بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب اتفاق در مهدی موعود علیه السلام, حجت الاسلام و المسلمین حاج سید على اکبر قرشى ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     ETTEFA01 -
     ETTEFA02 -
     ETTEFA03 -
     ETTEFA04 -
     ETTEFA05 -
     FOOTNT01 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

يك اعتراف جالب
در پايان لازم است اين سخن را از زبان يكى از برادراناهل سنّت بشنويم ، حافظ قندوزى حنفى در ينابيع (44) مى گويد: بعضى از محقّقينگفته اند كه شرح زمان و تعريف كون و مكان نشان داده كه مرادرسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از حديث ((اِثْنا عَشَرَ خَلِيْفةً)) دوازده نفر ازاهل بيت و عترت آن حضرت است ؛ زيرا اين حديث بر خلفايى كه از صحابه بودندحمل نمى شود؛ چون آنان از دوازده كمتر بودند، بر خلفاى اموى نيزقابل حمل نيست ؛ چون آنان از دوازده نفر بيشتر بودند، وانگهى همه ستمگر فاحش بودندبجز عمر بن عبدالعزيز؛ و نيز آنان از بنى هاشم نبودند وحال آنكه آن حضرت فرموده : ((كُلُّهُمْ مِنْ بَنِى هاشِمْ)) چنانكه در روايت جابر آمده است ...
و نيز نمى شود بر ملوك عبّاسى حملنمود؛ چون از دوازده نفر بيشتر بودند و آيه (... قُلْ لا أ سئلُكُمْ عَلَيْهِ اَجْراً... )(45) وحديث كساء را مراعات نكردند. پس ناچار بايد اين حديث بر دوازده نفر ازاهل بيت آن حضرت حمل شود؛ چون آنان اعلم اهل زمان و اجلّ و اتقى و اورع از همه بودند و درنسب از همه بالاتر و در حسب افضل و در نزد خدا محترمتر بودند و علومشان به سبب وراثتو لدنى بودن ، به رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّممتصل بود.
دليل ديگر اين حمل ، حديث ثقلين و احاديث ديگرى است كه به طور وافر در اين كتاب(ينابيع المودّه ) و در كتاب هاى ديگر نقل شده است ... به عقيده نويسنده ، ترديدى نيستكه منظور رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از همه اين احاديث ، دوازده امام ، يعنى :على و اولاد او عليهم السّلام بوده است .
* * *
مهدى شخصى نه مهدى نوعى
برادران اهل سنّت در رابطه با مهدى موعود - صلوات اللّه عليه - مى گويند: ما به مهدىنوعى عقيده داريم . به عبارت ديگر: ما منكر مهدى موعود نيستيم ، احاديثى كه ازرسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در باره او صادر شده ، موردقبول ماست ولى مى گوييم او هنوز متولد نشده و معلوم نيست چه كسى است اما در آينده متولّدمى شود و بعد از بزرگ شدن ، قيام مى كند و حكومت جهانى واحدتشكيل مى دهد، او از نسل فاطمه و از فرزندان حسين عليهم السّلام است .(46) مثلاًشبراوى شافعى در الاتحاف (47) مى گويد:
((شيعه عقيده دارد مهدى موعود - كه احاديث صحيحه در باره او وارد شده - همان پسر حسنعسكرى خالص است ، و در آخرالزمان ظهور خواهد كرد، ولى صحيح آن است كه او هنوزمتولّد نشده و در آينده متولّد و بزرگ مى شود و او از بزرگانآل بيت كريم است )).
ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه (48) ذيل خطبه 16 مى گويد: ((اكثر محدّثين عقيده دارند مهدى موعود ازنسل فاطمه 3 است و اصحاب ما معتزله آن را انكار نمى كنند و در كتب خود به ذكر اوتصريح كرده اند و شيوخ ما به او اعتراف كرده اند، فقط فرق آن است كه او به عقيده ماهنوز متولّد نشده و بعداً متولّد خواهد گرديد)).
ايشان مى گويد: ((وَ اَمّا اَصْحابُنا فَيَزْعَمُونَ اَنَّهُ فَاطِمِيُّ يُولَدُ فِي مُسْتَقْبَلِ الزَّمانِ لاُمِّوَلَدٍ وَ لَيْسَ بِمَوْجُودٍ اَلا ن ))(49) . و باز مى گويد: ((وَ عِنْدَ اَصْحابِنا أ نَّهُ غَيْرُ مَوْجُودٍاَلا نَ وَ سَيُوجَدُ، وَ عِنْدَ اْلاِماميَّةِ اَنَّهُ مَوْجُودٌ اَلا نَ)).(50)
نا گفته نماند كه اهل سنّت بر اين گفته خود، دليلى از احاديث يا آيات نياورده اند، فقطشهرتى است كه در ميان ايشان به وجود آمده است و اين يكى از نتايج منزوى شدناهل بيت عليهم السّلام و غصب خلافت اسلامى است . چنانكه در مقدمه كتاب به آن اشاره شد.وانگهى احاديث منقوله در كتب اهل سنّت عيناً عقيده شيعه را مى رساند و در آن احاديث مىخوانيم كه : مهدى موعود - صلوات اللّه عليه - دوازدهمين امام از ائمّه دوازده گانه و نهمينفرزند امام حسين عليه السّلام و چهارمين فرزند امام رضا عليه السّلام و فرزندبلافصل امام حسن عسكرى عليه السّلام است .
و نيز روايات اهل سنّت مى گويد كه آن حضرت درسال 255 هجرى در نيمه شعبان در شهر ((سامرا)) از مادرى به نام ((نرجس )) به دنياآمده است . بنابراين ، شيعه و اهل سنّت در مهدى موعود اختلاف و شكّى ندارند و هر دو عقيدهبه مهدى شخصى دارند منتها دورانهاى تاريك و انزواىاهل بيت و عصر حكومتهاى سياه بنى اميّه و بنى عبّاس مانع از آن شد كهاهل سنّت چيزى را كه در كتابهاى خود نوشته ونقل كرده اند در ميان خود شهرت بدهند و مانند شيعه منتظر آمدن مهدى شخصى - سلام اللّهعليه - باشند.
ما اينك بعضى از دلايلى را كه بر مهدى شخصى دلالت دارند از كتب برادراناهل سنّت نقل كرده و در باره آنها توضيح مى دهيم :
1 - محمد صالح حسينى ترمذى حنفى از سلمان فارسىنقل كرده ،مى گويد:
((دَخَلْتُ عَلَى النَّبِىِّ صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فَاِذاَ الْحُسَيْنُ عَلَى فَخِذِهِ وَ هُوَ يُقَبِّلُعَيْنَيْهِ وَفاهُ وَيَقُولُ: اَنْتَ سَيِّدٌ اِبْنُ سَيِّدٍ، اَنْتَ

اِمامٌ اِبْنُ اِمامٍ، اَنْتَ حُجَّةٌ اِبْنُ حُجَّةٍ أ بوحُجَجِ تِسْعَةٍ مِنْ صُلْبِكَ تاسِعُهُمْ قائمُهُمْ)).(51)
يعنى :
((به محضر رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مشرف شدم ناگاه ديدم كه حسينعليه السّلام بر روى زانوى آن حضرت است ، حضرت چشمها و دهان حسين را مى بوسيد ومى فرمود: تو آقا و فرزند آقايى ، تو امام و پسر امامى ، تو حجت و فرزند حجّتى ،پدر نُه نفر حجت كه همه از صلب تو هستند و نهم آنان قائم آنان است )).
اين حديث شريف در اينكه مهدى موعود عليه السّلام نهمين فرزند امام حسين عليه السّلام استصراحت دارد على هذا مهدى موعود متولد شده است . بنابراين حديث ، نمى شود گفت : ((معلومنيست مهدى چه كسى است و هنوز متولّد نشده است )).
2 - عبداللّه بسمل چنين نقل كرده است :
((عَنْ سَلْمانَ قالَ: دَخَلْتُ عَلَى النَّبِيِّ صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فَاِذَا الْحُسَيْنُ عَلَىفَخِذَيْهِ وَ هُوَ يُقَبِّلُ عَيْنَيْهِ وَ يُقَبِّلُ فاهُ وَيَقُول :

انْتَ سَيِّدٌ اِبْنُ سَيِّدٍ وَاَنْتَ اِمامٌ اِبْنُاِمامٍ وَاَنْتَ حُجَّةٌ اِبْنُ حُجَّةٍ اَبُو حُجَجِ تِسْعَةٍ تاسِعُهُمْ قائمُهُمْ. اَخْرَجهُ فِى الْمَوَدَّةِ السَّيِّدُ عَلِىُّ

الْهَمَدانِيُّ الشَّافِعِيُّ وَاَخْطَبُ فِي الْمَناقِبِ)).(52)
اين حديث شريف ، همان حديث قبلى است و عبداللّهبسمل پس از نقل آن اضافه مى كند كه صاحب مودّة القربى سيّد على همدانى شافعى واخطب خوارزمى نيز آن را در مناقب نقل كرده اند، ناگفته نماند - چنانكه خواهيم گفت -خوارزمى آن را در مقتل الحسين نقل كرده است نه در مناقب .
3 - ابو المؤ يّد، موفق خوارزمى حنفى (متوفاى 568) حديث فوق را با كمى تفاوت ازسليم بن قيس از سلمان محمّدى چنين نقل مى كند:
((قَالَ دَخَلْتُ عَلَى النَّبِىِّ صلّى اللّه عليه و آله و سلّم وَ اِذاَ الْحُسَيْنُ عَلى فَخِذِهِ وَ هُوَيُقَبِّلُ عَيْنَيْهِ وَ يَلْثَمُ فاهُ وَ يَقُولُ: اِنّكَ سَيِّدٌ اِبْنُ

سَيِّدٍ اَبُو سادَة اِنَّكَ اِمامٌ اِبْنُ اِمامٍ اَبُوأَئمَّةٍ، اِنَّكَ حُجَّةٌ اِبْنُ حُجَّةٍ اَبُو حُجَجِ تِسْعَةٍ مِنْ صُلْبِكَ تاسِعُهُمْ قائِمُهُمْ)).(53)
خلاصه حديث شريف آن است كه : مهدى موعود - صلوات اللّه عليه - در كلامرسول خداصلّى اللّه عليه و آله و سلّم به احسن وجه تعيين شده وآن نهمين فرزندامام حسينعليه السّلام است .
4 - حافظ شيخ سليمان حنفى قندوزى ، حديث فوق را در ينابيع المودّه ، باب 54، ص168. و نيز در باب 56، ص 258 از كتاب مودة القربى تأ ليف سيدعلى بن شهابهمدانى شافعى (متوفاى 786) نقل كرده است . و نيز در باب 77 ص 445 باز از مودّةالقربى و در باب 94، ص 492 از خوارزمى به دو سند از سلمان فارسى و امام سجادعليه السّلام از پدرش امام حسين عليه السّلامنقل كرده كه دوّمى چنين است :
((عَنْ عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ اَبِيهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِي عليهماالسّلام قَالَ: دَخَلْتُ عَلَىجَدّى رَسُولِ اللّهِ صلّى اللّه عليه و آله و سلّم

فَاَجْلَسَنِى عَلَى فَخِذِهِ وَقالَ لِى : اِنَّ اللّهَاِخْتارَ مِنْ صُلْبِكَ يا حُسَيْنُ تِسْعَةَ اَئمَّةٍ تاسِعُهُمْ قائِمُهُمْ وَكُلُّهُمْ فِى الْفَضْلِ وَالْمَنْزِلَةِعِنْدَاللّهِ

سَوَاءٌ)).
يعنى :
((امام مى فرمايد: به محضر جدّم رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شرفياب شدم، مرا روى زانوى خويش نشانيد و فرمود: خداوند از صلب تو نُه نفر امام اختيار كرده كهنهم آنان قائم آنان است و همه در فضيلت و مقام پيش خداوند يكسانند)).
بنابراين ، مهدى عليه السّلام يك مهدى معين و نهمين فرزند امام حسين عليه السّلام است .
ناگفته نماند كه كتاب ((مودة ذوى القربى )) تأ ليف سيدعلى بن شهاب همدانى شافعى(متوفاى 786) حاوى چهارده فصل است و شيخ سليمان حنفى همه آن كتاب را در ينابيعالمودّه آورده و آن را باب پنجاه و ششم اين كتاب قرار داده است و درفصل دهم تحت عنوان ((المودّة العاشرة فى عدد الائمة وانّ المهدى منهم )) حديث مبارك فوقراچنانكه گفته شد - در ص 258 از سليم بن قيس هلالى از سلمان فارسى ازرسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل كرده است .
بنابراين ، آنچه ما به دست آورده ايم اين است كه حديث فوق در كتابهاىمقتل خوارزمى ، در ارجح المطالب ، مناقب مرتضوى ، مودة ذوى القربى و ينابيع المودّهنقل شده است و بر مهدى شخصى دلالت دارد؛ يعنى مهدى موعود عليه السّلام فرزند نهمامام حسين عليه السّلام است .
حمّوئى جوينى شافعى از عبداللّه بن عبّاس نقل كرده كه گفت :
((سَمِعْتُ رَسُولَ اللّهِ صلّى اللّه عليه و آله و سلّم يَقُولُ: اَنا وَ عَلِيُّ وَالْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُوَتِسْعَةٌ مِنْ وِلْدِ الْحُسَيْنِ مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُونَ)).(54)
يعنى :
((شنيدم كه حضرت مى فرمود: من ، على ، حسن ، حسين و نُه نفر از فرزندان حسين همه پاكشده از طرف خدا و معصوم هستيم )).
و نيز همين حديث را از اصبغ بن نباته از عبداللّه بن عبّاسنقل كرده است (55) . همچنين حديث فوق در ينابيع المودّه (56) از كتاب مودّة القربى(مودّت دهم ) و از فرائد السمطين (57) نقل شده است .
از اين حديث نيز روشن مى شود كه مهدى موعود - صلوات اللّه عليه - فرزند نهم امام حسينعليه السّلام است .
اگر بگويند: چه مانعى دارد كه فرزند امام حسين باشد ولى بعداً در آخرالزمان متولّدشود؟! مى گوييم : به قرينه روايات گذشته و روايات آينده ، نه نفر پشت سر هممنظورند؛ يعنى امام دوازدهم فرزند نهم امام حسين عليه السّلام است .
6 - شبراوى شافعى مصرى (متوفاى 1172) در كتاب ((الاتحاف بحبّ الاشراف ))(58) و ابن صبّاغ مالكى در فصول المهمّه (59) نقل مى كنند كه دعبل بن على خزاعى مى گويد: چون به محضر حضرت رضا عليه السّلامرسيدم و در ضمن قصيده خود، اين دو شعر را خواندم كه :

خُرُوجُ اِمامٍ لا مَحالَةَ خارِجٌ
يَقُومُ عَلَى اسْمِ اللّهِ وَالْبَرَكاتِ
يُمَيِّزُ فِينا كُلَّ حَقٍّ وَ باطِلٍ
وَ يَجْزِى عَلَى النَّعْماءِ وَالْنَّقَماتِ
حضرت رضا عليه السّلام با گريه سرش را بلند كرد و فرمود: اىدعبل ! در اين دو شعر جبرئيل به زبان تو سخن گفته است ، آيا مى دانى آن كدام امام استكه قيام مى كند؟ گفتم : نمى دانم فقط شنيده ام كه امامى از شمااهل بيت ، قيام مى كند و زمين را پر از عدل خواهد كرد.
((فَقالَ: يا دِعْبِلُ! اَلاِْمامُ بَعْدِيِ مُحَمَّدٌ اِبْنِى ، وَبَعْدَهُ عَلِيُّ اِبْنُهُ، وَبَعْدَهُ اِبْنُهُ الْحَسَنُوَبَعْدَالْحَسَنِ اِبْنُهُ الْحُجَّةُ الْقائِمُ الْمُنْتَظرُ فِى غَيْبَتِهِ

الْمُطاعُ فِى ظُهُورِهِ وَلَوْ لَمْ يَبْقَمِنَ الدُّنْيا اِلاّ يَوْمٌ واحِدٌ لَطَوَّلَ اللّهُ ذلِكَ الْيَوْمَ حَتّى يَخْرُجَ فَيَمْلا اْلاَرْضَ عَدْلاً كَما مُلِئَتْجَوْراً)).
يعنى :
((اى دعبل ! امام بعد از من پسرم محمّد و بعد از او پسر اوست و بعد از او حسن و بعد از حسنپسرش حجّت كه در زمان غيبت او، انتظارش كشيده مى شود - و وقتى ظهور كند، مورد اطاعتخواهد بود، اگر از عمر دنيا نماند مگر يك روز، خدا آن روز را طولانى خواهد كرد تاخروج نموده و زمين را پر از عدل و داد گرداند همانطور كه از ظلم پر شده باشد)).
همچنين شيخ ‌الاسلام حمّوئى در فرائد السمطين (60) از ابوالصلت عبدالسلام هروىنقل كرده ، مى گويد: از دعبل بن على خزاعى شنيدم كه مى گفت : چون قصيده ام را كهاوّلش ‍ ((مدارس آياتٍ خلت من تلاوة )) است بر حضرت رضا عليه السّلام خواندم و رسيدمبه اين شعر كه :
خُرُوجُ اِمامٍ لا مَحالَةَ خارِجٌ - يَقُومُ عَلَى اسْمِ اللّهِ وَالْبَرَكاتِ
يُمَيِّزُ فِينا كُلَّ حَقٍّ وَ باطِلٍ - وَ يَجْزِى عَلَى النَّعْماءِ وَالنَّقَماتِ
حضرت رضا عليه السّلام با صداى بلند گريه كرد و سر بلند نموده فرمود: نزديكبيا يا خزاعى ! روح القدس در اين دو بيت به زبان تو سخن گفته ، آيا مى دانى اين امامكدام است و كى قيام مى كند؟ گفتم : نه ، مولاى من ! فقط شنيده ام كه امامى از شمااهل بيت خروج كرده و زمين را از فساد پاك كرده و با عدالت پر مى گرداند.
((فَقالَ: يا دِعْبِلُ! اَلاِْمامُ بَعْدِى مُحَمَّدٌ اِبْنِى ، وَبَعْدَ محَمَّدٍ اِبْنُهُ عَلِيُّ، وَبَعْدَ عَلّىٍ اِبْنُهُالْحَسَنُ وَبَعْدَ الْحَسَنِ اِبْنُهُ الْحُجَّةُ الْقائِمُ الْمُنْتَظرُ

فِى غَيْبَتِهِ الْمُطاعُ فِى ظُهُورِهِ وَلَوْلَمْ يَبْقَ مِنَ الدُّنْيا اِلاّ يَوْمٌ واحِدٌ لَطَوَّلَ اللّهُ ذلِكَ الْيَوْمَ حَتّى يَخْرُجَ فَيَمْلاَ ها عَدْلاً كَمامُلِئَتْ جَوْراً)).

اما ظهور مهدى موعود، كى خواهد بود، خبردادن از آن دشوار است (يعنى نمى شود تعيينكرد) امام رضا عليه السّلام مى فرمايد: پدرم از پدرانش و از على عليهم السّلام حديثىنقل كرد و آن اينكه به رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم گفته شد: قائم كه ازذريه شماست كى خروج خواهدكرد؟فرمود: حكايت اومثل حكايت روز قيامت است (... لايجَلِّيهالِوَقْتِهاإ لاّ هُوَثَقُلَتْ فِى السَّمواتِ وَاْلاَرْضِ لا تأتِيكُمْ اِلاّ بَغْتَةً...).(61)
نا گفته نماند كه همين حديث را حافظ قندوزى حنفى از فرائد حمّوئى شافعى - چنانكهنقل شد - نقل كرده است .(62)
اين حديث نيز دلالت بر مهدى شخصى دارد و اينكه مهدى موعود - صلوات اللّه عليهفرزند چهارم حضرت رضا عليه السّلام است .
7 - شيخ الاسلام حمّوئى جوينى شافعى در فرائد السمطين (63) از حسين بن خالدنقل كرده كه [امام ] على بن موسى الرضا [عليهماالسّلام ] فرمود: كسى كه ورع ندارد،دين ندارد و كسى كه تقيّه ندارد ايمان ندارد
و (اِنَّ اَكْرَمَكُمْ عِنْدَاللّهِ اَتْقاكُمْ)؛
يعنى :
عمل كننده تر به تقيّه ، گفته شد: يابن رسول اللّه ! تا كى تقيّه كنيم ؟ فرمود: تا روزوقت معلوم و آن روز خروج قائم ماست ، هركسى تاقبل از خروج قائم تقيّه را ترك كند از ما نيست .
((فَقِيلَ لَهُ يَابْنَ رسُولِاللّهِ وَ مَنِ الْقائِمُ مِنْكُمْ اَهْلَ الْبَيْتِ؟ قالَ: الرّابِعُ مِنْ وِلْدِى اِبْنُسَيِّدَةِ اْلاِماءِ يُطَهِّرُ اللّهُ بِهِ اْلاَرْضَ مِنْ كُلِّ جَوْرٍ،

وَيُقَدِّسُها مِنْ كُلِّ ظُلْمٍ وَهُوَ الَّذِى يَشُكُّالنَّاسُ فِى وِلادَتِهِ وَهُوَ صاحِبُ الْغَيْبَةِ قَبْلَ خُرُوجِهِ فَاِذا خَرَجَ اَشَرَقَتِ اْلاَرْضُ بِنُورِهِ)).
يعنى :
((گفته شد يابن رسولاللّه ! كداميك از شما اهل بيت ، قائم است ؟ فرمود: فرزندچهارم من ، پسر خانم كنيزان ،خداوند به وسيله او زمين را از هر ظلمى ، پاك و از هر ستمى ، خالى مى گرداند، او هماناست كه مردم در ولادت وى شك مى كنند و او صاحب غيبت است و چون خروج كند، زمين بانورش روشن مى گردد)).
و او همان است كه زمين براى وى پيچيده شود و براى وى سايه اى نباشد و او همان استكه منادى در باره وى از آسمان ندا مى كند؛ ندايى كه خدا آن را به گوش همهاهل زمين مى رساند، منادى مى گويد: بدانيد حجّت خدا در كنار كعبه ظهور كرده ، تابع اوشويد كه حق در او و با اوست و آن است قول خداى عزّوجلّ كه مى فرمايد: (اِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْعَليْهِمْ مِنَ السَّماءِ ايَةً فَظَلَّتْ اَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ).(64)
اين حديث مانند حديث سابق بر مهدى معيّن دلالت دارد.
حافظ قندوزى همين حديث را از فرائد السمطيننقل كرده و مى گويد: ((قالَ الشَّيْخُ الْمُحَدِّثُ الْفَقِيهُ مُحَمَّدُ بْنُ اِبْراهِيم الْجُوَيْنِيُّالْحَمّوئِيُّ الشَّافِعِيُّ فِي كِتابِهِ فَرائِدِ السِّمْطَيْنِ عَنْدِعْبِل الْخُزاعِىِّ...)).(65)
8 - ابن صبّاغ مالكى در الفصول المهمّه (66) كه آن را در معرفت ائمّه نگاشته است ،مى گويد:
((وَ رَوى اِبْنُ الْخَشّابِ فِى كِتابِهِ مَوالِيدِ اَهْلِ الْبَيْتِ يَرْفَعُهُ بِسَنَدِهِ اِلى عَلِيِّ بْنِمُوسىَ الْرِّضا عليه السّلام اَنَّهُ قالَ: الْخَلَفُ الصّالِحُ مِنْ

وِلْدِ ابِى مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِعَلِيٍّ وَهُوَ صاحِبُ الزَّمانِ الْقائِمُ الْمَهْدِىُّ)).
يعنى :
((ابن خشّاب ، ابو محمد عبداللّه بن احمد بغدادى در كتاب خود كه سندش را به امام رضاعليه السّلام رسانده مى گويد آن حضرت فرمودند: خلف صالح (مهدى موعود) ازفرزندان ابى محمد حسن بن على عسكرى است و او صاحب الزمان و قائم مهدى است )).
اين روايت نيز دليل صريح بر مهدى شخصى است كه آن حضرت فرزند امام عسكرى عليهالسّلام مى باشد.
9 - شيخ الاسلام حمّوئى شافعى در فرائد السمطين (67) و موفّق بن احمد خوارزمىحنفى در كتاب مقتل الحسين (68) عليه السّلام از ابى سلمى كه شترچرانرسول خداصلّى اللّه عليه و آله و سلّم بود(69) ،نقل مى كنندكه مىگويد:ازرسول خداصلّى اللّه عليه و آله و سلّم شنيدم كه مى فرمود:در شب معراج ازطرف خداى جليل خطاب آمد كه :
(آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا اُنْزِلَ اِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ ...)(70) ،
گفتم : ((والمؤ منون ))، خطاب رسيد:
راست گفتى اى محمَّد! كدام كس را در ميان امّت خود گذاشتى ؟ گفتم : بهترين آنان را،خطاب رسيد: على بن ابى طالب را؟ گفتم : آرى پروردگارا! خطاب رسيد: يامحمَّد! من بهزمين توجه كاملى كردم و تو را از ميان اهل زمين اختيار كردم و نامى از نامهاى خود را براىتو مشتق كردم ، من ياد نمى شوم مگر آنكه تو هم با من ياد شوى ، منم محمود و توئىمحمَّد. بعد دفعه دوّم به زمين نظر كردم ، از آن ((على )) را برگزيدم و نامى از نامهاىخود براى او مشتق كردم ، منم اعلى و اوست على . يامحمَّد! من تو را و على ، فاطمه ، حسن ،حسين و امامان از فرزندان حسين را از نور خود آفريدم (71) و ولايت شما را براهل آسمانها و زمين عرضه كردم ، هر كه آن راقبول كرد، نزد من از مؤ منين است و هر كه انكار نمود، از كفّار است . اى محمَّد! اگر بنده اىاز بندگان من مرا عبادت كند تا از كار افتد و يا مانند مشك خشكى گردد ولى درحال انكار ولايت شما پيش من آيد، او را نمى آمرزم تا اقرار به ولايت شما كند. اى محمَّد! آيامى خواهى اوصياى خودت را ببينى ؟ گفتم : آرى بارخدايا! خطاب آمد: به طرف راستعرش خدا بنگر: ((فَالْتَفَتُّ فَاِذا اَناَ بِعَلِي وَفاطِمَةَ وَالْحَسَنِ

وَالْحُسَيْنِ وَعَلِيِّ بْنِالْحُسَيْنِ وَمُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ وَجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَمُوسىَ بْنِ جَعْفَرٍ، وَعَلِىِّ بْنِ مُوسى وَمُحَمَّدِبْنِ عَلِي وَعَلِىِّ بْنِ مُحَمَّدٍ

وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِي وَالْمَهْدِىِّ فِى ضَحْضاحٍ مِنْ نُورٍ قِياماًيُصلُّونَ وَهُوَ - يَعْنى الْمَهْدِيَّ - فِي وَسَطِهِمْ كَأ نَّهُ كَوْكَبٌ دُرِّيُّ وَقالَ يامُحَمَّدُ هؤ لا ء

الْحُجَجُوَهُوَ الثّاثِرُ مِنْ عِتْرَتِكَ وَعِزَّتِى وَجَلالِى اِنَّهُ الْحُجَّةُ الْواجِبَةُ لاَوْلِيائِى وَالْمُنْتَقِمُ مِنْ

اَعْدائِى )).
يعنى :
((من به طرف راست عرش خدا نگاه كردم ناگاه ديدم : على ، فاطمه ، حسن ، حسين ، على بنالحسين ، محمد بن على ، جعفر بن محمد، موسى بن جعفر كاظم ، على بن موسى الرضا،محمد بن على جواد، على بن محمد هادى ، حسن بن على عسكرى و مهدى را در حالى كه دردريايى از نور ايستاده بودند و نماز مى خواندند، ديدم و مهدى در وسط آنان مانند ستارهدرخشانى بود. خدا فرمود: اى محمَّد! اينان حجتها هستند، مهدى منتقم عترت تو است به عزّتو جلال خودم قسم ! او حجّتى است كه ولايتش بر اولياى من واجب است و او انتقام گيرنده ازدشمنان من است )).
حافظ حنفى قندوزى ، اين حديث شريف را در ينابيع المودّه (72) از خوارزمىنقل كرده و مى گويد: حمّوئى نيز در فرائد آن رانقل كرده است و در ينابيع به جاى ((والمهدى ))، عبارت ((ومحمد المهدى بن الحسن )) آمدهاست ، اين حديث گذشته از دلالت بر مهدى شخصى ، حاوى اسامى مبارك همه امامان -صلوات اللّه عليهم اجمعين - است .
10 - موفّق بن احمد خوارزمى در مقتل الحسين (73) و شيخ الاسلام حمّوئى شافعى درفرائد السمطين (74) و سعيد بن بشير از على بن ابى طالب ، عليه السّلامنقل كرده اند كه فرمود:
((قالَ رَسُولُ اللّهِ صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اَنَا وارِدُكُمْ عَلَى الْحَوْضِ وَاَنْتَ ياعَلِيُّالسّاقِىُّ وَالْحَسَنُ الرّائِدُ(75) وَالْحُسَيْنُ اْلا مِرُ وَ عَلِىُّ

بْنُ الْحُسَيْنِ الْفارِطُ وَمُحَمَّدُ بْنُعَلِيٍّ الْنّاشِرُ وَجَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ السّائِقُ وَ مُوسىَ بْنُ جَعْفَرٍ مُحْصِيِ الْمُحِبِّينَوَالْمُبْغِضِينَ وَقامِعُ

الْمُنافِقينَ وَعَلِيُّ بْنُ مُوسى مُعِينُ الْمُؤُمِنينَ وَمُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مُنْزِلُ اَهْلِالْجَنَّةِ فِي دَرَجاتِهِمْ وَعَلِىُّ بْنُ مُحَمَّدٍ خَطِيبُ شِيعَتِهِ وَمُزَوِّجُهُمُ

الْحُورَ الْعِينَ وَالْحَسَنُ بْنُعَلِي سِراجُ اَهْلِ الْجَنَّةِ يَسْتَضِيئُونَ بِهِ وَالمَهْدِيُّ شَفِيعُهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ حَيْثُ لا يأ ذَنُاللّهُ اِلاّ لِمَنْ يَشاءُ

وَيَرْضى )).
يعنى :
((من پيشتر از شما وارد(76) حوض كوثر مى شوم و تو، يا على ساقى كوثر هستى وحسن ، مدير آن است . حسين ، فرمانده آن مى باشد على بن الحسين ، سابق بر ديگران دررسيدن به آن ، امام باقر مقسّم آن ، جعفر صادق ، سوق دهنده به آن ، موسى بن جعفر،شمارنده دوستان و دشمنان و زايل كننده منافقان ، على بن موسى ، يار مؤ منان ، محمد بنعلى جواد، نازل كننده اهل بهشت در درجاتشان و على بن محمد هادى ، خطيب شيعه و تزويجكننده حورالعين به آنان است ، حسن بن - على عسكرى ، چراغاهل بهشت است و مردم از روشنايى آن روشنايى مى گيرند و مهدى موعود شفاعت كننده آناناست در مكانى كه خدا اجازه شفاعت نمى دهد مگر به كسى كه بخواهد و از او راضىباشد)).
اين حديث مبارك نيز كه برادران اهل سنّت به صورتمقبول ، آن را نقل كرده اند حاوى نامهاى پاك دوازده امام عليهم السّلام است .
11 - حافظ سليمان قندوزى از جابر بن يزيد جعفىنقل كرده مى گويد: شنيدم جابر بن عبداللّه انصارى مى گفت :رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به من فرمود:
((يا جابِرُ! اِنَّ اَوْصِيائِى وَاَئمّةَ الْمُسْلِمِينَ مِنْ بَعْدِى اَوَّلُهُمْ عَلِيُّ، ثُمَّ الْحَسَنُ، ثُمَّالْحُسَيْنُ، ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ، ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيّ؛

اَلْمَعْرُوفُ بِالْباقِرِ سَتُدْرِكُهُياجابِرُ فَاِذا لَقِيتَهُ فَاقْرَئهُ مِنّى السَّلامَ، ثُمَّ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ، ثُمَّ مُوسىَ بْنُ جَعْفَرٍ،ثُمَّ عَلِىُّ بْنُ مُوسى ، ثُمَّ

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِي ، ثُمَّ عَلِىُّ بْنُ مُحَمَّدٍ، ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِي ، ثُمَّالْقائِمُ، اِسْمُهُ اِسْمِى وَ كُنْيَتُهُ كُنْيَتِى اِبْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِي ، ذاكَ

الّذِىِ يَفْتَحُ اللّهُعَلَى يَدَيْهِ مَشارِقَ الاَرْضِ وَ مَغارِبَها ذَاكَ الّذِى يَغِيبُ عَنْ اَوْلِيائِهِ غَيْبَةً لا يَثْبُتُ عَلَىالْقَوْلِ بِاِمامَتِهِ اِلاّ مَنِ امْتَحَنَ اللّهُ

قَلْبَهُ لِلاِيمانِ)).(77)
يعنى :
((اى جابر! اوصياى من و امامان مسلمين بعد از من ،اوّل آنان على بن ابى طالب است ، بعد از او حسن ، بعد از او حسين ، بعد از او على بنحسين ، بعد از او محمد بن على ، معروف به باقر، اى جابر! تو او را درك خواهى كرد وچون به خدمتش رسيدى ، سلام مرا به او برسان ، بعد از او جعفر بن محمد، بعد از اوموسى بن جعفر، بعد از او على بن موسى ، بعد از او محمد بن على ، بعد از او على بنمحمد، بعد از او حسن بن على ، بعد از او قائمآل محمَّد كه نامش نام من و كنيه اش كنيه من است پسر حسن بن على ، او همان است كه خدا بهدست وى ، شرق و غرب زمين را فتح مى كند، او همان است كه از دوستان خويش ‍ مدت زيادىغايب مى شود تا حدى كه در اعتقاد به امامت او باقى نمى ماند مگر آنانكه خداوندقلوبشان را با ايمان امتحان كرده است )).
جابر مى گويد: ((گفتم يا رسول اللّه ! آيا مردم در زمان غيبت از وجود وى منتفع مىشوند؟ فرمود: آرى به خدايى كه مرا به حق فرستاده ، مردم در زمان غيبت از نور ولايتش ‍روشنايى مى گيرند چنانكه مردم از آفتاب بهره مى برند با آنكه زير ابرهاست . اىجابر! اينكه گفتم از مكنونات سرّ خداست و از علم مخزون پروردگار مى باشد، آن رااظهار مكن مگر به كسى كه اهليّت دارد)).
12 - شيخ الاسلام حمّوئى شافعى در فرائد السمطين (78) و حافظ سليمان قندوزىحنفى در ينابيع المودّه (79) از مجاهد از ابن عباسنقل كرده كه يك نفر يهودى به نام ((نعثل )) محضررسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آمد و گفت : يا محمَّد! از تو از چيزهايى مى پرسمكه مدتى است در ذهن من خلجان مى كنند، اگر جواب قانع كننده دادى به دست تو مسلمانخواهم شد، حضرت فرمود: بپرس اى اباعماره !... سؤال كرد وصى تو كيست ؟ چون هيچ پيامبرى نيست مگر آنكه وصيّى دارد و پيامبر ما، موسىبن عمران به يوشع بن نون وصيّت كرد.
((فَقالَ: نَعَمْ اِنَّ وَصيِّى وَالْخَلِيْفَةَ مِنْ بَعْدِى عَلِىُّ بْنُ اَبِى طالِبٍ، وَ بَعْدَهُ سِبْطايَالْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَيْنُ، يَتْلُوهُ تِسْعةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ

اَئمَّةُ اَبْرارٍ. قالَ:يامُحَمَّدُ!فَسَمِّهِمْ لِى قالَ: نَعَمْ اِذا مَضى اَلْحُسَيْنُ فَاِبْنُهُ عَلِيُّ، فَاِذا مَضى عَلِيُّ فَاِبْنُهُمُحَمَّدٌ، فاِذا مَضى مُحَمَّدٌ فَاِبْنُهُ

جَعْفَرٌ فَاِذا مَضى جَعْفَرٌ فَاِبْنُهُ مُوسى ، فَاِذا مَضىمُوسى فَاِبْنُهُ عَلِىُّ فَاِذا مَضى عَلِىُّ فَاِبْنُهُ مُحَمَّدٌ، ثُمَّ اِبْنُهُ عَلِيُّ ثُمَّ اِبْنُهُ حَسَنٌ، ثُمَّ

الْحُجَّةُ بْنُ الْحَسَنِ، فَهذِهِ اِثْنا عَشَرَ اَئمَّةً عَدَدَ نُقَباءِ بَنِىاِسْرائِيل )).
((رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: آرى وصىّ من و خليفه بعد از من علىبن ابى طالب است و بعد از او دو نوه من به ترتيب حسن و حسين هستند، نُه نفر امامانابرار از صلب حسين خواهند بود. نعثل گفت : يامحمَّد! راست گفتى آن نُه نفر را نام ببر،حضرت فرمود: آرى چون حسين از دنيا رفت ، فرزندش على بن حسين امام است ، و چون علىاز دنيا رود، پسرش محمَّد، امام خواهد بود و چون محمَّد باقر از دنيا رفت ، پسرش جعفرصادق ، امام خواهد بود و چون جعفر از دنيا رود، پسرش موسى امام خواهد بود و چونموسى وفات كند، پسرش على امام خواهد بود و چون على رحلت نمايد پسرش محمَّد درجاى او امام خواهد بود و چون محمَّد به لقاءاللّهنايل شود، پسرش على و بعد از او پسرش حسن ، بعد از او حجّة بن الحسن امام خواهد بود،اينان دوازده نفر امامند به عدد نقباى بنى اسرائيل )).
نعثل گفت : مكانشان در بهشت كجاست ؟ حضرت فرمود: با من و در درجه من .نعثل گفت : ((اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاّ اللّه وَ اَنَّكَ رَسُولُ اللّهِ وَاَشْهَدُ اَنَّهُمُ اْلاَوْصياءُ بَعْدَكَ)). من دركتابهاى گذشته اين طور يافته ام كه فرمودى . و در عهد موسى بن عمران آمده است كه :چون آخرالزمان شود، پيامبرى به نام ((احمد)) مبعوث مى شود كه او خاتم الانبياء استبعد از او پيامبرى نخواهد آمد و از صلب او امامانِ ابرار به عدد اسباط، به وجود مىآيد.(80)
حضرت فرمود: اى اباعماره ! آيا ((اسباط)) را مى شناسى ؟ گفت : آرى يارسول اللّه ! آنان دوازده نفر بودند؛ اولشان لاوى بن برخيا بود كه مدت طولانى ازبنى اسرائيل غايب و بعد ظاهر شد، خداوند به وسيله او شريعت را بعد از كهنه شدن ،پيروز گردانيد و او با ((قرشطياى ))(81) پادشاه جنگيد و او را كشت .
حضرت فرمود: آنچه در بنى اسرائيل اتفاق افتاد در امت من طابقالنعل بالنعل به وجود خواهد آمد و دوازدهمين نفر ازنسل من (82) ، غايب مى شود و براى امت من زمانى مى آيد كه از اسلام جز نامى و از قرآنجز اسمى نمى ماند، و در آن وقت خداوند به او اجازه خروج مى دهد. او اسلام را پيروز ودين را تجديد مى كند، بعد فرمود: خوشا! بهحال كسى كه آنان را دوست بدارد، واى بر دشمن دارنده آنان و خوشا! بهحال كسى كه به آنان چنگ بزند.
نعثل پس از شنيدن اين سخنان بپا خاست و در محضر آن حضرت چنين خواند:
صَلَّى الْعَلِيُّ ذُو الْعُلى - عَلَيْكَ يا خَيْرَ الْبَشَرْ - اَنْتَ الْنَّبِيُّ الْمُصْطَفى - وَالْهاشِمِيُّالْمُفْتَخَرْ - بِكُمْ هَدانا رَبُّنا - وَفِيكَ نَرجُو ما اُمِرْ - وَ

مَعْشَرٌ سَمَّيْتَهُمْ - اَئِمَّةً اِثْنَى عَشَرْحَباهُمْ رَبُّ الْعُلى - ثُمَّ صَفّاهُمْ مِنْ كَدَرْ - قَدْ فازَ مَنْ والاهُمْ - وَخابَ مَنْ عادى الزَّهَرْ - آخِرُهُمْ

يسْقِى الظما - وَهُوَ اْلاِمامُ الْمُنْتَظَرْ - عِتْرتُكَ اْلاَخْيارُ لِى والتّابِعُونَ ما اُمِرْ - مَنْ كانَ عَنْهُمْمُعْرِضاً - فَسَوفَ يُصْلى بِالسَّقَرْ - ناگفته نماند كه در بعضى عبارات ، ميان ينابيعو فرائد، فرقى هست و ما سؤ ال و جواب فوق را از فرائد ترجمه كرده ايم .
13 - حافظ حنفى از جابر بن عبداللّه انصارىنقل كرده است كه : جندل بن جنادة بن جبير يهودى محضررسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آمد و گفت : يامحمَّد! من شب گذشته حضرت موسىرا در خواب ديدم فرمود: اى جندل به دست محمَّد خاتم الانبياء اس لام بياور و بهاوصيايى كه بعد از او خواهند بود چنگ بزن . گفتم : اسلام مى آورم . حمد خدا را كه اسلامآوردم و خداوند مرا به وسيله تو هدايت كرد. بعد گفت يارسول اللّه ! از اوصياى خودت به من خبر ده تا به آنان تمسك نمايم ، حضرت فرمود:اوصياى من بعد از من دوازده نفرند. جندل گفت : در تورات چنين يافته ايم يارسول اللّه ! آنها را نام ببريد، حضرت فرمود:
((اَوَّلُهُمْ سَيِّدُ اْلاَوْصِياء اَبُو اْلاَئِمَّةِ عَلِيُّ ثُمَّ اِبْناهُ الْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ فَاسْتَمْسِكْ بِهِمْوَلايَغُرَّنَّكَ جَهْلُ الْجاهِلِينَ، فَاِذا وُلِدَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ

يَقْضِي اللّهُ عَلَيْكَ وَ يَكُونُ آخِرُزادِشَرْبَةَ - لَبَنٍ تَشْرَبُهُ)).
يعنى :
((اوّل آنان سيد اوصيا و پدر امامان ؛ على بن أ بى طالب سپس دو پسر او حسن و حسين اند.به آنان تمسك كن و جهالت جاهلان ،
مغرورت نكند و چون على بن حسين به دنيا آمدخداوند مرگ تو را مى رساند و آخرين توشه ات شيرى خواهد بود كه مى نوشى )).
جندل گفت : در تورات و در ديگر كتب انبيا عليهم السّلام يافته ايم كه ((ايليا، شبر وشبير)) على ، حسن و حسين هستند، اينك بفرماييد بعد از حسين چه كسانند و نامهايشان چيست ؟حضرت فرمود:
((اِذَا انْقَضَتْ مُدَّةُ الْحُسَيْنِ فَالاِمامُ اِبْنُهُ عَلِىُّ وَ يُلَقَّبُ بِزَيْنِ الْعابِدِينَ، فَبَعْدَهُ اِبْنُهُمُحَمَّدٌ يُلَقَّبُ بِالْباقِرِ، فَبَعْدَهُ اِبْنُهُ جَعْفَرٌ يُدْعى بِالصّادِقِ،

فَبَعْدَهُ اِبْنُهُ مُوسى يُدْعىبِالْكاظِمِ، فَبَعْدَهُ اِبْنُهُ عَلِىُّ يُدْعى بِالرِّضا، فَبَعْدَهُ اِبْنُهُ مُحَمَّدٌ يُدْعى بِالْتَقِيِّوَالزَّكِيِّ، فَبَعْدَهُ اِبْنُهُ عَلِيُّ يُدْعى

بِالنَّقِيِّ وَالْهادِيِّ، فَبَعْدَهُ اِبْنُهُ الْحَسَنُ يُدْعىبِالْعَسْكَرِيِّ، فَبَعْدَهُ اِبْنُهُ مُحَمَّدٌ يُدْعى بِالْمَهْدِىِّ وَالْقائِمِ وَالْحُجَّةِ، فَيَغِيبُ ثُمَّ يَخْرُج -فَاِذا خَرَجَ

يَمْلاُ اْلاَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً كَما مُلِئَتْ جَوْراً وَظُلْماً...)).
يعنى :
((وقتى كه مدت امام حسين منقضى شد پس امام ، فرزندش على خواهد بود كه ملقب به زينالعابدين است ، بعد از او فرزندش محمدباقر، بعد از او فرزندش جعفر صادق ، بعد ازاو فرزندش موسى كاظم ، بعد از او فرزندش على كه رضا خوانده مى شود، بعد از اوفرزندش محمد كه به تقى و زكى و بعد از او فرزندش على كه به نقى و هادى خواندهمى شود؛ بعد از او فرزندش حسن عسكرى ، بعد از او محمّد كه مهدى ، قائم و حجّت خواندهمى شود، غايب مى شود سپس خروج مى كند، زمانى كه خارج شود، زمين را پر ازعدل و داد خواهد نمود همانطور كه از ظلم و جور پر شده است ...)).
بعد اضافه فرمود:
خوشا به حال آنانكه در غيبت او صبر مى كنند، خوشا بهحال كسانى كه در محبت آنان دايمى خواهند بود. آنان هماناهل تقوا هستند كه خدا فرموده : (... هدًى لِلْمُتَّقِينَ # الَّذِينَ يُؤ مِنُونَ بِالْغَيْبِ ...)(83) وفرموده : (اُولئِكَ حِزبُ اللّه اَلا اِنَّ حِزبَ اللّه هُمُ الْغالِبُونَ).جندل گفت : حمد خدا را كه مرا به معرفت آنان موفق فرمود.(84)
جندل تا ولادت امام زين العابدين زنده بود، آنگاه به طائف رفت و در آنجا مريض شد وشيرى آشاميد، سپس گفت : رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به من خبر داده كهآخرين طعام من از دنيا شيرى خواهد بود، آنگاه وفات كرد و در طائف در محلى به نام((كوزاره )) به خاك سپرده شد.
14 - شعرانى شافعى مصرى دركتاب ((اليواقيت والجواهر))(85) و محمد صبان دركتاب اسعاف الراغبين (86) و عدوى حمزاوى مالكى مصرى در كتاب مشارق الانوار(87) از فتوحات مكيّه محى الدين بن عربى نقل كرده اند(88) كه مى گويد:
((اِعْلَمُوا اَنَّه لابُدَّ مِنْ خُرُوجِ الْمَهْدِيِّ عليه السّلام لكِنْ لا يَخْرُجُ حَتّى تَمْتَلِى ءَ اْلاَرْضُجَوْراً وَ ظُلْماً فَيَمْلَؤُها قِسْطاً وَعَدْلاً وَهُوَ مِنْ عِتْرَةِ

رَسُولِاللّهِ صلّى اللّه عليه و آله و سلّممِنْ وُلْدِ فاطِمَةَ رَضِيَاللّه تَعالى عَنْها، جَدُّهُ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِىِّ بْنِ اَبِي طالِبٍ وَوالِدُهُالاِمامُ حَسَنُ

الْعَسْكَرِيُّ اِبْنُ اْلاِمامِ عَلِيٍّ النَّقِيِّ (بِالْنُّونِ) اِبْنِ الاِمام مُحَمَّدٍ التَّقِيِّ (بالتاء)اِبْنِ الاِمام عَلِي الْرِّضا، اِبْنِ الاِمام مُوسىَ الْكاظِمِ اِبْنِ

اْلاِمام جَعْفَرٍ الصّادِقِ، اِبْنِ اْلاِمامِمُحَمَّدٍ الْباقِرِ، اِبْنِ الاِمامِ زَيْنِ الْعابِدِينَ، عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ، اِبْنِ الاِمامِ الْحُسَيْنِ، اِبْنِاْلاِمامِ عَلِىِّ بْنِ

أ بِى طالِبٍ رَضِيَ اللّه تَعالى عَنْهُمْ، يُواطِئُ اِسْمُهُ اِسْمَ رَسُولِاللّه صلّىاللّه عليه و آله و سلّم يُبايِعُهُ الْمُسْلِمُونَ بَيْنَ الرُّكْنِ

وَالْمَقامِ...)).
يعنى :
((بدانيد مهدى موعود، ناچار ظهور خواهد كرد ولى ظهور نمى كند تا زمين از ظلم پر شود،سپس او با عدل و داد پر نمايد، او از اهل بيت رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و ازنسل فاطمه 3 است ، جدّ او حسين بن على و پدرش امام حسن عسكرى است كه او پسر امام علىالنقى (با نون ) و او پسر امام محمد تقى (با تاء) و او پسر امام رضا و او پسر امامكاظم و او پسر امام صادق و او پسر امام باقر و او پسر امام زين العابدين و او پسر امامحسين و او پسر امام على بن ابى طالب - صلوات اللّه عليهم - است ، نامش نامرسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مى باشد، مسلمانان در مكّه ميان ركن و مقام ابراهيمبا او بيعت خواهند كرد)).
نا گفته نماند كه شعرانى در اليواقيت و الجواهر مى گويد: محى الدين بن عربى اينسخن را در باب 366 از فتوحات مكيه گفته است و باب مذكور در فتوحات چنين است :((الباب السادس و الستون وثلثمأ ة فى معرفةمنزل وزراء المهدى الظاهر فى آخرالزمان الذى بشّربهرسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم وهو مناهل البيت )).
اما در اين باب كه در باره مهدى موعود عليه السّلام صحبت شده عبارت بالا وجود ندارد،احتمال دارد دست جعل و افترا آن را در وقت چاپ برداشته باشد ولى اين دراستدلال ما نقصى وارد نمى كند؛ زيرا سه دانشمند فوق كه از مشاهيراهل سنت هستند به طور مقبول آن را نقل كرده اند و اگر مورد قبولشان نبودنقل نمى كردند و به شدّت ردّ مى نمودند. وانگهى نظير اين سخن از بسيارى از علما دردست است كه ذيلاً نقل خواهد شد.
15 - شيخ عبداللّه شبراوى شافعى مصرى مى گويد:
((وَ قَدْ اَشْرَقَ نُورُ هذِهِ السِّلْسِلَةِ الْهاشِميَّةِ وَالْبَيضَةِ الطّاهِرَةِ الْنَّبَوِيَّةِ وَالْعِصابَةِالْعَلَوِيَّةِ وَهُمْ اِثْنا عَشَرَ اِماماً مَناقِبُهُمْ عَلِيَّةٌ وَصِفاتُهُمْ

سَنِيَّةٌ وَ نُفُوسُهُمْ شَرِيفَةٌ اَبِيّةٌوَاَرُومَتُهُمْ كَرِيمَةٌ مُحَمَّدِيَّةٌ وَهُمْ مُحَمَّدٌ الْحُجَّةُ بْنُ الْحَسَنِ الْخالِصِ بْنِ عَلِي الهادِىِّ بْنِ مُحَمَّدٍالْجَوادِ بْنِ

عَلِي الرِّضَا بْنِ مُوسى الْكاظِمِ بْنِ جَعْفَرٍ الصّادِقِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْباقِرِ بْنِعَلِي زَيْنِ الْعابِدِينَ ابْنِ الاِمامِ الْحُسَيْنِ اَخِى الاِمامِ الْحَسَنِ وَلَدى

اللّيْثِ الْغالِبِ عَلِيِّبْنِ اَبِى طالِبٍ رَضِيَ اللّه تَعالى عَنْهُمْ اَجْمَعِينَ)).(89)
يعنى :
((نور اين سلسله هاشميّه و خاندان پاك نبوّت و جمعيت علوى ، گسترش يافته است آناندوازده نفر امامند، مناقب و فضايلشان والا و اوصافشان عالى و نفوسشان شريف و منيع وحسبشان بزرگوار و محمَّدى است و آنان عبارتند از: محمَّد حجَّة بن الحسن ... عليهم السّلام)).
اين كلمات پاك و عبارات دلپذير، نشان مى دهد كه امامان دوازده گانه عليهم السّلام درنظر بزرگان ، ثابت ، روشن و آشكار بوده است وگر نه به طورارسال مسلّم چنين چيزى نمى گفتند.
16 - شعرانى شافعى مصرى بعد از اشاره به خروجدجّال و نزول عيسى عليه السّلام و امثال آن نقل مى كند:
((فَهُناكَ يُتَرَقَّبُ خُرُوجُ الْمَهْدِيِّ عليه السّلام وَ هُوَ مِنْ اَوْلادِ حَسَنِ الْعَسْكَرِيِّ وَمَوْلِدُهُ عليهالسّلام لَيْلَةَ النِّصْفِ مِنْ شَعْبان سَنَةَ خَمْسٍ

وَخَمْسِينَ وَمأ تَيْنِ وَهُوَ باقٍ اِلى اَنْ يَجْتَمِعَبِعِيسى بْنِ مَرْيَمَ فَيَكُونَ عُمُرُهُ اِلى وَقْتِنا هذا - وَهُوَ سَنَةُ ثَمانٍ وَخَمْسِينَ وَتِسِْمِأ ةٍ -

سَبْعَمِأ ةِ سَنَةٍ وَسِتَّ سِنِينَ...))(90) .
يعنى :
((آن وقت خروج مهدى عليه السّلام انتظار مى رود و او از اولاد حسن عسكرى است ، ولادتش درشب نيمه شعبان سال 255 بوده و او زنده است تا با حضرت عيسى بن مريم در يك زمانباشند و عمرش تا امروز كه سال 958 است 706سال مى شود (ناگفته نماند كه عمر حضرت 703سال مى شود))).
همين كلام را شبلنجى نقل كرده است (91) و كلام شبلنجى در تعيين مهدى موعودصلواتاللّه عليه - چنانكه مى بينيم ، صريح است وقابل تأ ويل نيست .
17 - سيد مؤ من شبلنجى فرموده است كه : وفات ابو محمَّد حسن بن على عسكرى در روزجمعه هشتم ربيع الاوّل در سال 260 بود و از فرزندان فقط پسرش محمَّد را بعد از خودگذاشت و بعد مى گويد:
((فَصْلٌ فِى ذِكْرِ مَناقِبِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الْخالِصِ بْنِ عَلِيٍّ الْهادِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْجَوادِ بْنِعَلِيٍّ الْرِّضا بْنِ مُوسىَ الْكاظِمِ بْنِ جَعْفَرٍ

الْصّادِقِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْباقِرِ بْنِ عَلِي زَيْنِالْعابِدِينَ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِىِّ بْنِ اَبِى طالِبٍ رَضِى اللّه عَنْهُمْ، اُمُّهُ اُمُّ وَلَدٍ يُقالَ لَهانَرْجِسُ وَقِيلَ

صَيْقَلُ وَقِيلَ سُوْسَنُ وَكُنْيَتُهُ اَبُوالْقاسِمْ وَلَقَّبَهُ الاِمامِيَّةُ بِالْحُجَّةِوَالْمَهْدِيِّ وَالْخَلَفِ الْصّالِحِ وَالْقائِمِ وَالْمُنْتَظَرِ وَصاحِبِ الزَّمانِ وَاَشْهَرُها

اَلْمَهْدِيُّ...)).(92)
در اينجا باز مى بينيم اين عالِم بزرگوار از هر دوازده نفر نام مى برد و امامان عليهمالسّلام را مانند شيعه بيان مى كند و خدا مى داند كه اگر او زنده بود و از وى سؤال مى شد كه بنابر اين نقل و بنا بر احاديث گذشته ، منظوررسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از مهدى موعود و منتظر، كدام كس بود، چاره اىنداشت جز اينكه بگويد همان است كه شيعه مى گويد.
ناگفته نماند كه اكثر عبارات بزرگان اهل سنّت كه درفصل ((ولادت مهدى عليه السّلام )) نقل خواهد شد، گذشته از ولادت وى ، امام دوازدهم ومهدى موعود بودن و فرزند امام حسن عسكرى بودن را نيز مى رسانند.
18 - حافظ حنفى مى گويد: در مناقب از ابو طفيل عامر بن وائلهنقل شده و او بالاتفاق آخرين صحابى است كه از دنيا رفته و از على بن ابى طالب -رضى اللّه عنه - نقل كرده كه فرمود:
((قالَ رَسُولُ اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم يا عَلِىُّ اَنْتَ وَصِيِّى ، حَرْبُكَ حَرْبِىوَسِلْمُكَ سِلْمِى وَاَنْتَ اْلاِمامُ وَ اَبُو اْلائَّمةِ اْلاِحْدى

عَشَرَ الّذينَ هُمُ الْمُطَهَّرُونَ الْمَعْصُومُونَ وَمِنْهُمُ الْمَهْدِيُّ الَّذِي يَمْلاُ اْلاَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً...)).(93)
يعنى :
((رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: يا على ! تو وصىّ منى ، جنگ با توجنگ با من است ، مسالمت با تو مسالمت با من است ، تو امام و پدر امامان يازده گانه هستىهمانان كه مطهر و معصومند و از آنان ((مهدى )) است كه زمين را پر ازعدل و داد خواهد كرد)).
19 - شيخ الاسلام و محدّث كبير حمّوئى شافعى به سند خود از جابر بن عبداللّهانصارى نقل كرده كه گفت : به محضر فاطمه بنترسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم وارد شدم ، پيش رويش لوحى قرار داشت كهنزديك بود نورش چشم را خيره كند و در آن دوازده نام بود؛ سه نام در ظاهرش ، سه نامدر باطنش ، سه نام در آخرش و سه نام در حاشيه اش ، آنان را شمردم دوازده تا بود،گفتم : اينان نامهاى چه كسانند؟ فرمود:
((هذِهِ اَسْماءُ اْلاَوْصِياءِ اَوّلُهُمْ اِبْنُ عَمِّى وَاَحَدَ عَشَرَ مِنْ وِلْدِى آخِرُهُمْ الْقائِمُ. قالَ جابِرُ:فَرأَيْتُ فِيْها مُحَمَّداً، مُحَمَّداً، مُحَمَّداً فِى ثلاثَةِ

مَواضِعَ وَعَلِيّاً (و) عَلِيّاً (و) عَلِيّاً (و) عَلِيّاًفِى اَرْبَعَةِ مَواضِعَ)).(94)

next page

fehrest page

back page