بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب صحیفه نور جلد 9, امام خمینی (ره) ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     SAHIFE01 -
     SAHIFE02 -
     SAHIFE03 -
     SAHIFE04 -
     SAHIFE05 -
     SAHIFE06 -
     SAHIFE07 -
     SAHIFE08 -
     SAHIFE09 -
     SAHIFE10 -
     SAHIFE11 -
     SAHIFE12 -
     SAHIFE13 -
     SAHIFE14 -
     SAHIFE15 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

لكـن روح ، روح الهـى بـزرگ بود، آن روحى بود كه وقتى نيزه را (آن در يك جنگى مرد)آن مـخـالف گـذاشـت بـه ايـنـجـاى آن و فـشار داد، اين ديد كه خواهد مرد، با اين فشار دادخودش را از توى نيزه ، يكى نيزه توى شكمش رساند، خودش را، او را هم كشت ، خودش هممرد. يك همچو روحيه ، يك همچو روحى يا مثلا به قلعه هاى بزرگ وقتى كه مى رسيدند وكشته مى دادند، كشته مى دادند بعد براى رفتن بالا نيزه ها را زير يك سپر مى گذاشتند،سـپـر رويش ، يكى رويش مى نشست مى رفت بالا، اگر كشته هم مى شد، كه مى شد تا دررا بـاز مـى كـرد. ايـن روحيه ، يك روحيه است كه روحيه الهى است ، در ملت ما هم پيدا شدهاسـت الحـمـدلله (يـكـى از حـضـار خـطاب به امام : انشاء الله خدا به شما عمر هزار سالهبـدهـد) و بـه هـمـه مـلت انـشـاءالله عـمـر بـا بـركـت كـه هـزارسـال كـه نـمـى شـود لكـن بـركت هزار سال را، انشاء الله ملت ما اين بركت داشته باشدعمرشان همانطورى كه اين بركت بود كه سلطنت دو هزار و پانصد ساله را، اين محتاج بههزار سال فعاليت بود تا يك سلطنت دو هزار پانصد ساله را ببرند، اين بركت بود، اينبـركتى بود كه خداى تبارك و تعالى به شما ملت مسلمان مومن داد و من دلخوشيم به اينتـحـولات اسـت يـعـنـى هـمـان وقـت كـه مـن در پـاريـس بـودم و بـعـضـى از ايـنمـسـائل را (البـتـه تـمـامـشـان را آنـجـا شـنـيـدم يـعـنـى بـيـشـتـرش را) بـعـضـى از ايـنمسائل را در پاريس مى شنيدم و منجمله اين بود كه يك نفرى كه رفته بود گرديده بود وبه دهات اطراف ما، دهات كمره ، دهات خمين ، دهات چاپلق آنجاها رفته بود، به من گفت كهمـن در آن دهـات كـه رفتم ، صبح همان وقتى كه بحبوحه تظاهرات و اينها بود گفت صبحكـه مى شد در هر دهى آخوند ده جلو مى افتاد مردم عقبش تظاهر مى كردند و ايشان گفت بهمـن در فـلان جـا در قـلعـه حـسـن فـلك (آن قـلعـه حـسن فلك را من رفتم مى دانم كجاست ، درپـهـلوى كـوهـى اسـت كـه بـه آن كـوه الونـد مـى گـويـنـد آن غـيـر الونـد هـمـدان اسـت .مـال خـمـيـن اسـت الونـدى اسـت ، آنـجـا يـك قـلعـه اى اسـت مـثـلا بـه انـدازه چـنـدمقابل اين عمارت ها، ده بيست تا خانوار شايد داشته باشد) گفت حتى آنجا، گفت من آنجا كهرفـتـم ، ديـدم مـطـالبى كه در آن قلعه مردم آنجا مى گويند همانى است كه در تهران مىگويند. من آنجا در ذهنم آمد كه مساله ، مساله بشرى نيست ، مساءله ، مساءله الهى است و اينپـيـش مـى بـرد. وقـتـى مـطلب توجه از جانب ماوراء الطبيعه و غيب باشد، اين ملت پشتيبانغيبى دارد و با پشتيبان غيبى شما پيش برديد والا ابزارى دست شما نبود، چهار تفنگ دستپـاسبان هاى ما هست ، اينها غنيمت جنگى است و الا كى داشتند اينها را. آنى كه در بين ملت مابود الله اكبر و ايمان بود، فرياد الله اكبر و ايمان بود و او پيش برد.
حفظ وحدت و روحيه الهى ضامن تداوم پيروزى است
بـرادرها! حفظ كنيد اين را، خواهرها! حفظ كنيد اين را. تا اين ،اين سنگر الهى ، اين دژ محكمخـدايـى هـسـت شـمـا پـيروزيد، نه دموكرات ها به شما غلبه خواهند كرد و نه كمونيست هاخواهند، همه اينها
دفـن خـواهند شد لكن به شرط اينكه اين روحيه اى را كه خدا داده است و اين وحدت كلمه اىرا كـه از جـانـب غيب به شما هديه شده است ، اين امانت را حفظش كنيد. الان اين يك مساءله اىاست كه پيش ما امانت است و بايد حفظ كنيم آن را و وقتى كه توجه اين باشد كه ما براىخـدا اين كار را مى كنيم ، اين هم باز در پاريس مكرر اتفاق مى افتاد كه اشخاص دلسوز،اشـخـاصـى كـه هواخواه بودند، اينها به من كرارا مى گفتند كه نمى شود اصلا، حالا كهنـمـى شـود بـايـد يـك جوريش كرد كه مثلا به تدريج پيش برود وقدم به قدم مثلا پيشبـرويـم و بـعـضـى هـا هـم از ايـنـجـا پـيـغـام مـى دادنـد كه قدم به قدم پيش برويد، حالاانتخابات را درست كنيد، بعد از انتخابات هم يك مجلس خوبى درست بكنيم و بعد از مجلسخـوب و كـذا و كـم كـم ، مـن به بعضى هاشان گفتم به اينكه اين نهضتى كه الان ما پيداشده است و همه مردم بزرگ و كوچك الان توى خيابان دارند فرياد مى زنند، شما اگر ايننـهـضـت خـامـوش بـشـود، دوبـاره مـى تـوانـيـد يـك هـمـچـو نـهـضـتى درست كنيد؟ نه ، پسقبول داريد كه نمى شود. شما مى توانيد يك همچو قولى بدهيد و همچو اعتقادى پيدا كنيدكه اين آقاى آريامهر به قول خودش عمل مى كند و آمده است مى گويد كه ملت ، علماى اعلام، اى مـراجـع عظام من اشتباه كردم شما احتمال نمى دهيد اين معنا را كه فردا همين آدمى كه آمدهاسـت مـى گـويـد عـلماى اعلام ، فردا باز همان قلدر باشد و قلم هاى شما را بشكند؟ جوابنـداشـتـند بدهند. گفتند حالا كه ما اين نهضت را درست كرديم و اين هم از اينها مى دانيم كهاگـر ايـنـهـا قـدرت پـيـدا بـكـنـنـد، تـمـام مـا را از بـيـن خـواهـنـد بـرد، حـالا مـا بـايـدعمل بكنيم .
ما مكلفيم به مبارزه با مخالفين اسلام و ملت
و عـمـده مطلب اين است كه ما يك تكليفى داريم ، ما مكلفيم ، خدا به ما تكليف كرده است كهبا اين مخالفين اسلام و مخالفين ملت اسلام مبارزه كنيم يا پيش مى بريم ، يا نمى بريماگـر پـيـش بـرديـم كـه الحـمـدلله ، هـم مـا بـه تـكـليـفـمـانعـمـل كـرده ايـم و هـم پـيـش بـرديـم و اگـر هـم مـرديـم و كـشـتـه شـديـم ، بـه تـكليفمانعـمـل كـرديـم . مـا چـرا بترسيم ، ما شكست نداريم ، شكست براى ما نيست براى اينكه از دوحـال خـارج نـيـست يا پيش ‍ مى بريم كه پيروز هم شديم يا پيش نمى بريم كه پيش خداآبـرومـنـديـم . اوليـاء خـدا هـم شـكست مى خوردند، حضرت امير در جنگ معاويه شكست خورد،اينكه حرف ندارد، شكست خورد. امام حسين سلام الله عليه هم در جنگ با يزيد شكست خورد وكـشـتـه شـد امـا به حسب واقع پيروز شدند آنها. شكست ظاهرى و پيروز واقعى بود. اگرمـاهـا هـم كـه بـراى خـدا مـى خـواهـيـم كـار كـنـيـم شـكـسـت هـم بـخـوريـم ، تـكـليـف راعمل كرديم و به حسب واقع هم پيروزى با ما خواهد شد.
شـمـا وارث مـمـلكـتـى هـسـتـيـد كـه دو هـزار و پـانـصـدسال به آن ظلم شده
ايـن را عـرض مـى كـنـم براى اينكه به شما عرض كنم كه من مى دانم كه الان گرفتارىزيـاد اسـت ، نـه بـراى شـمـا، نـه بـراى گـروه شـما، براى همه گروه ها، شماوارث يكمملكتى هستيد كه دو هزار و پانصد سال بر آن ظلم شده است و آن چيزى را كه شما خودتانمشاهد بوديد، ده پانزده سالش را
شـايد شماها يادتان است ، از اول آمدن رضا خان به سر كار تا حالا من يادم است شما هيچكـدام يـادتـان نيست ، از آنوقتى كه آن وارد شد به تهران و كودتا كرد تا حالا كه اينجانـشـسـتـه ام مـسائل يادم است ، يعنى مشاهد بودم ، شماها هم زمان محمدرضا را يادتان است وخـرابـى هـاى را كـه بـيـشـتـر كرده از سايرين . اين دو پدر و پسر هر دو خيانت كردند اماخـيـانـت هاى اين بيشتر از خيانت هاى او بود. خرابكارى اين بيشتر از خرابكارى او بود، ماوارث يـك هـمـچـو مـمـلكـت خـراب از هـمـه جـهـت ، اقـتـصـادش ، خـوبدنـبـال هـر انـقـلابـى يـك آشـفتگى است ، اين قابل تعرض نيست ، يك رژيم بخواهد تغييربـكـنـد، آن هم يك همچو رژيمى ، آن هم به دست مردم ، نه به دست يك نظامى كه روى نظمكـارهـايـش انجام ميدهد نه كودتا، كودتا نبود، آنها مى خواستند كودتا بكنند، خوب البتهمى دانيد كه در اين شب هاى آخرى كه ما تهران بوديم ، قضيه كودتا بود و كشتن همه لكنخدا نخواست و همان هاى كه مى خواستند به دست آنها كودتا كنند همان ها هم برگشتند بههـمه آنها و خدا برگردانده است ، شما غافل نشويد از اين . شما افغانستان الان را ملاحظهكنيد، افغانستان الان چند ماه است گرفتارند مردم ، خداوند انشاء الله كه نجاتشان بدهد،براى اين است كه طرفشان كه عبارت از اين مرد فاسق است ، مى كوبد آنها را با طياره وبـا تـوپ و تانك . يكى از عناياتى كه خداى تبارك و تعالى به شما كرد و به ما كردايـنـكـه ايـنـهـا را از خـدا يـك خوفى در دلشان وارد كرد كه متشبث به آن اسلحه ها نشدند،مـنـصـرفـشـان كـرد، آنطور نبود كه فانتوم ها را بياورند بالاى سر تهران و چه بكنند،بـعـضـى هـاى شـان هـم كـه گـفـته بودند اطاعت نكرده اند از آنها. اگر چنانچه آنها قواىانتظامى شان را به كار انداخته بودند و تهران را سركوب كرده بودند، حالا شما اينجامـجـتـمـع نـبوديد، ما هم نبوديم . اين يكى از معجزاتى بود كه خداوند اينها را منصرفشانكـرد از ايـن كـار، اگـر هـم تـو ذهـن يـكى شان آمد، يا ترسيد و نكرد، اگر هم دستور داد،طرف ترسيده بود يا طرف براى خاطر خدا نكرد، اين هم يكى از چيزهايى بود كه درايننهضت واقع شد و امرى بود ماوراءالطبيعت ، مثل افغانستان نشد.
ياءس به خود راه ندهيد كه از جنود شيطان است
در هـر صورت اين را مى خواستم عرض بكنم به شما كه شجاع باشيد. در گرفتارى هاكه مى آيد، پا بر جا باشيد ماءيوس هيچ وقت نشويد. دولت اگر چنانچه نمى تواند بهآن انـدازه اى كـه ، مـن تـصـديـق مـى كـنـم كـه دولتمشغول كار است ، كار خيلى هم كردند اين هم به خود آقايان گفته ام ، به آقاى بازرگانو ديـگـران گـفته ام كه شما كار مى كنيد و عرضه نمى كنيد، ديگران كار نمى كنند و مىگويند، ديگران كار نمى كنند، فريادش ‍ را مى زنند. اينها خيلى كار كرده اند اما عرضهنـمـى كـنـنـد. چند دفعه تا حالا به آنها، شما اين پاكسازى را خوب عرضه كنيد، آن خانهسـازى را عـرضـه كنيد، آن امداد را كه داريد در همه جا مى كنند و مى كنيد عرضه كنيد بهمـردم ، ايـن چـيـزهـايى كه تا حالا شده است بگوئى د. فقط در تمام اين مدت يك روز آقاىهاشمى ( سلمه الله تعالى ) در مدرسه فيضيه شمرد، پنجاه تا تقريبا يا سى تا، چندتـا بود شمرد يكى يكى كه اين كارها تا حالا شده است . خوب اين را بايد در روزنامه هابنويسند، صدايش
را در آورنـد كـه مـردم نـيـايند از ما سؤ ال كنند كه آقا اين چيزى كه در صد (شماره حساببـانـكـى ) ريـخـت ، خـورديـد يا عمل شد. نگويند مردم كه خوب ، مردم آن چيزى كه در صدريـخـتـنـد الان خـرج شـده ، تـمـام شـده ، بـاز هم احتياج است ولى عرضه نمى كنند، بايدعرضه كنند. عمل كردند، اما اينقدر اشكالات در كار است كه به اين زودى نمى شود درستشكرد ، يك مملكت آشفته اى را به اين زودى نمى شود اصلاحش كرد، اين پافشارى لازم دارد،بـايد ماءيوس نشد. د راين قضيه كردستان بعضى از آقايان محترم به طور ياءس آميزىو بـعـضـى از سـران به طور ياس آميزى با من تماس مى گرفتند (حتى اين روزهاى آخر)كـه اگـر چـنـانـجـه با اينها وارد مذاكره نشويم ، چه خواهد شد و چه خواهد شد، از دست ماخواهد رفت . به ايشان گفتم اشتباه مى كنى به اتمام رسيد.
مـقـصـود مـن اين است كه هيچ وقت ياءس را در قلب خودتان وارد نكنيد، ياس از جنود شيطاناست ، اميد از جنود خداست ، هميشه اميدوار باشيد، پشتوانه شما خدا و اسلام است . كسى كهپـشـتـيـبـانـش اسـلام اسـت از چـه بـتـرسـد؟ بـا يـك اشـاره هـمـه تـمـام مـى شـود،اتـكـال كـنـيـد بـه خـداى تبارك و تعالى ، اتكال كنيد به قرآن و اسلام و پيش برويد واينكه يك كسى مثلا فرض كنيد سردى با شما مى كند، همراهى با شما نمى كند، اينها چيزمـهـمـى نيست خدا همراه شماست ولو حالا با شما يك قدرى هم فرض كنيد سردى مى كنند يااگـر هـمـراهـى نـمـى كـنـند يا اگر دلجوئى نمى كنند. كار وقتى براى خدا باشد، ديگرانسان خوف از چيزى ندارد. حضرت على بن الحسين سلام الله عليه در آن بحبوحه كذايىكـه بـود راجـع بـه ايـنـكـه هـمـه اصـلا مـقـدراسـت كـه بـايـد كـشـتـه بـشـويـد، ايـنـطورنـقـل مـى كـنند اهل منبر كه عرض كرد به امام عليه السلام كه " اولسنا على الحق " ما بحقنـيـسـتـيـم ؟ فرمود چرا، گفت پس چرا بترسيم از مردن ( فاذا لانبالى بالموت ) وقتى مابـحـقـيـم ، مـا بـحـقـيـم هـيـچ اشـكـالى در ايـن نـيـسـت كـه بـحـقـيـم ، مـا درمـقـابـل بـاطـل ايـسـتـاده ايـم بـاطـل عـبـارت از رژيـم سـلطنتى جابر و شما مسلمان متعهد درمـقـابـل يـك همچو رژيمى و در مقابل دستجاتى كه تاييد او را مى كردند كه ابر قدرت هابـودنـد و سـايـر قـدرت هـا. شـمـاهـا بحقيد، وقتى شماها بحقيد، از اينكه با ما فلان كسهـمـراهـى نـمـى كـنـد چـه بـاكـى . خـوب مـن كـه بـحـقـم مـن تـكـليـفـم را دارمعـمـل مـى كنم حالا شما با من موافقت كنيد، نخير مخالفت كنيد، ده تا هم فرض كنيد كه كارهچـوب لاى چرخ بگذاريد من كارم را دارم انجام مى دهم ، رسيدم به آن كارى كه انجام دادم ،دو تـا چـيز بردم يكى ثواب خدا، يكى رسيدن به مطلب . نرسيديم ، ثواب خدا سر جاىآن هـسـت . شـكـسـت تـوى كـار نـيست ، شما ملت شكست نمى خوريد انشاء الله و به پيش مىرويـد و انـشـاء الله همه اين مشكلات تمام خواهد شد. البته راجع به اين قضيه اى هم كهآقـا گـفـتـنـد و اينها، من اين آقايان مى آيند اينجا باهاشان صحبت مى كنم . اميدوارم كه همهمـوفـق بـاشيد، مويد باشيد، همه از جنود امام زمان سلام الله عليه باشيد و در دفتر آنهااسم شما را بنويسند.
تاريخ : 12/6/58
بـــيـــانـــات امـــام خمينى در جمع اعضاى خانواده شهيد سرهنگ فراشاهى و بانوان مكتبولىعصر
تبليغات و تحقيقات دامنه دار اجانب براى تضعيف اسلام و روحانيت
بسم الله الرحمن الرحيم
مـهـم بـراى هـر مـلتـى ايـن اسـت كـه آن دردهـايـى كـه دارد بـشـنـاسـد و درمـان آن درد را ودنـبـال آن بـه مـعـالجـه بـپـردازد؛ دردهـايـى كـه درطـول تـاريـخ و بـالخـصـوص از آنوقتى كه غربى ها راه باز كردند به شرق و از همهبالاتر در اين پنجاه و چند سال حكومت سياه براى ملت ما پيش آمده است و مع الاسف بسيارىاز قـشـرهـا غـافل از آن هستند و بعضى ها هم با طور خيانت آميز دامن به آن مى زنند. مهم ايناسـت كـه آن دردى كـه بـراى مـلت مـا پـيـش آمـده و الان بـهحـال يك مرض ، يك مرض مزمن تقريبا هست اين است كه كوشش كرده اند غربيها كه ما را ازخـودمان بيخود كنند، ما را ميان تهى كنند، به ما اينطور بفهمانند و فهماندند كه خودتانهـيچ نيستيد و هر چه هست غرب است و بايد رو به غرب بايستيد. آتاتورك ، در تركيه منمجسمه او را ديدم ، دستش اينطور بالا بود گفتند او دست را بالا گرفته رو به غرب كهبايد همه چيز ما غربى بشود. يكى از اشخاصى كه در زمان رضاشاه و بعد از رضاشاههـم او بـود و معروف هم بود، حالا من ميل ندارم اسمش را ببرم ، اولش هم معمم بود و بعد هممكلا و بعد هم سنا و اينها راه داشت ، آن هم گفته بود كه همه چيز ما بايد انگليسى بشود.ايـنـطـور نـقـشه بوده است ، اينطور طرح بوده است كه ما را از خودمان بيخبر كنند و تهىكـنـنـد و بـه جاى او يك موجود غربى درست كنند، طورى باشد كه ما اسم مدرسه هم وقتىبـگـذاريـم يـكـى از اسـمـايـى كـه غربى ها دارند بگذاريم . اسم خيابان هاى مان هم بهاسـمـاء غـربى ها نامگذارى شود. دواخانه ها و موسساتمان هم با آن اسماء، اگر بخواهندخـيـلى بـرايـش احـتـرام قائل بشوند، آن اسماء را داشته باشد. كتاب هايى كه در اين نيمقـرن نـوشـته شده است استشهاد صاحب كتاب ها همه به حرف هاى غربى ها هست ، اگر يكمـطـلبى را مى خواهند بگويند، دنبالش مى گويند اين را هم چه كسى گفته است ، يكى ازفـلاسـفـه غرب را اسم مى برند. هم آنهائى كه كتاب مى نويسند از خودشان بيخبر شدهانـد و هـم مـاهـا و مـردم از خـودمـان تـهى شده ايم و به جاى يك موجود شرقى اسلامى ، يكمـوجـود غـربـى بـر مـا تـحميل شده كه خودمان را گم كرده ايم و به جاى مغز شرقى مغزغـربـى نشسته است ، تا استشهاد به آنها نباشد، مشترى هم كم مى شود. كتاب ها بخواهندمـشـتـرى زيـاد داشـتـه بـاشـنـد، موسسه ها بخواهند زياد مشترى داشته باشند، دواخانه هابـخـواهـنـد كـه زيـاد بـه آنها توجه بشود اسماء غرب را بايد بگذارند رويش تا اينكهمشترى پيدا بكنند.
استشهاد به كلام غربى ها بشود تا اينكه مردم توجه به كتاب پيدا كنند. اين يك مرضىاسـت در شـرق ، يك مرضى است كه تا اين مرض هست شرق نمى تواند صحيح باشد. تااين مرض هست شرق انگل است ، تبع است . تا ما يكى مان مريض مى شود فورا راه مى افتدبـه انـگلستان ، فرانسه ، به امريكا. در زمان محمدرضا، در ذهنم اين است كه يك لوزه اىمى خواستند يكى از اين بچه هاى آنها بود !!! چيزى حالا درست يادم نيست !!! لوزتين را مىخـواست عمل كند، مى گفتند از خارج بايد بيايد. نه اين كه اينجا طبيب نبود، طبيب بود لكنهـم طـبـيـب و هـم آن كـه مـحـتاج به طبيب است ، از خودشان بيخبر بودند خودشان را هم نمىشناختند، هر چه مى شناختند غرب را مى شناختند. الان هم هر كه مريض مى شود در عين حالىكـه در ايـنـجـا طـبـيـب مـتـخـصـص هـم هـسـت ، هـمـان طـبيب متخصص هم كه اين معنا را مى تواندعـمل بكند لكن از باب اينكه مغزش غربى شده است مى گويد ببريد او را انگلستان . چندوقـت پـيـش از ايـن چـنـد تـا از اطـبـاء ايـنـجـا بـودنـد و مـن راجـع بـه هـمـيـنمسائل كه خوب چه شده است كه ، من اينطور مى گفتم كه نگذاشتند كه طبيب پيدا بشود درايران و از اين جهت است كه مى برند به خارج . او مى گفت كه نه ، ما طبيب هستيم ، اينها راهم كه به خارج مى برند، در خارج هم اطباء ايرانى زياد هستند و بسيارى از اينها را هم ،همان اطباء ايرانى معالجه مى كنند. گفتم خوب بدتر براى اينكه شما حالا طورى شده ايدكـه ديـگـر خـودتـان هـم نـمى توانيد خودتان را بفهميد، خودتان را گم كرديد، به جاىخـودتـان يـك مـوجـود غربى نشسته است . فلاسفه غرب الان هم محتاج به اين هستند كه ازفلاسفه شرق ياد بگيرند، كتاب هاى ابوعلى الان هم من گمان مى كنم تا چند وقت بيش ازاين بود و الان هم همين طور، مورد استفاده اطباء غرب باشد. قانون بوعلى رسما تدوين مىشـده آنـجـا، اسـتـفـاده از آن مى شده لكن اين تحفه شرقى رفته غرب ، غرب از آن استفادهكرده و ما خودمان گم كرده ايم خودمان را، بوعلى را نمى شناسيم . اين براى اين است كهآنـوقـتـى كـه ايـنـهـا راه پـيـدا كـردند به ممالك شرق كه شايد سابقه اش حدود ششصدسـال يـا هـمـچـو چـيـزى باشد (درست من نمى دانم لكن طولانى است ) مطالعات در همه چيزشـرق مطالعه كردند. اشخاص متخصص از خارج آمد، از غرب آمد و همه جاى ايران را و همهجاى شرق را گردش كردند و بررسى كردند. در تاريخ هست ، در همين تاريخ ‌هاى آخرىكه با شتر مى رفتند اين بيابان هاى ما را، همان بيابان هاى بى آب و علف هم مى رفتند،بـا شـتـر مـى رفـتـنـد و آنـجـا بـررسـى مـى كـردنـد. يـك قـسـم از بـررسـى هـا و ايـنـهامـال ايـن بـود كـه بـفـهـمند چه دارد شرق ، نفت را، كبريت را، هر چه كه دارد، مس ، آهن ، اينذخـايـر زيرزمينى را بفهمند چه دارد و بايد به چه راه آنها را به دست آورد. آنها كشف مىكـردنـد. در هـمـدان مـن بـودم كـه يـكـى از آشـنـاهـاى مـن كه سابقه داشت (اينكه مى گويممـال شـايد حدود بيست سال يا بيشتر باشد) كه يك ورقه اى آورد شايد يك متر در يك مترنقشه بود، نقشه مال همدان و دهات و قراء و قصبات همدان بود، اين را كه باز كرد من ديدمنـقـطـه هـايـى بـا رنـگ ديـگـر، زياد نقطه در آن هست . گفتم اينها چيست ؟ گفت اين نقشه ازخـارجـى هاست ، اين نقطه ها جاهايى است كه يك چيزى در آنجا پيدا مى شود، يك زيرزمين ،يـك چـيـزى دارد آنـجـا، ايـنـهـا هـمـه جـا را مـطـالعـه كـردند. يك راه اين بود كه يك قسم ازمـطـالعـاتـشـان مـطـالعـات شـنـاخـتن ذخاير شرق كه يكى از آن هم ايران بود، يك قسم ازمطالعات هم كه باز در همان وقت ها كه اين وسائلاتومبيل و اينها نبود با قافله ها حركت مى كردند و با شترها مى رفتند و مطالعه در گروههاى مختلف ، عشاير ايران ،
بـخـتـيـارى هـا !!! عـرض كـنم !!! بلوچ ها، كردها، يك دسته آنجاها مى رفتند و مطالعه مىكـردنـد آنـهـا چـه جور آدم هائى اند و چه جور مى شود آنها را تحت استعمار گرفت . و يكگـروه ديـگـرى هـم در شـهـرهـا مـشـغـول مـطـالعه بودند كه اينها چه جور وضعى دارند وآنـطـورى كـه مـن مـى فـهـمـم از رويـهـمـرفـتـه مـطـالعـاتـشـان راجـع بـه انـسـان هـا ايـنحـاصـل شده است كه اين جمعيت شرقى به اسلام اعتقاد دارد و آن كه مانع مى شود از اينكهآن چـيـزهـاى زيـرزمـيـنـى را بـه غـارت بـبـرنـد ايـنها هستند كه به اسلام عقيده دارند، اينقـشـرهـاى ديگرى كه با اسلام سر و كار ندارند از آنها هيچ باكى نداشتند، آنها يك مردمتـهـى هـسـتند كه با آنها كارى نداشتند، آن كه از آن خوف داشتند توده هايى بود كه بهاسـلام عـقـيده داشتند. خوب ، اينهائى كه به اسلام عقيده داشتند از چه راه اين عقيده را پيداكـرده بـودنـد از طـريـق روحانيت اين اعتقاد را اينها تزريق كرده بودند و مطالعاتشان بهايـنجا رسيده است كه ، رسيده بود كه اين ملاها در دهات و قصبات و همه جا هستند و هر وقتبـخـواهـنـد، اين مردم را ممكن است كه به شورش وا دارند. چه بكنند اين نشود؟ دو نقشه مىخـواسـتـنـد پـيـاده كـنند. در زمان رضاشاه پياده شد به طور سختى هم پياده شد و بعد ازآنـكـه ديـدند آن سختى ها مشكل است و نمى شود، به ترتيب شيطانى يكى اينكه اسلام رادر بـيـن تـوده هـا، در بـيـن مـردم ، اين را كوچكش كردند، قلم هاى اجير آنها و تبليغات دامنهدارشـان راجـع بـه ايـنـكـه ايـن اسـلام مـال زمـان سـابـق بـوده اسـت ، چـيـزى كـهمـال هـزار و چـهـار صد سال پيش از اين است ديگر حالا، حتى حالا هم اگر شما ديده باشيدگـاهـى وقت ها جرات نمى كنند بگويند، اما مى گويند در يك كلمه اى . اين يك راه بود كهاسلام را اصلا از نظر مردم بيندازند (اسلام كهنه شده است ، ديگر حالا وقت عصر نوينىاست ، حالا عصر تجدد است ، حالا عصر موشك است ، در عصر موشك ديگر اسلام نبايد مطرحبـشـود) يـك راه ديـگرش هم كه در عرض همين دنبال مى شد اينكه روحانيت را از دست مردمبگيرند (اينها دربارى اند، اينها انگليسى اند)، خود انگليس ها تزريق مى كردند، خودانـگليس ها به مردم اينطور مى گفتند كه اينها انگليسى اند، اينها منحرفند، انگليسى اند.خـودشـان بـه مـردم ايـنـطـور مـى گـفـتـند، آنهايى كه اجير بودند از طرف آنها، به مردمايـنـطـور تـزريـق مـى كـردنـد. خـوب سـابـق ، ده ، بـيـسـتسال پيش از اين ، بيست سال پيش از اين يا يك قدرى بيشتر، انگليس معروف بود و مطرحبـود، بعد آمريكا جلو افتاد (اينها دربارى اند، اينها انگليسى اند، اينها را گذاشته اندبـراى ايـنـكـه مـردم را خـواب بـكـنـنـد، ديـن اصـلش تـخـديـر اسـت ، ديـنمـثـل مـخـدرات مـى مـانـد، مـردم را خـواب مـى كـنـد كـه آنها ببرند، و بچاپند، و روحانيت همعـامـل انـگـليس ها هستند اينها آمده اند اينجا مردم را خواب كنند كه آنها بچاپند و اينها حرفنـزنـنـد، مـردم را ايـنها خواب مى كنند، آنها اموالشان را مى برند و خودشان خوابند ملتفتنـيـسـتـند). اين دو نقشه بود كه اسلام را از نظر مردم پايين بيندازند و مردم به آن بىاعـتـنـا بـشـوند و آنها هم كه اسلام را ترويج مى كنند، از آنها هم مى ترسيدند، آنها را هممـنـحط كنند تا اينكه اين دو تا قدرت وقتى كه از ملت گرفته شد ديگر ملت نمى تواندكـارى انـجـام بـدهـد، نـه مـى تـوانـد وحـدت داشـتـه بـاشـد و نـه مـى تـوانـد عـمـقمـسـائل را بـفـهمد، از آن طرف هم نويسنده هايى كه از خودشان هستند يا بدتر از خودشانهستند به اين مسائل كمك مى كردند.
يكى ا ز شعراشان در همان عصر (مضمون شعرش را مى گويم ، شعرش هم يادم است ) مىگويد تا آخوند و قجر در اين مملكت هست اين ننگ را كشور دارا به كجا ببرد. اين ننگ اينكه، ننگ اينكه آخوند در اين مملكت هست كشور دارا اين ننگ را به كجا ببرد آنوقت كه رضاشاهغـلبـه كـرد، شـاعـر اينها منطقش اين بود كه يك ننگى است ، روحانيون در اينجا ننگ است ،كـشـور دارا بايد از روحانيون و آن چيزى كه روحانيون مى گويند كه اسلام است ، تا اينهـسـت چـطـور اين ننگ را ما، يك مجلسى درست كردند در همان زمان آن شخص (شايد در اواخرزمان ) كه در آن مجلس نمايش غلبه اسلام بر ايران بود كه لشكر عرب آمد و غلبه كردو !!! عـرض بـكـنم كه چيز را !!! ايران را گرفت و آنوقت !!! چيز هم !!! عربستان هم جزءايـنـجـا بـود. آنجا دستمال ها را در آوردند به گريه ، گريه اينكه اسلام آمد و ايران رااسـلامى اش كرد، گريه كردند. در يك مجلس عمومى درست كردند وضع را به طورى كهدستمال ها را در آوردند و به حال ايران گريه كردند كه ايران اسلام آمده است . چه بود؟بـراى ايـن بود كه مردم را از اسلام همچنين بترسانند كه اسلام آمد و بكلى اوضاع را بههم زد. الان كه ما اينجا نشستيم ، من آن طرف بودم ، يك طومار، يك چيزى آمد، تلكسى آمد كهدر آن ايـن بـود كـه بـه امـر تـو ايـرانى ها بر ضد كردها قيام كردند. اينطور الان حزبدموكرات در آنجا و آقايان كرد را هم اينها در مهاباد، چون الان ديدند مهاباد از دستشان داردمـى رود و وقـتـى رفـت ديـگـر تـمـام شد و انشاء الله همين طورى مى شود، چون ديدند كهديـگـر كـارشـان ديـگر به آخر رسيده است به اينجا منتهى شدند كه يك تلكسى بود كهالان مـن آن طـرف خـوانـدم ، بـا اسم من شروع شده و دنبالش هم عده زيادى از روزنامه ها وايـنـهـا رونـوشـت بـه هـمه آنها و همه به اينكه ما كردها، ملت كرد كه با شما يكى هستند،چـطـور شـده اسـت كـه حـالا هـمـه مـردم را شـمـا وادار كـرديد همه ايران بر ضد كردها قيامكـردنـد؟ در صـورتى كه همه ايران مى دانند كه بر ضد، بر ضد ضد كرد، كردها قيامكـرده انـد، نـه بـر ضـد كـردهـا، چون ما هميشه داد اين معنا را داريم كه كردها با ما برادرهـسـتـند معذلك !!! به اين !!! مطلب به اين روشنى را دارند به من تلگراف مى كنند، بهمهندس بازرگان تلگراف مى كنند و تلكس ‍ مى زنند.
تاريخ مبارزاتى انبيا و علماى اسلام ، افشاگر تبليغات كذب استعمار
وضـع ايـنـطـورى اسـت كـه مـى خـواهـنـد ايـنـطور نمايش بدهند، همين اشخاص بودند، هميناشـخاصى هستند كه اسلام را به مردم اينطورى نمايش مى دهند كه اسلام آمده است كه مردمرا خواب كند، اسلام آمده است كه طبقه مستضعف را خواب كند تا بزرگ ها اينها را بخورند وايـنـها صدايشان در نيايد، غافل از اينكه تاريخ در كار هست ، تاريخ هست ، تاريخ اسلامكـه ديگر دور نيست خيلى ، در راجع به همه اديان اينها مى گويند. خوب اين تاريخ هست .هـمـه اديـان وقـتـى كـه شـمـا ملاحظه بكنيد سران اين اديان كه انبيا بودند، اينها از طبقهمستضعف قيام كردند و طبقه مستضعف را بر ضد قدرت ها شوراندند. حضرت ابراهيم خودشبـوده و يـك تـبـرى ، از طـبـقه پائين در مقابل آن نمرود عصر قيام كرد و آن مظاهر آنها كهمظاهر اشرافيتشان را (بت پرستى هم آنوقت يك مظاهر اشرافى بود) آنها را شكست .
حـضرت موسى هم يك شبان و يك عصا، از همين طبقه مستضعف ، اين طبقه را بر ضد فرعونو بر ضد دستگاه طاغوتى او برافراشت ، اينها را بر انگيخت بر ضد آنها، نه اينها راخـواب كرد تا آنها بخورند، اينها را بيدار كرد كه آنها را بكشند. عكس آنكه نويسنده هاىخـائن ما و نويسنده هاى خائن تر خارجى ها مى گويند كه دين افيون جامعه است و انبيا آمدهاند كه جامعه را با اين افيون خواب بكنند و قدرتمندها و طاغوت ها اين را، جامعه را بمكندو اينها خواب باشند. درست وقتى تاريخ انبيا را ملاحظه كنيد عكس اين است يعنى طاغوت هابـه مـردم غلبه كرده بودند و خداوند در هر عصرى يك نفر را از همين قشر پائين ، از همينچـوپـان هـا، از هـمـيـن طـبـقه مستضعف برانگيخت و اين طبقه مستضعف را بيدار كرد و بر ضدطـاغـوت هـا قيام كرد و فرعون را غرق كرد و از بين برد. و اما اسلام كه تاريخش نزديكبـه مـاسـت آنـهـا ايـنقدر دورند، تاريخ نزديك به ماست ، زندگى پيغمبر اكرم معلوم استبـراى هـمـه چـه جـور بـوده است . معارض هاى او و جنگ هاى او معلوم است با كى جنگ كرده .پيغمبر اكرم در مكه مكرمه از همين طبقه مردم ، البته از اشراف به آن معنا كه سادات آنوقتبـودنـد، نـه اشراف به آن معنا كه سرمايه دار بودند، به آن معنا كه سادات بودند، ازآنـهـا بـود لكـن فـقـيـر بـود، از طبقه فقرا بودند اينها، تا آخر هم با همين فقر زندگىكـردنـد و مـعـذلك ايـن كـارهـا را انـجـام دادنـد. از همين طبقه در مكه پيدا شد و اشراف مكه وسـرمـايـه دارهـا و قـافله دارها و اينها با او مخالفت كردند به اندازه اى كه نمى توانستديگر آفتابى بشود، توى غار رفت ، مدت ها در غار محبوس بود آنجا تقريبا، تا كارهاىتبليغات زيرزمينى را اينجا كرد. يك عده اى را با خودش همراه كرد و بعد ديد اينجا زورشبـه ايـنـها نمى رسد با مردم مدينه بست و بند كرد و تشريف بردند مدينه ، در مدينه همكـه رفـتـنـد وارد نـشـدند به يك طايفه چيزدار، به همين فقرا، به همين مردم ضعيف . مسجدپيغمبر اكرم هم مثل اين مسجدهاى شما نبوده است مسجد اعظم ، يك جاى كوچكى ، يك سقفى باايـن چـيـزهـاى خرما، با اين چيزهاى خرما يك چيزى درست كرده بودند، يك ديوار اينقدرى همبراى اينكه مثلا حيوانات وارد نشوند با يك چيزى گلى يا از همين ها درست كرده بودند. اماسـرنـوشـت اسـلام را در يك همچو مسجدى درست مى كردند. مسجد بود، همچو نبود كه قبه وبـارگـاه بـاشد و ميان تهى ، از آن تاسيسات خالى لكن از همان جا روم و ايران را شكستدادند، هر چه هم بخواهند اينها گريه كنند. اين پيغمبر اكرم از همين طبقه پايين به طورىكـه وقـتـى هـم مـديـنـه تشريف بردند باز اصحابى ايشان داشتند كه خانه نداشتند، هيچخانه نداشتند، در مسجد اينها مى خوابيدند، يك صفه اى بود كه اصحاب صفه مى گفتند،عـده اى آنـجـا پـهـلوى هـم هـمان جا مى خوابيدند زندگى شان همان بود. زندگى نداشتندوقـتـى هـم مـى خـواسـتند جنگ بروند هر چند نفرشان يك شتر، هر چند نفرشان يك شمشير،ايـنـجـورى بـود وضـعـشـان . هـيـچـى ، هـيـچ خـبـرى نـبـود در كـار. از ايـن طبقه بودند، درمـقـابـل كـى ؟ جنگ هاى پيغمبر با كى بوده ؟ آيا پيغمبر آمده اين طبقه مستضعف را خواب كندكـه آنـهـا بـمـكـنـدش ؟! يـا آمـد و ايـن طـبقه ضعيف را، اين مستضعفين را برانگيخت ؟ جنگ هاىپـيـغمبر همه اش با همين اشراف بود و با همين باغدارها و با همين سرمايه دارها و با همينهـا و بعد هم با سلاطين و با كسان ديگر. كاغذهاى پيغمبر به سلطان ايران ، به سلطانروم ،
بـه سـلطان قبط، به كجا، كاغذهايش همه معروف است ديگر، دعوت كرده آن سلاطين را كهبـيـايـيد آدم بشويد، مسلم بشويد، نه اينكه خواسته است كه مردم را لالايى بگويد خوابكـنـد، افـيون باشد هر كه قرآن را بخواند. آخر بى انصافى اين است كه قرآنى كه درخـانه همه مسلمان ها هست ، همه دارند اين قرآن را مى بينند، قرآنى كه هر صفحه اش را كهبـاز كـنـى راجـع ، يـا مـثـلا هـر جـزئيـش را كـه بـبـيـنـيـد راجـع بـهقـتـال و راجـع بـه كـشـتـار اشـخـاص طـاغـوت و بـر انـگـيـخـتـن مـسـتـضـعـفـيـن درمقابل مستكبرين است . اين بى انصاف ها قرآن را كه در دسترس همه هست ، ناديده گرفتند.آنـوقـت مى گويند كه اسلام آمده است كه مردم را، مستضعفين را خواب كند و مستكبرين را برآنـهـا غـلبه بدهد. اين قرآنى كه قتال در آن هست !!! عرض مى كنم كه !!! جنگ مستضعف برمـسـتـكـبـر هـسـت ، سـر تـا تـه آن راجع به فرعون ، راجع به اشخاص ديگر و راجع بهمـسـتـكـبرينى كه در آن عصر بودند هست و مردم را وادار كرده بر ضد آنها، مى گويند كهقـرآن يـا پـيـغـمـبـر آمده است كه اين مردم بيچاره و فقير و رعيت و كشاورز را خواب كند تامـحـمـدرضـا بيايد بمكدشان !! اين قرآن و آن انبيا، بياييم سراغ اين علماى به اصطلاحايـنـها دربارى ، شما يادتان است ، همسن من تقريبا هستيد، مى شناسم شما را از آنوقت ، ازوقـتـى كـه رضـاخـان آمد تا امروز چند مرتبه قيام شد، كى قيام كرد؟ از اين طبقات ديگر،مـردم ، از روشـنـفكرش بگير، از !!! نمى دانم !!! نويسنده اش بگير و از اينها در اين قيامهـاى بـر ضـد، كـى بـود كـه قـيـام كرد؟ قيام آذربايجان را كى كرد؟ علماى آذربايجان ،مـرحـوم آمـيـرزا صادق آقا، مرحوم انگجى ، ديگران كردند قيام اصفهان را كى كرد؟ مرحومحـاج آقـا نـورالله ، ديـديـد كه آمده اند علماى اسلام به اينجا و علماى بلاد هم جمع كردندقـيـام بـر ضـد رضـا خان . قيام خراسان را كى كرد؟ علماى خراسان مرحوم آميرزا يونس ومرحوم آقازاده و امثال اينها. بعد از او هم يك قيام تنهايى آقاى قمى كرد كه آمد به حضرتعـبـدالعـظـيـم و ما هم حضرت عبدالعظيم بوديم و منتها اين قيام ها شد و قدرت ، آن قدرتىبـود كـه ايـنها را شكست داد، قيام ها را شكستند، علماى آذربايجان را گرفتند و در يكى ازبلاد كردستان ، سقز بوده ، كجا سنقر، كجا، اينجا تبعيدشان كردند و بعد از مدتها اجازهدادند كه مرحوم آميرزا صادق آقا آمدند همين قم و اينجا هم فوت كردند. علماى مشهد هم ، همهآنها را گرفتند آوردند در تهران حبس كردند. مرحوم آقازاده يكى از علمايى بود كه درجهيـك آنـجـا بـود. مـن خـودم مـى ديـدم كـه ايـشـان در گوشه يك جايى كه يك منزلى داشتند،اينطور به خيابان چيز بود تنها آنجا نشسته بود، مامورها هم مواظبش ، كسى نمى توانستبـا ايـشـان تـمـاس بـگـيـرد، ايـشـان را هـم مى بردند در عدليه آنجا محاكمه مى كردند واينطور. در مجلس كى بود كه مى ايستاد در مقابل اينها؟ مدرس بود. اين علماى دربارى كهايـنـهـا مـى گـويـنـد، عـكـس بـودنـد. ايـن پـانـزده ، شـانـزدهسـال قـيام مال كى بود؟ مال همين آقايان بود، همين آخوندهاى بلاد و اطراف . همين ها بودندكه اينها برضد آنها تبليغ مى كنند و الان هم نمى خواهند كه اين رژيمى كه اسلامى استبـاز اسـم آخـونـد در آن بـاشـد، الان هم نمى خواهند. از اينها همچو مى ترسند كه مبادا اينمـنـافـع نـامـشـروعـى كـه ايـنـهـا مـى بـردنـد و در خـارج و درداخـل بـراى خـودشـان ايـن بـسـاط را درسـت مـى كـنـنـد، دست اينها بيفتد كه وقتى در مجلسخـبـرگـان مى روند بر ايشان بودجه قرار مى دهند، بگويند كه ما عبايمان را رويمان مىكشيم مى خوابيم ، بودجه
مى خواهيم چكار؟ اين آخوند است كه اين را مى گويد. همين آخوندها هستند كه شما مى گوييدكـه ايـنـهـا كـذا و كـذا هـستند كه وقتى رفتند مجلس خبرگان و برايشان ده ميليون بودجهقرار دادند اعتراض كردند كه ما بودجه مى خواهيم چه كنيم برايشان !!! عرض مى كنم كه!!! يـك جـايى را گرفته بودند، تخت هايى گرفته بودند. ما تخت مى خواهيم چه كنيم ؟مـا هـر كـدامـمـان بياييم در مجلس همين جا عبايمان را دوش مى كشيم ، همين جا هم مى خوابيم .ايـنـهـا نمى خواهند اينها را، اينها يك رژيمى را مى خواهند، يك وضعى را مى خواهند كه جيبهـاى ايـنـهـا پر بشود بقدرى كه تخمه كنند كه ندانند چه مى كنند، سرمايه هاى اينجا راببرند به خارج . ارز اينجا را الان هم مشغولند كه ببرند به خارج و براى خودشان آنجاتـعـيش كنند. من در پاريس كه بودم يكى از مطالبى كه شنيدم آنچه كه يادم ماند و تحفهبـود يـك كـلمـه اش بود، براى يكى از بستگان همين رژيم ، بستگان همين محمدرضا، يكى(حالا از كدامشان بود آن هم يادم نيست ) ويلايى در خارج هست ، قيمت ويلا را هم من يادم نيستاما آنى كه يادم ماند اين است كه 6 ميليون دلار خرج گلكارى ، ملتفتيد يعنى چه ؟ 6 ميليوندلار يـعـنـى 42 مـيـليـون تومان يا پنج ميليون دلار، حالا يكى از اينها. پنج ميليون ظاهراپـنـج مـيـليـون ، پنج ميليون دلار خرج گلكارى آن ويلا. آنها اين را مى خواهند. آنها هم كهاطـراف آنـهـا هـسـتـنـد و !!! عـرض مـى كـنم كه !!! الان در كردستان غائله درست كرده اند وبرادرهاى كرد ما را اغفال كرده اند، آنها مى خواهند اينطورى اين وضع را پيش بياورند كهاز شـمـا بگيرند و در جيب هايشان پر كنند و ويلا در آنجا درست كنند كه پنج ميليون دلار،35 مـيـليـون تـومـان خرج گلكاريش بشود. من خودم همه چيز را يادم نيست چقدر بود، اصلانـمـى دانـم چـقـدر بـود امـا ايـن را يـادم بـود. خـوبسـال ديـگـر هـم هـمـيـن طـور. در هـر صـورت آن دو تـا مـطـلبـى كـه ايـنـهـا داشـتـنـد مـا رااول مـيـان تـهـى كـردنـد، خـودمـان را از خـودمـان گـرفـتـند، تبليغات ، تعليمات همه چيزاسـتـعـمـارى بود، خودمان رااز خودمان تهى كردند. اين دو قدرتى هم كه مى شد يك كارىبكنند از ما گرفتند، مى گرفتند، مى خواستند بگيرند، الحمدلله نتوانستند. يكى قدرتاسلام را كه از آن مى ترسيدند، يكى قدرت خدمه اسلام را كه عبارت از روحانيون ، اينهارا مى خواستند بگيرند و شدت هم كردند و گرفتند، در زمان رضاشاه سركوبى كردندسـخـت بـه حـيـث كـه خـود مردم هم بر ضد روحانيت ، طبقات زيادى از آنها بر ضد روحانيتحـرف زدنـد و گـفـتـنـد و شـنـيـدنـد و بـعـد كـه ديـدنـد بـا زورمـشـكـل اسـت بـعـد بـا حيله وارد شدند، با حيله و با تبليغات سوء و با اينطور چيزها واردشدند.
اينها از روحانيت مى ترسند، براى اينكه روحانيت مى خواهد اينها را بيدار كند
و بـحـمـدالله ايـن انقلابى كه در ايران پيدا شد كه من اين انقلاب را خيلى به آن خوشبينهـسـتم ، نه از اين باب كه محمدرضا را شكست داد، اين هم زياد بود، خيلى عظيم بود، و نهاز ايـن بـاب كـه غـرب و شـرق را شكست داد، از اين باب كه يك انقلاب انسانى پيدا شد،خـودشـان را شـنـاخـتـنـد. خـانـم هـاى مـا خـودشـان را شناختند يعنى چه ، فهميدند چه هستند.تبليغات كردند كه شما خانم ها را از آن حيثيتى كه داريد بيندازيد، از شما بگيرند حيثيتخودتان را، شما را غربى كنند. آرايش ها از غرب بايد
بيايد، مدها از غرب بايد وارد بشود، هر روز تغيير كه بكند شما هم تغييرش بدهيد. همهچـيـزهـاى شـمـا از غـرب وارد مى شد. تبليغات بود ديگر، همه هم عادت كرده بودند. اگرامـروز يـك چـيـزى مى آمد و مى گفتند در مثلا انگلستان يك همچو چيزى شده است ، فورا آنجاهـمـه ايـنـهـا را بـايـد كنار بگذارند، آن پيش بيايد، اين مد پيش بيايد. چند مرتبه در، درپـيـراهـنـى كـه مـى خـواسـتـنـد براى فرح درست كنند، براى تاجگذارى گمانم بود، چندمرتبه طراح ها با طياره ها رفت و آمد كردند و چقدر الان من يادم نيست ، خرج اين شد، براىايـنـكـه يـك پـيراهن را درست بكنند. آنوقت خوشمزه اين بود كه در يكى از گفته هايش اينبـود كـه مـا بـچـه هـايمان را لباس عوضى اين را به آن كوچيكه مى پوشانيم !! اين درروزنـامـه هـا بـود، ايـن آدمـى كه سه مرتبه طياره بايد برود و برگردد تا اين طرح رادرسـت بـكـنـد و چـقـدر، صـد و پـنـجـاه هزار تومان نمى دانم چقدر بود كه براى طرح يكپـيـراهـن درسـت مـى كـنند، مى خواهند چه بكنند؟ مى خواهند شما را خواب كنند. روحانيت نمىخواهد شما را خواب كند. اينها از روحانيت مى ترسند براى اينكه روحانيت مى خواهد اينها رابيدار كند. از بيدارى ، از آدم بيدار اينها مى ترسند، از آدم خواب چه ترسى دارند؟ اينهابـا اگـر ايـنـهـا را خـواب مـى كـردنـد، روحـانـيـت را به عرش اعلى مى بردند. اگر اينهااهـل ايـن بـودنـد كـه مـردم را خـواب مى كردند، رضا شاه روحانيت را ترويج مى كرد و نههمچو مى كرد كه شوفر سوار اتومبيلشان نكند. شوفرها سوار نمى كردند ما را بعضىمـان را... مـى گـفـتـنـد، يـك شـوفـر گـفـت كـه من قرار داده ام با خدا كه دو طايفه را سواراتومبيل نكنم يكى فواحش را، يكى آخوندها را....
تاريخ : 13/6/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از پرسنلمخابرات ارتش جمهورى اسلامى
صـفـحـه قـلبـمـان كـه هـمـه چـيـز درش نـقـش مـى شـود، هـمـان صـورت نـامـهاعمال است
بسم الله الرحمن الرحيم
ايـن يـك واقـعـيـتـى اسـت كـه در آيـه هـسـت (الذيـن آمـنـوا يـقـاتـلون فـىسـبيل الله و الذين كفروا يقاتلون فى سبيل الطاغوت ). اين آيه محك است براى اينكه ماخـودمـان را بشناسيم . هر كسى مى داند كه خودش چه مى كند، مى داند كه چه مقصدى دارد،در كـارهـائى كـه انـجـام مـى دهـد روى چـه مـقـصدى انجام مى دهد. اگر چنانچه مقصد، مقصدطـاغـوتـى اسـت ، عـمـل ، عـمـل طـاغـوتـى مـى شـود و اگـر مـقـصـد، مـقـصـد الهـى اسـت ،عمل ، عمل الهى مى شود. و راه فهم هم خود آدم است . خود ما هم مى دانيم ، مى فهميم كارهائىكـه انـجـام مـى دهـيـم ، چـه قـتـال بـاشـد و چـه كـارهاى ديگر، اين آيا كارهاى ماروى مقصدطـاغـوتـى انـجـام مـى گـيـرد؟ بر ضد مصالح مملكت ، بر ضد مصالح اسلام يا بر مسيراسـلام و بر مسير ملت است . اگر بر مسير اسلام ، بر مسير ملت اسلامى شد اين كسى كهعـمـل مـى كند، عملش الهى است و فى سبيل الله است و اگر خداى نخواسته بر خلاف مسيرملت و ملت اسلامى و بر خلاف مسير اسلام شد بايد بفهمد كه اين مسير، مسير طاغوت استو عـمـل ، عـمل طاغوتى ، حالا چه قتال باشد وجه كارهاى ديگر فرقى نمى كند. شماها كهدر مـخـابـرات هـستيد و به منزله اعصاب يك ارتش هستيد خودتان بايد بفهميد در يك همچوكار مهمى كه وارد هستيد، آيا مقصد، مقصد خداى نخواسته طاغوتى است يا مقصد، مقصد الهىاست و آيا در اين مخابرات هيچ خداى نخواسته خيانتى ، كارشكنى مى شود يا نه ، همه اشبـر وفـق مـصـالح كـشـورتان ، مصالح اسلام عمل مى كنيد. در همين مخابرات هم مى تواندانسان خودش را تشخيص بدهد كه از اولياء شيطان است يا از اولياء خداست . ما خودمان مىتـوانـيـم اعـمـال خـودمـان را تـشـخـيـص بـدهـيـم قـبـل از ايـنـكـه ايـن نـامـهاعـمـال مـا بـراى پـيـشـگـاه خـدا و قبل از آن براى پيشگاه امام زمان سلام الله عليه برسدخـودمـان بايد نظر كنيم به اين نامه اعمالمان يعنى صفحه قلبمان كه همه چيز درش نقشمـى شـود كـه هـمـان صـورت نـامه اعمال است . خودمان بفهميم چه كاره هستيم . آيا ما در اينكارى كه به ما محول است ، با صداقت ، صميميت ، براى صلاح ملت ، براى صلاح اسلامكـار مـى كـنيم ؟ چه من كه يك طلبه هستم و كارهاى طلبگى مى كنم و شما كه در مخابراتهـسـتـيـد و كـارهـاى مخابراتى مى كنيد، يا آنهائى كه در ميدان جنگ هستند همه بايد خودمانتشخيص بدهيم چه مى كنيم .
اين چند روز عمر را براى خدا صرف كنيد
بـرادرهـاى ما! اين چند روز عمر را براى خدا صرف كنيد. عزيزان من ! اين چند روزى كه ماهـسـتـيـم بـراى خـدا صـرف كنيد. اين را، اين حيات از دست ما مى رود،اين دنيا براى هيچ كسبـاقـى نـمـى مـانـد. آن چـيزى كه براى همه باقى مى ماند نتيجه آن اعمالى است كه از ماصادر مى شود. هر عملى كه از ما صادر مى شود يك صورتى در آن عالم دارد و ما آن را مىبـيـنـم . (فـمن يعمل مثقال ذره خيرا يره ) خود او را مى بينيد. هر ذره خيراتى كه از شماصـادر مـى شـود، هـر عـمـل انـسـانـى كـه از شـمـا صـادر مـى شـود، هـرعمل اسلامى كه از شما صادر مى شود، يك صورتى در آن عالم دارد و شما آن را مى بينيد.و اگـر چـنـانـچـه خـداى نـخواسته يك امر غير !!! انسانى باشد، يك امرى بر خلاف مسيراسلام ، بر خلاف مصالح كشور اسلامى باشد از ما صادر بشود، صورتش در آن عالم بامـنـاسـبـت هست و ما مى بينيم . كارى بكنيد كه وقتى از اينجا بار را بستيد، در حضور خداىتـبـارك و تعالى با رو سفيدى باشيد. كارى نكنيد كه خداى نخواسته در آنجا غير از اينصـورتـى كـه در اينجا داريد داشته باشيد. كار شما مهم است . اين كار مهم را خوب انجامبـدهـيـد. هـمـه كـارهامان مهم است . همه بايد كارهايمان را خوب انجام بدهيم . خداوند انشاءالله شما را تاييد كند، موفق كند به اينكه اعمال صالح را انجام بدهيد.
ايـن كـارى كـه در مـحـوله شـمـاسـت اگـر خـوب انـجـام داديـد، ايـنعـمـل صـالح اسـت . اگـر خـداى نـخـواسـتـه بـد انـجـام بـگـيـرد،عمل ناصالح و نتيجه اش عايد خودتان مى شود . انشاء الله موفق باشيد و مويد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
تاريخ : 13/6/58
فرمان امام خمينى به حجت الاسلام فومنى حائرى
بـسـمـه تـعـالى بـه طورى كه مرقوم شده است ، اهالى محترم تقاضا دارند جنابعالى درمـنـطـقـه فـومـنـات اشـتـغـال بـه رسـيـدگـى بـه وضـع منطقه داشته باشيد. مقتضى استجنابعالى تشريف ببريد و با مشورت آقايان و اشخاص معتمد به كارهاى آنجا رسيدگىنمائيد.
والسلام عليكم روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 13/6/58
فرمان امام خمينى به حجت الاسلام كاشانى
بسمه تعالى
جـنـاب مـسـتـطـاب حـجـت الاسـلام آقـاى حـاج سـيـد مـحمد حسين كاشانى دامت افاضاته پيروتـقـاضـائى كـه جـهـت اعزام جنابعالى به منطقه لرستان شده بود مقتضى است جنابعالىمسافرتى بدان منطقه نموده و از نزديك به وضع كميته ها رسيدگى نموده و با مشورتو هـمـكـارى عـلمـاى اعـلام و مـعـتـمـديـن مـحـل ايـدهم الله تعالى در رفع مشكلات و كمبودها وجلوگيرى از توطئه ها بكوشيد و سعى كافى در حفظ وحدت و پرهيز از اختلاف و تفرقهمـبـذول داريـد. از خـداى تـعـالى ادامـه تـوفيقات همگان را در راه خدمت به اسلام و مسلمين وپيروزى بر دشمنان خواستارم .
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 13/6/58
بيانات امام خمينى در جمع روحانيون اهل سنت گنبد
خرابى و ويرانى همه جاگير، ميراثى از رژيم 2500 ساله
بسم الله الرحمن الرحيم
يـكى از بركات اين نهضت ، اجتماع علماى اين حدود، آن حدود، علماى تشيع و علماى تسنن درزيـر يـك سـقـف ، يـك سـقـف كـوچـك ، تـا مـسـائلى كـه مـا داريـم و خـلاف آنمـسـائل دارد تـبـليـغ مـى شود به گوش آقايان برسانيد. ديروز چنانچه من قبلا هم اعلامكـردم شـايـد هـمه شنيده باشيد يك تلگرافى با امضاى 18 نفر از ائمه جماعت مهاباد يامـهـابـاد و اطـراف و رونـوشـت بـه پـانـزده نفر از مقامات آمد و در آن اين بود كه ما اهالىكـردسـتـان در ايـن نهضت شريك بوديم و زحمت كشيديم و حالا اشخاصى ذهن شما را مشوشكـردنـد و نـسـبـت بـه اهـالى كـردسـتـان بـدبـيـن كـردند و شما همه ايرانى ها را بر ضدكـردسـتـان بـسيج كرديد. خوب من مى دانم كه علماى آنجا همچو چيزى نمى گويند. اين يكمـطـلبـى اسـت كـه يا ائمه جماعت را اسمشان را نوشته اند آنها هم بى اطلاعند، يا با سرنـيـزه رفـتـنـد آنجا و گفتند بايد اين را امضاء كنيد و نمى توانستند نكنند. ما مى خواستيمببينيم كه علماى كردستان و اهالى كردستان و علماى ساير بلاد ما كه برادران ما هستند واهل سنت هستند، تا حالا چه مطلبى ديدند كه در اين پنج ، شش ماهى كه جمهورى اسلامى هستكـه نـسـبـت بـه كـردسـتان ، بلوچستان ، سيستان ، ساير جاها يك عملى شده باشد كه برخـلاف باشد، بر خلاف مصالح آنها باشد يا يك امتيازى در اين مدت گذاشته شده باشدبـين اهالى كردستان يا بلوچستان با اهالى تهران . يك گرفتاريهايى شما داريد و همهقـشـرهـاى مـمـلكـت دارنـد كـه هـر كـدام هـمـان مـحـيـط خودشان را ديده اند، مشاهده كرده اند وگـرفـتـارى هـاى خـودشـان را ديـده انـد و شـايد در ذهنشان اين آمده باشد كه جاهاى ديگراينطور نباشد. من در اين مدتى كه اينجا بودم و گروه هاى مختلف آمده اند، چه از كردستان، چه از جاهاى ديگر، از بختيارى ، از قشقايى ، از همه اينها، اين گروه هاى مختلف آمده اندايـنـجا و هر دسته اى ادعا كرده اند كه آن قدرى كه به ما ظلم شده است به ديگران نشده ،آن قـدرى كـه مـا عـقـب مانده هستيم ديگران نيستند، ما نه آب داريم ، نه اسفالت داريم و نهبـرق داريم ، نه كذا. من به آنها گفتم به اينكه آقا شما محيط خودتان را مى بينيد، شمابـرويـد جـاهـاى ديـگـر هـم بـبينيد، ببينيد آنها دارند و شما نداريد، يا همه نداريد؟ اصلابـنـابر اين بوده كه نداشته باشيد. من نمى گويم برويد عشاير را ببينيد، دور دست هارا، حـالا بـه شـمـا عـرض مـى كـنـم شـمـا بـرويـد تـهـران ، ايـنمـحـل هـايـى كـه در دور و بـر تهران الان واقع است كه من در نجف بودم ، يك كاغذى به مننوشته بودند
و صـورت مـحـل هـا را نـوشـتـه بـودنـد، در ذهـن مـن ايـن اسـت كـه حـدود سـى تـامـحـل نـوشـته بودند كه در تهران هست ، اينها نه آب دارند، نه برق دارند و نه اسفالتدارنـد و نـه خـانـه دارند. خانه هم ندارند. اگر تلويزيون را ملاحظه كرده باشيد، من يكدفعه ، يك دفعه ، دو دفعه ، تلويزيون را كه اين را نشان مى دادند نگاه كردم هفت ، هشت ،ده نفر بزرگ و كوچك مثلا از يك سوراخى در مى آيند كه اينها اسمش را خانه گذاشته اند.يـك سـوراخـى بـود يـك عده بچه و بزرگ و به من گفتند كه اينجا، اگر بخواهد اين مثلازنـى كـه مـادر ايـن بچه هاست آب براى اين بچه ها بياورد، بايد كوزه را بردارد پنجاهپله ، چند پله زيادتر از اين گودال برود تا برسد به آنجائى كه شير آب است ، كوزهرا آب كـنـد و بـرگـردد. در زمـسـتـان شـمـا مـلاحـظـه كـنـيـد كـه چـه خـواهـد شـد. شـمـاخـيـال نـكنيد كه اطراف شما خراب است ، اين خرابى است كه همه جا بوده و اين ارثى استكه به ما رسيده است .
تلاش دولت با تصويب بودجه هاى متفاوت به منظور بازسازى مملكت
در جـمهورى اسلامى كوشش دارند مى كنند براى اينكه آباد كنند لكن اينقدر خراب است كهبـه ايـن زودى نـمـى شـود آبـاد كـرد. الان !!! در !!! بـراى كردستان ، خوب ، يك بودجهچـهـارصـد و پنجاه ميليون تومانى تصويب كرده اند و يك هياتى هم بناست بروند براىآنـجـا. بـراى هـر يـك از ايـن اسـتـانـهـايـى كـه هـسـتـشمـثـل بـلوچـسـتان ، سيستان ، فلان ، براى هر كدام هم يك روز نفت را كه چهار صد ميليون ،شـايد چهار صد و پنجاه ميليون آن هم باشد، آن هم قرار داده اند براى تعمير آن جا يعنىدرسـت كـردن مدرسه ، درست كردن زمين ها، درست كردن خانه ، درست كردن كشاورزى . همهايـنـهـا مساله اى است كه در فكر هستند. اينطور نيست كه بيفكر باشند، در فكر هستند لكنخـوب ، الان جمهورى اسلامى يك بچه پنج ماهه است ، شش ماهه است ، از يك بچه شش ماههآن هـم اسم بردن يك خرابى دو هزار و پانصد ساله اولا و پنجاه و چند ساله اخير كه همهمـا شـاهـد، البـته همه كه من مى گويم آنهائى كه سنشان سن من است والا شما آقايان همانزمـان پـسـر را يـادتان است ، زمان پدر را كم تان هستيد كه يادتان باشد. اسم بردن ازيـك خرابى كه همه دست به هم داده بودند براى اينكه بچاپند و ببرند و اين ملت را عقبنـگه دارند و فرهنگ را عقب نگه دارند و !!! عرض كنم كه !!! اقتصاد را به تباهى بكشندو مـردم را نـاراضـى و چـه بـكـنـنـد لكـن هـياهوهى كردند، هى مى گفتند ما چه كرديم و چهكـرديـم ، چـه مـى كـنـيـم ، مملكت كذا درست مى كنيم ، تمدن بزرگ مى كنيم . من تا حالا چنددفـعـه بـه آقـاى نـخست وزير كه آمدند اينجا و ساير وزرا بودند، گفتم كه آقايان شماكـار مـى كـنـيد و حرف نمى زنيد و تبليغ نمى كنيد. كار كردند اينها لكن تبليغ نكردند.كـار هـم مـى خـواهـنـد بـكنند لكن نمى گويند كه ما چه مى خواهيم بكنيم . تازه آقاى نخستوزيـر ديـروز مـثلا اين كار آخرى را كه تصويب ، اينكه براى هر استانى يك روز نفت كهتقريبا چهار صد ميليون يا چهار صد و پنجاه ميليون تومان است ، تازه ايشان گفتند. نهايـن اسـت كـه كـار نـكـردند، كار مى كنند، مشغولند، همه مشغولند، با حسن نيت هم مشغولندلكن كار، اينقدر آشفتگى است كه نمى توانند بكنند. آنوقت اين دموكرات ها كه اين كاغذ رادرست كردند، اين تلگراف را درست كرده بودند و
يـا بـه اسـم آقـايان اسم گذارى كرده بودند يا الزام كرده بودند كه آقايان چيز بكنندكه البته بعد خودشان نسخ آن را خواهند داد انشاءالله .
در اسلام اصل بر (برادرى و برابرى ) است
ايـن مـردمـى كـه ، مثلا پاسدارها و ارتشى و ژاندارمرى را كه ما بسيج كرديم براى آنجا،بـراى چـه بـسيج كرديم ؟ بسيج كرديم كه كردها را سركوب كنند؟ يا بسيج كرديم كهآنهايى كه آمدند كردها را سركوب كنند، سركوب كنند. اگر بسيج كرده بوديم كه كردهارا سـركـوب كـنـنـد، خـوب وقـتـى كـه آنـها مى رفتند آنجا خوب بود آن كردهائى كه آنجابـاشند سركوب كنند، چطور آن كردها را هم با آغوش باز پذيرفتند، هم اينها آنها را، همآنـهـا دارنـد تـشـكر مى كنند از وضع معاشرت اينها با آنها. همين ديشب در راديو راجع بهآقاى چمران بود كه از آن تعريف كرده بودند كه چقدر با ما خوشرفتارى مى كند. لشكراسـلام اسـت ديـگـر، لشـكـر اسـلام كه بدرفتارى نمى كند. آن كه بدرفتارى مى كند مىخـواهد جيب خودش و جيب اربابانش را پر كند و آن ، اين حزب ها و اين سران اينها هستند كهمى خواهند اين كار را بكنند. آنها خرابى كردند. ما فرستاديم كه خرابى آنها را نگذاريمبـشـود، ترميم كنيم آنها حالا فريادشان در آمده است كه چه شده است كه شما كردستان راداريـد، سـنـى هـا دارنـد، شـيـعه ها چه مى كنند. سنى و شيعه مطرح نيست در اسلام ، كرد وفـارس مـطـرح نـيست ، در اسلام همه برادر با هم هستيم الان همه مان با هم نشستيم ، برادرهستيم . ما با شما دشمنيم ؟ شما با ما دشمن هستيد؟ نيستيم هيچ كدام .

next page

fehrest page

back page