بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب گلشن ابرار جلد 2, جمعى از پژوهشگران حوزه علمیه قم   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     ABRAR001 -
     ABRAR002 -
     ABRAR003 -
     ABRAR004 -
     ABRAR005 -
     ABRAR006 -
     ABRAR007 -
     ABRAR008 -
     ABRAR009 -
     ABRAR010 -
     ABRAR011 -
     ABRAR012 -
     ABRAR013 -
     ABRAR014 -
     ABRAR015 -
     ABRAR016 -
     ABRAR017 -
     ABRAR018 -
     ABRAR019 -
     ABRAR020 -
     ABRAR021 -
     ABRAR022 -
     ABRAR023 -
     ABRAR024 -
     ABRAR025 -
     ABRAR026 -
     ABRAR027 -
     ABRAR028 -
     ABRAR029 -
     ABRAR030 -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
     FOOTNT03 -
     FOOTNT04 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

اهل سياست
آية الله كاشف الغطا هماره در مسايل سياسى دخالت مى كرد. برخى از كج انديشان كهدين را از سياست جدا مى دانستند. از او مى پرسيدند چرا در سياست دخالت مى كند. او درپاسخ مى گفت : اگر سياست به معناى پند، راهنمايى ، نهى از فساد، نصيحت و مبارزه بااستعمار است ، من اهل سياستم . آرى ، من تا فرق سر غرق در سياستم . چنين سياستى ازواجبات است . پدر، پدربزرگ ، جد و تمام خاندان من ، بيش از سيصدسال رهبرى دينى جهان اسلام را بر عهده داشتند. در زيارت جامعه ، درباره ائمه معصومآمده است : انتم ساسه العباد: شما سياستمداران مردم هستيد. سياست ما سياست پيامبر و اماماناست .
زمانى هم كاشف الغطا نامه اى به محمد على جناح ، اولين نخست وزير پاكستان مى نويسدو هدفهاى استعمارى پيمانهاى نظامى آمريكا را به او گوشزد مى كند.(301)
سرجان تروتبيك ، سفير انگليس در عراق ، در تاريخ 27 محرم 1373 ق . به ديداركاشف الغطا مى رود. گفتگو بين آنها درباره كمونيسم ،اسرائيل و مسايل ديگر صورت مى گيرد. كشاف الغطا جنايتهاى انگليس در جهان را به اوگوشزد مى كند. سفير كه درمانده بود، مى گويد: آيا در اين كتابخانه بسيار بزرگشما كه هزاران جلد كتاب در آن هست ، كتابى عليه ما هست . سفير فكر مى كرد كه كاشفالغطا پاسخى نخواهد داشت . زيرا كتابهاى او درباره فقه ،اصول ، تفسير، حديث و ديگر علوم اسلامى است كه در آنها اسمى از انگليس هم نيامده است .كاشف الغطا فرياد برآورد: كتاب كه چيزى نيست . قلبهاى همه ما عليه شماست . ازدل يكايك ما به خاطر نيزه اى كه شما به جهان عرب زديد، خون مى چكد.
گفتگوى كاشف الغطا با سفيران انگليس و آمريكا با نام ((محاورة الامام مع السفرين ))،سه بار در نجف و يك بار در آرژانتين چاپ شد.(302)
پايان
آية الله العظمى شيخ محمد حسين كاشف الغطا سرانجام پس از عمرى تلاش خستگىناپذير، در ذيقعده 1373 ق . رخت از جهان بر بست . تشييع جنازه با شكوه او در نجف تاقبرستان وادى السلام گوياى علاقه وافر مردم به او بود. مراسم يادبود رحلت او درعراق ، ايران ، پاكستان ، لبنان و بسيارى از كشورهاى مسلمان برگزار شد.(303)
كاشف الغطا از نوجوانى به سرودن شعر پرداخت . بيش از هشت هزار بيت شعر از او بهيادگار مانده است . او كتابهاى بسيار سودمندى نيز به نگارش ‍ درآورد. كه چندى از آنهاچاپ شده است .
آثار چاپ شده او عبارتند از:
1. الدين و الاسلام يا ((الدعوة السلامية ))
2. المراجعات الريحانيه يا ((النقود و الردود)) يا ((المطالعات و المراجعات ))
3. الايات البينات فى قمع البدع و الظلالات
4. التوضيح فى بيان ما هو الانجيل و من هو المسيح
5. الفردوس الاعلى
6. اصل الشيعه و اصولها
7. الارض و التربة الحسينيه
8. نبذه من السياسيه الحسينيه
9. الحكمه و السياسه
10. المثل العليا فى الاسلام لافى بحمدون
11. محاروه الامام المصلح كاشف الغطا مع السفرين البريطانى و الاميريكى 12. عينالميزان
13. نقد ((ملوك العرب )) نوشته امين ريحانى
14. مختارات من شعر الاغانى
15. خطبة الاتحاد و الاقتصاد
16. الخطب الاربع
17. خطبة الباكستان
18. مبادى الايمان
19. مقتل الحسين عليه السلام
20. قضيه فلسطين الكبرى فى خطب الامام الراحل محمد حسين كاشف الغطا
21. حاشيه بر تبصره
22. سؤ ال و رجواب
23. وجيزه الاحكام
24. زادالمقلدين
25. مناسك حج (عربى )
26. مناسك حج (فارسى )
27. حاشيه بر العروة الوثقى
28. حواشى بر سفينه النجاة ، نوشته آية الله احمد كاشف الغطا (4 جلد) 29. تحريرالمجله
30. حواشى بر عين الحياة ، ترجمه سفينة النجاة
31. حاشيه بر مجمع الرسايل (فارسى )
32. تعليقات و تراجم بر دويان سيد جعفر الحلى ، معروف به ((سحر باب و سجعالبلايل ))
33. تعليقات بر ديوان سيد محمد سعيد الحبوبى
34. تعليقات بر الوساطه بين المتنبى و خصومه
35. تعليقات بر معالم الاصابة
36. تعليقات بر الكلم الجامعة و الحكم النافعه
37. صحائف الابرار فى وظايف الاسحار (دعا)
38. جنة الماءوى
39. السياسه و الحكمه
40. النظر الثاقب و نيل الطالب (حاشيه بر كتاب مكاسب ، نوشته شيخ انصارى )
41. منظوم كشف الاستار عن وجه الغائب عن الابصار
42. المسايل القندهاريه (فارسى ).(304)
شهيد نواب صفوى
شهادت : 1334 ش .
سفير سحر
سيد على رضا سيدكبارى
طلوع ستاره
سال 1303 هجرى شمسى است . آفتاب در پس ابرهاى سياه ستم ، آخرين نفسهاى خود رامى كشد. نور كم سويى به زمين مى رسد. پاها در بند است . دستها رهايى ندارند وفريادها در گلو خفه مى شوند. ناگاه صداى كودكى در فضاى خانه مى پيچد. ستاره اىبه خانه كوچك آقا سيد جواد قدم مى نهد. نواى آسمانى دعا بر زبان پدر جارى مى شود.آقا سيد جواد ميرلوحى نام فرزند را سيد مجتبى مى گذارد تا در لحظه لحظه زندگىبه ياد خاندان پيامبر باشد.
سرود نور
سيد مجتبى هنوز اندك سالى است كه با دنياى خردسالى فاصله گرفته است . او سورههاى كوتاه قرآن را به تشويق پدر و مادر خويش حفظ مى كند و با پدر روحانى خود درمجالس پر نور قرائت قرآن شركت فعال دارد. قفرآن مجيد كتاب زندگى اوست و به آنعشق مى ورزد. هفت ساله است كه راهى دبستان مى شود و پس از اتمام دوره ابتدائى در((مدرسه حكيم نظامى )) وارد مدرسه صنعتى آلمانيها مى گردد.
رضا خان كه بتازگى از طرف دولت استعمارگر انگليس به سلطنت رسيده است ازمخالفان سرسخت اسلام و روحانيت است . از نخستين كارهاى او منع به كارگيرى تاريخهجرى قمرى است . تاريخ هجرى شمسى جايگزين تاريخ قمرى مى شود و او نام اينتهاجم وسيع بر ضد فرهنگ اسلامى را طرد يك سنت عربىتحميل شده مى نامد.
بعد از تغيير تاريخ ، بر سر گذاشتن كلاه پهلوى شبيه كلاه سربازى ، براى همهاجبارى مى گردد. چيزى نمى گذرد كه او مدارس را مختلط اعلام مى كند و دختر و پسر را دركنار هم قرار مى دهد. پسرها بايد هنگام مدرسه رفتن ، شلوار كوتاه بپا كنند و دخترهابايد حجاب اسلامى را به كنارى نهند.
در اين حال روحانيان بيدارگر با تهاجم فرهنگى استعمار و اسلام زدايى رضا خان بهمبارزه بر مى خيزند و بر ضد وى قيامهاى اصلاحى مختلفى را بر پا مى دارند در چنينزمانى است كه آقا سيد جواد ميرلوحى ، پدر سيد مجتبى مجبور مى گردد از پوشيدنلباس روحانيت صرف نظر كند. رضا خان دستور داده است تا مردم همه از لباس يكشكل استفاده كنند در اين زمان آقا سيد جواد از فرصت استفاده نموده ، براى احقاق حقوقمظلومان ، در دادگسترى وكيل دعاوى مى شود.(305)
چندى نمى گذرد كه با داور وزير دادگسترى -سال 1315 يا 1314 - درگير مى شود و در پى گفتگوى اعتراض آميز به نظام ستمشاهى پهلوى ، گوش ‍ وزير را با سيلى خود آشنا مى سازد و خود روانه زندان مىگردد. سه سال در زندان رضا خانى مى ماند و بعد از سهسال به ديدار خدا مى شتابد.
با رحلت پدر، سيد محمد نواب صفوى ، دايى سيد مجتبى سرپرستى خانواده ايشان رابرعهده مى گيرد. سيد مجتبى عشق و علاقه زيادى به دروس اسلامى دارد ومايل است به درس حوزه بپردازد، ليكن دايى وى كه سرپرستى او را بر عهده گرفته وخود قاضى دادگسترى است با سيد مخالفت مى كند.(306)
سيد مجتبى از عقيده خود دست بر نمى دارد و در مسجدى كه در خانى آباد است . شروع بهفراگيرى درسهاى حوزه مى كند و همزمان در مدرسه آلمانيها به دروس جديد مى پردازد.
سيد در عصرى واقع شده است كه نظام آموزشى غرب در كشور به صورت نوشدارويىبراى پيشرفت به مردم عرضه مى شود، وى در يكى از مدارس ‍ غربىتحصيل مى كند. در مدرسه چيزهايى مطرح است كه با آرمانهاى اسلامى وى سازگار نيست. او در فرصتهاى مناسب آنچه را فهميده به همكلاسيهاى خويش مى گويد و اوضاعسياسى ، فرهنگى و اقتصادى كشور را براى آنان شرح مى دهد.
سيد در 17 آذر 1321 ش . در يك سخنرانى پرشور از دانش آموزان مى خواهد تا بهسوى مجلس رفته ، نسبت به هجوم اجانب و تهديد فرهنگ غرب اعتراض نمايند و درخواستشان را طرح كنند.(307)
با سخنرانى سيد دانش آموزان مدرسه دست به تظاهرات مى زنند. از مدرسه آلمانيها بهمدرسه ايرانشهر و از آنجا با دارالفنون رفته ، مدارس راتعطيل مى كنند و با هم به طرف مجلس حركت مى كنند. در بين راه از مردم هم افرادى بهآنها مى پيوندند. تظاهرات با شكوهى روى مى دهد و با تيراندازى ماءوران به سوىمردم دو نفر كشته مى شوند و چيزى نمى گذرد كه دولت اقوام سقوط مى كند.
سيد در 1321 هجرى تحصيلات خود را به پايان برده ، در خرداد 1322 در شركت نفتاستخدام مى گردد و بعد از مدت كوتاهى از تهران به آبادانانتقال مى يابد. وضع نابسامان كارگران شركت ، وى را رنج مى دهد و ديگران را درحقوق خويش شريك مى كند. علاقه اى بين كارگران شركت نفت و سيد به وجود مى آيد.وى شبها جلساتى براى آنها دائر مى كند و وظايف دينى و اجتماعى شان را گوشزد مىنمايد.
وى در طى آموزشهاى خويش يادآور مى شود كه نفت از آن ملت ايران است و خارجيان آمده اندتا براى ما كار كنند، نه اينكه ما را زير سلطه خود در آورند و قسمتهايى از آبادان را دراختيار گرفته ، اجازه ورود به ما ندهند!
سيد سيماى زشت استعمار را در كارها و فعاليتهاى آنها نشان مى دهد، مى گويد:
اين چيست كه در چند جاى شهر نوشته اند ((ورود ايرانى و سگ ممنوع ))!!
آنها ايرانيان را در رديف سگ قرار داده اند. در حالى كه خود مستخدم ما هستند.
شش ماه از ورود سيد مجتبى به شركت نگذشته است كه يكى از انگليسى ها با كارگرىايرانى حمله كرده ، وى را زخمى مى كند. همان شب جلسه اىتشكيل مى شود و قرار مى گذارند كه صبح قبل از شروع به كار در پالايشگاه جمعشوند.
سيد شروع به سخنرانى مى كند و چنين مى گويد:
((چون ما مسلمان هستيم و قصاص يكى از احكام ضرورى ماست يا بايد آن انگليسى اينجابيايد و در جلو جمع از اين برادر ما پوزش بخواهد و يا اگر اين كار را نكند، عين كتكىكه به آن زده يا عين جراحتى كه به او وارد كرده ، ما به او وارد مى كنيم .))
هنوز سخنان سيد به پايان نرسيده بود كه كارگران به خشم آمده ، به سالن آنانگليسى رفته ، آنجا را خراب مى كنند. پليس دخالت مى كند و فرد انگليسى موفق بهفرار مى شود.
چند نفر از كارگران دستگير مى گردند. سيد به خانه يكى از دوستانش رفته ، شبانهتوسط يكى از لنجها از آبادان راهى نجف مى شود.(308)
مهاجر عاشق
سيد مجتبى تجربه هاى زيادى از زندگى آموخته و زندگى مردمان بسيارى را ديده و باشيوه زندگى آنها آشنا شده است . اكنون در نجف اشرف براى انجام كارى آمده است و آنآموزش صحيح اسلام است ، آن گونه كه بتواند مسير حركت او را در اين دنياى رنگارنگمشخص نمايد.
هدف از زندگى چيست ؟ سيد در ضمن آموزش مى خواهد جواب اينسوال را از آن سان كه بايد، در يابد. سعادت بهاستقبال سيد آمده است . او مى تواند در مدرسه قوام از مدارس حوزه علميه نجف اقامت گزيند.در همان روزها علامه امينى در يكى از حجره هاى فوقانى مدرسه كتابخانه اى داير كرده وبه تاءليف ((الغدير)) مشغول است . اين امر سبب مى شود كه مهاجر عاشق كه تازه ازايران رسيده است با حضرت علامه امينى آشنا گردد.
سيد كه علوم مقدماتى را در تهران به انجام رسانيده ، در نجف بهدنبال اساتيدى است كه سطوح عالى را از آنها بياموزد، از جمله اساتيدى كه وى از آنهافقه و اصول ، تفسير قرآن و اصول سياسى و اعتقادى را آموخت ، نامبردگانذيل اند:
1- حضرت علامه نستوه آية الله امينى
2- حضرت آية الله العظمى حاج آقا حسين قمى
3- حضرت آية الله آقا شيخ محمد تهرانى
سيد بزرگوار نواب از اين سه استاد گرانقدر علاوه بر علوممتداول حوزه ، اصول فلسفه سياسى اسلام را آموخت و با فقه سياسى اسلام آشنا شد. درهمين زمان كه وى در نجف مشغول تحصيل است ، يكى از كتابهاى كسروى به دستش مى رسد.نوشته اى كه مؤ لف در آن به حضرت امام صادق عليه السلام توهين نموده است .
ايشان كتاب را به چند تن از اساتيد و مراجع تقليد نجف اشرف عرضه مى دارد و حضرتآية الله العظمى حاج آقا حسين قمى با صراحت حكم ارتداد نويسنده كتاب را اعلام مى دارد.
جناب نواب به حكم وظيفه دينى خويش با تصميمى قاطع رو به وطن خويش مى گذارد تاآن نابخرد را بر سر عقل آورد.
پيش از حركت او از نجف به ايران ، مردم تبريز و مراغه و سران برخى روزنامه ها بهمقابله با احمد كسروى برخاستند و از دولت وقت درخواست نمودند تا وى را به جرمانتشار كتب گمراه كننده محاكمه كند.
دولت قدرت چندانى ندارد و از طرفى برنامه هاى پهلوى با كارهاى كسروى ، چندان رودر رو نيست و در حقيقت هر دو در جهت اسلام زدايى گام بر مى دارند و كارهاى كسروى ،فعاليتهاى دولت را تحت الشعاع قرار داده است ، از اين رو به مقابله با وى برنيامد.
ايرادهاى وى به اسلام بيشتر از كتب مبلغين آمريكايى و مستشرقين اخذ شده بود واشكالهايى را كه متوجه مذهب تشيع مى ساخت ، غالب آنها را از علماى متعصب سنى مانند ابنحجر و موسى جارالله عالم سنى معاصر برگرفته بود.(309)
نواب با قاطعيتى تمام وسائل زندگى را جمع كرده ، به طرف ايران حركت مى كند. وىكه در بين راه اطلاع يافته بود كسروى در آبادان است به آبادان مى رود. در يكى ازمساجد بزرگ شهر سخنرانى مى كند و او را به مناظره مى خواند. ولى كسروى به تهرانرفته بود. او نيز به تهران مى آيد و با تنى چند از آقايان تماس مى گيرد و پس ازمشورت به اين نتيجه مى رسد تا با وى به بحث بنشيند. آية الله طالقانى ايشان راتشويق مى كند و جناب وى به كلوپ كسروى مى رود.
((باهماد آزادگان ، نام باشگاه كسروى است . نواب چند روزى در مورد دين ومسائل اجتماعى با وى بحث مى نمايد. ليكن او قانع نمى شود. دو دستگى در جمع حاكم مىشود. حرف آخر سيد به كسروى اين است كه :
((من به تو اعلام مى كنم و تو را به عنوان يك مانع نسبت به مذهب ، حتى نسبت به مملكتممى دانم .))(310)
((موقعى كه عضوى از پيكر انسانى چنان فاسد شود كه نه تنها موجب فساد ديگراعضاى آن پيكر گردد، بلكه تباهى خود آن عضو با مجموع اعضاى ديگرش را نتيجه دهد،نبايد در ريشه كن كردن آن هيچ گونه مسامحه اى روا داشت .
زيرا اين مسامحه چه ناشى از ترحم و مهر و محبت باشد و چهمعلول بى توجهى به اهميت حياتى قضيه ، موجب از ارزش افتادن و تباهى ديگر اعضاىپيكر جامعه خواهد گشت .))(311)
نواب جوان در طى جلساتى دلايل و براهين لازم را براى كسروى عرض ‍ مى كند ليكديگر گوش شنوايى براى وى باقى نمانده است . براى شاگرد مكتب توحيد، مساءلهارتداد وى مسلم مى شود و به فكر مقابله با اين عنصر فاسد مى افتد.
سيد بزرگوار از حضرت آية الله مدنى و آقا شيخ محمد حسن طالقانى براى تهيهاسلحه پول مى گيرد و در ساعت 13 و 30 دقيقه روز بيست و سوم ارديبهشتسال 1324 كسروى در ميدان حشمت الدوله هدف قرار مى گيرد. اما به علت فرسودگىاسلحه موفقيت حاصل نمى شود. نواب به زندان مى افتد و علماى ايران و نجف خواستارآزادى حضرت نواب مى گردند و ايشان بعد از دو ماه با قيد كفايت آزاد مى گردد.
فدائيان اسلام
حضرت نواب با آزادى از زندان به فكر تشكيل ((فدائيان اسلام )) مى افتد، تا بهوسيله آن با عنصار فاسد در جامعه به مبارزه برخيزد و با انتشار اعلاميه اى موجوديتفدائيان اسلام را اعلان مى دارد.
او در بر پايى اين سازمان اسلامى مى گويد:
در خواب جدم سيدالشهداء را ديدم كه بازوبندى به بازويم بست و روى آن نوشته شدهبود: ((فدائيان اسلام ))
انتشار اعلاميه مسلمانان غيور را متوجه فدائيان اسلام مى نمايد و افرادى به گروه او مىپيوندند. ساعت 10 صبح روز بيستم اسفند ماه 1342 آيات قهر الهى آشكار مى شود وكسروى توسط چهار تن از فدائيان اسلام سيد حسين و سيد على امامى ، جواد مظفرى و علىفدايى از ميان برداشته مى شود تا جامعه اسلامى به حركت خود در مسير الهى ادامه دهد.
فدائيان اسلام ، با بانگ تكبير از محوطه دادگسترى دور مى شوند و در حين پانسمانزخمهاى خود در بيمارستان سينا دستگير مى گردند.
رهبر فدائيان به مشهد الرضا عليه السلام مى رود، و از راهشمال به آذربايجان ، همدان و كرمانشاه راهى مى شود. در بين راه روحيه عشاير را موردارزيابى قرار مى دهد و با علماى شهرستانها تماسحاصل كرده ، در خواست مى كند تا براى آزادى فدائيان اسلام تلگرافهايى به دولتبفرستند و خود از همانجا به نجف اشرف مى رود.
در همين ايام حضرت آية الله العظمى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى وفات مى يابد. بههمين مناسبت عده اى از دولتمردان ايران براى عرض تسليت به مراجع نجف از طرف شاهراهى نجف مى شوند.
در يكى از مجالس كه فرستادگان شاه حضور دارند. جناب نواب منبر رفته ، ضمن حملهشديد به دولت ((قوام السلطنه )) (نخست وزير وقت ) مى گويد:
چطور شما براى فوت يك نفر روحانى بزرگ به نجف آمده و به مقامات روحانى تسليتمى گوييد در حالى كه روحانى ديگرى همچون آية الله سيد ابوالقاسم كاشانى را درايران به جرم دفاع از اسلام به زندان افكنده ايد؟!
ايشان آزادى حضرت آية الله كاشانى و فدائيان اسلام را در جلسه مطرح نمايد و حوزهعلميه نجف اشرف آزادى زندانيان را از مقاماتمسئول مى خواهد و پس از چندى خوسته شان جامهعمل مى پوشد.
بعد از آزادى آية الله كاشانى ديدارهايى با ايشان صورت مى گيرد. جناب نوابنظرات خود را به ايشان عرضه مى دارد و اعلام مى كند و كه در صدد ايجاد حكومت اسلامىدر ايران است .
حضرت آية الله كاشانى از مبارزان و مجاهدان بزرگ عصر خويش است و در گذشته درجنگ انگليس با عرق شركت فعال داشته و در اثر همين فعاليتها به ايران تبعيد شده استاينك با نواب ميثاق مى بندد تا در ايران حكومت اسلامى بنا نهند.
شهر پيامبران
16 مه 1916 انگليس و فرانسه پيمانى نهانى درباره تقسيم منطقه آسيايى تركيهبستند كه به نام ((موافقت نامه سايكس - پيكو)) خوانده شد و بر پايه آن قرار شدفلسطين زير سرپرستى هياءتى بين المللى كهشكل آن بعدها با توافق روسيه تزارى تعين خواهد گشت ، اداره شود. ولى بريتانيا ازامضاى اين پيمان ، هدفى جز انجام يك مانور نداشت و همواره در پى آن بود كه فرصتىبه دست آورد و شانه از زير بار تعهد خود خالى كند.
در دوم نوامبر 1917 انگلستان اعلاميه ((بالفور)) را كه خواستار پايه گذارى((ميهنى قومى )) براى يهوديان بود، منتشر كرد.(312)
ايجاد ((حكومت يهود)) ابتدا به وسيله تئودورهرتسل ، در سال 1896 طراحى شد و در پى بر پايى اولين كنگره صهيونيستها درشهر ((بال )) سويس به سال 1897 نيز مفاد آن به تصويب رسيد.
صهيونيستها با اشتياق فراوان به كمك انگليسى ها شتافتند و با حمايت بى دريغ ازهدفهاى جنگى آنها در خاك فلسطين (در جنگ جهانىاول ) سرانجام ارتش انگليس را در اين سرزمين به پيروزى رساندند.
((فلسطين به صورت يك موجوديات سياسى و به نام يك دولت بهسال 1948 و در پى برداشته شدن سرپرستى بريتانيا از آن از ميان رفت . بر پايهقطعنامه شوراى امنيت سازمان ملل متحد، در بخشى از آن ، دولتى به نام((اسرائيل )) پايه گذارى شد. بازمانده فلسطين نزديك 5/6 هزار كيلومتر مربع را ملكعبدالله بن حسين شريف هاشمى ، پادشاه اردن ضميمه كشور خود كرد.))(313)
فعاليتهاى استعمارگران انگليس ديگر بار مردم مسلمان ايران را به خشم آورد. روز جمعهسى ويكم ارديبهشت 1327 آية الله كاشانى و جناب نواب صفوى قطعنامه اى مبنى براظهار همدردى با عربهاى اهل فلسطين صادر نمودند. روزهاى بعد محلهايى براى نامنويسى داوطلبان جنگ با يهود در مراكز مختلف شهر افتتاح شد و پنج هزار نفر ثبت نامكردند. در پى ثبت نام مردم غيور ايران فدائيان اسلام اعلاميه اى صادر كردند و از دولتاجازه حركت به سوى فلسطين خواستند.(314)
دولت كه خود از سر سپردگان غرب است برنامه اعزام به فلسطين را لغو مى كند. چهاو از پيش براى تاءسيس دولت يهود افرادى چون سيد ضياءالدين طباطبايى را به كمكصهيونيستها فرستاده است .(315)
غرب براى از ميان برداشتن نيروهاى فعال و مذهبى به رهبرى آية الله كاشانى و نوابطرحى را پى مى ريزد و آن ترور شاه است . او كه عنصرى غير مفيد شناخته شده استبايد از ميدان خارج شده ، ((على رضا)) يا ((رزم آرا)) جاى او را بگيرد.
در روز 15 بهمن ، شاه در دانشگاه به وسيله ناصر فخر آرايى (عضو جوانان حزب توده) مورد هدف قرار مى گيرد. تيرها از كنار لبش رد مى شوند و سرتيب صفارى و سرتيپاخترى ، فخر آرايى را از بين مى برند.
صبح روز شانزدهم حزب توده منحل اعلام مى شود و كلوپ و باشگاهش و حزبش راچپاول مى كنند و به تاراج مى برند.
در شب 16 بهمن تانك به در خانه حضرت آية الله كاشانى مى آيد. ايشان را دستگيرنموده ، به قلعه فلك الافلاك در خرم آباد مى فرستند. عده اى از روحانيان مبارز همدستگير مى گردند. سيد عبدالحسين واحدى - فرد شماره دو فدائيان اسلام - از آن جمله است.
نواب چهل تن از لوستان و فدائيان اسلام را روانه قم مى كند تا باتوسل به آية الله بروجردى ايشان را آزاد كنند. موقعيتىحاصل نمى شود و منزل آية الله بروجردى محاصره مى شود. بعد از ده روز از گذشت اينماجرا جريان فدائيان اسلام از خانه خارج شده ، با يك اتوبوس راهى تهران مى شوند.در حسن آباد جلو آنها گرفته ، همگى به زندانمنتقل مى شوند. آية الله كاشانى هم كه در فلك الافلاك زندانى است ، به لبنان تبعيدمى گردد.
نامه هاى سرخ
دوره مجلس پانزدهم رو به اتمام است . دولت وقت استيضاح مى شود و از دزدى وچپاول اموال عمومى سخن به ميان مى آيد و مسائل شركت نفت مطرح مى گردد. شاه در صددبر مى آيد متممى براى قانون اساسى نوشته شود كه در آن سهاصل زير بيايد:
1- نمايندگان مجلس فرماندهى كل قوا را در اختيار شاه قرار دهند.
2- مجلس سنا تاءسيس گردد.
3- انحلال مجلسين در اختيار شاه باشد.
همچنين قرار بود ((مذهب حقه جعفرى )) الغا و از رسميت بيفتد، كه در اين زمان جناب نوابپانزده نامه با جوهر قرمز به پانزده وكيل انتصابى (انتخابى - فرمايشى ) نوشته ،در آن مخالفت خود را اعلان مى دارد.
روزى كه قرار است مجلس تشكيل گردد، جلسه اى بر قرار نمى شود و با بيست و چهارساعت (48 ساعت ) تاءخير اين ماده از دستور جلسه حذف مى گردد.
به ترتيب ، انتخابات مجلس سنا و ملى انجام مى شود. ليكن آراء ملت كنار نهاده مى شودوكلاى دولتى به مجلس مى روند. اين مساءله و تمامىمسائل دولتى با وزير دربار وقت ، هژير بود. به همين علت او در روز جمعه دوازدهممحرم در مسجد سپهسالار به دست سيد حسين امامى مورد حمله قرار مى گيرد و يك روز پس ازواقعه چهاردهم آبان 1328 هجرى شمسى به هلاكت مى رسد. وى تبعيد آية الله كاشانىرا خود برنامه ريزى كرده و دستور داده بود.
با اعدام انقلابى هژير، تاريخ افتتاح مجلس سنا تغيير مى كند و انتخابات مجلسشوراى ملى كه با تمهيدات وى صورت گرفته بود، از طرف رئيس ‍ انجمن نظارتباطل اعلام مى شود. شاه روحيه خود را باخته ، با هواپيماى اختصاصى ترومن به سمتآمريكا پرواز مى كند.
سيد حسين امامى دستگير و پس از پنج روز به شهادت مى رسد. فدائيان اسلام با انتشاراعلاميه اى از مقام شهيد تجليل به عمل مى آورند. انتخابات دوره شانزدهم مجلس برگزارمى گردد و آية الله كاشانى با استقبال بى نظيرى به ميهن اسلامى باز مى گردند.
تابوت
از مدتها پيش مقبره اى براى رضا خان ساخته شده بود ولى اين ناآرامگاه همچنان خالىبود. ديكتاتور خارج از كشور مرده بود و فرزندش جراءت نداشت جسد وى را به ايرانبازگرداند. ياد ستم رضاخانى حركت امت اسلامى را توفنده تر مى ساخت .
بعد ازتهيه مقدماتى شاه خواست جسد رضا خان را از مصر به ايرانمنتقل نمايد و به برپايى مجالس و استقبال مردم همراه سازد. نواب صفوى از نقشه دولتآگاه مى شود و به قم رفته ، بعد از درس آية الله بروجردى در مدرسه فيضيه بهسخنرانى مى پردازد. اين شيوه تا روز دفن ادامه مى يابد. از آن رو آرزوى رژيم عملىنمى شود و ديكتاتور بى هيچ تشييعى دفن مى گردد.
ملى شدن صنعت نفت
خرداد 1329 على منصور بى هيچ مقدمه اى استعفا مى دهد و رزم آرا به نخست وزيرى مىرسد. وى مورد تاءييد انگليس و آمريكاست و آية الله كاشانى اين مساءله را در طى اعلاميهاى فاش مى سازد و لايحه ((گس - گلشائيان )) از طرف كميسيون مجلس رد مى شود. آيةالله كاشانى طى بيانيه اى با تاءكيد بر ملى شدن صنعت نفت در سراسر كشور از مردممى خواهد با پافشارى خويش طرفداران شركت نفت را به اطاعت خود وادارند.
رزم آرا در نظر دارد نهصفت ملى كردن صنعت نفت و مبارزات ضد استعمارى مردم را عقيمسازد. آية الله كاشانى و جبهه ملى در از بين بردن رزم آرا وحدت نظر دارند. لذا بااستمداد از فدائيان اسلام در صدد از بين بردن وى بر مى آيند.خليل طهماسبى اين مسوليت را بر عهده مى گيرد. شاه اين خبر را شنيده ، خشنود مى شود.چه اينكه رزم آرا براى خود وى نيز خطرآفرين است . اطرافيان شاه به او مى فهمانندكه ترور رزم آرا، حكم شمشير دولبه را دارد كه يك طرف آن متوجه رزم آرا و طرفديگرش متوجه خود اوست . يعنى آگر رزم آرا زنده بماند، بهترين بهانه به دست اوخواهد افتاد و تحت اين عنوان تمام مخالفان و حتى خود شاه را از ميدان بيرون خواهد كرد.به همين سبب نابود كردن رزم آرا به گونه اى ديگر طرح ريزى مى شود. يكى ازگروهبانهاى ديگر ارتش در لباس غير نظامى ماءمور انجام كار مى گردد، كه هموراه باعلم وزير كار بلافاصله پشت سر رزم آرا حركت كنند. او ماءمور بود همين كه طهماسبىمبادرت به تيراندزاى كرد. باگلوله كلت وى (رزم آرا) را بكشد.
خليل در مجلس ختم آية الله فيض وى را مورد حمله قرار مى دهد و با گلوله گروهبان شاهرزم آرا از پاى در مى آيد.(316)
قتل رزم آرا زنگ خطرى براى نمايندگان وابسته به انگليس در مجلس ‍ شانزدهم است كهمانع ملى شدن نفت بودند. فدائيان اسلام با از بين بردن رزم آرا، ملى شدن صنعت نفت رامى خواستند. اصلى كه پس از بازگشت آية الله كاشانى از تعبيد، هر چه بيشتر روى آنتاءكيد مى شد.
فرداى روزى كه رزم آرا كشته شد، كميسيون نفت به اتفاق آرا،اصل ملى شدن نفت در سراسر كشور را مى پذيرد و ملت مسلمان ايران به آرزوى خويشنائل مى آيند.
منشور حكومت اسلامى
جناب نواب صفى با تاءليف كتابى تحت عنوان ((جامعه و حكومت اسلامى )) و انتشار آندر آبان سال 1329 روش صحيح حاكميت را بيان مى دارد. او معتقد است جز با حركت ريشهاى و تقويت فرهنگ اصيل اسلامى در جامعه با استكبار جهانى نمى توان مقابله كرد. اينسيد مجاهد به پيروى از نامه حضرت اميرالمؤ منين على (ع ) به مالك اشتر،اصول سياسى اسلام رابه مردم بيان مى كند و به شاه و غاصبان حكومت هشدار مى دهد كهدر صورت اجراى نكردن دستورهاى اسلامى به دست فرزندان مقتدر و فداكار اسلام ازبين خواهند رفت .
نواب صفوى در جهت نيل به حكومت اسلامى و استقرار مدينه قرآنى غدير گام بر مى داردو خود را به قالبهاى نظام مشروطه محدود نمى سازد. در اين مسير وى علاوه بر استادشدر نجف اشرف (علامه امينى )، از حضرت امام خمينى در حوزه عمليه قم منشور حكومت اسلامىرا فرا مى گيرد و بى محابا به برپايى آن نظام مقدس اقدام مى نمايد.
نواب در زندان مصدق
تيرماه سال 1330 وقتى نواب از خانه يكى از افراد فدائيان اسلام خارج مى شود، ازسوى ماءموران آگاهى دستگير و زندانى مى گردد.
سيد به خاطر سخنرانى دو سال پيش در آمل و شكستن شيشه مشروب فروشى به زندانمى افتد. اين در حالى رخ مى دهد كه مصدق نخست وزير اين دوره است .(317)
حقيقت اين است كه نواب صفوى خواستار اجراى احكام اسلامى و درمراحل بعد، تاءسيس نظام اسلامى است ليكن مصدق و جبهه ملى موافق او نيست . پس ازدستگيرى نواب (رهبر فدائيان اسلام ) افرادى كه پيش از وى دستگير شده بودند، آزادمى شوند. سيد محمد واحدى از آن جمله است . واحدى نامه اى به مصدق نوشته ، خواستارآزادى رهبر فدائيان اسلام مى گردد و با جواب نامساعد وى ، در اواخر مرداد 1330فدائيان اسلام اعلام برگزارى مراسم سخنرانى داده ، در پى آن 38 نفر از آنها بازداشتو تبعيد مى شوند. نواب صفوى با شنيدن اين خبر اعتصاب غذا مى كند و آية الله سيدمحمد تقوى خوانسارى و آية الله صدر طى نامه هاى جداگانه اى به آية الله كاشانى ودادستان وقت آزادى رهبر فدائيان اسلام و تبعيديها را خواستار مى شوند. پس از يكى دوروز تبعيديها باز مى گردند و نواب پس سه ماه حبس در عصر مصدق آزاد مى گردد.
كنگره اسلامى
شب معراج رسول اكرم (ص )، 27 رجب 1350 ق . مطابق با 1931 م . است . از انديشمنداناسلامى دورترين نقاط جهان دعوت به عمل آمده تا خشم امت اسلامى را در موردانتقال اراضى مسلمانان به يهوديها به معرض ‍ نمايش گذارند و نظرات خويش را براىآزادى قدس بيان دارند.
يازدهم شهريور 1332 مجاهد نستوه دست به اين سفر مقدس مى زند تا با حمايت از مردممسلمان فلسطين ، سياست صهيونيستى انگلستان را محكوم سازد. مسير حركت نواب از ايرانبه بغداد و از آنجا به بيروت و بيت المقدس است . وى در اولين جلسه از جلسات ششروزه كنگره عظيم اسلامى با نطقهاى حماسى خويش به زبان عربى ، فرياد بيدار باشسر مى دهد و زمانى كه براى تماشاى بخش اشغالى قدس مى روند با لحنى آمرانههمراهان را به نماز مى خواند، نماز در مسجد مخروبه اى كه در يك كيلومترى شهر قدسقرار دارد. وى مى گويد:
هر كس آماده شهادت است ، همراه ما شود.
تمامى اعضا به امامت آن سيد مجاهد نماز مى گزارند. سربازان اسرائيلى مسلح ، دستروى ماشه مسلسلها، از كار سيد در حيرت مى مانند. سيد با اين حركت يادآور مى شود كهبراى آزادى بايد با پرچم سرخ شهادت به ميدان رفت .
تا بيكرانها
پس از پايان كنگره اسلامى ، نماينده جمعيت اخوان المسلمين مصر با نواب صفوى آشنا مىشود و شيفته وى مى گردد و از او دعوت مى كند تا به سفر خويش ادامه داده ، از مصر همديدن نمايد. نداشتن امكانات مالى اين سفر را به تعويق مى اندازد. تا حضرت علامهامينى زمينه سفر را آماده مى سازد.
دولت ژنرال نجيب بر سر كار است و در بين آنها بر سر قدرت بين نجيب و عبدالناصركشمكش وجود دارد. در اين حال دو جوان از جمعيت اخوان المسلمين به شهادت رسيده اند و ازنواب دعوت مى شود تا در دانشگاه الازهرا قاهره سخنرانى كند.
ماءموران نظامى با شليك تير نظم مجلس را بر هم مى زنند و چند نفر پليس ‍ نواب راتحت الحفظ به وزارت كشور مى برند و مورد بازجويى قرار مى دهند. سيد مى گويد: درمصر بايد احكام قرآن اجرا گردد. بايد مصر وابستگى خود را قطع كند وكانال سوئز ملى شود.
دولت مصر جمعيت اخوان المسلمين را منحل اعلام مى كند و اخراج فورى نواب را صادر مىنمايد اما بعد دستور پذيرايى وى به حسن البائورى (وزير اوقاف مصر) ابلاغ مىشود. نواب طى ملاقاتهايى با نجيب و جمال عبدالناصر، موقعيت اخوان المسلمين را براىتحكيم دولت انقلابى مصر يادآور مى شود.
دام اهريمن
بعد از رخداد 28 مرداد 1333، سه پيشنهاد از طرف شاه ، توسط امام جمعه به نواب دادهشد. وى صد هزار تومان وجه نقد به همراه داشت تا باقبول پيشنهاد به نواب دهد.
پيشنهادهاى اهريمنى شاه كه براى به دام انداختن نواب چيده شده بود، عبارتند از:
1- در يكى از كشورهاى اسلامى به عنوان سفير اعزام گردد.
2- منزلى براى وى در نظر گرفته شود ومحل جلوس ايشان باشد و ماهى ده هزار تومان حق سفره پرداخت شود.
3- با همكارى شما يك حزب بزرگ اسلامى تشكيل شود و مخارج آن را دربار تاءميننمايد.
نواب با كمال قاطعيت به امام جمعه مى گويد: ((خجالت نمى كشى مرا به درگاه معاويهدعوت مى كنى ؟))
امام جمعه وجه نقد را برداشته ، به سرعت مى رود. پيش از آن براى رهبر فدائيان اسلامتوليت آستان قدس رضوى پيشنهاد شده و ايشان رد كرده بود.
پيمان شيطانى
پيمان شيطانى سنتو مساءله اى است كه پس از آمدن نواب به ايران پيش آمده است . در اينپيمان هشت ماده اى تلاش بر آن است تا امنيت خاورميانه به سود امپرياليزم آمريكا وانگليس تضمين گردد و با خطر كمونيزم مقابله شود. در واقع با وارد شدن ايران به اينپيمان ، ايران پايگاه نظامى آمريكا در منطقه شناخته خواهد شد. رهبر فدائيان اسلام باانتشار اعلاميه اى مخالفت خويش را ابلاغ كرد و گفت :
((مصلحت مسلمين دنيا پيوستن و تمايل به هيچ يك از دو بلوك نظامى جهان و پيمانهاىدفاعى نبوده ، بايد براى حفظ تعادل نيروهاى دنيا و استقرار صلح و امنيت يك اتحاديهدفاعى و نظامى مستقلى تشكيل دهند.))
بدين وسيله نواب آشكارا در مقابل آمريكا و مهره هاى دست نشانده آن قرار گرفت و بهآنها اعلان جنگ داد. اين زمانى است كه وى به همراه يارانش در اين حركت الهى يكه تازميدان نبرد با استكبار جهانى هستند.
اعدام انقلابى حسين علا، نخست وزير و طرف ايرانى در انعقاد پيمان سنتو مورد نظر رهبرفدائيان اسلام بود. ياران بسيج مى شوند تا وى راقبل از خروج از ايران اعدام كنند. ذوالقدر در مسجد شاه و سيد عبدالحسين واحدى در آباداناين مهم را بر عهده گرفتند. در اين نبرد رهبر فدائيان اسلام و ياران ايثارگرش مىدانستند كه با اين اقدام مهر شهادت بر شناسنامه زندگى پربارشان خواهد خورد، از اينرو مشتاقانه دست به اين كار مى زدند. آنان كسانى بودند كه سالها چوبه دار بر دوشخويش حمل مى نمودند و خونريز طلب مى كردند تا با شهادت ، سعادت ابدى را در آغوشكشند و به لقاى محبوب رسند.
روز پنجشنبه 25/8/34 مجلس ترحيمى به مناسبت فوت مصطفى كاشانى فرزند ارشدآية الله كاشانى در مسجد شاه منعقد بود. ساعت 45/3 بعد از ظهر حسين علا در مسجدحاضر شد. مظفر على ذوالقدر به وى حمله برد. ولى بعد از شليك تيرى ، فشنگ دوم درلوله گير كرد. وى تنها توانست علا را مجروح نمايد و خودش به دست ماءموران دستگيرشد.
رهبر فدائيان اسلام به همراه يارانش در منزل آية الله طالقانى و پس از آن در خانه حميدذوالقدر به سر مى برند. ماءموران عصر چهارشنبه 1/9/1334 بهمنزل ذوالقدر وارد مى شوند و نواب صفوى و سيد محمد واحدى را دستگير مى كنند. حسينعلا با جراحتى كه دارد، راهى بغداد است . سيد عبدالحسين واحدى و اسدالله خطيبى براىاعدام وى لحظه شمارى مى كنند تا در صورت عدم موفقيت ذوالقدر، وى را به هلاكترسانند، ليكن در 1/9/34 شناسايى و دستگير مى گردند. عبدالحسين واحدى در اتاقتيمور بختيار به دست وى به شهادت مى رسد و اعدام مهره استعمار با عدم موفقيتروبرو مى شود همزمان با دستگيرى فدائيان اسلام ، آية الله كاشانى نيز بازداشت مىگردد.
نماز عشق
به او ندايى مى رسد كه رفتنى است . وضوى عشق مى سازد و به نماز مى ايستد. نمازعشق . او به خون وضو مى سازد تا نماز عشق راست آيد.
25 دى ماه 1334 بيدادگاه دژخيم به سيد مجتبى نواب صفوى و سه يار فداكارش حكماعدام مى دهد.(318) آنان در 27 همان ماه مطابق با سالگرد شهادت صديقه طاهرهحضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها به خل شهدا مى پيوندند. وى به هنگام شهادت ، درلحظه هاى آخر حيات با لحنى دلنواز آياتى از قرآن كريم را تلاوت نموده ، بانگ اذانسر مى دهد و نزديكيهاى طلوع فجر به آسمانيان مى پيوندد. شهدا در مسگرآباد به خاكسپرده مى شوند. وقتى تصميم گرفته مى شود تا آنجا پارك شهر شود شبانه ازتهران به قم انتقال يافته و در ((وادى الاسلام )) جاى مى گيرند.
شهيد نواب صفوى در دى ماه 1326 با نيره السادات احتسام رضوى ازدواج كرده بود طى8 سال زندگى با هم داراى سه فرزند دختر مى شوند، تولد فرزند سوم پس ازشهادت اوست .

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation