بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب زیتون (ترجمه خصائص الحسینیه ), آیه الله شیخ جعفر شوشترى ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     M-700001 -
     M-700002 -
     M-700003 -
     M-700004 -
     M-700005 -
     M-700006 -
     M-700007 -
     M-700008 -
     M-700009 -
     M-700010 -
     M-700011 -
     M-700012 -
     M-700013 -
     M-700014 -
     M-700015 -
     M-700016 -
     M-700017 -
 

 

 
 

next page

fehrest page

فهرست مطالب
مقدمه مترجم
مقدمه
سير روحى
حالت نخست : ايمان موجب و معيار حصولنجات است .
حالت دوم : ولايت اهل كشتى نجات است .
حالت سوم : محبت اهل بيت عليهم صلوات الله نشانه هايى دارد.
حالت چهارم : وسايل حسينى كارسازتر و داراى خصوصيتى ويژه است.
حالت پنجم : تاءمل در اعمال ، سازنده است .
حالت ششم : زيارت حسين زيارت خدا در عرش است .
حالت هفتم : وسايل حسينى حسنه است .
حالت هشتم : اعمال شخصى قابل حبط است .
حالت نهم : از بين رفتن اعمال به وسيله مظالم .
حالت دهم : ثواب زيارت حسين محدود نيستوزوال نمى پذيرد.
حالت يازدهم : اميد پس از ياءس و...
حالت دوازدهم : اميد مؤ كد
مجلس حسين عليه السلام
عنوان اول : امام حسين عليه السلام در عوالم وجود و جايگاه ايشانازاول خلقت آن حضرت قبل از آفرينش و بعد از آفرينش تا روز قيامت
حسين مخلوق نخست
همه موجودات بر حسين گريانند
مقصد دوم ؛ در اين محل نور امام بعد از خلق آن
حسين عليه السلام نور غالب
مقصد سوم : جايگاه حسين عليه السلام بعد از ولادت
مقصد چهارم : حسين و محل شهادت ، بعد از شهادتوقبل از دفن
مقصد پنجم : حسين و برزخ
مقصد ششم : جايگاه حسين عليه السلام در روز حشر
مقصد هفتم : حسين در بهشت
عنوان دوم : صفات ، اخلاق و عبادات عام و مطلق امام حسين عليه السلام
امام هرگز تن به ذلت نمى دهند
امام حسين و شجاعت
امام حسين و عبادت
امام و احترام به سائل
امام حسين و رفع هم و غم
امام و اعطاى صدقات
امام و اهتمام ويژه به نجات دادن از عذاب
امام حسين و شدت خوف از خدا
حسين و ستايش خدا از او
ستايش رسول خدا از حسين عليه السلام
حسين مورد ستايش دوست و دشمن
حسين موجب حزن و شادى
عنوان سوم : صفات ، اخلاق و عبادت امام حسين عليه السلام در روز عاشورا
ويژگى خاص امام حسين عليه السلام كه منشاء همه خصوصيات ديگرشد
فرمان ويژه اوصياى پيامبر (ص )
امام حسين عليه السلام و طهارت ظاهرى
امام حسين عليه السلام و طهارت باطنى
نماز خاص امام حسين عليه السلام
امام حسين عليه السلام و روزه خاص
باب جنازه ، تشيع جنازه
زكات و صدقات
باب جهاد: جهاد خاص امام حسين عليه السلام
امر به معروف و نهى از منكر
عبادت هاى مستحب
ملاطفت و مهربانى
نكته بديع ؛ جلوگيرى از ظالم و حمايت از مظلوم
خوشحال كردن مؤ من و ديدار از او
تلاوت قرآن
ياد خدا
اهتمام به دعا
عبادات قلبيه و صفات حميده
يقين امام حسين عليه السلام
مقام تسليم و رضاى امام حسين
سخاوت امام حسين
شجاعت امام حسين
وقار و طماءنينه بى نظير
رقت قلب امام
حلم امام حسين
حسن خلق امام
مروت امام حسين
غيرت امام
قناعت امام
صبر و شكيبايى امام
سفارش به صبر از سوى امام
تعجب فرشتگان از صبر امام
گريه امام حسين
خاتمه
الف ) امام حسين عليه السلام جامع بين اضداد بود:
ب ) امام جامع بين تكاليف مختلف بود
عنوان چهارم : الطاف و احترامات ويژه خداوند به امام حسين عليه السلام
الف : الطاف خاص خداوند به امام حسين
ب : عطاياى خاص خداوند به امام حسين عليه السلام
ج ) الطاف خاص خداوند به امام حسين در قرآن و سخن گفتن با او
د) عنايت و الطاف خاص پيامبر خدا به امام حسين عليه السلام
يادآورى
بايد دانست كه علت احترام هاى ويژه پيامبر به حسين بهسهدليل بود:
بخش پنجم
بخش ششم
بخش هفتم
الف : صفات معنوى
ب : حسيات ظاهرى
باب زمين
باب آنچه خداوند از هوا و فضا به حسين بخشيده است
باب آنچه خداوند از آب به ايشان عطا كرده است
وجه دوم
باب درختان
باب درياها
باب كوه ها
باب انس و جن
باب ويژگى هاى وحوش نسبت به آن حضرت
باب خصوصيات پرندگان
باب مربوط به اسبان و شتران
باب آنچه از اوضاع دنيايى به حسين اختصاص يافت
احترامات ويژه به هر آنچه به آن حضرت تعلق دارد:
عنوان پنجم : حسين مظهر الطاف خاص ربانى
حسين مظهر الطاف خاص
حسين واسطه رحمت الهى
هشدارهاى آسمانى
مقدمه اول :
مقدمه دوم
كيفيت اول ؛ تشريح تحصيلامتثال از خطاب ها
كيفيت اول ؛ داراى چند قسم است :
خطاب اول ؛ خطاب عبادت :
خطاب دوم ، خطاب تقوا
خطاب سوم ؛ انفاق در راه خدا
خطاب چهارم ، خطاب جهاد
خطاب پنجم ، توشه تقوا
خطاب ششم ، وام دادن به خدا
خطاب هفتم
خطاب هشتم
خطاب نهم
خطاب دهم
خطاب يازدهم
خطاب دوازدهم
خطاب سيزدهم
خطاب چهاردهم
كيفيت دوم
كيفيت سوم
جهت اول
جهت دوم
جهت سوم
جهت چهارم
جهت پنجم
جهت ششم
جهت هفتم
جهت هشتم
جهت نهم
جهت دهم
جهت يازدهم
عنوان ششم : خصوصيات مربوط به خشوع هنگام ذكر حسين عليه السلام و رقت ، گريهوبرپا داشتن ماتم و عزا براى آن حضرت
مقدمه
مقصد اول درباره منشاء اقسام خشوع و گريه است
نكته :
و اينك گوش جان بسپار به مصائب ويژه آن حضرتدرمقابل صفات مخصوص ايشان
نوع دوم از منشاء گريه
مقصد دوم ، اين مبحث درباره انگيزه هاى خاصى است كه موجب گريه برحسين عليهالسلام مى شود، كه چهارده مورد به شرح زير است :
مقصد سوم ، اين بحث درباره چگونگى رقت و جزع و گريه بر آن حضرتاست كهداراى اقسامى است :
مقصد چهارم
نوع سوم
حالات ويژه پيامبر با حسين
امام على و امام حسين عليهماالسلام
خاتمه اين مجلس ها
نوع چهارم ، مجلسى كه بعد از شهادت امام حسين عليه السلام برپاشد:
نوع پنجم
مقصد پنجم
مقصد ششم
مقصد هفتم
مقصد هشتم
مقصد نهم
مقصد دهم ؛ خواص چشم گريان
مقصد يازدهم ، خواص اشكى كه در عزاى حسين عليه السلام جارى مىشود
مقصد دوازدهم
عنوان هفتم : خصوصيات زيارت حسين عليه السلام
باب اول
1 - جامع بودن
اما نماز
اما زكات
اما حج
اما صدقه
اما روزه
اما يارى رساندن در راه خدا
اما جنگ و جهاد
اما آزاد كردن بنده
اما ذكر و تسبيح
اما صله رحم و احسان به اهلايمان
اما اطعام
اما زيارت مؤ من
اما قرض الحسنه
اما عيادت مريض
اما تشييع جنازه و كفن و دفن مؤ من
اما ادخال سرور در قلب مؤ من
2 - زائر حسين عليه السلام ،
باب دوم
باب سوم
باب چهارم
ب : صفت خاص
باب پنجم
باب ششم ، اين باب درباره شرايط و آداب شرعى زيارت حسين عليهالسلام است .
الف : شرايط
ب : آداب زيارت
باب هفتم
باب هشتم
باب نهم
باب دهم
باب يازدهم
باب دوازدهم
عنوان هشتم : خصوصيات امام حسين عليه السلام در قرآن مجيد
مقصد اول
مقصد دوم
مقصد سوم
مقصد چهارم ، اين مقصد درباره خصوصيات سوره حمد و بويژه بسم اللهاست كه درباره حسين عليه السلام نيز به ثبوت رسيده است :
مقصد پنجم
مقصد ششم
عنوان نهم : خصوصيات حسين عليه السلام در آنچه به بيت الله مربوط مى شود
مطلب اول
مطلب دوم
مطلب سوم : تاءثير خاص زيارت حسين عليه السلام به نسبت حج و عمره
خاتمه اين بحث :
مقصد دوم ، در بيان حجاج آن حضرت
عنوان دهم : خصوصيات مربوط به ملائكه
مقصد اول
مقصد دوم
مقصد سوم
عنوان يازدهم : خصايص حسين عليه السلام از آنچه به پيامبران عظام تعلق دارد
باب آدم عليه السلام
باب ادريس عليه السلام
باب نوح عليه السلام
باب ابراهيم عليه السلام
باب يعقوب عليه السلام
باب يوسف عليه السلام
باب صالح عليه السلام
باب هود عليه السلام
باب شعيب عليه السلام
باب ايوب عليه السلام
باب يحيى عليه السلام
باب موسى عليه السلام
باب اسماعيل ذبيح الله عليه السلام
باب اسماعيل صادق الوعد عليه السلام
باب داوود عليه السلام
باب سليمان عليه السلام
باب عيسى عليه السلام
مقصد سوم
عنوان دوازدهم : امام حسين عليه السلام و افضل پيامبران
مقدمه مترجم
الله نور السموات و الارض مثل نوره كمشكوة فيها مصباح فى زجاجة كانها كوكب درىيوقد من شجرة مباركة زيتونه لا شرقية و لا غربية يكاد زيتها يعضى ء و لؤ لم تمسسهنار نور على نور يهدى الله لنوره من يشاء و يضرب اللهالامثال للناس و الله بكل شى ء عليم
خداوند نور آسمان ها و زمين است مثال نورش همانند چراغدانى است كه در آن چراغى ، وآن چراغ در آبگينه اى است كه گويى ستاره اى درخشان است ؛ و از درخت مبارك زيتون كهنه شرقى است و نه غربى افروخته مى شود. داشته باشد بدرخشد. او نور فوق نوراست ؛ خداوند به نور خويش هر كس را كه خواهد هدايت كند، و خداوند براى مردم اين مثلها رامى زند و او به هر چيزى دانا است .
سوره نور آيه 35
ان الحسين مصباح الهدى و سفينة النجاة
سلام و درود به بنيانگذار فرهنگ عاشورا كه ياد و نام آن حضرت ،دل محبان مواليانش را مالامال از اميد و نويد و سينه دشمنان مكتبش را لبريز از ترس ودلهره مى نمايد.
سلام و درود بر آن امام شهيدى كه در گرماى سوزانم روز عاشورا در تنهايى و غربت ،اما با آرامش و وقار و شهامت و اخلاص هر چه تمام ، در قربانگاه عشق پيشانى بر خاكنهاد و با نيايشى شورانگيز و وصف ناپذير از همه پديده ها و ما سوى الله بريد وآفريدگار خويش پيوست .
سلام و درود ما به حسين كه پيامبر رحمت و آنكه خداوند در وصف او فرمود: لولاك لماخلقت الافلاك درباره او گفت : حسين منى و انا من حسين .
سلام و درود بر آن شخصيت بى نظيرى كه به خاطر دفاع از حريم اسلام ، هر آنچهداشت در طبق اخلاص گذاشت و به پيشگاه پروردگارش تقديم نمود تا مخاطب به خطابيا ايتها النفس المطمئنه گرديد.
كتابى كه در پيش شماست ، ترجمه كتاب ارزشمند خصائص الحسينيه و الميزاناالمظلوم نوشته حكيم و فقيه عاليقدر مرحوم آية الله شيخ جعفر شوشترى رضوانالله تعالى عليه است .
مرحوم آية الله شوشترى فرزند حسين از اهالى شوشتر (يكى از شهرهاى استانخوزستان ) كه علاوه بر برخوردارى از دانش گسترده و آگاهى عميق ، از گوهر عميق ، ازگوهر گرانبهاى اخلاص و عمل صالح نيز بهره مند بود و به هنگام تلاوت قرآن تفسيرآيات الهى و تحليل روايات معصومين عليهم السلام و وعظ و ارشاد مردم ، از عمقدل سخن مى گفت و لاجرم بر دل ها مى نشست و همه را به شدت تحت تاءثير قرار مى داد.اين عالم بزرگوار ارادت خاص و وصف ناپذيرى به سالار شهيدان و سرور جواناناهل بهشت امام حسين عليه السلام داشت ؛ به همين خاطر تا آخرين روزهاى پربركت عمرخويش با آن مقام علمى و فقهى ، بر فراز منبر مى رفت و با عشق و ارادت خاصى از ايثارو فداكارى هاى امام حسين عليه السلام سخن مى گفت و راه و رسم ستم سوزى و ظلم ستيزىآن حضرت را براى دوستداران و مواليانش ترسيم مى كرد.
اين عالم ربانى از چنان گوهر اخلاص ، عرفان و عشقى بهره مند بود كه مورد عنايت امامحسين عليه السلام بوده است كه به ذكر يك نمونه در اين باره اكتفا مى كنيم :
از خود مرحوم آية الله شوشترى آورده اند كه مى فرمود:
پس از آنكه تحصيل در حوزه نجف فارغ شدم و به وطن خود شوشتر بازگشتم ، دريافتمبايد براى آشنا كردن بيشتر مردم با معارف قرآن و اسلام تلاش كنم ، به همين خاطر درگام نخست تصميم گرفتم روزهاى جمعه منبر بروم و با فرا رسيدن ماه مبارك رمضان ،به خاطر انجام وظيفه به منبر خويش ‍ ادامه دادم ، اما شيوه كار اين گونه بود كه تفسيرصافى را به دست مى گرفتم و از روى آن مردم وعظ و ارشاد مى كردم و در آخر منبر هم ،به بيان مشهور كه هر غذايى به نمك نياز دارد و نمك مجلس وعظ و ارشاد هم يادآورىمصيبت هاى جانسوز امام حسين عليه السلام است ، به ناچار از كتب روضة الشهداءمقدارى مرثيه مى خواندم .
ماه محرم را نيز كه در پيش بود، به همين صورت گذراندم ، اما به هيچ وجه توانايىجدايى از كتاب و منبر رفتن و بدون كتاب را نداشتم و مردم نيز بدين صورت بهرهكافى نمى بردند، اما به هر حال حدود يك سال به اين صورت گذشت .
سال بعد با فرا رسيدن ماه محرم با خود زمزمه كردم كه تا چه زمانى بايد كتاب دردست گيرم و از روى كتاب مجلس و منبر را اداره كنم و تا كى نتوانم از حفظ منبر بروم ؟بايد چاره اى بينديشم و خويشتن را از اين وضعيت ناگوار نجات بخشم ، اما هر چه در اينمورد انديشم راه به جايى نبردم و بر اثر فكر زياد، خستگى سراسر وجودم را فراگرفت و از شدت نگرانى به خواب رفتم . در عالم رؤ يا ديدم كه در سرزمين كربلاهستم ، آن هم درست به همه جا نگريستم ، چشمم به خيمه اى برافراشته افتاد، دريافتمكه سپاه دشمن در صف هاى فشرده بر گرد خيمه امام حسين نشسته است ، وارد شدم ، سلامگرمى نثار آن سيماى نورافشان نمودم حضرت مرا در نزديكى خويش جاى داد و به حبيببن مظاهر فرمود: حبيب ! شيخ جعفر ميهمان ماست ، بايد از ميهمان پذيرايى كرد، درست استكه آب در خيمه نيست ، اما آرد و روغن موجود است ، برخيز و براى ميهمان ما غذايى آماده كن .
حبيب بن مظاهر به دستور امام حسين عليه السلام برخاست و پس از لحظاتى چند به خيمهوارد شد و غذايى پيش روى من نهاد. فراموش ‍ نمى كنم كه قاشقى هم در ظرف غذا بود.چند قاشقى از آن غذاى بهشتى صفت خورده بودم كه از خواب بيدار شدم و دريافتم كه ازبركت زيارت آن حضرت و عنايت او، نكات و لطايف و كنايات و ظرافت هايى از آثارخاندان وحى و رسالت بر من الهام شده است كه تا آن ساعت ، بر كسى الهام نگشته وفهم كسى بر آنها از من پيشى نگرفته بود.(1)
كتاب خصايص الحسين از همان نكات ، لطايف ، و ظرافت هايى ، برخوردار است كه مىتوان گفت از همان نوع مطالبى است كه بر او الهام شده و در اين زمينه فهم كسى بر آنمطالب از او پيشى نگرفته است .
در گذشته ترجمه هاى چندى بر اين كتاب نگاشته شده است كه هر يك داراى ويژگىهاى هستند اما در اين ترجمه سعى بر آن بوده كه ترجمه به صورت رساتر و روانترانجام گرفته و از سوى ديگر رعايت امانت شده باشد. با اين اميد كه شايد متن فارسىهم از همان تاءثير در كلام آن بزرگوار است برخوردار باشد.
در خاتمه اولا از عزيزانى كه در فراهم آمدن اين اثر با جان ودل تلاش كردند قدردانى نموده و در ثانى از ورثه مرحوم مغفور حاج حسين شيرزادگانكه در مقدمات چاپ اين اثر گرانبها عنايت داشتند سپاسگزارم و از درگاه الهى مسئلت دارمكه همه آنها را در روز رستاخيز در زمره خدمتگزاران به آستان مقدس سالار شهيدانبرانگيزد و در دنيا نيز مشمول عنايت و كرامت ويژه آن كعبه مقصود مقرر فرمايد.
جليل الله فاضلى
مقدمه
سير روحى

در معاصى شد همه عمرت تباه
قامتت خم گشته از بار گناه
موى تو در روسياهى شد سفيد
يعنى از ره قاصد مرگت رسيد
در سير از نفس خويش ، براى خود رحمت خواستم و گفتم : اى نفس ! آنقدر كه به ديگرانرحم مى كنى بر خود رحم كن ؛ مجهز شو و به داد خويش برس ‍ كه در آستانه كوچ ورحيلى مى كنى . پيش از آنكه مرگ تو را بربايد و در چنگ قهار مقتدر گرفتار آيى ،فرصت ها را درياب و آن را غنيمت شمار. آنگاه او را به زبان هر پيامبر و امامى موعظهكردم و به زبان حال گفتم و آنقدر گفتم كه اندك تنبهى برايشحاصل شد و تذكر اندكى دست داد؛ به اندازه اى كه اراده اى نه محكم و استوار، در پىداشت ؛ چنان كه نزديك بود از تقرب به پروردگار، كه تنها سبب نجات انسانى است ،ماءيوس گردد، اما سرانجام حالتى از اميد پديد آمد كه موجب سكون و اطمينان شد كهتفصيل آن چنين است :
حالت نخست : ايمان موجب و معيار حصولنجات است .
آرى ، به ايمان كه مدار قبول اعمال و شرطتحصيل نجات از اهوال و خطرات است ، نظر افكندم ؛ متاءسفانه از نشانه هاى آن ، چهناقص و چه كامل اثرى نديدم ، حتى از ضعيف ترين درجات ايمان و عالى ترين آن در قلبو اعضاى خويش چيزى نيافتم كه بتواند مانع از جاودانگى در آتش باشد. بعد از مدتطولانى ، به اخلاق پسنديده نظر كردم ؛ شگفتا كهرذايل و خلاف اخلاق پسنديده را در خويش يافتم .اعمال صالح و طاعات و واجبات را مورد دقت قرار دادم ؛ ديدم كه صحت پذيرش آنشرايطى كه من حتى يك بار هم توفيق كسب آن را نداشته ام . در اينجا بود كه خوف برمن چيره شد و به سر حد قنوط و ياءس نزديك شدم ؛ اما:
حالت دوم : ولايت اهل كشتى نجات است .
در همان حال كه خوف و ياءس بر من چيره شده بود امعان نظر كردم ووسايل سفر به سوى حق را مورد دقت قرار داده ؛ ديدم كه اولا من از امت نبى امى صلواتالله عليه و بخصوص از شيعيان على و از موالياناهل بيت عليهم السلام مى باشم ؛ آنان كه راه مستقيم و صراط قويم و استوار و دژ محكم وريسمان مستحكم الله و كشتى نجاتند، كه هر كس در آن كشتى نشيند حتما نجات يابد. دراين حال ، حالت رجاء بر من عارض گرديد و چراغ اميدى در دلم بر افروخت .
حالت سوم : محبت اهل بيت عليهم صلوات الله نشانه هايى دارد.
پس دريافتم كه وارد شدن در امت نبى اسلام صلى الله عليه وآله ، نياز به اقتدا به آنحضرت و پيروى عملى از او دارد.
و ديدم كه شيعه راستين على بودن نياز به پيروى از آن بزرگوار، دراعمال و اوصاف دارد و شخصى كه محب اهل بيت عليهم السلام است ، بايد يكى از نشانههاى محبت و ولايت در او محقق شده باشد؛ در حالى كه من هيچ يك از آن نشانه ها را در وجودخود نمى يابم . در اين هنگام بود كه مضطرب شده و خوف بر من چيره گشت ؛ اما:
حالت چهارم : وسايل حسينى كارسازتر و داراى خصوصيتى ويژه است.
در حال خوف و ياءس غوطه ور بودم كه ناگهان انديشه تقرب به ائمه عليهم السلامبه من دست داد و ديدم كه جليل ترين وسايل از نظر فايده و عظيم ترين از نظر ثواب وپاداش ، و عمومى ترين ، شامل ترين و فراگيرترين همه از نظر حقيقت و منفعت و از جهتدرجه و مقام ، همانا وسايل حسينى ، سيد جواناناهل بهشت ، والد ائمه معصومين و سرور مظلومان ، حضرت ابا عبدالله الحسين فرد و امتيازىمخصوص است كه حتى شامل افضل از ايشان هم نمى شود؛ چرا كه تفاوت در فضيلت مقامىاست ، و اتحاد انوار و طينت آنها، مقام و خصوصيتى ديگر.
پس در توسل به حسين عليه السلام ، در روى آوردن به درگاه خداوندى ، خصوصيتىيافتم ، چرا كه آن حضرت درى از درهاى بهشت و كشتى نجات و چراغ هدايت است .(2) وبا اينكه مقام نبوت و همه ائمه عليهم السلام درهاى بهشتند، لكن باب الحسين ، براىروندگان وسيع تر است .
همه ائمه عليهم السلام كشتى هاى نجاتند، اما كشتى حسينى در ميان موج ها و طوفان هاسرعت بيشترى دارد و آسان تر به ساحل نجات مى رسد. همچنين همه امامان چراغ هدايتند،ولى محدوده استضائه به نور حسين عليه السلام وسيع تر است . در اينحال بود كه به نفس و شركاى آن گفتم نم به سوى درهاى حسينى بشتابيد و بهسلامت و اطمينان خاطر وارد آن شويد و به نام پروردگار سوار بر كشتى حسينى شويدكه خداوند آمرزنده و مهربان است . به اين انوار حسينى كه به شما مى نگرد، نظر كنيد واز آن نور بر گيريد.
در اين دم در نفس من شوق به اين امر بيشتر شد، بويژه درباره آنچه كه قبلا از علايمايمان در وجود خود نااميد شده بودم ، آنها را دروسايل حسينى يافتم و همچنين اعمالى را كه فاقد آن بودم ، پيدا كردم و به دو مطلب دستيافتم كه اولى دليل بر وجود ايمان و مطلب دومدليل بر وجود اعمال و عدم بطلان آنها بود كهتفصيل هر يك به اين شرح است :
اما مطلب اول : الف : حسين عليه السلام فرمود: من كشته اشك چشم هستم . نزد هيچ مؤ منىاز من ياد نمى شود مگر اينكه براى مصيبت هاى ما غمگين شود و گريه كند. و اين ازصفات همه انبياء عليهم السلام است . من اين حالت را هنگام شنيدن نام آن حضرت در خوديافتم از اين رو به اندكى از ايمان - حداقل در حد رفع جاودانگى در جهنم - در وجودم پىبردم .
ب : آنگاه كه ماه محرم و عاشورا فرا مى رسد دچار غم شده و حزن و اندوه بر من روى مىآورد.
ائمه عليهم السلام نيز چنين بوده اند، و اين امر رادليل بر وجود اثرى از ولايت ائمه در خود يافتم ، چرا كه گفته اند: شيعيان ماكسانى هستند كه از زيادى گل طينت ما آفريده شده اند و به نور ولايت ما عجين گرديدهاند، به آنان مى رسد آنچه به ما مى رسد. و اخبار نيز دلالت بر اين معنا دارد كه هرگاه محرم مى شد، آثار گريه و اندوه بر هر يك از امامان عارض مى گرديد.
هيچ كس در ايام محرم امام صادق عليه السلام را خندان نديد و حضرت رضا عليه السلامدر همه ايام عاشورا غمگين و محزون بودند و رنگ حضرت در اثر مصيبت حسين عليه السلاممتغير بود. حضرت در مجلس ‍ عزاى حسينى مى نشست واهل بيتش نيز در پس پرده به عزاى حسينى مى نشستند. هر گاه كسى برايشان وارد مى شدو اهل شعر بود، دستور مى دادند درباره امام حسين عليه السلام مطلبى انشاء كند. چنانچهدر قضيه دعبل خزاعى آمده است ، و اگر كسى نبود حضرت خود مصائب جدش ‍ را يادمى كرد.
در روايت ريان بن شبيب آمده است كه ، وقتى روزاول محرم بر حضرت وارد شدم ، فرمود: اى پسر شبيب اگر مى خواهى گريه كنى ، برحسين گريه كن كه او را مانند گوسفند سر بريدند و با هيجده نفر ازاهل بيتش ، كشته شدند.
روش ساير امامان ديگر نيز همين بوده است . بنابراين ، شكسته شدندل به هنگام رؤ يت هلال ماه محرم ، نشانه علاقه به آن حضرت عليه السلام است . چنانچهبا مقدار تاءثر در اين امر، تفاوت درجات ايمان مشخص مى شود، چه در جهت مثبت و چه درجهت منفى .
ج : ملاحظه غمزدگى ، هنگام ورود به كربلا همان گونه كه در روايات آمده ، اين ازصفات پدرش على عليه السلام و خواهرش زينب سلام الله عليها هنگام ورود به كربلااست .
د: دليل ديگر، جارى شدن اشك چشم هنگام بوئيدن تربت پاك آن حضرت است كه اين ازصفات جدش و على عليهماالسلام بوده است .
اما مطلب دوم : وقتى به دقت به اعمال خود مى نگريستم ، دريافتم كه به خاطر نداشتنشرايط پذيرش ، به راستى نمى توان بر بيشتر آنها نام واقعىعمل را اطلاق كرد؛ مثلا نمازم را در نظر گرفتم . نمى دانم نماز است يا نماز نيست ، روزهام نيز به همين گونه است . ساير اعمال عبادى ام نيز همين وضعيت را دارند.
اما از سوى ديگر به گريه ام بر امامى كه "صاحب اشك جارى " است ، نظر افكندم ،ملاحظه نمودم كه نمى توان اسم گريه و گرياندن بر آن حضرت را از آن سلب كرد.حداقل اگر تباكى حاصل گردد به راستى كه تباكى است . و در روايت آمده است كهكسى كه بر حسين عليه السلام گريه كند يا به گريه آورد يا خود را شبيه گريهكننده قرار دهد، بهشت بر او واجب است . و چون اين نشانه هاى ايمان را در خود يافتمو اطمينانم بيشتر شد، آنگاه حالت بعد بر من عارض گرديد.
حالت پنجم : تاءمل در اعمال ، سازنده است .
اندكى در امر خود تاءمل كردم و با خود گفتم : آنچه را احساس مى كنم ، مى تواند براىجزئى از ايمان ، علامت باشد و شايد به ميزانى باشد كه تو را بعد از طىمراحل عذاب در روز حشر و تحمل عذاب در دوران طولانى برزخ ، از آتش ابدى نجات دهد، وحال آنكه تو از ناتوانى ات در مقابل بلاى اندك دنيا و عقوبات آن و آنچه از سختى هابر اهلش جارى مى شود، آگاه هستى . بلكه تو مى دانى كهتحمل نعمت را هم ندارى و از دوام نعمت ملول مى شوى و دچار تكبر و فخر و خودنمايى مىگردى . از سوى ديگر اگر ايمان ضعيف باشد، چه بسا كه با كوچكترين حادثه اىزايل شود و به هنگام روى آوردن بلاها و طوفان هنگام مرگ ، قلب دچار گمراهى شود،پس چه اطمينانى دارى ؟ آنگاه مضطرب شدم و حالتى ديگر بر من عارض شد.
حالت ششم : زيارت حسين زيارت خدا در عرش است .
در امور مربوط به امام حسين عليه السلام مطلبى يافتم كه باعثكمال ايمان و تقويت و ثبات آن مى شود؛ مانند اين روايت كه فرمود: كسى كه حسينعليه السلام را زيارت كند، مانند كسى است كه خدا را در عرش زيارت كرده باشد. وزيارت خداى تعالى ، كنايه از نهايت نزديكى به خدا است كه اين معنا نمى تواند براىايمان عاريتى ، و قلبى باشد كه بعد از هدايت ، منحرف شده است . همچنين است روايتى كهمى فرمايد: زائر امام حسين عليه السلام ، بعد از آنكه قصد مراجعت مى كند، ملكى مى آيد وبه او مى گويد كه خداى تو سلام مى رساند و مى فرمايد كه دوباره آغاز كن ، خداوندگذشته را آمرزيد. شخصى كه خداوند بر او سلام مى فرستد، غيرممكن است كه او رابزرگترين مصيبت ها - كه همان از دست دادن ايمان است - در امان نگه ندارد. پس اطمينانپيدا كردم و دانستم كه در وسايل حسينى چيزى است كه اززوال و نيستى مصون است .
حالت هفتم : وسايل حسينى حسنه است .
بى شك وسايل حسينى ، اعمال حسنه است . اما ممكن است و در مياناعمال تو گناهان و سيئاتى باشد كه آن اعمال را حبط كند؛ از اين رو بار ديگر نگرانشدم و دچار حالت ديگرى گرديدم .
حالت هشتم : اعمال شخصى قابل حبط است .
در مورد حبط عمل انديشم . ديدم كه اعمال قابل حبط،اعمال خود شخص ‍ است و در وسايل حسينى اعمال صالحى است كه در نامهعمل افراد به ثبت مى رسد؛ كه خوشبختانه ازاعمال خود شخص به حساب نمى آيد تا در معرض حبط قرار گيرد. چنانچه در رواياتمربوط به فضيلت زيارت امام حسين عليه السلام آمده است كه براى زائر، حجى از حجهاى پيامبر نوشته مى شود و حجى كه پيامبر انجام دهد ازاعمال شخص نيست تا حبط گردد؛ ضمن اينكهعمل نبى (ص ) جزمى و حتمى است ، و از عجايب اين روايات ، رواياتى است كه از حضرتصادق عليه السلام نقل شده است كه حسين عليه السلام روزى در دامن پيامبر (ص ) بود وحضرت با او بازى مى كرد و او را مى خنداند؛ عايشه گفت : چقدر به اين محبت دارى؟ پيامبر فرمود: چگونه او را دوست نداشته باشم و از او به شگفت نيايم ؛ كهميوه قلب من ، و روشنايى چشمان من است ؛ اما امت در آينده او را مى كشند. پس ، كسى كه او رابعد از وفاتش زيارت كند، خداوند براى او حجى از حج هاى من مى نويسد.
عايشه تعجب كرد و گفت : حجى از حج هاى شما؟! فرمود: بلى ، دو حج ازحجهاى من . عايشه گفت : دو حج از حج هاى شما؟! فرمود: بلى چهار حج. و اين رقم را آنقدر بالا برد به 90 حج از حج هاىرسول با عمره هايش .
حالت نهم : از بين رفتن اعمال به وسيله مظالم .
ترسيدم روز قيامت حقوق مردم و مظالمى كه ممكن است بر عهده من باشد،اعمال مرا ببرد و دست مرا از اعمال حسنه خالى كند و رهسپار جهنم شوم ؛ زيرا در روايت آمدهاست : كسانى محشور مى شوند كه حسنات را آنان بر فراز دستشان مى درخشد، اماطلبكاران و صاحبان مظالم ، آن حسنات را برده و از سيئات خود نيز بر عهده آنان نهاده وبه عذاب الهى رهسپار مى شوند؛ در اين صورت حالت بعد به من دست داد:
حالت دهم : ثواب زيارت حسين محدود نيستوزوال نمى پذيرد.
ملاحظه اين معنا كه بر گريه امام حسين عليه السلام ثوابى مترتب مى شود كه حدىندارد - و البته آنچه حدى ندارد زوال و نيستى نمى پذيرد؛ بنابراين هر قدر از آنبردارند، كم نخواهم شد - برايم روزنه اميد و دريچه اطمينانى شد.
حالت يازدهم : اميد پس از ياءس و...
از طرفى ملاحظه كردم كه شرط قبولى اعمالى عبادى ، قبولى نماز است و عبادت هاىديگر پس از پذيرفته شدن نماز، قبول مى شوند؛ در حالى كه چه بسا نماز منپذيرفته نشود و اگر رد شود اعمال ديگر هم رد مى شوند. بنابراين چگونه ايناعمال كه از وسايل حسينى است ، پذيرفته مى شوند؟
در اين هنگام بود كه امر بر من دشوار شد و مى رفت تا بعد از عارض شدن حالت ها وغلبه حالت هاى ضد و نقيض ، ياءس و نااميدى بر من چيره شود كه خدا بر من منت نهاد، امرمن به رجاء و اميدى منتهى شد كه به آن حالت هاى متعارض خاتمه داد و آن حالت بعدى مىباشد.
حالت دوازدهم : اميد مؤ كد
اين حالت ، اميد مرا مؤ كد كرد؛ زيرا راه هاى اطمينان قلب و آنچه به من امنيت مى بخشد،پياپى شدند و خواص و ويژگى هاى عجيبى كه دروسايل حسينى ملاحظه كردم آرامش خاطر و سكون قلب به من داد.
اولا: يكى از آن خواص اين است كه نوافل نمازهاى واجب در پذيرفته شدن نماز واجب كهپذيرش آن سبب پذيرش ديگر اعمال مكلفين مى شود، اثركامل دارد و كاستى هاى فرائض را رفع مى كند. بنابراين چگونهوسايل حسينى كه فضيلت بالاترى دارند، درقبول اعمال اثر نبخشند، حتما به طريق اولى اثر مى بخشند.
ثانيا: قبول يا حبط اعمال و عبادات در جايى است كه به اختيار و تكلف و قصد قربت ازشخص مكلف سرزده باشد، در حالى كه در وسايل حسينى مترتب شدن آثار، هميشه مربوطو منوط به اختيار نيست و وسايل حسينى اعمالى نيستند كه رد يا حبط شوند يا بتوان آنهارا از صاحبش گرفت . مانند رقت و دلسوزى بر مصائب امام حسين عليه السلام كه گاهىبا قصد و تاءمل و ملاحظه اين است كه آن حضرت ، امام مفترض الطاعة هستند، و گاهى رقتو بكاء بدون ملاحظه امرى و فقط به محض شنيدن ماوقعحاصل مى شود، هر چند كه شخص ، مظلوم را نشناسد، ما همين قدر كه بداند او يكى ازبندگان خدا يا مسلمان است ، حالت رقت و بكاء بر او دست مى دهد.
حتى بالاتر از اين ، اگر بر مخالف اسلام هم اين مصيبت ها وارد شود، شنونده دچار رقت وبكاء مى شود. حداقل درباره كودكان و چگونگى مرگ ناشى از تشنگى آنها و كشته شدنبا شمشير و بر سينه امام حسين عليه السلام نشستن ، يا با تير بر دست مبارك ايشانزدن كه در حالت طلب آب براى كودك شيرخوار تشنه خود بودند، چنين حالتى عارض مىشود؛ چرا كه نهايت آنچه دشمن درصدد انجام آن بر مى آيد، همانا مضروب و مجروح واهانت بر كشته و مقتولى است كه روى زمين افتاده است ، اما بدن را زير سرنيزه ها كردن ودر جاهاى مختلف گرداندن و بعد از 200 سال نبش ‍ قبر كردن ، از جمله امور بسيار زشت وناپسند و رقت انگيز است كه بى اختيار موجب جارى شدن اشك مى شود و بدون ترديد اينتاءثرات موجب عنايت حق و جلب رحمت هاى بارى تعالى مى گردد. مگر نه اين است كهيونس به خاطر تاءثر و اندوه بر مرگ موسى و هارون وآل عمران مورد عنايت حق واقع شد و عذاب دنيا از او رفع گرديد،(3) پس چگونه خداوندكسى را كه بر آل عمران و آل ابراهيم تاءسف و اندوه بهدل دارد، ماءيوس كند؟!
هيچ عملى مانع از همه تاءثيرات امام حسين عليه السلام نمى شود.
مؤ ثرات كلى قوى ، اگر با مانعى همراه گردد، ممكن است تاءثير كلى را از دست بدهد،اما اثربخشى جزئى آن باقى خواهد بود. درتوسل به امام حسين عليه السلام تاءثيرات عظيمى است كه هر گاه صفات واعمال شخصى مانع از تاءثير تام آنها بشود، تاءثير جزئى آن باقى است .
و من به همان تاءثير جزئى قانع هستم ؛ چرا كه در تاءثير زيارت آن حضرت آمده استكه زائرش شفيع ده يا صد نفر قرار مى گيرد، يا به او گفته مى شود دست هر كس راكه دوست دارى بگير و او را وارد بهشت كن . و چون من خود را مى بينم كه درهاى هفتگانهجهنم بر رويم باز شده است ، بلكه در همين حال ملاحظه مى كنم كه با زنجيرها وغل هايش بر من احاطه دارد و نشانه هاى جاودانگى در آتش بر من ظاهر گرديده ، اميدىندارم كه در روز محشر از شفيعان باشم ، بلكه به اين قانع هستم كه كسى دست مرابگيرد و از خطرات قيامت نجات دهد؛ حتى من قانع به اين هستم كه - ولو بعد از مدتى -مرا از جهنم بيرون آورد و از خلود آتش نجات دهد.
همچنين در فضيلت زيارت امام حسين عليه السلام وارد شده است كه زائر امام حسين در عرشبا حضرت حق بارى تعالى هم سخن مى باشد. من در اين جايگاه نيستم ، و به اين بسندهمى كنم كه فرشته اى از فرشتگان رحمت با من سخن بگويد.
همچنين در فضيلت زيارت آن حضرت آمده است كه زائر ممكن است به اين وسيله از ساقيانكوثر باشد، باز من چنين شايستگى و لياقتى را ندارم ، ولى راضى هستم از كسانىباشم كه در ميان آتش دوزخ ، بهشتيان را مخاطب قرار داده و بگويم : از آن آب به ما همبدهيد و يكى از ساقيان كوثر مرا سيراب كند. و نيز در فضيلت زيارت امام حسين عليهالسلام وارد شده است كه به واسطه زيارت ايشان ، ممكن است شخص به مقامى برسد كهبا پيامبر اسلام همسفره شود و در بهشت با آن حضرت بر سر يك سفره بنشيند، كهالبته من اين لياقت را ندارم و به اين بسنده مى كنم كه از درخت زقوم رهايى يابم .بنابراين ، اگر اين تاءثيرات عظيم و قوى با موانع همراه گردد، آثار جزئى از آنسلب نخواهد شد.
مطلب ديگر اينكه ممكن است شخص در آن واحد به همهوسايل حسينى دست يابد كه پائين ترين درجه آن تباكى بر آن حضرت است و بالاترينآن ، شهادت در پيشگاهش مى باشد كه با حصول شهادت ، در آن واحد، اجر و مزد همهعبادت ها حاصل مى شود. و اين چنين است كه مثلا اگر مجلسى براى ذكر مصيبت هاى امام حسينعليه السلام برپا شد و در آن مجلس آنچه را بر ايشان رفت يادآور شوند و در آن مجلسبگريانند و گريه كنند و تباكى و حزن و غم و اندوهحاصل شود و دل به آن حضرت توجه پيدا كند و بر او درود و سلام بفرستد و اين حالتبا معرفت و توجه به مقام و عظمت آن حضرت و تصور حالت ايشان و آرزوى نصرت ويارى او و شهادت در پيشگاهش باشد، چنين شخصى به ثواب تماموسايل حسينى دست يافته و همه عبادت هاى خدا را به جا آورده و حتى به ثواب شهادت درراه خدا نائل گشته است كه ما اخبار و رواياتى را كه دلالت بر اين امور دارد، خواهيم آورد.
علاوه بر اينها، بر اساس آنچه كه از اخبار و روايات استنباط مى شود، چنان مجلسى ،جميع صفات مشاهد شريفه را داراست و داراى چهارده ويژگى مى باشد.
مجلس حسين عليه السلام
- مصلاى خدا، يعنى محل صلوات خداوند بر اهل آن مجلس است ،
- مشهد ملائكه مقرب درگاه الهى است ،
- محل نيل به دعاى پيامبر، على ، زهرا و مجتبى عليهم السلام است ،
- مورد عنايت امام حسين عليه السلام است و به آن نظر دارند،
- محلى است كه حسين عليه السلام اهل آن مجلس را مخاطب قرار داده و با آنان سخن مىگويد،
- مورد عنايت و علاقه امام صادق عليه السلام است ،
- عرفه است ،
- مشعرالحرام است ،
- حطيم است ،
- محل طواف خانه خداست ،
- قبة الحسين است ،
- خاموش كننده شعله هاى فروزان آتش است ،
- آبى است در بهشت به نام آب حيوان ،
- و سرانجام مجلس حسين عليه السلام از مجالسى است كه اولين آنقبل از خلق عالم و آخر آن محشر است .
و چون در اين معانى تاءمل و تعمق نمايى چگونه مى توان تصور كرد كه از اين مجالس ومشاهد - با وجود اين حالات و عبادات و فراهم بودن صفات - دست خالى و نااميد بيرون مىآيى ؛ و هر چند موانعى بر سر راه تاءثيرات وجود داشته باشد، اما اندكى از پائينترين مراتب يكى از تاءثيرات ، براى تو كافى است .
بعد از آنكه به اين امور يقين پيدا كردم ، به گفتگو با نفس پايان دادم و رجاى واثقخالص به وسايل حسينى برايم حاصل گرديد، آنگاه به صاحب اينوسايل و مجالس روى آورده و پيمان بستم كتابى تاءليف كنم كه جامع تمام خصايصىباشد كه آن حضرت را از همه مخلوقات ، حتى انبياء و امامان عليهم السلام ، ممتاز مىگرداند. من اين كتاب را خصايص الحسين و مزاياالمظلوم نام نهادم .
اميد به فضل پروردگار دارم كه آن را موجب روشنايى و نور قبرم قرار دهد و مرا ازاهوال فزع اكبر ايمن بدارد و به وقت دادن نامهاعمال به دست بندگان ، برايم عمل صالحى باشد و در آن روز باعث كرامت و سرور شودو در طول قرن ها موجب شود كه نام و يادى از من فراهم آيد.
بحول منه و قوة و ما توفيقى الا بالله عليه توكلت و اليه انيب
اين كتاب داراى يك مقدمه و يازده عنوان است . مقدمه در بر گيرنده فهرست خصايص واصول آن است ؛ اما عناوين شامل اين موارد است :
عنوان اول : درباره خصوصيات امام در عوالم وجود و جايگاه و مقامات ايشان ازاول خلقت آن حضرت ، قبل از آفرينش و بعد از آفرينش تا روز قيامت است و در آن هفت مقصدوجود دارد.
عنوان دوم : پيرامون خصوصيات ، صفات و اخلاق و عبادات دايم مطلق ثابت آنحضرت در دوران عمر شريفشان است .
عنوان سوم : درباره صفات و اخلاق و عباداتى است كه در روز عاشورا از آنحضرت بروز كرد.
عنوان چهارم : شامل الطاف و احترامات ويژه خداوند نسبت به آن حضرت است و در آنهشت مقصد مى باشد.
عنوان پنجم : در بيان ظهور لطف خاص ربانى به آن حضرت است .
عنوان ششم : درباره خشوع هنگام ذكر و رقت و گريه بر امام حسين عليه السلاماست .
عنوان هفتم : درباره ويژگى هاى زيارت امام حسين عليه السلام مى باشد.
عنوان هشتم : درباره خصوصيات آن حضرت متعلق به قرآن مجيد مى باشد كهداراى چندين مقصد است .
عنوان دهم : درباره خصوصيات امام كه متعلق به انبياى عظام است ، مى باشد و درآن چندين مقصد كلى و باب هاى خاصى وجود دارد كه هر بابى مربوط به يكى ازپيامبران است .
عنوان يازدهم : درباره موارد متعلق به خاتم الانبياء صلى الله عليه وآله مىباشد.
من اين عنوان را - به عنوان ختامه مسك - خاتمه جلداول قرار دادم . و فى ذلك فليتنافس المتنافسون (4)
عنوان اول : امام حسين عليه السلام در عوالم وجود و جايگاه ايشانازاول خلقت آن حضرت قبل از آفرينش و بعد از آفرينش تا روز قيامت
حسين مخلوق نخست
بيشتر حكما، علما و متكلمان در تعيين اولين مخلوق با هم اختلاف نظر دارند، اما بر اساسروايات صحيح فراوان ، اولين مخلوق ، نور پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله مىباشد، كه نقل سليم نيز بر آن دلالت دارد؛ چرا كه اشرفيت و كثرت اعتنا و محبوبيت درپيشگاه خداوند تعالى ، موجب تقدم در آفرينش است . در بعضى روايات (ديگر) آمده استكه نور پيامبر اسلام (ص ) و ائمه عليهم السلام اولين مخلوق است .
پس چون اين حقيقت به اثبات رسيده است كه اولين مخلوق نور نبى (ص ) و يا نور آنحضرت و ائمه اولين عليهم السلام است ، مى توان گفت كه اولين مخلوق همان نور حسينعليه السلام است ؛ زيرا پيامبر (ص ) فرمودند: حسين منى و انا من حسين حسين از مناست و من از حسين . و در روايت ديگرى آمده است ؛ انا من حسين و حسين منى من از حسينمو حسين از من .
بنابراين حسين اولين مخلوق و اولين چيزى است كه از روزاول ايجاد شده است و هر مخلوقى تابع آن حضرت است .
همه موجودات بر حسين گريانند
اگر همه موجودات بر حسين عليه السلام گريانند، جاى شگفتى نيست و اگر مى گوييمهر مخلوقى بر او اشك مى ريزد، مبالغه يا گزافه گويى نكرده ايم ، چنانچه از بابتمثيل و استعاره هم نمى باشد؛ حتى زبان حال و يا فرض ‍ ديگرى هم در كار نيست ،بلكه هم موجودات از جمله پيامبر، فرشته ، ملك ، جن و انس ، شيطان ، بهشت و جهنم ، درختو گياه و حيوان ، خورشيد و ماه ، همه جهان ها، ماه ها و آسمان ها، زمين ها و ساكنان آنها هم ،همه براى او گريه مى كنند، و گريه هر موجودى بر حسب آن مورد، گريه حقيقى است ومنظور از گريه ، گريه هر چيزى بعد از شهادت آن حضرت نمى باشد، بلكه مقصودگريه موجودات قبل از قتل امام عليه السلام نيز است . همان طور كه در زيارتمنقول از حضرت حجت (عج ) در ماه شعبان آمده است كه آسمان و هر كه در آن است و زمين و هرچه در روى آن است ، به حال آن حضرت گريانند.
حتى وسايلى كه به واسطه آنها حضرت به شهادت رسيد نيز از جمله گريه كنندگانبر امام حسين عليه السلام هستند، چنانچه حكيم در قصيده خود گفته است ؛
السيف يفرى بنحره باكيا
والرمح ينعى قائما و ينثنى
فالنبل يصيبه و يبكى
والرمح شائل للراس يبكى (5)
قاتلان آن حضرت هم خارج از گريه كنندگان بر ايشان نيستند؛ زيرا آنها نيز به وجودعام و ماهيت شان دچار انكسار مى شوند و به حقايق و فطرتشان بر حسين عليه السلامگريانند، ولى به مقتضاى صفات افعالى اختيارى ، در آتش جاودانند. و گريه نمى كنندمگر وقتى كه از اعمال خود غافل باشند كه در اينحال گريه ظاهرى و اختيارى دارند، مانند كسى كه خدا را از روى ستم و طغيان انكار مىكنند، اما جان و روح شان به خدا يقين دارد.(6)
مقصد دوم ؛ در اين محل نور امام بعد از خلق آن
سخن در اين مقصد در بيان نور امام پس از خلق وانتقال نور تا هنگام ولادت است . بدان و آگاه باش كه خداىجل جلاله همواره يگانه بوده در حالى كه نه مخلوقى بود و نه زمان و مكانى . و چونخلقت را آغاز كرد نخست افضل مخلوقات را آفريد و از نور آن ، نور على ، فاطمه ، حسن وحسين عليهم السلام را مشتق ساخت و براى آنان جايگاه ها و عوالم متعدد و مختلف به وجودآورد. چنانچه اين معنا از مجموع روايات معتبر ظاهر مى شود.
آنگاه نور آن حضرت را يك بار در پشت آدم و يك بار در انگشتان او و بار ديگر درپيشانى آدم و سپس در پيشانى تمام پدران ايشان از آدم تا پدر بزرگوار پيامبر،عبدالله بن مطلب و در پيشانى تمام مادران ايشان - به هنگام حامله شدن از كسانى كه آنحضرت در صلب او بود - از حوا تا مادر نبى اسلام ، آمنه بنت وهب ، قرار داد.
ما معتقديم كه مصدر همه انوار اين جهان ها، نور نبى صلى الله عليه وآله است و امتياز نورحسين عليه السلام اين است كه از نور نبى است ؛ چرا كه حسين از اوست و او از حسين . وهنگامى كه اين دو از هم جدا شدند، نور حسين خصوصيت (خاص ) خود را يافت ، چرا كه رؤيت آن موجب حزن و اندوه گرديد. اين امر براى آدم - هنگامى كه آن انوار در انگشتانش ظاهرشد - اتفاق افتاد و نور حسين عليه السلام در انگشت ابهام بود. اين اثر تا بهحال نيز باقى است . مثلا اگر كسى كه خنده بر او غلبه پيدا كرده است ، به پشت انگشتابهام خود بنگرد، اندوه بر او غالب مى شود. اين حالت براى ابراهيم عليه السلام نيزاتفاق افتاد.
همچنين بر زبان آوردن نام آن حضرت و شنيدن آن نيز موجب حزن مى شود؛ اين مساءلهدرباره آنچه منتسب به نور آن حضرت است نيز صادق مى باشد. كما اينكه در حديث ميخ‌هاى پنج گانه كه جبرئيل امين آنها را براى حضرت نوح عليه السلام آورد تا با آنهااطراف كشتى را ميخ ‌كوب كند، آمده است : هر ميخى به نام يكى از انوار پنج گانه بود،وقتى نوح منتسب به نور امام حسين عليه السلام را گرفت ، آن ميخ درخشيد و از آنرطوبتى به رنگ خون احساس كرد. در اين بارهسئوال كرد، به او گفته شد: آن ميخ منتسب به حسين است و سبب ظهور خون از آن ، شهادتايشان است كه به نحو خاصى صورت گرفت .
حسين عليه السلام نور غالب
نورى بر پيشانى مادران به هنگام باردار شدن به يكى از اجداد پيامبر (ص ) ظاهر مىشد و همچنين بر جبين آمنه به وقت باردار شدن به پيامبر اسلام ظاهر شد، نشانه آن استكه آن مادران از اين انوار نيستند؛ بنابراين وقتى وقتى به آن نور حامله مى شدند، اثرنور در پيشانى آنان ظاهر مى شد، اما آنجا كه مادر خود از انوار باشد، وجهى براى ظهورنور نيست و بويژه نور بر چهره ظاهر مى شد، اما آنجا كه مادر خود از انوار باشد، وجهىبراى ظهور نيست و بويژه نور بر چهره ظاهر نمى شود. به همين خاطر وقتى حضرتزهرا سلام الله عليها به امام حسن مجتبى عليه السلام حامله شد، نور ديگرى بر چهرهزهرا ظاهر نشد؛ لكن ويژگى امام حسين عليه السلام طورى است كه وقتى مادر به حسينعليه السلام حامله شد، پيامبر اسلام (ص ) به فاطمه فرمودند: من در چهره تو نورىمى بينم و به زودى حجتى براى خلق خدا از تو متولد مى شود. و زهرا (س ) فرمود:چون به اين فرزند حامله شدم ، در شب نيازى به چراغ نداشتم .
بنابراين خصوصيت نور حسين اين است كه بر نور ظاهر مى شود و بر آن غالب مىگردد، لذا شخصى كه در هنگام شهادت آن حضرت ، در وسط روز پيكر مباركش را بر زمينافتاده ديد، گفته است : به خدا سوگند نور سيماى او مرا به خودمشغول كرد، بدان گونه كه از نظر و تاءمل در كيفيتقتل آن بزرگوار غافل شدم .
و از ديگر ويژگى هاى آن حضرت اين كه ؛ هيچ مانع و حاجبى نور ايشان را نمىپوشاند، همان شخص راوى مى گويد: نديدم كشته آغشته به خاك و خونى را كهنورانى تر از چهره حسين باشد. خاك و خون ، مانع از نور حسين كه بر هر نورىغالب است ، نشده بود.
مقصد سوم : جايگاه حسين عليه السلام بعد از ولادت
دستان مبارك پيامبر اسلام (ص ) نخستين محلى بود كه امام حسين عليه السلام پس از ولادتدر آن جاى گرفت . پيامبر رحمت در آستانه خانه ايستاده و منتظر ولادت فرزندش حسينعليه السلام بود. امام در لحظه ورود به اين جهان درحال سجده بود، پيامبر (ص ) به اسماء فرمود: فرزندم را بياور. اسماء را در پارچه اىاز پشم پوشيده نزد آن حضرت آورد. پيامبر با دستان مباركش حسين عليه السلام راگرفت و به او نگاه كرد و گريه سر داد و فرمود: اى ابا عبدالله ! مصيبت تو براىمن سنگين است .
كتف شريف جبرئيل و پيامبر نيز جايگاه ديگر حسين بود. گاهى هم بر پشت و سينه مباركپيامبر مى نشست . حضرت رسول گاهى امام حسين را روى دست بلند مى كرد و دهان او را مىبوسيد و گاهى او را به قدرى بلند مى كرد تا همه مردم ايشان را ببينند. زمانى روىدست حضرت على عليه السلام قرار مى گرفت و حضرت امير او را بلند مى كرد و پيامبراو را مى بوسيد. آنگاه كه پيامبر نيز در حال احتضار بود حسين عليه السلام را بر سينهخود نشاند و بوسيد و فرمود: يزيد را با فرزند من حسين چه كار است . خدا به يزيدبركت ندهد.
مقصد چهارم : حسين و محل شهادت ، بعد از شهادتوقبل از دفن
امام حسين عليه السلام قبل از دفن نسبت به هر پيامبر و امامى كه كشته شده است ، ويژگىهايى دارد؛ زيرا اگر برخى از آنان كشته و يا مسموم شدند، در خانه يا محراب و يا درطشت بوده و اين موضوع براى هيچ كدام از آنها اتفاق نيفتاده كه پيكر بر خاك افتادهباشد. چه مصيبت بزرگى !!
ويژگى ديگر اينكه وقتى به شهادت رسيد جسد مباركش را به آسمان ها بردند؛ سپسبه سرزمين كربلا بر گرداندند و سه روز بر زمين افتاده بود. و ديگر اينكه سرمبارك حسين عليه السلام را در مكان هاى مختلف گرداندند؛ روى دست ها گرفتند، بر روىسر نيزه ها نصب نمودند، به درخت آويزان كردند، بر در خانه يزيد و بر دروازه دمشقنصب كردند. در طبق نزد ابن زياد گذاشتند و با طشت پيش يزيد بردند و آن را در سرزمينهاى بسيار از كربلا تا شام - و مى گويند از شام تا مصر و از مصر تا به مدينه - و ازشام به كربلا يا از شام به آسمان بردند.
مقصد پنجم : حسين و برزخ
جايگاه حسين در برزخش نيز خصوصيت ديگرى دارد؛ در حديث آمده است كه حسين در يمينعرش قرار دارد و به قتلگاه ، لشگرگاه و زائران خود مى نگرد. آن حضرت بهتر از هركسى ، آنها را مى شناسد و به مقام و منزلت زائران خود در نزد خداوند آگاه است . حسينگريه كنندگان بر خود را مى بيند و براى آنان طلب آمرزش مى كند و مى فرمايد: اىگريه كننده بر من ، اگر بدانى كه خداوند چه چيزى را براى تو فراهم كرده ،خوشحالى ات بيش ‍ از غم و غصه ات مى شود.
مقصد ششم : جايگاه حسين عليه السلام در روز حشر
در روايات آمده است كه امام حسين عليه السلام در روز حشر مجلسى دارد كه از خصوصيتويژه اى برخوردار است . اهل آن مجلس كه گريه كنندگان و زائران آن حضرت از آن جملهاند، با آرامش و اطمينان خاطر چنان شيفته سخنان امام حسين عليه السلام مى شوند كه ازهمه لذت ها چشم مى پوشند و هر چند مى پوشند و هر چند همسران بهشتى آنان ظاهر مىدارند كه ما در بهشت مشتاق شما هستيم آنها سخن امام حسين را بر آن همسران و بهشت وترجيح مى دهند. همچنين امام حسين عليه السلام در محشر جايگاه خاصى دارد كه به موجب آناهل محشر مضطرب مى شوند و آن زمانى است كه حسين عليه السلام بى سر و در حالى كهاز رگ هاى گردنش خون مى ريزد، ايستاده محشور مى شود و حضرت فاطمه زهراء سلامالله عليها وقتى به آن صحنه مى نگرد، فرياد مى زند.
مقصد هفتم : حسين در بهشت
هر يك امامان در روز جزا و هنگام ورود به بهشت مقام مخصوصى دارند، اما حسين عليهالسلام در آن روز درجات خاصى دارد كه پيامبر اسلام (ص ) از آن خبر داده و فرمودند:اى حسين ! تو در بهشت درجاتى دارى كه تنها با شهادت به آننايل مى شوى . با اين همه حسين عليه السلام براى سرتاسر بهشت زينت است وگويى آن حضرت در سرتاسر بهشت حضور دارند و همه براى آن حضرت است .
عنوان دوم : صفات ، اخلاق و عبادات عام و مطلق امام حسين عليه السلام
منظور از صفات ، اخلاق و عبادات ؛ صفات مربوط به امامت نمى باشد، كهعقل را به كنه آنها راهى نيست ؛ بلكه بيان دو نوع از خصوصيات آن حضرت است :
الف : صفات و عبادات مطلق امام در طول عمر شريفشان
ب : ويژگى آن صفات و عبادات در روز عاشورا.
تفصيل هر يك از خصوصيات به اين شرح است :
امام هرگز تن به ذلت نمى دهند
امام حسين عليه السلام در اين باره ويژگى خاصى دارند. وقتى از آن حضرت خواستند كهحكم يزيد و پسر زياد را بپذيرد، فرمود: نه ، هرگز، به خدا قسم ، ذليلانه بيعتنمى كنم و مانند بردگان اقرار نمى نمايم .
تا جايى كه گفته اند: اين حسين عليه السلام بود كه نپذيرفتن ظلم را سنت نهاد و همهكسانى كه تن به ذلت نمى دهند به آن حضرت اقتداء مى كنند.
امام حسين و شجاعت
در اين باره امام ويژگى خاصى دارند؛ از اين رو گفته اند: شجاعت حسينى . درروز عاشورا آن چنان شجاعتى از امام حسين عليه السلام بروز كرد، كه از هيچ كس سرنزده است ؛ حتى از پدر بزرگوارش كه به كرار معروف است و ديگرانى كه به شجاعتشهرت دارند، چنين حالتى رخ نداد.

next page

fehrest page