بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب صحیفه نور جلد 11, امام خمینی (ره)   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     SAHIFE01 -
     SAHIFE02 -
     SAHIFE03 -
     SAHIFE04 -
     SAHIFE05 -
     SAHIFE06 -
     SAHIFE07 -
     SAHIFE08 -
     SAHIFE09 -
     SAHIFE10 -
     SAHIFE11 -
     SAHIFE12 -
     SAHIFE13 -
     SAHIFE14 -
     SAHIFE15 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

مـن ايـن را در يـكـى از حـرف هـايـم گـفـتـم كـه ايـنـكـه مـاقـبـول نـداريـم بـراى ايـنـكـه اين اهانت به اسلام است ، شما اين را پهلويش مى گذاريد،اسلام دموكراتيك نيست و حال آنكه از همه دموكراسى ها بالاتر است اسلام . ما از اين جهت ماايـن را قـبـول نـمـى كـنـيـم ، اصـلا شـمـا پـهـلوى ايـن را بـگـذاريـد،مـثـل ايـن اسـت كـه بـگـويد كه جمهورى اسلامى عدالتى ، اين توهين به اسلام است براىايـنـكـه عـدالت مـتـن اسـلام اسـت ، از ايـن جـهـت ايـن را هـم مـلت مـاقـبـول نـكردند و اصحاب قلم و روشنفكرها بعضى از آنها را، اينها جديت داشتند به اينكهاين كلمه اسلام نباشد و ما اينطور فهميديم كه چون از اسلام ضربه ديدند مى خواهند ايننباشد، خوب همه قدرت ها ديدند كه اين نفت اينجا، حالا از دستشان گرفته شده عجالتا وايـن را چه كسى گرفته است ؟ اين را اين ملتى كه داد مى زند اسلام ، پس اين اسلامش ‍ راحـذف بـكـنـيـد هـر چـه كـه بـاشـد ايـن دعوا هم ديگر ندارد، ديگر پشتوانه ملت ندارد، مىخـواسـتـنـد پـشـتـوانه را از اين جمهورى بگيرند. پشتوانه يك حكومتى ملت است ، اگر يكمـلتـى پـشـتوانه حكومتى نباشد اين حكومتى نمى تواند درست بشود، اين تواند برقرارباشد، آنها مى خواهند اين مطلب را بگيرند از دست ، از اين جهت اصرار به اين داشتند، حالاهـم اصـرار دارنـد چـنـين از اول هى اصرار، اصرار دارند حالا هم اصرار! منتها به صورتديـگر، قانون اساسى يك قانون ملى نيست ، اين قانون اساسى اشكالات دارد، كه مطلبىكـه خـود مـلت ، وكـلا تـعـيـيـن كـرده و گذراندند و بعد هم خود ملت به آن راءى دادند، يكاقـليـتـى كـه مـا سرانشان را مى شناسيم و سروته شان را اطلاع برايشان داريم ، اينهامـخـالفـت مـى كـنـنـد با چيزى كه همه ملت مى كند، اين جز اين معنا نيست كه مى خواهند همانمـسـائل سـابـق عـود كـنـد و همان منافع سابق را ببرند. از اسلام ضربه ديدند مى خواهندنگذارند تحقق پيدا كند.
در تمام مراحل روحانيت هى نقش اول داشت ، يعنى دانشگاه ها بودند، روشنفكرها همه شان نهالبـتـه ، دانـشـگـاهـى ها، دانشجوها تقريبا اكثرا هميشه همه ، بازارى چه و چه ، همه اينهانقشى داشتند، لكن آنكه ملت را بسيج كرد، آن روحانيون بودند، يعنى هر محله اى يك مسجديـا چـهـار تا مسجدى كه دارد، چهار تا روحانى دارد مردم به آن اعتقاد دارند، آنكه من هميشهبـه مـلت ايـران سفارش كردم كه اين دژ محكم را از دست ندهيد و به اين روشنفكرهائى كهمـى خـواهـنـد، شـايـد مـيـل داشته باشند كه مملكتشان استقلالى داشته باشد، مملكتشان آزادباشد، سفارش كردم كه اينها سد بزرگى است كه اگر از دست بدهيد نمى توانيد كارىانـجـام بـدهـيـد، اگـر ايـن روحـانـيـت را از ايـن نـهـضـت ازاول بـرمى داشتيم ، اصلا نهضتى نمى شد، مردم به كس ديگر گوش نمى دادند مردم بهاين روشنفكرها گوش ‍ نمى دهند.
ايـنـهـا يـك ده نـفـر، صـد نـفـر، هـزار نـفر، آنكه خيلى از اينها، من الان نمى دانم يك حزبىبـاشد، هزار نفر داشته باشد، غير از حزب اسلامى اگر باشد مردم به آنها گوش نمىدهند هى فرياد بزنيد، هر چه فرياد بزنند، مگر نه بيخود مى گويند، اينكه مى توانديك ملت را تجهيز كند و تا پاى مرگ ببرد، آن اين جمعيت است ، اينكه
مـى گـوئيد نقش بزرگى داشتند، واقعا اينطور است كه مائى كه مطلعيم بر ميزان علاقهمـردم بـه روحـانيين شان منتها سعه شعاع نفوذ روحانيين مختلف است ، با هم ، اما هر كدام درهـر شـعاعى هستند، آن عده اى كه آنجا هستند به حرف او گوش مى دهند، يعنى مى بينند كهاگـر چـنانچه دنبال حرف اين بروند، اين برايشان سعادت است ، خير خواهشان هست ، اگرهـم كـشته بشوند، سعادت است ، اينها بودند كه تجهيز كردند سرتاسر ايران ، مردم راايـن خـطـبـاء اين روحانيين ، اين مسجدى ها خودشان آمدند و دنبالشان هم اينها آمدند، همه ملتآمـدنـد و هـمـه قـشـرهـا هـم آمدند، لكن آنى كه ملت را همچو به طور عمومى تجهيز كرد اينطايفه بودند.
و مـن هـمـيـشـه از همه قشرها مى خواهم كه شما ملى هم هستيد، اينها را حفظشان كنيد، الهى كهحفظشان مى كند، ملى هم هستيد اينها را حفظ كنيد، اينها را از دست ندهيد، الان كه ملاحظه كنيددنـبـال ايـن هستند كه هى مناقشه كنند شكست بدهند اينها را، و اين نه صلاح دينشان هست نهصـلاح دنـيـاشـان هـسـت ، مـن نـمى خواهم تطهير كنم اين طائفه را كه بگويم هر كه عمامهسـرش هـسـت ايـن يـك آدم مـهـذب ، صـحـيـح ، سالم است نه چنين ادعائى ندارم ، هيچ كس چنينادعائى ندارد، لكن من مى گويم كه آنهائى كه مخالف هستند با اين جمعيت ، اينطور نيست ،آنـهـايى كه نقشه دارند آنطور نيست كه با بدها مخالف باشند، با خوب ها مخالفند، باآنـهـايى كه نفوذ دارند مخالفند، اگر چنانچه يك مقصد صحيحى بود كه اينها صحبت مىكـردنـد خـوب مـطـلبـى بـود، يـك مـقـصـد صـحـيح است و بايد تصفيه بشود، ما هم اين راقـبـول داريـم وقـتـش هـم اگر برسد تصفيه خواهد شد، اما در يك وقتى كه ملت ما دچار يكهمچو آشوبى هست بعد از انقلاب است ، انقلاب بعد از اينكه يك قدرى جلو رفت و برگشتبـه حـال خـودش ، همين گرفتارى ها در همه دنيا بوده بيشتر از ما، الانى كه ملت ما مواجهاست با يك قدرت بزرگ و بلكه با قدرت هاى بزرگ مواجه هست ، امروز روزى نيست كهآن پـشـتـوانـه مـلت را آن چـيـزى كه مى تواند تجهيز كند ملت را ما بشكنيم ، ولو اينكه مافرض كنيد گله داريم از يك كسى ولو اشكال داريم به يك كسى و كسانى ، لكن وقت ايننيست كه بشكنيم و آنهايى كه نقشه دارند همه را مى خواهند بشكنند منتها به تدريج . نمىدانـم ايـن مـثـل پـيـش شـمـا هـسـت يـا نـيست كه يكى رفت توى باغش ديد كه يك سيدى و يكآخـوندى و يك مرد عامى دارند دزدى مى كنند و رفت آنجا و گفت كه خوب اين آقا سيد است واولاد پـيـغـمـبـر بـسـيار خوب اين آقا از علماست و پائين روى چشم ما، اما تو مرديكه چه مىگويى آن دو تا را با هم با خودش رفيق كرد آن را دست و پايش را بست ، بعد آمد نشست وگفت واقع مطلب اين است ، خوب سيد اولاد پيغمبر است با اولاد پيغمبر نمى شود چيز كرد،خـوب آشـيخ تو چه مى گويى ، با اين ريش و عمامه آمدى دزدى ، سيد را با خودش موافقكـرد، آخـونـد را دسـتـش ، ايـن دو تا را كه دستش را بست پاشد گفت سيد جدت گفته دزدىكنى قلدر بود گرفت سيد را
هـم بـسـت ، ايـنـهـا وضـعـشان اينطور است ، روى اين نقشه است كه مى خواهند اين سيد اولادپـيـغـمـبـر اسـت ، آن كذا و كذا است ، خوب اين آخوندها حالا چى مى گويند اينها، آخونديسميـعـنـى چـه ، مـمـلكـت مـا نـبـايـد دسـت آخـونـدهـا بـاشـد، ايـنـهـاخـيـال مى كنند كه آخوندها مى خواهند مملكت را بگيرند و به كس ديگر بدهند و خودشان هركـارى مى خواهند بكنند مساءله اين نيست ، اينها همين نقشه است كه ملت را از اين آخوندها جداكـنـنـد با دست خود ملت آن چيزى كه براى ملت سرمايه است و مى تواند كار بكنند، آن رابـگـيرند و جدا كنند كه نقشه در زمان رضاشاه هم به اين معنا بود و بعد هم يكى يكى ازاول از آن پـائيـن تـرها بگيرند و بيايند بالا، بيايند بالا يكى يكى برسند تا آخر اينجمعيت را از بين ببرند.
اين است كه آنكه اسلام راتواند نقش بدهد در دنيا، آنكه مى تواند اسلام را در دنيا ابرازكند و ترويج كند از دست مردم گرفته بشود، اسلام كم كم گرفته بشود، اساس اسلاماسـت ، اسـاس ايـن طـرف هـم اسلام ، اساس دشمنى هم با اسلام است ، هر دويشان اينطورىاست .
اينكه شما گفتيد كه علما نقش داشتند، آيا بعدا نقش دارند؟ علما نقش شان اين است كه هدايتكـنـنـد و مـردم را راه بـبـرنـد و كـوشـش ‍ شـده بـود بـه ايـنـكـه عـلمـاء رامـنـعـزل كـنـنـد از مـلت ، يـعـنى دين را از سياست جدا كنند، دين را بگذارند كنار، سياست رابـگـذارنـد كنار. اسلام دين سياست است اصلش ، اسلام را شما مطالعه داريد در آن ، اسلاميـك ديـنى است كه احكام عباديش هم سياسى است اين جمعه ، اين خطبه هاى جمعه ، آن عيد، آنخـطبه هاى عيد، اين جماعت ، اجتماع ، اين مكه ، اين مشعر، اين منى ، اين عرفات ، همه اش ‍ يكمسائل سياسى است ، با اينكه عبادتند، در عبادتش هم سياست است ، سياستش هم عبادت است، ايـنـهـا جـدا مـى كـردنـد اسـلام را و ديـن را از سـيـاسـت مـى گـفـتـند كه امپراطور سرجاىامـپـراطورى است ، آخوند هم برود در مسجد، آخوند چكار دارد به اينكه رضاخان مردم را چهمـى كـنـد و چـه مـى كند، آخوند برود نمازش را بخواند و برود آخوند چكار دارد كه نفت رادارنـد مـى بـرنـد، آخـونـد چـكـار دارد كـه قـراردادهـاى كـمـرشـكـن بـراى يـك مـمـلكـتـىحـاصـل مى شود، آخوند برود عبايش را سرش بكشد، توى مسجد نمازش را بخواند هر چههـم دلش مـى خـواهـد دعـا بخواند، كى با او مخالف است ، هر كه هر چى دلش مى خواهد دعابـخـوانـد هـيـچ كـس بـا او مـخـالف نيست ، من احتمال نمى دهم كه حضرت مسيح به اين جوربـاشـد كـه حـالا درسـتـش كـردند، مگر امكان دارد كه حضرت مسيح تعليمش اين داده كه ظلمقـبـول كنى ، صورتت را اينطور بگيرى وقتى زنند، آن طرف مى گيرى ، اين تعليم خدانـيـسـت ، ايـن تـعـليـم مـسـيـح نـيست ، حضرت مسيح مبراى از اين است ، حضرت مسيح با زورمـخـالف است ، حضرت مسيح مبعوث شدند، اينها براى اينكه رفع كنند اين ظلم ها را براىاينكه چه بكنند منتها به مبتلا شده است ، به يك دستگاه هائى كه بد معرفى مى كند از او،اسلام هم همين ابتلاء را پيدا كرده بود، لكن در
هر عصرى يك علمائى بودند كه نمى گذاشتند اينطور بشود حالا يك قدرى توسعه پيداكرده است زمان فرق كرده و افكار مردم فرق كرده و اين چيزها هم فرق كرده .
اگـر مـقـصـود از ايـنـكـه نقش داشته باشد روحانيت بله روحانيت نقش دارد، در حكومت هم نقشدارد. روحانى نمى خواهد حاكم باشد، لكن مى خواهد نقش داشته باشد، شما در همين قضيهرئيـس جمهورى به ما پيشنهاد مى كردند كه ، پيشنهاد كردند از اشخاص ، حتى از دانشگاهبـه ايـنكه ما حالا بعد از مدت ها فهميديم كه اطمينان به ديگران نيست . روحانى باشد منمـى گفتم نه ، روحانى نقش بايد داشته باشد، خودش رئيس جمهور نشود، لكن در رياستجـمـهـور نـقـش بـايـد داشـتـه بـاشـد، كـنـتـرل بـايـد بـكـنـد، آن بـه مـنـزلهكنترل يك ملتى است ، يك مملكتى است ، نمى خواهد روحانى رئيس مثلا فرض كنيد كه رئيسدولت باشد، لكن نقش دارد در آن ، اگر رئيس دولت بخواهد باشد كذا، پا را كج بگذارداين جلويش را مى خواهد بگيرد. اينكه در اين قانون اساسى يك مطلبى ولو به نظر من يكقـدرى نـاقـص اسـت و روحـانـيت بيشتر از اين در اسلام اختيارات دارد و آقايان براى اينكهخـوب ديـگـر خيلى با اين روشنفكرها مخالفت نكنند يك مقدارى كوتاه آمدند اينكه در قانوناسـاسـى هـسـت ، ايـن بعض شؤ ون ولايت فقيه هست نه همه شؤ ون ولايت فقيه ، و از ولايتفـقيه آنطورى كه اسلام قرار داده است به آن شرايطى كه اسلام قرار داده است ، هيچ كسضرر نمى بيند يعنى آن اوصافى كه در ولى است در فقيه است كه به آن و اوصاف خدااو را ولى امـر قرار داده است و اسلام او را ولى امر قرار داده است با آن اوصاف نمى شودكـه يك پايش را كنار يك قدر غلط بگذارد، اگر يك كلمه دروغ بگويد، يك كلمه ، يك قدمبر خلاف بگذارد آن ولايت را ديگر ندارد، استبداد را ما مى خواهيم جلويش را بگيريم ، باهـمـين ماده اى كه در قانون اساسى است كه ولايت فقيه را درست كرده اين استبداد را جلويشرا مـى گـيـرنـد، آنـهـائى كـه مخالف با اساس بودند مى گفتند كه اين استبداد مى آورد،اسـتـبـداد چى مى آورد، استبداد با آن چيزى كه قانون تعيين كرده نمى آورد، بلى ممكن استكـه بعدها يك مستبدى بيايد شما هر كاريش بكنيد مستبدى كه سركش ‍ است بيايد هر كارىمـى كـنـد، امـا فـقـيـه مـسـتـبـد نـمـى شـود. فـقـيـهـى كـه ايـن اوصـاف را داردعادل است ، عدالتى كه غير از اينطورى عدالت اجتماعى ، عدالتى كه يك كلمه دروغ او رااز عـدالت مـى انـدازد، يـك نـگـاه بـه نامحرم او را از عدالت مى اندازد، يك همچو آدمى نمىتـوانـد خلاف بكند، نمى كند خلاف ، اين جلوى اين خلاف ها را مى خواهد بگيرد، اين رئيسجـمـهـور كـه ممكن است يك آدمى باشد ولى شرط نكردند ديگر عدالت و شرط نكردند، اينمـسـائلى كـه در فـقـيـه اسـت ، مـمـكـن اسـت يـك وقـت بـخواهد تخلف كند، بگيرد جلويش را،كنترل كند. آن رئيس ارتش اگر يك وقت بخواهد يك خطائى بكند آن حق قانونى دارد كه اورا رهـايـش كـنـد، بـگـذاردش كـنـار، بـهـتـريـن اصـل دراصول قانون اساسى اين اصل ولايت فقيه است و غفلت دارند بعضى از آن و بعضى ها همغرض ، روحانى مى گوئيد
كـه بعد مى خواهد در دولت نمى خواهد نخست وزير بشود و نمى خواهد !!! عرض بكنم كه!!! رئيـس جـمـهـور بشود و صلاحشان هم نيست كه اينها بشوند، لكن مراقبت دارد، نقش دارد،روحـانـيـت در دولت نـقـش دارد، نـه روحـانـيـت دولت اسـت . ايـن نـقـش ازاول هـم بـوده است منتها اين را كنارش زده بودند، حالا خدا يك مهلتى داده است . يك جمعيتى ،اين مردم جمع شدند هياهو كردند، اين هياهوهاست كه اين كارها را كرده است ، جمع شدند هياهوكـردنـد، حـالا يـك نـقـشى پيدا كرده روحانيت ، همان نقشى كه براى روحانيت است كه بايدكـنـترل كند اين چيزها را، و الا سر رشته ندارد مگر مى تواند كه يك روحانى برود رئيسفـوج بـشـود. سر رشته اى از اين كار ندارد يك روحانى كه اطلاعاتش در باب يك امورىكم است ، برود بخواهد آنها را بگيرد. اين معنا ندارد، اما روحانى چون موارد خطا و اشتباهىكـه از قـانـون اسـلام كـه يـك قـانـونـى اسـت كـه اگـر اجـرا بـشود، همه مقاصد براى ماحـاصل مى شود اين مطلع است ، اين سر رشته دار اين قانون است ، اين را قرارش دادند باآن هـمـه قـيـودى كـه همه اش قيود يك چيزى بوده است كه قرار دادند و ما هم تابعيم ، لكنمساءله اين نيست مساءله بالاتر از اين است ، اما خوب البته ملت يك چيزى را كه خواستند ماهـمـه تـابـع او هـسـتـيم و يك همچو روحانى اگر نقش داشته باشد در دولت ، نمى گذاردديـگـر نـخـسـت وزيـرش ، رئيـس جمهورش هر جا كه ظلم ببيند، روحانى نقش دارد بر اينكهجـلويـش را بـگـيـرد و هـر وقـتـى بـخـواهـد يـك قلدرى پيش بيايد جلويش را مى گيرد، يكديـكـتـاتـورى بـاشـد جـلويش را مى گيرد، خواهد خلاف آزادى باشد، جلويش را مى گيرد،بخواهد يك دولتى يك قراردادى با يك دولتى ببندد، كه اسباب اين بشود كه اين تابعاو بـشـود، پيوند او بشود، پيوسته او بشود روحانى جلويش را مى گيرد. يك اصلى استكـه اصل يك مملكت را اصلاح مى كند، اين يك اصل شريفى است كه اگر چنانچه انشاءاللهتـحـقـق پـيـدا بـكـنـد، هـمـه امـور مـلت اصـلاح مـى شـود، بـنـابـرايـن ايـنـكـه شـمـا سـؤال كـرديـد كـه آيا روحانى مى خواهد به دولت منضم بشود يا چى ؟ نه نمى خواهد دولتباشد اما خارج از دولت نيست ، نه دولت است ، نه خارج از دولت . دولت نيست يعنى نمىخواهد برود در كاخ نخست وزيرى بنشيند و كارهاى نخست وزيرى را بكند، غير دولت نيستبـراى ايـنـكـه نخست وزير اگر پايش را كنار بگذارد اين جلويش را مى گيرد، مى تواندبـگـيـرد، بـنـابـرايـن نـقـش دارد و نـقـش نـدارد وقـت مـن هـم گـذشـت ديـگـر،مسائل ديگرى ، شما هم ديگر انشاءالله سلامت باشيد.
تاريخ : 8/10/58
بيانات امام خمينى در جمع پرسنل شهربانى جمهورى اسلامى شهرستان يزد
تفاوت دولت اسلامى با غير اسلامى : حفظ سلسله مراتب و ظلم نكردن به زير دست
بسم الله الرحمن الرحيم
مـن تـوفـيـق هـمـه گـروه هـاى مـلت و خـصـوصـا قـواى انـتـظـامـى و شـمـاپـرسـنـل شـهربانى يزد را از خدا مى خواهم و به همه شما دعا مى كنم كه موفق باشيد وبـه وظـايـفـى كـه امـروز بـه هـمـه مـحـول اسـت ، شـمـا هـمـهعـمـل كـنـيـد. امـروز تـمـام قـواى انـتـظامى ، اينها همه در خدمت اسلام هستند. يك وقت بود كهشـهـربـانـى و همين طور ساير گروه هاى انتظامى در خدمت طاغوت بودند و تكليف آن روزيك طور بود و تكليف امروز سنگين است . امروز كه شما شهربانى جمهورى اسلامى هستيد،يـعـنـى پرسنل شهربانى اسلام يعنى شهربانى امام زمان ، آن كارى كه لشكر امام زمانبايد بكند، با آن كارى كه لشكر طاغوت مى كرد فرق دارد، همانطورى كه خود امام زمانبـا طـاغـوت فـرق داشـت . آن حـكـومـت جـور بـود و ايـن حـكـومـتعدل ، آن حكومت طاغوت بود و اين حكومت خدا.
در اسـلام يك حكومت است و آن حكومت خدا، يك قانون است و آن قانون خدا و همه موظفند به آنقـانـون عـمـل كـنـنـد. تـخـلف از آن قـانـون هـيـچ كـس نـبـايـد بـكـنـد. قـانـونعـدل اسـت ، عـدالت اسـت ، جـامـعه عدل و جامعه اى كه در آن عدالت اجرا بشود. و يك اشتباهگـاهـى ديـده مـى شـود كـه بـعـضـى از افـراد مـنـحـرف ، در بـيـنپـرسنل شهربانى يا در بين درجه دارهاى ارتش يا ژاندارمرى پخش مى كنند و جوان ها راوادار مـى كـنـنـد بـه بـعـضى از كارهايى كه ناشايسته است ، آن اين است كه به آنها مىگـويـنـد كـه حالا كه انقلاب شده است و طاغوت از بين رفته و جمهورى اسلامى آمده است ،ديگر درجه دار و افسر و سرباز ندارد (جامعه توحيدى ). اين يك اشتباهى است كه آنهايىكه مى خواهند نگذارند اسلام آنطورى كه هست ، در كارش تحقق پيدا بكند، آنها اين حرف هارا در اذهـان جـوان هـا انـداخـتـه انـد، جـوان هـا هـم غـافـل ازمسائل ، دنبال كرده اند. جامعه توحيدى به آنطورى كه آنها مى گويند يعنى جامعه هرج ومـرج . حـالا مـثـلا در شـهـربـانـى اگـر بـنـا بـاشـد كه زيردست !!! شهربانى !!! رئيسشهربانى از رئيس شان اطاعت نكند، خودش خودسر و به اسم اينكه جامعه توحيدى است ،ريـاست و مرئوسيت اصلش در كار نباشد، همه يا بايد مثلا فرض كنيد سرلشكر باشنديـا هـمـه سـربـاز. اگـر يـك لشـكـرى ، يـك شـهـربـانـى اى هـمه شان رئيس باشند، اينشهربانى قابل دوام است ؟ همه شان سرباز باشند، همه شان پاسبان باشند، هيچ ديگرآن كسى كه بايد فكر كند و روى افكارش فرمان بدهد و نباشد در كار، اين
شـهـربـانى ديگر شهربانى نيست . در ارتش هم همين طور. اگر همه سربازها باشند تاجـامـعـه تـوحـيـدى بـه آن مـعـنـاى غـلطـى كه در اذهان انداخته باشد، يا همه آنها سرگردباشند، يا همه آنها سرلشكر باشند مثلا، آيا اين ارتش مى شود براى يك مملكتى يا هرجو مرج مى شود؟ اساس ارتش ، اساس ژاندارمرى ، اساس نظام در عالم ، نه فقط در اينجا،در عالم از اولى كه يك نظامى در عالم پيدا شده است ، اساس بر اين بوده است كه مراتبمـحـفوظ باشد. فرق ما بين دولت اسلامى و غير اسلامى اين است كه ظلم نشود از بالا بهپـائيـن ، نـه فـرمـان داده نـشـود، اطـاعـت بـايـد بـشـود، ظـلم نـبـايـد بـشـود. در زمـانرسـول الله هـم ، همه مطيع رسول الله بودند و او فرمانفرما بود، اما از طرف ايشان ظلمبـه كـسى شد، در زمان حضرت امير هم ، حضرت امير امر مى كرد و همه اطاعت كردند. مالكاشتر هم در آنجائى كه حكمفرما بود امر مى كرد و همه مكلف به اجرا بودند، لكن از طرفمالك اشتر ظلم به كسى نمى شد.
در جامعه توحيدى افراد مختلفند، با يك هدف مشترك
جـامـعه توحيدى عبارت از جامعه اى است (توحيدى به معناى حقيقى نه ، به آن معناى غلطىكه گفته شده است ) عبارت از جامعه اى است كه با حفظ همه مراتب يك نظر داشته باشند،كـانـه يـك مـوجودند. شهربانى ، شهردارى !!! عرض مى كنم كه !!! ارتش ، ژاندارمرى ،سـايـر قـشـرهـاى دولت ، مـلت ، رئيـس جمهور، پائين تر، همه با حفظ مراتبشان يك مقصدداشـتـه بـاشـنـد و آن يك مقصد الهى ، كانه همانطورى كه يك جامعه توحيدى در خود بدنانـسـان اسـت . انـسـان بـه مـنـزله جـامـعـه توحيدى است ، چشم ، گوش ، دست ، اينها، اما همفـرمـانـفـرما دارد، هم فرمانبرما دارد. مغز فرمان دهد و دست فرمان مى برد، اما همه يك راهدارنـد، هـمـه بـراى ايـن اسـت كـه ايـن كـشـور فـردى را (انـسـانـى را) اداره كـنـنـد. هـمـهدنـبـال ايـنند كه فرمان از بالا مى آيد و پائين هم اطاعت مى كند، لكن جامعه توحيدى است .اعـضاى يك موجودند، اعضاى يك هيكلند، يك هويتند، لكن در عين حالى كه اعضاى يك هويتندو هـمـه هـم بـراى هـمين هويت دارند زحمت كشند، لكن فرمانفرما و كارفرما و كاربر داريم .مـغـز فـرمـان مـى دهـد، اعـصاب دنبالش فرمان مى برند دست ها، پاها، چشم ، گوش ، همهايـنـها فرمان برند. جامعه توحيدى است يعنى همه شان براى يك مقصدند. جامعه توحيدىرا وقـتـى كـه از انسان آورديم براى جامعه ، اين فرد كه يك به منزله يك جامعه توحيدىبود، يعنى قواى مختلفه ، اعضاى مخلتفه در يك فرمان و در يك راه تخطى نمى كنند. قوامختلف ، قواى باطن ، ظاهر، اجزا و اعضاء مختلف ، دست ، پا، سر، چه ، لكن همه در فرمانمغز هستند، يا روح هستند و همه رو به يك مقصد هستند و او براى حفظ مثلا خودش ، حفظ هويتخودش ، حفظ مصالح خودش ، جامعه !!! توحيد !!! توحيدى معنايش اين است كه در عين حالىكه فرمانبرو فرمانفرما هست ، در عين اينكه رئيس جمهور هست عرض مى كنم مجلس شورا هستو مـردم عادى هستند و سرلشكر هست و رئيس ستاد هست و اينها همه بايد فرمان ببرند از آنكـسـانـى كـه فـرمـانـفـرمـا هـسـتـنـد و روى قـواعـد، لكـن هـمـه شـانمـثـل يك بدن مى مانند، همه براى يك مقصد باشند، ارتش نكشد يك طرفى و ژاندارمرى يكطرف . و در يك كشور اگر ارتش يك طرف بكشد،
ژانـدارمـرى يـك طـرف بـكـشـد، شـهربانى يك طرف بكشد، اين اختلاف پيدا مى شود. همهبايد با هم ، هم مقصد باشند براى حفظ كشورشان ، مقصد حفظ كشور باشد.
جامعه توحيدى مورد نظر منحرفين جامعه حيوانى است ، نه توحيدى
مـعـنـى جـامعه توحيدى به اينطورى كه اين اشخاص منحرف القا كرده اند در اينها معنايشيك جامعه حيوانى است ، در غير حيوان ، جامعه توحيدى ما نداريم . حيوان ها هم ، همه اينجورنـيـسـتـنـد، حـيـوان هـا هـم يـك دسـتـه شـان مـتـمـدنـنـد مـثـل مـوريـانـه ،مـثـل زنبور نر، مثل مورچه ، اينها نحل تمدن دارند، اينها هم بالا و پائين دارند. در حيواناتپـائيـن تـرى كـه ادراكـاتشان به آن اندازه نيست ، جامعه توحيدى است يعنى الاغ ها هم يكجـورنـد، گـاوها هم همه يك جورند، فرمانبر و فرمانبردارند. يك همچو جامعه اى را آقايانمـى خـواهـند؟ جامعه توحيدى كه هيچ درجه دارى نباشد، هيچ بالا و پائينى نباشد فرمانفرهـمـه بايد عطار باشند، اگر عطار نباشند، جامعه توحيدى نيست . اگر مقصود اين معناستجـامـعـه تـوحـيـدى ، جامعه توحيدى در بشر تا حالا وجود پيدا نكرده الا آنوقتى كه وحشىبـوده انـد. اگـر يـك وقـتـى بـشـر وحـشى بوده ، آنجا يك جامعه توحيدى (هر كسى براىخـودش مـى رفـتـه عـلفـى مـى چـيده و مى خورده ) اما آن روزى كه تمدن در بشر آمده است ،لازمـه تـمـدن ايـن اسـت كـه درجـات باشد. لازمه تمدن اين است كه يكى دكتر باشد، يكىفـرض كنيد كه مهندس باشد، يكى ديگرى باشد، يكى سرگرد باشد، يكى چه باشد.ايـن چـيـزهـائى كـه هـست واقعا در عالم ، جامعه توحيد به آن معنا درست بكنيد برگشت بهتوحش است . آنهائى كه اين مطلب را در ذهن جوانان ما القا مى كنند براى اين است كه منعكسبـشـود در خـارج كـه ايـنـهـا يـك جـامـعـه حـيـوانـى هـسـتـنـد، ايـنـهـاقـابـل ايـن نـيـسـتـنـد كـه بـراى خـودشـان حـكـومـت كـنـنـد. كـسـى كـه حـكـومـت راقـبـول نـدارد، ايـن هـرج و مرج است يك جامعه حيوانى است ، اين محتاج به سرپرست است .ايـنـهـا نـقـشـه مـى كـشند كه جوان هاى ما را در ارتش وادار كنند به اينكه هرج و مرج ايجادكـنـنـد، در ژانـدارمرى هم هرج و مرج ايجاد كنند، در پاسدارها هم هرج و مرج ايجاد كنند، درشـهـر بانى هم هرج و مرج ايجاد كنند. قواى انتظامى !!! هرج و مرج !!! كه ستون فقراتيك جامعه است به هرج و مرج كشيده بشود. يك مملكت هرج و مرج !!! محتاج به يك قيمند. يكمـمـلكـتى كه در آن نظام نيست ، در آن فرمانبردارى از بزرگترها نيست همه براى خودشانبـخـواهـنـد يـك بـسـاطـى درسـت كـنـنـد، مـعـنـايـش پـوسـيـدن يـك جـامـعـه اسـت ازداخل .
حفظ مراتب در عين انسجام ، از خصوصيات جامعه توحيدى
اسـلام هـم ايـنـجـور نـبـوده ، هيچ ، هيچ رژيمى در عالم اينطور نيست كه هرج و مرج باشد.جـامـعـه تـوحـيـدى ، جـامـعـه توحيدى با آنطور كه من عرض كردم يك امر مطلوبى است كههمانطورى كه در بدون انسان يك جامعه توحيدى است ، اگر يك ملتى اينطور شد، خودش ‍را نـگـه مـى دارد. شـمـا ديديد كه يك حدودى ملت ما با هم منسجم شدند و غلبه كردند برهمه چيز، اگر همه قواى انتظاميه و همه قشرهاى
مـلت از روحـانـى تـا دانـشـگاهى تا بازارى تا كارگر تا زارع ، همه اينها اگر چنانچهمنسجم بشوند به هم ، !!! با عين در !!! عين حالى كه مراتب محفوظ است بين خودشان ، لكنمـنـسـجـم بـاشـنـد بـا هـم ، مـجـتـمـع بـاشـنـد بـا هـم ، يـك بـدن ،حـال يـك بدن پيدا كنند، همانطورى كه بدن انسان جامعه توحيدى است ، جامعه هم يك بدنبشود، اگر اينطور بشود، آسيب ديگر بردارد اين ، اين معناى جامعه توحيدى ، به اين معناصـحـيـح اسـت ، ايـن معناى صحيح جامعه توحيدى است . اگر در يك كلامى ، براى آدمى كهمـلتـفـت بـوده اسـت مـسـائل را، يك كلمه جامعه توحيدى واقع شده است مقصود اين است ، و امامـطـلب غـلطش را انداخته اند توى اذهان جوان هاى ما، در عين حالى كه حسن نيت دارند، در عينحـالى كـه صـفاى باطن دارند، ولى بازى مى خورند. مى خواهند زمينه را اين شياطينى كهافـتـاده انـد، تـوى هـم ارتـش هـست ، هم ژاندارمرى هست ، هم شهربانى هست ، هم بازار و همكوچه هست ، اينها شياطينى هستند كه مى خواهند زمينه را فراهم كنند براى حكومت طاغوتى .مـن حـالا بـه شـمـا مـى گـويـم (سـنـم هـم ايـنـقـدرهـا نـيـسـت ، مـمـكـن اسـت كـهقبل از اين حرف ها بروم از اينجا) لكن شما يادتان باشد اين مطلب كه اين برنامه اى كهالان دارنـد بـعـضـى از مـغـرضـيـن مـى ريـزنـد و جـوان هـاى مـا راگـول مـى زنـند اين برنامه اين است كه آمريكا را به ما مسلط كنند. !!! آمريكا بفهماند !!!همه مطبوعات آمريكا شروع كنند و غرب ، همه اينهايى كه با شما دشمنند، شروع كنند بهايـنـكـه يـك مـمـلكـت هـرج و مـرجـى اسـت ، نـظـام نـدارد ايـن مـمـلكـت ، بـالا و پـائيـن نـدارد،مثل حيوانات همه به جان هم ريخته اند، همه مخالف هم هستند، همه از هم تخلف مى كنند، هيچيك از هيچ كس حرف نمى شنود. يك همچو جامعه اى محتاج به قيم است . دنيا حكم مى كند كهايـران مـحـتـاج بـه قـيم است ، قيم برايش پيدا بكنيد، راه را باز مى كنند براى اينكه يكقـيـمـى مـثـل مـحـمـدرضـا بـالاى سـر مـا بـيـاورنـد، يـك قـيـمـىمـثـل رضـاخـان بـالا سـر بالاى سر ما بياورند. حريف ما يك حريف عادى نيست ، حريف ما يكحـريـفى است كه كارشناس هاى آنها تمام اوضاع همه ممالك تحت بررسى قرار داده اند وهمه آنجاها مضبوط است پيش شان كه بايد چه كرد. يك همچو انقلابى كه ضربه به آنهازد، ايـن انـقلاب را چه جورى بايد از بين برد، با دست خود ارتش ، ارتش را از بين برد،بـا دسـت خـود ملا، ملا را از بين برد، با دست خود متدين ، ديانت را از بين برد، اينها نقشهاسـت آقـا، ايـنـهـا هـمـيـن طور نيست قضيه ، نقشه اند اينها. اگر يك جامعه اى !!! سلسله !!!ارتـشش سلسله مراتب نداشته باشد آن ارتش كه منحرفين اينطور القا مى كنند، مى رونددرجه شان را مى كنند كه نه ، نبايد باشد اين ، نمى فهمد اينكه درجه اش را مى كند چىاسـت ، چـى مـى خـواهـنـد، ژانـدارمـرى هـم مـثـل آن بـشـود، شـهـربـانـى هـممـثل او بشود، پاسدارها هم آنطور بشوند، قواى انتظامى ما بپوسد، از بين بروند، اينكهبـايـد حـفـاظـت يـك كـشـورى را بـكـنـد ايـن از بين برود. به اين هم قانع نيستند، مى روندصـحـراهـا را بـه هـم مـى زنـنـد و نمى گذارند زراعت بشود، غارت مى كنند، درخت ها را مىبـرنـد نمى دانم از اين بساط درست كنند، بازار مى روند هزار جور بساط درست مى كنند،دانـشگاه مى روند هزار جور حرف درست مى كنند، ماها را دارند از باطن مى پوسانند، مائىكه بايد حالائى كه رسيديم به اينجا كه اين قدرت ها را كنار گذاشته ايم
و الان دنيا دارد نظر مى كند كه اين عده اى كه اين كار را كردند و اعجاب براى دنيا آورده ،بعد از اين انقلاب چه مى كنند. اگر مردم دنيا ديدند كه ما بعد از انقلاب هرج و مرج ايجادكـرديم به جاى اينكه بفهميم چه بكنيم ، به جاى اينكه يك جامعه توحيدى ، آنطور جامعهتـوحـيـدى كـه هـمـه مـنـسـجـم بـا هـم در يـك راه بـا حـفـظ مـراتـبمـثـل بـدن انـسـان ، مـنـسـجم است بدن انسان ، با هم است ، حفظ مراتب هم مى كنند وليكن يكجـامـعـه تـوحـيـدى اسـت كـه همه يك جهت ، همه يك راه مى روند. اگر جامعه ما امروز اينطورنـباشد، يعنى همه قواى انتظامى مان با هم هماهنگ نباشند، ملت مان با قواى انتظامى هماهنگنـبـاشد، اين جامعه اى است كه زود يا دير مى پوسد و انسجامش از بين مى رود. اينها بايدبـا هم باشند، به اين معنا جامعه توحيدى مى خواهيم اگر اينطور شد، آسيب بردار نيست ،اگر يك مملكتى همه اجزايش با هم چيز شدند، اينها معتصم مى شوند، اينها ديگر آسيب برنمى دارند.
با ايجاد نظم در كشور به آمريكا بفهمانيم كه جامعه توحيدى قيم نمى خواهد
ايـن جـوان هـاى مـا مـلتـفـت بـاشـنـد كـه از كـجـا دارنـد ضـربـه مـى خـورنـد. ايـنـهـاخـيـال مـى كـنـنـد كـه خـدمـت دارنـد مـى كـنـنـد، ايـنـهـا خـدمت نمى كنند، اينها در عين حالى كهخـيـال مـى كـنـنـد خدمت مى كنند، دارند ضربه مى زنند به اين جمهورى شما. متوجه باشندآنـهـائى كـه مـى آيـنـد بـه گـوش اينها اين حرف ها را مى زنند، ببينند از كجا تعليم مىگـيرند اينها، كى است كه اينها را وادار مى كنند كه (در ارتش نظم لازم نيست ، در ارتشدرجه لازم نيست ) درجه لازم نيست ، يعنى هيچ ، يعنى ارتش نه . جامعه توحيدى در به آنمعنائى كه آنها مى گويند جامعه توحيدى در ارتش ، معنايش اين است كه ارتش نمى خواهيم، شـهربانى هم معنايش اين است كه شهربانى نمى خواهيم ، ژاندارمرى هم معنايش اين استكـه ژانـدارمـرى نـمى خواهيم . در هر جا كه يك همچو مساءله اى آنها پيش آوردند معنايش ايناسـت كـه مـا هـرج و مرج بايد باشد، بايد ما يك نظمى در كارمان نباشد، مملكت مان بدوننـظـم ، خـوب ، رئيس جمهور هم نمى خواهيم . جامعه توحيدى است به حسب آنطورى كه آنهامى گويند. درجه را بكنند كه رئيس جمهور هم نمى خواهيم ، دولت هم نمى خواهيم ، وزرا همنـمـى خـواهـيـم ، ايـن جـز ايـن نـيـسـت كـه بـفـهـمـانـنـد بـه دنـيـا بـه ايـنـكـه ايـنـهـاقابل اين نيستند كه آزاد بشوند.
من يادم است كه در آنوقتى كه محمدرضا اينجا بود و اين گيرودارها و جنگ و نزاع ها بود،كارتر در يكى از حرف هايش (ما پاريس ‍ بوديم ) گفت كه به اينها زيادى آزادى داده اند.او بـا آن نـظـر مـوذيـانـه اش مـى خـواسـت بـفـهـمـانـد كـه ايـن مـمـلكـتقـابل آزادى نيست ، نبايد به آن آزادى داد. ما از اين بايد درس بگيريم كه اين زيادى بهآنها آزادى دادند، او مى خواست اينطور بگويد كه بايد با اين ملت همان رفتار را كرد كهمحمدرضا در زمان قدرتش كرده ، آزادى نبايد داد به اينها، بايد اينها در اختناق باشند تابشود حفظشان كرد. به نظر او ماها يك حيوان سركش هستيم كه بايد مهارمان كرد. به نظربـاطـل او، اگـر مـا مـطـلب آنـى اسـت كـه او مـى گـويـد كـه گـفـت او كـه ايـنـهـاقـابـل اين نيستند كه به آنها آزادى داد، حالا ديده جلو برده اند اينها و پيش برده اند، حالاهمان نقشه را مى خواهد درست كند كه اين مملكت و اين
افراد مملكت زود است برايشان آزادى ، زود است برايشان كه كارشان دست خودشان باشد.شـاهـدش ايـن اسـت كـه در ارتش ‍ مى روى درجه ها را مى كنند كه ما نمى خواهيم ، ما !!! چيزجـامـعه توحيدى مى خواهيم . كدام اسلام گفته جامعه توحيدى به اين معنا. اسلام مى گويدنـظـم امـور بـايـد بـشـود. نـظم امور با درجات است ، نمى شود همين طورى . تو از براىخـودت ، مـن بـراى خـودم كه جامعه توحيدى نمى شود. اين ضد جامعه توحيدى است . اينكهنـظـم توى كار نباشد ضد جامعه توحيدى است . اگر بدن انسان اين نظم را نداشت و ايناطـاعـت مادون از مافوق را نداشت تمامش به هم مى خورد. اگر مغز !!! اگر !!! حكم مى كرددسـت اطـاعـت نـمـى كرد، به هم مى خورد اوضاعش . آن براى اين است كه به دنيا بفهمانندامـروزى كـه مـا در مـقابل قدرت ها ايستاده ايم ، قدرتمندها به دنيا بفهمانند كه اين جامعهقـابل نيست از براى اينكه خودش را اداره كند، اين نظامش دارد به هم مى خورد و خورده است، اين بازارش هم دارد به هم مى خورد، اين كشتش هم دارد به هم مى خورد، اين محتاج به ايناسـت كـه يـك قـيـمـى بـالاى سـرش بـاشد آن قيم كار را اداره كند. يك نفر آدم را بگذارندبـالاى سـرمـا و پـيـش دنيا حجت داشته باشند به اينكه خوب ، ما اين وحشى ها را خواستيممهارشان كنيم .
اى جـوان هـاى عـزيـز من ! گوش به اين اشخاص ندهيد كه با برنامه دارند كار مى كنند.آنـهـايـى كه با توطئه و برنامه دارند بين شما كار مى كنند گوش به اينها ندهيد، بهخـود بيائيد، براى خود كار بكنيد. تا گفتند جامعه توحيدى ، هرج و مرج در ذهنتان نيايد،آنـهـا بـه شما اينطورى مى فهمانند، آنها وسيله اند از براى اينكه ما را نابود كنند. لازماسـت كـه هـمـه بـيـدار بـشـويـم ، تـوجـه كـنـيـم بـه عـمـقمـسـائل . جـوان هـاى مـا بـه عـمـق مـسـائل بـه آنـطـورى كـه آنـهـايـى كـهسـال هـاى طـولانـى بـرنـامـه ريـخـتـه انـد، سـال هـاى طـولانـى مـطـالعـه كـرده انـد دراحـوال هـمـه مـا، در احـوال هـمـه مـلت ما مطالعه كرده اند آنها، مى دانند در چه وقت بايد چهبـكـنند براى اسارت ما، الان وقت اين است كه باطن اين نظم را به هم بزنند. اين جامعه مااز باطن بپوسانند آن را. مى بينيد وقت اين است . آنى كه به اينها ضربه زده اين انسجامبـوده كـه ضـربـه زده حـالا ايـن انـسـجـام را از بـيـن بـبـرند، جدا كنند از هم ، به جان همبـريـزنـد ايـنها را، هر كسى از آن ديگرى تكذيب كند، هر كسى براى آن ديگرى پروندهدرست كند، هر كسى براى آن ديگرى حرفى بزند. اين معنايش اين است كه يك كشورى هستكـه يـك نـظـام نـدارد كه اگر يك كسى يك كارى كرد، اگر يك فرض كنيد كه نظامى يككـارى كـرد ايـن را بـشـود مـجـازاتش كرد، ندارد يك همچو چيزى . هر كه هر كارى دلش مىخواهد مى كند. چهار تا تفنگ دست شان افتاده ، هر كارى بخواهند مى كنند. اينطور ما را بهدنـيا معرفى كنند كه اينها يك جامعه اى هستند كه نمى توانند خودشان را اداره كنند. جامعهاى كه نتوانست خودش را اداره كند اين جامعه سفيه است جامعه سفيه محتاج به ولى است . يكولى اى بـيـاورنـد، يـك آدم بـالاى سـر مـا بـگذارند. خداوند انشاءالله همه شما را مويد ومنصور نمايد.
تاريخ : 8/10/58
بـــيـــانـــات امـــام خـــمـــيـــنـــى در ديـــدار بـــا پـــاســـداران ســاوه و كـفـن پـوشـانهـنـرجـوىآمل
توطئه هايى در كار است كه نگذارند شما جوان ها به رشد انسانى خودتان برسيد
بسم الله الرحمن الرحيم
مـن در عـيـن حـال كـه نـه وقـتـم مقتضى است نه حالم ، لكن چون برادرها هم از ساوه و هم ازآمـل تـشـريـف آوردنـد يـكـى دو جـمـله عـرض ‍ مـى كـنـم .اول تـشـكـر از اينكه اينطور احساسات در شما زنده است و باقى است . من از خدا مى خواهمكـه ايـن احـسـاسـات مـحـفـوظ بـماند كه با محفوظ ماندن اين احساسات ، احساسات اسلامىايـمـانـى ، امـيـدواريـم كـه ايـن نـهـضـت بـه آخـر بـرسـد و بـتـوانـيـم يـك حـكـومـتعـدل اسـلامـى آنقدرى كه ميسور ماست ، در ايران موجود كنيم و اين بستگى به اين دارد كهجـوان هـاى عـزيـز مـا در هـر جـا هـسـتـنـد، در سـاوه هـسـتـنـد، درآمل هستند، در هر جا كه هستند بدانند كه توطئه ها در كار است كه نگذارند شما جوان ها بهرشـد انـسـانـى خـودتـان بـرسـيـد و ايـن كـشـور، كـشـور آزادمـستقل باشد. آنهائى كه از اين مملكت ، از اين كشور استفاده مى بردند و همه منافع شما رامـى بـردنـد و مـى خـوردنـد و خـرج عـيـاشـى هـا مـى كـردنـد، بـازمشغول توطئه هستند كه نگذارند اين كشور حال آرامش پيدا كند و وقتى كه آرامش پيدا نكند،نـمـى شـود كـه اصـلاحـش كـرد و اگـر اصـلاح نـشـود مـمـكـن اسـت كـه بـاز بـهحـال هـاى سـابـق بـرگردد. از اين جهت بايد با بيدارى ، همه جوان هاى محترم و عزيز بابيدارى توجه داشته باشند كه اينهائى كه در بين جمعيت ها مى آيند و مى خواهند با اظهاراسـلامـيـت ، بـا اظـهـار اينكه ما براى كشور دلسوز هستيم ، مانع بشوند از اينكه مردم كاربـكـنـند، كشاورزها كار بكنند، كارخانه ها كار بكنند، اينها دوستان شما نيستند، اينها همانهـائى هـسـتـنـد كـه مـى خـواهـنـد نـگـذارنـد مـمـلكـت شـمـا، كـشـور شـمـامستقل بشود.
خـصـوصـا در شـمـال كـه شـمـا هـسـتـيـد ايـن ريـشـه هـاى فـاسـد زيـاد اسـت . بـايـد بـاكـمال توجه و با كمال دلسوزى براى كشور خودتان از اينطور ريشه هائى كه مى آيندو نـفـاق افـكـنى مى كنند يا مانع از كار مى شوند يا سر و صدا درست مى كنند جلوگيرىكـنـيد. خود جوان هاى آنجا جلوگيرى كنند، نگذارند. البته من نمى گويم درگيرى و چه ،اعـراض كنيد از ايشان . آنهائى كه مى آيند حرف هائى مى زنند كه از اين حرف ها تفرقهپيدا مى شود، از آنها پشت كنيد و اعراض كنيد تا بروند سراغ كارشان . الان آنهائى كهمـنـافـعشان از بين رفته يا به خطر افتاده است ، آنها به اين زودى دست بردار نيستند ازايـن كـشـور. آنـهـا در صـدد نـقـشـه هـا هـسـتـند كه نگذارند يك حكومت مستقلى پيدا بشود، ازاول هم در فكر اين معنا بودند
مـنـتـهـا هى قدم به قدم شكست خوردند الحمدلله و از اين به بعد هم من اميدوارم كه با حفظوحدت خودتان و حفظ ايمان خودتان و توجه به خدا اين راه را تا آخر برسانيد.
امروز كشور محتاج تلاش همه اقشار مردم است
و انـشـاءالله ايـن جـهـت هـم كه بايد كار بكنند، همه اقشار ملت امروز بايد يك كارى انجامبـدهـنـد. بـيكارى ، كم كارى ، به خلاف مسير ملت است . امروز اين كشور ما احتياج به كاردارد، احتياج دارد كه همه قشرها در هر جا كه هستند، مثلا عمده كشاورزى را تقويت كنند كه مامحتاج به دشمن هامان نباشيم در خوراكمان .
آقا خيلى براى مملكت اسلامى عيب است كه در ارزاقش محتاج بشود به خارج كه تهديدشانكـنند كه ما نمى دهيم به شما ديگر. در صورتى كه ايران زمين دارد الى ماشاءالله و آبهم دارد، بركات آسمانى هم هست ، چرا بايد محتاج به خارج باشيم ؟ بايد همت كنند، بايدبـنـاى بـر ايـن بـگـذارنـد كـه مـستقل باشند در اقتصاد. وقتى يك ملتى بناى بر يك چيزگذاشت كه همه آنها عازم شدند كه ما ديگر بعد از اين از ديگران چيزى نخريم ، خودشانايـجـاد مـى كنند، خودشان ارزاق خودشان را ايجاد مى كنند. همه تان موفق و مويد باشيد واين قدرت ايمانى و قوه اجتماعى باقى باشد و همه با سلامت و سعادت باشيد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
تاريخ : 8/10/58
بيانات امام خمينى در ديدار با گروهى از اهالى ميانه ، كرج و محلات
با اراده مصمم ، راهى كه سعادت ملت را در بردارد طى كنيد
بسم الله الرحمن الرحيم
من در اين هواى سرد كه آقايان از راه هاى دور تشريف آوردند، از كرج آمدند، از جاهاى ديگرآمـدنـد، مـعـذرت مـى خـواهم كه حالم مساعد نيست كه خيلى مزاحمت كنم ، و علاوه آقايان در يكمـحـل نـمـنـاك و سـرد نـشـسـتـه انـد و سـزاوار نـيـسـت كـه آقـايـان رامـعـطـل كـنـم . مـن همين قدر اعلام مى كنم كه دعاگوى شما هستم و خدمتگزار و اميدوارم كه ايندعاگوئى و خدمتگزارى تا آنوقتى كه هستم مستدام باشد.
و شما دوستان ، آقايان ، رفقا، برادرها، در اين راهى كه راه سعادت شماست و راه سعادتمـلت شـمـاسـت ، بـا تـوفـيـق و تـايـيـد و با اراده مصمم اين راه را طى كنيد و همانطور كهتاكنون اين راه شريف و راه الهى را طى كرديد از اين به بعد هم موفق و مويد باشيد كهانـشـاءالله همه با هم مجتمعا اين راه را برويم و دشمن هائى كه مى خواهند مانع بشوند ازاينكه اسلام و جمهورى اسلامى در ايران تحقق پيدا بكند عقب بزنيم و انشاءالله شما موفقخـواهـيـد شـد، بـراى ايـنـكه شما براى خدا مشغول زحمت هستيد و آنچه براى خداست عاقبتشپيروزى است و خير است .
و مـن امـيـدوارم آنـهـائى كـه در راه اسلام و در راه هدف هاى مسلمين يك موانعى ايجاد مى كنند،ايـنـهـا بـيـدار بـشـونـد، ايـنـهـا تـوجـه بـكـنـنـد كـه ايـناعـمـال مـخالف با مصالح كشور است ، اين اعمال مخالف با مصالح ملت است . امروز ملت مااحـتياج به وحدت كلمه دارد، احتياج به اين دارد كه همه قشرها با هم به پيش بروند. ايناشـخـاصـى كـه تـوطئه مى كنند و مى خواهند نفاق افكنى بكنند بين قشرهاى ملت ، آنها رابـزرگـتـرهـا، عـاقـلتـرهـا، بـه آنـها نصيحت كنند و بفهمانند كه همه اين كارها بر خلافمـصـالح كشور شماست ، بر خلاف مصالح اسلام و مسلمين است . و من اميدوارم كه همه بيداربـشـونـد و هـمـه توجه كنند كه ما امروز كه گرفتار يك مصيبت هائى هستيم ، امروز كه درمـقـابـل ما يك قدرت هاى بزرگ است ، توطئه هاست ، با هم بايد متحد بشويم و اگر متحدبـا هـم بـشويم آسيب پذير نيستيم . از خداى تبارك و تعالى وحدت كلمه همه ملت و سلامتشـمـا آقـايـان كه از راه هاى دور تشريف آورديد و علماى ميانه ايدهم الله تشريف آوردند وآقـايـان هـم كـه از كـرج و از سـايـر جـاهـا آمـدند، توفيق همه را از خداى تبارك و تعالىخواستارم .
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
تاريخ : 9/10/58
پيام امام خمينى به مناسبت هفته مصدومين و معلومين
بسم الله الرحمن الرحيم
سلام بر عزيزان ما كه در راه عزت اسلام و عظمت كشور اسلامى بپا خاستيد و در راه دفاعاز مـيـهن ، معلول و مجروح شديد و براى خودتان مايه افتخار و براى ملت بزرگتان ، هممـايـه تـاسف و تاثر و هم سربلندى شديد. درود بر شما معلولان و مصدومان كه اعضا وسـلامـت خـود را در راه اعتلاء قرآن كريم از دست داديد. ملت شريف و اسلام بزرگ هيچ گاهشـما عزيران را از ياد نمى برد. ننگ بر رژيم خائن پهلوى و جنايتكاران بين المللى كهبا دست جنايتكار خود، ملت ما را به سوگ عزيزان خود نشاندند و براى خود نفرين ابدىبـجـاى گذاشتند. ايكاش ! اعضاء سازمان ملل و شوراى امنيت حاضر بودند و شما معلولينعزيز را ديدند و آثار جرم دولت آمريكا و دست نشاندگان آن را مى ديدند سپس حكم صادرمـى كـردنـد. كاش ! كاخ نشينان ، حال دردمندان ما را مشاهده مى كردند تا به جنايات دولتجـبـار آمـريـكـا دامـن نزنند و براى سازمان هاى بين المللى و شوراى امنيت ننگ و نفرين بهبـار نـيـاورنـد. درود بـر خـواهـران و بـرادران مـصـدوم ومـعـلول كـه شـجـاعـانـه در راه حـق و پـيـروزى قـيـام و فـداكـارى كـردند و ملت را در جهانسرافراز كردند. اينجانب تقدير و تشكر و دعاى خالصانه ام را به شما عزيزان اهدا مىكنم و از خداوند متعال سلامت و سعادت و بهبودى شما فرزندان اسلام را خواهانم .
روح الله الموسوى الخمين
تاريخ : 9/10/58
بـــيـــانـــات امـــام خـــمـــيـــنـــى در ديــدار بـا پـرسـنـل نـيـروى هـوائى پـايـگـاه حـروپرسنل هواپيمائى ژاندارمرى جمهورى اسلامى
لزوم اجتناب از تفرقه و جدائى براى تداوم و پيروزى نهضت
بسم الله الرحمن الرحيم
من از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت ملت شريف ايران و قواى انتظامى ، نيروهائىكـه بـراى خـدمـت بـه اسـلام آمـاده هستند، طلب مى كنم و اميدوارم كه ما همه ، همه ما پاسداراسـلام بـاشـيـم . شـما برادرها بدانيد آن را كه در پناه اسلام ، در پناه قرآن كريم اگرچـنـانـچـه مـا بـاشيم ، در زير پرچم توحيد به همه قواى شيطانى پيروزى خواهيم پيداكـرد، لكـن مـهـم ايـن اسـت كـه مـا چـطور در زير پرچم اسلام باشيم ، چكار بكنيم تا زيرپـرچـم اسـلام باشيم يعنى اسلام ما را معلوم كند در يك همچو موقعى كه اسلام گرفتارىدارد. آنـهـائى كـه از ايـنـجـا مـنـافـع را مـى بـردنـد، ذخـايـر شما را مى بردند، آنها طمعنبريدند از اينجا و باز در صددند كه اعاده كنند جرائم خودشان را. ما چه بكنيم كه اسلاممـا را قـبـول بـكـنـد و ما خدمتگزار اسلام باشيم . آيا قواى انتظاميه ما، چه ژاندارمرى ، چهارتـش ، چـه ساير قوا، پاسدارهاى اسلامى و چه شهربانى كه به منزله ستون فقراتيـك مـلت اسـت ، در ايـن مـوقـع گـرفـتـارى بـايـد چـه بـكـنـنـد كـه درمـقـابـل ايـن قـدرت هـاى بـزرگ شـيـطـانـى بـتـوانـند مقاومت كنند. و ملت ما چه بكند كه درمـقـابـل ايـن سـيـل توطئه هاى خارجى داخلى بتواند آسيب ناپذير باشد. هر جمعيتى هر چهزيـاد بـاشـنـد، هـر مـقـدار جمعيت شان زياد باشد، اگر چنانچه واحد، واحد باشند، دسته ،دسـتـه بـاشـنـد، ايـنـها آسيب پذير هستند، از باطن خودشان هم آسيب مى بينند. اگر در يكمـمـلكـتـى سى و پنج ميليونى كه ما در آن زندگى مى كنيم يك جمعيت هائى باشند متفرق ،احـزاب مـخـتـلفه ، جمعيت هاى مختلفه باشند و انسجام با هم نداشته باشند كه يك نيروىواحـد بـشـوند، آسيب پذيرند. شما فرض كنيد اگر يك نيروى نظامى باشد، چه ارتش ،چـه ژانـدارمـرى ، چـه شهربانى ، چه پاسدارها و فرض كنيد كه اين نيرو قدرت نظامىاش زيـاد اسـت ، عـدد آن هـم زيـاد اسـت ، پـنـج مـيليون فرض كنيد نظامى داريم اگر پنجميليون نظامى انسجام نداشته باشند يا گروه گروه بشوند و فرد، فرد، صد ميليون ،يـكـى از او كـارى نـمـى آيـد، مـثـل ايـن قطرات منفصله از هم است كه فرض ‍ كنيد از بارانبـاشد، صدها ميليون قطره از آن كارى آيد، آنوقت از آن كار مى آيد كه اين قطرات با هممـنـسـجـم بشوند و يك رودخانه راه بيندازند. وقتى آنها با هم منسجم شدند و به يك وجهههـجوم بردند. اين شهرها را خراب مى تواتند بكنند، ديوارها را از بن بكنند، اما مادامى كهيـكـى يـكـى هـسـتـنـد كـار از آنـهـا نـمـى آيـد. افـراد انـسـان هـم هـمـانـطـور اسـتمثل قطرات باران مى ماند كه اگر مادامى كه يكى يكى
هـسـتند، هر كه براى خودش يك فكرى مى كند، هر كسى براى خودش يك راهى دارد، هر چهزيـاد بـاشـنـد، فـساد آن زيادتر مى شود عوض اينكه وقتى عدد زياد باشد كار را انجامبـدهـد، وقـتـى ايـنـطـور شـد، كـارهـا مـعـطـل مى ماند. حالا اگر بنا شد اين قطره ها به هماتـصـال پـيـدا بـكـنـد، اگـر بـنـا شـد كـه يـك قـطـراتـى بـا هـممـتـصـل شـدنـد لكـن يـك قـطـرات ديـگـرى هـم عـليـحـدهمـتـصـل شـدنـد، يك قطرات ديگر هم عليحده متصل شدند و اينها هر كدام يك راهى گرفتند،بـاز هـم كـارى از آنـهـا نـمـى آيد و اگر اينها مثلا فرض كنيد كه قواى نظامى ، انتظامىاگـر چـنـانـچـه يـك مـيـليـون جمعيت باشد لكن دستجات مختلفى كه هر كدام براى ديگرىكارشكنى كند، اين از باطن مى پوسد به جاى اينكه با روش هاى مختلف يك قوه اى باشدكه در مقابل دشمن بايستند قواى مختلفه اى است كه خودشان به هم ريزند. اگر در باطنيـك ارتـشـى ، پـوسـيـدگى پيدا بشود خودش وا مى رود ديگر محتاج به اين نيست كه يكقـدرتـى بـيـايـد او را بـخـواهـد از بـيـن بـبرد، اين خودش از بين مى رود، خودش از باطنمثل يك خربزه كرم زده ، از باطن فاسد مى شود، ملت هم همين طور است .
اگر چنانچه 35 ميليون جمعيت ، 35 ميليون يك نفرى باشد، يا 35 ميليون جمعيت 35 دستهبـاشند هر كدام فرض كنيد يك ميليون ، اين 35 دسته اى كه هر كدام يك ميليون مى شوندوقـتـى در داخـل يك مملكتى با آراء مختلف ، با نظرهاى مختلف ، اينها آسيب مى بينند، محتاجنيست كه از خارج به ما حمله كنند خودمان در داخل خودمان را مى خوريم ، تمام مى كنيم .
ايجاد بى نظمى توطئه اى است از جانب دشمنان براى از بين بردن وحدت و انسجام
الان آنهائى كه ديدند كه 35 ميليون با هم منسجم شده بودند اين قدرت بزرگ را از بينبـردنـد و قـدرت هـاى خـارجـى كـه قـدرت عالم بود نتوانست آن آدم را نگه دارد، ملت پيشبـرد، آنـها هم مطالعه دارند ببينند كه اين خيلى هم مطالعه نمى خواهد، مطلب واضحى استكـه 35 مـيـليـون جمعيت با هم باشد وقتى 35 ميليون جمعيت يك ملت با هم شدند، اين آسيبنـمـى بـيند، وقتى هم هجوم كند اينها پيش مى برند، ديدند كه اين انسجام ما را پيش برد،بـه ما كمك كرد، پيش برد و پيروز كرد اين انسجام را مى خواهند به هم بزنند. در همه جاايـنـها اشخاصى دارند كه دنبال همين معنا هستند، همه جا، در دانشگاه دارند، بازار هم دارند،خـيـابـان هـا هـم دارند، از آنجاها بيشتر در ارتش دارند، در ژاندارمرى ، در شهربانى ، درپاسداران ، اينها همه جا آدم دارند و همه هم مقصدشان اين است كه ما را از باطن بپوسانند.مقصد اين است كه بگذارند خودشان خودشان را بخورند، محتاج نيست به اينكه يك حمله اىاز خـارج بـشـود، زحـمـتـى بـه خـودشـان بـدهـنـد كه از خارج بشود كه بگذارند خودشانخـودشان را بخورند. هر جا يك بساطى درست كردند كه انسجام را از دست بگيرند، جائىكـه بـايـد نـظـم بـرقـرار باشد تا منسجم بشود، تا نظم نباشد انسجام نيست ، مى روندنـظـمـش را از بـيـن ببرند، وسوسه بكنند، اين جوان ها عقده هائى از سابق دارند، اين عقدههايى كه از سابق ، اينها در آن عقده ها انگشت مى گذارند و وسوسه مى كنند، اين عقده ها رادم به آن مى دهند، اين عقده ها را باد به آن مى زنند و از آن راه نظم را به

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation