بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب صحیفه نور جلد 9, امام خمینی (ره) ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     SAHIFE01 -
     SAHIFE02 -
     SAHIFE03 -
     SAHIFE04 -
     SAHIFE05 -
     SAHIFE06 -
     SAHIFE07 -
     SAHIFE08 -
     SAHIFE09 -
     SAHIFE10 -
     SAHIFE11 -
     SAHIFE12 -
     SAHIFE13 -
     SAHIFE14 -
     SAHIFE15 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

بـه نـظر من مى رسد كه امروز بايد ما كوشش كنيم كه حتى الامكان اشكالات وارد را هم يكقـدرى غـمـض عـيـن بـكـنـيـم تـا ايـنـكه يك استقرارى پيدا بكنيم ، تا اينكه مجلس خبرگانكـارشـان انشاءالله به همت آقايان زودتر تمام بشود و برويم سراغ مجلس شورا درستبـكـنـيـم و مـحـول بـشـود كـار بـه مـلت و بـه نـمـايـنـدگـان ملت ، و كارها انشاء الله بامـحـول شـدن بـه مـلت و بـه اشـخـاصـى كـه مـتـعهد هستند و توانستيم و توانستند كه يكمنتخباتى داشته باشيد كه آنها صددرصد انشاء الله اسلامى و ملى و متفكر و همه جهات درآنان جمع باشد، آنوقت انشاء الله با آنها كارها انشاء الله اصلاح بشود. حالا ما بخواهيمكه اوضاع را حفظ بكنيم و هى هر روز به هم بزنيم و هر كس از آنوقت تا حالا و از آن وقتتا حالا
مـن ديـدم كه هر كس آمده توى كار و در راس كارى شده ، يك عده اى فورا آمده اند به اينكهاين چطور مثلا آقايان بعد از تفتيش و تفحص زياد يك نفر را براى ستاد ارتش رئيس درستكـردنـد، بـه مـجـرد ايـنكه او را گذاشتند، يك عده شروع كرده اند كه اين چه و چه و چه ،نمى شود كه ما تا چهار نفر گذاشتيم بگويند نه ، آنى كه انتخاب شده كنار بگذاريم ويكى ديگر بياوريم ، باز يك دسته ديگر بيايند و بگويند اين چطور، اين اسباب اين مىشـود كـه كارى نتوانيم انجام بدهيم بايد ما الان يك قدرى دست به عصا راه برويم ، نهتـضـعـيـف كـنـيـم دولت را به طورى كه بعضى از آقايان همت گماشته اند به اينكه مثلاتـضـعـيـف كـنـند و از بين ببرند دولت را، هر فردى در دولت هست ، يك دفعه مى بينيم مىگويند كه اين آنى است كه از همه خيانتكارتر بوده ، اين آنى است كه از همه جنايتكارتربوده ، و اينطور حرف ها كه گاهى وقت ها به واسطه يك سوء نيتى است لكن به واسطهسوء تشخيص است واقع مى شود. و شورا مثلا كه ما افرادش را مى شناسيم و مى دانيم چهاشـخـاصـى هـسـتـنـد وانـهـائى كـه نـمـى شـنـاسـنـد بـه طـوراجـمـال و كـلى انـتـقـاد مـى كـنـند، شورائى كه هيچ معلوم نيست چه جورى است و فلان مجلسخـبرگانى كه با راى مردم حاصل شده است و همه مى دانند كه اين مجلس يك مجلس معمولىنـبـوده اسـت ، هـيـچ كس تحميل نكرده ، خود مردم اشخاصى را انتخاب كرده اند. منتها فرضكـنـيـد كـه حزب جمهورى هم كانديد داشته ، دنيا هم اينطور است كه كانديد دارند احزاب ،احزاب ديگر هم كانديد داشتند، حالا شكست خوردند، آنها كه شكست خوردند مى گويند خوب، چـرا مـا نـيـسـتيم خوب شما در ملت وجهه نداشتيد كه كانديد بشويد. كسى كه نيامده جلوراى مردم را بگيرد، شماها جلو راى مردم را مى گرفتيد والا حزب جمهورى اسلامى كه جلومـردم را نـمـى گـرفت كه راى به او ندهيد، به من بدهيد نه ، اينها خودشان را چه كردندكـه مـا در جـبهه كذا هستيم . خوب ، بسيار خوب ، حالا ما فرض مى كنيم راست باشد، دروغاسـت ايـن ، امـا راسـت فـرضـش مى كنيم ، اگر فرض كنيد كه يك طائفه اى گفت كه ما باآقـاى بـهـشـتـى رفيق هستيم ، آقاى بهشتى هم در بين مردم وجاهت داشت و به واسطه وجاهتشمردم به او راى دادند، اين خلاف واقعيتى است ، اين يك زورى است در كار، يا مردم خودشاناينجور تشخيص داده اند و عمل كردند. الان هم كه كه مى بينيد در مجلس خبرگان هر كس ازهـر طـرف مـى رود يـك چـيـزى مـى گـويـد. و آن چيزى كه رويهمرفته هست راجع به مجلسخـبـرگـان و راجـع به حزب جمهورى اسلامى و راجع به همه اينها، آن خوفى است كه عدهزيادى در اسلام دارند، اينهامى ترسند مبادا يك وقت نظام اسلامى پيدا بشود كه ما نتوانيمديـگر هر كارى كه دلمان مى خواهد بكنيم و هر طورى كه دلمان مى خواهد بشود. مساله بهنظر من اينطور است كه رويهمرفته وقتى حرف ها را گوش مى كنيد مى بينيد كه ناراحتنداز ايـنـكه يك عده كه آمده اند در مجلس خبرگان ، اينها هستند كه مى خواهند اسلام را سر پاكنند و براى جمهورى اسلامى قانون را بنويسند، اينها از اين ناراحتند، مى گويند خوب ،چرا ما نيستيم خوب ، شما را انتخاب نكردند، يكى دو تا كه از شما را انتخاب كردند آن همبا خيانت انتخاب كردند. اينها ملت نيستند درست كرده اند، بازى درست كرده اند، قاسملو رامـلت انـتـخـاب كـردنـد؟ يـا خود كردها هم با او مخالفند، خوب او سرنيزه داشت و همه جوراسبابى
داشـت خـودش را مـعـرفـى كـردو كـاش هـم كـه آمـده بـود، نـيـامـد، مـنخيال داشتم كه بيايد، همين جا نگهش دارم يك ماهى يا بيشتر.
ايـنـهـا خوفشان از اسلام است و از آن نظامى كه آقايان بنا دارند، انشاء الله موفق خواهندشـد، يـك نـظـام اسـلامـى مـى خـواهـنـد درسـت بـكـنـنـد كـه ايـنچپاول ها نباشد، اين غارتگرى ها نباشد، اين غربزدگى ها نباشد و اين انحرافات نباشد.
چون آخوند خدمتگزار اسلام است مردم از آنها حمايت مى كنند
و همه ناراحتى ها اين است آخوند چطور است . به آخوندش خيلى كار ندارند، اگر آخوند هممـثـل خود آنها بود، هيچ كارى به او نداشتند، لكن از آخوند مى فهمند كه اين دارد اسلام راپياده مى كند، از اين جهت مى گويند چرا در مجلس خبرگان همه آخوندند، خوب براى اينكهيـك مـمـلكـت اسـلامى است ، مردم ببينند احكام اسلام دارد اجرا مى شود هر آخوندى كه در آنجانـيـسـت ، آخـونـدهـاى مـنـتـخـبـى هـستند كه مردم انتخابشان كردند و آوردند آنجا براى اينكهجـمـهـورى اسـلامـى را مـى خـواهـند درست بكنند، بلى اگر مى خواستند يك جمهورى غربىدرسـت بـكـنـنـد، آنـوقـت يـك افـراد ديگرى بايد باشند، آنوقت يك آخوند هم اصلش نبايدبـاشـد، آخوند را بايد كنار گذاشت . اما ما كه مى خواهيم جمهورى اسلامى و قانون براىجـمـهـورى اسـلامـى درست كنيم برويم از اروپا افراد پيدا بكنيم ، برويم از آنهائى كهطـرفـدار اروپـا و طرفدار غرب هستند، طرفدار كمونيست ها هستند از آنها يك افرادى پيدابـكـنـيم ، آقايان بروند آنها را پيدا بكنند كه ناراحت نشوند اين آقايان ، خوب آقايان هماگر پيدا مى كردند و معرفى مى كردند و ملت مى فهميد كه اين برخلاف مسير اسلام است،از آقـايـان هـم انـصـراف پـيـدا مى كردند، آقايان عقد اخوتى مردم نيستند. مردم به عنوانايـنـكه اينها اسلامى هستند و معرف اسلام هستند، همه ما اين طورى هستيم ، به عنوانى كه مايك آدمى هستيم خدمتگزار به اسلام ، مردم ما را مى پذيرند والا چشم و ابروى سياهى كه مانـداريـم كـه مردم براى خاطر او ما را بپذيرند. اينها مى دانند كه ماها خدمتگزار هستيم بهآنها و خدمتگزارها را مردم علاقه دارند
ايـن آقـايـانـى كه براى آقاى طالقانى اينقدر اظهار چيز كردند، اين واقعا براى اين استكـه آن آقا نوشته است كه چون دموكراسى بود از اين جهت اينقدر مردم احترام گذاشتند، آنچـيـزهـا را كـه مـردم مى بوسيدند كه با آنها قبرش را كنده بودند، آن براى اين بود كهايـشـان يـك مـردى بود دموكرات بود، اينجورى بود؟! يا نه ، اين يك روحانى بود و مردمروحانى را مظهر نبوت مى دانند و مظهر امامت مى دانند و بايد ببينيم مردم چه مى گويند مايـك وقـت اين است كه مى رويم توى اتاق نشينيم و هر چه دلمان مى خواهد مى نويسيم ، اينبـراى خـاطـر ايـن بود، اين براى خاطر آن بود. يك وقت مى خواهيم ببينيم كه اين مردم كهانـقـلاب كردند و همچو اظهار مصيبت كردند چه چيزمى گفتند، جز اين بود كه مى گفتند، اىسـيـد مـا، سرور ما، جاى تو خالى ، اى نايب پيغمبر ما جاى تو خالى است . آنها به عنواننـايـب پـيـغـمـبـر مـى شـنـاخـتـنـد ايـشـان را، از ايـن جـهـت آن كـلنـگ را مـى بـوسـيـدنـد،مثل
آن اسـت كـه ضـريـح حـضـرت مـعصومه را مى بوسند. اين به طلا و نقره و به آهن علاقهنـيـسـت ، ايـن يك اظهار علاقه اى است نسبت به خدا و نسبت به پيغمبر و نسبت به امام ، بهايـنـهـا. ايـنها از اين مسائل خوفشان بايد باشد. يك سيد پيرمرد وقتى توى اين جمعيت مىرود ايـنـطـور مى شود و هزار از حزب دموكرات اگر از بين برود، مردم شادى مى كنند اينخـوف دارد از ايـنـهـا، و مـا هـم نبايد آنها را تاييدشان كنيم براى اينكه آنها مى خواهند يكجـائى داشـتـه بـاشـنـد و دسـت و پـا مى زنند كه يك فكرى براى خودشان بكنند ولكن مابـايـد فـكـر ايـن مـعـنـى بـاشيم كه اين ملت ما از چه ضربه ديده تا حالا و بايد با چهعـصـائى حـالا راه بـرود آن ضـربـه هـا را نـخـورد. مـا پـنـجـاه و چـنـدسـال است كه ضربه خورديم از اجانب خورديم از گرايش به اجانب ، از اينكه همه چيز ماتوجه به آنجا داشته ، ما ضربه را خورديم ، حالا باز ما تكرار بكنيم آن ضربه ها را،تكرار بكنيم آن مسير را يا نه .
آنها كه اعتقاد ندارند مكتب ما مترقى ترين است ، تجربه كنند
مـا بـايـد مـنـقـلب كـنـيـم مـسـيـر را بـه يـك انـقـلاب ديـگـرى ،لااقـل آنـهـائى هـم كـه اعـتـقـاد ندارند كه مكتب ما مترقى ترين مكتب است خوب تجربه كنند،پـنـجـاه سـال آن طـرف را تـجـربـه كـرده انـد، پـنـجسال هم اين طرف را تجربه كنند، آنوقت اگر اين طرف هم همانجورى هائى كه در كار آمدو هـمـان قـلدرى هـا، و هـمان آدمكشى ها، همان غارتگرى ها، در اين طرف هم اگر بود، آنوقتبـيـايـنـد بـگـويـنـد هر دوتان كنار، يك فكر ديگرى بايد كرد. اما بى تجربه و بدونايـنـكـه ايـنـهـا بـفـهمند كه حالا بنا چيست ، حالا از افراد اينها بشناسند، افرادى كه در آنرژيـم و افـرادى كـه در اين رژيم هست . يك وقت اين است كه اين فرد قاطع نمى دانم خيلىنـمـى تـوانـد كـار بـكـنـد يـك مـسـاله است ، يك وقت اين است كه بگوئيد نه اين فرد همانكـارهـاى رژيـم سـابـق از دزدى ، از غـارتگرى ، از خيانتگرى ، از خدمت به اجانب مى كرد،ايـنـهـا هم بروند همان كار را بكنند، گمان ندارم يك همچو حرفى بخواهند بزنند انصافباشد، اين خلاف انصاف است .
ما افراد را مى شناسيم ، افرادى كه در شوراى انقلاب هستند، آنها را مى دانيم كجاها هستند،افـرادى كـه در دولت هـسـتند به استثناء يكى ، بعضى شان خوب مى دانيم اينها خيانتكاربـه آن مـعـنـا كـه هـمـانـطـور كـه رژيم ، هى به ما مى گويند كه فرقى نكرده است . اينانـصـاف اسـت كـه مـا بـگـوئيـم كه اين رژيم با سابق فرق نكرده . آنى كه همان مردم راغارت مى كرد و كتك هم مى زد و غارت مى كرد، مالش را مى برد و داغش هم مى كرد، حالائىكـه نـه حـبـسـى بـراى مـردم عـادى و بـراى غير جنايتكارها هست و نه چپاولگرى هست ، نهخوردنى هست ، حالا اگر فرض كنيد يك جا هم يك كسى دزدى بكند اين هم باز از ارث رژيمسـابـق اسـت والا رژيـم اسـلامـى اگـر پيش بيايد، ديگر دست اينها بريده مى شود. و مهمقـضيه اين است كه از شماها مى ترسند براى همين خاصيت ، براى اسلام است همه مخالفتهـاى بـا روحـانـيـت هـم بـراى اسـلام ، نـه بـراى روحـانـى ، و آنـهـا چـيـزى نـيـسـت خـودشمستقل . همه مخالفت ها براى اين است كه اسلام را اينها مخالفت با منافع خودشان ، مخالفآنهايى كه اينها برايشان فكر دارند كار بكنند و
آنـهـا هـم ايـنـها را وادار به اين عمل ها مى كنند، اينها هم مى بينند كه با آمدن اسلام احساسكـرده انـد كـه اسـلام قـدرت دارد، آن يـك مـساله اى بود كه ديگر احساس كردند كه اسلامهـمـچـو قـدرتـى داشت كه رژيم سابق با آنهمه قدرت و باآنهمه پناهگاه كه به ما دائمافـشـار مـى آمـد در پـاريـس كـه بـود دائمـا از طـرف آمريكا فشار مى آوردند شما با اينهااينطور نكنيد، بعد از رفتن شاه هم با بختيار چه نكنيد، اينها چطورند، بگذاريد تا كارهاانجام بگيرد حالا. خوب ، حالا هم مى بينند كه اينهمه قدرت هاشان را روى هم گذاشته اندو يك جبهه ملت ، ما هم با نداشتن هيچ چيز، يك طرف جبهه ، لكن فريادش اسلام بود.
حـالا آنـى كـه آنـهـا مـى خـواستند نگهدارند نتوانستند نگهدارند و حالا خارج فهميدند، عينافـهـمـيـدنـد كـه يك قدرت است اين ، و اين قدرت ممكن است كه تا آخر هم نگذارد ديگر دستايـنـهـا بـاز بـشـود در ايـن مـمـلكـت باز بشود انشاء الله ، از اين جهت مى ترسند بايد همبـترسند، چاره اى هم ندارند. در خارج هم آنهمه فعاليت مى شود و آنهمه چيزها نوشته مىشود خوب براى همين است كه مى ترسند از اين قضيه و چه . ديروز آن زنى كه آمده بودايـنـجـا و مـصـاحـبه اى با من كرد و يكى از حرف هايش اين بود كه شما را مى بينم كه يكچهره آرامى داريد ولى در خارج يك طور ديگر شما را معرفى كرده اند، اين شما را ناراحتنـمـى كـنـد، گـفتم از جهتى چرا و آن اين است كه چرا بايد انسان اينطور باشد كه براىمقاصد خودش يك مسائل خلاف واقع بگويد. خوب آنها گفتند كه خمينى وادار كرده است كهپستان هاى زن ها را ببرند، حالا هم شما آمديد اينجا، برويد توى مردم بپرسيد كه آيا تاحـالا پـسـتانى بريده شده است تااينكه آمرش يك كسى باشد. به او نگفتم لكن واقع ايناسـت . مـى گـويـند شيطان را خواب ديدند با يك صورت خوبى ، گفتند خوب اين غير آناسـت كـه بـه مـا ارائه دادند، گفت قلم دست دشمن است . مساله اين است ، ديروز هم ورقه اىآورده انـد اينجا گفتند اين هيتلر است ، هيتلر آن طرف دستش را پشتش زده و دارد اينطور نگاهمـى كند، از من هم كاريكاتورى زده اند و يك شمشيرى كشيده اند و يك عده هم سر، جمجمه هاهـم آنجا هست كه اينها همه آنهائى است كه من سرهايشان را بريده ام ، و ما هم نبايد توقعداشته باشيم كه اينها براى ما خوب بگويند، معلوم مى شود ما خيانتكاريم . آن روزى كه، مـن آنوقت ها مى گفتم كه نمى فهمد اين دستگاه ، براى سقوط من اين است كه آنها شروعكـنـنـد بـه تـعـريـف كـردن ، آنها هر روز فحاشى مى كنند، اين غلط است . هر چه فحاشىبـكـنـيـد ايـن مردم مى گويند كه اين مخالف آنهاست . اگر شروع كرده بودند به تعريفكـردن ، چـه كـردن و احـتـرام كـردن و اينها، ما كم كم تمام مى شديم كارمان خراب مى شد.اگـر چـنانچه آمريكا از ما تعريف كند و روزنامه ها از ما تعريف كنند، آنوقت است كه بايدمـردم بـگـويـنـد كـه ايـن چـه است قضيه ، قضيه اى است كه دارند تعريف مى كنند. البتهبـايـد از ما تكذيب كنند و از شماها هم بايد تكذيب كنند، جمهورى اسلام را هم بايد تكذيببـكـنند. در هر صورت اينها خوفشان برداشته از اين نظامى كه اميد است انشاء الله ، اميداسـت انـشـاء الله ايـن نـظـام در خارج تحقق پيدا كند، از اين خوفشان برداشته ، يك دستهخـيـانـتـكـار خـوفـشـان برداشته ، يك دسته آدم سالم ، لكن توجه ندارند به اينكه مسالهاينطورها نيست ، مساله اين است كه اگر
فـقـيـه رادر شـوراى انـقـلاب چـيـز كـردنـد كـه بـايـد مـثـلا چـه بـاشـد، ايـنـهـاخـيال مى كنند كه حالا كه اينطور شد پس ديگر دنيا به هم مى خورد، اينها مى ريزند بهجان مردم ، اين فقها مى ريزند هركارى دلشان بخواهد بكنند و بعدها هم چه خواهد شد و ماهم به شكست خواهيم رسيد.
ملت اسلام را مى خواهد و در اسلام ديكتاتورى نيست
ايـن مـمـلكـتـى اسـت اسـلامـى ، يـك مـمـلكـتـى كـه مـردمبـيـل و كـلنـگ !!! چـيـز !!! را كه مرحوم آقاى طالقانى را دفن كردند مى بوسند. ما بااينمـردم مى خواهيم ، براى اين مردم مى خواهيم قانون بنويسيم ، براى اين مردم مى خواهيم چهبـكـنـيـم ، ايـنـهـا هـستند كه به اينها راى مى دهند، اگر ما فشار آورديم به اينكه آقا راىبـدهـيـد، حـتـمـا بـه ايـن مـسـاله راى بـدهـيـد، البـتـه ، هـم بـه مـااشـكـال اسـت ، هـم بـه آنـهـا، امـا اگـر بـه دست مردم داديم و گفتيم آقا اين مساله است شماقـبـولش داريـد يـا نـه ، مـمـكـن اسـت هـمـيـن يـك چـيز را به اراء عموم بگذاريد كه آيا شماقبول داريد كه عالم مثلا درجه اول اسلام اين كارها را مثلا نظارت در آن بكند. ببينند سى وپنج ميليون (الا آنهائى كه همه دست هايشان را توى هم داده اند، و يك ميليون نتوانسته انددرسـت كـنـنـد) بـبـيـنـنـد ايـنـجـا هـم همين طور است و مساله اين است كه مى خواهيم ما به زورتـحـمـيـل بـكـنيم . اگر مساله اين است ، پس شمائى كه خلاف اين را مى گوئيد ديكتاتورهـسـتـيـد و مـى خـواهـيـد بـه مـا تـحـميل بكنيد. ديكتاتورى اين است كه برخلاف مسير ملت ،برخلاف راى ملت يك چيز را به زور گردن ملت بگذارند. شما مى خواهيد كه اين مطلب رابـه زور گـردن مـلت بـگـذاريـد كـه نـه ، شـمـا ايـن مـثـلا راجـع بـه ولايـت فقيه را كناربـگـذاريـد، مـا قـطع نظر از اين مى كنيم كه دولت ما دولت اسلامى است ، خداست ، خدا اينكـار را كـرده ، مـا آمـديـم چـنـديـن درجـه پـائيـن . و مـا مـطـابـقمـيـل آقايان رفتار كرديم ، زيادتر، براى اينكه ما يك دفعه يك مجلسى درست كرديم باآراء مردم كه ، بيايند بگويند آرا كجايش زور بوده است ؟ كجا فشار آورده اند؟ يك نظامىرا گـذاشـتـه انـد آنـجـا كه تو بايد اين طورى راى بدهى ؟ يا يك صندوقى را بردند وخـلافش كرده اند؟ بيايند بگويند هر جا هست باطلش مى كنيم . اينكه يك دفعه آراء عمومىبه اين هم اكتفا نشده ثانيا آقايان با اينكه منتخب خود مردم هستند اين را گفتند مورد تصديقماست ، ثانيا به آراء همه مردم كجايش اشكال دارد كه آقايان اينقدر سوز و گداز مى كنند،جـز ايـن اسـت كـه هـمـان رگ خـلاف اسـلامى است كه اينها را وادار مى كند به اينها، گاهىمـلتـفـت نيستند به آن ، گاهى ملتفت هستند. مساله اين طورى است و حالا بايد آن چيزى راكهايـنجا عرض كنم و براى هم آقايانى كه در حزب جمهورى اسلامى هستند و آقايانى كه دراينجا هستند و آن اين است كه ما حالا بايد تهيه قضيه مجلس شورا ببينيم ، مهم اين است كهاگر چنانچه مجلس شوراى مورد خواست اسلام تحقق پيدا كرد، ما هم مى رويم سراغ كارمان، آنها هم مشغول كارشان مى شوند، كارشان را انجام مى دهند، ديگر ما نمى توانيم هى تاآخـر در زحـمت باشيم . خود آنها، ملت خودش دارد كارش رانجام مى دهد و وقتى كه يك ملتىخـودش كـار خـودش را انـجـام مـى دهـد، ديـگـر هـر كـه مـى خواهد هر صدائى بكند، هر داد وفـريـادى بـكـنـد، مـلت خـودش مـى خواهد. من يك وقت گفتم اگر ملت خواست بگويد نه ، ماديكتاتوريم ، اشكال ندارد، همه ملت گفتند
ديـكـتـاتـوريـم شـما چه حقى داريد بگوئيد نه ، اگر فرض كنند چون غرب ديكتاتورىنـيست ، و هست آن ، خودشان بدتر از اينها هستند، لكن ملت ما اسلام را مى خواهند و در اسلاماصـلا ديكتاتورى در كار نيست ، هيچ ابدا، هيچ وقت نبوده و هيچ وقت نيست ، هيچ وقت نخواهدبـود. و ما بايد كوشش كنيم به اينكه انشاء الله يك مجلسى ، يك مجلس صحيحى واز اينحرف هاهم هيچ نترسيم ، شما هر چه بهترش را درست كنيد، آنها بيشترش مى خواهند.
ايـن را من يك دفعه ، دو دفعه هم گفته ام ، مرحوم آقا ميرزا محمد فيض رحمه الله تعالى ازعـلمـاء ايـنـجا بود، آنوقتى چيز كرده بودند كه بايد طلبه ها امتحان بدهند و نمى دانيدچـه فـضـاحـتـى سر ما در آوردند. توى مدرسه فيضيه هم داشتم من مى رفتم خدمت ايشان ،ايـشـان فـرمـودنـد، ايـنـهـا مـى خـواهـنـد تـشـخـيـص بـدهـنـد خـوب و بـد را، چـهاشـكـال دارد، مـن بـه ايـشـان عـرض كـردم ايـنها از خوب هايش مى ترسند. اينها مى خواهندتـشـخـيص بدهد، خوب ها را مى خواهند از بين ببرند، بله اگر مى خواستند بدها را از بينبـبـرنـد مـورد تـصـديـق مـا بـود، اما اينها مى خواهند خوب ها را از بين ببرند، از خوب مىترسند اينها. رضاخان از مدرس ‍ مى ترسيد، از آن كسى كه با خودش موافق بود كه چهتـرسـى داشـت . خـارجى از امثال مدرس مى ترسند نه اينكه از فلان آدمى كه با راى آنهاموافق است يا فرقى به حالش نمى كند اين دستگاه باشد چيزش ‍ درست باشد بساطش ،آن دسـتگاه هم باشد، آن تابع آن دستگاه است ، تابع اين است كه اتومبيلش خوب باشد،ايـن اتـومـبـيـل را عـمـر سـعد به او بدهد يا امام حسين (ع )، هيچ فرقى به حالش نمى كندبـراى اينكه اتومبيل ميزان است ، آن كه زندگى برايش ميزان است ، مكتب توى كارش نيست، زنـدگـى تـوى كـارش اسـت ، اين زندگى را اگر رضاخان بدهد اهلا و سهلا و اگر همشما بدهيد اهلا و سهلا، فرقى به حالش ‍ نمى كند، براى اينكه اتومبيلش كه فرق نمىكند شما بدهيد يا او.
مساله اين است آنهائى كه مكتب دارند، آنهائى كه گرايش دارند به اسلام ، انشاء الله شماپـيـدا كـنـيـد، از حالا شروع كنيد. اين دفعه ديگر مصيبت تان زيادتر است براى اينكه يكمـجـلس خـبـرگـانى بود كه يك مدت كوتاهى بود، يك مجلسى است كه مدت بلندى است واستفاده توى آن است ، بايد خيلى دقت بكنيد، خيلى زحمت بكشيد، كانديدتان را تعيين كنيد وارائه بـدهـيـد بـه مردم ، اين كانديد ماست ، اين است كه براى اسلام كار مى كند، ترويجكنيد از آن ، اسلام ، شمشير دستتان باشد، شمشير هم هست دستتان ، با اين شمشير كارها راانـجـام بدهيد. اين شمشير برنده اسلام ، يك شمشيرى كه خائن ها را از بين مى برد و خادمهـا را در امـان نگه مى دارد، مردم را حالى كنيد كه ما كانديدهامان عبارت از اين ششصد نفرمـثـلا يـا پانصد نفر هر چقدرى كه هست كانديدهامان عبارت از اينها هستند، البته از ملاها وعلما. از اين نترسيد كه آخونديش كردند، اسلام آخونديش كرده به ما چه ربط دارد و عرضمـى كـنـم آخـونـد و آخـوند مسلك يعنى اسلامى و اسلامى مسلك ، همه بايد اينطور باشند وآنـوقـت راحـت شـمـا ديگر برويد، شما اگر خودتان نرسيديد، در مجلس هم مى آئيد انشاءالله ، راحت برويد، استراحت كنيد و خود ملت كارش را انجام مى دهد.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
تاريخ : 24/6/58
بـــيـــانـــات امـــام خـمـيـنى در جمع دانشجويان ، اساتيد و دانشگاهيان شيراز و روساىاداراتآموزش و پرورش استان فارس
لزوم وحدت و دورى از اختلاف جهت اخراج اخلاگران از صحنه
بسم الله الرحمن الرحيم
ايـن نـهـضـت تـمـام بـشـود و دسته هائى بروند در دبيرستان ها و در دانشگاه خصوصا!!!دانـشـگـاه هـا !!! در هـر جـائى كه محل آموزش و پرورش و اينهاست ، يك دسته هائى البتهخواهند مزاحمت ايجاد كرد و از تهران و از جاهاى ديگر هم مراجعه شده راجع به اينكه بايدچـه بـكـنـيـم . آنـها در فكر هستند كه يك ترتيبى بدهند، لكن مهم اين است كه اينها در اينجـمـعـيـتى كه اخلالگرند در اقليت واقعند، اكثر كه اينطور نيستند كه اخلالگر باشند وايـن جمعيت اكثر بايد از اختلافاتى كه خودشان ، اگر در بينشان هست دست بردارند و بااجتماع خودشان بدون اينكه يك درگيرى ، يك اختلاف عملى بشود، با اجتماع خودشان آنهارا از صـحنه خارج كنند كه نتوانند آنها فعاليت بكنند. مهم اين است كه خود كسانى كه دردانـشگاه ها هستند، در مواردى هستند كه آموزش و پرورش هست در آن ، چه اساتيد و چه جوانهـايـى كـه آنـجـا هستند، اينها خودشان به طور معقولى جلوگيرى بكنند چون اينها حرفىنـدارنـد، اخـلالگـرهـا حـرفـى نـدارنـد هـمـان فـقـط مـى خـواهـنـداخلال كنند. اگر هر كدام چيزى شد جلويش بروند بگويند (خوب شما چه حرفى داريد،حـرفـت را بـزن ) خـواهـيـد فـهـمـيـد كه حرفى ندارند، فقط حرف همه شان اين است كهاخلال كنند، نگذارند يك كارى انجام بگيرد و اين مهمش دست خود دانشگاهى ها و دانشسراها وخود اساتيد و غير اساتيد هست كه در اين امر كمك كنند. ما هم انشاء الله يك اقدامى مى كنيمو دولت هـم بـنـا دارد كـه يـك كارهائى بكند. من اينها را نگاه مى كنم ببينم اينها چه هست وبايد چه كرد.
سـخـنـان يـكـى از حـضـار خـطـاب بـه امـام : مـا مـى گـويـيـم اگـر حـقـوقمـتـقـابـل شـاگرد و معلم كه تقريبا ده ميليون نفر در سطح سرتاسر مملكت مى شوند، ازلحـاظ اسـلام بـراى مـا روشـن بـشـود، هر كس ، چه دانش آموز و چه معلم خواست از اين مسيرمـنـحـرف بـشـود، مـا شـديـدا در مـقـابـلش مـى ايـسـتـيـم . يـعـنـى اگـر حـقـوقمتقابل دانش آموز و معلم از ديدگاه اسلام براى ما روشن بشود كه لطف بكنيد پيامى در اينزمينه بفرستيد، هر كس ‍ خواست از اين مسير منحرف بشود...
امام : من هم ، من هم مى خواهم شما را مستعد اين بكنم كه اگر ما يك وقتى يك چيزى نوشتيم ومـنـتـشـر كـرديم شما مستعد باشيد كه مهم خود شما هستيد. ما نصيحت مى كنيم آنها را و اگرچنانچه خداى نخواسته يك وقتى ديديم كه توطئه مى كنند، يك جور ديگر با آنها رفتارمـى كـنـيـم لكـن مـهم اين است كه در دانشگاه ها خود آقايان ، خود دانشجوها، خود معلمين ، خودآنها، اينهائى كه هستند، در آنجا خودشان با هم ، ديگر خودشان اختلاف نداشته باشند.
در هـر جـائى اگـر چـنـانـچـه خـود جمعيتى كه همه اسلامى اند و اكثريت هم اينطور هستند ومنحرفين در اقليت واقع شده اند، بين خودشان اگر چنانچه اختلافى نباشد، آنها را زود ازبـيـن مـى بـرنـد. عـمـده اين است كه گاهى بين خودشان اختلاف است ، اختلاف بين خودشاناسباب مى شود كه آنها نفوذ كنند و نگذارند كارى انجام گيرد.
شـمـا سـعـى كـنيد در اينكه بين خود ، در هر مدرسه اى يا در هر دانشگاهى ، بين خود جمعيتهـاى مـتـعهد و مسلم ديگر اختلاف نباشد، گروه گروه نشوند كه هر كدام يك چيزى بشوند.گـروه هـسـتـنـد امـا در اصـل مـطـلب كـه بايد تحصيل بشود، بايد موازين ، موازين اسلامىبـاشـد، بـايـد اخـلاق و عـرض كـنـم ايـنـهـا تـهـذيـب بـشـود، ايـنـهـا در يـكمـسـائل مشتركى با هم باشند، حالا به هر حال يك اختلاف سليقه اى هم دارند، خارج از اينباشد كه همه با هم بايد جلوى يك مفسده اى را بگيرند.
ايـن مـثـل را برايتان عرض كنم . اين بختيارى كه آن وقت خيلى هم قدرتمند بودند اينها دوطـايـفـه بـودنـد، مـن مـى دانـستم اين را يك طايفه ايلخانى بودند و يك جمعيتى داشتند، يكطـايـفـه هـم حاجى ايلخانى ها بودند و آنها هم يك جمعيتى داشتند، اينها هم غالبا با هم بدبـودنـد، مـخالف بودند. من شنيده ام كه اگر يك دشمنى براى يكى از اينها پيدا مى شد،اين دو جنبه و جهت مخالف با هم مجتمع مى شدند اين دشمن ها را بيرون مى كردند، بعد كهآن بـيـرون رفـت بـرمى گشتند به حال اختلاف خودشان . يك مساءله عقلائى است كه شماوقتى كه همه تان مسلمان هستيد، همه تان بنا داريد كه اين نهضت انشاء الله اسلامى پيشبـرود، اكثريت با شماست ، يعنى يك اكثريت قاطع با شماست ، لكن اختلافات اسباب ايننـشـود كـه حـتـى اخـتـلاف بـا هـم داشـتـه بـاشـيـد درمـقـابـل آنـهـا، اگـر مـتـحـد در مـقـابـل آن تـيـپـى كـه دشـمـناصـل انـقـلاب و دشـمـن اصل اسلام است ، در مقابل آنها مجتمع باشيد، آنها هيچ كارى از آنهاديگر برنمى آيد. ولى مهم اين است كه با هم اجتماع داشته باشيد، خودتان با هم اجتماعداشـتـه بـاشـيـد. آنـهـا هـم بـتـوانـيد نصيحت شان كنيد، بتوانيد وادارشان بكنيد كه ساكتبـاشـنـد. اگـر نـتـوانـستيد و نكردند، البته يك طورى ديگر با آنها رفتار مى شود. (دراينجا يكى از حاضرين در مورد نقش تفرقه انگيز روحانى نماها مطالبى بيان داشت .
امام : خوب ، حالا آن هم ، آن هم يك دردى است كه آن هم انشاء الله خداوند هدايت شان كند.
تاريخ : 24/6/58
پاسخ امام خمينى به تلگرام حافظ اسد رئيس جمهور سوريه
حضرت حافظ اسد رئيس جمهورى عربى سوريه
بسم الله الرحمن الرحيم
تـلگـرام تسليت آن حضرت را به مناسبت در گذشت اسف انگيز برادر مجاهد حجت الاسلام والمـسـلمـين آقاى سيد محمود طالقانى طاب ثراه دريافت داشتم . آنچه مسلم است نام آن فقيدسـعـيـد بـه لحـاظ خـدمـات ارزنـده اى كـه بـه اسـلام و مسلمين نموده اند و همچنين به خاطرمـبـارزات مـداوم و مـسـتمر آن مرحوم عليه جور و ستم و استبداد و استعمار شرق و غرب ، درتـاريـخ آزاديخواهان و طالبان حق و عدالت ثبت خواهد شد. ضمن سپاس و آرزوى سعادت وسـلامـت بـراى آن حـضـرت ، رفـاه و تـعالى ملت برادر سوريه و نصرت و سعادت عموممـسـلمـانـان جـهـان را تـحـت لواى اسـلام عـزيـز از درگـاه خـداونـدمتعال مسئلت دارم .
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 24/6/58
پاسخ امام خمينى به تلگرام ياسر عرفات
مجاهد محترم حضرت ياسر عرفات رئيس كميته اجرائى سازمان آزاديبخش فلسطين
بسم الله الرحمن الرحيم
تـلگـرام تـسـليـت جـنـابعالى به مناسبت درگذشت حجت الاسلام والمسلمين آقاى سيد محمودطـالقـانـى طـاب ثـراه را دريـافـت داشـتـم ، مـوجـب تسلى گرديد. نام آن مرحوم به خاطرخـدمـاتـى كـه بـه اسـلام كـرده و بـه لحـاظ مـبـارزات پـيـگـيـرش بـا ظلم و با استبداد وديـكـتـاتـورى شـرق و غـرب در تـاريـخ مـجـاهـدان راه حق و آزادى ثبت باشد. جا دارد ضمنسـپـاسـگزارى از تلگرام تسليت جنابعالى ، در گذشت آن مرحوم را به حضرتعالى كهخـود از پـيـشـگـامـان مـبـارزه در راه حق هستيد، تسليت بگويم . آمرزش خداوندى را براى آنمرحوم و مزيد توفيق مبارزه در راه احقاق حقوق برادران مسلمان فلسطين را براى جنابعالىاز درگاه باريتعالى مسئلت مى نمايم .
روح الله الموسوى الخمينى
بسم الله الرحمن الرحيم
تاريخ : 24/6/58
بـــيـــانـات امـام خـمـيـنـى در جـمـه گـروهـى از اعـضاى شوراى انقلاب و سازمان مقاوتفلسطين
مسلمين بايد بر عليه ستمگران يد واحده باشند
مـن از آقـاى ابـو عـمـار و از ايـشـان تـشـكر مى كنم . گر چه اين مصيبت براى ما ناگوار وسـنـگـيـن بـود لكـن مـا بـايـد در مـقـابل مصيبت و مشكلات مقاوم باشيم و با مقاومت انشاءاللهمشكلات را رفع كنيم . و من از خداوند مى خواهم كه براى ما حس مقاومت عنايت كند و همين طوربراى برادران ما در فلسطين و در لبنان ، با همه مصيبت هائى كه مواجه هستند، اميدواريمكـه بـا مـقـاومـتـى كـه آقايان دارند و ابوعمار دارد بر مشكلات فائق بشوند و امور مسلمينانشاءالله اصلاح بشود.
سـلام و تـحـيـت مـن را بـه ابـوعـمـار بـرسـانـيـد و ازقـول مـن بـه ايـشـان بـگـوئيـد كـه مـشكلات شما مشكلات ماست ، چنانكه مشكلات ما مشكلاتشـمـاسـت . و مـسـلمـين بايد يد واحده باشند بر ضد همه ستمگران و اميدوارم كه با وحدتكـلمـه بـيـن مـا و شما كه بحمدالله حاصل است و با وحدت كلمه بين ساير قشرهاى مسلم وخـصـوصـا دولت هـاى اسـلامـى مـوجـب بـشـود كـه گـرفـتـارى هاى ما و گرفتارى شما وگرفتارى ساير مسلمين رفع بشود.
منشاء گرفتارى هاى مسلمين
مـا مـى دانـيـم و مـسـلمـين هم ، بلكه مهم دولت هاى اسلامى هم ، همه دانند كه آنچه به ما مىرسـد و رسـيـده اسـت از دو مـشكل است : يكى مشكل بين خود دولت هاست كه مع الاسف تاكنوننتوانسته اند اين مشكل را حل بكنند و آن مشكل اختلاف بين خودشان است و آنكه مى دانند منشاءهـمـه گـرفـتـارى هـاى مـسـلمـيـن ايـن اخـتـلافـات اسـت و مـا هـم قـريـب بـه بـيـسـتسـال اسـت كـه در اين موضوع هى سفارش كرديم ، گفتيم ، نوشتيم ، دعوت كرديم سراندولت هـا را بـر ايـن اتـحـاد، لكـن مـع الاسـف تـاكـنـونحـاصـل نـشـده است و مشكل دوم مشكل دولت هابا ملت هاست كه دولت هاباملت ها طورى رفتاركردند كه ملت پشتيبان آنها نيستند. مشكلاتى كه براى دولت ها پيدا مى شود و بايد بهدسـت مـلت هـا ايـن مـشـكلات رفع بشود، براى تفاهمى كه بين آنها نيست ، اگر ملت ها دامننزنند به مشكلات دولت ها، لااقل بى تفاوت هستند. و من اين مطلب را شايد كرارا گفتم كهخـوب اسـت دولت هـا از دولت سـابـق مـا و دولت فـعلى ما عبرت بگيرند. دولت سابق دررژيم طاغوتى اگر مشكلى براى آن پيدا مى شد، ملت يا بر
مشكلات او مى افزود و يا بى تفاوت بود.
كوشش و پشتيبانى ملت در حل غائله كردستان
و الان دولت ما به اعتبار اينكه دولت اسلامى است و بناى اينكه به ملت ستم بكند ندارد،مـشـكـلات او را مـلت رفـع مـى كـنـد. شـمـا ديـديـد كـه يـكمـشـكـل بزرگى براى ما در كردستان پيدا شد و به مجرد اينكه اعلام شد كه همچو مشكلىاسـت ، از تـمام ايران ملت پشتيبانى كردند و بناى حركت به طرف كردستان براى رفعغـائله را داشـتند كه ما به واسطه اينكه به زحمت نيفتند و مطمئن بوديم كه قواى انتظامىتـوانـد حـل بكند، از آنها خواهش كرديم كه صبر داشته باشند. و من مى دانم كه روزى كهبـراى مـا مشكلى پيدا بشود، ملت ما در رفع آن كوشش خواهند كرد و اعلام موافقتشان را باما كردند. اگر دولت ها هم با ملت خودشان اينطور رفتار كنند، براى مملكت اسلامى مشكلىبـاقـى نـمـى مـانـد و مـن از خـداى تـبارك و تعالى مى خواهم كه ما همه را بيدار كند و اينمشكلات رفع بشود تا اينكه از دست جنايتكاران تاريخ ما مستخلص ‍ بشويم .
دعـا مـى كـنـيـم كـه خـداونـد قـضـاياى فلسطين را حل بكند به طورى كه منفعت مسلمين در آنبـاشـد. مـن از شما و ابو عمار متشكرم . دعا مى كنم به همه شما و دعا را وظيفه اسلامى مىدانم و اميدوارم خداوند حل همه مشكلات را به دست خودش بكند.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
تاريخ : 25/6/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى مجتمع آموزشى طيبه پيراسته لنگرود
بسم الله الرحمن الرحيم
جدائى دين از سياست ، توطئه ابر قدرت ها
قـبـلا تـشـكر مى كنم از خانم ها كه از راه دور آمدند و براى تسليت ، من هم به آنها تسليتعـرض مى كنم . آنچه كه در اين نهضت مطرح است اين است كه ما وضعيت نهضت را بفهميم ومـقـصد از جمهورى اسلامى را آگاهانه تعقيب كنيم تاكنون رژيم طاغوتى تمام احكام اسلامرا در هـمـه كـشـور و در كـادرهـاى آموزشى و غير آموزشى ، در وزارتخانه ها و ادارات ، درارتـش و در سـاير جاها بر خلاف اسلام سير داده بود. دستور اصلا اين بود كه نگذارنداسـلام در ايـران بـه مـعـنـائى كـه دارد تحقق پيدا بكند، براى اينكه خارجى هائى كه مىخـواسـتـند از ما استفاده ببرند و بى زحمت هم استفاده ببرند، اينها تبليغاتشان و طرحشانايـن بـود كـه اسـلام را نگذارند ظهور پيدا بكند، آن مقدارى كه كارى به استفاده هاى آنهاندارد، آن مقدار را مضايقه نداشتند لكن آن بعدهاى ديگرى كه با استفاده آنها مخالف بود،آنـها را اصلا مى خواستند نگذارند تحقق پيدا بكند. اينها كوشش داشتند به اينكه اين معنارا بـه بـاور هـمـه بـيـاورنـد كـه دين از سياست جداست . ديانت يك احكامى است كه بروندنمازى بخوانند و چند تا از اين مسائلى كه هيچ ربطى به اين چيزهائى كه آنها مى خواهندنـداشـتـه بـاشـد، بـگـويـنـد و بـرگـردنـد مـشـغـول كـارشـان بـشـونـد. آنـهـامـشـغـول چـپـاولگـرى بـاشـنـد و مـشـغـول ظـلم و جـور و قـشـرهـائى كـه دينى هستند، اينهامـشـغول به اعمال ديانتى خودشان باشند، كارى نداشته باشند كه چه مى گذرد بر اينمملكت ، كار نداشته باشند كه خارجى ها چه به سر اين مملكت آورند. برنامه دولت ها درزمـان طـاغـوت ايـن بـود و دامـن زده بـودند بر اينكه نگذارند روحانيون در سياست دخالتبـكـنند و شايد بسيارى از خود روحانيون هم باورشان آمده بود كه نبايد در امور سياسىدخالت كنند، و بسيارى از جوان هاى ما هم باورشان بكنند آمده بود كه نبايد اينها در امورسياسى دخالت بكند، حتى از قرارى كه گفتند يكى از همين افراد فاسد وابسته ، در همينچـنـد روز، در يـك جائى به اين صورت گفته بود كه مى خواهيم قد است روحانيون محفوظباشد، اينها دخالت در امور مملكتى نكنند تا قداستشان محفوظ باشد. اين يك شيوه اى استكـه غـربـى هـا بـه كـار بـردنـد و وابستگان آنها هم از آنها تقليد كردند به اسم اينكهقـداسـت ايـنـهـا مـحـفـوظ بـاشـد، يـعـنـى ايـنها همان بروند توى مسجدها و دعا بخوانند تاقـداسـتـشـان مـحفوظ باشد و كارى به مملكت و كارى به دولت و كارى به مجلس و كارىبه ديگر قشرهايى كه بايد باشد نداشته باشند، اينها را بگذارند براى
چـپـاولگـرهـا و دعا و ذكر خودشان را بگويند و كارى نداشته باشند. اين يك برنامه اىاسـت كـه ريـخـتـه شـده اسـت و ريـخـتـه شـده بـوده اسـت درسال هاى طولانى ، و در زمان اين پدر و پسر دامن زياد زده شده است ، اين حرف آنهاست .
اسلام دينى است عبادى كه همه چيزش سياست است حتى عبادتش
حـرف مـا ايـن اسـت كه نه روحانى تنها، همه قشرها بايد در سياست دخالت بكنند. سياستيـك ارثـى نـيـسـت كـه مـال دولت بـاشـد يـا مـال مـجـلس بـاشـد يـامـال افـراد خـاصـى بـاشـد، سـيـاست معنايش همين وضع آن چيزهايى كه در يك كشورى مىگـذرد از حـيث اداره آن كشور، همه اهالى اين كشور در اين معنا حق دارند. خانم ها حق دارند درسـيـاسـت دخـالت بـكـنـنـد، تـكـليف شان اين است ، روحانيون هم حق دارند در سياست دخالتبـكـنـنـد، تـكـليـف آنـهاست . دين اسلام يك دين سياسى است كه همه چيزش سياست است حتىعـبـادتـش . شـمـا مـلاحـظـه كـنيد همين نماز جمعه اى كه در زمان طاغوت نمى شد درست بجابياورند، گاهى آهسته در داخل يك مسجدى نماز را مى خواندند، در صورتى كه وضع نمازجمعه اين نبود، وضع نماز جمعه اين است كه حالا انجام مى گيرد و انجام گرفت چند هفته ومع الاسف آقاى طالقانى فوت شدند و بحمدالله به جاى ايشان يك فرد بسيار ارزنده اىاست ، ملاى متعهدى است ، ايشان هم حبس ها ديده است ، زجرها كشيده است و پخته شده است درايـن امـور. نـمـاز جمعه يك اجتماع سياسى در عين حالى كه عبادت است . در خطبه نماز جمعهبايد مسائل سياسى روز طرح بشود، گرفتارى هاى مسلمان طرح بشود، در نماز جماعت همايـنـطـور اسـت . نـمـاز جـمـاعـت ، اجتماع مردم در يك محلى ، اين براى اين است كه اينها مطلعبـشـونـد از حـال مـمـلكـت خـودشـان ، مـطـلع بـشـونـد ازحـال بـرادرهـاى خودشان ، گرفتارى هاشان را اطلاع پيدا بكنند و رفع بكنند. اجتماع درمـكه ، آن اجتماع عظيم در جاهاى مختلف ، هى اجتماع ، اجتماع در منا، اجتماع درعرفات ، اجتماعدر مـشـعر، اجتماع در مكه ، اجتماع در مدينه ، اجتماع ، اجتماع از همه قشرهاى ممالك اسلامى ،همه مسلمين ، كسانى كه استطاعت دارند و مشرف مى شوند، اينها همه يك امور سياسى است ،هر كدام به مقدار شعاع خودش يك جا، يك شهر است ، يك ده است ، جماعاتى كه در اين شهرو ده است ، مجمع سياسى است به اندازه خودش .
در صدر اسلام مسجد مركز تبليغ احكام سياسى اسلامى بود
مـع الاسـف مـا اسـتفاده نتوانستيم بكنيم از اين اجتماعاتمان ، نه از آن اجتماعات بزرگمان ونـه از ايـن اجـتـمـاعـات كوچكمان ، اين براى اين بود كه تبليغات اسباب اين شده بود كهمسجدى ها را در آن مسجد محصور كرده بود. مسجد مركز تبليغ است . در صدر اسلام از همينمـسجدها جيش ها، ارتش ها راه مى افتاده ، مركز تبليغ احكام سياسى اسلامى بوده مسجد، هروقـت يـك گـرفـتـارى پـيـدا مـى شـد صـدا مـى كردند كه (الصلوه بالجماعه اجتماع مىكردند، اين گرفتارى را طرح كردند، صحبت ها را
مـى كـردنـد. مـسـجـد مركز اجتماع سياسى است و از اين يك قدرى وسعتش زيادتر، مى شودنـمـاز جـمـعـه . در هـر هـفته همه مجتمع بشوند در يك جائى ، به حسب اختلافات ، اين شهركـوچـكـى اسـت بـه انـدازه وسـعـت خـودش ، يـك شـهـر بـزرگـى اسـتمـثل تهران به اين ترتيبى كه هست ، اين يك اجتماع بزرگتر در هر هفته ، آن اجتماع كوچكهـا در هـر روز چـنـد دفـعـه ، ايـن يك اجتماع بزرگ در هر هفته يك دفعه ، با خطبه ها و باروشـنـگـرى هـا كـه بـايد خطيب يك آدم روشن روشنگر باشد و مردم را به وظائف سياسىخـودشـان ، بـه وظـائف اجـتماعى ، به وظائف فرهنگى خودشان آشنا بكند. اجتماعات در هرسال يك دفعه يا براى دو تا عيد، دو اجتماع بزرگ ، باز و يك اجتماع همگانى براى همهمسلمين ، اشخاصى كه مى توانند به مكه بروند، كسانى كه مستطيع هستند، به طور الزامكـه بـايد در اين مجتمع شركت كنند و مجتمع هم يك مجتمع سياسى است كه بايد اشخاصىكـه از اطـراف مـى رونـد، از مـمـالك مـخـتـلف مـى رونـد،مـسـائل را بـا هـم طـرح بـكـنـند، مسائل مسلمين را طرح بكنند. و مع الاسف با اينكه اسلام ايناجتماعات را به رايگان تحت اختيار قرار داده ، شما ملاحظه كنيد اگر امير حجاز بخواهد يكپـانـصد نفر آدم در حجاز در غير مورد حج دعوت كند، چقدر خرج دارد، چقدر تشريفات دارد،چقدر زحمت دارد تا پانصد نفر جمع بشوند آنجا، خداى تبارك و تعالى بدون اينكه براىاشـخـاص مـثـل دولت هـا زحمت زيادى داشته باشد، مردم را خودشان را وادار كرده كه مجتمعبـشـونـد آن هـم چـنـدين ميليون جمعيت ، ميليون جمعيت مجتمع بشوند، به رايگان اين را تحتاخـتيار ما قرار داده و ما هم بدون استفاده از دست مى دهيم . اين براى اين است كه از آن طرفتـبـليـغـات بـسيار دامنه دار خارجى ها وداخلى هاى وابسته به خارجى ها دامن زده به اينكهديانت كارى به سياست ندارد، آنها را براى خودشان ، سياست را وا داريد به امپراطور، وديـانـت هم مال پاپ و افرا دپاپ . در اينجا هم سياست را وا داريد براى محمدرضا پهلوى،شـمـا پـهـلوى ، شـما هم برويد مساءله بگوئيد و هر كارى هم آنها مى كنند كارى نداشتهبـاشـيـد، قـداسـت خـودتـان را حـفـظ كـنـيـد. ايـن يـك مـسـاله اسـت كـه بـاكـمال توطئه و شيطنت در همين چند روز در يك محلى طرح شد كه نمى خواهم اسمش ‍ راببرم،اينها گرفتارى است كه ما داشتيم و من اميدوارم كه در اين نهضت ، يكى از آثار بزرگ ايننـهـضـت ايـن تـحـولى اسـت كـه حـاصـل شـده اسـت بـراى همه تان ، براى خانم ها، براىبـرادرهـا، براى خواهرها حاصل شده است و آن احساس وظيفه است كه ما همه وظيفه داريم درمملكتمان ، وظيفه آموزش داريم ، آموزش چيزهائى كه به دردشان مى خورد در دين و در دنيا.اسـلام يـك چـيـزى نـيـسـت كـه بـراى يـك طـرف قضيه فكر كرده باشد، اسلام همه اطرافقـضـايـا را در آن حـكـم دارد، تمام قضاياى مربوط به دنيا، مربوط به سياست ، مربوطبـه اجـتـمـاع ، مـربـوط بـه اقـتـصـاد، تـمـام قـضـايـاى مـربـوط بـه آن طرف قضيه كهاهـل دنـيـا از آن بـى اطلاعند. اديان توحيدى آمده اند براى اينكه هر دو طرف قضيه را نگاهبكنند و طرح بدهند، نسبت به هر دو طرف قضيه آنها حكم دارند، طرح دارند، اينطور نيستكـه يـا ايـن طـرف را و از آن طـرف غـافـل بـاشـنـد، يـا آن طـرف را و از ايـن طـرفغافل باشند، نه ، آن طرف هم نظر دارند، اين طرف هم نظر دارند و خصوصا اسلام كه ازهمه اديان بيشتر در اين معنا پافشارى دارد، كه همه احكامش يك احكام مخلوط به سياست است، دست به گردن از احكام
سياست ، نمازش مخلوط به سياست است ، حجش مخلوط به سياست است ، زكاتش سياست است، اداره مـمـلكـت اسـت ، خـمـسـش بـراى اداره مـملكت است ، ديگر حدود تعزيرات و اينهائى كهقصاص ، اين احكامى هست كه تمامش را گذاشتند كنار و يك عده احكامى كه از غرب آمده استايـنـجـا، در ايـن زمـان هـاى طـولانـى بـه آن عـمـل كـرده انـد. مـن اميدوارم كه اين تحولى كهحـاصـل شده است از براى همه ، يعنى هم خانم ها و خواهرهاى محترم ما و هم برادرهاى محترممـا احـسـاس وظـيـفـه كـردنـد، اين احساس وظيفه بود كه همه تان را آورد در خيابان ها و بافـريـاد، دشـمـن خـودتـان را بيرون كرديد. اين دخالت در سياست مستقيم شما بود، همانىبود كه آنها مى گفتند شما چكار داريد، همانى بود كه خواستند اين خواهرها را بكشند بهيـك كـارهـائى كـه نه اينكه بى تفاوتشان كنند، فاسدش بكنند و اسباب اين بشوند كهديـگران را هم به فساد بكشند. مقصد اين بود اينكه طرح مى كردند كه بله ، ما آزاد زنانو آزاد مـردان ، مـا آزاد كـرديم ، مثلا پانزده ميليون زن را آزاد كرديم ، آن آزادى كه آنها مىخـواستند چه بود؟ مردها آزاد بودند تا زن ها آزاد باشند؟ يا آزاد مردان و آزاد زنان در چى؟ شـمـا آزاد بوديد در چى ؟ ما آزاد بوديم در چه ؟ مردها آزاد بودند؟ بله ، در يك چيزهائىآزاد بـودنـد و آنـهـا هـم دامـن مـى زدند در اينكه يك مراكز فسادى درست بكنند. آن زن ها كهسـنخ خودشان هست با آن جوان ها كه هم سنخ هستند، در آن مراكز فاسد آزاد بودند بروندهر كارى دلشان مى خواهد در اين كنار درياها كه شماها دانيد كه چه خبر بود، همان جا آزادبـودند، آزاد زن و آزاد مرد اين طورى بود، والا يكى از مطبوعات ما در آن زمان آزاد بود كهيـك كلمه بگويند؟! يكى از شما آزاد بوديد كه يك صحبت بكنيد؟! اينكه آزاد نبوديد. آنىكـه آنـهـا مى خواستند آزاد باشند، همانى بود كه فساد بود و فسادآور بود، رنج بود ورنـج آور بـود، زحـمـت بـود و زحـمـت آور بـود. بـاد داد ايـن قـشـر جـوان مـا را در ايـن چـنـدسـال و از بـيـن بـرد ايـن قـشـر را و امـسـال الحـمـدلله در ايـن چـنـدسال اخير يك تحول بزرگى حاصل شد و شما خواهرها و برادرها همه فهميديد كه بايدخـودتـان مملكت خودتان را اداره بكنيد، خودتان آن قشرهاى فاسد را بيرون كنيد و بيرونكـرديـد و خـود شـمـا مـشـغـول آمـوزش بـاشـيـد و مشغول پرورش دخترها و پسرها باشيد ومـشـغـول هـسـتـيـد و البـتـه شغل ، بسيار شغل شريف ، ولى مسؤ وليتش هم زياد است يعنىمـسـووليـد كـه ايـن بـچه ها را تربيت بكنيد، اين دختر بچه ها تربيت ، تربيت اسلامى ،تربيت انسانى ، روح هاى آنها آنها را متحول كنيد به يك روح انسانى و اسلامى تا براىمملكتتان مفيد باشد، در مقابل اينكه آنها بنا داشتند اين جوان هاى ما را فاسد كنند تا اينكهبـى تفاوت بشوند راجع به مسائل خودشان و هر قضيه اى و هر بلائى سرشان بيايد.ايـن جـوان هـروئينى ديگر نمى تواند فكر بكند به اينكه سر اين مملكت چه آمده است . آنجوانى كه عادت كرده هر روز برود سينماهاى آن ترتيبى و نمى دانم كذا، اين ديگر نمىتـوانـد فـكـر كـنـد كـه مملكتش چه دارد مى شود. آنها هم مى خواستند همين طورى بشود و منامـيدوارم كه با اين نهضتى كه ارواح شما هم نهضت كرده است ، اجساد شما هم نهضت كردندو هـمـه تـوجه به اسلام و توجه به قرآن كريم ، انشاءالله اين مملكت به زودى اصلاحبـشـود. و بـدانـيـد اين مطلب را كه تاكنون انقلابى به خوبى انقلاب ايران نبوده است .انقلاب هائى كه در عالم واقع شده است ، ميليون ها جمعيت كشته شده اند و ميليون خانه از
بين رفته است . همين انقلاب اكتبرى كه در شوروى واقع شده است ، مى گويند الان شصتو چـنـد سـال از عـمـر اين گذشته ، باز به جا نيامده ، باز نتوانسته درست اداره كند، بازآزاد نـيـسـتند مردم ، از باب اينكه نتوانستند درست اداره كنند، لكن اين انقلاب پنج ماهه ما وطـفـل پـنج ، شش ماهه ما، اين الحمدلله بسيارى از امور را درست كرده و در صدد است درستبكند، براى اينكه انقلاب اسلامى ، فرق ما بين انقلاب اسلامى و غير اسلامى همين است كهانقلاب وقتى اسلامى شد، توده هاى مردم همراه باآن هستند و وقتى كه توده هاى مردم بايكشـيـئى همراه شوند زود پيش مى رود و كم فساد است ، فسادش كم است ، البته هست ، نمىگويم كه الان صد در صد نيست ، هر انقلابى يك همچو چيزهائى را دارد، يك همچو لوازمىدارد لكـن هـيـچ انـقـلابى مثل انقلاب ايران ما،به اين خوبى و به اين كم زحمتى و به اينسـرعـت نگذشته است . و من اميدوارم كه خداوند همه شما را سلامت ، عزت ، عظمت عنايت كند وهمه ما خدمتگزار باشيم به اين مملكت و اسلام كه همه امور ما را انشاءالله اصلاح كند.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
تاريخ : 25/6/58
فرمان امام خمينى به حجت الاسلام لاهوتى
بسم الله الرحمن الرحيم
جـناب حجت الاسلام آقاى لاهوتى دامت افاضاته سرپرست سپاه پاسداران انقلاب اسلامىايـران بـه موجب اين حكم به شما ابلاغ گردد كه لازم است در تمام جلسات شوراى عالىهـمـاهـنـگـى و تصميم گيرى سپاه پاسداران شركت نموده و نظارت مستقيم داشته باشيد وگزارش كار سپاه را هر هفته به اطلاع اينجانب برسانيد. لازم به تذكر است كه بيش ازپـيـش بـايـد بـه اخـلاق اسـلامـى سـپـاه تـوجـه شـود تـا سـپـاه از هـر جـهـت مـظـهـركـامـل سرباز اسلام باشد. توفيق و تاءييد جنابعالى را در ارشاد و هدايت سپاه كه بيشاز هر چيز مورد نظر است ، از خداوند متعال خواستار است .
والسلام
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 25/6/58
بـــيـــانـــات امــام خـمـيـنى در جمع اعضاى گروه اعزامى جمعيت شير و خورشيد (سابق )بهكردستان
اطاعت از حكومت اسلامى ، وظيفه اسلامى و وجدانى است
بسم الله الرحمن الرحيم
مـا بـايـد هـمانطورى كه ملاحظه كرديد كه با كمك همه قشرهاى دولت اين پيروزى معجزهآسا را به دست آورديم ، كمك همگى بود كه توانست يك همچو اعجازى را بكند و توجه بهمـبـادى ، حـالا هـم كـه بـاز بـيـن راه هـستيم و احتياج داريم به اينكه از قدرت هائى كه هستاسـتـفـاده كـنـيـم ، بـايـد گمان نكنيم كه مطلب گذشته است . اينها كه استفاده از اين مملكتكـردنـد و چشم طمع شان باز و از اينجا نبريده است ، اينها در صددند كه كارشكنى هائىبكنند و هر چه بتوانند نگذارند يك مملكت آرامى ، يك مملكتى كه خودش ، خودش را اداره كندو خودكفا باشد، نگذارند كه يك همچو چيزى پيش بيايد و لهذا اين توطئه را كه مى بينيدپـيـش مـى آورنـد، كـردسـتـان را بـه آن صـورت درسـت كـردنـد ومـحتمل است كه باز هم جاهاى ديگر را، و ما بايد با توجه به اين معنا كه ما بين راه هستيمو باز گرفتارى داريم ، همه مان كمك كنيم .
مـعـنـى كـمك اين نيست كه شمائى كه مامور شير و خورشيد سرخ هستيد يك كار ديگر انجامبـدهـيـد، مـعـنـى اش ايـن اسـت كه آن كارى كه به دست شماست خوب انجام بدهيد. در حكومتغـيـراسـلامـى و طاغوتى وجدان شما خيلى همراه نبود كه اطاعت از آنها بكنيد، اگر هم اطاعتشـده ، اطـاعـتـى بـوده اسـت كـه اطـاعـت الزامـى بـوده ، لكـن حـالا كـهمـتـبـدل شده است و يك حكومت اسلامى ملى است كه از خودتان است ، ديگر يك چيزى نيست كهتحميلى باشد و يك دستگاهى نيست كه دستگاه ظلم و جور و اين طور چيزها باشد، بايد يكوظيفه اسلامى وجدانى را ما احساس بكنيم كه با آن وظيفه اسلامى و با آن وظيفه انسانى ،كارها را خوب انجام بدهيد.
تحول روحى ملت ، موجب طمانينه است و من دلخوشم به اينكه يك همچو تحولى در ايران ،در همه قشرها شده است . الان در همين قضيه جهاد سازندگى ، خوب ، انسان مى بيند كه ازهمه جا اشخاصى كه تحصيل كرده اند. خصوصا خانم ها، اينها همين امروز هم در مصاحبه اىكـه بـود، مـن گـوش كـردم ديـدم كـه مـى گـويـد مـا ازاول آفتاب مى رويم سراغ كار تا غروب . اين يك مساءله اى است كه يك تحولى است پيداشده است ، يعنى با

next page

fehrest page

back page