بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب صحیفه نور جلد 21, امام خمینی (ره) ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     SAHIFE01 -
     SAHIFE02 -
     SAHIFE03 -
     SAHIFE04 -
     SAHIFE05 -
     SAHIFE06 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

انـــتـــصـــاب حـــجـــت الاســـلام آقـاى حـاج شيخ رسول منتجب نيا به نمايندگى امخام ورياستسازمان عقيدتى !!! سياسى شهربانى
بسمه تعالى
جناب حجت الاسلام آقاى حاج شيخ رسول منتجب نيا دامت افاضاته
ايـن جـانـب از زحـمـات ارزشمند جناب حجت الاسلام آقاى حاج شيخ محمد مهدى موحدى كرمانىنـمـايـنـده خـود و مسؤ ول محترم عقيدتى !!! سياسى شهربانى جمهورى اسلامى ايران كهفـردى فـاضـل و مـتـديـن و دلسـوز اسـلام و انـقـلاب مى باشند، تشكر مى نمايم . خدماتبـسـيـار سـودمـنـد ايـشـان بـه تـمـامـى پـرسـنـل شـهـربـانـىقابل تقدير است .
از آنـجـا كه ايشان به علت كسالت قبلى خود استعفا نموده و درخواست كرده اند كه فردىديـگـر ايـن كـار را بـه عـهـده گـيـرد، جـنـاب عـالى كـه فـردىفـاضـل و مبارز و دلسوز اسلام و انقلاب مى باشيد را به نمايندگى از طرف خود و نيزبـه ريـاسـت عـقـيـدتى !!! سياسى شهربانى جمهورى اسلامى ايران منصوب مى نمايم .امـيـدوارم جـنـاب عـالى هـمـچـون آقـاى مـوحـدى از تـلاش در راه اسـلام و خـدمـت بـهپـرسـنـل عـزيـز شـهـربـانـى كـوتـاهـى نـنـمـايـيـد. مـوفـقـيـت شـمـا را از خـداونـدمتعال خواستارم .
والسلام عليكم
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 25/11/67
پيام درباره انتشار كتاب كفرآميز آيات شيطانى
بسمه تعالى
انا لله و انا اليه راجعون
به اطلاع مسلمانان غيور سراسر جهان مى رسانم مؤ لف كتاب آيات شيطانى !!! كه عليهاسـلام و پـيامبر و قرآن تنظيم و چاپ و منتشر شده است !!! همچنين ناشرين مطلع از محتواىآن ، مـحـكـوم بـه اعـدام مـى بـاشـنـد. از مسلمانان غيور مى خواهم تا در هر نقطه كه آنان رايـافـتـنـد، سـريعا آنها را اعدام نمايند تا ديگر كسى جرات نكند به مقدسات مسلمين توهيننـمـايـد و هـر كس در اين راه كشته شود، شهيد است انشاءالله . ضمنا اگر كسى دسترسىبه مولف كتاب دارد ولى خود قدرت اعدام او را ندارد، او را به مردم معرفى نمايد تا بهجزاى اعمالش برسد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 29/11/67
اطـــلاعــيه دفتر امام خمينى در مورد توبه سلمان رشدى (نويسنده كتاب آيات شيطانى)
بسمه تعالى
رسانه هاى گروهى استعمارى خارجى به دروغ به مسؤ ولين نظام جمهورى اسلامى نسبتمـى دهـنـد كـه اگـر نويسنده كتاب آيات شيطانى توبه كند، حكم اعدام درباره او لغو مىگردد. حضرت امام خمينى مدظله فرمودند: اين موضوع صددرصد تكذيب مى گردد. سلمانرشـدى اگـر تـوبـه كـنـد و زاهـد زمـان هـم گـردد، بـر هـر مـسـلمـان واجـب اسـت بـا جـان ومـال ، تـمـامـى هـم خـود را بـه كـار گـيـرد تـا او را بـه دركواصـل گـردانـد. حـضـرت امـام اضـافه كردند: اگر غير مسلمانى از مكان او مطلع گردد وقـدرت ايـن را داشـته باشد تا سريعتر از مسلمانان او را اعدام كند، بر مسلمانان واجب استآنـچـه را كـه در قـبـال ايـن عـمـل مـى خـواهـد بـه عـنـوان جـايـزه و يـا مـزدعمل به او بپردازند.
تاريخ : 3/12/67
پـــيـــام امـــام خـــمـيـنـى خـطـاب بـه مـراجـع اسـلام ، روحـانـيون سراسر كشور و... درمورداستراتژى آينده انقلاب و حكومت اسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
خـدمـت حضرات روحانيون سراسر كشور و مراجع بزرگوار اسلام ، مدرسين گرام و طلابعزيز حوزه هاى علميه و ائمه محترم جمعه و جماعات دامت بركاتهم .
صـلوات و سلام خدا و رسول خدا بر ارواح طيبه شهيدان خصوصا شهداى عزيز حوزه ها وروحانيت . درود بر حاملان امانت وحى و رسالت پاسداران شهيدى كه اركان عظمت و افتخارانـقـلاب اسـلامـى را بـر دوش تـعـهـد سـرخ و خـونـيـن خـويـشحـمل نموده اند. سلام بر حماسه سازان هميشه جاويد روحانيت كه رساله علميه و علميه خودرا بـه دم شـهـادت و مـركب خون نوشته اند و بر منبر هدايت و وعظ و خطابه ناس از شمعحـيـاتشان گوهر شب چراغ ساخته اند. افتخار و آفرين بر شهداى حوزه و روحانيت كه درهـنـگـامـه نـبـرد رشـتـه تـعـلقـات درس و بـحـث و مـدرسـه را بـريـدنـد وعقال تمنيات دنيا را از پاى حقيقت علم برگرفتند و سبكبالان به ميهمانى عرشيان رفتند ودر مجمع ملكوتيان شعر حضور سروده اند.
سـلام بـر آنـان كـه تـا كـشـف حـقـيـقت تفقه به پيش تاختند و براى قوم و ملت خود منذرانصادقى شدند كه بندبند حديث صداقتشان را قطرات خون و قطعات پاره پاره پيكرشانگـواهـى كرده است و حقا از روحانيت راستين اسلام و تشيع جز اين انتظارى نمى رود كه دردعـوت بـه حـق و راه خـونـين مبارزه مردم خود، اولين قربانى ها را بدهد و مهر ختام دفترششـهـادت بـاشـد. آنـان كه حلقه ذكر عارفان و دعاى سحر مناجاتيان حوزه ها و روحانيت رادرك كـرده انـد در خـلسـه حـضـورشـان آرزويـى جـز شـهـادت نـديده اند و آنان از عطاياىحضرت حق در ميهمانى خلوص و تقرب جز عطيه شهادت نخواسته اند. البته همه مشتاقانو طالبان هم به مراد شهادت نرسيده اند. يكى چون من عمرى در ظلمات حصارها و حجاب هامـانـده اسـت و در خـانـه عـمـل و زنـدگـى جـز ورق و كـتـاب مـنـيـت نـمـى يـابد و ديگرى دراول شـب يـلداى زنـدگـى سـيـنـه سـيـاه هـوس هـا را دريـده اسـت و بـا سـپيده سحر عشق عقدوصـال و شـهـادت بـسـتـه اسـت . و حـال من غافل كه هنوز از كتم عدم ها به وجود نيامده ام ،چـگـونـه از وصـف قـافـله سـالاران وجـود وصـفـى بـكـنـم ؟ مـن وامثال من از اين قافله فقط بانگ جرسى مى شنويم ، بگذارم و بگذرم . ترديدى نيست كهحوزه هاى علميه و علماى متعهد در طول تاريخ اسلام و تشيع مهمترين پايگاه محكم اسلام
در برابر حملات و انحرافات و كجروى ها بوده اند. علماى بزرگ اسلام در همه عمر خودتـلاش نـمـوده انـد تـا مـسـايـل حـلال و حـرام الهـى را بـدوندخل و تصرف ترويج نمايند.
اگـر فـقـهـاى عـزيـز نـبودند، معلوم نبود امروز چه علومى به عنوان علوم قرآن و اسلام واهل بيت !!! عليهم السلام !!! به خورد توده ها داده بودند. جمع آورى و نگهدارى علوم قرآنو آثـار و احـاديـث پـيـامبر بزرگوار و سنت و سيره معصومين !!! عليهم السلام !!! و ثبت وتبويب و تنقيح آنان در شرايطى كه امكانات بسيار كم بوده است و سلاطين و ستمگران درمـحـو آثـار رسـالت هـمـه امـكانات خود را به كار مى گرفتند، كار آسانى نبوده است كهبـحـمـدالله امـروز نتيجه آن زحمات را در آثار و كتب با بركتى همچون كتب اربعه و كتابهـاى ديـگـر مـتـقـدمـيـن و مـتـاخـريـن از فـقـه و فـلسـفـه ، ريـاضـيـات و نـجـوم واصول و كلام و حديث و رجال ، تفسير و ادب و عرفان و لغت و تمامى رشته هاى متنوع علوممـشـاهـده مـى كـنـيـم . اگـر مـا نـام ايـن هـمـه زحـمـت و مـرارت را جـهـاد فـىسبيل الله نگذاريم ، چه بايد بگذاريم ؟
در بعد خدمات علمى حوزه هاى علميه سخن بسيار است كه ذكر آن در اين مختصر نمى گنجد.بـحـمـدالله حـوزه هـا از نـظـر مـنـابـع و شـيوه هاى بحث و اجتهاد غنى و داراى ابتكار است .تصور نمى كنم براى بررسى عميق همه جانبه علوم اسلامى طريقه اى مناسب تر از شيوهعلماى سلف يافت شود. تاريخ بيش از هزار ساله تحقيق و تتبع علماى راستين اسلام گواهبـر ادعـاى مـا در راه بـارور سـاخـتـن نـهـال مـقـدس اسـلام اسـت . صـدهـاسـال اسـت كـه روحـانـيـت اسـلام تـكيه گاه محرومان بوده است ، هميشه مستضعفان از كوثرزلال مـعـرفـت فقهاى بزرگوار سيراب شده اند. از مجاهدات علمى و فرهنگى آنان كه بهحـق از جـهاتى افضل از دماء شهيدان است كه بگذريم ، آنان در هر عصرى از اعصار براىدفـاع از مـقـدسـات ديـنـى و مـيـهـنـى خـود مـرارت هـا و تـلخـى هـايـىمتحمل شده اند و همراه با تحمل اسارت ها و تبعيدها، زندان ها و اذيت وآزارها و زخم زبان ها،شـهـداى گـرانـقدرى را به پيشگاه مقدس حق تقديم نموده اند. شهداى روحانيت منحصر بهشـهـداى مـبـارزه و جـنـگ در ايـران نيستند، يقينا رقم شهداى گمنام حوزه ها و روحانيت كه درمسير نشر معارف و احكام الهى به دست مزدوران و نامردمان ، غريبانه جان باخته اند زياداست .
در هر نهضت و انقلاب الهى و مردمى علماى اسلام اولين كسانى بوده اند كه بر تارك جبينشـان خـون و شـهـادت نـقش بسته است . كدام انقلاب مردمى اسلامى را سراغ كنيم كه در آنحـوزه و روحـانـيـت پـيـش كـسـوت شـهـادت نـبـوده انـد و بـر بـالاى دار نرفته اند و اجسادمـطـهـرشـان بـر سنگفرش هاى حوادث خونين به شهادت نايستاده است ؟ در 15 خرداد و درحـوادث قـبـل و بـعـد از پـيروزى ، شهداى اولين ، از كدام قشر بوده اند؟ خدا را سپاس مىگـذاريـم كـه از ديـوارهـاى فـيـضـيـه گـرفـتـه تـاسـلول هـاى مخوف و انفرادى رژيم شاه و از كوچه و خيابان تا مسجد و محراب امامت جمعه وجـمـاعـات و از دفـاتر كار و محل خدمت تا خطوط مقدم جبهه ها و ميادين مين ، خون پاك شهداىحـوزه و روحـانـيت افق فقاهت را گلگون كرده است و در پايان افتخارآميز جنگ تحميلى نيزرقـم شـهـدا و جـانـبـازان و مـفـقودين حوزه ها نسبت به قشرهاى ديگر زيادتر است . بيش ازدوهزار و پانصد نفر از طلاب علوم دينيه در سراسر ايران در جنگ تحميلى
شـهـيـد شـده اند و اين رقم نشان مى دهد كه روحانيت براى دفاع از اسلام و كشور اسلامىايران تا چه حد مهيا بوده است .
امـروز نـيـز هـمـچـون گـذشته شكارچيان استعمار در سرتاسر جهان از مصر و پاكستان وافغانستان و لبنان و عراق و حجاز و ايران و اراضى اشغالى به سراغ شيردلان روحانيتمـخـالف شـرق و غـرب و مـتكى به اصول اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله و سلمرفـتـه اند و از اين پس نيز جهان اسلام هر از چند گاه شاهد انفجار خشم جهانخواران عليهيـك روحـانـى پـاك بـاخـتـه اسـت . عـلمـاى اصـيـل اسـلام هـرگز زير بار سرمايه داران وپـول پـرستان و خوانين نرفته اند و همواره اين شرافت را براى خود حفظ كرده اند و اينظـلم فـاحـشـى اسـت كـه كـسـى بـگـويـد دسـت روحـانـيـتاصـيل طرفدار اسلام ناب محمدى با سرمايه داران در يك كاسه است . و خداوند كسانى راكـه ايـن گـونـه تبليغ كرده و يا چنين فكر مى كنند، نمى بخشد. روحانيت متعهد، به خونسـرمـايه داران زالو صفت تشنه است و هرگز با آنان سر آشتى نداشته و نخواهد داشت .آنـهـا بـا زهد و تقوا و رياضت درس خوانده اند و پس از كسب مقامات علمى و معنوى نيز بههمان شيوه زاهدانه و با فقر و تهيدستى و عدم تعلق به تجملات دنيا زندگى كرده اندو هرگز زير بار منت و ذلت نرفته اند. دقت و مطالعه در زندگى علماى سلف ، حكايت ازفـقـر و نـهـايـتا روح پر فتوت آنان براى كسب معارف مى كند كه چگونه در پرتو نورشمع و شعاع قمر تحصيل كرده اند و با قناعت و بزرگوارى زيستند.
در تـرويـج روحـانـيـت و فـقـاهـت نـه زور سـرنـيـزه بـوده اسـت ، نـه سـرمـايـهپول پرستان و ثروتمندان بلكه هنر و صداقت و تعهد خود آنان بوده است كه مردم آنانرا بـرگـزيـده انـد. مخالفت روحانيون با بعضى از مظاهر تمدن در گذشته صرفا بهجـهـت تـرس از نـفـوذ اجـانـب بـوده اسـت . احساس خطر از گسترش فرهنگ اجنبى ، خصوصافـرهـنـگ مـبـتـذل غـرب موجب شده بود كه آنان با اختراعات و پديده ها برخورد احتياط آميزكـنـنـد. عـلمـاى راسـتـين از بس كه دروغ و فريب از جهانخواران ديده بودند، به هيچ چيزىاطـمـينان نمى كردند و ابزارى از قبيل راديو و تلويزيون در نزدشان مقدمه ورود استعماربـود، لذا گـاهـى حـكـم بـه مـنـع اسـتـفـاده از آنـها را مى دادند. آيا راديو و تلويزيون دركـشـورهـايى چون ايران وسايلى نبودند تا فرهنگ غرب را به ارمغان آورند؟ و آيا رژيمگذشته از راديو و تلويزيون براى بى اعتبار كردن عقايد مذهبى و ناديده گرفتن آدابو رسـوم مـلى اسـتـفاده نمى نمود؟ به هر حال خصوصيات بزرگى چون قناعت و شجاعت وصـبـر و زهـد و طـلب عـلم و عـدم وابـستگى به قدرت ها و مهمتر از همه احساس مسووليت دربـرابـر تـوده ها، روحانيت را زنده و پايدار و محبوب ساخته است و چه عزتى بالاتر ازايـن كـه روحـانـيـت بـا كـمـى امـكـانـات ، تـفكر اسلام ناب را بر سرزمين افكار و انديشهمـسـلمـانان جارى ساخته است و نهال مقدس فقاهت در گلستان حيات و معنويت هزاران محقق بهشكوفه نشسته است . راستى اگر كسى فكر كند كه استعمار، روحانيت را با اين همه مجدو عظمت و نفوذ تعقيب نكرده و نمى كند، ساده انديشى نيست ؟
مساله كتاب آيات شيطانى كارى حساب شده براى زدن ريشه دين و ديندارى و در راءس آن
اسـلام و روحـانـيـت اسـت . يـقينا اگر جهانخواران مى توانستند، ريشه و نام روحانيت را مىسـوخـتـنـد ولى خـداونـد هـمـواره حـافـظ و نـگـهـبـان ايـنمشعل مقدس بوده است و انشاء الله از اين پس نيز خواهد بود، به شرط آن كه حيله و مكر وفـريـب جـهـانخواران را بشناسيم . البته اين بدان معنا نيست كه ما از همه روحانيون دفاعكنيم ، چرا كه روحانيون وابسته و مقدس نما و تحجرگرا هم كم نبودند و نيستند. در حوزههـاى عـلميه هستند افرادى كه عليه انقلاب و اسلام ناب محمدى فعاليت دارند. امروز عده اىبـا ژسـت تـقـدس مـابـى چـنـان تـيشه به ريشه دين و انقلاب و نظام مى زنند كه گويىوظيفه اى غير از اين ندارند. خطر تحجرگرايان و مقدس نمايان احمق در حوزه هاى علميه كمنـيـسـت . طـلاب عـزيـز لحـظـه اى از فـكـر ايـن مـارهـاى خـوش خـط وخـال كـوتـاهـى نـكـنـنـد، ايـنـهـا مـروج اسـلام آمـريـكـايـى انـد و دشـمـنرسول الله . آيا در مقابل اين افعى ها نبايد اتحاد طلاب عزيز حفظ شود؟
استكبار وقتى كه از نابودى مطلق روحانيت و حوزه ها ماءيوس شد، دو راه را براى ضربهزدن انـتـخـاب نـمـود. يـكى راه ارعاب و زور ديگرى راه خدعه و نفوذ در قرن معاصر وقتىحـربـه ارعـاب و تهديد چندان كارگر نشد، راه هاى نفوذ تقويت گرديد. اولين و مهمترينحـركـت القـاى شـعار جدايى دين از سياست است كه متاسفانه اين حربه در حوزه و روحانيتتـا انـدازه اى كـارگـر شده است تا جايى كه دخالت در سياست دون شان فقيه و ورود درمـعـركـه سياسيون تهمت وابستگى به اجانب را به همراه مى آورد. يقينا روحانيون مجاهد ازنفوذ بيشتر زخم برداشته اند. گمان نكنيد كه تهمت وابستگى و افتراء بى دينى را تنهااغـيـار بـه روحـانـيت زده است ، هرگز ضربات روحانيت ناآگاه و آگاه وابسته به مراتبكارى تر از اغيار بوده و هست .
در شروع مبارزات اسلامى اگر مى خواستى بگويى شاه خائن است ، بلافاصله جواب مىشنيدى كه شاه شيعه است ! عده اى مقدس ‍ نماى واپسگرا همه چيز را حرام مى دانستند و هيچكـس قـدرت ايـن را نـداشـت كـه در مقابل آنها قد علم كند. خون دلى كه پدر پيرتان از ايندسـته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختى هاى ديگران نخورده است . وقتى شعارجدايى دين از سياست جا افتاد و فقاهت در منطق ناآگاهان غرق شدن در احكام فردى و عبادىشـد و قـهـرا فـقـيه هم مجاز نبود كه از اين دايره و حصار بيرون رود و در سياست و حكومتدخـالت نـمـايـد، حـمـاقـت روحانى در معاشرت با مردم فضيلت شد. به زعم بعض افراد،روحـانـيـت زمانى قابل احترام و تكريم بود كه حماقت از سراپاى وجودش ببارد و الا عالمسـيـاس و روحـانـى كـاردان و زيـرك ، كـاسـه اى زيـر نـيـم كـاسـه داشـت . و ايـن ازمـسـايـل رايـج حـوزه هـا بـود كـه هر كس كج راه مى رفت متدين تر بود. ياد گرفتن زبانخـارجـى كـفـر و فـلسـفـه و عـرفـان گـناه و شرك به شمار مى رفت . در مدرسه فيضيهفـرزنـد خـرد سـالم مرحوم مصطفى از كوزه اى آب نوشيد، كوزه را آب كشيدند، چرا كه منفـلسـفـه مى گفتم . ترديدى ندارم اگر همين روند ادامه مى يافت ، وضع روحانيت و حوزهها، وضع كليساهاى قرون وسطى مى شد كه خداوند بر مسلمين و روحانيت منت نهاد و كيان ومجد واقعى حوزه ها را حفظ نمود.
عـلمـاى ديـن بـاور در هـمين حوزه ها تربيت شدند و صفوف خويش را از ديگران جدا كردند.قيام
بـزرگ اسـلامـى مـان نـشـات گـرفته از همين بارقه است . البته هنوز حوزه ها به هر دوتـفـكـر آمـيـخـتـه انـد و بـايـد مراقب بود كه تفكر جدايى دين از سياست از لايه هاى تفكراهل جمود به طلاب جوان سرايت نكند و يكى از مسايلى كه بايد براى طلاب جوان ترسيمشـود، همين قضيه است كه چگونه در دوران وانفساى نفوذ مقدسين نافهم و ساده لوحان بىسـواد، عـده اى كـمـر هـمـت بـسته اند و براى نجات اسلام و حوزه و روحانيت از جان و آبروسرمايه گذاشته اند. اوضاع مثل امروز نبود، هر كس صد در صد معتقد به مبارزه نبود زيرفشارها و تهديدهاى مقدس نماها از ميدان به در مى رفت . ترويج تفكر شاه سايه خداستو يـا بـا گـوشـت و پـوست نمى توان در مقابل توپ و تانك ايستاد و اين كه ما مكلف بهجهاد و مبارزه نيستيم و يا جواب خون مقتولين را چه كسى مى دهد و از همه شكننده تر، شعارگـمـراه كـنـنـده حـكـومـت قـبـل از ظـهـور امـام زمـان عـليـه السـلامبـاطـل است و هزاران (ان قلت ) ديگر، مشكلات بزرگ و جانفرسايى بودند كه نمى شدبـا نـصـيـحـت و مـبـارزه مـنـفـى و تـبـليـغـات جـلوى آنـهـا را گـرفـت . تـنـهـا راهحل ، مبارزه و ايثار و خون بود كه خداوند وسيله اش را آماده نمود. علما و روحانيت متعهد سينهرا براى مقابله با هر تير زهرآگينى كه به طرف اسلام شليك مى شد آماده نمودند و بهمـسـلخ عـشق آمدند. اولين و مهمترين فصل خونين مبارزه در عاشوراى 15 خرداد رقم خورد. در15 خـرداد 42 مـقـابـله بـا گـلوله تفنگ و مسلسل شاه نبود كه اگر تنها اين بود مقابله راآسـان مـى نـمـود. بلكه علاوه بر آن از داخل جبهه خودى گلوله حيله و مقدس مابى و تحجربـود. گلوله زخم زبان و نفاق و دورويى بود كه هزار بار بيشتر از باروت سرب جگرو جان را مى سوخت و مى دريد. در آن زمان روزى نبود كه حادثه اى نباشد، ايادى پنهان وآشـكـار آمـريـكـا و شـاه بـه شـايـعـات و تـهـمت ها متوسل شدند حتى نسبت تارك الصلوه وكـمـونـيـسـت و عـامـل انـگليس به افرادى كه هدايت مبارزه را به عهده داشتند مى دادند. واقعاروحـانيت اصيل در تنهايى و اسارت خون مى گريست كه چگونه آمريكا و نوكرش پهلوىمـى خـواهـنـد ريشه ديانت و اسلام را بركنند و عده اى روحانى مقدس نماى ناآگاه يا بازىخورده و عده اى وابسته كه چهره شان بعد از پيروزى روشن گشت ، مسير اين خيانت بزرگرا هموار مى نمودند.
آن قدر كه اسلام از اين مقدسين روحانى نما ضربه خورده است ، از هيچ قشر ديگر نخوردهاست و نمونه بارز آن مظلوميت و غربت امير المومنين عليه السلام كه در تاريخ روشن است. بـگـذارم و بگذرم و ذائقه ها را بيش از اين تلخ نكنم . ولى طلاب جوان بايد بدانند كهپـرونـده تـفـكر اين گروه همچنان باز است و شيوه مقدس مابى و دين فروشى عوض شدهاسـت . شـكـست خوردگان ديروز، سياست بازان امروز شده اند. آنها كه به خود اجازه وروددر امـور سـياست را نمى دادند، پشتيبان كسانى شدند كه تا براندازى نظام و كودتا جلورفـتـه بـودنـد. غـائله قـم و تبريز با هماهنگى چپى ها و سلطنت طلبان و تجزيه طلبانكـردسـتـان تـنـهـا يـك نمونه است كه مى توانيم ابراز كنيم كه در آن حادثه ناكام شدندولى دست برنداشتند و از كودتاى نوژه سر برآوردند، باز خدا رسوايشان ساخت . دستهاى ديـگر از روحانى نماهايى كه قبل از انقلاب دين را از سياست جدا مى دانستند و سر بهآسـتـانـه دربـار مـى سـاييدند، يكمرتبه متدين شده و به روحانيون عزيز و شريفى كهبراى اسلام آن همه زجر و آوارگى و
زنـدان و تـبـعـيـد كـشـيـدند تهمت وهابيت و بدتر از وهابيت زدند. ديروز مقدس نماهاى بىشـعـور مـى گـفـتـنـد ديـن از سـيـاسـت جـداست و مبارزه با شاه حرام است ، امروز مى گويندمـسـووليـن نـظـام كمونيست شده اند! تا ديروز مشروب فروشى و فساد و فحشا و فسق وحـكـومـت ظـالمان براى ظهور امام زمان ارواحنا فداه را مفيد و راهگشا مى دانستند، امروز از اينكـه در گـوشـه اى خـلاف شـرعـى كه هرگز خواست مسوولين نيست رخ مى دهد، فرياد وااسـلامـا سـر مى دهند! ديروز حجتيه اى ها مبارزه را حرام كرده بودند و در بحبوحه مبارزاتتـمـام تـلاش خـود را نـمـودنـد تـا اعتصاب چراغانى نيمه شعبان را به نفع شاه بشكنند،امـروز انـقلابى تر از انقلابيون شده اند! ولايتى هاى ديروز كه در سكوت و تحجر خودآبـروى اسـلام و مـسـلمـيـن را ريـخـتـه انـد در عـمـل پـشـت پـيـامـبـر واهل بيت عصمت و طهارت را شكسته اند و عنوان ولايت برايشان جز تكسب و تعيش نبوده است ،امـروز خـود را بـانـى و وارث ولايـت نموده و حسرت ولايت دوران شاه را مى خورند! راستىاتـهـام آمـريـكـايـى و روسـى و التـقـاطـى ، اتـهـام حـلال كـردن حـرام هـا و حـرام كـردنحـلال هـا، اتـهام كشتن زنان آبستن و حليت قمار و موسيقى از چه كسانى صادر مى شود؟ ازآدم هاى لامذهب يا از مقدس نماهاى متحجر و بى شعور؟ فرياد تحريم نبرد با دشمنان خدا وبـه سـخـره گـرفتن فرهنگ شهادت و شهيدان و اظهار طعن ها و كنايه ها نسبت به مشروعيتنـظـام كـار كـيست ؟ عوام يا خواص ؟ خواص از چه گروهى ؟ از به ظاهر معممين يا غير آن ؟بـگـذريـم كـه حـرف بـسـيار است . همه اينها نتيجه نفوذ بيگانگان در جايگاه و در فرهنگحـوزه هـاسـت و بـرخـورد واقـعـى هـم بـا ايـن خـطـرات بـسـيـارمشكل و پيچيده است .
از يك طرف وظيفه تبيين حقايق و واقعيات و اجراى حق و عدالت در حد توان و از طرف ديگرمراقبت از نيفتادن سوژه اى به دست دشمنان كار آسانى نيست .
با اين كه در كشور ما در اجراى عدالت بين روحانى و غير آن امتيازى نيست ، ولى وقتى بامـتـخـلفـى از روحـانـيـت خـوش سابقه يا بدسابقه برخورد شرعى و قانونى و جدى مىشـود، فـورا بـاندها فرياد مى زنند كه چه نشسته ايد جمهورى اسلامى مى خواهد آبروىروحـانـيـت را بـبـرد. اگـر احيانا كسى مستحق عفو بوده و بخشيده شود، تبليغ مى كنند كهنظام به روحانيت امتياز بيجا مى دهد.
مردم عزيز ايران بايد مواظب باشند كه دشمنان از برخورد قاطع نظام با متخلفين از بهاصـطـلاح روحـانـيـون سـوء استفاده نكنند و با موج آفرينى و تبليغات اذهان را نسبت بهروحانيون متعهد بدبين ننمايند و اين را دليل عدالت نظام بدانند كه امتيازى براى هيچ كسقـابـل نـيـسـت و خـدا مـى دانـد كـه شـخـصـا بـراى خـود ذره اى مـصـونـيـت و حـق و امـتـيـازقـايـل نـيـسـتـم . اگـر تـخـلفـى از مـن هـم سـر زنـد مـهـيـاى مـواخـذه ام .حـال بـحـث ايـن است كه براى جلوگيرى از تكرار آن حوادث تلخ و رسيدن به اطمينان ازقـطـع نـفـوذ بـيـگـانـگـان در حـوزه هـا چـه بـايـد كـرد؟ گـرچـه كـارمشكل است ولى چاره چيست بايد فكرى كرد. اولين وظيفه شرعى و الهى آن است كه اتحاد ويكپارچگى طلاب و روحانيت انقلاب حفظ شود وگرنه شب تاريك در پيش است و بيم موج وگردابى چنين حايل .
امروز هيچ دليل شرعى و عقلى وجود ندارد كه اختلاف سليقه ها و برداشت ها و حتى ضعف
مـديـريـت هـا دليـلبـه هـم خـوردن الفـت و وحـدت طـلاب و علماء متعهد گردد. ممكن است هر كس در فضاى ذهن وايـده هـاى خـود نـسـبـت بـه عـمـلكردها و مديريت ها و سليقه هاى ديگران و مسوولين انتقادىداشته باشد، ولى لحن و تعابير نبايد افكار جامعه و آيندگان را از مسير شناخت دشمنانواقعى و ابرقدرت ها كه همه مشكلات و نارسايى ها از آنان سرچشمه گرفته است ، بهطـرف مـسـايل فرعى منحرف كند و خداى ناكرده همه ضعف ها و مشكلات به حساب مديريت ومـسـووليـن گـذاشـتـه شـود و از آن تـفـسـيـر انـحـصـارطـلبـى گـردد كـه ايـنعمل كاملا غير منصفانه است و اعتبار مسوولين نظام را از بين مى برد و زمينه را براى ورودبى تفاوت ها و بى دردها به صحنه انقلاب آماده مى كند.
مـن امروز بر اين عقيده ام كه مقتدرترين افراد در مصاف با آن همه توطئه ها و خصومت ها وجـنـگ افـروزى هايى كه در جهان عليه انقلاب اسلامى است ، معلوم نبود موفقيت بيشترى ازافـراد مـوجـود بـه دسـت مـى آوردنـد. در يـك تحليل منصفانه از حوادث انقلاب خصوصا ازحـوادث ده سال پس از پيروزى بايد عرض كنم كه انقلاب اسلامى ايران در اكثر اهداف وزمـينه ها موفق بوده است و به يارى خداوند بزرگ در هيچ زمينه اى مغلوب و شكست خوردهنـيـسـتـيـم ، حـتـى در جـنـگ پـيـروزى از آن مـلت مـا گـرديـد و دشـمـنـان درتحميل آن همه خسارات چيزى به دست نياوردند.
البـتـه اگـر هـمه علل و اسباب را در اختيار داشتيم در جنگ به اهداف بلندتر و بالاترىمى نگريستيم و مى رسيديم ولى اين بدان معنا نيست كه در هدف اساسى خود كه همان دفعتجاوز و اثبات صلابت اسلام بود مغلوب خصم شده ايم . هر روز ما در جنگ بركتى داشتهايـم كـه در هـمـه صـحـنه ها از آن بهره جسته ايم . ما انقلابمان را در جنگ به جهان صادرنـموده ايم ، ما مظلوميت خويش و ستم متجاوزان را در جنگ ثابت نموده ايم ، ما در جنگ پرده ازچهره تزوير جهانخواران كنار زديم ، ما در جنگ دوستان و دشمنانمان را شناخته ايم ، ما درجـنگ به اين نتيجه رسيده ايم كه بايد روى پاى خودمان بايستيم ، ما در جنگ ابهت دو ابرقـدرت شـرق و غـرب را شكستيم ، ما در جنگ ريشه هاى انقلاب پربار اسلامى مان را محكمكرديم ، ما در جنگ حس برادرى و وطن دوستى را در نهاد يكايك مردمان بارور كرديم ، ما درجنگ به مردم جهان و خصوصا مردم منطقه نشان داديم كه عليه تمامى قدرت ها و ابرقدرتهـا سـاليـان سـال مـى تـوان مـبـارزه كـرد، جـنـگ مـا كـمـك بـه فـتـح افـغـانـسـتـان را بـهدنـبـال داشـت ، جـنـگ مـا فـتح فلسطين را به دنبال خواهد داشت ، جنگ ما موجب شد كه تمامىسـردمـداران نـظـام هـاى فـاسد در مقابل اسلام احساس ذلت كنند، جنگ ما بيدارى پاكستان وهـنـدوسـتـان را بـه دنـبـال داشت ، تنها در جنگ بود كه صنايع نظامى ما از رشد آن چنانىبرخوردار شد و از همه اينها مهمتر استمرار روح اسلام انقلابى در پرتو جنگ تحقق يافت.
هـمـه ايـنـهـا از بـركـت خـون هـاى پـاك شـهـداى عـزيـز هـشـتسـال نـبـرد بـود، هـمـه ايـنـهـا از تـلاش مـادران و پـدران و مـردم عـزيـز ايـران در دهسـال مـبـارزه بـا آمـريـكـا و غـرب و شـوروى و شـرق نـشـات گـرفـت . جـنـگ مـا جـنـگ حق وباطل بود و تمام شدنى نيست ، جنگ ما جنگ فقر و غنا بود، جنگ ما جنگ ايمان و رذالت بود وايـن جـنـگ از آدم تـا خـتـم زنـدگـى وجـود دارد. چـه كـوتـه نـظـرنـد آنـهـايـى كـهخيال مى كنند چون ما
در جبهه به آرمان نهايى نرسيده ايم ، پس شهادت و رشادت و ايثار و از خود گذشتگى وصلابت بى فايده است ! در حالى كه صداى اسلام خواهى آفريقا از جنگ هشت ساله ماست ،عـلاقـه بـه اسـلام شـنـاسـى مـردم در آمـريـكـا و اروپـا و آسـيـا و آفـريـقـا يـعـنـى دركل جهان از جنگ هشت ساله ماست .
من در اين جا از مادران و پدران و خواهران و برادران و همسران و فرزندان شهدا و جانبازانبـه خـاطـر تـحـليـل هاى غلط اين روزها رسما معذرت مى خواهم و از خداوند مى خواهم مرا دركـنـار شـهداى جنگ تحميلى بپذيرد. ما در جنگ براى يك لحظه هم نادم و پشيمان از عملكردخـود نـيـسـتـيم . راستى مگر فراموش كرده ايم كه ما براى اداى تكليف جنگيده ايم و نتيجهفـرع آن بـوده اسـت . مـلت مـا تـا آن روز كـه احـسـاس كرد كه توان و تكليف جنگ دارد بهوظيفه خود عمل نمود. و خوشا به حال آنان كه تا لحظه آخر هم ترديد ننمودند، آن ساعتىهـم كـه مـصـلحـت بـقـاى انـقلاب را در قبول قطعنامه ديد و گردن نهاد، باز به وظيفه خودعـمـل كـرده اسـت ! آيـا از ايـن كـه بـه وظيفه خود عمل كرده است نگران باشد؟ نبايد براىرضـايـت چـنـد ليـبـرال خـودفـروخـتـه در اظـهارنظرها و ابراز عقيده ها به گونه اى غلطعـمـل كـنـيـم كـه حـزب الله عـزيز احساس كند جمهورى اسلامى دارد از مواضع اصولى اشعـدول مـى كـنـد. تـحـليـل اين مطلب كه جمهورى اسلامى ايران چيزى به دست نياورده و بانـاموفق بوده است ، آيا جز به سستى نظام و سلب اعتماد مردم منجر نمى شود؟! تاخير دررسـيـدن بـه هـمـه اهـداف دليـل نـمـى شـود كـه مـا ازاصول خود عدول كنيم . همه ما مامور به اداى تكليف و وظيفه ايم نه مامور به نتيجه . اگرهمه انبيا و معصومين عليهم السلام در زمان و مكان خود مكلف به نتيجه بودند، هرگز نمىبـايـست از فضاى بيشتر از توانايى عمل خود فراتر بروند و سخن بگويند و از اهدافكـلى و بـلنـدمـدتـى كـه هـرگـز در حـيـات ظـاهـرى آنـان جـامـهعـمـل نـپـوشـيـده اسـت ذكـرى بـه مـيان آورند. در حالى كه به لطف خداوند بزرگ ، ملت ماتـوانـسـتـه اسـت در اكـثـر زمـيـنـه هـايـى كـه شـعـار داده اسـت بـه مـوفـقـيـتنـايـل شـود. مـا شـعـار سـرنـگـونـى رژيـم شـاه را درعـمـل نـظـاره كـرده ايـم ، مـا شـعـار آزادى و اسـتـقـلال را بـهعـمـل خـود زيـنـت بـخـشـيـده ايـم ، مـا شـعـار مـرگ بـر آمـريـكـا را درعمل جوانان پر شور و قهرمان و مسلمانان در تسخير لانه فساد و جاسوسى آمريكا تماشاكـرده ايـم ، مـا هـمـه شـعـارهـايـمـان را بـا عـمـل مـحـك زده ايم . البته معترفيم كه در مسيرعـمـل ، مـوانـع زيـادى بـه وجـود آمـده اسـت كه مجبور شده ايم روش ها و تاكتيك ها را عوضنـمـايـيـم . مـا چـرا خـودمـان و مـلت و مـسـووليـن كـشـورمـان را دسـت كـم بـگـيـريـم و هـمـهعقل و تدبير امور را در تفكر ديگران خلاصه كنيم ؟
من به طلاب عزيز هشدار مى دهم كه علاوه بر اين كه بايد مواظب القائات روحانى نماها ومـقـدس مـاب ها باشند، از تجربه تلخ روى كار آمدن انقلابى نماها و به ظاهر عقلاى قومكـه هـرگـز بـا اصـول و اهـداف روحانيت آشتى نكرده اند عبرت بگيرند كه مبادا گذشتهتـفـكـر و خيانت آنان فراموش و دلسوزى هاى بى مورد و ساده انديشى ها سبب مراجعت آنانبه پست هاى كليدى و سرنوشت ساز نظام شود.
مـن امـروز بـعـد از ده سـال از پـيـروزى انقلاب اسلامى همچون گذشته اعتراف مى كنم كهبعض
تصميمات اول انقلاب در سپردن پست ها و امور مهمه كشور به گروهى كه عقيده خالص وواقعى به اسلام ناب محمدى نداشته اند، اشتباهى بوده است كه تلخى آثار آن به راحتىاز مـيـان نـمـى رود، گـرچـه در آن مـوقـع هـم مـن شـخـصـامـايـل بـه روى كـار آمـدن آنـان نـبـودم ولى بـا صـلاحـديـد و تـايـيـد دوسـتـانقـبـول نـمـودم و الان هـم سـخـت مـعتقدم كه آنان به چيزى كمتر از انحراف انقلاب از تمامىاصولش و حركت به سوى آمريكا جهانخوار قناعت نمى كنند در حالى كه در كارهاى ديگرنيز جز حرف و ادعا هنرى ندارند. امروز هيچ تاسفى نمى خوريم كه آنان در كنار ما نيستندچـرا كـه از اول هـم نـبـوده انـد. انـقـلاب به هيچ گروهى بدهكارى ندارد و ما هنوز هم چوباعـتـمـادهـاى فـراوان خـود را بـه گـروه هـا و ليبرال ها مى خوريم ، آغوش كشور و انقلابهـميشه براى پذيرفتن همه كسانى كه قصد خدمت و آهنگ مراجعت داشته و دارند گشوده استولى نـه بـه قـيمت طلبكارى آنان از همه اصول ، كه چرا مرگ بر آمريكا گفتيد! چرا جنگكـرديـد! چـرا نـسـبـت به منافقين و ضد انقلابيون حكم خدا را جارى مى كنيد؟ چرا شعار نهشـرقـى و نـه غـربـى داده ايـد؟ چـرا لانـه جـاسـوسـى رااشـغال كرده ايم و صدها چراى ديگر. و نكته مهم در اين رابطه اين كه نبايد تحت تاثيرتـرحـم هاى بيجا و بى مورد نسبت به دشمنان خدا و مخالفين و متحلفين نظام ، به گونهاى تـبـليـغ كـنـيـم كـه احـكـام خـدا و حـدود الهـى زيـرسوال بروند. من بعض از اين موارد را نه تنها به سود كشور نمى دانم كه معتقدم دشمناناز آن بـهـره مـى بـرنـد، مـن بـه آنهايى كه دستشان به راديو تلويزيون و مطبوعات مىرسـد و چـه بـسـا حـرف هاى ديگران را مى زنند صريحا اعلام مى كنم : تا من هستم نخواهمگـذاشـت حـكـومـت بـه دسـت ليـبـرال هـا بـيـفـتد، تا من هستم نخواهم گذاشت حكومت به دستليـبـرال هـا بـيـفـتـد، تـا من هستم نخواهم گذاشت منافقين اسلام اين مردم بى پناه را از بينبـبـرنـد، تـا مـن هـسـتـم از اصـول نـه شـرقـى و نـه غـربـىعـدول نـخـواهـم كرد، تا من هستم دست ايادى آمريكا و شوروى را در تمام زمينه ها كوتاه مىكـنـم و اطـمـينان كامل دارم كه تمامى مردم در اصول همچون گذشته پشتيبان نظام و انقلاباسـلامـى خـود هـسـتـنـد كـه عـلاوه بـر ده هـا و صـدهـا صـحـنـه اعـلام حـضور و آمادگى خودامـسـال نـيـز در راهـپـيـمـايـى 22 بـهـمـن حـقـيـقـت آمـادگـىكـامـل خـويـش را بـه جهانيان نشان دادند و واقعا دشمنان انقلاب را شگفت زده كردند كه تاكجا حاضر به فداكارى اند. من در اين جا خود را شرمنده و كوچكتر از آن مى دانم كه زبانبـه وصـف و تـقـديـر از آنـان بـگـشـايـم . خـداونـد پاداش عظيم اين همه اخلاص و رشد وبـنـدگى را خواهد داد ولى به آنان كه ناآگاهانه مردم شريف و عزيز ما را متهم به روىگـردانـى از اصـول و انقلاب و روحانيت مى كنند سفارش و نصيحت مى كنم كه در گفتار وكلمات و نوشته ها با دقت و مطالعه عمل كنند و برداشت ها و تصورات نابجاى خود را بهحساب انقلاب و مردم نگذارند. مساله ديگر اين كه امروز مقابله و تجزيه روحانيت انقلابىبه سود كيست ؟ دشمنان از ديرباز براى اختلاف افكنى ميان روحانيون آماده شده اند. غفلتاز آن ، هـمـه چيز را بر باد مى دهد. حال اختلاف به هر شكلى باشد، بدبينى شديد نسبتبـه مـسـووليـن بـالا بـاشـد يـا مـرزبـنـدى فـقـه سـنـتـى و پـويـا وامـثـال آن . اگـر طـلاب و مـدرسـيـن حـوزه علميه با يكديگر هماهنگ نباشند، نمى توان پيشبـيـنـى نـمـود كـه مـوفـقـيـت از آن كـيـسـت و اگـر بـر فـرضمحال حاكميت فكرى از آن روحانى نماها و متحجرين گردد روحانيت انقلاب جواب خدا
و مردم را چه مى دهد.
انـشـاء الله در بـيـن جـامـعه مدرسين و طلاب انقلابى اختلافى نيست ، اگر باشد بر سرچـيـست ؟ بر سر اصول يا بر سر سليقه ها؟ آيا مدرسين محترم كه ستون محكم انقلاب درحوزه هاى علميه بوده اند نعوذبالله به اسلام و انقلاب و مردم پشت كرده اند؟ مگر همان هانـبـودنـد كـه در كوران مبارزه حكم به غيرقانونى بودن سلطنت دادند؟ مگر همان ها نبودندكه وقتى يك روحانى به ظاهر در منصب هر جمعيت از اسلام و انقلاب فاصله گرفت ، او رابـه مـردم معرفى كردند؟ آيا مدرسين عزيز از جبهه و رزمندگان پشتيبانى ننمودند؟ اگرخـداى نـاكـرده ايـنـهـا شـكـسـته شوند چه نيرويى جاى آنان را خواهد گرفت ؟ و آيا ايادىاسـتـكـبـار، روحانى نماهايى را كه تا حد مرجعيت تقويت نموده است ، يا فرد ديگرى را درحـوزه هـا حـاكـم نـمـى كـنـنـد؟ و يـا آنـهـا كـه در طـوفـان پـانـزدهسال مبارزه قبل از انقلاب و ده سال حوادث كمرشكن بعد از انقلاب نه غصه مبارزه و نه غمجـنـگ و اداره كشور را خورده اند و نه از شهادت عزيزان متاثر شده اند و با خيالى راحت وآسـوده بـه درس و مـباحثه سرگرم بوده اند مى توانند در آينده پشتوانه انقلاب اسلامىبـاشـنـد؟ راسـتـى شكست هر جناحى از علما و طلاب انقلابى و روحانيون و روحانيت مبارز وجـامـعـه مـدرسـين ، پيروزى چه جناحى و چه جريانى را تضمين مى كند؟ جناحى كه پيروزشود يقينا روحانيت نيست و اگر آن جناح الزاما به روحانيت رو آورد، راستى به سراغ كدامقـشـر و تـفـكـر از روحـانـيـت مـى رود؟ خـلاصـه اخـتلاف به هر شكلى كوبنده است . وقتىنـيـروهـاى مـؤ مـن بـه انـقـلاب حـتـى به اسم فقه سنتى و فقه پويا به مرز جبهه بندىبرسند آغاز باز شدن راه استفاده دشمنان خواهد بود. جبهه بندى نهايتا معارضه پيش مىآورد. هـر جـناح براى حذف و طرد طرف مقابل خود واژه و شعارى انتخاب مى كند، يكى متهمبـه طـرفـدارى از سـرمـايـه دارى و ديـگرى متهم به التقاطى مى شود كه من براى حفظاعـتدال جناح ها هميشه تذكرات تلخ و شيرينى داده ام ، چرا كه همه را فرزندان و عزيزانخـود مـى دانـم البـتـه هـيـچ گـاه نـگـران مـبـاحـثـات تـنـد طـلبـگـى در فـروع واصـول فـقـه نـبـوده ام ولى نـگـران تقابل و تعارض جناح هاى مؤ من به انقلابم كه مبادامنتهى به تقويت جناح رفاه طلب بى درد و نق بزن گردد.
نتيجه مى گيرم كه اگر روحانيون طرفدار اسلام ناب و انقلاب دير بجنبند ابرقدرت هاو نـوكـرانـشـان مـسـايـل را بـه نـفـع خود خاتمه مى دهند. جامعه مدرسين بايد طلاب عزيزانـقـلابـى و زحـمـت كـشيده و كتك خورده و جبهه رفته را از خود بدانند. حتما با آنان جلسهبـگـذارنـد و از طـرح ها و نظريات آنان استقبال نمايند و طلاب انقلابى هم مدرسين عزيزطـرفـدار انـقـلاب را مـحـتـرم بـشـمـارنـد و بـا ديـده احـتـرام بـه آنـان بـنـگـرنـد و درمـقـابـل طـيف بى عرضه و فرصت طلب و نق بزن يد واحده باشند و خود را براى ايثار وشـهـادت در راه هـدايـت مـردم آمـاده تـر كـنـنـد. حـال جـامـعـه و مـردم طـالب حـقـيـقـت بـاشـنـدمـثـل زمـان مـا كـه حـقـا مـردم بيشتر از آنچه كه ما فكر مى كنيم وفادار به روحانيت بوده وخـواهند بود يا نباشند مثل زمان معصومين عليهم السلام . اما مردم شريف ايران توجه داشتهباشند كه نوعا تبليغاتى كه عليه روحانيت انجام مى پذيرد به منظور نابودى روحانيتانـقـلاب اسـت ، ايـادى شـيطان در تنگناها و سختى ها به سراغ مردم مى روند كه بگويندروحانيت مسبب مشكلات و نارسايى هاست . آن هم كدام روحانى ،
روحـانـى بـى درد و بـى مـسـووليـت نـه ، بـلكـه روحـانـيتى كه در همه حوادث جلوتر ازديـگـران در مـعـرض خـطـر بـوده اسـت . كـسـى مدعى آن نيست كه مردم و پابرهنه ها مشكلىنـدارنـد و هـمـه امـكـانـات در اخـتـيـار مـردم اسـت . مـسـلم آثـار دهسال محاصره و جنگ و انقلاب در همه جا ظاهر مى شود و كمبودها و نيازها رخ مى نمايد ولىمن با يقين شهادت مى دهم كه اگر افرادى غير از روحانيت جلودار حركت انقلاب و تصميماتبـودنـد امـروز جـز نـنـگ و ذلت و عـار در بـرابـر آمـريـكـا و جـهـانـخـواران و جـزعدول از همه معتقدات اسلامى و انقلابى چيزى بر ايمان نمانده بود.
لازم بـه يـادآورى اسـت كه ذكر شمه اى از وقايع انقلاب و روحانيت به معناى آن نيست كهطـلاب و روحـانـيون عزيز در فرداى اين نوشته حركت تند و انقلابى بنمايند بلكه هدفعـلم و آگاهى به نكته هاست كه در انتخاب مسير با بصيرت حركت كنند و خطرها و گذرهاو كـمـيـن گـاه هـا را بـهـتـر بـشـنـاسـنـد. امـا در مـورد روشتحصيل و تحقيق حوزه ها، اين جانب معتقد به فقه سنتى و اجتهاد جواهرى هستم و تخلف از آنرا جـايـز نـمـى دانـم . اجـتـهـاد بـه همان سبك صحيح است ولى اين بدان معنا نيست كه فقهاسـلام پـويـا نـيـسـت ، زمان و مكان دو عنصر تعيين كننده در اجتهادند. مساله اى كه در قديمداراى حكمى بوده است به ظاهر همان مساله در روابط حاكم بر سياست و اجتماع و اقتصاد ويـك نـظـام مـمـكن است حكم جديدى پيدا كند، بدان معنا كه با شناخت دقيق روابط اقتصادى واجـتـماعى و سياسى همان موضوع اول كه از نظر ظاهر با قديم فرقى نكرده است ، واقعامـوضـوع جـديـدى شـده اسـت كـه قـهـرا حـكـم جـديـدى مـى طـلبـد. مـجـتـهـد بـايـد بـهمـسـايـل زمـان خـود احـاطـه داشـتـه بـاشـد. بـراى مـردم و جـوانـان و حـتـى عـوام هـمقـابـل قـبـول نـيـسـت كـه مـرجـع و مـجـتـهـدش ‍ بـگـويـد مـن درمـسـايـل سـيـاسى اظهارنظر نمى كنم . آشنايى به روش برخورد با حيله ها و تزويرهاىفرهنگ حاكم بر جهان ، داشتن بصيرت و ديد اقتصادى ، اطلاع از كيفيت برخورد با اقتصادحـاكـم بـر جـهـان ، شـنـاخـت سـيـاسـت هـا و حـتـى سـيـاسـيـون وفـرمـول هـاى ديـكـتـه شـده آنان و درك موقعيت و نقاط قوت و ضعف دو قطب سرمايه دارى وكـمـونـيزم كه در حقيقت استراتژى حكومت بر جهان را ترسيم مى كنند، از ويژگى هاى يكمجتهد جامع است . يك مجتهد بايد زيركى و هوش و فراست هدايت يك جامعه بزرگ اسلامى وحتى غير اسلامى را داشته باشد و علاوه بر خلوص و تقوا و زهدى كه در خور شان مجتهداسـت واقـعـا مـديـر و مدبر باشد. حكومت در نظر مجتهد واقعى فلسفه عملى تمامى فقه درتـمـامـى زوايـاى زنـدگـى بشريت است ، حكومت نشان دهنده جنبه عملى فقه در برخورد باتـمـامـى مـعـضـلات اجـتـمـاعـى و سـياسى و نظامى و فرهنگى است ، فقه تئورى واقعى وكامل اداره انسان و اجتماع از گهواره تا گور است .
هـدف اسـاسـى ايـن اسـت كـه مـا چـگـونـه مـى خـواهـيـماصول محكم فقه را در عمل فرد و جامعه پياده كنيم و بتوانيم براى معضلات جواب داشتهباشيم و همه ترس استكبار از همين مساله است كه فقه و اجتهاد جنبه عينى و عملى پيدا كندو قدرت برخورد در مسلمانان به وجود آورد. راستى به چه علت است كه در پى اعلام حكمشـرعـى و اسلامى مورد اتفاق همه علما در مورد يك مزدور بيگانه اين قدر جهانخواران برافـروخـتـه شـدنـد و سـران كـفـر و بـازار مـشـتـرك وامثال آنان به تكاپو و تلاش مذبوحانه
افتاده اند؟ غير از اين نيست كه سران استكبار از قدرت برخورد علمى مسلمانان در شناخت ومـبـارزه بـا تـوطـئه هاى شوم آنان به هراس ‍ افتاده اند و اسلام امروز مسلمانان را يك مكتببالنده و متحرك و پر حماسه مى دانند و از اين كه فضاى شرارت آنان محدود شده است ومـزدبـگـيـران آنان چون گذشته با اطمينان نمى توانند عليه مقدسات قلم فرسايى كنندمضطرب شده اند. من قبلا نيز گفته ام همه توطئه هاى جهانخواران عليه ما از جنگ تحميلىگـرفـتـه تـا حـصـر اقتصادى و غيره براى اين بوده است كه ما نگوييم اسلام جوابگوىجـامـعـه اسـت و حـتـما در مسايل و اقدامات خود از آنان مجوز بگيريم . ما نبايد غفلت بكنيم ،واقـعـا بايد به سمتى حركت نماييم كه انشاء الله تمام رگه هاى وابستگى كشورمان ازچنين دنياى متوحشى قطع شود.
استكبار غرب شايد تصور كرده است از اين كه اسم بازار مشترك و حصر اقتصادى را بهميان بياورد ما در جا مى زنيم و از اجراى حكم خداوند بزرگ صرف نظر مى نماييم . خيلىجـالب و شـگـفـت انگيز است كه اين به ظاهر متمدنين و متفكرين وقتى يك نويسنده مزدور بانـيش قلم زهرآگين خود احساسات بيش از يك ميليارد انسان و مسلمان را جريحه دار مى كند وعـده اى در رابـطه با آن شهيد مى شوند برايشان مهم نيست و اين فاجعه عين دموكراسى وتمدن است اما وقتى بحث اجراى حكم و عدالت به ميان مى آيد، نوحه رافت و انسان دوستىسـر مـى دهـنـد. مـا كـيـنـه دنياى غرب را با جهان اسلام و فقاهت از همين نكته ها به دست مىآوريـم . قـضيه آنان قضيه دفاع از يك فرد نيست ، قضيه حمايت از جريان ضد اسلامى وضـد ارزشـى اسـت كـه بنگاه هاى صهيونيستى و انگليس و آمريكا به راه انداخته آند و باحـمـاقـت و عجله خود را رو به روى همه جهان اسلام قرار داده اند. البته ما بايد ببينيم كهبعض دولت ها و حكومت هاى اسلامى چگونه با اين فاجعه بزرگ برخورد مى كنند. اين كهديـگـر مساله عرب و عجم و فارس و ايران نيست بلكه اهانت به مقدسات مسلمانان از صدراسـلام تـاكـنـون و از امـروز تـا هميشه تاريخ است و نتيجه نفوذ بيگانگان در فرهنگ مكتباسلام است كه اگر غفلت كنيم اين اول ماجراست و استعمار از اين مارهاى خطرناك و قلم بهدستان اجير شده در آستين فراوان دارد.
ضـرورتـى نـيـسـت كـه در چـنـيـن شـرايـطى ما به دنبال ايجاد روابط و مناسبات گستردهبـاشيم ، چرا كه دشمنان ممكن است تصور كنند كه ما به وجود آنان چنان وابسته و علاقهمـند شديم كه از كنار اهانت به معتقدات و مقدسات دينى خود ساكت و آرام مى گذريم . آنانكـه هـنـوز بـر ايـن بـاورنـد و تـحـليـل مـى كـنـنـد كـه بـايـد در سـيـاسـت واصـول و ديـپـلمـاسـى خـود تـجـديدنظر نماييم و ما خامى كرده ايم و اشتباهات گذشته رانـبـايد تكرار كنيم و معتقدند كه شعارهاى تند يا جنگ سبب بدبينى غرب و شرق نسبت بهمـا و نـهـايـتـا انـزواى كـشـور شـده اسـت و اگـر مـا واقـع گـرايـانـهعـمـل كـنـيـم ، آنـان بـا مـا بـرخـورد مـتـقـابـل انـسـانـى مـى كـنـنـد و احـتـراممتقابل به ملت ما و اسلام و مسلمين مى گذارند. اين يك نمونه است كه خدا مى خواست پس ازانـتـشـار كـتاب كفرآميز آيات شيطانى در اين زمان اتفاق بيفتد و دنياى تفرعن و استكبار وبـربـريـت چهره واقعى خود را در دشمنى ديرينه اش با اسلام برملا سازد تا ما از سادهانديشى به در آييم و همه چيز را به
حـسـاب و اشـتـبـاه و سـوء مديريت و بى تجربگى نگذاريم و با تمام وجود درك كنيم كهمـسـاله اشـتـباه ما نيست ، بلكه تعمد جهانخواران به نابودى اسلام و مسلمين است والا مسالهفـردى سـلمان رشدى آن قدر برايشان مهم نيست كه همه صهيونيست ها و استكبار پشت سراو قرار بگيرند.
روحـانيون و مردم عزيز حزب الله و خانواده هاى محترم شهدا حواسشان را جمع كنند كه باايـن تـحـليـل هـا و افـكـار نـادرسـت خـون عـزيـزانـشـانپـايـمـال نـشـود. تـرس مـن ايـن اسـت كـه تـحـليـل گـران امـروز دهسـال ديـگـر بـر كـرسـى قضاوت بنشينند و بگويند كه بايد ديد فتواى اسلامى و حكماعـدام سـلمـان رشـدى مـطـابق اصول و قوانين ديپلماسى بوده است يا خير؟ و نتيجه گيرىكـنند كه چون بيان حكم خدا آثار و تبعاتى داشته است و بازار مشترك و كشورهاى غربىعـليـه ما موضع گرفته آند، پس بايد خامى نكنيم و از كنار اهانت كنندگان به مقام مقدسپـيـامبر و اسلام و مكتب بگذريم ! خلاصه كلام اين كه ما بايد بدون توجه به غرب حيلهگـر و شـرق مـتـجـاوز و فارغ از ديپلماسى حاكم بر جهان درصدد تحقق فقه عملى اسلامبـرآيـيـم و الا مـادامـى كـه فـقـه در كـتـاب هـا و سـيـنـه عـلمـا مستور بماند، ضررى متوجهجـهـانـخـواران نـيـسـت و روحـانـيـت تـا در هـمـه مـسـايـل و مـشـكـلات حـضـورفعال نداشته باشد، نمى تواند درك كند كه اجتهاد مصطلح براى اداره جامعه كافى نيست. حوزه ها و روحانيت بايد نبض تفكر و نياز آينده جامعه را هميشه در دست خود داشته باشندو هـمـواره چـنـد قـدم جـلوتـر از حـوادث ، مـهـيـاى عـكـسالعـمـل مـنـاسـب بـاشـنـد. چـه بـسـا شـيـوه هـاى رايـج اداره امـور مـردم درسـال هـاى آيـنـده تـغـيـيـر كـنـد و جـوامـع بـشـرى بـراىحـل مـشـكـلات خود به مسايل جديد اسلام نياز پيدا كند. علماى بزرگوار اسلام از هم اكنونبايد براى اين موضوع فكرى كنند.
نـكـتـه آخـرى كـه تـوجـه بـه آن لازم اسـت ايـن كـه روحانيون و علما و طلاب بايد كارهاىقـضـايـى و اجـرايـى را بـراى خـود يـك امـر مـقـدس و يـك ارزش الهى بدانند و براى خودشـخصيت و امتيازى قايل بشوند كه در حوزه ننشسته اند بلكه براى اجراى حكم خدا راحتىحـوزه را رهـا كـرده و مـشـغـول به كارهاى حكومت اسلامى شده اند. اگر طلبه اى منصب امامتجمعه و ارشاد مردم يا قضاوت در امور مسلمين را خالى ببيند و قدرت اداره هم در او باشد وفـقـط بـه بـهانه درس و بحث مسووليت نپذيرد و يا دلش را فقط به هواى اجتهاد و درسخـوش كـنـد، در پـيشگاه خداوند بزرگ يقينا مواخذه مى شود و هرگز عذر او موجه نيست ، مااگر امروز به نظام خدمت نكنيم و استقبال بى سابقه مردم از روحانيت را ناديده بگيريم ،هـرگـز فـرصـت و شـرايـط بهتر از اين را نخواهيم داشت . اميدوارم از نصايح و تذكراتمشفقانه اين پدر پير و اين خدمتگزار حقير خود دلگير نشده باشيد و در مظان استجابت دعابـا انـفـاس قـدسـيـه و با دل هاى منور خود برايم دعا و طلب مغفرت نماييد. من هم از ياد ودعاى خير براى روحانيت اصيل و حوزه هاى علمى غفلت نمى كنم .
خداوندا! توان علما و روحانيت را در خدمت به دين خود افزون نما. خداوندا! حوزه هاى علميه ،ايـن سـنـگرهاى پاسدارى از فقاهت و اسلام ناب را تا ابد پابرجا بدار. خداوندا! شهداىروحـانـيـت و حـوزه هـا را از نـعـم بـيكران و رزق حضور خويش بهره مند فرما. خداوندا! بهجانبازانشان
شفا مرحمت كن و به خانواده هاى شهدايشان صبر و اجر مرحمت فرما. مفقودين و اسرايشان راهـر چـه زودتر به اوطانشان برگردان . خداوندا! ارزش خدمت و خدمتگزارى به دين خود وبه مردم را در دل و ديدگان ما افزون و جاودانه نما (انك ولى النعم ).
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 4/12/67
فـــرمـــان بــه حـجت الاسلام آقاى خامنه اى جهت رسيدگى به تحريف وقايع تاريخىدركتب درسى
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب حجت الاسلام آقاى خامنه اى رياست شوراى عالى انقلاب فرهنگى دامت افاضاته
نـامـه جـناب حجت الاسلام آقاى سيد حميد روحانى اخطارى است براى همه آنانى كه دلشانبـراى اسـلام و انـقـلاب مى طپد. باعث تعجب و تاسف است كه نظام آموزشى كشور اسلامىايران نسبتى به مرحوم بهبهانى رحمه الله عليه دهد كه حتى كسروى با آن سوابق ضداسـلامـى دربـاره ايـشـان نـمـى دهـد. كـسـروى ضـد ديـن پـس ازتـجـليل از آقايان بهبهانى و طباطبايى ، دستور بهبهانى و طباطبايى به مردم را در پناهبردن به سفارت يك دولت بيگانه ، رد مى كند.
از حـضـرت عـالى كـه دلسـوز اسـلام و انـقـلاب هـسـتـيـد، اكـيـدا مـى خـواهم مسوولى براىرسـيـدگـى بـه اين امور گذاشته تا در تمام اين گونه موارد شما را در جريان بگذارد.ساير موارد نامه آقاى روحانى هم مورد مداقه است ، گزارش كار را به اين جانب بدهيد.
والسلام عليكم و رحمه الله
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 7/12/67
پاسخ به پيام رهبر شوروى
امـام : انـشـاء الله سـلامت باشند، ولى به ايشان بگوييد كه من مى خواستم جلوى شما يكفضاى بزرگتر باز كنم .
در خـاتـمـه حـضرت امام فرمودند: من مى خواستم دريچه اى به دنياى بزرگ يعنى دنياىبعد از مرگ كه دنياى جاويد است را براى آقاى گورباچف باز نمايم و محور اصلى پياممن آن بود. اميدوارم بار ديگر ايشان در اين زمينه تلاش نمايند.
حـضـرت امـام از خـروج نـيـروهـاى شـوروى از افـغـانـسـتـاناسـتـقـبال كردند و بر حسن همجوارى و توسعه مناسبات قوى در ابعاد مختلف در مقابله باشـيـطـنـت هاى غرب و خروج نيروهاى بيگانه از خليج فارس تاكيد و آرزو كردند تا مردمشوروى و ايران هميشه در صلح و آرامش زندگى كنند.
تاريخ : 18/12/67
حـكـم انـتـصـاب حـجـت الاسـلام عـبـدالله نـورى بـه سـمت نماينده امام در سپاه پاسداران
بسمه تعالى
جناب حجت الاسلام آقاى حاج شيخ عبدالله نورى دامت افاضاته با ياد و گراميداشت خاطرهفداكارى هاى يكى از سرداران بزرگ نهضت اسلامى ايران مرحوم شهيد حجت الاسلام آقاىحـاج شيخ فضل الله محلاتى كه از ياران با وفاى اين جانب و از سختى كشيدگان دورانمـبـارزات خـونبار انقلاب اسلامى ايران و همچنين مردى صالح و فداكار و برادرى دلسوزبـراى پـاسـداران عـزيـز انـقـلاب اسـلامـى بـود كه خدايش او را رحمت كند و در جوار خودپذيرايش گردد. و با تشكر از زحمات قائم مقام ايشان جناب حجت الاسلام آقاى عراقى كهفـردى مـتـديـن و صـالح كـه در كـوران جـنـگ و جـهـاد خـدمـاتقابل تقديرى انجام داده است و انشاء الله از اين پس چون گذشته در خدمت اسلام و ايران وانـقـلاب اسـلامـى خـواهـنـد بـود. ايـن جـانـب جـنـاب عـالى را كـه فـردى هـسـتـيـدفاضل ، متدين ، مبارز، متقى و با فهم سياسى بسيار خوب و علاوه بر آن از خانواده محترمشـهـدا كـه خـود افـتـخـارى اسـت بـزرگ مـى بـاشـيـد به نمايندگى از جانب خود در سپاهپـاسـداران انـقـلاب اسـلامـى منصوب مى نمايم . لازم است مسايلى را به شما و فرزندانعزيزم در سپاه گوشزد نمايم :
1 !!! وظـايـفـى كـه در قانون به عهده شما گذاشته شده است بايد دقيقا مراعات گردد وشـمـا بـه هيچ وجه نبايد از آن چشم پوشى كنيد، فرزندان سپاهى ام نيز نبايد از قانونكوچكترين تخطى بنمايند.
2 !!! نـمـايـنـدگـى شـمـا در سـپـاه پاسداران اعم از لشكرى و كشورى و وزارت سپاه مىبـاشـد لذا كـليـه مسايل فرهنگى ، عقيدتى سياسى و فكرى و فعاليت هاى تبليغاتى وانتشاراتى و حفاظت و اطلاعات و مسايل قانونى ديگر زير نظر شماست و شما بايد هدايتتمامى موارد مذكور را به عهده بگيريد.

next page

fehrest page

back page