بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب عرفان اسلامی جلد 7, استاد حسین انصاریان ( )
 
 

بخش های کتاب

     01 - باب بيست و دوم
     02 - جلد بحار سالم بود
     03 - ثروت و مال
     04 -
     05 - عظمت حج و ثواب آن
     06 - حج يا معراج ملكوت
     07 - آهنگ سفر
     08 - مدينه طيبه
     09 - محرمات احرام
     10 - حريم امن
     11 - پيام پيامبر بزرگ اسلام از كنار ك
     12 - نيت خالص
     13 - باب بيست و سوم
     14 - اخلاق و نفس
     15 - باب بيست و چهارم
     16 - عزلت از ديدگاه عارفان
     17 - باب بيست و پنجم
     18 - معرفت يا اصل همه فضائل
     19 - باب بيست و ششم
     20 - درباره زمين بينديشيد
     21 - انديشه در موت
     22 - آئينه حسنات و كفاره سيئات
     FEHREST - عرفان اسلامي جلد هفتم
 

 

 
 

 هُدىً لِلْعَالَمِينَ  .

حج از ديدگاه اميرالمؤمنين (عليه السلام)

در پايان خطبه اول نهج البلاغه ، حضرت مولى الموحدين ، امام العارفين ، اميرالمؤمنين (عليه السلام) مى فرمايد :

شما را به حج خانه اش ، كه آن را قبله مردم قرار داده مكلف كرده ، تا چون جانداران كه با حرص و ولع به چشمه زلال وارد مى شوند ، در حال تسليم ، به آن جايگاه درآئيد ، و كبوتروار به آن حرم امن پناهنده شويد ، حكمت الهى اقتضا دارد كه بندگانش آزادانه در برابر عظمت ربوبى اش ، در آن جايگاه مقدس سر فرود آرند ، شنوندگانى از بندگانش را انتخاب كرد تا دعوت او را پاسخ گويند ، و مشيت حضرتش را تسليم گردند .

اين عباد بهرهور از گوش شنوا ، به آن حريم مقدس مى روند ، و در آن جايگاه قدس كه انبياء عظام الهى وظيفه بندگى بجاى آوردند ، رو به معبود قرار گرفته و خود را شبيه فرشتگان طواف كننده به دور عرش مى نمايند ، در آن تجارتگاه الهى سودها برده ، و به وعده گاه عفو و احسان حق روى مى آوردند .

خداوند سبحان ، كعبه و وظايفش را شعار جاودانى براى اسلام ، و جايگاه امن براى پناهندگانش قرار داده ، در آن معبد عظيم اعمالى را واجب ، و اداى حق آن حرم مقدس را بر بندگانش لازم ، و ورود به آن معبد و ديدارش را به كسانى كه توانائى دارند حكم نموده است .

شارح ترجمه و تفسير نهج البلاغه در توضيح فرمايشات امام عاشقان مى فرمايد :

حج خانه خدا و اعمالى كه بايستى در آن مقدس ترين معبد الهى انجام بگيرد ، به قدرى در سازندگى فرد و  اجتماع مؤثر است كه قابل توصيف با قضايان معمولى نيست ، بطورى كه مى توان گفت :

اگر انسانى به آن عمل سازنده توفيق يابد و با اين حال دگرگونى در وضع او بوود نيايد و به مسير تكامل وارد نگردد ، حتماً يا به حكمت آنچه كه ديده و عمل كرده است ، آگاهى نداشته ، و يا نيروى غرايز حيوانى و خودخواهى او به قدرى مقاومت داشته است كه اگر خود حق و حقيقت را هم مى ديد و در جاذبه آن قرار مى گرفت ، پا به فرار مى گذاشت و كمترين نتيجه اى را از آن مشاهده و قرار گرفتن در جاذبه حق و حقيقت بدست نمى آورد .

براى توضيح مقدارى از عظمت حج بيت الله ، اين عمل دگرگون كننده مطالبى را مطرح مى كنيم :

1ـ مسلم است كه در همه جوامع و همه دورانها ، مخصوصاً در آن جمعيت هائى كه پيامبران و خداشناسان وجود داشته اند ، جايگاه مخصوصى براى عبادت و تفكرات معنوى ساخته شده است .

اين معابد در حقيقت رصدگاه هائى براى نظاره به بى نهايت ، و ايجاد رابطه ميان بى نهايت بزرگ « خدا »و بى نهايت كوچك « انسان »مى باشند .

در اين رصدگاه هاست كه آدميان بدون واسطه با خويشتن روبرو مى شوند و با امواج مقدس وجدان خويش ، با خدا به راز و نياز مى پردازند .

در هيچ يك از جايگاه ها و مسكن هائى كه بشر با دست خود مى سازد مصالح ساختمان از آنچه كه هستند ، تغييرى پيدا نمى كنند ، مگر مصالح ساختمان معابد كه با آجر بالا مى رود و مبدل به روح و جان شفاف مى شود و انوار الهى را در دلها منعكس مى سازد .

اين معابد مانند چشمه سارهائى زلال ، در ميان سنگلاخ ها و دشت هاى سوزان زندگى حيوانى آدميان قرار گرفته است ، انسانها با شستشو در اين چشمه سارها طراوت و شادابى روح را در مى يابند .

بيت الله الحرام كه كعبه و مكه نيز ناميده شده است ، اولين معبد جهانى است كه براى همه مردم با دست ابراهيم خليل (عليه السلام) ساخته شده است .

دومين خانه جهانى كه به عنوان معبد عمومى بنا شده است ، مسجد اقصى است ، كه بوسيله حضرت سليمان در سال 1005 پيش از ميلاد پس از قرنها از تاريخ بناى كعبه ساخته شده است .

البته پيش از كعبه و مسجد اقصى معابد زيادى وجود داشته است ، زيرا به قول بعضى از انسان شناسان :

تاريخ معابد مساوى تاريخ انسانهاست ، خصوصيت اين دو معبد به جهت عمومى بودن و خالى بودن از رنگ و شكل محلى و خصوصيات نژادى و غيره است .

روايت از اميرالمؤمنين (عليه السلام) درباره اينكه كعبه اولين معبدالهى است وارد شده است :

مردى از اميرالمؤمنين (عليه السلام) پرسيد : آيا اولين خانه خدا كعبه بوده است ؟ آنحضرت فرمودند : نه ، پيش از كعبه خانه هائى براى عبادت ساخته شده است ولى كعبه اولين خانه مبارك و وسيله هدايت و رحمت و بركت است . و اولين كسى كه آن را بنا نموده است ابراهيم خليل بوده ، سپس جرهم از قبيله عرب آن را تجديد بنا كرد ، و بار ديگر منهدم شد و عمالقه آن را تجديد كردند .

2ـ كعبه در جايگاهى بنا شده است ، كه هيچ گونه وسيله تفريح و مناظر طبيعى خوشايندى ندارد ، سنگلاخى در ميان اقيانوسى از ريگزارها و ديدگاه هاى خشن كه مجالى به انديشه هاى گسترده و عميق و فوق ضرورت هاى زندگى معمولى نمى دهد .

حكمت بالغه ايست كه كعبه را در جايگاه خسته كننده قرار داده است كه انسان ها از محيط هاى زيبا و خوش آب و هواى بهشتى روى به آن بياورند و هدفى جز چشيدن طعم تكليف نداشته باشند .

در حج خانه خدا هيچ يك از عومل طبيعى و نفسانى و اجتماعى دخالتى در انجام تكليف نمى كند ، بلكه در آن تكاپو ، انسان است و خدايش كه رويارويش قرار گرفته است .

همين نكته را اگر انسان در اين سفر ملكوتى بفهمد ، بجائى مى رسد كه چشمى نديده و گوشى نشنيده ، در آن صورت است كه تمام وجود انسان فرياد دوست دوست خواهد زد .

من از سر همه عالم گذشتم الا دوست***نعيم دنيى و عقبى تو را و ما را دوست
مراد هر دو جهان مى كنند بر ما عرض***دل از ميان همه مى كند تمنا دوست
نماند خالى از او مويى از سرم تا پاى***فرو گرفت به يكباره زير و بالا دوست
بسى نماند كه برخيزد از ميان من و او***چنان كه در غلط افتم كه اين منم يا دوست
رسد به مرتبه اى اتحاد ما با او***كه هيچ فرق نماند ميان ما با دوست
طواف كعبه دل كن كه هست خانه او***نه هر كجا كه كنى فرض باشد آنجا دوست
عماد دل شده را نيست حاصلى از عمر***مگر دمى كه برآرد به كام دل با دوست

3ـ شگفت انگيزترين حكمتى كه در حج بيت الله وجود دارد :احساس وحدت و يگانگى است كه در حد اعلاى مفهوم انسانيت بوجود مى آيد .

عالم و جاهل ، كوچك و بزرگ ، زن و مرد ، سياه و سپيد ، كسى كه عالى ترين مقام جامعه خويش را داشته باشد ، و كسى كه گمنام ترين فرد جامعه خود باشد ، همه و همه با دو قطعه لباس سفيد با جدى ترين قيافه حيات مى جوشند و مى خروشند و مى روند و مى نشينند .

تضادها و تنوعاتى كه انسانها را از يكديگر جدا كرده ، هر يك را مانند گرگى در برابر ديگرى قرار داده ، آنان را به جنگ و پيكار در كارزارهاى رنگارنگ وادار كرده است ، مبدل به هماهنگى و وحدتى مى گردد ، كه تنها در شعر و سخنان مبلغان آرمان اعلاى انسانى ديده مى شود .

اين احساس است كه اگر ادامه يابد و مربيان جوامع آن را بطور جدى در تعليم و تربيت ها اجرا كنند ، دردهاى بشرى را كه هر روز با كيفيت ديگرى به سراغ افراد و جوامع مى آيد مداوا خواهد كرد .

4ـ در اين عمل كه فوق العاده سازنده است ، خودخواهى ، آن عامل درندگى آدمى با ضربه قاطعى از پاى در مى آيد و فضاى درون را براى خداخواهى خالى مى كند .

به راستى انسان آگاه در اعمال گوناگون حج ، بارها تجرد روح و فوق طبيعى بودن آن را به خوبى احساس مى كند .

روح در اين عمل با ، بازكردن زنجيرهاى سنگين بار محيط و اجتماع ، و خواسته هاى طبيعى خويش ، به قدرت پرواز خود در بيكرانه ها آگاه مى شود و حيات خود را در افق بسيار والائى كه هدف اساسى خود را در سطوح مختلفش جاى داده است مشاهده مى كند .

در آن حريم مقدس به درك اين مسئله مى رسند ، كه هيچ چيز در اين عالم استقلال ندارد ، و قابل تكيه زدن نيست ، و به اين حقيقت واقف مى گردند كه خلأ روح جز با عشق و محبت و اطاعت از جناب او پر نمى شود ، و به اين واقعيت آگاه مى گردند كه هر چه هست اوست ، و ما سواى او جز سايه اى بيش نيست و تنها سكوى پرواز و مايه ارزش براى انسان نقطه اتصال به جناب اوست .

به قول نكته پرداز ، شيرين سخن هماى شيرازى :

آنان كه خيمه بر سر كوى فنا زنند***از جام نيستى مى هستى فزا زنند
نى بيم از فنا و نه خرسند از بقا***يك باره بر بقا و فنا پشت پا زنند
مرغان آشيانه قدسند و عاقبت***زين آشيانه خيمه بر آشنا زنند
با صد هزار قدس ملايك برابر است***اين قوم يك نفس كه به ياد خدا زنند
اين قوم را مبين به حقارت كه اين گروه***خاك رهند و پا به سر كيميا زنند
هر چند مفلسند و تهى دست و بى نوا***پا بر سرير كسرى و جم از غنا زنند
چون و چرا نه شيوه اهل ارادت است***با دوست دم چگونه زچون و چرا زنند
با عاشقان زخوف و رجا هيچ دم مزن***كاين قوم پاى بر سر خوف و رجا زنند
مستغرق بحار جمالند و از جلال***يك دم به دولت دو جهان پشت پا زنند
چون ساختن به سوختن آمد دوا به درد***آتش به خانمان تو بگذار تا زنند
از تيغ عشق دوست هما گر شوى شهيد***حوران خلد روح ترا مرحبا زنند

5ـ در آن اجتماع الهى ، افراد اجتماعات گوناگون ازهمه تقاضا دنيا به خوبى مى توانند از دردها و ناگواريهاى خويشتن اطلاع پيدا كنند .

از حوادث و رويدادهاى ساليانه خود يكديگر را آگاه سازند ، از امتيازات و احتياجات يكديگر با خبر گردند ، درباره آينده خويش بينديشند و راه هاى گوناگون تكامل و جلوگيرى از سقوط را در ميان بگذارند و ارتباطات خود را تا حد ارتباطات اعضاى يك خانواده بالا ببرند .

6ـ هر يك از اعمال متنوع حج ، عامل مستقلى براى بارور ساختن بعدى از ابعاد شخصيت آدمى است ، كه مجموعاً در چند روز محدود ، حيوانى را مبدل به يك انسان مى سازند ، و انسان را به يك موجود الهى مبدل مى كنند .

دو قطعه پارچه سپيد به نام لباس احرام ، عاريتى بودن لباسهاى فاخر و رنگارنگ معمولى را براى انسان قابل درك مى سازد ، همين دو قطعه پارچه سفيد به خوبى مى تواند اثبات كند كه حيات را نبايد قربانى وسيله حيات نمود .

آدمى با جمله :

لَبَّيْكَ اللّهُمَّ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ .

مى تواند عقده هاى حقارتى را كه يك عمر روان او را مختل نموده است ، دريابد و مرتفع سازد و ارزش و عظمت موجوديت خود را لمس كند ، زيرا او با اين لبيك پاسخى به دعوت الهى به سوى خود مى دهد .

با اين ذكر روحانى سازنده وابستگى خود را به خداوند اعلا كه او را به سوى خود خوانده است درك مى كند .

پس اين بى نهايت كوچك شايستگى تماس با آن بى نهايت بزرگ را داراست ، كه اين صدا را در گوش او طنين انداز كرده است كه :

بازآ بازآ هر آن كه هستى بازآ .

آدمى با طواف خانه خدا كه ظاهراً چيزى بيش از چند سنگ رويهم نهاده نيست ، مى تواند شفافيت در و ديوار عالم طبيعت را كه پرده هاى كميت و كيفيت روى آن را پوشانده است دريابد و بداند كه همين سنگ ها در مقابل روح و سبك رو و بلند پرواز آدمى ، تيرگى و سختى خود را كنار مى گذارد و به شكل رصدگاهى براى نظاره و انجذاب به بارگاه ربوبى برمى آيد .

دو ركعت نماز مقام ابراهيم بزرگترين حقيقتى را كه تعليم مى دهد ، اينست كه معبدى كه در روى زمين بنا مى شود و جايگاهى كه كمال يافته ترين مردم در آنجا مى ايستند و با خداى خود رابطه برقرار مى كند ، براى همگان يكسان است .

چه حكمت والائى در سعى و تكاپو ميان صفا و مروه وجود دارد كه قابل توصيف نيست ، اين حكمت مى گويد :

اگر انسانى بكوش ، حركت كن ، راكد و جامد مباش ، عنصر پايدار روح آدمى كوشش و تكاپوست .

 يَاأَيُّهَا الاِْنسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاَقِيهِ  .

بدين ترتيب هر يك از اعمال حج يكى از عناصر سازنده آدميان را بارور و تقويت مى نمايد و به فعليت مى رساند .

در هر صورت تمام اعمال عبادى و ترك همه معاصى مى خواهند بگويند اى انسان ، راه تو به سوى رسيدن به مقام قرب باز است ، و اگر اين صراط مستقيم الهى را طى نكنى بدون شك بجائى نخواهى رسيد ، و همه استعدادهاى الهى تو به صورت قوه باقى خواهد ماند و بدون عبادت ، از وجود تو جز حيوانى پست در دنيا ، و جز عنصرى مستحق همه گونه عذاب در آخرت نخواهد ماند .

به قول عارف معارف عماد فقيه :

بر سر كوى تو جز بى سر و پا نتوان بود***پاى در بند تو دربند ريا نتوان بود
پيش ما جان عزيز ار چه گرامى است ولى***زو توان بود جدا وز تو جدا نتوان بود
همه عالم به جمال تو گواهى دادند***منكر قدرت بى چون خدا نتوان بود
دست و پائى نزنم بر سرم ار تيغ زنى***غرقه در بحر قضا جز به رضا نتوان بود
گر مرا بخت دهد يارى و رأى تو بود***نفسى با تو توان بود چرا نتوان بود
دلم از هجر تو جوياى فنا گشت آرى***بىوصال تو طلبكار بقا نتوان بود
مونس رنج به اميد شفا نتوان شد***همدم درد به اميد دوا نتوان بود
قامت چون الفم لام شد از محنت هجر***هم چو لام اينهمه در عين بلا نتوان بود
سر قدم ساز در اين راه چو پرگار عماد***ور نه در دايره اهل صفا نتوان بود

پيوند خود را در اين سفر ملكوتى با قرآن كريم محكم كنيد

قرآن مجيد در رأس تمام برنامه هاى الهى است ، بدون فهم قرآن و عمل به اين كتاب عظيم آسمانى كسى بجائى نمى رسد .

در اين سفر سودمند ، كه براى تصفيه روح و تزكيه نفس قرار داده شده ، توصيه زيادى از طرف اولياء الهى شده ، كه قرآن بخوانيد ، و منظور از اينهمه توصيه هم اين بوده ، كه مردم قرآن مجيد را بفهمند ، و به دستورات سعادتبخشى كه در اين كتاب است عمل كنند ، اصولا هدف از نزول قرآن فهم آن و عمل به واقعيات آنست .

در صورت فهم قرآن و عمل به اين كتاب خير دنيا و آخرت انسان تأمين مى شود .

قرآن مجيد ضامن سعادت انسان در همه جوانب حيات است ، در صورتى كه مردم مسلمان با كمك عقل و انديشه به فهم آن موفق شوند و با كمال شوق در اجراى برنامه هاى آن بكوشند ، و بخصوص در اين مسير با عظمت حيات از گناه و عصيان بپرهيزند ، كه گناه تيرگى مى آورد و تيرگى مانع فهم قرآن ، و علت واقعى بى توفيقى انسان در عمل به كتاب خداست .

هيچ برنامه اى در قرآن نيست ، مگر اينكه عمل به آن داراى نفع دنيوى و اخرويست و نيز برنامه اى در اين كتاب نيست مگر اينكه ضامن حقوق طبيعى و معنوى انسان در دو قلمرو فرد و اجتماع است .

مطالعه در تاريخ صدر اول اسلام نشان مى دهد ، كه زمان عمل به برنامه هاى الهى ، زمان نور ، زمان پيروزى ، زمان فتح و غلبه ، زمان معنويت ، زمان فضيلت و برترى و پرچمدارى اهل قرآن بر ساير ملت ها و امت ها بود .

از زمانى كه امت اسلامى روى از قرآن تافتند ، و عمل به اين كتاب را كنار گذاشتند ، زمان ظلمت و ذلت و اسارت و بيچارگى شروع شد .

شايد گروهى براى درك روزعزت و ذلت مسلمين بخود زحمت مطالعه در تاريخ حيات مسلمانان را ندهند ، بايد از آنان خواست تا چهره فعلى زندگى ملت اسلام را بنگرند ، و به اين واقعيت توجه كنند كه ملت اسلام امروز در روى صحنه خاك دومين جمعيت روى كره زمين اند و از نظر قواى انسانى ملت كوچكى نيستند ، و از نظر مواد اوليه چون نفت و طلا و ساير معادن غنى ترين ملت عالمند ، و از نظر مكتب تربيتى و حقوقى بخاطر داشتن قرآن و فقه غنى در رأس تمام ملل جهانند ولى با اين همه دارائى با مشكلات گوناگونى دست بگريبانند ، و از همه جوانب زندگى آنان فقر مى بارد ، و اختلاف بين آنان بيداد مى كند ، و همه طوايف مسلمين زير بار زنجير سنگين استعمار گران دست و پا مى زنند ، و در تمام شئون زندگى دست نياز و گدائى بطرف بيگانگان دراز دارند .

اما در صدر اول اسلام ، آن لحظه پر شكوهى كه اولين آيه قرآن مجيد در حريم مقدس كعبه در كنار غار حرا بر پيامبر نازل شد ، براى مردمى نازل شد كه در تمام زواياى زندگى دچار فساد و گرفتار شيطنت بودند .

انحراف در تصور ، نسبت به مسئله حيات ، سستى عقيده و ايمان ، كژى خلق ، بى نظمى در شئون زندگى ، فسق در عمل ، آلودگى در مسائل نفسى ، گسيختگى نظام اجتماعى و خانوادگى ، گريبانگير مردم زمان بود .

متلاشى بودن نظام اخلاق ، ظلم و بيدادگرى ، قتل و غارت و تجاوز ، به اسارت كشيدن انسانها براى اشباع تمايلات حيوانى ، روى گردانى از علم و دانش ، دو روئى و نفاق ، بى عفتى و دزدى ، قمار بازى و شرابخوارى ، همه و همه مسائلى بودند كه انسان با آنها روبرو بود .

در اين ميان ملت عرب از هر ملتى فاسدتر و در برنامه هاى زندگى از همه رسواتر و روزگارشان از همه جوامع تيره تر بود .

در ميان تمام مناطق عرب نشين ، مردم مكه از همه فاسدتر و در تيره بختى از همه بيچاره تر بودند .

ولى قرآن مجيد به تدريج تمام اين مفاسد را معالجه كرد ، و از مردم تيره بخت زمان نزول ، مردمى سعادتمند ، عالم ، بزرگوار و در يك كلمه شجره طيبه ساخت مردم تيره روزگار ، سوسمار خور ، مردم غفلت زده جاهل ، با روى آوردن به قرآن و عمل به اين كتاب بجائى رسيدند كه بزرگترين قدرت را در جهان آنروز تشكيل دادند ، و در تمام جهان نداى علم و فضيلت در دادند ، و نور علم و فضيلت را در بستر حيات تاباندند ، و اينهمه از منافع آن نداى آسمانى بود .

نداى آسمانى ، آرى نداى آسمانى يعنى وحى ، يعنى مقررات خداوندى كه به تمام زواياى حيات نظر داشت ، و در پرتو فراگيرى و عمل به آن انسانها به سعادت و رشد و كمال و خوشبختى و مجد و عظمت مى رسيدند تا اعماق وجود مردم صدر اول اسلام اثر كرد و از آنان آنچنان ملت رشيد و بيدار ساخت .

اين ندا از شهر مكه طنين انداز شد ، امين وحى از طرف خداوند مهربان ، بزرگ سفير حق را مأموريت داد تا بوسيله قرآن بدون وقفه براى نجات بشريت از چنگال شيطان و شيطان صفتان و انواع معبودهاى باطل و طاغوتها قيام كند .

آرى مكه مهبط وحى بود ، مهبط نور بود ، مهبط فضيلت و سيادت بود ، و مكه با قبول نزول قرآن و با مناسكى كه دارد هدايت براى عالميان است .

حج براى تزكيه نفس ، نورانى شدن قلب ، زدوده شدن زنگار از روح و جان است ، و اگر آلوده اى به مكه برود و پاك برنگردد حج نرفته .

در حريم حرم كعبه از رهبر عاليقدر اسلام دعوت شد ، تا با كمك قرآن مجيد در تمام جبهه هاى حيات ايجاد انقلاب كند ، انقلابى كه انسان را به تمام اهداف الهى برساند .

مردم در زمان حيات پيامبر از بركت قرآن مجيد داراى اعتقادى راسخ به حقايق ، اراده اى استوار ، عزمى آهنين ، انديشه اى تابناك ، اعمالى شايسته ، اتحادى بى سابقه ، قدرتى فوق قدرتها ، دانشى آميخته با تربيت الهى ، بينشى به وسعت وجود انسان و جهان ، عقلى رشيد ، روشى استوار ، طرحى جامع ، برنامه هائى عالى در تمام شئون زندگى شدند ، و تمام اين سرمايه هاى كلان و سودبخش را از گنجى چون قرآن بدست آوردند ، امروز هم همان قرآن در بين مسلمين است ، و هزاران منبع مادى در دست اينان است ، پس چرا اين گونه ذليل بيگانگان هستند ؟ آيا عامل اين ذلت را دورى از قرآن نمى دانيد ، اگر نمى دانيد پس عامل ذلت چيست ؟

از ميان مسلمانان ، تنها جامعه سربلند و آزاد و مستقل ، كه در راه رشد و كمال به سرعت در حال پيشرفت است ، و با تمام وجود در برابر بيگانگان استعمارگر ايستاده ملت ايران است ، و اين ملت هم آزادى و استقلال و افتادن در مسير پيشرفت را از راه برگشت به قرآن با راهنمائى مرجع بزرگ امام خمينى بدست آورد