بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب تفسیر نور جلد 1, حجت الاسلام والمسلمین محسن قرائتى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
     NOOR1001 -
     NOOR1002 -
     NOOR1003 -
     NOOR1004 -
     NOOR1005 -
     NOOR1006 -
     NOOR1007 -
     NOOR1008 -
     NOOR1009 -
     NOOR1010 -
     NOOR1011 -
     NOOR1012 -
     NOOR1013 -
     NOOR1014 -
     NOOR1015 -
     NOOR1016 -
     NOOR1017 -
     NOOR1018 -
     NOOR1019 -
     NOOR1020 -
     NOOR1021 -
     NOOR1022 -
     NOOR1023 -
     NOOR1024 -
     NOOR1025 -
     NOOR1026 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

تفسير آيه : (156) الَّذِينَ إِذَ آ اءَصَبَتْهُمْ مُّصِيبَةٌ قَالُوَّاْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّآ إِلَيْهِ رَ جِعُونَ 
ترجمه آيه : 
(صابران ) كسانى هستند كه هرگاه مصيبتى به آنها رسد، مى گويند: ما از آنِ خدا هستيم و به سوى او باز مى گرديم .
نكته ها: 
O صابران ، به جاى خود باختگى وپناهندگى به ديگران ، تنها به خدا پناه مى برند. زيرا از ديد آنها، تمام جهان كلاس درس و ميدان آزمايش است كه بايد در آن رشد كنيم . دنيا جاى ماندن نيست ، خوابگاه و عشرتكده نيست و شدايد و سختى هاى آن نيز نشانه ى بى مهرى خداوند نيست . ناگوارى ها براى آن است كه زير پاى ما داغ شود تا تندتر و سريعتر حركت كنيم ، بنابراين در تلخى ها نيز شيرينى است . زيرا شكوفا شدن استعدادها وكاميابى از پاداش هاى الهى را بدنبال دارد.
O مصيبت هايى كه از طرف اوست ، تصرف مالك حقيقى و خداوند در مملوك خود است . اگر انسان بداند كه خداوند حكيم و رحيم است و او نيز بنده اى بوده كه قبلا هيچ نبوده ؛ (لم يك شيئا)(472) و حتّى بعد از مراحلى هم چيز قابل ذكرى نبوده است ؛ (لم يكن شيئا مذكورا)(473) خواهد پذيرفت كه من بايد در اختيار او باشم . او مرا از جماد به نبات ، و از نبات به حيوان و از مرتبه ى حيوانيّت به انسانيّت سوق داده و اين حوادث را براى رشد و ارتقاى من قرار داده است . همانگونه كه ما دانه ى گندم را زير فشار، آرد مى كنيم و بعد نيز در آتش تنور، تبديل به نان مى كنيم تا مراحل وجودى او را بالا بريم .
O شعار صابران (انّا لِلّه و انّا اليه راجعون ) است . در حديث مى خوانيم : هرگاه با مصيبتى مواجه شديد، جمله ى (انّا لِلّه و انّا اليه راجعون ) را بگوييد.(474) گفتن (انّا لِلّه ) و ياد خدا به هنگام ناگوارى ها، آثار فراوان دارد:
الف : انسان را از كلام كفر آميز و شكايت باز مى دارد.
ب : موجب تسليت و دلدارى و تلقين به انسان است .
ج : مانع وسوسه هاى شيطانى است .
د: اظهار عقايد حقّ است .
ه‍ : براى ديگران درس و الگو شدن است .
O مردم در برابر مشكلات و مصايب چند دسته اند:
الف : گروهى جيغ و داد مى كنند. (اذا مسّه الشّر جزوعاً)(475)
ب : گروهى بردبار و صبور هستند. (وبشّر الصابرين )
ج : گروهى علاوه بر صبر، شكرگزارند. (اللّهم لك الحَمد حَمد الشّاكرين لَك على مُصابهم )(476)
اين برخوردها، نشانه ى معرفت هر كس نسبت به فلسفه ى مصايب و سختى هاست . همانگونه كه كودك ، از خوردن پياز تند، بى تابى مى كند و نوجوان تحمّل مى كند، ولى بزرگسال پول مى دهد تا پياز خريده و بخورد.
پيام ها: 
1 ريشه ى صبر، ايمان به خداوند، معاد واميد به دريافت پاداش است . (الصّابرين الّذين ... قالوا انّا للّه و انّا اليه راجعون )
تفسير آيه : (157) اءُولََّئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَو تٌ مِّنْ رَّبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَاءُوْلََّئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ
ترجمه آيه : 
آنانند كه برايشان از طرف پروردگارشان ، درودها و رحمت هايى است و همانها هدايت يافتگانند.
نكته ها: 
O كلمه ((صلوات )) از واژه ى ((صلو)) به معنى ورود در نعمت ورحمت است ، بر خلاف واژه ى ((صلى )) كه به معناى ورود در قهر و غضب است . مانند: (تصلى نارا حامية )(477)
O خداوند بر مؤ منانى كه در مشكلات ، صبر و مقاومت كرده اند، خود درود و صلوات مى فرستد؛ (صلوات من ربهم ) ولى درباره مؤ منان مرفّه كه زكات اموالشان را مى پردازند، دستور مى دهد پيامبر صلّى اللّه عليه و آله درود بفرستد. (صلّ عليهم )(478)
پيام ها: 
1 خداوند، صابران را غرق در رحمت خاصّ خود مى كند. (عليهم صلوات )
2 تشويق صابران از طرف خداوند، به ما مى آموزد كه بايد ايثارگران و صابران و مجاهدان ، در جامعه از كرامت واحترام خاصّى برخوردار باشند. (عليهم صلوات من ربّهم ...)
3 تشويق ، از شئون ربوبيّت و لازمه تربيت است . (صلوات من ربهم )
4 هدايت صابران ، قطعى و مسلّم است . با آنكه در قرآن ، هدايت يافتن بسيارى از انسان ها، تنها يك آرزو است ؛ (لعّلهم يهتدون ) ولى در مورد صابران ، هدايت آنان قطعى تلقّى شده است . (اولئك هم المهتدون )
5 هدايت ، مراحلى دارد. با اينكه گويندگانِ ((انّاللّه وانّااليه راجعون )) مؤ منان و هدايت شدگان هستند، ولى مرحله بالاتر را بعد از صبر و دريافت صلوات و رحمت الهى كسب مى كنند. (اولئك هم المهتدون )
تفسير آيه : (158) إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَآئِرِ اللّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ اءَوِ اعْتَمَرَ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِ اءَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا وَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَإِنَّ اللّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ
ترجمه آيه : 
همانا صفا ومروه ، از شعائر خداست . پس هر كه حج خانه ى خدا ويا عمره به جاى آورد، مانعى ندارد كه بين صفا ومروه طواف كند. و (علاوه بر واجبات ،) هر كس داوطلبانه كار خيرى انجام دهد، همانا خداوند سپاسگزار داناست .
نكته ها: 
O ((شعائر)) جمع ((شعيرة )) به نشانه هايى كه براى اعمال خاصّى قرار مى دهند، گفته مى شود و ((شعائراللّه )) علامت هايى است كه خدا براى عبادت قرار داده است .(479)
O صفا و مروه نام دو كوه در كنار مسجدالحرام است كه با فاصله تقريبى 428 متر، روبروى يكديگر قرار دارند و امروزه به صورت خيابانى سرپوشيده در آمده است . زائران خانه خدا، وظيفه دارند هفت مرتبه فاصله ميان اين دو كوه را طى كنند. اين كار يادآور خاطره ى هاجر، همسر فداكار حضرت ابراهيم است كه براى پيدا كردن جرعه آبى براى كودك خود اسماعيل ، هفت بار فاصله اين دو كوه را با اضطراب و نگرانى و بدون داشتن هيچگونه ياور و همدمى طى كرد. امام صادق عليه السّلام فرمود: در روى زمين ، مكانى بهتر از ميان اين دو كوه وجود ندارد، زيرا هر متكبّرى در آنجا سر برهنه و پابرهنه و كفن پوشيده بدون هيچ امتياز و نشانه اى بايد مسافت بين دو كوه را طى كند، گاهى با دويدن و گاهى با راه رفتن . كوه صفا علاوه بر اينها خاطره هايى از دعوت پيامبر اسلام دارد كه چگونه كفّار مكّه را به توحيد فرامى خواند و آنها گوش نمى دادند.(480)
O در عصر جاهليّت ، مشركان در بالاى كوه صفا، بتى بنام ((اُساف )) و بر كوه مروه ، بت ديگرى بنام ((نائله )) نصب كرده بودند و به هنگام سعى ، آن دو بت را به عنوان تبرّك ، با دست مسح مى كردند. مسلمانان به همين جهت از سعى ميان صفا ومروه كراهت داشته وفكر مى كردند با توجّه به سابقه قرار داشتن بت بر بالاى دو كوه ، نبايد سعى كنند. آيه فوق نازل شد كه صفا و مروه از شعائر الهى است و اگر مردم نادان آنها را آلوده كرده اند، دليل بر اين نيست كه مسلمانان آن را رها كنند.(481)
O حج وعمره ، گاهى در كنار هم ، مانند اذان واقامه بجا آورده مى شوند، و گاهى اعمال عمره ، جداگانه وبه تنهايى انجام مى شود. در عمره پنج عمل واجب است : 1 احرام . 2 طواف . 3 نماز طواف . 4 سعى بين صفا ومروه . 5 كوتاه كردن مو يا ناخن . حج علاوه بر اينها، چند عمل ديگر دارد كه در جاى خود بدان اشاره شده است . به هر حال سعى بين صفا و مروه ، هم در عمره مطرح است و هم در حج .
O ديدن صفا ومروه ، حضور در صحنه تاريخ است تا اينكه تصديق به جاى تصور، و عينيّت به جاى ذهنيّت قرار گيرد. در صفا ومروه ، كلاس خداشناسى است كه چگونه اراده او اين همه انسان را با آن همه اختلاف ، در يك لباس و يك جهت جمع مى كند. كلاس پيامبر شناسى است كه چگونه ابراهيم ، آن پيامبر الهى ، براى انجام فرمان خداوند، زن و فرزند خويش را در آن بيابان تنها گذاشت . و هم كلاس ‍ انسان شناسى است كه مى آموزد چگونه انسان مى تواند در لحظاتى اعمالى را انجام دهد كه تا ابد آثار آن باقى بماند. سعى صفا ومروه ، ياد مى دهد اگر همه با هم حركت كنيم ، روح الهى را در جامعه خود مى بينيم . سعى صفا ومروه ، ياد مى دهد كه بايد تكبّر را به دور انداخته وهمراه ديگران حركت كنيم . سعى صفا و مروه ، به ما مى آموزد كه در راه احياى نام خداوند، زن و كودك هم سهم دارند.
O در آيات قبل ، سخن از بلا و آزمايش بود، در اين آيه نمونه اى از آزمايش هاجر، كودك ، پدر او و ساير مسلمانان مطرح است . اثر كار خدايى و اخلاص تا آنجا پيش ‍ مى رود كه همه ى انبيا و اوليا، موظّف مى شوند به تقليد از هاجر همسر ابراهيم و با قيافه اى مضطرب و هروله كنان همچون او، اين مسافت را هفت بار طى كنند. و اين فرمان ، تشكر خداوند از رنجهاى حضرت هاجر است . (فانّ اللّه شاكر عليم )
O با اينكه سعى صفا ومروه واجب است ، لكن مى فرمايد: (فلاجناح عليه )، اين لحن بخاطر همان نگرانى از وضع پيشين است كه جايگاه بت ومحلّ عبور مشركان بود.
O طواف ، به معناى گردش دائره اى نيست ، بلكه به هر حركتى كه انسان دوباره به جايگاه اوّليّه برگردد، خواه به صورت دورى باشد يا طولى ، طواف گفته مى شود. لذا كلمه طواف ، هم در مورد طوافِ دور كعبه كه حركت دايره اى است گفته شده ؛ (و ليَطّوَّفوا بالبيت العتيق )(482) و هم درباره حركت طولى بين صفا ومروه آمده است .
پيام ها: 
1 توجّه خاصّ خداوند به برخى مكان ها يا زمان ها يا اشخاص ، موجب مى شود كه آنها از شعائر الهى گردند. (انّ الصفا و المروة من شعائر اللّه )
2 نيّت ، به كارها ارزش مى دهد. مشركان براى لمس بت ها، سعى مى كردند، ولى اسلام مى فرمايد: براى رضاى خدا سعى كنيد.(483) (فلاجناح عليه ان يطّوف بهما)
3 اگر مراكز حقّ، توسط گروهى با خرافات آلوده شد، نبايد از آن دست كشيد، بلكه بايد با حضور در آن مراكز، آنجا را پاك سازى نموده و دست گروه منحرف را از آن كوتاه كرد. (فلا جناح عليه ان يطّوف بهما)
4 عبادت بايد عاشقانه و داوطلبانه باشد. (فمن تطوّع )
5 خداوند در برابر عبادات بندگان ، شاكر است . (فان اللّه شاكر) اين تعبير، بزرگترين لطف از جانب او نسبت به بندگان است .
تفسير آيه : (159) إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَآ اءَنْزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَتِ وَالْهُدَى مِنْ بَعْدِ مَا بَيَّنَّهُ لِلنَّاسِ فِى الْكِتَبِ اءُوْلََّئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّعِنُونَ
ترجمه آيه : 
كسانى كه آنچه را از دلائل روشن و اسباب هدايت را نازل كرده ايم ، با آنكه براى مردم در كتاب بيان ساخته ايم ، كتمان مى كنند، خداوند آنها را لعنت مى كند و همه لعنت كنندگان نيز آنان را لعن مى نمايند.
نكته ها: 
O گرچه مورد آيه ، دانشمندان يهود و نصارى هستند كه حقايق تورات و انجيل را براى مردم بيان نمى كردند، ولى جمله ى (يكتمون ) كه دلالت بر استمرار دارد، شامل تمام كتمان كنندگان در طول تاريخ مى شود. چنانكه لعنت پروردگار نيز تا ابد ادامه خواهد داشت .
O كتمان حقّ مى تواند صورت هاى مختلفى داشته باشد، گاهى با سكوت و عدم اظهار حقّ، گاهى با توجيه و گاهى با سرگرم كردن مردم به امور جزئى و غافل ساختن آنها از مسائل اصلى است . در مواردى همانند اسرار مؤ منان يا عيوب برادران دينى ، كتمان واجب يا مستحبّ است .
O گناه كتمان ، بيشتر از جانب علما است . در آيه 187 سوره ى آل عمران نيز آمده است كه خداوند از اهل كتاب پيمان گرفت تا حقايق را براى مردم بيان كرده و كتمان نكنند. (واذا اخذ اللّه ميثاق الّذين اوتواالكتاب لتبيّننّه للنّاس ‍ ولاتكتمونه ) در روايات آمده است : روز قيامت به دهان كتمان كنندگان حقّ، لجام زده مى شود.
پيام ها: 
1 ظلم فرهنگى ، بدترين ظلم هاست كه لعنت خالق و مخلوق را به دنبال دارد. (يكتمون ... يلعنهم اللّه و يلعنهم اللاعنون )
2 كتمان ، حقّ ممنوع است ، چه كتمان معجزات و دلائل حقّانيّت باشد؛ (البيّنات ) و چه كتمان رهنمودها و ارشادات . (الهُدى )(484)
3 كتمان حقّ، بزرگترين گناهان است . چون مانع هدايت مردم و باقى ماندن نسل ها در گمراهى است . (يلعنهم اللّه )
4 كتمان حقّ، ظلم به دين خدا و حقّ مردم نسبت به هدايت يافتن است . لذا كتمان كنندگان حقّ را، خدا و مردم لعنت مى كنند. (يلعنهم اللّه ويلعنهم اللاعنون )
5 نفرين و لعنت مردم ، مؤ ثر است و بايد از اهرم نفرت مردم براى نهى از منكر استفاده نمود. (يلعنهم اللاعنون )
تفسير آيه : (160) إِلا الَّذِينَ تَابُواْ وَاءَصْلَحُواْ وَبَيَّنُواْ فَاءُوْلََّئِكَ اءَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَاءَنَا الْتَّوَّابُ الْرَّحِيمُ
ترجمه آيه : 
مگر آنها كه توبه كردند و (اعمال بد خود را با اعمال نيك ) اصلاح نمودند و (آنچه را كتمان كرده بودند) آشكار ساختند، كه من (لطف خود را) بر آنان بازمى گردانم ، زيرا من توبه پذير مهربانم .
نكته ها: 
O براى گناه كتمان ، همچون ساير گناهان ، راه توبه و بازگشت باز است . امّا توبه ى واقعى ، با پشيمانى قلبى و اصلاح عمل و بيان موارد كتمان صورت مى گيرد. توبه ى كسى كه نماز نخوانده آن است كه نمازهاى خود را قضا كند. توبه كسى كه مال مردم را تلف كرده آن است كه بايد همان مقدار را به صاحبش برگرداند. در اين مورد نيز كسى كه با كتمان حقايق ، به دنياى علم ، انديشه و نسل ها، خيانت كرده ، فقط با تبيين حقايق و بازگوئى آنهاست كه مى تواند گذشته را جبران نمايد.
O خداوند به شيطان فرمود: (انّ عليك لعنتى )(485) لعنت من بر تو. و در آيه بعد مى فرمايد: (عليهم لعنة اللّه ...) پس ‍ كتمان كنندگان و شيطان ، در يك رديف هستند.
پيام ها: 
1 خداوند، امكان توبه و بازگشت را براى خطاكاران ، در هر شرايطى فراهم نموده است . (يلعنهم اللّه ... الاّ الّذين تابوا)
2 كتمان حقايق دينى ، فساد است ، زيرا به توبه كننده ، فرمان اصلاح و جبران داده شده است . (تابوا واصلحوا)
3 توبه ى هرگناه ، متناسب با آن است . توبه ى كتمان ، بيان حقايق است . (تابوا... وبيّنوا)
4 چون در مقام تهديد وتوبيخ ، لعنت خداوند شامل حال كتمان كنندگان شد، در مقام مهربانى نيز كلمات ((اَنَا)) و ((توّاب )) و ((رحيم )) بكار رفته تا بگويد: من خودم با مهربانى مخصوصم ، به شما باز مى گردم . (يلعنهم اللّه ... انَا التوّاب الرّحيم )
5 تهديد گنهكار و بشارت نيكوكار، دو ركن اساسى براى تربيت فرد و جامعه است . (يلعنهم اللّه ... انَا التوّاب الرّحيم )
6 بازگشت لطف خداوند به توبه كنندگان ، دائمى ، قطعى و همراه با محبّت است . (اتوب عليهم و انَا التوّاب الرّحيم )
تفسير آيه : (161) إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ وَمَاتُواْ وَهُمْ كُفَّارٌ اءُوْلََّئِكَ عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللّهِ وَ الْمَلََّئِكَةِ وَالْنَّاسِ اءَجْمَعِينَ
ترجمه آيه : 
همانا كسانى كه كافر شدند و در حال كفر از دنيا رفتند، لعنت خدا و فرشتگان و مردم ، همگى بر آنها خواهد بود.
تفسير آيه : (162) خَلِدينَ فِيهَا لاَ يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلاَ هُمْ يُنْظَرُونَ 
(آنان براى ) هميشه در آن (لعنت و دورى از رحمت پروردگار) باقى مى مانند، نه از عذابِ آنان كاسته مى شود و نه مهلت داده مى شوند.
نكته ها: 
O در آيه ى قبل بيان شد كه اگر كتمان كنندگان ، توبه كرده و حقايق را بيان نمايند، مورد لطف الهى قرار مى گيرند. در اين آيه مى فرمايد: امّا اگر كفّار توبه نكرده و در حال كفر بميرند، باز همان لعنت خداوند و فرشتگان و تمام مردم گريبان گير آنان خواهد بود.
سؤ ال : در آيه ، لعنت همه ى مردم بر كفّار مطرح شده است ، ولى ناگفته پيداست كه بعضى از مردم ، خودشان كافر يا دوست كافرند، پس لعنت همه مردم در آيه به چه معنا مى باشد؟
پاسخ :لعنت ، در دنيا و آخرت مطرح است . كسانى كه در دنيا دوست كفّار يا خود كافرند، در آخرت لعنت خواهند شد. (كلّما دخلت امّة لعنتْ اُختها)(486)
O يكى از درخواست ها و دعاهاى اولياى خدا، مسلمان مردن است . حضرت يوسف از خداوند مى خواهد كه مسلمان بميرد: (تَوفّنى مُسلِما)(487) حضرت ابراهيم و يعقوب به فرزندان خود سفارش مى كنند كه (فلاتموتنّ الاّ وانتم مسلمون )(488) نميريد مگر اينكه مسلمان يعنى تسليم پروردگار باشيد.
پيام ها: 
1 اصرار بر كفر ودر حال كفر مردن ، دورى ابدى انسان را از رحمت الهى بدنبال دارد. (ماتوا و هم كفّار... عليهم لعنة اللّه )
2 آنچه مهم است ، پايان عمر انسان است كه آيا با ايمان مى ميرد يا بى ايمان . (ماتوا و هم كفّار)
3 تخفيف كيفر يا تاءخير آن ، مربوط به دنياست . در قيامت نه تخفيف است و نه تاءخير. (لا يخفّف ... لا هم ينظرون )
تفسير آيه : (163) وَإِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَ حِدٌ لاَ إِلَهَ إِلا هُوَ الرَّحْمنُ الْرَّحِيمُ 
و معبود شما خدايى يگانه است ، جز او معبودى نيست ، بخشنده ى مهربان است .
تفسير آيه : (164) إِنَّ فِى خَلْقِ الْسَّمَوَ تِ وَالاَْرْضِ وَاخْتِلَفِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَ الْفُلْكِ الّتِى تَجْرِى فِى الْبَحْرِ بِمَا يَنْفَعُ الْنَّاسَ وَمَآ اءَنْزَلَ اللّهُ مِنَ الْسَّمآءِ مِنْ مَّآءٍ فَاءَحْيَا بِهِ الاَْرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَاوَبَثَّ فِيهَا مِنْ كُلِّ دَآبَّةٍ وَتَصْرِيفِ الْرِّيَحِ وَالْسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ الْسَّمَآءِ وَالاَْرْضِ لاََيَتٍ لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ
ترجمه آيه : 
همانا در آفرينش آسمان ها و زمين و در پى يكديگر آمدن شب و روز و كشتى هايى كه براى سودرسانى به مردم در دريا در حركتند و آبى كه خداوند از آسمان نازل كرده و با آن زمين مرده را زنده نموده و انواع جنبندگان را در آن گسترده و (همچنين ) در تغيير مسير بادها و ابرهايى كه ميان آسمان وزمين معلّقند، براى مردمى كه مى انديشند، نشانه هايى گوياست .
نكته ها: 
O هماهنگى ميان عناصر طبيعت و اجزاى هستى و قوانين حاكم بر آنها، همه نشان دهنده ى حاكميّت وقدرت واراده ى خداى يگانه است . آفرينش آسمان ها و توسعه ى دائمى آنها(489) كه دست انسان تاكنون فقط به قسمتى از اوّلين آسمان رسيده ، و استحكام (490) و طبقات هفتگانه (491) و نظام حاكم (492) و تناسبات و ارتباطات ميان هريك و بى ستون بودن (493) و حفاظت آنها(494) و حركات ستارگان در مدارهاى خود و فاصله هريك از آنها، همه نشانه هاى قدرت خداوند يكتاى حكيم است .
O سعدى مى گويد:
آفرينش ، همه تدبير خداوند دل است دل ندارد، كه ندارد به خداوند اقرار
وه و دريا و درختان ، همه در تسبيحند نه همه مستمعى ، فهم كند اين اسرار
قل ، حيران شود از خوشه زرين عنب فهم ، عاجز شود از حبّه ياقوت انار
اك وبى عيب ، خدايى كه به تقدير عزيز ماه وخورشيد، مسخّر كند وليل ونهار
كلمه ((رياح )) جمع ((ريح )) به معناى باد است ، ولى در قرآن هر جا كلمه ((ريح )) آمده همراه قهر و عذاب است ، مانند: (ريح صرصر)(495) ولى هرجا كلمه ((رياح )) آمده است ، همراه باران و لطف الهى است . در حديث مى خوانيم : هرگاه بادى مى وزيد پيامبرصلّى اللّه عليه و آله مى فرمود: ((الّلهم اجعلها رياحا و لا تجعلها ريحا)) خداوندا! اين باد را رياحِ رحمت قرار ده ، نه ريحِ عذاب .(496)
پيام ها: 
1 شناخت طبيعت ، يكى از راههاى خداشناسى است كه شناخت او، قدرت ، حكمت و يكتايى او را در بر دارد. (الهكم اله واحد... فى خلق السموات ... لايات )
2 خداوند، نظير و شبيه ندارد و مركب از اجزا نيست . (اله واحد)
3 هم طبيعت و هم صنعتِ دست ساختِ انسان ، از اوست . (خلق السموات و الارض ... والفلك )
4 هر موجودى در جهان هستى ، آيه اى از آيات كتاب خداوند در طبيعت است . (لايات )
برگ درختانِ سبز، در نظر هوشيار هر ورقش دفترى است ، معرفت كردگار
تنها خردمندان از نگاه در هستى ، درس خداشناسى مى گيرند. (ان فى خلق السموات ... لايات لقوم يعقلون )
تفسير آيه : (165) وَمِنَ الْنَّاسِ مَنْ يَتَّخِذَ مِنْ دُونِ اللّهِ اءَنْدَاداً يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللّهِ وَ الَّذِينَ ءَامَنُوَّاْ اءَشَدُّ حُبّاً لِلّهِ وَلَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُواْ إِذْ يَرَوْنَ الْعَذَابَ اءَنَّ الْقُوَّةَ لِلّهِ جَمِيعاً وَاءَنَّ اللّهَ شَدِيدُالْعَذَابِ
ترجمه آيه : 
و بعضى از مردم كسانى هستند كه معبودهايى غير از خداوند براى خود برمى گزينند و آنها را همچون دوست داشتن خدا، دوست مى دارند. امّا آنان كه ايمان دارند، عشقشان به خدا (از عشق مشركان به معبودهاشان ) شديدتر است و آنها كه (با پرستش بت به خود) ستم كردند، هنگامى كه عذاب خدا را مشاهده كنند، خواهند دانست كه تمام نيروها، تنها به دست خداست و اوداراى عذاب شديد است .
نكته ها: 
O امام باقرعليه السّلام مى فرمايد: مراد از ((دون اللّه )) و ((انداد)) در اين آيه ، بت ها نيستند، بلكه مراد پيشوايان ستمكار و گمراهند كه مردم آنان را همچون خداوند دوست دارند.(497) از جهت ادبى نيز كلمه ((هم )) در ((يحبّونهم ))، براى انسان بكار مى رود، نه اشياء.
O ريشه ى محبّت ، كمال دوستى وجمال دوستى است . مؤ منان تمام كمالات و جمال ها را در خداوند مى بينند، لذا بيشترين عشق را به او ابراز مى دارند. عشق و محبّت مؤ منين ، بر اساس شايستگى ولياقت معشوق است وهرگز به سردى و خاموشى نمى گرايد. امّا عشق مشركان ، براساس خيال وجهل وتقليد وهوس هاى بيهوده است .
پيام ها: 
1 پرستش و محبّت غير خدا، ممنوع است . (يتّخذ من دون اللّه اندادا يحبّونهم )
2 احساسات بايد در رابطه با اعتقادات باشد. (الّذين آمنوا اشدّ حُبّا للّه )
3 برخى از مردم تا وقتى پرده ها كنار نرود و قيامت را مشاهده نكنند، به پوچى و بيهودگى راه و فكر خويش پى نمى برند. (ولو يرى الّذين )
4 قدرت در جذب نيرو مؤ ثر است . (انّ القوّة للّه جميعا) پس جذب غير او نشويد.
تفسير آيه : (166) إِذْ تَبَرَّاءَ الَّذِينَ اتُّبِعُواْ مِنَ الَّذِينَ اتَّبَعُواْ وَرَاءَوُاْ الْعَذَابَ وَتَقَطَّعَتْ بِهِمُ الاَْسْبَابُ
ترجمه آيه : 
در آن هنگام كه عذاب را مشاهده كنند و پيوند ميانشان بريده (و دستشان از همه چيز قطع ) گردد، پيشوايان (كفر)، از پيروان خود بيزارى جويند.
نكته ها: 
O به هوش باشيم كه رهبرمان كيست و محبّت و عشق چه كسى را در دل داريم ؟ بدانيم طاغوت ها و غير خدا، ما را براى خودشان مى خواهند تا با قدرت و ارادت ما، به هوسها و آرزوهاى خود در دنيا برسند، ولى در قيامت همه را رها و از ما اظهار تنفّر و انزجار خواهند نمود.
پيام ها: 
1 هر عشق وعلاقه ، كه مايه اى از عقل وفطرت نداشته باشد، دير يا زود به سردى گرائيده و يا به دشمنى كشيده مى شود. (يحبّونهم كحبّ اللّه ... تبرّء الّذين اتّبعوا)
2 محبّت ، زمينه ى تبعيّت است . (يحبونهم ... اتبعوا)
3 آينده نگرى لازمه ى عقل است . به كسى عشق و محبّت بورزيم كه قدرت داشته باشد و در روز خطر، ما را حمايت كند. (اذ تبرّء الّذين اتّبعوا)
4 معيار اصالت يا بى اصل بودن علاقه ها و محبّت ها، ديدن عذاب در روزهاى خطرناك است . (راءوا العذاب )
تفسير آيه : (167) وَقَالَ الَّذِينَ اتَّبَعُواْ لَوْ اءَنَّ لَنَا كَرَّةً فَنَتَبَرَّاءَ مِنْهُمْ كَمَا تَبَرَّءُوُاْ مِنَّا كَذَلِكَ يُرِيهِمُ اللّهُ اءَعْمَلَهُمْ حَسَرَ تٍ عَلَيْهِمْ وَمَا هُمْ بِخَرِجِينَ مِنَ النَّارِ
ترجمه آيه :
و (در آن موقع ) پيروان گويند: اى كاش بار ديگرى براى ما بود (كه به دنيا برمى گشتيم ) تا از اين پيشوايان بيزارى جوئيم ، همانگونه كه آنها (امروز) از ما بيزارى جستند. بدينسان خداوند اعمال آنها را كه مايه حسرت آنهاست ، به آنها نشان مى دهد و هرگز از آتش دوزخ ، بيرون آمدنى نيستند.
نكته ها: 
O به فرموده روايات ، در قيامت صحنه ها و مواقف متعدّدى است . در برخى از آنها مُهر سكوت بر لب ها زده مى شود وتنها با نگاه هاى پرحسرت به يكديگر نگريسته و گريه مى كنند. در بعضى موارد، از همديگر استمداد كرده و در صحنه اى نسبت به هم ناله و نفرين مى كنند. در اين آيه مى خوانيم كه پيروان كفر نيز از حمايت ها و عشق ورزى هاى خود نسبت به رهبرانشان به شدّت پشيمان مى شوند، ولى ديگر كار از كار گذشته و تنها حسرتى است كه در دل دارند و با زبان مى گويند: اگر ما بارديگر برگرديم ، هرگز دنباله رو آنها نخواهيم بود. كسانى كه اينقدر بى وفا هستند كه از ما در اين روز تبرّى مى جويند، ما هم اگر به دنيا برگرديم ، از آنان تبرّى خواهيم جست . آنها حسرت مى خورند، ولى مگر از حسرت ، كارى ساخته است .
O در آيات متعدّد، كلمه ((خلود)) در مورد عذاب بكار رفته است . بعضى ((خلود)) را مدّت طولانى معنا مى كنند، ولى از جمله ى (و ماهم بخارجين من النّار) در اين آيه استفاده مى شود كه ((خلود)) به معناى ابديّت است ، نه مدّت طولانى .
O در روايات ، نمونه هايى از حسرت گنهكاران در قيامت به چشم مى خورد كه از جمله : كسانى هستند كه اموال زيادى را براى وارثان خود مى گذارند و خود در زمان حيات ، كار خيرى نمى كنند. آنان در آن روز مشاهده مى كنند كه اگر وارث از ارث او كار خوبى انجام داده ، در نامه وارث ثبت شده و اگر كار بدى كرده ، شريكِ جرم وارث قرار گرفته است .(498) نمونه ديگر اهل حسرت ، آنانكه عبادات بسيار دارند، ولى رهبرى و ولايت علىّبن ابى طالب عليهما السّلام را نپذيرفته اند.(499)
O انسان ، داراى اختيار است . اگر چنين نبود، پشيمانى و حسرت و تصميم مجدّد در او راه نداشت . پشيمانى و حسرت ، نشانه ى آن است كه مى توانستيم كار ديگرى انجام دهيم . و تصميم مجدّد، رمز آن است كه انسان مى تواند با اراده و اختيار، هر راهى را كه صلاح بداند، انتخاب كند.
پيام ها: 
1 طاغوت ها را رها كنيم . تا آنان ما را در قيامت رها نكرده اند، آنها را در دنيا رها كنيم . (فنتبرّاء منهم )
2 در قيامت ، چشم انسان حقيقت بين شده و بر كارهاى خود، حسرت مى خورد. (يريهم اللّه اعمالهم حسرات )
3 آرزوى برگشت هست ، ولى برگشتى نيست . (لو اءنّ لنا كرّة ... وماهم بخارجين )
تفسير آيه : (168) يََّاءَيُّهَا الْنَّاسُ كُلُواْ مِمَّا فِى الاَْرْضِ حَلا لا طَيِّبا وَلاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَ تِ الْشَّيْطَا نِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوُّ مُّبِينٌ
ترجمه آيه : 
اى مردم ! از آنچه در زمين ، حلال و پاكيزه است بخوريد و از گام هاى (وسوسه انگيز) شيطان ، پيروى نكنيد. براستى كه او دشمن آشكار شماست .
نكته ها: 
O اسلام ، همواره مردم را به بهره بردن از نعمت هاى پاك وحلالِ خداوند، سفارش نموده و با هرگونه رهبانيّت و زهد بى جا مبارزه مى نمايد. لذا هم خوردنى هاى ناسالم را از شيطان مى داند؛ (انّما الخمر... رجس من عمل الشّيطان )(500) و هم نخوردن نابجا را گام شيطان مى داند؛ (كلوا... و لا تتّبعوا خطوات الشيطان ) زيرا در برخى از نقل هاى تاريخى آمده است كه بعضى از طوائف عرب ، قسمتى از زراعت و حيوانات را بدون دليل برخود حرام كرده بودند و گاهى نيز اين تحريم ها را به خداوند نسبت مى دادند. آيه نازل شد تا رفع ابهام شود.
O اسلام ، به زندگى مادّى انسان توجّه كامل دارد و در راءس آنها نيازهاى غذايى است كه در اين مورد، دهها آيه و صدها حديث آمده است . يكى از وظايف انبيا نيز بيان خوردنى ها و آشاميدنى هاى حلال وحرام براى مردم است .
O معمولاً قرآن در كنار اجازه مصرف ، شرطى را بيان كرده است . مثلاً در اينجا مى فرمايد: (كلوا... حلالاً طيباً) همچنين مى فرمايد: (كلوا و اشربوا... و لا تعثوا فى الارض ‍ مفسدين )(501) بخوريد و بياشاميد... ولى در زمين فساد نكنيد. در آيه ديگر مى فرمايد: (كلوا واشربوا ولاتسرفوا)(502) بخوريد و بياشاميد، ولى اسراف نكنيد. و در جاى ديگر مى فرمايد: (كلوا و اطعموا)(503) بخوريد و اطعام كنيد.
O در تفسير برهان از امام صادق عليه السّلام نقل شده است كه شخصى به نام طارق ، تصميم گرفته بود تا از همسرش جدا شده و زندگى راهبانه اى داشته باشد. حضرت فرمود: ((انّ هذا من خطوات الشيطان )) اين از گام هاى شيطان است .
پيام ها: 
1 شرط اساسى در مصرف ، دو چيز است : حلال بودن ، پاكيزه و دل پسند بودن . (كلوا حلالا طيّبا)
2 اسلام با بعضى رياضت ها مخالف است . (كلوا)
3 بهره گيرى از محرّمات و چيزهاى پليد و ناپاك ، پيروى كردن از شيطان است . (كلوا... حلالا طيبا ولا تتبعوا خطوات الشيطان )
4 نيازهاى طبيعى بشر، زمينه اى براى انحراف و تسلّط شيطان است . بايد ضمن تاءمين نياز، به لغزش هاى آن توجّه داشت . (كلوا... ولاتتبعوا خطوات ...)
5 شيطان ، انسان را قدم به قدم منحرف مى كند. بايد از همان قدم اوّل مواظبت كرد. (خطوات الشيطان )
6 شيطان براى انحراف مردم ، از راههاى گوناگونى وارد مى شود. (خطوات )
7 وادار نمودن مردم به استفاده از حرام ها و بازداشتن آنان از نعمت هاى حلال ، نمودى از دشمنى آشكار شيطان است . (كلوا... حلالا طيبا... انّه لكم عدو مبين )
تفسير آيه : (169) إِنَّمَا يَاءْمُرُكُمْ بِالسُّوَّءِ وَ الْفَحْشَآءِ وَ اءَنْ تَقُولُواْ عَلَى اللّهِ مَا لاَتَعْلَمُونَ
ترجمه آيه : 
همانا (شيطان )، شما را فقط به بدى و زشتى فرمان مى دهد و اينكه بر خداوند چيزهايى بگوييد كه به آن آگاه نيستيد.
نكته ها: 
O در تفسير روح البيان آمده است كه شيطان در وسوسه ى خود، مراحلى را طى مى كند: ابتدا به كفر دعوت مى نمايد. اگر موفق نشد، به بدعت ، اگر موفق نشد، به گناهان كبيره ، اگر موفق نشد به گناهان صغيره ، اگر موفق نشد، به كارهاى مباح به جاى عبادات و اگر باز هم موفق نشد، به عباداتى دعوت مى كند كه پايين تر است ، تا شخص از مرحله بالاتر باز بماند.
O فرمان شيطان ، همان وسوسه هاى اوست . نه آنكه از انسان سلب اختيار كند تا انسان مجبور به گناه شود.
O تاثير فرمان شيطان ، نشان ضعف ماست . هرگاه انسان ضعيف شد، وسوسه هاى شيطان را همچون فرمان مولا مى پذيرد؛ (انمّا سلطانه على الّذين يتولّونه )(504) وگرنه اولياى خدا، در مرحله اى هستند كه شيطان به آنان نفوذ ندارد. (انّ عبادى ليس لك عليهم سلطان )(505)
پيام ها: 
1 نشانه ى دشمنى شيطان ، وسوسه براى انجام فحشا و افترا به خداوند است . (عدوّ مبين انّما ياءمركم )
2 شيطان ، هم دستور به گناه مى دهد، هم راه توجيه آنرا نشان مى دهد. فرمان به سوء و فحشا، همان دستور به گناه و فرمان افترا بستن به خدا، دستور به توجيه گناه است . (ياءمركم ... وان تقولوا)
3 اظهار نظر در باره احكام دين و فتوى دادن بدون علم ، حرام است . (ان تقولوا على اللّه ما لا تعلمون )
4 حتّى در مقام ترديد و شك ، نبايد چيزى را به خداوند نسبت داد، تا چه رسد به مواردى كه بدانيم آن حرف و سخن از خدا نيست . بنابراين بايد در تفسير قرآن و بيان احكام دقّت كرد. (وان تقولوا على اللّه ما لاتعلمون )

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation