بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب روزها و رویدادها, على برى دیزجى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     RUZ00001 -
     RUZ00002 -
     RUZ00003 -
     RUZ00004 -
     RUZ00005 -
     RUZ00006 -
     RUZ00007 -
     RUZ00008 -
     RUZ00009 -
     RUZ00010 -
     RUZ00011 -
     RUZ00012 -
     RUZ00013 -
     RUZ00014 -
     RUZ00015 -
     RUZ00016 -
     RUZ00017 -
     RUZ00018 -
     RUZ00019 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

تاليفات علامه امينى (41) 
مرحوم علامه امينى علاوه بر تاليف كتاب (شهداء الفضيلة ) و كتاب بزرگ(الغدير) كتب ديگرى نيز از خود بجاى نهاده است كه عبارتند از:
1 - كامل الزيارات ابن قولويه (تحقيق و تعليق )
2 - ادب الزائر لمن يئم الحائر
3 - سيرتنا و سنتنا و سيرة نبينا و سنته
4 - اعلام الانام فى معرفة الملك العلام (در توحيد) به فارسى
5 - تفسير آيه (قالو ربنا امتنا اثنتين ...)
6 - تفسير آيه (و اذ اخذ ربك من بنى آدم ...) (به نام الميثاقالاول )
7 - تفسير آيه (و كنتم ازواجا ثلاثه )
8 - تفسير آيه (و لله الاسماء الحسنى )
9 - تفسير سوره (حمد)
10 - ثمرات الاسفار (در 2 جلد)
11 - حاشيه بر رسائل شيخ انصارى
12 - حاشيه بر (مكاسب ) شيخ انصارى
13 - رساله در حقيقت زيارات (در پاسخ علماى پاكستان )
14 - رساله در علم درايه
15 - رساله در نيت
16 - رياض الانس (در جلد هر جلد 1000 صفحه )
17 - العترة الطاهرة فى الكتاب العزيز
تاسيس بوستان هدايت  
در سال 1373 هجرى قمرى ، هشت سال پس از انتشار نخستين جلد الغدير (مكتبة الاماماميرالمؤ منين (عليه السلام ) كتابخانه عمومى امام اميرالمؤ منين (عليه السلام ) با همتوالاى علامه مجاهد در روز غدير افتتاح مى شود و در سايه كوشش مستمر حضرت آيت اللهامينى و يارانش ‍ با نسخه بردارى از كتب ناياب و منحصر بفرد، گنجى در پرتو ولايتدر نجف به وجود مى آيد. شيفتگان مولى الموحدين على (عليه السلام ) نيز هر يك بهنوبه خويش با شور و شعف بسيار در تهيه نسخه هاى خطى و چاپى كتابخانه بهموسس آن يارى مى رسانند و در حدود 42000 جلد كتاب به زبانهاى مختلف فراهم مىشود.
حضرت علامه امينى با تاسيس اين كتابخانه در نجف اشرف مى خواهد تا دانشگاه بزرگعالم تشيع به قدر ممكن از كتاب بى نياز شود. نجف در نظر ايشان پايگاه ولايت و مركزتشيع است و بر خود لازم مى داند تا با تاسيس ‍ كتابخانه اى بزرگ ، انقلاب فرهنگىو تحول عظيمى را كه با تاليف الغدير به وجود آمده است ، بهكمال برساند.
ديدگاه علامه امينى درباره ولايت فقيه 
در عصر علامه مجاهد، دانشمندان و مجتهدان دينى هر يك به روشى به مقابله با نظامطاغوت برآمدند و هر يك با ايجاد نهضتها و حركتها اصلاحى به مقابله با تجاوز واستعمار برخاستند و در احياى ارزشهاى اسلامى پافشارى كردند.
نواب صفوى از شاگردان مخلص مكتب غدير علامه امينى شد و به مبارزه عليه طاغوتپرداخت . روش علامه نستوه از گونه اى ديگر بود. وى معتقد بود. وى معتقد بود كه بايدكارى ريشه اى انجام داد.
علامه امينى ، با مطرح نمودن ولايت و امامت و بحثهاى عميق علمى و كاوشگرانه پيرامون آناز نخستين متفكران اسلامى بود كه به ولايت فقيه در عصر غيبت رسيد و بحث و درساختصاصى پيرامون آن را امرى لازم و ضرورى دانست . ايشان حكومت را از آن ولى فقيه بهحساب آورد و گفت : (ديگران غاصبند و اين مقام حق مسلم آن فريادگر است .)
در جاى ديگر به صراحت هر چه تمامتر ندا برداشت :
(الامام الخمينى ذخيرة الله للشيعة ) امام خمينى ذخيره خدا براى جهان تشيع است . چه اواز طلوع فجر صادق خبر داشت و رسالتى كه بر دوش مجدد قرن نهاده شده بود. از اينرو علامه شاگردى تربيت كرد چونان نواب صفوى تا حكومت علوى را فرياد زند و باياران خويش پايه هاى حكومت غاصبان را به لرزه درآورد.
نماز آخر 
تلاش بى پايان ، معمار مدينه غدير را دچار فتور جسمى كرد و بيمار شد. بيمارى اندكاندك رو به فزونى گرفت . وى از كار باز ماند.
مصلح كبير در بستر بيمارى بود كه حضرت آيت الله العظمى حكيم (ره ) رخت از جهانبربست . بيمارى و بسترى شدن علامه حدود دوسال به طول انجاميد و معالجات خارج از كشور هم مفيد واقع نشد، تا اين كه آيتى از آياتالهى و عاشقى از عاشقان ولايت و مجاهدى نستوه روز جمعه 12 تير ماه 1349 برابر 28ربيع الثانى 1390 هجرى قمرى نزديك ظهر به درود جهان گفت . وى كه همواره در نمازبود و جز به عبادت خداى كعبه خدمت به مولود آن كارى ديگر نداشت در هفتاد سالگى ازدنيا رفت . جنازه علامه پس از مدتى به نجف اشرفمنتقل گرديد و در كتابخانه اى كه خود تاسيس كرده بود به خاك سپرده شد و در جوارمولاى خويش ‍ اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) در كتابخانه عمومى (مكتبة الامام اميرالمؤ منينالعامه ) كه خود تاسيس كرده بود به خاك سپرده شد.
12 تير 1367 / ژوئيه 1988 
سقوط هواپيماى مسافربرى جمهورى اسلامى ايران توسط ناو وينسنس ‍آمريكا
روز يكشنبه 12 تير 1367 مطابق با 3 ژوئيه 1988 هواپيماى ايرباس ‍ هواپيمايىجمهورى اسلامى ايران با 257 مسافر و 16 خدمه فرودگاه بندرعباس را به مقصددوبى ترك گفت . سطح پرواز اين هواپيما 14000 پا تعيين شده بود. در ساعت 24:10به وقت محلى ، سطح پروازى 12000 پا را گزارش نمود و از آن لحظه به بعد ديگرتماسى از طرف خلبان گرفته نشد. در واقع از اين لحظه به بعد هواپيما مورد اصابت2 فروند موشك سطح به هواى ناو وينسنس ايالات متحده آمريكا قرار گرفته و درنزديكى تنگه هرمز بين شارجه و بندرعباس در نزديكى جزيره ايرانى (هنگام )منفجره و سقوط كرده بود.
در اين فاجعه تمامى سرنشينان هواپيما به شهادت رسيدند و نيز 66 كودك زير 12سال و 52 زن در ميان قربانيان بودند و 46 تبعه كشورهاى يوگسلاوى ، كويت ،افغانستان ، هندوستان ، پاكستان ، ايتاليا، شارجه و دوبى از جمله وابسته نظامىپاكستان در ايران و خانواده اش در ميان كشته شدگان بودند.
شرح حادثه  
يك سال پس از تجاوز رژيم عراق عليه ايران درسال 1360 حمله به كشتيهاى تجارى در خليج فارس شروع شد و با اعلام مين گذارىسواحل بندر امام خمينى (ره ) و حمله به دو كشتى تجارى در تاريخ 21 / 10 / 1360امنيت خليج فارس توسط عراق مختل شد و بهدنبال تحويل هواپيماهاى سوپراتاندارد و اين حملات كه عراق به صراحت مسئوليت آن رابر عهده مى گرفت ، شوراى امنيت عكس العمل مناسبى نشان نداد، ولى دراقبال انتساب چند حمله به ايران و شكايت شوراى همكارى خليج فارس ، شوراى همكارىخليج فارس ، شوراى امنيت در 11 / 3 /1363 مطابق بااول ژوئن 1984 مبادرت به صدور قطعنامه 552 نمود و در آن خواستار توقف اين حملاتشد.
از آغاز جنگ تا 10 ژوئيه 1984، 112 كشتى در خليج فارس مورد حمله موشكى قرارگرفت . جمهورى اسلامى ايران در ژانويه 1985 به دبيركل وقت سازمان ملل اعلام داشت كه از هر گونه اقدامى براى تاءمين آزادى و امنيت كشتيرانىكه در خليج فارس صورت گيرد حمايت و استقبال خواهد كرد، اما حملات به كشتيها ادامهيافت . تا تير 1366 حدود 5/8 ميليون تن كالا از محوله هاى كشتيها در خليج فارس بهزير آب رفت . 41 كشتى كاملا نابود، و به 34 تن محوله كالا آسيب وارد، و بيش از 200تن از ملوانان كشورهاى مختلف به قتل رسيدند و به همين تعداد نيز مجروح شدند.
بدين ترتيب عراق در هدف خود مبنى بر بين الملل كردن جنگ خليج فارس تا اندازهزيادى موفق شد و قدرتهاى غربى و در راءس آنها آمريكا حضور گسترده و تهديدآميزىدر خليج فارس يافتند و بالاخره كشتى هاى كويتى با پرچم آمريكا در خليج فارسحركت كردند و اسكورت نظامى نفتكشها و كشتى هاى تجارى مورد نظر آمريكا در خليجفارس آغاز شد. 21 سپتامبر 1987 كشتى (ايران اجر) مورد حمله نيروهاى نظامى آمريكاواقع شد. همچين حملات نظامى آمريكا به سكوهاى نفتى ايران دخالت آشكار آن دولت درمنطقه به نفع عراق و عليه جمهورى اسلامى ايران را به وضوح نشان داد.
يكى از نتايج شوم اين همه تشنج آفرينى رژيم عراق و دامن زدن ايالات متحده به ناامنىدر خليج فارس ، حمله به هواپيماى مسافربرى جمهورى اسلامى ايران بود كه در مورخه12/4/1367 مطابق با 3 ژوئيه 1988 برفراز آبهاى سرزمينى ايران و در آبهاىحوالى جزيره هنگام توسط دو موشك از ناو آمريكايى وينسنس - كه خود به آبهاىسرزمينى ايران تجاوز كرده و در آن مستقر بود - شليك و تمامى مسافران و خدمه هواپيمابه وضع اسفناكى به شهادت رسيدند.
متعاقب اين تجاوز آشكار، جمهورى اسلامى ايران در روز 14 تير 1367 طى نامه اى بهرئيس شوراى امنيت خواستار تشكيل جلسه فورى شورا براى رسيدگى به موضوع شد.25 تير 1367 مطابق با 16 ژوئيه 1988 شوراتشكيل جلسه داد. از سوى جمهورى اسلامى ايران دكتر ولايتى وزير امور خارجه وقت ايرانو از جانب آمريكا جرج بوش معاون وقت رئيس ‍ جمهورى در جلسه حضور داشتند. وزيرخارجه جمهورى اسلامى ايران در فرازى از سخنان خود عنوان كرد:
حضور نظامى آمريكا در خليج فارس تنها منادى مرگ و بى قانونى و شرارت بوده و جزناامنى چيزى به ارمغان نياورده است . عمل جنايتكارانه آمريكا در حمله به هواپيماى كشورىبه هيچ وجه در قالب دفاع مشروع قابل توجيه نيست .
قطعنامه 616 شوراى امنيت (1988) (42) 
شوراى امنيت پس از استماع سخنان دكتر ولايتى و جرج بوش در جلسه شماره 2821 خوددر تاريخ 20 ژوئيه 1988 (29/4/1367) طرح قطعنامه پيشنهادى را به عنوان قطعنامهشماره 616 تصويب كرد. متن قطعنامه به شرح زير است :
(شوراى امنيت ، با بررسى نامه مورخه 5 ژوئيه 1988 جانشين نماينده دائم جمهورىاسلامى ايران خطاب به رئيس شوراى امنيت و با استماع بيانات نماينده جمهورى اسلامىايران ، وزير امور خارجه على اكبر ولايتى و سخنان نماينده ايالات متحده آمريكا معاونرئيس جمهور جرج بوش ، با ابراز تاسف عميق از اين كه يك هواپيماى غير نظامى(ايران اير) در پرواز برنامه ريزى شده بين المللى 655، در پرواز بر فرازتنگه هرمز به وسيله موشك شليك شده از ناو جنگى ايالات متحده آمريكا (وينسنس ) منهدمگرديد، با تاكيد بر ضرورت تبيين حقايق سانحه توسط بازرسى بى طرفانه ، بااضطراب عميق از تشنج دائم التزايد در منطقه خليج (فارس )،
1 - تاسف عميق خود را از ساقط ساختن هواپيماى غير نظامى ايران به وسيله موشكى كهاز يك ناو جنگى آمريكا شليك شده و تسليت عميق خود را به خاطر از دست رفتن غم انگيزجان انسانهاى بى گناه ابراز مى دارد.
2 - همدردى صميمانه خود را به خانواده هاى قربانيان سانحه غم انگيز و دولتها وكشورهاى آنان اعلام مى دارد.
3 - از تصميم سازمان بين المللى هواپيمايى كشورى در پاسخ به درخواست جمهورىاسلامى ايران مبنى بر ايجاد گروه تحقيق براى بررسى تمام حقايق موجود و جنبه هاىفنى زنجيره حوادث مربوط به اين پرواز و انهدام هواپيما و همچنين از اعلام ايالات متحدهآمريكا و جمهورى اسلامى ايران مبنى بر تصميمشان براى همكارى با بررسى سازمانهواپيمايى كشورى استقبال مى كند.
4 - از تمامى اعضاى كنوانسيون 1944 شيكاگو در مورد هواپيماى كشورى بين المللىدرخواست مى كند كه در همه شرايط مقررات و رويه هاى سلامت هوانوردى كشورى بويژهضمائم آن كنوانسيون به منظور جلوگيرى از چنين پيشامدهايى را دقيقا مراعات نمايند.
5 - لزوم اجراى فورى و كامل قطعنامه 598 (1987) شورا را به عنوان تنها مبناىحل جامع ، عادلانه ، شرافتمندانه و پايدار منارعه ميان ايران و عراق ابراز و پشتيبانىخود را از دبير كل براى اجراى اين قطعنامه اعلام و خود را ملتزم به همكارى با دبيركل براى تسريع در اجراى طرح اجرايى او مى نمايد.)
در بررسى اين قطعنامه ، صرف نظر از كاربرد نام ناقصى به جاى خليج فارس ‍ وقطع نظر از ارتباطى كه در قطعنامه بين مساله جنگ و ساقط ساختن هواپيماى ايرانىايجاد شده و ياپيشى بينى نشدن محكوميت و جبران خسارت وارده و ساير مسئوليتهاىناشى از حمله مشاهده مى شود كه شوراى امنيت از شوراى ايكائو با آن كه يك مرجع فنى وتكنيكى و بالاترين ارگان مسئول امنيت و سلامت پروازهاى بين المللى است ، بهدنبال در خواست جمهورى اسلامى ايران براىتشكيل جلسه رسيدگى به موضوع و پس از بررسى در تاريخ 23/4/1367 (14ژوئيه 1988) به صدور بيانيه بسنده كرد و در آن ضمن ابراز تاسف عميق و همدردى وبا تاكيد بر اصل عدم كاربرد زور عليه هواپيماهاى غير نظامى كاربرد سلاح عليه يكهواپيماى مسافرى (بدون ذكر جزئيات ) را تقبيح كرد و هياتى را مامور رسيدگى بهموضوع نمود. قطعنامه شوراى امنيت از نظر محتوا و كلمات به كار رفته در آن ، از بيانيهشوراى ايكائو قوى تر و محكم تر است . مضافا اين كه با توجه به ساختار شوراىامنيت و جو فشار و تهديدى كه در هنگام تصويب قطعنامه 616 عليه جمهورى اسلامىايران وجود داشت و نيز وضعيت جبهه هاى جنگ ، مى توان صدور قطعنامه 616 را نوعىموفقيت براى جمهورى اسلامى ايران به حساب آورد. جمهورى اسلامى ايران علاوه برشوراى امنيت و شوراى ايكائو شكايت خود را در ديوان بين المللى دادگسترى لاهه نيزمطرح كرد.
در بررسى سانحه مشخص شد كه هواپيماى مسافرى برفراز آبهاى سرزمينى ايرانمورد هدف واقع ، و در حوالى جزيره هنگام سقوط كرده است . و در اين تهاجم ناو وينسنسبه آبهاى سرزمينى ايران تجاوز كرده است .قبل از اين واقعه نيز توسط نيروهاى آمريكايى ، به هواپيماهاى گشت ايرانى از لحظهبرخاستن از باند بندرعباس تا لحظه فرود اخطار داده مى شد. معناى اين اقدام آن است كهنيروهاى آمريكايى حتى برفراز خاك جمهورى اسلامى ايران نيز هواپيماهاى ايرانى رامورد تهديد قرار مى دادند در 8 ژانويه 1988 امريكاييان مرتكب نقص حريم هوايىايران براى رهگيرى شدند. از ديگر سو نيروهاى آمريكايى بدون مجوز شوراى امنيت درمنطقه حضور پيدا كرده و با نقض بى طرفى در خليج فارس عليه ايران و به نفععراق عملا در كار بازرسى كشتيها از سوى جمهورى اسلامى ايران ممانعت بهعمل مى آوردند و نيز در مقابل تهاجم عراق به كشتيهاى تجارى ساكت و در برابرعمل متقابل ايران عكس العمل نشان مى دادند و تا آنجا پيش رفتند كه سكوهاى نفتى ايران وكشتى ايران (ايران اجر) را مورد حمله قرار داده و به آتش كشيدند.
ماده 2 (4) منشور ملل متحد كليه اعضا را از تهديد به زوريااستعمال زور عليه تماميت ارضى يااستقلال سياسى هر كشورى كه با مقاصدملل متحد مباينت داشته باشد، منه نموده است .
نيروهاى نظامى آمريكا مستقر در آبهاى خليج فارس و درياى عمان در زمان حادثه وقبل از آن عملا تمامين ارضى ايران را با استفاده از انواع ترفندها مورد تجاوز قرار داد وبه انحاء مختلف كشتيها و هواپيماهاى ايران را مورد تهديد قرار داد.
حمله آمريكا به هواپيماى مسافرى در حريم هوايى ايران و در مسير هوايى بين المللىمشخص و اعلام شد كه نقض قاعده حقوقى عدمتوسل به زور و همچنين نقض آشكار تماميت ارضى يك دولت عضو سازمانملل مى باشد. همچنين مصداق كامل تجاوز مندرج در بند (ب ) ماده 3 ضميمه قطعنامهتعريف تجاوز مورخه 1974 مجمع عمومى سازمانملل مى باشد كه به استناد آن كاربرد هر نوع سلاح توسط يك دولت عليه سرزميندولت ديگر، محاصره بنادر يا سواحل يك دولت نيروهاى مسلح دولتى ديگر را، ازمصاديق تجاوز دانسته است و بالاخره بند (ت ) ماده مزبور مبين آشكار تجاوز آمريكابه ناوگان هوايى دولت جمهورى اسلامى ايران محسوب مى شود.
هر چند مجمع عمومى سازمان ملل در قطعنامه 3314 توجه شوراى امنيت را به تعريفتجاوز جلب و به آن توصيه كرده است كه در احراز تجاوز، تعريف مزبور را به نحومقتضى راهنماى خود قرار دهد، اما عملا شوراى امنيت در قضيه مطروحه با جو حاكم برشورا از كنار قضيه گذشته و دولت ايران را به اجراى قطعنامه 598 سوق داده است ونهايتا حمايت كامل نسبت به ايمنى هواپيماهاى بين المللى و بويژه ممنويت مطلقتوسل به زور كه در ضميمه دوم كنوانسيون شيكاگو مورد تاكيد قرار گرفته و بهصورت قاعده مسلم حقوق بين الملل درآمده است از طرف شوراى امنيت كاملا ناديده گرفتهشده است .
عنصر تخصصى سازمان ملل متحد يعنى ايكائو (43) نيز ازمسائل سياسى به دور نمانده و به جاى بررسى فنى و ارائه طريق به شوراى امنيتبه ابراز تاسف و تسليت به بازماندگان سانحه پرداخت (44).
به دليل حاكميت چنين اوضاعى بر سازمان ملل متحد، آمريكا پس از سرنگونى هواپيمااعلام نمود كه در نظر ندارد هيچ تجديد نظرى در دستورات جنگى موجود بهعمل آورد و با تشكيل نيروهاى شوراى امنيت براى برقرارى امنيت در خليج فارس بكراتمخالفت كرد.
14 تير 1341 / 5 ژوئيه 1962 
سالروز استقلال الجزاير 
الجزاير دهمين كشور بزرگ دنيا است كه در شمال آفريقا واقع و از نظر وسعت دومينكشور قاره آفريقا محسوب مى شود. مساحت آن 741، 381، 2 كيلو متر مربع مى باشد.فاصله شرق به غرب الجزاير 2414 كيلومتر و جنوب تاشمال آن 2092 كيلو متر و طول سواحلش با درياى مديترانه 1104 كيلو متر تخمين زدهشده است و داراى 7476 كيلومتر مرز بين المللى مى باشد. اين كشور با تونس 958كيلومتر، با ليبى 982 كيلومتر، با مراكش 1637 كيلومتر، با نيجر 956 كيلومتر، بامالى 1376 كيلومتر و با موريتانى 463 كيلومتر مرز مشترك دارد. الجزاير از نظراقليمى به 3 ناحيه متفاوت ، بخش ساحلى ، فلات مركزى ، و ناحيه صحرايى تقسيمشده است . آب و هواى آن در بخش شمال داراى تابستانهاى گرم و خشك و زمستانهاىمرطوب و معتدل است . جمعيت الجزاير 032،183،29 نفر (1997) و پايتخت آن الجزاير000،507،1 نفر جمعيت دارد.
در الجزاير بربرها و اعراب از نظر نژادهاى و تركيب قوميت از اكثريت 99درصدبرخوردارند كه هويت عربى يافته اند و زبان رسمى عربى است و زبانهاى بربر وفرانسه نيز رواج دارد. زبان دوم مردم زبان فرانسه مى باشد كه يادگار دوران سلطهاستعمارى فرانسه بر اين سرزمين است ، اسلام دين رسمى مردم الجزاير (99درصد سنى) است . امروزه اقليتى مسيحى و يهودى نيز در اين كشور وجود دارند.
الجزاير با دو كشور مراكش و تونس در جمع (المغرب ) ناميده مى شود. اين سرزمين ازآغاز تاريخ ، مسكن و ماواى بربرها بوده است . در حدود قرن 12قبل از ميلاد فنيقيها آن را به تصرف خود درآوردند و كارتاژها نيز به مدت 6 قرن بر آنحكمرانى كردند. در سال 146 قبل از ميلاد تحت تسلط امپراتورى روم بود و سپس زيرسيطره حكومت بيزانس (روم شرقى ) قرار گرفت . در قرن هفتم ميلادى برابر بااواسط قرن اول هجرى اين كشور به تصرف مسلمانان درآمد و سالهاى متمادى مسلمين بر آنحكم راندند و اكثريت مردم اين كشور به اسلام روى آوردند و زبان عربى را به عنوانزبان رسمى و زبا رايج به رسميت شناختند. بعدها ديگر اقدام اين كشور نيز بتدريجبا اعراب آميختند و تمامى تحت نفوذ فرهنگ و تمدن عالى اسلامى قرار گرفتند.
در طى اعصار و قرون متمادى چند سلسله از امراى محلى بر اين سرزمين حكم راندند كهمهمترين آنها (المرواريد) و (المحدث ) مى باشند كه با پشتيبانى دولت مراكشتاسيس شده بودند. سپس استعمار اسپانيا پيدا شد. اين امر با نارضايتى بسيار مردمروبرو، و موجب شورشهاى فراوانى گرديد. در قرن 16 ميلادى الجزاير به تصرفدولت عثمانى در آمد و در سال 1830 ميلادى فرانسويان با يك بهانه واهى سعى درتسخير اين كشور مسلمان نشين كردند كه با مقاومت شديد مردم روبرو شدند.
فكر عملى اشغال الجزايز از جانب فرانسه بهسال 1827 ميلادى باز مى گردد كه به دنبال اقدام (ناپلئون بناپارت ) براىاشغال جزيره مالت قوت گرفت . از سال 1808 نهادهاى فرانسوى كار تهيه نقشه وپروژه كامل اشغال الجزاير را در اجراى دستورات ناپلئوناول آغاز كردند. در 5 ژوئيه 1830 الجزاير بهاشغال فرانسه درآمد. و مقامات ترك ، كه به بر اين كشور حكومت مى كردند و آن را جزءقلمرو عثمانى درآورده بودند از اين كشور اخراج شدند. به علت سرنگونى خاندان(بوربون ) و سقوط دولت در فرانسه ، طرح واگذارى قسمتهاى ديگر الجزاير بهيك كنگره اروپايى به منظور تصميم گيرى در مورد آينده آن منفى شد و چهارسال تصميم گيرى به تعويق افتاد. در سال 1834 نيز دولت فرانسه بهدنبال گزارش ، يك كميسيون ويژه ، تصميم به الحاق الجزاير به فرانسه گرفت وبراى اجراى اين طرح ، فرماندار كل براى اين كشور منصوب كرد. در طى ربع قرنبعدى تاريخ الجزاير در راستاى تثبيت استيلاى فرانسه بر اين كشور و انضمامكامل آن بوده است ، و على رغم مقاومت شديد و مخالفت مردم صورت گرفت .
(اميرعبدالقادر الجزايرى ) يكى از رهبران و مجاهدان برجسته مسلمانان بود كه بانيروهاى خود مقاومت جانانه اى را بخصوص در نواحى غربى كشور از خود نشان داد.فرانسه پس از آن كه استيلاى خود را بر الجزايركامل كرد، در سال 1857 با سرعت در جهت اجرا و تحقق اهداف خود گام برداشت و اينكشور را به صورت قسمتى از خاك فرانسه درساحل شمالى آفريقا درآورد و آن را پايگاهى به منظور تلسط بر ساير كشورهاىاسلامى منطقه و به استثمار كشاندن آنها قرار داد.
در سال 1900 دولت فرانسه به الجزاير خود مختارى ادارى و مالى داد كه از طريقهياتى به نام كارگزاران مالى اعمال مى شد كه اعضاى 3/2 آن را مستعمره نشيناناروپايى و 3/1 ديگر را الجزايريها تشكيل مى دادند. طى هفتادسال از 1830 تا 1900 مردم مسلمان الجزاير از نظر اقتصادى در تنگنا، و از نظرفرهنگى و اجتماعى نيز در مراتب پايينى بودند.
جنگ عليه و فرانسويان توسط مجاهدان الجزايرى تا قرن بيستم ادامه يافت و بعد ازجنگ جهانى اول با رهبرى علماى مسلمان و دانشجويان و سپس با ورود مردم شدت يافت . نقشعلما همچون (شيخ ابراهيمى ) و (ابن باديس ) تعيين كننده مبارزه و جهاد بوده است .
جنگ جهانى دوم اثر منفى بر جهاد ملت مسلمان الجزاير گذاشت . فرانسويان مخفيانه باعناصر محافظه كار تماس گرفتند و با هم كنار آمدند. معروف ترين اين عناصر(فرحت عباس ) بود كه (جمعية البيان و الحريه ) را به منظور ايجاد حكومت خودمختار و فدرالى با فرانسه تاسيس كرد. اما مردم الجزاير به ماهيت آنان پى بردند و درسال 1945 تظاهرات گسترده اى ترتيب دادند و ضمن آن خواهاناستقلال كامل از فرانسه شدند. در طى تظاهرات حدود 15 هزار شهيد در شهرهاى مسطيف وقاعله به خاك و خون غلطيدند و در مقابل 100 سرباز فرانسوى نيز كشته شدند و متعاقباين تظاهرات و توقيف فرحت عباس و انحلال جنبش و دوستداران بيانيه آزادى بسيارى ازرهبران ناسيوناليست متقاعد شدند كه توسل به قوه قهريه را به عنوان تنها راهحصول به هدفشان انتخاب كنند. در مارس 1946 فرحت عباس آزاد شد و اتحاديهدوكراتيك بيانيه الجزاير را به منظور فراهم آوردن مقدمات و زمينهتشكيل دولت خود مختار و غير مذهبى الجزاير در چارچوب ممالك متحده فرانسه تاسيسكرد. اين اتحاديه على رغم موفقيتهايى كه در انتخابات مجلس فرانسه به دست آورد،به هيچ يك از اهداف ياد شده دست نيافت ، لذا در سپتامبر 1946 از مجلس فرانسه خارج ودر انتخابات بعدى نيز شركت نكرد.
مبارزات مردم الجزاير 
در عصر حكومت استعمارگران فرانسوى بر الجزاير، برنامه هاى دراز مدت اسلام زدايىو تحقير مسلمانان انجام گرفت . از جمله اين برنامه هاى استعمارى ، سياست انضمام وهمانند سازى براى محو وجزه مشخصه جامعه بومى از جمله حذف تشكيلات قوى حقوقاسلامى ، جلوگيرى از انجام فرائض دينى ، حذف روشهاى تدريس مدارس دينى و بهدست گرفتن محاكم قضائى ، تدوين برنامه هاى آموزش به سبك غرب ، حتى مسيحىكردن مردم الجزاير را به مورد اجرا گذاشتند. براى مبارزه با اينعوامل فساد شخصيتهاى مسلمان برجسته اى چون عبدالقادر خزايه و عبدالمجيد ابن باديسقيام كردند.
عبدالقادر جزايرى : مردم الجزاير به اين شخص مبارز، قهرمان ملىلقل داده اند. او به سال 1248 هجرى قمرى كه الجزاير دراشغال فرانسويان بود، عليه آنان دست به قيام زد. مردم او را پادشاه عرب يا(اميرالمؤ منين ) نام نهادند. عبدالقادر على رغم اين كه مى گفت فرانسويها كافرانحربى هستند و براى مقابله با آنها تنها دو راه وجود دارد، يا بايد به پيروزى دستيافت يا به شهادت رسيد چند معاهده مهم با فرانسويها امضا كرد. او درسال 1839 عليه فرانسويان اعلان جنگ داد و اين مساله باعث وحدت و همبستگى بيشترالجزايريها شامل اعراب و بربرها شد.
جنگهاى ياد شده باعث گسترش قلمرو الجزاير و شكست دشمن شد، به نحوى كه ناگزيراز ترك جنگ گرديد. در سالهاى بعد نيز جنگهاى ديگرى در گرفت . يكى از آنها درسال 1843 بود كه در نهايت منجر به شكست عبدالقادر شد و او بناچار به مراكشپناهنده شد.
پادشاه وقت مراكش بر اثر شكست از فرانسويها، عبدالقادر را رها كرد واو با بازگشتبه سرزمين خويش به فعاليتهاى جديدى دست زد كه موثر نيفتاد و سرانجام نيز بهسال 1847 به اسارت فرانسويها تن در داد.
عبدالمجيد بن باديس : او موسس (جمعيت العلماء المسلمين ) مى باشد. جامعه يا اتحاديهمذكور به رهبرى اين شخصيت مهم در دفاع از هويت اسلامى و حفظ فرهنگ ملى بيش از هرنهاد و سازمان ديگرى فعال بوده است .
در سال 1932 جامعه علما تحت شعار (الجزاير ميهن من ، عربى زبان من و اسلام دين مناست ) با همكارى گسترده اقدام به تاسيس حدود 600 مدرسه قرائت قرآن كرد.
مردان مبارز و بزرگى نظير (شيخ بشير الابراهيمى ) و يا (شيخ ابومردان بونى) كه امام مسجد بودند، و رهبرى مبارزات را بر عهده داشتند، مسجد را مركز فرماندهى خودقرار دادند و با اتكا به روح اسلام با فرانسويان مبارزه را شروع كردند.
قيام مردم مسلمان الجزاير در مقابل اشغالگران فرانسوى از همان بدو تجاوز دشمن آغاز وتا بيرون راندن آنان تقريبا به طور پيوسته ادامه يافت .
سير زمانى و توالى انقلابها و قيامهاى مردم الجزاير اجمالا به شرح زير بوده است :
47 - 1830 ميلادى قيام شيخ عبدالقادر جزايرى همراه با پدرش محى الدين حسنى
47 - 1845 ميلادى قيام ابومعزه در كوههاى ظهره
54 - 1852 ميلادى قيام محمد بن عبدالله در جنوب . اين قيام سپس به مدت 20سال توسط پسر وى سيدى سليمان ادامه يافت
54 - 1851 ميلادى قيام ابوبغلة در منطقه قبائل
1857 ميلادى قيام لا لا فاطمه در منطقه جرجره
1859 ميلادى قيام بنى سناسن در مرز مراكش
1863 ميلادى قايم اولاد و قبائل سيدى شيخ در جنوب
71 - 1870 ميلادى قيام شيخ حداد و مقرانى
1916 ميلادى قيام اوراس
1945 ميلادى قيام بزرگ منطقه قسطنطنيه كه طى آن 45000 مسلمان الجزاير كشتهشدند. اين قيام توسط خالد الجزايرى يكى از نوادگان اميرعبدالقادر صورت گرفت .
سرانجام از اوائلنوامبر 1954 انقلاب الجزاير به طلايه جبهه آزاديبخش ‍ ملى تحقق يافت . براساساسناد و مدارك موجود قيامها و نهضتهاى ديگرى نيز صورت گرفت كه اهداف عمده اينقيامها اخراج فرانسويان از سرزمين الجزاير و حفظ آداب و سنن اسلامى و قوميت عربىبوده است .
پيروزى نهايى 
در جنگ جهانى دوم ، الجزاير كه هنوز مستعمره فرانسه بود، به كشورهاى متفق پيوست ودر سالهاى 1943 ژنرال به عنوان رهبر دولت در تبعيد فرانسه مقر خود را در شهرالجزاير قرار داد و اين شهر تا سال 1944 به عنوان پايتخت موقت دولت فرانسه درآمد.در سال 1959 دو گل به كشور الجزاير خود مختارى اعطا كرد، ليكن مبارزان به جهادبى امان خويش براى به دست آوردن استقلال ادامه دادند، تا اين كه دوگل در سال 1962 قرار داد معروف (اويان ) را كه متضمناستقلال الجزاير بود به امضا رسانيد و اين كشور پس از سالها تلاش بى امان و بادادن بيش از يك ميليون كشته در 5 ژوئيه سال 1962 بهاستقلال رسيد و داراى حكومت جمهورى شد كه رياست آن را احمد بن بلا به عهده گرفت .
پس از كسب استقلال ، حركتهاى مرموزى نيز در اين كشور رخ داد، از جمله هوارى بومدينوزير دفاع اين كشور در سال 1965 پس از يك كودتاى نظامى به قدرت رسيد و پس ازمرگ او، شاذلى بن جديد در سال 1978 به رياست جمهورىنائل شد.
جبهه نجات اسلامى به رهبرى عباس مدنى در انتخابات ژوئن 1990 الجزاير پيروزىبزرگى به دست آورد به طورى كه اداره محلى حدود 22 حوزه از مجموع 48 حوزه شهرىاين كشور به دست جبهه نجات اسلامى افتاد.
پس از اين انتخابات ، دولت شاذلى بن جديد تصميم گرفت مبارزه دامنه دارى را عليهجبهه نجات اسلامى شروع كند.
با شروع بحران خليج فارس در ماه اوت 1990 واشغال كويت توسط عراق ، اوضاع الجزاير به صورت بى سابقه اى تحت تاثير اينبحران قرار گرفت . ترس و نگرانى دولت از پيروزى جبهه نجات در انتخاباتپارلمانى و شهرداريها و به دنبال فشار خارجيها و نظاميان بر دولت نتايج انتخاباتلغو شد و رهبران جبهه نجات اسلامى دستگير شدند. اين امر سبب بروز درگيريها وخشنونتهاى شديد داخلى گرديد كه تاكنون (سال 1377 شمسى ، 1988 ميلادى ) ادامهدارد.
براساس قانون اساسى 1976 الجزاير، تنها حزب سياسى قانونى كشور، جبههآزاديبخش ملى (جبهة التحرير الوطنى ) است كه ائتلاف آزادى بين گروههاىناسيوناليستى فعال در مبارزات استقلال الجزاير عليه فرانسه ودخيل در رهبرى اين مبارزات مسلحانه ، به حساب مى آيد. با اينحال از جهات متعدد به صورت يك حزب جهت يابى و پويايى خود را از دست داده و ازجهات متعدد به صورت يك حزب بى پيام و بى رسالت درآمده است . كيفيت رهبرى اينحزب نيز به واسطه دسته بنديها و مبارزات و مخاصمات گروهى ، روبه انحطاطگذاشته است . اين حزب ، جهان بينى و طرز نگرش سوسياليستى دارد، ايدئولوژىسياسى آن در سال 1972 تحت عنوان (سانتراليسم دموكراتيك ) تعيين شده و وظايفويژه آن بسط و توسعه جهت دهى و راهنمايى و انگيزش و نظارت بر دولت و نه جانشينسازى خود به جاى دولت توصيف شده است . اين حزب توسط دبير خانه اجرايى كهمتشكل از پنج عضو است اداره مى شود. عضويت در اين حزب براساس 17 فدراسيون ،109 بخش يا دايره و 112 كمون يا بلديه تقسيم شده است . حزب مزبور به يكدبيرخانه ، يك كميته مركزى ، يك دفتر سياسى فدراسيونها، دواير و قسمتها تقسيمگرديده است . دبيركل اين حزب خود به خود كانديداى رياست جمهورى نيز خواهد بود.زير چتر جبهه آزاديبخش ملى ، تعدادى سازمانهاى فراگير نظير سازمان جوانان جبههآزاديبخش ملى (منطقه شباب جبهه التحرير الواطنى ) و اتحاد ملى زنان الجزاير (الاتحادالوطنى النساء الجزائريات ) فعاليت مى كنند.
در پى شورشهاى اكتبر 1988 الجزاير، شاذلى بن جديدقول انجام اصلاحات و تجديد نظر در قانون اساسى را داد. در 23 فوريه 1989 نظامسياسى از حالت تك حزبى به دموكراسى چند حزبىتبديل شد و در پى آن احزاب جديد بتدريج اعلام موجوديت كردند.
جبهه نجات اسلامى كه پنج ماه بعد از شورشهاى اكتبر 1988تشكيل شد در اساسنامه خود ضمن تاكيد بر حمايت از وحدت اسلام و خارج كردن الجزايراز عقب ماندگى ، اسلام را به عنوان جانشين ايدئولوژيهاى وارداتى وحلال مشكلات الجزاير دانسته است .
اين جبهه در تاريخ اول مارس 1989 در مسجد (عبدالحليم بن باديس ) اعلام موجوديتكرد. رياست جبهه نجات اسلامى را عباس مدنى كه استاد فلسفه است بر عهده دارد. ارگانرسمى جبهه نجات اسلامى (المنقذ) نام دارد كه بيانگر نقطه نظرات رسمى رهبراناين جبهه مى باشد.
عباس مدنى رهبر جبهه نجات اسلامى 
عباس مدنى رهبر جبهه نجات اسلامى در سال 1931 در (سيدى اوكيا) واقع در جنوبشرقى الجزاير چشم به جهان گشود. پيش از قدم گذاردن به راه سياست و تعهد بهنهضت ملى گرا، از شاگردان مشهور مكتب قرآن بوده است . معهذا عدم موفقيت وى در عملياتبمب گذارى در مركز راديو الجزايره در روز آغاز جنگاستقلال در اول نوامبر 1954 باعث شد تا تمامىطول هفت سال مبارزه را در زندان سپرى كند. مدنى پس از كسب بورسيه از دولتمستقل ، موفق به كسب مدرك دكترا در علوم تربيتى شد. بدين ترتيب راه به موسسه علوماجتماعى الجزايره يافت و آن را به يك ذخيره مبارزه اسلام گرا در خدمت اسلام سياسىتبديل كرد.
صعود برق آسا و اشتهار نامش در پى شورشهاى خونين اكتبر 1988 آغاز و در همين هنگامبرخلاف تصميم اتخاذ شده از سوى رهبران اسلامگرا ايجاد نخستين حزب اسلامىالجزاير (جبهه نجات اسلامى ) را اعلام داشت .
جبهه نجات اسلامى در سپتامبر 1989 مشروعيت يافت و به سرعت صدها هزار عضو در ميانجوانان فقير و مستضعف كشور به خود جذب كرد. جوانانى كه هر جمعه هزاران هزار نفر ازآنان در مساجد و اطراف آنها به گرد عباس مدنى و على بلحاج نفر دوم جبهه جمع مىشدند. در ژوئن 1990 مدنى نيروهاى بى قرار خود را به نخستين پيروزى انتخاباتىرهنمون شد و آراى نخستين انتخابات محلى چند حزبى الجزاير را از هنگاماستقلال اين كشور در سال 1962 به خود اختصاص داد. وى در اينحال جبهه نجات اسلامى را امانتدار مشروعيت مردم درمقابل جبهه آزاديبخش ملى ، حزب واحد سابق كه از 30سال قدرت مطلق ، ديگر فرسوده شده بود، معرفى كرد. دعوت مردم به برپايى يكاعتصاب عمومى نامحدود در مه و ژوئن 1991 كه به منظور وادار كردن شاذلى بن جديدبه برگزارى انتخابات رياست جمهورى و قانونگذارى پيش از موعد انجام گرفت ، بهرويارويى با ارتش انجاميد و... به برقرارى حكومت نظامى در 5 ژوئن 1991 و بازداشت رهبران عمده اسلامگرا از جمله عباس مدنى و على بلحاج منجر شد. چند ماه بعد، جبههنجات اسلامى به رغم از دست دادن رهبران خود تحت رهنمودهاى دو تن از نزديكان عباسمدنى يعنى (عبدالقادر حشانى ) مهندس شيمى و (رابح كبير) در دسامبر 1991 درنخستين انتخابات قانونگذارى چند حزبى به پيروزى دست يافت . موج پر تلاطماسلامگرايان ، نگرانى شديدى در صفوف سران مملكتى و حاميان جناح دموكراتيك آنهافراهم آورد و به دنبال آن شاذلى بن جديد از قدرت كناره گرفت ، راى گيرى متوقف شدو حالت بحران سياسى در الجزاير برقرار گرديد.
انحلال جبهه نجات اسلامى در آوريل 1992 راه را براى به وجود آمدن گروههاى مسلحاسلامى گشود.
براساس آمار رسمى درگيريهاى متعدد ميان اين گروهها با نيروهاى نظامى الجزايرهزاران كشته و زخمى تاكنون بر جاى گذاشته است .
21 تير 1341 
فاجعه خونين مسجد گوهرشاد 
اسلام زدايى در كشورهاى اسلامى ، بويژه در منطقه خاورميانه ، مهمترين استراتژىاستعمار بود. اين استراتژى شيطانى با به قدرت رسيدن رضاخان به طرز پيچيده وزمانبندى شده اى در ايران به مرحله اجرا در آمد. اما به سبب برخورد قاطع مردم بهرهبرى روحانيت از جمله موضع گيرى تند و كفرستيزانه آيت الله بافقى (45) مدت 8سال طرح حجاب زدايى از زنان مسلمان ايران به تعويض افتاد. در اين هشتسال از سال 1305 الى 1314 شمسى ، روحانيت در معرض شديدترين حملات روانى ويورشهاى تبليغاتى قرار گرفت . طرح موذيانه (استفاده از عمامه مستلزم داشتنتصديق دولتى است )، خود بخشى از اين حملات روانى بود.
نظام رضاخان بر اين باور بود كه با جنگ عظيم روانى كه بر پا كرده ، روحانيت پوياو متعهد به موضع ضعف كشانده شده و قادر به مقاومت در برابر طرحها سلطه طلبانهاستعمار نخواهد بود؛ اين است كه همزمان با اجبارى شدن كلاه بين المللى و شاپو براىمردان زمزمه هاى حجاب زدايى زنان نيز بلند شد؛ نطقهايى جهت آماده سازى اذهان عمومىايراد گرديد؛ جشنها و ميتينگهاى سازمان يافته اىتشكيل شد تا زمينه پذيرش يكى از خطرناكترين و اسارت بارترين طرحهاى سلطهجويانه استعمارى فراهم آيد.
برخلاف پيش بينى تئوريسين هاى وابسته به نظام و پس از آن همه تهاجمات وسيعروانى كه در طول سالها سلطه عوامل بيگانه عليه روحانيت بهعمل آمده بود، روحانيت بيدار و آگاه پس از شنيدن اين زمزمه ها و گفتارهاى دولتيان درجشنها و ميتينگها، به طور مخفى جلساتى برگزار كردند.
منزل آيت الله يونس اردبيلى محل ديدار و پايگاه مقاومت اكثريت علما و مدرسين درجهاول حوزه علميه مشهد گرديد.
در يكى از اين جلسات پيشنهاد شد كه آيت الله حاج آقا حسين قمى به تهران برود و بهطور مستقيم با رضاشاه مذاكره كند.
حاج آقا حسين قمى با اين پيشنهاد موافقت نمود وقبل از عزيمت به روحانيون و واعظين مشهد گفت : (من مى روم تا با شاه صحبت كنم ،شايد او از تصميمش منصرف گردد؛ شما نيز بايد مردم را آگاه و هوشيار نماييد تا درككنند كه چه توطئه عظيمى در كار است .)
حاج آقا حسين پس از رسيدن به تهران بلافاصله به باغ سراج الملك شهر رى بردهشد و ممنوع الملاقات گرديد.
از سوى ديگر مسجد گوهرشاد چند روزى بود كهمحل اجتماع و سخنرانى عليه لباس بيگانه و اسلام زدايى شده بود، با باز داشت آيتالله قمى حال و هواى ديگرى يافت . اجتماعات وسيعتر و اعتراضات گسترده تر وسخنرانان كلامشان آتشين تر و شعار مردم تندتر گرديد.
همزمان بازداشت آيت الله قمى ، از مركز به شهربانى مشهد دستور داده شد كه وعاظمعروف را سريع دستگير كنند. در اجراى اين دستور، شيخ غلامرضا طبسى و شيخ شمسنيشابورى دو تن از وعاظ خراسان دستگير شدند اما، گردهمايى فراينده مردم در مسجدگوهرشاد براى شنيدن سخنان روحانيت ادامه يافت .
علما و مجتهدين در يكى از جلساتشان كه در منزل مرحوم آيت الله سيد يونس اردبيلىبرقرار شده بود، تصميم گرفتند كه تلگرافى به رضاشاه مخابره و او را ازاقدامات ضد دينى خود منصرف سازند. اين تلگراف به امضاى هشت تن از علماى متعهد ومسئول رسيده و ارسال شد؟ و قرار شد كه خطباى معروف و مشهورى چون شيخ مهدى واعظخراسانى و شيخ عباسعلى محقق و شيخ محمد تقى نيشابورى معروف بهبهلول و... در مسجد گوهرشاد به منبر بروند و مردم را از عمق فاجعه اى كه درحال شكل گرفتن بود آگاه سازند.
صبح روز جمعه 10 ربيع الثانى 1354 قمرى برابر با 20 تير 1314 شمسى ،قزاقان مستقر در مشهد براى متفرق ساختن مردم واردعمل شدند. قزاقان رضاخان بى محابا به روى مردم آتش گشودند و حدود يكصد نفر راكشته و يا زخمى كردند، اما مردم متفرق نشده و مقاومت كردند.
پس از اين هجوم مردم با ابرازى از قبيل داس ،بيل ، چوب و... به طرف مسجد سرازير شدند.
مسجد گوهرشاد لبريز از جمعيت گرديد. روحانيون به ترتيب بر بالاى منبر حضرتصاحب الزمان قرار گرفتند و به سخنرانى پرداختند.
در روز شنبه 11 ربيع الثانى 1354 برابر با 21 تير ماه 1314، در مسجد جاىسوزن انداختن نبود. شعارهاى ضد سلطنت و ضد حجاب زدايى داده مى شد. مسجد يكپارچهسرود مقاومت سر داده بود.
وحشت مقامات دولتى مشهد را فرا گرفته بود مركز تلگرافخانه مشهد به سبب اينوحشت محل رفت و آمد نمايندگان حكومت شده بود.
سرانجام رضاشاه دستور داد كه مسجديان را تار و مار، و همه را دستگير و مجازاتنمايند.
سران قشون ، سران شهربانى و آگاهى ، نيروهاى خويش را هماهنگ كردند و قرارگذاشتند پس از نيمه شب تهاجم خود را آغاز كنند. قزاقان قبلا در نقاط حساس شهر واطراف مسجد گوهرشاد مستقر شدند و مسلسلهاى سنگين را بر بامهاى مشرف به حياطمسجد جاى دادند.
اسدى نايب التوليه رضاشاه از نقشه كشتار مطلع شده بود و چون مى دانست كه مجتهدينهم در مسجد هستند، درصدد بر آمد كه آنها را از مسجد خارج كند. لذا به دروغ پيام فرستادكه چون تلگراف شما را رضاشاه پاسخ گفته است ، بهتر است براى مذاكره تشريفبياوريد.
بدين ترتيب اسدى توانست با اين حمله مجتهدين را از كشيكخانه مسجد به دار التوليهكشاند، زيرا مى دانست كه اگر چشم زخمى به مجتهدين برسد، خراسان يكپارچه آتشخواهد شد.
توپهاى سنگين در خيابان تهران روبروى مسجد گوهرشاد استقرار يافت . پاسى ازنيمه هاى شب 21 تيرماه گذشته بود كه صداى غرش مسلسلها در شهر پيچيد و قشونشرق به فرماندهى سرلشكر ايرج مطبوعى براى به خاك و خون كشيدن مردم به حركتدرآمد. عده اى از ماموران مخفى رژيم قبلا وارد مسجد شده كه ازداخل وارد عمل شوند و راه را براى ورود نيروهاى حكومت بهداخل مسجد همواره سازند.
هنگامى كه سپيده سر زد، ديگر نه صداى گلوله اى بود و نه نداى (يا على و يا حسين). اينك قزاقان با كشتن بيش از دو هزار تا پنج هزار تن و اسير كردن هزار و پانصدنفر، توانستند مقاومت مسجد را درهم بشكنند و دل استعمارگران بين المللى را شاد و مسرورسازند. كاميونهاى بسيارى (ده كاميون شمارش شده بود) اجساد مبارزين را كه جز سلاحايمان و شهادت سلاح ديگرى نداشتند، جابه جا كردند. به گفته شاهدان عينى ، ماموراندولتى ، شهدا را همراه با زخميها در خندقهايى كه در محله خشتمالها و باغ خونى مشهدپيش بينى شده بود دفن كردند.
از صبح روز يكشنبه 22 تير 1314 بازداشت روحانيون آغاز شد و روحانيونى كه درنهضت خونين گوهرشاد شركت داشتند يا بازداشت شدند و يا اگر توانستند مخفى شدندتا در موقعيت مناسب ، ايران را به سوى نجف ترك كنند.
سه روز بعد از كشتار وحشيانه مردم در مسجد گوهرشاد، دولت فروغى اعلاميه اى بهشرح زير صادر كرد:

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation