بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب بازگشت به نهج البلاغه, تهران بنیاد نهج البلاغه   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     fehrest -
     index - بازگشت به نهج البلاغه
     kh0001 - بازگشت به نهج البلاغه
     KH0002 - بازگشت به نهج البلاغه
     KH0003 - بازگشت به نهج البلاغه
     KH0004 - بازگشت به نهج البلاغه
     KH0005 - بازگشت به نهج البلاغه
     KH0006 - بازگشت به نهج البلاغه
     KH0007 - بازگشت به نهج البلاغه
     KH0008 - بازگشت به نهج البلاغه
     KH0009 - بازگشت به نهج البلاغه
     KH0010 - بازگشت به نهج البلاغه
     KH0011 - بازگشت به نهج البلاغه
     KH0012 - بازگشت به نهج البلاغه
     KH0013 - بازگشت به نهج البلاغه
     KH0014 - بازگشت به نهج البلاغه
     KH0015 - بازگشت به نهج البلاغه
     KH0016 - بازگشت به نهج البلاغه
     KH0017 - بازگشت به نهج البلاغه
     KH0018 - بازگشت به نهج البلاغه
     KH0019 - بازگشت به نهج البلاغه
     KH0020 - بازگشت به نهج البلاغه
     KH0021 - بازگشت به نهج البلاغه
     KH0022 - بازگشت به نهج البلاغه
     KH0023 - بازگشت به نهج البلاغه
 

 

 
 

ضرورت حكومت

مسأله بعدى ، مسأله ضرورت حكومت است . اين بحث در نهج البلاغه در مقابل جريان خاصى مطرح مى‏شود و هميشه همينطور بوده است . يعنى گرايشهاى قدرتمندانه . در يك جامعه ، هميشه كسانى يافت مى‏شوند كه مايلند براى خود حيثيت و قدرت فردى كسب كنند . روال عمومى جامعه را براى خودشان قبول ندارند .

مى‏خواهند كه از ضرورتهايى كه يك زندگى جمعى بر دوش انسانها مى‏گذارد ،

خودشان را رها كنند و تن به زير بار قراردادهاى اجتماعى و جمعى ندهند . از اين گرايشها هميشه در جوامع وجود داشته ، امروز هم هست ، در آينده هم تا وقتى كه اخلاق انسانى كامل و درست نشود ، چنين گرايشهايى وجود خواهد داشت . اينها مانند آن جمعى هستند كه در يك كشتى سوارند و مايلند در آنجايى كه خودشان نشسته‏اند ،

[ 16 ]

كشتى را سوراخ كنند . در يك قطار دارند حركت مى‏كنند و مايلند آن واگون يا آن اتاقى كه آنها را حمل مى‏كند ، در يك جايى كه به نظر آنها خوش آب و هواست بايستد ، و اگر لازم باشد كه همه قطار هم با آنها بايستد حرفى ندارند . آنها به ضرورتهايى كه يك زندگى جمعى بر انسان تحميل مى‏كند ، به مقتضاى طبيعت اجتماعى انسان ، تسليم نمى‏شوند .

اگر اين گرايشهاى قدرتمندانه و قدرت گرايانه در جامعه ، محل بروزى پيدا كنند ،

سرانجام به هرج و مرج منتهى مى‏شود . حضرت على « عليه السلام » در مقابل اين گرايشها مى‏گويد : « لا بدّ للنّاس من امير » 3 . على « عليه السلام » اين جمله را در مقابل جريان بخصوصى مى‏گويد . جريانى كه ضرورت حكومت را نفى مى‏كند ، و اگر على الباطن از گرايش قدرتمدارى ، قدرت‏گرايى ناشى مى‏شود ، اما على الظاهر لعابى از فلسفه بر روى اين انگيزه كشيده شده ، و اين همان است كه در زمان امير المؤمنين « عليه السلام » بود .

خوارج ، عده‏اى صادقانه و از روى اشتباه ، اما يقينا عده‏اى از روى غرض ، مى‏گفتند :

« لا حكم الاّ للّه » 4 ، « و در حقيقت يعنى ما در جامعه حكومتى لازم نداريم » .

امير المؤمنين « عليه السلام » اين كلمه « لا حكم الاّ للّه » ، را برايشان معنى مى‏كند و اشتباه آنها را توضيح مى‏دهد . هرگز باور نمى‏كنيم كه اشعث بن قيس كه رئيس خوارج است دچار اشتباه بوده است . و باور نمى‏كنيم كه دستهاى سياستمدار رقيبان موذى مولى على « عليه السلام » در ايجاد اين گرايش ظاهرا الهى و توحيدى نقش نداشته‏اند .

اينها مى‏گفتند حكومت خاص خداست ، ما حكومت نمى‏خواهيم ، ولى مقصود واقعى آنان اين بود كه حكومت على « عليه السلام » را نمى‏خواهيم . اگر على « عليه السلام » آن روز تسليم اين مغلطه واضح مى‏گشت ، يا تسليم هيجان اجتماعى مردمى كه ساده دلانه اين سخن باطل را قبول كرده بودند مى‏شد و از صحنه كنار مى‏رفت ، آنوقت همانهائى كه گفته بودند ما حكومت لازم نداريم ، مدعيان حكومت مى‏شدند و قدم در صحنه مى‏گذاشتند .

امير المؤمنين « عليه السلام » مى‏گويد : نه ، در جامعه حكومت لازم است : « كلمة حقّ يراد بها الباطل » 5 . اين سخن حقى است ، اين بيان ، بيانى قرآنى است : كه « اِن الْحُكْمُ اِلاّ لِلّهِ » 6 : حكم و حكومت متعلق به خداست ، اما به اين معنى نيست كه جامعه مدير

[ 17 ]

نمى‏خواهد : « نعم انّه لا حكم الاّ للّه و لكن هؤلاء يقولون لا إمرة الاّ للّه » 7 . اينها مى‏خواهند بگويند اداره جامعه را هم خدا خودش بايد به عهده بگيرد و هيچ كس غير از خدا حق ندارد مدير جامعه باشد ، يعنى بايد جامعه بدون مدير بماند : « و انّه لا بدّ للنّاس من امير برّ أو فاجر » 8 . اين يك ضرورت اجتماعى است ، يك ضرورت طبيعى و انسانى است كه جامعه به يك اداره كننده احتياج دارد ، به يك مدير نيازمند است ، مدير خوب باشد يا مدير بد . ضرورت زندگى انسانها ايجاب مى‏كند كه مديرى وجود داشته باشد . « لا حكم الا للّه » كه اينها مى‏گفتند در حقيقت مى‏خواستند حكومت على « عليه السلام » را كه از آن ناراضى بودند نفى كنند . در حاليكه « لا حكم الاّ للّه » ،

« انداد اللّه » را نفى مى‏كرد ، حاكميتى در عرض حاكميت خدا و رقيب حاكميت اللّه را نفى مى‏كرد . حاكميت على « عليه السلام » ، حاكميتى در عرض حاكميت خدا نبود ، محو در حاكميت خدا بود ، در طول حاكميت خدا بود ، سرچشمه گرفته از حكومت اللّه بود ،

و امير المؤمنين « عليه السلام » اين مسأله را روشن مى‏كند . در يك جامعه اگر حكومتى با اين وضع يعنى منشاء گرفته از حاكميت اللّه وجود داشته باشد ، آن وقت است كه هر حركتى نشان دهنده مفهوم انحرافى « لا حكم . . . » باشد ، يك حركت ضد الهى و ضد علوى است و امير المؤمنين « عليه السلام » آن روز با اين حركت با قاطعيت تمام برخورد كرد ، و خوارج را كه به راه حق باز نمى‏آمدند ، به شدت كوبيد .

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation