بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب تسنیم تفسیر قرآن کریم ، جلد 1, آیت الله عبدالله جوادى آملى ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
     FOOTNT03 -
     FOOTNT04 -
     TASNIM01 -
     TASNIM02 -
     TASNIM03 -
     TASNIM04 -
     TASNIM05 -
     TASNIM06 -
     TASNIM07 -
     TASNIM08 -
     TASNIM09 -
     TASNIM10 -
     TASNIM11 -
     TASNIM12 -
     TASNIM13 -
     TASNIM14 -
     TASNIM15 -
     TASNIM16 -
     TASNIM17 -
     TASNIM18 -
     TASNIM19 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

ب : تاءييد الهى ؛ خداى سبحان به عيساى مسيح (عليه السلام ) مى فرمايد: بياد آورنعمتى را كه بر تو و مادرت نازل كردم و آن نعمت ، تاءييد به وسيله روح القدس است : يا عيسى بن مريم اذكر نعمتى عليك و على والدتك اذ اءيدتك بروح القدس (1205) . همين نعمت منشاء معجزات و بركات فراوانى بود كه از وجود حضرت مسيح(عليه السلام ) به ظهور پيوست و آن حضرت درباره بركات وجودى خود مى فرمايد: (وجعلنى مباركا اءينما كنت ) (1206)
ج : اتحاد؛ اختلاف و تشتت در جامعه ، از عذابها و بلاهاى شكننده و وحدت از نعمتهاى الهىاست : و اعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا و اذكروا نعمة الله عليكم اءعداء فاءلفبين قلوبكم فاءصبحتم بنعمته اخوانا (1207)
گاهى نيز قرآن كريم سخن از آثار نعمتهاى معنوى و باطنى دارد؛ مانند:
الف : دعوت به مبارزه ؛ دعوت به مبارزه در برابر جباران ناشى از نعمتهاى باطنى وخاص الهى است .
هنگامى كه حضرت موساى كليم (عليه السلام ) به بنىاسرائيل دستور مبارزه ، مقاومت و فتح سرزمين مقدس را داد، گروهى گفتند: توان مبارزه ومقابله با عمالقه جبار را نداريم . تو و پروردگارت شهر را بگشاييد تا ما به آن درآييم : يا قوم ادخلوا الاءرض المقدسة التى كتب الله لكم و لا ترتدوا على اءدباركمفتنقلبوا خاسرينَ قالوا يا موسى ان فيها قوما جبارين و انا لن ندخلها حتى يخرجوا منهافان يخرجوا منها فان داخلونَ ... فاذهب اءنت و ربك فقاتلا انا هيهنا قاعدون (1208). دو نفر از خدا ترسان قوم كه مشمول لطف و نعمت خدا بودند، گفتند: بر خداتوكل كنيد و به دشمن هجوم آوريد تا پيروز شويد: قال رجلان من الذين يخافون اءنعم الله عليهما ادخلوا الباب فاذا دخلتموه فانكمغالبون و على الله فتوكلوا ان كنتم مؤ منين (1209) . اين آيه كريمه با تعليقحكم (دعوت به مبارزه ) بر وصف (انعام الهى ) مشعر به اين حقيقت است كهعامل شهامت اين دو، در شوراندن مردم عليه ستمكاران ، همان انعام الهى بوده است .
ب : رهايى از دوزخ ؛ پس از استقرار بهشتيان و دوزخيان در جايگاههاى خود، يكى ازبهشتيان ابتدا درباره سرنوشت همنشين خود كه از منكران معاد بود جويا مى شود و آنگاهخود به حال او اشراف يافته ، چون او را در متن دوزخ مى يابد به او مى گويد: به خداسوگند نزديك بود مرا نيز به هلاكت برسانى و اگر نعمت پروردگارم نبود، من نيزبر اثر همراهى با رفيق بد در صف احضار شدگان به دوزخ بودم : قال هل اءنتم مطلعونَ فاطلع فر اه فى سواء الجحيمَقال تا لله ان كدت لتردينَ و لولا نعمة ربى لكنت من المحضرين (1210)
نعمتى كه در قيامت انسان را از عذاب الهى حفظ مى كند از نعمتهاى ظاهرى نيست ؛ زيرا آننعمتها به جهنميان نيز عطا شده و همان نعم باعث هلاكت آنان گرديده است . از اين روكسانى كه بر اثر معاشرت با رفيقان تبهكار بر خود يا ديگران ستم كرده اند، در آنروز از شدت ندامت دستهاى خود را به دندان گزيده ، مى گويند:اى كاش با دوستانناباب معاشرت نداشته ، در دنيادوستى و هم سفرى پيامبر را براى خود بر مىگزيديم : و يم يعض ‍ الظالم على يديه يقول يا ليتنى اتخذت معالرسول سبيلاَ يا ويلتى ليتنى لم اءتخذ فلانا خليلا (1211)
طلب هدايت به صراط نعمت يافتگان در آيه اهدنا الصراط المستقيم صراط الذين اءنعمتعليهم ، مسئلت همراهى با پيامبران است و كسانى كه در دنيااهل امل و عمل هدايت به صراط مستقيم نباشند، در جهان آخرت زبان به يا ليتنى اتخذتمع الرسول سبيلا مى گشايند .
3 درجات نعمت يافتگان
خداى سبحان در آيه مورد بحث انسانها را به سه گروه : نعمت داده شدگان ، عضبشدگان و گمراهان تقسيم مى كند كه گروه اولاهل نجات و دو گروه ديگر گرفتار عذابند . در تقسيم ديگرى نيز انسانها به سه دستهتقسيم شده اند؛ ليكن دو دسته از آنان اهل نجاتند و يك دسته گرفتار عذاب ... و كنتماءزواجا ثلاثةَ فاءصحاب الميمنة ما اءصحاب الميمنةَ و اءصحاب المشئمة ما اءصحابالمشئمةَ و السابقون السابقونَ اءولئك المقربونَ فى جنات النعيم (1212)؛ درقيامت انسانها سه گروهند: گروهى كه كارشان با يمن و بركت تواءم بوده ، براىديگران نيز مايه خير و بركت بودند، اصحاب ميمنت اند و گروهى كه كارشانهمواره با شومى و زشتى گذشته ، براى خود و جامعه خود شوم بوده اند، اصحابمشئمت و گروه سوم پيشتازان و پيشگامان درفضايل و از مقربانند .
از تطبيق اين دو تقسيم تثليثى بر مى آيد كه منعم عليهم خود به دو گروه :اصحاب ميمنت و مقربان ، تقسيم مى شوند . پس نعمت يافتگان در مرتبه اى واحد نيستند؛متوسطان از آنان كه با توفيق خداوندى صراط مستقيم را پيموده اند از اصحاب ميمنت و بايمن و بركتند و ممتازان آنها از مقربان و پيشگامان .
نمازگزارى كه هدايت به راه نعمت يافتگان را مسئلت مى كند، گاه از اوساط مؤ منان استكه در حد ابرار و اصحاب ميمنت از نعمت برخوردار است ؛اما گاهى از اوحدى ازاهل ايمان است ، مانند اهل بيت (عليهم السلام ) كه درجات برتر را مى طلبند . پسنمازگزاران و نعمت داده شدگان در يك پايه و مرتبت نيستند . گرچه اصحاب يمين ومقربان هر دو از نعمت خداوندى برخوردارند، اما مقربان از نعمتهاى خالص و اصحاب ميمنتاز نعمتهاى مشوب بهره مندند .
4 نعمتهاى ناب و مشوب در بهشت
نعمتهايى كه بهره سالكان صراط مستقيم است به اختلاف درجات آنان متفاوت است ؛برخى خالص و برخى مشوب . قرآن كريم در تبيين نعمتهاى بهشتى مى فرمايد: دربهشت چشمه هاى فراوان و گوناگونى است ؛ برخى خالص و برخى مشوب . چشمه هاىناب و خالص بهره مقربان است و سهم ديگران آميخته اى از آنهاست : و يسقون فيهاكاءسا كان مزاجها زنجيلاَ عينا فيها تسمى سلسبيلا (1213)؛ جام شراب بهشتيانآميخته از زنجبيل است كه بهره اى از سلسبيل دارد وسلسبيل چشمه اى بهشتى است برتر از زنجبيل و چشمه هاى ديگر كه متوسطان از آن مىنوشند. در جاى ديگر مى فرمايد: ان الاءبرار يشربون من كاءس كان مزاجها كافورا (1214)؛ نوشيدنى ابرار از جامى آميخته با قطراتى از چشمه كافور است ولىشراب خالص كافورى فقط بهره مقربان است .
همچنين مى فرمايد: ان الاءبرار لفى نعيمَ على الاءرائك ينظرونَ تعرف فى وجوههمنضرة النعيمَ يسقون من رحيق مختومَ ختامه مسك و فى ذلك فلينافس المتنافسونَ و مزاجه منتسنيمَ عينا يشرب بها المقربون (1215)؛ ابرار در ميان نعمتهاى الهى غوطه ورند. آنان در حالى كه بر تختها تكيه زده اند نظاره گر نعمتهاى بهشتى اند . از رخسارشانطراوت و خرمى نعيم بهشتى نمايان است . آنان را از شرابى سر به مهر كه با مشكسيراب مى كنند و طالبان سبقت جوى بايد در رسيدن به چنين نعمت نفيسى با يكديگر بهرقابت برخيزند و انفاس خود را براى نايل ساختن نفوس خويش به چنين كالاى نفيسى بهكار برند . شراب اين جام آميزه اى است با قطراتى از تسنيم و تسنيم چشمه اىاست كه مقربان الهى از آن مى نوشند . پس مقام مقربان بسى برتر از ابرار است ؛ زيراقطراتى از چشمه سار ويژه آنان را در جام ابرار مى ريزند و نمازگزارى كه هدايت بهصراط را مى طلبند به تناسب مرتبه اش از اين نعمتها برخوردار است .
5 سيره نعمت يافتگان
قرآن كريم همراه با معرفى برخورداران از نعمتهاى الهى و تبيين نعمتهايى كه به آنانعطا شده است ، سيرت آنان را نيز بازگو مى كند تا راه بهره ورى از نعمتها را بهانسانها بياموزد . از اين رو در تشريح سخنان حضرت موساى كليم (عليه السلام ) مىفرمايد: قال رب بما اءنعمت على فلن اءكون ظهيرا للمجرمين (1216)؛ بارخدايا به پاس نعمتى كه به من عطا كردى ، پشتيبان تبهكاران و مجرمان نخواهم بود .
حضرت موساى كليم (عليه السلام ) كه از بهره مندان نعمت الهى است ، عدم پشتيبانى ازمجرمان را مرهون نعمتى مى داند كه خداى سبحان به او عطا كرده است و همه رهپويان وسالكانى كه آرزوى هم سفرى با پيامبران را در سر مى پرورانند: يا ليتنى اتخذتمع الرسول سبيلا (1217) و طالب هدايت به راه آنان هستند: اهدنا الصراطالمستقيمَ صراط الذين اءنعمت عليهم ، بايد نه خود مجرم باشند و نه از تبهكار جرمپيشه اى پشتيبانى كنند .
از آيه كريمه قال رب بما اءنعمت على فلن اءكون ظهيرا للمجرمين استفاده مى شودكه مجرمان و حاميان آنان از نعمتهاى باطنى الهى بهره اى ندارند. وقتى نعمت يافته ،ظهير و پشتيبان تبهكار نيست ، حتما خود تن به تباهى نمى دهد.
6 ظرف همراهى با پيامبران
همراهى سالكان صراط مستقيم با پيامبران و صديقان تنها در بهشت نيست ، بلكه درپيمودن راه نيز با آنان همراهند. بنابراين ، سالكان در اين راه تنها نيستند و شاهد اينمدعا ذيل آيه 69 سوره مباركه نساء است : ( و حسن اءولئك رفيقا )؛ زيرا رفاقت در مورد طريق مطرح است و از اين رو گفته مى شود: الرفيق ثم الطريق .
بنابراين ، هدايت به صراط مستقيم كه صراط نعمت يافتگان است ، تنها براى همراهى بانيكان در بهشت نيست ، بلكه مسئلت همراهى و هم سفرى با آنان در پيمودن راه نيز هست ، تادر پرتو همراهى با اين اسوه ها و قدوه هاى سلوك الى الله ، راه حق به خوبى و آسانىطى شود.
7 زمينه همراهى در آخرت
در آيات آغازين سوره مباركه حمد سخن از تحميد و خضوع در پيشگاه خداى سبحان است ودر آيات پايانى آن درخواست همراهى با همسفرانى الهى ، مانند پيامبران ، صديقان ،شهيدان و صالحان . بنابراين ، خضوع و عرض ادب پيشين زمينه اى براى طلب بعدىاست ، نه خضوعى بى طلب و عرض ادبى بى طمع .
اكنون بايد شرط همراهى با آنان را بيان كنيم و خود را نيز بيازماييم كه آيا دعاى مكررو هميشگى ما در سوره حمد به اجابت رسيده ، هم سفر آنان هستيم يا از همراهى با آنانمحروميم ؟
قرآن كريم مؤ منان را به همراهى با نيكان و اهل صدق فرا مى خواند: (كونوا معالصادقين ) (1218) و درخواست همراهى با ابرار در مرگ را تعليم مى دهد: (توقنا معالاءبرار) (1219) . شرط همراهى با ابرار در مرگ ، همراهى با آنان در دنياست وگرنه آنان كه در دنيا پيوندى با صالحان و ابرار ندارند، در مرگ و برزخ و قيامتنيز با آنان نيستند: و يوم يعض الظالم على يديهيقول يا ليتنى اتخذت مع الرسول سبيلاَ يا ويلتى ليتنى لم اءتخذ فلانا خليلا (1220) .سبيل رسول خدا كه ستمكاران در حسرت پيمودنش هر دو دست خود را به دندانمى گزند، ( بر خلاف دنيا كه انسان پشيمان تنها سرانگشت خود را مى گزد)، در دو جاىقرآن كريم بيان شده است :
الف : در سوره مباركه نور: انما المؤ منون الذين امنوا بالله و رسوله و اذا كانوا معهعلى اءمر جامع لم يذهبوا حتى يستاءذنوه ان الذين يستاءذنونك اءولئك الذين يؤ منونبالله و رسوله فاذا استاءذنوك لبعض شاءنهم فاءذن لمن شئت منهم و استغفر لهم انالله غفور رحيم (1221)؛ مؤ منان به خدا ورسول ، در مسايل اجتماعى همانند جنگ و دفاع در برابر تهاجم دشمن ، پيامبر صلى اللهعليه و آله و سلم را تنها نمى گذارند و بى اجازه او صحنه را ترك نمى كنند و اين ،گونه اى از همراهى با رسول خدا و پيمودن راه اوست . كسى كه در صحنه هاى اجتماعىولى خود را تنها نگذارد، مى تواند توفيق مرگ با ابرار را از خداى سبحان مسئلت كند.
ب : در سوره مباركه فتح نحوه ديگرى از همراهى بارسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم بيان شده است : محمدرسول الله و الذين معه اءشداء على الكفار رحماء بينهم تريهم ركعا سجدا يبتغون فضلامن الله و رضوانا سيماهم فى وجوههم من اءثر السجود ذلك مثلهم فى التورة و مثلهم فىالانجيل كزرع اءخرج شطئه فارزه فاستغلظ فاستوى على سوقه يعجب الزراع ليغيظبهم الكفار وعد الله الذين امنوا و عملوا الصالحات منهم مغفرة و اءجرا عظيما (1222)
بخش اول اين آيه كريمه ، همراهى عبادى و همگامى سياسى و نظامى ياران و همراهانرسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم را بيان كرده ، مى فرمايد: همراهانرسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم افزون بر عبادت (ركوع ، سجود، شب زنده دارى )نسبت به يكديگر رحيم و مهربان و در برابر بيگانگان شديد و با صلابتند .ذيل آيه نيز هماهنگى و همراهى اقتصادى آنان را بيان كرده ، آنان را به زرعى تشبيه مىكند كه جوانه ، ريشه ، ساقه ، شاخه و محصولش را خود برآورده ، در همه شئونخودكفاست .
8 فراتر از همراهى
همراهى سالكان صراط مستقيم با نعمت يافتگان (پيامبران ، صديقان ، شهيدان و صالحان) نه تنها مخصوص بهشت نيست و پيمودن راه را نيز در بر مى گيرد، بلكه سالك صراطمى تواند از همراهى فراتر رفته ، به مقام صدق ، شهادت و صلاح بار يافته ، درسلك آنان در آيد و پس از همراهى با آنان : مع الذين اءنعم الله عليهم (1223)، از آنان شود .
البته راه وصول به مقام منيع رسالت براى ابد بر چهره سالكان بسته است و طمعورزان وصول بدان پايگاه ، براى هميشه ناكامند، ولى راه صدق ، شهودو صلاح همواره براى پويندگان صراط مستقيم گشوده است .
راهيان صراط نه تنها مى توانند در تداوم سلوك خود به جرگه صديقان ، شاهدان وصالحان در آيند، بلكه با استمداد از رهنمود قرآنى سرعت و سبقت مىتوانند از پيشگامان اين فضايل و ارزشها شوند .
توضيح اين كه ، قرآن كريم در آغاز به سالكان صراط مستقيم دستور سرعت (1224) مى دهد: و سارعوا الى مغفرة من ربكم و جنة عرضها السموات و الاءرض (1225) و در پى آن فرمان سبقت ؛ كه دستوراول درباره خود سالك است و دستور دوم در مورد رابطه سالك با ديگران : (فاسبقواالخيرات ) (1226) . سالكى كه راه را با سرعت پيمود، مى تواند بر ديگران پيشىبگيرد و سبقت او مزاحم مصادم سلوك ديگران نيست ؛ زيرا صراط مستقيم راه بى تزاحم است. پس اگر ديگران عالم ، عادل و شجاعند او مى تواند اعلم ،اعدل و اشجح باشد .
آن كس كه از ديگران سبقت گرفت شايسته امامت و رهبرى ديگران است . از اين رو دعاىسابقين ، به تعليم قرآن اين است : ( و اجعلنا للمتقين اماما) (1227) ومحصول اين امامت ، دستگيرى از ديگر رهپويان صراط مستقيم است تا آنان نيز ابتدااهل سرعت و سپس اهل سبقت شوند و سرانجام به امامت و پيشوايى پرهيزكاران ديگر برسند.
بنابراين ، سالكان صراط مستقيم مى توانند پس از اين كه با صديقان ،شهيدان و صالحان بودند، از آنان شوند . در اين ميان تنها راه رسالت و نبوتهمواره بر روى ديگران بسته است ؛ زيرا آن ، منصبى است الهى كه باجعل خداى سبحان نصيب شايستگان آن مى شود: الله اءعلم حيثيجعل رسالته (1228) اما راه ولايت ، امامت متقين ، ايمان وعمل صالح همواره بر چهره سالكان صالح گشوده است . از اين رو كسانى مانند سلمانفارسى از مرحله معيت گذشته به مقام رفيع منااءهل البيت (1229) رسيده اند و مانند فضه خادمه در فضيلتنزول سوره هل اءتى كه براى اهل بيت (عليهم السلام ) است با آنان شريك مىشود . (1230)
حاصل اين كه ، انسان با معرفت و عمل و پيمودنمراحل سرعت ، سبقت و امامت مى تواند از (مع الذين اءنعم الله عليهم ) به من الذين... برسد .
مهمترين عامل در صعود راهيان صراط مستقيم از معيت و همراهى به از آنها شدن علم وعمل است و در اين راه هيچ يك از اين دو به تنهايى كافى نيست ؛ اما اين كه كدامعامل از اهميت بيشترى برخوردار است ؟ بايد گفت : همه انسانها در پيكره و بدنه كاريكسانند، چه اولياى الهى و چه انسانهاى متوسط، اما آنچه بهعمل اولياى الهى بها مى دهد، معرفت و محبت است . چنانكه در عبادت نيز پيكرهعمل و بدنه كار همه عابدان يكسان است و تفاوت درجات عبادت ، به معرفت و نيت است ؛زيرا گروهى از سر خوف عذاب خدا را عبادت مى كنند و عبادتشان بردگانه استو برخى از شوق بهشت و عبادت اينان تاجرانه است و عده اى از سر محبت الهى ونه از خوف دوزخ يا شوق بهشت و عبادت اينان عاشقانه و محبانه است .
آنان كه خدا را در حد عالى شناختند و محبت خدا بر دلهاشان حكمفرما شد عبادتشان از خوفدوزخ و يا شوق بهشت نيست و چون به كرم خدا عارف شدند مى دانند كه او دوستانش راعذاب نمى كند، بلكه به آنان نعمت عطا مى كند . اما آنان كه اين معرفت نصيبشان نشد وتنها از قهر خدا و يا بخشش او با خبرند از ترس آتش و يا به طمعوصال بهشت عبادت مى كنند.
پس راه گذر از مرحله مع الذين اءنعم الله عليهم به مرتبه من الذين ...،تحصيل معرفت و علم كامل درباره خداى سبحان و اسماى حسناى او وعمل صالح بر اساس آن معرفت است . البته بين معرفت وعمل ، پيوند متقابلى است ؛ زيرا معرفت دستمايه عبادت خالص است و عبادت خالص مايهشكوفايى معرفت . هر درجه اى از علم مرتبه اى از عبادت را در پى دارد و هر عبادتىباعث شكوفايى مرتبه اى از مراتب معرفت است . پس روح و حياتعمل به معرفت است و بر همين اساس ‍ ترفيع درجه مؤ من در گرو معرفت اوست . مؤ منداراى درجه و مؤ من عالم داراى درجات است : يرفع الله الذين امنوا منكم و الذين اءوتواالعلم درجات (1231)
9 محور صراط مستقيم
خداى سبحان در سوره مباركه حمد، مسئلت راه نعمت يافتگان را به ما آموخت و در جاى ديگرآنان را معرفى كرد كه پيامبران ، صديقان ، شهيدان و صالحانند و فرمانبران از خدا ورسول مى توانند همراهان و هم سفران اين قافله باشند: و من يطع الله والرسول فاءولئك مع الذين اءنعم الله عليهم من النبيين و الصديقين و الشهداء والصالحين و حسن اءولئك رفيقا (1232) و درمقابل ، متمردان از طاعت خدا و رسول را نيز اهل گمراهى آشكار دانست : و من يعص الله ورسوله فقد ضل ضلالا مبينا (1233)
از اين آيات بر مى آيد كه محور صراط مستقيم سيرت و سنت پيامبران و امامان معصوم(عليهم السلام ) است ؛ زيرا هر كس مطيع آنان بود در صراط مستقيم است و آن كه ازاوامرشان سرپيچى كرد به گمراهى آشكار گرفتار شده است .
تذكر: اثبات ضلالت براى عاصى دستور خدا و پيامبر صلى الله عليه و آله و سلممنافاتى با اثبات غضب بر آنها ندارد؛ چون هر كس از صراط مستقيم منحرف بود،اصل ضلالت دامنگير او خواهد شد و اما استحقاق غضب مخصوص منافاتى بااصل ضلالت ندارد .
10 هم سفران صراط و دشوارى سلوك
پيمودن صراط مستقيم دشوار است ؛ زيرا هم سفرانش گرچه بزرگانند، ليكن اندكند واين راه طولانى را با هم سفرانى اندك بايد طى كرد . امام اميرالمؤ منين (عليه السلام )كه خود صراط مستقيم است ، مى فرمايد: لا تستوحشوا فى طريق الهدى لقلة اءهله (1234) . پس صراط مستقيم راهى پر رهرو نيست و از اين رو در پيمودن صراط،تلاشى فراوان و زمانى دراز لازم است تا انسان به وليى از اولياى الهى دست يابد .
نشانه ديگر اندك بودن هم سفر در سلوك صراط آن است كه گرچه قرآن كريم در آيهمورد بحث ، منعم عليهم ، مغضوب عليهم و ضالين را به لفظجمع آورده ، اما اميرالمؤ منين (عليه السلام ) در حديثى ، مردم را به سه دسته تقسيم وتنها يك گروه را با لفظ جمع ذكر مى كند: الناس ‍ ثلاثة : فعالم ربانى و متعلمعلى سبيل نجاة و همج رعاع اءتباع كل ناعق يميلون معكل ريح (1235) . در اين حديث عالم ربانى و متعلماهل نجات كه اندكند به لفظ مفرد و انسانهاى بى اراده اى كه نه عالمند و نه متعلم بهلفظ جمع آمده است .
شاهد ديگر بر كمى هم سفران صراط مستقيم آن است كه خداى سبحان درباره جهنم مىفرمايد: آن را از كافران لبريز مى كنم : لاءملاءن جهنم من الجنة و الناس اءجمعين (1236) اما درباره بهشت نفرموده : آن را از نيكان لبريز مى كنم ؛ زيرا پر كننده جهنمفراوانند، اما ماءوا گيرندگان در بهشت اندك .
بنابراين ، راه هدايت بر اثر كمى راهيانش وحشت زا و پر مخاطره است و توصيه حضرتاميرالمؤ منين (عليه السلام ) براى رفع اين نگرانى آن است كه از كمى همراهان در اين راهنهراسيد، زيرا اينان گرچه اندكند اما همه از نيكانند .
11 معيت و مغايرت سالكان با ديگران
رهروان صراط مستقيم با ديگران معيتى دارند و مغايرتى ؛ معيت و همراهى آنان با پيامبران، صديقان ، شهيدان و صالحان است و مغايرت و جداييشان با مغضوبان وگمراهان و چون معيت و مغايرت (همراهى و جدايى ) ناسازگار و رو در روىيكديگر است ، آنان كه سنت و سيرت غضب شدگان و گمراهان را برگزيدند، هرگز بانعمت يافتگان همراه نبوده ، در نتيجه از سالكان صراط مستقيم نخواهند بود .
12 وحدت موصوف و كثرت اوصاف
تقسيم انسانها به منعم عليهم ، مغضوب عليهم و ضالين بدان معنا نيست كهمنحرفان تنها همين دو صفت را دارند، بلكه آنان اسامى و اوصاف ديگرى نيز دارند كه درمقابل منعم عليهم قرار دارند؛ چنانكه تقسيم مزبور مقتضىتقابل مغضوب عليهم با ضالين نيست ، بلكه هر منحرف از حقى ، همضال است و هم به ميزان ضلالتش مورد غضب الهى است ؛ زيرا صراط مستقيم حق است و غيرحق چيزى جز گمراهى نيست : فماذا بعد الحق الاالضلال (1237) . پس مغضوبان نيز از ضالين هستند؛ چنانكه گمراهان نيز موردغضب خداوندند؛ مگر كسانى كه ضلالت آنها بر اساس قصور باشد، نه تقصير و يابر پايه خطاى در اجتهاد باشد و اين در صورتى است كهاصل شرايط اجتهاد حاصل باشد؛ كه در اين گونه موارد، ضلالت هست ، ولى غضب نيست .
بحث روايى
1 معرفى نعمت يافتگان
عن اءميرالمؤ منين (عليه السلام ): اءى قولوا: اهدنا صراط الذين اءنعمت عليهم... و قال : هم الذين قال الله تعالى : و من يطع الله والرسول فاءولئك مع الذين اءنعم الله عليهم من النبيين و الصديقين و الشهداء والصالحين و حسن اءولئك رفيقا (1238)
عن الصادق (عليه السلام ): قال : قول اللهعزوجل فى الحمد: (صراط الذين اءنعمت عليهم )، يعنى محمدا و ذريته صوات الله عليهم (1239)
اشاره : آنچه در اين گونه احاديث ياد مى شود، از باب جرى و تطبيق است ، نه تفسيرمفهومى آيه . گذشته از آن كه خود اهل بيت عصمت (عليهم السلام ) همان راهى را مى پيمودهاند كه انبياى سلف طى كرده اند؛ يعنى رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله و سلمو به تبع او اهل بيت طهارت (عليهم السلام ) تابع راهى بوده اند كه خداوند، انبياىگذشته را به آن راهنمايى كرده است ، نه آن كه تابع انبياى گذشته باشند؛ چنانكه ازآيه 90 سوره انعام استنباط مى شود .
تطبيق منعم عليهم بر اهل بيت (عليهم السلام ) در روايات نيز از باب جرى است ، نهتفسير و بيان معنا تا از آن انحصار استفاده شود .
2 نعمتهاى باطنى و معنوى
عن اءميرالمؤ منين (عليه السلام ): ... و اءما قوله (صراط الذين اءنعمت عليهم ) فتلكالنعمة التى اءنعمها الله عزوجل على من كان قبلنا من النبيين و الصديقين .فنساءل الله ربنا اءن ينعم علينا كما اءنعم عليهم (1240)
... ليس هولاء المنعم عليهم بالمال و صحة البدن ، و ان كانكل هذا نعمة من الله ظاهرة ، اءلا ترون اءن هؤ لاء قد يكونون كفارا اءو فساقا فما ندبتمالى اءن تدعوا باءن ترشدوا الى صراطهم و انما امرتم بالدعاء باءن ترشدوا الىصراط الذين انعم عليهم بالايمان بالله و تصديق رسوله و بالولاية لمحمد و آلهالطيبين ... (1241)
اءى قولوا: اهدنا صراط الذين اءنعمت عليهم بالتوفيق لدينك و طاعتك لابالمال و الصحة فانهم قد يكونون كفارا اءو فساقا (1242)
عن الباقر (عليه السلام ): ... و نحن من نعمة الله على خلقه (1243)
عن النبى صلى الله عليه و آله و سلم : يعنى اءنعمت عليهم بولاية على بن اءبىطالب ... (1244)
اشاره : كاملترين نعمتى كه خداوند پس از تبيين توحيد ناب بر امت اسلامى ارزانى داشت، ولايت موحدان محض ، يعنى اهل بيت عصمت (عليهم السلام ) است و آنچه به عنوان مصداق دراين امت مرحومه مطرح است غير از اطلاق يا عموم مفهومى آيه خواهد بود . بنابراين ، آنچهدر اين گونه احاديث آمده است به عنوان جرى و تطبيق مصداقى است ، نه تفسير مفهومى .احاديث مزبور شاهد گويايى است كه مراد از نعمت مطلوب در سوره حمد نعمت معنوى وباطنى است ، نه نعمت مادى و ظاهرى .
3 وحدت مصداقى ضال و مغضوب
عن اءميرالمؤ منين (عليه السلام ): كل من كفر بالله فهو مغضوب عليه وضال عن سبيل الله (1245)
عن الرضا (عليه السلام ): من تجاوز باءميرالمؤ منين (عليه السلام ) العبودية فهو منالمغضوب عليهم و من الضالين . (1246)
اشاره : همان طور كه تطبيق وصف كمال بر اهل بيت عصمت (عليهم السلام ) از باب جرىمصداقى است ، نه تفسير مفهومى ، تطبيق وصف نقص بر مخالفان و معاندان و غاصبانحقوق آنان نيز از باب جرى مصداقى است ، نه تفسير مفهومى ؛ زيرا قرآن كريم گروهىرا مغضوب و ضال مى شمارد كه قبل از نزول قرآن رخت بربستند .
اثبات غضب و ضلالت براى كافران و اهل غلو در اين احاديث نشانه آن است كه تقسيمانسانها به منعم عليهم ، مغضوب عليهم و ضالين در آيه پايانى سوره حمد، مقتضىتقابل نيست ، بلكه هر منحرف از حقى ، هم ضال است و هم مغضوب .
4 مصاديقى از ضال و مغضوب
عن معاوية بن وهب قال : ساءلت اءبا عبدالله (عليه السلام ) عنقول الله : غير المغضوب عليهم و لا الضالين ،قال : هم اليهود و النصارى (1247)
عن اءميرالمؤ منين (عليه السلام ): (غير المغضوب عليهم )،قال : هم اليهود الذين قال الله فيهم : ( ... من لعنه الله و غضب عليه (1248)
و لا الضالين ، قال : و هم النصارى الذينقال الله فيهم : ... قد ضلوا من قبل و اءضلوا كثيرا (1249)
عن الصادق (عليه السلام ): المغضوب عليهم النصاب ، و الضالين الشكاك الذين لايعرفون الامام (1250)
اشاره : معرفى يهود به عنوان مغضوب عليهم و مسيحيان به عنوان ضالين در روايات از باب جرى و تطبيق است ، نه تفسير؛ چون هر دو گروه هم مورد غضبندو هم گمراه ؛ گرچه در هر كدام ، يكى از آن دو صفت بارزتر است اما اين دو از هم جدانيستد، بلكه هر گمراهى به ميزان گمراهيش گرفتار غضب الهى است و هر مغضوبى بهاندازه مغضوب بودنش گمراه است .
5 نعمتهاى ناب و مشوب در بهشت
عن النبى صلى الله عليه و آله و سلم : ( و مزاجه من تسنيم ) (1251)،قال : هو اءشرف شراب فى الجنة يشربه محمد وآل محمد و هم المقربون السابقون : رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم و على بناءبى طالب و الائمة و فاطمة و خديجه صلوات الله عليهم و ذريتهم ... (1252)
تسنيم ، اءشرف شراب فى الجنة يشربه محمد وآل محمد صرفا و يمزج لاءصحاب اليمين و سائراءهل الجنة (1253)
اشاره : آنچه در بهشت يافت مى شود، اعم از نوشيدنى و خوراكى ، از قذارتهاى زيانبارمصون است ، ليكن خلوص ، صفا و ناب بودن مراتبى دارد و مراتب آن بر اساس خلوصايمان ، صفاى اعتقاد و ناب بودن اعمالى است كه مؤ منان در دنيا به آنها موفق شده اند وچون عقايد و اخلاق و اعمال اهل بيت (عليهم السلام ) از هر نظر خالص بوده است ، از اين روآنان از چشمه تسنيم برخوردارند كه مقدارى از آن چشمه در شراب ابرار و اصحاب يمينممزوج مى شود .
6 نعمتهاى ظاهرى زمينه گمراهى
عن اءميرالمؤ منين (عليه السلام ): نساءل الله سبحانه اءن يجعلنا و اياكم ممن لا تبطرهنعمة ، (1254) فاتقوا سكرات النعمة و احذروا بوائق النقمة (1255)، تسكرون منغير شراب بل من النعمة و النعيم (1256)، اءيها الناس ليركم الله من النعمة و جلينكما يراكم من النقمة فرقين ، (1257) ما لعلى و لنعيم يفنى و لذة لا تبقى (1258)،و كل نعيم دون الجنة محقور (1259)
اشاره : نعمت ظاهرى اگر همراه با نعمت معنوى و توفيق الهى نباشد ابزار مناسبى براىتحريك شهوت و غضب از يك سو و اغواى وهم وخيال از سوى ديگر خواهد شد و شيطان با تسخير قواى تحريكى و ادراكى افراد مترفآنها را به اسراف و طغيان كشانده ، تباه مى كند . از اين رو مردان الهى از خداوند حسناتدنيا را طلب مى كنند، چنانكه حسنات آخرت را مى خواهند، نه هر گونه كالاى دنيايى را .(1260)
و الحمد لله رب العالمين

next page

fehrest page

back page