بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب صحیفه نور جلد 11, امام خمینی (ره)   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     SAHIFE01 -
     SAHIFE02 -
     SAHIFE03 -
     SAHIFE04 -
     SAHIFE05 -
     SAHIFE06 -
     SAHIFE07 -
     SAHIFE08 -
     SAHIFE09 -
     SAHIFE10 -
     SAHIFE11 -
     SAHIFE12 -
     SAHIFE13 -
     SAHIFE14 -
     SAHIFE15 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

با رعايت نظم و دورى از منفعت طلبى نهضت را حفظ كنيد
خـوب يك ملتى كه پنجاه سال در اختناق بوده ، در حبس بوده ، اين ملت حالا از آن حبس ، يكعقده ها پيدا كرده ، اينها اين عقده ها را دامن به آن مى زنند كه برخلاف مسير راهش بروند،آنـهـائى كـه صـاحـب عـقـده انـد خـيـال مـى كـنـنـد ايـنـهـااهـل خـيـرنـد، مـى خـواهـنـد بـراى ايـنـهـا يـك ، يـك كـار خـيـرى بـكـنـنـد، آنـهـائى كـهاهل نقشه اند مى فهمند دارند چه مى كنند، مى فهمند كه اينها را برخلاف آن مسيرى كه ملتدارد مى برد. تكليف ما در اين ، امروز چيست ؟ تكليف ما اينست كه اين رمز را محكم نگه داريم، الان بـه فـكـر اينكه يك نابسامانى هست در اداره و در كذا و در كذا، اين نابسامانى از آننـاحـيـه اسـت آن نـاحـيـه را تـقـويـت بكنيد، همه شكايات را امروز بايد كنار گذاشت ، همهچيزهائى كه براى ما ناراحت كننده است و فرعى است كنار گذاشت و اين امر اصلى كه الانما مبتلا به آن هستيم ، يعنى خواهند اصل نهضت را از بين ببرند.
ايـن مـرحـله اول كـه عـبـارت از ايـنـسـت كـه ايـن نـهـضـتـى كـه با او ما پيروز شديم بايدمـثـل يـك بـچه اى روز به روز جلويش ببريم و تربيتش ‍ كنيم و بزرگش كنيم ، آن را مىخواهند از دست ما بگيرند، اگر خداى نخواسته اين معنا از دست ما گرفته شد، اساس را ازدسـت داديـم ، ديگر همه ديوارها فرو مى ريزد، ما اگر چنانچه اين انقلاب ، در اين انقلاببا همانطورى كه جلو آمديم
پـيـش نـرويـم و پـوسـيـدگـى ، كـرم خـوردگـى در ايـن پـيـدا بـشـود،مـثـل يـك خـربزه اى كه ظاهرش چه است ، آب ... هم به آن مى دهند همه چيزها ولى وقتى كهمى بينند، در باطن كرم زده است .
ايـنـهـا مـى خـواهند ما را كرم زده كنند و به دنيا ارائه كنند كه اينها يك خربزه كرمو هستندايـنـهـا بـه درد نمى خورند. به دنيا ارائه كنند كه اينها رشد سياسى ندارند، ايران يكمملكتى هست كه هرج و مرج است ، طبقه پائين به بالا اصلا اعتنا ندارد، سرباز به درجهدار اعـتـنـا نـدارد، يـك چنين كشورى است كه قواى انتظاميش انسجامش را از دست داده ، يك چنينكشورى است كه اداراتش كار نمى كنند، كم كارى مى كند، يك چنين مملكتى است كه همه بهجـان هـم افـتـادنـد، وقـتـى كـه مملكتى همه به جان هم بيفتند، هر قشرى بخواهد ديگرى رابـكـوبـد، هـر طـايـفـه اى براى خودش بكشد و ديگرى را از بين ببرد، يك چنين مملكتى درخارج منعكس مى شود كه اينطورى قابل نيست ، بايد كارى كرد كه با دلسوزى هم بيايندجلو، بايد اين نظم ايجاد بشود.
بيدار كنيد مردم را، به مردم بفهمانيد، مساءله بگوئيد، خواهرها به خواهرها بگويند، بهبـرادرهـا بـگـويـنـد، برادرها به خواهرها بگويند، به برادرها بگويند، مساءله اينست ،امـروز مـصـيـبـت مـا ايـن اسـت ، امـروز كـه خـواهـنـد ايـن مملكت را معرفى كنند به اينكه اينهاقـابـل ايـنـكـه آزاد باشند، قابليت ندارند. من اين را قبلا هم گفته بودم ، آقاى كارتر درپـاريـس كـه مـا بـوديـم و آن اواخـرى كه در ايران ديگر خيلى پيشرفت كردند در خيلى ازفـرمـايشاتشان فرمودند كه اينها بهشان زيادى آزادى دادند. اين يك موذيانه بود كه مىخـواسـت بـگـويـد كـه ايـنـها قابل اين نيستند كه آزاد بشوند، اينها بايد اختناق برايشانباشد، حق مى داد به شاه كه بايد شاه اينها را مهار كند، اگر اين مهار را به هم بريزد،ايـن حـرفـى بـود كه آنوقت مى زد، همين تعقيب مى شود عملا تعقيب مى شود، همين معنا را مىخواهند در دنيا منعكس كنند كه يك كشورى هست كه اساسى ندارد، قانون ندارد اين كشور، هركس به هر كس تعدى كند يك دادگاهى نيست جلويش را بگيرد، سرباز از بالاتر، از درجهدار، درجـه دار از افـسـر، افـسـر از بـالاتـر اطـاعـت نـمـى كـنـد، هـرج و مرج است ، مردم ازدولتشان اطاعت نمى كنند، ادارات از رئيس اداره شان اطاعت كنند، يك مملكت اينطورى قيم مىخـواهـد، خـودشـان نـمى توانند اداره كنند خودشان را، اين برنامه اى است كه براى ما بهحـسـب احـتـمـال و شـواهـد ريـخـتـه شـده اسـت و مـا از آنغـافـل هـسـتـيـم . آنـهـائى كـه مى آيند در هر جا ناراحتى ها را به گوش ما مى خوانند اينهاغافلند از اينكه الان ما اين ناراحتى بزرگ را بايد علاج كنيم و ... هم مى خواهد، خوب جزايـن اسـت كـه بـفـهـمـانـد بـه دنـيـا بـه ايـنـكـه ايـنـهـاقـابـل نـيـسـتـنـد كـه آزاد بـاشـنـد؟ مـن يـادم هـست در آنوقتى كه محمدرضا اينجا بود و اينگـيـرودارهـا و جـنـگ و نـزاع هـا بـود كه كارتر در يكى از حرف هايش آنوقت ما در پاريسبوديم گفت به اينها آزادى زياد دادند. اگر طبيب بالاى سرش بيايد و برود سراغ اينكهدسـتـش يـك قـدرى زبر است اين را علاج كنيم ، اين طبيب ، اين رابه كشتن مى دهد، اين بايدسـرطـان را عـلاج كـنـد. يـك مـمـلكتى كه الان غده هاى سرطانى در آن هست ما بايد فكر اينبـاشـيـم كـه ايـن غـده سـرطـانـى را بـيـرون بـكـشـيـم ، اگـردنبال اين برويم كه حقوقمان چقدر است ، در اداره درجه ما چيست ، در
!!! نـمـى دانـم !!! ارتـش در چـه درجـه اى واقـع هـسـتـيـم و هـكـذا ومـثـل آن طـبـيـبـى اسـت كه سرطان را برنداشته واين زبرى دست را دارد معالجه مى كند، آنسرطان كار خودش را مى كند، ديگر نه دستى مى ماند و نه زبرى دست .
ايـن سـرطـانـى كـه الان در ايـران مـا هـست و آن غده اى است كه ولده اين غده بزرگ هاست وبـراى آن غـده بـزرگ ايـنـها كار مى كنند. اگر طبيب ها، يعنى همه مردم كه مى خواهند مملكتشـان يـعـنـى يـك مـمـلكـتـى بـاشـد اگـر دنـبـال ايـن بـاشـنـد ايـن غـده را از بـيـن ببرند،دنـبـال ايـن باشند كه اين زبرى دست را، من خانه ندارم ،من خانه ام كوچك است ، من در ادارهحـقـوقـم كـم اسـت ، مـن درجـه ام كـم اسـت ، اگـر مـا مـشـغـول ايـنمـسـائل بـشـويـم ، فـلان آدم مـثـلا چـه شـده اسـت حـالا بـايـد شـكـسـتـش داد، فـلان آدماحـتـمـال مـى رود چـه بـشـود، نـگـذاريـم بـشـود، از ايـنمـسـائل كـه هـمـه بـر مـى گـردد بـه مـنـافـع شـخـصـى ، اگـر مـا بـرويـمدنبال آنها و از اين غده سرطانى كه ما مبتلا به آن هستيم و نشستند در خارج كشور ما و چشمدوخـتـنـد بـه ايـنـجـا و عمالشان در داخل كار مى كنند، خودشان در خارج كار مى كنند، اگرچنانچه ما دنبال آن نرويم و برگرديم به اين كارهاى جزئى كه مربوط به خودمان استخـداى نـخـواسـتـه مـثـل هـمان مريضى كه به سرطان مبتلا شد و سرطان او را كشت و ديگردسـتـى بـاقـى نـمـانـد تا زبرى دست بماند، كشورى باقى نمى ماند تا ناراحتى هائىباقى بماند.
امـروز روز ايـنست كه همه با هم بدون اينكه فرصت بدهيم كوشش كنيم ، اين اختلافات رااز بـيـن بـبـريـم ، هر روز تحصن يك امرى است هر كه يك ناراحتى پيدا مى كند تحصن مىكـنـد، يـك عـده را وا مـى دارد بـه تحصن ، اين به نفع كى تمام مى شود، اين تحصن ، اينتـحـصـن هـاى يكى دنبال ديگرى به نفع كى تمام مى شود، يك دسته بيكار مى شوند يااداره شان را زمين مى گذارند و تحصن مى كنند، يا زراعتشان را زمين مى گذارند، و تحصنمى كنند، اين به نفع ملت هست يا به نفع آنهائى است كه خواهند با اين تحصن هاى بعد ازتـحـصن و ايجاد اختلاف ها بگردد حال كشور ما، برگردد به يك حالى كه اگر از سابقبدتر نشود لااقل مثل او بشود، همه چيز ما را ببرند. اينجا بايد همه عقلاء، همه نويسنده هامـال ايـن مـمـلكـتـنـد در اين مملكت تربيت شدند، اين آب و خاك آنهاست ، اين مملكت حق دارد بهنـويـسـندگان ، اين مملكت حق دارد به روشنفكران ، اين مملكت حق دارد به گويندگان ، اينمملكت حق دارد به روحانيين ، اين مملكت حق دارد به دانشگاهى ها، اين مملكت حق دارد، اين مملكتشـما است ، اين مملكت همه است ، به شما حق دارد، به ايشان ، به خواهرها حق دارد، برادرهاحق دارد. اين مملكتى كه الان حق دارد به ما، آن اسلامى كه حق بر همه دارد، حق به بالاترهادارد، اگـر اينها در معرض اين باشند كه خداى نخواسته سقوط پيدا بكند اين نهضت ، اينحق به عهده ماست كه ما بايد نگذاريم ، بايد نجات بدهيم اينها را.
دست برداريد از اين اختلافات جزئى كه همه اش برمى گردد به
نفسانيت خود آدم . به هر اسمى يك اعتصاب مى شود، به هر اسمى يك اجتماع مى شود، بههـر اسـمـى يـك راهـپـيـمـائى مـى شـود، امـروز هـمـه اعـتصاب ها، همه راهپمائى ها، همه اينهابـرخـلاف مـسـير ملت ما هست . مگر آنكه فرياد بزند كارتر كذا آنها جبهه را حفظ مى كنندبـايـد آن جبهه را حفظ كرد و اين تنور را نگذاشت كه خاموش بشود اين نور الهى نگذاشتمنطمس بشود.
اين تكليفى است براى همه ما، تكليفى است براى شما، براى من ، براى همه قشرها. جوانهـا بـازى نـخـورنـد از ايـن بـازيـگـران كه مى خواهند نگذارند اين ملت سروسامانى پيدابكنند. انشاءالله خداوند همه ما را بيدار كند و به همه شما سعادت بدهد و شما برادرها وخواهرها كه تشريف آورديد اينجا از شما تشكر مى كنم من خدمتگزار همه تان هستم و دعاگو.
تاريخ : 6/10/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى مؤ سسه اسلامى مبارزه با اعتياد
وظيفه شرعى و الهى است كه كارى كنيد، وابسته به غير نباشيد
بسم الله الرحمن الرحيم
كشورى كه تمام جهات و حيثيت خود را از دست داده است ، ملت آن كشور براى جبران آنچه كهاز دسـت داده بـايـد همه با هم اقدام بكنند. دولت يا قشر واحدى نمى تواند كارى صورتبـدهـد، ايـن مـرحـله اى اسـت كـه هـمـه بـايـد مـتـحـد بـشـونـد ومـسـائل هـم زيـاد اسـت و بـسـيـارى از آن اسـاسـى اسـت . مـسـاءله فـرهـنـگ يـكـى از آنمـسـائل مـهـمـى اسـت كـه ايـران بـه آن مبتلا بوده است ، چرا كه فرهنگ ايران را يك فرهنگاسـتـعـمـارى كـردنـد و مـغـزهاى جوانان ما را به طرف غرب سوق داده بودند. دانشگاه ها ودانـشـجـويـان و صـاحـبـان افـكـار صـحيح ، نويسنده ها و روشنفكران ايرانى نه غربى ،نـويسندگان اسلامى نه غربى بايد در يك مدت طولانى تصفيه شوند. جوان ها را بايداصـلاح كـنيم . تعليمات ما بايد تعليمات غير استعمارى ، و استقلالى باشد. اين در يكمـرحـله طولانى است . مساءله اقتصاد هم همين طور يك مساءله مهمى است . وابستگى اقتصادىمـسـاءله اى اسـت كـه وابـسـتـگـى هـاى بـسـيـارى را بـهدنـبـال مـى آورد، بـايد كارى بكنيم كه زائد بر خودكفا باشيم . كشور ما يك كشورى استكه مى تواند بيش از احتياج خودش توليد داشته باشد و صادر كند، مع الوصف به اسماصلاحات ارضى ما را به عقب راندند. شما اينطور كه گزارش داديد كار ارجمندى كرديد.امـيـد اسـت كـه شـمـا مـنـطـقه خود را كه منطقه قم است خود كفا كنيد، بلكه انشاءالله بعدهاصادرات هم داشته باشيد. لكن مساءله ، مساءله قم يا تهران و يا مساءله يك استان نيست ،مـسـاءله هـمـه ايـران اسـت . تـمام ايران بايد همين وضعى را كه شما پيدا كرديد و اجتماعنـمـوديـد و بـرنامه ريختيد و روى برنامه ها به نحو صحيح و سالم بدون اينكه تعدىبـه كـسـى بـشـود، بـدون ايـنـكه يك خلاف اسلامى در بين باشد كار كرديد و انشاءاللهبـهـره گـيـرى هـم مـى كـنـيـد، امـيـد اسـت در هـمـه جـا ايـن مـطـلب مـحـقـق گـردد. دواصـل را بـايـد تـمـام قـشـرهـاى مـلت مراعات كنند، يكى ادراك اينكه ما اگر اقتصاد خود راتابع خارج نمائيم ممكن است روزى خارجى ها نخواهند به ما چيزى بدهند، وقتى كه درها رابـسـتـنـد مـا بـايـد تـسـليـم آنـهـا بـشـويـم تـا هـر چـه مـى گـويـنـدعمل كنيم و اين شايسته يك مملكت اسلامى و جمهورى اسلامى نيست كه پيوسته در اقتصادش، در گـنـدمـش ، در جـو و در بـرنـجـش وابـسـتـه بـه غـير باشد. بايد با همت كشاورزان وقشرهاى مختلف و با هيات دولت به كشاورزان كمك بكنند و اينكه همه يك وظيفه را احساسبكنند تا مشكلات حل شود. گاهى انسان مى خواهد براى منافعش يك كارى بكند
گـنـدم زياد شود كه منفعت ببرد، اين يك مساءله اى است كه در اختيار خودش مى باشد اگرنـخـواسـت هم نمى برد. الان كشور شما در يك حالى است كه وظيفه شرعى و الهى است كهكارى بكنيد تا وابسته به غير نباشيد.
الان اينها ما را تهديد به حصر اقتصادى كرده اند و بسيارى از دولت ها هم موافقت نمودندولى ملت ها موافق نيستند، در عين حالى كه به نظر من اين هياهوها هيچ واقعيتى ندارد لكن مااگـر يـك احـتـمـال ضـعـيـفـى هـم بـدهـيـم بـايـد مـجـهـز شـويـم . شـمـا درحـال جـنـگـيـد، در حـال جنگ اقتصادى و اين خود يك محاربه اى بين اسلام و كفر است . براىكـشـاورزان و بـراى كـسـانـى كـه مـى تـوانـنـد كـمـك به كشاورزها بكنند، تكليف است كهكـشـاورزى امـسـال جـورى شـود كـه انـشـاءالله خـودكـفـا بـشـويـم و درسـال هـاى بعد صادرات داشته باشيم . اين تنها موعظه نيست ، كه مردم خوب است اين كاررا بـكـنـنـد، نـجـات دادن يـك كـشور اسلامى از زير، بار ظلم و از زير بار استعمار است .نـجـات دادن مـمـلكـت اسـلامـى يـك تـكـليفى است كه انسان موظف است انجام بدهد. اگر خداىنـخـواسـتـه زمانى يك هجومى به مملكت اسلامى بشود بايد همه مردم زن و مرد حركت كنند.مـسـاءله دفاع اينطور نيست كه تكليف منحصر به مرد باشد يا اختصاص به يك دسته اىداشـتـه باشد، همه بايد بروند و از مملكت خود دفاع بكنند. اگر ما در يك هجوم اقتصادىهـم واقـع شـديـم كه سبب گرديد تا وابسته به كشور ديگرى باشيم ، اين هم يك وظيفهشـرعـى را ايجاد مى كند كه ما بايد خودمان را نجات بدهيم ، يك طبقه ننشينند تا يك طبقهديگر كار كنند، رعيت ها كم كارى نكنند، آنهائى كه در كارخانه ها كار مى كنند كم كارى وسستى نكنند امروز ملت شما در حال جنگ اقتصادى است . زمان ، زمان آرامى نيست كه بگوئيدخـوب ، مـا زيـاد منفعت نمى خواهيم ببريم . در اينجا ديگر اختيار به مردم نيست اختيارى استكـه در دسـت خـداسـت و او امر كرده است كه ما نبايد تحت نظارت يك كشور و يا تحت بيرقكـفـر بـاشـيم . اين يكى از مسائل مهم اسلام است و بايد كوشش كنيم و اقتصاد خود را ادارهنمائيم . بايد قيام كنيم و غافل نباشيم . بايد همه قشرهاى ملت ، هر كس هر جورى كه مىتواند، توليد بكند. مثلا باغداران ، دامداران و كشاورزان مى توانند توليد كنند و بايداين كار را به خوبى انجام دهند. اشخاصى هم كه توانند به كشاورزان و كارخانه ها كمككنند بايد اين كار را بكنند. كارخانه هاى خصوصى در ايران زياد بود و مع الاسف از بينرفته و دارد مى رود.
امروز بايد كار كشاورزى كه عبادت و اطاعت امر خداست ، تقويت گردد
بـايـد جـلوى نـابـودى آن گـرفـته شود. همه قيام كنند براى اينكه مملكت را از اين وضعاقـتـصـادى نـجـات بدهند. اگر مملكت شما در اقتصاد نجات پيدا نكند و وابستگى اقتصادىداشـتـه بـاشـد، همه جور وابستگى دنبالش مى آيد و وابستگى سياسى هم پيدا مى كنيم ،وابـسـتگى نظامى هم پيدا مى كنيم براى اينكه وقتى ما چيزى نداشتيم ، دستمان به طرفآمـريـكـا دراز مـى شـود و امـريـكـا هـمـه چـيـز را بـه مـاتحميل مى كند. ما وقتى مى توانيم زير بار او نرويم كه قدرتمند باشيم .
كار كشاورزى عبادت و اطاعت امر خداست
خـدا بـه مـا زمـيـن داده ، آب هـم داده ، ولى زمـيـن هـاى مـوات زياد و آب ها هم هرز مى رود، رودكـارون هـمـين طورى هرز مى رود و زمين هاى اطرافش هم همين طور موات مانده است . بايد همهدسـت به دست هم بدهند و كار كنند. امروز بايد كار كشاورزى كه عبادت و اطاعت امر خداستتـقـويت گردد، هر كس هر جور مى تواند بايد تقويت بكند به طورى كه انشاءالله ما ازايـن گـرفـتـارى خـارج بـشـويم و اميدواريم از ساير گرفتارى ها هم خارج گرديم ، همگـرفـتـارى فـرهـنـگـى و هـم سـيـاسـى خـارج گـرديـم و مـن از آقـايـان كـه ايـنـطـورمشغول فعاليت شده اند تشكر مى كنم .
نجات معتاد، نجات يك فرد نيست نجات اسلام است
باب ديگر، باب معتادين است . شما اين را يك مساءله اتفاقى ندانيد كه من باب اتفاق يكدسته اى هروئين فروش شده اند و يك دسته اى هم مبتلا شده اند. اين هم يك توطئه اى استكه قدرت هاى بزرگ به اين وسيله به ما ضربه مى زنند. قشر جوان قشرى است كه مىشـود از آن هـمـه جـور اسـتفاده اى را كرد. قشر جوان قشرى است كه مى تواند اقتصاد ما رااداره كـنـد. قـشـر جـوان مى تواند خود را در مقابل جهات فرهنگى ، نظامى و سياسى مجهزكند. پيرمردها مثل من كنار افتاده اند، آن كه كار از او مى آيد همين قشر جوان است . اين جواندر حـالى كـه جـوانـى اش ارزشـمـند است افكارش آنقدر عميق نيست كه توطئه ها را تا آخربتواند بخواند، خيال مى كند كه خوب ، حالا دلمان خواهد كه ترياك و يا هروئين بكشيم .ايـن يـك نقشه اى است كه براى تو نيست ، براى قم نيست ، براى سرتاسر كشور است ،بـراى فـلج كـردن جوان هاى ماست . يك آدم هروئينى نمى تواند در سياست فكر كند، نمىتـوانـد در اقـتـصـاد عـمل كند، اگر يك گرفتارى پيش بيايدتواند در جنگ شركت كند. يكآدمى كه به مواد مخدر مبتلا شده است يك موجود مهملى به بار آمده كه اگر همه عالم به همبـخـورد او در آنـجـا نـشـسـتـه چـرت مـى زند يا مشغول عياشى مى باشد. اين از نقشه هاىمـخـتـلفـى اسـت كـه بـراى جـوان هاى ما ريخته اند. نجات معتاد نجات يك فرد نيست نجاتاسـلام اسـت . پـخـش هـروئين در سرتاسر كشور توسط اشخاص كه يا نمى دانند چه مىكـنـنـد يـا دانـسـتـه مـى كـنـنـد، بـر اسـاس تـوطئه اى است كه مى خواهند اين قشر جوان رامـهـمـل بـار بـيـاورنـد تـا نـفـتـش را ببرند و او مشغول هروئينش باشد، شرافت ملى اش رابـبـرند، و او مشغول ترياكش باشد. بايد اينها را معالجه كرد و همچنين نصيحتشان بكنندكـه آقـا چـرا خودت را مهمل مى كنى ، بايد در بين مردم و در جناح خلاقه واقع گردى . اينجـوان هـا، جوان هاى ما بودند كه فرياد زدند و مشتشان را گره كردند و الله اكبر گفتند.اگـر فـرض كـنيد كه جوان هاى ما خداى نخواسته مبتلا به هروئين بودند، مى توانند اينكار را بكنند؟ آدم وافورى مى تواند بلند شود و در خيابان مشتش را گره كرده و جنگ كند؟اين يك باب است كه باز چون برگشتش به حيثيت اسلام است جلوگيرى از آن بر همه واجباسـت و بـراى اشـخـاصى كه در اين باب نيستند حرام است بروند و هروئينى گردند، چههروئين و چه ترياك و چه مشروبات و امثال اينها، انسان را از آنچه هست ساقط مى كند،
يـعـنـى از يك آدمى كه همه كارى مى تواند بكند يك بيكاره مى سازد، بيكاره اى كه بايددر كنار منقل بنشيند و چرت بزند.
و يـك بـاب هـم ، باب اين فسادهائى است كه پيش آورده اند. اين هم يك مساءله اى نيست كهخـيـال شـود از بـاب اتفاق حاصل شده . تمام اين مراكزى كه براى فحشا و خوشگذرانىدرسـت كـردنـد هـمـيـن طـورى درسـت نـشـده است . در مجلاتشان ، در رسانه هاى گروهى چهسـمـعى و چه بصرى تبليغات كردند و كلا در خدمت اينها بودند، راديو و تلويزيونشانمـشـغـول بـود كـه ايـن جـوان هـا را از بـازار، از بـيـابـان كـهمـشـغـول خدمت بودند، از ادارات به آن مراكز فساد بكشانند، از دانشگاهى يك موجود فاسدبـسـازنـد، از ادارى يـك مـوجود فاسد درست كنند. انسان وقتى چنددفعه در آن سينماها و درمـراكز فحشاء رفت به اين امور عادت مى كند. وقتى يك جوان چند بار به يك مركز فسادرفـت ديـگـر نـمـى تـوانـد نـرود. جوان هاى ما را كه بايد ميدان هاى رزم را اداره كنند، بهمراكز بزم بردند و جوانان هم خيال كردند كه اينها فقط مى خواهند كه آنان عيش و عشرتكـنـنـد. مـسـاءله ايـن نبود مساءله اين بود كه شما را از آن قوه فعاله كه خدا در شما ايجادكـرده است و در مغز و بدن شما به وديعت گذارده است تهى كنند و يك موجود عياش كه غيراز ايـنـكـه بنشيند بخندد و مشروب بخورد، بسازند تا مبادا يك وقت در فكر اين بيفتند كهنـفـت را بـگيرند. اينها همه نقشه است كه ذخاير ما را ببرند. تنها نفت نيست ، ايران ذخائرفـراوانـى دارد و آنـهـا اطـلاع دارنـد. چـه كـسـى مـى تـوانـد جلوگيرى از غارت اينها كند.نـسـل جـوان اسـت كـه مـى تـوانـد جـلوى ايـن فـسـادهـا و حـمـله هـا را بـگـيـرد. ايـنان خواهندنسل جوان را به موادمخدر يا به آن عيش و نوش كه آن هم مخدر است مبتلا كنند، اگر دنيا راآب بـبـرد ايـن آدم را خـواب مـى بـرد، ايـن بـه دنـبـال آنمـسـائل اسـت ، چكار دارد كه مملكتش را مى برند، جهنم كه مى برند. مردم و جوانان را چنانبـار مـى آوردنـد كـه منطقى اينچنين پيدا مى كند كه اگر هر كارى بشود مى گويد به منچـه مـربـوط اسـت . جـوانـى كـه اگر در جايى صحبتى شد، به حيثيت كشور و ملتش ، بهحـيثيت اسلامى او بر مى خورد بايد قيام كند و مبارزه كند، چنان او را مى سازند كه از پىاين منقل نتواند و آن پياله نتواند حركت كند.
دشمنان ما بيدارند، شما هم بيدار شويد
آقا اين نقشه است ، قضيه عادى نيست كه ما خيال كنيم كه خوب جوانند و اقتضاى جوانى ايناسـت . الان مـادر جـنـگ هـسـتـيـم ، در جـنـگ سـيـاسـى و اقـتـصـادى هـسـتـيـم ،مـحـتـمـل است جنگ نظامى هم پيش بيايد، جوان هاى ما بايد براى خاطر اسلام و براى خاطرمـلت و كـشـور و حيثيت خودشان ، براى نواميس خودشان دست از آن مراكز بكشند و در مراكزصحيح تربيتى قرار گيرند.
خـداونـد انـشـاءالله همه را توفيق بدهد. و من از اين افرادى كه عكس هايشان را نشان داديدوحـشـت كـردم . مـن چـنـد ورق را مـى بـيـنـم كـه تـمامى آن پر از عكس هائى است كه اينها ياگـرفـتـار هستند يا از بهبود يافتگان هستند. چرا ما اينقدر بايد صدمه ديده و معتاد داشتهباشيم ؟ چرا بايد اينقدر اينها غفلت داشته باشند و مبتلا بشوند؟ اميدواريم كه همه ايرانمتوجه اين معنا باشند كه مساءله نقشه و توطئه است نه اينكه يك
مساءله عادى باشد، توطئه است تا اين جوان هاى ما را به بهانه اينكه خواهيم براى شمامـثـلا مـراكـز عـيـش ونـوش درسـت كـنـيم ، از همه چيز ساقط كنند. قم بحمدالله در هر امرىپيشقدم است هم كشاورزى را تقويت مى كند و آنطور كه شما گفتيد انشاءالله در همه ايرانايـنچنين شود و در ساير جاها نيز مشغول گردند و جوان هايشان را نجات بدهند. خود جوانها نيز توجه داشته باشند كه قضيه استعمار است و آلت دست استعمار نشويد و آلت دستدشـمنان ما نشويد. دشمنان ما بيدارند شما هم بيدار بشويد. خداوند انشاءالله همه شما راتقويت كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
تاريخ : 7/10/58
پيام امام خمينى در مورد بسيج عمومى براى مبارزه با بيسوادى
بسم الله الرحمن الرحيم
والقلم و ما يسطرون
مـلت شـريـف ايـران ! شما مى دانيد كه در رژيم گذشته آنچه بر ملت مبارز ايران سايهافـكـنده بود، علاوه بر ديكتاتورى و ظلم ، تبليغات بى محتوا و هيچ را همه چيز جلوه دادنبود. ملتى كه در همه ابعاد از حوائج اوليه محروم بود وانمود مى شد كه در اوج ترقىاسـت . از جـمـله حـوائج اوليـه بـراى هـر مـلت كـه در رديـف بهداشت و مسكن بلكه مهمتر ازآنـهـاسـت ، آمـوزش بـراى هـمـگـان اسـت . مع الاسف كشور ما وارث ملتى است كه از اين نعمتبزرگ در رژيم سابق محروم و اكثر افراد كشور ما از نوشتن و خواندن برخوردار نيستندچـه رسـد بـه آمـوزش عـالى . مايه بس خجلت است در كشورى كه مهد علم و ادب بوده و درسـايـه اسـلام زنـدگى مى كند كه طلب علم را فريضه دانسته است ، از نوشتن و خواندنمـحـروم بـاشـد. مـا بـايـد در بـرنـامـه دراز مـدت ، فرهنگ وابسته كشورمان را به فرهنگمـسـتـقـل و خودكفا تبديل كنيم و اكنون بدون از دست دادن وقت و بدون تشريفات خسته كنندهبـراى مـبـارزه بـا بـيسوادى به طور ضربتى و بسيج عمومى قيام كنيم تا انشاءالله درآيـنـده نـزديـك هـر كـس نوشتن و خواندن ابتدائى را آموخته باشد. براى اين امر، لازم استتـمـام بـيـسـوادان بـراى يـادگـيـرى و تـمـام خواهران و برادران با سواد براى ياد دادنبـپـاخـيـزنـد و وزارت آمـوزش و پـرورش بـا تمام امكانات بپا خيزد و از قرطاس بازى وتـشـريـفـات ادارى بـپـرهـيزد. برادران و خواهران ايمانى ! براى رفع اين نقيصه دردآوربـسـيـج شويد و ريشه اين نقص را از بن بركنيد. تعليم و تعلم عبادتى است كه خداوندتبارك و تعالى ما را بر آن دعوت فرموده است . ائمه جماعات شهرستان ها و روستاها مردمرا دعـوت نـمـايـنـد و در مـسـاجـد و تـكـايـا، بـا سـوادان نوشتن و خواندن را به خواهران وبـرادران خـود يـاد بـدهـنـد و مـنـتـظـر اقـدامـات دولت نـبـاشـنـد و درمنازل شخصى ، اعضاى بيسواد را تعليم كنند و بيسوادان از اين امر سرپيچى نكنند. من ازملت عزيز اميد دارم كه با همت والاى خود، بدون فوت وقت ايران را به صورت مدرسه اىدرآورنـد و در هـر شـب و روز و در اوقـات بـيـكـارى يـكـى دو سـاعـت را صـرف ايـنعمل شريف نمايند.
بـپـا خـيـزيـد كـه خـداونـد مـتعال با شماست ، از خداى تعالى سعادت و سلامت و رفاه ملتشريف را خواستارم .
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 7/10/58
مصاحبه پروفسور الگار امريكائى با امام خمينى
پـروسـفـور الگـار: عـرض شـود بـنـده درسـت يـكسال پيش در پاريس به حضور حضرتعالى مشرف شدم و در آن موقع بنده را به زيارتايـران تـشـويـق فـرموديد، در آن موقع فرموده بوديد كه ايرانى كه در اثر اين انقلابشـكـوهـمـنـد اسـلامـى بـوجـود آمـده بـود، بـا آن ايـرانـى كـه سـالهـاقبل با آن آشنائى داشتم ، بكلى فرق دارد و حالا بالاخره بنابر تشويق حضرتعالى بهايـران آمـدم و خود ديدم كه ايران كاملا جديد و نوينى بوجود آمده در اثر اين انقلاب مباركاسـلامـى . چـون هـمـانطورى كه مى دانيد واقعيت انقلاب اسلامى ايران از طرف خبرگزارىهـاى مـغـرض مـورد تـحـريـف مـى شـود، در حـال حـاضـرمـشـغـول تـاءليـف كـتـابى هستم كه هدف آن معرفى صحيح انقلاب اسلامى ايران باشد ونـتـيـجـتـا مـعـرفـى خـود اسـلام واقـعـى و در ايـن خـصـوص چـنـد تـا سـؤال داشـتـم كـه خـواستم از حضرتعالى بكنم . اول اينكه براى همه روشن است كه روحانيتمـبارز به رهبرى حضرتعالى نقش مهمى در اين انقلاب داشته است و اين نقش روحانيت مبارزبـه رهـبـرى حـضرتعالى نقش مهمى در اين انقلاب داشته است و اين نقش روحانيت در رهبرىمـلت مـسـلمـان ايـران شـايـد بـنـابـر اسـتـقـلال روحـانـيـت بـاشـد درمـقـابـل دولت ، مـى بـيـنـم كـه در دوره هـاى مـخـتـلف ، روحـانـيـتاسـتـقـلال تا مى داشته و جدا بود بكلى از دولت ، حالا مى بينيم در اثر انقلاب ، دولتىاسلامى بوجود آمده در ايران ، آيا روحانيت كماكان نهاد مستقلى خواهد بود؟ يا اينكه نوعىادغـام بـيـن روحـانـيـت و دولت انجام خواهد گرفت ، نظر به اينكه بعضى از شخصيت هاىروحانى از همين حالا وظائف اجرائى به عهده گرفته اند؟
امام : بسم الله الرحمن الرحيم
شـمـا مـى دانـيـد كـه در رژيـم سـابـق و رژيـم هـائى كـه درطـول تـاريـخ رژيـم سـلطـنتى بوده يا در اقليم هاى ديگر رژيم غير الهى ، غير توحيدىبوده ، اصل رژيم و قوانينى كه در آن رژيم ها بوده است و مقاصدى كه در آن رژيم ها، چهرژيـم سلطنتى و چه رژيم هاى به طرزهاى ديگر، قوانين ، قوانين بشرى و با دماغ بشرتاسيس شده است و رژيم ها هم رژيم هاى همان فرم قوانين شان بوده است و مقاصد هم اكثراسـلطـه بـر مـردم بـوده و گـاهـى هـم پـيـدا مـى شـده اسـت كـه روى قـوانـيـنعـمـل مـى كـردند، مقاصدشان اجراى قوانينى كه حدودش ‍ عبارت از نظم جامعه و آزادى دادنبه مردم و امثال اينها.
اما آن رژيمى كه توحيدى بوده است و رژيم تابع قوانين الهى بوده است كه آن كه ما مىتوانيم
ارائه بـدهيم ، اسلام است . شايد در قبل از اسلام يك چنين رژيمى كه رژيم دولتى باشدو قـوانـين الهى باشد، يا كم بوده است يا نبوده است . كم بوده است رژيم هائى كه رژيمتـوحـيـدى بـاشـد، غـيـر از قـانـون الهى كه از مغز بشر نيست ، از اراده خداست ، غير از اواصـل حـكـمـفـرمـا نبوده است ، در اسلام كه خوب ، ما نزديك به صدر اسلام هستيم نسبت بهانـبـيـاء سلف ، حكومت بوده است يك حكومت گاهى محدود و ضعيف و گاهى خيلى توسعه دار،لكن تا آنجا كه اسلامى بوده است حكومت ها و باز به اغراض ديگرى مخلوط نشده است ، آنكـه حـكـومت مى كرده است ، قانون بوده است يعنى الله ، غير خدا كسى حكومت نداشت اصلا،ايـنـها انبيا و همين طور آنهائى كه خلفاء انبيا بوده اند، هيچ ابدا از خودشان يك مطلبى ،يك جرياناتى نبوده است ، آنها دنبال اين بودند كه قانون را اجرا كنند، البته در بعضىاز امـورى كـه ، امـور جـزئيـه بـوده اسـت ، خـوب ، حـاكـم دخـالت داشـتـه اسـت امـا دراصول و در آن چيزهائى كه بايد در كشورى اجرا بشود، تابع قانون الهى بودند.اصلارسـول خـدا صـلى الله عليه و آله كه در راس همه است ، هيچ وقت يك مطلبى ، يك حكمى ،يك قانونى نداشته است در مقابل قانون خدا، مجرى قانون خدا بوده است .
و تـفـاوت بـزرگـى كـه بـين همه رژيم هاى دنيا به هر قسمى كه مى خواهد باشد، تمامرژيـم هـاى بـشـرى بـا هـر فرمى كه مى خواهد باشد و آن رژيمى كه الهى است و تابعقـوانـيـن الهـى اسـت ، تـفـاوت بـزرگ ايـن اسـت كـه تـمـام رژيـم هـاى آنـى كـه ديـگـرعدل و داد و خوبست فقط در حدود طبيعت است . شما شايد در هيچ رژيمى پيدا نكنيد كه حكومتدنـبـال ايـن بـاشـد كـه تـهـذيـب نـفـس مـردم را بـكـنـد، كـارى بـه آن نـداشـتـنـد، حـكـومـتدنبال اين بوده است كه بى نظمى نشود، يك كسى در خانه خودش هر كارى بكند تعرضىبـه آن نـدارد، بـيـرون نـيـايـد توى خيابان عربده بكشد و نظم را بهم نزند، تو خانهخـودش هـر كـارى مـى خـواهـد بـكـنـد آزاد هـسـت ، فـقـط حـكـومـت هـاى الهـى اسـت كـه بـراىاصـل مـقصد، اين بوده است كه انسان را آنطور كه بايد باشد درست كند. انسان اولش يكحـيـوانـسـت ، بـدتـر از حـيـوانات ، اگر سر خود باشد انسان ، همين طور بار بيايد، هيچحـيـوانـى مـثـل انـسـان نـيست در اينكه در شهوت ، در درندگى ، در شيطنت ، حيوانات ديگرمـحـدود از حدود شيطنت شان محدود است ، حدود شهواتشان محدود است ، حدود آن سبعيت شان .انسان چون يك موجوديست كه به حسب خلقت از همه موجودات بالاتر هست در طرف آن طرف ،شـهـوت و غـضب و طرف شيطنت و اينها مى تواند تا تقريبا لامتناهى برود، حد ندارد. شمامـى بـيـنـيـد كـه اگـر چـنـانـچـه انـسـان يـك فـرض كـنـيـد كـه خـانـه اى پـيـدا بـكـنـد،دنـبـال ايـن اسـت كـه يـكـى ديـگـر هـم پـيـدا كـنـد، اگـر يـك كـشـورى هـم پـيـدا بـكـنـددنـبـال ايـن اسـت كه يكى ديگر هم پيدا بكند، اگر همه دنيا هم تحت سيطره اش باشد بهفكر اين است كه در كره قمر هم شايد باشد، برود آنجا، در مريخ هم باشد، برود آنجا.محدود نيست ، نه شهواتش محدود است كه با يك حد خاصى بسازد،
يـكـى ، دو تا، ده تا، صدتا، و نه طمعش محدود است كه به يك كشور، دو كشور، ده كشوراكـتـفـا كـند، انبياء آمدند محدودش كنند يعنى مهارش كنند، اين حيوان افسار گسيخته كه بههـيـچ حـدى از حدود محدود نيست ، اگر آزاد بگذارند و اين را تربيتش نكنند افسار گسيختهاست ، به طورى كه همه چيز را براى خودش مى خواهد و همه كس را فداى خودش مى خواهد،انبياء آمدند كه اين افسار گسيخته رامهارش كنند و بياورند تحت ضوابط و بعد ار اينكهآن مـهـار شـد، راه نشانش بدهند براى اينكه تربيت بشود، يك تربيتى كه برسد به آنكمالاتى كه تا آخر براى او سعادت است .
نه اينكه مطرح دنياست فقط اين طبيعت است ! پيش انبياء اين دنيا وسيله است ، يك راهى هست ،راه هست براى رسيدن به يك مقصد عالى ديگر كه خود انسان نمى تواند و آنها مى دانند،آنـهـا مـطلعند به اينكه منتهى به چه مى شود اگر افسار گسيخته باشد و منتهى به چهمـى شـود اگـر مـهـار بـاشـد، از يـك راهـى كه راه هست براى رسيدن به آن درجات عاليهانسانيت ، آنها همه امورى كه در نظر اين حكومت ها مقصد است ، در نظر انبياء راه است ، تمامدنـيـا در نـظر انبياء خودش يك مقصود نيست ، خودش يك محراب و مقصد نيست ، خودش يك راهاسـت كـه از ايـن راه بـايد برسند به مرتبه اى كه آن مرتبه ، مرتبه عالى انسانى استكـه اگـر يـك مـوجـودى ، يك انسانى اين مرتبه عالى انسانى را به آن رسيد، اين سعادتدارد و سـعـادتش محصور به اين عالم نيست ، در همين عالم هم سعادت دارد اما محصور نيست ،مـقـصـود يـك عـالم مـاوراء ايـن عالم هست ، آنها ماوراء را ديدند، يك عالم غيبى كه بر ما الانمجهول است ، آنها ديدند و آمدند كه اين اشخاص كه اگر رهاشان كنند افسار گسيخته اندو هر كارى كه مى خواهند مى كنند آنها را، هم قوه غضبيه شان را، هم قواى شهوانى شان راو هـم قـواى شـيـطـنـت شـان را كـه هـمـه را دارد، ايـنـهـا رااول مـهـار كـند و بعد از مهار، يك راهى كه بايد بروند و اين قوا مخالف با او هستند آن رابـرونـد، راه مـى بـرنـد براى رسيدن به آن مقصد اعلاء آن كار انبياء است ، مع الاسف اينكـارى كـه انـبـيـاء خواستند مى كنند و هميشه هم دنبالش بودند، كم موفق مى شدند، موانعزيـاد بـود بـراى ايـنـكـه انـسـان بـه حـسـب طـبـع خـودشمـايـل بـه شـهـوات و شـهـوت ، غـضـب و شـيـطـنـت و ايـنمسائل است و آنهائى كه مى خواهند مخالفت با اين بكنند، اين را مهارش كنند، مبتلاى به يكمـخـالفـت هـائى ، مـبتلاى به يك موانعى مى شوند كه موفق نمى شوند به آن . كم موفقشدند، لكن معذلك هر چه كه سلامت در دنيا هست و بركت هست ، باز از همين كوشش انبياء استكه كوشش كردند تا آن حدودى توانستند، تا آن حدودى كه شعاع تعليماتشان رسيده است، تـا آن حـدودى تـوانـسـتـنـد تـا يـك حـدودى مـحـدود كـنـنـد، مـطـلقـامـشـكـل بـوده اسـت و كم رسيدند، لكن باز هر چه خوبى هست از آنهاست كه اگر انبيا را ازروى بـشـر مـنـهـا كـنند، اسقاط كنند، آنوقت خواهيد ديد چه خبر است ، دنبا چه خواهد شد. اينانبياء بودند كه مردم را محدود كردند و تا يك حدودى موفق شدند و تا يك حدود اين بركتو خـيـرى كـه در عالم هست از بركت آنهاست . اسلام كه همه جهات ، همه بعدهاى انسان را درنـظـر گرفته است و براى همه بعدها طرح دارد، قانون دارد، منحصر به غيب تنها نيست ،منحصر به شهادت تنها نيست ، همانطورى كه خود انسان منحصر به يك بعد خاصى نيست، اسلام هم آمده است اين انسان را درستش كند و بسازد و همه بعدهايش را، نه يك بعد فقط،نه همان بعد روحانى تنها، كه غفلت كند از اين جهات طبيعت و نه فقط بعد طبيعت كه اكتفاءبه اين كند از او، اين وسيله است اين مقصد، لكن اين وسيله را ماءمور بودند كه اصلاح كنندتـا وسـيـله بـتـوانـد بـاشـد، اسـلام مـع الاسـف بـعـد از صـدراول يـك مـدت كـمـى ، ديديد در تاريخ كه بنى اميه با اسلام چه كردند و بنى العباس وبـعـد هـم كـه اسـلام تـوسعه پيدا كرد و افتاد به دست ايرانى ها و سلاطين با اسلام چهكـردنـد؟ اصـلا مـسخ كردند، يك چيز ديگرش كردند، بنى اميه اسلام را مى رفت تا اينكهبـكلى متبدل كنند مقصد اسلام را، كه مقصد، كه يك مقصد الهى معنوى داشت متبدلش كنند بهيـك حـكـومـت ، آنـهـم حـكـومـت عـربـى كـه اصـلا مـقـصـدش عـربـيـت بـاشـد و درمقابل ساير ملل ، درست مقابل مقصد اسلام كه مليت ها را مى خواست كنار بگذارد و همه بشرملت واحده باشند و براى يك رژيم ، براى يك طايفه اى ، دون طايفه اى براى يك رنگىبا رنگ ديگر فرقى نباشد، بنى اميه آمدند، همان عروبت را گرفتند كه اگر آنها موفقشـده بـودنـد اسـلام را مـتـبـدل كـردنـد، بـه يـك مـعـنـائى كـه هـمـه اشدنـبـال ايـن بـاشد كه آن عروبت جاهليت زنده بشود. آنها مى خواستند كه اين عروبت جاهليتزنـده بـشـود، حـالا هـم گـاهى وقت ها در بعضى از اين نقاطى كه هستند عرب ها، بعضى ازسرانشان همين معنا را ادعا مى كنند كه ما مى خواهيم آن عروبت اموى يعنى آن عروبت جاهليت ،عروبت اموى مى خواهند زنده بشود. و نگذاشتند اسلام آنطورى كه هست ادراك بشود و بشربـفـهـمـد كـه ايـن در حـكـومت چه وضعى دارد و در عين حالى كه حكومت و اينها در نظر او يكمـرتـبـه پـائيـن اسـت و مـرتـبـه بـالا غـيـر از اين مسائل است ، حتى اين رژيم طبيعى اش رانـگـذاشـتـنـد كـه مـعـلوم بـشـود و در طـول تاريخ تقريبا اسلام به دست هاى مختلف ، بهتبليغات مختلف ، اسلام بايد گفت مجهول بود براى مردم .
ما دراين طول پنجاه سال كه تمامش را من شاهد بودم ، شايد شما سنتان اقتضاء نكند، اما منتـمـام اين پنجاه سال را از زمانى كه رضاخان آمد اينجا و كودتاى آن زمان را كرد !!! 99ظـاهـرا !!! تـا حالا ما شاهد اين حكومت و طرز اين حكومت و وضع اينها بوديم ، رضاخان كهآمـد، ايـن با دست انگليس ها آمد كه بعد انگليس ها هم خودشان اقرار كردند اين را كه ما اينرا آورديـم ، در راديو دهلى ، در جنگ عمومى و چون از ما تخلف كرد حالا داريم مى بريمش ،بـردنـدش آنجا كه بايد ببرند، ابتدا هم كه آمد با حربه اسلام آمد، حربه اسلام را برضـد اسـلام ، شروع كرد به كارهائى كه مسلمان ها از آنها خوششان آمد، خوب در ايران ازبـاب ايـنـكـه قـضـيه سيد الشهدا سلام الله عليه خيلى اهميت دارد، اين روى آن نقطه خيلىپـافـشـارى مـى كـرد، خودش روضه مى گرفت و در تكايائى كه روضه ها بودند پاىبـرهـنـه مـى گـفـتـنـد مـى رود آنـجـاهـا، تـكـايـا مـى رود و مـردم راگول زد
بـه هـمـين حربه كه مردم به آن توجه داشتند كه اين را مى خواستند، لكن او برضد مردممى خواست درست كند، تا مدتى اينطور بود، تا اينكه حكومتش مستقر شد. حكومتش كه مستقرشـد، شـروع كـرد بـه آن چـيـزهائى كه به او، حالا يا تعليم شده بود يا خودش مثلا مىخـواسـت ، تـعـليـم شـده بود، يك مقداريش هم از آتاتورك گرفت ، با حربه الحاد خودشپـيـش آمـد و اول چـيـزى را كـه در نـظر گرفت اين بود كه آثار اسلام را در ايران از بينبـبرد، آثار اسلام را چطور بايد از بين ببرد يكى اينكه اينى كه همه ملت به آن توجهدارنـد ايـن را بـبـرد از دسـت ، از دسـتـشـان بـگـيـرد، ايـن مـجـالسـى كـه مـجـالس روضـهسيدالشهداء بود كه پيش ملت آنقدر اهميت دارد و آنقدر مربى هست و آنقدر تربيت كرده استمـردم را، اين را دستشان بگيرد تمام روضه هاى ايران را قدغن كرد، در هيچ جاى ايران يككسى نمى توانست يك روضه اى كه چند نفر محدود حتى باشند نمى توانستند كه يك چنينمجلسى درست كنند، در همين قم كه خوب مركز روحانيت بود آن وقت و حالا، در همين قم مجلسروضـه نـبـود، اگـر بـود بـيـن طـلوعـيـن تـمـام بـايـد بـشـودقبل از اذان صبح يك عده كمى ، چهارتا، پنج تا، ده تا، مى رفتند و يك صحبتى مى كردندو يـك ذكـر مصيبتى مى كردند و اول اذان يا يك قدرى بعد از اذان بايد متفرق بشوند، آنهاهـم حـتـى مـفـتـشـيـنـى كـه آنـهـا داشـتـنـد و اشـخـاصـى كـهدنبال اينها بودند جاسوس هاشان اطلاع مى دادند اين را هم تمام مى كرد.
و از آن بـالاتـر كـه اسـاس را تـقـريـبـا بهم مى زد، اين بود كه روحانيت را از بين ببردشـروع كـرد راجـع بـه مـخـالفـت بـا روحانيت و اين كه عمامه هاى روحانيون را بردارند وكسى حق ندارد عمامه داشته باشد، حتى بعضى شان گفتند كه در تمام ايران بيش از ششنفر نبايد عمامه داشته باشند و اين را هم دروغ مى گفتند اصلا نمى خواستند باشد و عمدهنـظـر ايـن بـود كـه روحـانـيـت را ديـده بـودنـد آنهائى كه احتمالا اين را وادار به اين اموركردند، ديده بودند كه در لااقل اين صد سال را درست ديده بودند كه هر وقت كه بنا بوديك شكستى به ملت بيايد، روحانيت جلويش راگرفت يك شكستى به كشور بيايد روحانيتجلويش را مى گرفت ، ديده بودند كه در مثلا عراق كه انگليسى ها عراق را آن وقت تقريباگـرفـتـه بـودنـد، آن روحـانـى بـزرگ مرحوم آقا ميرزا محمد تقى جلويش را گرفت و ازايـشـان گـرفـت عـراق را، اسـتـقـلال عـراق را او مى گرفت از آنها، و باز ديده بودند كهقـبل از او ميرزاى شيرازى با يك كلمه ايران را نجات داد از دست انگليسى ها و مزاحم را مىديـدنـد كـه هـمين روحانيين هستند و اگر چنانچه بخواهند آن چيزهائى كه آنها مى خواهند كهعـبـارت از مـخـازن شرق بود، عبارت از معادن شرق بود، اينها را آنها مى خواستند و علاوهبر اين شرق را بازار كنند براى خودشان ، از آن طرف مخازنشان را ببرند و از آن طرفبـا صـورت ديـگـر بـازار درست كنند و هر چه دارند به اين بازار صرف كنند، ما را بهصورت يك مصرف در آورند. مى ديدند كه روحانيت اگر زنده باشد و چشمش را باز كند وبگذارند به حيات خودش
ادامه بدهد اين مزاحم است ، از اين جهت روحانيت را با تمام قوا كوبيدند، به طورى كه اينحـوزه عـلمـيـه اى كـه آن وقـت البـتـه هـزار و چـنـد صـدتـامحصل داشت ، رسيد به يك چهار صد نفر، آنهم چهارصد نفرى كه تو سرى خورده ، چهارصد نفرى كه هيچ نتواند يك كلمه صحبت كند يك كلمه ، تمام منابر را در سرتاسر ايران، تـمـام خـطـبـاء سـرتـاسر ايران زبانشان را بستند و تمام علماء را در سرتاسر ايرانزبانشان را بستند، معذلك خوب ، در زمان رضاشاه هم يكى دو سه دفعه قيام كردند علماءمعذلك چون قيامى بود كه ملت از بس ترسيده بود از او همراهى توانست بكند شكسته مىشـد، از آذربـايـجان قيام كردند، از خراسان قيام مى كردند، از همه ايران ، يك وقت در قمجـمـع شدند و نهضت كردند لكن شكسته مى شد اين براى اين بود كه آنها مى ديدند اگربـخـواهند همه چيز ما را ببرند و صدا در نيايد بايد اينها را از بين ببرند، تا اينكه ملتنـتـوانـد ديگر يك جائى باشد كه به آن ، او را رهبرى كنند و متمركز بشود قوا در آنجا،ايـن مـقـصـد ايـنـهـا بـود. روحـانـيـت در هـمـه ايـن مـوارد وقـبـل از او مدافع اسلام و مدافع قوانين اسلام بوده است لكن به حسب موارد البته ، گاهىپـيـش مـى بـردنـد، مـثـل قـضيه ميرزاى شيرازى كه همه ايران هم تبعيت كردند و گاهى همشكست مى خوردند، غالبا شكست مى خوردند.
ايـن آخـر كـه مـحـمـدرضـا شـروع كـرد، شـيطنت هائى كردند اينهم با حربه اسلام ، اينهمشـروع كرد، ابتدابه همان حرف هاى كارهاى پدرش كردن ، قرآن مثلا طبع كرد، سالى هميـك دفـعـه ، دو دفـعـه بـه مـشـهـد مـى رفـت و نـمـازى مـى خـوانـد و از ايـنمـسـائل مـى خـواسـت مـردم را گـول بـزنـد و گـاهـى هـم يـك دسـتـه اى راگـول مـى زد، كـم كـم ديـگـر خـودش را مـحـتـاج بـهگـول زدن نـمـى ديـد شـروع كرد به اعمال قدرت كردن ، از آن طرف مردم را از همه مواهبمحروم كرد و شما مى دانيد كه در ايران نفس نمى شد بكشى و تمام روزنامه ها و مجلات وقـلم هـا و راديـو و تـلويـزيـون در خدمت او بودند به ضد ملت ، همه اينها در خدمت او بود،مردم در اختناق و در حبس بودند و همه مخازن هم از دست مردم گرفته شد و هياهو، به اينكهمن ماءمور خدمت به وطنم هستم و كتاب ماموريت براى وطنم را نوشت و آن همه هياهو راجع بهترقيات ملت و ترقيات اينها، خوب مردم هم مى ديدند كه همه آن غلط است ، همه جاى ايرانفـقـر اسـت ، هـمه جاى ايران بيچارگى است ، مردم خانه ندارد مردم هيچى ندارند، آنجائىكـه مـعـدن نـفـت اسـت ، روى ايـن مـعـادن هـمـان مردم آنجا نشسته اند و گرسنگى مى خورند،سـروپـاى برهنه راه مى روند، گاهى من از آنجا كه يكدفعه كه عبور كردم از همان طرفاهـواز اينها، از اين دهات اطراف ، از اين راهى كه ما مى رفتيم و خط قطار عبور مى كرد، ازايـن اطـراف ، ايـن بـچـه هـا ايـن سربرهنه ها، اين پابرهنه ها هجوم مى آوردند كه يك چيزبگيرند از ما، آنجائى بود كه مخزن نفتشان زير پايشان بود و داشت مى رفت جاى ديگر،مـخـازن را دادند به غير و عوضش براى آمريكا، مى گويند اين آخر ديگر آمريكا بود همهچيز، انگلستان
در ايـنـجـا ديـگر خيلى نداشت چيز، آمريكا جلو بود، مخازن را دادند به خارج و آمريكا بودهـمـه چـيـز، انـگلستان در اينجا ديگر خيلى نداشت چيز، آمريكا جلو بود، مخازن را دادند بهخـارج و آمـريـكـا چـيـزى كـه به ملت ما داد پايگاه هائى بود كه براى خودش درست كرد،يـعـنـى هـم پول ، هم نفت را گرفت ، هم پولش را به صورت پايگاه درست كردن براىخـودش داد، يـك چنين ابتلائى براى ملت ما پيدا شد، از آن طرف قراردادهاى سنگين كه هيچبـه نفع ملت نبود و ملت را تحت سيطره آنها قرار دادند، همين چيزها بود، اين ملت به تنگآمـده است ، مردم به تنگ آمدند، يك چنين حياتى كه يا بايد تو حبس صرف بشود يا بايددر تـبـعـيـدات از دستشان ، حياتشان ببرد، يا اگر بيرون هم هستند بيرونى نبود، همه آنحـبـس بـود، مـاءمـوريـن هـمـيـشـه مـراقـب بـودنـد كـه يـكـى يـك كـلمـه صـحـبـت نـكـند، اگرمـثل شمائى مى آمد در ايران امكان نداشت يك مصاحبه اى ولو چند كلمه اى راجع به اين امورصحبتى بكنيم نه براى شما، نه براى هيچ كس .
مـردم بـه تـنـگ آمـدنـد، منتظر اين بودند كه يك صدائى بلند بشود، دنبالش بروند، درپانزده خرداد، جلوى پانزده خرداد، يك چنين صدائى در آمد، از قم شروع شد، از قم علماىقم شروع كردند به اينكه يك مخالفتى بكنند، مخالفت كردند و صحبت ها، چى ها شد تااينكه منتهى شد به پانزده خرداد، پانزده خرداد يك قيام بسيار بزرگى شد، آنها هم يككـشتار بسيار بزرگى كردند من كه در حبس ‍ بودم ولى وقتى كه بيرون آمدم ، بيرون رااطلاعى خيلى از آن نداشتم ، هيچ اطلاعى نداشتم وقتى بيرون آمدم و بعدش هم يك مدتى درحـصـر بـودم و در يـك مـنـزلى حـبـس بـودم ، منتها خوب فرق داشت به آن حبس آنجا، به منرساندند كه پانزده هزار آدم را كشتند، حالا چقدر هم گرفتند، خدا مى داند، نمى دانم . مردمبـه يـك حـالى درآمـدنـد كـه ديـگـر بـرايـشـان زندگى يك چيزى نبود كه خيلى دنبالش ‍بـودنـد، زنـدگـى ايـن بـود كـه بـا اشـرار بـايـد زندگى كنند، زندگى با اشرار يكزنـدگـى صحيحى نيست ، زندگى كه پدر فرزندش را مى بيند گرفتار است ، فرزندپدرش را مى بيند گرفتار است ، زن شوهرش را مى بيند گرفتار هست و هكذا يك زندگىسـخـتـى بـراى مـردم شـده بـود، دنـبال اين بودند كه يك جرقه اى بلند بشود و تحريككـنـنـد، پانزده خرداد آن جرقه اى كه قبلش پيدا شد و پانزده خرداد را بوجود آورد و آنهاپانزده خرداد را هم شكستند لكن ملت آنطور نشد كه يك شكست تا آخر بخورد ملت در صددنـبـودنـد، ايـنـطـور كـم و زيـاد هـى بـود، تـا حـوادثـى پـيـدا شـد، كـه ايـن حـوادث از دوسـال پـيش از اين تقريبا تا حالا يك حوادثى دنبال هم هى پيدا شد، مردم هم مستعد بودند،از حـكـومـت نـاراضـى ، از زنـدگـى بـه تـنـگ آمـده بـودنـد، و يـكتحول روحى هم كه خدا به آنها داد و آن اين بود كه در اين آخر يك جور تحولى پيدا شدهبـود كـه حـالا هـم بـاز يـك مـقـداريـش هـسـت و آن ايـنـكـهمـثـل هـمـان كـسـانى كه در صدر اسلام بودند، اينها آرزوى شهادت مى كردند، الان هم شماوقـتـى كـه مـى بـيـنـيـد تـوى ايـن جـمعيت ها كفن پوشيدند كه ما براى شهادت حاضريم ،مـادرهـائى كـه بـچـه شـان را از دست دادند يكى ، دوتا را، مى آيند پيش من مى گويند كهشما
دعا كنيد، اين يكى دوتا هم كه داريم هم شهيد بشوند. مكرر اين جوان ها زن و مرد جوان از منمـى خـواهـنـد كـه مـن دعـا كـنـم آنـهـا هـم شـهـيـد بـشـونـد، ايـن يـكتـحـول روحـى بـود كـه بـه دسـت خـدا و بـه اراده خـداحاصل شد براى ملت . و اجتماعى كه در يك امر كردند، براى اينكه ناراضى همه بودند،ايـن نـكـرده بـود، يـك قـشـرى را راضـى نـگـهـدارد، فـقط آن رده هاى بالاى ارتش و قواىانتظامى ، باقى را ديگر به هيچ نمى گرفتند، نه ادارات و نه ارتش ، آن رده هاى پايين، نـه مـردم و نـه بازار و نه مسجد و نه روحانيت و نه دانشگاه ، هيچ يك را به حساب نمىآوردند اينها، چيزى نمى دانستند اينها را و بزرگتر خطاى اينها همين بود كه ملت را چيزىنمى دانستند، ملت همه با هم شدند براى اينكه همه ناراضى بودند، وقتى صدا درآمد كهما جمهورى اسلامى مى خواهيم ، مخالفت كسى با آنها نكرد !!! سرتاسر ايران يك ابتدا رامى گويم !!! سرتاسر ايران ، يك صدا بيرون مى آمد كه ما جمهورى اسلامى مى خواهيم ،ايـن رژيـم شاهنشاهى را نمى خواهيم ، بعد از اينكه موفق شدند و با اين قدرت الهى پيشرفتند و همه دولت ها هم ، ابرقدرت ها هم با او موافق بودند و پشتيبانش بودند، آمريكا وانـگـلسـتان زيادتر اظهار مى كردند، ديگران هم بودند، مع الاسف ممالك اسلامى هم دولتهـايـشان بودند الا كم . بعد از اينكه مردم شكستند اين سد را، عقب زدند او را، آنوقت صحبتهـا درآمـد، اغـراض پيدا شد، اختلافات شروع شد و اين اختلافات خيلى هايش امكان دارد كهيـك دست هاى پشت پرده اى در كار باشد و آنها وادار مى كنند كه يك چنين مسائلى در ايرانايـجـاد بـشـود، آثارش هست در جاهائى كه آنها يك چنين نقشه هائى دارند كه همان نقطه اىكـه نـقـطـه قـدرت مـلت اسـت ، هـمان را هدف قرار بدهند و از دستش بگيرند. دو چيز نقطهقـدرت بود يكى وحدت كلمه اينها و يكى هم جمهورى اسلامى مى خواهيم ، اسلام اين قدرتمـعـنـوى تـا تـوانستند راجع به جمهورى اسلامى مخالفت كردند، جمهورى باشد، اسلاميشديـگـر مى خواهيد چه كنيم !! جمهورى دموكراتيك باشد، اسلامش نباشد، آخرش كه آن خوبخـوب هـاشـان صـحـبـت مـى كـرد، جـمـهـورى اسـلامـى دمـوكـراتـيـك ، مـلت مـا ايـن راقـبـول نـكـرد، گـفـتند ما همان ، آنكه مافهميم اسلام را مى فهميم ، از جمهورى هم مى فهميمچـيـسـت !! امـا دموكراتيكى كه در طول تاريخ ، پيراهنش عوض كرده ، هر وقت يكى را، الاناين دموكراتيك در غرب يك معنا دارد و در شرق يك معنا دارد و افلاطون يك چيزى مى گفت وارسـطـو يـك چيزى مى گفت ، اين را ما نمى فهميم ، ما يك چيزى كه نمى فهميم چه ادعايىداريـم كـه ذكرش بكنيم وبتوانيم به آن بدهيم ، آنى كه مى فهميم ، ما اسلام را مى دانيمچـى هـسـت يعنى مى دانيم كه رژيم عدل است ، البته نه اينكه مى دانيم ، خوب ما كه اسلامرا نـمـى دانيم واقعا، رژيم عدل است مى دانيم ، اين عدالت است در آن از احكامى كه درصدراسـلام بـودنـد، مـثل على ابن ابى طالب فهميديم چه كاره است ، چه مى كند، و جمهورى هممـعـنـايـش را مـى فـهـمـيـم كـه بـايـد مـلت راءى بـدهـنـد، ايـنـهـا راقـبـول داريـم ، امـا آن دمـوكـراتـيـكـش را حـتـى پـهـلوى اسـلامـش بـگـذاريـد، مـاقبول نداريم ، علاوه

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation