بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب تاریخ ادیان و مذاهب جهان جلد دوم, عبداللّه مبلغى آبادانى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
     FOOTNT03 -
     TARIKH01 -
     TARIKH02 -
     TARIKH03 -
     TARIKH04 -
     TARIKH05 -
     TARIKH06 -
     TARIKH07 -
     TARIKH08 -
     TARIKH09 -
     TARIKH10 -
     TARIKH11 -
     TARIKH12 -
     TARIKH13 -
     TARIKH14 -
     TARIKH15 -
 

 

 
 

next page

fehrest page

back page

شرح حال پولس
((پولس )) يكى از يهوديان بود به نام ((شالول )) و از دسته ((فريسيان )) بودكه از مخالفين سر سخت مسيحيان آن عصر بود و در شكنجه وقتل آنان از هيچ عملى فروگزار نمى كرد. در آن زمان او به دين عيسى گرويد. نام او بهپولس تغيير يافت . پولس از مروجان پرقدرت و زبردست مسيحيت است . او در پيام خودحقانيت آئين عيسى را طورى بيان مى كرد كه موردقبول عامه بود. او با ذكر شواهدى از تورات ، علت انصراف خود از دين يهود را براىمردم توضيح داد. پولس 20 سال تبليغ كرد. او چندسال مشغول تدوين احاديث و روايات دين عيسى بود. او مسافرتهائى به آسياى صغير،يونان ، فلسطين و... كرد. يك بار در شهر بيت المقدس دستگير و به جرم اشاعه عقايدگمراه كننده و ضاله زندانى و به روم اعزام شد. در آنجا قيصر از گناهش گذشت . سفرىبه اسپانيا، مقدونيه و جزيره كرت داشت . در آنجا براى بار دوم دستگير و زندانى و بهروم فرستاده شد. در زمان حكومت نرون در سالت 67 ميلادى كشته شد. در اين هنگام هنوزكليساى نو بنياد مسيحى داراى داراى وحدت كامل نبود. پيروان عيسى را گروهى ازيهوديان و معدودى از مردم آفريقا، اروپا، آزادگان ، بردگان ، توانگران ، فقيران ،دانشمندان و عوام الناس تشكيل مى دادند. به عللى كه معلوم نيست ، پولس مدتى ازسرپرستى كليسا كناره گيرى كرد و رياست كليسا به يعقوب برادر عيسى واگذار شد.
يعقوب آداب و احكام توارت را محترم مى شمرد.
او به آداب ختنه و تطهير و... باور داشت و مى خواست كه كليه مسيحيان اين آداب راقبول كرده و انجام دهند.
بين يعقوب و پولس بر سر اين احكام اختلاف افتاد. حواريون براى رفع اختلاف بينيعقوب و پولس در سال 49 ميلادى جلسه اىتشكيل دادند. روح القدس در آن شورا حضور يافت و نظر پولس را تاءييد كرد(!!).
در اين ايام بود كه احكام ختان و طهارت از دين عيسى حذف گرديد. هر چند برخىاناجيل ، رفع ختان را به زمان عيسى نسبت مى دهند.
پولس اگر چه عيسى را نديد، اما بعد از قيامش ، روح وى را دريافت و از حواريون همتنها پطرس و يعقوب را ديد. پولس در تشريع آئين عيسى بزرگترين نقش را دارد. اودومين مؤ سس مسيحيت بشمار مى رود. همو بود كه كليهاصول و عقايد كلامى و فقهى مسيحيت را تدوين كرد.
پولس در سال دهم ميلادى از پدرى فريسى بدنيا آمد. چون به شكنجه و آزار مسيحيان مىپرداخت ، از آسمان ندا شنيد كه : چرا بر من جفا مى كنى ؟ پس از اين مكاشفه بود كه بهآئين عيسى گرويد. او مدعى بود كه تعاليم عيسى را از شخص عيسى آموخته است .
پولس در راه آئين عيسى رنجهاى بسيار ديد.
او خود به شرح اين رنجها پرداخته است :
((در محنتها افزون تر، در تازيانه ها زيادتر، در زندانها بيشتر، در مرگها مكرر، ازيهوديان پنج مرتبه تازيانه خوردم ، سه مرتبه مرا چوب زدند، يك دفعه سنگسار شدم، سه مرتبه شكسته كشتى شدم (يعنى كشتى ام در طوفان شكست )، شبانه روزى در دريابسر بردم ، در سفرهاى بادها، در خطرهاى نهرها، در خطرهاى دزدان ، و...
در محنت و مشقت ، در بى خوابيها، بارها درد گرسنگى و تشنگى در روزها، بارها در سرماو عريانى ، در دمشق والى شهر مرا در زنبيلى از بالاى قلعه به پائين پرتاب كرد، دردستهاى مردم و ماءمورين آزار شدم ...))
مسيحيان اعتراف دارند كه پولس يكى از يهوديان رومى بوده است كه در آزار مسيحيانفعال بود. او ناگهان مدعى شد كه با دعاى عيسى از جنون نجات يافته و مى گفت :عيسى مرا لمس كرده است . عيسى مرا به دين خود دعوت كرد و مرا از بدرفتارى با پيروانخود برحذر داشت . عيسى مرا ماءمور تبليغ دين خود كرد. اين داستان در كتاباعمال رسولان آمده است :
((پولس بربلندى قرار گرفت و جمعيت را به سكوت فراخواند و گفت : اى مردم ،برادران ، پدران ، بشنويد! من پولس مردى يهودى بوده ام كه در طرسوش زندگى مىكردم . من از طرف يهوديان ماءمور شدم تا به دمشق بروم و پيروان عيسى را دستگير كرده، به زنجير كشيده ، به اورشليم بازگردانم تا به عقوبت برسند. و چون بهدنبال ماءموريت رفتم ، در طى راه ناگهان نورى از آسمان آشكار گرديد كه من روى زمينافتادم و آوازى شنيدم كه مى گفت :
شاول ، شاول ! تو چرا مرا آزار مى دهى ؟
من گفتم : اى بزرگوار تو كى هستى ؟ او گفت : من همان يسوع ناصرى هستم كه تو مرااذيت مى كنى )).
مسيحيان معتقدند كه پولس عقايد روميان را ((مبنى بر فرزند داشتن خدا)) در ميان آئينعيسى گنجانده است و اين مذهب توحيدى را از آن حالت اوليه خارج نموده و عقايد شرك وتثليث را در آن جاى داده است .
((جان ناس )) محقق در تاريخ اديان مى گويد:
((پولس )) يا ((بولس )) كه از نظر نژادى يهودى و از فرقه فريسيان است ، ازافراد بسيار متعصب اين فرقه بود و جامعه مسيحيت او را دومين مؤ سس ‍ دين مسيحيت تلقب دادهاند.
پولس براى مغلوب كردن پيروان عيسى كوشش فراوانى نمود.(467)
پولس بهرحال مقام ارجمندى يافت . مسيحيان او را برتر و بالاتر از عيسى مى شناسند وكلمات و گفتار وى را بالاتر از كلمات عيسى مى دانند. سعى دارند تا خيانت بزرگ او راكه همانا تحريف دين توحيدى عيسى است ، توجيه و اصلاح نمايند،حال آن كه او مردى يهودى و از دشمنان عيسى و دين او است . تورات پولس را يكى ازدروغگويان معرفى كرده است . او به تناقض گوئيهاى بسيارى مبتلا شده ، در يكجا خودرا يهودى اورشليمى - طرتوس معرفى كرده و در جائى ديگر خود را رومى مى نامد. اودوره سعادت خود را اين گونه بيان كرده است كه در صفحهقبل گذشت . او مدعى بود كه روح عيسى در اوحلول كرده و مركز وحى الهى شده است . مسيحيان واقعى او را فريب كار و دروغگو مىدانند.(468)
انجيل برنابا ماهيت پولس را افشا كرده است . در اينانجيل بسيار معتبر مى خوانيم كه پيروان عيسى ، حرفهاى پولس را باور نكردند؛ زيراسوابق او را مى دانستند.
اما با پادر ميانى برنابا شاگردان او را در جمع خود پذيرفتند. پولس عقايدى متفاوتبا عقايد مسيحيان زمان خود داشت .
او مى گفت كه حقيقت دين عيسى در باطن فرد مؤ من تجلى كرده است ؛ بنابراينعمل به احكام ضرورى نيست ، مرگ عيسى به عصر شريعت پايان داده است ، لذا كليهاحكام تورات منسوخ است و پاك و ناپاك ، حرام وحلال وجود ندارد. سرانجام بين برنابا كه معرف او بود با پولس اختلاف افتاد.
((پولس )) در محيطى يهودى - يونانى بار آمده بود و با حكمت يونان آشنائى داشت .او بر اين باور بود كه عبادت روحانى مى تواند بدن فانى و فاسد را جنبه الهى وازلى دهد. او اين عقايد را در تعاليم عيسى وارد كرد. او با عقايد ميترائيسم و ادياناسكندريه آشنائى داشت و تعاليم مسيح را با آنها تفسير مى كرد. همو بود كه به عواممسيحى آموخت كه عيسى نه تنها مسيح موعود بلكه فرزند خدا است كه خد را در راه نجاتانسانها قربانى كرد. او مى گفت : شما خود را براى گناه ، مرده انگاريد، اما براى خدا ومسيح ، عيسى زنده است و حيات ابدى به دست خواهيد آورد. در مذاهب سرى اصولا كارهاىزندگى با عبادت و انجام مراسم مذهبى . تواءم است ، در آئين ساختگى پولس عيسى مركزاعمال مى شود كه در آن غسل تعميد و مراسم آخرين شام جاى رسوم و قربانيهاى مذاهبسرى را مى گيرد.
در مذاهب سرى قديم ، جنبه خدائى يافتن انسان فانى از راه بدست آوردن حكمت ونيل به ابديت وجود دارد و همين مايه نجات است . پولس اين باورها را در مورد عيسىاعمال كرده است . اصول تعاليم پولس چنين است :
1- مسيحيت يك آئين جهانى است .
2- ثالوث الهى و به دنبال آن الوهيت عيسى و روح القدس .
3- عيسى پسر خدا، به زمين آمده تا گناه انسان را پاك كند.
4- قيام عيسى از ميان مردگان و صعود به آسمان و نشستن در كنار پدر و داورىاو.(469)
پولس نخستين كسى است كه پايه هاى الوهيت عيسى را در ميان مردم پى ريخت . او مى گفت: ((مسيح نجات دهنده ، ملكوت الهى را در زمين مستقر مى سازد، پس از قيام بار ديگر رجعتخواهد كرد، پس عيسى نجات بخش ‍ اين جهان و آن جهان است . او خدا است ، موجودى است كهقبل از هر كس ‍ و هر چيز بوده و همه چيز از او به وجود آمده است )).
در رساله هاى پولس نام عيسى با رمز و كنايه بكار رفته ، او مى گويد: ((هر يك از مادر باطن خود ممكن است مسيحى باشيم . در نامه اى به كرنتيان مى گويد: اگر چه ما مسيحرا در جسم شناختيم ولى حال ديگر چنين نيست ، ذات او در خود ما است ، مگر نمى دانيد كهشما معبد خدائيد، و روح خدا در شما منزل دارد؟ خدا را در جسم خودتان گرامى بداريد.))
و نيز مى گويد: ((وقتى زندگانى ابدى است كه انسان خود را روحا با عيسىمتصل سازد. عيسى وجودى است ازلى و منزه در عالم صفات . وجودى است آسمانى كه طبيعتذاتى و الهى دارد. او خود از آسمان به زمين فرود آمد و پيكرى انسانى يافت . باز از اينمرحله فروتر رفت و اجازه داد كه او را به دار بياويزند تا بار ديگر قيام كند در دستراست پدر خود جلوس نمايد و قدرت مطلق زندگى و مرگ را بدست گيرد و جهان را نجاتبخشد. لازم بود تا بميرد، تا پيوندهاى مرگ را در هم شكند. او صورت خداى ناديده است، نخست تمامى آفريدگان را زاده است )).
پولس وعده مى داد كه : ((ايمان به عيسى موجب نجات و رهائى است و با اين ايمان يكفرد مسيحى شخصيت خود را به عيسى متصل مى سازد. البته تنها اعتقاد قلبى كافى نيست)).
او رياكارانه ((تقوى )) را توصيه مى كرد.
پولس بر اين باور بود كه جسم را به صليب تسليم نمودن باعث مى شود كه خداونددر آن جسم تجلى نمايد.(470)
مراسم عشاء ربانى
((عشاء ربانى )) يكى از مراسم اعتقادى مسيحيان است . اساس اين رسم رابه عيسى نسبتمى دهند. در انجيل ((مرقس )) آمده است كه :
((در آن وقت كه عيسى با شاگردانش مشغول غذا خوردن بودند، او قرص ‍ نانى راگرفتو بركت داد. آنگاه آن را پاره پاره كرد، به آنها داد و گفت : بگيريد و بخوريد؛ اين بدنمن است . پس جام شراب را گرفته و شكر كرد و به آنها داد. آنان همگى از آن نوشيدند.آنگاه گفت : اين همان خون من است كه براى عهد جديد به خاطر جمعيت فراوانى ، ريختهشود)).(471)
عشاء ربانى همان شركت افراد در گوشت يا خون شيئى مقدس است كهقبل از مسيحيت در اروپا ميان بت پرستان رواج داشت .
احترام و تقديس نان و شراب كه فرقه پروتستان آن را عشاء ربانى مى گويند، در دينموسى سابقه دارد و آن مراسم روز عيد فصح يا فطير است كه به شكرانه نجات بنىاسرائيل از مصر قربانى مى كنند. عيسى نيز چنين داستانى دارد كه در بالا ذكر شد. اينرسم برجسته ترين مراسم مسيحيان مى باشد و به ياد تجديد پيمان با عيسى گرامىداشته مى شود. در انجيل يوحنا آمده است كه : ((هر كس به من ايمان آورد، حيات جاودانىيابد، من نان حيات او هستم . اين نانى است كه از آسمان آمده تا هر كس بخوردنميرد...)).(472)
برخى معتقدند كه اين مراسم از آئين مهرپرستى ايرانيان باستان گرفته شده است .گويا هم اكنون در ميان قبائل بدوى استراليا و ديگر بوميان اين رسم درشكل توتمى آن ادامه دارد. آنان نيز در جشنهاى مذهبى ساليانه خود براى يك بار ازگوشت و خون قربانى مى خورند و مى نوشند، تااتصال با روح مقدس توتم خود يابند.(473)
مراسم عشاء ربانى در حال حاضر چنين است كه : بشقابهاى تكه فطير و پياله هاى آبانگور را در سر سفره قرار مى دهند. كشيش دعاى مقدس را مى خواند و سپس آنها را ميانحاضران تقسيم مى كند. مؤ من مسيحى بايد نزد كشيشان به گناهان خود اعتراف كند ومراسم ويژه اى را انجام دهد.(474)
عقايد
1- عيسى پسر خدا
در آئين تحريف شده مسيح باور عامه بر اين است كه : خداى پدر، خداى قادر و توانااستكه آفريدگار آسمان و زمين و موجودات است . خداى پسر يعنى ((عيسى )) دردست راست((پدر)) و در بين اين پدر و پسر، روح القدس قرار دارد. يعنى :((اب + ابن + روحالقدس تثليث )).
خداى پسر از آسمان به زمين آمد تا انسان را نجات دهد و خود را قربانى اين كار كرد.روح القدس در اعتقادات يهوديان نفحه اى از ((يهوه )) بود. مسيحيان اين اعتقاد ازيهوديان به ارث برده اند. در باور آن روح القدس ‍ گروهى از انسانهاى برگزيده رارهبرى مى كند. برخى اعتقاد داشتند كه روح القدس ساخته خداى پدر و پسر است . اينباور كار را به اختلاف بين مسيحيان كشاند.(475)
طبق تصويب شوراى واتيكان هر كس غير از اين فكر كند كافر است . هر چند در اين بابعقايد مختلفى وجود دارد:(476) از ديدگاه يهوديان باستان : عيسى پيامبر و منجىيهوديان است .
فرقه مارسيون عيسى را خدائى مى داند كه از آسمان براى نجات انسان به زمين آمده است.
رواقيون عيسى را فعل خدا مى دانند يعنى همان : كلمة الله . سن ژوستين مى گويد:فعل از ذات پدر صادر مى گردد كه عين ذات او است و مانند پدر ازلى است . در كنار پدرو پسر، روح القدس قرار دارد. روح القدس روح و دم خدا است و موجود بزرگى بهصورت انسان است . او است كه اشياء را در آب به حركت در مى آورد، و زمين را پس ازطوفان نوح خشك كرده است .(477)
برخى مسيحيان معتقدند كه روح القدس لقب فعل است و در قرن چهارم ميلادى به صورتشخص شناخته شده اى درآمد. ولى با وجود اين هم ذات با پسر گرديد، پدر نه مخلوقاست و نه زائيده شده است ، پسر از خدا زائيده شده است ، و روح القدس از پدر و پسرحاصل گرديده است .
پدر و پسر و روح القدس سه شخصيت در يك وجود مجرد است كه در ازليت متساوى وبرابراند و تشكيل تثليث دين عيسى را مى دهند.(478)
در انجيل لوقا آمده است :
شمعون مرد صالح و پرهيزكارى بود كه در اورشليم زندگى مى كرد. روح القدس بروى نازل گرديد و بشارت داد كه تا حضور عيسى خداوند را نبينى نخواهى مرد. و بهراهنمائى روح القدس ، خدا به هيكل درآمد و چون والدينش آن كودك را آوردند تا مراسممذهبى را انجام دهند، او را شمعون مشاهده مى كنند.(479)
عقايد تثليث در هندوستان سابقه چندين هزار ساله دارد، مردم آن سامان به عبادت خدايانسه گانه يا اقانيم ثلاثه مشغول بوده اند. تثليث مسيحيت ريشه هاى هندى - يونانى نيزدارد. يك محقق غربى مى گويد: همان گونه كه هنود خدايان سه گانه دارند و بودائياننيز خدائى سه گانه يا سه چهره دارند، عيسويان نيز چنين باورى يافته اند. در عقايدبودائى ((بودا)) خداست و انان براى بودا اقانيم ثلاثهقائل اند: بودى + جنيت + جيفا؛ يعنى : پدر + پسر + روح .
عقايد عامه مردم چين و ژاپن مبتنى بر ((تثليث )) بودائى است . در عقايد بدويان مصرنيز ((تثليث )) ديده مى شود. مصريان باستان به ((لاهوت الكلمه )) معتقد بوده اند.كلمه پديده اى است كه از خداوند بوجود آمده است .اصل كلمه خدا است . اين عقايد سالها پيش از ميلاد مسيح در ميان مصريان رواجكامل داشته است و بدون شك تثليث مسيحى يادگار بدويت باستان است . برخى مناطقديگر باستان عقايد تثليث گونه اى داشته اند: روميان نيز چنين عقايدى داشته اند، مردمجزاير اسكانديناوى به تثليث باور داشته اند. افسانه ((كريشنا)) در هند مساوى استبا افسانه ولادت عيسى در اصطبل . در عقايد اساطيرى هند ((كريشنا)) درآغل گوسفندان متولد مى شود.(480)
در اناجيل عقايد تثليث مختلف است . فقط در انجيل يوحنا سخن از تثليث است .((ويل دورانت )) علت اين اختلاف را ناشى از تاءثير پذيرى ((يوحنا)) از افكارفلسفى يونان مى داند. فلاسفه رواقى يونان بر اين باور بودند كه چون خداوندخواست مخلوقات را پديد آورد، موجودى روحانى شبيه خودش يعنى((عقل اول )) را آفريد و عقل موجودات را خلق كرد. پيروان يوحنا ((كلمه )) راعقل اول دانسته اند كه در پيكر عيسى آشكار شد و همان ((كلمه )) جهان را پديد آورده است. در تلقى بدويان و عقايد بدوى خداوند مانند انسان داراى جسم و خصوصيات مادى بود.عقايد تجسيد مسيحيت از اينجا ناشى است . آنان يك نتيجه اخلاقى گرفتند و لذا گفتند كهخدا در جسد عيسى ظاهر شده و خود را فدا كرد تا همه گناهان انسان را پاك كند.
جان ناس در اين رابطه مى گويد: ((ايمان استوار به تجسم خداوند، عقيده حيات درشخصى عيسى كه به عصر و زمان حاضر به وسيله مقدسان سبعه و ديگر عباداتمنتقل شده و به ما رسيده است و انجام مناسك دينى در كليسا از روى خلوص نيت .)) ايناصل عام و قاعده كليه اى است كه يحياى دمشقى وضع كرد و صفت خاص كليساهاىارتودوكس است . در نظر يحياى دمشقى ، مؤ سسات كليسا اهميت خاصى دارد؛ يعنى عبادتگاهها محسوس حيات و لطف الهى است كه در روى زمين جلوه گر شده اند.(481)
شهرستانى مولف ملل و نحل مى گويد: چون عيسى به آسمان رفت ، حواريون و ديگراندربارها و اختلاف كردند: يك دسته مى گفتند عيسى فرو آمده و تجسيد كلمه شده است .دسته ديگر مى گفتند: به آسمان رفته و به فرشتگان پيوسته است و موجد كلمه شدهاست .
دسته اول معتقدند كه : حلول عيسى در جسد مانند پرتو نور بر جسم شفاف است . برخىگويند: در جسد جا گرفت مانند نقش مهر در موم . گروهى گويند: در جسم آشكار شد مانندظهور روحانى به جسمانى . بعضى گويند: لاهوت در ناسوت متدرج شد. عده اى گويند:كلمه با جسد ممزوج شد چون شير با آب و...(482)
2- اعتقاد به وجود فرشتگان و شيطان
در تعاليم عيسى و متون اناجيل و كتب رسولان سخن از وجود فرشتگان و شيطان و ارواحآمده است . در انجيل ((مرقس )) مى خوانيم كه : ((... آنگاه پسر انسان را مى بينيد كه باجلال عظيم بر ابرها مى آيد و در آن وقت فرشتگان خود را از جهات اربعه از انتهاى زمينتا به اقصاى فلك فراهم خواهد آورد)).(483) و درانجيل متى آمده است : ((... او را به نام ابليس ‍ معرفى كرده است )).(484) درانجيل لوقا آمده است : ((شيطان مى خواهد انسانها را مانند گندمغربال كنند)).(485) در انجيل مرقس آمده است : ((مردى فرزند مصروع خود را پيشحضرت عيسى آورد كه او را شفا دهد... عيسى نهيب زد و گفتم اى روح از بدن او بيرون آى)).(486) همين مطلب در انجيل متى نيز آمده است .(487) همين مطلب درانجيل متى نيز آمده است .(488)
3- بهشت و جهنم
در رابطه با حيات جاودانى مؤ منان در جهان آخرت دراناجيل : متى 19/17-29 + لوقا 18/35 + يوحنا 4/14 + 10/22 + 12/25 + 16/4-47+ 17/2 مطالبى آمده است . در تمام اين آيات ، خداوند وعده حيات جاودانى در بهشت را بهمؤ منان داده است . در رابطه با عذاب و عقاب بدكاران درانجيل متى 25/26 + رساله 2/1/9 سخن رفته است .
در رساله به روميان 2/2 آمده است كه : ((به هر كس بر حسب اعمالش جزا خواهد داد: امابه آنان كه با صبر در اعمال نيكو، طالب جلال و اكرام و بقايند، حيات جاودانى را، و امابه اهل تعصب كه اطاعت راستى نمى كنند، بلكه مطيع ناراستى مى باشند، خشم و غضببر هر نفس بشرى كه مرتكب بدى شود)).(489)
در انجيل متى آمده است : ((جهنم مكانى است كه در آنجا گريه و فشار دندان خواهدبود.))(490)
در مكاشفات آمده است : ((جهنم چون درياچه اى افروخته از آتش و كبريت است كه ساكنين آنتا به ابد عذاب خواهند كشيد)).(491)
در انجيل مرقس آمده است : ((آتش جهنم خاموشى ناپذير است .))(492) در متى آمده است :((مردم خطاكار در جهنم سرنگون شوند)).(493)
((پطرس از قول ((عيسى )) مى گويد: ((براى نجات از جهنم اگر دست يا پايت ياچشمت تو را بلغزاند، آن را قطع كن و قلع نما، زيرا بهتر از اين است كه با جسم و اعضاءسالم وارد جهنم گردى ، در آتشى كه خاموشى نپذيرد)).(494)
در انجيل غير از ((ملكوت )) و نام ((جهنم ))، كلمه قيامت و روز رستاخيز و زنده شدنمردگان و بيرون آمدن از قبور نيز ديده مى شود: ((نيكوكاران از قبور خود بر مىخيزند)).(495)
در اناجيل سخن از بازگشت عيسى از آسمان در آخر الزمان است . و اين هنگامى است كه جهانرا فساد گرفته باشد. در انجيل متى آمده است : ((... همه امتها در حضور او گرد آيند وآنها را از همديگر جدا مى كند آن گونه كه شبان ميش ها را از بزها جدا مىكند...))(496) در انجيل لوقا آغاز قيامت و پايان جهان چنين آمده است : ((در آن روزهاخورشيد تاريك گردد و قمر نور خود را باز گيرد و ستارگان آسمان فرو ريزند))(497)
4- گناه نخستين آدم و قربانى شدن عيسى
عيسويان بر اين باورند كه چون آدم در بهشت از درخت ممنوعه خورد، مرتكب گناه گرديد واز جنت بيرون شد. اين گناه پدر، دامن تمام فرزندان او را گرفته است .
و اگر خداوند مى خواست تمام فرزندان آدم را به خاطر اين گناه به عذاب گرفتار كند،با رحمت و مهربانى او سازش نداشت .
جان ناس مى گويد: ((گناه اوليه )) در آئين عيسى مفهوم ويژه اى دارد: بار اين گناه بردوش بشريت سنگينى مى كند و حضرت عيسى آن را به دوش ‍ خواهد گرفت . آدم گناه كردو از بهشت بيرون رانده شد، فرزندانش ‍ سرنوشت تيره اى يافتند، تا كه مسيح ظهوركرد و با خون خود آن گناه ازلى را از دامان انسانيت پاك نمود. اين موضوع يكى از مبانىدين عيسى است .))(498)
مساءله فدا در آئين عيسى سالها بعد از مسيح پيدا شد.
گويا متكبر اين مساءله پولس معروف باشد. مؤ لفان مسيحى تصريح دارند كه اينمساءله سالها بعد از عيسى در آئين مسيحيت پيدا شده است .(499) اين مساءله بعدها مبناىخريد و فروش گناهان در دستگاه روحانيت مسيح گرديد. اعلاميه رسمى كليسا در اين بارهكه در قرن شانزدهم ميلادى صادر شد، چنين است :
((عيسى با خون خود كه بر روى صليب ريخته شد، ما را با خداى آشتى داده وباقربانى كردن خود خشم خداوند را عليه بشر گناهكار، تسكين بخشيده است )). اينموضوع مورد قبول كليه مسيحيان نيست . يكى از كشيشان معروف مسيحى قرن پنجم ميلادىگناه اوليه را منكر شد و به آزادى و اراده انسانقائل گرديد؛ گناه فردى به ديگران سرايت نمى كند. كليسا اين عقيده را محكومكرد.(500)
خريد گناهان
در سال 1354 شمسى در سفرى به ((ايتاليا)) و توقفى سه روزه در ((رم )) بهكليساى ((سنت پطرز)) رفتم . بناى با شكوه كليسا كه يادگار قرنهاى گذشته بود،اعجاب انگيز مى نمود. در داخل كليسا وضعى را مشاهده نمودم كه مبين خريد گناهان از سوىمقامات روحانى كليسا بود.
كليسا به موزه اى شبيه بود؛ اجساد پاپ هاى متوفاى گذشته تاريخ مسيحيت در تابوتهاى زريت . اجساد پاپ ها را موميائى كرده بودند و كليه تزئينات و تشريفات دورانشانرامعمول داشته بودند، جواهر و اشياء گرانبها بر آنان آويخته بود. گوشه اى ديگر ازكليسا به ((كاباره )) شبيه بود، و گوشه اى ديگر به يك ((گالرى )) از انواع واقسام تابلوها و... در تالار اصلى كليسا مؤ منان در برابر كشيشهاى گوناگون زانوزده و اعتراف مى كردند. در گوشه اى كيوسك هاى ويژه گناهان قرار داشت : درمقابل هر كيوسكى يك كشيش ‍ بهشت فروش در انتظار مشترى بود. در اين موقع پير مردىبه همراه همسر پيرش با عجله و شتاب به سوى كيوسك رفتند: گناهكاران در دو طرفكشيش قرار گرفتند. براى اين كه شرم و حيا مانع اعتراف به گناهان نشود، پرده اىآويخته شد و اعتراف شروع شد، اما بسيار آهسته كه ديگران نشوند. اندكى بعد، پيرمردو همسرش خوشحال و خندان خارج شدند. آنان ورقه ورود به بهشت را در دست داشتند و خودرا جزء همسايگان عيسى و مريم در بهشت مى دانستند. پيدا بود كه عاقبت كارشان در اينجهان به خوبى پايان يافته است !!(501)
اناجيل
معرفى اناجيل ، رسائل و كتب مسيحيان
بدون شك از ديدگاه اعتقاد ما مسلمانان و بنا به نص قرآن كريم در معرفىانجيل و تورات ، امروزه هيچ كدام از دو كتاب مقدس آسمانى بطوركامل و به گونه اوليه يعنى عارى از تحريف و تغيير وتاءويل وجود ندارد.
آنچه امروز به نام تورات و انجيا در دست است ، ساخته و پرداخته و احبار و رهبان ويهوديت و مسيحيت است . اين اناجيل موجود در واقع نوشته هائى است كه در طى ادوار مختلفگذشته بدست افرادى نوشته شده است . در قرن چهارم ميلادى امپراطورى روم كه دينعيسى را پذيرفت ، از ميان يكصد و شصت انجيل و رساله و كتب تاريخ كه در ميان مسيحيانرواج داشت ، فقط بيست و هفت كتاب و رساله را انتخاب كرد كه به نام ((عهد جديد)) دربرابر ((عهد عتيق )) قرار گرفت . در سال 1046 ميلادى انجمن مسيحيان كاتوليك هرگونه شك ترديد در آسمانى بودن اين كتب را تحريم كرد.
اينك معرفى هر يا از اين اناجيل ، رسائل و كتب :
1- انجيل متى .
2- انجيل مرقس .
3- انجيل لوقا.
4- انجيل يوحنا.
5- اعمال حواريون .
6- نامه پولس به روميان .
7- نامه اول پولس به كرنتيان .
8- نامه دوم پولس به كرنتيان .
9- نامه پولس به گلتيان .
10- نامه پولس به افسيان .
11- نامه پولس به فيليپيان .
12- نامه پولس به كلسيان .
13- نامه پولس به تساليان .
14- نامه دوم پولس به تساليان .
15- نامه پواس به تيموسيان .
16- نامه دوم پولس به تيموسيان .
17- نامه پولس به تيتوس .
18- نامه پولس به فيليان .
19- نامه پولس به عبرانيان .
20- نامه عام يعقوب حوارى .
21- نامه عام اول پطرس حوارى .
22- نامه عام دوم پطرس حوارى .
23- نامه اول يوحناى حوارى .
24- نامه عام دوم يوحناى حوارى .
25- نامه سوم يوحناى حوارى .
26- نامه عام يهوداى حوارى .
27- مكاشفات يوحناى حوارى .(502)
در ميان مسيحيان آنچه بيشتر شهرت دارد همانانجيل اربعه است . فيليسين شاله مى گويد: كتاب مقدس مسيحيانشامل كتب عهد قديم و جديد است . كتاب عهد جديد به زبان ((يونانى )) معمولى نوشتهشده است و داراى عبارات و كلمات ((آرامى )) است .
از نسخ خطى عهد جديد كه فعلا در دست است ، قديمى ترين آن مربوط است به قرنچهارم ميلادى كه در واتيكان نگهدارى مى شود. قديمى ترين ترجمه عهد جديد مربوطاست به پايان قرن دوم ميلادى كه به زبان آرامى در سوريه است . دو ترجمه قبطىمربوط به قرن سوم و چهارم است و يك ترجمه ديگر در حدودسال چهارصد ميلادى پايان يافته است .(503) فليسين شاله اين كتب را ساخته وپرداخته افراد عادى مى داند و الهى بودن آنها را انكار مى كند. او مى گويد كه محققان ازجمله ارنست رنان درباره عهد جديد تحقيق كرده و آسمانى بودن آن را انكار ورد نموده اند.او مى گويد بايد دانست كه بيش از شصت انجيل موجود است كه از آنها فقط چهارانجيل مورد قبول كليسا مى باشد و اين چهار انجيل عبارتند از:
1- متى . 2- مرقس . 3- لوقا. 4- يوحنا.
و چرا چهارتا؟ مى گويد: زيرا عدد چهار داراى رمز عرفانى است .(504)
ابوالفدا مى گويد: انجيل كتابى است متضمن حالات عيسى از ولادت تا وفات كه به دستچهار نفر از حواريون او نوشته شده است :
1- ((متى )) كه به زبان ((عبرانى )) در ((فلسطين )) نوشته شد.
2- ((مرقس )) كه در ((روم )) به زبان ((رومى )) نوشته شد.
3- ((لوقا)) در ((اسكندريه )) به زبان ((يونانى )) نوشته شد.
4- ((يوحنا)) در ((افس )) به زبان ((يونانى )) نوشته شد.(505)
از ميان اين چهار انجيل ، از همه مهمتر همان انجيل متى است كه ازاناجيل عمده بشمار مى رود و همه عيسويان بر صحت آن متفق اند.(506)
انجيل برنابا يكى ديگر از كتب عيسويان است كه عده اى در صحت آن ترديد دارند.انجيل برنابا در فصل پانزدهم مى گويد: ((عيسى آب را شراب كرد. و اين معجزه باعثشد كه گروهى او را نبى مرسل بدانند)).(507)
ابوريحان بيرونى مى گويد: ((نسخه هاى انجيل هم مانند تورات داراى اختلاف است . ازانجيل چهار نسخه در يك جلد گرد آمده است ...))(508)
كتاب مقدس از 66 كتاب تشكيل شده در دو قسمت : عهد عتيق و عهد جديد؛ عهد قديمشامل 39 كتاب و عهد جديد شامل 27 كتاب است .
كتاب مقدس شامل هزار و يكصد و هشتاد و نه باب و بيش از سى و يك هزار آيه است . مياننخستين و آخرين مؤ لف اين كتابها هزار و پانصدسال فاصله بوده است . نويسندگان كتاب عبارت بودند از: پادشاهان ، وزيران ، طبيبان، واعظان ، ماهيگيران ، چوپانان ، و... عهد عتيق به دست سى نفر و عهد جديد توسط هشترسول نوشته شده است .(509)
عقيده اكثر بر اين است كه انجيل مرقس بر ديگراناجيل مقدم است . برخى محققان مسيحى انجيل مرقيون را بر سايرين مقدم مى دانند. اينانجيل احتمالا در سال 134 ميلادى در يونان تاءليف شده است و پس از دو يا سهسال بعد انجيل مرقس نوشته شده است و در روم انتشار يافته . ولى چون مؤ لف مرقسيهوه و پدر را يكى مى داند، آن را بر انجيل مرقيون مقدم نموده اند.((انجيل يوحنا)) در حدود سال 140 ميلادى نوشته شده . در اينانجيل ((يهوه )) در ((پدر)) حلول كرده است . در حدودسال 150 ميلادى ((انجيل لوقا)) تاءليف شد. كتاب((اعمال رسولان )) مورد اختلاف است . برخى آن را از تاءليفات يكى از پيروان اوليهعيسى مى دانند محققان اروپائى مؤ لف اعمال رسولان را يك نفر نمى دانند. و نيز انتسابرسائلى كه از طرف كليسا به ((يعقوب )) و ((پطرس )) و يهودا و يوحنا نسبت دادهشده ، مورد قبول پژوهندگان قرار نگرفته است .(510)
معرفى اناجيل اربعه :
1- انجيل مرقس ؛
قديمى ترين و كوتاهترين انجيل است در شانزده باب . بهاحتمال قوى در حدود سالهاى 65-70 ميلادى در انطاكيه شام نگاشته شده است .
در اين انجيل ، حوادث زمان جوانى عيسى از هنگام تعميد او نوشته شده است . در اينانجيل آمده است كه حضرت عيسى پسر انسان است و در موقع تعميد به فرزندى خداوندبرگزيده شده است . او مسيح حقيقى مى باشد. مرقس در حدودسال 75 ميلادى كشته شد. مادر مرقس كه مريم نام داشت ، در اورشليم مى زيست .(511)
2- انجيل متى ؛
اين انجيل از روى دو انجيل مرقيون و مرقس در انطاكيه نوشته شده ومشتمل بر 27 باب است . در اين انجيل درباره عيسى آمده است كه : عيسى همان ((مسيح ))است كه رسولان يهود از آمدنش خبر داده اند. مرگ متى درسال 79 ميلادى در حبشه بوده است . ((متى ))انجيل خود را به زبان آرامى نوشت . اگر چه امروزه از نسخه آرامى آن چيزى در دست نيست، اما ترجمه يونانى آن موجود مى باشد.(512)
3- انجيل لوقا؛
لوقا مردى طبيب بود و در يونان به كار مشغول بود. او با ((پولس )) دوست بود.انجيل او مشتمل بر 24 باب است . در آن از حلول خداوند در پيكر ((عيسى )) و دوشيزگى((مريم عذرا)) و تولد خارق العاده ((عيسى )) سخن رفته است .
((لوقا)) انجيل خود را به زبان يونانى براى قوم يهود نوشت . اين سهانجيل بين سالهاى 60 تا 75 ميلادى نگاشته شده است .(513)
4- انجيل يوحنا؛
اين انجيل در بردارنده وقايع مهمى است كه دراناجيل ثلاثه ديده نمى شود و مشتمل بر 21 باب است .
اين انجيل در سالخوردگى يوحنا و در شهر ((افس )) در آسياى صغير نوشته شده است .در اين انجيل تاءكيد بر الوهيت عيسى شده و او را كلمه و فرزند پدر دانسته است . وتاءكيد مى كند كه عيسى نه از خون و نه از مردم بلكه از خدا متولد شده است . تاءليفاين انجيل را در حدود سال 140 ميلادى گفته اند.(514)
تاتيان نويسنده سريانى از مردم بين النهرين در حدودسال 170 ميلادى اين چهار انجيل را با اختلاف رواياتش روى هم گذارده و يكانجيل جامعى به نام دياتسرون )) يا ((توافق الالحان )) نوشت . اينانجيل تا دو قرن در كليساهاى سريانى تنها كتاب مقدس بود، تا اين كه تئودور اسقفانطاكيه دستور داد همه نسخه هاى آن را بسوزانند.اناجيل اربعه تاكنون به هشت صد لهجه و زبان ترجمه شده است .(515)
5- انجيل برنابا؛
برنابا يكى از حواريون مورد اعتماد عيسى بوده است . اعتبار او در ميان ديگر حواريون وپيروان عيسى در حدى بود كه به توصيه و تاءئيد او پولس ‍ معروف (كه ذكرشگذشت ) را در جمع خود پذيرفتند. متون موجود اينانجيل هماهنگى هاى زيادى با روايات اسلامى و از جمله با قرآن دارد. در اينانجيل دين عيسى مقدمه اى بر دين اسلام معرفى شده و صريحا در آن سخن از نام پيامبراسلام به ميان آمده است . و اين امر باعث شده كه كليساى رسمى مسيحيت آن را تحريم وممنوع اعلام نمايد. اين انجيل قرنها ناپديد بود و در قرن شانزدهم ميلادى اسقف((فرامرنيو))، يك نسخه از آن را كه به زبان رومى بود، از كتابخانه ((پاپاسكوتيس پنجم )) بدست آورد. با مطالعه اينانجيل بود كه او به اسلام گرويد.
در اوائل قرن 18 ميلادى نسخه اسپانيولى بهانجيل بدست آمد كه توسط دكتر منكهوس به زبان انگليسى ترجمه شد. اينانجيل به زبان فارسى و عربى ترجمه شده است . در اينانجيل سخن از ظهور اسلام و پيامبر اين دين و نفى تحريفاتى كه درباره عيسىمعمول شده ، رفته است . اين انجيل مى گويد كه عيسى كشته نشده و كسى كه مصلوبگرديد، همان يهوداى اسخريوطى بود و نه حضرت عيسى . اينانجيل نزديكترين متن موجود به تعاليم عيسى (على نبينا و عليه السلام ) مى باشد. دراين انجيل از خرافات و افسانه ها و دكان گناه خريدن و بهشت فروختن پدران روحانىخبرى نيست .(516)
نام اصلى ((برنابا)) ((يوسف )) يا ((يوسى )) بوده است و شاگردان عيسى وى رابرنابا مى گفتند؛ يعنى فرزند وعظ و تبشير. او از سبط لاوى و از اهالى قبرس بودهاست . شغل او كشاورزى بوده كه تمام املاك خود را فروخته و به شاگردان عيسى تقديمداشته است . رسولان ، برنابا را به انطاكيه براى ارشاد و هداى مردمفرستادند.(517)
جلاسيوس پاپ كه در سال 492 ميلادى به رياست روحانى كليسا جلوس ‍ كرد، دستور دادكه تعدادى از كتابهاى عهد جديد بكلى از ميان برداشته شود؛ از جمله اين كتبانجيل برنابا بود. تا قبل از تجزيه و انشعاب در مسيحيت يعنى عصر پروتستان ها،اناجيل و كتب مذهبى مسيحيت فقط در انحصار روحانيون بود و عامه مردم از آنها بى اطلاعبودند. از آن پس اين انجيل به فراموشى سپرده شد.
در سال 1813 ميلادى يكى از علماء فرقه پروتستان در كتاب خود از اينانجيل ياد كرد. يكى از مترجمان انگليسى قرآن در مقدمه خود بر ترجمه از اينانجيل نيز ياد كرده است .
نسخه اسپانيولى اين انجيل در 420 صفحه مى باشد. ترجمه انگليسى آن از روى هميننسخه صورت گرفته است و ترجمه عربى آن از روى ترجمه انگليسى صورتگرفته و در مصر چاپ شده است .(518)
اناجيل غير رسمى ديگرى در دست است :
1- انجيل ديگرى از ((متى )) كه شرح حال مريم و عيسى است و درسال 1832 ميلادى در پاريس چاپ شد.
2- انجيل نيكوديم كه در قرن 16 ميلادى در اروپا چاپ شد.
3- انجيل صفوله منسوب به پطرس قديس به زبان يونانى تاءليف شده است .
4- انجيل مارسيون ، كه مارسيون رومى در نيمهاول قرن دوم ميلادى نوشته است و در آن زمان رواج داشته است ، كه اكنوناصل آن نيست و برخى مطالب آن در كتب مسيحيان آمده است . عقايد مارسيون موردقبول كليه مسيحيان نبود.
5- انجيل توماس كه در قرن شانزدهم ميلادى در آلمان چاپ شد.(519)
انجيل در قرآن كريم
قرآن كريم كتاب مقدس آسمانى اسلام در بيان گذشته اديان آسمانى سلف از جمله آئينآسمانى عيسى ، ضمن معرفى شخص عيسى از ولادت تا عروج به نفى كليه اتهامات وتحريفاتى كه روحانيت مسيح در حق آن حضرت روا داشته اند، از كتاب آسمانى اوانجيل ياد كرده است . قرآن كريم ، انجيل عيسى را آسمانى و الهى معرفى كرده كه براىهدايت مردم نازل شده است .
در بسيارى موارد تورات و انجيل ، در قرآن در كنار هم آمده اند و تصريح مى شود كه درتورات و انجيل ، بشارت ظهور اسلام و پيامبر آن داده شده است . آيات 3 و 48 و 65 سورهآل عمران ، 46 و 66 سوره مائده ، 157 سوره اعراف و 111 سوره توبه ، نمونه هائىاز يادآوريهاى صريح قرآن از انجيل مى باشند.
اختلاف در اناجيل اربعه
محققان بر اين عقيده اند كه بين اناجيل متى و مرقس لوقا باانجيل يوحنا اختلاف بسيارى است . اما بين آن سهانجيل ياد شده نزديكيها و هماهنگيهاى بسيارى وجود دارد و لذا آن سهانجيل را انجيل جامع ناميده اند.
در اناجيل جامع دوره تبليغ عيسى فقط يك سال است . ولى درانجيل يوحنا سه سال آمده است .
در اناجيل جامع اقدامات عيسى در شهر جليل (ايالت قديمى فلسطين ) گسترش مى يابد،در صورتى كه در انجيل يوحنا، اقدامات عيسى در يهوديه بوده است . ولادت معجزه آساىعيسى در انجيل مرقس وجود ندارد و تبار عيسى را به داود مى رساند، در صورتى كه درانجيل متى 1/16 و انجيل لوقا 3/28-23 چنين نيست . اختلاف در تاريخ ولادت عيسى نيز دراين دو انجيل مشهود است . اختلاف در رسالت عيسى نيز مشهود است . همين اختلافات نشان مىدهد كه اناجيل موجود ساخته قلم و فكر بشرى است . سلسله نسب عيسى درانجيل متى از ابراهيم به يوسف نجار مى رسد. و اين تعارض آشكار با ديگراناجيل است كه عيسى را فرزند مريم باكره مى دانند.انجيل لوقا سلسله نسب عيسى را از نسل هارون مى دانند. اختلاف در نسب ، ولادت ، مكان ولادت، رسالت ، مدت رسالت ، سرنوشت نهائى عيسى و... در كليهاناجيل مشخص است .(520)
انجيل برنابا نيز با ديگر اناجيل اربعه اختلاف اساسى دارد. علاوه بر مواردى كه ذكرشد، در موضوعات زير نيز اختلاف اساسى دارد:
1- الوهيت عيسى و پسر خدا بودن او را انكار كرده است .
2- ابراهيم خليل ، اسماعيل را به قصد قربانى به مذبح آورد نه اسحاق را.
3- ((مسيح موعود))، يشوع يا عيسى نيست ، بلكه ((احمد قرآن يا ((محمد ص )) است كهدر ديگر اناجيل ((فارقليط)) آمده است .
4- عيسى مصلوب و مقتول نشد، مقتول و مصلوب يهوداى اسخريوطى بود.(521)
تحريفات در اناجيل
در انجيل يوحنا آمده است كه : ((در شهر قاناىجليل عروسى برقرار بود، عيسى در آن جشن شركت كرده بود، شاگردان خود را نيز بههمراه داشت . چون شراب عروسى تمام شد، مادر عيسى به او گفت : مجلس شراب ندارد.عيسى به مادرش گفت : اى زن مرا با تو چه كار است ، ساعت من هنوز نرسيده است . مادرشمريم به نوكران گفت : هر چه دستور داد انجام دهيد. در آنجا شش قدح سنگى بر حسبتطهير يهود قرار داده بودند كه هر كدام گنجايش دو يا سهكيل داشت . عيسى به آنان گفت : قدح ها را از آب پر كنيد. آنان قدح ها را لبريز كردند.سپس به آنان گفت : الان برداريد و نزد رئيس مجلس ببريد. رئيس مجلس آن آب را كهشراب شده بود بچشد و ندانست كه از كجا آمده است . فقط مى دانست كه نوكران آب را ازچاه كشيده اند...)).(522) و مى دانيم كه انبياء الهى براى مبارزه با فساد و تباهى وعوامل آن آمده اند، حال آن كه در اين انجيل ، عيسى ، شراب مى سازد!!
در ((انجيل يوحنا)) آمده است كه ((عيسى )) از اجراء احكام الهى خوددارى كرد: ((عيسى درجمع شاگردانش نشسته بود، در اين موقع گروهى ، زنى را كه مرتكب گناه شده بودآوردند. در تورات حكم آن گناه رجم بود. عيسى به آنان گفت : هر كس از شما گناهكارنيست ، حكم را اجرا كند. گناهكاران همه رفتند، عيسى ماند و آن زن . عيسى به آن زن گفت ،كسى عليه تو فتوائى ندارد؟ زن گفت : نه .
عيسى گفت : بنابراين من هم بر تو فتوائى ندارم ، برو و ديگر مرتكب گناهمشو)).(523) در صورتى كه اناجيل ديگر مدعى اند كه عيسى گفته است : ((آمده ام تااحكام تورات را در ميان مردم زنده كنم . گمان نكنيد كه آمده ام تا تورات و صحف انبياء رااز ميان بردارم و يا از كار اندازم و باطل سازم ، بلكه آمده ام تا آنها را در جامعه رواج دهم...))(524)
نقش كليسا در مسيحيت
كليسا در ادوار مختلف تاريخ
كليسا در قرن اول ميلادى عبارت از انجمنى بسيار ساده بوده كه گروهى از مسيحيان در آناز رجعت عيسى با يكديگر گفتگو مى كردند. در همين انجمن بهاحوال فقرا و يتيمان نيز رسيدگى مى شد. اين انجمن رنگ سياسى - حكومتى نداشت .
با گذشت زمان و رسميت يافتن آئين عيسى در دربار امپراطور روم ، روحانيت مسيحىشكل گرفت كليسا را به عنوان پايگاه اجتماعى اقتصادى خود بنيان گذارد.
در ادوار اوليه مسيحى در مراكز مسيحى نشين چنين انجمنهائى براى اجتماع مؤ منان فراهمشد.
در سال 160 ميلادى در روم و يونان و.. كليساهائى ساخته شد. به كليساىاول روم كه تحت رياست عاليه قرار داشت ، عنوان كاتوليك داده شد. كليساى روم معبدجامع مسيحيان قرار گرفت و مركزيت يافت . اختلاف فرقه اى در مسيحيت باعث شد تا همهمسيحيان جهان اين كليسا را برسميت نشناسند.
كليساى كاتوليك خود را تنها نماينده رسمى مسيحيت در جهان معرفى مى كرد و مى كند.بر اين اساس كليساهاى كاتوليك سراسر جهان وابسته به اين كليسا هستند. كليساىكاتوليك رسالت جهانى خود را ((خدمت و الفت و اتحاد)) اعلام كرد.(525)
كليسا در معناى يونانى آن عبارت از هيئت جامعه عيسويان است . اين معناى لفظى ناشى ازحقيقت معنوى اوليه انجمنهاى قرن اول مسيحى مى باشد. چيزى كه از آن پس به تدريجمعناى خود را از دست داد و به صورت دكان روحانيون مسيحى درآمد.
همان طور كه گفته شد، در حوزه هر يك از شهرها، كليسا مجمع كوچكى بود كه از سيستميونانى الهام گرفته بود؛ اين مجمع ها داراى دو نوع رئيس ‍ بود. رئيس تبليغات وارشاد افراد در امور اخلاقى و دينى و حل اختلافات داخلى ، اينمسئول را كشيش مى ناميدند. مسئول دوم كليسا در امور مالى و تقسيم هدايا و نذور و... درميان فقرا و مساكين مسئوليت داشت كه به وى ((دياكر)) گفته مى شد.
رياست كل با ((اسقف )) يا ((دوك )) كه امروز ((خليفه )) ناميده مى شود، بود.
به گفته محققان اساس دين مسيح در كليسا نهاده شد و كليسا يا اكليسا ازشكل ساده اوليه به يك سازمان عريض و طويل درآمد.(526)
روحانيت مسيح ؛
روحانيت پديده اى است كه در پى هر نهضت اصلاحى - دينى بوجود مى آيد. و دين عيسىاز اين روند تاريخى جدا نيست . روحانيون دين عيسى كه به تعبير قرآن رهبان نام دارند،در تحريف دردناك آئين توحيدى او سخت كوشيدند و آنچنان چهره اى از مسيح و دين اوساختند كه پشتوانه استعمار غرب در غارت شرق و وسيله تزوير و فريب وجهل و جور پدران روحانى گرديد.

next page

fehrest page

back page

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation