1) يس ، 70 2) طه ، 47-46 3) بقره ، آية الكرسى 4) تعونوا على البر و التقوى و لا تعاونوا على الاثم و العدوان 5) والصابرين فى الباءساء والضراء و حين الباءس . كسانى كه درشرايط تنگدستى و بيمارى (آثار عوامل مخل محيط طبيعى و اجتماعى و بين المللى ) وشرايط جنگ (گزندهاى همان عوامل ) مقاومت مى ورزند. 6)طه ، 8-1 7) اعراف ، 180 8) اسراء، 110 - 111 9) قصص ، 5 - 6 10) حج ، 41 11) فجر، 27 - 30 12) طه ، 73 13) همان ، 131 14) قصص ، 80 15) حج ، 77 16) شورى ، 36 17)مائده ، 48 18) انبياء، 73 19) مومنون ، 61 20) فاطر، 10 21) بينه ، 7 22) مفردات ، راغب اصفهانى 23) انفال ، 55 24) همان ، 22 25) هود، 114 - فاولئك يبدل الله سيئاتهم حسنات فرقان ، 70 26) جاثيه ، 21 27) بقره ، 215 28) بقره ، 184 29) همان ، 272 30) همان ، 110 31) آل عمران ، 30 32) زلزال ، 6 - 7 33) ابراهيم ، 3 34) نحل ، 107 35) آل عمران ، 14 36) سوره انسان ، 5 - 10 37) يس ، 12 38) نهج البلاغه 39) نهج البلاغه ، شرح محمد عبده ، ج 1، ص 437 - 439 40) همان ، ص 167 - 168 41) ظاهرا اشاره راغب به پيامبر گرامى ما باشد 42) مفردات ، ص 163 43) پيامبرى و حكومت ، چاپ 1363، ص 37 - 59 44) واقدى - متوفاى 207 هجرى - المغازى ، ج 2، ص 571 - 569. پيامبرى وحكومت ، ص 56 - 54 45) پيامبرى و حكومت ، ص 57. شيخ طبرسى - مفسر شيعى قرن ششم - همين شاننزول را از امام محمد باقر عليه السلام و از مجاهد و حسن بصرى مى آورد: ج 5، ص 183.و زمخشرى (467 - 538) در كشاف ، ج 1، ص 550. 46) نساء، 97 - 100 47) سيره ابن اسحاق ، ج 2، ص 210 - 209 - پيامبرى و حكومت ، ص 38 - 37 48) واقدى ، المغازى ، ج 2، ص 798-797. او مانند ديگر مورخان قديم اين واقعرا پيش از لشكركشى يه مكه يعنى از حوادث فتح مكه نوشته اند. اما ترتيبنزول اين سوره پيش از سوره فتح و تتمه سوره نساء (رك : پيامبرى و انقلاب ، ص 25- 21)، و نزول بخش دوم و اخير سوره ممتحنه كه بلافاصله پس از حديبيه است دلائلىهستند براين كه اين واقعه پيش از لشكركشى به حديبيه كه در واقع اولين لشكركشىبه مكه باشد - رخ داده است و صدر سوره ممتحنه هم مربوط به آن است . سيد محمد علىدر ترجمه قرآنش به زبان انگليسى مى نويسد: (صدر اين سوره در تاريخ ميان معاهدهحديبيه و فتح مكه و در حدود سال هفتم هجرى نازل شده است ). ص 1050. و دقيقتر آناست كه بگوييم در ذيحجه سال ششم هجرىنازل شده است . چون در ذيقعده از مدينه به حديبيه مى آيند و پس از پانزده تا بيستروز برمى گردند و در بازگشت شان صدر سوره فتحنازل مى شود. رك پيامبرى و حكومت صص 60- 102 - 103 - 104 49) جابر بن عبدالله انصارى كه يكى از شاهدان واقعه است مى گويد: در واقعهحديبيه ، پيامبر دست على را گرفت فرمود:... رك : مستدرك ، حاكم نيشابورى ، ج 3، ص127، - تاريخ ابن كثير، ج 7، ص 358 - مسند، احمد بنحنبل ، كتاب مناقب - تاريخ بغداد، خطيب بغدادى ج 2، ص 377 و جلد 4، ص 348، و جلد7، ص 173 و جلد 11، ص 204 - استيعاب ابن عبدالبر، متوفاى 463 جلد 2، ص461، - تذكره ، ذهبى ، جلد 4، ص 28 - كفايه ، ابوعبدالله كنجى ، متوفاى 658،ص 102، 98،- جامع الصغير، سيوطى ، ج 1، 374 - رك : پيامبرى و حكومت ، ص102 50) جابر بن عبدالله انصارى كه يكى از شاهدان واقعه است مى گويد: در واقعهحديبيه ، پيامبر دست على را گرفت فرمود:... رك : مستدرك ، حاكم نيشابورى ، ج 3، ص127، - تاريخ ابن كثير، ج 7، ص 358 - مسند، احمد بنحنبل ، كتاب مناقب - تاريخ بغداد، خطيب بغدادى ج 2، ص 377 و جلد 4، ص 348، و جلد7، ص 173 و جلد 11، ص 204 - استيعاب ابن عبدالبر، متوفاى 463 جلد 2، ص461، - تذكره ، ذهبى ، جلد 4، ص 28 - كفايه ، ابوعبدالله كنجى ، متوفاى 658،ص 102، 98،- جامع الصغير، سيوطى ، ج 1، 374 - رك : پيامبرى و حكومت ، ص102 51) همان . و منابع شيعى 52) محمد، 7 53) هر ياد آورى جز بمدد يادگيرى هاى گذشته رخ نميدهد. ان يادگيرى ،يادگيرى حقيقتى كه در اينجا بيان مى فرمايد منوط است به يادآورى هه دانسته ها وانديشه هاى خردمندانه پيشين . 54) سجده ، 4 - 5 55) بقره ، 257 - 256 56) انبياء، 26 - 29 57) مومن ، 19 58) مدثر، 50 59) هود، 114 - 115 60) سيره ابن اسحاق - متولد حدود 152 هجرى - ج 1، ص 367 - پيامبرى وانقلاب ، ص 197 61) سيره ابن اسحاق ، ج 2، ص 8 - پيامبرى و انقلاب ، ص 212 62) سيره ، ج 1، ص 315 و 320 - حركتابوجهل در بحارالانوار، ج 18، ص 240 - مذاكره سران قريش ، در اسبابالنزول واحدى - متوفاى 468 - ص 198 و 199 63) اسباب النزول ، ص 179 64) سيره ، ج 1، ص 282 65) همان ، ص 342 - 343 66) همان ، ج 2، ص 14 67) امتاع الاسماع ، مقريزى ، ص 26 68) پيامبرى و انقلاب ، 250 - 263 69) از ائمه عليهم السلام در معناى (ركون ) روايت شده است : مجمع البيان ،طبرسى ، ج 12، ص 229 70) فعل را جمع آوردم به اعتبار (و من معك ). 71) معانى نهى كردن در حديث شريف نبوى : من راى منكم المنكر فليغيره بيده فانلم يستطع فبلسانه فان لم يستطع فبقلبه و ذلك اضعف الايمان . 72) پايان سوره هود. 73) ابن ابى حاتم و ابوالشيخ دو محدث بزرگاهل سنت از امام مجتبى عليه السلام روايت مى كنند. الدرالمنثور، سيوطى ، ج 3، ص 351 74) آيات 16 - 18 75) سجده ، آيه 13 76) هود، 119 77) اشاره به اين واقعيت كه درس وحيانى همان آب را ميماند كه يكى از آن پيامبر وحكيمى سترگ و ديگرى چارپا مى ماند يا بدتر از آن مى گردد بعلت نفرت و گريزشاز آن : كانهم حمر مستنفرة فرت من قسورة 78) پايان سوره مباركه سجده 79) آيه 57 80) آيات 197 و 198 81) اعراف ، 60 82) آيات 20 - 25 سوره انعام 83) اسباب النزول ، واحدى نيشابورى - متوفاى 468 - ص 143،بنقل از كلبى - مناقب آل ابيطالب ، ابن شهر آشوب ، ج 1، ص 47 - بحار الانوار ج18، ص 235 84) بتى كه قبيله دوس براى خويش ساخته و زمين اطرافش را قرق كرده است و نخآبى كه از كوه مى آيد چشمه مانندى در كنارشتشكيل داده است . 85) سيره ابن اسحاق ، ج 2، ص 22 - 24 86) انعام ، 26 - 27 87) چند ماهى است مسلمان شده 88) اسباب النزول ، واحدى ، ص 146 - لبابالنقول ، سيوطى ، ص 107 - پيامبرى و انقلاب ص 284 - 285 89) لسان العرب ، ابن منظور، ج 11، ص 53: بسل الرجل يبسل بسولا... و تبسل . تبسل لى فلان ، به اين معنى است كه او به نظرمبد منظر و ترسناك آمد. تبسل وجهه يعنى صورتش زشت و هولناك به نظر رسيد. شيردرنده را به لحاظ زشتى منظره و ترسناك بودنش(باسل ) ناميده اند. (لبن باسل ) يعنى شير ترشيده و بد طعم .(خل باسل )سركه اى كه از بس مانده مزه اش تغيير كرده است . اين كه گفته شده :برايم ... و بسيل من قطامى ناقس . بياوريد. يعنى شراب كهنه مانده ترشيده اى برايمبياوريد. 90) اسباب النزول ، واحدى نيشابورى ، ص 147. تلفيقى است كه من كرده ام از دوروايت يكى از ابن عباس كه قاعدتا به مولاى متقيان - شاهد وحى - مى رسد و ديگرىاز سعيد بن جبير- الدرالمنثور، سيوطى ، ج 3، ص 29 91) اسباب النزول ، ص 150 در تفسير آيه 112 92) انعام ، 112 - 123 93) سيره ابن اسحاق ، ج 2، ص 14 - 17 94) همان ، ص 63 95) همان ، ص 64 96) همان ، 70 - 72 97) همان ، ص 72 98) همان ، ص 75، عباده بن صامت مى گويد: من از كسانى كه در بيعت عقبهاول حضور داشتم و دوازده نفر بوديم ، با پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بيعت كردمكه ... ولا نعصيه فى معروف ... 99) رك : پيامبرى و انقلاب ، ص 404 - 407. سيره ابن اسحاق ؛ ج 2، ص 77 -80. با تفاوتهايى در بحار؛ ج 19، ص 10 - 11 100) ايات ، 213 - 220 101) مجالس ، شيخ مفيد، ص 20 - 21 ؛ روايتى است از زبان على شاهد رسالت .تبيان شيخ طوسى ، ج 8 ص 61 با اختصار در تفسير همين آيه 102) تاريخ يعقوبى ، ج 2، ص 28 103) بعدها شهيد و جعفر طيار، و پدر همسر زينب كبرى سلام الله عليها مى شود 104) اسدالغابه ، ابن اثير، ج 1 ص 87 - بحارالانوار، ج 18، ص 14 105) سيره ابن اسحاق ، ص 2 66 - 65 106) براى مثال : غريب القرآن ، حافظ ابوعبيد هروى - متوفاى 223 در مكه -رك : الغدير، ج 1، ص 239 107) رك : پيامبرى و انقلاب ، ص 9 - 25 108) رك : الغدير، ج 1، ص 226 - 239.ذيل (العذاب الواقع ) 109) رك : تاريخ ايران قديم ، پيرنيا 223 - 222 - تاريخ ايران ،ژنرال سرپرسى سايكس 1 / 670 - 665 110) اسباب النزول ، واحدى متوفاى 468 هجرى - 232 - 231 - با اندكتفاوتى در الفاظ: تبيان ، شيخ طوسى متولد 385 و متوفاى 460، 8 / 205 - كشاف، زمخشرى متوفاى 538 هجرى ، 3 / 214، با اين تفاوت لفظى ... مى گويند: شما ومسيحيان اهل كتاب (آسمانى ) هستيد و ما و ايرانيان (امى )هستيم هم مسلكان ما بر هممسلكان شما پيروز شديندو ما هم بر شما پيروز خواهيم گشت ... 111) تبيان ، شيخ طوسى 8 / 205: (بضع ) از 3 تا 10سال است . 112) كشاف ، زمخشرى 3 / 214 113) تحقيقى كه در نسبت با تحقيقات تاريخى رايج در جهان نسبت روانكاوى را داردبا روانشناسى 114) و قد خاب من دساها -... ولكنه اخلد الى الارض و اتبع هواه و كان امره فرطا 115) اولئك الذين ابسلوا بما كسبوا لهم شراب من حميم ... - و ذكر به انتبسل نفس بما كسبت 116) فامه هاوية و ما ادراك ماهيه نار حاميه 117) قال ... خلقتنى من نار : اعراف ، 12 - والجنان خلقناه منقبل من نار السموم حجر، 17 118) نمل ، 90 119) مولف الميزان مى فرمايد: (از امثال آيه ى فقلنا يا آدم ان هذا عدو لك ولزوجك كه خداوند با كلمه (اين ) اشاره به شيطان مى كند فهميده مى شود كه خداشيطان را به آدم و همسرش نشان داده بود و معرفيش كرده بود به شخص او و به عين اونه معرفى به وصف او. همچنين آيه يا آدم هل ادلك على شجرة الخلد... كه سخنشيطان است دلالت بر اين دارد كه شيطان در برابر آدم قرار داشته و مشهور بوده است .ج 1، ص 248 120) اسرا، 34 121) انعام ، 151 122) نور، 30 - 31 123) نساء، 140 124) بقره ، 34 125) تاريخ طبرى ، ج 2، ص 311 126) سيره ابن اسحاق ، ج 1، ص 257 127) فانى نذير لكم بين يدى عذاب شديد. بعدها در آيات 34 و 46 سبابدين عبارت مى آيد: ان هو الا نذير لكم بين يدى عذاب شديد 128) به روايت مجاهد و سعيد بن جبير از ابن عباس . اسبابالنزول ، واحدى ، 308 - انساب الاشراف ، بلاذرى ، ج 1، ص 121 - بحارالانوار، ج18، ص 175 بنقل از مجمع البيان ، طبرسى ، ج 10، ص 559 - شرح سهيلى برسيره ابن هشام ، ج 1، ص 376 - به روايت عكرمه از ابن عباس در طبقات ابن سعد، ج1، ص 200 - انساب الاشراف ، ج 1، ص 120 - واقدى . ولى همه آن روات اين واقعهرا به صدر سوره مدثر و اجراى سريع آن توسط پيامبر خدا بلكه اشتباها يا با سوءنيت به اجراى دستور (و انذر عشيرتك الاقربين ) (شعراء، آيه 214) نسبت داده اند ومورخان بى تحقيق كافى يكى از ديگرى اخذ و ثبت كرده اند. رك : پيامبرى و انقلاب ، ص 61 - 57 129) طبقات ، ابن سعد، ج 1، ص 201 130) حديث نبوى غدير و ثقلين را جابر بن عبدالله انصارى - متوفاى 73 يا 74يا 78 در سن نود و چهار سالگى - روايت ميكند. براى ماخذ آن رك : الغدير، ج 1، ص21 و بعد. و طرق روايى و تفاوتهاى اختصار وتفصيل و منابع تاريخى آن در جلد اول آن كتاب . 131) شورى ، 23 - 25 132) همان ، آيه 25 133) آل عمران ، 45 - نساء، 171. سيد رضى - متوفاى 406 - پس از تتبعدر همه اقوال مى گويد: (محكم ترين نظر اين است كه (كلمه ) ناميدن عيسى به ايندليل است كه خدا به وسيله او هدايت مى كند مردم را همانطور كه با كلامش هدايتشان مىكند): حقايق التاويل ، ص 218 134) الميزان ، ج 35، ص 86 135) توبه ، 40 136) يس ، 12 137) مطففين ، 18 - 21 138) مطففين ، 7 139) عينا يشرب بها عبادالله 140) من كاس كان مزاجها كافورا 141) ان الابرار يشربون من كاس كان مزاجها كافورا. عينا يشرب بها عباد اللهيفجرونها تفجيرا. يوفون بالنذر و يخافون يوما كان شره مستطيرا و يطعمون الطعام ... 142) (حوض ) حديث غدير و حديث ثقلين 143) فاطر، 28 144) طه ، 44 145) بقره ، 2 146) حشر، 21، كه دلالت مى كند بر اين كه خشوع حالت باز شدن تمامى منافذادراكى و نهايت نفوذپذيرى براى حقائق حياتبخش و تعالى آفرين است . آيه 74 بقره درهمين معنا است . 147) مجادله ، 11 148) نازعات ، 45 149) يس ، 11 150)بقره ، 150 151) ق ، 33 152) فرقان ، 73 153) اعراف ، 40 154) اعراف ، 96 155) اعراف ، 176 156) مجادله ، 29 157) نحل ، 97 158) تحريم ، 12 - انبيا، 91 -. هزار نكته باريكتر ز مو اينجاست كه روح خدا نهدر مريم - فيها - كه در عمل صالح پاسدارى از شرمگاهش دميده مى شود و همان معناست كه(اليه سصعد ايكلم الطيب و العمل الصالح يروزه ) فرشتگان هم به تبع دميده شدنروح خدا در عمل صالح مريم يا هر انسان ديگرى بر آنعمل صالح مبتنى بر ايمان - من عمل صالحا من ذكر اوانثى و هر مومن فلنحيينه حياه طيبه -مسجده مى برند تا فرايش ببرند. همانچه از ما آگاهانه و ارادى سرزده ولى متعلق بهنشات گرفته از سنت توحيدى ، ميزان ، قرآن ، شفيعان ، و شفيع برين و نهايى يعنىمبدا هستى نيز هست پس به همان سوى هستى كه جهان برين باشد مى رود. تقرب ، رشدمعنورى يا ديندارى و حيانى - توحيدى يعنى همين راز بقاى ما پس از مرگ و فرو نهادنلايه طبيعى و خاكسپارى بدن در همين است . 159) احزاب ، 35 160) حجر، 29 - ص ، 72 161) بعضى از مفسران آنرا مانند آفرينش آدمى واقعه اى در قديم پنداشته اند. 162) دنباله آيه 12 تحريم 163) آل عمران ، 43 - مائده ، 110 - 109 164) تحريم ، 12 - 11 165) صافات ، 9 - 1 166) زمخشرى - متوفاى 528 - در كشاف مينويسد: خداى سبحان به گروهها يابه نفوس آن مردان كه در نماز جماعت يا جمعه صف مى بندند سوگند خورده است كه(طائفه ) و (نفس )چون مونث است (صافات ) و (زاجرات )و (تاليات )بكار برده است . ج 4، ص 33. ساير مفسران لغت شناس هم اين نظر را دارند. 167) زمخشرى ، كه هم زمانا مقدم بر شيخ طبرسى - اعلى الله مقامه - است و هماز نظر لغت شناسى و ادبيات عرب ، مى گويد: ممكن است خدا به (خود)ها يا جانهاىعلماى عاملى كه در حال نماز شب و ساير نمازها پاهايشان را (صاف )مى گذارند و بهصفوف نماز گزاران به جماعت سوگند مى خورد، بعد به كسانى كه با مواعظ ونصايح ديگران را نهى كرده بر آنان نهيب ميزنند، بعد كسانى كه آيات خدا را تلاوت وشرايع او را تدريس ميكنند يا به (خود)ها و نفوس فرماندهان نظامى و سردارانمجاهدان راه خدا كه صفوف مجاهدان را منظم ميسازند و اسب را براى جهاد هى مى كنند (زجر)،و در عين اشتغال به اين كارها قرآن - يا هر كتاب آسمانى را تلاوت مى كنند. چنانكه اينمعنى از على بن ابيطالب - رضى الله عنه -نقل شده است . همان ، ص 34 - 33. شيخ طبرسى هم از ابومسلم بن بحر (كه سيد رضىجامع نهج البلاغه در حقايق التاويل به نظرش تكيه و او راتجليل مى كند) نقل مى كند كه آنان گروه هاى مومنانى هستند كه در نماز و در جهاد صفبسته اند. مجمع البيان جلد 23، ص 47 168) زمخشرى ، همان . طبرسى از قتادهنقل ميكند كه (زاجرات ) آيات قرآن متضمن نهى از زشتكاريهاست . 169) تفسيرى كه زمخشرى از مولاى متقيان و باب مدينه علم پيامبر خدانقل ميكند و شيخ طبرسى از ابومسلم بن بحر كه قاعدتا به مولاى متقيان و امير مجاهدان كه قاتل الكفره و الفجره لقب دارد مى رسد. مجمع البيان ، ج 23، ص 48. نص قرآنكه كارشان را سركوبى خشونت بار مستكبران و دنياداران سلطه گر؛ بازدارندگى ، ودفاع از قدرت ملى و فرهنگى و سياسى امت اسلام ميداند و آيه انقلاب - بعثت پيامبراندر سوره حديد مؤ يد آن است كه ميفرمايد: و انزلنا الحديد فيه باءس شديد و آيه و كاين من نبى O93O معه ربيون كثير و... و نظائر آنهامويد و مصدق همين نظرمولاى متقيان است . اين است معنى جدايى ناپذيرى ابدى قرآن و عترت . 170) مجمع البيان ، ج 23، ص 48 171) كشاف ، ج 4، ص 34: (الدنيا)، القربى منكم . 172) شيخ طبرسى ، در مجمع البيان جلد 29، ص 7. مى گويد: آيات 5 و 6 سورهملك - كه با مضمون صدر صافات است - دلالت بر اين دارد كه اين شيطانها مكلفهستند. ساير مفسران ضمن قبول مكلف بودن يا بى نظمى در اين خصوص آنها را موجوداتنامرئى پنداشته اند و نه شياطين الانس و خناسى كه در دلها و اذهان وسوسه مى كند وتزيين و باطلسازى و القاى شبهه و تئورى هاى چند انسانى - ضد دينى و دو گونهدارد: نامرئى و آدمى و تيرباران شدن آنها را بوسيله شهاب سنگها و ستارگان آسمانطبيعت فرض كرده اند فرضيه اى كه علم نوين هم بطلانش را بر ملا كرده است . 173) زمخشرى مينويسد: (دحوراً به معنى طرد و دوركردن است و (قذف ) يا تيرباران و سنگباران هم به همين معنا نزديك است . يعنى شياطين در دنيا تيرباران ميشوند ودر آخرت هم خدا براى آنان نوعى از عذاب دائم لا ينقطع آماده كرده است ). كشاف ، ج 4،ص 36،. شيخ طبرسى هم كه در بسيارى موارد بر راى زمخشرى است بويژه در فهملغات و اصطلاحات قرآنى ؛ (دخورا)را دفع و عقب راندن خشونتبار شياطين مى شمارد.مجمع البيان ، ج 23، ص 49. 174) رك : پيامبرى و انقلاب ، ص 271 - 252 175) آيات 1 - 14 176) العزيز 177) الغفور. رك : همين كتاب ، ذيل (استغفار) در (واكنشها و بر هم كنشهاى قربآور. 178) بقيه آيات تا 14 ظهور در اين معنا دارند كه جامعه توحيدى همواره و امروز وهم اينك در اين كشمكش و رويارويى ميبرد كه حق وباطل و دو نيروى انسانى - اجتماعى - سياسى مظهر شان در هماره تاريخ 179) آل عمران ، 14 180) توبه ، 24 181) صف ، 4 182) نور، 31 183) همان ، 35 - 38 184) الرسول النبى الامى الذى ... يضع عنهم اصرهم والاغلال التى كانت عليهم 185) و يبغونها عوجا 186) حديث لا اله اله الله حصنى فمندخل حصنى امن من عذابى . حضرت ثامن الحجج چون در نيشابور براى هزاران دانشجوىقلم بدست بيان مى فرمايد مى افزايد: لكن بشرطها و شروطها و انا من شروطها 187) شورى ، 24 188) رعد، 39 189) از بهار 1340 در زندان سياسىقزل قلعه تهران تا بهار 1358 و بر پايى حكومت اسلامى كه حاصلش كتاب (انقلابتكاملى اسلام ) - چاپ تابستان 1349 - و دوره سه جلدى تاريخ دوره نبوى باستنادقرآن و مآخذ كهن است . (پيامبرى و انقلاب )، چاپ ارديبهشت 1361؛ (پيامبرى وجهاد) و (پيامبرى و حكومت ) چاپ تابستان 62 و تابستان 63. 190) شيخ طبرس - مفسر قرن ششم - ميفرمايد: السماء الدنيا يعنى آنآسمانى كه نزديك تر از همه به ماست از آن بلحاظ مشهود بودنش ياد كرد. و مراد از(بزينه الكواكب ) زيبايى و حسن و روشنى آن است . و تزيين نيكو و زيبا ساختن و بهصورتى در آوردن است كه شخص آنرا بپسندد و به آن گرايش پيدا كند و اينبزرگترين نعمتى است كه خدا به مردم داده است بعلاوه اين فايده كه ميتوان درباره اشانديشيد و آن را دليل بر صانع آن گرفت . همه آنچه اين مفسر بزرگ مى فرمايد باچندين برابر حجمش برآن معنى كه من كردم بار است . و هر دو معنى هم برآيه صدق مىكند؛ اما يكى براى تفهيم به مردم عادى همه دورانهاست و دومى براى اولوالالباب . رك :مجمع البيان ، ج 23،ص 48 191) اين در سوره فتح و در بازگشت از حديبيه مى آيد و خدا در آن آيه - 28 -شهادت ميدهد بر فتح مكه و جهانگسترى دينش در آينده . 192) صف ، 10. پس از فتح مكه و جنگ حنين ونزول چندين سوره نازل ميشود و بار ديگر در توبه 33 193) شعراء، 127. 194) مضمون آيه كريمه دهم فاطر 195) حمد، 6 - 7 196) نساء، 69 197) انعام ، 85 198)آل عمران ، 39 199) همان 200) مريم ، 41 201) مريم 56 202) تحريم ، 12 203) عنكبوت ، 9 204) شورى ، 53 205) سبا، 6 206) ابراهيم ، 10 207) حج ، 24 208) تبيان ، شيخ طوسى ، ج 1، ص 42 209) كشاف ، زمخشرى ، ج 1، ص 67 210) آل عمران ، 133 211) رك : الدر المنثور، ج 1، ص 15 212) غافر، 38 213) اعراف ، 146 214) همان 215) مائده ، 16 216) صافات ، 22 - 23 217) اسراء، 32 218) نساء، 32 219) لقمان ، 15 220) يوسف ، 108 221) نساء، 114 - 115 222) صحيفه ، دعاى ورود ماه رمضان . 223) اسراء، 9 224) تبيان ، ج 6، ص 453. 225) انعام ، 122 226) بقره 143 227) يس ، 61 228) آل عمران ، 51 229) شورى ، 52 - 53 230) الدر المنثور، ج 1، ص 15. به روايت اميرالمومنين على عليه السلام 231) نور، 24 232) مطففين ، 24 233) مطففين ، 25 - 28 234) حديد، 21 235) مفردات ، ص 119 236) مائده ، 13 237) آل عمران ، 134 238) مومنون ، 96 239) ليل ، 20 - 17 240) عمرو بن حموح انصارى كه پير مرد ثروتمندى است از پيامبر اكرم ميپرسدكه چه مبلغ انفاق كند و به چه كسانى بدهد؟ اين آيت فرود مى آيد. رك : پيامبرى و جهاد،ص 76 241) طور، 28. انه هو البر الرحيم 242) آل عمران ، 92 243) بقره ، 267 244) بقره ، 177 245) آيات 5 - 10 246) ممتحنه ، 8 247) صحيفه ، دعاى بعد از نماز شب 248) رحمان ، 46 - 70 249) بقره ، 212 250) ق ، 22، فبصرك اليوم حديد 251) اسرا، 18 - 21 252) غرر الحكم ، ص 646 253) روانشناسى كمال ، دو آن شولتس ، ص 27 - 31 254) روانشناسى اجتماعى ، استوتزل ، ص 348 255) نحل ، 120 256) جواد نوربخش ، اصطلاحات تصوف ، ج 10، ص 130 257) عطار نيشابورى ، تذكرة الاولياء، ص 199 258) فتح ، 29 259) توبه ، 112 260) غررالحكم ، ص 732 261) مريم ، 96 262) شرح ، 6 263) نهج البلاغه ، ج 3، ص 172 264) همان ، ج 1، ص 62
|