بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب تفسیر نمونه جلد 3, جمعی از فضلا   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     10250001 -
     10250002 -
     10250003 -
     10250004 -
     10250005 -
     10250006 -
     10250007 -
     10250008 -
     10250009 -
     10250010 -
     10250011 -
     10250012 -
     10250013 -
     10250014 -
     10250015 -
     10250016 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

از پيغمبر گرامى اسلام صلى اللّه عليه و آلهنقل شده كه فرمود: (من كتم علما عن اهله الجم يوم القيامة بلجام من نار)؛ هر كس كه علم ودانشى را از آنها كه اهل آن هستند (و نياز به آن دارند) كتمان كند خداوند در روز رستاخيز،دهنه اى از آتش به دهان او مى زند.
حسن بن عمار مى گويد: روزى نزد (زهرى ) رفتم ، بعد از آنكهنقل حديث را براى مردم ترك گفته بود، و به او گفتم : احاديثى كه شنيده اى براى منبازگو، به من گفت : مگر تو نمى دانى كه من ديگر براى كسى حديثنقل نمى كنم ! گفتم بهر حال يا تو براى من حديث بگو يا من براى تو حديثنقل مى كنم ، گفت : تو حديث بگو! گفتم : از على (عليه السلام )نقل شده كه مى فرمود: (ما اخذ الله على اهلالجهل ان يتعلموا حتى اخذ على اهل العلم ان يعلموا)؛ خداوند پيش از آنكه از افراد نادانپيمان بگيرد كه دنبال علم و دانش بروند از علماء و دانشمندان پيمان گرفته است كه بهآنها علم بياموزند)!
هنگامى كه اين حديث تكان دهنده را براى او خواندم ، سكوت خود را شكست و گفت : اكنونبشنو تا براى تو بگويم و در همان مجلس ،چهل حديث براى من روايت كرد!
براى اطلاع بيشتر از خيانت دانشمندان اهل كتاب ، به آيات 79 و 174 سوره بقره و آيات71 تا 77 سوره آل عمران مراجعه شود.
آيه و ترجمه


لا تحسبن الذين يفرحون بما اءتوا و يحبون اءن يحمدوا بما لم يفعلوا فلاتحسبنهم بمفازة من العذاب و لهم عذاب اءليم(188)و لله ملك السموت و الا رض و الله على كل شى ء قدير(189)


ترجمه :

188 - گمان مبر آنها كه از اعمال (زشت ) خودخوشحال مى شوند و دوست دارند در برابر كار (نيكى ) كه انجام نداده اند مورد ستايشقرار گيرند از عذاب (الهى ) بركنارند، (بلكه ) براى آنها عذاب دردناكى است . 189 -و حكومت آسمانها و زمين از آن خدا است و خدا بر همه چيز توانا است .
شان نزول :
محدثان و مفسران شاءن نزولهاى متعددى براى آيه فوقنقل كرده اند، از جمله اينكه جمعى از يهود به هنگامى كه آيات كتب آسمانى خويش راتحريف و كتمان مى كردند و به گمان خود، از اين رهگذر نتيجه مى گرفتند، از اينعمل خود بسيار شاد و مسرور بودند، و در عينحال دوست مى داشتند كه مردم آنها را عالم و دانشمند و حامى دين و وظيفه شناس بدانند، آيهفوق نازل شد، و به پندار غلط آنها پاسخ گفت .
بعضى ديگر گفته اند: آيه درباره منافقان است ، هنگامى كه يكى از جنگهاى اسلامىپيش مى آمد، آنها با انواع بهانه ها، از شركت در ميدان جنگ خوددارى مى كردند، و بههنگامى كه جنگجويان ، از جهاد بر مى گشتند، قسم ياد مى كردند، كه اگر عذر نمىداشتند، هرگز جهاد را ترك نمى گفتند، و بااينحال انتظار داشتند كه در برابر (كار ناكرده ) مانند مجاهدان فداكار، مورد تحسينقرار گيرند!! آيه نازل شد و به اين توقع نابجا پاسخ گفت .
تفسير :
از خود راضى ها
افراد زشتكار دو دسته اند: دسته اى براستى ازعمل خود شرمنده اند، و روى طغيان غرائز، مرتكب زشتى ها و گناهان مى شوند. نجات ايندسته ، بسيار آسان است ، زيرا هميشه بعد از انجام گناه پشيمان شده ، مورد سرزنشوجدان بيدارشان قرار مى گيرند.
ولى دسته ديگرى هستند، نه تنها احساس شرمندگى نمى كنند، بلكه به قدرى مغرور واز خود راضى هستند، كه از اعمال زشت و ننگينشان خوشحالند و حتى بان مباهات مى كنند،و از آن بالاتر، مايل هستند، كه مردم ، آنها را نسبتباعمال نيكى كه هرگز انجام نداده اند، مدح و تمجيد، كنند. آيه فوق مى گويد: (گمانمبريد، كه اين گونه اشخاص كه از اعمال زشت خود خوشحالند، و دوست مى دارند، دربرابر آنچه انجام نداده اند، از آنها تقدير شود از عذاب پروردگار بدورند، و نجاتخواهند يافت ) (لا تحسبن الذين يفرحون بما اتوا و يحبون ان يحمدوا بما لم يفعلوا فلاتحسبنهم بمفازة من العذاب ).
بلكه نجات براى كسانى است ، كه حداقل ، از كار بد خود شرمنده اند و از اينكه كارنيكى نكرده اند، پشيمانند.
در پايان آيه مى گويد: (نه تنها اين گونه اشخاص از خود راضى و مغروراهل نجات نيستند، بلكه (عذاب دردناكى در انتظار آنها است ) (و لهم عذاب اليم ).
از اين آيه ممكن است ، استفاده شود كه فرح و سرور در برابر كار نيكى كه انسانتوفيق انجام آنرا يافته (اگر به صورت معتدل باشد، و مايه غرور و خودپسندىنگردد) نكوهيده نيست . و همچنين علاقه به تشويق و تقدير، در برابر كارهاى نيكى كهانجام شده ، آنهم اگر در حد اعتدال باشد و انگيزهاعمال او نباشد مذموم نخواهد بود، زيرا اينها غريزى انسان است . اما بااينحال ، دوستان خدا و افرادى كه در سطوح عالى ايمان قرار دارند، حتى از چنان سرورو چنين تقديرى خود را بدور مى دارند.
آنها همواره ، اعمال خود را ناچيز و كمتر از ميزان لازم مى بينند، و خود را مقصر در برابرعظمت پروردگار، احساس مى كنند.
ضمنا تصور نشود، كه آيه فوق مخصوص به منافقانى است كه در صدر اسلام بودهاند، و يا مانند آنها، بلكه ، همه افرادى كه ، در عصر و زمان ما، در شرائط مختلفاجتماعى قرار دارند و از اعمال زشت خود شادند، و يا مردم را تحريك مى كنند كه آنها را،با قلم ، يا سخن ، در برابر اعمالى كه انجام نداده اند، تقدير كنند، همگىمشمول اين آيه اند.
اين چنين افراد، نه تنها عذاب دردناك جهان ديگر، در انتظارشان است ، بلكه ، در زندگىاين جهان نيز، گرفتار خشم مردم ، و جدائى از خلق خدا، و انواع نابسامانيها، خواهند شد.
در آيه بشارتى است ، براى مؤ منان و تهديدى است ، براى كافران ، مىفرمايد:(خداوند، مالك آسمانها و زمين است ، و او بر همه چيز قادر است ) (و لله ملكالسموات و الارض و الله على كل شى ء قدير).
يعنى دليلى ندارد كه مؤ منان براى پيشرفت خود از راههاى انحرافى وارد شوند، وبكارى كه انجام نداده اند تشويق گردند، آنها مى توانند در پرتو قدرت خداوند آسمانو زمين ، با استفاده كردن از طرق مشروع و صحيح به پيشروى خود ادامه دهند، و نيز افرادبدكار و منافق كه مى خواهند با استفاده از اين طرق انحرافى بجائى برسند، تصورنكنند، كه از مجازات پروردگارى كه بر تمام هستى حكومت مى كند، نجات خواهند يافت .
آيه و ترجمه


اءن فى خلق السموت و الا رض و اختلفاليل و النهار لايت لا ولى الا لبب(190)الذين يذكرون الله قيما و قعودا و على جنوبهم و يتفكرون فى خلق السموت و الارض ربنا ما خلقت هذا بطلا سبحنك فقنا عذاب النار(191)ربنا اءنك من تدخل النار فقد اءخزيته و ما للظلمين من اءنصار(192)ربنا اءننا سمعنا مناديا ينادى للايمن اءن اءمنوا بربكم فامنا ربنا فاغفر لناذنوبنا و كفر عنا سياتنا و توفنا مع الا برار(193)ربنا و اءتنا ما وعدتنا على رسلك و لا تخزنا يوم القيمة اءنك لا تخلف الميعاد(194)


ترجمه :

190 - مسلما در آفرينش آسمانها و زمين و آمد و رفت شب و روز، نشانه هاى (روشنى )براى صاحبان خرد و عقل است .
191 - همانها كه خدا را در حال ايستادن و نشستن و آنگاه كه بر پهلو خوابيده اند، ياد مىكنند، و در اسرار آفرينش آسمانها و زمين مى انديشند، (و مى گويند) بار الها اين رابيهوده نيافريدهاى ، منزهى تو، ما را از عذاب آتش نگاه دار.
192 - پروردگارا، هر كه را تو (به خاطر اعمالش ) به آتش افكنى ، او را خوار ورسوا ساخته اى ، و اين چنين افراد ستمگر هيچ ياورى نيست .
193 - پروردگارا، ما صداى منادى توحيد را شنيديم ، كه دعوت مى كرد به پروردگارخود ايمان بياوريد و ما ايمان آورديم ، (اكنون كه چنين است ) پروردگارا، گناهان ما راببخش ، و ما را با نيكان (و در مسير آنها) بميران !
194 - پروردگارا، آنچه را به وسيله پيامبران ما را وعده فرمودى ، به ما مرحمت كن ، وما را در روز رستاخيز رسوا مگردان ، زيرا تو هيچگاه از وعده خود تخلف نمى كنى .
تفسير :
روشن ترين راه خداشناسى
آيات قرآن تنها براى خواندن نيست ، بلكه براى فهم و درك مردمنازل شده و تلاوت و خواندن آيات مقدمه اى است ، براى انديشيدن ، لذا در آيه فوقنخست اشاره به عظمت آفرينش آسمان و زمين كرده و مى گويد: (در آفرينش آسمانها وزمين و آمد و شد شب و روز نشانه هاى روشنى براى صاحبان خرد و انديشمندان است (انفى خلق السموات و الارض و اختلاف الليل و النهار لايات لاولى الالباب ).
و به اين ترتيب مردم را به انديشه در اين آفرينش بزرگ جلب و جذب
مى كند، تا هر كس به اندازه پيمانه استعداد و تفكرش از اين اقيانوس بيكران . سهمىببرد و از سرچشمه صاف اسرار آفرينش ‍ سيراب گردد. و براستى ، جهان آفرينش ، ونقشه اى بديع و طرحهاى زيبا و دل انگيز آن و نظامات خيره كننده اى كه بر آنها حكومتمى كند كتاب فوق العاده بزرگى است كه هر حرف و كلمه آندليل بسيار روشن ، بر وجود و يكتائى آفريدگار جهان است .
(الذين يذكرون الله قياما و قعودا نقشه و على جنوبهم و يتفكرون فى خلق السموات والارض ).
نقشه دلربا و شگفت انگيزى كه ، در گوشه و كنار اين جهان و در پهنه هستى به چشممى خورد آنچنان قلوب صاحبان خرد را بخود جذب مى كند، كه در جميع حالات خود، چهايستاده و چه نشسته و يا در حالى كه در بستر آرميده ، و به پهلو خوابيده اند بياد پديدآورنده اين نظام و اسرار شگرف آن مى باشند، و لذا در آيه فوق مى فرمايد: (خردمندانآنها هستند كه خدا را در حال قيام و قعود و آنگاه كه بر پهلو خوابيده اند ياد مى كنند و دراسرار آسمانها و زمين مى انديشند) (ان فى خلق السموات و الارض و اختلافالليل و النهار لايات لاولى الالباب ).
يعنى هميشه و در همه حال غرق اين تفكر حيات بخشند.
در اين آيه نخست اشاره به ذكر و سپس اشاره به فكر شده است يعنى تنها يادآورى خداكافى نيست ، آنگاه اين يادآورى ثمرات ارزنده اى خواهد داشت كه آميخته با تفكر باشدهمانطور كه تفكر در خلقت آسمان و زمين اگر آميخته ، با ياد خدا نباشد، نيز بجائى نمىرسد چه بسيارند دانشمندانى كه در مطالعات فلكى خود و تفكر مربوط به خلقت كراتآسمانى اين نظام شگفت انگيز را مى بينند اما چون بياد خدا نيستند، و عينك توحيد بر چشمندارند و از زاويه شناسائى مبداء هستى به آنها نگاه نمى كنند، از آن نتيجه لازمتربيتى و انسانى را نمى گيرند.
همانند كسى كه غذائى مى خورد كه تنها جسم او را قوى مى كند، و در تقويت انديشه وفكر و روح او اثرى ندارد.
تفكر و انديشه ، در اسرار آفرينش و زمين به انسان آگاهى خاصى مى دهد، و نخستين اثرآن توجه به بيهوده نبودن خلقت است ، زيرا جائى كه انسان در هر موجود كوچكى ، از اينجهان بزرگ هدفى مى بيند، آيا مى تواند باور كند، كه مجموعه جهان ، بى هدف باشد،در ساختمان مخصوص اعضاى پيكر يك گياه ، هدفهاى روشنى مى بينيم ، قلب انسان وحفره ها و دريچه هاى آن هر كدام برنامه و هدفى دارند، ساختمان طبقات چشم هر كدامبخاطر منظورى است ، حتى مژه ها و ناخنها هر يك ، نقشى معين بر عهده دارند. آيا ممكن استذرات يك موجود، هر كدام داراى هدف خاصى باشد، اما مجموعه آن ، مطلقا، هدفى نداشتهباشد؟!
لذا خردمندان ، با توجه به اين حقيقت ، اين زمزمه را سر مى دهند كه : (خداوندا! ايندستگاه با عظمت را بيهوده ، نيافريدى ) (ربنا ما خلقت هذا باطلا).
بار الها! اين جهان بى نهايت بزرگ و اين نظام شگفت انگيز همه روى حكمت و مصلحت وهدف صحيح آفريده شده اند، همگى نشانه وحدانيت تو است و تو از كردار عبث و بيهودهمنزهى .
صاحبان عقل و خرد پس از اعتراف به وجود هدف در آفرينش بلافاصله ، بياد آفرينشخود مى افتند و مى فهمند انسان كه ميوه اين جهان هستى مى باشد، بيهوده آفريده نشدهاست و هدفى جز تربيت و پرورش و تكامل وى در كار نبوده او تنها براى زندگىزودگذر و كم ارزش اين جهان آفريده نشده است بلكه سراى ديگر در پيش دارد كه درآنجا پاداش و كيفر اعمال در برابر او قرار مى گيرد، در اين موقع متوجه مسئوليتهاىخود مى شوند، و از خدا تقاضاى توفيق انجام آنها را مى طلبند، تا از كيفر او در امانباشند و لذا مى گويند خداوندا! (تو منزه و پاكى ما را از عذاب آتش نگاهدار)(سبحانك فقنا عذاب النار).
بار الها هر كه را تو (بر اثر اعمالش ) بدوزخ افكنى او را خوار و رسوا ساخته اى ، واين گونه افراد ستمگر، ياورى ندارند) (سبحانك فقنا عذاب النار).(ربنا انك منتدخل النار فقد اخزيته ).
از اين جمله استفاده مى شود، كه خردمندان بيش از آنچه از آتش دوزخ مى ترسند ازرسوائى وحشت دارند، و همين است حال افراد با شخصيت ، آنها حاضرند همه گونه رنج وناراحتى را تحمل كنند اما حيثيت و آبروى آنها محفوظ بماند. بنابراين دردناك ترين عذابرستاخيز، براى اين دسته همان رسوائى در پيشگاه خدا، و بندگان خدا است .
نكته اى كه در جمله (ما للظالمين من انصار) نهفته است اين است كه : خردمندان ، پس ازآشنائى با اهداف تربيتى انسان به اين حقيقت مى رسند كه تنها وسيله پيروزى و نجاتانسان اعمال و كردار اوست ، و بنابراين افراد ستمگر نمى توانند ياورى داشته باشند.زيرا ياور اصلى را كه عمل پاك است از دست داده اند و تكيه روى كلمه ظلم يا بخاطر اهميتاين گناه از ميان گناهان است و يا به خاطر آنست كه تمام گناهان بازگشت به ظلم و ستمبر خويشتن مى كند.
البته اين آيه منافاتى با مساءله شفاعت (به معنى صحيح ) ندارد، زيرا همانطور كه دربحث شفاعت گفتيم ، شفاعت ، نياز به آمادگى خاصى در شفاعت شونده دارد، و اين آمادگى، در پرتو پارهاى از اعمال نيك پيدا مى شود.
صاحبان عقل و خرد، پس از دريافت هدف آفرينش ، به اين نكته نيز متوجه مى شوند، كهاين راه پر فراز و نشيب را بدون رهبران الهى ، هرگز نمى توانند بپيمايند. به هميندليل همواره مترصد شنيدن صداى مناديان ايمان و راستين هستند و تا نخستين نداى آنها رابشنوند به سرعت به سوى آنها مى شتابند،
پس از كنجكاوى و بررسى لازم دعوت آنها را پاسخ مى گويند، و با تمام وجود خود،ايمان مى آورند. و لذا به پيشگاه پروردگار خود، عرض مى كنند: (بار الها! ما صداى، منادى توحيد
را شنيديم كه ما را دعوت به سوى ايمان مى كرد، و بهدنبال آن ايمان آورديم ) (ربنا اننا سمعنا مناديا ينادى للايمان ان آمنوا بربكم فامنا).
بار الها اكنون كه چنين است و ما با تمام وجود خود ايمان آورديم ، اما از آنجا كه در معرضوزش طوفان هاى شديد غرائز گوناگون قرار داريم ، گاهى لغزشهائى از ما سر مىزند و مرتكب گناهانى مى شويم ، (خداوندا! ما را ببخش و گناهان ما را بيامرز ولغزشهاى ما را پوشيده دار و ما را با نيكان و در راه و رسم آنان ، بميران . (ربنا فاغفرلنا ذنوبنا و كفر عنا سيئاتنا و توفنا مع الابرار).
آنها آنچنان به اجتماع انسانى پيوسته اند و از تكروى و فردپرستى ، بيزارند كه ازخدا مى خواهند نه تنها حيات و زندگى آنها با نيكان و پاكان باشد، بلكه مرگ آنها، اعماز مرگ طبيعى يا شهادت در راه خدا در جمع نيكان و با راه و رسم آنها صورت گيرد، كهمردن در ميان جمع بدان مرگى مضاعف است .
در اينجا سؤ الى پيش مى ايد كه با تقاضاى آمرزش گناهان ، پوشيدن سيئات و بخششآنها چه معنى دارد؟
با توجه به ساير آيات قرآن پاسخ اين سؤال روشن مى شود، زيرا از آيه 31 سوره نساء (ان تجتنبوا كبائر ما تنهون عنه نكفرعنكم سيئاتكم ؛ اگر از گناهان كبيره دورى كنيد ما سيئات شما را مى پوشانيم و از بينمى بريم چنين استفاده مى شود كه سيئات به گناهان صغيره گفته مى شود بنابراينخردمندان نخست از خدا تقاضاى عفو از لغزشهاى بزرگ مى كنند و بهدنبال آن تقاضاى از بين رفتن آثار گناهان صغيره دارند.
آنها در آخرين مرحله و پس از پيمودن راه توحيد و ايمان به رستاخيز و اجابت دعوتپيامبران و انجام وظائف و مسئوليتهاى خويش ‍ از خداى خود تقاضا مى كنند و مى گوينداكنون كه ما به پيمان خويش وفا كرديم (بار الها آنچه را تو به وسيله پيامبران وعدهفرمودى و مژده دادى به ما مرحمت كن ، و ما را در روز رستاخيز رسوا مگردان زيرا تو هرچه را وعده دهى تخلف ناپذير است ) (ربنا و آتنا ما وعدتنا على رسلك و لا تخزنا يومالقيمة انك لا تخلف الميعاد).
الميعاد).
تكيه كردن روى عنوان (رسوا نشدن ) بار ديگر اين حقيقت را تاءكيد مى كند كه آنهابه خاطر اهميتى كه براى شخصيت خويش ‍ قائلند، رسوائى را از دردناكترين مجازاتهامى دانند و لذا انگشت روى آن مى گذارند.
از امام صادق (عليه السلام ) نقل شده كه فرمود: هر كسى را كار مهمى پيش آيد پنج باربگويد (ربنا) خداوند او را از آنچه مى ترسد رهائى مى بخشد و به آنچه اميد داردنائل مى گرداند عرض كردند چگونه پنج بار (ربنا) بگويد فرمود اين آيات را كهمشتمل بر پنج (ربنا) است بخواند و به دنبال آن اجابت پروردگار است زيرا مىفرمايد: (فاستجاب لهم ربهم ...)
ناگفته پيداست كه تاءثير واقعى و عميق اين آيات در صورتى است كه زبان انسان درآن هماهنگ با دل و عمل انسان باشد، و مضمون آيات كه طرز تفكر خردمندان و عشق و علاقهآنها را به خدا و توجه آنها را به مسئوليتها و انجاماعمال نيك مى رساند در جان آنها جايگزين شود، و همانحال خضوع و خشوع را پيدا كنند كه خردمندان با ايمان ، به هنگام مناجات با خداى خود،پيدا مى كردند.
اهميت آيات
تمام آيات قرآن داراى اهميت است ، زيرا همگى كلام خداست ، و براى تربيت و نجاتبشريت نازل شده است ، ولى در ميان آنها بعضى درخشندگى خاصى دارد، از جمله پنجآيه فوق از فرازهاى تكان دهنده قرآن است ، كه مجموعهاى از معارف دينى آميخته با لحنلطيف مناجات و نيايش ، در شكل يك نغمه آسمانى مى باشد، و لذا در احاديث و روايات اهميتخاصى باين آيات داده شده است .
عطاء بن ابى رياح مى گويد: روزى نزد عايشه رفتم ، از او پرسيدم ، شگفتانگيزترين چيزى كه در عمرت از پيامبر اسلام ، ديدى چه بود او گفت كار پيامبر همه اششگفت انگيز بود. ولى از همه عجيب تر اينكه : شبى از شبها كه پيامبر درمنزل من بود باستراحت پرداخت ، هنوز آرام نگرفته بود، از جا برخاست و لباس پوشيدو وضو گرفت و بنماز ايستاد. و آنقدر در حال نماز و در جذبه خاص ‍ الهى اشك ريخت ،كه جلو لباسش از اشك چشمش تر شد، سپس سر به سجده نهاد، و چندان گريست كه زميناز اشك چشمش ‍ تر شد. و همچنان تا طلوع صبح منقلب و گريان بود، هنگاميكه(بلال ) او را به نماز صبح خواند، پيامبر را گريان ديد. عرض كرد چرا چنينگريانيد؟ شما كه مشمول لطف خدا هستيد؟ فرمود: (افلا اكون لله عبدا شكورا؛ آيا نبايدبنده شكرگزار خدا باشم چرا نگريم ؟ خداوند در شبى كه گذشت ، آيات تكان دهنده اىبر من نازل كرده است . و سپس شروع بخواندن پنج آيه فوق كرد. و در پايان فرمود:(ويل لمن قرئها و لم يتفكر فيها؛ واى به حال آنكس كه آنها را بخواند و در آنهانينديشد).
جمله اخير كه افراد را با تاءكيد فراوان به تفكر هنگام تلاوت اين آيات امر مى كند، درروايات متعددى به عبارات گوناگون نقل شده است .
در روايتى از على (عليه السلام ) نقل شده كه پيامبر خدا هر گاه ، براى نماز شب بر مىخاست نخست مسواك مى كرد، و سپس نظرى به آسمان مى افكند، و اين آيات را زمزمه مىنمود.
در روايات اهل بيت نيز دستور داده شده كه هر كس براى نماز شب برمى خيزد اين آيات راتلاوت كند.
نوف بكالى ، كه از ياران خاص على (عليه السلام ) بود، مى گويد: شبى در خدمتشبودم ، هنوز چشم مرا خواب فرا نگرفته بود، ديدم امام برخاست ، و شروع به - خواندناين آيات كرده ، سپس مرا صدا زد و گفت : اى نوف ! خوابى ، يا بيدار؟ عرض كردمبيدارم و صحنه آسمان را تماشا مى كنم فرمود: خوشا آنان كه آلودگى هاى زمين رانپذيرفتند و به اين راه آسمان ، پيش رفتند (از چهار ديوار عالم ماده بيرون پريدند وروح بلند آنها ملكوت آسمانها را سير مى كند).
آيه و ترجمه


فاستجاب لهم ربهم اءنى لا اءضيع عملعمل منكم من ذكر اءو اءنثى بعضكم من بعض فالذين هاجروا و اءخرجوا من ديرهم و اءوذوا فىسبيلى و قتلوا و قتلوا لا كفرن عنهم سياتهم و لا دخلنهم جنت تجرى من تحتها الا نهر ثوابامن عند الله و الله عنده حسن الثواب(195)


ترجمه :

195 - خداوند درخواست آنها (صاحبان خرد كه درخواستهاى آنها در آيات سابق گذشت ) راپذيرفت (و فرمود) من عمل هيچ عمل كننده اى از شما را، خواه زن باشد يا مرد ضايعنخواهم كرد، شما همگى همنوعيد و از جنس يكديگر، آنها كه در راه خدا هجرت كردند، و ازخانه هاى خود بيرون رانده شدند، و در راه من آزار ديدند، و جنگ كردند و كشته شدندسوگند ياد مى كنم ، كه گناهان آنها را مى بخشم ، و آنها را در بهشتهائى كه از زيردرختان آن نهرها جارى است ، وارد مى كنم ، اين پاداشى است از طرف خداوند، و بهترينپاداشها نزد پروردگار است .
شان نزول :
آيات پيشين درباره صاحبان عقل و خرد، و نتيجهاعمال آنها مى باشد و شروع آيه با فاء تفريع روشنتريندليل اين پيوند است ، با اين حال شاءن نزولهايى براى آيه در روايات و كلمات مفسرانآمده است كه البته منافاتى با پيوستگى آيه با آياتقبل ندارد.
از جمله نقل شده است كه ام سلمه (يكى از همسرانرسول خدا) خدمت پيامبر صلى اللّه عليه و آله عرض كرد: در قرآن از جهاد و هجرت وفداكارى مردان ، فراوان بحث شده ،
شده ، آيا زنان هم در اين قسمت سهمى دارند؟
آيه فوق نازل شد و به اين سؤ ال پاسخ گفت .
و نيز نقل شده كه على (عليه السلام ) هنگامى كه با فواطم (فاطمه بنت اسد و فاطمهدختر پيامبر و فاطمه دختر زبير) از مكه بمدينه هجرت كرد، و ام ايمن يكى ديگر از زنانبا ايمان در بين راه نيز به آنها پيوست ، آيه فوقنازل گرديد.
همانطور كه اشاره كرديم وجود اين شاءن نزولها براى آيه فوق منافاتى باپيوستگى آن با آيات قبل ندارد همانطور كه بين اين دو شاءننزول نيز منافاتى نيست .
تفسير :
نتيجه برنامه خردمندان
در پنج آيه گذشته ، فشردهاى از ايمان و برنامه هاى عملى و درخواست هاى صاحبانفكر و خرد و نيايشهاى آنها بيان شد، در اين آيه مى فرمايد: (پروردگارشان ، بلافاصله درخواست هاى آنها را اجابت مى كند) (فاستجاب لهم ربهم ).
تعبير به (ربهم ) (پروردگارشان ) حكايت از نهايت لطف و مرحمت پروردگار نسبتبه آنان دارد.
سپس براى اينكه اشتباه نشود و ارتباط پيروزى و نجات آدمى بااعمال و كردار او قطع نگردد بلافاصله مى فرمايد: (من هرگزعمل هيچ عمل كننده اى از شما را ضايع نمى كنم ) (انى لا اضيععمل عامل منكم ).
كه در اين جمله هم اشاره به اصل عمل شده و هم اشاره بهعامل و كننده كار، تا معلوم شود كه محور اصلى پذيرش و استجابت دعا،اعمال صالح ناشى از ايمان است و درخواست هايى فورا به اجابت مى رسد كه بدرقه آنعمل صالح بوده باشد.
سپس براى اينكه تصور نشود كه اين وعده الهى اختصاص به دسته معينى دارد صريحامى فرمايد: (اين عمل كننده خواه مرد باشد يا زن تفاوتى نمى كند (من ذكر او انثى ).
زيرا همه شما در آفرينش به يكدگر بستگى داريد (بعضى از شما از بعض ديگرتولد يافته ايد) زنان از مردان و مردان از زنان . (بعضكم من بعض ).
جمله (بعضكم من بعض ) ممكن است اشاره به اين باشد كه شما همه پيروان يك آئين وطرفدار يك حقيقت هستيد و با يكدگر همكارى داريد بنابراين دليلى ندارد كه خداوند، درميان شما تبعيض قائل شود.
سپس نتيجه گيرى مى شود كه بنابراين تمام كسانى كه در راه خدا هجرت كرده اند و ازخانه و وطن خود بيرون رانده شده اند و در راه خدا آزار ديده اند و جهاد كردند و كشته دادندنخستين احسانى كه از طرف خداوند در حق آنان خواهد شد اين است كه خداوند، قسم ياد كردهكه گناهان آنها را خواهد بخشيد و تحمل اين شدائد و رنجها را كفاره گناهانشان قرار مىدهد تا بكلى از گناه پاك شوند) (فالذين هاجروا و اخرجوا من ديارهم و اوذوا فى سبيلىو قاتلوا و قتلوا لاكفرن عنهم سيئاتهم ).
سپس مى فرمايد: علاوه بر اينكه گناهان آنها را مى بخشم بطور مسلم (آنها را دربهشتى جاى مى دهم كه از زير درختان آن ، نهرها در جريان است و مملو از انواع نعمتها است) (و لادخلنهم جنات تجرى من تحتها الانهار).
(اين پاداشى است كه به پاس فداكارى آنها از ناحيه خداوند، به آنها داده مى شود وبهترين پاداشها و اجرها در نزد پروردگار است ) (ثوابا من عند الله و الله عنده حسنالثواب ).
اشاره به اينكه پاداشهاى الهى براى مردم اين جهان بطوركامل قابل توصيف نيست همين اندازه بايد بدانند كه از هر پاداشى بالاتر است .
از آيه فوق بخوبى استفاده مى شود كه نخست بايد در پرتواعمال صالح از گناهان پاك شد سپس وارد بساط قرب پروردگار و بهشت و نعمتهاى اوگرديد، زيرا در آغاز مى فرمايد: (لاكفرن عنهم سيئاتهم ) و سپس (و لادخلنهم جنات...) به عبارت ديگر بهشت جاى پاكان است و تا كسى پاك نشود در آن راه نخواهد يافت.
ارزش معنوى مرد و زن
آيه فوق همانند آيات بسيار ديگر از قرآن مجيد، زن و مرد را در پيشگاه خدا و دروصول به مقامات معنوى در شرائط مشابه يكسان مى شمارد و هرگز اختلاف جنسيت وتفاوت ساختمان جسمانى و بدنبال آن پاره اى از تفاوتها در مسئوليتهاى اجتماعى رادليل بر تفاوت ميان اين دو از نظر بدست آوردنتكامل انسانى نمى شمارد بلكه هر دو را از اين نظر كاملا در يك سطح قرار مى دهد و لذاآنها را با هم ذكر كرده است اين موضوع درست به آن ميماند كه از نظر انضباط ادارى يكنفر را بعنوان رئيس ، انتخاب مى كنند و ديگرى را بعنوان معاون و يا عضو، رئيس بايدتوانائى بيشتر و يا تجربه و اطلاعات وسيعترى در كار خود داشته باشد، ولى اينتفاوت و سلسله مراتب هرگز دليل بر اين نيست كه شخصيت انسانى و ارزش وجودىرئيس از معاون يا كارمندانش بيشتر است .
قرآن مجيد با صراحت مى گويد: (و من عمل صالحا من ذكر او انثى و هو مؤ من فاولئكيدخلون الجنة يرزقون فيها بغير حساب ؛ هر كس از مرد و زنعمل شايسته انجام دهد و ايمان داشته باشد داخل بهشت خواهد شد و بدون حساب ، روزى دادهمى شود (و از مواهب روحانى و جسمانى آن جهان برخوردار مى گردد.
و در آيه ديگر مى خوانيم (من عمل صالحا من ذكر او انثى و هو مؤ من فلنحيينه حيوة طيبة ولنجزينهم اجرهم باحسن ما كانوا يعملون ؛ هر كس از مرد و زنعمل صالح انجام دهد و مؤ من باشد
به او حيات و زندگى پاكيزه اى مى بخشيم و پاداش آنها را به نحو احسن خواهيم داد)
اين آيات و آيات فراوان ديگر در عصر و زمانىنازل گرديد كه بسيارى از ملل دنيا در انسان بودن جنس زن ترديد داشتند و آن را يكموجود نفرين شده ، و سرچشمه گناه و انحراف و مرگ مى دانستند!
بسيارى از ملل پيشين حتى معتقد بودند كه عبادات زن در پيشگاه خدامقبول نيست . بسيارى از يونانيها زن را يك موجود پليد و ازعمل شيطان مى دانستند، روميها و بعضى از يونانيها معتقد بودند كه اصولا زن داراى روحانسانى نيست و بنابراين روح انسانى منحصرا در اختيار مردان است .
جالب اينكه تا همين اواخر علماى مسيحى در اسپانيا در اين باره بحث مى كردند كه آيا زنمثل مرد، روح انسانى دارد و روح او بعد از مرگ جاودان خواهد ماند يا نه ؟ و پس ازمباحثاتى به اينجا رسيدند كه چون روح زن برزخى است ميان روح انسان و حيوان ،جاويدان نيست بجز روح مريم !
از اينجا روشن مى شود اينكه پاره اى از افراد بى اطلاع گاهى اسلام را متهم مى كنند كهاسلام دين مردها است نه زنها، چه اندازه از حقيقت دور است ، به طور كلى اگر در پارهاىاز قوانين اسلام به خاطر تفاوتهاى جسمى و عاطفى كه ميان زن و مرد وجود داردتفاوتهائى از نظر مسئوليتهاى اجتماعى ديده مى شود به هيچ وجه به ارزش معنوى زنلطمه نمى زند، و از اين لحاظ زن و مرد با يكديگر تفاوتى ندارند و درهاى سعادت بهطور يكسان بروى هر دو باز است ، چنانكه در آيه مورد بحث خوانديم (بعضكم من بعض) همه از يك جنس و يك جامعه هستيد.
آيه و ترجمه


لا يغرنك تقلب الذين كفروا فى البلد(196)متع قليل ثم مأ وئهم جهنم و بئس المهاد(197)


ترجمه :

196 - رفت و آمد (پيروزمندانه ) كافران در شهرها تو را نفريبد!
197 - اين متاع ناچيزى است ، و سپس جايگاهشان دوزخ ، و چه بد جايگاهى است ؟!
شان نزول :
بسيارى از مشركان مكه تجار پيشه بودند، و از اين راه ثروتقابل ملاحظه اى به دست مى آوردند، و در ناز و نعمت به سر مى بردند، و نيز يهوديانمدينه در تجارت مهارت داشتند، و از سفرهاى تجارى خود غالبا با دست پر باز مىگشتند، در حالى كه مسلمانان در آن زمان به خاطر شرائط خاص زندگى و از جمله مساءلهمهاجرت از مكه به مدينه و محاصره اقتصادى از ناحيه دشمنان نيرومند، از نظر وضع مادىبسيار در زحمت بودند، و به عسرت زندگى مى كردند، مقايسه اين دو حالت اين سؤال را براى بعضى طرح كرده بود كه چرا افراد بى ايمان اين چنين
در ناز و نعمتند، اما افراد با ايمان در رنج و عذاب ، و فقر و پريشانى زندگى مىكنند؟ آيات فوق نازل شد و به اين سؤ ال پاسخ گفت .
تفسير :
يك سؤ ال ناراحت كننده
سؤ الى كه در شان نزول بالا براى جمعى از مسلمانان عصر پيامبر، مطرح بود يك سؤال عمومى و همگانى براى بسيارى از مردم در هر عصر و زمان است ،
آنها غالبا زندگى مرفه و پر ناز و نعمت گردنكشان و طغيانگران و فراعنه و افرادبيبند و بار را، با زندگى پر مشقت جمعى از افراد با ايمان مقايسه مى كنند و مىگويند چرا آنها با آن همه جنايت و آلودگى زندگى مرفهاى دارند، و اما اينها با داشتنايمان و تقوى در سختى به سر مى برند و گاهى اين موضوع در افراد سست ايمانايجاد شك و ترديد مى كند.
اين سؤ ال اگر به دقت بررسى شود و عوامل مطلب در دو طرف تجزيه وتحليل گردد، پاسخهاى روشنى دارد، كه آيه فوق به بعضى از آنها اشاره كرده است وبا دقت و مطالعه ، به بعضى ديگر مى توانيم دست يابيم .
آيه مى گويد: (رفت و آمد پيروزمندانه كافران در شهرهاى مختلف هرگز تو رانفريبد) (لا يغرنك تقلب الذين كفروا فى البلاد).
گرچه مخاطب در آيه شخص پيامبر است ولى روشن است كه منظور عموم مسلمانان مىباشند.
در آيه بعد مى فرمايد (اين پيروزيها و درآمدهاى مادى بى قيد و شرط، پيروزيهاىزودگذر و اندك اند) (متاع قليل ).
به دنبال اين پيروزيها عواقب شوم و مسئوليتهاى آن ، دامان آنها را خواهد گرفت وجايگاهشان دوزخ است چه جايگاه بد و آرامگاه نامناسبى . (ثم ماواهم جهنم و بئس المهاد).
آيه فوق در حقيقت اشاره به دو نكته مى كند:
نخست ، اينكه بسيارى از پيروزيهاى طغيانگران و ستمكاران ابعاد محدودى دارد، همانطوركه محروميتها و ناراحتيهاى بسيارى از افراد با ايمان نيز محدود است ، نمونه زنده اينموضوع را در وضع مسلمانان آغاز اسلام و دشمنان آنها مى توانيم مشاهده كنيم ، حكومتاسلام چون در آن زمان به شكل نهالى نوخاسته بود، و از طرف دشمنان نيرومندى كههمچون طوفان بر او مى تاختند تهديد مى شد
بسيار پر و بال بسته بود به خصوص اينكه مهاجرت مسلمانان مكه آنها را كه در اقليتبودند، به كلى از هستى ساقط كرده بود، و اين وضع ، مخصوص آنها نبود، بلكه تمامطرفداران يك انقلاب بنيادى و روحانى در يك جامعه فاسد، يك دوران محروميت شديد درپيش خواهند داشت .
ولى مى دانيم كه اين وضع زياد طولانى نشد، حكومت اسلام ريشه هاى محكمى پيدا كرد وشاخه هاى آن نيرومند و قوى شد، سيل ثروت به كشور اسلام سرازير شد و دشمنانسرسخت كه در ناز و نعمت بودند به خاك سياه نشستند، اين همان چيزى است كه با جمله(متاع قليل ) در آيه به آن اشاره شده است .
ديگر اينكه موفقيتهاى مادى جمعى از افراد بى ايمان بر اثر اين است كه در جمع آورىثروت هيچ گونه قيد و شرطى براى خود قائل نيستند، و از هر طريقى خواه مشروع يا نامشروع و حتى با مكيدن خون بينوايان براى خود ثروت اندوزى مى كنند، در حاليكه مؤمنان براى رعايت اصول حق و عدالت محدوديتهائى دارند و بايد هم داشته باشند،بنابراين نمى توان حال اين دو را با هم مقايسه كرد، اينها احساس مسئوليت مى كنند درحاليكه آنها هيچگونه مسئوليتى براى خود احساس نمى كنند، و از آنجا كه عالم ، عالماختيار و آزادى اراده است ، خداوند هر دو دسته را آزاد گذاشته تا سرانجام ، هر يك بهنتيجه اعمال خود برسند. و اين همان است كه در آيه فوق به آن اشاره شده : (ثم ماءيهمجهنم و بئس المهاد).
نقاط ضعف و قوت
يكى ديگر از علل پيشرفت بعضى از افراد بى ايمان و عقب ماندگى جمعى از مؤ منان ايناست كه دسته اول در عين نداشتن ايمان گاهى نقاط قوتى دارند كه در پرتو آنپيروزيهاى چشمگيرى بدست مى آورند، و دسته دوم در عين داشتن ايمان نقاط ضعفى دارندكه همان موجب عقب افتادگى آنان مى شود.
مثلا: افرادى را مى شناسيم كه در عين بيگانگى از خدا در كارهاى زندگى
جدى ، مصمم و داراى پشتكار و استقامت و هماهنگى با يكديگر و آگاهى از وضع زمان هستند.
اين افراد، در زندگى مادى مسلما پيروزيهايى به دست مى آورند، و در حقيقت يك سلسله ازبرنامه هاى اصيل دينى را بدون استناد به دين پياده مى كنند. درمقابل افرادى هستند كه پايبند به عقايد مذهبى هستند، ولى بسيارى از دستورات عملى آنرافراموش كرده اند آنها افرادى بى حال ، كم شهامت ، فاقد استقامت و پشتكار و كاملاپراكنده و از هم جدا مى باشند، مسلما آنها در زندگى مواجه با شكستهاى پى در پى مىشوند. ولى اين شكستها نه به خاطر ايمان آنهاست ، بلكه به خاطر نقاط ضعفى است كهدارند، آنها گاهى چنين تصور مى كنند كه تنها با خواندن نماز و گرفتن روزه بايد درهمه كارها پيروز شوند در حاليكه دين يك سلسله برنامه هاى عملى براى پيشرفت درزندگى آورده كه فراموش كردن آنها با شكست و ناكامى همراه است .
خلاصه هر يك از اين دو دسته داراى نقاط ضعف و نقاط قوتى هستند، كه هر كدام از اينهاآثارى دارد منتهى هنگام محاسبه گاهى اين آثار به يكديگر اشتباه مى شوند.
مثلا: فرد بى ايمانى داراى جديت و پشتكار است ، چون بى ايمان است آرامشدل و جان و هدف عالى انسانى و عواطف پاك مردمى ندارد، اما چون جدى و با استقامت است درزندگى مادى پيش مى رود.
در اينجا بعضى سؤ ال مى كنند كه چرا اين فرد بى ايمان در زندگى پيروز شده ؟مثل اينكه خيال مى كنند عامل پيروزى چيز ديگرى بوده است . اين موضوع ، هم درباره يكفرد صادق است ، و هم مى توان آنرا در سطح يك كشور نيز پياده كرد.
ضمنا عوامل سه گانه اى كه براى پيروزى افراد بى ايمان و شكست بعضى از افرادبا ايمان گفته شد، همه در يك جا صدق نمى كند بلكه هر كدام مخصوص به موردى است .
آيه و ترجمه


لكن الذين اتقوا ربهم لهم جنت تجرى من تحتها الا نهار خالدين فيها نزلا من عند اللهو ما عند الله خير للا برار(198)


ترجمه :

198 - ولى آنها كه (ايمان دارند، و) از پروردگارشان مى پرهيزند، براى آنهاباغهايى از بهشت است ، كه از زير درختان آن نهرها جريان دارد، و هميشه در آن خواهندبود، اين ، نخستين ، پذيرايى است كه از خداوند به آنها مى رسد، و آنچه در نزد خدا است، براى نيكان بهتر است .
تفسير :
در آيه قبل سرانجام افراد بى ايمان تشريح شده بود، و در اين آيه پايان كارپرهيزكاران بيان مى گردد، مى فرمايد: (ولى آنها كه پرهيزكارى پيشه كردند (وبراى رسيدن به سرمايه هاى مادى موازين حق و عدالت را در نظر گرفتند، و يا بهخاطر ايمان به خدا از وطنهاى خود آواره شدند و در محاصره اجتماعى و اقتصادى قرارگرفتند) در برابر اين مشكلات ، خداوند باغهايى از بهشت در اختيار آنان مى گذارد كهنهرهاى آب از زير درختان آن جارى است و جاودانه در آن مى مانند) (لكن الذين اتقواربهم لهم جنات تجرى من تحتها الانهار خالدين فيها).
سپس مى افزايد: (باغهاى بهشت با آن همه مواهب مادى نخستين وسيله پذيرايى ازپرهيزكاران مى باشد)(نزلا من عند الله ).
(نزل ) در لغت به معناى چيزى است كه براى پذيرايى ميهمان آماده مى شود و بعضىگفته اند نخستين چيزى است كه به وسيله آن از مهمان پذيرايى مى شود - همانند شربتيا ميوه اى است كه در آغاز ورود براى ميهمان مى آورند.
و اما پذيرايى مهمتر و عاليتر همان نعمتهاى روحانى و معنوى است كه در پايان آيه بهآن اشاره شده ، مى فرمايد: (آنچه در نزد خداست براى نيكان بهتر است ) (و ما عندالله خير للابرار).
آيه و ترجمه


و اءن من اءهل الكتب لمن يؤ من بالله و ما اءنزل اءليكم و مااءنزل اءليهم خشعين لله لا يشترون بايت الله ثمنا قليلا اءولئك لهم اءجرهم عند ربهماءن الله سريع الحساب(199)


ترجمه :

199 - و از اهل كتاب ، كسانى هستند كه به خدا، و آنچه بر شمانازل شده ، و آنچه بر خود آنان نازل گرديده ، ايمان دارند؛ در برابر (فرمان ) خداخاضعند؛ و آيات خدا را به بهاى ناچيزى نمى فروشند. پاداش آنها، نزدپروردگارشان است . خداوند، سريع الحساب است . (تماماعمال نيك آنها را به سرعت حساب مى كند، و پاداش مى دهد.)
شان نزول :
اين آيه به گفته بيشتر مفسران درباره مؤ مناناهل كتاب است ، آنهايى كه دست از تعصبهاى ناروا برداشتند و به صفوف مسلمانانپيوستند، كه تعداد قابل ملاحظه اى از مسيحيان و يهود راتشكيل مى دادند. ولى به عقيده جمعى از مفسران ، آيه در مورد نجاشى زمامدار رعيت پرورحبشه نازل گرديد، اگر چه مفهوم آن يك مفهوم وسيع است .
در سال نهم هجرى در ماه رجب نجاشى وفات يافت ، خبر درگذشت او با يك الهام الهى درهمان روز به پيامبر رسيد، پيامبر صلى الله عليه و آله به مسلمانان فرمود: يكى ازبرادران شما در خارج از سرزمين حجاز از دنيا رفته است ، حاضر شويد تا به پاسخدماتى كه در حق مسلمانان كرده است بر او نماز گذاريم ، بعضى سؤال كردند او كيست ؟ فرمود: نجاشى ، آنگاه به اتفاق مسلمانان به قبرستان بقيع آمد، واز دور بر او نمازگذاشت و براى او طلب آمرزش كرد و به ياران خود دستور داد آنها نيزچنين كنند. بعضى از منافقان گفتند محمد صلى اللّه عليه و آله بر مرد كافرى كه هرگزاو را نديده است نماز مى گذارد، و حال آنكه آئين او را نپذيرفته است ، آيه فوقنازل شد و به آنها پاسخ
گفت .
از اين روايت استفاده مى شود كه نجاشى اسلام را بطوركامل پذيرفته بود اگر چه به آن تظاهر نمى كرد.
تفسير :
اهل كتاب همه يكسان نيستند
سابقا گفتيم قرآن در بحثهايى كه پيرامون مذاهب ديگر مى كند، هيچ گه همه را به يكچشم نمى نگرد و رنگ ضديت با نژاد و جمعيتى به خود نمى گيرد، بلكه داورى او براساس برنامه هاى آنهاست ، و لذا سهم اقليتهاى باايمان و درستكارى را كه در ميان يكاكثريت گمراه هستند فراموش نمى كند. در اينجا نيز بعد از سرزنش بسيارى ازاهل كتاب به خاطر كتمان آيات خداوند و طغيان و سركشى آنها، كه در آيات سابق به آناشاره شد، سخن از اقليتى به ميان مى آورد كه دعوت پيغمبر را اجابت كردند، و براىآنها پنج صفت ممتاز بيان مى كند:
1 - (آنها كسانى هستند كه از جان و دل به خدا ايمان مى آورند) (و ان مناهل الكتاب لمن يؤ من بالله ).
2 - (آنها به قرآن و آنچه بر شما مسلماناننازل شده است ، ايمان مى آورند)(و ما انزل اليكم ).
3 - ايمان آنها به پيامبر اسلام در حقيقت از ايمان واقعى به كتاب آسمانى خودشان وبشاراتى كه در آن آمده است سرچشمه مى گيرد بنابراين : (آنها به آنچه بر خودشاننازل شده ايمان دارند) (و ما انزل اليهم ).
4 - (آنها در برابر فرمان خدا تسليم و خاضعند (خاشعين لله ).
و همين خضوع آنهاست كه انگيزه ايمان واقعى شده و ميان آنها و تعصبهاى
جاهلانه ، جدايى افكنده است .
5 - (آنها هرگز آيات الهى را به بهاى ناچيز نمى فروشند) (لا يشترون باياتالله ثمنا قليلا).
آنها همانند بعضى از دانشمندان يهود كه به خاطر حفظ موقعيت خود و ادامه حكومت بر آنجمعيت و گرفتن رشوه ها آيات خدا را تحريف مى كردند نيستند، بديهى است نه تنها بهبهاى ناچيز نمى فروشند، بلكه به هيچ بهايى نخواهند فروخت ، و اگر تنها اشارهبه بهاى ناچيز شده ، منظور اين است كه همانند آن دسته از دانشمندان دنياپرست دون همتنيستند.
به علاوه اصولا در برابر آيات خدا انسان هر چيز دريافت كند بى ارزش است .
اينها با داشتن آن برنامه روشن و زنده و صفات عالى انسانى (پاداش خود را در نزدپروردگار خواهند داشت ) (اولئك لهم اجرهم عند ربهم ).
تعبير به (ربهم ) (پروردگارشان ) اشاره به نهايت لطف و مرحمت پروردگار نسبتبه آنها است ، و نيز اشاره به اين است كه خداوند آنها را در مسير هدايت پرورش مى دهد ويارى مى كند.
در پايان آيه مى فرمايد: (خداوند با سرعت حساب بندگان را رسيدگى مى كند) (انالله سريع الحساب ).
بنابراين نه نيكوكاران براى دريافت پاداش خود گرفتار مشكلى مى شوند، و نهمجازات بدكاران به تاءخير مى افتد. اين جمله ، هم بشارتى است به نيكوكاران و همتهديدى است براى بدكاران .
آيه و ترجمه


يا ايها الذين آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتقوا الله لعلكم تفلحون(200)


ترجمه :

200 - اى كسانى كه ايمان آورده ايد! (در برابر مشكلات و هوسها) استقامت كنيد و دربرابر دشمنان (نيز،) پايدار باشيد و از مرزهاى خود، مراقبت كنيد و از خدا بپرهيزيد،شايد رستگار شويد!
تفسير :
اين آيه آخرين آيه سوره آل عمران ، و محتوى يك برنامه جامع چهار ماده اى براى عموممسلمين است مى باشد.
1 - نخست روى سخن را به همه مؤ منان كرده و به اولين ماده اين برنامه اشاره مى كند ومى فرمايد: (اى كسانى كه ايمان آورده ايد در برابر حوادث ايستادگى كنيد) (يا ايهاالذين آمنوا اصبروا).
صبر و استقامت در برابر مشكلات و هوسها و حوادث ، در حقيقت ريشه اصلى هر گونهپيروزى مادى و معنوى را تشكيل مى دهد، و هر چه درباره نقش و اهميت آن در پيشرفتهاىفردى و اجتماعى گفته شود كم است ، اين همان چيزى است كه على (عليه السلام ) دركلمات قصارش آنرا به منزله سر در برابر بدن معرفى كرده : (ان الصبر من الايمانكالراءس من الجسد).
2 - در مرحله دوم قرآن به افراد با ايمان دستور به استقامت در برابر دشمن مى دهد و مىفرمايد: (و در برابر دشمنان نيز استقامت به خرج دهيد) (و صابروا).
(صابروا) از (مصابره ) (از باب مفاعله ) به معنى صبر و استقامت در برابرصبر
و استقامت ديگران است . بنابراين قرآن نخست به افراد با ايمان دستور استقامت مى دهد(كه هر گونه جهاد با نفس و مشكلات زندگى راشامل مى شود) و در مرحله دوم دستور به استقامت در برابر دشمن مى دهد، و اين خود مىرساند كه تا ملتى در جهاد با نفس و اصلاح نقاط ضعف درونى پيروز نشود، پيروزى اوبر دشمن ممكن نيست و بيشتر شكستهاى ما در برابر دشمنان بخاطر شكست است كه در جهادبا نفس و اصلاح نقاط ضعف خود دامنگير ما شده است .
ضمنا از دستور (صابروا) استفاده مى شود كه هر قدر دشمن بر استقامت خودبيافزايد ما نيز بايد بر پايدارى و استقامت خود بيفزاييم .
3 - در جمله بعد به مسلمانان دستور آماده باش در برابر دشمن و مراقبت دائم از مرزها وسرحدات كشورهاى اسلامى مى دهد و مى فرمايد: (از مرزهاى خود، مراقبت بهعمل آوريد) (و رابطوا).
اين دستور به خاطر آن است كه مسلمانان هرگز گرفتار حملات غافلگيرانه دشمننشوند، و نيز به آنها دستور آماده باش و مراقبت هميشگى در برابر حملات شيطان وهوسهاى سركش مى دهد، تا غافلگير نگردند، و لذا در بعضى از روايات از على عليهالسلام اين جمله به مواظبت و انتظار نمازها يكى بعد از ديگرى تفسير شده است ، زيراكسى كه با عبادت مستمر و پى در پى دل و جان خود را بيدار مى دارد همچون سربازىاست كه در برابر دشمن حالت آماده باش به خود گرفته است .
جمله (رابطوا) از ماده (رباط) گرفته شده ، و آن دراصل به معنى بستن چيزى در مكانى است (مانند بستن اسب در يكمحل ) و به همين جهت به كاروانسرا (رباط) مى گويند و (ربط قلب ) به معنىآرامش دل و سكون خاطر است ، گويا به محلى بسته شده است و (مرابطه ) به معنىمراقبت از مرزها آمده است ، زيرا سربازان و مركبها ووسايل جنگى را در آن محل نگاهدارى مى كنند.
خلاصه اينكه (مرابطه ) معنى وسيعى دارد كه هر گونه آمادگى براى دفاع از
خود و جامعه اسلامى را شامل مى شود.
در فقه اسلامى نيز در باب جهاد بحثى تحت عنوان (مرابطه ) يعنى آمادگى براىحفظ مرزها در برابر هجوم احتمالى دشمن ديده مى شود كه احكام خاصى براى آن بيانشده است . (براى كسب اطلاع بيشتر به كتب فقهى مراجعه شود).
در بعضى از روايات به علماء و دانشمندان نيز (مرابط) گفته شده است امام صادق(عليه السلام ) طبق روايتى مى فرمايد: (علماء شيعتنا مرابطون فى الثغر الذى يلىابليس و عفاريته و يمنعونه عن الخروج على ضعفاء شيعتنا و عن ان يتسلط عليهم ابليس ؛دانشمندان پيروان ما همانند مرزدارانى هستند كه در برابر لشكر ابليس صف كشيده اند واز حمله كردن آنها به افرادى كه قدرت دفاع از خود ندارند جلوگيرى مى كنند).
در ذيل اين حديث مقام و موقعيت آنها برتر و بالاتر از افسران و مرزدارانى كه در برابرهجوم دشمنان اسلام پيكار مى كنند شمرده شده است و اين به خاطر آن است كه آنهانگهبانان عقايد و فرهنگ اسلامند در حالى كه اينها حافظ مرزهاى جغرافيايى هستند، مسلماملتى كه مرزهاى عقيده اى و فرهنگى او، مورد حملات دشمن قرار گيرد و نتواند بهخوبى از آن دفاع كند در مدت كوتاهى از نظر سياسى و نظامى نيز شكست خواهد خورد.
4 - بالاخره آخرين دستور كه همچون چترى بر همه دستورات سابق سايه مى افكنددستور به پرهيزكارى است (و اتقوا الله ).
(استقامت ) و (مصابره ) و (مرابطه ) بايد آميخته با تقوى و پرهيزكارى باشدو از هر گونه خودخواهى و رياكارى و اغراض ‍ شخصى به دور گردد.
در پايان آيه مى فرمايد: (شما در سايه به كار بستن اين چهار دستور، مى توانيد
رستگار شويد و با تخلف از آنها راهى به سوى رستگارى نخواهيد داشت ) (لعلكمتفلحون ).
سؤ ال :
گاهى سؤ ال مى شود چرا در قرآن جمله هايى با كلمه(لعل ) شروع شده است مانند جمله (لعلكم تفلحون ؛ شايد رستگار شويد) (ولعلكم تتقون ؛ شايد پرهيزكار شويد) (و لعلكم ترحمون ؛ شايدمشمول رحمت شويد) در حالى كه كلمه (لعل ) نوعى ترديد را مى رساند كه از مقامخداوند داناى به همه چيز، دور است ، اين جمله اتفاقا دست آويزى براى پاره اى از دشمناناسلام شده و مى گويند اسلام به كسى وعده نجات قطعى نمى دهد و وعده آن آميخته باترديد است زيرا بسيارى از اين وعده ها با كلمه(لعل ) شروع شده است .
پاسخ :
اتفاقا اين تعبير يكى از نشانه هاى عظمت و واقع بينى و واقع گويى قرآن مجيد استزيرا قرآن اين كلمه را در جايى به كار مى برد كه گرفتن نتيجه احتياج به شرايطىدارد كه به وسيله كلمه (لعل ) اشاره اجمالى به آن شرايط شده است مثلا سكوت كردنبه هنگام شنيدن آيات قرآن و گوش فرا دادن به مضمون آيات به تنهايى كافى نيستكه انسان مشمول رحمت الهى شود بلكه علاوه بر آن ، درك و فهم آيات و به كار بستنآنها نيز لازم است و لذا قرآن مى گويد: (و اذا قرء القرآن فاستمعوا له و انصتوالعلكم ترحمون ؛ هنگامى كه قرآن خوانده مى شود گوش فرا دهيد و خاموش باشيد شايدمشمول رحمت شويد).
اگر قرآن مى گفت حتما مشمول رحمت خواهيد شد دور از واقع بينى بود زيرا همانطور كهگفتيم اين موضوع شرايط ديگرى هم دارد ولى هنگامى كه مى گويد (شايد) سهمساير شرايط محفوظ مانده است ، ولى عدم توجه به اين حقيقت
موجب خرده گيرى بر اين آيات شده و حتى بعضى از دانشمندان ما نيز معتقد شده اند كه(لعل ) در اين گونه موارد معنى (شايد) نمى دهد در حالى كه اين سخن نيز يك نوعخلاف ظاهر بدون دليل است (دقت كنيد).

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation