بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب ترجمه تحریرالوسیله امام خمینی جلد 3, سید محمد باقر موسوى همدانى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     TAHR0001 -
     TAHR0002 -
     TAHR0003 -
     TAHR0004 -
     TAHR0005 -
     TAHR0006 -
     TAHR0007 -
     TAHR0008 -
     TAHR0009 -
     TAHR0010 -
     TAHR0011 -
     TAHR0012 -
     TAHR0013 -
     TAHR0014 -
     TAHR0015 -
     TAHR0016 -
     TAHR0017 -
     TAHR0018 -
     TAHR0019 -
     TAHR0020 -
     TAHR0021 -
     TAHR0022 -
     TAHR0023 -
     TAHR0024 -
     TAHR0025 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

كتاب وقف و عقود هم خانواده آن 
وقف عبارت است از اينكه عين مال را حبس كنند، يعنى براى ابد فروش وانتقال آن به غير را ممنوع سازند و منافعش را به طور رايگان در اختيار اشخاصى حقيقىيا حقوقى قرار دهند، و اينكار فضيلتش بسيار و ثوابى بيشمار دارد چنانكه از امامصادق عليه السلام به نقلى صحيح روايت شده كه فرمود: هيچ پاداشى بعد از مرگآدمى به آدمى نمى رسد مگر از سه چيز يكى صدقه اى كه در زمان زندگى خود جريانداده باشد كه بعد از مرگ او نيز جارى باشد و دوم سنت هدايتى كه باب كرده باشد كهتا مردم به آن سنت عمل كنند پاداش آن بعد از مرگ وى به وى مى رسد و سوم فرزندصالحى كه بعد از او برايش دعا كند و به اين مضمون رواياتى بسيار است .
مساءله 1 - در وقف بايد صيغه خوانده شود و صيغه اش هر عبارتى است كه انشاءآن معنا را كه در بالا گفتيم برساند مثل اينكه بگويد: (من اين را وقف كردم ) و يا (حبسكردم ) و يا (سبيل كردم ) بلكه گفتن : (من اين را صدقه قرار دادم ) نيز كافى است بهشرطى كه چيزى به آن اضافه كند كه منظورش را برساندمثل اينكه بگويد: (من اين ملك را صدقه ابدى قرار دادم كه نه فروخته شود و نه هبه دادهشود) و امثال اين عبارتها مثل اينكه بگويد: (من فلان زمينم را موقوفه و يا محبسه و يامسبله كردم بر فلان مصرف )، و لازم نيست صيغه آن به عربى و به صيغه ماضىخوانده شود بلكه با جمله اسميه نيز كافى است ،مثل اينكه بگويد: (اين وقف است ) و يا(اين محبسه است ) و يا (اين مسبله است ).
مساءله 2 - در وقف مسجد ناگزير بايد عنوان مسجديت قصد شود، پس اگر محلى راوقف كند براى نمازگذاران و عبادت مسلمانان وقفش صحيح است لكن آنمحل مسجد نمى شود و احكام مسجد را ندارد مگر آن كه منظورش از همانكه گفته عنوان مسجدباشد وظاهرا همين كه بگويد: (من اينجا را مسجد قرار دادم ) كافى است هرچند كه سخن ازوقف و حبس به زبان نياورده باشد، لكن نزديكتر به احتياط اين است كه بگويد: (من اينجارا وقف كردم تا مسجد باشد) و يا (من اين جا را بنا بر مسجد شدن وقف كردم ).
مساءله 3 - ظاهرا در وقف كردن براى مسجد و مقبره و راه عبور و خيابان وپل و كاروانسرا كه براى پياده شدن مسافران ساخته مى شود، و نيز در وقف درختانكاشته شده براى استفاده رهگذران از سايه و ميوه آن بلكه حتى درمثل حصير براى مسجد و قنديل براى مشاهد و امثال اينها هر چيزى كه به منظور مصالحعامه وقف مى شود معاطاة هم كافى باشد، و بنابراين اگر بنائى به عنوان مسجد بسازدو به عموم مردم اجازه دهد بيايند و در آن جا نماز بگذارند و بعضى از مردم در آن جا نمازخوانده باشند در وقفيت و مسجد شدنش كافى است ، و همچنين اگر قطعه زمينى جهتقبرستان اختصاص بدهد و بين زمين و صاحبان اموات رفع مانع نموده اذن عام دهد كه هركس بخواهد مى تواند ميت خود را در اينجادفن كند و بعضى از اموات هم در آن دفن بكنند آنزمين وقف مى شود هرچند كه صاحبش ‍ صيغه وقف را نخوانده باشد، و همچنين اگر پلىبسازد و به عموم عابران اجازه عبور دهد و عبور هم صورت بگيرد وقف مى شود و همچنينهر وقف ديگر.
مساءله 4 - اينكه گفتيم در وقف محلى براى مسجد شدن معاطاة كافى است زمانى استكه اصل بنا به قصد مسجديت باشد به اينكه نيت كرده باشد كه به عنوان مسجد آن رابسازد و يا تعمير كند خصوصا در زمينى كه براى ساختن مسجد آن را حيازت كرده و بههمين قصد بنا ساخته باشد، اما اگر چنانچه بنائى دارد ساخته شده ازقبيل خانه و خان و او بخواهد آن را مسجد كند و مردم را براى عبادت بدانجا بخواند بدوناينكه صيغه وقف بخواند مشكل است كه معاطاة اكتفاء شود، و همچنين استحال در كاروانسرا و پل .
مساءله 5 - اشكالى نيست در اينكه جائز است كسى راوكيل خود كند در وقف و اما در اينكه آيا فضولى هم در وقف جريان دارد يا نه اختلاف واشكال هست و بعيد نيست كه جريان داشته باشد لكن نزديك تر به احتياط خلاف آن است .
مساءله 6 - اقوى آن است كه در وقف بر جهات عامه نظير مسجد و قبرستان وپل و امثال اينها نيزا به قبول نيست ، و همچنين در وقف بر عناوين كلى نظير وقف بر فقراءو فقهاء و امثال آن ، و اما وقف خاص نظير وقف در اولاد واقف احتياط آن است كهقبول معتبر است يعنى موقوف عليهم بايد وقف راقبول كنند و در قبول آن لازم نيست اهل هر نسلى آن راقبول كند بلكه قبول نسل موجود كافى است هرچند موجودين همه صغير و يا بعضى ازآنان صغير باشند كه وليشان وقف را قبول مى كند، لكن اقوى آن است كه در وقف خاصنيز قبول معتبر نيست همچنانكه نزديك تر به احتياط آن است كه بگوئيم در وقف عام نيزقبول معتبر است و حاكم شرع و يا منصوب ازقبل او آن را قبول مى كند.
مساءله 7 - اقوى آن است كه در وقف حتى وقف عام قصد قربت معتبر نيست هرچند كهمعتبر دانستن آن در وقف خاص و عام به احتياط نزديك تر است .
مساءله 8 - در صحت وقف قبض شرط است و آن هم بايد به اذن واقف باشد.بنابرايندر وقف خاص بايد موقوف عليهم آن را از وقف و يا به اجازه اوتحويل بگيرند، و قبض طبقه اول ارث كافى از بقيه طبقات است بلكه قبض طبقهاول از نسل موجود كافى از قبض نسلهاى بعدى ، و اگر در طبقه او فردى يا افرادىقاصر وجود داشته باشند (مثلا صغير يا مجنون باشند) ولى آنان قائم مقام ايشان است درقبض و اگر از موجودين از طبقه اول بعضى قبض كردند و بعضى نكردند وقف تنها نسبتبه آن هائى كه قبض ‍ كرده اند صحيح است ، و اما در وقف عمومى كه چيزى وقف مى شودبراى جهات عامه و مصالح عمومى از قبيل مساجد و موقوفات آنها اگر واقف براى آن متولىو قيمى معين كرده باشد قبض آن متولى و يا قبض حاكم معتبر است و نزديكتر به احتياط آناست كه با وجود قيم به قبض حاكم اكتفاء نشود و اما اگر قيم معلوم نكرده باشد حتماحاكم باشد آن را تحويل بگيرد، و همچنين است وضع موقوفاتى كه براى عناوين كلىچون عنوان فقراء و عنوان طلاب وقف مى شود.حال آيا قبض بعضى از افراد اين عنوان كافى است ؟مثلا در وقف براى عنوان فقراء قبضيك فقير كافى است يا نه شايد اقوى همين باشد، البته اين در صورتى است كهموقوفه را تحويل آن فقير بدهد براى استيفاء حقى كه فقراء در آن موقوفه دارند مثلاخانه اى را كه وقف كرده براى سكناى فقراءتحويل يك فقير بدهد كه در آن سكنى گزيند و يا اگر اسبى را وقف كرده تا حاجيان باآن به حج بروند تحويل يك حاجى و زائر بدهد و او با آن حيوان به حج برود، البتهصرف استيفاء منفعت هم در قبض كافى نيست ممكن است دروازه باغى را كه وقف فقراء كردهبازبگذارد تا يك فقير از ميوه آن بخورد اين قبض نيست ، بلكه بايد آن فقير مستولىبر باغ شود و بعبارتى ديگر تحت اختيار او قرار گيرد بلكه اين طور استيفاء در موردولى عام يا خاص نيز كافى نيست .
مساءله 9 - اگر مسجد و قبرستانى را وقف كند كافى است كه يكنفر در آن مسجد نمازبخواند و در آن قبرستان يك نفر دفن شود، به شرطى كه آن نماز و اين دفن به اذنواقف و به عنوان تحويل گرفتن موقوفه باشد.
مساءله 10 - اگر پدر آن چه را كه دست اولاد صغار او است و همچنين هر صاحبولايتى آن چه كه در دست اوست وقف كند بر مولى عليه ديگر احتياج به قبض جديد ندارد،لكن نزديكتر به احتياط آن است كه نيت كند كه قبض فعليش از طرف مولى عليه باشدبلكه اين احتياط خالى از وجه نيست .
مساءله 11 - اگر عين موقوفه قبل از وقف در دست موقوف عليه باشد مثلا واقف آن راقبلا به عنوان امانت يا عاريه به وى داده بوده بعد از وقف احتياج به قبض جديد ندارد ولازم نيست آن مال را از دست موقوف عليه بگيرد و دوباره به عنوان وقف بدست او بدهد،بله بايد بقاء آن در دست موقوف عليه به اذن واقف باشد و احوط بلكه موجه تر آن استكه اذن در بقاء به عنوان وقفيت بوده باشد.
مساءله 12 - هرجا كه قبض متولى معتبر است و هرجا كه قبض وى كافى است مانندوقف بر جهات عامه اگر واقف توليت موقوفه را براى خود قرار دهد احتياج به قبضجديد ندارد بلكه همان قبضى كه فعلا و قبل از وقفحاصل بود كافى است ، لكن نزديكتر به احتياط آن است كه نيت كند كهمال بدان جهت كه او متولى آن است در دست وى باشد.
مساءله 13 - در قبض موقوفه فوريت معتبر نيست ، پس اگر عين مالى را زمانى وقفكند و در زمانى متاءخرتر آن را به قبض متولى برساند كافى است ، و وقف از لحظهقبض تمام مى شود نه از ابتداء اجراء صيغه .
مساءله 14 - اگرواقف قبل از قبض دادن موقوفه از دنيا برود وقفباطل است و آن مال به ارث برده مى شود.
مساءله 15 - در وقف دوام معتبر است و منظور از دوام اين است كه مدت برايش معين نكند،پس اگر بگويد: (من اين بستانرا تا يكسال وقف بر فقراء كردم وقفشباطل است ، حال آيا به عنوان حبس صحيح است يا آن همباطل است دو وجه است ، بله اگر منظورش از كلمه (وقف كردم )، (حبس ‍ كردم ) بوده بهعنوان حبس صحيح است .
مساءله 16 - اگر مالى را وقف كند بر طائفه اى كه دير يا زود منقرض مى شوند ومصرف بعد از انقراض را معلوم نكند، مثلا آن را وقف كند بر اولاد خودش و معلوم نكند كهعوائد موقوفه بعد از انقراض نسلش به چه مصرف برسد آيا بگوئيم وقف صحيح استو يا به عنوان حبس صحيح است و يا به كلىباطل است ؟اقوالى است كه اقوى همان قول اول است ، چيزى كه هست وقفى منقطع الآخر مىشود يعنى تا مدت وقف حقيقى است و بعد از انقراض و انقطاعنسل بخود واقف يا به ورثه (غير نسل نظير عموزاده ها و دائى زاده ها)منتقل مى شود، بلكه خارج شدن چنين موقوفه اى از ملك او در بعضى از صورمحل منع است .
مساءله 17 - ظاهرا وقف ابدى موجب زوال ملكيت واقف است و اما وقف منقطع الآخر هم اينطور باشد محل تاءمل است ، به خلاف حبس كه مالك حابس بر آن محبوسه باقى است واگر حابس از دنيا برود بعد از تمام شدن مدت آن ملك به ارث مى رود، و خود او نيز مىتواند در آن ملك تصرفات غير ناقله و غير منافى با منافع محبوس عليه بنمايد، اماتصرفات ناقله (از قبيل فروختن و بخشيدن ) جائز نيست ، بلكه ظاهر اين است كه حتى آنرا رهن هم نمى تواند بگذارد ولى در بعضى از صور حبس بقاء ملك حابس ‍محل منع است .
مساءله 18 - گفتيم اگر موقوف عليهم منقرض شوند ملك وقف به ورثه واقف برمى گردد حال آيا اين برگشت در حال مرگ واقف است و يا زمان انقراض ؟ دوقول است كه اظهر آن دو قول اول است و ثمره اين دوقول در اين مسئله روشن مى شود كه فرضا زيد ملكى را وقف كند براى عمرو، و فرزنداناو آن گاه خودش با داشتن دو فرزند از دنيا برود و پس از چندى يكى از آن دو فرزند باداشتن يك فرزند بميرد و در اين هنگام خانواده عمرو منقرض ‍ شوند (يعنى هيچ كس ازفرزندان عمرو زنده باقى نماند) بنابر قول دوم اين ملك تنها به پسر زيد مى رسد وبرادر زاده اش از آن محروم است و اما بنابر قولاول او نيز سهم پدر خود را مى برد.
مساءله 19 - يكى از موارد وقف منقطع الآخر اين مورد است كه شخصى ملك خود را وقفكند براى افرادى كه وقف بر آنان مشروع باشد و بعد از انقراض ‍ آنها وقف باشد براىجائى كه وقف بر آن نامشروع است ، مثل اينكه ملك خود را وقف كند براى زيد و فرزندان اوو اگر نسل زيد منقطع شد آن ملك وقف باشد براى كليسا و معبد يهوديان ، اين چنين وقفىنسبت به آن مشروع صحيح است و نسبت به غير آنباطل است .
مساءله 20 - وقف منقطع الآخر در صورتى كه با قرارداد خود واقف باشد مثلابگويد: وقتى اول فلان ماه شد ملك من موقوفه باشد بنابراحتياطباطل است ، بنابراحتياط آن است كه در راءس آن مدت دوباره صيغه وقف را بخواند و ايناحتياط ترك نشود، و اما اگر انقطاع اولش به حكم شرع باشدمثل اينكه واقف در اول ملك را وقف كند براى موردى كه شرعا صحيح نيست و سپس براىموردى كه شرعا صحيح است كه على الظاهر نسبت به آن چه شرعا صحيح است صحيح ونسبت به آن ديگرى باطل است ، و همچنين است در صورتى كه منقطع الآخر باشدمثل اينكه موقوف عليه در وسط از صلاحيت وقف بيفتد و اما دراول و آخر صلاحيت آن را دارا باشد كه على الظاهر وقف در دو طرف صحيح و در وسطباطل است ، و نزديكتر به احتياط آن است كه در منقطعالاول شرعى و نيز در منقطع الوسط وقتى صلاحيت پيدا مى شود كه وقف تجديد نشود.
مساءله 21 - اگر چيزى براى جهتى و يا براى كسى بدون در نظر داشتن جهت وعنوان وقف كند و در ضمن عقد شرط كند كه هرگاه خودش محتاج به آن شد به خودشبرگردد بنابر اقوى صحيح است ، و برگشت چنين وقفى به اين است كه مادام محتاجنشده وقف است كه در واقع يكى از مصاديق وقف منقطع الآخر است و اگر واقف از دنيا برود واگر مرگش قبل از پيدا شدن حاجت به موقوفه باشد به وقفيت باقى مى ماند و اگربعد از آن باشد ميراث مى شود.
مساءله 22 - در صحت وقف بنابراحتياط منجز بودن آن معتبر است ، و بنابراين اگرآن را معلق به شرطى كند كه حاصل شدنى است نظير آمدن زيد و ياحاصل نباشد و حصولش بعد از آن هم يقينى نباشد،مثل اينكه بگويد: (اين را وقف كردم به شرطى كه زيد در راءس ماه بيايد) بنابراحتياطباطل است ، بله معلق كردن وقف به شرطى كهحاصل است چه اينكه واقف بداند حاصل است يا ندانداشكال ندارد مثل اينكه بگويد: (من اگر امروز روز جمعه باشد اين ملك را وقف كردم ) و آنروز جمعه باشد ولى او نداند.
مساءله 23 - اگر بگويد: (اين ملك بعد از مرگ من وقف باشد) در صورتى كه ازگفتار او چنين فهميده شود كه اين سخن وصيت به وقف مى باشد، صحيح است و گرنهباطل است .
مساءله 24 - يكى از شرايط صحت وقف اين است واقف خوداز بين موقوف عليهم خارجسازد، پس اگر ملكى يا چيزى را براى خودش وقف كند صحيح نيست و اگر بر خودش وغير خودش وقف كند در صورتى كه به نحو شركت باشد نسبت به سهم خودشباطل است و نسبت به غير صحيح ، و اما اگر به نحو ترتيب باشد يعنى وقف كنداول براى خودش و سپس براى غير جزء وقف منقطعالاول و اگر به عكس وقف كند يعنى اول براى ديگران و سپس براى خودش جزء منقطعالآخر و اگر براى غير و سپس براى خود و در آخر براى غير باشد جزء منقطع الوسطخواهد بود كه حكم هر يك از اين سه صورت بيان شد.
مساءله 25 - اگر ملكى يا چيزى را بر غير خودش نظير اولادش يا فقراء مثلا وقفكند و شرط كند كه از درآمد آن قرضهاى او را بدهند و يا حقوق واجب مالى كه به گردناوست نظير خمس و زكات او را بپردازند و يا تا چندى كه زنده است خرج خود او كنند وقفباطل است ، چه اينكه قرضهايش ‍ رامطلق ذكر كرده باشد و چه معين نموده باشد، فرقىنيست بين اينكه در مخارج خودش مدت معلوم كرده باشد كه چندسال خرج او را بدهند و يا گفته باشد تا آخر عمر، و بين اينكه مقدار مخارجش را معين كردهباشد يا نكرده باشد، همه اينها وقتى است كه برگشت شرطش به وقف براى خود باشدو اما اگر برگشت شرط به اصل وقف نباشد واصل وقف بى شرط باشد لكن بر موقوف عليهم شرط كرده باشد كه بايد ديون مرابدهند و يا از منافع آن كه آن منافع ملك ايشان مى شود، مخارجم را بپردازند اقوى صحتآن است ، همچنانكه اقوى صحت وقف است با استثناء مقدارى از منافع آن كه آن را بدهكاراست . در صورت بطلان شرط صور مسئله مختلف است : در بعضى از صور ممكن است وقفرا نسبت به بعضى از موقوفه صحيح و نسبت به بعضىباطل دانست مثل اين صورت كه خود را با غير شركت دهد، و در بعضى از صور ازقبيل منقطع الاول مى شود كه على الظاهر نسبت به قسمت بعديش صحيح است لكن سزاوارآن است كه در موارد منقطع الاول احتياط ترك نشود به اينكه صيغه وقف را تجديد كند.
مساءله 26 - اگر در وقف باغ خودشرط كند كه ميهمانش و نيز هر كس كه از آن جا مىگذرد از ميوه آن باغ بخورد شرطش صحيح است ، و همچنين صحيح است اينكه شرط كندهزينه زندگى خودش و اهل و عيالش از عوائد آن جريان يابد هرچند كه مانند همسر دائمىواجب النفقه او باشند، البته اگر اين كار به عنوان نفقه واجبه نباشد كه بخواهد آن رادر ذمه ساقط كند و الا اگر چنين باشد برگشتش به وقف بر خود است .
مساءله 27 - اگر عين مالى را كه اجاره داده هنوز مدت اجاره تمام نشده آن را وقف كندصحيح است ، و اجاره به حال خود باقى مى ماند چيزى كه هست آن موقوفه در تتمه مدتمسلوب المنفعه است ، و اگر در اين حال يعنى بعد از تماميت وقف اجاره از طريق فسخ و يااقاله بهم مى خورد منفعت به خود واقف كه اجاره دهنده است بر مى گردد نه موقوف عليهم .
مساءله 28 - اشكالى نيست در اينكه جائز است واقف از اوقافى كه خود او بر جهاتعامه وقف كرده استفاده كند، نظير مسجدى كه ساخته و مدرسه وپل و خانه اى كه جهت منزل كردن مسافران بنا نهاده وامثال اينها، و اما از موقوفه اى كه جهت عناوين عامه ازقبيل فقراء محل وقف كرده عنوانى كه خودش همداخل آن عنوان بوده و يا بعد از وقف داخل شده اگر منظورش ‍ اين بوده كه منافع موقوفهبين فقراء توزيع شود اشكالى نيست در اينكه براى او كه خودش هم فقير شده جائزنيست سهم خود از منافع را بردارد، بلكه لازم است از همان هنگام وقف قصد كند از عنوانفقرا غير خودش را و نيتش خروج خود از موقوف عليهم باشد، و از اينقبيل يعنى از باب وقف بر عنوان است آن جا كه چيزى را وقف كند بر ذريه پدرش يا جدش(كه قهرا خودش هم يكى از آنهاست (و منظورش از وقف بر آنها توزيع منافع وقف بين آنها باشد كه همچنانكه متعارف و شايع در اينگونه وقفها همين است ، و اما اگر منظورش اينبوده كه مصرف موقوفه را بيان كند (همچنانكه غالبا در وقف بر فقراء و زوار و حجاجو امثال اينها منظور اين است اگر هنگام وقف خروج خود را از آن قصد كرده باشد اشكالىنيست در اينكه خود او خارج از موقوف عليهم است و جائز نيست از آن موقوفه برخوردارشود، و اما اگر چنين قصدى نكرده بلكه قصدش مطلق يا عام بوده به طورى كهشامل خودش نيز مى شده اقوى آن است كه خودش مى تواند از منافع آن برخوردار گردد،لكن احتياط خلاف آن است و استفاده نكردن از آن به احتياط نزديكتر است ، بلكه در جوازاستفاده از آن همين كه قصد خروج خود را نداشته باشد كافى است و خودش از آنهائى كهوى قصد دخول آنها را داشته سزاوارتر به استفاده از آن است .
مساءله 29 - در واقف شرط است اينكه به حد بلوغ رسيده باشد و در خواندن صيغهوقف قصد جدى نداشته باشد و از طرف كسى محجور نشده باشد و نيز از طرف حاكم بهخاطر سفاهت يا ورشكستگى محجور نشده باشد، بنابراين وقف كودك هرچند به دهسال رسيده باشد بنابر اقوى صحيح نيست ، بله از آن جا كه كودك دهسال وصيتش نافذ است (چنانچه خواهيم گفت ) اگر وصيت كند كه فلان ملك مرا بعد از منوقف كند صحيح است و وصى او مى تواند از طرف او آن را وقف كند.
مساءله 30 - در واقف اين قيد شرط نيست كه مسلمان باشد و بنابر اقوى آن چه كهوقفش براى مسلمان جائز است كافر نيز مى تواند آن را وقف كند و هرجا كه بايد اجازه دادكافر بر مذهب و كيش خودش باقى بماند وقتى هم كه طبق مذهب خودش انجام داده صحيحاست .
مساءله 31 - در آن چه كه قرار است وقف شود شرائطى معتبر است ، يكى اينكه عينباشد نه منعفت و ثانيا ملك واقف باشد و ثالثا داراى منفعتىحلال باشد در حالى كه عين آن به مقدار معتنابه باقى بماند و رابعا ديگران در آن عينحقى كه مانع تصرف موقوف عليهم باشد نداشته باشند و خامسا عينى باشد كه امكانقبضش باشد بنابراين وقف منافع و ديون صحيح نيست و نيز وقف كردن چيزى كه هرگزمملوك كسى نمى شود مانند انسان آزاد و همچنين وقف كردن خوك صحيح نيست و همين طور وقفكردن چيزى كه سود بردن از آن به از بين بردن آن است مانند خوراكيها و ميوه ها و نيزوقف كردن چيزى كه منفعت مقصوده آن منحصر در حرام باشد چون آلات لهو قمارباطل است ، و ملحق به اين آن منفعتى است كه در غير مورد وقفحلال است مانند بار بردن بوسيله حيوان لكن درخصوص وقف حرام شده است چون واقعحيوان را وقف كرده براى خصوص حمل و نقل شراب و دكان را وقف كرده براى انبار كردنآن و يا فروختن آن ، و بنابراصح وقف كردن ريحان براى بوئيدن صحيح نيست چونبقاء اين منفعت معتنابه نيست ، و نيز عين مالى كه به رهن داده شده نمى توان وقف كرد چونمتعلق حق مرتهن است و همين طور وقف كردن حيوانى كه فرار كرده و معلوم نيست كجاستصحيح نيست ، و از اين چند مورد گذشته هرچيزى كه بتوان عين آن را باقى گذاشت و ازمنافعش استفاده كرد و واجد شرائط بود وقفش ‍ صحيح است ازقبيل زمين و خانه و عقار و لباس و اسلحه و آلاتى كه منافع مباح دارد و درخت و قرآن وكتاب و زيور آلات و انواع حيوانات حتى سگى كه شراط مملوكيت را دارا است و گربه وامثال اينها.
مساءله 32 - در عين موقوفه شرط نيست كه همين آلان قابليت انتفاع داشته باشد،بلكه همين مقدار كافى است كه استعداد سوددهى داشته باشد هرچند كه مدتىطول بكشد، بنابراين وقف كردن حيوانى چون گوساله و كره اسب و نهالستانى كه بعداز چند سال به بار مى نشيند صحيح است .
مساءله 33 - منفعت مقصوده در وقف عمومى تر از منفعتى است كه در عاريه و اجارهمقصود است و در نتيجه شامل نماءها و ثمرات مى شود، بنابراين وقف كردن درخت براىميوه آن و گوسفند براى استفاده از پشم و شير و نتاج آن صحيح است .
مساءله 34 - وقف از نظر موقوف عليهم دو قسم است : يكى وقف خاص و آن عبارت استاز وقف براى شخصى و يا اشخاصى معين ازقبيل اولاد و ذريه واقف يا وقف براى زيد و ذريه او، و ديگرى وقف عام و آن عبارت است ازوقف بر جهتى عمومى و مصلحتى همگانى نظير وقف كردن مسجد وپل و كاروانسرا و يا وقف بر عنوان عام نظير عنوان فقراء و ايتام وامثال اينها.
مساءله 35 - در وقف خاص معتبر است كه درحين وقف موقوف عليه موجود باشد، پسوقف ابتدائى بر كسى كه هنوز به دنيا نيامده و يا كسى كه به زودى به دنيا مى آيد وحتى بر جنينى كه مثلا در رحم مادر است صحيح نيست ، و مراد به وقف ابتدائى وقفابتدائى وقفى است كه اولين موقوف عليه آن موجود نباشد و كسى هم از طبقه او نيزموجود نباشد، پس اگر ملكى را وقف كند بر فرزندش كه در رحم مادر است و ساير همطبقه هاى او يعنى ساير فرزندانش كه موجودند و يا وقف كند بر فرزندش كه در رحماست و بر ورثه طبقه دومش كه موجودند به طورى كه اگر فرزند متولد شود آنها نيزشريك او در وقف باشند بدون اشكال صحيح است ، همچنانكه صحيح است وقف كند بر اولادموجودش و اولادى كه بعدا برايش متولد مى شود چه اينكه بعديها را شريك موجودينقرار دهد و يا بين آن ها و موجودين ترتيبى بگذارد بلكه لازم نيست كه در هر زمان موقوفعليه موجود متولد شده باشد، پس اگر وقف كند بر فرزند موجودش و بر فرزند آنفرزند بعد از فوت پدرش و آن پدر قبل از تولد فرزندش كه نوه واقف است از دنيابرود وقف على الظاهر صحيح است و موقوف عليه بعد از مرگ او همان فرزندى است كههنوز متولد نشده ، پس شخصى كه وقف كردن او صحيح نيست آن كسى است كه اصلا وجودندارد و يا به صورت حمل وجود يافته كه واقف ابتدائى و استقلالى بر چنين كسىصحيح نيست اما وقف تبعى و دنباله اى اشكال ندارد.
مساءله 36 - در وقف بر عنوان عام لازم نيست مصداق آن عنوان در هر زمانى موجودباشد بلكه همين مقدار كافى است كه فعلا در بعضى از اوقات پيدا مى شود و امكاناينكه در هر زمانى پيدا شود نيز هست ، پس اگر بستانى را وقف كند مثلا بر فقراء اينشهر و در زمان وقف هيچ فقيرى موجود نباشد لكن به زودى پيدا خواهد شد وقف صحيح است، و اين جزء وقفهاى منقطع الاول نيست همچنانكه اگر درحال وقف موجود بوده بعد ناياب شود جزء وقف منقطع الوسط نيست بلكه آن بستان همچنانبر وقفيتش ‍ باقى است و بايد عوائد آن حفظ شودبراى روزى كه موقوف عليه آن پيداشود.
مساءله 37 - در موقوف عليه يقين شرط است پس اگر بگويد اين ملك را وقف كردمبر يكى از دو نفر يا يكى از دو مسجد صحيح نيست .
مساءله 38 - ظاهرا وقف بر ذمى و مرتد ملى مخصوصا اگر رحم واقف باشد صحيحاست و اما بر كافر حربى و مرتد فطرى محلتاءمل است .
مساءله 39 - وقف بر جهاتى كه در شرع حرام است و يا باعث كمك بر معصيت مىشود مثلا آن چه زمينه ساز زنا يا راهزنى يا نوشته شدن كتبضلال مى شود صحيح نيست ، و همچنين وقف بركليساها و معابد يهوديان و آتشكده ها كهبا درآمد آن وقف خرابى هاى اين اماكن مومت شود و يا هزينه خدمتگذارانش يافرش و آويزه هاو ساير شئون آن تاءمين گردد صحيح نيست ، بله اگر واقف كافر باشداشكال ندارد.
مساءله 40 - اگر مسلمانى ملكى را بر فقراء و يا خصوص فقراى شهرش وقف كندمنصرف به فقراء مسلمين است و شامل فقراء كفار نمى شود، بلكه ظاهر اين است كه اگرواقف شيعه باشد نيز منصرف به فقراء شيعه خواهد بود (مگر آن كه واقف صريحابگويد وقف كردم بر فقراء چه مسلمان باشد و چه كافر، چه شيعه باشد و چه غيرشيعه )، و همچنين اگر كافرى وقف كند بر فقراء منصرف مى شود به فقراء هم كيشاگر واقف يهودى است به فقراء يهودى اگر مسيحى است به فقراء مسيحى و همچنين بلكهظاهر اين است كه اگر سنى هم ملكى را بر فقراء وقف كند منصرف است به فقراء هممذهبش ، بله ظاهر اين است كه مختص به سنى هاى هم مذهبش نباشد پس ‍ وقف حنفىشامل فقير حنفى و شافعى و ساير مذاهب مى شود.
مساءله 41 - اگر افراد عناوينى كه موقوف عليه است منحصر به چند نفر معدود مثلاوقف كرده باشد بر فقراء محله خودش و يا بر فقراء روستاى كوچك بايد منافعموقوفه بين همه آنها تقسيم شود، واما اگر محصور نباشد ديگر لازم نيست تقسيم منافعآن فراگير باشد لكن نزديك تر به احتياط اين است كه با زياد بودن درآمد موقوفهبه همه آن فقراء داده شود، البته همه عرفى نه همه حقيقى پس اگر آن منافع را بينجماعت معتنابهى به حسب مقدار آن درآمد تقسيم كند كافى است .
مساءله 42 - اگر چيزى را وقف كند بر فقراء قبيله اى نظير قبيله بنى فلان وافراد اين قبيله متفرق باشد متولى نمى تواند به چند نفر از آنان كه حاضرند بدهدبلكه واجب است جستجو كند و سهم آن را به آنان برساند، و اگر بدست آوردن آمار دقيقهمه دشوار باشد واجب است بنابراحتياط به مقدار امكان آمارگيرى كند نه به مقدارى كهبه حرج بيفتد، بله اگر عدد فقراء قبيله محصور نباشد مانند قبيله بنى هاشم آن وقتجائز است در تقسيم عوائد موقوفه بهمان ساداتى كه در دسترس هستند اكتفاء نمايد،همچنانكه اگر وقف بر جهت بود نه به عنوان جائز است به مصارفى كه دردسترس استاكتفاء شود و تحقيق براى يافتن مصرفى ديگر واجب نيست .
مساءله 43 - اگر چيزى را وقف كند بر عنوان مسلمانان اين وقفشامل مى شود هر كسى را كه شهادتين را اقرار داشته باشد البته در صورتى كه واقفغير اهل مذهب خود را نيز مسلمان بداند، و اگر شخصى امامى مذهب چيزى را وقف كند بر عنوانمؤ منين تنها شامل دوازده امامى ها مى شود و همچنين است اگر وقف كرده باشد بر شيعه .
مساءله 44 - اگر چيزى را وقف كند بر راه خدا مصرفش هر چيزى است كه وسيله كسبثواب باشد و همچنين است اگر وقف كرده باشد بر كارهاى خير.
مساءله 45 - اگر چيزى را وقف كند بر ارحام خودش يا بر اقارب خودش ، مرجع درتشخيص اقارب عرف است ، و اما اگر وقف كند بر اقرب فالاقرب ارحام آن وقت ارحام اوترتيبى خواهند بود و ترتيب آن همان طبقات ارث است .
مساءله 46 - اگر وقف كند بر فرزندانششامل دختران و پسرانش و نيز شامل فرزند خنثاى او مى شود، و تقسيم عوائد موقوفه دربين آنان مساوى است ، و اگر وقف كرده باشد بر نوه هاى خودشامل كليه نوه هاى دخترى و پسرى او مى شود چه پسر باشند و چه دختر و تقسيم دراينجا نيز به طور مساوى است .
مساءله 47 - اگر بگويد: (اين خانه را وقف كردم بر ذريه خودم ) همشامل پسرانش مى شود، هم دخترانش هم بلاواسطه و هم با واسطه ، در نوه ها نيز همدختران و هم پسران و طبقات بعدبا طبقات سابق شريكند، و بين آنها طبق سرشمارى و بهطورى مساوى تقسيم مى شود، و همچنين است اگر گفته باشد: (اين را وقف كردم بر اولادم واولاد اولادم ) چون ظاهر اين دو عبارت نيز تعميم همه طبقات است ، بله اگر گفته بود: (اينراوقف كردم بر اولادم و سپس بر فقراء) و يا (برادرم و اولاد اولادم و سپس بر فقراء)بعيد نيست كه مختص باشد بر بطن اول در اول و بر دو بطن در دوم و مخصوصا درصورت اول اين اختصاص روشن تر است .
مساءله 48 - اگر گفته باشد: (اين را وقف كردم بر اولادم نسلا بعدنسل و بطنا بعد بطن ) ظاهر و متبادر از آن به حسب فهم عرف اين است كه ميانة بطونترتيب نهاده تا از بطن سابق كسى باقيمانده نوبت به افراد بطن لاحق نمى رسد، درنتيجه هيچ پسرى با پدر خود و هيچ برادرزاده اى با عموى خود در بردن سهم از عوائدموقوفه شريك نمى شود.
مساءله 49 - اگر از خارج وقفيت چيزى بر ذريه معلوم شود ولى به دست نيايد كهواقف همه بطون را در يك مرتبه قرار داده و يا بين آن ها ترتيب نهاده ظاهر اين است كهسهم طبقه اول قطع است ولى در مابقى ميانه همه بطون بايد قرعه بيندازند.
مساءله 50 - اگر گفته باشد: (اين را وقف كردم بر اولاد ذكورم ) عوائد موقوفهمختص به ذكور از هر طبقه اى خواهد بود و شامل ذكور از دختران نمى شود.
مساءله 51 - اگر موقوفه اى به نحو ترتيب وقف شده باشد كيفيت تقسيم تابعقرارى است كه واقف معين كرده ، گاهى مى شود كه ترتيب را بين طبقه سابق و طبقه لاحققرار داده و رعايت الاقرب فالاقرب به واقف را نموده كه در اين صورت هيچ فرزند باوجود پدرش سهم نمى برد و هيچ برادرزاده اى با وجود عمويش و عمه اش و هيچ خواهرزادهاى با خاله و دائى خود شريك نمى شود، و گاه مى شود كه ترتيب را تنها بين پدران ازهر طبقه و فرزندان آن ها قرار داده پس اگر در يك طبقه چند برادر باشند و بعضى ازآنان اولاد داشته باشند مادام كه پدر زنده است آن اولاد سهم نمى برد، و اما اگر پدر ازدنيا رفت اولاد او با عموهايش در يك طبقه و يك رديف واقع مى شود و واقف از اين دو قسمترتيب هر يك را كه بخواهد مى تواند قرار دهد.
مساءله 52 - اگر گفته باشد: (اين را وقف كردم براى اولادم طبقه بعد از طبقه )، دراين صورت اگر يكى از فرزندانش از دنيا برود بچه هاى او سهم پدر خود را مى برندو اگر يكى از آن بچه ها بميرد و فرزند داشته باشد سهم او را پسر او مى گيرد واگر يكى از فرزندان واقف چند فرزند دارد سهم پدر را طبق سرشمارى و به طور مساوىبين خود تقسيم مى كنند، و اگر يكى از فرزندانش بدون فرزند از دنيا رفت سهم او راكسى مى برد كه در طبقه او واقع است و آن فرزندى كه سهم پدر خود را گرفته از آنچيزى نمى برد و با اهل آن طبقه شريك نمى شود.
مساءله 53 - اگر چيزى را وقف بر علماء كرده باشد منصرف است به علماء شريعتو شامل غير آنان يعنى دكتران در طب و نجوم و حكمت نمى شود.
مساءله 54 - اگر چيزى را وقف كرده باشد براهل يكى از عتبات چون نجف اشرف مثلا عوايد آن مختص به كسانى است كه نجف وطن اصلىآنها و يا وطن اتخاذى آنان باشد و شامل زائرين و مسافرينى كه به آن شهر آمد و شددارند نمى شود.
مساءله 55 - اگر وقف كرده باشد بر مشتغلين در نجف ازاهل تهران مثلا عوائد آن مختص به كسانى است كه به نجف مهاجرت كرده اند براىاشتغال بعلم و شامل تهرانيهائى كه از تهران اعراض كرده و در نجف توطن كرده اند نمىشود.
مساءله 56 - اگر چيزى را وقف كرده باشد بر مسجدى در صورتى كه مصرف آن رامعين نكرده باشد منافع موقوفه صرف در تعمير مسجد و روشنائى و فرش و خادم آن مىشود، اگر چيزى زياد آمد آن را به امام مسجد مى دهند.
مساءله 57 - اگر چيزى را وقف كرده باشد بر يكى از مشاهد مشرفه عوائد آنصرف مى شود در تعمير و روشنائى و خدام حقوق بر آن كه پاره اى كارهاى مربوط بهآن شهر را انجام مى دهند.
مساءله 58 - اگر چيزى را وقف كرده باشد بر سيدالشهدا صلوات الله عليه عوائدآن صرف مى شود در اقامه تعيه براى آن جناب يعنى اجرت قارى و روضه خوان و آن چهكه در اينگونه مجالس معمول است كه براى مستمعين و ديگران خرج مى كنند.
مساءله 59 - اشكالى نيست در اينكه واقف نمى تواند بعد از تمام شدن وقف موقوفعليه را تغيير دهد مثلا بعضى از افرادى كهمشمول وقف هستند استثناء كند يا بعضى از افرادى كهمشمول نيستند داخل نمايد مگر آن كه در ضمن عقد وقف داشتن چنين اختيارى را براى خود شرطكرده باشد، و حال آيا با اينكه شرط كرده مى تواند آن را عملى سازد يانه ؟بعيد نيستكه مطلقا جائز نباشد نه در جهت داخل كردن كسى كه خارج است و نه خارج كردن كسى كهداخل است ، در نتيجه پس اگر در ضمن عقد وقف چنين اختيارى را براى خود شرط كرده باشدشرطش باطل است بلكه وقفش نيز (على اشكال )باطل خواهد بود، مثل اينكه در ضمن عقد وقف شرط كرده باشد كه اگر خواست وقف را ازموقوف عليهم گرفته به كسانى و يا به كسى بدهد كه به زودى به دنيا خواهد آمد،بله اگر وقف كرده باشد بر جماعتى تا زمانى كه آن كس كه قرار است متولد شود بهدنيا آيد و بعد از به دنيا آمدنش ‍ تنها وقف بر او باشد بلااشكال صحيح است .
مساءله 60 - اگر وقفيت چيزى مسلم باشد ولى مصرف آن فعلا معلوم نباشد ولو بهخاطر اينكه فراموش كرده باشد، اگرآن چه كه يقينى است ،مثل اينكه معلوم نباشد واقف اين ملك را وقف كرده بر فقراء و يافقهاء عوائد آن را در موردىخرج مى كنند كه محل تصادق هر دو عنوان است يعنى فقيه فقير، و اما اگر محتملات با همجمع شدنى نيستند اگر احتمالات محصور و معدود باشند مثلا نميدانند اين موقوفه وقف شدهبر فلان مسجد و يا فلان زيارتگاه و يا آيا وقف شده بر فقراء اين شهر يا فقراء آنشهر قرعه مى اندازند و طبق آن عمل مى كنند، و اما اگر محتملات بسيار زياد باشند دراينجا نيز دو صورت است اگر عناوين و اشخاص غير محصورندمثل اينكه احتمال مى دهند وقف باشد بر ذريه يكى از افراد فلان كشور و طريقى همنباشد كه آن يكفر به وسيله آن شناخته شود منافع چنين موقوفه اى به حكممجهول المالك است كه بنابراحتياط بايد آن را به اذن حاكم شرع صدقه دهند، و بهتر آناست كه تصدق را از بين محتملات بيرون نبرند يعنى اگر يكى از محتملات فقراء هستندبه فقراء همان كشور بدهند. و صورت دوم اين است كه مردد باشد بين جهات غير محصورهمثل اينكه بدانند كه اين موقوفه وقف شده بر جهتى از جهات ولى ندانند آن جهت مسجد استيا شهريا پل يا عزادارى سيدالشهداء عليه السلام يا كمك به زوار و چنداحتمال ديگر بايد منافع موقوفه صرف در وجوه خيريه شود به شرطى كه از موردمحتملات خارج نگردد يعنى در ميانه همان چندمحتمل مصرف شود.
مساءله 61 - اگر عين موقوفه اى كه به طور اطلاق وقف شده منافع جديدى و ميوههاى متنوعى پيدا كند موقوف عليهم همه آنان را مالك مى شود، مثلا اگر گوسفند است مالكپشم جديد و شير و نتاج و هر منفعت جديد ديگرش مى شود و در درخت ونخل ميوه و استفاده از سايه و برگ و شاخه هاى خشك شده آن بلكه و غير شاخه خشك ازشاخه هائى كه براى هرس بريدنش لازم است و نيز جوانه هايش مالك مى شوند، و آياوقف مى تواند بعضى از منافع را وقف كند و بعضى را نكند؟در نتيجه موقوف عليهم تنهابتوانند از بعضى از منافع استفاده كنند نه از همه آن اقوى آن است كه جائز است .
مساءله 62 - اگر ملكى را وقف كند براى مصلحتى و سپس آن مصلحت از رسم بيفتدمثلا وقف براى مسجد يا مدرسه يا پل و سپس اين اماكن ويران شود و ديگر تعميرش ممكننباشد و يا از محل حاجت بيفتد يعنى بى مصرف شود مثلا نمازگذارى براى مسجد و طلبهاى براى مدرسه و عابرى براى عبور از پل نباشد و اميدى هم به اينكه روزى دوباره ايناماكن مورد حاجت قرار گيرد نباشد بايد عوائد آن ملك در مصارف جز خرج شود، و نزديكتربه احتياط آن است كه در مصرفى صرف شود كه از جنس همان مصلحت باشد و اگر ممكننشد الاقرب فالاقرب از آن رعايت گردد.
مساءله 63 - اگر مسجدى خراب شود عرصه آن از مسجديت خارج نمى شود و همهاحكام مسجد را دارد مگر در بعضى از فروض ، و همچنين است اگر قريه اى كه در آنمسجدى هست به كلى ويران گردد مسجد آن همچنان مسجد است و احكام مسجد را دارد.
مساءله 64 - اگر خانه اى را وقف كند بر فرزندانش و يا بر فقراى ايشان اگروقف را مطلق بگذارد آن خانه منفعتش وقف است ، نظير اينكه قريه اى يا مزرعه اى ياكاروانسرائى و يا چيز ديگرى مثل اينها را وقف كرده باشد كه موقوف عليهم تنها مالكمنفعت آنند مى توانند از آن استفاده كنند و استفاده را بين خود تقسيم كنند مثلا آن را اجاره دهندو به هر طريق ديگرى كه از نظر كميت و كيفيت مطابق دستور واقف باشد از آن بهره كشىنمايند، و اگر واقف كيفيتى براى تقسيم منافعش ذكر نكرده آن منافع بين موقوف عليهمبالسريه مى شود، و اگر وقف كرده براى سكونت فرزندان همه فرزندان حق سكناى درآن را دارند و هيچ يك نميتواند سكناى آن را به خود اختصاص دهد كه اين وقف انتفاع مىگويند و بنابراين حق ندارند آن را اجازه دهندحال اگر خانه گنجايش سكناى همه را داشت همه در آن سكونت مى گيرند و اگر در بينآنان نزاعى در گرفت اين گفت من فلان اتاقش را مى خواهم آن ديگرى هم خواست در همان جابنشيند اگر واقف متولى معين كرده باشد او حق نظر دارد و معين كند چه كسى كجا بنشيند واگر معين نكرده باشد مرجع حل اختلاف قرعه است ، و اگر بعضى از فرزندان نخواستنددر آن جا سكونت كنند حق ندارند از ساكنين اجاره حصه خود را مطالبه كنند مگر آن كهساكنين مانع از سكونت آنها شده باشند زيرا آنها خودشان به اختيار خود و بدون وجودمانعى خارجى سكونت نكرده اند، و اما اگر آن خانه گنجايش سكونت همه را نداشته باشداگر با هم توافق كردند كه هر يك مدتى در آن سكونت كنند و باصطلاح نوبت بگذارندكه هيچ وگرنه نظر متولى متبع است ، متولى از طرف واقف هر كه را اجازه داد او در آن جاسكونت مى كند، وگرنه واقف متولى معين نكرده مرجع قرعه است قرعه بنام هركس خارجشد او سكنا مى كند و ديگران حق ندارند اجاره حصه خود را از او مطالبه كنند.
مساءله 65 - ميوه اى كه در حال وقف كردن ، بر درخت موجود است متعلق به موقوفعليهم نيست بلكه بر ملك واقف باقى است ، و همچنين حملى كه درشكم حيوان درحال وقف آن موجود است بله در پشم گوسفند و شير موجود در پستانشاشكال هست كه بايد احتياط ترك نشود.
مساءله 66 - اگر واقف بگويد: (اين را وقف كردم بر اولاد اولادم )شامل همه بطون مى شود، و همچنانكه قبلا گذشتحال اگر قيد ترتيب كرده باشد (مثلا قيد كرده باشد كه تا از بطن سابق كسى باقىهست بطن لاحق از وقف حق ندارد) وبا تصريح به شريك كرده باشد گفته باشد همهبطون با هم شريكند طبق آن عمل مى شود، و همچنين اگر سهم طايفه اى از طايفه ديگربيشتر قرار داده باشد (مثلا گفته باشد ازنسل من اگر عالمى پيدا شد او فلان مقدار بيشتر ببرد) و يا نداده باشد، و نيز اگر زنو مرد را برابر يا نابرابر كرده باشد بايد طبق دستورشعمل شود، و اما اگر هيچ يك از اين امور بيان نشده باشد مقتضاى اطلاق شركت دادن همهيعنى زن و مرد است به طور مساوى و بدون ترتيب (چون فرض كرديم كه گفته است براولادم و اولاد اولادم ) و اما اگر گفته باشد (بر اولادم و سپس اولاد اولادم ) اين عبارت بهطور قطع ترتيب را نسبت به اولاد بى واسطه و باواسطه اش مى رساند، اما نسبت بهبطن هاى بعدى و يا واسطه ظاهر آن عبارت اين است كه دلالت بر ترتيب بين آنها ندارديعنى اولاد اولاد او با فرزندانشان در يك مرتبه هستند و يا بهم سهم مى برند مگر آن كهقرينه و شاهدى در بين بوده باشد كه بفهماند نسلهاى بعدى هم مانندنسل اويند كه با وجود پدران فرزندان سهم نمى برند و ذكر ترتيب بين فرزندان خودواقف فرزندان آنان از باب مثال بوده و منظور اين بوده كه بفهماند تا ابد ترتيب بينسلسله پدران و فرزندان برقرار است و وقف در هر عصرى متعلق است به الاقربفالاقرب بواقف .

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation