بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب گلشن ابرار جلد 2, جمعى از پژوهشگران حوزه علمیه قم ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     ABRAR001 -
     ABRAR002 -
     ABRAR003 -
     ABRAR004 -
     ABRAR005 -
     ABRAR006 -
     ABRAR007 -
     ABRAR008 -
     ABRAR009 -
     ABRAR010 -
     ABRAR011 -
     ABRAR012 -
     ABRAR013 -
     ABRAR014 -
     ABRAR015 -
     ABRAR016 -
     ABRAR017 -
     ABRAR018 -
     ABRAR019 -
     ABRAR020 -
     ABRAR021 -
     ABRAR022 -
     ABRAR023 -
     ABRAR024 -
     ABRAR025 -
     ABRAR026 -
     ABRAR027 -
     ABRAR028 -
     ABRAR029 -
     ABRAR030 -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
     FOOTNT03 -
     FOOTNT04 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

مراد پارسايان
هر چند فقيه فرزانه شاهرود هرگز در انديشه شهرت نبود و آن را مايه بازماندن ازپژوهشهاى ژرف مى دانست ولى دانش فراوان و پرهيزگارى بسيار سرانجام وى را بلندآوازه ساخت . او كه به هيچ چيز جز خشنودى پروردگار نمى انديشيد، گاه براى دستيابى بدين هدف بهايى سنگين مى پرداخت ، براىمثال وقتى حاج احمد معين بوشهرى ، بنيانگذار آب لوله كشى شده آشكار ساخت و مردم رااز مصرف آن بازداشت ، فقيه پارساى قلعه آقا عبدالله هر بامداد پس از پايان تدريسظرف برمى داشت همراه فرزندانش سمت نهر ويژه آبيارى نخلستانها، كه در سهكيلومترى غرب شهر جاى داشت ، مى شتافت و آب مصرفى خانه را به نجف مى آورد، اينكردار دشوار چهل روز ادامه يافت .(655)
پارسايى كه نظير سيد فقيهان شاهرود كه گاه در اقدامهايى چنين دشوار آشكار مى شد.دانشجويان وارسته حوزه نجف را تحت تاءثير قرار داده ، سمن آستان اخلاص و تقواى آنمجتهد پاكراءى مى كشاند. حضرت آية الله حاج شيخ محمد كوهستانى ، عارف شهرهمازندران ، در شمار دوستداران شخصيت الهى سيد محمود جاى داشت . آن بزرگمرد چنانبه پژوهشگر نستوه شاهرود ارادت داشت كه هرگاه به نجف سفر مى كرد در خانه آندانشمند پارسا اقامت مى گزيد.(656)
راز سامرا
شيفتگى و عشق به واپسين پيامدار هدايت حضرت محمد صلى الله عليه و آله و خاندانپاكش را بايد از ويژگيهاى سيد محمود دانست . خورشيد فروزان دانش و پرهيزگارىهمواره به زيارت معصومان عليه السلام مى شتافت . البته آن بزرگمرد در فرصتاندك اين سفرها نيز از تلاش باز نمى ايستاد. زمانى با گمراهان مناظره مى كرد، گاهبه ارشاد مؤ منان مى پرداخت و زمانى منحرفان را به راه راست فرا مى خواند.(657)
ناگفته پيداست كه چنين سفرهاى پربارى هرگز از چشم عنايت پيشوايان دين پنهان نمىماند. آنچه در راه سامرا بر فقيه پاكدل قلعه آقا عبدالله گذشت نشانه روشن درستىاين سخن است . در اين سفر نيكمردى به نام ميرزا باقر عبافروش مجتهد وارسته نجف راهمراهى مى كرد، اندك اندك توان سيد كاستى پذيرفت . ناگزير ميانه راه بر زمين نشستو گفت : ديگر نيرو ندارم . شمار به راهتان ادامه دهيد.
ميرزاباقر، كه وضعيت جسمى همسفرش را دشوار مى ديد، شتابان سمت سامرا حركت كردتا پيش از غروب آفتاب كمك بياورد و سيد را از بيابان نجات بخشد.
سيد فقيهان شاهرود نوميدانه سر بر خاك نهاد و دراز كشيد. در اين لحظه مردى با الاغسپيد به وى نزديك شد، بر بالينش قرار گرفت ، دست بر اندامش كشيد، يكباره همهوجودش را از ناتوانى و درد رهايى بخشيد. آنگاه گفت : سوار شو!
فقيه فرزانه نجف سوار مركب شد و سمت سامرا حركت كرد. پس از اندكى راه پيمايى باخود گفت : آقايى چنين بزرگوار پياده راه مى پيمايد و من سواره ، نه اين هرگز درستنيست . آنگاه لب گشاد. تعارف آغاز كرد: آقا، بگذاريد پياده شوم ، شما سوار شويد.
ولى در اين لحظه خود را نزديك شط سامرا يافت . شادمان پياده شد، وضو ساخت و آمادهورود به حرم شد كه ناگهان ميرزا باقر عبافروش را ديد همسفرش ، كه تازه كنار رودرسيده بود، شگفت زده گفت : شما كه ناتوان و بيمار سر بر خاك نهاده بوديد، چگونهپيشتر از من به سامرا رسيدى ؟!
سيد پاسخ داد: آرى ، ولى اين آقا يارى ام كرد و مرا رساند.
سپس برگشت تا آقا را به ميرزاباقر نشان دهد ولى اثر از وى نيافت . ميرزا باقر، كهدر شگفتى فرورفته بود، هر چه در مسافران پيرامون شط نگريست مردى با الاغ سپيدنديد، پس فرياد بر آورد: معجزه ... معجزه ...
فقيه پرهيزگار نجف او را از اين كردار بازداشت و گفت : هرگز راضى نيستم از اين رازپرده بردارى .(658)
مرجع شيفته
آفتاب دانش و پرهيزگارى اندك اندك از ستيغ نجف سر بر آورد. و بر همه سرزمينهاىاسلامى نور فقاهت و گرماى ايمان پاشيد. روزگار مرجعيت آن فقيه فروتن ازتوكل ، اخلاص ،ايثار، و عشق به اهل بيت پيامبر صلى الله عليه و آله آكنده بود. هنوزكوچه هاى شهر آسمانى نجف محاسن سپيد، گامهاى آرام و زمزمه دعاى نور چشم بيدار دلانعراق را فراموش نكرده اند. چه بسيار مغازه داران و رهگذرانى كه بارها تغيير مسير سيدو حضور ناگهانى اش در مجالس سوگوارىاهل بيت عصمت و طهارت عليه السلام را با ديدگان ناباور خويش مشاهده كردند.(659)فرزند برومند سرور فقيهان نجف از عشق بى پايان پدر به معصومان عليهالسلام چنين پرده برداشته است :
آقا در مجلس روضه از همه بيشتر گريه مى كرد، به مجالس سوگوارى امام حسين عليهالسلام بسيار اهميت مى داد. هنگامى كه در پى كارى روان بود يا براى تدريس شتابانكوچه اى را پشت سر مى گذاشت و با در باز، پرچم سياه و صداى مرثيه خاندان پيامبرروبرو مى شد، بى درنگ وارد خانه شده ، در عزا دارى شركت مى جست . وقت كسىدليل اين كار را مى پرسيد، مى فرمود:
((نمى توانم از جايى كه مجلس سيد الشهداء عليه السلام برپاست ، بگذرم و بىاعتنا باشم .)) (660)
فقيه شيفته نجف خود را پدر و برادر مومنان به شمار مى آورد. چون از گرفتارى كسىآگاه مى شد در نگرانى فرو مى رفت و همه توانش را در راه رهايى او به كار مى گرفت. او چنان به رفع مشكلات دين باوران اهميت مى داد كه گاه تنها براى نجات مسلمانى ازگرفتارى راه حرم اميرمؤ منان عليه السلام پيش مى گرفت و با دلى شكسته و دردمند بهدعا مى پرداخت .(661)
البته سايه مهر درخت تناور مرجعيت شيعه به گروهى خاص محدود نمى شد؛ در نشستهاىخصوصى و عمومى گاه با عصا به تك تك حاضران اشاره مى كرد و سلام و دعا مىفرمود. اهميت اين احوالپرسى در نگاه وى چنان بود كه اگر كسى به سبب گفتگو بااطرافيان سلامش را در نمى يافت ، منتظر مى ماند تا از كار خويش فارغ شده ، پاسخسلام دهد. سپس به ديگران اشاره كرده ، احوالپرسى را ادامه مى داد.(662)
در ديدگاه گوهر گرانبهاى شاهرود كودكان از ارجى همانند بزرگسالان برخورداربودند. گاه در مسير حركت سرشك طفلى ، توان از وجودش ‍ مى ربود و گامهايش را سستمى ساخت ، بنابراين درنگ مى كرد، به اندازه اى عطوفت نشان مى داد تا كودك آرامگيرد.(663)
ناگفته پيداست كه ارادت سيد به مؤ منان تنها در شعار خلاصه نمى شد؛ آن بزرگواربا پزشكان ، داروخانه داران و نانوايان متعدد چنان قرارداد بسته بود كه خدمات رايگانبه نيازمندان ارائه كنند. مزد كردار خويش را از دفتر مرجع مؤ منان دريافت دارند.(664)
زاهد سپيد دست
پدر مهربان امت دنيا را به اندازه اى پست و خرد مى ديد كه حتى انديشه فراهم آوردنسرپناهى براى خويش در سر نمى پروراند. اجاره نشينى مرجع بزرگ شيعه چنان بردوستداران گران مى آمد كه گاه هزاران دينار به وى هديه مى كردند تا خانه اى خريده ،روزهاى پايانى عمرش را دور از نگاههاى صاحبخانه و دغدغه اجاره بها به سر برد.ولى رادمرد پارساى شاهرود هدايايى كه براى خريد مسكن به وى داده شده بود، در راهسازماندهى حوزه هاى نجف ، كربلا و سامرا مصرف مى كرد.
دنيا گريزى فقيه پارساى شيعه سرانجام پيروانش را بر آن داشت كه بجاى اهداىبهاى مسكن ، خانه اى خريده ، نام سيد محمود شاهرودى را در سند آن ثبت كنند.(665)
مدتى پس از اين كردار خداپسندانه گروهى از نيكمردان كويتى بر آن شدند كه باخريد اتومبيلى مرجع كهنسال خويش را از رنج پياده روى برهانند. آفتاب فروزان نجف باشنيدن اين خبر شتابان واكنش نشان داد و آنها را از چنين اقدامى بازداشت . (666)
ما صاحب داريم !
روزگار مرجعيت ستاره تابناك قلعه آقا عبدالله را بايد در شمار دشوارترين سالهاىزندگى وى جاى داد. آن بزرگمرد در انجام دادن وظيفه سنگين رهبرى مسلمانان به هيچ چيزجز يارى امامان معصوم عليه السلام دل نبسته بود. نگاهى به يكى از رخدادهاى آنسالهاى دشوار مى تواند ما را در درك ميزانتوكل و ايمان آن فقيه وارسته يارى دهد:
پايان ماه نزديك بود، سيد على ، فرزند گرانقدر آقا، كه مسؤ وليت امور مالى را برعهده داشت ، در نگرانى به سر مى برد. فكر مراجعه نانوايان و داروخانه داران ، حقوقماهيانه دانشجويان علوم اسلامى و نبود بودجه كافى او را مى آزرد و بنابراين نزد پدرشتافته ، گفت : روز آخر ماه است بايد بدهكاريها را بپردازيم و حقوق بدهيم ولى پولىنداريم .
آقا فرمود: به من چه ربطى دارد؟ خود امام زمان عج بايد درست كند. چرا من غصه اش رابخورم ؟... اى كم اعتقادها شتاب نكنيد.
سيد على نوميد اتاق پدر را ترك گفت ، ديگربار در انديشه فرو رفته تا شايد راهىبيابد ولى هر چه بيشتر انديشيد، بن بستها را فزونتر يافت . اضطراب رهايش نمىكرد. تصور فردا و بى پولى مرجع شيعه آزارش مى داد. اندك اندك شب فرا رسيد وسيد على نوميدتر از هميشه آماده خفتن شد كه ناگاه صداى كوفتن در همه را در شگفتىفرو برد.
مرد كهنسالى پشت در بود و بر تقاضاى ديدار با مرجعيت شيعه پاى مى فشرد. پيرمردبه محضر آقا شتافت و چهارده هزار دينار به وى تقديم كرد. سرور فقيهان نجف اندكىدر دينارها خيره شد، سپس به فرزندان و اطرافيانش نگريست و فرمود: اى كم عقيده ها، ماصاحب داريم ، حالا پولها را برداريد و به خانه طلبكارها و مسؤ ولان پرداخت شهريهبرسانيد.(667)
در وادى سياست
1342 سال آشكار شدن چهره واقعى دستگاه ستم پيشه پهلوى بود.عوامل شاه در اين سال حوزه علميه قم را آماج يورشهاى سنگين خود قرار داده ، امت را درسوگ فرو بردند. خورشيد فروزان آسمان مرجعيت چون پدرى سوگمند جنايت خونباردرباريان را محكوم ساخت و با فرستادن تلگرافهاى متعدد به ايران رهنمودهاى لازم رابه مردم و دانشوران ارائه كرد. (668)
سفر سبز
هر چند مرجعيت سيل وجوه شرعى و هداياى مردمى را سمت خانه فقيه بزرگ نجف سرازيركرد ولى شدت پارسايى آن مرجع پاكدل به اندازه اى بود كه حتى گاه از تصرف درهدايا نيز چشم مى پوشيد و بسى دشوارتر از طبقات پايين جامعه روزگار مى گذرانيد.چنين فردى هرگز در گروه مستطيعان و توانگران جاى نداشت و به جاى آوردن حج بر وىواجب نبود تا آنكه نيكمردى كويتى هزينه اين سفر الهى را پرداخت و مرجع شيعه را درشمار حاجيان جاى داد.(669)
سالهاى سياه
سالهاى پايانى دهه چهل و آغاز دهه پنجاه را بايد روزهاى ماتم مرجع وارسته شاهرودىدانست . در اين روزگار كينه هاى ديرين بعثيان به حوزه نجف ديگر بار آشكار شد وفرمان اخراج غير انسانى ايرانيان مقيم عراق مرجعيت شيعه را در نگرانى فرو برد. استادفقيهان نجف ضمن رد فرستادن رژيم عراق ، كه حساب وى را از ديگر ايرانيان جدا مىخواندند، فرمود: ما نيز به حريم حضرت على بن موسى عليه السلام خواهيم شتافت.(670)
با اين سخن بستگان و دانشوران بسيار بار سفر بستند ولى بامداد روز موعود تصميمنوين مرجعيت همه را شگفت زده ساخت . او چنان انديشيده بود كه بايد همه دشواريها در نجفبماند و پاسدار ميراث هزار ساله فقيهان شيعه شود. بنابراين از راههاى گوناگونبه يارى شيعيان و دانش پژوهان پرداخت .(671)
بعثيان ، كه در پى از ميان بردن قدرت مرجعيت بودند، با پخش شايعات گوناگون وىرا آزرده خاطر ساختند و بر آن شدند كه با دادگاهى فرمايش ‍ فقيه پاكراءى شيعه رابه جرم همكارى با سفارت ايران محاكمه و تحقير كنند.(672)
هر چند اين نقشه كاخ نشينان بغداد در سايه ايستادگى قدرتمندانه استاد بزرگ حوزهنجف با شكست روبرو شد ولى تلاش هاى آنها در آزردن خاطر مرجعكهنسال اسلام پايان نپذيرفت . تلاشهاى پليدى كه سرانجام به بار نشست و آن عارفپاكدل را در بستر بيمارى فروافكند.(673)
اين بيمارى در شهريور 1353 ش . به اوج رسيد و پانزدهم اين ماه را فرجام زندگىخاكى آن آفتاب فروزان ساخت . (674)
مؤ منان پيكر پاك مرجع خويش را در بر گرفتند، در حرم امام حسين عليه السلام و برادرگرانقدرش ، حضرت عباس عليه السلام طواف دادند و با ديده اى خونين در صحن آسمانىحضرت على عليه السلام به خاك سپردند.(675)
آثار آفتاب
مرجع زاهد نجف بسيار اندك مى نگاشت . بحثهاى علمى ، عبارتهاى پيوسته و رسيدگىبه امور مؤ منان وى را از پرداختن قلم باز مى داشت ولى اندك كتابهاى بازمانده از آنفقيه فرزانه نيز مى تواند نشانه روشن توان علمى اش باشد. فهرست نگاشته هاى آنرادمرد چنين است :
1. تقريرات بحثهاى آية الله آقا ضياء الدين عراقى
2. تقريرات اصول فقه آية الله ميرزا حسين نايينى
3. حاشيه بر كتاب گرانقدر عروة الوثقى
4. حاشيه بر كتاب شريف وسيلة النجاة .
5. ذخيرة المؤ منين
6. رساله هايى در موضوعات گوناگون فقهى ، اصولى ، ادبى و رجالى .(676)
علاوه بر اين دانشوران بسيار در مكتب آفتاب شاهرود باليده اند. دانشمندانى كه پس ازاستاد نور دانش و پرهيزگارى در گيتى مى پراكنند و از ميراث نورانى آن پيشواىپارسا پاسدارى مى كنند.
شهيد آية الله غفارى
شهادت : 6/10/1353 ش .
اسوه استقامت
حميد صبرى آذر شهرى
زادگاه
آذربايجان چونان تاجى است بر سر ايران كه از گذشته هاى دور هميشه سرافراز وسر بلند به مفاخرش بوده است . آذر شهر اين سر سبز ديار تاريخى - درساحل زيبا و با صفاى درياچه اروميه با مهربان مردمان صميمى كه جملگى عاشق اهلبيتعصمت و طهارت عليه السلام هستند آرميده است . شهر عالمان فرزانه اى چون شيخ حسن وشيخ عبدالله مامقانى (صاحب تنقيح المقال ) آية الله حاج مقدس آقا و شهيد محراب آية اللهسيد اسدالله مدنى و شهيد نستوه آية الله شيخ حسين غفارى است .
نام قديمى اين ديار پر طراوت و با نشاط و انقلابى دهخوارقان بوده و تاريخى ترينشهرهاى آذربايجان شرقى است .
اين شهر مملو از زيبايى ها و مناظر طبيعى و پيشينه قوى فرهنگى است حضور دهها تن ازعلماى برجسته در طول دو قرن اخير گوياى اين مدعاست كه آذر شهر ديار عالم پرور وعشاق اهلبيت عليه السلام و مهد عارفان و آزادگان آزادى خواهان بوده از جمله عارفان وعالمان فرزانه اين منطقه به عنوان نمونه عبارتند از:
ملا يوسف دهخوارقانى ، شيخ رضا دهخوارقانى ضياءالعلماء دهخوارقانى - شمس العلماءدهخوارقانى - آية الله شيخ على توتونچيان - شيخ ابوالقاسم دهخوارقانى - آية اللهسيد جلال الدين دهخوارقانى - شيخ محمد حسن منطقى - آية الله عظيمى و...
مساجد آذر شهر
مساجد قديمى همچون مسجد محراب كوى قاضى - مسجد چهار سو مسجد عبدالله شهيد - مسجدحاج كاظم - مسجد بازار (امام خمينى ) و مسجد قديمى قدمگاه و دهها مسجد ديگر از عمقباورها و اعتقادات مردم اين شهر به اسلام و قرآن حكايت مى كند.
تولد
تابستان سال 1335 ق . برابر با 1293 ش . نوزادى در خانه محقر حاج عباس ‍ درآذرشهر ديده بجهان گشود.
پدر نوزاد بخاطر ارادت قلبى كه به حضرت امام حسين عليه السلام داشت نام او را حسيننهاد.
حسين در فضاى كاملا معنوى و با تربيت مادرى مهربان و عاشق ولايت و دوستدار حضرتزهرا عليه السلام رشد كرد و سايه پدرى مؤ من و متقى بر سرش بود. پدر و مادر حسينآينده هاى روشن و سرافرازانه اى را در پيشانى فرزندنشان مشاهده مى كردند.
اما در نهايت سعى و كوشش خود را براى تربيت اسلامى فرزندمبذول مى داشت و از هر آنچه كه در توان داشت در رشد و تعالى حسين مضايقه نمى كرد وهمين تربيت سالم و شيرپاك بود كه از اين فرزند، فرزانه اى مجاهد پرورش داد. كهآن همه شجاعت و شهامت و سرافرازى را از خود نشان داد.
نياكان شهيد غفارى :
تاريخ يكصد ساله اخير آذرشهر در خود رمز و رازها دارد. در ميان اين همه رمز و رازهاشخصيت هاى بزرگوارى را مى توان يافت كه هر يك بنوبه خود تاريخ ساز و حركتآفرين بوده اند. نياكان شهيد والامقام آية الله غفارى نيز از اين تبار بودند.
استعمارگران و سردمداران تجاوزگر، واهمه و هراس عجيبى از اين انسانهاى اسوه و مقاومداشتند و بسيارى از مواقع آنان را ناجوانمردانه به شهادت مى رساندند)).
شهيد غفارى فرزند حاج عباس و از نوادگان حاج ملامحسن است . حاج ملامحسن از شخصيتهاى برجسته منطقه و روحانى عاليمقام و نجف رفته اى بود كه در مبارزه بااستعمارگران ، سرمباركش توسط روسها از بدن جدا شد و شهيد گرديد.
هفت نفر از اجداد مادرى شيخ حسين غفارى در مبارزه با اجانب و بيگانگان به شهادت رسيده ومسجد حسنلوى آذرشهر مدفن و مضجع آنها و زيارتگاهاهل دل است .
حاج ملااحمد امين العلما از ديگر نياكان شهيد غفارى است .
حسين 5/1 سال بيشتر نداشت كه پدرش حاج عباس را از دست داد و سرپرستى اش رابرادرش حاج حسن آقا عباسپور بعهده گرفت .
حاج حسن آقا سرپرست شهيد غفارى نقل كرده است : كه روزى در آذرشهر به اتفاق آيهالله حاج ملااحمد امين العلما از باغ به منزل برمى گشتيم وقتى جلو مسجد محله قاضىرسيديم مشاهده كرديم شيخ ‌حسين - كه چند سال بيش نداشت - در ايوان مسجد رو به قبلهايستاده ، دست به دعا برداشته در حالى كه گريه و زارى مى كرد با خداى خود راز ونياز داشت .
مرحوم حاج ملااحمد امين العلما تا اين صحنه را ديد گفت : اوضاع عجيبى است ؛ در نجفاشرف همين صحنه ها را در خواب ديدم او در زندان پادشاه شهيد خواهد شد.
تحصيلات آية الله غفارى
شهيد آيه الله شيخ حسين غفارى از شش سالگىتحصيل را آغاز نمود. مقدمات دروس را در زادگاهش آذرشهر در محضر حجة الاسلام و المسلمينميرزا محمدحسن منطقى دهخوارقانى فراگرفت آن گاه وارد حوزه علميه تبريز شد و در اينحوزه از جلسه درس بزرگان ، كسب دانش ‍ نمود و تلاش و كوشش فراوان براىفراگيرى علوم دينى از خود نشان مى داد و بعضى مواقع شبها تا صبح مطالعه مى كرد.او در حوزه علميه تبريز برجستگى خاصى از خود نشان داد تا آنجا كه زبانزد همدرسانو هم بحث هايش شده بود. و اساتيد وى نيز از تلاش و فعاليت او اظهار رضايت مىكردند.
شهيد غفارى آن گاه مصمم شد تحصيلات خود را در كنار بارگاه فاطمه معصومه عليهالسلام كريمه اهلبيت عصمت و طهارت ادامه دهند.
لذا براى بهره گيرى از جلسات درسى اساتيد بزرگوار قم از تبريز به قم مشرفشد و در اين حوزه فقه و اصول و مراحل عالى را از محضر بزرگان فرزانه اى چونآيات عظام فيض قمى - بروجردى و خوانسارى فراگرفت .
اساتيد و شاگردان
شهيد غفارى در طول حيات طيبه خود از استادان فرزانه اى بهره گرفت با ذكر نام تنىچند از آنان اين اوراق را متبرك مى نماييم .
1 - امام خمينى (ره )
2 - آية الله آقا سيد محمد حجت كوه كمره اى (ره )
3 - آية الله العظمى سيد شهاب الدين نجفى مرعشى (ره )
4 - علامه طباطبايى صاحب تفسير الميزان (ره )
5 - آية الله آقا سيد احمد خوانسارى (ره )
6 - آية الله آقا سيد محسن مير غفارى آذرشهرى
7 - آية الله حاج ميرزا على مقدس (مشهور به جاج مقدس آقا)
8 - آية الله حاج شيخ على پيشنماز دهخوارقانى مشهور به (توتونچيان )
9 - آية الله آميرزا محمد حسن منطقى دهخوارقانى و دهها استاد فرزانه ديگر.
مقام علمى
آية الله مجاهد شيخ حسين غفارى از بعد علمى نيز داراى ويژگى هايى بود. آن بزرگواراز همان اوايل طلبگى با جديت تمام در حوزه هاى درسى اساتيد حاضر مى شد و با تلاشو مطالعه مضاعف يافته هاى خود را به ساير دوستان و همدرسانشانتقال مى داد.
آية الله زاده سيد على ميرغفارى در اين باره مى فرمايند:
ايشان (شهيد غفارى ) در جلسات درسى فقه واصول حضرت والدم مرحوم آية الله سيد محسن غفارى شركت مى كردند و با آمادگى قبلىدر درس حضور مى يافتند و خيلى وقت ها از استاد جلو بودند.
شهيد غفارى رسائل و مكاسب را نزد پدرم فرا گرفتند.
در محضر اساتيد بزرگوارى چون امام راحل و حضرت آية الله العظمى نجفى مرعشى (ره) و ساير اساتيد عظيم القدر ؛ بيانگر مقام عالى آن شهيد فرزانه است .
مقام علمى ايشان عاملى بود تا استاد گرانقدر حضرت آية الله حاج ميرزا على مقدستبريزى - كه از فقهاى بزرگوار و نامدار آذربايجان بود - صبيه خود را به عقد اينشخصيت بزرگوار در بياورد.
و لذا به سال 1351 ق . شهيد غفارى با صبيه معظم له ازدواج و ثمره اين وصلت دوپسر و يك دختر شد كه فرزند ارشد ايشان حضرت حجة الاسلام و المسلمين آقاى هادىغفارى از مفاخر انقلابيون كشورمان است .
تدريس
آية الله غفارى از اول طلبگى همزمان با تحصيل علوم دينى كار تدريس را نيز انجام مىداد در سالهاى 1324 و 1323 مكتب زينبيه آذرشهر شاهد تجمع عاشقان علم و دين بود كهدر اطراف شمع وجود استاد شهيد غفارى گرد مى آمدند.
در اين مكتب كه علاقمندان و دانش پژوهان دينى حضور مى يافتند محفلى بسيار صميمى وگرم بود در جلسات درس شهيد غفارى ابواب الجنان و جامع عباسى و ديگر كتب فقهى واخلاقى و قرآنى نيز تدريس مى شد آية الله غفارى جزوه اى را تهيه كرده كه مخصوصبحث هاى قرآنى بود و قريب به 30 نفر در اين درس شركت مى نمودند.
آية الله غفارى پس از مدتى محل تدريس خود را تغيير داد در بالاى مسجد حاج كاظمآذرشهر قريب به سه ماه جلسات درس و بحث داشتند و آن گاه به قم عزيمت نمودند.
جلسات شهيد غفارى در قم و تهران در مساجد الهادى و خاتم الاوصياء ادامه داشت واشخاص فرزانه اى از شمع وجود آية الله غفارى بهره ها مى بردند.
در مسجد الهادى تهران دانش جويان و طلاب بسيارى به طور مرتب و منظم در جلسات بحثگردهم مى آمدند و از بحث هاى شيوا و صحبت هاى صريح و انقلابى شهيد غفارى استفادهمى كردند.
همسنگران شهيد غفارى
1 - آية الله العظمى سيد احمد خوانسارى
2 - آية الله ربانى شيرازى
3 - آية الله سيد محمود طالقانى
4 - شهيد محراب آية الله قاضى طباطبايى
5 - شهيد محراب آية الله سيد اسدالله مدنى
6 - آية الله سيد محمد صادق لواسانى
7 - شهيد آية الله قدوسى
8 - شهيد آية الله مرتضى مطهرى
9 - آية الله آخوند ملا على معصومى همدانى .
دوران مبارزه و انديشه هاى سياسى
آية الله غفارى چون نياكان شهيدش با هر نوع استبداد مبارزه مى كرد. زبان حق گوى اودر اوج خفقان رژيم شاهى رسوا گر و افشا گرباطل بود.
وى زمانى به مبارزات خود شدت بخشيد و بر رژيم خودكامه و مستبد و خونخوار شاه حملهبرد كه روشنفكران خود فروخته و كمونيست هاى ملحد از رژيم منحوس شاهتجليل مى كردند.
اين مجاهد نستوه بى اعتنا به ياوه سرايى هاى گروهكهاى چپ و راست ابوذر گونه بهشاه ظالم مى تاخت .
همزمان با قيام تاريخى حضرت امام خمينى (ره ) درسال 1342 ش . آيه الله غفارى پشت سر امام از آرمانهاى والاى او پشتيبانى نمود و دورانرنج و محنت و زندان و حبس را سپرى نمود.
در طول تحصيل در قم نيز هرگاه فرصتى مى يافت به روستاها و شهرهاى اطراف مىرفت و به مبارزات پيگير با استبداد همچنين به اشاعه فرهنگى غنى اسلام مى پرداخت واذهان پاك روستائيان را از غبار نيرنگ هاى رژيم مستبد شاه مى زدود.
آية الله غفارى رژيم شاه را غاصب مى دانست و اعتقاد داشت رژيم پهلوى با كودتا بر سركار آمده و باطل است لذا با اصل رژيم مخالف مى كرد. آن بزرگوار پس از مهاجرت بهتهران در سال 1339 ش . رسما در جريان كار مبارزات سياسى كشور قرار گرفت .البته آن زمان طبيعى بود كه مبارزه با رژيم مستبد محمد رضا خانى روحيه اى خاص راطلب مى كرد و آية الله مجاهد غفارى اين روحيه والاى مبارزه با استبداد را داشت و از هرلحظه و هر زمان و مكانى نهايت بهره بردارى را مى كرد و عليه رژيم ستم شاهى سخنمى گفت عوامل استبداد نيز از او ترس و واهمه اى فوق العاده داشتند.
زندان و شكنجه
تمام دوران زندگى آية الله غفارى با حكومت پهلوى و همراه با رنج و محنت بود. مشاهدهاوضاع نابسامان ، مخالفت رژيم با روحانيتاصيل ، محدود كردن مبارزان مسلمان ، ترغيب و تشويق مردم به بى دينى و كشف حجاب ،آزادى عمل فرقه ضاله بهائيت ، و ريشه هاى افكار انحرافى همه و همه موجب مى شد كهاو لب به اعتراض گشايد و در هر موقعيتى افشاگرى نمايد و چه رنجها و دردها كه دراين راه متحمل نشد.
آية الله غفارى خودش بارها دستگير و زندانى اما دستگيرى و حبس ‍ فرزندانش ، همسرش وبرادرش رنج و درد او را مضاعف بلكه چند برابر مى كرد. لكن همانند مولاى خودشحضرت امام موسى كاظم عليه السلام چون كوه استوار وبا صلابت ايستادگى مى كرد وآنچه كه عوامل طاغوت و ساواك را آزار مى داد روحيه مقاوم و استوار ايشان بود. به طوركلى حبس هاى شهيد غفارى از سال 1340 آغاز و تا دى ماه 1353 ش . ادامه داشت 13سال آخر عمر شريفش سراسر مبارزه و جانفشانى در راه آرمانهاى مقدس امام خمينى بود. درسال 1341 سخنرانى هايش عموما به افشارگرى مواضع غير اسلامى رژيم اختصاصداشت . و چندين بار مستقيما با دستگاه رژيم پهلوى درگير شد.
در شب 15 خرداد سال 1342 ش . ماءمورين شاه به خانه اش هجوم آوردند و با لباسمنزل او را به كميته شهربانى بردند. در طول مدت بازداشت و در بازجويى ها ارادهقاطع و شجاعت بى نظير آية الله غفارى تمامى ماموران را به حيرت واداشته بود. چراكه بازداشت ها بازجويى ها و حبس ها و شكنجه هاى بى رحمانه تنها كوچكترين اثر منفىدر روح بزرگ و مقاوم او نداشت بلكه پس از هر باز زندانى شدن با روحيه اى قوى ترو شجاعتى بيشتر به مبارزه ادامه مى داد موقعى كه زجر و شكنجه به سختى آزارش ‍ مىداد نام مبارك امام موسى بن جعفر عليه السلام را بر زبان مى راند.
و ديگر زندانيان را به استقامت و پايدارى و صبر دعوت مى كرد.
حجة السلام هادى غفارى در مصاحبه اش با روزنامه اطلاعات در 7 دىسال 1361 گفت : پس از جريان دستگيرى پدرم آية الله غفارى نوشته اى را به مامرقوم فرمودند كه بدين قرار است :
علت اين همه گرفتارى ها، زندانى شدن ها، مبارزات با دولت جنايتكار خائن به ديناسلام و دخالت بى مورد او در مقدسات مذهبى و اجراى برنامه هاى ضد دينى دستگاهحاكمه است .
اما انديشه ناب سياسى آية الله غفارى را در بازجويى و متن بازجويى ساواك مى تواندريافت وقتى كه از وى سوال شد:
نظر شما نسبت به (آيه الله ) خمينى چيست ؟
جواب داد:
((من فكر مى كنم تنها كسى كه مى تواند ايران را نجات دهد آيه الله خمينى است ))
و جمله شجاعانه و قهرمانه او كه فرمود:
((دشمن خمينى كافر است )). كمر استبداد شاهى را شكست .
متن آخرين بازجويى كه عينا در روزنامه جمهورى اسلامى چهارشنبه 7 دى 1362 ش . نيزبه چاپ رسيده و توسط ساواك انجام شده بود. به شرح زير است :
س : چرا به زندان آورده شديد؟
ج : نمى دانم
س : آيا قبلا به زندان آمده ايد؟
ج : نيامده ام ؛ آورده اند
س : نظر شما راجع به شاهنشاه آريا مهر چيست ؟
ج : ايشان باكودتاى پدرشان سركار آمده اند و غاصبند؟
س : نظر شما راجع به حزب رستاخيز چيست ؟
ج : اين حزب را شاه ساخته است و به مردم هيچ ربطى ندارد
و در پايان بازجويى اين جمله را نوشت :
ععع ((والراد عليهم كالراد علينا و الراد علينا كالراد على الله و هو فى حدالشرك .
هم حجتى عليكم و انا حجة الله عليهم )) عععع
خدمات اجتماعى و عمرانى مذهبى
شهيد آية الله غفارى منشاء خيرات و خدمات بسيارى در زمينه هاى اجتماعى بود و در سهدوره متفاوت در طول زندگى از جمله نوجوانى در آذرشهر بين سالهاى 30 - 35 در قم واز سال 35 تا 53 در تهران اقدامات فراوان و مفيدى بهحال جامعه داشت از جمله :
الف : احداث و تكميل مساجد خاتم الاوصياء - الهادى - شيخفضل الله نورى در تهران .
ب : رسيدگى به محرومان و مستضعفان در تبريز - تهران و آذرشهر و...
ج : برپايى مجالس بحث و گفتگو در موضوعات علمى و فقهى . او عاشق خدمت به خلقخدا بود و از هر فرصت ممكن و بدست آمده بهره ها مى برد و در راه رضاى معبود قدم برمى داشت .
مجالس وعظ و سخنرانى او نيز حال و هوايى ديگر داشت و چه بسيار از طبقات مختلفجامعه مخصوصا روشنفكران مذهبى ، دانشجويان و طلاب جوان دورش حلقه مى زدند و ازانوار نورانى و دانش و تربيت وى بهره ها مى بردند.
امروز نتيجه تلاش و كوشش آية الله غفارى را در شكوه و عظمت مسجد بزرگ شيخفضل الله نورى در تهران و پايگاه و حوزه علميه مسجد بزرگ خاتم الاوصياء مى توانديد؛ اماكن مقدسى كه روزگارى مركز هجوم و حمله به رژيم ستم شاهى و ماءوى و پناهگاهمظلومان و انقلابيون و مستضعفان بود.
و همه آنها در سايه خدمات صادقانه و تلاشهاى خالصانه آن شهيد والامقام است .
ويژگى هاى اخلاقى و جلوه هاى معنوى
آن شهيد سعيد مظفر بسيارى از جلوه هاى زيباى معنويت و اخلاق حسنه بود. براستى اومتخلق به اخلاق الهى شده بودند. روح خدا ترسى بر او حاكم بود و عشق سرشارى بهحضرت سبحان داشت حتى در شبهاى سخت زندان با دست و پاى مجروح و تن تب دار بازحمت زياد وضو مى گرفت و نماز شب را با حالى خاص اقامه مى كرد.
وى در سنين كودكى در مسجد محراب (قاضى ) آذرشهر به نماز مى ايستاد و با خدايش رازو نياز مى كرد. قناعت پيشه ، مهمان نواز، اهل بخشش بود. از اينكه مردم در حضورشباشند. و وقتشان را بگيرند خسته نمى شد. براى جوانان ارزش و احترامى خاصقايل بود در خانه با بچه ها بازى مى كرد. عليرغم روح پرخاش گرى درمقابل ظالمان ، عاطفه اى حساس و روحى لطيف نسبت به همسر و فرزندانش داشت او عارفانقلابى و زاهد جوانمرد بود و بالاخره نمونه و الگويى براى عاشقان شهادت .
آثار و تاءليفات
آية الله غفارى نه تنها در جبهه مبارزه با طاغوت پيشتاز بود و زندانهاى مخوف شاه او رااز حركت و شتاب باز نمى داشت بلكه هر روز پرشورتر از روزقبل به مبارزه بى امان ادامه مى داد، بلكه همواره همراه با مبارزه پيگير با طاغوت ؛فعاليتها و تلاشهاى علمى و عملى و ادبى و قلمى نيز داشت .
از جمله آثار قلمى آن بزرگوار، حاشيه مفصلى بر عروة الوثقى نوشته است . نوشته هاو آثار خطى گوناگون ديگرى معظم له داشته كه در هجوم ساواك به منزلشان در چنديننوبت از بين رفته است بعضى نوارهاى سخنرانى و دست نوشته هايى نيز از آنبزرگوار مانده است .
و از جمله آثار علمى و ادبى قطعات جذاب و شيوايى است كه منتسب به شهيد آية اللهغفارى است و از مصاديق آنها سروده ذيل مى باشد.

عاشق چو رو به كعبه صدق و صفا كند
احرام خود ز كسوت صبر و رضا كند
در پيش راه باديه گير غريب وار
ترك عشيره و بلد و اقربا كند
از صدق چون قدم بنهند در فناى عشق
اول به پاى دوست سر و جان را فدا كند
آنجا كه موقف عرفات محبت است
برجاى سنگريزه سر از كف رها كند
آنگاه دست و روى نشويد زخون خويش
برخيزد و نماز شهادت ادا كند
لازم به يادآورى است كه اشعار و سروده هاى فوق از ميان نوشتجات دوران زندان بهدست آمده است .
عروج و شهادت
انقلاب اسلامى ما به رهبرى امام خمينى (ره ) ثمره از جان گذشتگى فرزانگانى است كهدر اوج خفقان ، فرياد آزادى و آزادگى سر دادند.
و در راه تحقق حكومت عدل اسلامى ايثار گرانه و باتحمل سختى ها - زندانها و شكنجه ها عاشقانه دعوت حق را لبيك گفتند و شهيد غفارى آنمبارز نستوه و شهيد هميشه زنده تاريخ اعتقاد داشت كه :
((شهادت تحفه اى است از جانب خداوند متعال كه به بندگانش هديه مى شود)).
و انصافا به عقيده صاحب نظران ما شهادت آيه الله حسين غفارى در زندان مخوف ساواكضربه اى كمرشكن بر رژيم فساد شاهنشاهى بود.
اين عاشق و عارف مجاهد پس از سالها تلاش ، مجاهدات ، استقامت صبر و پايدارى زندان وشكنجه عاقبت دعايش مستجاب شد و در غروب ششم دى ماهسال 1353 ش . آيه الله غفارى در اوج مظلوميت اما سرافرازانه چون سرو سهى در محبستنگ و تاريك و ظلماتى شاهى با دست و پاى شكسته و دندانهاى خرد شده و محاسن زخمىخونين به ديار ابديت شتافت و روح بلندش پس از 13سال تحمل زجر شكنجه به ملكوت اعلى پيوست .
ساواك شبانه پيكر مطهر او را به قم فرستاد تا مظلومانه دفن شود؛ ولى طلاب و مردمقم از موضوع با خبر شدند و در تشيع جنازه با شكوه ايشان در صبح روز 7 دى ماه1353 ش . شركت كردند و با فرياد غفارى ما كشته شد به خون خود آغشته شد پيكرمطهر اين اسوه مقاومت را از حرم حضرت معصومه عليه السلام تا قبرستان دارالسلام قمتشييع كردند و در مراسم تدفين اين شهيد بزرگوار، همرزمش شهيد آية الله قدوسىحاضر شد و تلقين خواندند لازم به تذكر است كه در جريان تشييع ، تعدادى از تشييعكنندگان و فاميل شهيد غفارى دستگير و زندانى شدند.
پيامها و اعلاميه ها:
همزمان با شهادت شهيد غفارى در زندان ستم شاهى و دفن ايشان در قم پيامها و اطلاعيههاى مختلفى از طرف گروههاى انقلابى در داخل و خارج از كشور منتشر شد از جمله :
دانشجويان مسلمان خارج از كشور با پخش تصاوير - پوستر و صدور اعلاميه هايىشهادت اين شهيد والامقام را به ملت ايران و امام بزرگوار امت تسليت گفتند و جنايات شاهو دار و دسته او را محكوم كردند.
پس از پيروزى انقلابى اسلامى و در سالگرد شهادت شهيد غفارى جامعه مدرسين حوزهعلميه قم - جامعه روحانيت مبارز تهران - حزب جمهورى اسلامى - سازمان مجاهدين انقلاباسلامى - جمعيت موتلف اسلامى - فداييان اسلام دانشجويان مسلمان دانشگاه تهران وشخصيتهاى مختلف كشورى و سياسى پيامهاى جداگانه اى منتشر نمودند.
منابع
1- كتاب شهداى روحانيت شيعه نوشته على ربانى خلخالى
2- كتاب خاطرات هادى غفارى از انتشارات حوزه هنرى سازمان تبليغات اسلامى
3- كتاب يكصدسال مبارزه روحانيت اسلام عقيقى بخشايشى
4- نشريه اميد انقلاب ، 14 خرداد 1373 ش .
5- تاريخ سياسى ايران ، جلال الدين مدنى
6- اطلاعات ارائه شده از طرف برخى از شخصيت ها از جمله الف : آية الله سيد على ميرغفارى آذرشهر ب : حجة الاسلام و المسلمين مقدس زاده ج : آية الله مجتهد شبسترى د: حاجعباس آقا عباسپور
7- تلخيص از شرح حال شهيد غفارى تاءليف حميد صبرى
8- كتاب انقلاب اسلامى بروايت اسناد ساواك (انتشارات سروش )
آية الله العظمى سيد محمد هادى ميلانى
متوفاى 1354 ش .
مرجع بيدار
سعيد عباس زاده
ولايت و خاندان
در شامگاه هفتم محرم سال 1313 ق . در نجف در خانواده اىاهل علم و معنويت كودكى پابه عرصه هستى نهاد كه او را ((محمد هادى )) ناميدند.
اجداد او همه از سادات حسنى شهر مدينه منوره و از فرزندان امام على بن الحسين عليهالسلام (677) بودند كه به جهت شرافت علمى و معنوى از بزرگان مدينه به شمارمى رفتند محله قديمى ((بنى هاشم )) محل سكونت اين خاندان بود و همواره بزرگانى ازقبيله هاى عرب و دانشوران اسلامى بدآنجا رفت و آمد داشته اند.
هجرت آنان در اواخر قرن يازدهم ق . از مدينه به آذربايجان ايران در پى دعوتى بودكه از جانب شيعيان اين ديار انجام گرفت . بهدنبال اين دعوت سيد حسين (جد محمد هادى ) و برادرش على اكبر كه هر دو از جوانانفرزانه مدينه بودند به همراه زايرين خانه خدا وارد آذربايجان شدند و در منطقه((اسكوچاى )) اقامت گزيدند و سيد حسين همچنان در ((ميلان )) (678) باقى ماند و ازهمانجا ازدواج كرد وى تا آخر عمر درميان دوستداراناهل بيت پيامبر صلى الله عليه و آله در منطقه آذربايجان به تبليغ و ترويج احكام اسلامپرداخت با رحلت سيد حسين فرزندان وى و بعدها نوادگانش اين رسالت عظيم را در منطقهآذربايجان دنبال كردند.(679)
نياى مادرى آية الله ميلانى آية الله شيخ محمد حسن مامقانى (680) (متوفى بهسال 1223 ق .) شاگرد شيخ مرتضى انصارى و شيخ مهدىآل كاشف الغطا است كه خود از فقهاى بزرگاوايل قرن چهاردهم ق . به شمار مى رفت و در دوران زندگى به زهد و پارسايى شهرتداشت .
دوران تحصيل
اولين مكتب تربيتى سيد محمد هادى دامان مادرى از خاندان علوم و فضيلت و پدر فرزانه وعالم وى بود. اساتيد علوم مقدماتى وى بزرگانى چون آقا ميرزا ابراهيم همدانى و آخوندملامحسن تبريزى ، و در دروس ‍ سطح نيز استادانى چون آقا شيخ غلامعلى قمى و آقا شيخابوالقاسم مامقانى (دائى ) او بودند. او همچنين از محضر اساتيد بزرگى چون آيه اللهسيد ابوالحسن اصفهانى ، آيه الله نائينى و آيه الله آقا ضياءالدين عراق بهره هاىوافر برده و پايه هاى علمى خود را در فقه واصول استحكام بخشيده و در طول 23 سال حضور در دروس ومحافل علمى اين بزرگان توانسته بود بر آراء و نظرات قوى ترين اساتيد مسلطگردد. وى در علوم عقلى نيز مهارت فراوان داشت و چندينسال از عمر خود را محضر اساتيد فلسفه گذرانده و در اين خصوص از شاگردان شيخمحمد حسين اصفهانى بشمار مى رفت . (681)
آقاى ميلانى از جمله علومى كه ديگر در آن تبحر يافت و به استادى رسيد، دانش تفسير وعلوم قرآنى بود كه از ايام تحصيل خود در نجف اين دانش را نزد استاد بزرگ شيخ محمدجواد بلاغى فراگرفته بود و بعدها نيز همواره با اساتيد تفسير بويژه با مفسربزرگ علامه طباطبايى صاحب تفسير الميزان مباحثه و مناظره داشت . وى تفسير را در كنارفقه و اصول تدريس مى كرد. محصلين علوم دينى را با قرآن ، اين منبع جوشان فيضالهى آشنا مى ساخت . و اين روش را كه نشانه اى از عشق ايشان به قرآن بود همواره درزندگيش حفظ كرده بود.
ايشان هشت سال نيز در علوم حديث با آيه الله شيخ على قمى مباحثه و مذاكره داشت و نسخهكتاب وسايل الشيعه خود را با نسخه اى كه به خط شيخ حر عاملى بود، مقابله كرده است. (682)
تدريس
رسيدن به مقام اجتهاد، تحمل رنجهاى طاقت فرسايى را مى طلبد. طالبان علوم اسلامىبراى دست يافت بدين منزلت علمى ، راههاى بسيار سخت و دشوارى را طى مى كنند. رنجسفرهاى سخت را به جان مى خرند. و ساليان دراز از عمر خود را در محضر بزرگان دانشو معارف به تحصيل علوم مختلفى چون : ادبيات عرب (تجزيه و تركيب ، معانى و بيان وبديع ) منطق ، حديث شناسى ، رجال ، علوم قرآن ،اصول و فقه و... صرف مى كنند. و در اين ميان پاى بندى به معنويات خودعامل در رسيدن به اين مقام و منزلت است چنانچه آيه الله ميلانى بارها مى گفت :
استادم مرحوم نايينى مى فرمود: نماز شب شرط اجتهاد نيست ولكن بى دخالت هم نيست ))(683)
جلسات درس ايشان در حوزه بزرگ نجف بسيار با شكوه و به امتيازاتى چون داشتن دقتعقلى و عرفى ايشان در تبيين مسائل ، و تسلط به مبانى فقهى و اصولى شهرت داشت .آيه الله ميلانى هيجده سال در كربلا اقامت داشت و در اين مدت شاگردان فراوانى راتربيت كرده است . بزرگانى چون آيات و حجج اسلام : حاج شيخ حسين وجد خراسانى ،سيد ابراهيم علم الهدى سبزوارى ، سيد عباس صدر، حاج سيد حسين شمس ، حاج شيخ محمدرضا مهدوى دامغانى ، شيخ محمد تقى جعفرى ، مهدى نوقانى ، محمود كلباسى ، كاظممدير شانه چى ، سيد نورالدين ميلانى ، سيد محمد شيرازى ، شيخ محمد تقى عندليبسبزوارى ، سيد محمد باقر حجت طباطبايى ، محمد على علمى ، سيد ابراهيم مهاجرين طبسىاز شاگردان برجسته ايشان هستند كه بعضى از اجازه روايتى از ايشان نيز داشته اند.
آثار علمى
آنچه امروزه از آنها به عنوان آثار ايشان نام مى بريم ، يادداشتهاى پراكند و تقريراتدرسهاى پربار ايشان است كه به همت شاگردان پركار و فرزندان گراميش جمع آورىشده و پس از تنظيم در عناوين و موضوعات مختلف به چاپ رسيده است و عبارتند از:
1. محاضرات فى الفقه الاماميه در ده جلد است كه در موضوعات مختلف فقهى به بحث وبررسى عميق پرداخت است كه نمايانگر وسعت فكرى ايشان در زمينه هاى مختلف فقهىاست .
2. قادتنا كيف نعرفهم ؟ در 9 جلد به زندگانى چهارده معصوم عليه السلام وفضايل آنها با استفاده از مدارك شيعه و سنى پرداخته است .
3. تفسير سوره جمعه و تغابن
4. مختصر الاحكام
5. مناسك حج
6. حاشيه بر قسمتى از عروة الوثقى
7. نخبة المسائل رساله عمليه ايشان در احكام اسلامى
8. ده پرسش ، با پاورقيهاى آقاى سيد محمد على ميلانى ، در مباحث مختلف تفسيرى
9. حاشية المكاسب
10. قواعد فقهيه و اصوليه
11. رساله اى در بيعه و مسائل بانكى
12. كتابى استدلالى در مزارعه و مساقات
13. كتابى استدلالى در اجاره
14. شرح استدلالى مباحثى از كتاب الصلوة ((شرايع ))
15. رساله اى در منجزات مريض .

next page

fehrest page

back page