و پيشرفت نيست ، بلكهبرعكس به عقيده ما اساسا اسلام يك مذهب ترقيخواه است .
مصاحبه امام با خبرنگار فيگارو - صحيفه نور جلد:2 - صفحه : 158 - تاريخسخنرانى :22/7/57.
اسلام ، مكتب ترقيخواه
اسلام همه ترقيات و همه صنعت را قبول دارد، با تباهى ها مخالف است ، با آن چيزهايىكه تباه مى كند جوانهاى ما را، مملكت ما را، با آنها مخالف است اما با همه ترقيات ، همهتمدنها موافق است . اسلام وابستگى شما را و ما خودمان رابه ديگران منكر است ، مىگويد نبايد صنعت ما وابسته باشد، نبايد زراعت ما وابسته باشد، نبايد ادارات ماوابسته باشد، نبايد اقتصاد ما وابسته باشد، نبايد فرهنگ ما وابسته به غير باشد،نبايد مستشارها بيايند ما را اداره كنند. خودمان ، ماخودمان را اداره مى كنيم . نبايد نظام ما رامستشارهاى آمريكايى بيايند درست بكنند.
بيانات امام در جمع عشاير آذربايجان شرقى و كاركنان اداره دارايى كرمان - صحيفهنور جلد:9 - صفحه :166 - تاريخ سخنرانى :28/6/58.
محوريت تفكر و انديشه در قوانين اسلام
سوال : حكومت مدرن چگونه مى تواند در يك جامعه اسلامى وجود داشته باشد؟
جواب : اسلامى كه بيشترين تاكيد خود را بر ((انديشه )) و ((فكر)) قرار داده است وانسان را به بازدارى از همه خرافات و اسارت قدرت هاى ارتجاعى و ضدانسانى دعوتمى كند، چگونه ممكن است با تمدن و پيشرفت و نوآورى هاى مفيد بشر كهحاصل تجربه هاى اوست سازگار نباشد؟!
مصاحبه امام با خبرنگار روزنامه ايتاليايى لوتاكونتينوا - صحيفه نور جلد:4 -صفحه :168 - تاريخ سخنرانى :19/10/57.
عدم وابستگى ارزشهاى معنوى به زمان و مكان خاص
سوال : امام ! شما كه كوشش مى كنيد جامعه اى برقرار كنيد كه نمونه ارزش هايى باشدكه در صدر اسلام ديده ايم ، در زمان پيغمبر اسلام در مدينه و جامعه كوفه در زمانحضرت امير ديده شده است ، شما تصور مى كنيد كه اين ارزش ها كه در آن جامعه بودهقابل انطباق با دنياى جديد قرن بيستم هست يا خير؟ و چگونه ؟
جواب : بسم الله الرحمن الرحيم ارزش ها در عالم در دو قسم است : يك قسم ارزشهاىمعنوى ، از قبيل ارزش توحيد و جهاد مربوط به الوهيت و ازقبيل عدالت اجتماعى ، حكومت عدل و رفتار عادلانه حكومت ها با ملت ها و بسط عدالتاجتماعى در بين ملت هاو امثال اينها كه در صدر اسلام ياقبل از اسلام از آنوقتى كه انبيا مبعوث شدند وجود داشته وقابل تغيير نيست عدالت معنايى نيست كه تغيير بكند، يك وقت صحيح و زمانى غير صحيحباشد ارزش هاى معنوى ارزش ‍ هاى هميشگى هستند كهقبل از صنعتى شدن كشورها، ضمن و بعدا در آن نيز وجود داشته و دارد، عدالت ارتباطىبه اين امور ندارد قسم ديگر امورى است مادى كه به مقتضاى زمان فرق مى كند، در زمانسابق يك طور بوده است و بعد رو به ترقى رفته است تا به مرحله كنونى رسيده استو بعد از اين هم بالاتر خواهد رفت آنچه ميزان حكومت و مربوط به اجتماع و سياست استارزشهاى معنوى است .
مصاحبه خبرنگاران شبكه راديو تلويزيون آلمان غربى با امام - صحيفه نور جلد:10- صفحه :168 - تاريخ سخنرانى :17/8/58.
همگام اسلام با پيشرفت و تمدن
سوال : جهت اساسى دولتى كه شما مى خواهيدتشكيل بدهيد، چه خواهد بود؟ آيا بازگشت كامل به سنت مسلمانان شيعه با زندگى درقرن ما هماهنگ خواهد بود؟
جواب : من نمى دانم كه تبليغات عمال خارجى و تبليغات شاه در شما چه تاثيرى كردهاست كه اسلام به معنى مصطلح امروزش را سنتى مى خوانيد اسلام پيشرفته ترين حكومترا دارد و به هيچ وجه حكومت اسلام با تمدن مخالفتى نداشته و ندارد اسلام خود از پايهگذاران تمدن بزرگ در جهان بوده است هر كشورى كه به قوانين اسلامعمل نمايد، بدون شك از پيشرفته ترين كشورها خواهد شد.
مصاحبه امام به خبرنگار تلويزيون امريكا - صحيفه نور جلد:4 - صفحه :49 -تاريخ سخنرانى :20/9/57.
همگام اسلام به پيشرفت و تمدن
از تبليغات دامنه دار كه به ظاهر ضد ايران و در حقيقت بر ضد اسلام است آن است كهانقلاب ايران نمى تواند كشور ما را اداره كند و يا دولت ايران درحال سقوط است چون نه اقتصاد سالم و نه فرهنگ صحيح و نه ارتش منسجم و نه قواىمسلح آماده دارد و اين تبليغات از همه رسانه هاى گروهى آمريكا و وابستگان به آن پخشمى شود و مايه دلخوشى دشمنان ايران و اسلام است و در حقيقت اين تبليغات عليه اسلاماست و مى خواهند وانمود كنند كه اسلام در اين زمان قدرت اداره كشورها را ندارد.
اين بدخواهان چه مى گويند؟ اسلامى كه چندين قرن بر نيمى از معموره دنيا حكومت كردهبود و كمتر از نيم قرن بر حكومت هاى كفر ستم چيره شد، اكنون چطور از اداره كشورهاعاجز است ؟...
دشمنان اسلام از قدرت اسلام در هدم اساس ظلم و برپا داشتن اساس اداره كشور برعدالت غافلند و يا تغافل مى كنند. دشمنان اسلام و بلكه بسيارى از دوستان اسلام هم ازقدرت اداره و احكام سياسى و اجتماعى اسلام بى اطلاعند.
پيام امام به زائرين بيت الله الحرام - صحيفه نور جلد:13 - صفحه :82 - تاريخسخنرانى :21/6/59.
همراهى اسلام با پيشرفت و تمدن
حكومتهايى كه در اسلام بوده اند يك حكومتهايى بوده اند كه همه جور تمدنى در آنهابوده است اما نظر به اين نبوده است كه در عين حالى كه همان چيزهايى كه در ممالك متمدنباشد، اسلام هم آنها را قبول دارد و كوشش هم برايش مى كند، در عينحال آنها به اين نگاه مى كنند و همين است ، او به اين نگاه مى كند كه بكشدش ‍ طرفروحانيت ، بكشدش طرف توحيد. از اين جهت فرق است مابين اسلام و غير اسلام ، بين حكومتاسلامى و حكومتهاى غير اسلامى ، بين آن چيزى كه مكتب اسلام آورده با مكتب هاى ديگر، مكتبهاى ديگر يك مكتب هاى ناقص ‍ هست كه خودشانخيال مى كنند خيلى كامل است لكن حدودش تا همين ديدى است كه دارند، بيشتر از اين نيست .
بيانات امام در جمع پاسدران انقلاب اسلامى شهرستان آباده - صحيفه نور جلد:8 -صفحه :3-4 - تاريخ سخنرانى :13/4/58.
انعطاف پذيرى احكام
سوال : آيا اسلام با قوانين بدون انعطافى كه دارد، ميتواند آزادى و پيشرفت اجتماعى راضمانت نمايد؟ نمونه اى از آن را در كشور ديگرى نشان بدهيد.
جواب : اولا، اسلام قوانين اساسى اش انعطاف ندارد و بسيارى از قوانينش با نظرهاىخاصى انعطاف دارد و ميتواند تضمين همه انحاى دموكراسى را بكند و كشورى كه ماميخواهيم ، كشور اسلامى به همه معناست و در خارج نظيرش الان نيست ، سابقا بوده .
مصاحبه امام به خبرنگار تلويزيون فرانسه - صحيفه نور جلد:2- صفحه :221 -222 - تاريخ سخنرانى :5/8/57.
اسلام ، دين دموكراسى واقعى
اسلام يك دين مترقى و دموكراسى به معناى واقعى است و آن رژيمى كه ما مى خواهيمتاسيس كنيم ، يك همچو رژيمى است و با اين رژيمهايى كه الان هستند تفاوت دارد احكاماسلام احكامى است كه بسيار مترقى است و متضمن آزاديها واستقلال و ترقيات (است ).
مصاحبه امام با تلويزيون آلمان - صحيفه نور جلد:4 - صفحه :144- تاريخسخنرانى :16/10/57.
اسلام ، دين دموكراسى واقعى
محتواى اسلام ، همه آن معانى است كه در عالم بهخيال خودشان بوده كه مى گويند دموكراسى اسلام همه اين واقعيتها را دارد و ملت ما همبراى همه اين واقعيات جنگيده اند و لكن در راسش خود اسلام است و اسلام همه اين را دارد.
مصاحبه اوريانافالاچى با امام خمينى - صحيفه نور جلد:9 - صفحه :88 - تاريخسخنرانى :21/6/58.
توامندى اسلام در اداره جوامع
آن روز كه در غرب هيچ خبرى نبود و ساكنانش در توحش به سر مى بردند و امريكاسرزمين سرخ پوستان نيمه وحشى بود، دو مملكت پهناور ايران و روم ، محكوم استبداد واشراقيت و تبعيض و تسلط قدرتمندان بودند و اثرى از حكومت مردم و قانون در آنها نبود،خداى تبارك و تعالى به وسيله رسول اكرم قوانينى فرستاد كه انسان از عظمت آنها بهشگفت مى آيد. براى همه امور قانون و آداب آورده است . براى انسان پيش از آنكه نطفه اشمنعقد شود تا پس از آنكه به گور مى رود، قانون وضع كرده است . همان طور كه براىوظايف عبادى قانون دارد، براى امور اجتماعى و حكومتى ، قانون و راه و رسم دارد. حقوقاسلام يك حقوق مترقى و متكامل و جامع است .
كتابهاى قطورى كه از دير زمان در زمينه هاى مختلف حقوقى تدوين شده ، از احكام قضا ومعاملات و حدود و قصاص گرفته تا روابط بين ملتها و مقررات صلح و جنگ و حقوق بينالملل عمومى و خصوصى ، شمه اى از احكام و نظامات اسلام است . هيچ موضوع حياتىنيست كه اسلام تكليفى براى آن مقرر نداشته ، و حكمى درباره آن نداده باشد.
ولايت فقيه - صفحه : 6
علل شكست و ركود مسلمين
اين ماجراجويان (علت ) عقب افتادن خودشان را ازملل دنيا و بازماندن از تمدن اروپا را عقيده به دين و پيشوايان آن حساب مى كنند و افسارگسيختگى و ترك مراسم دينى را از اسباب تعالى و تمدن مى شمارند، با صرف نظراز آنكه در اروپا كه اينها آرزوى آن را مى برند، تمدن به معنى خود حقيقت ندارد، و ما مىخواهيم وارد اين مبحث شويم كه از مورد بحث ما خارج است تا روشن شود كه كلمه توحشبه اروپا نزديكتر است از تمدن ، ولى مطلعين مى دانند كه اروپا نيز از دين و مراسمدينى و احترام از حضرت عيسى مسيح و مادرش مريم بيرون نيست ، تا جايى كه عيسى رابنده مقرب خداست پسر خدا خوانند... ما همه ديديم كه در روزنامه هاى ايران بهنقل از روزنامه هاى اروپا، مراسم دعاى بزرگان اروپا را منتشر كردند و مطلعين مىگويند، بزرگان فعلى انگلستان و امريكا در هر صبحگاه به مراسم دعا قيام مى كنند،همان دعايى كه نويسندگان افسار گسيخته ما از روى استهزا و توهين به آن نظر مىكنند.
...اينان گمان كردند كه اسلام كه در نيم قرن ، نيمى از جهان را گرفت و در سيزده قرن، رو به پستى گذاشت ، از ديندارى ملت و قيام به مراسم آيين است . با يك مراجعه بهاحوال زمامداران و سرداران و نظاميان و دينداران دورهاول اسلام ، و تماشاى احوال امروز ما، مطلب خوب روشن مى شود و حيله گريها به خوبىمعلوم مى گردد. زمامداران آن روز اسلام كسانى بودند كه در سرتاسر مملكت خود حدودالهى را اجرا مى كردند، حتى در لباس و خوراك و مركوب از آنها تقليد نمى كردند وشباهت به آنان را حرام مى دانستند. در آثار ملى و شعار مذهبىمستقل بودند و با بيگانگان مودت و مراودت نداشتند. آنها كسانى بودند كه به واسطهربوده شدن يك خلخال از پاى زدن يهودى كه تحت الحمايه آنها بود، مى گفتند اگر مسلماز اين غم بميرد بجاست .(647)
سرداران اسلامى در آن زمان به واسطه آنكه پيغمبر اسلام از پوشش حرير نهى فرمودهبود، در يكى از دربارهاى سلطنتى روى حرير ننشستند.(648) قوه روحانيت در آنها بهطور قوى بو كه سردار بزرگ اسلامى يك مشت زهر كشنده خورد، با عقيده آنكه خداىاسلام و قرآن او را نگاهدارى مى كند در مقابل دشمن دين ، همانطور هم شد.(649) نظامياناسلام شصت نفرشان به شصت هزار لشكر رومى حمله كرده ، و آنها را در هم شكستند و چندهزار آنها هفتصدهزار رومى را از پا در آوردند و عده معدودى ، ايران را مسخر نمودند. اينهااثر نيروهاى دينى و علاقه منديهاى به دين بود، نه براى اين بود كه دين و مراسم آنرا خوار مى شمردند. شما چه چيزتان شباهت به آنها دارد؟ آنها به عقيده به آنكه در كشتنو كشته شدن سعادت است و شهيدان در زندگى ابدى نزد پروردگار عالم در ناز و نعمتهستند، آنهمه فتوحات را كردند، جمله كلام آنكه : ((آنها از ديندارى و ايمان به غيب وعلاقه مندى به روحانيت ، آنهمه نصيب بردند و ما در اين قدمها عقب مانديم و خواهيم ماند.
كشف الاسرار - صفحه : 5 -7
فصل سيزدهم : مباحثى پيرامون دين
دين ،محتوا و نياز به آن
علوم و معارف سه گانه شريعت
بدانكه پيش از اين ذكر شد(650) كه انسان به طوراجمال و كلى داراى سه نشئه و صاحب سه مقام و عالم است :
اول ،نشئه آخرت و عالم غيب مقام روحانيت و عقل ؛ دوم ، نشئه برزخ و عالم متوسط بنىالعالمين و مقام خيال ؛ سوم ، نشئه دنيا مقام ملك و عالم شهادت . و از براى هر يك از اين (ها)كمال خاصى و تربيت مخصوصى است و عملى است مناسب با نشئه و مقام خود؛ و انبيا،متكفل دستور آن اعمال هستند. پس ، كليه علوم نافه منقسم شود به اين سه علم ؛ يعنى علمىكه راجع است به كمالات عقليه و وظايف روحيه ؛ و علمى كه راجع بهاعمال قلبيه وظايف آن است ؛ علمى كه راجع بهاعمال قلبيه و وظايف آن است ؛ و علمى كه راجع بهاعمال قالبيه و وظايف نشئه ظاهره نفس است .
اما علومى كه تقويت و تربيت عالم روحانيت وعقل مجرد را كند، علم به ذات مقدس حق و معرفت اوصافجمال و جلال ؛ و علم به عوالم غيبيه تجرديه ، ازقبيل ملائكه و اصناف آن ، از اعلا مراتب جبروت اعلا و ملكوت اعلا تا اخيره ملكوتاسفل و ملائكه ارضيه و جنود حق - جل و علا - كه علم به انبيا و اوليا و مقامات و مدارج آنها؛و علم به كتب منزله و كيفيت نزول وحى و تنزل ملائكه و روح ؛ و علم به نشئه آخرت وكيفيت رجوع موجودات به عالم غيب و حقيقت عالم برزخ و قيامت وتفاصيل آنها؛ و بالجمله ، علم به مبداء وجود و حقيقت و مراتب آن و بسط و قبض و ظهور ورجوع آنها؛ و متكفل اين علم پس از انبيا و اوليا، فلاسفه و اعاظم از حكما و اصحاب معرفت وعرفان هستند.
و علومى كه راجع به تربيت قلب و ارتياض آن واعمال قلبيه است ، علم به منجيات و مهلكات خلقيه است ؛ يعنى علم به محاسن اخلاق ،مثل صبر و شكر و حيا و تواضع و رضا و شجاعت و سخاوت و زهد و ورع و تقوا، و ديگراز محاسن اخلاق ، و علم به كيفيت تحصيل آنها و اسبابحصول آنها و مبادى و شرايط آنها؛ و علم به قبايح اخلاق ، ازقبيل حسد و كبر و ريا حقد و غش و حب رياست و جاه و حب دنيا و نفس و غير آن ؛ و علم به مبادىوجود آنها و علم به كيفيت تنزه از آنها. و متكفل اين نيز پس از انبيا و اوصيا علماى اخلاق واصحاب رياضات و معارفند.
و علومى كه راجع به تربيت ظاهر و ارتياض آن است ، علم فقه و مبادى آن ؛ و علم آدابمعاشرت و تدبير منزل و سياست مدن ؛ كه متكفل آن ، علماى ظاهر و فقها و محدثين هستند پساز انبيا و اوصيا...
پيغمبر اكرم در اين حديث شريف (651) علوم را منقسم به سه قسمت مى فرمايد؛ و هيچشك نيست كه اين علوم ثلاثه راجع به اين مراتب ثلاثه است . چنانچه شهادت به اينمدعا مى دهد علوم متداوله در كتب الهيه و سنن انبيا و اخبار معصومين - عليهم الصلوة و السلام- كه علوم آنها منقسم به همين سه قسمت شود:
يكى ، علم به الله و ملائكه و كتب و رسل و يوم الاخرة ؛ كه كتب سماويه و بالخصوص ،كتاب جامع الهى و قرآن كريم ربوبى ، مشحون از آن است . بلكه مى توان گفت تنهاچيزى را كه كتاب خدا از هر چيز بيشتر متكفل است ،همين علم است ،و دعوت به مبداء و معاد استبه طريق برهان صحيح و تبيان كامل كه محققين بيان آن را فرمودند. و دو مرحله ديگر دركتاب الهى نسبت به اين مرتبه ، قدر قليلى دارد. و احاديث ائمه هدى نيز در اين مقصدفوق حد احصاست ....
...و همين طور راجع به تهذيب باطن و اصلاح خلق وتعديل خلق در كتاب الهى و اخبار وارده از اهل بيت فوقماءمول وارد است ....
و احاديث راجعه به فقه و مناسك ظاهره نيز محتاج به ذكر نيست كه جميع كتب ما مشحون ازآن است .
پس ، معلوم شد علوم شريعت منحصر به اين (سه ) قسم است بر طبق احتياجات بشر ومقامات ثلاثه انسانيه .
چهل حديث - صفحه : 386 -389
نياز بشر به قانونگذار الهى
از احكام روشن عقل كه هيچ كس انكار آن را نمى تواند بكند، آن است كه در ميانه بشرقانون و حكومت لازم است و عائله بشر، نيازمند به تشكيلات و نظام نامه ها و ولايت وحكومتهاى اساسى است و آنچه عقل خداداده ، حكم مى كند، آن است كه تاءسيس حكومت بهطورى كه بر مردم به حكم خرد لازم باشد، متابعت و پيروى از آن ، از كسى روا و بجاستكه مالك همه چيز مردم باشد و هر تصرفى و ولايتش در تمام بشر به حكم خرد نافذ ودرست است خداى عالم است كه مالك تمام موجودات و خالق ارض و سماوات است .پس ، هرحكمى كه جارى كند، در مملكت خود جارى كرده ، و هر تصرفى بكند، در داده خود تصرفكرده است و اگر خدا به كسى حكومت داد و حكم او را به توسط گفته پيغمبران ، لازمالاطاعة دانست ، بر بشر نيز لازم است از آن اطاعت كنند، و غير از حكم خدا و يا آنكه خداتعيين كرده ، هيچ حكمى را بشر نبايد بپذيرد و جهت هم ندارد كه بپذيرد. حكم گذاران همبشرى هستند مثل خود او، شهوت و غضب دارند، شيطنت و خدعه دارند، منافع شخصى خود رامى خواهند، منافع ديگران را فداى خود مى كنند.
جمله كلام آنكه ، آنها هم محتاج و گرفتار عوامل بسيار هستند و از چنين بشرى كسى توقعندارد كه احكامش به مصالح عامه باشد و خود را بر ديگران ترجيح ندهد و منافعديگران را پايمال نكند. به علاوه ،اينها كه قانونگذارى مى كنند نيز چون ديگران احاطهبه همه جهات و خصوصيات ندارند و از خطا كارى و غلط اندازى و اشتباه ماءمون نيستند،چه حكمى كنند كه بر ضرر مردم تمام شود و برخلاف مصالح كشور باشد....
گرچه اين سخن را هر كس ببيند و در اطراف آن فكر كند، خواهد پذيرفت و بشر هرچهزورمند باشد و داراى قدرت و سلطنت باشد، عقل حكم او را حق نمى داند و بى جهت نمىپذيرد و سلطنت و حكومت او را ظالمانه و بيخردانه مى داند؛ ولى ما از گفته هاى خدا دراينجا گواه مى آوريم تا حال اين حكما و حكومتها روشن شود.
اينك گواه از قرآن خدا، سوره مائده ، آيه 44:((و من لم يحكم بماانزل الله فاولئك هم الكافرون ))(652)، آيه 45: و ((من لم يحكم بماانزل الله فاولئك هم الظالمون ))(653)، آيه 47:((و من لم يحكم بماانزل الله فاولئك هم الفاسقون ))(654)، آيه 48: و انزلنا اليك الكتاب بالحقمصدقا لما بين يديه من الكتاب و مهيمنا عليه فاحكم بينهم بماانزل الله و لا تتبع اهوائهم عما جائك من الحق (655)، آيه 49: و ان احكم بينهمبما انزل الله و لا تتبع اهوائهم و احذرهم ان يفتنوك عن بعض ماانزل الله اليك (656)؛ آيه 50: ((افحكم الجاهلية يبغون و من احسن من اللهحكما))(657).
دين ، براى زندگى فردى و جمعى دنيوى و اخروى
اگر خصوصا آياتى كه عموما حكم را مخصوص به خدا كرده ،و خصوصا آنجاها كه يكانيكان قوانين را به قانون خدايى منحصر كرده ، بشمريم ، سخن طولانى و دامنه دار مىشود. اينجا باز از همه اين چيزها مى گذريم و از خرد مى پرسيم كه آيا خدايى كه اينجهان را با اين نظم و ترتيب بديع از روى حكمت و صلاح خلق كرده ، و خود بشر را مىشناخته كه چه موجود عجيبى است كه در هر يك هواى سلطنت همه جهان است و هيچ يك بر سرسفره خود نان نمى خورد، در نهاد هر كس تعدى و تجاوز به ديگران است ، ممكن است آنهارا بدون تكليف رها كند و خود يك حكومت عادلانه در بين آنهاتشكيل ندهد؟ ناچار اين كارى كه از حكم خرد بيرون است ؛ نبايد به خداى جهان كه همهكارش بر اساس محكم عقل بنا نهاده شده ، نسبت داد.پس ، بايد تاءسيس حكومت و وضعقوانين جاريه در ممالك را خود عهده دار شده باشد و قانونهاى او ناچار همه اش برپايهعدل و حفظ نظام و حقوق بنا نهاده باشد و البته در قانونهاى آسمانى ، جنبه هاى منافعشخصى و نظرهاى خصوصى و عوامل گوناگون اين عالم ، به هيچ وجه دخالت ندارند؛زيرا خداوند از همه اينها مقدس و بركنار است . اين قانون كه از جنبه هاى عمومى ممالكجهان گرفته تا خصوصيات عائله اشخاص و از زندگانى اجتماعى تمام بشر تازندگى شخصى انسانى كه تنها در يك غار زندگى مى كند و ازقبل از قرار نطفه آدمى در رحم تا پس از رفتن در تنگناى قبر هزارها قانون گذشته ،عبارت است از ((دين خدا))كه همان دين اسلام است ، ((ان الذين عندالله الاسلام))(658)...
كسى جز خدا حق حكومت بر كسى ندارد و حق قانونگذارى نيز ندارد و خدا به حكمعقل ، بايد خود براى مردم حكومت تشكيل دهد و قانون وضع كند.
كشف الاسرار - صفحه : 181 -184
جواز وضع قانون و تصرف در جان ومال انسانها
آيا بشر حق دارد براى خود قانون وضع كند يا نه ؟ اگر دارد آيا اطاعت چنين قانونى واجباست يا نه ؟ در صورت وجوب اگر كسى تخلف كند سزايش ‍ چيست ؟
جواب اين پرسش پنجم نوشتيم ، خوانندگان به آنجا رجوع كنند.(659) اينجا نيز مىگوييم مقصود از اينكه بشر قانون وضع كند، اين است كه يك نفر يا چند نفر از پيش خوديك قانونى وضع كند و آنگاه بر افراد يك كشور واجب شود كه به آنعمل كنند، و اگر عمل نكنند، عقل آنها را نكوهش كند و براى آنها جزايىقائل شود، چنانچه قوانين كشورهاى جهان از اين قرار است . اگر مقصود اين است ، اينبرخلاف حكم روشن خرد است . هيچ كس نمى تواند بگويد كه قانون يك نفر يا چند نفر،بى جهت براى يك كشور لازم الاطاعة باشد، به طورى كه به حكمعقل ، متخلف مجرم تشخيص داده شود.
شما خود را از اين عادات جاهلانه كشورهاى جهان كه همه اش براساس ‍ ديكتاتورى بنانهاده شده ، گرچه اسمهاى ديگر مانند مشروطه و دموكراسى و كمونيست و سوسياليستروى آنها گذاشته باشند، بيرون كنيد، و آنگاه به حكمعقل خالى از عادات ، رجوع كنيد ببينيد حدود اختيار يك نفر انسان چيست ؟ آيا جز تصرف درحدود دارايى حدود دارايى خود و آنچه به طور مشروع به دست آورده ، مى تواند باشد؟انسان چنين اختيارى در قانون عقل دارد كه در مال و جان يك توده دخالت و برخلافميل آنها دست اندازى كند؟
اگر چند نفر تحصيلكرده كه از تمام بشر تحصيلكرده بيشتر بود، دور هم نشستند وگفتند: ما يك قانون گذرانديم از پيش خود كه ... افراد اين كشور فلان مقدارپول بدهند كه ما براى آنها يك مؤ سسه برق درست كنيم ، آيا دولت حكم اين اشخاص ‍ راهر چه دانشمند و تحصيلكرده باشند، لازم الاجرا مى داند يا اين قراردادها را بيهوده مىداند، و اگر بخواهند دنبال اين قرار داد و وضع قانون ، عملى هم بكنند، آنها را مجرمتشخيص مى دهد و محاكم صالحه آنها را محاكمه مى كنند؟اگر بشر چنين حقى به حكمعقل داشته باشد، چطور اينها را مجرم مى گويند؟
جمله كلام آخر بشر چنين حقى ندارد و هر قانونى كه وضع كند، جز سياه مشقى نيست ، وبه حكم خرد احكام هيچ كس بر هيچ كس نافذ نيست ، مگر حكم خداى جهان كه چون همه جهانمخلوق و مملوك اوست ، عقل حكم او را بر همه كس ‍ نافذ و لازم الاطاعة مى داند؛ اينها همه درصورتى است كه احكام بشر را احكام خردمندانه و براى مصالح مردم بدانيم كه بازعقل حق نمى دهد به كسى كه برخلاف ميل ديگران تصرف در جان ومال آنها بكند، گرچه براى اصلاح خود آنها باشد، مگر در بعض موارد خيلى نادر؛ لكنچنين چيزى در حكومتهاى بشرى سابقه ندارد كه احكام آنها بر صلاح ديگران باشد.
شما در تمام كشورهاى جهان يك نظر بيندازيد. از آن روزى كه تاريخ به ما نشان مى دهدكه بشر براى خود حكومت تشكيل داده تا امروز كه حكومتهاى بزرگ با نامهاى مختلف ميانتوده بشر برپاست ، ببينيد غير از اين هست كه يك دسته با زور و سر نيزه ،حاصل رنجهاى طبقه زير دست را فداى استفاده ها و شهوترانيهاى خود مى كنند؛ لكننامهايى روى آن گذاشتند كه توده را با آنها سرگرم واغفال مى كنند؟ با نام وطن و حفظ استقلال كشور و احترام قانون كشور و ديگر الفاظى ازاين قبيل ، حاصل خون دل ديگران را براى خود ذخيره مى كنند و خود آنها از همه كس بىعلاقه تر به وطن و كشور، و از همه قانون شكنتر هستند...
از اينجا بايد بدانيد كه قانونگذار بايد كسى باشد كه از نفع بردن و شهوترانى وهواهاى نفسانى و ستمكارى بركنار باشد و درباره اواحتمال اينگونه چيزها ندهيم و آن غير خداى عادل نيست . پس قانونگذار، غير خدا نبايدباشد و چون عقل حكم كرد كه قانوگذارى وظيفه خداست و هيچ كس چنين وظيفه (اى ) ندارد وحق قانونگذارى هم ندارد، بايد حكم كنيم به اينكه خداىعادل وظيفه خود را انجام داده ، و گرنه لازم مى آيد خداىعادل را وظيفه نشناس و خائن بدانيم ؛ چه خيانت بالاتر از آن است كه اينهمه گروههاىگوناگون و جمعيتهاى خود سر را به جان هم بيندازد براى آنها يك قانون خردمندانهقرار ندهد و با سكوت به آنها خودسرى و خونخوارى و بيدادگرى و ستمكارى بدهد،اگر از براى خداى جهان ، اول مرتبه ادراك وعدل را قائل شويم ، او را از اين بيخردى و ستمكارى برى كنيم .
از اينجاست كه دانمشندان ديندار مى گويند: دين ، قانون بزرگ خدايى است كه براىاداره كشورهاى جهان و چرخانيدن چرخهاى زندگى آمده است ؛ و هر كس ‍ به آنعمل كند به سعادت دو جهان مى رسد.
كشف الاسرار - صفحه : 288 -291

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation