بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب هنر از دیدگاه مقام معظم‏رهبری, ( )
 
 

بخش های کتاب

     01 - هنر از ديدگاه مقام معظم‏رهبرى حضرت آيت الله خامنه اى
     02 - هنر از ديدگاه مقام معظم‏رهبرى حضرت آيت الله خامنه اى
     03 - هنر از ديدگاه مقام معظم‏رهبرى حضرت آيت الله خامنه اى
     04 - هنر از ديدگاه مقام معظم‏رهبرى حضرت آيت الله خامنه اى
     05 - هنر از ديدگاه مقام معظم‏رهبرى حضرت آيت الله خامنه اى
     06 - هنر از ديدگاه مقام معظم‏رهبرى حضرت آيت الله خامنه اى
     07 - هنر از ديدگاه مقام معظم‏رهبرى حضرت آيت الله خامنه اى
     08 - هنر از ديدگاه مقام معظم‏رهبرى حضرت آيت الله خامنه اى
     fehrest - هنر از ديدگاه مقام معظم‏رهبرى حضرت آيت الله خامنه اى
 

 

 
 

ضميمه‏ى 2
پيام به كنگره‏ى بزرگداشت هشتصدمين سال تولد شيخ مصلح الدين سعدى شيرازى.تاريخ:4/9/363

بسم الله الرحمن الرحيم

برگزارى كنگره‏ى بزرگداشت‏شاعر و نويسنده‏ى بزرگ پارسى مصلح الدين سعدى شيرازى ازجمله شايسته‏ترين اقدامات در عرصه‏ى ادب و فرهنگ انقلابى اين روزگار است.

تجليل سعدى،تنها تجليل شعر و نثر شيوا نيست،تجليل اخلاق و حكمت و معرفت‏بليغ و رسا نيز هست،و در اين دوران كه انقلاب مبارك اسلامى پهنه‏ى زندگى ما مردم ايران زمين را قلمرو ارزشهاى اسلامى ساخته،و حكمت و معرفت را در جايگاه شايسته‏ى خود نشانيده، بجاست كه ذكر جميل سعدى بر زبان ارزش‏گذاران آن ارزشها و ياد او در خاطر رهروان آنواديها مكرر و مؤكد گردد.

اينجانب فراهم آورندگان و دست‏اندركاران اين مجمع تحقيقى و ادبى و هنرى را صميمانهسپاس مى‏گويم،و اين ابتكار را بزرگ و ارجمند مى‏شمارم.

بى‏شك سعدى يكى از پايه‏هاى بناى استوار ادب پارسى و محصول شعر و نثر او تشكيل‏دهنده‏ى يكى از برازنده‏ترين اندامهاى پيكره‏ى شكوهمند فرهنگ كنونى ماست.پند سعدى كه مايه گرفته از معارف قرآن و حديث است همواره نقش زرين خاطر پند آموزان،و بيان فصيح و صريح او،راز گشاى‏گنجينه‏هاى معانى براى ملتهاى جوينده و مشتاق بوده است. و امروز مانند هميشه عزيزترين هديه‏ى احباب سخن و ارباب خرد را مى‏توان در بدايع طيبات ديوان او و زيباترين گلهاى انديشه بشرى را در گلستان مصفاى نظم و نثر او جست ويافت.

شرف سعدى بر بسيارى از سرايندگان پارسى در آن است كه قدر سخن را نشكسته و آنرا دست مايه‏ى تقرب و ارتزاق نساخته است.بسى اندك‏اند زبان آورانى كه گوهر آسمانى سخن را در پاى اهريمنان زمانه نريخته و تيغ ستم را بدان صيقل نداده باشند.سعدى يكى از اين نادرگان است كه اگر گاه زبان به ستايش گشوده،در ساغر زرين مدح خود جز داروى شفابخش و گاه تلخ پند و اندرز نريخته است.

شعر و نثر فاخر اين جهانديده‏ى انسان شناس صادق،همواره پيامى را با خود حمل كرده است،يا از منبع وحى و گنجينه‏ى قرآن و حديث و يا از پرتو دل و احساس صاف و بى‏غش خود او.

شيوه‏ى سخن بى‏تكلف و شفاف او نيز امتياز ديگر اين آموزگار بزرگ مردمى و محبت است. كلام او چون جوى آب زلالى،ذره ذره‏ى جان مستمع را سيراب مى‏كند و بى‏هيچ غبار تصنع، بر دل او مى‏نشيند.بسيارند آنها كه در هر دو قلمرو نظم و نثر،سمند فصاحت تاخته‏اند،اما فقط سعدى است كه شعرى روان چون نثر و نثرى آهنگين چون شعر پديد آورده و آميخته‏ى (×) شگفت آورى از مضمون و تركيب و معنى و لفظ در هر دو عرصه فراهم ساخته است.

بارى اينك،بهانه‏اى براى ابراز شيفتگى به اين سخن ساز معنى پرداز فراهم آمده و بجاست كه كلام او كه قرنها خاطر حزين و شاد را به خود مشغول كرده و از عشق و جوانى تا ضعف و پيرى را در برگرفته و آداب صحبت را به پير و برنا آموخته و رازهاى تربيت را براى عالم و عارف گشوده،امروزه حد آن نگهداشته و حق آن گزارده شود و اين حق گزارى بدون معرفتدرست او،ممكن نخواهد شد.

اين كنگره بايد گوشه‏هاى ناشناخته‏ى شخصيت‏سعدى و درخشندگى هنر او را بشناساند و راه بهره‏جويى نسل انقلابى امروز از اين گنجينه‏ى قيمتى را هموار سازد.شايسته‏ترين تجليل سعدى همين است و جمهورى اسلامى اين را براى همه‏ى چهره‏هاى جاودانه‏ى هنر و ادبياتسالم مردمى،كارى لازم و وظيفه‏اى حتمى مى‏شناسد.

ادبيات انقلاب بر آن نيست كه بناى فرهنگ و ادب تاريخى اين كشور را از جاى بركنده،بجاىآن چيزى از نو تدارك بيند.

گذشته‏ى ادب و هنر ما،ميراث ارزشمندى است كه بايد ادبيات انقلاب را مايه و توان ببخشد. مشعل هدايت‏گر شعر و هنر انقلابى،بر بام اين قلعه‏ى شكوهنده‏ى استوار خواهد توانست تا همه آفاق هنرپذير و سخن شناس را بپوشاند و نورافشانى كند.اگر چه در اين ميان سعدى شيراز از آن رو كه غالبا زبان و دل را پر بار از ارزشهايى مى‏داشته كه امروزه به بركت انقلاب، فضاى زندگى مردم را فرا گرفته است،از امتيازى ويژه برخوردار است،ليكن حمايت از آفرينشهاى شعرى و هنرى در نظام جمهورى اسلامى،چيزى الهام گرفته از قرآن و روش پيامبر خدا و پيشوايان معصوم عليهم السلام است،و انقلاب اسلامى در محتواى خودجانب‏دار و حق گزار هنر و ادبيات است.

ادبيات و هنر به عنوان زبانى براى تعبير والاترين انديشه‏هاى اسلامى،در تاريخ اسلامجايگاهى ممتاز داشته و امروز نيز بايد داشته باشد.

شكى نيست كه انقلاب سمت ادبيات و هنر را تغيير مى‏دهد و آنرا در جهتى كه پسنديده و مقبول است مى‏افگند.اين به نوبه‏ى خود شاعران و هنرمندان و اديبان را به:آنان كه اين دگرگونى بنيادين را برمى‏تابند،يا دستكم با آن به خصومت‏برنمى‏خيزند،و آنانكه از سر دشمنى و عناد باچرخش انقلابى شعر و ادب مى‏ستيزند،تقسيم مى‏كند.اين ماجراى هميشگى تحولات اجتماعى در همه جاى جهان بوده و اكنون نيز هست.ماجرايى كه در اين انقلاب شكوهمند اسلامى ما نيز تكرار شد،و كسانى را در باره‏ى سرنوشت همآوايى هنر و ادببا اين انقلاب دچار ترديد و نگرانى ساخت.

حقيقت آن است كه انقلاب مخصوصا آنجا كه متكى بر ذهن و دل و تلاش توده‏هاى انسانى‏ست‏خود زاينده‏ى شعر و ادب و هنر است زيرا كه اينها همه مقولاتى انسانى و مردمى‏اند.هر جا مردم هستند ادبيات هست و شعر و هنر هست،و آنچنان هست كه مردممى‏انديشند و مى‏خواهند و هر چه جز آن است نه دل نشين است و نه ماندگار.

انقلاب اسلامى ما علاوه بر اين،فرآورده‏هاى ذهن و دل انسان را حرمتى عظيم مى‏نهد.زيرا به انسان اعتقادى عظيم دارد،از اين روى حركت ادبيات و هنر در جامعه‏ى انقلابى ما على رغم قدر ناشناسى و ناسازگارى برخى از سرايندگان و سازندگان بريده از مردم به توقف و ركود نينجاميد،و روگردانى آنها كه نخواستند جوشش انقلابى مردم را بشناسند و ارج نهند،بهخمود و سكون اين جوشش نرسيد.

جوانه‏هاى ادب و هنر انقلابى در همان جهت كه سر انگشت انقلاب اشارت مى‏كرد،روييدن گرفت و بسيارى از آفرينندگان سخن به نداى انقلاب پاسخ گفتند و ما براى هنر و ادبياتفارسى آينده‏اى باشكوهتر و شيواتر از هميشه را انتظار مى‏بريم.

نكته‏اى كه ذكر آنرا مفيد مى‏شمرم،آن است كه انقلاب براى حركت‏سازنده‏ى خود در انتظار اين و آن نمى‏ماند.اين رهروانند كه براى جدا نماندن از قافله‏ى حيات و كمال بايد گردونه‏ى انقلاب را دريابند و بدان چنگ زنند.صلاى انقلاب به همه‏ى سرايندگان و نويسندگان و هنرمندان در حقيقت،دعوت به رستگارى و جاودانگى‏ست و اين محصول تجربه‏هاىهميشگى‏تاريخ است.

در پايان سخن بار ديگر از فراهم آورندگان اين كنگره‏ى بزرگ سپاسگزارى كرده،به همه‏ى ميهمانان ايرانى و خارجى،حضور در اين مجمع را خوش آمد مى‏گويم و توفيق همه را ازخداوند متعال مسالت مى‏كنم.

قصه-نمايشنامه

...وضع قصه نويسى خوب نيست‏يعنى پيشرفتش كم بوده است.ما در (دوران) گذشته قصهنويس خوب در ايران نداشتيم،در حاليكه سابقه‏ى قصه نويسى در كشور ما نسبة قديمى‏ست. (1)

...اگر بد آموزى در آن بود،كج انديشى در آن بود،اغوا در آن بود و تهمت و افترا و فحاشى و بدزبانى در آن بود،غير اسلامى‏ست. (2)

قصه نويسى از جنبه‏ى هنرى،هيچ چيز خاصى كه بتوان آن را معيار اسلامى يا غير اسلامى بودن دانست،وجود ندارد.هر چه كه بتواند قصه را زيباتر و هنرمندانه‏تر كند،نه تنها اشكالىندارد،بلكه بهتر است،نمايشنامه هم همينطور. (3)

در زمان خودمان هم،در آن دوران محنت‏بزرگ تاريخ ملت ايران كه...آمده بودند تا همه چيز اين مردم را غارت كنند و ببرند،مى‏ديديم استعدادهاى بسيار برجسته‏اى در زمينه‏ى شعر،در زمينه‏ى قصه نويسى،در زمينه‏ى نمايشنامه و فيلم و عكس و چيزهاى ديگر وجود داشت امااين سرچشمه‏ها را با دستهاى آلوده‏ى خودشان آلودند. (4)

بارها اتفاق افتاده كه از خواندن يا ديدن يا شنيدن آثار ذوق و فعاليت هنرى عزيزان اين نسل، غالبا مربوط به همين حوزه‏ى انديشه و هنر،تحت تاثير قرار گرفته‏ام،به شدت منقلب شده‏ام. خيلى اوقات فيلمنامه‏ها يا نمايشنامه‏ها يا شعرها...مرا به شدت متاثر كرده و از شوق اشكريخته‏ام. (5)

بايد به سراغ نويسندگان خوب،شاعر خوب،نمايشنامه نويس خوب،و قصه نويس خوب برويد و آنها را دعوت كنيد زيرا هستند كسانى كه با شما نيستند اما بر شما هم نيستند و مى‏تواننددر خدمت انقلاب قرار بگيرند. (6)

در زمينه‏ى سوژه‏ها و موضوعات،خوشبختانه در مورد شعر،قصه و ديگر آثار هنرى امروز موضوع آنقدر زياد داريم كه لازم نيست دنبال موضوع بگرديم...جنگ،خود يكى از سوژه‏هاى شعر برانگيز،قصه برانگيز و نمايشنامه برانگيز است چه مانعى دارد كه تصوير يك شبانه روز يك نفر را در سنگر،به رشته‏ى تحرير در آوريم...خطورات ذهنى اين انسان سنگرى،اين انسان مجاهد و فداكار و تجسم شهيد را...يك قصه نويس زيبا ترسيم كند و بنويسد...البته كسى كه اين كار را مى‏خواهد بكند،بايد خود در سنگر رفته باشد...اين سوژه‏اى است كه تمام مسائل جنگ عراق بر عليه ايران‏مى‏تواند در آن جاى بگيرد.«گردشى در اهواز و دزفول وسوسنگرد»خود يك قصه،يك گزارش است كه از هر قصه‏اى شيرين‏تر است. (7)

شما اگر ملاحظه كنيد،مى‏بينيد كه اين اثر جاويدان‏«بى‏نوايان‏»هيچوقت كهنه نخواهد شد، لااقل تا وقتى كه اين فرهنگ مانوس ما در عالم وجود دارد،چنين است.و يك بخش عمده‏ى اين اثر،جنگ‏هاى داخلى فرانسه است‏يعنى جنگهاى جمهوريخواهان بر ضد بساط لطنت‏بعد از ناپلئون.و با اينكه اين كتاب قصه است،وقتى بخوانيد مى‏بينيد كه مملو از تاريخ است و تاريخ فرانسه را از اواسط دوران ناپلئون شرح كرده تا حدود سالهاى 1850 و 1860 ميلادى و دوران بعد از ناپلئون و پادشاهان از خانواده‏هاى بوربن‏ها،لذا بهترين وسيله و سوژهبراى نوشتن يك داستان همين است و ما الآن اين سوژه را داريم. (8)

از جمله مسائل ديگرى كه براى گفتن و نوشتن وجود دارد،براى مثال،مساله ضد انقلاب است.من هميشه پيش خودم فكر مى‏كردم كه فرضا بعضى از چيزهايى را كه ما در ذهنمان ترسيم مى‏كنيم،اگر به صورت هنر مجسم يعنى فيلم يا نمايش در آيد،اثرش صد چندان خواهد بود...حتى همان فيلم‏«شاه دزد»...چيزى كه در اين اثر وجود داشت...پوشالى بودن كارهاى ضد انقلاب و انگيزه‏هايشان بود...در اين اثر مشخصا ترسيم شده بود كه،به هنگام مبارزه‏اى كذايى،بر ضد جمهورى اسلامى هم،از كوچك‏ترين هوسهاى حيوانى خودشان منصرف نمى‏شوند...پس اگر چنين اثر جالبى در زمينه‏ى مسائل گروهكها ترسيم و منتشر شود،اثر زيادى خواهد داشت،به نظر من سوژه‏هايى كه امروز در دست داريم كم نظير است،لذا بايد هنرمند را به طرف اين سوژه‏ها سوق داد. (9)

بايد مايه‏هاى هنرى‏تان را هر چه ممكن است قوى كنيد.ضعف‏هاى مختلف را برطرف كنيد،اغماض نكنيد.

در جامعه‏ى ما،نقد تا كنون به نظر من مصداق درستى نداشته است جز اسما.يك عده به يكديگر فحاشى مى‏كردند و دروغ تحويل هم مى‏دادند و اسمش را هم نقد مى‏گذاشتند.به هر حال،نمى‏توانم بگويم هيچ ولى خيلى كم نقد واقعى وجود داشت،الآن هم متاسفانه نقد هنرنيست.شما اينك به زبانى خوب و شيرين و آموزنده نقادى را شروع كنيد. (10)

تئآتر-سينما

تئآتر در جمهورى اسلامى،اصالت و والايى خود را در بيان دردها و بازگويى قصه‏ى ظلوميت‏بشريت در بند در مى‏يابد.صحنه‏ى اين نمايش عظيم به وسعت زيستگاه مستضعفان خاك است و هنر بازيگرانش:ستيز با ظلم،فرياد در برابر ظالم و حمايت از مظلوم و تكنيكآن:ايثار جان در راه آرمان و نتيجه‏اش:پيروزى خون بر شمشير. (11)

تئآتر و ديگر هنرهايى كه در نيم قرن اخير يعنى در روزگار غربت و محكوميت ارزشهاى اسلامى و تهاجم همه جانبه به آن،وارد كشور ما شد،به طور طبيعى بر پايه‏اى غير اسلامى بنا گشت و در جهت مغاير و حتى متضاد با مفاهيم اسلامى رشد كرد.غرب زدگانى كه نخستين رويش اين رشته‏هاى اساسى هنر را در كشور اسلامى ما ارائه مى‏كردند،از اسلام كاملا بيگانه و با آن معارض بودند.و لذا بتدريج اين تصور را در ذهن همه مخصوصا نسلهاى نوخاسته بر مى‏انگيختند كه تئآتر و سينما داراى طبيعتى غير مذهبى و ضد مذهبى‏ست و نمى‏توان ونبايد از آن براى ارائه‏ى پيام‏هاى اسلام بهره‏گرفت. (12)

در تئآتر غير از محتوى،نوع بازى هم مى‏تواند اسلامى باشد يا نباشد.فرضا زنى كه لباس مردى را يا مردى كه لباس زنى را پوشيده،شرعا حرام است،چه آن زن آيه‏ى قرآن بخواند ياسخن شهوت‏انگيزى بر زبان آورد. (13)

اواخر دهه‏ى 30 و در طول دهه‏ى چهل كه تئآتر و سينماى پيشرو تدريجا به گرايشهاى چپ نيز آميخته شد،جنبه‏ى ضد دينى در آن برجسته‏تر و واضح‏تر گشت...دستگاه جبار...براى مقابله با رواج اسلام انقلابى هر گرايش ضد دينى،هر چند چپ،را تاييد مى‏كرد و متقابلا هر پديده‏اى را كه ممكن بود از رشد عقيده و ايمان اسلامى خبر دهد،زير فشار مى‏گذاشت...در چنين اوضاعى بود كه هنر،به ويژه هنرهاى نوپا از جمله تئآتر و سينما،به سمت‏بيگانگى و نيزستيزه‏گرى با ارزشهاى دينى پيش رفت...بيشتر فرآورده‏ها سر ستيز با مذهب نيز داشت. (14)

...فرو ريختن نظام طاغوت و حاكميت ارزشهاى اسلامى مسير همه چيز را عوض كرد... زمينه‏ى رشد هنر،و مهم‏تر،جهت گيرى درست و سالم آن را فراهم ساخت.هنر باطل،بى‏پشتوانه شد و هنر حق،عرصه‏ى جولان و شكوفايى يافت. (15)

اگر جوانان معتقد ما...با بهره‏گيرى از سوژه‏هاى بديع و بى‏نظيرى كه صحنه‏هاى انقلاب و جنگ تحميلى در اختيار آنان قرار داده و نياز مبرمى كه...به هنر نمايش احساس مى‏شود، همت‏خود را صرف تئآتر و سينماكنند و تكنيك و محتواى آن را پيش ببرند،پس از چندى انقلاب اسلامى خواهد توانست‏برجسته‏ترين آثار هنرى در اين رشته‏ها را به دنيا عرضه كند وبشريت‏به آثار ارزشمندى كه در واقع هداياى انديشه‏ى الهى و اسلامى‏اند،دست‏يابد. (16)

پيام همين خونها و حكايت پر ماجراى ايثارگريهاى رزم آوران تاريخ ساز اسلام،بهترين موضوع و محتوايى‏ست كه به كمك هنر و ابزار و تكنيك مناسب آن،رسالت تئآتر در جمهورىاسلامى را به نحو شايسته‏اى به انجام مى‏رساند. (17)

از برادران عزيز اين گروه نمايش بسيار متشكر و ممنونم...حقا و انصافا خيلى خوب بود...اين نمونه و مظهرى‏ست از كارهاى هنرى قوى و پيچيده و هنرى بسيار ممتاز و فاخر در خدمت هدفهاى انقلابى،و با پيامها و محتواهاى انقلابى بسيار عالى...حقيقة صحنه‏ى انقلاب خود عرصه‏ى يك نمايش عظيم،...و اين حركت عظيم مردم ما براى دنيا واقعا تازه و جديد است...و معلم اين عشق و ايثار،اين حركت و اين معنويت عالى هم امام عزيز بزرگوار ماست كه حقا پيشاهنگ اين قافله است و مردم بايد از آنچه كه در وجود اين شخصيت عظيم و بزرگ مى‏يابند و مى‏بينند،راه انبياء را به درستى پيدا كنند.و پيدا هم كرده‏اند و به همين دليل استكه ما به آينده‏ى اين حركت مردمى بسيار خوش بين هستيم. (18)

اميدوارم كارهاى بعدى را هم روى صحنه بياوريد و مضامين قوى و پيامهاى نو و جديد را با التزام به محور اصلى انقلاب و متن انقلاب كه حركت امام عزيزمان است،به مردم تعليم دهيدو از دست اندركاران وزارت ارشاد وبرادرانى كه مسؤول اين كار بودند،صميمانه تشكر مى‏كنم. (19)

شما برادران عزيز،حقايق بسيارى را با زبان نمايش بيان كرديد و اين زبان،زبانى بسيارقوى‏ست. (20)

پى‏نوشتها:

1) -شكوهنده به ضم‏«ش‏»يعنى هيبت دارنده و بكسر شين يعنى ترسنده،بنابر اين در اينجابضم شين خوانده شود.

2) -سخنرانى افتتاحيه‏«تالار حوزه انديشه و هنر»،15/12/1363.

3) -گفتگو با اعضاى واحد فرهنگى روزنامه جمهورى اسلامى‏»،26/11/1360.

4) -همانجا.

5) -سخنرانى افتتاحيه‏«تالار حوزه انديشه و هنر»،15/12/1363.

6) -همانجا.

7) -گفتگو با اعضاى‏«واحد فرهنگى روزنامه جمهورى اسلامى‏»،26/11/1360.

7) -همانجا.

8) -گفتگو با اعضاى‏«واحد فرهنگى روزنامه جمهورى اسلامى‏»،26/11/1360.

9) -همانجا.

10) -سخنرانى افتتاحيه در«تالار حوزه‏ى انديشه و هنر»،15/12/1360.

11) -پيام به‏«يادواره تئآتر هفدهم شهريور»،17/6/1361.

12) -پيام به‏«دومين جشنواره تئآتر دانشجويان كشور»،14/8/1365.

13) -گفتگو با«واحد فرهنگى روزنامه جمهورى اسلامى‏»،26/11/1360.

14) -پيام به‏«دومين جشنواره تئآتر دانشجويان كشور»،14/8/1365.

15) -همانجا.

16) -همانجا.

17) -پيام به‏«يادواره تئآتر 17 شهريور»،17/6/1361.

18) -سخنرانى‏«در جمع هنرمندان‏»،

19) -همانجا.

20) -همانجا.