بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب زیتون (ترجمه خصائص الحسینیه ), آیه الله شیخ جعفر شوشترى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     M-700001 -
     M-700002 -
     M-700003 -
     M-700004 -
     M-700005 -
     M-700006 -
     M-700007 -
     M-700008 -
     M-700009 -
     M-700010 -
     M-700011 -
     M-700012 -
     M-700013 -
     M-700014 -
     M-700015 -
     M-700016 -
     M-700017 -
 

 

 
 

next page

fehrest page

back page

مقصد دوم ، اين مبحث درباره انگيزه هاى خاصى است كه موجب گريه برحسين عليهالسلام مى شود، كه چهارده مورد به شرح زير است :
1 - رؤ يت شبح و سايه آن حضرت در عالم اشباح و سايه ها، بلكه موجب رؤ يت ايشان درعالم قدس ، باعث گريه شد. چنين حالتى براى آدم عليه السلام - هنگامى كه در عالم ذر،ذر را مشاهده كرد - اتفاق افتاد. خداوند قضيه كربلا را براى او توصيف كرد و آدم متاءثرشد و گريه نمود. ابراهيم عليه السلام نيز وقتى ملكوت آسمان ها و زمين را ديد، اشباحطيبه را تحت عرش ‍ ملاحظه كرد، آنگاه ديدن پنجمين آنها (حسين عليه السلام ) او را بهگريه انداخت .
2 - شنيدن نام آن حضرت موجب گريه است . حسين عليه السلام خودش ‍ فرمود: نزد هر زنو مرد مؤ منى كه نام من برده شود، گريه مى كند و مصيبت هاى من او را غمگين مى سازد.بنابراين او سبب گريه انسان هاى مؤ من است .
3 - بردن نام آن حضرت ، باعث گريه است . آدم و زكريا عليهماالسلام درباره بردن نامحسين گفتند كه بردن نام او اشك را جارى مى كند و قلب را مى شكند.
4 - نگاه به حسين عليه السلام موجب گريه است . اين مساءله براى پيامبر صلى اللهعليه وآله ، وقتى حسين عليه السلام به دنيا آمد و براى اولين بار او را ديد، رخ داد.بعد از آن هم هميشه به محض اينكه حسين عليه السلام را مى ديد، گريه مى كرد. علىعليه السلام نيز وقتى به حسين عليه السلام نگاه كرد، گريست و گفت : اى اشك چشم هرمؤ من ! امام حسين پرسيد: اى پدر، من هستم ؟ گفت : بله . پس آيا بهاحوال آن حضرت نگاه كرده ايد؟ اگر شما چنين كارى نكرده ايد آن حضرت به شما مىنگرد. در روايت صحيح آمده است كه حسين عليه السلام بر يمين عرش به قتلگاه وزائرانش مى نگرد. بدون اشك آن بزرگوار به كسانى كه بر او گريه مى كنند، مىنگرد و هيچ جاى تعجب ندارد كه بعد مسافت و موانع ، نمى توانند مانع نگاه آن حضرتشوند.
5 - نگاه به مرقد امام حسين عليه السلام باعث گريه مى شود. امام صادق عليه السلامفرمود: حسين عليه السلام در سرزمين غربت ، غريب است ، هر كس او را زيارت كند مىگريد و آنكه زيارتش نكند، اندوهگين مى شود و آنكه او را نديده دلش مى سوزد و كسىكه به قبر فرزندش در نزد پاى مباركش بنگرد، بر او ترحم مى كند.
6 - لمس پيكر آن حضرت و بوسيدنش موجب گريه مى شد. اين قضيه براى پيامبر صلىالله عليه وآله در مواردى پيش مى آمد. آن حضرت زير گلوى حسين عليه السلام را مىبوسيد و گريه مى كرد. گاهى ، بالاى قلب حسين را مى بوسيد و گريه مى كرد.گاهى ، بالاى قلب حسين را مى بوسيد و گريه مى كرد. زمانى پيشانى او، دندان هاىاو، و گاهى هم تمام بدن حسين عليه السلام را مى بوسيد و گريه مى كرد. حسين عليهالسلام مى پرسيد: اى پدر چرا گريه مى كنى ؟ پيامبر فرمود: جاى شمشيرها را مىبوسم . اگر از آن حضرت درباره گريه اش ، وقتى دندان هاى حسين را مى بوسيد،سئوال مى شد، پيامبر در جواب مى گفت : جاى چوب خيزران را مى بوسم و جايى را مىبوسم كه وقتى ابن زياد را ببيند، تبسم مى كند و من بر خنده او مى گريم . اگر سؤال مى شد، چرا بالاى قلب او را مى بوسى ، مى فرمود: آنجا، جاى فرود آمدن ، تير سهشعبه است .
اما خواهرش زينب خواست جاهايى را ببوسد كهرسول الله مى بوسيد، ولى نتوانست ، چون تمام اعضا و پيكر حسين عليه السلام مجروحو پاره پاره بود؛ بويژه كه با اسب هم بر پيكرش تاختند. حتى اگر اين كار را هم نمىكردند، پيكر آن حضرت در اثر وارد شدن شمشيرها و نيزه ها پاره پاره شده بود. كمااينكه خودشان فرمودند: گويا گرگان بنى اميه خود را از قطعات بدن من پر مى كنند.لذا به زبان حال زينب ، به فارسى گفته شده است :

خاك عالم بر سرم ، كز اثر تير و سنان
جاى يك بوسه من در همه اعضاى تو نيست
بله ، زينب عليهاالسلام جايى را بوسيد كه پيامبر صلى الله عليه وآله نبوسيده بود،او گلوى بريده ، و رگ هاى قطع شده حسين عليه السلام و باطن چيزى را بوسيد كهپيامبر صلى الله عليه وآله ظاهر او را بوسيده بود. و لذا زينب چهره اش را بر گلوىبريده حسين گذاشت ، پيامبر را مخاطب قرار داد و گفت : اين حسين است كه پيكرش پارهپاره شده و سرش را از قفا بريده اند .
نمى دانم زينب عليهاالسلام از كجا دريافت كه سر حسين عليه السلام را از قفا بريدهاند، اما در اين باره چند وجه وجود دارد: يكى اينكه ، هنگام جدا كردن سر حسين عليه السلام، خود شاهد اين صحنه بوده است ، اما اين بر خلاف چيزى است كه از روايات بر مى آيد؛چون حسين عليه السلام به ايشان دستور داد كه به خيمه ها باز گردد. دوم اينكه قضيهرا از كسانى شنيده باشد كه در صحنه حاضر بودند و اين ماجرا رانقل كرده يا اين مساءله را اعلام نمودند و زينب سلام الله عليها هم آن را شنيده باشد. سوماينكه وقتى پيكر مطهر را به آن وضعيت ديد، اين موضوع را استنباط كرده باشد، چونملاحظه كرد جنازه حسين عليه السلام واژگون و رو به زمين افتاده است كه اين قضيه وافتادن پيكر مطهر در بيابان مصيبتش از اصل قضيه شهادت ، براى زينب سنگين تر بود،از اين رو جدش پيامبر را مخاطب قرار داد و گفت اين حسين توست كه سرش را از قفا بريدهاند و در بيابان رها كرده اند.
7 - انتساب به آن حضرت موجب حزن و گريه است . حتى از ميان پنج ميخى كه به نامپنج تن آل عبا بود، ميخ پنجم كه به نام ايشان بود، موجب حزن و گريه شد.
شرح اين قضيه آن است كه وقتى جبرئيل عليه السلام ميخ ‌هاى سفينه نوح عليه السلام راآورد، هر ميخى به نام يك پيامبر بود، پنج ميخ براى جلوى كشتى آورد.
نوح عليه السلام آنها را گرفت ، اولين آنها روشن شده و درخشيد.جبرئيل گفت : اين ميخ به نام خاتم الانبياء محمد صلى الله عليه وآله وسلم است . دربارهسه ميخ ديگر نيز كه به نام على ، فاطمه و حسن عليهم السلام بود، همين اتفاق افتاد. اماوقتى پنجمين ميخ را به دست گرفت ، از آن خون ظاهر شد و دستش به آن خون آغشته گشت. جبرئيل گفت : اين ميخ به نام حسين عليه السلام است . وقتى آهنى ، حسينى باشد، خونينمى گردد، پس چرا قلب ها خونين نشود، اگر حسينى باشند؟
باعث تعجب است كه علل و اسباب فرح و شادى در انتساب به آن حضرت موجب گريه است. حورى مخصوص آن حضرت در بهشت گريان است . عيد او و پوشيدن لباس جديد آنحضرت در روز عيد، براى جدش ‍ پيامبر موجب گريه است . بازى كردنش باعث گريهاست ، پيروزى اش در جنگ ، براى پدرش گريه آور است .تناول غذايى مطبوع توسط آن حضرت موجب گريه است ، بلكه ستايش و سپاس بهايشان ، ولادتشان و درود و تهنيت به ايشان - بر حسب روايات - موجب گريه است .
8 - حلول ماه محرم موجب حزن و گريه است . اين ماه موجب حزن و اندوه مواليان آن حضرتمى شود و بغض گلوى آنها را مى فشارد.
9 - ورود به خاك مرقد آن حضرت حزن و گريه است . اين قضيه براى هر پيامبرى كهوارد آن سرزمين شده ، پيش آمده است . در حديث آمده است كه هيچ پيامبرى نبوده مگر اينكهكربلا را زيارت كرده است و خطاب به اين خاك گفته است كه در تو ماه درخشان دفن مىشود و هر پيامبرى كه وارد اين خاك مى شده است ، حالش دگرگون و دلتنگ مى شده و غمو اندوه او را فرا مى گرفته است و در اين باره از پروردگار خود سؤال كرده اند و به آنها وحى شده كه اينجا كربلاست و حسين عليه السلام در اينجا بهشهادت مى رسد. چنين حالتى براى اهل بيت آن حضرت ، وقتى وارد كربلا شدند و در آنجافرود آمدند، نيز پيش آمد. ام كلثوم گفت : اى برادر اينجا بيابان هولناكى است . امامفرمود: پدرم اين سرزمين به خواب رفت و با گريه بيدار شد و گفت : پسرم حسين را دردريايى از خون مضطرب ديدم . بعد گفت : اى ابا عبدالله ! وقتى آن واقعه در اينجا رخدهد تو چه حالتى خواهى داشت ؟
10 - شنيدن نام كربلا باعث گريه است . چنين حالتى براى خود امام حسين عليه السلامپيش آمد. وقتى وارد سرزمين كربلا شد و درباره نام آن سؤال كرد، به ايشان خبر دادند نام هاى زيادى دارد كه يكى از آنها كربلاست . حضرت باشنيدن اين نام چشمانش پر از اشك شد و گفت : خدايا! من از رنج و بلا به تو پناه مىآورم .
اينجا محل فرود كاروان ما و جايى است كه در آن خون هاى ما ريخته مى شود، كودكان مان راسر مى برند، خون من در آن جارى مى شود و حرم مرا مى بينى كه پرده از آنها برداشتهاند و لباس اسارت بر تن دارند. در اينجا شجاعان من كشته مى شوند و فرزندانم راسر مى برند و اراذل ، آزادگان را به اسارت و بندگى مى گيرند. پس اى قوم ! فرودآييد و از من فاصله بگيريد كه من در اين سرزمين مى مانم .
11 - نوشيدن آب سرد موجب حزن و اندوه براى حسين عليه السلام است . يكى از مواردىكه هميشه موجب گريه امام صادق عليه السلام مى شد، نوشيدن آب خنك بود. از داوودرقى نقل شده است كه گفت : در خدمت امام صادق عليه السلام بودم ، مقدارى آب نوشيد ومتاءثر شد و چشمانش پر از اشك گرديد و گفت : چقدر نام حسين عليه السلام عيش را منقص‍ مى كند!! و من آبى ننوشيدم مگر اينكه حسين عليه السلام را ياد كردم . تا آخر حديث . ازحسين عليه السلام نيز نقل شده است كه فرمود: اى شيعيان من ! هر گاه آب گوارايىنوشيديد مرا ياد كنيد.
12 - بوييدن تربت آن حضرت ، موجب تاءثر است . اين امر جدش پيامبر صلى الله عليهوآله وسلم را گرياند. يك بار على عليه السلام بر آن حضرت وارد شد و ديد پيامبر ازهر دو ديده اشك مى ريزند. حضرت على مى گويند: وارد بر پيامبر شدم در حالى كه اشكاز چشمانشان جارى بود. گفتم : پدر و مادرم به فدايت يارسول الله ! چرا گريه مى كنى ، آيا كسى موجب ناراحتى شما شده است ؟ فرمود: نه ،بلكه جبرئيل نزد من بود، او به من خبر داد كه حسين در كنار فرات بهقتل مى رسد. سپس گفت : آيا مايلى تربت او را استشمام كنى ؟ گفتم ، آرى . مشتى از خاكبه من داد، كه (با بوييدن آن ) اشكم جارى شد و نام آن سرزمين كربلاست .
همين حالت براى امام رضا عليه السلام نيز پيش آمد. ابى بكار مى گويد: كربلا رازيارت كردم و از نزديك سر مبارك مقدارى خاك قرمز برداشتم . آنگاه خدمت امام رضا عليهالسلام رسيدم و آن را به ايشان عرضه كردم . آن را در دستش گرفت و استشمام كرد،سپس گريه كرد تا جايى كه اشك از چشمانش جارى شد. بعد امام فرمود: اين تربت جدمحسين عليه السلام است .
13 - شنيدن مصيبت وارده بر هر شهيد، يا غريب يا مظلومى يادآور حسين عليه السلام است وموجب گريه بر آن حضرت مى شود. امام حسين عليه السلام خودشان فرمودند: هر گاه نامغريب يا شهيدى را شنيديد براى من عزادارى كنيد.
14 - شنيدن مصيبت هاى آن حضرت ، يا تصور آنها موجب گريه است . اين موارد تاءثيراتمتعددى دارد كه بستگى به شنونده دارد و با تفاوت آنها تاءثير آنها هم تفاوت مى كندكه تفصيل بعد خواهد آمد. ان شاء الله تعالى .
مقصد سوم ، اين بحث درباره چگونگى رقت و جزع و گريه بر آن حضرتاست كهداراى اقسامى است :
اول : گريه قلب به واسطه غم و اندوه ، كه اولين مرتبه گريه است ، و فايده آن ايناست كه نفس هاى شخص مغموم و محزون را تسبيح خداوند قرار مى دهد. چنانچه فرموده اند،نفس هاى شخصى كه به خاطر ستمى كه بر ما رفته ، مغموم باشد، تسبيح به حساب مىآيد.
دوم : تاءلم قلب ؛ در حديث آمده است كسى كه به خاطر ما قلبش متاءلم شود، هنگام مرگخوشحال است و اين خوشحالى او ادامه دارد تا اينكه در كنار حوض بر ما وارد شود.
سوم : جمع شدن اشك در چشم ، بدون اينكه جارى شود؛ چنين حالى موجب رحمت الهى است .چنانچه در روايت از امام صادق عليه السلام درباره گريه كنندگان بر حسين عليهالسلام آمده است كه : خداوند شخص ‍ گريه كننده راقبل از آنكه اشك از چشمانش جارى شود، مورد رحمت خود قرار مى دهد.
چهارم : خروج اشك از چشم ، حتى اگر به اندازهبال مگسى باشد (تر شدن چشم از اشك )؛ در اين باره وارد شده است كه اين كار موجبآمرزش ‍ گناهان است اگر چه به اندازه كف دريا باشد.
پنجم : جارى شدن اشك از چشم ؛ بنا به فرموده معصوم عليه السلام ، اگر اشك از چشمجارى شود و قطره اى از آن در جهنم افتد، حرارتش به سردى مى گرايد.
ششم : سرازير شدن اشك و ريختن آن به چهره ، محاسن و سينه ؛ امام صادق عليه السلاموقتى مرثيه حسين عليه السلام را شنيد، اين چنين گريه كرد و بعد فرمود: ملائكه هممثل ما، بلكه بيشتر از ما گريه كردند. به واسطه چنين گريه اى خداوند سرتاسربهشت را بر تو واجب گردانيده است .
هفتم : ناله و فغان و جان دادن به اين منظور؛ در مورداول يعنى ناله سردادن ؛ امام صادق عليه السلام براى كسى كه چنين كارى كرد، دعافرمود و گفت : خدايا بر آن ناله هايى كه به خاطر ماست ، ترحم كن . درباره دومى(فغان كردن )؛ كار و شاءن حضرت زهراء سلام الله عليها است ؛ آن بزرگوار هر روزبه خاطر فرزندش فغان و ناله سر مى دهد، تا اينكه پدرش ، ايشان را ساكت مى كنند.در مورد سوم (جان دادن ) ابوذر وقتى مردم را به كشته شدن حسين عليه السلام خبر داد،مطلبى به اين مضمون گفت كه اگر عظمت و سنگينى آن مصيبت را درك كنيد آنقدر گريهمى كنيد تا جان بدهيد.
هشتم : گريه كردن با صداى بلند، و من چگونه در اين باره سخن بگويم كهقاتل حسين دستور به اين كار داد، اين كار از عجايب است . يزيد،قاتل امام حسين عليه السلام دستور داد كه براى آن حضرت با سر دادن گريه و زارىعزادارى كنند. او به همسرش هند گفت : اى هند براى حسين شيون نما و گريه كن كه اوفريادرس قريش است ، پسر زياد درباره او عجله كرد، لعنت خدا بر او باد.
نهم : بر سر و صورت زدن ؛ عبدالله بن عمر، وقتى خبرقتل حسين را شنيد، چنين كرد؛ او بر سر و صورت خود مى زد و مى گفت : هيچ مصيبتى مانندحسين نيست ؛ تا اينكه يزيد به نحوى او را به سكوت وا داشت .
دهم : مشابهت با گريه كننده كه همان تباكى است ؛ در اين خصوص وارد شده است : كسىكه تباكى كند، بهشت از آن اوست . يعنى اگر كسى سنگدل شده و دلش آتش نمى گيرد، بايد سر را به زير افكند و خود را شبيه مصيبت زده ودلشكسته بنمايد. من نمى دانم چگونه قلب قساوت پيدا مى كند و بر ذكر مظلوم نمىسوزد. ذكرى كه حتى صبر - اگر صبر بر مصيبتش تحقق يابد - بر آن مى گريد.
منشاء اين قساوت دو چيز است : يكى غرق در افزون طلبى مادى شدن ، كه قساوت ازاثرات آن است . در دعاها وارد شده است : اللهم انى اعوذ بك من قلب لا تخشع و عين لاتدمع و بطن لا يشبع
خدايا! به تو پناه مى برم از دلى كه خاشع نمى شودو از چشمى كه نمى گريد و از شكمى كه سير نمى شود.
دوم ؛ پرحرفى درباره مسائلى كه به انسان مربوط نمى شود. علاج اين قساوت دستنوازش بر سر يتيمان كشيدن است . در روايت وارد شده است كه چنين كارى ضمن اينكه اجرو پاداش دارد، قساوت را برطرف مى كند.
يازدهم : گريه بدون اشك ريختن به خاطر خشك شدن اشك از كثرت جارى شدن ؛ چنينحالتى براى زنان آن حضرت بعد از بازگشتشان به مدينه و برپا كردن عزادارى آنحضرت رخ داد.
دوازدهم : گريه كردن به نحوى كه اثرش بر روى شخص ظاهر شود و مانع خوردن وآشاميدن شود؛ چنين امرى در روايت مسمع بن عبدالملك آمده است . او به امام صادق عليهالسلام عرض كرد؛ هنگام ذكر حسين عليه السلام و يادآورى رفتارى كه با او شد، چنينحالتى بر من عارض ‍ مى شود. امام فرمود: خداوند به اشك چشمت ترحم كند. سپس اجر وپاداش حاصل براى او از هنگام جان سپردن تا پايان روز جزا را ذكر فرمود.
مقصد چهارم
اين مقصد درباره مجلسى است كه براى ذكر مصيبت هاى آن حضرت و گريه بر ايشان ،منعقد مى شود و به طور كلى بر پنج قسم است : مجلسى كهقبل از خلق آدم عليه السلام برپا شد. دوم مجلسى كه بعد از آن وقبل از ولادت حسين عليه السلام منعقد شد. سوم : مجلسى كه بعد از ولادت وقبل از شهادت آن بزرگوار برپا شد.
چهارم : مجالسى كه پس از شهادت امام در دنيا برپا مى شود. پنجم : مجلسى كه بعد ازفانى شدن دنيا در روز قيامت منعقد مى گردد.
نوع اول ، شامل دو مجلس است ، هر چند تعبير از مجلس در اينجا مجازى است مجلساول ، محل تقدير آن حضرت است . هنگامى كه خداوند بر اين امر اراده فرمود و قلم بر لوحتقدير كشيد، قلم و لوح بر آن حضرت اندوهگين شدند. دوم در اطراف عرشقبل از خلق آدم عليه السلام است . وقتى پروردگار به ملائكه فرمود من در روى زمينبراى خود جانشين ، قرار دادم ، آنها گفتند، آيا در روى زمين كسى را خليفه مى گردانى كهخونريزى مى كند؟ در بعضى از تفسيرها آمده است كه آنها در اين مساءله ،قتل حسين عليه السلام را ملاحظه كردند و اين سخن را از باب اندوه و حسرت بيان نمودند؛سپس خداوند تعالى فرمود: من به آنچه شما نمى دانيد، آگاه هستم .
نوع دوم : در اين نوع چهارده مجلس وجود دارد:
اول ؛ عرفات :
وقتى آدم عليه السلام به ساق عرش نگاه كرد و اسماء خمسه رامشاهده نمود و جبرئيل عليه السلام به او ياد داد كه بگويد: يا حميد بحق محمد، ياعالى بحق على ، يا فاطر بحق فاطمه يا محسن بحق الحسن و الحسين و منك الاحسان وقتى نام حسين عليه السلام را به زبان آورد، اشكش جارى شد و قلبش خاشع گرديد وگفت : اى برادر! ذكر پنجمين اسم ، قلب مرا مى شكند و اشكم را جارى مى سازد. آنگاهجبرئيل عليه السلام با مرثيه سرايى براى حسين عليه السلام ، علت اين امر راتوضيح داد، آدم و ملائكه حاضر در آنجا مى شنيدند و گريه مى كردند. آنگاهجبرئيل گفت : اين فرزند تو، به مصيبتى گرفتار مى شود كه در برابر آن تمام مصيبتها ناچيز مى شود. پرسيد آن چه مصيبتى است ؟ گفت : لب تشنه و غريب و تنها در حالىكه هيچ يار و ياورى ندارد كشته مى شود. اى آدم ! اى كاش تو مى ديدى كه او واعطشا مىگويد و از كمى يار و ياور ناله و از شدت تشنگى ، دنيا و آسمان جلوى چشمش تيره وتار مى گردد؛ جواب او را فقط با شمشير مى دهند و او را چون گوسفند از قفا سر مىبرند، خيامش را غارت مى كنند و سرهاى آنها را به همراه زنانش در شهرها مى گردانند.
دوم و سوم بهشت ؛در بهشت دو مجلس برپا شد. در مجلساول ، مرثيه سرا حوريه بود و شنونده ، پيامبر صلى الله عليه وآله وجبرئيل عليه السلام . در مجلس ‍ دوم ، مرثيه سراجبرئيل و شنونده ، پيامبر صلى الله عليه وآله و حورالعين بودند. در بحارالانوار ازپيامبر صلى الله عليه وآله روايت شده است كه فرمود: در شب معراج وقتى مرا سير دادند،جبرئيل دست مرا گرفت و مرا كه خوشحال بودم وارد بهشت كرد، تا اينكه درختى از نورديدم كه با نور مزين شده بود. در اصل آن درخت در ملك هستند كه تا روز قيامت به زر وزيور آراسته اند. سپس پيش رفتم تا به درخت سيبى رسيدم كه بزرگتر از آن را نديدهبودم ، سيبى برداشتم و آن را دو نيم كردم ، از آن براى من حوريه اى خارج شد كه پلكهايش مانند شاه پر بال عقاب بود. از او پرسيدم تومال كيستى ؟ گريه كرد و گفت : مال فرزند تو، حسين بن على بن ابى طالب ، كهمظلومانه به شهادت مى رسد. اما روايت ديگر؛ روايت شده است كه وقتى وفات امام حسنعليه السلام نزديك شد و سم در بدن ايشان اثر كرد و رنگش سبز شد، امام حسين عليهالسلام گفت : چرا رنگت سبز شده است و بعد گريه كرد. امام حسن گفت : اى برادر حديثجدم درباره من و تو صدق كرد: سپس امام حسين عليه السلام را در آغوش گرفت و بهشدت گريه كرد. در اين باره از امام حسن عليه السلام سؤال كرد؛ ايشان گفتند: جدم به من خبر داد كه وقتى شب معراج وارد بهشت شدم دو قصر عالىمجاور هم و شبيه به هم ديدم كه يكى از زبرجد سبز بود و ديگرى از ياقوت سرخ ، ازجبرئيل سؤ ال كردم ، گفت : يكى از آنها به حسن و ديگرى به حسين تعلق دارد، زيرا حسنبه واسطه سم از دنيا مى رود و رنگش سبز مى شود، اما آنكه سرخ است ، قصر حسين است، چون كشته مى شود و چهره اش به خون آغشته مى گردد. در آن هنگام ، پيامبر وجبرئيل گريه كردند و فرشتگان در آنجا به گريه و ناله ضجه زدند.
چهارم ؛مجلس آدم عليه السلام در كربلا؛ آدم وقتى در زمين مى گشت ، چون بهمحل شهادت حسين عليه السلام رسيد، پايش لغزيد و به زمين افتاد و خون از پايش جارىشد، آنگاه سر به سوى آسمان بلند كرد و گفت : بارالها! آيا خطاى ديگرى از من سر زدو مرا مجازات كردى ؟ به او وحى شد، نه ، اما در اين سرزمين فرزند تو حسين مظلومانهكشته مى شود، از اين رو خون تو از باب موافقت با خون او جارى شد. پرسيد:قاتل او چه كسى است ؟ به او وحى آمد كه يزيد. آنگاه آدم چهار مرتبه يزيد را لعنت كردو چند قدمى به سمت كوى عرفات رفت .
پنجم ؛سفينه نوح عليه السلام ؛ وقتى سفينه بالاى قتلگاه حسين عليه السلام ومحل طوفان سفينه اهل بيت (حسين عليه السلام ) رسيد، دچارمشكل شد و نوح عليه السلام ترسيد كه غرق شود. آنگاه به درگاه الهى عرض كرد:خدايا! دنيا را آب فرا گرفته است ، و در هيچ مكانى ، مانند اين سرزمين دچار وحشت و هراسنشدم .
جبرئيل عليه السلام براى بيان قضيه حسين عليه السلامنازل شد و گفت : او در اينجا كشته مى شود. آنگاه نوح و اصحاب سفينه گريه كردند ويزيد را لعنت نمودند و از آنجا گذشتند.
ششم ؛مجمع البحرين ؛ آن طور كه در روايت آمده است ، وقتى موسى عليه السلامبا خضر عليه السلام ملاقات كرد، خضر براى او دربارهآل محمد و مصيبت هاى آنها سخن گفت : وقتى سخن به حسين عليه السلام رسيد، صداى هردوى آنها به گريه بلند شد.
هفتم ؛قاليچه سليمان و لشكريان او، كه عبارت بودند از انس ، جن و پرندگان ؛وقتى سليمان عليه السلام در هوا بر روى قاليچه بود، چون بر فراز قتلگاه حسينعليه السلام قرار گرفت ، باد قاليچه را سه دور چرخاند و بر زمين انداخت . سليمانباد را مورد سرزنش قرار داد، اما باد شروع به نوحه سرايى كرد و گفت : اى پيامبرخدا! اينجا محل شهادت حسين عليه السلام است ، تا آخر حديث .
هشتم ؛ساحل حرزان ؛ وقتى به ابراهيم عليه السلام ملكوت آسمان ها و زمين ارائهشد و شبح حسين عليه السلام را ملاحظه كرد، بر آن حضرت گريه نمود.
نهم ؛مجلس دوم ابراهيم ؛ آن حضرت وقتى خواست بت ها را بشكند، گفت : من ناخوشهستم يعنى براى آنچه بر حسين عليه السلام وارد مى شود.
دهم ؛مجلس سوم ابراهيم عليه السلام زمانى كه به جاى فرزندش قوچى راقربانى كرد؛ امام رضا عليه السلام فرمود: خداوند عز وجل به ابراهيم عليه السلام دستور داد كه به جاى فرزندشاسماعيل ، قوچى را كه برايش ‍ فرستاده شده بود، ذبح كند. ابراهيممايل بود فرزندش اسماعيل را به دست خودش ذبح كند و به او دستور ذبح گوسفند دادهنمى شد تا به قلبش آن چيزى بازگردد كه به قلب پدرى باز مى گردد كهعزيزترين فرزندش را به دست خودش ذبح كند تا از اين طريق سزاوار ارتقاى درجاتاهل ثواب بر مصيبت ها شود. آنگاه خداوند عز وجل وحى فرستاد اى ابراهيم ! كدام مخلوق من ، براى تو محبوب تر است ؟ گفت : اىپروردگار! مخلوقى دوست داشتنى تر براى من از حبيب محمد صلى الله عليه وآله خلقنكرده اى . خداوند وحى كرد: آيا او را بيشتر دوست دارى يا خودت را؟ عرض كرد؛ او براىمن از خودم محبوب تر است . خداوند گفت : فرزند او نزد تو محبوب تر است يا فرزندخودت ؟ عرض كرد؛ فرزند او. خداوند فرمود: ذبح مظلومانه فرزند او به دست دشمنانشقلب تو را بيشتر به درد مى آورد يا ذبح فرزندت به دست خودت در راه اطاعت از من ؟گفت : اى خداى من ! ذبح او به دست دشمنانش بيشتر قلب مرا به درد مى آورد. خداوندفرمود: اى ابراهيم ! طائفه اى كه گمان مى كنند از امت محمد هستند، فرزندش حسين را بعداز او مظلومانه و از روى ستم و عدوان مى كشند، آنچنان كه گوسفند را مى كشند و به اينخاطر مستوجب خشم و غضب من خواهند شد. آنگاه ابراهيم از اين حكايت بى تاب شد و قلبشبه درد آمد و گريه سر داد. سپس ‍ خداوند عز وجل وحى فرستاد كه اى ابراهيم ! بى تابى تو بر حسين و كشتن او را فداى بى تابىتو بر فرزندت اسماعيل - در صورتى كه آن را به دست خودت ذبح مى كردى - نموديمو براى تو درجات اهل ثواب بر مصيبت ها را واجب كرديم . تفسير فرمايش خداوند تعالىكه مى فرمايد: و فديناه بذبح عظيم (38) ما ذبح بزرگى رافداى او كرديم ؛ اين است .
يازدهم ؛مجلس چهارم ابراهيم خليل الله عليه السلام در كربلا؛ هنگامى كه ابراهيمعليه السلام سوار بر اسب به اهل بيتش رسيد، پاى اسبش لغزيد و بر زمين افتاد وسرش شكست . آنگاه گفت : الهى از من چه سرزده است . اسب شروع به صحبت كرد و گفت :شرمندگى ام از تو عظيم است ، علت ، آن بود كه در اينجا فرزند خاتم الانبياء صلىالله عليه وآله كشته مى شود، خون تو از باب موافقت با خون او جارى شد.
بايد بگويم : شايد محل افتادن ابراهيم از اسب ، همانمحل افتادن حسين عليه السلام از اسب باشد، اما به تفاوت ميان اين دو افتادن توجه كن !
دوازدهم ؛مجلس اسماعيلذبيح الله عليه السلام در شريعه فرات ؛ گوسفندان آن حضرت درساحل فرات مى چريدند؛ چوپان به ايشان اطلاع داد كه گوسفندان مدت هاست از اين آبنمى نوشند. در اين باره از پروردگارش ‍ سؤال كرد، به او وحى شد از گوسفندانت بپرس .اسماعيل پرسيد: چرا از اين آب نمى نوشيد؟ به صراحت گفتند: به ما خبر رسيده است كهفرزند تو، حسين عليه السلام سبط محمد صلى الله عليه وآله در اينجا لب تشنه كشتهمى شود؛ از اين رو ما از غصه و غم از اين رودخانه آب نمى نوشيم .
سيزدهم ؛مجلس عيسى بن مريم عليهماالسلام در كربلا، بنا بهنقل ابن عباس ‍ در آنجا مرثيه سرا آهو بود و گريه كننده ، او و حواريون .
چهاردهم ؛طور سينا؛ چندين بار در اين نقطه مجلس حسين برپا شد و در آن مجلسذاكر مصيبت ، وحى از جانب خداوند جهانيان ، و شنونده موسى عليه السلام بود. يكى ازاين مجالس آن بود كه ؛ يك نفر از بنى اسرائيل موسى عليه السلام را ديد كه با عجله ودر حالى كه رنگش زرد شده ، شانه هايش مى لرزد و چشمانش گود افتاده ، مى رود؛ دانستكه براى مناجات با خدا دعوت شده است .
آن شخص گفت : اى پيغمبر خدا! من گناه بزرگى مرتكب شده ام ، از پروردگارتدرخواست كن ، از من در گذرد. وقتى موسى عليه السلام به مقامش رسيد و با خدا مناجاتكرد؛ گفت : اى خدا! تو، قبل از اينكه من سخنى بگويم ، آگاه هستى ؛ فلان شخص مرتكبگناهى شده است و از تو درخواست عفو و بخشش دارد. خداوند فرمود: اى موسى ! هر كسكه از من طلب مغفرت نمايد، او را مى بخشم ، بجزقاتل حسين را. موسى پرسيد: اى خدا، اين حسين كيست ؟ فرمود: همان كسى كه در كنار كوهطور ذكر آن بر تو رفت . پرسيد: چه كسى او را مى كشد؟ خداوند فرمود: عده اى باغى وطاغى از امت جدش او را در سرزمين كربلا مى كشند و اسبش مى گريزد و شيهه مى كشد ودر شيهه خود مى گويد: وا مصيبت از ظلم امتى كه فرزند دختر پيامبر خود را كشتند. جسد اورا بر روى رمل ها رها مى كنند، بدون اينكه غسل و كفن شده باشد و خيامش را غارت مىنمايند و زنانش را در شهرها به اسارت مى برند و يارانش را مى كشند و سر آنها را بههمراه سر او بر نيزه ها مى كنند.
اى موسى ! افراد خردسال او را تشنگى از پا در مى آورد و بزرگسالان او پوستبدنشان چين و چروك بر مى دارد؛ كمك مى طلبد، اما ياورى ندارد، در پى پناهگاهى مىگردد، اما ماءوايى ندارد. آنگاه موسى عليه السلام گريه كرد؛ و خداوند سبحان فرمود:اى موسى ! آگاه باش كه هر كس بر او گريه كند، يا بگرياند يا تباكى (تظاهر بهگريه كند)، جسدش بر آتش حرام مى شود.
بايد بگويم كه ؛ خوشا به حال آنان كه ، در ايمان ثابت قدم بودند، با موسى كليمالله سخن مى گفتند و هر گاه حاجتى داشتند يا طلب آمرزش مى كردند، از موسى مىخواستند كه در مقام مناجات آن را به خدا عرضه بدارد؛ اما بايد بگويم كه ما هم ، كليمالله داريم ؛ او صاحب يد بيضاء، عصا و معجزاتى است كه در يمين عرش - نه بر كوهسينا - هميشه در مقام مناجات ايستاده است و بدون اينكه سؤ الى از جانب ما مطرح شود،براى ما طلب آمرزش ‍ مى كند؛ اما كليم الله ما، رنگ و چهره اش زرد نيست ، بلكه گلگوناست و شانه هايش نمى لرزد، بلكه دست ها و اعضا و جوارحش بريده و پاره پاره است .
پانزدهم ؛بيت المقدس ، در بيت المقدس ، اجمالا، كسى كه به مصيبت اشاره مى كند،خدا، و گريه كننده زكريا عليه السلام به مدت سه روز است . اين مطلب در روايتى ازامام عصر - عج الله تعالى فرجه - آمده است . امام فرمودند: زكريا از خدايش خواست كهبه او اسماء خمسه را بياموزد، آنگاه جبرئيل عليه السلام بر اونازل شد و آن اسامى را به او آموخت . وقتى زكريا نام محمد، على ، فاطمه و حسن عليهمالسلام را برد، غم و غصه اش بر طرف شد، اما وقتى نام حسين عليه السلام را برد، اشكبه چشمش آمد و مبهوت شد. آنگاه به درگاه خدايى عرض كرد: اى خدا، مرا چه شده است !وقتى نام حسين را به زبان آوردم ، اشك از چشمم جارى شد و آه از نهادم برخاست . آنگاهخداوند زكريا را از ماجراى حسين عليه السلام آگاه كرد و گفت : كهيعص (39)كاف ، اسم كربلا،هاء، هلاكت عترت پاك ، ياء، يزيد لعنت الله(قاتل حسين )، عين ، عطشان و صاد، اشاره به صبر آن حضرت دارد. وقتى زكريا اينمطالب را شنيد، مدت سه روز از محل عبادتش خارج نشد و مردم را در اين مدت از ورود به آنمنع كرد و شروع به گريه و ناله نمود. او با نوحه و زارى مى گفت : مصيبت فرزندبهترين خلق تو قلبم را به درد آورد. سپس گفت : خدايا! به من فرزندى روزى كن كه درپيرى باعث روشنى چشمم بود، و چون او را روزيم كردى ، مرا، شيفته او كن ، سپس مراداغدارش كن ، همان طور كه محمد حبيب تو داغدار فرزندش مى شود. بعدا خداوند يحيىعليه السلام را به او عطا فرمود و زكريا داغدار فرزندش شد. نكته ديگر اينكه ،يحيى و حسين عليهماالسلام هر دو شش ماهه به دنيا آمدند.
شانزدهم ؛مجلس دوم عيسى بن مريم در كربلا، در اين مجلس ذاكر مصيبت ، حيوانوحشى و شنونده ، عيسى و حواريون بودند. به اين ترتيب كه ، وقتى در ضمن سياحتشاناز كربلا مى گذشتند، شيرى افسرده را ديدند كه راه را بر آنها بسته است .
عيسى عليه السلام پيش رفت و گفت : چرا بر سر راه ما نشسته اى و نمى گذارى ما از آنگذر كنيم ؟ شير گفت : نمى گذارم برويد، مگر اينكه بر يزيدقاتل حسين عليه السلام سبط محمد پيامبر امى و فرزند على ولى الله سلام الله عليهما،لعنت بفرستيد.
نوع سوم
مجالس عزاى آن حضرت بعد از ولادت و قبل از شهادت ايشان است كه سى مجلس مى باشد:
مجلس اول ؛فوق آسمان ها، نزد سدرة المنتهى ، در شب ولادت آن حضرت برپا شد.بيان كننده مصيبت ، خود خدا بود و شنونده جبرئيل و هزار صنف از ملائكه كه هر صنفىبالغ بر هزار، هزار مى شد. خداوند در آن هنگام به آنها دستور داد براى عرض تبريك وتهنيت به پيامبر صلى الله عليه وآله به خاطر ولادت حسين عليه السلامنازل شوند و به جبرئيل فرمود: وقتى به او تهنيت گفتى بگو كه اين فرزند تومظلومانه كشته مى شود.
مجلس دوم ؛دامن حضرت فاطمه عليهماالسلام .
مجلس سوم ؛دامن هاى همسران پيامبر صلى الله عليه وآله .
مجلس چهارم ؛مسجدالنبى ؛ در اين مجلس ، گاهى مرثيه سرا پيامبر، گاهىجبرئيل ملك القطر و گاهى دوازده ملك بود كه براى زيارت او بهشكل هاى مختلف بودند و گاهى هم تمام ملائكه بودند. در حديث آمده است كه هيچ ملكىباقى نماند، مگر براى مرثيه سرايى حسين عليه السلامنازل شد و اين مجالس به شمارش نمى آيد و هرگاه در صدد برآمدم تعداد اين مجالس ‍نبوى را از نظر حالت ، مكان ، زمان ، گريه كنندگان و مرثيه سرايان ، مانند ديگرمجالس ثبت و ضبط كنم ، نتوانستم . اما از پيگيرى احاديث و جستجو در آنها برايم آشكارشده است كه از زمان ولادت حسين عليه السلام ، بلكه از زمانى كه مادرش به او حامله شد،مجالس پيامبر صلى الله عليه وآله ، در مسجد، در خانه ها، در باغ و بستان ها و در كوچههاى مدينه ، شبانه روز، در سفر و حضر، در خواب و بيدارى ، مجلس رثاى امام حسين عليهالسلام بوده است . گاهى با شنيدن از ملائكه و گاهى به خاطر مى آورند و آه مى كشيدندو گاهى حالت هاى حسين عليه السلام در نظرشان مجسم مى شد و گاهى مى فرمودند:گويى من با اسيران هستم كه بر شتران سوارند و يكبار مى فرمود: گويى من به همراهسر او هستم كه به يزيد لعنت الله عليه اهداء مى شود، پس هر كس به سر او بنگرد وبه اين خاطر خوشحال شود با خدا در ميان زبان و قلبش مخالفت كرده است ؛ و گاهى مىفرمود: اى ابا عبدالله ! صبر كن ؛ و گاهى قاتل او را مى ديد و رنگ چهره شان تغيير مىكرد و به محض نگاه به استقبال او مى رفت و پوشيدن لباس نو توسط حسين باعثگريه پيامبر مى شد، شادى او در عيد، پيامبر را مى گرياند، بازيش ‍ موجب گريه او مىشد، خوردن غذاى لذيذ موجب گريه براى او مى شد و گرسنگى اش نيز به همين گونه، و همچنين گريه حسين عليه السلام باعث گريه آن حضرت مى شد؛ كما اينكه يك بار ازكنار خانه حضرت فاطمه سلام الله عليها مى گذشت و صداى گريه حسين عليه السلامرا شنيد، آن حضرت به گريه افتاد و به خانه فاطمه آمد و فرمود: او را ساكت كن . آيانمى دانى كه گريه او مرا آزار مى دهد؟
همچنين بوييدن تربتش باعث گريه آن حضرت مى شد، هر ملكى كه براى آن حضرت اينتربت را آورد، ايشان هر بار گريه كردند و گاهى همقاتل حسين عليه السلام را به خاطر مى آوردند و گريه مى كردند.
آنچه بيان شد خلاصه كلام درباره مجالس آن حضرت است ، و اماتفصيل موضوع چنين است :
حالات ويژه پيامبر با حسين
از هنگامى كه فاطمه سلام الله عليها به حسين عليه السلام حامله شد، مجالس رثاى آنحضرت ، نزد پيامبر صلى الله عليه وآله منعقد مى شد، به نحوى كه شمارش اينمجالس تا روز وفات پيامبر، دشوار و غيرممكن است ؛ كه توضيح مطلب به اين شرحاست : وقتى رسول خدا صلى الله عليه وآله خبر رسيد كه حسين عليه السلام از فاطمهعليهاالسلام متولد مى شود، همزمان خبر شهادت او را هم به آن بزرگوار دادند و آنحضرت گريه كرد. بعد، وقتى كه مادر به او باردار شد، باز هم پيامبر گريه كردند،زمانى هم كه حسين عليه السلام به دنيا آمد، در همان ساعت در حالى كه او را در پارچه اىاز پشم سفيد پوشانده بودند، نزد رسول خدا آوردند، حضرت در گوش راست نوزاد اذانو در گوش چپش اقامه گفتند و او را در دامن خود نهادند و به او نگاه كردند و برايشمرثيه خواندند و گريه كردند. پيامبر صلى الله عليه وآله در همانحال فرمودند: سخن درباره تو خواهد بود. خدايا!قاتل او را لعنت كن . بعد از آنكه كودك 7 روزه شد، پيامبر صلى الله عليه وآلهگوسفندى را عقيقه كرد و سرش را تراشيد و هموزن مويش صدقه داد و بعد او را در دامنگرفت و گريه كرد و فرمود: اى ابا عبدالله ! مصيبت تو براى من سخت و دشوار است .سپس فرمود: خدايا! من از درگاه تو همان خواسته را دارم كه ابراهيم عليه السلام دربارهذريه اش ‍ خواست .
خدايا! من او را دوست دارم ، دوست بدار هر كه او را دوست مى دارد. وقتى يكسال كامل گذشت ، ملائكه براى عرض تسليت به پيامبر صلى الله عليه وآله شروعبه نازل شدن كردند. و اولين گروهى كه نازل شد، 12 ملك بهشكل هاى مختلف بود كه يكى از آنها به شكل بنى آدم بود. آنهابال هاى خود را گسترده و براى حسين عليه السلام مرثيه مى خواندند و به پيامبرتسليت مى گفتند. بعد ملك القطر، نازل شد و به پيامبر تعزيت گفت ؛ بعد از آن ملائكهنازل شدند و هيچ فرشته اى باقى نماند، مگر اينكه براى تسليت به پيامبر صلىالله عليه وآله و ذكر شهادت حسين عليه السلامنازل شد.
علت نزول همه فرشتگان به خاطر اين بود كه آنها از ثواب تسليت و تعزيت به پيامبرخدا صلى الله عليه وآله بهره مند شوند، وگرنه ، باخبر كردن حضرترسول صلى الله عليه وآله همان اولين بار، اتفاق افتاد.
سپس ملائكه تربت حسين عليه السلام را براى پيامبر مى آوردند. اولين فرشته اى كهاين كار را انجام داد، جبرئيل عليه السلام بود. على عليه السلام فرمود: بر پيامبر خداصلى الله عليه وآله وارد شدم ، در حالى كه اشك از چشمان آن بزرگوار جارى بود.گفتم : پدر و مادرم فدايت اى پيامبر خدا! چرا از ديدگان اشك مى باريد، آيا كسى شما راناراحت كرده است ؟ فرمود: نه ، جبرئيل به من خبر داد كه فرزندم حسين در سرزمين كربلاكشته مى شود و از تربت او به من داد تا استشمام كنم ، بعد از آن اشكم بى اختيار جارىشد. نام آن سرزمين ، كربلا است .
وقتى دو سال گذشت ، پيامبر صلى الله عليه وآله براى سفر حركت كرد، در بين راهتوقف نمود و خواست مراجعت كند، در حالى كه چشمانش پر از اشك بود. در اين باره ازايشان سؤ ال كردند، فرمود: جبرئيل از سرزمينى در كنار رود فرات كه به آن كربلا مىگويند، به من خبر داد كه در آنجا فرزندم حسين را مى كشند و گويى كه من او، قتلگاه ومدفنش را مى بينم . مثل اين است كه دارم اسيران را بر پشت شتران مى بينم و مى بينم كهسر فرزندم حسين را به يزيد لعنت الله عليه ، هديه مى كنند. به خدا سوگند هر كسبه سر حسين بنگرد و خوشحال شود، با خدا در ميان قلب و زبانش مخالفت كرده است وخداوند او را دچار عذاب دردناكى مى كند. سپس پيامبر صلى الله عليه وآله از سفر باحالتى مغموم ، اندوهگين و افسرده بازگشتند و به بالاى منبر رفتند و حسن و حسينعليهماالسلام را با خود بالاى منبر بردند و خطبه خواندند و مردم را موعظه كردند و پساز پايان خطبه ، دست راستش را بر سر حسن و دست چپش را بر سر حسين - عليهماالسلام -گذاشت و فرمود: خدايا! همانا كه محمد بنده و پيامبر تو است ، و اين دو پاكترين عترت منو بهترين تبار من ، و اين دو و كسانى كه در ميان امت من جانشين آنها مى شوند، برترينذريه من هستند. جبرئيل به من خبر داد كه اين فرزندم با سم كشته مى شود و فرزندديگرم ، شهيد غرقه در خون مى گردد. خدايا!قتل او را مبارك بگردان و او را سرور و سالار شهيدان قرار بده . خدايا! بركت را ازقاتل و حاذل او بگير و او را دچار آتش جهنم بگردان و در دركاسفل از جهنم محشور نما. آنگاه صداى گريه و زارى مردم بلند شد و پيامبر صلى اللهعليه وآله به آنها فرمود: اى مردم ! آيا براى او گريه مى كنيد، اما ياريش نمى كنيد؟خدايا! تو خود يار و ياور او باش . سپس ‍ فرمود: اى مردم ! من در ميان شما ثقلين ؛ كتابخدا و عترتم و تبارم و ثمره قلب و خون قلبم را بر جاى مى گذارم ؛ اين دو از هم جدانمى شوند تا در حوض بر من وارد شوند. آگاه باشيد كه من در اين باره از شما چيزىنمى خواهم ، مگر همان را كه خداوند به من دستور داده كه از شما بخواهم ، من از شما مودتبه خويشانم را مى خواهم . پس بترسيد از اينكه مرا فردا در كنار حوض ملاقات كنيد، درحالى كه به عترتم آزار رسانده و اهل بيتم را كشته و به آنها ستم روا داشته باشيد.آگاه باشيد كه در روز قيامت سه پرچم (گروه ) از اين امت بر من وارد مى شوند. دستهاول با پرچمى سياه و تاريك مى آيند، ملائكه از آنها مى ترسند، درمقابل من مى ايستند و من به آنها مى گويم : شما چه كسانى هستيد؟ آنها نام مرا فراموش مىكنند و مى گويند ما اهل توحيد از عرب هستيم . به آنها مى گويم كه من ، احمد، پيامبرعرب و غيرعرب هستم . آنها مى گويند ما از امت تو هستيم . از آنها مى پرسم : بعد از من بااهل بيتم و كتاب خدا چگونه رفتار كرديد؟ مى گويند: كتاب را ضايع كرديم و عترت راتحريم نموديم . وقتى اين سخنان را از آنها مى شنوم از آنها روى بر مى گردانم و آنهاتشنه و سيه روى ، باز مى گردند.
سپس گروه ديگرى با پرچم سياه ترى بر من وارد مى شوند؛ از آنها مى پرسم : بعد ازمن با ثقلين ، كتاب خدا و عترتم چه كرديد؟ مى گويند: باثقل اكبر مخالفت كرديم و ثقل اصغر را تكه پاره نموديم . به آنها مى گويم از من دورشويد؛ آنها هم تشنه و سيه روى باز مى گردند.
بعد گروه ديگرى مى آيند كه چهره هايشان از نور مى درخشد. از آنها مى پرسم شما چهكسانى هستيد؟ مى گويند: ما از اهل حق هستيم ، كتاب پروردگارمان را با خود داشتيم ،حلال او را حلال نموديم و حرامش را بر خود حرام كرديم ، ذريه پيامبرمان محمد صلى اللهعليه وآله را دوست داشتيم و با هر آنچه خود را يارى كرديم ، آنها را يارى نموديم و باكسانى كه با آنان دشمنى كردند، در كنارشان جنگيديم . سپس به آنها مى گويم :بشارت باد بر شما! من پيامبر شما، محمد هستم ؛ شما در دنيا آنچنان بوديد كه گفتيد؛سپس از حوضم آنها را سيراب مى كنم و آنها سيراب و شاداب باز مى گردند و بعد واردبهشت مى شوند و تا ابد در آن جاودان هستند.
بعد از همه اينها، مصيبت پيامبر صلى الله عليه وآله نسبت به حسين عليه السلام ، بسياربود، در خانه ، در مسجد، بر روى منبر، در سفر و حضر و در قيام و قعودش براى حسينعليه السلام سوگوارى مى كرد. ديدنش براى حضرت موجب گريه مى شد، در آغوشكشيدنش او را اندوهگين مى كرد، بوسيدنش موجب جارى شدن اشكش مى شد و اسباب سرور وشادى او، موجب حزن و اندوه مى شد.
تفصيل آن مطالب چنين است :
وقتى حضرت رسول صلى الله عليه وآله ، حسين عليه السلام را بر دوش و شانه خودحمل مى كرد، به ياد سر او مى افتاد كه بر روى نيزه است و گريه مى كرد و بهاصحاب مى گفت : گويى به اسيران مى نگرم كه بر شتران سوارند و سر فرزندمبه يزيد - لعنت الله عليه - هديه داده شده است . وقتى حسين عليه السلام در دامن آنحضرت مى نشست ، به چهره او نگاه مى كرد و گريه مى نمود و مى فرمود: گويى باحسين هستم ، در حالى كه محاسنش با خونش ‍ خضاب شده است ، ديگران را فرا مى خواند،اما جوابش نمى دهند، يارى مى طلبد، اما يارى نمى شود. پيامبر خدا در عيد حسين عليهالسلام را مى ديد كه لباس نويى پوشيده است ، اما گريه مى كرد؛ زيرا عزا و مصيبت اودر صحراى كربلا به خاطر مى آورد؛ او را مى ديد كه با پدر، مادر و برادرش ‍ نشسته وغذا مى خورد، اين صحنه حضرت رسول را خوشحال مى كرد، اما بعد شروع به گريهمى نمود؛ چون به خاطر مى آورد - يا جبرئيل به خاطر او مى آورد - كه چگونه حسين عليهالسلام ، و فرزندانش تشنه مانده اند، به گونه اى كه دنيا در برابر چشمانشان تيرهو تار شده است و سپس تعدادى از آنها كشته و برخى به اسارت مى روند.
وقتى زير گلوى حسين عليه السلام را مى بوسيد، گريه مى كردى و چون مى پرسيد ياجدا چرا گريه مى كنى ؟ مى فرمود: جاى شمشيرها را مى بوسم و گريه مى كنم ؛ يعنىگلوى تو جايى است كه شمشيرها بر آن افزود مى آيند و پيكر تو را شمشيرها قطعهقطعه مى كنند. اين صحنه ها را به خاطر مى آورم و گريه مى كنم .
رسول خدا لب ها و دندان هاى حسين عليه السلام را مى بوسيد و گريه مى كرد، چون بهخاطر مى آورد كه در مجلس ابن زياد و يزيد لعنت الله عليهما با چوب خيزران بر اين لبو دندان مى زنند. زيدبن ارقم كه در زمان رسول خدا، شاهد رفتارهاى آن حضرت با امامحسين بود، در كوفه در مجلس ابن زياد، زمانى كه در مجلس ابن زياد، زمانى كه آنرفتارهاى آن حضرت با امام حسين بود، در كوفه در مجلس ابن زياد، زمانى كه آن ملعونبا چوب بر لب و دندان امام حسين عليه السلام مى زد، حاضر بود. از اين رو برخاست وگفت : بر اين لب ها چوب نزن ، به خدايى كه جز او خدايى نيست ، من خودم ديدم كهپيامبر خدا صلى الله عليه وآله اين لب ها را مى بوسيد. روزى پيامبر در مسجد نشستهبود، گروهى از قريش وارد شدند كه عمربن سعد هم با آنها بود، رنگ چهره آن حضرتدگرگون شد. پرسيدند: اى پيامبر خدا چرا ناراحت شديد؟ فرمود: ضرب وقتل و شتم و آوارگى اهل بيتم را به خاطر مى آوردم ، و اينكه اولين سرى بود كه برنيزه مى شود، سر فرزندم حسين است .
چنين حالتى در طول حيات مبارك پيامبر صلى الله عليه وآله در شب ، روز، در سفر وحضور و تا زمانى كه در بستر وفات قرار گرفتند، ادامه داشت . حتى احتضار آن حضرتهم به مجلس عزاى با عبدالله تبديل شد، به اين گونه كه وقتى زمان رحلت آن حضرتنزديك شد و بيمارى اش شدت يافت . حسين عليه السلام را به سينه خود چسباند و درحالى كه عرق پيامبر بر او مى ريخت و جان به جان آفرين تسليم مى كرد، گفت : مرا بايزيد چه كار است ؟ خداوند به يزيد بركت ندهد، خدا يزيد را لعنت كند. سپس پيامبر ازهوش رفتند و دوباره به هوش آمدند و فرمودند: براى من وقاتل تو در پيشگاه خداوند عز و جل مقامى است . تمام اين ماجراها در مدينه اتفاق افتاد.
مجلس پنجم ؛مجلس پيامبر خدا صلى الله عليه وآله در كربلا؛ آن حضرت فرمودند،مرا به جايى كه به آن كربلا گفته مى شود، سير دادند، در آنجا قتلگاه حسين واصحابش را ديدم ، سپس در آنجا مجلسى براى عزاى او برپا شد.
مجلس هفتم ؛مجلس آن حضرت در مجمع (محل گردآمدن ) مدينه و كربلا؛ اين مجلس در زمانى بود كه زمين براى آن حضرت رام ومطيع و قتلگاه حسين به ايشان نشان داده شد و از تربت آن برداشتند. شايد اين همانتربتى باشد كه آن را به ام سلمه دادند و فرمودند: او را نگه دار و هنگامى كه به خونتبديل شد، بدان كه حسين كشته شده است . امام حسين عليه السلام نيز مانند همان تربت راو به همان كيفيت ، به ام سلمه داد.

next page

fehrest page

back page

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation