بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب صحیفه نور جلد 11, امام خمینی (ره)   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     SAHIFE01 -
     SAHIFE02 -
     SAHIFE03 -
     SAHIFE04 -
     SAHIFE05 -
     SAHIFE06 -
     SAHIFE07 -
     SAHIFE08 -
     SAHIFE09 -
     SAHIFE10 -
     SAHIFE11 -
     SAHIFE12 -
     SAHIFE13 -
     SAHIFE14 -
     SAHIFE15 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

هـم مـى زنند. نظم به هم خورد، انسجام به هم مى خورد، يك دسته مى آيند ارتش ، اين كاررا مـى كـنـنـد و امـيـدوارند كه نظم را به هم بزنند. نظم به هم زدن چيست ؟ اين است كه ازپـائيـن ، از بـالا اطـاعـت نـكـنـنـد، اطاعت اين طبقه پائين و سرباز از درجه دار، درجه دار ازافسر، افسر از بالاتر اطاعت نكند، اطاعت كه نكردند نظم از بين مى رود، وقتى بنا باشدكـه از پـايـيـن از بالا اطاعت نكند، معنايش اين است كه نظمى در كار نيست . نظم كه از بينرفـت ، انـسـجام وقتى كه نشود، خودش پوسيده مى شود. ديگر احتياج نداريم كه از خارجيـكـى بـيـايـد، پـوسـيـده ، خودش پوسيده است . يك صدا يك جائى در بيايد، خود اين مىپوسد، تمام مى شود. در ژاندارمرى هم همين بساط را درست مى كنند، در شهربانى هم همينبساط را درست مى كنند، تو پاسدارها هم همين بساط را درست مى كنند، يكوقت چشم باز مىكنيد مى بينيد كه قواى انتظامى از حالى كه بايد همه هماهنگ باشند و منسجم باشند از آنحـال بـيـرون رفـته است ، خود ارتش خودش دارد خودش را مى خورد، ژاندارمرى همين طور وسـايـر قوا هم همين طور. اينها يك نقشه است ، اما اينها شما بينيد كه يك وقتى اين حرف هااصـلا نـبـود كـه يك فرض كنيد يك درجه دارى از يك افسر اطاعت نكند يا سرباز از بالادست ها، آن وقت اين حرف ها نبود، حالا پيدا شده ، حالائى كه شما زديد آن قواى چپاولگررا و از مـمـلكـت تـان بـيـرون كـرديـد و مـى خـواهـيـد يـك مـمـلكـتـى بـاشـد كـهمـال خـودتـان ، نـظـمـش را خـودتـان بـدهـيـد، مـنـافـع آنـهـا هـممال خود ملت باشد، حالا افتادند توى همه اين دستگاه ها و دارند خودشان را توى خودشانمـنـحـل مـى كـنـنـد. اگر يك قواى انتظامى كه هر دسته اى يك مطلبى بخواهند بگويند، هردسـتـه اى يك مطلبى مقابل مطلب ديگر، مخالف دسته ديگر، اين ديگر محتاج به اين نيستكـه يـك تفنگى طرف آنها بكشد، اين خودش خودش را مى خورد. آنها نشستند سيگارشان رامى كشند و شما تو سر هم مى زنيد تا خودتان را از بين ببريد. وقتى بنا شد كه پائيناز بـالا اطـاعـت نـكند معناى آن اين است كه نظمى تو كار نيست . وقتى بنا شد كه متفرقاتبـاشـيـد هـر كـسى رائى براى خود آنها داشته باشد !!! اين !!! معناى آن اين است كه نظمتو كار نيست ، انسجام تو كار نيست ، انسجام تو كار نباشد تمام مى شود، خودش تمام مىشـود، ايـن سـرايـت مـى كـنـد بـه خـارج و در بـيـن مـلت هـم هـمـيـنمـسـائل هست . احزاب مختلفه بعد از اين انقلاب از قرارى كه مى گويند حدود دويست گروهپيدا شده ، دويست گروه به اين معنا !!! اين !!! است كه يك جمعيتى كه بايد منسجم باشنددويـسـت گـروه شـدنـد كـه از هـم جدا بكنند مردم را هم در تهران اگر بنا باشد دويست تاحـزب و گـروه و امـثـال اينها باشد و هى اظهار وجود، هر روز تو روزنامه فلان گروه هماظـهـار وجـود كـرد، ايـن بـه ايـن مـعـنا اين است كه سى و پنج ميليون جمعيت مى خواهد از هممـنفصل باشد، يعنى آن انسجامى كه باعث پيروزى شما شد، آن كارشناس هايى كه ملت هارا شـنـاخـتـنـد و راه مـلت ها را مطالعه كردند، راه شكست آنها را مطالعه كردند و طرح دادندبـراى آن ، بـهـتـر از ايـن چـه بكنند، بدون اينكه محتاج باشد كه يك قدرت و يك قوائىبـيايد، خودشان را به جان هم مى اندازند. احزاب را دست شان قلم بدهند !!! چيز بكند !!!تـهـمـت بـه او بـزنـد، ايـن تـهـمـت بـه او بزند او را تضعيف كند. من گمان مى كنم كه ازاول كه احزاب پيدا شده در امثال ايران ، اين يك طرحى بوده است از خارج ، آنها احزاب
دارنـد، آن مـمـلكـت هـاى ديـگـر است لكن احزابى كه آنها دارند فرم آنها يك جور ديگر استايـنـطـور نيست كه يك كارى بكنند كه براى كشورشان مضر باشد، لكن وقتى صادر شدبـه اين مملكت ها براى اينكه توجه به عمق مسائل ندارند، احزابى درست مى شود كه بهحـال كـشـورشـان مـضـر اسـت . ايـنـهـا يـك چـيـزى درسـت مـى كـنـنـد كـه ايـنـهـاخـيـال مـى كـنند بايد ما احزاب داشته باشيم . عمق اين مطلب كه احزاب آنجا، ضعف آنها چهجـور اسـت و احـزاب ايـنـجـا بـايد چه جور باشد، اين را درست ادراك نكردند، احزاب درستكـردنـد لكـن هـر حزبى براى ديگرى كارشكنى مى كند، آن حزب هم براى او. يك مملكتىكـه مـحـتاج به اين بود كه همه احزاب آن مجتمع باشند براى پيشرفت مملكت ، همه احزابدرسـت شـد و هـمـه بـا هـم مخالف هستند، مع الاسف از اين ممالك ما كه تعليماتش تعليماتالهى باشد، بايد ببينند چه گفتند تا اطاعت بكنيم .
حفظ نظام از واجبات شرعيه و عقليه است
خلاف تعليمات اسلامى مجتمعات مختلف درست مى كنند. قرآن مى فرمايد كه : (المومنونانـمـا المـومـنـون اخـوه ) و غـيـر از بـرادرى پـيـش مؤ منين پيش مؤ منين چيزى نيست ، منحصربـرادرنـد نـه غـير برادر، هيچى نيستند الا برادرى . اين هيچ نيست الا برادرى ، براى ايناست كه اگر ما هيچ جهتى را ملاحظه نكنيم الا برادرى خودمان را، انسجام پيدا مى كنيم . همهمـؤ منين را، همم مؤ منين را قرآن مى خواهد كه با هم برادر باشند و غير از اين هم نباشند دربـيـن ، اگر همه مؤ منين در قطرهاى اسلامى ، در تمام كشورهاى اسلامى همين يك دستور خدارا كـه خـدا عـقـد اخـوت بـيـنـشـان انـداخـتـه اسـت هـمـيـن يـك دسـتـور راعـمـل بـكنند، قابل آسيب ديگر نيست . اگر يك ميليارد جمعيت مسلمان ، يك ميليارد جمعيت مسلمانكـه مـع الاسـف يـك مـيـليـارد جـمعيتى هستند كه تحت سلطه غير هستند، يك ميليارد جمعيت تحتسـلطـه دويـسـت و پـنـجـاه ميليون ، اگر اين يك ميليارد جمعيت به اين يك حكم خدا سر نهادهباشند، اطاعت كرده بودند همين يك حكم را كه (انما المومنون اخوه ) برادرند اينها، اگراين برادرى در همه جا بود، اگر اين برادرى در تمام قشرهاى ملت ها بود، اين گرفتارىهـا بـراى مـا پيدا نمى شد، برادرى اين نيست كه من يك كارى بكنم بر خلاف دستور، برخلاف نظام ، شما هم يك كارى ، اين خلاف برادرى است .
حضرت امير هم برادر بود با همه ، مسلمان بود، مومن بود، برادر بود، راس مؤ منين بود وبـرادر بـود. عقيل هم برادر حضرت امير بود، عقيل حق داشت بگويد كه من و تو برادريم ،من از تو اطاعت نمى كنم ، اين خلاف برادرى بود براى اينكه برادرند در اينكه آن معنايىكـه اسـلام مـى خـواهـد بـا هـم پـيش ببرند، اين برادرى است ، برادرى را براى اين درستكـردنـد كـه مـنـسجم بشوند به هم و با هم يك ندا پيش ببرند. اگر در يك نظامى فرضكنيد در ژاندارمرى يك دسته بايستند بگويند كه ما به تو اطاعت نداريم ، ما از تو اطاعتنـمى كنيم ، اين اينطور نيست كه بتواند يك همچو نظامى براى آن مقصدى كه خداى تباركو تعالى فرموده است شماها برادر هستيد، بتوانيد برادرى كنيد. برادرى در اين مقصد ايناسـت كه پشت به پشت هم بدهند و همه پشتيبان هم باشند براى پيشبرد مقصد. پشتيبان همبودن اين
اسـت كـه ايـن نظم را ملاحظه بكنند، اين درجاتى كه ارتش دارد و روى آن نظم پيدا كرده ،درجـاتـى كـه ژانـدارمرى دارد و روى آن نظامى است و هكذا سايرين و هكذا همه مردم ، بايدايـنـهـا بـرادر بـاشـند، يعنى محبت برادرى به هم داشته باشند و همه پشتيبان هم باشندبـراى آن مـقـصـد، براى اينكه پيش ببرند، براى اينكه نجات بدهند ملت خودشان را. اينبـرادرى اقـتـضـا مى كند كه چون روى اين مقصد است كه بايد پيش ببرند، اقتضا مى كندكـه ايـن بـرادر كـوچـك از آن بـرادر اطـاعـت كـند در اين مقصد، آن برادر بزرگ هم به اينبـرادر كوچك محبت كند براى اين مقصد، آن رئيس بايد برادر اينها باشد در پيشبرد مقصدو فرمان بدهد، فرمانى كه برادر بزرگ به برادر كوچك مى دهد كه همه آن رحمت است .
اين پائين دست ، رده پائين به حسب نظام ، اطاعت بايد بكند از او و الا برادرى نكرده است ،هـمـه مـقصد راه خداست ، همه مقصد واحد جامعه اگر بنا بشود اينطور باشد جامعه توحيدىمـى شود يعنى توحيد در مقصد. اگر ما يك جامعه توحيدى پيدا بكنيم يعنى اينطور باشدكـه هـر كـدام در مـحـل خـود، كـار خـودشـان را انـجـام بـدهـند براى آن مقصد، شمائى كه درژانـدارمرى هستيد كار ژاندارمرى را به همان نظم كه در آن جا مقرر است انجام بدهيد براىمـقـصـد واحـد و آن حـفظ كشورتان ، آنها هم در ارتش هستيد، آنها هم نظم خودشان حفظ بكنندبـراى هـمـان مقصد، ماها هم كه طلبه هستيم نظم خودمان را حفظ كنيم براى آن مقصد، آنها همكه ادارى هستند، آنها هم كه در راس كار هستند، آنها هم در پائين هستند و بالا همه حفظ بكنندهمه جهات را براى يك مقصد، همه مقصدشان اين باشد، انسجام پيدا بكنند يعنى روى مقصدو الا. انسجام كه معناى آن اين نيست كه ما دوتا به هم بچسبيم ، معناى آن اين است كه ما همهبا هم يك مقصد داريم و روى آن مقصد راه برويم . اگر اينطور شد، جامعه توحيدى است واگـر بـنـا شـد كه نظم را از دست بدهيم ، جامعه از توحيديت بيرون مى رود. اگر شما ازبالا اطاعت نكنيد بالا به شما تعدى بكند، من از بالاترم اطاعت نكنم بالاتر به من تعدىبـكـنـد، ايـن انـسجام از بين مى رود، اين جامعه توحيدى از بين مى رود و جامعه توحيدى ايناسـت كـه هـمـه كـار خـودشان را انجام بدهند روى نظام و همه هم مقصدشان يكى باشد، اينجـامـعـه تـوحـيـدى اسـت . ايـنـهـائى كـه مـى آيـنـد در داخـل ارتـش ، درداخـل ژانـدارمرى ، در داخل پاسبان ها، در داخل شهربانى ، توى جمعيت ها، توى دانشگاه ها،هـمـه جـا ايـن شـياطين هستند، همه جا اينهائى كه مى آيند با اسم اينكه جامعه توحيدى ، مىخـواهـنـد تـوحـيـد را از بين ببرند. اينها هم نقشه دارند براى اينكه همه را بپوسانند، اينجـامـعـه را بـپـوسـانـنـد، مقصد دارند اينها. ما بايد آگاه باشيم از اين معنا، جوان هاى ما رابايد آگاه بكنند، شماها بايد آگاه باشيد، جوان ها را آگاه بكنيد كه مقصد اين است .
آقـايـانـى كـه روابـط دارنـد، بـا شـما هستند، آنجا بايد آشنا بكنند جوان ها را به اينكهجامعه توحيدى معناى آن اين نيست كه هرج و مرج باشد، جامعه توحيدى معناى آن اين است كههـمـچو با هم پيوست باشند كه آسيب ديگر نبينند كه يكى بشوند كانه يك موجود، نه ايناسـت كـه جـامـعه توحيدى معناى آن اين است كه بالا و پائين تو كار نباشد، مگر امكان دارديـك هـمچو چيزى ، مگر انسجام حاصل بشود. كه اگر چنانچه پائين و بالائى نباشد و همهخودسر باشند، پائين و بالا نبودن معناى خودسرى است ،
نـظـم نـبـون مـعـناى خودسرى است ، خودسرى منافى با جامعه توحيدى است ، اطاعت نكردنمخالف با جامعه توحيدى است . آنهائى كه به خورد جوان ها مى دهند، جوان هاى ما مى دهندكه جامعه توحيدى مى خواهيم پس نه افسرى و نه درجه دارى و نه چيزى ، همه ما سربازبـاشـيـم ، كـى از كـى اطـاعـت كـنـد. چـه وقـت مـى تـوانـيـد وحـدت پيدا كنيد، هر كدام اينهامـثـل او، انـسـجام از كجا پيدا بشود. وقتى نظم نباشد، وقتى هر كسى براى خودش عليحدهبـاشـد و سـرخـود بـاشـد، انـسـجـام پـيـدا نمى شود. شما صد ميليون قاطر چموش را مىتـوانيد وادار كنيد به يك كار، صد ميليون كارى يك كار انجام مى توانند بدهند، همه توسـر هـم مـى زنـنـد صد ميليون جمعيت اگر چنانچه نظم در كارشان نباشد. حضرت امير دردسـتورى كه مى دهد مى گويند كه امورتان را نظم بدهيد. نظم همين ، نظام همين است . همهجـامعه بايد نظم داشته باشند، انحصار به ژاندارمرى و انحصار به ارتش و اينها نيست، همه جامعه نظم لازم دارد، اگر نظم از كار بداشته بشود جامعه از بين مى رود. حفظ نظام، يكى از واجبات شرعيه و عقليه است كه نظام بايد محفوظ باشد. آنهائى كه مى گويندنـظـام بـه ايـن معنا نمى خواهيم و همه مان يك جور، همه مان بدون اينكه يك ضابطه اى دركـار بـاشـد عـمـل بـكـنـيـم ، خـلاف قـرآن دارنـد عـمـل مـى كـنـنـد، خـلاف اسـلام دارنـدعـمـل مـى كـنـند، خلاف مصالح مملكت دارند عمل مى كنند. آنها در خارج نشسته اند و مى خندندبـه مـا كـه ايـنها را ما بازى داديم ، خودشان را به جان هم انداختيم . آنها در خارج نشستهانـد و بـه مـا مـى خـنـدنـد كه ما احزاب را وادار كرديم كه به جان هم بيفتند. هر كس براىديـگرى حرف مى زند. شما روزنامه ها را كه مى خوانيد مى بينيد كه در روزنامه زياد اينبـه چـشـمـتان مى خورد كه اين به او بدگويد، اين به او بد مى گويد. حالا كه قلم آزادشـد بـايد اينطور باشد كه هر كس به ديگرى هر چه دلش بخواهد بگويد و هر كس بهديـگـرى كـارى بـكند كه اين مملكت از نظم بيرون برود، از نظام بيرون برود، اين معناىآزادى اسـت ؟ آن آزادى كه در ممالك كه ما را مى خواهند بخورند هست ، اينطورى است ؟ اگرايـنـطـور بود، انسجام را پيدا نمى كردند، اين ترقيات را پيدا نمى كردند. آنها با اسمآزادى كـه در ايـن مـغـز اين جوان ها مى اندازند، با اسم آزادى مى خواهند شما را تحت حمايتخـودشـان قـرار بدهند و آزادى را از شما سلب بكنند، آنها دارند مى فهمند چه مى كنند بهاسـم ايـنـكـه انـقـلاب كرديد آزاديد ديگر، آزادند ديگر، تو به او بد بگو، او به او بدبـگـويـد، او قـلم بردارد و به ضد تو بگويد، تو قلم بردار به ضد او بگو، آنها مىدانند دارند چه مى كنند، مى خواهند آزادى شما را با آزادى سلب كنند، آزادى ناسالم در شماايـجـاد كـنـنـد و آزادى حـقـيـقى را از شما بگيرند و يك روزى همه ما باز گرفتار يك همچومـسـائلى بـشويم يا بدتر از آن . بايد دانشمندها، روحانيين ، خطبا، سران لشگر، سرانژانـدارمـرى مـردم را آگـاه كـنـنـد، جـوان هـا را آگـاه كـنـنـد كـه دارنـدگـول مـى خـورند، داريد به يك راهى مى رويد كه راه دشمن تان است گولتان زدند و مناميدوارم كه خداوند ماها را بيدار كند و به وظائف اسلامى خودمان آشنامان كند و انشاءالله منبـه شـما مژده پيروزى مى دهم براى اينكه ما براى خدا مى خواهيم كار بكنيم انشاءالله وكـسـى كـه بـراى خـدا كـار مـى كـنـد شـكـست در آن نيست ولو كشته بشويم شكست نداريم .حـضـرت سـيدالشهدا هم كشته شد لكن شكست خورد؟ الان بيرق او بلند است و يزيدى توكار نيست .
تاريخ : 9/10/58
بـــيـــانـــات امـــام خـــمـــيــنـى در ديدار با خانواده هاى شهداى سردشت و اعضاى انجمناسلامىدانشجويان دانشكده تكنيكوم
با وحدت كلمه و اتكال به خدا سرنوشت كشور خودتان را تعيين كنيد
بسم الله الرحمن الرحيم
سلام بر شما جوانانى كه در اين موقع حساس براى اين مطلب مهم آمديد و مى خواهيد راه رابـدانـيـد. مـراحلى كه طى شد، بحمدالله خوب طى شد. گرفتارى هاى زيادى براى شماجـوان هـا، بـراى مـلت ما پيش آمد لكن بحمدالله تاكنون با پيروزى جلو رفتيم و اميد استكـه بـا اتـكـاء بـه خـداى تـبـارك و تـعـالى و بـا وحـدت كـلمـهمـراحـل بـعـد را هـم كـه بـسيار حساس است با پيروزى جلو برويد. شياطين در صددند كهنـگـذارند شما راه خودتان را ادامه بدهيد، از اول هم نمى گذاشتند، بناى اين را داشتند كهجلو پاى شما مانعى ايجاد كنند، با طرق مختلفه و با توطئه هاى زياد و حساب شده ، الانهـم دسـت بـرنـداشـتـه انـد و در اين مراحل بعد هم دست بر نمى دارند و شما جوان ها و همهقشرهاى ملت بايد با بيدارى به پيش برويد. وقتى بناست كه سرنوشت يك ملتى بهدسـت خـودش بـاشـد كـه بـحـمـدالله بـه ايـنـجـا رسـيـديـد و امـروز كـسـى بـه شـمـاتـحـمـيـل نـمى كند چيزى را و شما آزاديد در اينكه سرنوشت خودتان را تعيين كنيد، در اينمـرحـله هـم مـن امـيـدوارم كـه بـا روشـن بـيـنـى ، بـا تـفـكـر، بـامال انديشى اين مراحل را طى كنيد.
اعتقاد به ولايت فقيه از خصوصيات لازمه براى مقام رياست جمهورى
و مـن امـيـدوارم كـه اشـخـاصى كه كانديدا شدند براى رياست جمهورى شما توجه كنيد وكـسـى كـه از هـمـه مـتـعـهـدتـر باشد، نه غربى باشد، نه غربزده باشد، نه شرق زدهبـاشـد، مـسـلمـان بـاشـد، پـيـرو احـكـام اسـلام باشد، ملى باشد، دلسوز به ملت باشد،خـدمتگزار به ملت باشد، سوابقش خوب باشد، در رژيم سابق هيچ گاه وارد نشده باشدو با اجانب پيوند نداشته باشد، از خودتان باشد و براى خودتان . اختيار دست شماست ،من بنا ندارم به اينكه كسى را تعيين كنم ، ما همين اوصاف رئيس جمهور و اوصاف وكلائىكـه بـعـد مـى خـواهـيد انشاءالله تعيين كنيد بايد بگويم و شما خودتان انتخاب كنيد و ازتـفـرقـه و تـفـرق پـرهـيـز كـنـيـد. اشـخـاص را هـم مـلاحـظـه سـوابـق شـان را بـكـنيد كهقبل از انقلاب چه بوده اند، در حال انقلاب چه بوده اند و بعد از پيروزى نسبى چه كردندو چه بودند و بعد از اينكه همه اوصافش ‍ را به دست آورديد و او را شخصى دانستيد كهلياقت دارد براى يك همچو مسندى و مى تواند اين مملكت را به طورى كه خدا مى خواهد ادارهكند تا آن حدودى كه در اختيار اوست و شخصى است كه تعهد به
اسـلام دارد، اعـتـقـاد بـه قـوانـيـن اسـلام دارد و در مـقـابـل قـانـون اسـاسـى خـاضـع است واصـل صـدو دهـم ظاهرا كه راجع به ولايت فقيه است ، معتقد است و وفادار است نسبت به او،يـك هـمـچو شخصى را شماها خودتان انتخاب كنيد و گروه هاى مردم را هم وادار كنيد كه يكهمچو شخصى را انتخاب كنند و از تفرقه بپرهيزيد.
با تمام قوا جديت كنيد شخص لايق انتخاب شود
مـمـكـن اسـت كـه اگر شماها يا سستى كنيد براى يك همچو امر مهمى و طورى باشد كه بهنـظـر بـيايد كه بى تفاوتيد (اگر شد؛ كه برويد راءى بدهيد، اگر نشد نرويد) و ياگـروه هـاى شـما با هم افتراق بكنند، ممكن است اشخاصى كه لايق اين مقام نباشند به اينمـقام برسند. اين امرى است كه بسته به نظر خودتان و بايد با تمام قوا جديت كنيد كهسرنوشت اسلام و مسلمين را به دست كسى كه لايق براى اين مقام نباشد، ندهيد. و من اميدوارمكـه بـا اتـكـاء بـه خـدا ايـن مـطـلوب هـم حـاصل بشود و از خداى تبارك و تعالى سلامت وتوفيق و رفاه ملت را خواستارم . و از قرارى كه تذكر دادند خانواده هاى شهداى سردشتدر اينجا هستند. من به آنها تسليت عرض مى كنم ، من در غم ملت شريك هستم . خداوند شهداىشما را رحمت كند و شما را بركت و خيز و صبر عنايت كند و ملت ما را و اسلام را عظمت .
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
تاريخ : 10/10/58
بيانات امام خمينى در جمع روحانيون اروميه
شكست نهضت ، شكست مكتب است
بسم الله الرحمن الرحيم
ما تاريخ اسلام پيشمان است و مى بينيم كه پيغمبر اكرم در بعضى از جنگ ها شكست خورد،در مـكـه هـم كـه بـوده اسـت دائمـا در انزوا بود، بدون اينكه بتواند يك كارى انجام بدهد.گـاهـى حـبـس بـوده اسـت تـوى آن غـار، خـوب حبس بود آنجا، مدينه هم كه تشريف آوردند،البته نهضت را پيش بردند، لكن در بعضى از جنگ ها شكست خورد.
حـضـرت امـيـر سـلام الله عـليه هم در جنگ با معاويه شكست خورد، يعنى شكستى از لشكرخـودش ، از آن اشـخاص نادان مقدس مآب شكست خورد. حضرت سيدالشهدا هم شكست خورد اماپـيـروزى نـهـائى را داشـتـنـد، مكتبشان شكست نخورد با كشته دادن ، دشمنشان را عقب زدند،بـسـاط مـعـاويـه را كه مى خواست اسلام را به صورت يك امپراطورى درآورد، برگرداندبـه زمـان جـاهـليـت و آن اوضـاع جاهليت ، شكستش دادند. يزيد و اتباع يزيد دفن شدند تاابد، و لعن مردم بر آنهاست تا ابد، لعن خدا هم بر آنهاست و آنها خودشان محفوظ بودند.
مـا هـم اگـر چـنـانـچـه ايـنـطـور شـكـسـت بـخوريم ، افتخارى است بر ايمان و اشكالى همبـرايـمـان نـيـسـت كـه هـمـانـطورى كه مجاهدين صدر اسلام شكست مى خوردند، ما هم شكستبـخوريم ، اين نهضتمان پيش مى رود و آبروى اسلام محفوظ مى ماند، تا آخر هم محفوظ مىمـانـد و امـا اگـر حـالا كـه مدعى اين هستيم كه انقلاب اسلامى است و جمهورى اسلامى است وامـثال ذلك و ما در اين جمهورى اسلامى شكست بخوريم به عنوان ، يعنى شكست مكتب ، يعنىگـفـته شود كه رژيم طاغوتى عوض شده يك رژيم طاغوتى ديگر آمده است كه دشمن هاىمـا هـم همچو نيست كه اكتفا كنند به اينكه مثلا فلان كميته خلاف كرده ، فلان دادگاه خلافكـرده ، ايـن را مـى آورنـد. روى ايـنـكـه آخـونـدها اينجوريند، به اين هم اكتفا نمى كنند كهروحـانـيـيـن ايـنجوريند، اين ها با اسلام مخالفند، مى گويند اسلام هم همان بود، اسلام همهـمـان مـثـل رژيـم هـاى ديـگـر اسـت ، ايـنـطـور نـيست كه اگر من شكست بخورم ، شما شكستبـخـوريـد، بـيـايند بگويند زيد شكست خورده ، يا اگر من خلاف بكنم ، بيايند، بگويندخـلاف كـرده ، ايـنـجـور نـيـسـت . از فـرد بـه نـوع و از نـوع بـهاصـل مـقـصـد مـى كـشـانـنـد دشـمـن اصـل اسـلامـنـد و قـلم هـا هـم بـراىاصل اسلام به كار مى رود.
بازى با اساس اسلام گناهى است نابخشودنى
و مـا را مـى خـواهـنـد كـه در داخـل خـودمـان پـوك كـنـنـد و مـنـهـدم كـنـنـد ازداخـل خـودمـان . اگـر هـم هـمـين قدر بود كه ما از بين مى رفتيم لكن مكتبمان محفوظ مى ماند،اشـكـال نـداشـت ، لكـن آنها مقصدشان اين است كه مكتب را بهش صدمه بزنند. و اين يك مسؤوليـت بـزرگـى ، جـانـفـرسـائى بـراى مـا آمـده اسـت ، يـك مسووليتى است كه اگر خداىنخواسته تقصير بكنيم در اين قضايا، اگر چنانچه ما بخواهيم براى !!! مثلا فرض كنيد!!! فـلان امـام جماعت بخواهد براى رواج بازار خودش يك كارى انجام بدهد، در كميته عمدايـك كـسـى كـارى انـجـام بـدهـد، بـه طـورى كه دست دشمن هاى ، قلم هاى مسمومشان كه هستبهانه پيدا بكنند و حمله كنند به آن چيزى كه اساس است و آن عبارت از اسلام است ، ما يكگناهى مرتكب شديم كه بخشودنى نيست ، گناهى بخشودنى است بخشودنى هست پيش خداكـه صـدمه اش به خود آدم برسد، خود آدم آلوده بشود يا افرادى فرض كنيد اما آنى كهبـا اسـاس اسـلام بـرخـورد بـكـنـد و بـازى با اساس ‍ اسلام با اساس اسلام باشد، اينمطلبى نيست كه به ما ببخشند و اين ننگى براى ما، براى جامعه روحانيت در تاريخ پيداخواهد شد كه تا آخر جبران نمى تواند شود.
در مقابله بين اسلام و كفر همه مسؤ ولند، بخصوص علما و روحانيون
تـكـليـف اهـل عـلم در ايـن زمـان از هـمـه زمـان هـائى كـه بـراهـل عـلم گـذشـتـه بـيـشـتـر اسـت ، از صـدر اسـلام تـا حـالا بـراىاهـل عـلم اينطور صحنه پيش نيامده . آن روزى كه حضرت امير سلام الله عليه در جنگ خيبربود كه پيغمبر اكرم مى فرمايد كه اسلام تمامش با كفر تمام مقابله كرده ، آن روز براىحـضـرت امـيـر صـحـنه اى پيش آمده بود و مسووليتى پيش آمده بود كه اگر چنانچه خداىنـخـواسـتـه بـه فـرض مـحـال سـسـتى مى شد، تا آخر، ابد، بخشودنى نبود، لكن او كهاهـل سـسـتـى نـبـود، او پـيـش مـى بـرد. او يـك ضـربـتـشافـضـل از عـبـادت ثـقـلين شد در آن روز. امروز هم ما مواجهيم ، آنطورى كه در اين برهه اززمـان كـه هـسـتـيـم ، اسـلام مـقابل با تمام كفر است . نه من و شما مقابليم ، من و شما مطرحنيستيم ، نه ملت ايران ، اين هم مطرح نيست ، اسلام الان مطرح است ، يعنى مقابله بين اسلامو كـفـر، و در ايـن مـقابله ما بين اسلام و كفر همه ملت مسوولند، همه مسوولند. لكن روحانيتبـيـشـتـر مـسـوول اسـت ، بـراى ايـنـكـه پـاسـداران درجـهاول روحانيين اند، اينها بيشتر مسوول از ديگران مى شود گفت كه سنخ ، صنف مثلا كاسب ،صـنـف كـذا، ايـنـهـا مـثـلا اكـثـرا قـاصـرنـد، چـطـور، امـا دراهل علم اين كم است ، قصور كم است ، مسؤ وليت هم زياد. بايد فكر بكنيد.
اين مسووليتى كه الان به عهده همه ما هست ، چطور ما از زير بار مسووليت بيرون برويم. نه شما آقايان اروميه و نه آقايان آذربايجان و آقايان تهران و قم ، همه علماء ايران ،ايـن بـار بـه دوش همه است ، همه ملت است . سنگينى اش بيشتر به دوش علما است ، بايدعـلمـا فـكـر بـكـنـنـد، بـايـد مـحـاسـبـه بـكـنـنـد خـودشـان را. يـكـى از چـيـزهـائى كـه درمـنـازل سـيـر اسـت ، محاسبه است كه انسان آنوقتى كه محاسبه شده است بين خودش و خدا،خودش را به حساب بكشد، محاسبه كند خودش را كه من در اين راهى كه دارم
مـى روم چه كردم امروز، من چه كردم ؟ محاسبه كنيد خودتان را، هم محاسبه كنيم همه خودمانرا و هـمـه مـلت ، هـمـه مـسـلمـان هـا و در راس ، عـلمـا، آنـقـدر مـسووليتى كه به عهده آقاياناهـل عـلم اسـت ، بـه عـهـده ديـگران نيست ، آنقدر آنها، اگر چنانچه خداى نخواسته يك راهىبـرونـد كـه راه خدا نباشد، چهره اسلام به دست آنها جور ديگر مى شود، كارى بكنيد كهبه عهده ما يك همچو مسووليتى كه هست ، بتوانيم به آخر برسانيم .
لغزش علما، اسلام را در خطر مى اندازد
از خـدا بـخـواهيد كه ماها از لغزش دور باشيم . خودتان براى خودتان ، براى همه ملت ،مـلت بـخـواهـد بـراى خـودش و بـراى عـلما دعا كنند كه اين طبقه لغزش پيدا نكنند كه بهلغـزش آنـهـا اسـلام در خـطـر اسـت . هـمـه مـا مـكلفيم ، همه مسووليم و (كلكم راع و كلكممـسـوول ) ايـن براى همه است ، لكن به عهده شما بيشتر است . شماها بايد بيشتر رعايتبـكـنـيـد. بـيشتر در اين پستى كه هستيد كه مسند اسلام است ، بيشتر مراعات بكنيد. بيشترمردم را مراعات كنيد، جامعه را بيشتر تربيت كنيد و همه مسووليم و همه مسووليد و هر كسسعه نفوذش بيشتر است ، مسووليتش بيشتر است .
از خـدا بـخواهيد كه ما بتوانيم و خودتان بتوانيد و ملت بتواند از اين مسووليت بزرگىكـه بـه عـهـده اش هـست ، لااقل پيش خدا آبرومند باشد. ما رفتنى هستيم ، آقا اين يك مساءلهواضـحـى اسـت ، هـمـه مـان خـواهـيـم رفـت ، هـمـه مـان دررحيل هستيم ، توى راهيم همه . از من نزديك است ، شما جوانيد يك قدرى عقب تر، آن هم معلومنـيـسـت ، مرگ هم معلوم نيست كه براى پير و جوان فرقى بگذارد، يك امد معينى است ، همهرفـتـنـى هـسـتيم ، كوشش كنيد كه آن وقت كه ملك موت مى آيد و مشاهده مى كنيد او را، آن باشـمـا بـه يـك صـورت رحـمـانيت عمل كند، شما را كه مى برد به يك صورت خوب ببرد.كـوشـش كـنـيـد كـه آنـجـا كـه بـاب رحـمت است بسته نشود و باب غضب باز بشود، از خدابخواهيد كه بشود اينطور، و اگر چنانچه ما در اين قدم كه حساسترين قدم است در اسلام وبـراى هـمـه و بـراى روحـانـيـت و بـراى هـمـه متفكرها و براى همه ملت ، در اين موقعى كهحساسترين مواقع است بين تان ، ايجاد اختلاف بين تان نكنيد، دسته بندى نكنيد، هر كسىبـراى خـودش نـكـشد. خدا هست ، غفلت نكنيد از او، خدا حاضر است ، همه ما تحت مراقبت هستيم(والله مـن ورائكـم محيط) مراقب است . آن خطرات قلب شما در مراقبت حق تعالى است ، آنلحظات چشم شما در مراقبت حق تعالى است ، آن حركات زبان شما در محضر حق و در مراقبتاوسـت ، تـوجـه داشـتـه باشيد كه اين دنيا رفتنى است و حساب شما با كسى است كه همهچـيـزشـان تـحـت مراقبت بوده است . قضيه ، قضيه معصيت انسان و قضيه اينكه من بنده خداهـسـتـم و بـنـده خـدا مـعـصـيـت كار مى شود و اين كذا، قضيه ، قضيه محاسبه بين شما و خداتـنـهـائى ، قضيه ، قضيه اين است كه امروز غير زمان طاغوت است ، زمان طاغوت اگر يكشـخـصـى ، مـلائى يـك كار خلاف مى كرد، مى گفتند اين طاغوتى هست و اين مثلا آخرش مىگـفـتـنـد سـاواكـى هـسـت ، نـمـى آمـدنـد سـراغ ايـنـكـه بـگـويند اين حرفى كه آخوندها ازاول داد مى كردند و مردم را هم وادار مى كردند به داد كردن ، اين حرف دروغ
از كـار در آمـد، ايـن نـمـى گـفـتـنـد به آنها، آخوندها آن وقت مظلوم بودند. چهره مظلوم چهرهمحبوب است ، شما در آن رژيم هر چه مظلومتر مى شديد محبوبتر مى شديد، هر كه مظلومتربـود مـحـبـوبـتر بود. چهره امروز، چهره مظلوميت نيست تا محبوب بشويد، چهره اين است كهوقـتـى كه كار در اينها درآمد، اينها هم همانند. شما را به صورت ديگر در مى آورند، آنهاهـم كـه فرض كنيد كه در اين كارى كه من مى كنم يا شما مى كنيد، دخالت ندارند، آنها راهم پهلوى شما مى گذارند با يك چوب مى زنند.
پـس مـا مسووليت اسلام را داريم ، مسؤ وليت مسلمان ها را هم داريم ، مسووليت روحانيت را همداريـم ، هـمـه چـيـز را داريـم ، هـمـه چـيـز را داريـم ، هـمـهمـسـوول و هـر كـس سعه نفوذش بيشتر، مسووليتش بيشتر. كارى بكنيد كه آن اسلام عزيزكـه امـروز دسـت شـمـاسـت ، بـا يـك صـورت خـوبـىتـحـويـل بـدهـيـد به اعقابتان ، يك صورت مشوه درست نكنيد كه بگويند همين بود. اسلامنورانى است ، با دست ماها مشوه مى شود.
كار بكنيد كه اسلام از ما گله مند نباشد
و امـروز روزى اسـت كـه اگـر خـداى نـخـواسـتـه مـا در ايـن نـهضت شكست بخوريم ، شكستخورديم تا آخر. يك وقت بود كه ما هى مى گفتيم كه طاغوت هست ، انشاءالله حكومت اسلامىبـشـود، انـشـاءالله آن درسـت مـى شود، همه حرفمان اين بود، ملت هم فرياد كردند كه مااسلام را مى خواهيم .
اگـر خـداى نـخـواسـتـه حـالا يـكـى اينطور شده ، به واسطه كجروى ماها، كجروى طوائفمختلف ، كجروى احزاب ، بعضى از احزاب ، اگر خداى نخواسته از باطن ما را تهى كنند ومـا را بـه جـان هـم بـريزند و مهم اين نيست ، مهم اينست كه با به جان هم ريختن ، صورتاسـلام را يـك جور ديگر جلوه بدهند به دنيا، بگويند سر و كار آنها با دنياست . قلم آنهادسـتـشـان هـسـت ، هـمـه چـيـزهـاى گـروهـى ، رسانه هاى گروهى دست آنهاست ، ماها يك ملتضـعـيـفـى هـسـتـيـم ، و جـز يـك حـربـه كـه ايـمـان بـود، نـداشـتـيـم . هـمـه تـبـليـغـاتمـال آنـهـاسـت ، مـا راه تـبليغى نداريم ، كارى ما نكنيم در همه تبليغاتشان و همه جاى دنيابگويند كه اسلام اينطورى بود كه در ايران بود.
شما ملاحظه مى كنيد در بعضى از اين ممالك كه اسم اسلامى رويش هست ، الان هم در همه جامـى گـويـند كه اسلام اين است كه در اينجاست ، خوب ، اين يك چيز، مائى كه ادعا داريم وادعـا مى كنيم همه مان !!! و صحيح هم هست ادعامان !!! كه اسلام آن نيست كه آنها مى گويند،اسـلام يـك اسـلامـى اسـت كه حكومتش يك حكومت خاص است ، رژيمش يك رژيمى است غير همهرژيـم هـاى دنـيا، عدل و انصاف هست در آن ، حكومت خداست . مائى كه اين حرف را مى زنيم وصـحـيـح هـم هـست حرفمان اگر گفتارمان با اعمالمان مخالف باشد، مگر منافق چيست ؟ يكدسـته از منافقين در صدر اسلام بودند كه گفتارشان با واقعشان مخالف بود، راجع بهاصل اسلام مى آمدند مى گفتند ما مسلمانيم و نبودند.
مـا ادعـا مـى كـنـيـم كـه مـا روحـانـيـون مـى گـذاريـم ، مـااول بايد از خودمان مايه بگذاريم . بيخود هى
نـگـوئيم ما خوبيم و ديگران بد، مائى كه دعوى اين را داريم كه ما هستيم كه اسلام را مىخـواهـيـم تـرويـج كـنـيـم ، اسلام را مى خواهيم تقويت كنيم ، علاقه به اسلام داريم ، احكاماسـلام پـيـش مـاسـت مـا، بـايـد احـكـام اسـلام را پـخـش بـكـنـيـم . مـائى كـه ايـنمسائل را داريم مى گوئيم و خودمان هم به صورت يك نفر آدمى كه به اسلام به همه معناايـمـان آورده اسـت و قـبـول دارد هـمـه چـيـزش را و يـك آدم مـتـقـى صالح كذاست ، اگر خداىنـخـواسته در باطن بر خلاف اين باشيم ، منافق نيستيم ؟ همان ابوسفيان منافق است ؟ من وشـمـا هـم مـنـافـقـيـم ، آن ايـمـانـش را عـرضـه مـى كـرد و نـداشـت ، شـمـا هـمكـمـال ايـمـانـتـان را عـرضـه مى داريد. بله ، مسلمان هستيد، اما منافقيد، اين مسلمان منافق درجـهـات ديـگر. اينها هيچ كدام مهم نيست ، مهم اين است كه اسلام دست ما آمده است ، امانت خداستدست ما آمده است ، اين امانت را بايد به آنطورى كه هست بدهيم به اعقابمان ، عرضه كنيماين اسلام را به آنطورى كه واقع اسلام است به دنيا، و خودمان جورى نكنيم كه اين اسلامرا يك طور ديگر نمايشش بدهيم به غير، آنطورى كه هست نمايشش بدهيم . اين ديگر فرقنمى كند بين آن بچه طلبه و طلبه نارسى كه تازه تو مدرسه رفته است و شما آقايانكـه از عـلمـا هـسـتـيـد و در مساجد هستيد با سايرين ، هيچ فرقى مابين آنها نيست ، منتها شماآقـايـان كـه بـزرگـتـر و بـالاتـر هـسـتـيـد، مـسـؤ وليـت تـان بـيـشـتـر اسـت .امـثـال مـن طـلبه است ، اما همه مسوولند، مسؤ وليت كم و زياد دارد، به حسب اختلاف نفوس ،اخـتـلاف سـعـه كـلمه ، كارى بكنيد كه اسلام از ما گله مند نباشد، قرآن كريم از ما گله مندنـبـاشد، كه آقايان كه شما خودتان را مى گفتيد كه ما مروج قرآن هستيم ، مبين احكام قرآنهـسـتـيـم ، چرا خودتان يك كارى داريد مى كنيد يا كرديد كه اسلام يك جور ديگر جلوه كندپيش مردم .
خـيـلى مـواظـب باشيد، اين مسند خطرناك است ، اين عمامه خطرناك است ، اين محاسن خطرناكاسـت . خـودتـان را از ايـن خـطـرهـا نـجـات بـدهـيـد، حـفـظ كـنـيـد خـودتـان را، ايـنمـال مـا، هـمـه هـمـيـن طـور، فـرق نـدارد، اسـلام مـال اهـل عـلم نـيـسـت ، اسـلاممـال هـمـه اسـت ، اين امانتى است كه خدا به همه داده است . شما هم اگر چنانچه فرض كنيدپـاسـداريد و در يك جائى به اسم پاسدارى اسلام ، پاسدارى شديد، شما حالا پاسدارطـاغـوت نـيـسـتـيد، پاسدار اسلام هستيد، اگر چنانچه پاسدار اسلام هم يك كارى بكند كهبـگـويـند اينها هم مثل سابق ، در بين همين مردم ضعيف الايمان هست كه مى گويند كه ايكاشنشده بود براى اينكه ما حالا از دست بعضى از مامورين بيشتر بر ايمان بد مى گذرد ازسـابـق ، ولو درسـت نـمى گويند لكن خوب ، گفته مى شود، آنها هم كه شيطانند تزريقمى كنند به آنها يك همچو مسائلى .
ايـن يـك مـسـاله اى نـيست كه مربوط به من و آقا و آقا باشد، اين يك مساله اى است مربوطبـه مـلت اسـت ، يـك مـلتـى كـه اسـلام را راى بـه او داده ، گـفـتـه است ، راى داده ملت بهجـمـهـورى اسـلامـى ، يـعـنى قبول كرده است كه بايد ما نظاممان نظام اسلام باشد، آنوقتاينكه قبول كرده است كه نظامش بايد نظام اسلامى باشد، پاسدار است ، بر خلاف نظاماسـلام عـمـل مـى كـنـد، كـاسـب اسـت بـر خـلاف نـظـام اسـلامعمل مى كند. نظام مال همه است ، نظام يك چيزى است كه همه ملت در تحت پوشش نظم بايدبـاشـد. بـازارى يـك كارى مى كند كه بر خلاف آن نظامى است كه اسلام قرار داده است وهكذا، ادعا كرديد كه ما اسلام
را قـبـول كـرديـم رژيـمـمـان حـالا رژيـم اسـلامـى اسـت ، از طـاغـوتمـنـتـقل شديم به الله ، از حكومت شيطان بيرون آمديم تحت حكومت رحمان رفتيم ، ما كه اينادعامان است همه ملت راى به اين دادند، اگر كارهاى زمان طاغوت را اعاده كنند، اينها در اينادعا منافق بودند.
بـايـد از حـالت شـيـطـانـى بـه حـالت رحـمـانـىمتحول شويم
كـارهـا را بـايـد عـوض كـرد، بـايـد تـحـول پـيـدا كـرد، بـايـد هـمـه مـلتمـتـحـول بـشـود. ايـن نـبـاشـد كه ما متحول ، انقلاب چيز كرديم ، از طاغوت بيرون ، بايدانقلاب باطنى بكنيم ، بايد نفوسمان هم منقلب بشود، اگر تا حالا در تحت سلطه شيطانو طـاغوت بوده است ، متحول بشويم و بيرون برويم از اين پوشش شيطانى به پوششرحـمـانـى . آن بـه ايـن اسـت كـه مـا مـطـابـق نـظـام اسـلامعـمل كنيم . رباخوارى مخالف با نظام اسلام است ، جنگ با خداست به حسب قرآن (فاذنوابحرب من الله ) بيائيد به جنگ خدا، اينها به جنگ خدا رفتند.
اگـر بـازار مـسـلمـان هـا هـمـان بازار زمان طاغوت باشد، نمى تواند بگويد كه من رژيماسـلامـى را قبول كردم ، نخير، شما در تحت رژيم شيطان هستيد و طاغوت هستيد باز و هكذاهـمـه قـشـرهـا يـك مـسـاله اى اسـت مـال هـمـه قـشـرهـا و مـااول بـراى خـودمـان قـبـول مـى كـنـيـم مـسـاله را و بـعـد هـم بـراى هـمـه تـان .مـسـوول اول خـود مـا هـستيم و بعد هم همه شما. فكر اسلام باشيد كه اين مساله را نگذاريدصـدمـه بـخـورد، از دسـت ما صدمه بخورد. از دست دشمن ها مى خورد، اگر دولت ها با همبـاشـنـد آسـيب نمى توانند بزنند، آسيب نمى توانند بزنند، اما اگر چنانچه ماها از دستبه جان هم بيفتيم ، با هم مختلف باشيم ، ماها بخواهيم هر كدامى يك كارى را انجام بدهيم ،از نـظم اسلامى بيرون برويم ، از تحت فرمان حكومت اسلامى بيرون برويم ، از فرمانخـدا بـيـرون بـرويـم آسـيـب مـى بـيـنـيـم ، از بـاطـن مـا را از هـممـنـفـصـل مـى كـنـند و آسيب پذير مى كنند، و الان تمام افكار، افكار آنهائى كه مى خوردندمال اين ملت را، متوجه اين معنا است .
اگر ما را محاصره اقتصادى بكنند، ما فعالتر مى شويم
هـيـچ وقت از نظامى نترسيد، هيچ وقت از اين حرف هائى كه مى زنند كه ما مداخله نظامى مىكنيم ، از اين هيچ وقت نترسيد، بلكه آنوقت هم مداخله نظامى بكنند به نفع ماست . از حصراقـتـصـادى هـم ابـدا نـتـرسيد، نمى توانند، اگر براى اينكه خوب ، روزيش از آسمان مىرسـد و هـى مـى دهند به او كارى نمى كند، اگر ما را محاصره اقتصادى بكنند ما فعالترمى شويم ، به نفع ماست ، بكنند ما را محاصره ، از اين هم هيچ نترسيد. از اين دشمنى كهآمـده در داخل و ما را مى خواهد از داخل فاسد كند، اين ترس دارد كه ما به جان هم بيفتيم ، منشـمـا را لعـن كـنـم ، خـداى نخواسته شما من را لعن كنيد، و ملت را با صورت هاى مختلف ،حـزب هـاى مـختلف ، جمعيت هاى مختلف !!! در عرض چند ماه قريب دويست تا جمعيت مى گويندهست ، جمعيت مختلف !!! اين جمعيت هاى مختلف اگر همه وجهشان يك طرف بود،
هـمـه بـراى خـدا بـود، خـوب ، هـر كـسـى مـى خـواهـد يـك راهـى ،مـثـل يـك كـسـى بـقـال اسـت و تـوجه به خدا دارد، يك كسى ملاست و توجه به خدا دارد، امااحـزابـى كـه در ايـران پـيدا مى شود، جمعيت هائى كه در اين طرف ها پيدا مى شود، اينها(كـل يـلعـن صاحبه ) همه مخالفند با هم ، آنها هم همين را مى خواهند كه از راه زياد شدناحـزاب ، زيـاد شـدن اخـتـلاف درسـت كنند. اين راه ، راه احزاب كه از آن راه پيش مى آيد، درقـضـايـاى ديـگر هم همين حرف ها را پيش مى آورند، اين زيانش چيست ، آن زيانش چيست ، اينبـايـد چـه جور باشد، آن بايد چه جور باشد. تمام اينها نقشه است ، اين غائله هائى كهيـكـى بـعـد از ديگرى پيش مى آورند، اين نقشه هائى است كه طرح ريزى شده است و بهدست خود ماها انجام مى گيرد كه بين خود ماها را از هم جدا كنند، آنها نتيجه اش را ببرند. وخدا همه ما را حفظ كند از اينطور اختلافات ، از اينطور چيزها.
خـداونـد انـشاءالله همه تان را تاييد كند، موفق باشيد، سلامت باشيد و متشكرم از آقايانكه اظهار لطف كردند و در اين منزل حقير وارد شدند.
تاريخ : 10/10/58
بيانات امام خمينى در جمع گروه بانوان دوازده فروردين شماره 2 كن و حومه
تحقق جمهورى اسلامى يك ضربه اى است به شرق و غرب
بسم الله الرحمن الرحيم
مـن هـر وقت بانوان محترم را مى بينم كه با عزم و اراده قاطع در راه هدف ، حاضر به همهطور زحمت بلكه شهادت هستند مطمئن مى شوم كه اين راه به پيروزى منتهى مى شود.
مـلتـى كـه تـمـام قـشـرهـايـش ، خانم هاى محترمش و مردان معصومش با هم هستند و يك راه مىروند، اين راه آسيب نخواهد ديد، شما نگران آسيب هاى خارجى نباشيد، از خارج نمى توانندشـمـا را آسـيـب بـرسـانـنـد مـادامـى كه خودتان منسجم هستيد. نه دخالت نظامى از آن كارىسـاخـتـه اسـت و نـه حـصـر اقـتصادى و اين مسائل كه آنها پيش مى آورند آنها ازشان كارىساخته نيست و شايد آنها هم كه اين حرف ها را مى زنند و ظاهرا جدى هم نيست براى اينكه مارا از ايـن حـرف هـاى ديـگـر اغـفـال كـنـنـد. آن مـسـائلى كـه مـمـكـن اسـت از آنمـسـائل ، آسـيب ببينيم ، آن مسائل داخلى است . توطئه ها اينطور است ، از خارج يك چيزهائىگـفـتـه مـى شـود تـا اذهـان مـتـوجـه بـه خـارج بـشـودمثل همين حصر اقتصادى و مداخله نظامى كه دولت آمريكا تهديد مى كند ملت را، به نظر مىرسـد كـه ايـن يـك تـوطـئه بـاشـد كـه اذهـان را از داخـل كـشـور مـتـوجـه بـه خـارج بـكند،غـافـل بـشـونـد از تـوطـئه ، غـافـل بـشـونـد از شـيـطـانـىداخل . بعيد به نظر نمى رسد آن چيزى كه پيش اجانب اهميت دارد و به آن اصرار دارند آنتـوطـئه اى اسـت كـه در داخـل حـاصـل مـى شـود. اگـر مـا را از خـارجاغـفـال نـكـنـنـد و تـوجـه مـلت مـا به داخل كشور و توطئه هاى داخلى باشد، ممكن است كه مابـتـوانـيـم و انـشاءالله مى توانيم كه آن توطئه ها را خنثى كنيم . لكن آنها از خوف اينكهمـبـادا مـلت هـمـه قـوايـش را صـرف داخـل بـكـنـد و ايـن تـوطـئه هـائى كـهاصـيـل اسـت پـيـش آنـهـا، ايـن تـوطـئه هـا را خنثى بكند، يك طرح هاى خارجى مى ريزد، يكمـسـائل خارجى پيش مى آورد، مثلا بعض از اقشار را متوجه مى كنند كه در انگلستان توطئهاى اسـت در فـلان مـحل ، يك توطئه اى است ، در فرانسه يك توطئه اى است و مى خواهند ازآنـجـا تـوطـئه اى را بـجـا بياورند كه بيايند ايران چه بكنند. خود اين هيچ اساس ندارد،مـحـتـمـل هم هست كه همين صحبت هائى كه با تناقض گوئى هاى مختلف و تضادگوئى هاىمختلف از دولت امريكا صادر مى شود راجع به اينكه گاهى دخالت نظامى ما مى كنيم ، آنيـكـى مـى گـويـد نه نمى شود دخالت ، دوباره دخالت مى كنند، دوباره مى گويند نه ،نـمـى شـود دخالت ، دوباره دخالت مى كنند، دوباره مى گويند نمى شود دخالت و از اينحرف ها، حصر اقتصادى مى كنيم ، حالا چند
روز صبر كنيد به سازمان ملل مى بريم خوب حالا يك قدرى صبر كنيد، به شوراى امنيتمى بريم ، يك قدرى مهلت بدهيد، اين حرف هائى كه به نظر مى رسد براى مقصد ديگراست نه براى خودش ، نه حصر اقتصادى مى كنند و مى توانند، نه دخالت نظامى مى كنندو مى توانند، اما مى توانند با اين حرف ها ما را، اذهانمان را متوجه به آن طرف كنند. و ازخودمان غافل بشويم .
در عين حالى كه ملت ما بايد هوشيار باشد راجع به همان مسائلى كه در خارج هم طرح مىشـود و غـفـلت از او هـم نـكـنـد، بـيـشـتـر نـظـر بـايـد بـه تـوطـئه هـاىداخـل باشد، توطئه هائى كه در داخل انجام مى گيرد خيلى زياد است و اينها در اين توطئههـا فـن هـاى زيـادى دارنـد، ذوفـنـون هـسـتـنـد! يـك قـسمش همين شلوغى هائى است كه راه مىانـدازنـد. در آذربـايـجـان ايـن بـسـاطـى كـه درسـت مى كنند و دامن به آن مى زنند يك قسماينهاست ، در سيستان ، در زاهدان ، در كجا، يك قسم ديگرش اين اختلافاتى كه در شهرها ودر دهـات و در سـاير جاها ايجاد مى كنند گروه هاى مختلف ، اختلافات زياد ايجاد مى شود،او جمهورى اسلامى مى گويد، آن يكى چيز ديگر مى گويد، آن يكى چيز ديگر مى گويد،مـقـابـل اسـلام هـى طـرح هاى متعدد مى دهند در عين حالى كه مى دانند پيش نمى رود، لكن مىخـواهـنـد نـاراحـت كنند. همانطورى كه خارجى ها طرح مى دهند براى دخالت نظامى يا حصراقتصادى و خودشان مى دانند كه يك چيز صحيحى اين نيست ، اين طرح براى مقصد ديگرىممكن است باشد و آن اينكه ما را از اين آشفتگى هاى داخلى متوجه به آن بكنند، به نظرمانبـيـايـد كـه آن مـشـكـل اسـت ، ايـنـهـا ديـگـر مـشـكـلات نـدارد،احتمال اين معنا هست .
مـا در عـيـن حالى كه بايد توجه به آن مشكل داشته باشيم و با تمام قوا متوجه به آنجابـاشـيـم ، امـا از ايـن مـشـكـلات داخـلى كـه شـايـد پـيـش ‍ آنـهـااصـيـل بـاشـد، از ايـن غـفـلت كـنـيـم ، ايـن اخـتـلافـاتـى كـه ازاول تـا حـالا ايـجـاد كـردنـد، از آن روزى كـه يـك پـيـروزى نـسـبـى بـراى ايـن مـلتحاصل شد و اين سد را شكستند و دست اجانب قطع شد از اين كشور، از آنوقت شروع كردندبـه ايـجـاد اختلافات و توطئه ها، يك راهش اين بود كه در هر قدمى كه ملت بر مى دارنديك اختلاف ايجاد كنند، راجع به اصل جمهورى اسلامى حرف ها بزنند و مقاله ها بنويسند ونطق ها بكنند، راجع به مجلس خبرگان صحبت ها بكنند كه حالا هم دارند مى كنند، راجع بهقـانـون اسـاسـى مـسـائل بگويند و حالا هم دارند مى گويند كه قضيه رئيس جمهور است .تـاكـنـون از قـرارى كه گفتند صد و بيست نفر خودشان را كانديد كردند. نه اينكه نمىدانـند كه كانديدى است كه اثرى ندارد براى اينكه رئيس جمهور بشود فلان آدم ، بيشترايـنـها الا نادرشان مى دانند كه موفق نمى شوند، لكن يك مقصد ديگرى در كار است غير ازريـاسـت جـمـهـور و آن ايـن اسـت كـه هـمـان ايجاد يك تشنج و اختلاف و اين چيزها براى آنهامـطـلوب است كه كشور ما مشغول باشد، هميشه مشغول باشد به چيزهاى داخلى خودش و اينشـلوغـى هـائى كـه در داخـل هست و متوجه توطئه نباشد و متوجه علاج نباشد و فلج بشود،بـعد هم راجع به مجلس شورا مصيبت زيادتر است ، آنجا ديگر از همه زيادتر است . در هرصورت تمام اين مسائل دور مى زند به اينكه اين جمهورى اسلامى آنطورى كه بايد تحققپيدا نكند، اگر تحقق پيدا بكند، براى آنها ضرر دارد و دست آنها تا آخر كوتاه مى شودو
ايـن يـك ضـربـه اى است بر غرب ، بر شرق و آنها مى خواهند كه نشود همچو مطلبى . ومـلت مـا بـايد آنقدرى كه بايد توجه به اين آشفتگى هاى داخلى داشته باشد توجه بهچـيـزهـاى ديـگـر نـداشته باشد، همه ما بايد اين را تحت نظر بگيريم ، لكن آنكه صدمهبيشتر به ما مى زند همين اختلافات داخلى است ، او براى يك طرف مى كشد، او براى طرفديگر، همين هواهاى نفسانى است كه در انسان هست ، همين خودخواهى و خودپسندى ها در انسانهست ، همين گروه ديدن و خودگرائى به گروه و اينهاست كه در انسان هائى كه براى خدامى خواهند كار بكنند هست .
يـك مـلت وقـتـى هـمـه بـا هـم مـنـسـجـم شـدنـد ديـگـرقابل آسيب نيست
مـلت مـا اگر بخواهد از اين اسارت در طول تاريخ بيرون بيايد و خودش ، خودش را ادارهكـنـد و اسـتـقـلال پيدا كند، آزاد باشد، اگر ملت ما بخواهد اينطور بشود، بايد از يك راهپيش برود، آن راهى كه ملت دارد پيش مى رود. ملت اين توده جمعيت است . اين زن و مرد تودهجـمـعيت كه خودشان را عليحده نكردند و جدا نكردند از ملت ، اگر بخواهند اين مملكت سر وسـامان پيدا بكند باز از اين گروه گرائى و از اين اختلافات كه او براى خودش بكشد،او براى خودش بكشد دست بردارند، همه همان راهى كه ملت دارند مى روند، همه همان راه رابـرونـد، ديـگـر آسـيـب نـمـى بـيـنـنـد. يـك مـلت وقـتـى هـمـه بـا هـم مـنـسـجـم شـدند ديگرقـابـل آسـيـب نـيـسـت ، امـا اگـر چـنـانـچـه خـداى نـخـواسـتـه در بـيـن خـودشـان اخـتـلافحـاصـل بـشـود، بـيـن خـودشـان يـك دشـمـنـى ها پيدا شود، هواهاى نفس نگذارند كه يك راهبروند، آنوقت است كه آسيب ممكن است .
لكـن مـن امـيـد ايـن را دارم كـه بـا ايـن تـحـولى كـهحـاصـل شـده است ، من در جامعه زن ها يك جور تحول عجيبى مى بينم كه بيشتر از تحولىاست كه در مردها پيدا شده و آنقدرى كه اين جامعه محترم به اسلام خدمت كردند در اين زمان، بيشتر از آن مقدارى است كه مردها خدمت كردند، خدمت مردها هم بسيارش مرهون خدمت زن هاست. در مـردهـا يـك حـسـى اسـت كه اگر ببينند زن ها بيرون آمده از خانه ها براى يك مقصدى ،اگـر قـوه شـان يـكـى بـاشد، ده تا مى شود و در مملكت ما اينطور شد كه بانوان همدوشبـلكـه جـلوتـر از مـردهـا از خانه ها بيرون آمدند و در اين راه اسلامى زحمت كشيدند و رنجديـدنـد، جـوان دادنـد، شـوهـر دادنـد، بـرادر دادنـد مـعـذلك رنـج كـشـيـدنـد،عمل كردند، پشتيبانى از اسلام كردند و مردها هم بسيارى به تبع زن ها اين كار را كردندو مـن امـيـدوارم كـه ايـن وحـدت كـلمـه و ايـن انـسـجـامـى كه ملت ما دارند، محفوظ باشد و ايناشـخـاصى كه افكار متعدده دارند اينها، خداوند آنها را برگرداند به فكر واحد و ملت مارا منسجم كند با هم به طورى كه از آسيب مصون باشند. خداوند انشاءالله به شما عمر وسلامتى بدهد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
تاريخ : 10/10/58
بـــيـــانـــات امـــام خـــمـــيـــنـــى در جـــمـــع كـــفـــن پـــوشـــان شـــهـــركـــردوبابل
تحمل مصائب و مشكلات در راه رضاى خدا آسان است
بسم الله الرحمن الرحيم
ايـن عـواطفى كه من از اقشار ملت مى بينم ، عواطفى كه آنها را وادار مى كند از راه هاى دور،از بـخـتـيارى ، از شمال اينجا آمدند، تحمل زحمات كردند در اين هواى سرد، در اين راه هاىدشـوار، ايـن عواطف ، يك بارى است بر دوش من . من نمى دانم چطور از زير بار اين عواطفبـيـرون بـيـايـم . امـروز يـك عكسى پيش من از يك جوانى فرستادند كه او نزديك دانشگاهشـهـيـد شـده بـود و وصـيت كرده بود كه اگر من ، فلانى را نديدم ، اين عكس را براى اوبـفـرسـتيد و من از ديدن اين عكس و باز عكس هاى ديگرى كه از جوان هاى ما در اين راه شهيدشـدنـد بـاز احـساس يك سنگينى مى كنم . بر دوش من سنگين است اين عواطف و آن چيزى كههـمـه سـنگينى ها را سبك مى كند، اين است كه ما از خدا هستيم و به سوى او مى رويم . راه ،راه خـداسـت ، شـمـا از بـخـتـيارى كه حركت كرديد تا اينجا براى خدا بوده است ، من مطرحنـبـودم ، خـدا مـطرح بوده و آن آقايان كه از شمال آمده اند، آنها هم راه را كه طى كرده اند،راه خـدا بـوده اسـت ، بـراى خـدا بـوده اسـت . آن چـيـزى كـهسـهـل مـى كـنـد مـشـكـلات را، ايـن اسـت كـه مـا بـراى اسـلامتـحـمل زحمت مى كنيم . ما تبعيت از موالى خودمان ، از آقايان خودمان ، از اولياء خودمان ، ازمـعـصـومـيـن خـودمان تبعيت مى كنيم ، ما از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم تبعيت مىكـنـيـم ، آنـهـا هـم تـحـمـل مـشـاق زيـاد كـردنـد، مـشقت هائى كه براى ما شايد ممكن نيست كهتـحـمـل كـنـيـم . ايـنـقـدرى كـه پـيـغـمـبـر خـدا صـلى الله عـليـه و آله وسـلمتـحـمـل مـشـقت براى خدا كرد، ماها نمى توانيم ، لكن ما هم كه قطره اى هستيم از اين درياىبى پايان ، به اندازه يك قطره ، يك ذره مى توانيم فداكارى كنيم ، بايد فداكارى كنيم.
برچسب هاى ارتجاعى به ملت استقلال طلب و فداكار ايران
اين اسلام است و قرآن است و خدا، هر چه در راه اسلام بدهيم و هر چه در راه خدا بدهيم و هرچـه در راه قـرآن بـدهـيـم فـخـر مـاسـت ، افـتـخـار مـاسـت ، راه حـق اسـت . بـگـذارباطل ها هر چه مى خواهند
بـگـويـنـد، بـگـذار بـاطـل هـا شـما را مرتجع بدانند، بگذار آنهايى كه مى خواهند براىديـگـران زحمت بكشند، از ملت خودشان غافلند، از كشور خودشان غافلند، پشت كردند بهمـلت و كـشـور و بـراى شـرق و غـرب زحـمت مى كشند، بگذار آنها، كسانى را كه در كشورخـودشـان و بـراى خـودشان و براى استقلال خودشان زحمت مى كشند، مرتجع بدانند. دنيابايد حكومت كند و در اين امر توجه كند و نظر بدهد كه آيا ملتى كه دشمن ها را، دشمن هاىكشور را، جنايتكارها را از صحنه بيرون رانده است و مى خواهد آزادى براى خودش به دستبياورد، مى خواهد استقلال براى خودش به دست بياورد، اين ملت مرتجع است ، يا آنهائىكـه الان هـم كـه جـنـايـتكارها بيرون هستند و رفتند، براى آنها كار مى كنند، براى آنها درمـدارس مى روند و تبليغات سوء مى كنند، براى خارجى ها آنها زحمت مى كشند. آيا آنهائىكه استقلال ملت ما را مى خواهند سلب كنند، آزادى كشور ما را و ملت ما را مى خواهند از دستشبـگـيـرنـد، آنـهـا مـرتجع هستند، يا آنهائى كه مى خواهند از زير بار ظلم خارج بشوند ومـسـتـقـل بـاشند. آيا كسى كه مى خواهد پيوسته به شرق و غرب نباشد و با مشت محكم درمـقـابـل شـرق و غـرب ايـسـتـاد و مـلت خـودش را نـجـات داد ايـن مرتجع است ، يا اين كه ازاول تـا حـالا بـه اسـم خـلق مـى خـواهد فدا بشود، براى دشمن خلق فداكارى مى كند. بهطرف چپ مى كشد، به طرف راست مى كشد.
بگذار دشمن ها هر چه مى خواهند بگويند، شما راه خدا را پيش بگيريد، شما راهتان واضحاسـت . راه شـما، راه خداست ، راهى است كه انبياء خدا رفتند. انبيا را اينها مرتجع مى دانند،اينها قرآن را هم كتاب ارتجاعى مى دانند، لكن مطلب اينها نيست . اينها براى ديگران دارندزحـمـت مـى كـشـنـد جـوان هـاى روشـنـفـكـر مـا عـواقـب امـور را مـلاحـظـه كـنـنـد و از ايـنها سؤال كـنـند شما چه مى گوئيد؟ شمائى كه براى خلق مى خواهيد فداكارى كنيد چرا مانع مىشـويـد از ايـنـكـه ايـن خلق مشغول زراعت باشد؟ چرا مانع مى شويد از اينكه كارخانه هاىمـردم راه بـيفتد؟ چرا خرمن هاى حاصل يك سال عمر يك خانواده را آتش مى زنيد؟ شمائى كهبـراى خلق هستيد و ديگران را مرتجع دانيد، حساب كار خودتان را بكنيد. اينها براى ملتدارند زحمت مى كشند و شما براى ديگران .
مـن بـار ديـگـر از شـمـا، از شـمـا جـوان هـا، از پـيـرمـردهـائى كـهتـحـمـل ايـن زحـمـت را آنـطـورى كـه آقـا مـى گـويـنـد كشيدند، از كسانى كه بچه هستند وتـحـمـل زحـمـت كـردنـد، از كـسـانـى كـه مـعـلول هـسـتـنـد وتـحـمل زحمت كردند و از كسانى كه به وسيله شما براى ما پيغام فرستادند، از همه شماتـشـكـر مـى كـنـم و بـه همه شما دعا مى كنم . خدمتگزار همه شما هستم و اميدوارم كه شماهاسعادتمند باشيد و سعادت دنيا و آخرت نصيب شما بشود.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation