بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب صحیفه نور جلد 2, امام خمینی (ره) ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     SAHIFE01 -
     SAHIFE02 -
     SAHIFE03 -
     SAHIFE04 -
     SAHIFE05 -
     SAHIFE06 -
     SAHIFE07 -
     SAHIFE08 -
     SAHIFE09 -
     SAHIFE10 -
     SAHIFE11 -
     SAHIFE12 -
     SAHIFE13 -
     SAHIFE14 -
     SAHIFE15 -
     SAHIFE16 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

پاسخ امام خمينى به نامه حضرت آيت الله نجفى مرعشى  
بسمه تعالى
حضرت آيت الله آقاى نجفى دامت بركاته
به عرض عالى ميرساند: مرقوم شريف كه حاكى از سلامت مزاج محترم بود و حاوىاستفسار از اينجانب بود و اصل سلامت و توفيق جنابعالى را خواستار است .
اينجانب به واسطه فشار عراق به تصويب شاه معلومالحال كه مملكت اسلامى را تا سرحد سقوط رسانده است از نجف به خارج آمده بلكهبتوانم براى اين ملت محروم كارى بكنم . ما همه موظف هستيم كه از پا ننشينيم تا سقوطسلسله بى حيثيت پهلوى .
والسلام عليكم و رحمة الله بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 19/7/75
ملت حق تعيين سرنوشت خود را دارد
بيانات امام خمينى در مورد سرسپردگى رژيم پهلوى ، به ابر قدرت ها ووظيفهمسلمين در قبال نهضت
بسم الله الرحمن الرحيم
رئيس اطلاعاتشان آمد پيش من و راجع به اينكه شما ملت ايران را مسلح نكنيد، شما فعاليتنكنيد، ما تعهداتى داريم نسبت به دولت ايران . من گفتم كه خوب شما تعهداتى نسبتبه دولت ايران داريد اما من نسبت به آن تعهد ندارم و ما هم تعهداتى خودمان داريم نسبتبه اسلام و نسبت به ملت خودمان ما به كار خودمان ادامه مى دهيم شما هر كارى كه مىخواهيد بكنيد. گفت آخر شماها هى اعلاميه مى دهيد، هر روز يك نوارى فرستيد و چه مى كنيد،شما كمش كنيد. گفتم نه ، من اعلاميه مى دهم ، نوار هم پر مى كنم و مى فرستم منبر هماگر رفتم صحبت مى كنم اينها چيزى است كه من نمى توانم كنارشان بگذارم . او هم رفتو بعد تشديد كردند به طورى كه من ديدم كه اينها ديگرتحمل مطلب را ندارند و پيشتر او اين را گفته بود كه فلانى حالا هيچ ، اما شماها (رفقاىما) را چه خواهيم كرد. من ديد كه ممكن است يك وقتى اينها به رفقاى ما يك تعرضى بكنندو ما هم مقصدى (مكانى ) پيشمان مطرح نيست ، ما مى خواهيم كارمان را انجام بدهيم بناگذاشتم كه بروم به كويت و از آنجا بعد به يكى از ممالك اسلامى بروم . با اينكهويزا هم داشتيم ، در سرحد كويت دولت كويت مانع شدند، حتى اجازه اينكه ما برويم بهفرودگاه از آنجا پرواز كنيم ، آن قدر هم اجازه ندادند، ما باز برگشتيم به عراق . معلومشد كه خود آنها هم تفاهمى داشتند، منتظر ما بودند، همان جمعيتى كه ما را آورده بودند بازآنجا ايستاده بودند. ما برگشتيم عراق و ما را بردند بصره و بعد از چندين ساعت بردندبغداد و از بغداد هم ديديم كه حالا بيائيم اينجا شايد بتوانيم يك فلان محلى براىخودمان انتخاب كنيم . موقتا آمديم به فرانسه و من خودم را ملزم مى دانم يعنى ملزم شرعىمى دانم عقلى ميدانم كه در يك وقتى كه مردم ايران قيام كرده اند و دارند كشته مى دهند،جوان هايشان را گرفته اند ازآنها يك دسته اى را كشته اند، يك دسته اى را حبس كرده اند،عده اى از علماى ما الان در حبس هستند، عده زيادشان در تبعيد هستند و مردم همه از بچه كوچكتا پيرمرد ايستاده اند الان در مقابل دستگاه شاه و همه با يك صدا مى گويند ما شاه رانمى خواهيم ، همه مسؤ ول مى شويم براى اين ملت .
و اين ملت و هر ملتى حق دارد خودش تعيين كند سرنوشت خودش را. اين از حقوق بشر استكه در اعلاميه حقوق بشر هم هست ، هر كس ، هر ملتى خودش بايد تعيين سرنوشت خودش رابكنند، ديگران نبايد بكنند. اين ملت با هم الان همه ايستاده اند و مى خواهند سرنوشتخودشان را تعيين كنند.
بى تفاوتى در مقابل جنايات بر خلاف شرع و انصاف و انسانيت است
اين است كه ما، اين آدمى كه به ما خيانت كرده است ، به اسلام ما، به دين ما خيانت كرده استمخازن ما را دارد به اجنبى مى دهد، در مقابلش يا اسلحه مى گيرد و مردم را مى كشد و يامى گيرد و مقدارى ، يك مقدارش را خرج همين كارها مى كند باقيش را هم خودشان و رفقاىخودشان از بين مى برند، يك مردمى كه الان ايستاده اند و دارند خون مى دهند براى اينكار، مائى كه در خارج هستيم مكلف هستيم كه با اينها همزبان باشيم . الان آنها، همين الانهم كه ما اينجا نشسته ايم شما بدانيد كه در آنجا انقلاباتى هست ، الان در ايران ، همين چندروز پيش از اين در خيلى از جاهاى ايران آدم كشته اند. خيلى است ، الان هم كه ما اينجانشسته ايم ، باز نمى دانيم ، شايد الان هم در ايران يك صدائى باشد و هست اما حالاكشتار هست يا نه ، الان ما نمى دانيم ، چرا، دور هستيم . هر روز اينمسائل هست . آنها در ميدان مبارزه هستند و مشغول مبارزه هستندماها اينحا بى تفاوت باشيم ومشغول به مثلا كارهاى عادى خودمان باشيم اين برخلاف انصاف ، برخلاف انسانيتبرخلاف شرع ، بر خلاف همه اينها هست . من مى توانم حالا با شما صحبت كنم و شما رادعوت كنم به اينكه با ملت خودتان كه براى منافع همه كه شماها هم جزو آنها هستيد،قيام كردند و شماها موافقت كنيد، اين جبهه هاى خارجى هر چه هستند، اينها همه همدستبشوند. من به اندازه اى كه مى توانم براى شما چند نفر حالا صحبت كنم صحبت مى كنم ،آن مقدارى هم كه مى توانم بنويسم مى نويسم و منتشر كنم . شما هم به هر اندازه اى كهمى توانيد، تظاهر هر وقت وقتش شد، مناسب شد، نوشتن ، گفتن ، به روزنامه نگارها چيزگفتن ، هرچه مى توانيد، هر كس به هر اندازه اى كه مى تواند با اين ملت ضعيف كه الانتحت چكمه اين بى انصاف ها هست بايد همراهى كرد.
قيامى كه در تاريخ سابقه ندارد
و يك همچنين قيامى كه الان در ايران هست من گمان ندارم در تاريخ سابقه داشته باشد اينرا كه يك مساءله واحدى را همه بخواهند. الان همه ، اين بچه هايى كه تازه خودشان هم الاننمى دانند چه دارند مى گويند اما مى گويند ما شاه را نمى خواهيم ، يا اينكه همه گفتهاينها هم گويند. يك بچه هفت ، هشت ساله ، پنج شش ساله ، آن كه زبان باز كرده الان مىگويد كه (مرده باد شاه ) براى اينكه ديده همه مى گويند او اين هم مى گويد. اين زبانهمه است ، اين منطق همه است و در طول تاريخ شايد ما نداشته باشيم يك وقتى كه همه يكمطلبى را با هم بگويند يعنى آن كه در آن طرف ايران ، در اقصى بلاد ايران است با آنكه در مركز است حرفش يكى باشد. الان وضع اينطور شده است و يك ملتى وقتى وضعشاينطور شد، اين پيش مى برد. اين ديگر نمى شود كه اين ملتى كه ايستاده الان درمقابل
ظلم و در مقابل قلدرى ها و آنها با توپ و تانك و او با مشت دارد مقاومت مى كند و نمى رودكنار، اين ملت شكست نمى خورد.
بسيج تبليغاتى براى شكست نهضت
الان تبليغات مختلف شروع شده است ، اين شروع بود، زياد شده است تبليغات مختلفبراى اينكه بشكنند اين وحدت را و جبهه هاى مختلف اشخاص مختلف ، اينها با آن صورتها حتى گفتند كه بنا دارند كه در دانشگاه وقتى كه باز شد دانشگاه ، يك دسته سازمانامنيتى را به صورت دانشجوها بياورند و شعار كمونيستى بدهند براى اينكه به مردمبفهمانند كه اگر شاه نباشد خواهد اينطور شد. اين شاه از كمونيست ها هم بدتر است ، اينشاه ، هر كسى از اين شاه ، از اين آدم كه بهتر است . اين چه گذاشته براى مملكت ما، جزاينكه همه اش تبليغات است ؟ چقدرها خرج تبليغات درداخل و خارج مى شود تا اينكه روزنامه ها در خارج براى او دروغ ها را بنويسند و درداخل برايش دروغ ها را بنويسند. اين مشغول اين كارهاست ومشغول جمع كردن مال و در اطراف دنيا زينت تهيه كردن و زمين خريدن ، همين است كار ايشان، ديگر چيست ؟ يا آدمكشى و آدمزنى است يا يك استفاده اينطورى از مردم . دارد استفاده مىكند و مال اين ملت را دارد تضييع مى كند.
استعمارگران بر سر خوان يغما
حرف ما اين است . ما يك كلمه حرف داريم و آن اين است كه اينهائى كه نشسته اند سر اينخوان يغما كه اسمش ايران است و هر كس از هر طرف آمده است ، هر مملكتى از هر طرف آمدهاست دارند از اين خوان يغما مى خورند و اين ملت ما، كنار اين دارد گرسنگى مى خورد، مامى گوئيم اين نباشد. ما مى گوئيم يك مملكتى ما داريم نفت دارد، مخازن ديگر دارد، غنىاست مملكت ما اين مملكت را براى خودمان بگذاريد، خودمان هم كارهايش را مى كنيم ، اگربخواهيم هم كارشناس بياوريم خودمان مى آوريم ، چرا شما مى آوريد با ماهى نمى دانمچند صدهزار تومان . كارشناس مى آوريد كه اينطور نباشد، خودمان كارشناس درست مىكنيم .
فرهنگ استعمارى ، مانعى براى رشد استعدادها
دانشگاه حالا از وقتى كه امير كبير ايجاد كرده است تا حالا به قدر 70سال يا بيشتر، خيلى سال مى گذرد از عمرش ، لكن نگذاشتند جوان هاى ما درست بشوندخوب ، خوب كار را انجام بدهند. اصلا مانع شدند از اينكه رشد بكنند جوان هاى ما.دانشگاه هائى كه به دست ديگران درست شده است كه نگذارند رشد در آن پيدا بشود.نظامى هاى ما را نمى گذارند كه تربيت نظامى صحيح بشوند. مستشارهاى آمريكايىاينها را به راه كج مى برند يعنى راهى كه براى آنها سازگار است مى برند. فرهنگ مافرهنگ استعمارى است . ما بايد فرهنگ خودمان را داشته باشيم . اين فرهنگها
فرهنگ هائى است كه نمى گذارند بچه هاى ما با فرهنگ بزرگ بشوند يك لوزه الان مىخواهد عمل كند، همين خود اين شاه راجع به يكى از لوزه اش يكى را از اروپا آوردند اينلوزه را عمل كرد. خوب ، توئى كه مى گويى كه ما ديگر مملكتمان را ترقى داديم ،لوزه تان را هم داريد جاى ديگر عمل مى كند، پس معلوم مى شود كه شما هيچى نداريد. يكخط مى خواهند بكشند از اينجا به آنجا از خارج مى آورند و درست مى كنند براى اينكه يكخطى بكشند. آنوقت يك قرارداد با يك كمپانى مى بندند، در يكى از اين قراردادها بودهاست من يادم نمى ماند اين چيزها كه نمى دانم چند متر راه درست كرده بود و باقى آن رابرداشت و رفت پى كارش اينها اينطور ريختند به جان اين مملكت . گازش را شوروى مىبرد، نفتش را آمريكا مى برد. ما كه مى گوئيم كه حكومت اسلامى مى خواهيم ، مى خواهيمجلوى اين هرزه ها گرفته بشود، نه به منطق شاه كه مى گويد (اينها مى گويند كه مامى خواهيم برگرديم به زمان هزار و چهار صدسال پيش ازاين ما مى خواهيم به عدالتهزاروچهارصد سال پيش از اين برگرديم ، نه اينكه زندگيمان زندگى آنوقت بشود،نه ، همه مظاهر تمدن را با آغوش باز قبول داريم لكن اينهائى كه اينها دارند مظاهرتمدن نيست .
مظاهر تمدن شاه !!
اينهمه آدمكشى مظاهر تمدن است ؟ اين حكومت نظامى عرض مى كنم كه به جان مردم ريختن ،اين مظاهر تمدن است ؟ اينهمه نفت هاى ما را به ديگران دادن و در مقابلش اسلحه اى كهنمى توانند اين اسلحه را به كار ببرند. اسلحه هايى كه به ايران مى آورند ما نداريمكسى كه كارشناس باشد بداند اين را چه جورى بايد به كارانداخت ، بايد خودمستشارهاى آنها بالاى سرشان باشد. پاپگاه درست كردند اينجا، پايگاه آمريكائى درستكردند به صورت اينكه ما مى خواهيم مملكتمان را چه بكنيم ، پايگاه آمريكاست اينجا مااينكه حرفمان است اين است كه مى خواهيم اينطور اين آشفتگى كه الان اين آقا ايجاد كردهاست ، اين نوكر ايجاد كرده براى ارباب هاى خودش ، ما مى خواهيم اين نباشد.
تاريخچه سرسپردگى رژيم پهلوى
از روز اول كه من يادم است ، شماها جوانيد يادتان نيست ، از روز اولى كه رضاشاه كودتاكرد، كودتايى بود كه با دست انگليس ها بود، خود انگليس ها هم وقتى كه اين رفت ، درراديو دهلى گفتند كه (من خودم شنيدم ) ما رضاشاه را آورديم و ليكن خيانت كرد برديمش .آنوقتى كه بردند او را به جزيره كذا، در راديو دهلى كه مربوط به انگليس ها بودگفتند كه ما رضا شاه را آورديمش سركار و بعد از اينكه خيانت كرد او را برديم . خودآقاى محمد رضاخان گفت كه ، دريكى از چيزهايش نوشته بود كه (شايد هم در همان خدمتبراى وطنم باشد لكن بعدش اين را از بين بردند ديدند بد حرفى زده است ) (متفقينوقتى كه آمدند اينجا صلاح ديدند كه من باشم ، از خاندان ما باشد) لكن جنابعالى همدست نشانده هستى . (صلاح ديدند كه من باشم )
معنايش اين است كه آنها مرا قرار دادند. ما مى گوئيم نمى خواهيم يك كسى كه با پناهمتفقين آمده اينجا و حالا هم براى متفقين دارد كار مى كند، زحمت مى كشد، همه هستى ما را داردبه باد مى دهد. استقلال ما نداريم . آزادى بيان نداريم ، آزادى قلم نداريم هيچى نداريم .
غارتى به نام اصلاحات ارضى
زراعت يك مملكت زراعى كه زراعتش بايد صادر بشود چقدرها، اينها براى سى وسه روز(مثل اينكه اينطور نوشته بودند، يا سى وچهار روز يك همچو چيزى ) دارد، باقى آن رابايد از خارج بياورند. شما الان بينيد كه از خارج هىسيل گندم است و جو است و چه و چه وچه ، تخم مرغ است و همه چيز را از خارج دارند مىآوردند. اينها به اسم اصلاح ارضى زراعت ايران را به باد دادند يعنى دهقان و رعيتبيچاره را بيچاره كردند كه ديگر نتوانستند اينها بمانند در مزرعه خودشان ، از آنجاكوچ كردند و آمدند به تهران و اطراف شهر تهران به وضع بدى زندگى مى كنند،به وضع بسيار اسفناكى . الان عده كثيرى ، زياد شايد قريبچهل مورد، چهل محل شايد اين مقدارها كه صورتش را به من داده اند كه در نجف اين صورتپيش من بود كه در كجاى شهر، فلان عده ، در كجاى شهرفلان عده ، همين طورى در شهرمتفرق با كوخ كوچك با چادر نشينى ، اينطورى است ، در تهران مركز اينطور است كه باچادرنشينى و كوخ نشينى دارند اينها زندگى مى كنند. نوشته بود كه بخواهد يك كوزهآب براى بچه هايش بياورد بايد نمى دانم چند پله ، صد پله ، چقدر از آن گودالى كهاينها زندگى در آن مى كنند بايد بياورند به بالا و برسند به شير آبى كه اينجاگذاشته اند. در زمستان سرما اين زن بايد اين كوزه را بياورد بالا و بعد از اين پله هابرگردد يك كوزه آب ببرد براى بچه هايش .
ماموريتى براى غارت بين المال مسلمين
ما مى گوئيم اين وضع آشفته بايد از بين برود.از آن طرف خرج هاى خودشان آنطورخرج ها است كه همين آخرى من خواندم كه براى فلان ويلائى كه براى يكى از خواهرهاىشاه بود، خود ويلا را چقدر خريدند الان من يادم نيست ولى زياد بود و پنج ميليون دلاربراى خرج گلكارى و زينت گلكارى بود اين وضع اينها و بيشتر از اينها كه الان ما نمىتوانيم تصورش را بكنيم ، اين وضع عده كثيرى از مردم كه در خود شهر تهران زندگىدارند مى كنند با يك چادرى ، با يك كوخى ، بى همه چيز، نه يك چراغ دارند نه يكعرض بكنم كه آب دارند، اسفالت و اين حرفها هم اصلش معنى ندارد. ما كه مى گوئيمحكومت اسلامى ، ما مى گوئيم اين وضع بايد از بين برود. نمى گوييم كه حكومت اسلامىشاه مى گويد كه اينها مى گويند كه بايد ما برگرديم به آن زمانى كه با الاغ راهبرويم ، كدام آدم اين حرف را زده است كه شما بايد با الاغ برويد؟ ما مى گوئيم كه اينوضع را بايد به هم زد و تا محمد رضا و دودمان پهلوى هست ما مى توانيم يك روى آزادىو يك روى استقلال براى مملكتمان ببينيم . اين يك
نوكرى هست كه گذاشتند او را اينجا و مامور براى وطنش هست ، خودش هم مى گويد(ماموريت براى وطنم ) راست مى گويد اما ماموريت از جانب كيست ؟ مامور است از جانب آمريكابراى وطنش كه اين وطن را، وطن بيچاره را نه بگذارد رشد معنوى بكند و نه مالشان راخودشان بخورند، مالشان بايد نصيب آمريكا بشود ما كه مى گوئيم حكومت اسلامى ، مىگوئيم حكومت عدالت ما گوئيم يك حاكمى بايد باشد كه به بيتالمال مسلمين خيانت نكند، دستش را دراز نكند بيتالمال مسلمين را بردارد، ما اين مطلب را مى گوئيم . اين يك مطلب مطبوعى است كه در هرجامعه بشرى كه گفته بشود، براى هر كس گفته بشود از ما مى پذيرند. ملت ما امروزقيام كرده است براى اين مطلب كه اين آدم به ما خيانت كرده ،اموال ما را خورده است و برده است و عرض مى كنم كه در ممالك ديگر براى خودش و براىخانواده اش و براى اتباعش ويلاها خريد و عرض مى كنم كه زندگى هاى بزرگ تهيهكرده است و ما گرسنه هستيم گرسنه ها جمع شده اند و مى گويند كه ما نمى خواهيم اورا، چى مى گويد؟ خوب ، منطق ما اين است ، ما غير از اين حرفى نداريم
حكومت اسلامى ، بازگشت به عقب نيست
حالا در ضمن روزنامه هاى اينجا هر چه مى خواهند بنويسند اسلام ارتجاعى است ، اسلام هرچه هست ، اينها اين كلمه را، شما اين را جواب بدهيد. من اين كلمه را كه مى گويم ، اينروزنامه ها، همه روزنامه دنيا جمع بشوند جواب اين كلمه را بدهند كه آقا ما مخازن نفتداريم مخازن مس داريم ، مخازن چيزهاى ديگر داريم ، همه چيز داريم لكن دارند مى برند،غارت مى كنند، ما ملت ضعيف عقب افتاده نمى خواهيم غارت بشويم . شما مى گوئيد عقبافتاده ايم ، بسيار خوب ، خواهيم آقا، شما كه غارت مى كنيد جلو افتاديد، ما كه غارتشديم عقب افتاديم شما به - عرض كنم - دروازه تمدن !! رسيديد كه داريد مردم راغارت مى كنيد، مردم ديگر شايد نرسيده اند به آنجا كه به آنها آزادى بدهيد. مرديكه مىگويد: (اينها نرسيدند به آن حدى كه لايق آزادى بشوند). نرسيدند به آن حد، من نمىفهم يعنى چه چطور نرسيدند به آن حد كه به آنها آزادى بدهند؟ مردم كه داد مى كنند كهآقا چرا آن كارهاى غلط را مى كنى ، اينها نرسيده اند به آن ؟، حالا برسند به آن حدبايد حرف نزنند؟ هر چه تو سرشان مى زنند ديگر حرفى نزنند تا اينكه رسيدهباشند به آن حدى كه بشود به آنها آزادى داد؟!
ملت ، طالب حقوق اوليه بشر
مملكت ما امروز قيام كرده است و اين قيام ، قيامى است كه همه موظفيم دنبالش برويم يعنىاز منى كه طلبه هستم تا شمايى كه محصل هستيد، تا آن كه كاسب است ، تا آن كه تاجراست ، تا هر كس كه هست ، اهل اين مملكت است بايددنبال اين اهالى مملكتش باشد تا اين كار بشود، بلكه مساءله اى است كه ، منطقى است كهبشر بايد دنبالش باشد. اينها دارند حقوق اوليه بشريت را دارند مطالبه مى كنند. حقاوليه بشر است كه من مى خواهم آزاد باشم ، من مى خواهم حرفم آزاد باشد، من مى خواهم
مستقلباشم ، من مى خواهم خودم باشم . حرف ما اين است ، اين حرفى است كه در هر جا شمابگوئيد همه از شما مى پذيرند.
كمك به نهضت با تمام قوا
و ما همه موظفيم كه دنبال اين مطلب باشيم ، تا آن اندازه اى كه مى توانيم بهبرادرهائى كه دارند كشته مى دهند كمك بكنيم ، هر چه مى توانيم وآنهائى كه الان درميدان جنگ هستند، ما به اينها كمك برسانيم ، هر طورى كه مى توانيم كار كنيم ، با قلم ،با بيان ، با صحبت ، با هر چه كه مى شود، با تظاهرات ، اين حرف ماست .
از خداى تبارك و تعالى توفيق همه تان را مى خواهم و اميدوارم كه همه تان يك اشخاصصحيح و مبارز باشيد و با فساد مبارزه كنيد و همه موفق باشيد ضمن اينكه رضاى خداىتبارك و تعالى را كه همه اش اين است كه اين ملت ملت هاى قوى باشند، ملت قدرتمندباشند، ملت هاى مرفه باشند، انشاءالله همه موفق باشيد كه اين مطلب را به دستبياوريد.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
تاريخ : 20/7/57
بيانات امام خمينى در مورد ماموريت شاه براى اجراى طرح هاى استعمارى اقتصادى-فرهنگى
بسم الله الرحمن الرحيم
وظيقه دينى ايرانيان خارج از كشور كمك تبليغاتى به نهضت اسلامى ايران
خدا نگهدار همه ملت باشد، خدا اين كشور را از شر اجانب حفظ كند، بچه هاى هفت ، هشتساله ، بچه هاى دبستانى ، دختر بچه هاى دبستانى ، پسر بچه هاى دبستانى ، همين چندروز پيش ، عده اى از اينها را اين مامورين شاه كشتند. دشمن من نيست ، دشمن همه است دشمنانسانيت است . دشمن شرف است . و بايد دست به دست هم بدهيد و با اشخاصى كه درايران ، در مملكتى كه يكپارچه ايستاده در مقابلش ، ما هم كه بيرون هستيم وظيفه داريم كهبا آنها همصدا بشويم بلكه اين دشمن از بين برود انشاءالله . حالا هم نزديك شده ، ديگروقت نزديك شده ، آن هياهوهاى سابق را الان ديگر ندارد، الان رو به سراشيبى استانشاءالله لكن ماها نبايد غفلت كنيم ، ماها كه در خارج كشور الان هستيم نبايد ازحال برادرانى كه در كشور هستند غفلت كنيم و بايد، وظيفه وجدانى داريم ، وظيفه دينىداريم كه با آنها به هر مقدارى كه مى توانيم كمك بكنيم ، كمك تبليغاتى بكنيم ، كمكحداقل طورى كه مى توانيم در اين جا، در مطبوعات توانيم ، در تبليغات مطبوعاتى ،اعلاميه مى توانيم بدهيم ، هر كارى مى توانيم بكنيم .
تبديل ايران به پايگاه تسليحاتى آمريكا، ماموريت شاه از جانب آمريكا
الان يك مملكت گرفتارند، الان تمام مملكت ايران گرفتار است به اين آدم ، اين آدم هم ماموراست از براى اينكه سركوبى كند و نگذارد كه منافع اجنبى از بين برود، نگذارد كه نفتبراى خود شما بماند، مامور است ، ايشان را براى اين كار اصلش آورده اند، ايشان مىگويد كه براى وطنم ، خدمت براى وطنم ، ماموريت براى وطنم ، صحيح هست ، مامور استبراى وطنش اما از طرف آمريكاست ، از طرف آمريكا مامور است كه اين مملكت را تا پرتگاهنيستى برساند، اين مامور است كه تمام نفت ما را به آمريكا بدهد و در ازايش يك قدرىآهنپاره بخرد به منفعت آنها. اين اسلحه هائى كه الان خريدارى مى شود، اين اسلحه ها بهدرد خود ايران نمى خورد، اين اسلحه همان اسلحه هايى است كه اينها مى خواهند كه در يكمركزى باشد كه اگر يك جنگى پيدا شد بين آمريكا مثلا با شوروى ، اينها داشته باشنديك اسلحه اى در يك محلى . ايران يكى از مراكزى است كه آنها مى خواهند داشته
باشند، نفت ما را مى برند اسلحه براى خودشان مى آورند اينجا، مى آورند ايران پايگاهدرست مى كنند در ايران براى اينكه اگر جنگى پيش آمد داشته باشند اين پايگاه را.خيال نكيند كه حالا در ازاى نفت به ما اسلحه مى دهند، ما اسلحه اى كه نمى توانيماستعمال كنيم به چه دردمان مى خورد؟ اسلحه اى است كه در ايران كسى نيست بتوانداستعمال بكند، اسلحه هايى است كه خود اينها مى خواهند اينجا باشد، اگر نفت هم نگرفتهبودند اسلحه هايشان را مى آوردند اينجا و پايگاهشان را محكم مى كردند كه مبادا يك وقتىشوروى به آنها حمله كند، حالا چه بهتر كه نفت ما را ببرند و پايگاه درمقابل اينكه نفت ما را مى برند، مى خواهند نفعى به ما برسانند! پايگاه براى خودشاندرست مى كنند. اين چيزى است كه ما از نفت عايدى داريم آنوقت چه نفتى مى برند؟ بعضىاشخاص كه رفتند، رفته بودند سابقا(حالا شايد زيادتر از اينمسائل باشد) ديده بودند، گفتند كه يك آدم صاف همين طور ايستاده مى رود توى اين لولهها، لوله ها به اين بزرگى ، چقدر ذيحق شدند، كشتى ها در چند دقيقه پر مى شوند ازنفت و خارج مى شوند. اين نفتى است كه قاعده اش اين بود كه اين مملكت تا آخر زندگيش رابه آن بگذراند، اين نفت را شاه مى گويد تا چندسال ديگر، تا سى سال ديگر تمام مى شود، كى تمامش مى كند؟ تمام مى شود، اما ازايشان بايد پرسيد كه اين نفت را كى دارد تمام مى كند؟ اين ذخيره بزرگى كه بايدطبقه از آن ارتزاق كنند و مملكت ما محفوظ بماند و آباد بشود به واسطه درآمد آن ، تا سىسال ديگر ايشان مى گويد تمام مى شود اين ، تا سىسال ديگر كى تمامش مى كند؟ شما تمامش داريد مى كنيد، شاه دارد اين مخازن به اينبزرگى را كه خدا به ما داده است ، دارد تمام مى كند. در ازايش خوب چه گير ما مى آيد؟گير ملت چه مى آيد؟ بايد پرسيد كه شما در ازاى نفت چه چيز مى گيريد؟(اسلحه مىگيريم ) اسلحه براى چه مى گيريد؟ مگر شما مى توانيد با شوروى جنگ كنيد، مگرشما مى توانيد با آمريكا جنگ بكنيد؟ شما براى سركوبى مردم وطن خودتان همين تفنگهاى خودتان كافى است ، ديگر محتاج به اينكه از آمريكا بياوريد نيست ، شما همين تفنگهائى كه داريد براى اينكه بازارى هاى ما را، جوان هاى ما را، دانشگاهى هاى ما را،دخترهاى ما را، پسرهاى ما را، خانم هاى ما را، آقاهاى ما را بكوبد خوب ، اين بس استديگر، اين ديگر آن دستگاه هاى عظيمى كه درمقابل اين نفت عظيم مى گوئيد مى آيد در ايران ، اين غير از اين معناست كه اين پايگاهىاست براى خود آنها؟ يعنى نفت را مى برند، نفعش را خودشان مى برند، هم خود نفت را مىبرند هم مقابلش را مى برند، اين مال خودشان است .
غارت بيت المال توسط شاه و عائله اش تحت عناوين فريبنده
ما نمى دانيم اينها دارند چه مى كنند با اين مملكت ، ما اطلاع نداريم ، اگر اين انشاءاللهرفت آنوقت اشخاص مطلع حرف هايشان را مى توانند بزنند، اينهائى كه از واقعياتايران اطلاع دارند، از خيانت هاى اين آدم اطلاع دارند، آنها آنوقت حرفشان را مى زنند لكن مابى اطلاع هستيم ، ما اين مقدار اطلاعات سطحى را كه داريم اين است كه مى بينيم كه ايشانبا اسم اصلاحات ارضى زراعت ايران را به كلى از بين برده ، الان شماخيال مى كنيد ايران ديگر زراعتى براى خودش چيزى دارد؟ زراعت
ايران را ايشان از بين بردند،آنوقت خيلى تعريف كنند از آنكه چقدر وارد كرديم .اين مضحكاست واقعا، يك مملكتى كه صادر مى كرده است اين چيزها را، گندم را، جو را، نمى دانمچيزهاى ديگر صادر مى كرده حالا مداحى از آنها مى كنند كه چقدر ما وارد داريم مى كنيم اينعزادارى دارد، نه مداحى . كى از بين برد اين زراعت عظيم ايران را كه يك استانش براىخود ايران كافى بود؟ حالا بايد ما همه چيزهايمان را از خارج بياوريم . دامدارى را اينهابه كلى از بين بردند، مراتع ما را كه جاى دامدارى بود گرفتند، ملى كردند بهاصطلاح خودشان . معنى ملى هم اين است كه خود ايشان ملتند، اصلا تمام ملت عبارت ازشاه است و عائله شاه يك چيزى را مى گويند ملى شد يعنى خودمان داريم مى خوريم ، ديگرملت كه نداريم ما، ديگران بروند سراغ كارشان ، چه هستند اينها، يك مشت مردم همين طورى، بازارى و دانشگاهى ، به چه درد مى خورند، ملت يعنى شاه ودار و دسته شاه !! ملىكردند مراتع را، ملى كردند جنگل ها استفاده كنند،جنگل ها را دادند به اين طرف و آن طرف و آن طرف ، فروختند به اينها و منافعش ‍ راخوردند و رفتند سراغ كارشان . ما نمى دانيم اينها دارند چه مى كنند. خوب ، ما زراعتايران را مى بينيم در اين زمانى كه اينها اصلاحات ارضى كردند تا حالا، زراعت از بينرفت تمام ، آنوقت ضررش چه بود؟ يك ضررش اين بود كه ، ما بازار شديم از براىآمريكا، بايد گندم آمريكا، همه چيز از خارج بيايد و مردم پولشان را بدهند در ازاى گندمهاى آمريكا، چيزى كه از خودشان از مملكت خودشان بود و خودشان بايد استفاده اش راببرند يعنى برادرشان بفروشد و پولش را به او بدهند. حالا ما بايد گندم آمريكا رابخريم ، يا همه چيز را، حتى تخم مرغ هم از اسرائيل مى آيد. يك ضرر ديگرش اينكه اينرعيت ها و دهقان هاى اين دهستان ها نتوانستند ديگر در دهات بمانند، آنها رو آوردند بهشهرها،دستجمعى راه افتادند. الان در اطراف تهران آنطورى كه تفصيلش را براى مننوشته بودند و من حالا نمى توانم يادم بيايد كهتفصيل چيست ، اجمالش اين بود كه قريب بيست ، سى جامحل هاى مختلف در همين خود تهران ، در پايتخت ، پايتخت جايى كه به تمدن بزرگ داردمى رسد، يا دروازه توى آن باز شده است ، در خود اين تهران ده ،بيست جا، بيست ، سى جايا بيشتر (الان نمى توانم من يادم بيايد) محل هائى است كه عائله هاى (محله محله است )اينمحله توى يك گودال خيلى چه جمع شدند اين بيچاره ها، يك چادرى زدند عرض مى كنم كهبا يك چوبى چيزى ، براى خود يك محفظه اى درست كردند و توى اينجا خودشان و بچههاى كوچكشان ، بزرگشان توى يك چادرى زندگى مى كنند. يك محله است يعنى فرضكنيد 200 تا، 300 تا، 500 تا چادر است يا 200، 300 تاامثال اين چيزها و اينها در آنجا زندگى مى كنند. برق ندارند كه هيچ ، آب ندارند كه هيچ ،اسفالت ندارند كه هيچ ، اينها اگر بخواهند آب براى خوردن بچه هايشان بياورند،اينهائى كه براى ما نقل كردند، گفتند، بايد آن زن بيچاره يك كوزه بردارد از پنجاهشصت تا پله برود بالا از اين گودال ، تا آن بالا برسد به يك شيرى كه آنجا آبدارد، آنجا آب كند، باز پنجاه شصت پله يا زيادتر از آنجا بيايد پائين . شما تصورزمستان تهران را بكنيد، زمستان
تهران را بكنيد، زمستان تهران كه برف مى آيد، باران مى آيد، اين زن بيچاره بايد ازاينجا يك كوزه آب مى خواهد براى اينكه بچه ها بخورند، بايد با اين مصيبت برود آنبالا، آنجا كوزه اش را آب كند و پنجاه تا پله بيايد پائين ، حالا چقدر زمين خورد، چقدراذيت مى شود، اينها را خدا مى داند. آنوقت يك محله نيست بلكهچهل پنجاه تا، سى چهل تا، اينطورى در اطراف فلان جا، فلان جا، فلان جا نوشتند،يكى يكى را براى من نوشتند كه در كجا، در كجا، كجا، كجا محله هائى است كهمال اين اشخاصى است كه براى خاطر اصلاحات ارضى و زمين خوردن زراعت ، اينهاازدهاتشان پا شدند هجوم آوردند به تهران ، حالا يكوقت شايد در شهرستان هاى ديگر همباشد، مهمش آمدند به تهران و پناه آوردند به تهران براى اينكه ارتزاق كنند بيچارهها. اين وضع زندگى اين بيچاره هاست در تهران ، در يك مركزى كه كاخ ‌هاى اينها تاكجا رفته آنوقت اين يك زندگى است كه اينها دارند. يك زندگى هم آن عائله اين آقا داردكه همين چند روز من خواندم (دريك جايى نوشته بود) كه يك ويلائى يكى از اينخواهرهايش در كجا تهيه كرده است كه چند ميليون دلار، آنش را يادم نيست اينكه يادم ماندهاين است كه پنج ميليون دلار هم براى گلكارى اين ويلا ايشان خرج كردند، پنج ميليون ،يعنى سى و پنج ميليون تومان خرج ، من نمى توانم تصور كنم كه يعنى چه ، گفتندپنج ميليون دلار خرج گلكارى و تزئينات گل اين ويلا براى اين خانم شده است .آن يكزندگى است كه ملت دارند، اين يك زندگى ، از كجا پيدا شده ؟ از آنجائى كه ايشان بهامر آمريكا گفته اصلاح ارضى بكنيد يعنى بازار براى ما درست بكنيد، اجناس ما زياداست ،بايد توى دريا بريزيم ، بدهيم به شماپول بگيريم ، از آن طرف از اين بهره نفتى كه آنهاآنقدرها مى برند، يك مقدار آنرا همخود اينها مى خورند و مى برند و - عرض مى كنم كه اين عياشى ها را مى كنند.
منطق ملت ، قطع يد آمريكا (خائن اصلى )و شاه
منطق ما اين است كه اين وضع بايد از بين برود، منطق هر آدمى اين است ، هر بشرى اينبايد باشد كه اين وضع كه مملكت ما اين نحو گرفتار شده است به دست اين آدم وزندگى مردم ما اين نحو شده است در زمان سلطنت از پدر تا اين پسر، ما مى گوئيم كهاين وضع بايد از بين برود، ما ديگر حرف ديگرى نداريم ، حرف ما اين است كه اينهاخيانت به اين مملكت ما كردند، اينها الان هم مشغول به خيانت هستند در مملكت ما و بايد ما دستخائن ها را ببريم از اين ، ما بايد دست خائن را از اين مملكت قطع بكنيم . ما مى گوئيم كهآن كسى كه به مملكت ما خيانت اصلى را كرده آمريكاست ، الان ما سروكارمان با آمريكاستاينها ديگر شاخ و برگش هستند، شاه يكى از شاخه هاى آمريكا هست ، اين نوكر است ،نوكر است ، المامور و معذور، تو سرش مى زنند بايد بكند، ما مى گوئيم آمريكا بايدبرود كه اصل است . اين شاخه ها هم كه هرزه خورند و هرزه برند ومال مردم خورند و خيانتكارند، اينها هم بايد بروند، مملكتمال خودمان هست ما خودمان مى خواهيم اداره كنيم . آمريكا چه كار دارد كه شما نمى توانيد بهرشد برسانيد، خيلى مضحك است اين .
منطق كارتر، منطق فريب ملت ها
همين امروز براى من يك روزنامه اى را آورده بودند، ديروز هم بود كه آقاى كارتر درنطقشان فرموده اند كه شاه از باب اينكه يك اجتماع مترقى مى خواهد آنجا درست كند و ازباب اينكه يك آزادى به مردم مى خواهد بدهد مردم با او مخالفند! با اين همه مردم كه بااين مخالفنداين ملت كه با اين مخالف است ، براى اينكه آنها مى گويند آقا بگذارآزادشان كنيم ، اينها فريادشان در آمد كه ما آزادى نمى خواهيم ايشان فريادش از آن طرفبلند است بلندگوهاى شاه به حسب منطق آقاى كارتر كه استاد اعظم است ، منطق ايشان ايناست كه ،فرياد بلندگوهاى شاه اين است كه آقا بگذاريد من يك زندگى مرفه به شمابدهم ، اينها مى گويند ما نمى خواهيم ، ما مى خواهيم كه شما كنار برويد. آقاى كارترگفته . خوب ما با اين مردم چه بكنيم ؟ ما با اين كارتر چه بگوئيم ؟ چه فحشى لايق ايناست كه نبايد داد؟ بگوئيم نمى داند!! كارتر اطلاع ندارد؟معقول است كه آقاى كارتر بى اطلاع باشد آنوقت من و شما مطلع باشيم كارشناس هاى اوپراست در همه جا، در اعماق همه جا هست ، پس مى داند. مى خواهد كى را بازى بدهد؟ پس ،اين حرف را كه مى زند در مجمع نمى دانم كذا، اين حرف را مى زند كه همه اختلافاتى كههست در ايران براى اين است كه شاه خواهد اين كار را بكند، آزادى بدهد مردم با او مخالفتمى كنند!! خوب اين را اگر به هر جا بگويند كه مطلع از واقعيت نباشد مى گويد خوباينها يك دسته ديوانه هستند در ايران ، همه اهالى ايران ديوانه اند براى اينكه شاه كهاينقدر رئوف است مى خواهد شما را آزاد كند، خوب چرا شما نمى خواهيد آزاد بشويد؟ اينكه مى خواهد يك زندگى خوبى به شما بدهد، آخر چرا از زير بار زندگى خوب شمابيرون برويد؟ شما دلتان نمى خواهد از خودتان نان داشته باشيد، دلتان نمى خواهدزندگى مرفه ؟ او مى خواهد بدهد، آنطور جلو آورده ، دست هايش را اينطور كرده آقابيائيد بگيرند همه مى زنيد زير دستش كه برو ما خواهيم ؟ اين منطق آقاى كارتر است ،منطق رئيس جمهور آمريكا، با فهم اين را مى گويند، نه اينكه نمى فهمند، پس نمىتوانيم بگوئيم نفهم است كارتر با فهم اين حرف را مى زند و مى گويد شايد يكدسته اى اغفال بشوند، بر فرض كه يك دسته اى را شاهاغفال كند، شيطنت است .
تضاد شاه و ملت در برداشت از مفهوم آزادى واستقلال
ماها گرفتار يك همچو موجوداتى هستيم در عالم . ما مردم عقب مانده منطق ما اين است كه آقا،مال خودمان را مى خواهيم خودمان صرف بكنيم . ما مردمى كه شما مى گوئيد كه عقب ماندهاند اينها، گاهى هم مى گويند اينها لايق آزادى نيستند، خود شاه اينها را مى گويد كه(مملكت ما باز افرادش جورى نشدند كه لايق بشوند، آزاد بشوند، بايد همه اينها چونلايق بشوند بايد توى حبس باشند، اينها لايق اينكه بگوييم آقا حبس نباشيد، لايق اينكهبه آنها آزادى بدهيم ، مملكت ما افراد لايق نيستند. كه آزادى بدهيم ) چرا؟ براى اينكهدارند فرياد زنند، داد مى زنند كه آقا آزادى بدهيد، آزادى بدهيد. اينها لايق نيستند؟ ببينيداز آن بچه كوچولو، حالا كه خوب بچه ها هم از بزرگ ها
گرفتند ديگر، اين بچه چند ساله به من دارد مى گويد، چهار پنج ساله تا آن آخر،استقلال ، آزادى ، اينها آزادى مى خواهند و استقلال مى خواهند، همه مردم دارند فرياد مىزنند كه ما استقلال مى خواهيم ، ما آزادى مى خواهيم و اگر آنها آزادى داشتند، ديگر چى چىمى خواهند؟ اگر ايشان مى خواهند آزادى بدهد، اين همه مردم فرياد مى زننداستقلال ، آزادى چيست ؟ معلوم مى شود منطق ها فرق دارند، منطق شاه اين است كه مملكت منآزادى است يعنى همه آنها تحت شكنجه اند!! اين منطق است ، يك كسى است آزادى را مى گذاردبه اين چيزى كه شما مى گوئيد شكنجه است . ايشان مى فرمايند به حسب اين منطق كهاين اشخاصى كه توى حبس ، الان در اختناق واقع شده اند، در حبس واقع شدند، در شكنجهواقع شده اند، مى گويند اينها هستند كه اعطاء آزادى به آنها كرده استاستقلال هم در منطق شاه يك چيز ديگر است ، يك مملكتى كه همه چيزش پيوسته به غير است، يك مملكتى كه به تمام ابعادش وابسته و ايشان وابسته اش كرده .
تعيين وكلاى مجلس از سوى سفارتخانه هاى بيگانه
شما خيال مى كنيد كه اين وكلائى كه شاه خودش انتصاب مى كند و به ملت هم كه مربوطنيست خودش است نخير، اينها را سفارتخانه اسم هايشان را هم نوشتند قبلا مى آورند مىدهند كه اينها بايد وكيل بشوند. اين حالا نبوده ، در زمان رضاخان هم بود، از سفارتخانهها منتهى در يك وقت اين سفارت انگليس اين كارها را مى كرد، سابقش هم لابد سفارت روسمى كرده است ، حالا سفارت آمريكا مى كند، شايد هم با هم باشند، انگليس و چين و شوروىو آمريكا تفاهم كرده باشند، براى خوردن مال مردم تفاهم هم مى كنند او گازش را مى برد،اين نفتش را اين وكلاى ما ديكته آمريكاست ، از شاه هم بود مى گفتيم خوب بازاهل مملكت است ، با آنكه اين اهل مملكت اينجورى ما نمى خواهيم لكن اين خودش هم اين را نمىگويد، اين را از آنجا مى نويسند كه اينها بايدوكيل بشوند، او هم عينا ارجاع مى دهد؟ به دستگاه هاى اجرائى مى گويد آنهاوكيل بشوند. مردم چكاره اند مردم چه ، به مردم چه كار دارند اينها، مردم بايد دست توسرشان زد، مردم بايد كار بكنند و هيچ نخورند،عمل بكنند و خوراك ، آنى كه از آنها پيدا مى شود، به جيب ايشان برود و آن چيزيكهزيادش آمد، كارتر و آمريكا زيادش آمده به جيب عائله شاه برود و پهلوى وضع مردم چهاست ؟ وضع مردم كتك است ، خوب يك چيزى بايستى بخورند!!
منطق آمريكا
ما حرف مان اين است كه اين وضع بايد برچيده بشود، نمى شود اينطور، نمى شود كهيك مملكت سى ميليونى يا بيشتر هميشه تحت فشار باشد، اين نمى شود، اين مطابق هيچمنطق نيست كه سى ميليون جمعيت هميشه تحت فشار و هميشه اين جمعيت كار بكنند وحاصل كارشان را ديگران ببرند، اين بايد درست بشود، اين وضع بايد درست بشود،منطق اسلام اين است . اينها چى مى گويند؟ با
اين منطق حرفى دارند بگويند؟ مى گوييد كه اسلام مرتجع است ، به شما چه ؟ ارتجاعاست ، معنى ارتجاعش اين است كه آقا تو برو بيرون من مى خواهم خودم زندگى كنم ، اينمعنى ارتجاعى است كه اينها مى گويند. (اسلام ارتجاعى است ) اين معنايش همين است كهاسلام مى گويد كه نبايد اينها، ديگران به شما حكومت بكنند، منع كرده حكومت ديگران رابر شما، بايد مستقل بشايد شما، البته به منطق اينهااستقلال همان ارتجاع است ، تا پيوند به آمريكا و همه چيزمان زير دست آنها نباشد،مترقى نيستيم ، اينها مى خواهند ما را مترقى كنند و به دروازه تمدن برسانند و منطق شاناين است ، منطق ها فرق دارد اصطلاحات مردم فرق دارد با هم ، منطق رسيدن به دروازهتمدن همين است كه داريد مى بينيد الان ايشان دارند عملى مى كنند اينجا.
با قطع يد آمريكا از ايران ، ما خود كشور را اداره مى كنيم
الان همين حالا كه ما نشسته ايم اينجا شما احتمال بدهيد كه در ايران چندين جا زد و خورداست ، زد و خورد، مسلسل است . ما مى گوئيم كه ما نمى خواهيم كه شما ما را به دروازهتمدن برسانيد شما برويد بيرون ، ما خودمان مى دانيم آمريكا برود، مستشارهاى آمريكابروند، اگر مستشارهاى آمريكا رفتند، ما خودمان اين رژيم را اداره مى كنيم ، ما خودمان ادارهمى كنيم چكار داريد شما؟ شاه هم مى خواهد كه رشد بدهد، ما هم رشدى را كه ايشان مىخواهند بدهند نمى خواهيم ، ما اگر توانستيم خودمان ، خودمان را رشد مى دهيم ، اگرنتوانستيم باز خودمان مى دانيم . ما يك دسته اشخاص رعيتى هستيم كه مى خواهيم خودمانتوى زمين خودمان گندم يا جو بكاريم و خودمان بخوريم ، شمائى كه آقاى آمريكا هستى واز آن طرف دنيا آمدى اين طرف دستت را گذاشتى اى و همه مخازن ايران ، مخازن نفت و مس وهمه چيز، فولاد و همه چيز ايران را داريد مى بريد، شما دستت را بردار، ما خودمان اينهارا هر جور دلمان مى خواهد چه مى كنيم ، ديگر نمى توانيد كه بگوئيد نمى توانيد، خوببه تو چه ؟ من عبايم را نمى توانم درست بپوشم ، به شما چه ربطى دارد؟ حالا شمابيائيد عباى من را بگيريد كه من نمى توانم عبايم را بپوشم ؟ وحال آنكه دروغ مى گوئيد، شما نمى گذاريد.
فرهنگ ما فرهنگ استعمارى است
ما هفتاد سال يا بيشتر است دانشگاه داريم ، از زمان امير كبير تا حالا ما مدرسه داشتيم ،دانشگاه داريم ، نگذاشتيد كه اين دانشگاه ها درست درس بخوانند فرهنگ ما فرهنگاستعمارى است ، فرهنگى است كه درست كردند آنها براى ما، ديكته كردند، گذارند جوانهاى ما تحصيل بكنند، آنها نمى گذارند كه ما رشد بكنيم ، آنها دستشان را بردارندايرانى هم كمتر از اينها نيست ، ايرانى هم رشد مى كند اما شما نمى گذاريد كه ما رشدكنيم براى اينكه اگر ما رشد كنيم منافع شما در خطر است شما مى خواهيد همه شرق رابخوريد و همه شرق را عقب نگه داريد، عقب نگه داشتن براى خوردنمال شرق است و شما شرق را داريد عقب نگه مى داريد كه هر چه دارند بخوريد، هر جا يكمامورى گذاشتند
سر آن ، در مملكت ما هم كه مامور براى وطن هم ، آقاى شاه است كه مى بينيد چه كرده اند وچه مى كند.
منطق اسلام
ما منطق مان ، منطق اسلام اين است كه سلطه نبايد از غير بر شما باشد، نبايد شما تحتسلطه غير باشيد، ما هم مى خواهيم نباشيد سلطه غير. مااصل گفتنمان اين است كه آمريكا نبايد باشد، نه آمريكا تنها، شوروى هم نبايد باشد،اجنبى نبايد باشد، منطق ما اين است و فرياد ما هم همين است . با اين منطق اگر بحث كسىدارد بكند، ديگر به شاخ و برگ و توى اين روزنامه هائى كه تبليغات مى كنند و بهحسب آنطورى كه مى گويند صد ميليون دلار شاه براى تبليغات مى دهد، براى حفظموجوديت خودش صد ميليون دلار در هر سال خرج مى كند، البته توى روزنامه ها اين حرفها در مى آيد، آخوندها چيز هستند، رجعى هستند، آخوندها كهنه پرست هستند، آخوندها نمى دانمچه هستند، اين آخوندها، بعد هم مى روند سراغ اينكه اسلام اينجورى است .
هم اسلام را بد معرفى مى كنند، هم آخوند را بد معرفى مى كنند، چرا؟ براى اينكه آنىكه در مقابل اينها بايستد اسلام است ، آن كسى كه مى خواهد پياده كند آن را، آخوند است .آنها نمى خواهند اين مطلب واقع بشود، آنها مى خواهند كه اسلام را بد معرفى كنند، مردماز اسلام برگردند و آخوند هم كه كنار برود، باقى بماند خودشان و هر كس كه دلشانمى خواهد.
جنايات عمال شاه درمحيطهاى علمى ، عامل توقفتحصيل
دانشگاه هاى مارا هم به آن صورت در آوردند، نمى گذارند يكتحصيل صحيح بكنند، از بس كه اينها فشار آوردند. از بس كه چه كردند، نه حوزه هاىعلميه ما تحصيل مى توانند بكنند نه دانشگاه ،دانشگاه هميشه درحال اعتصاب ، يك سال است كه مى بينيم در حال اعتصابند اينها، كار نمى توانند بكنند،نمى گذارند، يا مى ريزند توى آن زن ومرد آن را مى زنندو- عرض كنم زخمى مى كننديا مى گيرند مى برند در حبس ها. مدرسه هاى ما هم همين طور، آنها مى ريزند توى آن ، هركارى مى خواهند مى كنند، هر چند وقت يك دفعه مى ريزند اين مدرسه را سر تا ته آن رااينها مى زنند و چه مى كنند، خوب نمى توانند ديگر، محيط آرام الان ما نداريم كه در آنمحيط آرام طلبه تحصيل كند يا در آن محيط آرام دانشگاهىتحصيل بكند، دبستانيش هم حالا اينطورى شده ، الان اين بچه دبستانى را دارند كتك مىزنند و كشتند، چند نفر را همين امروز به من ، ديروز و امروز اطلاع دادند كه در فلان جا چندتا دختر، و پسر دختر بچه اينقدر، چند تا پسر اينقدر كشتند.
روحيه انقلابى مردم ، رژيم شاه را عقب راند
اصل وضع زندگى ايران الان يك وضع نمونه است ، از آن طرف هم يك نمونه بالاتروضع روحيه مردم ايران در اين وقت است ، اين مردم ايران الان روحيه شان همچو قوى استكه تانك از آن طرف مى آيد،
سرباز با سرنيزه از آن طرف مى آيد اينها با مشت جلو مى روند و با سنگ و با چوب باآنها مقابله مى كنند، اين زمين مى خورد، مرده است ، آن يكى مى آيد جايش ، هيچ دست در نمىرود و اين روحيه است كه اينها را عقب خواهد زد و الان پياده شان كرده است
اين آن روحيه حزب رستاخيز، كه آنقدر برايش اين مديحه سرائى كرد و اينقدر پافشارىكرد و آنقدرى كه (هر كس كه وارد نشود در اين حزب ديگر بايد برود اين ايرانى نيست ،اين ديگر وطن ندارد، بايد از اينجا برود كه چه ) بعدش برگشت به اينكه (خوب حزبرستاخيز چه ) حالا ديگر آنطورى مى گويد(حزب رستاخيز چيست ؟ اينمثل ساير احزاب ، آيا بشود، آيا نشود) يك امرى را مى گويند و گاهى آنقدر پافشارىمى كنند، حالا همين مردم ، كار همين مردم اين كار را كرده ، همين مردم اين كار را به اينجارساندند كه اين حزب رستاخيز كذا شد هيچى تو خالى بود، ازاول نتوانستند، روز اول گفتم كه اين حزب نيست اين ، اين حرف است مى زنند، حزبرستاخيز كه آنقدر با آن موافقند خودشان حالا مى گويند،حزب نبود، ساير كارهايشان هماينطورى است . بعد كم كم اصلاح ارضى هم مى گويد، براى اينكه اين اصلاح كه نبوداين فساد بود اين نيست وضعش كه ، سپاه دانش ، سپاه كذا، خوب چه كارى اينها مى كنند جزاينكه بروند براى شما مداحى بكنند و يا الزاما بروند براى شما مداحى بكنند، شاه راترويجش ‍ بكنند. الان مردم از آن دهات آخر تا آن شهرهاى مركز يكپارچه ايستاده اند مىگويند ما نمى خواهيم اين را. رفراندوم از اين بهتر؟ يك مملكت دارد مى گويد من نمىخواهم اين را، خوب آمريكا چه مى گويد؟ مملكت خودمان است نمى خواهيم اين را، يكى ديگر،برود، به شما ربطى ندارد، ما خودمان تعيين مى كنيم . مقدرات هر مملكت دست خود افرادخود مملكت است ، ما اين را نمى خواهيم ، برود، ما خودمان يكى را تعيين مى كنيم ، اين مقدراتما روى موازين روى موازين عقلى و عقلائى ،روى قوانين ، دست اشخاصى كه بايد باشد،باشد.
تاريخ دنيا چنين اتفاق كلمه اى را به ياد ندارد
در هر صورت وظيفه ما كه الان اينجا هستيم و شما كه در خارج كشور هستيد و هستيم ، ايناست كه كمك كنيم به ايرانى ها. ايرانى قيام كرده است ، نهضت كرده است يعنى الانپانزده سال از عمر نهضت مى گذرد لكن يك سال است كه اين قوى شده است يعنى درستفعاليت دارد مى كند و الان يك تاريخ حساسى را ما داريم مى گذارنيم شايد ايران همچوتاريخى نداشته باشد، يك همچو حساسيتى در تاريخ ايران نباشد، به اين وضعى كهالان ايران در آمده است يعنى به اين وضعى كه بچه هفت ، هشت ساله دبستانيش تظاهر كندو بگويد كه ما نمى خواهيم شاه را، مرگ برشاه ، بچه اينقدرى ، كه آنوقت بگيرندبكشند او را. اين را مى كشند باز آن بچه بعديش هم مى آيد همين حرف را مى زند، آنبزرگترش هم كه همين حرف است دانشگاهش هم كه همين حرف است ، تو مدارس علمى همبرويد همين حرف است ، توى مدارس قديمه اش هم برويد همين حرف است ، جديدش همبروى همين حرف است ، هر جا بروى الان اين صحبت است ، تو بازار هم همين حرف است ،تو مسجد هم بروى همين حرف
است ، ما نداشتيم يك وقتى كه ايران در يك مطلبى اينطور اتفاق كلمه داشته باشند، نهمن يادم نيست ، تاريخ يادش نيست كه تاريخ نه تاريخ ايران يادش نيست ، تاريخ هيچ جايادش نيست كه اين اتفاق كلمه اى كه همه مى گويند كه ما نمى خواهيم . شما اين را بدانيدكه اگر اين سرنيزه آمريكا برداشته بشود، ارتش هم نمى خواهد او را، الان سرنيزهآمريكا، آمريكا پشت سرش است ، همه مصيبت ما زير سر آمريكاست اگر اين سرنيزه رابردارد ارتش هم اين را نمى خواهد، هيچ كس نمى خواهد اين را يك همچو اتفاقى الان درايران هست و من اميد دارم به اين اتفاق و به رسيدن نتيجه در اين اتفاق .

next page

fehrest page

back page