بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب تسنیم تفسیر قرآن کریم ، جلد 4, آیت الله عبدالله جوادى آملى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
     FOOTNT03 -
     FOOTNT04 -
     FOOTNT05 -
     TASNIM01 -
     TASNIM02 -
     TASNIM03 -
     TASNIM04 -
     TASNIM05 -
     TASNIM06 -
     TASNIM07 -
     TASNIM08 -
     TASNIM09 -
     TASNIM10 -
     TASNIM11 -
     TASNIM12 -
     TASNIM13 -
     TASNIM14 -
     TASNIM15 -
     TASNIM16 -
     TASNIM17 -
     TASNIM18 -
     TASNIM19 -
     TASNIM20 -
     TASNIM21 -
     TASNIM22 -
     TASNIM23 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

2- ثمن قليل دين فروشى  
- عن أ بى جعفرعليه السلام فى قوله ولاتشتروا باياتى ثمناً قليلاً: كانحىّ بن أ خطب و كعب بن الا شرف و آخرون من اليهود، لهم مأ كلة عن اليهود فى كلّ سنة .فكر هوا بطلانها بأ مر النّبىّصلى الله عليه و آله فحرّفوا لذلك آيات من التوارةفيها صفته و ذكره . فذلك الثمن الذى أ ريد فى الا ية .(228)
اشاره الف : تطبيق آيه مورد بحث بر جريان دو يهود نامبرده نه به معناى شاءننزول انحصارى و نه مانع از جَرْى و انطباق آن بر مصاديق ديگر است . از اين گونهنصوص با غمض از سَنَد بيش از انطباق فى الجمله ، نه بالجمله ، برنمى آيد.
ب : مقصود از ثمن خصوص كالاى مادى نيست ، بلكه هر گونه عوضى كه در برابرتحريف علمى يا عملى سنّت الهى و وحى آسمانى دريافت شود، حرام است ، خواه آن عِوض ،عَرَض (متاع ) باشد يا غَرَض (جاه )؛ زيرا آنچه محرَّم است لَبْس حق بهباطل و كتمان حقّ در مورد لزوم افشاست و اخذ عوض درقبال چنين كار ناروايى در قبح و حرمت آن دخيل نيست .
3- اقسام تلبيس اهل كتاب  
- عن العسكرى عليه السلام :خاطب اللّه بها قوماً من اليهود أ لبسوابالباطل بأ ن زعموا أ نّ محمّداًصلى الله عليه و آله نبىّ و أ نّ علياً و صىّ ولكنّهما يأتيان بعد وقتنا بخمس مائة سنة (229)
اشاره : حق را جامه باطل پوشاندن اقسام گونه گون دارد؛ زيرا حقّ گرچه نظير نورواحد و شفاف است ، ولى باطل انحاى متعدد دارد و از اين رو جامه هاى متنوع بطلان دردسترس باطل گرايان حق گريز است تا هركس ‍ طبق هوس خود كسوتباطل ار بر پيكر نورانى حقّ بپوشاند و آن را از محبوبّيت بيندازد و سبب گريز مردمشود؛ گروهى اصل دعوى نبوت را خُرافه و افسانه جلوه دادند، عدّه اى ادعاىرسول اكرم صلى الله عليه و آله را بدون دليل و شاهد اعلام داشتند، جمعىاصل نبوّت و همچنين ادعاى رسول گرامى را پذيرفتند، ليكن آن حضرت را مبعوث براىقبيله خاص دانستند و بنى اسرائيل را از حوزه رسالت نبى مكّرم بيرون تلقى كردند،دسته اى مانند آنچه در حديث مزبور به آن اشاره شد آن را به آينده متعلق دانستند؛ يعنىعدّه اى نسبت به حاضر و بادى و گروهى نسبت به حاضر و غابر تلبيس كردند، گرچهشيخ طوسى رحمة الله عليه برخى از اقوال را تضعيف كرده ، مثلاقول به اين كه علماى يهود اصل بعثت رسول گرامى صلى الله عليه و آله راپذيرفتند، ليكن آن را نسبت به غير بنى اسرائيل دانستند ضعيف دانسته است .(230)
وَأَقِيمُواْ الصَّلَوةَ وَ ءَاتُواْ الزَّكَوةَ وَ ارْكَعُواْ الرَّكِعِينَ (43) 
گزيده تفسير 
خداى سبحان بعد از ترغيب اهل كتاب به حُسن فاعلى ، يعنى ايمان به معارف الهى و مآثرآسمانى ، آنان و نيز ديگر مخاطبان را به حُسن فعلى ، يعنى تحكيم پيوند عملى باخدا(نماز) و توثيق ارتباط اقتصادى با مستمندان (زكات ) و حفظ وحدت و شكوه امّتاسلامى در نماز جماعت و مانند آن تشويق مى كند.
نماز در فرهنگ وحى الهى ستون دين است ؛ از اين رو از صيانت و مراقبت و سلامت آن بهاقامه تعبير مى شود؛ زيرا ستون ، برپاداشتنى است ، نه خواندنى . مراداز اقامه نماز، برپاداشتن و احياى نماز در جامعه و به جا آوردن حقّ نماز با رعايت همهشرايط ظاهرى و باطنى آن و عدم اكتفا به شكل ظاهرى آن است .
امر كردن اهل كتاب به اقامه نماز مسلمانان ، نهاصل نماز كه حقيقتى مشترك ، واحد و تغييرناپذير در همه اديان است ، گواه مكلف بودنكافران به فروع است ، آن چنان كه ملزم به پذيرشاصول هستند.
اقامه كننده نماز كه با خداى منعم ارتباط برقرار كرد و به او تقّرب جست از خلق خداغافل نمى شود. لازم اين عدم غفلت ، رفع مشكلات آنان و از جمله برطرف كردن فقر ونيازهاى مادى و اقتصادى با پرداختن زكات و انفاق هاى مالى است . كاربرد عنوانايتاء و تعبير جمع در امر به پرداخت زكات ، براى تذكّر به احياى اينواجب اجتماعى و مرتفع ساختن فقر عمومى در سطح جامعه است . البته مقصوداصيل از ايجاب زكات ، تحصيل طهارت روح و اعتلاى جان بشرى است و گرنه تاءمينهزينهئ مستمندان به خوبى مقدور خداست .
ترغيب به ركوع با راكعان ، كه تعبير از نماز به هياءتى خاص (:ركوع ) از هياءت هاىآن است ، تحضيض به اقامه جماعت و شركت در آن است . بهاهل ايمان دستور داده شد كه اولا، هر يك اهل نماز و ركوع باشند و ثانيا، نماز را با همبخوانند. معيار اين معيّت همان وحدت نماز است . اين وحدت اعتبارى فقطا درجماعت (اعم از جمعه و غيرآن ) متبلور است . با تعبيرِ باركوع كنندگان ركوعكنيد از نماز يهود كه فاقد ركوع بود و فرادا برگزار مى شد احتزار شده است.
تفسير 
تناسب آيات  
پس از امر بنى اسرائيل به اصل ايمان : وامنوا بما أ نزلت و نهى آنان از برخى اموربه اصول دين است ، در اين آيه آنها را به مهم ترين فروع دينى فرمان مى دهد؛ نخستبه نماز كه اولين جلوه عبادى ايمان و بهترين وسيله رابطه عبد و مولاست اشاره مى كند:وأ قيموا الصّلوة و سپس به زكات كه برترين واجب مالى و اجتماعى اسلام و سبب رابطهعبد با خلق خداست امر مى كند: واتوا الزّكوة . آنگاه به برجسته ترين مصداق نماز، يعنىنماز جماعت و پيوستن به نمازگزاران حقيقى كه اوليا و انبياى الهى هستند و برگزارىنماز به همراه مسلمانان (در مقابل فرادا نماز خواندن يهود) فرمان مى دهد: واركعوا معالرّاكعين .
به بيان ديگر، از آن جا كه قرآن كريم پايه هاى حكومت محرومان و مستضعفان را،برپايى نماز و پرداختن زكات و امربه معروف ونهى ازمنكر مى داند: الّذين إ ن مكّنّاهمفى الا رض أ قاموا الصّلوة وااتوا الزّكوة و أ مروا بالمعروف و نهوا عنالمنكر(231) و نيز حكومت بنى اسرائيل پس از رهايى ازچنگال آل فرعون را مصداق روشن حكومت محرومان مى داند، در موارد مختلف ، هم نعمت هاىارزانى شده بر آنان ، به ويژه نعمت رهايى ازچنگال آل فرعون را گوشزد مى كند: وإ ذ نجّيناكم منال فرعون يسومونكم ...(232) و هم پايه هاى حكومت محرومان را در اين آيه و آيهبعد يادآورى كرده ، مى فرمايد: شما همان مستضعفان و ستم ديدگانى هستيد كه خداىسبحان شما را به حكومت رسانيد و بدانيد كه اساس حكومت دينى و الهى ، نماز و زكات وامربه معروف و نهى از منكر است . پس أ قيموا الصلوة و اتوا الزكوة و اركعوا معالراكعين # أ تأ مرون الناس بالبّر و تنسون أ نفسكم ... هم براى بقاى حكومت و دوامموجوديت موحّدان ، امر به استعانت از نماز مى كند و مى فرمايد: چنان كه خداى سبحان شمارا پيروز كرد و دشمن شمارا از بين برد و شما با قدرت الهى به حكومت رسيديد، اگردوام حكومت را بخواهيد بايد ارتباط خود با خدا را تحكيم ببخشيد و از نماز ارتباط با خدا(نماز) استعانت بجوييد:
تذكّر:آنچه در آيه مورد بحث مطرح است ، راجع به يهود عصرنزول قرآن كريم است ، ليكن اساس ‍ حكومت ، راز صعود، رمز هبوط، جريان فكرى سالفو آنف امر واحد و مستمرى است كه مصحّح اين گونه از دستورها و محاوره هاست .
برپاداشتن نماز 
كمال واقعى انسان از منظر قرآن كريم در جمع سالم بين حُسن فاعلى و حُسن فعلى است ؛يعنى روح معتقد و متخلق به اخلاق و بدن مشتغل بهامتثال . از اين جمع سالم گاهى به ايمان وعمل صالح ياد مى شود كه در بسيارى از آيات به صورت شرط لازم براىرهايى از كيفر تلخ و نيل به پاداش شيرين معاد بيان شده است و گاهى بعد از ذكر ايمان، از نماز و زكات كه شاخص ترين نمونه عمل صالح است سخن به ميان مى آيد.
آنچه در آيه مورد بحث مطرح است از همين سنخ است كه پس از ترغيب به حُسن فاعلى ،يعنى ايمان به معارف الهى و مآثر آسمانى ، تشويق به حُسن فعلى ، يعنى تحكيمپيوند عملى با خدا(نماز) و توثيق ارتباط اقتصادى با مستمندان (زكات ) و حفظ وحدت وشكوه امّت اسلامى در نماز جماعت و مانند آن دارد.
در بين اعمال عبادى ، نماز از خصيصه اى برخوردار است كهرسول گرامى صلى الله عليه و آله و اميرالمؤ منين عليه السلام (233) از آن بهعنوان
عمود دين ياد فرمودند. از اين تعبير نبوى صلى الله عليه و آله و علوىعليه السلام استنباط مى شود كه نماز در فرهنگ وحى الهى ستون دين است ، و از آن جاكه سخنان خداى سبحان از صدر تا ساقه هماهنگ است و از صيانت عمود دين و مراقبت وصحّت و سلامت آن تعبير به اقامه مى شود، غالب آياتى قرآنى در قالب اقامهنازل شد، نه در صورت قراءت ؛ زيرا ستون خواندنى نيست ، لكه برپاداشتنى است ؛آن كه فقط نماز مى خواند، در حقيقت نسخه ستون سازى را مى خواند، نه اين كه ستون رابرپادارد؛ رسول اكرم صلى الله عليه و آله نيز فرمود: كسى كه نماز او را فحشا ومنكر باز ندارد جز دورى از خدا از نماز بهرهاى نمى برد(234). نمازى كه ستون استو برپاداشتنى ، نه الفاظ و خواندنى ، توان اطفاى آتش گناه را دارد؛ از طرف خداوندفرشته اى است كه هنگام نماز ندا مى دهد: اى فرزندان آدم ، برخيزيد به طرف آتشهايى كه بر جانتان افروختيد، آن را با نماز خاموش كنيد؛ أ يّها النّاس قوموا إ لىنيرانكم الّتى أ وقدتموها على ظهوركم ...(235).
از آن جهت كه نماز كوثر و چشمه اى است كه درمدخل ورودى منزل نمازگزار روان است و او شبانه روز پنج بار در آن شستشو مى كند،نمازگزار يا آلوده نمى شود يا اگر آلوده شد زود ظاهر مى شود(236). نماز از يكسو سهم وافرى در حراست از عقيده صحيح دارد و از سوى ديگر تاءثير فراوانى درنزاهت نمازگزار از رفتار سوء؛ هم وجود آن علامت فلاح است و هم فقد آن نشانه طلاح .درباره فلاح ، آيات فراوانى در قرآن كريم يافت مى شود كه نيازى به ذكر آنها نيستو درباره طلاح ، آيه فخلف من بعدهم خلفٌ أ ضاعوا الصّلوة واتّبعوا الشّهوات(237) شاهد گويايى است ؛ يعنى مهم ترينعامل هبوط نسل عاقّ و خاطى از اضاعه نماز آغاز مى شود.
تعبير به أ قيموا الصّلوة به جاى صلّوا، يعنى تعبير به نماز رابرپا داريد به جاى نماز بگزاريد ممكن است اشاره اى باشد بهبرپاداشتن و احياى نماز در جامعه و به جا آوردن حقّ نماز از طريق رعايت شرايط ظاهرى وباطنى آن ، به ويژه حضور قلب و خشوع دل كه روح نماز است .
راغب اصفهانى به اين نكته تنبّه يافته ، مى گويد:اين كه قرآن تعبير به اقامه توراتو انجيل مى كند و مى فرمايد: قل يا أ هل الكتاب لستم على شى ء حتّى تقيموا التّورية والا نجيل (238) يا مى فرمايد: و لو أ نّهم أ قاموا التّورية و الا نجيل (239)مقصود، ادا كردن حق تورات و انجيل با علم وعمل به آن است . برهمين اساس ، هرجا سخن از فرمان سخن از فرمان به نماز و مدح وستايش آن است تعبير به اقامه مى شود؛ نظير وأ قيموا الصّلوة(240)، والمقيمين الصّلوة (241)، ربّ اجعلنى مقيم الصّلوة (242)و فإ ن تابوا وأ قاموا الصّلوة (243)، كه مراد، برپاداشتن نماز با همه شرايط و عدم اكتفا بهشكل ظاهرى آن است و آن جا كه در مقام مذمّت است تعبير به قيام مى شود:وإ ذا قاموا إ لى الصّلوة قاموا كسالى (244)، نه اقامه (245)؛ يعنى منافقان وبيماردلان به سوى نماز مى ايستند، نه آن كه بخواهند نماز را برپادارند و چون قيامآنان با كاهلى وسستى همراه است ، خود قدرت ايستادن ندارد، چه رسد به اين كه بخواهنديا بتوانند عامل ايستادگى نماز شوند.
مراد از الصلوة 
در اين كه مراد از الصلوة آيا نماز مسلمانان است يااصل نماز كه مشترك بين همه اديان الهى است ، دوقول است . بيشتر مفسّران وجه اول را اختيار كرده اند؛ زيرا اوّلا، نمازاهل كتاب منسوخ شده بود(246). ثانيا، نماز آنان نماز واقعى نبود(247) و بهاصطلاح صحّت سلب داشت . ثالثا، به قرينه وقوع آن پس از آنچه درآيات قبل آمده ، يعنى امر به قبول اسلام و نهى از كتمان حق . پس مقتضاى وحدت سياق ايناست كه مقصود از نماز، نماز پس از ايمان و اسلام باشد كه همان نماز مسلمانان است .رابعا، به قرينه ذيل آيه : واركعوا مع الراكعين كه مقصود، به جا آوردن ركوع ، بههمراه ركوع كنندگان حقيقى است و آن تنها با نماز مسلمانان تحقق مى پذيرد؛ زيرا نمازاهل كتاب ، فاقد ركوع بود.
براساس همين وجه ، گروهى از مفسّران (248) اين آيه را دليلى بر مكلّف بودنكافران به فروع گرفته اند. البته چنين استنتاجىقابل توجيه است ؛ زيرا اوامرى كه در اين آيه وارد شده ، بهدنبال امر به اصل ايمان : امنوا بما أَنزلْتُ و درخواستاصل اسلام است و در حقيقت گويا به اهل كتاب اين گونه خطاب مى شود: به پيامبر وكتاب او ايمان بياوريد و پس از پذيرش اسلام ، نماز را برپا داريد و زكات بپردازيدو در نمازهاى جماعت شركت كنيد. روشن است كه :
1- ترتب فروع بر اصول و شرط بودن اصول براى پذيرش فروع به لحاظ مكلّفبه است .
2- اصول و فروع ، هر دو مقدور اهل كتاب است ، گرچهاصول بى واسطه و فروع باواسطه .
3- تكليف به مقدور با واسطه معقول است .
4- اطلاق لفظ و ظهور آيه اِبايى از شمول نسبت به هر دو را ندارد.
5- مقتضاى بحث هاى عقلى نيز تاءييد مفاد آيه است . بنابراين ،استدلال به آيه براى مكلف بودن كافر به فروع مكلف بودن وى بهاصول محذورى ندارد.
قول دوم در مساءله اين است كه اساسا اين جمله در مقام فرمان به نماز مسلمانان درمقابل نماز اهل كتاب نيست ، بلكه در مقام اين است كه آنها را به حقيقت و روح نماز توجّه دهد؛حقيقتى كه در همه اديان واحد و تغييرناپذير است ؛ يعنى توجه قلبى و خشوع و اخلاصدر اثناى نماز(249). آنچه در بحث برپاداشتن نماز از مفردات راغبنقل شده ، ممكن است تاءييدى بر اين قول باشد.
شايان ذكر است كه ، الف و لام در الصلوة و نيز در الزكوة مطابققول اوّل ، براى عهد است (250) و مطابق قول دوم هم مى تواند عهد باشد و هم جنس .
پرداخت زكات  
دو نكته اى كه درباره أ قيموا الصلوة گذشت ممكن است درباره اتوا الزكوة نيز جارىباشد؛ نكته اوّل ، يعنى وجه تعبير به اقامه به جاى قيام ،اگر چه به بيانى كه گذشت نسبت به زكات جارى نيست ، زيرا در اين باره به أقيموا الزكوة تعبير نشده ، ليكن از تعبير به اتواالزكوة نه زكّواكه هم به عنوان ايتاء امر شده و هم به صورت جمع آمده و آحاداهل كتاب را در بردارد ممكن است استفاده شود كه مقصود، احياى اين واجب اجتماعى و مرتفعساختن فقر عمومى در سطح جامعه است .
نكته دوم اين كه ، مراد از زكات در آيه ، زكات مسلمانان است ، كه با توجه به مدنىبودن آيه (251) و نزول آن پس از تشكيل حكومت اسلامى ، همان زكات مالى واجب و مستحباست و همچنين زكات هايى كه پرداخت آن واجب كفايى است (نظير انفاقى كه سبب نجاتانسانى ازخطرمرگ مى شود) و چون زكات عملى قربى و عبادى است ، بايد با قصدقربت و توجّه قلبى و خشوع درونى آن را به جا آورد كه تنها در اين صورت سبب پيوندميان انسان ها مى شود، نه بامنّت و آزار بعدى (مَنّو أ ذى ) كهدر اين حال از تاءثير معنوى آن ، كاسته مى گردد.
تذكّر1- فرمان به اداى زكات پس از فرمان به نماز از اين روست كه نمازگزارى كهبا برپايى نماز با خداى منعِم ارتباط برقرار كرد و به او تقّرب جُست ،از خلق خدا كهعيال اللّه هستند(252) غافل نمى شود؛ لازم عدم غفلت از خلق ، رفعمشكلات آنان و از جمله برطرف كردن فقر و نيازهاى مادّى و اقتصادى است ، كه با پرداختزكات و انفاق هاى مالى رفع مى شود.
2- گرچه زكاتِ واجبِ مالى ، محدود است ، ولى زكات غيرمالى محدود نيست ؛ چنان كهرسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله فرمود: براى هر چيزى زكات است و زكاتخانه اتاق پذيرايى از مهمان است ؛ لكل شى ء زكاة و زكاة الدار بيت الضيافة؛(253) يعنى مهمان نوازى وظيفه زكوى كسى است كه خداوند به او نعمت داشتنخانه داده است . از اين رو صاحب دلان برآنند كه زكات همّت را چون زكات نعمت بپردازند. توضيح اين كه ، نعمت گاهى به معناى خاص است ، نظيرنعمت مال و گاهى به معناى عام است كه از آيه مباركه أ سبغ عليكم نِعَمه ظاهرةً وباطنةً(254) استنباط مى شود. نعمت به معناى خاص در برابر همّت است و نعمت بهمعناى عام شامل همت مى شود. پس زكات نعمت به معناى عام مستلزم پرداخت زكات همت خواهدبود.
ترغيب به نماز جماعت  
ترغيب به ركوع با راكعان تحضيض به اقامه جماعت و شركت در آن است ، تا جامعهنمازگزار در هر دو جبهه جهاد اصغر واوسط پيروز شود و زمينه ورود در صحنه جهاد اكبرفراهم شود و اميد ظفرمندى در آن ساحت ظهور كند. از اين جهت به مخاطبان اصلى اين آيات ،يعنى بنى اسرائيل و به ساير كسانى كه صلاحيت خطاب الهى را دارند دستور داده شدهكه اولا، هركدان اهل نماز و ركوع باشند و برابر آيه بعدى هيچ كس چنين نباشد كهديگرى را به نيكى دعوت و خود را فراموش كند؛ چنان كه به بعضى از سران اسرائيلىنسبت داده شده كه گرچه توده مردم را به امتثال اوامر دينى تشويق مى كردند، ولى خود ازتوفيق اطاعت محروم بودند و ثانيا، نماز را با هم بخوانند و معيار اين معيّت همان وحدتنماز است كه فقط در جماعت (اعم از جمعه و غيرآن ) متبلور است .
از آن جهت كه نماز جنگ با هوا و جهاد با هوس است ، جايگاه آن را محراب گويند، و در جنگهر چه عدد رزمنده بيشتر و منسجم و هماهنگ و هم آواتر باشند پيروزى آسان تر است . ازاين رو به جماعت دستور اكيد داده شد. همان وحدت اعتبارى است كه غير از نمازهاى پراكندهجميع افراد است ؛ يعنى همه نمازگزاران گذشته از اشتراك دراصل نماز در يك امر جامع شريكند و آن معيّت در نماز است كه آن ويژگى در نمازهاىفرادا نيست .
از اين نكته نبايد غفلت شود كه چون ركوع در عين جزئيت براى نماز، به تنهايى عموددين نيست به اقامه آن امر نشده ، بكله به خود آن دستور داده شده است . نماز داراى چهارهياءت و شش ذكر است (255): هياءت هاى چهارگانه عبارت است از: قيام ، قعود، ركوع ،سجود. اذكار شش گانه عبارت است از: تلاوت ، تسبيح ، حمد، استغفار، دعا و صلواتبرمحمد و آل اوصلى الله عليه و آله .
تذكّر:اذكار ديگر، مانند تهليل و تكبير مندرج در يكى از عناوين شش گانه است وگرنهحصر مزبور ناتمام خواهد بود.
گاهى از نماز به هياءتى از هياءت ها يا به ذكرى از اذكار آن تعبير مى شود؛ تعبير ازنماز به ركوع مانند: واركعوا مع الراكعين (256) و به قيام مانند: قومواللّه قانتين(257) و به سجود مانند: و تقلّبك فى الساجدين (258) و به قرائت مانند: وقرآن الفجر إ نّ الفجر كان مشهوداً(259). تعبير از نماز به ركوع از تعبير بهركعات استظهار مى شود. وقتى گفته مى شود: دو ركعت ، يعنى نمازى كه در آن دو ركوعاست و از طرف ديگر بهترين مشخص نماز همان حالت ركوع است و گرنه قيام يا سجود وقعود كه هياءت هاى ديگر نماز است اختصاصى به حالت نماز ندارد و در حالت ديگر اعماز نيايش ، شكر و مانند آن يافت مى شود.
حاصل اين كه ، تعبيربه واركعوا مع الراكعين به منزله صلّوا مع المصلّيناست . خداى سبحان گاهى از نماز به اشرف اجزاى آن ، يعنى ركوع و سجود ياد مى كند ومى فرمايد: ياأ يها الذين امنوا اركعوا و اسجدوا(260)؛ چنان كه از نمازگزارانبه راكعان و ساجدان تعبير مى كند: تريهم ركّعاً سجّداًيبتغون فضلاً من اللّه و رضواناً...(261).
تذكّر:اهميت فوق العاده نماز جماعت به حدّى است كهرسول مكرّم صلى الله عليه و آله به نابينايى فرمودند: بينمنزل خود و مسجد طنابى نصب كن و با گرفتن آن ريسمان خود را به مسجد برسان و ازفضيلت جماعت محروم نشو(262). بنابراين ، جمله أ قيموا الصلوة ، بهاصل اقامه نماز و جمله واركعوا مع الراكعين به مصداق برتبر از مصاديق نماز امر مى كند؛در نتيجه از دو جهت مراد از الصلوة مطلق نماز نيست ، بلكه نماز مسلمانان مقصود است و ازنماز يهود احتراز مى شود: نخست اين كه نماز آنان فاقد ركوع بود(263) و ديگر اينكه آنان فرادا نماز مى گذارند.(264)
لطايف و اشارات  
1- دو فرمان فراگير 
قرآن كريم پايه هاى حكومت محرومان و مستضعفان را چهار فريضه نماز، زكات ، امربهمعروف و نهى ازمنكر مى داند و مى فرمايد: أُذِنَ للذين يقاتلون بأ نّهم ظلموا... # الذينأ خرجوا من ديارهم بغير حق ...# الذين إ ن مّكّنّاهم فى الا رض أ قاموا الصلوة واتواالزكوة و أ مروا بالمعروف و نهوا عن المنكر وللّه عاقبة الا مور(265).
بر همين اساس ، اين چهار فرضيه در صدر سفارش هاى خداوند به انبيا و توصيه انبيابه مردم قرار دارد؛ اين مطلب درباره امربه معروف و نهى ازمنكر روشت است ؛ زيرا همهپى گيرى ها و امرونهى هاى انبياى عظام در حقيقت ازقبيل امر به معروف ونهى از منكر بوده ، نيازى به ذكر آيات آن نيست . درباره نماز وزكات از قول عيساى مسيح عليه السلام مى فرمايد: وجعلنى مباركاً أ ين ما كنت أ وصانىبالصلوة و الزكوة (266) ودرباره حضرتاسماعيل عليه السلام مى فرمايد: و كان يأ مر أ هله بالصلوة والزكوة و كان عند ربّهمرضيّاً(267) و درباره انبياى ابراهيمى عليه السلام مى فرمايد: وجعلناهم أ ئمّةًيهدون بأ مرنا و أ وحينا إ ليهم فعل الخيرات وإ قام الصلوة وإ يتاء الزكوة و كانوا لناعابدين (268) و در ضمن ميثاقى كه خدا از بنىاسرائيل گرفت آمده است :... لئن أ قمتم الصلوة واتيتم الزكوة ... لا كفرنّ عنكم سيئاتكم...(269).
2- مهم ترين هدف از دستور زكات  
مال سهم فراوانى در جذب دل ها دارد و توده مردم نه تنها به جمعمال علاقمندند، بلكه به اصل مال علاقه جمّ و حبّ انبوه دارند، هر چندمال اندك باشد. وفور علاقه به مال اگر مايه درآمد حرام نشود پايه نگه دارى و احتكارحلال خواهدبود و از اين رو در انفاق آن در راه خدا پرهيز مى شود. امساكمال و اغماض از هزينه آن در راه هاى لازم دينى كه از آنها به مصارف زكات ياد مى شود مايه پديد آمده رَين دل و غبار قلب است .
دستور زكات براى تحصيل بركات فراوانى است كه به سه نمونه آنها بسنده مىشود؛ يكى تعديل ثروت و تاءمين نياز تهى دستان و ديگر بركت مالى ، كه خداوند مالىرا كه زكات آن پرداخت شد نمو مى دهد و از اين لحاظ آن را زكات ، به معناى نمو، ناميدهاند و سومى بركت روحى كه خداوند روح زكات دهنده را پاك مى كند و او را از هر رَيْن ورَيْب و عيبى طاهر مى كند و از اين جهت آن را زكات ، به معناى طهارت ، گفته اند. ارادهمعناى جامع هر دو نكته اخير مانند مطلق رُشد از عنوان زكات محذورى ندارد؛ زيرا پيرايش ازنقص و عيب همانند هرس كردن درخت سبب بالندگى آن مى گردد.
تذكّر دو نكته در اين جا سودمند است :
الف : گرچه تاءثير زكات در رفع نيازمندى جامعه فراوان است ، ليكن مقصوداصيل از ايجاب زكات همان حصول طهارت روح است وگرنه تاءمين هزينه افراد يك ملّتنسبت به قدرت بى كران الهى دشوار نيست . اين مطلب را مى توان به عنوان يك قانونجامع از قرآن كريم استنباط كرد؛ زيرا خداوند براى دفاع از دين و حمايت از حريم امّتاسلامى جهاد را لازم كرد. البته آثار فراوانى برجهاد مترتب است كهاستقلال ، آزادى ، رهايى از استعباد، استثمار، استبداد، استعمار و مانند آن از بركات مبارزهعليه طاغيان به شمار مى آيد، ولى در تحليل راز نهايىِ دفاع اشاره مى كند مبارزه عليهطاغيان به شمار مى آيد، ولى در تحليل راز نهايىِ دفاع اشاره مى كند كه هدفاصيل از جهاد، آزمودن مؤ منان است تا روح ايثار و نثار و روحيّه ستم ستيزى و ظلم سوزى رادر آنان تقويت كند و گرنه تنبيه متجاوزان و تاءديب حريم شكنان و انتقام از مهاجمان نسبتبه قدرت نامحدودِ الهى عملى است :... ولو يشاء اللّه لانتصر منهم ولكن ليبلوا بعضكمببعضٍ والذين قُتلوا فى سبيل اللّه فلن يُضلّ أ عمالهم (270).
اصل كلّى قابل استظهار از آيه كريمه ايناست كه پرورش روح و اعتلاى جان بشرى ازمهم ترين اهداف نزول دستورهاى خداست و گرنه تاءمين هزينه مستمندان نظير تنبيهمتجاوزان به خوبى مقدور خداست ، ولى راز و رمز چنين دستور دشوارى همانا شكوفايىاستعدادى نهفته است .
بنابراين ، گرچه مشكل اقتصادى نيازمندان با زكاتقابل حلّ نسبى است و نيز خداوند مال به جا مانده را(پس ‍ از اخراج سهم بيتالمال كه به حسب ظاهر از اصل مال كم شده ) نموّ مى دهد و بيش ازاصل مى كند، ولى هدف اصيل از ايجاب زكات دست يابى به طهارت روح است . بنابراين، آنچه در علل تشريع زكات آمده كه به برخى از آنها در بحث روايى اشاره مى شود، درطول هم است ، نه در عرض يكديگر؛ مثلا فايده تطهير و تزكيه كه در آيه خذ من أموالهم صدقة تطهرهم و تزكيهم بها(271) آمده مهم تر از ثمر نموّمال و افزايش كمّى آن است كه در آيه يمحق اللّه الربا و يربى الصدقات(272) آمده و والاتر از تاءمين نياز محتاجان اقتصادى است كه در بعضى از نصوصبه آن پرداخته شده است (273).
ب : از اطلاق عنوان زكات با كمك احاديثى كه مصاديق آن را بيان كرده مى توان همه اقسامزكات اعم از مالى و بدنى ، يعنى زكات فطره رامشمول اين گونه از اطلاق ها دانست . برخى مفسران باتاءمل و تكلّف براى زكات فطره به آيه قد أ فلح من تزكّى # و ذكر اسم ربّهفصلّى (274) استشهاد كرده اند.
3- دو ركن مهم نماز  
ركوع و سجده به طور عام در ميان عبادات اسلامى و به طور خاص در ميان اركان نماز ازويژگى برخوردار است ؛ قرآن كريم در معرفى پيروانرسول مكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايد: پيوسته آنها را در ركوع و سجود مىبينى ، در حالى كه همواره فضل خدا و رضاى او را مى طلبند؛ تريهم ركّعاً سجّداًيبتغون فضلاً من اللّه و رضواناً(275) و چون سجود برتر از ركوع است دربارهخصوص آن مى فرمايد: نشانه آنها در صورتشان از اثر سجده نمايان است ؛ سيماهمفى وجوههم من أ ثر السجود(276).
در آيه مورد بحث نيز از مسلمانان راستين و از اولياى الهى به راكعين تعبيرشده است ؛ چنان كه ابن عباس مى گويد:اين جمله دربارهرسول اللّه و على عليه السلام نازل شده و آنان اولين كسانى بودند كه ركوع و سجدهكردند؛ نزلت فى رسول اللّه صلى الله عليه و آله و على عليه السلام و همااءوّل من ركع و سجد(277).
با مراجعه به آيات وروايات فراوانى كه درباره اين دو ركن عبادى وارد شده ، اهميت ايندو به ويژه سجده به دست مى آيد؛ روايات فراوانى درباره آثار و بركات سجده هاىطولانى و ساير جزئيات آن رسيده است و در برخى روايات ، اميرالمؤ منين عليه السلامبه شاگردانش عتاب مى كند كه چرا پيشانى شما صاف است و اثر سجود برآن نيست؟! إ نّى لا كراه للرجل أ ن تَرى جبهته جَلْحاء ليس فيها شى ء من أ ثر السّجود(278).
بحث روايى 
1- مراد از الصلوة 
- عن العسكرى عليه السلام فى قوله : وأ قيموا الصلوة ... : المكتوبات التىجاء بها محمدصلى الله عليه و آله و أ قيموا أ يضاً الصلاة على محمّد وآله الطيبينالطاهرين الذين علىُّ سيّدهم و فاضلهم ... (279).
اشاره الف : با غمض نظر از سند پيام اين گونه احاديث اين است كه مقصود از اقامه نمازو ساير اوامر الهى كه در اين آيات بعد از امر به ايمان به قرآن و نيز پذيرش نبوترسول گرامى صلى الله عليه و آله آمده ، همانا اقامه نماز بر مكتب اسلام و بر منهاجاهل بيت عليه السلام است ، كه از ديگران به ره آورد وحى آگاه ترند، نه بر مكتباهل كتاب و نه بر منهاج غيراهل بيت عصمت عليه السلام .
ب : روشن است كه نماز بر منهاج اهل بيت وحى عليه السلاممشتمل بر صلوات بر محمد و آل طيبين اوست ؛ زيرا جزو واجب تشهد نماز است . البتهصلوات برحضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله واهل بيت عصمت و طهارت اوعليه السلام نه تنها فضيلت دارد، بلكه بسيارى از بركات وفيض الهى برآن مترتب است كه تفصيل آن از رسالت اين بحث فراتر است .
2- راز تشريع نماز 
- عن الرضاعليه السلام :فإ ن قال : فلم أ مروا الصلاة ؟قيل : لا نّ الصلاة ؟ قيل : لا نّ الصلاة الا قرار بالربوبية و هو صلاح عام لا نّ فيه خلعالا نداد و القيام بين يدى الجبّار بالذلّ و الاستكانة و الخضوع و الاعتراف و طلب الا قامة منسالف الزمان و وضع الجبهة على الا رض كل يوم و ليلة و يكون العبد ذاكراًللّه تعالىغيرناسٍ له و يكون خاشعاً وَجِلاً متذلّلاً طالباً راغباً فى الزيادة للدّين و الدنيا، مع ما فيهمن الانزجار عن الفساد و صار ذلك عليه فىكل يوم و ليلة ، لئلاّ ينسى العبد مدبّره و خالقه فيبطر و يطغى و ليكون فى ذكرخالقه و القيام بين يدى ربّه زجراً له عن المعاصى و حاجزاً و مانعاً عن أ نواعالفساد(280).
اشاره :آنچه در اين حديث مورد عنايت واقع شده به منزله تحرير معانى اذكار شش گانه وهياءت هاى چهارگانه نماز است ؛ نمازگزار از آن جهت كه با معبود خود نجوا دارد: المصلّىيناجى ربّه (281) مطالب فراوانى را در اين رازگويى در ميان مى گذارد كه مداراصلى آن ربوبيت محض خدا و عبوديت صرف نمازگزار است . چنين نمازگزارى طبق بيانرسول گرامى از نور برخوردار است :الصلاة نور المؤ من (282) و اينگونه نماز را اقامه كردن مصداق سخن حضرت خاتم الانبياءصلى الله عليه و آله استكه فرمود: موضع الصلاة من الدين كموضع الرأ س من الجسد(283)؛ نماز نسبتبه ساير فروع دين همانند سرنسبت به ساير اعضاى بدن است ؛ يعنى نماز در راءسامور عبادى است .
3- اهميت زكات  
- عن الرضاعليه السلام :إ نّ اللّه عزّوجلّ أ مر بثلاثة يقرن بها ثلاثة : أ مربالصلاة و الزكاة . فمن صلّى و لم يزك لمتقبل صلاته ...(284).
اشاره : گرچه از لحاظ بحث هاى جزئى و موردى هركدام از نماز و زكات واجبمستقل است و هيچ ارتباط وضعى به لحاظ صحّت و فساد بين آنها برقرار نيست ، ولى ازمنظر جامع نگرى و وحدت مكتب اسلام و پيوند ناگسستنى بين عناصر محورى دين ، بيننماز و زكات و نيز ساير اركان اصيل اسلامى ارتباط عميق و عريق برقرار است ؛ زيرارسول اكرم صلى الله عليه و آله اسلام را همچون بنيان مرصوصى دانست كه داراىپايه هاى متعدد است و يكى از آن اركان نماز و ديگرى زكات است : بُنى الا سلام علىخمسٍ: شهادة أ ن لاإ له إ لّا اللّه وأ نّ محمداً رسول اللّه صلى الله عليه و آله و إ قامالصلاة و إ يتاء الزكاة و حجّ البيت وصوم رمضان (285).
بنابراين ، ترك زكات به مثابه ويران كردن يكى از پايه هاى اسلام است . در نتيجهتارك زكات ، اسلام راستين را از دست داده و نماز چنين كسىمقبول كامل نيست .
تذكّرالف : در بيان مبانى و اركان اسلام روايات متعددى است كه ولايت را مهم ترين ركناسلام معرفى كرده است .
ب : آنچه در اين حديث آمده شش چيز است كه برخى از آنها جنبه ركنى ندارد. بنابراين ،منافى با مضمون احاديثى كه اركان اسلام را پنج پايه مى داند نخواهد بود.
4- راز تشريع زكات  
- عن الرضاعليه السلام فى جواب مسائل محمد بن سنان :إ نّ علة الزكاة من أجل قوت الفقراء و تحصين أ موال الا غنياء. لا نّ اللّه عزّوجلّ كلّف أهل الصحة القيام بشأ ن أ هل الزمانة و البلوى كماقال اللّه : لتبونّ فى أ موالكم و أ نفسكم (286) فى أ موالكم إ خراج الزكاة وفى أ نفسكم توطين النفس على الصبر مع ما فى ذلك من أ داء شكر نعم اللّه عزّوجلّ والطمع فى الزيادة مع ما فيه من الزيادة ...(287).
اشاره الف : گرچه زكات و ساير انفاق هاى مالى منافع وافرى دارد، ولى مهم ترينبركت آن تقرب الهى است . از اين رو زكات قربان هر فرد پرهيزكار است ؛ چنان كهنماز چنين است .
ب : شمارش فوايد يك عمل به معناى تساوى رتبه آنها نيست ؛ چنان كه قبلا بازگوشد.پس نمى توان از ظهور لفظى براى تساوى درجه آثار زكات استظهار كرد.
ج : آثار مثبت اقتصادى انفاق مالى ، خواه زكات و خواه عنوان ديگر، رفع محروميت اقتصادىاست ، نه طبيعى ؛ لازم منطقه طبيعت است و رفعاصل آن نه ممكن است و نه صحيح ؛ زيرا خردسالى ،سالمندى ، بيمارى ، ناتوانى وساير اعمال برچيده شود نظام ملكى به نظام ملكوتىتبديل مى شود و ديگر احكام فقهى و حقوقى را به همراه نخواهد داشت ، هرچندتقليل آن ممكن بلكه مطلوب است .
د: گرچه منافع زكات فراوان است ، ولى ايجاب آن نسبت به طيفمال دوست اسرائيلى به عنوان يك دستور واجب قطعى الهى آثار خوبى خواهد داشت ؛ زيرااينان نه از سُحْت خوارى هراسى به دل راه مى دادند: وأ كلهم السُحت (288) و نه ازرواج ربا باكى داشتند: وأ خذهم الربا و نه ازباطل خوارى پرهيز مى كردند: وأ كلهم أ موال الناس بالباطل (289) و...
بنابراين ، ايجاب زكات برچنين طيف متكاثر زردوست محتكر، موجب اميدوارى جامعه انسانىاست ؛ زيرا تعديل دوستى دنيا و محبّت دينار مايه رهايى از هر خطا و خطيئه است و برخىحديث معروف حبّ الدنيا، رأ س كل خطيئةٍ (290) را حبّ الدينار رأ سكل خطيئة قرائت كرده اند.(291)
5- مصاديق زكات و حكم آن  
- عن اسحاق بن مبارك : قال : سأ لت أ با إ براهيم عليه السلام عن صدقة الفطرة ، أهى ممّا قال اللّه : أ قيموا الصلوة و اتواالزكوة ؟فقال : نعم (292).
- عم اسحاق بن عمار قال : سأ لت أ باعبداللّه عليه السلام عنقول اللّه : وأ قيموا الصلوة واتوا الزكوةقال : هى الفطرة التى افترض اللّه على المؤ منين (293).
- عن زرارة قال : سأ لت أ با جعفرعليه السلام و ليس عنده غير ابنه جعفرعليه السلام ،عن زكاة الفطرة ، فقال :يؤ دّى الرجل عن نفسه و عياله و عن رقيقه الذكر منهم والانثى و الصغير منهم و الكبير، صاعاً من تمر عنكل انسان أ و نصف صاع من حنطة ، هى الزكاة التى فرضهااللّه على المؤ منين مع الصلاة ،على الغنى و الفقير منهم و هم جلّ الناس و أ صحاب الاموال جلّ الناس . قال : قلت : و على الفقير الذى يتصدق عليه ؟قال :نعم ، يعطى ما يتصدق به عليه (294).
- عن أ بى عبداللّه عليه السلام : نزلت الزكاة و ليس للنّاس الاموال وإ نّما كانت الفطرة (295).
- أ عط الفطرة قبل الصلاة و هو قول اللّه وأ قيموا الصلوة واتوا الزكوة والذى يأ خذ الفطرة ، عليه أ ن يؤ دّى عن نفسه و عن عياله وإ ن لم يعطها حتى ينصرف منصلاته فلا يعدّ له فطرة (296).

اشاره الف : خداوند رسول گرامى صلى الله عليه و آله را مبيّن معانى و معارف و احكام وحِكَم قرآن معرّفى كرد: وأ نزلنا إ ليك الذّكر لتبيّن للناس مانزّل إ ليهم (297) و مردم را به پذيرش دستورهاى آن حضرت فراخواند: مااتاكم الرسول فخذوه و ما نهاكم عنه فانتهوا(298).
ب : آنچه از آيه مورد بحث استفاده مى شود به نحو اطلاق ، وجوباصل نماز و اصل زكات است . همان طور كه اقسام نماز و شرايط و شطور و آداب و موانعآن با بيان رسول گرامى صلى الله عليه و آله واهل بيت آن حضرت عليه السلام معلوم مى شود، اقسام زكات و شرايط و موانع صحت وقبول آن نيز در سنت معصومين عليه السلام بازگو مى گردد.
ج : زكات فطر با خصوصيت هاى فقهى كه دارد با سنّتاهل عصمت بيان شده و از اين جهت اندارج آن تحت اطلاق آيه و انطباق اطلاق مزبور برزكاتفطر محرز مى شود و حجّت بودن آن ثابت خواهد شد.
6- يهود و لزوم همراهى با مؤ منان  
- عن مقاتل فى قوله واركعوا مع الراكعينقال : أ مرهم أ ن يركعوا مع أ مّة محمدصلى الله عليه و آلهيقول : كونوا منهم و معهم (299).
اشاره الف : اسلام دين حاضر و بادى از يك سو و حاضر وغابر از سوى ديگر است ؛يعنى همگانى و هميشگى است . از اين رو بنىاسرائيل ماءمور شدند اولا، ركوع داشته باشند و ثانيا، ركوع آنها همسان ركوع مسلمانانباشد؛ يعنى اسلام را با همه احكام آن بپذيرند و ثالثا، با امّت اسلامى ركوع كنند؛يعنى در نماز جماعت شركت كنند.
ب : ركوع از آن جهت كه بى سابقه بود و تعظيم انحنايى براى برخى از معتادان بهرسوم جاهلى دشوار بود، بعضى (احتمالا عمران به حُصَيْن ) بهرسول گرامى صلى الله عليه و آله پيشنهاد دادند: عَلى أ لاّ أ خِرّ إ لّا قائماً(300)؛ نماز مى گزارم به اين شرط كه از حالت ايستادن به سجده بروم و ركوعنكنم . البته چنين درخواست برخاسته از خوى جاهلى مردود است .
ج : حفظ انسجام در جماعت به قدرى مهم است كهرسول گرامى صلى الله عليه و آله شخصا شانه هاى نمازگزاران را بادست تنظيم وتنضيد مى فرمود و چنين مى گفت :استووا و لاتختلفوا فتختلف قلوبكم ... (301)؛زيرا معيّت ، همسانى و همتايى ظاهرى در صفوف نماز، زمينه گسترشعدل ، مواسات و مساوات اجتماعى را فراهم مى كند و اختلاف ظاهرى حقد و حسد و قهر و بىمهرى را به همراه دارد.
7- نخستين ركوع كنندگان 
- عن ابن عباس فى قوله : واركعوا مع الراكعين : نزلت فىرسول اللّه صلى الله عليه و آله و علىّ بن أ بى طالب و هما أوّل من صلّى و ركع (302).
اشاره الف : گرچه اطلاق الراكعين ، شامل همه راكعان در نماز از صدر تا آستان مى شود،ليكن فرد كامل آن اولين راكع است .
ب : اولين راكع همان اولين مسلمان ، يعنى رسول اكرمى صلى الله عليه و آله است : لاشريك له و بذلك أُمرت وأ نا أ ول المسلمين (303).
ج : چون على بن ابى طالب عليه السلام به مثابه نفس پيامبر است و غير از آن حضرتصلى الله عليه و آله كسى بر اميرالمؤ منين در نماز پيشى نگرفت : لم يسبقنى إ لّارسول اللّه بالصلاة (304). از اين رو على بن ابى طالب عليه السلام نيز اولىراكع محسوب مى شود. در نتيجه هر كس خضوعش در نماز و حضور قلبش در ركوع بيش ازديگران بود، معيّت او با اهل بيت عليه السلام نيز بيش و پيش از ديگران است .
د:اميرالمؤ منين عليه السلام جامع همه احكام است ؛ زيرا درحال ركوعِ نماز، زكات داده است .
أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنسَوْنَ أَنفُسَكُمْ وَ أَنتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَبَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ(44).
گزيده تفسير 
خداى سبحان همه انسان ها، به ويژه عالمان و سران منافق يهود و آن گروه از رهبراندينى را كه ديگران را به نيكى فرا مى خوانند و خود را فراموش كرده به معروفعمل نمى كنند، توبيخ مى كند كه چرا خود به معروفى كه ديگران را به آنها امر مى كنيدعمل نمى كنيد.
محور توبيخ در اين آيه ، نسيان نفس و عمل نكردن خود آمر، به معروف است ، نهاصل امربه معروف ، تا توهم شود كه امربه معروف بر چنين كسانى واجب نيست .
معيار در اين خطاب توبيخى ، تلاوت كتاب الهى و آشنا بودن با وحى بدونعمل به آن است ، كه طبعا همه دين شناسان و عالمان بىعمل و هر مسلمان واعظ غير متعّظ را شامل مى شود.
انسان براى ادراك واقع ، وحى و عقل را فراسوى خود دارد؛ كسى كه در محضر كتابآسمانى قرار دارد و از رهنمود آن با خبر است ، همچنين آن كه از مبادى تصورى و تصديقىحكمت نظرى و عملى در حدّ خودآگاه است ، اگر مردم را به نيكى امر و ترغيب كند و خود رافراموش ودست به بدى دراز كند مورد تعبير و تقريع و توبيخ محقّقانه است كه : بااين كه شما از دليل نقلى تقبيح چنين كارى كاملا آگاه و ازدليل عقلىِ تشويهِ چنين عملى كاملا مستحضر هستيد، ليكنعقل عملى شما اسير شهوت و غضب است و درعزم عملى كاملا مقهوريد؛ شما نه سميعيدتاگوش به دليل نقلى فرادهيد و نه عاقل هستيد تا عزم عملى و انگيزه صحيح را تابعجزم علمى و انديشه درست قرار دهيد.
راز نفى عقل از آن گروه : أ فلا تعقلون نيز اين است كه جمع بين امر مردم به كار نيك وبين خود فراموشى ، با عقل هماهنگ نيست .
تفسير 
البِرَّ:برّ به معناى نيكى گسترده با بَرّ به معناى بيابانوسيع تناسب دارد و آن مناسبت اين است كه خير واسع و نيكى گسترده را بِرّگويند كه با بَرّ در برابر بحر، به معناى بيابان دامنه دار هماهنگ است و ابرار بهنيكانى مى گويند كه گستره كمال هاى علمى و عملى آنان ستودنى است .
بِرّ معناى ديگرى دارد كه بِرّ به معناى خير و نيكى وحدت منبع ندارد؛ زيرا سَوْق و راندنگوسفندرا بِرّ گويند؛ چنان كه خواندن آن را هِرّخوانند(305).
گوسفند هِرّ را از بِرّ تشخيص مى دهد و ضربالمثل معروف :لايعرف هِرّاً من بِرٍّ ناظر به سفيهى است كه كودن ، فرومايهو ضعيف تر از حيوان است ، ولى اگر به اين معنا باشد كه وى آشنا به اصطلاح رمهدارى نيست و هِرّ را از بَرّ تميز نمى دهد آن گاه ناظر به مقصود ديگرى است .
تتلون : تلاوت در تتلون الكتاب به معناى قراءت و خواندن كتاب است . تفاوت بينتلاوت و قراءت اين است كه در تلاوت معناى متابعت ملحوظ است ؛ چونحروف يا كلمات قراءت شده در پى يكديگر در آمده ، همديگر را متابعت مى كند و درقراءت معناى جمع لحاظ شده است ؛ زيرا قراءت حروف و كلمات ، مستلزمجمع بين آنهاست (306).
تناسب آيات  
عصاره آيات قبل اين بود كه هم ضلالت خود بد است و هماِضْلال ديگران ، و عصاره آيه محل بحث به ضميمه آيهقبل ، اين است كه هم اهتداى خود خوب است و هم هدايت كردن ديگران ؛ زيرا امر به برّ ونيكى حتما خوب است و بهترين مصداق برّ، هدايت دينى است . قهرا اهتداى خود آمر هم مطلوبخواهد بود، گرچه مدلول مطابقى آيه اين مطلب نباشد.
طبرى (307) و طوسى (308) و نيز مفسران متاءخر مى گويند: سرّ اين كه قرآنكريم به عالمان يهود مى فرمايد آيا مردم را به نيكى فرا مى خوانيد و خود را فراموشمى كنيد. برخى از امور زير است : 1- عالمان يهود به بستگان خود توصيه مى كردندكه برايمان خويش به محمّدصلى الله عليه و آله ثابت قدم بمانيد، در حالى كه خودايمان نمى آوردند(309). 2- نيازمندان از قوم يهود را امر به مسلمان شدن مى كردند وحق را براى آنها بازگو مى كردند، ولى حقيقت را از توانگران قوم يهود(براى استمرارعطايا و مستمّرى هايى كه از آنها دريافت مى كردند) مى پوشاندند. 3- عالمان يهود پيشاز بعثت پيامبراكرم صلى الله عليه و آله مردم عرب را به ايمان به آن حضرت در ظرفبعثت دعوت مى كردند، ولى خود پس از بعثت ايمان نياوردند(310). 4- عالمان و رؤساى منافق يهود مردم را به صدقه و امانت دارى و ساير خيرات امر مى كردند، در حالىكه خود به آن عمل نمى كردند(311). البته مقصود آيه كسانى است كه ديگران را امربه نيكى ، و خود را رها مى كنند، خواه از بنىاسرائيل باشند يا ديگران و خواه از رهبران دينى باشند يا افراد عادى ، گرچه محوراصلى اين گونه احكام رهبران دينى مردمند.

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation