بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب زندگی شناسی جلد 5, استاد جلال الدین فارسی   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     ENSAN001 -
     ENSAN002 -
     ENSAN003 -
     ENSAN004 -
     ENSAN005 -
     FOOTNT01 -
 

 

 
 

 

fehrest page

back page

ارزش يادگيرى و افاده آن در درجه اول بستگى به منابع آن دارد و در درجه دوم به قصدو آگاهى شخص در اين كار. منابع آنهم از لحاظ ارزش درجه بندى شده اند. بر حسب مورد،پدر و مادر و آموزگار فرد هستند در مرتبه اى دون مرتبه پيامبران قرار دارند. معرفتوحيانى در فراز معارف بشرى جاى دارد آن هم با فاصله اى فوق العاده زياد.
علاوه بر آن ، ديندار مكلف به سير در روى زمين و تحقيق دراحوال گذشتگان براى گرفتن درس و عبرت است . در كارهاى مهم بويژه خدمات اجتماعى وسياسى بر حسب وظيفه دينى اقدام به مشورت وتبادل نظر ميكند. وانگهى پندپذير است و از هركس كه پندى از سر دلسوزى وخيرخواهى به او بدهد پند ميگيرد. و از مجموع اين راه ها به بسط عقلانىنائل ميآيد.
3. بسط هويت :
از آگاهى به تن تا احساس امت بودن
آگاهى هر كس از تشخيص خود جسمانى اش آغاز گشته به تشخيص هويت خود به عنوانموجودى كه با نام خاص از ديگران متمايز شده و مداومتى در ايام دارد مى انجامد. ميان خودبا اشياء و اشخاص ديگر فرق مى گذارد و خود را از محيط طبيعى و محيط اجتماعى جدا ومستقل مى يابد. در عين حال مى بيند كه به همنوعان به اشياء و به جهان خارجى بستگىدارد و بدون آنها نمى تواند زندگى كند. رفته رفته علائقى در او نسبت به اطرافيان وهمنوعان شكل مى گيرد. نسبت به بعضى اشياء و نيروها و پديدارها و اشخاص محبت و نسبتبه برخى از آنها نفرت و دشمنى پيدا مى كند. ما با رشته هايى از مهر و كين باموجودات ديگر و با همنوعانمان هر قدر هم از نظر مكانى و زمانى با ما فاصله داشتهباشند در ارتباطيم . يك پدر يا مادر از مرگ فرزندش بيش از قطع شدن يكى از اعضاىبدنش ‍ رنج ميبرد و ماتم ميگيرد. در بعضى افراد قطع يك رشته محبت ممكن است به مرگبيانجامد.
رشته هاى علائق هم چيزى است كه اشياء و اشخاصى را به پاره تنمانتبديل مى كند. اگر ميتوانستيم علائق گوناگون افراد مختلف را درك كنيم و بفهميم رشتههاى محبت و علاقه آنان به كجا ختم و وصل ميشود به هويت حقيقى آنان با دقت تمام پىميبرديم . در آن صورت با اشخاص عجيب و غريبى روبرو ميشديم . مى ديديم در توده اىاز مردم اين رشته ها جز رشته هايى كه آنان را با خورد و خوراك و پوشاك و مسكن و جفتمى پيوندد نيست . در عده اى اين رشته ها به گاوصندوق بانك يا به دستگاه جنسىموجود ديگرى يا به غذاى خاصى يا به ويسكى و شامپانى و مواد مخدر ميرسد. در جمعىبه آثار هنرى ، به مجموعه اى تمبر، به خانه و ويلايى يا حتى به يك سگ كشيدهميشود. در مردى ديگر اين رشته ها به اعضاى خانواده به جمع دوستان به كوه و دشت وخاك ميهن وصل مى شود. در مردمى ديگر به خدمتگزاران بزرگ ، به مصلحان اجتماعى ،به راهنمايان معنوى ، به پيامبران ، به شخصيتهاى انقلاب هاى توحيدى ، به قهرمانانآزادى و استقلال ميرسد. شخصيت اين مردم را به بزرگى همه گيتى مى ديديم ، شخصباعظمتى كه ملل و اقوام و قاره ها را و زمين و دريا و آسمان پرستاره را در ميان دستهاىنيرومندش گرفته است و در آغوش مى فشارد.
چنين مردان و زنانى با دلبستگيهاى پهناور، ژرف ، و ارزنده شان در بسيط زمين و درآفاق كيهان گسترده اند. دامنه احساس مسؤ وليتشان حد و مرزى ندارد. هر يك از آنان نه يكشخص كه يك شخصيت و يك (امت )اند. چه هر چيزى را كه يك امت بتمامى دارد آنان بهتنهايى دارند. (بيگمان ابراهيم امتى بود حقگراى تسليم به خدا، و از مشركاننبود)(255) چنين مردانى در هر عصرى نادرند. در عصر ما به تعداد انگشتان يكدسترسيدند.
4. بسط عاطفى :
از خود شيفتگى تا محبت سرشار به خالق و مخلوق
با خشمى تند و آتشين نسبت به مستكبران و ستمگران
شخصيت چنين مردان و زنانى در سير تقربشان از جنبه عاطفى - هنجانى هم گسترش مىيابد. علائقشان از تن و لوازمش فاصله مى گيرد و چون مهر رحيمى بر همه مؤ منان وصالحان و پاكدامنان مى گسترد و بسان مهرى رحمانى بر مستضعفان و محرومان سايه مىافكند و هر چه را در هستى است در بر مى گيرد.
خشم او نيز دامنگستر است و مرزهاى جغرافيايى ، نژادى ، و سياسى را درمينوردد و تا عمقتاريخ هم فرو ميرود. با عده اى دوست و با دسته اى دشمن است ، و اين دوستى و دشمنىكه بر سراسر بشريت سايه گسترده است كسى را استثنا نمى كند. هر قدر بر عظمت واعتلاى شخصيتش بيفزايد جاذبه و دافعه اش افزونتر ميشود. بسيارى دوستدار وپشتيبانش مى شوند و دسته هاى بيشمارى به دشمنى اش بر ميخيزند. نه خنثى است و نهبى دوست و دشمن .
نقطه مقابل شخصيت متعالى اديان الهى ، دون جانوارنى هستند كه نه دشمنى و مبارزه مىكنند و نه كسى با آنها دشمنى دارد. حافظ در تمجيد آنها مى گويد:
چنان با نيك و بد سر كن كه بعد از مردنت حافظ
مسلمانت به زمزم شويد و هندو بسوزاند
بهترين وضعيت و رفتار را اين ميدانند كه شخص نه دشمنى بورزد و نه كسى دشمن اوباشد. ابوبكر واسطى مى گويد: خلق عظيم (كه در آيه چهارم سوره قلم در وصف رفتارپيامبر اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - آمده است ) آن است كه دشمنى نورزد ومورد دشمنى قرار نگيرد.(256)
(بايزيد بسطامى را پرسيدند از امر به معروف و نهى از منكر، گفت : در ولايتىباشيد كه آنجا امر به معروف و نهى از منكر نباشد، كه اين هر دو ولايت خلق است . درحضرت وحدت [ حال خلسه ] نه امر به معروف باشد و نه نهى از منكر. (257)
شخصيت هاى متعالى و مقرب ، بر خلاف دستورالعمل نحله مراقبه منتهى به خلسه ، اشداء على الكفار و رحماء بينهم (258) هستند و الامرون بالمعروف و الناهون عنالمنكر و الحافظون لحدود الله (259)
5. بسط در مكان و در زمان
چنين شخصيتى با انديشه ها، جهان بينى ، علائق ، اهتمام ، و عواطفش در بسيط زمين و دروجود مردم ديندار و امت خداپرست خداجوى گسترده است . وجودقابل بسطى شده است . مانند آميبى كه ميتواند يكى از پاهاى كاذبش را تا فاصله هاىدوردست بفرستد عواطف و اهتماماتش را در سطح جامعه و در سطح امت مى افشاند و دائرهتاثير و تاثرش جغرافيا و تاريخ را درمى نوردد. در زمان همچون مكان امتداد دارد و مرززمانيش مانند مرزهاى مكانيش نامحدود است .
نه تنها بدين سبب كه عضوى از امتى است كه از آدم تا خاتم و از او تا به امروز دوامداشته است و نه فقط به اين جهت كه در همه اعمالش نظر به پس از مرگ و هنگامه قيامت وايستادن در پيشگاه داور دوران جزا دارد بلكه به اين سبب نيز كه با آثارش ، از خيرات وتعليم و تربيت تا آثار معمارى و علمى و دينى اش درنسل هاى آينده نفوذ مى كند و اثر ميگذارد. پس به طرق متعدد به ماوراء زمان و مكان راه مىيابد و حدود مكانى و زمانيش تعيين بردار نيست . او به گذشتگان و به آيندگانپيوسته است و از اولى ها عبرت و درس ‍ ميگيرد و در دومى ها اثر مى نهد و تعيين كننده مىشود.
6. بسط كردارى :
مشاركت اخلاقى با پروردگار عالم هاى آفريدگان
حضور در متن واقعيت اجتماعى و در دل و ذهن مردم
ما درباره خود دو گونه آگاهى دارم : 1. در مقام فعلپذيرى 2. در مقام فاعلى . وقتى ازاوضاع طبيعى آگاه شده روزى را نشاطانگيز و شادى بخش مى يابيم يا غم انگيز ودلگير يا هنگامى كه درد اندامهاى خود را يا تشنگى و گرسنگى و سيرى يا لذت جنسىرا احساس ‍ مى كنيم در مقام فعلپذيرى اين آگاهى براى ما دست مى دهد. اما زمانى كه نسبتبه كارى كه در محيط طبيعى يا در محيط جامعه انجام مى دهيم آگاهى داريم اين آگاهى درمقام فاعلى است . در اين حالت ضمن آن كه از آنچه رخ ميدهد و انجام ميدهيم آگاه ميشويم ازاين هم آگاهى داريم كه (ما) كننده كار و فاعل امر هستيم . جنبه صورى خودآگاهى ،آگاهى از اين مطلب است كه من شخص يا (من ) هستم و جنبه ديگرش محتواى آن است .
در سير تقرب شخصيت از لحاظ كردارى هم بسط مى يابد. و اين بسط دو جنبه كيفى وكمى دارد. از يك سو چنان كه پيشتر گفتيم كردارش را از روى اوامر و نواهى آفريدگارتنظيم ميكند چنان كه عواطف و انديشه ها و ساير رفتارهاى عقليش بر پايه درسپروردگار صورت ميگيرد. بدينسان ميان او با خداىمتعال در افعال توعى مشابهت و مطابقت پديد مى آيد و اين همان تخلق به اخلاق الهى است. هر گاه او را با كسانى مقايسه كنيم كه كار و فعاليتى جز ارضاى تمايلات زيستىندارند و در واقع جانورسان اند به عظمت وى و پهناورى دامه شخصيتش پى خواهيم برد.
از ديگر سو، آفرينش و خلاقيت و ثمربخشى پيدا مى كند و وجودش در دستاوردها وتوليداتش امتداد ميابد. و اين نوعى ديگر از بسط شخصيت محسوب مى شود. براىمثال معلم دلسوز و استاد خير خواه در وجود شاگردانش دوام پيدا ميكند. پزشك نوعدوست دروجود بيماران شفايافته اش ، و سرباز دلير در وجود امنيت ،استقلال آزادى ملت و ميهنش مى گسترد. در همينحال شاهدان اين كارهاى خير و خدمات بشر دوستانه به عاملش توجه كرده او را با ديدهتحسين و تقدير مى نگرند و در دل به او عشق مى ورزند و شيفته اش ميشوند. گويىوجودش در ذهن و قلبشان بسط يافته است .
حضورش در ذهن و در قلب مردم ، معلول آن است كه با خير رسانى با اهتمامش به امورمسلمين ، با جهادش در راه مردان و زنان و كودكان مستضعف و با شورش و قيامش عليهطاغوت و طاغوتيان در متن واقعيت اجتماعى و در صحنه بين المللى حضورىفعال و جدى يافته است . با خدايى كه اراده اش بر سرنگونى مستكبران و اقتداريابىمستضعفان تعلق گرفته همراه و همرزم شده است . با آفريدگارى كه مستصلح امورمفسدين يا به تعبير علم سياست جديد (انقلابى ) است همپيمان و همدست و همراه گشتهاست . و اين ، گمال ديندارى بشمار مى آيد. اميرالمومنين على عليه السلام مى فرمايد: من كمال السعاده السعى فى اصلاح الجمهور(260)
7. حضور در ذهن و دل ديگران
كودك ميكوشد توجه ديگران را به خود جلب كند و در ذهن آنان قرار گيرد. همچنين سعىدارد مورد محبت قرار گيرد يعنى در دل ديگران جا داشته باشد. بعدها و در سنين مختلف ،جا داشتن در ذهن و دل مردم برايش مطرح و مطلوب است . اين ، نوعى ديگر از بسط (خود)بشمار مى آيد.
درس پرورگار كه راهنماى عمل مسلمان است نيز از او مى خواهد چنان رفتار كند كه موردرضاى خدا و پيامبر باشد. چنان كه او را توجه ميدهد به اين كه خدا و پيامبر و مومنانناظر بر كارهايش هستند. افكار عمومى معتبر وقابل عنايت جز اين نيست ، به همين دليل سعى وى بر اين است كه مورد عنايت و رضايتخداى متعال قرار گيرد و پيامبر و مؤ منان به او با ديده احترام و تكريم بنگرند و او رادوست بدارند. مى داند كه ان الذين آمنوا و عملوا الصالحاتسيجعل لهم الرحمن ودا(261) كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته كردندبزودى خداى بخشنده بر ايشان در دل ديگران محبتى قرار ميدهد. خدا حتى به پيامبرشيادآورى مى فرمايد كه او را در جهان بلند آوازه و نيكنام كرده است : و رفعنا لك ذكرك(262) و مولاى متقيان مى فرمايد: (علم (دينشناسى ) راه و رسمى است كه پيشگرفته مى شود و بوسيله اش انسان در زندگى به طاعتنائل گشته پس از مرگ به نيكنامى ميرسد(263)) و مى فرمايد: (نام نيكى كه خدابراى شخص بر زبان مردم جارى ميكند بهتر از مالى است كه آن را براى ديگران بهارث بگذارد.(264))
8. بسط احترام به خود
احترام كه در كودك براى خودش پديدار ميشود اين است كه ياد ميگيرد كارهايى را مستقلاانجام دهد يا چيزهايى بسازد و به دخل و تصرف در محيط پيرامونش بپردازد يا درباهحادثه و چيزى كنجكاوى كند. با موفقيت در اين امور و پيشرفت در آن و انجام كارهاىبزرگتر و مهم تر احساس احترام بيشترى در خود مى يابد طبيعى است پس از آن كه بهيادگيرى درس پرورگار به آگاهى و حافظه تاريخىنائل آمد و به فضائل و كمالاتى متصف گشت كه مورد احترام و تكريم مردم هست و موردرضاى خدا هم ميباشد يا وقتى به فداكارى و خيررسانى و احسان پرداخت روند افزايشمستمر احترام به خود سريع تر شود. از احترام به خودى كهحاصل سير تقرب و انجام اعمال صالحه است در فرهنگ توحيدى با رضايت خاطر ياخشنودى تعبير مى كنند: يا ايتها النفس المطمئنة ارجعى الى ربك راضية مرضية فادخلىفى عبادى و ادخلى جنتى .
9. بسط تصوير خود:
از صاحب بازيچه تا متصف به فضائل و كمالات ، و خداگونگى رفتارى
تصويرى كه كودك براى خود مى پردازد از يادگيرهاى ساده ، از مهارت در انجام كار، وداشتن اشيايى چون بازيچه مايه ميگيرد. تصوير موجودى است كه فلان چيز را دارد يامالك است يا فلان كار ساده را ميتواند انجام بدهد، و چيزهايى را ميداند. اين تصوير بامايه دار شدن زندگيش روشن تر و درخشان تر مى شود. بويژه در صورتى كه در كناراشياء يا بدون آنها كيفيت هاى معنوى در شخصيت اوشكل بگيرد همانچه در فرهنگ هاى پيشرفته موردتجليل و احترام فوق العاده است . مسلمانان پيوسته خود را با افراد مختلفى كه در محيطشزندگى ميكنند مقايسه كرده تمايزهايى را كه پيدا كرده و امتيازاتش را نسبت به ديگراندر تصويرى كه از خود دارد مداخله مى دهد و آن را درخشان تر مى گرداند. البته چون آنرا با تصور يا خاطره اى كه از شخصيت هاى متعالى و اسوه ها دارد مقايسه كند از نقص هاو كاستى هايش آگاه مى شود و تصميم به جبران وتكامل گرفته همت به اعتلاى بيشتر مى بندد. نفرتى كه از نقايص يا از انحطاط وگمراهى ديگران پيدا ميكند و گريز و پرهيزى كه از اين طريق در او بوجود مى آيد دستبه دست شوق حاصل از رويت يا خاطره اسوه ها داده توانش را براى ارتقا مى افزايد.رقابتى كه خداوند در قرآن از آن در ميان نيكان بيكران ياد مى فرمايد كه با نفس ‍ نفسزدن و شدت هيجانى همراه است تا حدى از تصوير رو به درخششى سرچشمه مى گيرد كهانسان متعالى هر چند گاه يكبار از خود ترسيم مى كند.

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation